صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > راه حل برای هزاره گی چی است؟

راه حل برای هزاره گی چی است؟

رضا جاوید
سه شنبه 7 جنوری 2014

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

به نظرم مشکل اصلی بحث زبان بودن و نبودن هزاره گی این است که مردم درباره نام و بعد سیاسی آن گیر آمده اند و بعد زبانی را گذاشته در جایش باشد. من بعد سیاسی اش را میگذارم و در اصل علاقه مند قومپرستی نیستم، برای من بعد زبانی و فهمش مهم است. حالا هزاره گی نه چون نام قوم است، فکر کنیم یک نام دیگر بجز قومیت بگذاریم، مثلا بگو مرکزی بجای هزاره گی(چون گویندگانش در مرکز افغانستان فعلی زندگی میکنند). از نام قومی که گذشتیم بعد سیاسی اش هم کمتر میشود. من از همه خوشحالتر میبودم که یک زبان واحد در همه افغانستان، نه تنها بین تاجیک، هزاره و آیماق، بلکه بین همه مردم میبود که هیچکس در فهمش یکدیگر مشکل نمیداشت.

مهم بعد زبانی اش است، یعنی آیا گویندگان مرکزی اگر به طرز گفتار خود صحبت کنند، بدون رفتن چند سال در مکتب و یا تغییر طرز گویش به طرز گویش دیگری، توسط دیگر افراد در زبانی که آنها مشترک دارند هستند؟ از تجرباتی که خودم و خیلی از دوستانم، خصوصاً سالمندان، داشته جواب این سوال نه است. حالا بعضی ها میگویند چون سالمندان به مکتب نه رفته اند و دری را درست یاد نگرفته اند گناه خود شان است. این طرز نگرش باید به این اندیشند که اگر رفتن به مکتب و یادگرفتن زبان استندارد دری یک نیاز برای برقراری مکالمات بدون مشکل باشد، یعنی اینکه مردم نیاز به یادگرفتن یک زبان دارند زیرا زبان خودشان کفایت نمیکند. در سویدن خیلی ها به من اطلاع داده اند که در زمان ترجمانی نه ترجمان صحبت آنها را درست میفهمیده و نه آنها از ترجمان را، این یک واقعیت تلخ است.

در قدم اول مردم مرکزی در مکالمات روزمره خود بین 15 تا 20 درصد لغاتی استفاده میکنند که در فارسی یا دری استندارد نیستند، خیلی های اینها ریشه ترکی و مغولی دارند و در خیلی موارد یکجایی لغت ترکی الاصل با لغت فارسی الاصل لغت جدیدی را میسازد که این رقم را هنوز بالاتر هم میبرد. همچنان لغات فارسی در مرکزی استفاده میشوند که در دری یا فارسی استندارد ثبت نیست و بجز مردم خود این مناطق برای دیگران تقریبا قابل فهمش نیست.
در قدم دوم میتوان سوال کرد که آیا لغاتی چون "گوسپو"، "ریسپو"، "آس"، دیبه" با لغات "گوسفند"، "ریسمان"، "اسب" و تپه" یکی هستند و یا لغات جداگانه با ریشه های مشترک. اگریک گوینده مرکزی مثلا بگوید "گوسپو ره از قوتو بورو بور کو" آیا مردم در دیگر مناطق دری نشین میفهند؟ اگر این لغات بالا را یکی پنداریم پس میتوان گفت که خیلی از زبانهای اروپایی مستقل بودن شان زیر سوال میرود. بطور مثال کتاب را در آلمانی میگوید "buch بوخ"، در انگلیسی "book بوک"، در هلندی "boek بوک"، در دانمارکی "bog بوگ" و در سویدنی "bok بوک“. آیا اینها باید یک باشند؟ یا صبحگاه را در آلمانی "موغگِن morgen"، در انگیسی "مورنینگ morning" و در سویدنی "مورگون یا مورون morgon" و در هلندی "موغ خِن morgen" میگویند و همریشه اند، آیا بدون یادگیری میتوان گفت که اینها با استفاده از لغت خود در مناطق همدیگر قابل فهم هستند؟ اگر شما فکر میکنید که بلی، پس در مورد لغات مرکزی و دری همچنان و اگر نه، پس در مورد مرکزی و دری هم همان است. یعنی اینکه مردم مرکزی گوی باید اول معادل دری استندارد لغات روزمره خود را یاد بگیرند تا بتوانند صحبت کنند. اگر هلندی، سویدنی و انگلیسی با اینطور الفاظ همریشه امروز قصد جدا شدن را میداشتند شاید خیلی ها یکی اینها را گروه بیسوادان میدانستند که معادل استندارد لغات خود را نمیدانند؟ همانند الفاظ نامبرده با جسارت میتوانم بگویم که در مناطق مرکزی تقریبا نصف لغات همریشه با دری یا فارسی استندارد به طوری خیلی مختلف تلفظ میشوند و تا وقتی که معادل دری و یا فارسی استندارد را بکار نگیرند فکر نمیکنم قابل فهمش دیگر دری زبانان باشند. چون زبان مردم مرکزی مانند خود مردمش محروم بوده دری و یا فارسی استندارد متاسفانه اعتنایی به آنها نکرده و فرق ها خیلی زیاد شده رفته تا اینکه تقریبا قابل فهمش نباشند.
از این که بگزریم مرکزی خیلی دیگر مشخصات دستوری دارند که در دری یا فارسی نیستند. نامبرد آنها چند صفحه را میگیرد و شاید حوصله خواننده را تمام کند. خیلی های شان ریشه ترکی و بعضی ها ریشه ی مغولی دارند. مثلا اینکه در مرکزی زمان آینده بطور زبان چینی ساخته میشود، نه فارسی، یعنی از زمان حال فعل و از نامبرد آن زمان آینده ساخته میشود، مثلا "ما اولی افته ده کابل موروم"، اگر بگوییم "ما اولی افته ده کابل خواهم رفت" سردرگمی ایجاد میکند. اینها در زندگی و مکالمه روزمره مردم مرکزی بطور بیانی از قرنها و شاید هزاران سال باقی مانده اند. اگر استندارد نوشتاری نشوند خطر از بین رفتن آنها و با آنها خطر جدی از بین رفتن بخشی از تاریخ و ریشه های تاریخی مردم مرکزی وجود دارد. در زمانی که کمتر مردم به مدرسه میرفتند تا دری استندارد را پیروی کنند مردم در زندگی روزمره خود طرز گفتار خودرا از نسلی به نسلی دیگری از طریق بیانی انتقال میدادند، حالا چون همه دنیا باز است و مردم به شهر ها د ممالک دیگر کوچ میکنند مردم بیشتر با دیگر طرز گفتار ها آشنایی پیدا میکنند و در طرز گفتار خود اضافه میکنند، این باعث میشود که مکالمه بین دوستان و حتی اعضای فامیل مشکلتر میشود، تا جایی که پدرومادرها در مناطق مرکزی وقتی با فرزندان خود در شهرها یا کشورهای خارج صحبت میکنند خیلی مشکل فهمی دارند و در خیلی موارد "او چیز خیله"، "او چیز مانی میدیه" را تکرار میکنند. دلیلش هم همین است که گفتار مرکزی فقط بیانی مانده و مردم خود آن مناطق نمیتوانند کلمات خودرا بنویسند. وقتی مثلا حتی با یکدیگر بنویسند، که هردو همان لغات مشترک را با طرز گفتار مشترک استفاده میکنند باید جستجو کنند که معادل آن در فارسی استندارد چی است. در مناطق ما وقتی کسانی به خانواده خود خط میفرستاد در خیلی موارد یکی باید نوشته های خط را برای خانواده های شان به گفتار محل ترجمه و تعبیر میکرد.

اینکه مشکل فهمش و خطر از بین رفتن خیلی از مشخصات گفتار مرکزی جدی است را هیچکس نمیتوان انکار کرد. پس بجای زبان و گویش بودن بحث درباره این باشد که چی کار باید کرد تا این مشکلات رفع شوند. من شخصاً این را مهم میدانم که مرکزی باید از بیانی به نوشتاری برسد تا مردم حرف های گفتاری خودرا بتوانند برروی کاغذ یا صفحات انترنتی نوشته و بیان نمایند. زبان یک وسیله ی مکالماتی است، مهم فهمیدن هم است، گوسپو و گوسفند هردو درست هستند و اگر کسانی در مکالمه از گوسپو استفاده میکنند باید در نوشته هم بتوانند خود همان لغات را بیان کنند، همانند اینکه انگلیسی مورنینگ، سویدنی مورگون و هلندی موغ خِن را در بیانی استفاده میکرده و ثبت کرده اند. تاجیکی که شاید فرقش با فارسی استندارد خیلی کمتر از فرق بین هزاره گی و دری باشد حالا برای خود زبان تلقی میشود و کمیته ی زبانی دارد که همه چیز را استندارد و ورود لغات جدید در زبان را زیر نظر دارد، چون هزاره گی چنین چیزی ندارد در خیلی موارد مشکلات فهمش بالا می آید. به دلایل مشکل بزرگ فهمی حالا در خیلی لیست های زبانی، مثلا در ویکی پیدیا در مورد زبانهای هند و اروپایی، در بزرگترین بانک اطلاعاتی درباره زبانهای دنیا و در یک کتاب معتبر درباره زبانهای فارسی، هزاره گی را بعنوان زبان مستقل یاد میکنند. در آسترالیا زبان هزاره گی? بعنوان یک زبان مستقل و رسمی است که گویندگان هزاره گی حق خواستن ترجمان به هزارگی را دارند و خیلی از خدمات دولتی به هزاره گی ترجمه میشوند و در چندین سایتهای دولتی میتوان متن ها و خدمات در هزاره گی را دریافت.

باید با تاسف یادبرد که خیلی ها اصلا زبان شناسی را درک نمیکنند و فکر میکنند زبان از روی زمین بیرون می آید. مشکل بحثی اینجا است که اینها فکر میکنند رسمیت زبانی مرکزی یا هزاره گی یعنی تیشه به ریشه زدن زبان فارسی. این خیلی اشتباه است. زبان یکبار بوجود نمی آید، همه زبانها از یکدیگر گرفته زبان جدید میشوند. از همانجایی که زبان بودن ازبیکی و ترکمنی به ریشه مشترک ترکی شان صدمه نزده زبان بودن هزاره گی و تاجیکی هم به ریشه ی مشترک فارسی شان صدمه نمیزند. بوجود آمدن زبانها مانند برگ های درخت میمانند، یعنی وقتی یک برگی بر شاخه ی اضافه میشود به ریشه ضرر نمیرساند بلکه غنی تر هم میسازد چون خیلی لغات و دستورهایی که در شاخه رسمی و استندارد نبوده حالا میشوند. اما این کاملا درست است که در صورت زبان مستقل بودن هر طرز گفتار آزادانه تر لغات جدید را در خود جا میدهند. در اوایل اکثر زبانها یکی بوده اند و بطور طبیعی و به مرور زمان لهجه ها رفته گویش و گویش ها زبانهای مستقل شده اند. از میان این زبانهای مستقل دیگر زبانهای مستقل ببار آمده اند. چنانچه نصف زبانهای دنیای امروز ریشه ی مشترکی هند و اروپا دارند و از کوه های قفقاز شروع شده اند. وقتی هم هزاره گی و تاجیکی زبانهای مستقل شوند ریشه ی فارسی شان پابرجا خواهد ماند، همانند اینکه ریشه ی ازبکی و ترکمنی انکارنشدنی است.
میتوان بجای خائن خواندن یکدیگر انرژی خودرا برای حل این مسائل بکار برد. من نه آنهایی که هزاره گی را زبان میخوانند و نه آنهایی که نمیدانند را خائن میخوانم، هرکس حق دارد نظریه خودرا ارائه و از آن دفاع کند، اما متاسفانه این بحث ها فقط برای سرکوب یکدیگر استفاده میشوند و هیچ مسائل دری، فارسی و هزاره گی را حل نمیکنند. اگر هر دو گروه با هم بنشینند و کدام کاری کنند تا مشکلات حل شوند بدون اینکه یک دیگر را خائن تلقی کنند به نظرم به نتیجه ی بهتر میرسیم. هالا هزاره گی چی زبان و چی گویش، فقط با نام مشکلاتش حل نمیشود. میتوان مثل زبان برزیلی که یک گویش پرتقالی است هزاره گی را در قالب یک گویش یا variety of Persian استندارد ساخت تا هم واژه ها و مشخصات دستوری اش بعدا در نوشته استفاده شوند، مانند تاجیکی که با الفبای سریلیک نوشته میشود و همانند تلفظ شان نوشته میشوند.

پس بیایید از بحث نام گذشته راه حل های درازمدت برای هم دری و هم هزاره گی چی در قالب زبان دری و چی بعنوان زبان مستقل باشد پیدا کنیم. هم آنهایی که ادعای زبانی دارند و هم آنهای که میگویند گویش است باید پیشنهادات راه حل خودرا ارائه نمایند، در غیر آن بهتر است از سرکوب همدیگر خودداری کنند.

زبان هزاره گی، برخورد لیبرال با زبان
شنبه 28 دسامبر 2013, بوسيله‌ى کامران میرهزار


زبان هزاره گی مجموعه ای از گویش ها و چند گویشی هاست
دو
دو شنبه 30 دسامبر 2013, بوسيله‌ى کامران میرهزار

واژه های کلیدی

هزاره
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • همه زبانهاى جهان همانند گلها در گلستان و بوستان مى باشند . زبان تصوير برجسته از فرهنگ مردمان گيتى مى باشد. زبان نه تنها يک پديده اجتماعى و دستگاه گفت وشنود و فهميدن است بلکه يک پديده عاطفي و فرهنگى است. زبان فرهنگ را مى سازد. کليه آثار ادبى و ديگر هنرها ى هفتگانه بدون زبان امکان پذير نيست. زبان نگهدار فرهنگ و ديگر هنرها ى هفتگانه است.

    هرقدرتعداد زبانزياد باشد همانگونه گوناگونى فرهنگى گسترش مى يابد. به گونه گلستان که در آن گلهاى رنگارنگ . من اصلن در پيوند به نامگذارى زبانها و يا گويشهاى هرازستانى مخالف نيستم. زبان شناسان مردم هزارستان نکات وجنبه هاى زيرين را مد نظر گيرند:
    1- آيا زبانها در هزارستان از لوگر گرفته تا اروزگان زبانهاى مستقل اند? ويا گويشهاى گوناگون يک زبان واحد است?
    2- آيا مصدرهاى زبانها در هزارستان مصدرهاى خودى اند ويا قرض گرفته شده اند. هرزبان از خود مصدر وگردانهاى افعال دارند.
    3- اگر کليه واژگان از زبانهاى يک خانواده زبانى به قرض گرفته شود ولى افعال ويژگى خو د ر ا داشته باشد از يک زبان مستقل گپ زده مى شود.
    4- زبانهاى آلمانى وهالندىDutch از يک خانواده دويچ و دچ است که برايش جرمنى گفته مى شود. آلمانى وانگليسى هم از يک فاميل بزرگ جرمنى است ولى دچ و دويچ Deutsch و Dutch نيستند.
    5- اگر مصدرهاى زبانهاى هزارستان بکلى از افعال زبانهاى ديگر تغير دارد پس اين زبان يک زبان مستقل است. علامات مصدرى زبانهاى هزارستانى کدامين اند.
    6- گردانهاى افعال در ضماير مانند من و تو او......با کدام علامات ختم مى شوند. ولى فعل هندى است.

    در زبان فارسى علامات مصدر دن و تن اند. درى صفت زبان فارسى است. اگر درى کدام زبان ديگر مى بود پسوند مصدرى ديگر مى داشت.اردو را نمونه گيريم چه اردو با خط فارسى وچه با خط ديوانگرى سانسکيرت هندوستانى . امکان دارد که در يک جمله تمام واژه ها فارسى ويا عربى باشد ولى مصدراش يعنى فعل اش مخصوص هندى است.

    دوستان عزيز!

    هزارستان اول بايد افعال خود دوم علامات افعال را سوم گردانهاى مصدرها چارم گردانهاى افعال با ضميرها بنويسد ! اگر تغير داشت زبان است اگر نداشت ديالکت است ويا گويش! . ديالکت هاى زبان آلمانى هم بسيار اند مانند انگلسکسى , بايريى بواريايى, شوابى......

    من هم اميدوارم که زبان در هزارستان يک زبان باشد.

    خودشناسى وهويت حق است!!!!
    هزارستانى ها پيروز وسرفراز باشيد!!!

  • بدخشی، بخارایی، بلخی، کابلی، هزاره گی،هراتی، مشهدی، اصفهانی ....لهجه های زبان فارسی اند. زبان ما فارسی است.

  • ریشه مشترک اکثریت زبان های اروپای شرقی/جنوبی لسان لاتین است.
    و از اروپای مرکزی / شمالی زبان هندو-گرمان است.

  • سالها قبل در خارج از افغانستان با کسی از شمال کشور برخوردم. شخصی مذکور "فارسی" زبان بود و تاجک و اول با لهجه خودش با من صحبت کرد، وقتی دید من "هزاره" حتی یک درصد از آنچه او میگوید را متوجه نشده ام، برایم به دری استاندارد منظورش را دوباره بیان کرد. منظورم این است که آقایانی که با اجازه تان هیچ فهم و متکبر اند تلاش دارند چیزی را ثبوت کنند که غیر ممکن است و چون چیزی در چنته ندارند از روی ناچاری دست به دامان مثالهای از این و آن زبان میزنند که بیشتر دال بر نادانی این آقایان است تا عکس آن. بعضی مواقع هم، جهت اینکه به اصطلاح برای گفته های شان وزن "علمی" به وجود بیاورند، بی شرمانه که ریشه در نادانی شان دارد، ادعا میکنند که مثلاً تسلط دارند روی چندین زبان و لهجه. خداوند خانه گوگل ترانسلیشن را خراب کند که برای نادانان وسیله ای شده است جهت بروز نادانی بیشتر شان!!

    آقای جاوید، نویسنده متن بالا، را که من به خوبی میشناسم با زبانی که او مدعی تسلط بر آن و لهجه هایش است مشکل دارد.

  • آقای جاوید با زبان سویدنی مشکل دارد، اما در نوشته هایش خیلی بی شرمانه مدعی تسلط بر این زبان است. راستی آقای جاوید، این درصدی ۱۵ تا ۲۰ را از کجای کوره ات (شکم ات) در آوردی؟

  • زبان فارسی، پشتو و بلوچی نیز یکی از شاخه های زبان هندو/گرمان است.

  • با سلام
    در عجبم از اینکه چیطور آقایی جاوید جرأت کردند به خود چنین زحمتی بدهند تا این متن بدون محتوا و عوامانه را بنویسند که هیچ گونه پایه علمی و زبان شناسی ندارد، و در عجبترم از اینکه با پشتوانه ی چه استدلالی سایت کابل پریس چنین مقاله ی در سایت پرطرفدار خود به نشر رساند، البته شاید بگویید آزادی بیان، اما در جواب باید گفت که آزادی بیان اصول و ارکانی دارد که باید آنرا در نظر گرفت، تحت عنوان آژادی بیان، بیانی را باید به نشر سپرد که ارزش آنرا داشته باشد که خواننده وقت صرف خواندن آن میکند.
    بنظر بنده با محتوایی متن مقاله فکر میکنم که آقایی جاوید یکمی در نوشتن مقاله راجع به چنین موضوعاتی عجله کرده اند، یعنی چوش نکرده بالا امده اند درحالیکه از الف تا ی این مقاله نشان دهنده ی عدم سواد کافی آقایی جاوید را در مورد زبان شناسی برای مخاطب واضح و روشن مییسازد. البته انگیزه ناسیونالیستی و تلاش در این راستا را تحسین میکنم، ولی مکتب نرفته منبر رفتند، بدون داشتن تخصص در کاری وارد شدن نه اینکه کمی به حل موضوع نمیکند بلکه شرایط را از بد بدتر هم میکند که ما هزاره در عصر حاضر باچنین جالش روبرو هستیم، چالشی که روشنفکرنماهایی که با پاس کردن چند کلاس دانشگاهی غیر فشرده یا گذراندن چند صباحی در کشورهای جهان اول و فعالیت در انجمنهای فرهنگی بدون محتوا توهم روشنفکری و کارشناسی بسرشان زده و بی مهابا راجع به همه ی مسائل و موضوعات اظهار نظر میکنند یعنی خود را همه فن حریف می پیندارند. و....

  • راه حل برای هزاره گی چی است؟ بوسيله‌ى ارمان

    بنيانگزار مغولهاى کبير بابر د ر بابرنامه خود پيرامون زبانهاى کابل چنين مى نويسد:

    “:’’In the country of Kabul there are many and various tribes. Its valleys and plains are inhabited by Turks, Aimaks and Arabs. In the city and the greater part of the villages, the population consists Tajiks. Many other of the villages and districts are occupied by Pashais, Parachis Tajiks, Berekis [Baraki ] and Afghans. In the western mountains are the Hazara and Nikdiri [Nikodari or Nekodari] tribes, some of whom speak the Mughuli tongue. In the north-eastern mountains are the places of the Kafirs such as Kitur (Gawar ?) and Gibrik. To the south are the places of the Afghan tribes”."

    :’’There are eleven or twelve tongues are spoken in Kabul, — Arabi, Persian, Turki, Mugholi, Hindi [Afghani, Pashai, Parachi, Geberi, Bereki and La(m)ghani [Laghmani.

    Bābur (Emperor of Hindustān). Memoirs of Zehir-Ed-Din Muhammed Baber: Emperor of Hindustan, London,Longman, Rees, Orme, Brown, & Green, 1826, pg.140

    archive.org/stream/baburnamainengli01babuuoft#page/208/mode/2up Baburnama, pg. 207

    منظو ر اين مرد بزرگ و پسر نامدار کابل از مردم و زبان نيکودرى چه است?
    هويت سازى شخصى> فاميلى> قومى> مليتى> تهداب هويت ملت سازى است!!!!!

    شوخى:
    نگاه کن که بابر در آن زمان مى دانست که افغان شهروند افغانستان است وافغانى واحد ڀول ;-)

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس