صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > چگونه می توانیم ھزارگی را یک زبان مستقل قرار دھیم؟

چگونه می توانیم ھزارگی را یک زبان مستقل قرار دھیم؟

علی تورانی
يكشنبه 2 فبروری 2014

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در دوران محرومیت تاریخی چند قرنه ی خود ھزارہ ھا به حدی آلینه گشته اند که در حال حاضر بیشترین تحصیل کردگان و روشن فکران این ملت بدون این که در مورد پیشینه ی تاریخی و زبان خود تحقیق و کنجکاوی کردہ باشند، پیھم اصرار می ورزند که زبان شان فارسی است. در حالیکه از روی منابع تاریخی، جمجمه شناسی و ژنتیکی، این حرف به پایه ی ثبوت رسیدہ است که ھزارہ ھا از نظر نژادی ترک و مغول ھستند. اگر اوضاع را با دید بازتر بررسی نماییم به وضوح دیدہ می شود که ترک و مغول و یا زرد پوستان در ھیچ جای از دنیا فارسی زبان نیستند. تنھا گروہ کوچک از ترک ھای جھان و زرد پوستان، ھزارہ ھا می باشند که خویشتن را فارسی زبان می پندارند ۔

گنجینه ی کلمات زبان ھزارگی و خصوص نام ھای پدیدہ ھای طبیعی و خانوادگی حکایت از این دارد که ھزارہ ھا فارسی زبان نیستند.

زبان شناس پاکستانی پروفیسور شرافت عباس در مورد خصوصیت زبان برای شناخت یک ملت چنین ابراز نظر می نماید:

زبان و گویندگان آن در یک پیوند از ھم ناگسستنی قرار دارند. زبان یک ملت به مثابه آیینه می باشد که در شفافیت آن تاریخ ، رسوم ، عادات فرھنگ ، تمدن ، مذاق و سلیقه ی جمعی آن ملت به وضوح تبلور می گردد. اگر مسئله با دقت بیشتر پی گیری شود تدوین و تبیین تاریخ یک ملت تنھا ازین راہ میسر است. (طلوع فکر شمارہ 8 )

قابل یاد آوری است که تحصیل کردگان و قلم بدستان مردم ھزارہ در ایران و ھزارستان تا ھنوز زبان شان را نشناخته اند و از وجود ھزارگی منکر ھستند اما پروفیسور شرافت عباس ( که زبان مادری اش اردو است و در دانشگاہ ایالت بلوچستان پاکستان استاد فارسی نیز بود) زبان ھزارگی را مورد تحقیق و تدقیق قرار دادہ می نویسد :

در مورد زبان ھزارگی معمولا به این گفته اکتفا می کنند که ھزارگی لھجه ویژہ فارسی می باشد! ولی اگر به اساس بینش فوق این زبان را مورد تدقیق نظر قرار دھیم به این نتیجه خواھیم رسید که مسئله به این ھمه سادگی ھم نیست. یا، ھمانند ساختمان فیزیکی مردم ھزارہ زبان شان ھزارگی نیز رنگ و صبغه مغولی را در خود دارد. ( ھمان)
علاوہ بر پروفیسور شرافت عباس محققان و پژوھش گرانی که ھزارہ ھا را مورد تدقیق قرار دادہ اند ، به اثبات رسانیدہ اند که ‍زبان ھزارہ ھا در گذشته ھا ترکی مغولی بودہ است.
درین مورد تیمور خانوف می نویسد:

عناصر ترکی در زبان ھزارگی بیشتر از عناصر ترکی در زبان تاجیکی می باشد. مخصوصن نامھای علوفه و بوته ھا تقریبن اکثر ترکی ھستند ولی بصورت کلی عناصر تاجیکی ( فارسی و دری) بیشتر از عناصر ترکی در زبان ھزارہ ھا نقش بازی می کردہ است. دلیلش ھم آنست که پیش از حملات چینگیز خان به افغانستان فعلی، مردم تاجیک منطقه ی غور را اشغال نمودہ و به شکل ھمسایه با ھزارہ ھا که بعدا در آنجا رخنه کردہ بودند بود و باش داشتند.

تاجیک ھا اکثریت نفوس شھری مملکت را در بر می گرفتند و اکثر محققین این حقیقت را تایید می نمایند که شروع قرن شانزدہ تاجیک ھا اکثریت ساکنین شھر را تشکیل می دادند در تمام قرون وسطی ‍زبان تاجیکی در شھر ھای ھرات،قندھار، کابل و غزنی زبان مسلط بود.

مردم تاجیک تاثیرات زیادی بر روابط اقتصادی و اجتماعی ملت ھزارہ وارد ساختند که با در نظر داشت پارہ از خصوصیات ملی ھزارہ ھا می توان گفت: آن تاثیرات شامل پیدایش کلتور، فرھنگ و روابط عمدہ ی اقتصادی و اجتماعی در بین ملت ھزارہ بودہ است.
خوانین ھزارہ توانسته بودند طی قرن نوزدہ در بار ھای مشابه در بارھای تاجیک و ایرانی برای خویشتن بسازند. در دربار خان ھا و یا فئودال ھای ھزارہ حتا تا حال حاضر نیز نوشته ھای کلاسیک فارسی قدیمی از قبیل شاھنامه فردوسی، دیوان حافظ شیرازی، آثار سعدی و رودکی مورد استفادہ قرار می گیرد.

در بعضی از آثار و نوشته ھای مربوط به تاریخ ھزارہ ھا موضوع و انکشاف دین اسلام به مشاھدہ رسیدہ است، که به دلچسپی و اھمیت این موضوع در تاریخ ملت ھزارہ اندکی مکث می نمایم. برای ما نیز موضوع مذکور بدان جھت اھمیت دارد که چرا ملت ھزارہ مراسم دینی و روحانی بلکه علاوہ بر اعتقادات دینی، خط و املاء زبان ایرانی و تاجیکی نیز مورد تقلید قرار گرفته اند. (تاریخ ملی ھزارہ ص 39 – 42 )

حسن فولادی یکی از محققان ھزارہ در مورد زبان ھزارہ ھا در کتاب "ھزارہ ھای" خود می نویسد:

یکی او ویژہ گی ھای که ھزارگی را از سایر لھجه ھای فارسی متمایز می سازد وجود الفاظ ترکی است که بطور کلی در لھجه ھای ھراتی و کابلی یافت نمی شود. اما به رغم این تفاوت ، ھزارگی تفاوت دیگر نیز با فارسی دری دارد بخاطر وجود واژہ ھای مغولی است.
باری با یک بررسی کلی می توان گفت تفاوت ھزارگی با فارسی ھمانند تفاوت انگلو رومانی با انگلیسی جیپسی است که در ھر دو زبان بیگانگی فراوان به ویژہ در الفاظ و ھمچنین دوگانگی در ساختار و دستور زبان ھا ھویدا است.

حسن فولادی افزودہ است :
تحقیقات و بررسی ھا نشان می دھد که ھزارہ ھا زبان اصلی شان را تدریجن فراموش کردہ و به مرور اعصار ‍زبان فارسی را به حیث زبان شان اتخاذ کردہ اند. این تحقیقات نمایانگر این است که از قرن سیزدہ تا قرن شانزدہ عدہ ی در این سر‍زمین (ھزارستان) به زبان مغولی سخن می گفته اند.
حسن فولادی چنین نتیجه گیری می کند:
ھزارہ ھا زبان اصلی شان را در دوران قرن شانزدہ تا نوزدہ فراموش کردہ و در مدت قرون مزبور زبان جدیدی آموخته اند که ھمان فارسی است.
سید عسکر موسوی در مورد زبان ھزارہ ھا نظرش بر این است :
برای تحقیق زبان شناختی در مورد ھزارگی زبان و گویش ھزارہ ھا، دو جنبه باید مد نظر قرار گیرد. اول، رابطه بین گویش ھزارگی و زبان ھای مھمی که بر آن تاثیر گذاسته اند. مانند فارسی، مغولی، و ترکی ، و دامنه تأثیرات ھر کدام از آنھا بر ھزارگی. دوم ویژگی ھای خاص و منشأ گویش ھزارگی. تحقیقات نشان می دھد که ھزارگی گویشی مختلط از فارسی ، مغولی و ترکی با سنت گفتاری مخصوص به خود اما تدوین نشدہ. تا کنون اثری با گویش ھزارگی نوشته نشدہ است‏. تحصیل کردہ گان، محققان و نویسندگان ھزارہ ھمیشه به فارسی، عربی و اخیرن به زبان ھای اروپایی نوشته اند ، اما ھیچ گاہ به ھزارگی اثری تدوین نکردہ اند. (ھزارہ ھای افغانستان ص 119 )

مورخ و زبان شناس افغانستانی، نجیب مایل ھروی می نویسد :
ترکان را بنگرید که چون بر این منطقه ( ایران و افغانستان کنونی) مسلط شدند، به فرھنگ و زبان فارسی انیس شدند و ھمدم.بسا اینکه فرھنگ و زبان خود را فراموش کردند. آنان نه تنھا حامی شاعران و نویسندگان فارسی زبان بودند که خود نیز به شعر سرایی پرداختند.
مغولان را در نظر آرید که با یاسای چنگیز و با وحشت بی کران بر سر زمین ھای فارسی گویان مسلط شدند. دیری نپایید که با فرھنگ و زبان فارسی مالوف گردیدند و مأنوس، بحدی که دستگاہ تاریخ نگاری براہ انداختند و بزم ھای شان را با قند پارسی شکرین ساختند. اخلاف آنان یعنی تیموریان آنچنان متوجه زبان و فرھنگ فارسی شدند که گاہ آدمی را مردد می سازد که آنان فارسی ‍زبان نبودہ اند؟؟؟( تاریخ و زبان در افغانستان ص 109 )
محقق ھزارہ، طارق مالستانی که 3136 واژہ ھای غیر فارسی در زبان ھزارگی را جمع آوری و تدوین نمودہ است، می نویسد :

محیط زیست و دلبستگی مفرط مردم ھزارہ با فارسی، زمینه ی ریشه دوانی عمیق را فراھم ساخته و کار به جایی رسیدہ که قوم ھزارہ از جمله فارسی زبانان افغانستان محسوب می گردد، ورنه مردم ھزارہ زبان شان مغولی بودہ و فعلن ھم موجود است.( فرھنگ ابدایی ملی ھزارہ ص 2 )

شاہ علی اکبر شھرستانی استاد دانشگاہ کابل در کتاب "قاموس لھجه دری ھزارگی" خود 1488 واژہ ھای ترکی مغولی را جمع آوری و تکثیر نمودہ است. شاہ ولی شفایی چندین ھزار واژہ ھای ترکی مغولی زبان ھزارگی را جمع آوری نمودہ که تا ھنوز نشر نشدہ است. محمد عیسی اورزگانی یکی از محققان پر کار ھزارہ بنام "اوگل" بیشترین کلمات غیر فارسی در زبان ھزارگی را جمع آوری نمودہ که آمادہ چاپ است.
محقق دیگری ھزارہ رمضان سلطانی در حال حاضر در کویته پاکستان بسر می برد و با اکادمی ھزارگی ھمکار می باشد، موصوف حدود دوازدہ ھزار (12000)کلمات غیر فارسی را در زبان ھزارگی جمع آوری نمودہ است که در آیندہ ھای نزدیک توسط اکادمی ھزارگی بچاپ خواھد رسید.
محققانی که تا ھنوز زبان ھزارگی را مورد تدقیق و بررسی قرار دادہ اند، تحقیقات شان در این مورد ابتدایی است و خصوصیات ھمه جانبه ی ھزارگی را بدرستی مورد بررسی قرار دادہ نتوانسته اند. به عنوان مثال حسن فولادی نظرش بر این است که : "باری با یک بررسی کلی می توان گفت تفاوت ھزارگی با فارسی ھمانند تفاوت انگلو رومانی با انگلیسی جیپسی است که در ھر دو زبان بیگانگی فراوان به ویژہ در الفاظ و ھمچنین دوگانگی در ساختار و دستور زبان ھا ھویدا است" اما در جای دیگر می گوید: " ھزارہ ھا زبان اصلی شان را در دوران قرن شانزدہ تا نوزدہ فراموش کردہ و در مدت قرون مزبور زبان جدیدی آموخته اند که ھمان فارسی است"
اگر ھزارہ ھا زبان اصلی شان را کاملن فراموش کردہ باشند پس 12000 و اگر دراین مورد تحقیق جدی صورت بگیرد بیشتر از این ، کلمات غیر فارسی چگونه سرایت کردہ اند؟ قابل یاد آوری است که محققانی که زبان ھزارگی را مورد تدقیق قرار دادہ اند، آنھا فقط عناصر فارسی، تر کی و مغولی را در زبان ھزارگی یاد آور شدہ اند اما گاھی ھم در ذھن شان خطور نکردہ است که در دوران سلطنت کوشانی ھا روابط مردم ھزارستان مدت چھار قرن با ھندی ھا نیز استوار بود. تبلیغ دین بودا در ھزارستان توسط راھب ھای ھندی به زبان سانسکیریت می شد. بعد ازان در قرون وسطی و قرون جدید نیز ھزارہ ھا با مردم شبھه قارہ ھند مناسبات اجتماعی داشته اند که این روابط ، زبان مردم ھزارہ را نیز متأثر ساخت.آواز ھای صامت "ٹ" و " ڈ " و بیشترین آواز ھای مصوت ھزارگی که در زبان فارسی وجود ندارد ، ھمخوانی با آواز ھای مصوت ھند آریايی دارد.

پس در این صورت این امر واضح می گردد که در تشکیل زبان ھزارگی غیر از زبان ھای ترکی ، مغولی و فارسی، زبان سانسکیریت نیز نقش داشته و از ترکیب زبان ھای مزبور زبانی دیگری با ویژگی خاص خود بنام " ھزارگی" عرض وجود کردہ، که این ‍زبان از نظر فونولوژی ، مارفولوژی و سیمانتکس از زبان ھای یاد شدہ کاملن متفاوت است.
این یک فرمول علمی است کہ ازترکیب کردن عناصر چند گانه چیزی متفاتی دیگر را بدست می آوریم. مانند اینکه از ترکیب چند رنگ، یک رنگ متفاوت دیگر به وجود می آید. در مورد زبان ھا نیز این فرمول صدق می کند.یعنی از ترکیب زبان ھای عربی ، فارسی ترکی و ھندی زبان دیگری بنام " اردو" را در حوضه ی زبانی به چشم سر می بینیم.ھمین گونه از یکجا شدن ‍زبان پشتو و پنجابی در شمال پاکستان، زبانی بنام" ھندکو" به وجود آمدہ است. یا صریح تر بگویم که از ترکیب زبان ھای سغدی، سگزی، پھلوی و با چھیل در صد کلمات عربی زبانی بنام فارسی را در پیش رو داریم.
دانشمندان و زبان شناسان، زبان فارسی را از لحاظ اختلافاتی که در آن در سرزمین ھای مختلف وجود دارد، آن را تحت سه عنوان فارسی، دری و تاجیکی مطالعه نمودہ اند. به عنوان مثال زبان شناس دکتور روان فرھادی کتاب دکتورای خود را بنام " زبان گفتار یا تکلم در افغانستان و دری کابلی" به زبان فرانسوی نوشته که به زبان ھای دیگر نیز ترجمه شدہ است.
پس بھتر خواھد بود که در مورد زبان ھا از علم جدید زبان شناسی استفادہ کردہ زبان ھزارگی را نیزاز این دید بر رسی نمودہ برای گسترش آن سعی نماییم

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • علی جان
    یک قوم هیچ وقت دو نژادی شده نمیتواند و انچه خودت فرموده ای ( ھزارہ ھا از نظر نژادی ترک و مغول ھستند. ) کاملا نادرست است از گفته شما چنان بر می اید که یعنی هزاره ها از پدر مغول و از مادر ترک هستند و یا بر عکس ، به اغلب شواهد هزاره ها مغول هستند ودر قسمت اینکه چگونه میتوانید هزارگی را یک زبان مستقل قرار دهید ؟ با ید لسان مغولی مروج در منگولیا یا مغولستان را بیاموزید و انرا زبان مستقل تان قرار دهید اما اگر شما لسان دری را به لهجه هزارگی نوشته کرده وانرا زبان هزارگی قلمداد کنید مضحک خواهد بود زیرا اصلا لسان دری است وصرف لهجه های گویشی متکلمین ان مختلف میبا شد که نمیشود انرا به بزعم شما به دری هزارگی دری ایرانی دری تاجکی دسته بندی کرد

  • علی جان بوت هایم با بوت های خلق تاجیک فرق دارد بنا بر ان لسانم میباید متفاوت باشد. ده کجا درخت ها کجا.

  • خوب شد شما خود مغل بودن یا چنگیزی بودن خود را قبول نمودید امید روشن فکران دیگر هم بیایند و چنگیزی بودن را به بابه مزاری هم ربط دهند تا جامعه افغانی بیشتر گند شما را بشناسند.
    بر پدر هر چه خر است لعنت

  • بلاخره بعد از تحقیق زیاد فهمیدیم مادر ما هزاره ها ترک، پدر ما مغل، کاکای ما آیغور، مامای ما هندو، عمه ما یهود، خاله ما نصارا، خاله خشوی ما پنجابی، برادر اندر ما از پدر (به دلیل مداخله مذهب شیعه و قبولی متعه) پشتون، خواهر ما (از پدر) ترکمن است. انشاالله مبارک مان باشد این یعنی هزار ره.

  • شما هزاره ها با اينكار تان چي را ميخواهيد ثابت كنيد ؟ برفرض كه هزارگي زبان باشد ، خب اين مثلاً ميشود افتخار براي شما !!!!
    و اما يك سوال : در زبان فارسي تاجيكستان واژه هاي روسي و در زبان فارسي ايران واژه هاي فرانسويي بيشتر وارد شده است حالا ميشود زبان فارسي اين دو كشور را زبانهاي جداگانه حساب كرد ؟ و اين را هم بايد گفت كه لهجه مردم تخار و بدخشان از تاجكستان متاثر شده است و واژه هايي در لهجه آن مناطق وجود دارد كه در ساير لهجه هاي زبان فارسي افغانستان وجود ندارد .

  • باسوادان ما ریشه ما را آنقدر به این و آن ارتباط دادند که در آخر نفهمیدیم
    که کی هستیم از کجا آمده ایم و به کجا میرویم؟
    ایا همیقدر کفایت نمیکند که بگوئیم،
    از نژاد انسان
    از قوم هزاره و
    تبعه کشوری بنام افغانستان هستیم؟

  • تغایی ، والله که راست گفتی . در کتاب ( تمبة الغافلین ) آمده است که « مغولان » ابتدا کشور « ترکیه » را فتح نمودند و هزاران زن ترکی را سوار شده داخل افغانستان گردیدند . آمدند ، کشتند ، سوختند و بردند . لیکن آن زنان حامله را جا گذاشتند تا اطفال دو رگه ای شان را سر فرصت بزایند . کنون این گوساله های دو نسله نمیدانند که مغولی یا ترک اند . زبان فارسی را از روی کوچه و بازار آموختند و امروزه آن لهجه بازاری فارسی را « لسان » هزاره گی مینامند .
    لعنة الله علی القوم الجاهلین .

  • به علی اباد

    از روی کامنت گذاشتن ات معلوم است که اولاد فاحشه هستی. معلوم است که در گوشه ای کدام کوچه از کدام فاحشه زاده شده ای که به ملیونها نفر به همین سادگی توهین می کنی. دوست ندارم به کدام قوم توهین کنم مگر لعنت به تو و فامیلی که در ان زاده و بزرگ شده ای و لعنت به کل قوم و نسل و نژاد ات. او بی ناموس حرامی مگر این قدر عقل نداری بدانی که نویسنده این مطلب بی سر و پای یک نفر است. تو حرامی بی تربیت به ملیون ها انسان به خاطر یک نفر توهین می کنی.

    به ثمینه

    او فاحشه
    او فاحشه زاده

    نویسنده یک نفر است یا کل هزاره ها که تو حرامی پدرلعنت به جای نویسنده به کل یک قوم توهین می کنی؟

    به نویسنده مطلب فوق

    بس کن ای مطالب احمقانه و بی سر و پایت را او لوده.

  • هزاره ها اول آزمايش دي ان اِ دادند كه مغول نبودشان را ثابت كنند حالا ادعا دارند كه زبان شان مغولي است و زبان فارسي بعداً وارد زبان شان شده است به تاييد دوستي كه كامنت نوشته ، كاري نكنيد كه در آخر نفهميد كي هستيد؟
    بعدش خدمت جناب سرمست ؛ كامنت شما خيلي بدتر از كامنت ديگران است . كسي كه عقل و منطق داشته باشد اينگونه جواب نميدهد.

  • آقاي محترم و مؤدب جناب سرمست !!!!
    "از كوزه همان برون تراود كه در اوست " معرف هر كسي سخنان اوست . حرفي ديگري ندارم فقط يك سوال:
    مي شود بگوييد كه من چه توهيني به هزاره ها كرده ام .

  • جناب صابر بعضی ادمها فقط به همین زبان می فهمند. دقت کنید که شما هم می گویید که هزاره ها چنین و چنان می کنند. ایا به نظر شما نویسنده این مطلب هزاره ها هستند و یا یک نفر؟ خوب اگر می خواهی که با تو هم با زبان حرف نزنم از عقلت استفاده کن و یک نفر را به جای چندین ملیون نفر نگیرد.

    از طرف دیگر، فرض کن که هزاره ها صد در صد مغول باشند، آن وقت چه چیزی از انسانیت کم خواهند داشت؟ مگر مغولها انسان نیستند؟ دو صد و چند نفر از نیروهای اردوی ملی مغولستان بیش از چندین سال اردوی ملی افغانستان را اموزش می داد. پس چرا ما که این قدر مغولها را دوست نداریم از اموزش شان استفاده می کنیم. شما می توانید در انترنت سرچ کنید. ایا قرار باشد گناه گذشتگان را نسل های فعلی بدهند پس هندوستان هم باید افغانستان را بم اتم بزند چونکه سلطان محمود تنها در یک جنگ در پانی پت هشتاد هزار هندو را کشت. خودت حتما در مورد قتل عام ایرانی ها به دست افغانی ها شنیده ای. همین نوع نگاه کردن به یک قوم و ملت نشان می دهد که برای جواب دادن به بعضی انسانها استفاده از زبان نوع بالا بهتر نتیجه می دهد چونکه کسانی که به جای مغز با ماتحت خود فکر می کنند لایق زبان مودب را ندارند.

  • چرا وختي كه حقيقت گفته ميشه يك تعداد تحمل كده نميتانن و دو زدن و پوچ گفتنه شروع ميكنن. مه خودم دو سال پيش اي خبره خواندم كه هزاره ها آزمايش خون ميكدن و يك سايت هزاره ها از تمام هزاراي دنيا خواهش كده بود كه بر آزمايش حاضر شون. راستي كه به ما چي خداكنه هزاره مغول باشه يا ترك يا از هر نژاد ديگه مقصد كاري نكنين او بيرارو كه آخرش ني ترك شوين نه مغول نه فارس نه آريايي حيران بانين كه كي هستين و چي هستين .
    ويك گپ اخر كه براستي كه همي كل فتنه از پاي باسوادا ميخيزه گپ پشتو و فارسي ره هم باسواداي پشتونا شروع كد و در داد.
    خدا كل ماره هدايت كنه .

  • کامنت اول
    سلام بر کابلپرسیان گرامی!
    آنچه در کامنت دوم خواهد آمد یادداشتی است از اینجانب که در بخش کامنتهای ذیل مقاله آقای بینش تحت عنوان " ضرورت وحدت ترکتبارانس لام و بایدها ونبایدهای فراروی شیخ" منتشره در وبسایت "جمهوری سکوت " نگاشته شده بود .از آنجا که موضوع آن یادداشت با موضوع این مقاله گونه بی ارتباط نیست یاد داشت مزبور را در اینجا بازنشر می کنم .هدف این یادداشت روشنگری و مخاطب آن خوانندگان گرامی است ورنه نگارنده بازی با کلمات و جدال کلامی را در اثبات و نفی موضوعاتی که لازمه غور در آن مباحث روحیه حقیقت جویی و استدلال و منطق است کارآمد نمی دانم و اما یادداشت در کامنت دوم:

  • به خدمت دوست خود عرض نمایم که خودشان درمتن مقاله خود نوشتند که هزارگی جزه لهجه فارسی میباشد پس چرا انرابه نام زبان هزارگی هویت میدهید؟ چون گفید که لهجه است. لهجه خو زبان نمیشه بهیش گفت. دوست گرامی نه تنها درین سرزمین محدوده (فارسی) امروز ی بلکه درنیم قاره هند (هندوستان فعلی پاکستان وبنکله دیش امروزی ) تا به چین و قزاقستان وتابه بحرین وسوریه امروزی این زبان تا5000هزارسال پیش همین زبان به نام پارسی بوده و . بدبختانه که ازامدن انگلیس درین سرزمین ها وبعد روس ها این زبان ازهم پاشید که ماشاهید ان هستیم که یکی دری میگوید ویگی تاجکی ویکی فارسی .
    حالا شما دوست ها میخواهید چیزی دیگری بنام هزارگی مانند لکه بدنامی دری وغیر بازدرین زبان بیافزایید.نمیدونم هدف شما درین چیست ؟
    مغل یاترک بودن تان است یاچیزی دیگر ی ؟ دوستم زبان پارسی محدود به کسی نیست که ما ادعا کنیم که زبان قومی یاسمتی است .
    این طوری نیست شما ببینید درین سرزمین (خراسان) بیشتر ترک ها حاکمیت کردند به زبان پارسی.
    ای به این معنی نیست که ترک ها مردم بی فرهنگ بودند. گپ به اینجاست که زبان پارسی زبان همه مردم واسان ثلیث وروان وساده بوده که درطول تاریخ درین سرزمین هرکس که امده نظربه اسان بودنش اورا فهمیده وزبان ان شده . چی کسی ادعا کرده میتواند که فارسی زبان تاریخی فلان قوم است؟ هیچ کس
    مثلا من خودم به قوم (ایماق) شاخه ترک هستم فارسی زبان مادری من بوده به ان حرف میزنم وازان دفاع هم میکنم .
    ازنظرم شما هزاره ها به خود میخواهید هویت بسازید . هویت قدیمه شما به تشکیل دادن زبان هزارگی نمیشه .
    ازقدیم گفتن که ملت که فرهنگ داشته باشه ودرس بخوانه زیری باری دیگران نمیشود !
    ازین معلوم میگردد که نظر به ادعای خودتان شما نه کدام فرهنگ دارین نه کدام هویت ونه کدام ریشه

  • نویسنده کامنتهای اول ،دوم ،سوم،چهارم ،پنجم وششم : محمد
    کامنت دوم: ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﻓﺮﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ
    ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻗﺎﯾﻞ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﻮﯾﮋﻩ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺍﺯﺑﮏ ﮐﻪ ﺍﺯ
    ﺯﻣﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺰﺍﺭﯼ ﺑﺎﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ
    ﺩﺭﻣﻮﺍﻗﻊ ﺳﺨﺖ ﯾﺎﻭﺭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .
    ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﻫﻮﯾﺖ ﺟﻌﻠﯽ ﻭ ﺧﻮﺩﺳﺎﺧﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻮﻣﯿﺎﻥ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﮐﻨﺪ ﻫﺰﺍﺭﻩ
    ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﺯﺑﺎﻧﺶ ﻫﻢ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ
    ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭﯼ ﺍﺳﺖ .
    ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﺍﺯ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﻣﺮﮐﺰ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ " ﺁﭘﺎ ﻫﺮﯼ
    ﺱﺀﻥ" ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺩﻫﺎﯼ ﺑﻠﺦ ،ﻫﺮﯾﺮﻭﺩ،ﻫﯿﺮﻣﻨﺪ ﻭ ...
    ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻭﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺍﺯﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺩﺭ
    ﺑﺎﻣﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ " ﯾﺎﺩﺷﺪﻩ ﻭﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻠﺦ ﺭﻭﺩ ﺍﺯ
    ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻫﺮﯼ ﺭﻭﺩ ﺍﺯ ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
    ﺭﻭﺩ ﺧﺮﺧﻮﺗﯽ ) ﻫﯿﺮﻣﻨﺪ ( ﺍﺯ ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﺮﺩﻭ
    ﻣﻨﺎﺑﻊ ﯾﺎﺩﺷﺪﻩ ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﭘﺎ ﻫﺮﯼ ﺱﺀﻥ ﯾﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ
    ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺁﺭﯾﺎﯾﯿﺎﻥ ﻭﺟﺎﯾﮕﻪ ﯾﻤﻪ ) ﺟﻤﺸﯿﺪ ( ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ
    ﭘﺎﺭﺱ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ ﻭﻫﻤﺎﻥ ﺁﭘﺎ ﻫﺮﯼ ﺱﺀﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺛﺮ
    ﮔﺬﺷﺖ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺗﺮﺍﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﺷﺴﺘﻪ ﻭﺭﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ
    ﺍﺳﺖ.
    ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﭘﺎﺭﺱ ﺍﺻﻠﯽ ﻭﺧﺎﺳﺘﮕﺎﻩ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ
    ﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﻭﺑﺎﻇﻬﻮﺭ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺩﺭ ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ ﺩﯾﻦ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ ﺑﻪ
    ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﯾﻦ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺷﺪ ﻭﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ
    ﺑﺎﮔﺴﺘﺮﺵ ﺩﯾﻦ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﮐﻮﯾﺮ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ
    ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ ﻭﺗﺮﻭﯾﺞ ﺁﻥ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﭘﺎﺭﺱ
    ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ ﻭﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﺑﮑﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ
    ﺑﻄﻮﺭﯾﮑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﻣﻪ ﻭﻧﯿﺰ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻓﻘﻂ
    ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺩﺭﺑﺎﺭﯾﺎﻥ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﯾﻦ
    ﺯﺭﺗﺸﺖ ﻻﺟﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻭﺍﺟﺮﺍﯼ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺍﺯ
    ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺷﺪﻧﺪ .
    ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﻗﯿﻘﺘﺮ ﻭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻭﺍﺳﻨﺎﺩ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺳﺎﯾﺖ
    ﺯﺍﺑﻠﺴﺘﺎﻥ ﻭﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻮ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺷﻮﺩ.

  • کامنت سوم:
    ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺳﺨﻦ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎﮔﺴﺘﺮﺵ ﺩﯾﻦ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﯾﻦ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺍﺯ
    ﭘﺎﺭﺱ ﺍﺻﻠﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﮐﻮﯾﺮ ﻭﭘﺬﯾﺮﺵ ﺍﻥ ﺑﻪ
    ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﺑﻦ ﺭﺳﻤﯽ ﺍﺯﻃﺮﻑ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻭ ﻣﻮﻟﻔﻪ
    ﻫﺎﯼ ﺩﯾﻨﯽ ﻭﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭﺣﺘﯽ ﻧﺎﻣﻬﺎﯼ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﻭﺍﻧﺴﺎﻧﯽ
    ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎﺩﯾﻦ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﻩ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﻭﮐﻮﻫﻬﺎﯼ
    ﺑﺎﺑﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻭﮐﭙﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ
    ﻧﺎﻣﻬﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭﭘﺎﺭﺱ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﭙﯽ ﻭ
    ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮐﻨﻨﺪ ﭼﻬﺮﻩ ﻭ ﺁﻧﺎﺗﻮﻣﯽ ﻗﻮﻡ ﺁﺭﯾﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ
    ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻮﻃﻦ ﺁﺭﯾﺎﯾﯿﺎﻥ ) ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ ( ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ) ﺍﯾﻦ
    ﮐﻠﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻮﻃﻦ ﺁﺭﯾﺎﯾﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺎ ﺗﺼﺮﯾﺢ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ
    ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺟﺎﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﭘﺎ ﻫﺮﯼ ﺱﺀﻥ ( ﻭﻧﺎﻡ ﭘﺎﺭﺱ
    ﯾﺎﻫﻤﺎﻥ ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ ﺭﺍ ﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ﻭﺑﻪ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ
    ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﻥ ﭘﺲ ﺑﻪ ﻭﻻﯾﺖ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﭘﺎﺭﺱ ﻭﺑﻪ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ
    ﻧﺎﻡ ﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺷﺘﺮﻭ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭ ﺑﺮﺩﻧﺪ .
    ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﻮ ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ
    ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻭﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﯽ
    ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭﯼ ﻭﺍﺻﻮﻝ ﻭﻗﻮﺍﻋﺪ ﮔﺮﺍﻣﺮﯼ ﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﺳﺎﺯﯼ ﻭﺭﯾﺸﻪ
    ﯾﺎﺑﯽ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻨﺪ
    ﻫﺮﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺭﯾﺸﻪ ﯾﺎﺑﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﮐﺮﻩ
    ﺍﯼ ﯾﺎ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺪﻫﻨﺪ .ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﯾﺴﻪ ﯾﺎﺑﯽ ﻭﺗﺠﺰﯾﻪ
    ﻭﺗﺤﻠﯿﻞ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺩﺭ ﻫﺮﺯﺑﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺍﺳﺖ
    ﻭﻓﻘﻂ ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺯﺑﺎﻧﺸﻨﺎﺳﯽ !ﻗﻮﺍﻋﺪ ﻭﮔﺮﺍﻣﺮ
    ﻭﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺩﻭﺩ
    ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﺗﺨﺼﺺ ﮐﺴﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺻﻼﺣﯿﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ
    ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻭﺭﯾﺸﻪ ﯾﺎﺑﯽ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻭ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﻧﻈﺮ
    ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﺪﻫﻨﺪ .
    ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻟﻐﺎﺕ ﻭﮐﻠﻤﺎﺕ ﺧﺎﺹ
    ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﺭﺍﯾﺞ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﺭﺩ
    ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﺭﯾﺸﻪ ﻭﻋﯿﻦ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﯾﺎﻓﺘﻪ
    ﺍﻧﺪ .
    ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺟﺎﻣﻊ ﻭ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭ ) ﺑﺎ ﺿﻢ ﺩﺍﻝ (
    ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺻﺪﻑ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪﯼ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ
    ﻓﺮﻣﺎﯾﯿﺪ .
    ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻫﻬﺎ
    ﻭﺷﺎﯾﺪ ﺻﺪﻫﺎ ﮐﻠﻤﻪ ﮐﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﻭ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺛﺎﺑﺖ
    ﺷﺪﻩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ:
    .1 ﺿﻤﯿﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﯾﺖ ) ﻁ ( ﻩ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺍﻭﺕ ) ﻁ ( ﻩ ﺑﻪ
    ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﺮﻩ ﺧﺎ
    ﮐﯽ ﻣﺨﺘﺺ ﻭﻣﺨﺘﺺ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﻦ
    ﺿﻤﯿﺮﻫﺎﯼ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻣﻮﺣﻮﺩ ﺍﺳﺖ.
    .2 ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﺑﺴﺎﻣﺪ ﺯﯾﺎﺩ
    ﻭﻣﮑﺮﺭ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﺴﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ
    ﻭﻓﻘﻂ ﻭﻓﻘﻂ ﻣﺨﺘﺺ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻭﺷﺮﻭﺗﻮ ﻭ ﺗﺎﺗﻮ
    ﻭ .. . ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﺴﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻧﻨﺪ
    ﺧﺮﺩﺗﻮ ﻭ ...
    ﻣﻨﺒﻊ : ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎﺑﯽ ﺩﺭﺻﺪﻑ ﻟﻬﺠﻪ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ
    ﻣﺤﻤﺪﯼ ﺷﺎﺭﯼ ) ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﻫﻬﺎ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻩ
    ﺍﺳﺖ ( .
    ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺲ ﺍﺳﺖ
    ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ.

  • کامنت چهارم:
    ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﻣﺜﻼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ ﻣﻌﻨﯽ
    ﻣﺜﻼ ﮐﻠﻤﻪ ﻗﯿﻐﺠﻮ ﯾﺎ ﻣﺜﻼ ﺗﻮﺑﻠﺠﯽ ﯾﺎﻣﺜﻼ ﻗﻮﻍ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ
    ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ ؟
    ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﻦ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ
    ﺍﺯ ﺁﭘﺎﺭﺳﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎﻭﺧﻮﻧﯿﺮﺙ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﮐﻮﯾﺮ ﻭﻗﻠﻤﺮﻭ
    ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﯾﺎﻓﺖ ﻓﻘﻂ ﺁﻥ ﻋﺪﻩ ﺍﺯ ﻟﻐﺎﺕ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ
    ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻦ ﻭﻧﯿﺰ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻻﺯﻡ ﺑﻮﺩ ﻭﻧﯿﺰ
    ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻟﻐﺎﺕ ﻋﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮔﺸﺖ
    ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍ ﺯ ﻟﻐﺎﺕ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ
    ﻣﺘﺘﻘﻞ ﻧﺸﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﻻﺯﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﻣﻌﺎﺩﻟﻬﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ
    ﻣﺤﻠﯿﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ .
    ﺷﺎﯾﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﻧﮋﺍﺩ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻭﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺗﯽ ﭼﻮﻥ ﻫﻨﺪﻭ
    ﺍﺭﯾﻦ ﻭﻫﻨﺪﻭ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﭼﯿﺴﺖ ؟
    ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ
    ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﺘﻬﺎﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﻭﻣﺴﺘﺸﺮﻗﯿﻦ ﻣﻠﯽ ﮔﺮﺍ
    ﻭﺧﯿﺎﻟﭙﺮﺩﺍﺯ ﻏﺮﺑﯽ ﻗﺒﻞ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﺎ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺟﻨﮕﻬﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﻭﺩﻭﻡ
    ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﯿﻞ ﻣﻮﻻﻧﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ
    ﻃﻮﯾﻠﻪ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﻓﯿﻞ ﻣﯽ
    ﺧﻮﺭﺩ ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﯾﮑﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻪ ﺩﻡ
    ﻓﯿﻞ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﻭﻣﯿﮕﻔﺖ ﻣﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﺩﺳﺘﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﻓﯿﻞ
    ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﻭﻣﺜﻼ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ .
    ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺯﺣﻤﺖ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﻭﺟﺮﺍﻏﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ
    ﯾﺎﺷﻤﻌﯽ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻨﺪ ﭘﺲ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻃﻮﯾﻠﻪ ﻭﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ
    ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﯾﺎ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﭘﺮﺕ ﻭﭘﻼ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ .
    ﺍﺯﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﻮﻡ ﺁﺭﯾﺎﻥ ﻭﺗﻤﺪﻥ ﭘﯿﺸﺪﺍﺩﯾﺎﻥ ﻭﮐﯿﺎﻧﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻠﺦ
    ﻭﺯﺍﺑﻠﺴﺘﺎﻥ ﻭﮐﺎﺑﻞ ﻭﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻫﻬﺎ ﻗﺮﻥ
    ﻭﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺳﺮﺁﻣﺪ ﺗﻤﺪﻥ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻤﺎﻟﮏ
    ﺩﻭﺭ ﻭﻧﺰﺩﯾﮏ ﻭﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺗﺎﺛﯿﺮﺍﺕ ﺗﻤﺪﻧﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ
    ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺴﺎﺏ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﺖ ﻫﺎ
    ﻭﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﻏﺮﺑﺰﺩﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﻭﺷﺨﺺ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﮐﻪ
    ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﺐ ﺷﻬﺮﺕ ﻭﭘﯿﺸﯿﻨﻪ ﺳﺎﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻗﺰﺍﻗﯽ ﺧﻮﺩ
    ﺑﻮﺩﻭﻧﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺴﺘﺸﺮﻗﯿﻦ ﻏﺮﺑﯽ ﺧﺎﺻﺘﺎ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ
    ﻭﻋﻤﻮﻣﺎ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯿﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺸﺒﺮﺩ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺟﻮﯾﺎﻧﻪ
    ﺷﺎﻥ ﺳﻮﺩ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﺪ .
    ﺷﻮﺭﺑﺨﺘﺎﻧﻪ ﺍﯾﻨﺰﻣﺎﻥ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻠﺦ ﻭﮐﺎﺑﻠﺴﺘﺎﻥ ﻭﺯﺍﺑﻠﺴﺘﺎﻥ
    ﻭﺳﯿﺴﺘﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻮﻃﻦ ﻗﻮﻡ ﺁﺭﯾﺎ )ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﻃﻦ ﺁﺭﯾﺎ ﺷﺎﻣﻞ ﺷﺮﻕ
    ﮐﻮﯾﺮ ﺗﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ( ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ ﻭﺩﯾﮕﺮ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﭼﻨﮕﺎﻝ
    ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﺍﻭﻏﺎﻧﯽ ) ﭘﺸﺘﻮﻧﯽ ( ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﺩﺳﺖ ﻭﭘﺎ
    ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﻭﺑﯿﺶ ﺍﺯ%62 ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻗﻨﻞ ﻋﺎﻡ
    ﻭﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻭﺍﺭﻩ ﻣﻤﺎﻟﮏ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺷﺪﻧﺪ ﻭﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ
    ﺑﺎﺯﺍﺭﻫﺎﯼ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻭﻣﻤﺎﻟﮏ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻭﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﮐﺸﻤﯿﺮ ﺑﻪ
    ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻩ ﺧﺮﯾﺪ ﻭﻓﺮﻭﺵ ﺷﺪﻧﺪ
    ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺷﺪﻩ ﻭﺣﺴﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺳﯿﻠﻪ
    ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺩﯾﮑﺘﻪ ﻭﺗﻮﺳﻂ ﺩﺳﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪﮔﺎﻧﺶ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﺎﻥ
    ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯿﺸﺪ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﻭ
    ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻣﺘﺠﺪﺩ ﺭﺿﺎﺧﺎﻧﯽ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺷﺪ ﺗﺎﺗﻤﺎﻡ
    ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻭﻣﻮﻟﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭﻣﻌﻨﻮﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭﭘﺎﺭﺱ ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ
    ﻭﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻭﺧﺮﺍﺳﺎﻥ )ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ( ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﻐﻤﺎﺑﺮﺩﻩ ﻭﺑﻨﺎﻡ
    ﭘﺎﺭﺱ ﻭﺍﯾﺮﺍﻥ ﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ﺟﺎﺑﺰﻧﻨﺪ .
    ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺭﺍﺳﺘﺎ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﻩ ﺍﻟﺒﺮﺯ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺑﻠﺦ ﺳﺮﻗﺖ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺷﺪ
    ﻭﺍﻟﺒﺮﺯﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ﺩﺭﺷﻤﺎﻝ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭﺟﻨﻮﺏ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ ﻭﮔﯿﻼﻥ
    ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪ .
    ﻧﺎﻡ ﺯﺍﺑﻞ ) ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻧﺸﯿﻦ ﻭﺍﺷﻐﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﮐﻨﻮﻧﯽ ( ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ
    )ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻓﻌﻠﯽ ( ﺳﺮﻗﺖ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﻭﻣﻌﻨﻮﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺷﻬﺮﮎ
    ﻧﺼﺮﺕ ﺁﺑﺎﺩ ﺯﺍﺑﻞ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ .
    ﺷﻬﺮﯼ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺯﺍﻫﺪﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﺸﻬﺮ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪ .
    ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﻧﺎﻡ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻟﻘﺐ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺟﻌﻞ
    ﮐﺮﺩ.

  • کامنت پنجم:
    ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﻌﻠﯿﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﺭﯾﺎ ﻣﻬﺮ
    ﻭﻣﺮﺩﻡ ﺯﯾﺮ ﺳﻠﻄﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﮋﺍﺩ ﺁﺭﯾﺎ ﻧﺎﻣﯿﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ
    ﺑﻮﻣﯽ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﻗﻮﻡ ﺁﺭﯾﺎﻥ ) ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺰﺍﺭﻩ ( ﺭﺍﺳﺮﻗﺖ
    ﻣﻌﻨﻮﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭﻧﮋﺍﺩ ﺍﺭﯾﺎ ﯼ ﺟﻌﻠﯽ ﻭﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺍﻕ
    ﻋﺠﻢ ﺑﺮ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ .
    ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍ ﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﻨﺪﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﯾﺎ
    ﻫﻨﺪﻭﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪ؟
    ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﻭﺍﺭﺛﯿﻦ ﺗﻤﺪﻥ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ
    ﺯﻣﯿﻦ ﺩﺭﺯﯾﺮ ﯾﻮﻍ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﻭﻏﺎﻧﯽ ﺩﺳﺖ ﻭﭘﺎ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ
    ﺭﺿﺎ ﺧﺎﻧﯽ ﺩﺭﻏﯿﺎﺏ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﮋﺍﺩ ﺁﺭﯾﺎﯼ ﺟﻌﻠﯽ ﺭﺍﺑﺎﺑﻮﻕ ﻭﮐﺮﻧﺎ ﺗﺒﻠﯿﻎ
    ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭﺁﻧﺮﺍﺑﺠﺎﯼ ﻗﻮﻡ ﺁﺭﯾﺎ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ) ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ ( ﺩﺭ
    ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ﺟﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪﻭﻣﺴﺘﺸﺮﻗﯿﻦ
    ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭﺩﺭﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﻭﺭﻃﻪ
    ﮔﺮﻓﺘﺎ ﺭﺁﻣﺪﻧﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺑﻌﻀﯽ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻭ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ
    ﻭﺍﺳﺎﻣﯽ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻼ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ
    ﻭﻓﺎﺭﺱ ﻓﺘﻮﮐﭙﯽ )ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﻨﻮﻧﯽ ( ﻭﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺍﺳﺖ
    ﻭﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭﺁﻥ ﮔﯿﺮﻭ ﺩﺍﺭ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﻭﻏﺎﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﻣﯿﺮﺍﺙ
    ﻣﻌﻨﻮﯼ ﻭﺟﻌﻠﮑﺎﺭﯾﻬﺎ ﻣﻨﺸﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺍﺑﺖ ﻭﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺭﺍﺩﺭﯾﺎﺑﻨﺪ ﭼﻨﯿﻦ
    ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻭﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎﯼ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ
    ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎﯼ ﻫﻨﺪ ﻭﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﻫﻨﺪﻭ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ
    ﺭﺍﺟﻌﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻌﺪﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻏﯿﺮ ﻋﻠﻤﯽ ﻭﺍﺛﺒﺎﺕ ﻧﺸﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ
    ﻧﮋﺍﺩ ﻭﺗﺒﺎﺭ ﻧﯿﺰ ﺗﻌﻤﯿﻢ ﺩ ﺍﺩﻧﺪ ﻭﯾﮏ ﻟﺒﺎﺱ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻭﻣﻮﻫﻮﻡ ﺑﻨﺎﻡ
    ﻧﮋﺍﺩ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻭﺳﻔﯿﺪ ﺭﺍﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻨﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﻭﺗﺎ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺶ
    ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺑﺎﺗﺎﺭﻭﭘﻮﺩ ﺗﺨﯿﻞ ﻭﺗﻮﻫﻢ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭﺩﻭﺧﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ
    ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﭘﮋﻭﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺟﻮ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺤﺮﯾﻔﺎﺕ ﺭﺍ
    ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩﻩ ﻭﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻣﻬﻤﯽ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺗﺸﺎﺑﻬﺎﺕ ﻭﺍﮊﮔﺎﻧﯽ
    ﻭﮐﻠﻤﺎﺕ ﻭﺍﺳﺎﻣﯽ ﺧﺪﺍﯾﮕﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻨﺪ ﻭﺍﯾﺮﺍﻥ ﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ﻣﻨﺸﺎ ﺁﻥ ﺑﻪ
    ﺩﯾﻦ ﻣﻬﺮﯼ ﻭﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻬﺮﯾﺎﻥ ﺭﮒ ﺑﯿﺪ ﻭﺑﻌﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻦ ﺯﺯﺗﺸﺖ ﻭ
    ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻭﺧﺎﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺁﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﯾﺎ
    ﺁﭘﺎﻫﺮﯼ ﺱﺀﻥ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﺩﺭﻭﺍﻗﻊ ﺩﯾﻦ ﻣﻬﺮﯼ ﺍﺯ
    ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ) ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ ( ﻭﺗﻮﺳﻂ ﭘﯿﺸﺪﺍﺩﯾﺎﻥ ﻭﮐﯿﺎﻧﯿﺎﻥ
    ﻭﺗﻤﺪﻥ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ
    ﮐﻮﯾﺮ )ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻓﺘﻮﮐﭙﯽ ( ﻭﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭﻣﻐﺮﺏ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺴﺘﺮﺵ
    ﯾﺎﻓﺖ ﻭﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻥ ﻭﺍﮊﻩ ﮔﺎﻥ ﻭﮐﻠﻤﺎﺕ ﻭﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ
    ﻭﺩﯾﻨﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻘﻞ ﻭﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻭﮔﺴﺘﺮﺵ ﺩﯾﻦ
    ﻭﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎﻇﻬﻮﺭ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺱ ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻭﺍﯾﺮﺍﻧﻮﯾﭻ ﯾﻌﻨﯽ
    ﺑﻠﺦ ﻭﺯﺍﺑﻠﺴﺘﺎﻥ ﻭﭘﺬﯾﺮﺵ ﺁﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﮔﺸﺘﺎﺳﺐ ﮐﯿﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﻠﺦ ﺑﻪ
    ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﻭﺑﺎﺗﻬﺎﺟﻢ
    ﺍﺳﮑﻨﺪﺭﻭﺑﺎﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﮐﯿﺎﻧﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻫﺎﯼ ﺷﺪﯾﺪ
    ﻭﺗﺴﻠﻂ ﺍﻭ ﻭﺳﭙﺲ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﺎﻧﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﻠﻮﮐﯿﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ
    ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻭﻣﻮﻟﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭﺯﺑﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ
    ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻭ ﻭﺍﮊﻩ ﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﻮﻧﺎﻥ ﻭﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻤﺎﻟﮏ ﻏﺮﺑﯽ
    ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺑﺎﻟﻌﮑﺲ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻭﺗﻨﻔﺮ
    ﺫﻫﻨﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﺷﻐﺎﻟﮕﺮﺍﻥ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻣﻀﺎﻑ ﺑﺮﺁﻥ
    ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺮﮐﺰ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺑﻄﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻌﻠﺖ ﺻﻌﺐ
    ﺍﻟﻌﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪ ﻣﻬﺎﺟﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ.

  • کامنت ششم:
    ﻧﮑﺎﺕ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ :
    .1ﻗﺪﯾﻤﯿﺘﺮﯾﻦ ﻣﮑﺘﻮﺑﺎﺕ ﺷﺮﻕ ﺭﮒ ﺑﯿﺪ ﻭﺍﻭﺳﺘﺎ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺟﺎﺕ
    ﻭﺍﺯ ﭘﺎﺭﺱ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﻭﺍﯾﺮﺍﻧﻮﯾﺞ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ
    ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭﮐﻠﻤﺎﺕ ﺧﺎﺹ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﺭﮒ ﺑﯿﺪ ﻭ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻭﺟﻮﺩ
    ﺩﺍﺭﺩ .
    .2 ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻭﻣﺎﺩﺭ
    ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻭﺍﮊﮔﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﺩﺍﺕ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺸﻤﻮﻝ
    ﻗﯿﺪﻫﺎ ﻭ ﭘﺴﻮﻧﺪ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻏﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﺗﻨﻬﺎ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮔﻨﺠﯿﻨﻪ
    ﻭﺍﮊﮔﺎﻧﯽ ﻭﻗﯿﺪﯼ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎﺩﯾﻦ ﭘﺎﺭﺳﯽ ) ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ (
    ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﮐﻮﯾﺮ )ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻗﺘﻮﮐﭙﯽ ( ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻏﺮﺏ
    ﮐﻮﯾﺮ ﺍﺯ ﻓﻘﺮ ﻭﺍﮊﮔﺎﻧﯽ ﻭﻗﯿﺪﻫﺎ ﻭﭘﺴﻮﻧﺪﻫﺎ ﺑﺸﺪﺕ ﺭﻧﺞ ﻣﯿﺒﺮﺩ .
    .3 ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﭘﯿﮑﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﻭﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺸﺮ
    ﯾﻌﻨﯽ " ﺳﺮﺥ ﺑﺪ " ﻭ " ﺧﻨﮏ ﺑﺪ" ) ﺩﺭﻣﻨﺎﺑﻊ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﻝ ﮐﺘﺐ
    ﻋﺮﺑﯽ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺳﺮﺥ ﺑﺖ ﻭ ﺧﻨﮏ ﺑﺖ ﺛﺒﺖ ﺷﺪﻩ
    ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺩ ﺑﻪ ﺕ ﺩﺭ ﮔﻮﯾﺶ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﻏﺮﯾﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ
    ﺩﻭﯾﺴﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺧﯿﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﻌﻞ ﻭ ﺗﺤﺮﯾﻒ ﺭﺳﻤﯽ
    ﻭﻣﺘﺎﺛﺮﯾﻦ ﺁﻥ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﯿﺴﺘﻨﻨﺪ ( ﺩﺭ ﺑﺎﻣﯿﺎﻥ ﻭﺗﻮﺳﻂ ﺍﺟﺪﺍﺩ
    ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ . ﻣﺠﺴﻤﻪ
    ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻭﺑﺰﺭﮒ ﮐﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺯﻥ ﻭﻣﺮﺩ ﻭﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻭﺣﺘﯽ
    ﺍﻋﻀﺎﯼ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻄﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ
    ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﺍﻧﺪ ) ﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﮐﻮﺷﺎﻧﯽ ﻭﺳﻠﻮﮐﯿﺎﻥ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ
    ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺩﻭﺭﻩ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﻮﺷﺎﻧﯽ ﻭﺳﻠﻮﮐﯽ ﻃﺒﯿﻌﺘﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ
    ﻭﻏﯿﺮ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﺍﻧﺪ (
    ﺁﯾﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎﺍﺷﮑﺎﻝ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﻨﯿﻦ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺯﻥ
    ﻭﻣﺮﺩ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﭘﺴﺮ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯﭘﯿﮑﺮﻩ ﻫﺎ
    ﺑﺎﮔﺮﺩﻥ ﺁﻭﯾﺰﻫﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﻭﺗﺎﺝ ﺑﺮﺳﺮ ؟ﻣﮕﺮ ﺑﻮﺩﺍ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ
    ﻧﺒﻮﺩﻩ؟ﻣﮕﺮ ﺑﻮﺩﺍ ﺗﺎﺝ ﺑﺮﺳﺮﻣﯿﻨﻬﺎﺩﻩ؟
    ﺩﻭﭘﯿﮑﺮﻩ ﻋﻈﯿﻢ ﺑﺎﻣﯿﺎﻥ " ﺳﺮﺥ ﺑﺪ" ﻭ " ﺧﻨﮏ ﺑﺪ" ﯾﮑﯽ ﺑﺸﮑﻞ
    ﻣﺮﺩ ﻭﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺸﮑﻞ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ .
    ﺁﯾﺎﺑﻮﺩﺍﯼ ﺯﻥ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟
    ﺑﻮﺩﺍ ﻣﮕﺮ ﻣﺮﺩ ﻧﯿﺴﺖ؟
    ﭘﺲ ﺁﯾﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩﺍﻫﺎﯼ ﺑﺎﻣﯿﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻋﻘﻼﯾﯽ ﻭﻣﻨﻄﻘﯽ
    ﺍﺳﺖ؟
    ﺁﯾﺎ ﻣﺎﺑﺎﯾﺪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺩﻭ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻗﺮﻥ ﺗﺤﺮﯾﻒ ﻭﺟﻌﻞ ﻭ ﻫﻮﯾﺖ ﺯﺩﺍﯾﯽ
    ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﺍﻭﻏﺎﻧﯽ ﻭﺭﺿﺎﺧﺎﻧﯽ ﻭﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺷﺮﻕ
    ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺸﻮﯾﻢ .
    ﺁﯾﺎ ﻣﺎﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻫﻮﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﻨﯿﻢ؟
    ﻋﺎﻣﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺁﯾﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ
    ﺗﺤﺼﯿﻠﮑﺮﺩﮔﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻨﯽ ﺍﺳﺖ ؟

  • کامنت هفتم:
    .4 ﻫﻮﯾﺖ ﻗﻮﻣﯽ ﯾﮏ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍﺩﺍﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ
    ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻮﯾﺖ ﺟﻌﻠﯽ ﮐﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﻢ ﻭﻓﺮﺩﺍ ﻫﻮﯾﺖ ﺗﺮﮐﯽ
    ﺭﺍﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﻌﻞ ﮐﻨﯿﻢ.
    ﺟﻌﻞ ﻫﻮﯾﺖ ﺗﺮﮐﯽ ﻭﺗﺮﻭﯾﺞ ﺁﻥ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﺎﺟﻌﻞ ﻫﻮﯾﺖ ﭘﺸﺘﻮﻧﯽ
    ) ﺍﻭﻏﺎﻧﯽ ( ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ.ﺟﻌﻞ ﻭﺗﺮﻭﯾﺞ ﻫﻮﯾﺖ
    ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻞ ﻣﻮﺟﺐ ﺳﺮﺍﻓﻨﺪﮔﯽ
    ﺟﻌﻞ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
    ﺟﻌﻞ ﻫﻮﯾﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﻫﻮﯾﺖ ﺗﺮﮐﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺰﺍﺭﻩ
    ﻭﺗﺮﻭﯾﺞ ﺁﻥ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
    .5 ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺩﺭ ﺑﺪﻩ ﺑﺴﺘﺎﻧﻬﺎﯼ
    ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺍﻣﺮﯼ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺗﻤﺪﻥ ﺑﻠﺦ ﻭﺯﺍﺑﻠﺴﺘﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻏﻨﯽ
    ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺮﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﻟﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭﺯﺑﺎﻧﯽ ﻣﻠﻞ ﺍﻃﺮﺍﻑ
    ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻭﺗﺮﮐﯽ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ
    ﮐﻠﻤﻪ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﻭﻋﺮﺑﯽ ﯾﺎ ﺗﺮﮐﯽ ﻭﺟﻮﺩ
    ﻭﺩﺍﺷﺖ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺁﻥ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﻧﯿﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.
    ﻣﻄﺎﯾﺒﻪ :ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺍﺯﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻏﺮﺑﯽ ﻣﺎﻧﻈﺮﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﮑﺮﻩ
    ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻣﯿﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻮﺩﺍﯾﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﯾﺎﺿﺖ
    ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭﺍﯾﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻫﺎ ﺁﻥ
    ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪﯾﺪ ﮐﻪ
    ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺩﺍﻣﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ
    ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ ﺟﻮﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﭘﺲ ﺑﯿﻨﯿﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﺷﮑﻞ
    ﻫﺰﺍﺭﮔﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ! ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﻡ ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻫﻨﮕﺎﻡ
    ﺗﻮﻟﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
    )ﻧﻈﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻤﺰﺑﺎﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺳﺴﺖ ﻭ ﻏﯿﺮﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
    ﺑﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﯿﮑﺮﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﻻ ﺑﻄﻮﺭ ﻣﺴﺘﺪﻝ
    ﮔﻔﺘﻪ ﺵ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺑﺎﻣﯿﺎﻥ ﻭﭘﯿﺸﺪﺍﺩﯾﺎﻥ
    ﺑﺎﺷﺪ (
    ﻣﻨﺒﻊ : ﻭﺑﻼﮒ ﺯﺍﺑﻠﺴﺘﺎﻥ ﺁﻗﺎﯼ ﮐﯿﺎﻧﯽ ﻭﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻮ ﺁﻗﺎﯼ ﺷﺎﺭﯼ
    ) ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯﺍﺩ ( ﻭﺗﻔﮑﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﻩ

  • سلام

    من خودم هزاره هستم و به آن‌ افتخار می‌کنم. ولی اهمقانه است اگر لهجه هزارگی راا ‌یک لسان بگوییم. از گفتار پاکستانی‌ها نقل قول کردن جهالت نویسنده راا نشان میدهد. پاکستان دایم در صدد بی‌ اتفاقی در افغانستان بوده و انسان‌های ساده لهو مانند شما فرب آنرا خورده و به نوشتن چنین مضمون مسخره انگیز مپردازید.

    من به علی‌ جان نورانی دوست نادان مشوره میدهم که اول از همه تعریف لسان راا یاد بگیرد ta
    کاپی کردن از دشمنان سوگند خورد افغانستان.

    پاکستان به کهمک پشتون‌ها و هتاهزار‌ها و هر کس میخواهد افغانستان را نابود سازد.

  • وقتیکه هزاره‌ها ازظلم عبدالرحمن فراری پاکستان شدند.پاکستانی‌ها هزاره‌های افغانستان راا به نام نواسه‌های چنگز به غیرت آورده و به جنگ در مقابل هند از آنها استفاده میکردند.و از سالهای ۱۳۵۲ رادیو به لهجه هزارگی ساختنند تا مردم بد بخت و جاهل هزاره را بر ضدّ داود خان استفاده نمایند.اگر مردم بیسواد ما فریب پاکستانی‌ها را میخورند میتوان آنها را درک کرد ولی افسوس به تو جوان که هم باسواد هستی‌ و هم نادان.و با نوشتن چنین مزخرفات باعث تمسخر هموطنان, مردم بچاره هزاره را میسازی. هنوز بسیار جوان هستی‌ برای اتفاق و برادری و دوستی بنویس!!! برادر تان علی‌ حسین

  • شما ضد مردم هزاره ايد وبايد از مردم شريف زحمت کش ودانا دوست يا گيريد. گفتن مغلى به هزاره ها کدام عيب وضررى ندارد. انسانيت با مغل بودن وپارسى بودن تمام نمى شود. شما خان زاده هاى پشتون ناتوانى و نادانى خود رادرپشت اين همه پيامهاى ضدبشرى پت مى کنيد. پشتون ها از بازماننده گان احمد خان ابدالي ( درانى) ا ستند. هزاره ها کلمه خان و سردار ندارند . ولي عزت دارند!!!!

    خان را خو شما بختونها از چنگيز به ميراث گرفته ايد. هزاره به تمام مردمان هزارستان گفته مى شود. واين مردم از هزاران سال درهمين ديار و سرزمين ازلوگر تا غور واز کنداهار تا به سمنگان زندگى مى کردند و مى کنند. شما پشتون هاى فارسى زبان شخصيت وهويت تان گدوود شده . گدوود
    پارسى است ولى همين بزرگان ما ( ابن سينا و البيرونى و الخوارزمى........) ترت به تازى نوشتند.
    بدون هزاره در بين هندوکش وهماليا فرهنگ گنداهارا ويا فرهند دره ويا وادى هند ساخته نمى شد. آيا پيکره هاى بتهاى باميان را خانهاى دو طرفه پشتون ساختند ونگهدارى کردند ويا هزارهها?????

    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • بنده دانشجوي زبان و ادبيات دري هستم . برايم بسيار جالب بود وقتي خواندم هزارگي مادر زبان فارسي است (؟) چند سال بعد شايد گفته شود هزارگي مادر بيشتر زبانهاي دنيااست . دوست عزيز جناب محمد، اين را همه دانشجويان زبان و ادبيات فارسي ميدانند كه كلمات اوستايي در لهجه هزارگي وجود دارد علت آنهم دور بودن و ارتباط نداشتن با شهرها و كلمات جديد است. مناطق هزاره نشين محاط با كوه ها است و همين باعث شده كه واژه هاي قديمي در لهجه ي هزارگي زنده بماند و از آنها استفاده شود .
    وقتي عده اي بر همه ي داشته هاي گذشته خط بطلان ميكشند وًآن را تقلبي و ساختگي ميخوانند آنهم بخاطر كسب هويت و افتخار براي خودشان چرا بايد به صحت حرفهاي شان باور كرد در حاليكه سند معتبر و قانع كننده ندارند و گاهي هم حرفهاي ضد و نقيض و چند گانه ميزنند . نويسنده اي مقاله ادعا دارد كه اصل به قول خودش زبان هزارگي زبان مغولي و تركي است و واژه هاي اين دو زبان در لهجه هزارگي زياد است و دوستي ديگري ادعاي جالبتر دارد و آنهم اينكه " هزارگي مادر زبان فارسي است "
    به نظر بنده بهتر است براداران هزاره ي ما ابتدا با خود شان بنشينند و به يك نظر و توافق بر سر نژاد و زبان شان برسند سپس اين موضوعات را به همگان در ميان بگذارند.

  • دشمن دانا بلندت ميكند
    بر زمينت ميزند نادان دوست

    دشمن دانا كه غم جان بود
    بهتر از ان دوست كه نادان بود

  • سلام دوستان عزیز.

    فکر میکنم همین قدر بس است. اگر در خانه کس است ‌یک حرف بس است. ان جوان ناشر نظریات ISI پاکستان است. لطفا این ویدیو را تماشا کنید.
    SFayar

    آنلاین : http://sfayar.com

  • سلام دوستان عزیز.

    سلام دوستان عزیز.

    فکر میکنم همین قدر بس است. اگر در خانه کس است ‌یک حرف بس است. ان جوان ناشر نظریات ISI پاکستان است.
    در یوتوب sfayar در باره اشرف غنی احمدزی تماشا کنید.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

Nations | Hazara | Tajik | Uzbek | Turkmen | Hindu and Sikh | Kyrgyz | Nuristani | Baloch | Pashtun/Afghan | Arab/Sadat

جستجو در کابل پرس