خاموشی تلخ شاعر« پیاده رو ها»!
محمد علی سپانلو، شاعر، پژوهشگر و منتقد سرشناس ایرانی در گذشت
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آزاد می شوی از قدرناشناسی ها ، از تلخکامی ها
افق مقابل توست ؛ گرچه زیاد پیش نخواهی رفت
سبکبار و شادمانه راه بیفت
به سبک ولگرد کوچک سینما !
محمد علی سپانلو، شاعر، پژوهشگر ومنتقد سرشناس ایرانی در گذشت ، مرگ شاعر نامی و از رهروان راه نیمایی ، در بیمارستانی در تهران ، اتفاق افتاد. سپانلو قبل از مرگ، بیش ازپنجاه کتاب ، شعر ، نقد و ترجمه ، منتشر کرده است.سپانلو در سال ۱۳۱۹ خورشیدی در تهران زاده شد.عضو برجسته و قدیمی کانون نویسندگان ایران بود.از فاکولته حقوق دانشگاه تهران ، فارغ التحصیل شده بود. جلوه های زندگی شهرتهران و تهران نشینان در آثار شعری ا و جای پای محکم دارد.
کتاب « نویسندگان پیشرو ایران» که گزینه ای توام با نقد و بررسی از آثار چندین نویسنده مطرح قرن بیست ایران است ا زقلم سپانلو، در دانشگاه های ایران وخارج ایران، به عنوان منبعی با اعتبار ، تدریس میشود!
«چهار شاعر آزادی» ، اثر جالب وماندگاردیگری است که سپانلو در آن ، شعر و اندیشه شاعرانی چون محمد تقی بهار، عارف ، عشقی وفرخی یزدی رابه کاوش گرفته است.
محمد علی سپانلو، نوشته های ز آلبر کامو و ژان پل ساتر و گراهام گرین را نیز به فارسی، ترجمه کرده است . شعر وسرگذشت گیوم آپالینر، شاعر پرآوازه سدهء بیست فر انسه و خالق شعر معروف « پل میرابو» نیز بوسیله سپانلو به فارسی زبانان، معرفی شده است!
کتابهای شعری سپانلو،به اسامی زیرین منتشر شده اند:
۱۳۴۲ - آه... بیابان
۱۳۴۴ - خاک
۱۳۴۶ - رگبارها
۱۳۴۷ - پیادهروها
۱۳۵۲ - سندباد غایب
۱۳۵۶ - هجوم
۱۳۵۷ - نبض وطنم را میگیرم
۱۳۶۶ - خانم زمان
۱۳۶۸ - ساعت امید
۱۳۷۱ - خیابانها، بیابانها
۱۳۷۷ - فیروزه در غبار
۱۳۷۹ - پاییز در بزرگراه
۱۳۸۱ - ژالیزیانا
۱۳۸۱ - تبعید در وطن
۱۳۹۰ - قایقسواری در تهران
از تالیفات دیگر زنده یاد سپانلو، « باز آفرینی واقعیت است» که ۲۷ قصه از ۲۷ نویسندهءا یرانی را در بر میگیرد!
سپانلو، در غرب نیز شخصیتی شناخته شدهاست، و توانستهاست نشان شوالیهٔ نخلِ - لژیون دونورـ آکادمیِ فرانسه (بزرگترین نشانِ فرهنگی کشورِ فرانسه)، و جایزهٔ ماکس ژاکوب (بزرگترین جایزهٔ شعرِ فرانسه) را از آن خود کند!
سپانلو در معرفی ادبیات و هنر امروز ایران به جهانیان، نقشی برجسته داشته است .مرگ او ضایعه ای بزرگ است .از میان اشعار او شعر کوتاه و صمیمی « ولگرد» زنده یاد سپانلو را با هم میخوانیم:
ولگرد
حالا تو هم سرخورده و پیاده نوردی
راهی دراز و تهی پیش رو داری
پر از حوادث بی تدبیر
سواره یا پیاده ، مسافرانی از پشت سرمی آیند
شتابناک ، از بیخ گوشت پرواز می کنند؛
سراچه هایی خواهی دید در هر دو سوی راه
و پشت پنجره ها ، چهره های محوی را؛
نفس نداری تا انتهای چشم انداز
گام بزنی !
نکال ها و بداقبالی ها را جبران کنی ؛
ولی به سبک هنرمند راهنورد ، در آغاز حرکت
خودت را می تکانی ازکوله بار ذله کننده ،
آزاد می شوی از قدرناشناسی ها ، از تلخکامی ها
افق مقابل توست ؛ گرچه زیاد پیش نخواهی رفت
سبکبار و شادمانه راه بیفت
به سبک ولگرد کوچک سینما !