سنگسار فرخنده و مشروعیت بخشی به طالبان در امریکا
رخندهء مقتول، گویا در نظر است پس از مرگ،تبرئه شود، اما فرخنده های بعدی، بایستی در صف اعدام و آتش ، ایستاده شوند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سنگ اول تهداب سکولار دموکراسی :هوشیاری وبیداری است. کشتن ترس و توهم است
بسیج کردن افکار عامه، در جهت اضمحلال و فرو پاشاندن همه مراکز ارتجاع و لانه های فساد از قبیل مدارس اسلامی شخصی،شورای علمای سرکاری، و همه مدارسی است که توسط محسنی و سیاف و محقق و گلب الدین و شرکاء ، تدویر و تمویل میشود
فرهاد فاریابی
اشرف غنی، رسما و علنا درانستیتوت صلح امریکا گفت« طالبان تا حدی در افغانستان مشروعیت سیاسی دارند و به عنوان الترناتیو و اپوزیسیون سیاسی دولت ما به حساب میروند»؛ با این حساب، آتش زدن مدارس دخترانه، تحقیر زنان، هتک حرمت زنان، سنگسار زنان، چندان هم در کوچه و خیابان، برنامه ریزی نمیشود؛ بلکه این طناب دار، یک سر آن در ارگ کابل، بافته میشود و سر دیگر آن در دست اپوزیسیون سیاسی دولت( طالبان) است.
پس چه باید کرد با آدمکشان
این که می گویند« فرخنده قرآن را نسوختانده»، « فرخنده حافظ قرآن بوده!» و برای نسوختاندن قرآن، گواه و سند و مدرک جمع میکنند؛معنایش این است که هرکس، هر زمان ، متهم به سوختن قرآن باشد؛سزاوار مجازات سنگسار است! فرخندهء مقتول، گویا در نظر است پس از مرگ،تبرئه شود، اما فرخنده های بعدی، بایستی در صف اعدام و آتش ، ایستاده شوند.
این است جامعه و دولتی که در دستان دست نشانده ای فرومایه ، مرتجع و شیاد به اسم حامد کرزی پس از ۱۴ سال نوکری اغیار، تهدابگذاری شده است.
باید این قانون اساسی دستپخت اشغالگران فرنگی و اسلامگرایان را چون شکمبه گوسپند دور انداخت؛ باید قانونی به دست و بازوی جوانان زهر شریعت چشیده ، زنان در اعماق دخمه ها فرو برده شده و هزاران فرخندهء بی پناه ، که همه روزه جان میبازند یا چندمین عیال« استاد محقق »ها میشوند، از سر نگاشته شود ودر آن ، آزادی بیان بدون محدودیت و « حق تبری و انتقاد از دین»نیز به رسمیت شناخته شود.
سنگ اول تهداب سکولار دموکراسی :هوشیاری وبیداری است. کشتن ترس و توهم است.
بسیج کردن افکار عامه، در جهت اضمحلال و فرو پاشاندن همه مراکز ارتجاع و لانه های فساد از قبیل مدارس اسلامی شخصی،شورای علمای سرکاری، و همه مدارسی است که توسط محسنی و سیاف و محقق و گلب الدین و شرکاء ، تدویر و تمویل میشود.
به تمسخر گرفتن ریش های قلابی و مزورانه است که اشرف غنی، عبدالله و سائر حکومتگران تحمیلی ، برای فریب خلق های زیر ستم، مثل علف هرز بر چهره خویش، رویانده اند.
به تمسخر گرفتن حجاب های عربی و نقاب های غیر متعارف است که زنان افغانستان را از هیات و شمائل بومی ،بیرون ساخته است.
دور افکندن لباس ها ، روسری هاو ترمه های سیاه تحمیلی بر خانم هاست، که نشانه های فرهنگ عزاداری یک کشور همسایه و یا سمبل مرگ آفرینان داعشی است.
بازگشت هشیارانهء خانم های روشنفکر هموطن است به اسلوب و طرز لباس پوشیدن خانم های کارمند و دانش آموختهء دوران پیش از کودتای ثور ، ومقاومت در برابر حجاب عربی و اسلامی.
اینکه بگوئیم « اسلام ، بی عیب و منزه است»، عیب در ملا نیازی ها و حسن زاده ها و تعویذ نویس ها و ملک سلمان هاست، حرف پرت و پلایی است.هماطور که قبلا گفتم، عیب و مشکل اصلی، بحران دیدگاه اسلام در جهان معاصر و عدم هماهنگی شریعت اسلامی با دنیای پسا مدرن است.
گریه و شعر و شعار بر مرگ فرخنده و فرخنده ها ، و تکرار و تکرر آن، نمایشاتی است که شاید لازم باشد؛ اما نه فرخنده را به خانواده اش بر میگرداند، نه دولت متکی بر اجنبی و شعائر اسلامی را به مخاطره، روبرو میسازد!
در یک جامعهء سکولار و باز ، هیچ چیز «مقدس» و « تابو» نیست. سرزنش و انتقاد از ادیان مثل چیز های دیگر، ساده و معمولی است؛ سنگباران افکار و عقائد ، عملی است سخیف ؛آنچه مقدس ،محترم و غیر قابل تغییر است، حق شهروندی است؛ حق ابراز نظر آزادانه است .
آیا قتل فجیع فرخنده، سرآغاز یک رستاخیز فکری و فرهنگی، در افغانستان خواهد شد؛پیش بینی آن دشوار است ، اما در روند تحولات آینده اثر گذار خواهد بود!