صفحه نخست > دیدگاه > مصیبت هزاره ها اقتدار محمد کریم خلیلی!

مصیبت هزاره ها اقتدار محمد کریم خلیلی!

هادی ميران
سه شنبه 19 آگوست 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

...بامیان مانند دوران جهاد، امروز هم جایگاه خاص خود را دارد، اینکه در محراق توجه دولت و جامعه جهانی نیست، قبول ندارم، ما امروزه شاهد دگرگونی های عمیق در کشوری که میراث دهها سال عقب مانی بود، هستیم.بازسازی، اداره و نظام سازی، ایجاد وحدت و همدلی علی رغم چالش ها به خوبی پیش می رود، ما اجازه خدشه دار شدن وحدت و همدلی را نمی دهیم، پروژه های بنیادی وقت گیر است، اگر به مناطق نا امن توجه نشود، ناامنی به مناطق امن هم کشیده می شود.رهبری عزم و اراده قوی برای پیاده کردن عدالت دارد.یقین دارم که بامیان جزء مناطق زیبا افغانستان، با آینده درخشان خواهد بود (سایت سمنگان تاریخ 28 اسد 1387).

این جملات پاره ای ازسخنان آقای کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری می باشد که در مراسم افتتاح پروژه ی سرک بامیان یکاولنگ ابراز داشته است. اگر کسی با شخصیت معاملاتی و رفتار سوداگرانه ی جناب ایشان آشنایی نداشته باشد، به زحمت باور می نماید که درپشت این کلمات وجملات کسی پنهان است که از آدرس همین مردم درمعاونت ریاست جمهوری نشته است و حضور همین مردم را در نظام آقای کرزی تمثیل می نماید. حتی اگر خود آقای خلیلی هم ازچشم وقضاوت یک شهر وند هزاره به آنچه که خود گفته است، دقت نماید، احساس نومیدی ونفرت بروجودش سایه می افگند وبرخود نفرین می فرستد. همانگونه که این قلم به تفصیل نوشته است، حضور جناب آقای خلیلی در اهرم رهبری جامعه هزاره وتمثیل هزاره ها توسط ایشان در مناسبات وتعاملات سیاسی، بستر پرورش وتولید بسیاری از مصیبت های سنگینی بوده است که درابعاد متفاوت برسرنوشت این مردم تحمیل گردیده وسیاه بختی های این مردم را دوچندان کرده است. رفتار واخلاق سیاسی آقای خلیلی تحت تاثیر علایق شخصی ومنافع مادی، چنان با ویروس های مرگ آور آلوده گردیده است که بدون تردید براندام خیابانی ترین روسپی طعنه می نویسد. این واقعیت دست کم در همین جملات وکلمات کاربردی ایشان تبلور وتجلی می نماید که برای تمدید اقتدار ذلت آفرین سیاسی اش چگونه سیاست های نژادگریانه ورعیت سوز نظام کرزی را توجیه نموده و برچشم فقیرترین ساکنان این سرزمین خاک می پاشد.

آقای کرزی دراولین سفرش به ولایت بامیان که قبل از انتخاب ایشان به ریاست جمهوری صورت گرفت، وعده های بی شماری را تحویل مردم بامیان داده بود که باتوجه به همین وعده های شکلاتی، امیدی فزاینده ی دردلهای مردم جان گرفت وهزاران برگه رای درصندوق ایشان ریخته شد. اما این وعده ها مثل شکلات درحرارت سیاست های نژادگرایانه ی تیم ایشان آب گردیده وهرگز عملی نگردید. باتوجه به اینکه درامتداد حاکمیت ایشان میلیاردها دالر از مساعدت جامعه جهانی به مصرف رسید، اما گرد فقر و ویرانی از رخسار بامیان فرو نلغزید. علی الرغم این واقعیت که بعد ازتشکیل حکومت آقای کرزی، مناطق مرکزی و مشخصن بامیان امن ترین مناطق افغانستان بوده است اما گراف پروژه های بازسازی دراین مناطق درنازل ترین سطح قرار داشته است. ولی درآن سوی خط، درولایات جنوب و جنوب شرق باتوجه به میزان فزاینده ی ناامنی و اختطاف، پروژه های مادر با هزینه های گزاف تمویل و تعمیل گردیده اند که برخلاف نظر آقای خلیلی از میزان ناامنی هم کاسته نشده که هیچ، حتی دامنه ی ناامنی باسرعت سرسام آوری گسترش یافته است که امروزعلایم ونشانه های آن در دروازه های کابل قابل مشاهده می باشد.

دلیل این رفتار چند پهلو را در دستگاه حاکمیت کرزی، فقط از یک چشم انداز میتوان مورد سنجش وقضاوت قرار داد که ناسیونالیسم مفرط قومی وباورهای نژاد گرایانه بستر تدوین وتمدید این رفتار می باشد. بطور مثال: سرک کابل بامیان که سه سال یعنی سی وشش ماه از افتتاح آن میگذرد، اما تاهنوز سی وشش کلیومتر، جغل اندازی وقیر ریزی نگردیده است، باتوجه به اینکه هزینه ی آن از طرف دولت ایتالیا پرداخت شده است. حتی بارها اتفاق فتاده است که حلقات مشخص از بستر نظام، فضای منطقه را ناامن کرده است تا روند تعمیل وتطبیق این پروژه را مختل نماید. به دلیل اینکه این پروژه از مناطق هزاره نشین عبور میکند و فاصله مردم هرات و غور را تا کابل به نصف می رساند. فرضن باور کنیم که مسیر میدانشهر و جلریز به دلیل تهدید طالبان ناامن است، پس چرا کار این پروژه از بامیان به طرف کابل شروع نمیشود که هیچ گونه تهدید وچالش امنیتی درمسیر راه وجود ندارد؟

واقعیت این است که هنوز تبعیض، تعصب وباورهای نژادگرایانه معیار رفتار واخلاق سیاسی حاکمیت ونظام حاکم است. اما وقتیکه آقای خلیلی برای دوام اقتدار خجلت آور سیاسی اش رفتار وسیاست های نژادگرایانه ی حاکمیت را به توجیه می نشیند و ازآن به عنوان تعهد رهبری برای بازسازی متوازن نام می برد، از یکطرف اوج ذلت و روسپی ـ خصلتی خود را را در اکران می گذارد واز طرف دیگر، فاجعه ی بحران رهبری را درجامعه هزاره به تمثیل وتصویر می کشد. ایشان خوب میداند که از آدرس و باحمایت همین مردم برسفره ی معاونت ریاست جمهوری لمیده است اما به دلیل منافع مادی وتداوم اقتدار ذلت بار سیاسی، رفتار قوم محور و ستم ورزیهای تنظیم شده ی حاکمیت را درحق این مردم، تعهد رهبری برای تحکیم بنیاد متزلزل وحدت ملی توجیه وتفسیر می نماید. تاهنوز کسی نپرسیده است که اگر واقعن استحکام وحدت ملی وترویج گزاره های همزیستی مسالمت آمیز، دردستور کار حکومت آقای کرزی قرار دارد، پس چرا کوچیها ازبستر حاکمیت تمویل وتسلیح میگردد تا سیاست زمین سوخته طالبان را در بهسود تطبیق نماید؟ چرا بحران سازی وترویج نا امنی به عنوان یک استراتیژی تعریف شده مورد بهره داری قرار میگیرد؟ چرا روند بازسازی دریک اقدام متوازن عملی نمیگردد که هم به ثبات سیاسی کمک می نماید وهم توسعه متوازن اجتماعی را سرعت می بخشد؟

واقعیت این است که درپشت شعارهای دموکراتیک وظاهر دموکرات تیم آقای کرزی، اندیشه های کو ر، اذهان منجمد، گرایشهای نژادمحور و چهره های متعصب پنهان شده اند که از یکطرف عصبیت های قومی را ترویج می نمایند و ازطرف دیگر هیچ تعهدی نسبت به تامین امنیت وتحکیم ثبات سیاسی ندارند. مردم فقیر بهسود درخانه های محقرشان مورد هجوم وغارت قرار میگیرد، دامنه نا امنی در امتداد یک پروسه ی ازقبل تدوین شده به مرکز و شمال کشانیده میشود، جم مساعدت های جامعه بین المللی در جنوب وجنوب شرق به مصرف میرسد اما آقای خلیلی میخواهد مردم باور نماید که رهبری این نظام متعهد به ترویج وتحکیم سازه های وحدت ملی می باشد. این چگونه منطقی است که آقای خلیلی آنرا کشف کرده است؛ اگر درمناطق ناامن توجه نشود، نا امنی در مناطق امن هم سرایت میکند! مگر این همه توجه که برای بازسازی در جنوب صورت گرفته است چه مقدار از میزان ناامنی را کاسته است؟ فراتر ازآن پروژه ی ناامن سازی مرکز که آغاز آن ازبهسود تدوین گردیده است ازکدام منبع تمویل میگردد؟ وقتی که تیم آقای کرزی ناامن سازی وبحران سازی را به عنوان یک رویکرد سیاسی مورد استفاده قرار میدهد پس با کدام منطق میشود سیاست های رعیت ستیز تیم آقای کرزی را تعهد رهبری، برای ترویج اخلاق وباورهای همبستگر ملی تعریف وتعبیر کرد؟

البته تقصیر آقای خلیلی نیست. جنون ثروت وقدرت چنان درپرده های ذهن ایشان تنیده است که با لبخند های عاشقانه مرگ ومظومیت زن ومرد بهسودی را بر سفره ی آقای کرزی به چانه می نشیند ورفتار رعیت سوز و اخلاق نژادمحور نظام را عزم واراده دولت برای تحکیم وحدت ملی و ترویج گزاره های همزیستی مسالمت آمیز تعبیر می نماید.

واقعیت این است که آقای خلیلی ازسالها به این طرف، به یک سادیست سیاسی چهره عوض کرده است که به رغم پرورش وبازپرورش رویای قدرت وثروت، ازپریشان روزگاری و سیاه بختی مردم خود لذت می برد وحضورش را درامتداد غم ومصیبت های مردم تجربه می نماید. رفتار و روسپی بازیهای ایشان درجریان هجوم کوچیها دربهسود، این تردید را برای همیشه از ذهن مردم بر طرف کرده است که ایشان لبخند وعافیتش را درامتداد مرگ ومصیت مردم خود جستجو می نماید. اما باتمام استعداد ومهارتی که دراین زمینه دارد خوشبختانه نمیتواند که گزینه ی خوبی برای تعمیل وتطبیق پروژه های بحران آفرین تیم آقای کرزی باشد. میزان شناخت مردم ازایشان درنقطه ی رسیده است که گریه های مصنوعی ایشان را در مصیبت های مردم، لبخند رضایت تعبیرنماید. اما جناب آقای کرزی که برای کامپاین انتخاباتی و به بهانه ی افتتاح سرک بامیان یکاولنگ درآن ولایت سفر کرده بود، فراموش کرده است که وعده های شکلاتی دیروزش ازیادمردم نرفته است.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • من به اخلاق شخصی آقای خلیلی کاری ندارم. ولی به هر حال با همه کاستی هایی که در ایشان هست، وی با هزینه های سنگینی که از ناحیه مردم ما پرداخت شده، به این جا رسیده است. در تخریب ایشان نفعی نمی بینم. تخریب ایشان، به معنای سوختن سرمایه های اجتماعی و سیاسی مردم ما است. آقای هادی میران! اگر خلیلی نه! پس کی؟؟ آیا به شیخ آصف و اکبری و سیدمرتضوی و ... رضایت می دهید؟! ما اول باید به آلترناتیف یک مورد فکر کنیم و سپس در صدد نفی آن برآییم. متأسفانه کسانی خود را روشنفکر می نامند، فقط بلدند نفی کنند و هیچ گزینه ی بدیلی پیشنهاد نمی کنند. شما یکی بهتر از ایشان را پیشنهاد کنید و به جامعه هزاره معرفی نمایید تا مردم در مورد آن تصمیم بگیرند.

    • برادر گل احمد جان مثلی که سیم کارت شما کریدت ندارد.
      یکبار دیگر به جملات آقای خلیلی دقت کن وبعد به نوشته های خودت. آقای اکبری تاهنوز چنین کرنش بی مفهوم وبی همتی نکرده است. فراموش نکن همین آقای اکبری در معضله کوچیها با تمام توان درکنار مردمش استادگی کرد. شیخ آصف هم به اندازه خلیلی خیانت نکرده است. حتی به اندازه ایلاقی خیانت نکرده است. مرتضوی خیلی خیلی پاکتر ازایلاقی است. میفامی. ایلاقی از خون هزاره ها به میلیونها دالر رسیدو همین حالا باخلیلی شراکت اقتصادی دارد. نمیدانم که شما کی به هوش می آید. عزیزم. کسی دارد به عزت به شرافت وبه آبروی تو بازی میکند و تو می آیی از آن دفاع میکنی. سکوت ذلت بار خلیلی در معضله کوچیها جز سر افگندگی وذلت چه می تواند باشد؟ بیا بگو؟ خوب تو حالا بیا از اوصاف خلیلی بگو که کدام شهکاری را برای این مردم انجام داده است؟ این گز و این میدان. بنویس که درهمین صفحه چاپ شود. تو بیا با دروصف کریم خلیلی و درمورد کارنامه های ایشان بنویس جناب کامران میر هزار هم با کمال میل دراین صفحه آن را نشر میکند. این هم آزادی بیان. دگه چه میخواهی؟ وقتی که دلیل نداری و حرف هم نداری لطفا به کار دگران کار نداشته باش.فرضا به نظر شما خلیلی آدم خیلی خوب است واصلا خیانت نکرده است خوب تو بیا دراین جا نظراتت را مستدل بنویس تاه همه بدانند که آقا شمشیر زده است.

    • این جناب میران دردش ازجای دیگر است. من با نظرات جناب گل احمد موافقم. اگر اقای خلیلی به ایشان گوشه چشمی می نمود ایشان شاید کتابی در وصف ایشان می نوشت. فرامو نکنیم که همین قماش ادمها زمانی در وصف آقای خلیلی شعر و داستان می سرودند و صله دریافت می کردند و چون آن روند اکنون ادامه ندارد لب به اعتراض گشوده و مثل اینکه در کائنات بجزآقای خلیلی مساله دیگر برای طرح و بحث برای این افراد وجود ندارد. فرض کنید آنچه توگفته ای درست است نتیجه آن چیست؟ خلیلی ازشمر هم بد تر! آن شخص شخیص شما کیست تا به عنوان آلتر نتیف ایشان وارد میدان شود؟ بس است به اندازه کافی ضد خلیلی نوشته ای ادامه این رونددید کسانی راکه حتی ترا نمی شناسد هم بر علیه ات تغییر خواهد داد. اگر خیلی دلت به حال مردم بهسود می تپد خودرا ازلنگر خانه سوسیال خوری سویدن بر هان و بیا ازنزدیک با مردمت غمشریکی کن.کار روشنفکر اصیل و با تعهد( نه جو جه طلبه های ازقم مانده و به خیل روشنفکری با تعهد نرسیده) زیستن در بین مردمش می باشد نه در دیار دیگران. فراموش نکن که همین اکنون هم خیلی از رفقای هم کاسه ات از همین خلیلی معاش می گیرد و بر خلاف تو در مدح و ثنای ایشان تحریرات دارند.

    • محمدی عزیز وهمه عزیزانی که این متن را میخوانند سلام.
      آنچه را که ازاین قلم درمورد جناب آقای خلیلی میخوانید، تصور وتصویری است که من از ایشان دارم. این تصویر وتصور مبتنی برشناختی است که ازمنابع مختلف وازجمله از قول نزدیک ترین دوستان ایشان فراهم گردیده است. باتوجه به گرایش تحصیلات اکادمیک من در خصوص مدیریت ورهبری وباتوجه به شناخت فراهم آمده از ابعاد متفاوت شخصیت وسهم ایشان در تولید وبازتولید مصیبت برای جامعه هزاره، تصویر وتصور من ازشخصیت و داده های فکری و عملی ایشان همین است که تاهنوز ازچشمان شما میزبانی کرده است. هرگاه این تصویر وتصور نادرست باشد ویا جناب آقای خلیلی حرفی، دلیلی برای برائت داشته باشد میتواند این تصوررا به چالش کشیده تا سیه روی شود هرکه درآن غش باشد. بدون تردید که درکاینات ذهن ما کسانی دیگری هم هستند که درحق این مردم جنایت کرده اند اما باتوجه به دلایل وشواهد انکار ناپذیر بیشترین ستم را درحق این مردم جناب آقای خلیلی روا داشته است به همین دلیل درکاینات ذهن من برجسته تر ازایشان کسی دیگر نیست. اینکه پذیرفتن این واقعیت به دلیل علایق شخصی برای بعضی هادشوار می نماید الزامن نمیتواند دلیلی برسکوت دیگران باشد. فرضن اگرشما نمونه های ازخدمت گزاری و تعهد ایشان را به منافع مردم سراغ دارید، لطفن دوستان دیگر را هم در روشنی قرار دهید تا آنچه که را ما نمیدانیم از خامهء سحر آفرین شما بخوانیم.

      گذشته ازاین، آنچه راازاین قلم درمورد جناب آقای خلیلی تاهنوز خوانده اید و بعد ازاین هم خواهید خواند، مبتنی برهیچ گونه علایق مادی وخصومت شخصی نمی می باشد. شخصیت حقیقی وحقوقی جناب آقای خلیلی فارغ از تعهدگریزیها وستم کاریهایش درحق مردم، محترم وقابل تکریم است. اما ازآنجایکه تعاملات سیاسی در افغانستان دربستر علایق قومی تعریف وتدوین میگردد، من هم به عنوان یک هزاره ، از مصیبت آفرینهای جناب ایشان خودرا متاثیر احساس میکنم. لذا حق طبیعی خود وحق طبیعی هرکسی دیگر میدانم که به عنوان یک رسالت انسانی از ناجوانیها و مصیبت آفرینیهای ایشان برده فرا افگند. همانگونه که من حق دارم پرده بر افگنم شما هم حق دارید که پرده بر آویزید. اما نیت من از این پرده دریها، همانگونه که عرض کردم، اولن انجام یک رسالت انسانی است و ثانین، پرداختن به اهمیت پدیده ی رهبری دریک جامعه ی قومی که چگونه یک رهبر فارغ از دانش وتعهد، برای مردمش منبع تولید وبازتولید مصیبت میگردد.

      من شخصن تاانجایکه یادم هست به توصیف وتعریف کسی نپرداخته ام مگر اینکه از صمیم قلب دوست داشته باشم. نیازمند چشم عنایتی کسی هم نیستم. درهمین سوئد هم که زندگی میکنم، تازمانیکه دانشجو بودم از دولت قرض میگرفتم اما بعد ازفراغت تحصیل دریک مرکز خدمات اجتماعی کارمیکنم.روزگارم خوب است لقمه نانی دارم وبه قول سپهری سر سوزن ذوقی هم دارم. درافغانستان وایران هم که بودم به دلیل روزگار ناسازگار فرصتی فراهم نشد که طلبه شوم. البته از طلبه شدن هم بدم نمی آمد. دانش دانش است درهرکجاکه می آموزی. خیلی هم علاقه دارم که برگردم افغانستان ودرهمان بهسود که خانه ی پدری من است. اما اینکه نتوانستم درجریان هجوم کوچیها شریک مصیبت های آن مردم باشم سخت متاثیر هستم. اماباتوجه به توان وامکاناتی که داشتم برای شرح مصیبت های آنها تلاش کردم. چندین مقاله نوشتم ویکی دومصاحبه بارسانه های اروپایی ازجمله با بخش فارسی رادیو فرانسه داشتم. اما بازهم شرمسارم که نتوانستم درمصیبت سنگین زن ومرد بهسودی سهیم باشم. چه سازم که تمام توان من همین بود. شما اگر ازخدمت گزاریها و فرصت آفرینهای آقای خلیلی چیبزی میدانید، لطفن بنویسد تا ازشما بخوانیم. چه خوب گفته است آن عزیز که با سیم کارت بدون کریدت نمیشود رابطه ایجاد کرد!

  • Aqaye Miran!
    Khalili che bayad kard? shuma beguyed aya dar hazarajat byad budija e kule aghanistan ba masraf barasad ? aya ain az salahyatash hast? wa agar hast ham shum men haise yak shahrawand kaseke duzde ya haqe degaran ra beyawrad wa ba hazaraha bedehad rahbare khub medaned warna karhaye bazsazi dar kule afghanistan mutanaseb hast wa hich kas az degar karda zyat haq nadarad wa na baresh kar shuda

    • ای فلان ابن فلان که بدون نام این پیام را به خط لاتین نوشته ای.
      به اجازه ی اقای میران من به شما عرض کنم که آقای کریم خلیلی باید اول از معاونت ریاست جمهوری اسعفا کند برای اینکه نمی تواند کاری بکند. بعد از آن در تلویزو و رادیو برود از کسانی که ایشان تا حالا نمایندگی می نمود عذر بخواهد برای جفاهای که درحق آنها کرده است. بعد از ان هزار میلیون دالری را که اندوخته است به یک موسسه خیریه تسلیم نماید که درمناطق مرکزی برنامه های توسعه اجتماعی وفقر زدایی را پیش ببرد. به همین سادگی!بعدش برود آقای غلام محمد ایلایق را که خیانت کار بزرگ می باشد به محاکمه حاظر نماید. این آقای غلام محمد ایلاقی یکی از خونخوارترین دشمنان هزاره می باشد هرچند که خودش هزاره است ولی با هزاره ی بدون نکتای سلام وعلیک نمیکند. آن هم باید به حسابش رسیده شود. این هم به همین سادگی. وسلام علی من التبع الهدی.

  • محترم معاون دوم ترا ناشنوایی مصلحت نیست....

    ز همراهان جدایی مصلحت نیست- سفر بی روشنایی مصلحت نیست
    چو ملک و پادشاهی دیده باشی- پس شاهی گدایی مصلحت نیست
    شما را بی شما می خواند آن یار- شما را این شمایی مصلحت نیست
    چو خوان آسمان آمد به دنیا -از این پس بی نوایی مصلحت نیست
    در این مطبخ که قربانست جان ها- چو دونان نان ربایی مصلحت نیست
    بگو آن حرص و آز راه زن را- که مکر و بدنمایی مصلحت نیست
    چو پا داری برو دستی بجنبان- تو را بی دست و پایی مصلحت نیست
    چو پای تو نماند پر دهندت- که بی پر در هوایی مصلحت نیست
    چو پر یابی به سوی دام حق پر- که از دامش رهایی مصلحت نیست
    همای قاف قربی ای برادر- هما را جز همایی مصلحت نیست
    جهان جوی و صفا بحر و تو ماهی- در این جو آشنایی مصلحت نیست
    خمش باش و فنای بحر حق شو- به هنبازی خدایی مصلحت نیست

  • خوب است خوانندگان در باره فساد وشخص مفصد قضاوت درست داشته باشند..

    مفهوم و ماهيت فساد

    در يك تعريف كلي، فساد عبارت است از: "سوء‌استفاده از امكانات و منابع عمومي (دولتي) در راستاي منافع شخصي يا گروهي".

    در حقيقت، فساد استفاده عمدي نامناسب از قدرت يا موقعيت واگذار شده است.

    در طول تاريخ همواره ارتباط معكوسي بين استفاده صحيح از قدرت و قلمرو گسترش فساد وجود داشته و هنگامي كه از قدرت به طور مطلوب استفاده شده، فساد كاهش يافته است.

    غالبا در فساد چيزي نقض مي‌شود. در محيط فاسد، حقوق اجتماعي و سياسي شهروندان ناديده گرفته مي‌شود. برخي جنبه هاي رفتاري فساد، نسبي و مرتبط با نظام ارزشي هر جامعه يا سازمان است. بنابراين رفتار يا عملكردي كه در يك جامعه فساد تلقي مي‌شود، ممكن است در جامعه ديگري كاملا عادي قلمداد شود.

    در فساد تعمد، غيرقانوني بودن و جايگزيني منافع خصوصي به جاي منافع عمومي نقش اساسي را دارد.

    انواع فساد

    انواع كلي فساد به سه دسته "سياسي"، "اداري" و "مالي"(اقتصادي) تقسيم مي شود.

    فساد سياسي عبارت از سوء‌استفاده از قدرت دولتي واگذار شده به وسيله رهبران سياسي براي كسب منافع خصوصي و شخصي با هدف افزايش قدرت و ثروت است.

    فساد اداري عبارت است از سوء‌استفاده نهادينه شده شخصي از منابع عمومي توسط مستخدمان خدمات كشوري.

    فساد مالي(اقتصادي) نقض قوانين موجود براي تامين منافع و سود شخصي است.

    سطوح فساد

    فساد در سه سطح شخصي، نهادي و سيستمي ممكن است اشاعه يابد. سطح شخصي زماني است كه انجام فساد در راستاي نفع فردي يك شخص صورت مي‌پذيرد. در سطح نهادي اين اقدام در جهت منافع يك ارگان و نهاد معين انجام مي‌گيرد و در سطح سيستمي زماني است كه فساد كل رژيم و نظام سياسي كشور را در بر مي گيرد.

    فساد همچنين ممكن است در سطح محلي يا بين‌المللي و سطح خرد يا كلان بروز يابد.

    دور از فساد باشید..

  • دیگران درپی رشدوماهنوزاسباب تفرقه میجوییم.دوستان اگربادیدعقلانی نگاهی به قضایاداشته باشندبادرنظرداشت میراث های کهنه تبعیض وتعصب درکشوروایجابات سیاسی اوضاع وشرایط, معقول ترین سیاست , سیاست اقای خلیلی بوده است .آیاسیاست بازی بااحساسات مردم, سیاست مزدوری باایران, سیاست تخریش وحدت ملی , سیاست جداسازی هزاره ها ازسایراقوام ساکن درکشوربه نفع هزاره میباشد؟ اگربه نفع اقای هادی میران ویاقلم بدستان ماجراجوباشد, به نفع دیگران نیست . دراخیربعنوان یک فرزند هزاره ازتمام نوسندگان عزیزتقاضادارم تا بجای سیاست تخریب سیاست آبادانی رادرپیش گیرند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس