خلق خدا به چه روز افتادند از تدبیر ما
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کلیت این گفتار، حکایت این روزهای «مدنیت»، «دیانت»، «دولت» و «ملت» ماست:
فکر و ذکرمان شد کسب آبرو. چه آبرویی؟
مملکت رو تعطیل کنید؛ دارالایتام دایر کنید، درستتره.
مردم نان شب ندارند؛ شراب از فرانسه میآید.
قحطی هست، دوا نیست، مرض بیداد میکند، نفوس حقالنفس میدهند.
باران رحمت از دولتیِ سرِ قبلهی عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم.
میر غضب بیشتر داریم تا سلمانی. سر بریدن از ختنه، سهلتر.
ریخت مردم از آدمیزاد برگشته. سالک بر پیشانی همه مُهر نکبت زده.
چشمها، خُمار از تَراخُم است؛ چهرهها، تکیده از تریاک.
خلق خدا به چه روز افتادند از تدبیر ما؛ دلال، فاحشه، لوطی، لـله، قاپباز، کفزن، رَمّال، معرکهگیر. گدایی که خودش، شغلی است.
مَلیجَک در گلدان نقره میشاشد.
چه انتظاری از این دودمان، با آن سرسلسلهی اخته؟
حقیقتا ما تمدنی کهن داریم یا کهنه!
گفتار عزتالله انتظامی در فیلم «حاجی واشنگتن» (1361 ـ زندهیاد علی حاتمی)
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...