"الملک الیبقا مع الکفر ولا یبقا مع الظلم"
پاسداران دین و مذهب بیشتر و بهتر از دیگران "نان را به نرخ روز می خورند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یادآوری: نکات پایین را چندی قبل بعد از خواندن مقاله ای بقلم میرویس غیاثی یاد داشت کردم، اما متاسفانه نتوانستم که آنرا طی مقاله ای به کابل پرس? بفرستم. با معذرت از تاخیر در نوشتن و فرستادن این نقد.
بسیار جای خوشبختی است که از قشر ملا هم باسواد برآمد! میرویس غیاثی نمونه ای کامل یک "روشنفکر" دینی است که بیشتر در پی ایدالیزم و "بهشت گم شده اش" است تا پرداختن به مسایل امروز و پیچیدگی هایش. در رابطه با دیدگاههای میرویس، خواستم مختصراً نکات زیر را یادآور شوم.
به نظر من قضیه محمد و تصاویرش ربطی به آزادی و استقلال در کشور ما ندارد. در رابطه با مسایل دینی (دین اسلام) از آزادی و استقلال کامل برخوردار هستیم. مشکل ما در بیان مسایل دینی و یا هم تفسیر درست و یا بد آن نیست. نه جهادی ها، نه طالبان و نه هم گردانندکان پوشالی فعلی خصومتی با دین و دینداری ندارند. برعکس تمامی این جناح ها تا توانسته اند از دین استفاده سوء کرده و می کنند. پدران دینی میرویس ها (سیاف، ربانی، گلبدین، طالبان، و غیره سرکرده های جهادی و طالب) از دین اسلام و حساسیت های بی آلایش مردم در رابطه با آن تجارت کرده و می کنند. دین فعلاً تبدیل به یک متاع متبرک در دست بی خردان و ارتجاع دینی شده است. ساده ترین راه بخاطر خفه کردن صدای مردم بالا کردن پرچم دین و مذهب است. در حالیکه توده های پابرهنه و جهادی-طالب گزیده ی ما با دین برخورد عقیدتی بی آلایش دارند، "روشنفکران" دینی و پدران معنوی آنان با دین برخورد سیاسی و منفعت طلبانه دارند. البته این برخورد با دین و مذهب محدود و منحصر به کشور ما نیست. در تقریباً تمامی کشور های مسلمان، احزاب تندرو اسلامی و حاکمان جبار و منفور آن از دین و مذهب به مثابه آله ی بسیار مؤثر بخاطر پیشبرد منافع سیاسی و سیاست های ارتجاعی خویش سوء استفاده می کنند. با توجه به جو عمومی جهان و ضعف جنبش ها و خیزش های دمکراتیک در جهان اسلام، بنیادگرایان دینی تا حدی توانسته اند تا افکار عامه را در رابطه با قدرت های جهانی و خواست های شان مغشوش سازند. شعار "اسلام در خطر است و جهاد علیه کفار" یکی از تاکتیک های عوام فریبانه ی دینداران است. اما واقعیت ها نشان می دهد که لشکر کشی قدرت های بزرگ و چنگ و دندان نشان دادن آنان علیه کشور های فقیر و اسلامی نه بخاطر اسلام و نه بخاطر اشاعه کفر یا مسیحیت، بلکه اساساً بخاطر اهداف اقتصادی و استراتیژیک در منطقه (کشور های اسلامی) می باشد. اگر دیده شود امریکا نه تنها با اسلام عربستان سعودی و همچنان شیخ نشین های عرب تضاد و جنگ ندارد، بلکه تا توانسته در نگهداری رژیم های تاریخ زده و ضد دمکراتیک آنان تلاش بخرج داده است.
به هیچ کس پوشیده نیست که مثلاً تنش های خونین میان سنی ها و شیعه ها در عراق که به قتل هزاران مسلمان بیچاره ی عراقی تمام شد، ریشه در تفکرات متحجر و تاریخ زده ی سران دینی آن کشور دارد که با دامن زدن به احساسات مذهبی عراقی ها و یک مشت بنیادگرای مذهبی در پی کسب منافع سیاسی و اقتصادی خود و بادارن منطقوی و جهانی خویش اند. البته در این شکی نیست که امپریالیزم همیشه و در همه جا خواسته تا با دامن زدن به حساسیت های مذهبی، فرهنگی، زبانی و غیره در جستجوی منافع غارت گرانه اش باشد. اما برخورد معامله گرانه با دین و مذهب بیشتر از سوی مزدوران بومی امپریالیزم و ارتجاع صورت می گیرد. اگر چه خیزش مردم عراق علیه تجاوز بیگانه برحق است و باید به استقلال و آزادی عراق و مردمش انجامد، اما با نفوذ گسترده ی بنیادگرایان دینی در رأس و انزوای جنبش دمکراتیک، سرنوشت عراق بعد از امریکا درست همانند افغانستان بعد از روس ها خواهد بود. کشور ها و قدرت های مختلف در کمین اند تا با دامن زدن به تنش های مذهبی و استفاده از عناصر مرتجع و قرون وسطایی ضامن تامین منافع خویش در عراق و منطقه باشند. این تجربه ی تلخ را افغانستان بعد از اخراج روس ها و واژگونی رژیم پوشالی از سر گذشتانده است. مگر همین سردمداران دین و مذهب نبودند که هزاران انسان بی گناه را در کابل و سایر شهر ها به گلوله بستند؟ همین مذهبیون و بنیادگرایان اسلامی نبودند که گلوی همدیگر را دریدند تا منافع باداران را تامین کنند؟ و آیا همین دینداران بی سواد و جاهل در ایران نبودند که اقتصاد را مال خر خواندند و به عساکر از دنیا و آخرت بیخبر کلید بهشت می دادند؟
فکر می کنم میرویس تازه وارد سیاست و بازار گرم دینداری در افغانستان و سایر کشور های مسلمان شده است. می خواهد با آوردن چند آیت و حدیث همه را کافر کشد و خود و پدران معنوی اش را مسلمان دوآتشه و یگانه پاسداران اسلام و اسلام گرایی.
ملا میرویس نوشته است که " اینها اسلام را تنها از فامیل خود به ارث برده اند و در مقابل دین و ارزشهای اسلامی و ملی اندک احساس و توجه ندارند". در اینجا میرویس مسئله بسیار بغرنج و جامعه شناسانه ای را مطرح کرده است. تقریباً تمامی انسان ها ارزش های معنوی و اخلاقی را از دو راه کسب می کنند. یکی اش همین ارثی است که در رابطه با ارزش های دینی و اخلاقی نیز صدق می کند. بفرض اگر همین میرویس از پدر و مادر بودایی در سریلانکا زاده می شد، هیچ وقت در توجیه نظرات و دیدگاه هایش از محمد نقل نمی کرد. برعکس بودا را نهایت حقیقت می دانست و از فلسفه اش یاد می کرد. حالا با توجه به گراف بسیار هم وحشتناک بی سوادی در افغانستان، چطور ممکن است که اکثریت مردم دین و مذهب را نه از راه ارث بلکه از راه جستجو و منطق کسب کنند. در حالیکه اکثریت مردم نمی توانند نام شان را به زبان مادری خویش بنویسند چطور ممکن است که از آنان انتظار قرائت و تفسیر بی طرفانه ی قرآن و حدیث را که به زبان بیگانه است داشت. فکر نمی کنم همین میرویس از درک کامل و بی طرفانه ی قرآن و حدیث برآید. تنها بلد است تا نشخوار کند و "ع" و "ح" را با شد و ممد تمامش قلقله کند. اکثریت ملا های سنتی ما چیزی جز این از اسلام نمی دانند. اگر قرار باشد که تمامی باشندگان روی زمین ادیان و مذاهب خویش را بعد از تحقیق علمی همه جانبه انتخاب کنند، فکر می کنم که ما باید دهها سال دیگر منتظر باشیم تا تمامی بشریت از نعمت سواد نسبتاً بالا برخوردار شود و بعد هر یک به تحقیق پیرامون دین و مذهب خویش و همچنان سایر ادیان و مذاهب دست زند تا در نهایت به حقیقت ناب دست یابد تا دل میرویس و همفکرانش شاد گردد. اما بهترش همین است که دنیا را در همین وضع و برش اش مطالعه کنیم. مردم را بخاطر بیسوادی و دینداری ساده ی شان تمسخر نکنیم. بکوشیم تا با فراهم کردن شرایط مادی، ارزش های بنیادی انسانیت را در افکار و کردار انسان ها پرورش دهیم.
به ادامه نوشته است که "این را هم باید بدانید که "اسلام میراثی و مقلدانه را خداوند قبول ندارد، تا اینکه خود هر شخص درک و احساس اسلامی نداشته باشد." در این رابطه باید بگویم که خداوند کسانی را هزاران بار قبول دارد که از دین و فلسفه اش استفاده ی مصلحتی و منفعت جویانه نکرده است. اکثریت مردم افغانستان اسلام را میراثی پذیرفته اند و عملکرد آنان هزاران بار بهتر و پسندیده تر از عملکرد سران دینی کشور ما است که با داشتن قرآن در یک دست و شمشیر در دست دیگر به قتل، غارت، ستم، حق تلفی، تجاوز و دروغ و ریا دست می زنند. با آنکه سردمداران دینی ما اسلام را منطقی درک کرده اند، اما کردار و گفتار و پندار آنان هرگز پسند خداوند نیست. پس همان میراثی ساده و صادقانه اش به از منطقی و منفعت طلبانه اش. شما هم فعلاً همین اش را قبول کنید والا سر تان از گردن سیاف، ربانی، محقق، اسامه، خامنه ای و مقتدا صدر می برآید.
کی ها "نان را به نرخ روز میخورند و تنها متوجه هستند که از غوغای روزانه عقب نمانند"؟ پدران معنوی شما یا روشنفکران واقعی کشور ما؟ فکر می کنم شش سال پیش بعلت قاری بودن میرویس دچار مشکل بینایی بوده است اما از شش سال بدینسو از برکت معجزات پدران، بینایی اش را باز یافته است و به همین علت تنها قادر به دیدن قضایای شش سال اخیر است. و درست "در این دورهء کوتاهی از تعمق و یا نظاره گری" برایش "یک کشف بزرگ دست داد". تبریک برای خودش و تمامی هم فکرانش. اما آغا در اعلان این "کشف" تاریخی اش کمی دیر کرده است. گناه اش نیست چون شش سال قبل را نمی توانست بدرستی و یا هم بی طرفانه ببیند. اگر به تاریخ رجوع کند، این پدران معنوی خودش (ربانی، گلبدین، سیاف و...) بودند که قرآن و حدیث را زیر پا گذاشتند. یادش رفته است که پدرانش با پدروکیلی عرب ها و پاکستانی ها در مکه قسم و قرآن خوردند که این خواهند کرد و آن نه، اما بعد از چند روز باز همو خرک بود و همو درک. یادش رفته است که جهادی ها هریک اسلام خود را داشتند که با بلند کردن آن هزاران نفر را به درک فرستادند.
واقعیت های تلخ کشور و تاریخ ما نشان می دهد که پاسداران دین و مذهب بیشتر و بهتر از دیگران "نان را به نرخ روز می خورند". به سادگی می توانند یا روسی شوند و یا هم امریکایی. روگرداندن جهادی های ائتلاف شمال از روس ها به امریکایی ها چندان هم پیچیده و بغرنج نیست. کافی بود تا "گری شرون" چند ملیون دالر در دست فهیم، قانونی، انجنیر عارف، عبداله، سیاف، عطا و دوستم بدهد تا آنان حاضر شوند که "نان را به نرخ روز" بخورند و به مهره های وفادار "سی آی ای" تبدیل شوند. (در این رابطه که چگونه بعد از حوادث 11 سپتامبر سر و کله "گری شرون" یکی از ماموران "سی آی ای" از دره پنجشیر می براید و چطور انجنیر عارف و فهیم و عبداله و غیره ملیون ها دالر نقد را صاحب شدند تا با امریکا و "سی آی ای" همکاری کنند در مطلب جداگانه ی خواهم نوشت.)
پروسه استحاله ی بنیادگرایان افغانی بسیار طولانی و چند لایه است. زمانی پسر نازدانه ی "آی اس ای" و زمانی هم از آخوند های ایران و وهابی های عرب. و حالا هم دم شان زیر پای امریکا و متحدین است. طالبش که دیگر شناخته شده است و تاریخ توحش و بیدادگری اش در تاریخ بی سابقه بود.
راستی چرا تنها به شش سال آخر چسپیده ای؟ مگر تجاوز به دختران و زنان، قتل، نکاح های اجباری، اختطاف دختران جوان، خودکشی ناهید ها، فحشا و شراب و قمار و غیره پیش از شش سال وجود نداشت؟ مگر همین دینداران جهادی نبودند که به بهانه ی دین و مذهب به جنایات بالا دست زدند یا آنزمان نیز دست نامری امپریالیزم در کار بود. فکر می کنم که مقصران اصلی، حتی در شرایط اشغال فعلی، سردمداران بومی امپریالیزم اند. هیچ قدرتی نمی تواند که ملت ها را برای مدت زمان کوتاهی فریب دهد مگر اینکه ارتجاع بومی همدست اش باشد. و فعلاً همین ارتجاع مذهبی و تکنوکرات است که دست به دست امپریالیزم داده، با سرنوشت ملت و مردم ما بازی می کنند.
و اما در رابطه با قضیه کامبخش: دفاع از کامبخش دفاع از قد بالا و آبروی دم مار کامبخش و کامبخش ها نیست. دفاع از کامبخش دفاع از آزادی و کرامت انسانی است. این کامبخش می تواند هزاران آزایخواه کشور ما باشد. "اینقدر نگاشتن و چرت و پرت گفتن در قضیهء پرویز کامبخش"، شما را در کنار دشمنان آزادی و کرامت انسانی قرار می دهد. اگر امروز از کامبخش ها دفاع نکنیم، فردا صدای نخواهد بود که از هزاران ِ دیگر دفاع کند. مشکل فعلی کشور ما ظلم و ستم ارتجاع داخلی و تجاوز قدرت های جهانی است. مشکل اسلام و مسیحیت و یا هم کفر نیست. فعلاً مردم با ستم و بیدادگری دینداران بومی و عربی و پاکستانی گرفتار اند. و تا زمانیکه با دین برخورد منطقی و روشنگرانه نکنیم، ارتجاع و جانیان فعلی با توسل به دین همچنان خر ما خواهند کرد.
روشنفکران یا مدافعان سنگر استعمار؟
پنج شنبه 28 اوت 2008, نويسنده: محمد میرویس غیاثی
تا بدست آورده ام افکار پنهان شما
کوتاه گپی با آقای غیاثی
سه شنبه 2 سپتامبر 2008, نويسنده: حسين زاهدی
پيامها
28 سپتامبر 2008, 02:23, توسط Sheikh Rahim Ghori
We need Illumination (Aufklärung) about our religion.
28 سپتامبر 2008, 09:26, توسط پاینده جان
نقدی بر آقای ع س (عاری من السلامة)!
شما خود نشان داده اید که گفته های شما نه مبنای علمی دارد و نه هم مستدل به کدام استدلال عقلی عادی است.
من نسبت ضیق وقت نمی خواهم به همهء نبشته شما حرف بحرف نقد بنویسم، ولی اشارات کوتاه به بعضی مفاهیم مغالطه آمیز شما میکنم، تا برای درک و عدم ضیاع وقت کافی باشد!
1ـ شما حرفهای غیاثی را تأیید کرده اید، بدون اینکه متوجه باشید. چون گفته اید( از خاصیت امپریالزم است که اختلاف مذهبی را در میان مسلمانان رواج و تشویق میکند)غیاثی هم همین را گفته است، منتهی به اضافه به اجاره گرفتن روشنفکران بی سواد! شاید مثل شما!
2ـ در افغانستان و باقی دول عقب مانده که از خیر شر سر استعمار به این ذلت کشیده شده اند، شما ادعا دارید که کسی با دینداری مخالف نیست» البته در سطح مردم عامه درست است، ولی حرف غیاثی متوجه روشنفکران بی سواد و امپریالزم زده بوده که خود شما هم نشان دادید که با این مخالف هستید.
3ـ شما گناهان ظلم دیگران را به مقالهء غیاثی ربط داده اید و از عملکرد های ربانی، سیاف و.. گفته اید! آیا اینقدر درک ندارید که یک مقالهء علمی دینی کاری به عمل کرد مردم نداشته باشد و دین خودش منبع و پایه های مستقل دارد؟ دین خودش میزان است، نه موزون.
شاید افراد گمراهی مثل شما وجود داشته باشد،نمی شود که افکار دیگران را در روشنایی گمراهی شما و یا کسی دیگر بر رسی کنیم.
4ـ در تاریخ ظالمانی زیادی گذشته اند ولی هیچکدام شان نتوانستند عملکرد های خود را مسند دینی بسازند.
کسی از قول یزید، حجاج، صدام، نادر، ملک فهد، ترکی، امین، ببرک، نجیب و اسدالله سروری، و یا هم سیاف و ربانی و امثالهم برای دین استدلال نمیکنند. بلکه از زمره اینها کسانی را که ادعای مسلمانی داشته اند، بیشتر بخاطر این محکوم میکنند که اصل دینی را عمل نکردند. البته مسلمانها، هرچه کمونستها همهء دلخوردگی شان بخاطر شکست شان در برابر جهادی است که بعضی از این اشخاص در رأس آن بودند! این بدبخت ها از خاطر دین دوستی شان، چماق ظلم را بر فرق ربانی و سیاف نمی کوبند، بلکه درد خود را دارند و بگمان قوی شما هم از آنهای باشید که ضرب مجاهدین را خورده اید!!
4ـ شما راه گفتار خود را گم کرده اید؛ از یکسو آزادی خواهی مردم عراق را می ستاید و از سوی دیگر اگر این آزادی خواهی تحت رهبری یک مسلمان مثل مقتضی صدر و... باشید ناشایست می شمارید. فکر نمیکنید که فکر تان گرفتار مالیخولیا شده است؟
این را هم باید بدانید که؛ در جهان اسلام همیشه بیرق آزادی خواهی و ننگ و غیرت توسط یک مسلمان بالا شده است، شما در تاریخ نشان داده نمی توانید که در یک کشور اسلامی کدام ملحد و یا کافر آزادی را خواسته باشد!
5ـ معلوم میشود که شما نه از خود دین و نه هم از تاریخ دین یعنی اسلام خبر دارید. چون اصل دین بر این استوار است که اعمال مردم بر آن سنجیده شود نه بر عکس، و تاریخ دین هم ظالم را ظالم می نامد و عادل را عادل. منبع و تاریخ اسلام گراف مغالطات ذهنی و فرسودهء شما نیست!
6ـ غیاثی روشنفکران امروزی افغانی را که بیشتر شان می نگارند به دفاع از سنگر استعمار متهم کرده است و این یک واقعیت تلخ است. استدلال او هم از متن دین بوده است.
ولی شما در گفته های خود نه استدلال درون دینی داشته اید و نه هم برون دینی.تنها فراورده های رودهء تان را سر هم کرده اید.
شما فکر کرده اید که فراورده های ذهنی شما اصل علمی است و این خود کمتر از این معقوله نیست که؛ آنکس که نداند که نداند که نداند. در جهل مرکب ابدالدهر بماند.این قلم فرسایی شما هم نوعی از جهل مرکب است.
من میدانم که شما معنای جهل مرکب را از نگاه فلسفی آن نمیدانید، چون اگر به این اصول آگاه می بودید هیچگاه قلم فرسایی بی هوده نمیکردید.
گفته اند: پسته دهان باز کرد دانسته میشود که در داخلش چه است! من به عنوان یک شخص سوم دانستم که شما بسیار کمتر از غیاثی میدانید!
7ـ شما جسته و گریخته عملکرد امپریالیزم را در جهان اسلام محکوم کرده اید، ولی از بی خردی های ماتریالستان نادان و عمل کرد هایشان یک مثال هم نیاورده اید.این نشان میدهد که شما هم از همان فارغان کورس های کوتاه مدت زمرک سوسیالست های بی سواد افغانی هستید و چند کلمه را طوطی وار به ذهن سپرده اید.
در نهایت اینکه اگر شما از وجههء علمی خود مطمئن می بودید بنام مستعار نمی نگاشتید. ولی این مهم نیست! هر کسی که هستید از بی دانشی سخت رنج می برید! چرا؟ چون استدلال تو بر هیچ فلسفهء دینی، تاریخی، شرقی، غربی، سوسیالیستی و یا هم بودایی و هندویزم «که کمی به این دوی آخر علاقه نشان داده اید» استوار نیست.
در نهایت این قدر بی دانش بوده ای که تولد شدن در خانوادهء مسلمان را تو تقلید دینی دانسته ای!
این را نمی دانستی که تعلیم دینی فرزندان از وجایب والدین مسلمان است.
اینکه پدرت برای تو زمینه فراگیری دین را مهیا نساخته است، چرا گناهش را با خراب کردن یک اصل دینی بر گردن جامعه می اندازی!
این منطق کمونستان افغانی است که؛ در یک آن واحد هم ماتریالست است و هم مسلمان. وقتی برایش میگویی که این دو باهم هیچ سر سازگاری ندارد! پاسخ میدهد: الحمدلله پدر و مادر من مسلمان هستند! تو بیچاره نمیدانی که اسلام پدر و مادر برای اسلام و ایمان فرزند کافی نیست!
این حدیث را هم نشنیده ای که: هر مولودی به فطرت اسلامی متولد میشود، والدین او را یهودی، مجوسی و یا هم نصرانی میسازد. حدیث شریف.
این گناه پدر گرامی شما است که شما را تعلیم دین نداده است و شما امروزه مطابق تعبیر قرآنی «برگی هستی که از درخت افتیده ای و باد ترا به هر جایی خواست می برد» مفهوم آیت شریفه. مگر این شیوه نگارش تو نشان نمیدهد که به هیچ اصلی پای بندنیستی و در عین حال هر اصل را قبول داری؟
بهر صورت امید وارم کمی بیاموزی!!!
28 سپتامبر 2008, 09:32, توسط آزادی
اول اینکه: شما باید عنوان مقاله تان را چنین می نگاشتید:
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم. معلوم میشود که سواد تان خیلی پایان است!
دوم اینکه: اگر آزادی و آزادی خواهی به قیمت توهین به قرآن و تشکیک به اصول دینی ما میسر باشد، ما این آزادی را برای شما تبریک میگوییم و با افتخار میگوییم که؛ مرگ بر این آزادی که عقیده و باور بیشتر از 99 در صد باشندگان این سر زمین را به مسخره بگیرد.
سوم اینکه: شما از تاریخ نمی آموخته اید. شما باید عملکرد خلق و پرچم را در ستیز با این قرآن و این دین آغاز شده بود و ما از شومی آن این سی سال است که خلاص نمی شویم، در نظر مجسم میکردید و دیگر از نوعی آزادی به قیمت دین حرف نمی زدید.
چهارم اینکه: افکار غیاثی و امثال او برای ابد در این سر زمین می تواند پایگاه داشته باشد، ولی افکار شما محکوم به فرار است و این یک واقعیت است.
باقی گفته های تو کم تر از این است که بر آن تبصره شود.
28 سپتامبر 2008, 09:39, توسط آزادی
تا جایی که من غیاثی را می شناسم، در مقابل آن طالبان کوردل و نوکران آی إی آی تا آخرین لحظه نه تنها با قلم و فرهنگ، بلکه باسلاح جنگیده است. این شما روشنفکران بی سواد هستید که، تا تانک روس و یا بی ایم 52 امریکا نباشد، یک قدم هم بر نمی دارید!
اگر روز بد آمد، شما به پف هم از صحنه می روید! این شهادت صادقانه بود، نه چیز دیگری!!