نگارش های فیسبوکی: زنده یاد بهمن فرزانه، ادوینو اوگولینی و منصور کوشان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
این پیکر استاد بهمن فرزانه است که دفن می شود
این پیکر زنده یاد بهمن فرزانه است که دفن می شود. این پیکر کسی است که بیشتر از هزاران به اصطلاح شاعر و نویسنده ی چند دهه ی اخیر و امروزی در ایران و افغانستان به ادبیات خدمت کرد. این پیکر استاد بهمن فرزانه است که دنیای زیبای گابریل گارسیا مارکز را در شاهکارش در صد سال تنهایی، به خواننده ی فارسی خوان ادبیات پیشتاز تحفه داد. ترجمه ی زیبا و روان او از این اثر باشکوه، تنها ترجمه ی سانسور نشده ی موجود است و کاری ست که من آن را از یک تبعید به تبعید دیگر و از این کشور به آن کشور با خود دارم. هنوز در لابلای صفحات این اثر باشکوه، گلبرگ های زرد رنگ و خشک شده ی کابلی را دارم و هنوز چند صفحه دست خطم که پس از اولین بار خواندن این اثر نوشته بودم، در بین صفحات کتاب هست. در سال 2011 میلادی من این کتاب زیبا را با خود به کلمبیا بردم و از دوستان شاعر و نویسنده ی کلمبیایی ام می پرسیدم ماکوندو را به من نشان دهید و دوستانم می گفتند ماکوندو وجود ندارد و این جایی در صد سال تنهایی استاد گابریل گارسیا مارکز است و من می گفتم برای من اعتبار صد سال تنهایی بیشتر از اسناد و نقشه های دولتی کلمبیا از طول و عرض کلمبیا و شهرها و مناطق آن است و اگر می خواهید من نقشه ای از ماکوندو رسم می کنم و برایتان می فرستم.
این پیکر استاد بهمن فرزانه است که دفن می شود.
Edvino Ugolini
شاعر و فعال فقید ایتالیایی Edvino Ugolini را من در یک فستیوال بین المللی شعر در رومانی دیده بودم. پس از فستیوال ارتباط ما همچنان برقرار بود و در روزهای نخست کار روی دفتر شعر شاعران جهان، او ایمیلی برایم فرستاد که در ابتدای آن نوشته بود: یک شعر تازه متولد شده برای هزاره و همه ی کسانی که برای آزادی شان مبارزه می کنند. عنوان شعر او "شما تنها نیستید" است. آخرین ایمیلی که من از ادوینو دریافت کردم مربوط به اواخر ماه جون سال 2013 بود. ادوینو در آخرین ایمیل خود پیشنهادهایی برای انتشار دفتر شعر شاعران جهان به ایتالیایی داشت. او که حمله ی شدید مغزی را پشت سر گذاشته و سخت بیمار بود، چند روز بعد از فرستادن این ایمیل درگذشت. یادش گرامی باشد.
زنده یاد منصور کوشان
زنده یاد منصور کوشان را از مجله ی تکاپو می شناختم. اگر درست یادم باشد تنها دوازده شماره از این مجله منتشر شد. سال ها بعد، چند بار با منصور کوشان بصورت تلفونی صحبت کردم. او ساکن شهر استاوانگر ناروی بود و فصل نامه ی جُنگ زمان را منتشر می کرد. او بارها به من گفته بود که برای این فصلنامه بنویسم و متاسفانه فرصت اینکار پیش نیامد. یکبار هم من مهمان خانه ی فرهنگ استاوانگر بودم که قرار بود با زنده یاد کوشان دیداری داشته باشم که فرصت نشد.
در آن وقت که زنده یاد کوشان سردبیری تکاپو را بر عهده داشت، سه جریان ادبی بصورت مشخص بر فضای ادبیات غیر دولتی ایران سایه انداخته بود: جریان ادبیات خراسان، جریان ادبیات تبریز و جریان ادبیات اصفهان. این تقسیم بندی به این معنا نیست که شاعران و نویسندگان و مترجمان این جریان ها علیه یکدیگر سنگر گرفته بودند، نه. شاعران، نویسندگان و مترجمان در این جریان ها همکاری های خوبی با یکدیگر داشتند. یکی از ويژگی های مشترک این جریان ها، گریز و یا شورش آن ها بر فضاهای سنتی ادبیات بود که دیگراندیشی و نوآوری و خلاقیت در آن جایی نداشت. هر چند این جریان ها جایی ثبت نشده و غیر رسمی بودند، اما هر کدام در درون خود، حرکت های خاصی را دنبال می کردند.
زنده یاد کوشان به جریان ادبی اصفهان تعلق داشت. این جریان یکی از جریان های زنده و بالنده در شعر چند دهه ی اخیر بود و بويژه مترجمان این جریان تاثیر بسیار خوب و مثبتی بر فضای ادبی معاصر گذاشته بودند. اگر ما امروز استادان ادبیات مانند اکتاویو پاز و خورخه لوییس بورخس را می شناسیم، این را مدیون نسلی سرزنده از مترجمان جریان ادبی اصفهان می باشیم. جُنگ اصفهان آغازگر اصلی این جریان بود و نویسندگان و مترجمان نامی بسیاری از جمله زنده یاد منصور کوشان محصول همین جریان می باشند.
یاد و خاطره ی منصور کوشان که روز 27 دلو/ بهمن درگذشت، گرامی باد.