صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > زبان ھزاره گی قربانی تنش زبان ھا

زبان ھزاره گی قربانی تنش زبان ھا

علی تورانی
شنبه 11 جنوری 2014

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در مورد اینکه ھزارہ گی یک زبان مستقل است یا یکی از لھجه ھای فارسی ، نخستین مقاله ام را پیرامون این موضوع در سال 2000 میلادی بزبان اردو نوشته بودم ۔ دران مقاله ماھیت زبان دری و ھزارہ گی نه از نظر ادبی بلکه از نظر زبان شناختی مورد تدقیق و بررسی قرارگرفته بود و دران مقاله ھزارہ گی یک زبان مستقل قرار دادہ شدہ بود ۔ بعد از نشر شدن آن مقاله و مقالات دیگرم بیشترین خبرگان ھزارہ ما در کویته تا سرحد توھین با من و دوستانم چون قادر نایل ، عزیز فیاض و دیگران مشاجرہ ھا را به راہ انداختند اما در دوران چند سال در برابر دلایل محکم علمی دوستان مجبور به عقب نشینی شدند ۔ تا اینکه به اثر کوشش ھای پیھم اکادمی ھزارہ گی زبان ھزارہ گی در کشور استرالیا و پاکستان رسمیت پیدا کرد و ادارہ بین المللی یونیسکو نیز زبان ھزارہ گی را به حیث یک ز‍بان مستقل تسلیم نمود ۔ اما متاسفانه زبان ھزارہ گی در مرکز ھزارستان و کشور ایران (که دران جا دومین اکثریت ھزارہ ھا سکنا دارند)تا ھنوز نا شناخته باقی ماندہ است۔

سوال اینجاست که روی ھمرفته چرا زبان ھزاره گی در افغانستان فعلی و ایران ناشناخته باقی ماندہ است؟
درین مورد باید تذکر بدھم که مسایل تعصب زبانی در این دو کشور تا حدی است که مردمان اش زبان ھای ھمدیگر را با پیشانه باز تحمل نمی توانند ۔ ما ھمه شاھد این ھستیم که در افغانستان فعلی چندی قبل در سطح رسانه ھا و محافل علمی در مورد کلمه پوھنتون و دانشگاہ مشاجرہ ھا براہ انداخته شدہ بود۔ کما اینکه این مشکل تا ھنوز لاینحل باقی ماندہ است و کسی نمی داند که کلمه پاھنتون بھتر،بھتر و دلپذیر است یا اینکه کلمه دانشگاہ؟

بھر صورت این جای تامل است که مشکل زبانی در افغانستان فعلی با آخرین حد خود وجود دارد و خصوصا در بین پشتو و دری زبانان تنش ز‍بانی از ھمه افزون تر است ۔ تا حدی که دانشمندان و زبان شناسان افغانستانی و ایرانی نیز از اثر آن مصئون نماندہ اند ۔ پژوھش گر و زبان شناس افغانستانی نجیب مایل ھروی درین مورد چنین ابراز نظر می کند:

تا کنون اھل قلم مسله فارسی و پشتو را صمیمانه و محققانه عنوان نکردہ اند ۔ ھم فارسی زبان و ھم پشتو زبان با عصبیت تندی با یگدیگر مقابل شدہ اند و این برخورد دستمایه بی ھویتی ھر دو طرف شدہ است ۔ ( تایخ و زبان در افغانستان ص 8 )

جای دیگر احساساتش را چنین ابراز می کند:
ھیچ کسی نمی تواند منکر شود که پشتو یک زبان محلی و محدود است کہ جز در قسمتی از افغانستان و قسمتی از پاکستان گویندہ مادر زادی و ادبیات قابل توجھی ھم ندارد در صورتی کہ فارسی ‍‍زبانیست کہ رواج و توسعه زیاد تر دارد۔ ( ھمان ص 9 )

نجیب مایل ھروی پشتو زبانان را چنین توصیه می نماید :

مدافعان زبان پشتو از دستگاہ واژگانی زبان فارسی که، برادر افزون مایه آن زبان است، بھرہ بردارند و واژگان زبان پشتو را غنی تر گردانند ( تاریخ و زبان در افغانستان ص 102 )
اما فارسی زبانان را ھشدار می دھد :

اگر فارسی زبانان افغانستان در مقابل ھجوم کلمات پشتو و زبان ھای دیگر ایستادگی نکنند ، بدون شک نقش زیبایی آفرینی گونه فارسی دری بمخاطرہ می افتد و پایه ھای زبان فرو می غلطد و سر انجام از پشتوانه آھنگین زبان فارسی کاسته می شود ۔ (ھمان ص 116 )

زبان شناس پر آوازہ ایرانی دکتر پرویز نایل خانلری در مورد زبان و لھجه چنین نظر دارد :

در ایران امروز ما یک زبان عام و مشترک ھست کہ فارسی خواندہ می شود و آن زبان رسمی و ادبی است که ھمہ مردمان این سر زمین خاصه کسانی که خواندن و نوشتن می دانند ، با آن آشنا ھستند و آن را بکار می برند ۔ اما در عوض فارسی چندین زبان محلی نیز وجود دارد کہ ازان جمله است: کردی، لری ، بلوچی ، گیلکی، مازندرانی، طالشی، تانی، دزفولی، سمنانی ومانند آنھا، این گونه زبان ھا را لھجه می خوانیم۔ (زبان شناسی و زبان فارسی ص 113)

اگر دقت کنیم از ابراز نظرات دانشمندان و زبان شناسان افغانستانی و ایرانی در می یابیم کہ مشکل ‍زبانی تا چه حد وجود دارد و بزرگترین زبان شناس ایرانی را نیز مجبور ساخته است که در ایران فقط فارسی را ‍زبان بخواند و ‍زبان ھای دیگر آن کشور را لھجه !!!

در افغانستان نیزفقط دری و پشتو ‍زبانان در صحنه حضور دارند و ھر کدام شان دم از زبان خود می زنند و سایر زبان ھای دیگر دران کشور بباد فراموشی سپردہ شدہ اند۔ متاسفانه ھزارہ ھای ترک تبار بدون اینکہ در مورد پیشینه تاریخی و ریشه زبان اصیل شان باندیشند با فارسی زبانان افغانستان ھم آوازشدہ بدون کدام مزد گرفتن برای گسترش و ترویج زبان آنان دست اندر کار اند۔ قشر تحصیل کردہ ھزارہ بخاطر اینکه به ‍زبان فارسی تحصیل نمودہ اند و در دو کشور ھمجوار چون ایران و افغانستان شب و روز با زبان فارسی سر و کار دارند این زبان روان اجتما عی ھزارہ ھا را چنان متاثر ساخته است که آنھا بدون فارسی در مورد زبان مادری شان ھر گز فکر نکردہ اند ۔ در وضعیتی که زبان شناسان ایرانی و افغانستانی نیز فقط زبان خود شان را زبان و زبان دیگران را لھجه بخوانند ، جای تعجب ھر گز نخواھد بود که قشر تحصیل کردہ ھزارہ زبان شان را لھجه ‍زبان فارسی بپندارند ۔

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • یک هجوم کرگدن وار بر هویت ملت فارس، در خانه و ماوا آبایی آنان « افغانستان » دیریست آغاز یافته است.. ! اتراک و افاغنه در تبانی با خود بیگانه شده گان بومی، همچون خوره موزی، دارند هویت و داشته های تاریخی مردمان بومی این دیار را به نابودی میکشانند! هشدار! هشدار! و یک هشدار تاریخی!! من این گنجینه از گهر مادری « فارسی» و افتخار نیاکنم را به جان و دل به حراصت آن خواهم کوشید!! غریبانه و تنها؛خاک و غبار استبداد، و الیناسیون تاریخی و.. را از چهره هویت برباد رفته خویش خواهم روبید!!! آن های که در پی تفریق و شقه نمودن و در نهایت به نابودی کشاندن هویت و زبان فارسی در افغانستان میباشند باید بدانند، هرگاه اگر تنه تنومند و تاریخی فرهنگ و زبان فارسی از از محدود افغانستان زدوده گردد، بدون شک لهجه های وابسته به این فرهنگ ، واز جمله هزاره گی، در اولین طوفان استبدادی اوغانی نابود و پامال خواهد گردید!!

  • تا حال این حقیر چند نظر در مورد زبان نوشته ام که متاسفانه هک « سانسور» گردیده است! امید وارم این بار تکرار نشود!!

  • بحث زبان شناسی ، یک بحث علمی است که نمی توان باآن سلیقه ی برخورد نمود. دانشمندان زبان باید با دلایل و اسناد ثبوت نمایند که به آنچه هزاره ها تکلم میکنند ، برایش زبان میتوان گفت ، لهجه و یاهم گویش. ازانجاییکه من درمورد شناخت زبان ساختار جملات هجاها و اواهای صوتی و دیگر مشخصات زبان که یکی را از دیگر متمایز میسازد ، صاحب نظر نیستم ( تحصیلات اکادمیک ندارم ) لذا دور از منطق میدانم که حکم زبان و یا لهجه را بر این محاوره هزارگی صادر نمایم. ولی اعتراف میکنم که برایم جالب خواهد بود که دوستان دوطرف این قضیه ، با دلایل و شواهد ، نظریات خویش را ارایه و نمایند تا ما هم بدانیم که زبان مادری ما چی و کدام زبان است.

  • از پهنا کشور چین آغاز، و تابه کرانه های خلیج فارس بیش از صد ها لهجه گوناگون به گویش فارسی وجود دارند! و لهجه هزاره گی یکی از این لهجه ها میباشد، از نظر حقیر لهجه هزاره گی ممکن از خانواده لهجه و گویش های خراسانی باید باشد! مصطلاحات موخوری => موری=> موکونی= و... از مصطلاحات لهجه خراسانی ها میباشند! من به عنوان یک انسان متعلق به این عصر از نیاکان خویش ممنون هستم که زبان فارسی را بدین گونه حال آن، به ما به میراث گذاشته اند! آنان مسئولیت تاریخی خویش را درست درک نموده و به اجرا در آورده اند! هر گاه اگر آنان مثل ما نسل شخشول و از هویت بی خبر به زبان شیله، قول و قریه خود مینویشتند؛ حال ما چی چیزی را بنام فرهنگ دارا میبودیم!

  • مورچه که زوالش آمد بال میکشه. به هوا پرواز میکنه و پرنده ها میخوردش.
    زیر بال امریکا اینقدر بلند پروازی فایده نداره، زیرا درد افتیدنش به همان انداره بیشتر است.
    بگذار که امریکائی ها یکبار در پایگاه های شان جا به جا شوند، بعد نه هزاره برایش اهمیت داره،
    نه تاجیک و نه اوغو.....

  • باید بگویم که ما زبان مهمی داریم که این زبان، پارسی دری یا فارسی است؛ این زبان یکی از زبان های نسبتن مهمی جهان است از نگاه تاریخ، متن، معرفت، تعداد گویشور، جغرافیا، و...؛ پس بهتر است سهم خویش را از این زبان بی هیچ دلیلی از دست ندهیم، وَ خودخواسته آنچه را که به عنوان امکان در دست داریم و از ما است چرا این از این امکان بگریزیم؛ این دست برداشتن ما از زبان فارسی و اندختن خود مان را به زبان گویا هزاره گی که نه متن دارد، نه نظام نوشتاری و... به قصه ی ماند که می گویند یک موش و یک گنجشگ، باهم گندم کِشت کرده بودند؛ هنگامی که گندم را جمع کردند و دانه را از کاه جدا کردند؛ دانه ها را شمردند تا دانه ها را بین شان مساوی تقسیم کنند اما یک دانه زیاد ماند؛ برای این که این یک دانه را موش بگیرد یا گنجشگ، بین شان دعوا شد؛ هر کدام، خودش را مستحق این یک دانه گندام می دانست تا این که گنجشگ این یک دانه را گرفت و پرواز کرد و رفت، وَ تمام کندم را گذاشت به موش. فکر می کنم چسپیدن ما به هزاره گی به عنوان زبان به همان گرفتن یک دانه ی گندم می ماند و گذاشتن خرمن گندم به دیگران می ماند. اقدام پوپولستی برای این که هزاره گی زبان است به همان یک دانه ی گندم می ماند و زبان فارسی همان خرمن گندم است که ما این اقدام پوپولیستی می خواهیم از دست اش بدهیم.
    می دانم این اقدام پوپولیستی برای بسیاری ها خوشایند است برای هیاهوی این که ما زبان داریم؛ اما اقدام های پوپولیستی و هیاهوها چندان سودی ندارد، وَ این زبان داشتن با هیاهو و رای دهی و دموکراسی، چندان ارتباط ندارد؛ مردم شغنی که در بدخشان به سر می برند بی آنکه هیاهو کنند، همه قبول دارند که زبانی دارند بنام شغنی نه پشتو است و نه فارسی، بلکه یک زبان مستقل است، وَ همین طور مردم پشه ای که در کاپیسا به سر می برند بی هیچ هیاهوی، همه می پذیرند که پشه ای ها هم زبانی دارند بنام پشه ای؛ چون درک تفاوت یک زبان با زبان دیگر، جدای از هر تحلیل و توضیح، برای همه به سادگی قابل احساس و فهم است که زبان من با زبان آن دیگری، فرق دارد یعنی من و او با دو زبان حرف می زنیم؛ بنابر این زبان داشتن نیاز به دعوا و رای گیری و دموکراسی و اقدام های پوپولیستی ندارد؛ ما هزاره ها زبانی داریم بنام زبان فارسی؛ زبان نوشتاری ما زبان نوشتاری فارسی است و زبان گفتاری ما یکی از گویش های این زبان است که بنا به نام قومی، بنام هزاره گی یاد می شود.

    یادداشت/تاکید: زبان فارسی، زبان فرهنگ و مدنیت است نه زبان قوم خاص؛ ترک ها، تاجیک ها، مغول ها، ازبیک ها، پشتون ها، ایرانی ها و اقوام دیگر در دوره های از تاریخ برای غنای این زبان کوشیده اند و از گویشوران این زبان بوده اند، وَ حتا بسیاری از مردمانی که زبان شان فارسی نبوده، آثار شان را به فارسی نوشته اند؛ بنابر این، فارسی، زبان منطقه، وَ زبان بیناقومی است که تعلقیت به قوم یا قومیت خاص ندارد بلکه قوم های زیادی را در حوزه فرهنگی و زبانی خویش جاداده است بنام فارسی زبان.

  • با خواندن نوشته ها و یا کامنت های جناب لومانی بلا فاصله اطفال سیاه امریکایی به یادم می آید که که خودرا به غلط سفید معرفی می کردند.

  • دیگرا چه کارا می کنن فارسی زبانا ده چه بدبختی ها گیر کدن. دیگرا شب و روز برای قدرت می زنن فارسی زبانا ده سر و روی شان. خدا بزن تان که هیچ عقل ندارین.

  • به نظر من این یک بحث کاملا علمی است ... مشترکات در بین زبانها یک امر طبعی است، مثلا زبان اردو نه لهجه بود نه زبان بود، ولی در دوره امپراطوری مغلی، از زبانهای هندی و فارسی به میان امد، ... الفبا بریش ساخته شد، و از لحاظ گرامری و به فارسی هیچ فرق ندارد... به همین رقم، از لحاظ لغتها نیز 70 فیصد لغتهای اردو از فارسی است ... و باقی از زبانهای هندی، پشتو و بنگالی برگرفته شده است ... ولی امروز میبینیم، که اوردو زبان بین المللی است ... از شروع همه زبانها یکی میباشه، بعدا به لهجه ها تغیر میکنه، و بعد ازو وختی گوینده گانش در لهجه ی خود، تغیرات زبانی را احساس کردن، کوشش میکنه، یک زبان مستقل به میان بیاره ... یعنی هیچ زبان از اول کامل نبوده و نه امکان دارد...

  • و درباره ی مردم هزاره ، وختی از هر لحاظ یک فرهنگ کاملا متفاوت دارد ... از لحاظ گویش یک زبان کاملا جدا دارد، ما چرا مشکل داشته باشیم ... ولی یک چیز باید یاد اورشویم ، که زبانشناسی یک علم است، برادران ما باید در چوکات علمی در این باره کوشش بکنه، نه از راه احساسات و جذبات ...

  • zabane azaragi farsi ya dari nest , bayd in zaba ra zenda ard

  • جناب جمبر علی! زبان اوغانی چقدر باهم متفاوت هست؟ شما به گویش یک نفر قندهاری توجه بنمایید؛ و هم چنان به گویش خوست و پکتیا! کنر و مناطق قبایلی ان سوی مرز دیورند که سر جایش! جناب جمبر علی! اگر شما راست میفرمایید از درون قبایل خودتان آغاز بنمایید! شما به ان سرحد از بلوغیت سیاسی رسیده اید که نه تنها لهجه ها برای تان حل است؛ بلکه حتی مرز های جغرافیایی را نیز به رسمیت نه میشناسید! ملت فارس را متفرق نموده اید و بیش سه صد سال است که دارید در افغانستان الاغ سواری مینمایید! من امید وارم تا قشر درد مند این دیار به هوش آیند و سرنوشت تاریخ و تقدیر این ملت دربند را تغیر داده و به الاغ سواری تان خاتمه بخشند!!

  • بیرکا (برادران) موندنشین(مانده نباشین)!

    مه از غزنیستم( از غزنی هستم) مه(من) میتانوم(میتوانم) زوبان(زبان) خوده(خودرا) یک زوبان مستقل نام بلم(بگذارم)؟ ما مردم غزنی بخچه(برای) آسانی کار، زوبان پارسی ره(را) از هم پاشیده، لوغتاره(واژه هارا) کوته(کوتاه) کده ایم(کرده ایم). مه هیچ وقت ادا(ادعا) نمونوم(نمیکنم) و گستاخی هم نمونوم که گویش مردم غزنی ره زوبان جدا بوگوم(بگویم).ما موبالیم(میبالیم ازیکه(از اینکه) زوبانی که ما سخن موگیم(میسخنیم) یکی از گویش های زوبان باستانی پارسی است. دیده درایی هم اندازه ی دارد. اگر اینگونه باندیشیم که زبان هزارگی گویش نه بل زبان است؛ پس زبان های فراوانی خواهد قد برافراشتند که زندگی را برای ما بسیار دشوار خواهد کردند. مانند زبان پروانی، کوهستانی، پنجشیری، تخاری، چهاردهی، سرای خوجه ی، استالقی، غزنیچی، لوگری و ..................... دو زبان پارسی و پشتو این همه درد سر ببار آورده اند، پس چه دردسری خواهیم داشت با این همه زبان های گوناگون!؟

  • دوستان عزیز عرض سلام و ارادت خدمت تک تک شما دوستان! ساختار کتابت و نوشتاری موجود در فرهنگ گهر بار و تاریخی زبان فارسی ما، مربوط و منوط به لهجه گوینده گان سرزمین ایران امروزی نه میباشد! به عنوان مثال، در تهران امروز، نان را نون تلفظ مینمایند و خیابان را خیابون، بیابان را بیابون، قند را غند کجا میخواهید بروید=> کجا میخوای بری و صد ها مثال دیگر ... هر گاه اگر ان ها« ایرانی های امروزی» نیز دنبال دیکته لهجه خودشان« ایرانی و تهرانی و..» بر ساحه زبان فارسی میبودند و لجوجانه در این راستا پا فشاری مینمودند، حال ما شاهید فاجعه بزرگ در گستره زبان فارسی میبودیم!!

  • لومانی برار!
    تو ازره باش. تورا به فارسی چه؟ گاهی تاجیک هستی و گاهی آریایی و گاهی متعلق به فارس ایران. تو نوشتی که از چین تا کرانۀ فارس صد ها لهجۀ فارسی وجود دارد. لاف و گزاف نگو از صد ها لهجه فقط چند لهجه فارسی را معرفی کو که در همسایگی چین قرار داشته باشد. فارسی سی و سومین لهجۀ عربی گفته شده است. با هفتاد در صد کلمات عربی و تورکی، زبان قند تو زنده است برار. برادران فارسی زبان مانند عطار از مشک خود توصیف می کند بگذار که مشک خودرا معرفی کند. کشیدن کلمات عربی از زبان فارسی مانند بریدن دست و پای گوش و بینی و... انسان می باشد.

  • هزاره ها مانند ملیتهای دیگر افغانستان متشکل از یکتعداد اقوام مختلف هستند که به مروز زمان یک قوم و ملیت واحد را تشکیل داده اند. به طور مثال همانگونه که تاجیک ها مشمتل بر فارسها ، عربها ، یهودی ها ، سغدی ها ، و تورکها و مغولها ( غوریها ) اند و پشتونها هم در ترکیب خود اقوام مختلف بهودی و هندو و عرب و پشه یی و بلوچی به شمول مغولها ( جوجی و منگول) و نورستانی ها را دارند ، ملیت هزاره نیز از یک تعداد اقوام مختلف که به مروز زمان دارای زبان مشترک گردیده اند متشکل میباشند. این اقوام عبارت اند از فارسها ، عربها ( سیدها ) ، تورکها ( دره تورکمن ) مغولها ( هزاره های نیکودری که در مناطق فراه و هرات امروزی زندگی دارند ) قزاقها ، خزریهای روسیه تزاری ، اویغورها ، تارتارها و التایی ها میباشند . در ترکیب این گویش که بعضی از دوستان انرا لهجه و بعضی لسان میگویند واژه های فارسی ، عربی ، تورکی ، مغولی (منگولیایی) و حتا روسی دیده میشود که دلیل بر این ادعا است. لذا بحث زبان وملیت در هر جامعه پیچیدگی های خودرا دارد که نمیتوان با ان صرف سلیقه ی برخورد نمود. در تمام جوامع متمدن امروزی همین مشکلات وجود داشته است که با ارتقای فرهنگ ملی وایجاد جامعه مدنی تا اندازه آنرا حل نموده اند. امریکای اتازونی را در نظر بگیرید. از نام کدام ملیت باید نام ملت شان تعیین وکدام زبان باید زبان ملی شان باشد؟؟ اگر هرکس به زبان وملیت خود بچسپد بیشتر از هزار زبان وقوم میگردد. لذا تفریق لسانها و ریشه یابی تاریخی اقوام هیچوقت به اتحاد و وحدت ملی یک کشور کمک نکرده است خصوصاً که این تاریخ به حیث وسیله تفاخر وفخر فروشی در مقابل دیگر اقوام وملیتها باشد. لذا اینگونه طرز تفکر همیشه جامعه را بسوی افتراق ، تشتت وپراگندگی رهنمونی کرده است. گذشته ازهمه مشکلات افغانستان ریشه در قوم و زبان ندارد ( هستند منابعی که عمداً این مشکلات را ایجاد میکنند و آنرا در مقابل مردم قرار میدهند.) که باید به حل آن پرداخت ، مشکلی که با حل آن تمام مسایل دیگر بخودی خود حل میگردند.

  • حمید آغا!
    یک تعداد قوم های دیگر چون چینی ها، جاپانی ها، کوریایی ها، لائوسی ها، ویتنامی ها و غیره که نیز تاجک اند، فراموش کردی که باید در لسیت خود شامل کنی.

  • لومانی!
    تو میدانی که تاجیک ها مثل تو واری چندتا خر را پیدا کردند وخوب سوار میشوند . تو احمق صدقه هزازه بودن شوی .

  • لومانی بی عقل

    زبان ناقص فارسی و عقل ناقص احمدی‌ نژاد و کشور‌های عقب مانده فارس زبان را درمانی نتاند بود . يكي از ويژگي هاي بسيار مهم زبان زايايي يا خلاقيت ان است . زايايي واژگاني به اهل زبان امكان ميدهد تا همراه با تغييراتي كه در جامعه انها رخ ميدهد كلمه هاي تازه يسازند . اشتقاق يعني اينكه ما بتوانيم از اسم يا صفت ,فعل بسازيم ويا از فعل, اسم يا صفت بسازيم مثلا كلمه ion در انگليسي ionize , ionized,ionizer,ionizing, ionization, ionizable, ionizability ,,… ميتوانيم بسازيم.
    حال ببينيم در زبان فارسي وضع چگونه است

    1) در زبان فارسي فقط افعال ساده يا بسيط هستند كه زايايي دارند
    2) امروزه ديگر درزبان فارسي فعل ساه ساخته نمي شود
    3) شمار افعال ساده اي كه زايايي دارند واز گذشته به ارث رسيده اند بسياركم است
    4) از اين شما اندك نيز يسياري در حال از بين رفتن هستند وجاي خود را به افعال مركب ميدهند افعال مركب هم عقيم هستند ( زايايي ندارند) يعني نمي توان از انها مشتق به دست اورد
    5) از مصدر هاي جعلي چه انها كه از اسمهاي فارسي ساخته شده اند وچه انها كه از كلمه هاي عربي ساخته شده اند مشتق به دست نمي ايد ( مصدر هاي جعلي زايايي ندارند )
    6) نتيجه اينكه زبان فارسي گرچه امروزه براي براوردن نيازهاي روزمره مردم مشكلي ندارد اما براي كلمه سازي علمي از زايايي وتوتن كافي برخوردار نيست ونميتواند يك زبان علمي باشد

    براي اينكه بهتر منظور مرا درك كنيد چند مثال ميزنم
    فعل نمودن را در نظر بكيريد از اين فعل قديمي مشتق هاي زيادي به دست امده مانند
    نمود- نمودار- نموده -نمونه –نما-نمايان –نمايش- نماينده -نماد-نمادگري -نمايه - ومشتق هاي درجه دومي مانند نمايندگي- نمايشگاه -نمايشنامه
    با اين وجود نمودن به معنايي كه در اين مصرع به كار رفته است (( ديدار مي نمايي وپرهيز ميكني )) ديگر در گفتار ونوشتار فارس زبانان به كار نمي رود وفعل مركب( نشان دادن) جانشين معناي متعدي ان شده است وفعل به( نظر رسيدن) يا به( نظر امدن )جانشين معناي لازم ان شده است
    يا كلمه فريفتن وفريب دادن را مقايسه كرد از فريفتن كلماتي مانند فريفته- فريفتگي- فريب – فريبا- فريبنده و.. ساخته ميشود اما از فريب دادن فعلي مركب است مشتقي به دست نمي ايد
    كلمه فريفتن هم تقريبا از گفتار ونوشتارمردم حذف شده است مثلا كسي نمي گويد او"مرا فريفت" مي گويد "او مرا فريب داد "
    درزبان فارسي بيشتر افعال مركب هستند

    در فارسي گفته ميشود ( اهن زنگ زد ) اما در تركي گفته ميشود ( دمير پاسلاندي )
    درفارسي( به اسمان نگاه كن ) اما در تركي ( گويه باخ )
    در فارسي (در مزرعه كار ميكنم ) در تركي (چولده ايشليرم)

    در حال حاضر نيز افعال ساده در زبان فارسي روز به روز در حال كم شده هستند
    مثلا اگر توجه كرده باشيد كلمه هاي خشكيدن وخشكاندن جاي خود را به خشك شدن وخشك كردن ميند واين كلمه ها از گفتار روزمره مردم تقريبا حذف شده و فقط در شعرها كاربرد دارند .يا به جاي گريستن مردم تمايل دارند از كلمه گريه كردن استفاده كنند و به جاي فعل بشتاب از كلمه عجله كن استفاده ميشود

    پس مشخص است كه در فارسي افعال ساده كه در واقع مغز زبان هستندبه شدت درحال از بين رفته اند .با اين وجود افق زبان فارسي بسيار نااميد كننده است
    علاوه بران در فارسي امروزي ديگر افعال ساده ساخته نمي شوند

    مثلااز Television فعل televise در انگليسي وفعل televiser در فرانسه ساخته شده ودر عربي نيز فعل تَلفَزَ ويَتَلفِزُ ساخته شده اما در فارسي گفته ميشود از( تلويزيون پخش كرد )
    يا از صفت polarفعل polarize در انگليسي ودر فرانسه هم از صفت polaire فعل polarizer راساخته اند در عربي هم از معادل ان يعني قطب افعال استقطب- يستقطب ساخته شده اما در زبان ضعيف فارسي فعل مركب وعقيم قطبي كردن وقطبي شدن ساخته شده است

    دكتر ناتل خانلري در كتاب تاريخ زبان فارسي تعداد افعال ساده اي كه اعم از انچه در متنها امده است ويا در زبان محاوره به كار ميرود 277 فعل ذكر ميكند1 اما يك نگاه ساده نشان ميدهد در ان فهرست هم بسياري از فعلهاي ساده ديگر كاربردي ندارند مانند غارتيدن- اوباشتن- بسودن- چميدن- خليدن – خستن- سپوختن –زاريدن- سگاليدن –گساردن- كفيدن –طوفيدن-موليدن- گرازيدن -موييدن-خوفيدن وتعدادي يگر كه حتي فارس زبانهاي امروزي معناي انها را هم متوجه نمي شوند در سه برسي جداگانه كه سه دانشجوي رشته زبان شناسي انجام دادند بالاترين رقم به دست امده براي فعل هاي ساده فارسي 115 عدد بوده است2 اين مقدار را ميتوانيد با تعداد فعلهاي ساده در زبان فرانسه 4160 عدد است

    دكتر خانلري ادامه ميدهد (( من با مراجعه به فرهنگ انگليسي درRandim house توانستم در بين كلمه هايي كه با پسوند tele ساخته ميشوند وفقط يك ونيم صفحه از 2214 صفحه فرهنگ را تشكيل ميدهند16 فعل ساده پيدا كنم اگز اين مشت نمونه خروار باشد در اين صورت ميتوان گفت در فرهنگ مزبور حدود 23000 فعل ساده وجود دارد)) 3
    مي بينيد كه زبان فارسي در مقايسه با ديگر زبانها هيچ حرفي براي گفتن ندارد واين سخنان بيهوده بعضي ها مبني بر قدرتمند بودن زبان فارسي ياوه اي بيش نيست در واقع اگر ما كلمه هاي شدن- كردن- زدن وكشيدن وچند فعل ديگر را از فارسي حذف كنيم ديگر فارسي اي در كار نخواهد بود

  • لومانی عزیز،

    تو فارسی هستی. خیلی خوب. ما هم قبول داریم.

    حالا، تو فارس هزاره و فارس تاجیک بروید به ایران و بگویید که ما فارس هستیم. پدر تون رو در می یارن !! اصلا به استخر و پارک را تون نمی دن. به شما می گن افغانی پدر سوخته مادر جنده کثافت !!

    من واقعا تعجب می کنم از فارس گرایی میان تهی تعدادی از برادران تاجیک و از فارس گرایی هزاره های ره گم کرده ای سر در ابر و کون بر آتش مانند لومانی و تعدادی از ولایت فقیه پرستان شاعر مشرب قمی و مشهدی شده.

    دوستان عزیز،

    شما هرچه فکر می کنید بکنید، اما ادعای فارس بودن شما را به جز تعداد انگشت شمار ایرانی خیال پرداز، دیگران نه مسخره می کنند، بلکه اکثریت ایرانی ها شما را افاغنه می دانند و برای آنها فارسی زبان و غیر فارسی زبان اصلا اهمیتی ندارد. برای آنها ایرانی بودن مهم است. ایرانی هم فارسی زبان است و هم عرب زبان و هم ترک زبان و هم بلوچ و....

    مشکل شما این است که در عصر خیالهای قبیلوی زندگی می کنید و پدیده های مدرن چون مرز ها و دولت ها و دولت-ملت های را به چشم نمی بینید. عین همین مشکل را هم ازبک ها و پشتون ها دارند که در عصر امپراتوری های بی حد و مرز به سر می برند و برای شان کابل و پشاور و مزار و تاشکند یکی است. دوستان عزیز، شما بخواهید نخواهید در درون همین مرزها واقعیت می یابید و خارج از این مرز ها خارجی و بیگانه هستید و بدون رعایت قوانین بین المللی حق ورود به هیچ کشورهای را ندارید و اگر این کار را بکنید به روز همان افغانی پدر سوخته گرفتار خواهید شد.

    در اخر این را هم اضافه کنم که من هزارگی را زبان نمی دانم اما معتقدم که هزاره ها هم حق دارند زبان شان را هرچه می خواهند بنامند و برای انکشاف آن تلاش کنند. این حق انسانی همه ای انسانها است و به کسی هم مربوط نیست. وقتی دولت افغانستان این حق را به رسمیت شناخته است، دیگران می توانند گور شان را گم کنند.

  • اقای لومانی ! عجیب ادم وظیفه شناس استی ... ما علمی گپ میزنیم و تو همو پروژه را به پیش میبری که از طرف مستخدمین بریت سپرده شده ... همین علت است، که تا به حالی هیچکس نتوانیست، که هویت ترا معلوم کنه، گاهی هزاره ی سرپریده میشی، گاهی از نژاد اریایی نماینده گی میکنی، گاهی تابع ملت بزرگ فارس میشی، گاهی دموکرات میشی گاهی بالای دموکراسی میجنگی، گاهی وکیل مدافع امیر تیمور میشی، گاهی بالای ترکها میتازی ... نمیفامم که تو کی هستی و به کدام ایدیالوژی تعلق داری ... پارسی ها همیشه فرهنگ و زبان دیگران را به تمسخر میگیره، همین غرور کاذب است، که امروز فارسیها ضرب در صفر استند، و ملتهای دیگر به سوی ترقی منزل خود را میپیمایه ... به نظر من این غرور کاذب قرار قرار به مرض مهلک تبدیل شده، که حالی به تو هم سرایت کرده است ...

  • محترم لومانی این سوال ها را جواب دهید که شما خود تان از مکالمۀ خویش با تکسی دریور مزار شریف نوشتید و دریور در مورد تاجک بودن شما و هزاره ها خندیده بود چرا؟ عکاس دفتر اعطا به محض اینکه فهمیده بود شما هزاره هستید دستش لرزیده بود چرا؟ آیا تاجک ها، تاجک بودن شما را قبول دارد ؟ عیب هزاره بودن در چیست؟ برار! اگر نمی دانی بدان که داهمه چیز در دنیا تغیر پذیر است به استثنای هویت قومی!

  • به سلیم اغای که از روی کنایه مرا به قرار ندادن ویتنامی وجاپانی ... در شمار تاجیکها متهم میکنی!
    _آیا به عقیده ی شما از تاجیکهای ولایت هرات گرفته تا تاجیکهای ولایات غور ، کاپیسا ، پروان ، کابل ، پنجشیر، بغلان ، سمنگان و بدخشان که حتا لهجه های گفتاری شان باهم فرق دارند ، همه از یک پدر ومادر اند؟ برای پشتونها همان مشخصه قبایلی شان که گاهی به زی و گاهی بدون زی هستند ، میباشد .هزاره ها هم از خود دای و یا دی که یک کلمه مغولی است در اول نام قبایل خود دارد ولی تاجیک ها را نمیتوان با این مشخصات شناسایی کرد و صرف با نام مناطق و محل زندگی شان. بدون شک همانگونه که قبلاً یاد اوری کردم تمام ملیتها در کنار ستون اصلی قومی خود پناهندگانی از دیگر اقوام وملیتها نیز دارد. هزاره هاییکه در خوست وگردیز زندگی داشتند اکنون همگی پشتون شده اند وهزاره های ارزگان اصلاً به فارسی سخن گفته نمیتوانند . در مورد تاجیکها هم هرکسی که به فارسی سخن گفته و فیزیانومی تاجیکی (آریایی) داشتند همه خودرا درکنار قوم محترم تاجیک ، خودرا تاجیک قلمداد کرده اند..حتا هستند کسانیکه اصلاً قواره تاجیکی ندارند بازهم خودرا تاجیک میگویند تا از گزندی که در افغانستان متوجه هزاره ها بوده است در امان باشند. غور و بغلان و هزاره های پنجشیر و شیخ علی و.. یعنی که تاجیک بودن انقدر هم بد نیست و هنوزهم در افغانستان امتیاز بیشتر دارد تا هزاره بودن. در بین هزاره ها متاسفانه تا امروز قوم گریزی وجود دارد و از همین علت است که بعضی از روشنفکران ما ایدیای فارس بودن و تورک ومغول بودن را مطرح میکنند تا صرف بخاطری که از هویت هزارگی خودکه در افغانستان هنوزهم مورد ستم قرار میگیرند، گریخته زیر چتر دفاعی فارسها وتورکها پناه ببرند به فکر اینکه شاید تورکها وفارسها از هزاره ها ، در داخل خاک و وطن شان یعنی افغانستان دفاع نمایند. این دوستان شاید بیخبر نباشند ازینکه همین اکنون به ده ها و صدها هزار هزاره در کشورهای تورکیه وایران در بد ترین شرایط زندگی دارند.

  • خدمت همه عزیزان باز دید گننده این سایت دوستداشتنی سلام!
    دوستان! فارسی و داشته های فرهنگی، علمی و تاریخی ان در گستره سرزمین ایران تاریخی و باستان، عشق من است و هویت من است و تار و پود زنده گی من!! من به یکایک فروغ پهنه اسمان این فرهنگ تاریخ ساز و تمدن گستر مینازم، و عشق میورزم! به ابن سینا طبیب، فیلسوف و ادیب؛ به مولانا بلخ این خداوند گار فضل و ادب، به رودکی بزرگ، به فارابی، جالینوس، به عمر خیام، به سعدی، به حافظ، به سنایی؛ به خواجه نصیرالدین طوسی و..صد ها نبوغ بی بدیل و منحصر بفرد تاریخی این دیار عشق میورزم! واین عشق در تارو پودم جاری است! از این عشق جان میگیرم، و در پای آن جان خواهم داد! نه وابسته به حزب ی هستم و نی هم سرم در آخور کسی بند میباشد! مرا محصور به ایران امروزی هم ننمایید! که؛ ایران امروزی بیش صد ها سال است که در زیر پاشنه های خشن، بی کفایت و سست عنصر از ترکان دارد خفه میشود! در ایران امروزی بیداد تازیان دارد تازیانه بر گرده اش مینوازد! و؛ به تاجیکان« فغان زمین» نیز مرا مقید و محصورم ننمایید! که؛ تاجیکان " در گذر بلندی دماغ و گشادی کاسه چشم و مذهب " سخت گیر مانده اند! و همین اصل مایه بربادی قلب خونین من« خراسان تاریخی درمحدوده افغانستان امروزی» گردیده است! و هزاره ها این گم گشتگان دنیای استبداد و حقارت! یتیمان که به صورت خودی و بیگانه دارند خراش میکشند و... و من هزاره ام که در گستره فرهنگ فارسی ریشه خویش را میبینم و ایران تاریخی پایگاه و جایگاه نیا کان من است و..

  • لومانی
    تو خر و احمق بی هویت برو خود را تداوی بکو . ایرانی ها و تاجیک ها کم ده کونت چوب را زدند که بازهم کون خود را به چوب زدن آماده میکنی

  • محترم لومانی صاحب! از کدام ایران حرف می زنی؟ ایرانی که فردوسی ساخته و یا ریچارد فرای و امثالهم! جان برار با حلوا گفتن دهان آدم شیرین نمی شود. ادعای تاریخی دلایل و قراین تاریخی را می طلبد و بر تو و تمام ایران پرستان دیگر چلنج است، آثاری برابر یک خرمهره که نشانی از ایران مورد علاقۀ تو داشته باشد در اثر کاوش ها از سرزمین فعلی افغانستان و آسیای میانه یافت شده باشد، ارائه بدار. تاریخ واقعی را مطالعه نما تا مستند حرف زدن را یاد بگیری.

  • ایران تاریخی در اساطیر یونان قبل از مسیحیت وجود دارد! خشایار شاه در یک مقطع تاریخی قبل از میلاد « حدود سال 400 ق م» به اشغال یونان مبادرت میورزد! آئین زردشت و مانی که آئین ایرانی محسوب میگردند؛ قبل از مسیحیت و شاید قبل از یهود وجود داشته است! در تورات از کیو مرث و کورش به نیکی یاد گردیده شده است. در قران سوره الروم راجع به جنگ های امپراتوری ایران و روم بحث صورت گرفته است و... و بیش صد ها، و نزدیک به هزاران سیاست مدار، ادیب، طبیب و دانشمند در گستره فرهنگ فارسی و تاریخ ایران باستان به طلوع برتابیده اند، که اینان عشق من اند! نه عرب چنین اافتخارات تاریخی را دارا میباشند و نی هم اتراک! ترک و عرب جنگجو و قاتل داشته اند؛ اما در ساحات دیگر پای شان میلگد!! فرهنگ فارسی و داشته ها تاریخی ان خیلی عظیم تر از ان است که از گزند همانند شما آسیب ببیند؛ عزیزان من!!

  • برار ایران پرست1 یونان را ایرانی های وحشی ویران کرد یا اتراک؟ چپاولگران کشور لیدی ایرانی ها بودند یا اتراک؟ مصر را ایرانی ها ویران کردند یا اتراک؟ گردونۀ که ز رتشت بر آن سوار است ایرانی ها از آشوری ها سرقت کردند یا اتراک. ا گر به تفصیلات نیاز داشته باشی بگو که اسناد برایت ارائه نمایم. ندامت فردوسی را بخوان!
    اگر چه دلم بود از آن با مزه - همی کاشتم تخم رنج و بزه
    از آن تخم کشتن پشیمان شدم - زبان را و دل را گره بر زدم
    نگویم کنون نام های دروغ - سخن را ز گفتار دهم فروغ
    نکارم کنون تخم رنج و گناه - که آمد سپیدی به جای سیاه
    دلم سیر گشت از فریدون گرد - مر از آنچه کو تخت ضحاک برد
    گرفتم دل از ملکت کی قباد- همان تخت کاوس کی برد باد
    ندانم چه خواهد بدن جز عذاب -ز کیخسرو جنگ افر اسیاب
    برین می سزد گر بخندد خرد -ز من خود کجا کی پسندد خرد
    که یک نیمه از عمر خود کم کنم -جهانی پر از نام رستم کنم
    دلم گشت سیر و گرفتم ملال - هم از گیو و طوس و هم از پور زال ( یوسف ذلیخای، فردوسی،به تصحیح و خط مرحوم آقا میرزا محمود ادیب شیرازی، کتابخانۀ مجلس سنا، چاپ بمبئی سال 1344 )

  • این لومانی از آن احمق های بی شعوری است که هنوز در قرن حجر زنده گی می کند.چند تا کلمه شعر گونه از سیگوین های جت نژاد ایرانی ویا ایران زده گان بی هویت یاد گرفته خیال می کند دانای دهر است.
    کوروش وداریوش وخشایار شاه ...همه وهمه ساخته وپرداخته تاریخ سازان یهود است واین بی خبر هنوز بر این طبل بی خبری یک قرن پیش می کوبد.
    اصلاٌ تءوری آریایی ویا نژاد هند وآرین ساخته وپرداخته اروپایی ها آلمان ها وانگلیس ها وآنهم به قصد بهره برداری های سیاسی اقتصادی واستعماری بوده.ولی فعلاٌاین مفکوره فاشیستی منسوخ شده محسوب میشود.
    چند وقت پیش حتی در سایت بی بی سی گزارشی نشر شد که ایرانی ها هیچ ارتباطی با آریایی ها ندارند.ودر خود ایران نیز که تا بیست سال پیش غرضیه شاهنشاهی 2500 ساله تبلیغ میشد در این اواخر از مد افتاده چون ساختگی بودن اش هویدا شده.
    ایرانی که در شاهنامه فردوسی از آن یاد شده بیش از هشتاد ٪اش در افغانستان فعلی ویا خراسان بزرگ تاریخی است.وهیچ ارتباطی به سرزمین عراق عجم ندارد.
    آثاری که در فارس ایران بنام تخت جمشید وجود دارد هیچ ارتباطی به ساکنان امروزی ایران مخصوصاٌبه فارس ها ندارد.وبازمانده تمدن های بسیار قدیمی بابل سومر واورارتو ها وعیلامی ها است.وهیچ ارتباطی هم با زاوول ورستم وسهراب وزال که در شاهنامه آمده ندارد.
    کسانی چون احمدی نژاد وهم قواره های شان از نژاد جت های هندوستانی استند وبا ما مخصوصا با هزاره ها هیچ قرابت نژادی وقومی ندارند.
    من گفته های آقای حمید را بسیار مستدل وعلمی میدانم.قوم خالص در منطقه ما که چهار راه عبور جهان گشایان مختلف ومتعدد بوده وجود ندارد.
    به نظر من هزاره ها باید کوشش کنند ریشه های خودرا بیابند این تازه آغاز راه است.تا کنون دیگران برای ما تاریخ نوشته بودندولی از بیست سال به اینطرف خود ما قلم بدست گرفته ایم.این آغاز مبارکی استباید کوشش کنیم این تلاش ما مقید به علم ومستند به حقایق علمی باشد.
    یک نظریه وجود دارد که بعضی از شعر های مولانانی بزرگ فقط با لهجه وگفتار هزاره گی معنی پیدا می کند.داکتر حفیظ شریعتی در این باره کتابی نوشته بنام (در اوستایی در صدف لهجه هزار گی)بد نیست دوستان علاقمند به مطالعه این کتاب بپردازند.

  • اگر ایران افسانه می باشد پس افغانستان تشناب می باشد.

    دریغ است که ایران ویران شود
    کنام پلنگان و شیران شود

    همه سر به سر تن به کشتن دهیم
    از آن به که کشور به دشمن دهیم

    درود بر ایران
    مرگ و نفرین و لعنت بر افغانستان دست ساز انگلیس
    مرگ بر قبایل کوههای سلیمان که با تمدن و انسانیت سر سازگاری ندارند و ندانند که جز شتر می توان به چیزهای دیگری هم دل بست.
    مرگ بر ناقلین پشاوری بی فرهنگ غول

    درود خداوند بر لومانی این فرزند دلیر و پاکباخته ای ایران زمین

  • کورانی که چشمانشان تاب دیدن و گوشهایشان تاب شنیدن ستایش و گذشته های فرهنگ پارسی را ندارند، این ویدیو را ببیند و بدانند که پارسی زبانان چه نقشی در شگوفان شدن دین اسلام داشته اند.

    http://www.youtube.com/watc

  • دوستان عزیز سلام مجدد!
    دوستان مخالف من در بالا خود به تناقض گویی رو آورده اند! از یک جانب موجودیت ایران تاریخی را انکار مینمایند؛ و از جانب دیگر خرابی ها ی تاریخی در یونان و روم را به ایران تاریخی منتسب میدانند!
    اتراک نا جوان مردانه به رحم مادر شان دارند لگد میکوبند! ایران تاریخی و خراسان بزرگ بستر تاریخی آنان نیز میباشد! اتراک بیش از سد ها سال بر جای جای گستره ایران تاریخی و از ان جمله ایران امروزی حکومت نموده و حال نیز حاکم هستند، و زیست دارند. اتراک و ملت فارس دوش بدوش هم در این سرزمین تاریخ ساخته اند و.. حال که اتراک خراسانی« اوغانستان» در پیامد منطق پان ترکیزم، به دامان استبداد اوغانی سقوط نموده و به رحم مادر فرهنگی- تاریخی شان دارند لگد میکوبند، در پسا تسلط کامل اوغان ها در این سرزمین دمار از روز گار شان در خواهد آمد!! و این درس تاریخ سه صد ساله در اوغان استان فعلی میباشد!
    دوستان که ایران تاریخی را انکار مینمایند، آیین زردشتی که افسانه نیست! یک پدیده تاریخی جهانی است! قدامت آن به قدامت ایران تاریخی است! آئین مانی نیز واقعیت های انکار ناپذیر تاریخی میباشند! و اما راجع به تحریف و جعل سازی تاریخ امپراتوری ایران، توسط ملت یهود: اولا این امر برای ملت یهود ممکن نیست تا یک تاریخ را به پیمانه واقعیت های عینی تحریف بنمباید. دوم این کار چه نفع و منفعت برای آنان« یهود ها » میتواند به بار بیاورد! و گذشته از ان سوره الروم در قران عظیم الشان که مال یهود ها نیست! گستره جغرافیایی ایران تاریخی حی و حاضر حال نیز وجود دارد و میلیون ها نفر در این گستره زیست مینمایند!شما چه چیزی را میخواهید انکار بنمایید، دوستان من!

  • گاو پیر( لومانی ) کنجاره خواب می بیند!

  • آقای لومانی! نوشته های دوستان مخالف خودرا در حالتی مرور کو که اعصاب ات آرام و نورمال باشد. توصیه می کنم که مجدداً به نوشته ها مراجعه کو و با دقت کامل بخوان و سپس میدانی که، تناقض گویی یعنی چه؟. آن کسیکه تناقض گویی نموده خودت هستی اول ناجوانمردانه به اتراک حمله کردی و حالا از دوش به دوش بودن آن ها با ایرانی ها می نویسی. یکی از سوال های که مطرح شده بود و حالا برایت تکرار می کنم اثری که حاکی از فرهنگ، نام و نشانی از ایران گذشته در سرزمین کنونی افغانستان و آسیای میانه پیدا شده باشد با توضیح و تفصیل خویش در مورد آن ما را نیز در جریان بگذار و آن اثر را مانند گل که گذاشتی دراین صفحه نشر کو این سوالی بود که مخاطب آن تنها تو نبودی و هر آن کسیکه مانند خودت ادعایی را مطرح کند دا گز، دا میدان! فکر می کنم که خودت داستان نویس هستی اگر نمی دانی بپرس که در اثبات مسایل تاریخی، رو آوردن به داستان های تخیلی و حرافی کار آدم های نیست که از تاریخ یک کمی سررشتۀ دارند. دیگر اینکه لهولعب و چرند نویسی را بس کو، کوروش؛ داریوش، و دگر زناکاران با محارم را که شخصیت های مورد افتخار خودت است، از قول تو به ایران منسوب دانسته شده است. به دستان همین هاغارت، چپاول و ویرانی و کشتار در کشور های مصر، یونان و لیدیا و ماساگت ها صورت گرفته است در دفعۀ بعد یکایک به تفصیل آن می پردازم. بازهم یک سوال، چرا اسکندر به ایران حمله کرد؟ برار بیدار شو و بخوان که حتی فردوسی این آدم ها را نمی شناسد. آخرین توصیه، خودت باش و به شناخت خویش بپرداز و تاریخ پر افتخار هزاره ها را بخوان تا از آلۀ دست بودن خلاص شوی.

  • کسانی که واقعاٌ می خواهند در باره افسانه های ساختگی کوروش وداریوش نژاد به اصطلاح هند وآرین وارایی بدانند٫به این سایت ها که هردو ایرانی استند مراجعه کنند وحقایق را جستجو کنند.
    www.shahbazi.org
    w3.naria.ir
    کسانی همچون لومانی باید از خواب خرگوشی بر خیزند ما درقرن ۲۱ میلادی قرار داریم.ودیگر تاریخ سازان یهود واروپایی دست شان رو شده وتاکتیک های کثیف شان افشا.

  • دوستان عزیز سلام مجدد!
    دوستان مخالف! من حقیقتن نمیدانم شما عزیزان از چه جنس تشریف دارید! من میترسم که یک موقع حتی موجودیت مرا بعنوان یک انسان حی و زنده نیز انکار بنمایید!
    شما ها یی که موجودیت ایران تاریخی را در سرزمین افغانستان کنونی انکار مینماید؛ پس اساطیر همچون پیشدادیان، اشکانیان، ساسانیان و.. در ایران قبل از اسلام کیها بوده اند! امپراتوری های به وجود آمده که سکندر مقدونی با ان جنگیده کیها بوده اند ؟! شما اسکندر را قبول دارید، اما داریوش سوم « دارا» را انکار و ماست مالی مینمایید! و..در تاریخ معاصر و بعد از اسلام طاهریان، صفاریان، سامانیان غزنویان، سلاجقه- سلجوقیان، غوری ها و.. کیها وبوده اند؟ ایا قلمرو حاکمیت آنان مگر غیر از حاکمیت ایران بوده است ؟ حتی ساحه حاکمیت انسان خونخوار همچون تیمور لنگ که نصف بیشتر هزاره ها را در زمین داور، زابل، گرمرود و اطراف کرمان قتل عام نموده است، نیز به عنوان حاکمیت خراسان و ایران تاریخی یاد میگردد!

  • لومانی عزیز! چرا از جواب دادن طفره می روی. از تو سوال شده که اگر آثار و ابنای تاریخی به نام ایران در سرزمین های افغانستان کنونی و آسیای میانه یافت شده باشد نشان بده، زیرا تو سرزمین واقع بین خلیج فارس و چین ر ا با تقلید کورکورانه و ناشیانه از ریچارد فرای به ایران بخشیدی. از تو پرسیده شد که چرا اسکندر به ایران حمله کرد؟ باز هم خودرا به کوچۀ حسن چپ انداختی. از تو که ادعا ی صد ها لهجه را نموده بودی مثال خواسته شد باز هم خودرا به نافهمی زدی. لومانی صاحب محترم! تو همه چیز ما را دو دسته تسلیم و تقدیم ایران نمودی ما از تو برای اثبات ادعایت سند، سند، سند و باز هم سند می خواهیم وگر نه چه دشمنی با تو داریم. نام های که ذکر کردی در کتاب یهود ها آمده است ما ازاین ها خبر داریم.
    نوت: اگر به مفهوم سند نمی دانی ساده تر آن مثل بوت های بامیان، باغ بابر، باغ زنانۀ کابل، مصلی های هرات، روضۀ مزار شریف، تاج محل و بنا های آگره وغیره.

  • دوست عزیزیکه دمبدم به آقای لومانی می تازی وخواهان سند می باشی!
    هر چند بنده هیچ علاقه ایی به گذاشتن نظر خود درین ستون ندارم ولی حملات شما مرا مجبور ساخت تا بدفاع از دوست عزیز وهمفکر خود جناب لومانی برخیزم
    آنچه را که شما اامروز یران میدانید این ایران تاقبل از آغاز جنگ جهانی دوم فارس نام داشت. ایران اصلی یا آریانای قدیم همین سرزمین کنونی افغانستان است که پایتخت تاریخی بخدی ویا بلخ باستان بهترین سند وگواه زندهء مدعای ماست.
    شما درشرایطی آقای لومانی را متهم به تقدیم نمودن دو دستهء تمام آثار تاریخی به ایران امروزی میکنید که قبلا شاهان پشتون تبار افغانستان این کار را کرده اند ودو دسته تمام تاریخ واسناد تاریخی ایران باستان را به شمول نام ایران به فارسها دادند وخودشان درغم ملت سازی جدید بنام ملت غیور افغان گردیدند؛ نام های تاریخی اماکن تاریخی را یکسره پشتونیزه نمودند وتمام آثار وآبدات تاریخی که با رنگ وشمایل افغانیت نبود نابود کردند ویا به ایرانیها بخشیدند. اما شما حالا از آقای میراحمد لومانی سند میخواهید واو را متهم به تقدیم نمودن دو دستهء تمام هویت تاریخی مردمان این سرزمین به ایرانیها میکنید. آیا شما خیالباف استید ویا آقای لومانی؛ حق این بود که آقای لومانی باید ازشما طالب سند میشد که اگر شما باور دارید که ایران تاریخی سرزمین کنونی افغانستان نیست پس سند بیاورید؛ بفرمائید شما بگوئید که قبل از خراسان نام این سرزمین کنونی افغانستان چی بود؟

  • من در پيام کش اول (بار اول) پيرامون زبان مستقل هزارستانى چند پرشش نموده که تا اين هنگام پاسخ دريافت ننمودم.
    .
    من اصلن در پيوند به نامگذارى زبانها و يا گويشهاى هرازستانى مخالف نيستم. نام گذارى و تغير نام زبان يک فعاليت سياسى وعرف سياست ديپلوماتيک شده که استقلال مليتى به استقلال زبان مى انجامد . ولى زبان شناشان از خود تعريف زبان مستقل را دارند!

    زبان شناسان مردم هزارستان نکات وجنبه هاى زيرين را مد نظر گيرند:
    1- آيا زبانها در هزارستان از لوگر گرفته تا اروزگان زبانهاى مستقل اند? ويا گويشهاى گوناگون يک زبان واحد است?
    2- آيا مصدرهاى زبانها در هزارستان مصدرهاى خودى اند ويا قرض گرفته شده اند.? هرزبان از خود مصدر و گردانهاى افعال دارند.
    پس مصدر کردن ويا گفتن ويا شدن و يا استن زبان هزاره گى کدامين اند?

    اگر مصدرهاى زبانهاى هزارستان بکلى از افعال زبانهاى ديگر تغير دارد پس اين زبان يک زبان مستقل است. علامات مصدرى زبانهاى هزارستانى کدامين اند.
    من مى خورم
    تو مى خورى
    او مى خورد
    فعل در زبان فارسى پشتو هندى ولاتينى در آخرجمله مى آيد در آلمانى و انگليسى در مرکز و در زبانهاى سامى ( عربى وعبرى) در اول جمله.
    افغال يک زبان نشان استقلال زبانى مى باشد ونقش عمده را در يک زبان دارد. علامت مصدر در زبان افغانى ( پشتو ويا پتان) حرف ل است.
    مانند کول , خورل , کيدل, راتلل .....

    3- اگر کليه واژگان از زبانهاى يک خانواده زبانى به قرض گرفته شود ولى افعال ويژگى خو د ر ا داشته باشد از يک زبان مستقل گپ زده مى شود.
    در زبان فارسى علامات مصدر دن و تن اند. درى صفت زبان فارسى است. اگر درى کدام زبان ديگر مى بود پسوند مصدرى ديگر مى داشت.اردو را نمونه گيريم چه اردو با خط فارسى وچه با خط ديوانگرى سانسکيرت هندوستانى . امکان دارد که در يک جمله تمام واژه ها فارسى ويا عربى باشد ولى مصدراش يعنى فعل اش مخصوص هندى است.

    هزارستان اول بايد افعال خود را
    دوم علامات افعال را را
    سوم گردانهاى مصدرها را
    چارم گردانهاى افعال با ضميرها را نمايان سازد که چنين مواد دستورى فقط وفقط ويژه گى خود را در زبان هزاره گى دارد! ادعا بر پايه دانش نيست اگر کسى گفت که زبان در هزارستان مستقل نيست چون واژه هايش از زبان و زبان هاى ديگر آمده اند. نيم واژه هاى زبان پشتو از پارسى گرفته شده است.

    نام گذارى و مجبور ساختن مردم که بهزبان پارسى -فارسى و سپس به فارسى درى - درى گفته شود درى را در بين الملل به گويش فارسى افغانى فقير ساخت ولى زبان شناسان زير تاثير نرفتند. در اين جا سياست غلاميگرى نمود وغرب عرف ديپلوماسى
    يعنى زبان شناسى را در زير زره بين قرارديهم و نه دوربين به ميکرو و نه بى تيلسکوب. مواد کوچک زبانى که اصلن معنى ندارند ولى براى گرامر ضرور اند, ميتوانند که استقلال يکزبان را روشن سازند.. وند ها به گونه نمونه مند , يت ,...........کارمند , واقعيت, بشريت.........

    !

  • دوستان عزیز؛ من بر این باور هستم که افغانستان کنونی بستر اساسی شکال گیری ایران تاریخی، و داشته های فرهنگی زبان فارسی میباشد! به چند دلیل عمده:
    یک شخصیت های تاثیر گذار و کلیدی فرهنگی- تاریخی، در حوزه ایران تاریخی، متولدین حوزه جغرافیاییی افغانستان امروزی میباشند! چنین شخصیت ها را اگر بخواهیم نام ببریم وزنه سنگین را احتوا خواهند نمود!
    دو= نام گذاری مناطق و شهر های تاریخی در ایران باستان و تاریخی. همانند بلخ و بخدی و هرات غور غزنه بامیان، زابل و... در موقعیت جغرافیایی افغانستان امروزی قرار دارند اینان شهر ها یی هستند که هم اکنون نیز موجودیت دارند!
    سه = موجودیت بخش عظیم از کتله های انسانی که در حوزه جغرافیایی افغانستان امروزی زیست مینمایند و به زبان شرین پارسی_ فارسی- دری، که این هر سه یک گوهر فارسی میباشد، گویش و گفتگو دارند! اینان « سه اصل فوق» سیال از واقعیت های عینی جامعه من اند، که هیچ دلیل از هیچ دانشمند شرقی و غربی نمیتواند واقع بینانه تر و مدلل از از ان حقایق تاریخی و هویتی را برای من بیان بنماید! من خودم تاریخ زنده سرزمین و کشورم هستم! برای من افسانه خواندن از کدام پروفیسور که گاه اصلن گذارش به دیار من نه خورده است؛ و گاه به چنگیزم وصل مینماید و گاه هم به اتراک؛ توهین به شعورم میباشد!
    زبان و گویش بخش اساسی و بنیادین هویت میباشد! به همین دلیل، قزاقستان در همسایگی چین، وبا داشتن بافت چهره و.. چینایی؛ خود را به علت گویش و زابان ترک تبار اعلان مینماید! و حتی در داخل چین، باوجود تشابهات فیزیکی چهره، مشخصات هویتی بر اساس گویش و کفتار تعیین میگردد! من نمیدانم ان تعداد هزاره های که در جشن تباری ترک تباران عزیز به عنوان هم تبار اشتراک مینمایند؛ وجدان خویش را در قبال زبان مادری چگونه راضی نگهمیدارند!!

  • مجسمه های بودا که در اثر بی کفایتی های نسل حاضر و بخصوص سک جنگی های کابل از شرم در هم فرو ریخت، زاییده تمدن اتراک محسوب نمیشوند!
    باغ بابر و مصلی هرات اثار تاریخی از نواده گان مغل بوده، که همچون تاج محل هند و... از آنان به یاد گار مانده است! حال در هند اگر کسی ادعا بنماید که هندی ها مغل تبار هستند، من هم قبول مینمایم که فارس زبان های افغانستان چنگیز زاده میباشند! در اطراف مصلی هرات حال چقدر از اولاده های مغل سکونت دارند! اگر مصلی هرات و باغ بابر آثار مغول ها میباشند پس شما در همان محلات دنبال تبار مغل و چنگیز باشید! لطفن از مناطق مرکزی« هزاره ها » که هیچ گونه رد پای از چنگیز و مغل در ان جا نیست، دست از سر ان ها بردارید! ما به اندازه کافی مظلومیت کشیده ایم! ما را قربانی سیاست های دم توپ پان ترکیزم و استبداد اوغانی نمنمایید! بگذارید که ما همچون گذشته ها قدرت مند و با اقتدار ملت خویش را سازمان بدهیم!! لطفا!!

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

Nations | Hazara | Tajik | Uzbek | Turkmen | Hindu and Sikh | Kyrgyz | Nuristani | Baloch | Pashtun/Afghan | Arab/Sadat

جستجو در کابل پرس