وزیر طالبی و ذوق زده گی فارسی ستیزان
این همه خواب و خیال را از زبان « ولس مشر» ی که هنوز کابینه او پا در هواست، و شهروندان او در شاهراه ها بوسیله قطاع الطریقان وابسته به ارگ ، ربوده میشوند،چه کسی باور خواهد کرد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
زبان فارسی ، زبان فرخی سیستانی، زبان حافظ شیراز، زبان فردوسی خراسانی،زبان جلال الدین محمد بلخی، عالمگیر است. تنها فردوسی، به تمامی زبان های زنده گیتی، ترجمه شده است.مصطلح«زبان دری»نمیتواند ریشه این زبان را بازگو کند، ریشه و اصل ، فارسی ( پارتی) است و به فارس ( ایران) هیچگونه ارتباطی ندارد
چند نخاله ء فرهنگ ستیز، ملت ستیز وتمدن گریز، به نبرد با زبان عالمگیر فارسی برخاسته اند ؛ این داعشیان کراواتی نشسته در استراحتگاه اروپا ، که همواره برای خوش آمد طالب و داعش، دم تکان میدهند و سر در آخور استخبارات امریکه و اروپا دارند؛همین که دیدند یک طالب نکتایی پوش، بر مسند وزارت فرهنگ نشست؛ مثل شتر مست با دهان کفآلود اتن افغانی میزنند؛سید خلیل هاشمیان از دهل زنان چارراه پشتونستان با قیس کبیر و نوری صغیر،لنگوته ء اوغانی را بر سر و گردن،آشفته کرده اند؛ میرقصند میخوانند:« دا دری ژبه ودان وی! دا فارسی ژبه وران!»
«جهانی ، ژوند، ژوند!؛ ایرانی تهاجم بند!»
نخاله های دست و پا گم کرده،ا ز وزیر طالبی می طلبند،مانیفیست کوتولهء ذهنی قبلی ، کریم خرم را از زیر روک میز بیرون کند ،باز خوانی و احیا کند وبار دیگر به جنگ فارسی زبانان برود!
قیس کبیر و نخاله گان تمدن ستیز، هنوز نفهمیده اند، زبان «دری ظاهرخانی» را آب برد و ستیزه با زبان فارسی، شناگری با قایق شکسته در اوقیانوس اطلس است!
قیس کبیر ، ،این کشتی شکستهء علیل ، سال هاست چنگ به شلوار مندرس یک امامزاده شیادایرانی ، از « توده ای» های سابق و عضو شاخص کا. گی. بی، با هویت متاخر «ناصر پور پیرار» زده است؛ شاغلی قیس ، نوشته های پور پیرار جاسوس را به اسم مستعار « شیر، ساپی» اینجا وآنجاروان میکند ؛ تاریخ و فرهنگ اهورایی فارسی زبان ها را، اززبان این توده ای شرف باخته می کوبد و این سکهء تقلبی را پیوسته به بازار میبرد؛ اما دست خالی، باز
میگردد!
از شاغلی قیس کبیرکه بگذریم ، شارلتانی بی آبرو به اسم و رسم، شاغلی سید خلیل هاشمیان ، در غروب زندگیش، با ستاره و ماه و خورشید در جنگ است. در ۸۰ ساله گی، نمیداند که شاهنامه فردوسی ، رباعی است یا غزل ؛ نام تاریخ بیهقی و چار مقاله نظامی عروضی را نشنیده است؛ اما خود را سرآمد تاریخ ، ادبیات و سیاست می پندارد؛ از آنجا که کسی ، «نوشته جات» این فوسیل های ماقبل تاریخ را نمی خواند؛ ما هم بیش ازین بیش ، زبالهء این نخاله ها را رها در باد نمی کنیم و میگذریم!
البته اشرف غنی که میخواهد جلو جولان زبان فارسی را بگیرد؛ خیلی مطالبات دیگر را هم لاف و بلوف زده است؛ او « امنیت»را سراسری(!) میکند؛ برای زنان ، «خپلواک پوهنتون» میسازد؛راه آهن میسازد و افغانستان را به اروپا وصل میکند؛بیست هزارعسکر برای جنگ یمن ، تدارک می بیند ؛خوب؛ این همه خواب و خیال را از زبان « ولس مشر» ی که هنوز کابینه او پا در هواست، و شهروندان او در شاهراه ها بوسیله قطاع الطریقان وابسته به ارگ ، ربوده میشوند،چه کسی باور خواهد کرد!
زبان فارسی ، زبان فرخی سیستانی، زبان حافظ شیراز، زبان فردوسی خراسانی،زبان جلال الدین محمد بلخی، عالمگیر است. تنها فردوسی، به تمامی زبان های زنده گیتی، ترجمه شده است.مصطلح«زبان دری»نمیتواند ریشه این زبان را بازگو کند، ریشه و اصل ، فارسی ( پارتی) است و به فارس ( ایران) هیچگونه ارتباطی ندارد؛ به مصاحبه پوهاند دکتر حسین یمین زبان شناس و دستور شناس برجستهء دانشگاه کابل، که در یو تیوب موجود است ، رجوع شود:
اصل و ریشهء زبان، فارسی است و «دری» صفت آن است.، دری یعنی فصح! درست نیست فقط صفت را بکار ببریم.
«فارسی» برای توده های مردم، در شهر و ده، مانوس است،همه، فارسی را می فهمند، اما دری را، کسی نمی فهمد!
پيامها
30 آپریل 2015, 13:34, توسط پرویز "بهمن"
از افاضه هاي سيدخليل هاشميان دربارهء حقير شمردن زبان پشتو در زمان محمدزايي ها:
هاشميان صاحب در چرنديات تازه اش راجع به اينكه چرا زبان پشتو در تمام افغانستان همه گير نشد از ديد خودش به يك كشف عجيب رسيده است.
هاشميان صاحب ميفرمايند اينكه چرا زبان پشتو بحيث يك زبان ملي وهمه گير در زمان ظاهرشاه در تمام دفاتر ومكاتب و ادارات دولتي عام نشد گناه فارسي زبانان نبود، بلكه گناه خاندانهاي شاهي بود كه خود ازنظر قومي پشتون بودند ولي بزبان فارسي تكلم ميكردند.
هاشميان صاحب ميفرمايند براي رائج ساختن يك زبان در اجتماع قبل أزهر عامل ديگر سخن زدن فرد اول مملكت رول عمده را بازي ميكند و به زبان كه فرد اول مملكت حرف بزند آن زبان صاحب پرستيژ وعزت ميشود.
درحاليكه خاندانهاي شاهي دراني، خودشان از حرف زدن به زبان پشتو عار داشتند ولي ديگران را به زور وادار ميساختند تا پشتو حرف بزنند واين كار بخاطر بود تا احساسات ضد پشتوني را عليه پشتونها تحريك نمايند.
اما پرسش من ازجناب هاشميان صاحب اين است كه: رفيق تره كي در تمام دورهء زمامداري اش بزبان پشتو حرف زد اما چرا باز هم اين زبان پرستيژ پيدا نكرد؟
5 می 2015, 09:34, توسط Arman
مولانا جلال الدین محمد بلخی به کدام زبان شعر گفته است???
به درى?
پس همه مردم ايران زمين درى زبان و همه مردم نامنهاد ستان افغان پارسى و يا فارسى زبان اند. تفاوت دو زبان دراين است که براى افهام وتفهيم برگردان و يا ترجمان ضرورت نباشد!
ملکه اليزابت انگليس با اوباما به زبان امريکايى و يا انگليسى گپ مى زند? با واسطه و يا بيواسطه, با ترجمان يا بدون ترجمان?
زبان فرهنگ است و هم ادب, هم هنر و هم دانش و هم در هر پديده ديگر زبان اهميت ويژه دارد. بدون زبان فکر کردن امکان پذير نيست! مغز بدون زبان رشد نمى کند! پاسخ جانانه به اين فارسى سيتزان!! پس نگاه کن که خود مولانا جلال الدین محمد بلخی چه نگاريده است.
غزل شمارهٔ ۱۲۱۶ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
چون شهسوار فارسی خربندگی تا کی کنی
ننگت نمیآید که خر گوید تو را خروار کش
غزل شمارهٔ ۲۹۸۸ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
هر چند شیر بیشه و خورشیدطلعتی
بر گرد حوض گردی و در حوض درفتی
اسپت بیاورند که چالاک فارسی
شربت بیاورند که مخمور شربتی
غزل شمارهٔ ۳۲۰۳ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
جان سوارست و فارسی، خر تن زیر ران او
زشت باشد که زیر خر، کند این روح مرکبی
استفاده از واژه پارسى غزل شمارهٔ ۲۱۸۱ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
به یاریهای شمس الدین تبریز
شود بس مستخف و مستهام او
خمش از پارسی تازی بگویم
فؤاد ما تسلیه المدام
چه بود پارسی تعال بیا
یا بیا یا بده تو داد تعال
ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو
پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو
چو من تازی همیگویم به گوشم پارسی گوید
مگر بدخدمتی کردم که رو این سو نمیآری
غزل شمارهٔ ۲۵۶۱ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم
که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول
پارسی گوییم یعنی این کشش
زان طرف آید که آمد آن چشش
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول
ترک و کرد و پارسیگو و عرب
فهم کرده آن ندا بیگوش و لب
خود چه جای ترک و تاجیکست و زنگ
فهم کردست آن ندا را چوب و سنگ
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر سوم
پارسی گو گرچه تازی خوشترست
عشق را خود صد زبان دیگرست
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۱ مولوی » دیوان شمس » رباعیات
ای پارسی و تازی تو پوشیده
جان دیده قدح شراب نانوشیده
دریا باید ز فضل حق جوشیده
پیدا باید کفایت کوشیده
دلم است پارسى!
جانم است پارسى!
شرفم است پارسى!
نور م است پارسى!
عزت ام است پارسى!
ڀيدا بود از اين که چه زيبا داند قهار پارسى
مهرو محبت عاسى را زياد کرد سرود پارسى
اين سرود را کرد سرود ملى پارسى زبانان قهار عاسى!
ما را سپاس به زبان شرين پارسى از ان که کند پاس پارسى
ترجمه سرود زيبا قهار عاسى در انترنت زير سرود ملى پارسى Loblied Parsi قابل دريافت است !
من کلمه درى در اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی پيدا نکردم ولى واژه هاى "افغان" و "فغان" به هزارها!
… چون زعفران با چشم تر آید گوا
غم جمله را نالان کند تا مرد و زن افغان کند
آن باد هوا را بین ز افسون لب شیرین
با نای در افغان شد تا باد چنین بادا
تو آیی جزو جزوم جمله دستک میزنند
چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
هم دلم قلاب و هم دل سکه شه میزند
هم دلم افغان کنان گوید که راه من زدند
لشکر والعادیات دست به یغما نهاد
ز آتش والموریات نفس به افغان رسید
البقره راست بود موسی عمران نمود
مرده از او زنده شد چونک به قربان رسید
هین نیش ما را نوش کن افغان ما را گوش کن
ما را چو خود بیهوش کن بیهوش سوی ما نگر
آن نادره خورشید قمروار بگردیم
چو دولاب چه گردیم پر از ناله و افغان
ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر
یا فغانم از تو آید یا تویی افغان …
واه واه کلمه "افغان" قدامت ٧٠٠ ساله دارد! ;-)
5 می 2015, 09:45, توسط Arman
بدون پيام و تفسير
http://www.kotiposti.net/msale...
http://www.kotiposti.net/msale...
5 می 2015, 11:57, توسط Arman
Parsi (1) ist nicht die Schönheit der Blume und der Aphrodite
es ist unsere innigste und alte Liebe oder es ist unser Herz
Parsi ist das Meeres Rauschen und das Echo des Berges Gipfel
Es trägt die Sonnenwunder (2) auf seines Hauptes Zipfel
Parsi verheißt Hoffnung und Zuversicht für die Zukunft
Es ist der Spiegelhalter einer Hochkultur in der Welt
Die Geschichte verkündet allenthalben von Sham (3) bis Kashgar (4)
von Sindh (5) bis Khujand (6), für ein prosperierendes Vermächtnis
Sein Glanz ist mein Lebenssaft, sein Wort mein Schatz
Parsi ist die große Kraft der schöpferischen Vernunft und
der Gesang der noblen Bewohner des Landes der Sonne (7)
Parsi ist Schutz der Würde, es ist das Licht des Messias (8)
Schau das Bildnis, höre die Hymnen und die Lieder des Parsi
Es ist die Versinnbildlichung unserer geistigen Geographie (9)
Stark in der Epik und sanft in der Lyrk
Dies zeigt nur das- wie euphonisch ist der Wohlklang des Parsi
(1) Parsi ist der alte Name von Farsi bzw. Farsi ye Dari (deutsch Persisch)
(2) Sonnenwunder, Marienerscheinung bzw. Fatima, ظهور حضرت مريم در صورت حضرت فاطمه
(3) Sham = Syrien
(4) Kashgar (Ort und Berg China gar bzw. ghar=Berg oder Berghöhle) http://en.wikipedia.org/wiki/K...
(5) Sindh (Indien bzw. Fluß Sindh wörtl. „Ozean“)
(6) Khujand (http://en.wikipedia.org/wiki/Khujand - berühmt das Panjshanbe Bazar = Bazar in Donnerstag )
(7) Bewohner von Khorassan (http://de.wikipedia.org/wiki/Chorasan )
(8) Messia = Retter
(9) Geographie = Kultur- und Sprachkreis des iranischen Hochlands
5 می 2015, 12:56, توسط Arman
نگاه نمايد تفرقه,تقلب و فريب و جعل و جهل فرهنگ وزبانستيزى!
روند و حالت, پله به پله - افغان چه نيرگ زد! زمرى چه زيرک است
مراحل جداسازى و تغير نام زبان فارسى هاکى اند:
1- پيش از سال ١٣٤٣ = 1964
قرائت فارسی برای صنف دوم، قرائت فارسی برای صنف سوم
2- پيش از سال ١٣٥٠
قرائت فارسی دری برای صنف چهارم، قرائت فارسی دری برای صنف ششم
3-از سال١٣٥٠ = 1971 ميلادى
قرائت دری برای صنف چهارم تا امروز
بشرم پارسى زبانان که درى کرد جدا کرد از فارسى و پارسى افغان!
افغان و فغان, افغان و فغان چه نيرگ زد افغان !!!
https://armaghanmille.wordpres...
5 می 2015, 15:33, توسط Arman
کتاب های قرائت زبان فارسی در صنوف تا سال قبل از کودتا تحت عنوان "قرائت زبان فارسی" بود !
http://tajikam.com/fa/images/P...
6 می 2015, 14:05, توسط Arman
بازهم يک سند ديگر پيرامون زبان فارسى در کشور نامنهاد ستان افغان
اطلاعات کتابشناختی
عنوان اصلی: قرائت فارسي براي صنف دوم ابتدائي
پدیدآورندگان : محمدآصف مائل (پديدآور)
نوع : نامشخص
جنس : کتاب
الكترونيكي
صاحب محتوا : سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی
سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی
توصیفگر : فارسي—كتابهاي درسي
خواندن
رده بندی : ۴فا۰ /۷ م۱۹۹ق-doi
وضعیت نشر : ۱۳۳۶ خورشيدى ( 1957 ميلادى)
مشخصات فیزیکی : مشخصات ظاهری:صفحات:۵۱ص.: مصور , خط:
مخاطب : عام
شناسه : oai:aqlibrary.org/768966
تاریخ ایجاد رکورد : 1391/12/21
تاریخ تغییر رکورد : 1391/12/21
ملحقات :
قیمت شيء دیجیتال : فاقد شيء دیجیتالی
من از واژه منحوس افغان نفرت دارم که همڇم فغان وناله. من پشتون هستم هزاره هستم يماق هستم بلوچ هستم همه مردم دراين سرزمين هستم ولى بانگ نمى زنم فریاد و ناله , زارى , شیون و واویلا و نالشت نمى کنم يعنى فغان و افغان نيستم.