برای «کوبانی» غرقه در خون
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
این شعر را در آغاز تهاجم و ویرانگری «داعش» خون خوار نوشتم، ولی فرصت نبود منتشر کنم. چند روزی به نت دسترسی نداشتم و بعد فهمیدم «کوبانی»، شهر کردنشین در مرز سوریه و ترکیه پیش روی چشم انسان های مدعی اسلام و انسانیت و حقوق بشر سقوط کرده است. همیشه در سوگ «انسان» می مانیم ما آدم های بی دست و پایی که زندگی مان را «غرق در خون» می خواهند همه. گاهی در «کابل»، گاهی در «کویته»، گاهی در «غزنی»، گاهی در «بوسنی»، گاهی در «موصل» و اینک در «کوبانی».
رنگ در رنگ
«همه جا دکان رنگ است؛ همه رنگ میفروشند»
چه فرقی دارد دکانداری باشد در «پل سرخ»
یا رییس جمهوری، دلخوش به بالاپوش رنگینش
یا پیامبران سیاهپوش دوزخ و خون.
من، «پامیر»ی سِتَروَنَم
که دیگر «بومُسلم» و «بوریحان» نمیزاید
و «هیرمند» پریشانم
که اشکی چکیده بر دامن «هامون» است
من، «قندهار» دلخونم
که از پرچمهای سفید
و باروهای سیاه میترسم.
من حسرت دیرسال «فراتم»
درمانده در ویرانههای «مداین»
و طوق لعنتم،
آویخته بر گردن تو در «موصل»
من، کفر دیرپای «کوفه»ام
سلاّخی شده در «کوبانی» و «کرکوک»
با چشمانی آبی، باز مانده از دیدار «نوروز»
که میترسم از پرچمهای سیاه و باورهای سرخ.
25/4/1393
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...