منازعه یا حقیقت جویی ؟
بنیاد گرایی اسلامی با جهان قرن 21 در تصادم قرار گرفته ودربرابر پیشرفت و رشد عقلی وعلمی انسان وارزشهای جهانشمول بشری به مقاومت میپردازد/ نویسنده: چشمه
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره: کابل پرس? بستر آزادی را فراهم کرده تا ديدگاه های مخالف و موافق نشر شود. هدف از اينکار همديگر پذيری، شنيدن و تحمل صدای مخالف و موافق در افغانستانی ست که هميشه صدای مخالف سرکوب شده است. بازتاب آرا و ديدگاه های گوناگون در کابل پرس، الزاما به معنای تاييد آن از طرف کابل پرس نيست. / سردبير
در جدا ل مورد نظر اگرچه افرادی از هردو جانب تلاش ورزیده اند که از خود تحمل وبردباری نشان دهندولی با اندک دقت شعله های غیض و خشم را میتوان در لابلای کلمات تشخیص داد.با آنهم این بحث یا منازعه این حسن را دارد که حقایقی را روشن میسازد .یکی از این حقایق تاثیر مخرب وکور کننده ی داشتن ایمان به اعتقاد است ، چی اعتقاد به دین وچی به بی دینی .در این نبرد نظری اسلامگرایان ستیزه جونشان میدهند که به هیچصورتی حاضر به پذیرش نقداسلام تاریخی(واقعاٌ موجود) نبوده واصلاٌ"دین عزیز" خود شان را تافته ی جدا بافته ی مقدسی میدانند که باید در تاقچه ی بالا گذاشت تا دست هیچ بنده خدایی به آن نرسد وگرنه چون یخی دربرابرآ فتاب ذوب شده وبه زمین فرو خواهد رفت .(حساب آنهایی را که در این جدل به فحاشی و لومپنیزم متوسل شده اند یکسو میگذارم.)
از آنسو، جماعت دیگر نه در جایگاه منتقد واز موضع نقد علمی وخرد ورزانه بلکه در موضع نفی مطلق هر گونه دین وآیینی - چنان پا میفشارند که گویی به کلید مدینه ی فاضله دست یافته وپاسخ پرسشهای سنگین ودراز دامن فلسفی در مورد ذات پیچیده ونا شناخته ی انسان وعالم هستی را یکسره در جیب خود دارند.ایمان "اینها" کمتر از ایمان "آنها" نیست ولی آنچه که از میانه ناپدید است حقیقت مشترک است، حقیقتی که دو سو را ولو با رشته ای به باریکی موی سر برای لحظه ای هم اگر باشد، به هم پیوند دهد .چنین بر خورد هایی بیشتر از ترس مایه میگیرد، ترس از اشتباه،ترس از بی پایه ثابت شدن یک عقیده وترس از اینکه دیگری حق بجانب باشد.
من در این سطور، صرف در جایگاه بیان دید گاههای مستقل خود- نخست چند نکته ی ضروری را با دین ستیزان پر خاشگر در میان میگذارم وسپس با اسلامگرایان متعصب، سخن خواهم گفت.
به نظر میرسد که برای فهم درست اسلام باید ماهیت تاریخی وفلسفی دین را شناخت.دین از نظر ریشه های تاریخی پیدایش خود یک پدیده ی غیر عقلایی بوده است . از نظر روانشناسی فلسفی، دین امروزی صرف به نیاز های روانی معتقدین خود پاسخ میگوید وجز تسکین دهی وامید بخشی کاربرد دیگری ندارد.چرا اعتقاد زندگی پس از مرگ ، شاه بیت همه ادیان جهان را تشکیل میدهد؟ از آنجا که انسان در عالم نامتناهی میز ید واما خود یک موجود متناهی است،و از آنجا که انسان ظاهراٌ تنها موجود ذیشعوریست که از میرایی خود آگاه میباشد، برای چیره شدن بر دلهره ی درونی خودنیاز مند امید است ، امید به جهان دیگر وادامه ی زندگی آنهم در شرایط برتر وبهتر از این جهان.این جوهره ی اصلی وتمام ناشدنی دین است وبقیه عناصر اولیه ی دین اعتبار خودرا باخته اند ،یعنی آن خدایان طبیعی مانند رعد وبرق وتوفان و ماه وخورشید وغیره دیگردر روشنایی معرفت بشری شناخته شده وجای آنها رایک نیروی مافوق طبیعی گرفته که گویا مرگ وزندگی انسانها بدست اوست واوست که زندگی را در جهان پس از مرگ به ما باز میگرداند.چنین است که دین امروز زندگی را معنا میکند وبه انسانها ی ترسان ازهول مرگ و فنا ،امید میبخشد هرچند واهی وغیر قابل اثبات.
از این منظر نمیتوان دین را نفی کرد.شکی نیست که بشر متناسب با رشد آگاهی وعلم ودانش وتوانایی های خود میتواند ازبند دین وخرافه رهایی یابد ولی این امر یکباره صورت نمیگیرد،زیراآگاهی امری نیست که همه ی انسانها در یک زمان معین وبه اندازه ی برابر ازآن برخوردار شوند. پس ، داشتن دین حق افرادی است که نسبت به آن احساس نیازمیکنند همچنان نپذیرفتن دین برای آنانی یک حق است که فکر میکنند به آن نیازی ندارند. البته کسانی که از دایره ی دین فراتر رفته اند میتوانند به روشنگری بپردازند اما نه به دین ستیزی وتمسخر دینداران که خود تجاوز به حقوق افراد بشمار میرود.
واکنون حرفهایی با اسلامگرایان متعصب وستیزه جو: سوال اساسی اینست که اگراسلام به مثابه ی "کاملترین دین خدا"نتوانسته است در درازنای 12 قرن به عامل کنترول کننده وبازدارنده بر وجدان ورفتار پبروانش اثر گذا ر باشد،دلیل آن چیست؟تا چی وقت به این بیت شاعر چنگ میزنید که:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست در مسلمانی ماست؟
این چگونه دینی است که پیروانش از همان آغاز تا کنون همیشه"عیب" داشته وچنان فلج وکر وکور ونا شنوا اند که قادر نیستند به دساتیر آن عمل کنند؟ چند قرن دیگر لازم است که مسلمانان مسلمان شوند و"عیب" خودرا بزدایند؟ آیا دینی که درعمل پیاده نشود، بود ونبود آن در زندگی بشر تاثیری وارد میتواند کرد؟ پاسخ اسلامگرایان متعصب به این پرسشها هر چی باشد نمیتواند دامن اسلام رااز لکه های خون ده هاوصد ها هزارانسانی که به دفاع یا مقاومت دربرابر این دین به قتل رسیده اند وهنوزاین خونریزی ادامه دارد، پاک نماید.
هر با سوادی که میتواند قرآن را بخواند،درمییابد که ازآیه های ضد ونقیض پراست،آیه هایی که یکجا به نفع انسان است وجای دیگر بر ضد انسان وانسانیت. به گونه ی مثال: آنجا که میگوید: "اگر کسی یکنفررا بکشد مثل آنست که همه مردم را کشته است وکسی که یکنفررا نجات دهد گویا یک جهان را نجات داده است ." در اینجا ما با یک حکم انساندوستانه سر وکارداریم. ولی جای دیگر میخوانیم:"کافران را هر جا یابید گردن بزنید ، من آنها را نکشته ام شما کشته اید، من تیر نیانداخته ام شما تیر انداخته اید." اینجا ما با خدای وحشی وکین توزی بر میخوریم که خود قتل مخلوق خودرا بدست همنوع آن جایز میشمارد و آنهم بر ضد این حکم خود که :" ما هر کرا خواستیم ایمان بیاورد وهر کی را خواستیم بردلهای شان قفلهای سنگین زدیم." این مثالها یکی دوتا نیستند وچون همه با آن آشنایی دارند، من ازتکرار ملال آورموارد بیشتر ونشا ن د ادن سوره ها وآیه ها وصفحات قرآن صرف نظر میکنم. همین تناقض گویی ها در طول14 قرن بهترین دستاویز برای صاحبان زور وزر و "روحانیون" شکم پرست بوده تا تفاسیر وتعابیر دلخواه خودرا از آن بیرون آورده وتوده های بیسواد را سوار شوند.اینست که در جهان امروز ، کشور های اسلامی به کانون خشونت، تعصب، دهشت افگنی، منازعات مذهبی، استبداد، فقر وبیسوادی تبدیل گردیده است .البته نقش استعمار در مقاطع معین تاریخی در سر نوشت برخی ازاین کشورها جای انکارندارداما اینگونه نبوده که سر نوشت کشور های اسلامی چون مومی در دست استعمار شکل گرفته باشد.
اسلام از همان آغاز با کتاب وهنر وموسیقی واندیشه های غیر خودی سر ناساز گاری داشته است .داستان معروف کتابسوزان در ایران ساسانی بدستور عمررا همه میدانند . وقتی یکی از جنگسالاران اسلامی به او پیام داد که ما در اینجا(ایران) با انبوهی از کتب مختلف بر خورده ایم ، با آن چی کنیم – عمر دستورداد که همه را بشویید یا بسوزانید زیرا اگر حاوی چیز های مفید باشند ما قرآن راداریم که برتر ازهمه است واگر مخالف با اسلام باشند چون مردم را به گمراهی میکشند باید نابود شوند.
پس از آن نیز دربسیاری از موارد فقیهان وخلفا با دانشمندان و فلاسفه وحتا عارفان برخورد خصمانه داشته وبسا استعداد هاو مغز های علمی وفلسفی وعرفانی را نابود کرده اند . بجز در موارد نادری (دوران عباسیان) در کشور های اسلامی فلسفه ودانش غیر مذهبی درجو خفقان واختناق سیاهی که فقیهان و"روحانیون"بر جامعه تحمیل کرده اند فرصت نیافته است که سر بلند کند.در همین قرن بیست وبیست ویک ما نمونه های زیادی داریم که اسلامگرایان با استناد از قرآن صاحبان اندیشه و دیگر اندیشان را تکفیر وتلعین نموده وبه مرگ محکوم کرده اند. به ایران وافغانستان نگاه کنید.
بنیادگرایان خواهند گفت که مسیحیت نیز چنین بوده است. من میگویم که بلی،جنیات کلیسای قرون وسطی کمتر از جنایاتی نیست که ازدامن اسلام برخاسته است . ولی مسیحیت دوران خود کامگی خودرا سپری نموده و از سوی جامعه مهار شده است .مسیحیت کم از کم این امررا پذیرفته که از حوزه ی مربوط به قدرت سیاسی بیرون رفته واز دخالت وامر ونهی درزندگی افراد اجتناب کند. در مسیحیت اگر فرد مسیحی دین خودرا ترک گفته ودین دیگری اختیار کند، مورد خشم وغضب روحانیون قرار نمیگیرد ولی در اسلام چطور؟ بیاددارم در برابر این سوال یکتن از به اصطلاح"مدافع اسلام عزیز" فرموده بود که مجازات کسی که از اسلام بر میگردد ودین دیگری بر میگزیند ازآنرو مرگ را درپی دارد که گویا به تعهد ی که با اسلام داشته خیانت کرده است . زیرا در همه ی جهان در یک قرارداددو طرفه اگر یکطرف قضیه خیانت کند باید مجازات شود!!منطق در خشان را می بینید؟ از یکسو میگویند که اسلام دین فطرت است وانسانها به رضاییت خود آن را بر میگزینند واز سوی دیگر میفرمایند که پای یک قرارداد دو جانبه در بین است ! زهی استدلال ابلهانه.
این کمال بیشرمی وحتا ددمنشی است که انسان را از حق انتخاب محروم کرد و به بهانه ی"نقض تعهد" به مرگ محکوم نمود.از این نظر ودر همین مورد مشخص اسلام میتواند وحشی ترین دین معرفی گردد.
مطلب اصلی اینست که چرا تروریسم القاعده وطالبان ودیگر شاخه ها گویا به اسلام ربطی ندارد؟ وقتی آنها مدعی اند که جهان را کفر اشغال کرده وانسان به سوی ضلالت میرود لذا ما از سوی خدا وظیفه داریم که اسلام را بر تمام جهان حاکم سازیم و برای مدعای خود از"کلام خدا" شاهد می آورندو هنگام گردن زدن انسانها نام خدارا برزبان میرانند، آیا اینها هیچ ربطی به اسلام ندارد؟ پس با کدام دین ربط دارد ، به یهودیت یا مسیحیت؟
اسلام زمانی میتواند از این بد نامی بیرون شود که بازندگی ومقتضیات ونیاز های تاریخ ساز گاری نشان دهد.میدانم که بنیادگرایان چنانکه عادت شناخته شده ی ایشان است به طعنه خواهند پرسید که آیا منظور تان از مقتضیات ونیاز های زمان همان بی بند وباری اخلاقی درغرب، تبدیل شدن زن بحیث شی تجارتی، ترویج فحشاءو شرابخوارگی وبی ارزشی میباشد؟ من به ایشان پیش از پیش میگویم که شما با طرح چنین پرسشهای عوامفریبانه میخواهید راه فراری برای خود جستجونمایید. ساز گاری دین با حرکت پیشرونده ی زندگی عبارت از به رسمیت شناختن ارزشهای مشترک وعام جامعه ی بشری است ، ارزشهای که در نتیجه ی رشد وتکامل تاریخی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی شکل گرفته است . این ارزشها عبارت اند از :آزادی بیان واندیشه،برسمیت شناختن حق انتخاب،ترویج فرهنگ دیگر اندیشی وتحمل دیگر اندیشان، پذیرش چند گونگی فرهنگی وسیاسی ونژادی،پرهیز از خشونت ،همزیستی صلح آمیز فرهنگها، ادیان و ایدیالوژی هادر کنارهم،ارزشدهی به فردیت انسان، طرد هرگونه تعصب ورزی وتمامیت خواهی و باز گرداندن دین از عرصه ی سیاسی وحوزه ی عمومی به جایگاه خودش یعنی وجدان و قلب افراد.
شما اسلامیون بنیاد گرا باید با چشم باز ببینید که شخصیتهای روحانی وعلمای دینی زیادی در کشور های اسلامی ازروی آواقعگرایی و هوشیاری خواستار باز نگری واصلاح بینشهای قشری در جهت همگام شدن اسلام با دنیای امروز میباشندولی فریاد آنها در میان امواج سهمگین تزویر و ریاکاری و تعصب ورزی و تمامیت خواهی وبنیاد گرایی وتروریسم کور اسلامی ، گم میشود.
شما باید این واقعیت را بپذیرید که بنیاد گرایی اسلامی بصورت کل با جهان قرن 21 در تصادم قرار گرفته ودربرابر پیشرفت و رشد عقلی وعلمی انسان وارزشهای جهانشمول بشری به مقاومت میپردازد.اگر "اسلام عزیز"تان را دوست دارید تلاش نمایید تا آن را برای جهانیان قابل تحمل گردانید.
من دیدگاه خودرا بیان کردم و ممکن است به خطا رفته باشم ولی،در این رابطه به هیچ پرسشی واحتمالا فحش ودشنام وافترایی پاسخ نخواهم گفت زیرا روی درست بودن نظر خود مایل به لجاجت وپافشاری نمیباشم.
ویدئوی سربریدن با کارد توسط طلبه کرام
کرزی و اطرافیان افغان ملتی اش در پنهان و آشکار عشق خویش به طلبه کرام را بی وقفه ابراز میدارند
پنج شنبه 29 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین
پيامها
22 جون 2008, 07:14, توسط مزاری
دوست عزیز آقای چشمه درود برشما ! دین اسلام سیاسی مسخ شده با زور شمشیر اعراب بدوی سوسمار خور اشتر چران چنان در روح و روان ما رسوب کرده که حتاگاهی وجدان و عقل رسای انسانهای خرد مند بشریت را به گمراهی سوق داده چه رسد به ما که هنوز در پس کوچه شهر عقلانیت قرار داریم . از دیدگاه من اسلامیست های افراطی بخاطر بقای سیاسی خود مجبورند به آن ایاتی دست بیازند که شاید از طرف فرستادۀ آن حسب ضرورت وحی و با مرور زمان منسوخ شده باشد . امروز عملأ ما شاهدیم که اسلامیست های افراطی ادعای منسوخ بودن سورۀ قل یا ایاالکفرون را در عمل دارند ، تمام آیات قران حسب ضرورت وقت و زمان وحی شده است . اگر در صدراسلام جنایاتی علیه بشریت (باساس قانون امروز تمدن ) صورت گرفته خواست وایجاب شرایط همان زمان را میکرده ، نباید درعصر حاضر همان جنایات زیر نام دین (باساس قانون بدویت ) توجیح شود . این دیگر گمراهی محظ است که همه جنایات خود را بشمول به آتش کشیدن مدرسه ها ، سربریدن مسلمانها ، انتهاری ها و وبه راکت کشیدن شهر ها و راه گیری های مسلحانه خود را حرکت اسلامی بخوانیم . ما مسلمانها هنوز در منجلاب دانستن علم رحمانی و علم شیطانی غرق هستیم . تمام توبه فرمایان مایان در علم رحمانی چنان مستغرق اند که از علم شیطانی نفرت ها دارند . مکتب رفتن ازجمله گنهان کبیره محسوب میشود و استاد قابل تکفیر . صادر کننده گان دین ، امروز در کمال رفاع و سعادت زنده گی دنیوی خود رابا فرا گرفتن علم شیطانی و داشتن غلام و کنیز ( که خلاف دین صادراتی خود ایشان است ) میگذرانند . این ما کور بصیرتان خفته در دل خاکیم که نمیدانیم ، دین بخاطر رفاع و سعادت دنیوی و اخروی بشریت نازل شده ،نه بخاطر تعدی و فشار ظالمانه بالای بشریت . توبه فرمایان ! یک بار با چشمان باز و عقل سلیم به عاملین دین عزیز خود بنگرید و بعدأ دیگران را تکفیر نمائید . این خود انسانها هستند که با داشتن عقل و دانش عاری از تعصب ، خوب را از بد و سیاه را از سفید تمیز کنند . پیروز باشید.
22 جون 2008, 07:44, توسط طالب کاکو
اگر خودت همان آقای خلیل نبیل مزاری از آلمان باشی گوش کن !
تامرد سخن نگفته باشد
عیب وهنرش نهفته باشد
دریکی از پیامهای اصلاحی خودم خودت بمن گفتی که خونسرد باشم واز پیامم بوی تکبر بمشامت رسیده بود.
لذا باخودت خیلی خونسرد صحبت میکنم که اول سوادت را باید به حد همین پیام که داده ای برابر بسازی بعد نظر خودرا راجع علم شیطان ورحمان ابرازکنی.
حال اگر یک طالب عادی که تازه صرف ونحو را شروع کرده باشد بادیدن این پیام خودت میداند که جنابعالی سواد ندارید چه برسد به اینکه به اعراب سوسمار خورتعرض کرده ای.
سخن را به درازا نمیکشم بخوان:
1 توجیج که صحیح آن توجیه است
2 محظ که صحیح آن محض است
3 انتهاری که صحیح آن انتحاری است
4 گنهان که صحیح آن گناهان است
رفاع که دو سه بار تکرار شده که صحیح آن رفاه است.
در اینکه علم را به رحمانی وشیطانی تقسیم کرده ای بحث ندارم زیرا خودم یک طالب عادی استم اما تاحال من ازطرف هیچ ملای که استاد من بوده باشد نشنیده ام که برایم گفته باشد که کامپیوتر را استفاده نکنم وغلطی های افراد جاهل وبیسواد را نگیرم نمیدانم که منظورت از علم رحمانی وشیطانی چیست؟
22 جون 2008, 10:03, توسط مزاری
کاکو جان درود بر شما ! این بنده حقیر ، فقیر و سراپا تقصیر همان شخصی است که شما گمان برده اید . قبلأ هم خدمت دوستان و عزیزان تذکر داده ام که نه عالم هستم و نه هم منتقد . نه دانشمندم و نه هم استاد . فقط یک شهروند عادی افغانستان ویک افغانستانی هستم و بس . من بنده ام و نه خدا که بدون عیب و علت باشم . من مشکلات زیادی به نوشتن پارسی دری در کمپیوتر دارم ، بدین ملحوظ از جناب بزرگوار سخت تمنا دارم مرا با بزرگواری خود معذور بدارند . تشکر ازینکه وقت گرانبهای خود را به اصلاح غلطیهای نوشتۀ من ضایع کرده اید . بسیار جای مسرت میبودکه نظر آن برگوار را راجع به محتوای نوشته ام واقف میشدم ، ازینکه اعراب به عقیده شما سوسمار خور اشتر چران نی ، بلکه کبوتران صلح و خوشبختی بودند ، این طرز دید و برداشت شماست وبه نظر شما احترام دارم . راجع به علم رحمانی و علم شیطانی خدمت آن بزرگوار احترامأ به عرض میرسانم که : علم رحمانی عبارت است از - فقه ، احادیث ، انواع تفاصیر ، شرعیات ، دینیات وغیره . علم شیطانی عبارت است از - ریاضی ، کیمیا ، فزیک ، هندسه و مثلثات ، جغرافیه و غیره .معلومات بیشتر را از پروفیسوران و استادان علم رحمانی که امروز در افغانستان بوجی بوجی اند جویا شوید . امید وارم دوست عزیز اگر پیام های ارسالی شما بدون توهین و تحقیر باشد، سازنده تر است . احترام داشتن به دیدگاه ، طرز فکر وعقیده طرف مقابل نمایانگر روشن نگریست . پیروز باشید .
22 جون 2008, 07:15, توسط طالب کاکو
آقای نویسنده!
خواسته ئی که خودرا حقیقت جو معرفی کنی واز همفکران شکست خورده ات دربحث قبلی جدائی گزینی درحالیکه خودت نیز باطرح سوالات خیلی ا...... وارد این منازعه شده ای.
اسلام اگر هیچ افتخار تربیه امت خویش را نداشته باشد حداقل اینقدر ننگ تاریخی را نیز ندارد که یک پدر بادختر خویش 24 سال همبستر شود واز وی صاحب هفت طفل شود.
چنین ننگ تاریخی را هیچ یک ازفرقه های اسلامی مرتکب نشده اند دیگر لاطائلات ات میتوانند دیگران جواب بدهند هیچ تشویش نکن
هیچ تناقض وجود ندارد اسلام دین فطرت است نور است روشنی است علم است حقیقت است رستگاری است هم قانون دارد وهم باروج بشر سازگار است خودت که لحاف راگرفته وخودرا پییچانده ئی وچشمانت را به خوبی های اسلام بسته ئی گناه اسلام نیست.
22 جون 2008, 08:32, توسط امیرالمومینین
دوست گرامی از ارشادات بینظیر تان استفاده شایان بردم
در جهت هرچه بهتر فهمیدن مطالب شما چند نکته را نیز میخواستم که اضافه کنم.
البته باید قبلا تذکر بدهم که غرض جدال لفظی ندارم و در تلاش هستم که بیشتر میظور شما را از نوشتار این مقاله بفهمم از شما ممنون خواهیم اگر خطاهای مرا باز گو کنید.
تا انجا که من متوجه شدم میفرمائید که باید اسلام مطابق زمان به پیش برود و با توجه به نیازمندی های بشر در همان زمان اصلاحات لازم انجام گیرد تا دین از ورطه زمان پس نماند مثلا میفرمائید که ایات قران ضد نضیق هست باید که ایات را که به شان امروزی بشر نیست اصلاح کرد مثلا جای قتال محبت را بنویسیم و جهاد را کوشش معنی کنیم و کفار به معنی جهالت به خورد مردم بدهیم مثلا بگوئیم که هرکس درک از خداوند داشت مسلمان است فرق نمیکند که نماز بخواند یانه چرا که خداوندرا درک کرده و هر وقت که کسی به یگانگی خداوند اعتراف کرد دیگر در برابرش جهاد واجب نیست هرکس که بر خاک شما تجاوز کرد باید که قتل و قتال را براه نیندازیم باید که با آغوش باز استقبال کنیم چرا که از محبت خار ها گل میشود و هر وقت که دشمن محبت ما را بیبیند شمشیرهای شان را در غلاف کرده و از کار شان پشیمان خواهد شد در یک کلام خداوند بعد از خلقت اسمانها وزمین دیگر فکرش کار نمیکرده که چنین ایات را اورده ویا میفرمائید که خداوند چون موجود روحانی است از دنیای جسمانی ما چیزی زیادی نمیداند شاید به همین خاطر بوده که ایات را این قدر خشن نازل کرده وووووو
ازین که شما کوشیده اید این گونه افکار را بخاطر خیر جامعه مطرح کنید قابل قدر است ولی از یک نکته خیلی غافل مانده یا که غافل کرده اند.
درین جای شک نیست که حیات یک نفر باندازه تمام افراد بشر باارزش هست ولی همین نفس محترم هرگاه که خداوند بخواهد باید به دیار فراموشی فرستاده شود شاید فکر کنید که عجب فکر احمقانه البته چون که منظور از بحث روشن گری است من به احمق گفتن شما احترام میگذارم بخاطر که یک زمان دکتر به ادم میگوید که جناب محترم چاره ندارم جز اینکه شکم شما را با کارد پاره کنم در لحظه اول من هم خواهیم گفت که عجب فکر احمقانه با اینکه ادم باسواد هست این گونه حرف ها میزند باز دکتر ادامه میدهد و میگوید سرطان درون شکم ات تورا به نابودی خواهد کشانید انوقت است که به عمق گفته داکتر متوجه میشوی و تسلیم حرف دکتر شده و ازو ممنون ام خواهید شد.. علی ای حال خیلی از جوانان که صفحه ذهن شان پاک و سفید هست شاید بتوانید به نام های هم چون خردگرائی و شعور انسانی و حقوق انسانی انسانیت نوع دوستی مدنیت ووو میظورتان را حک کنید, اما جوانان مومن هیچ وقت و به هیچ کس اجازه نخواهد داد که کسی یک حرف از قران را دست بزند و ترجمه تحریفی بکند حفظ این کتاب و اجرای دستورات ان بر هر مسلمان واجب بوده و دستورات خداوند غیر تغییر است و تا دامنه قیام قیامت هم همچنین خواهد بود هروقت که خداوند بخواهد که با جان مومنین معمامله کند و جان های شان را در برابر بهشت بخرد میلیون ها جوان عاشق ندای خداوند را لبیک خواهند گفت و به دیدارش خواهند شتافت و این بالا ترین افتخار است که نصیب جوان مومن میشود.
در ضمن رحمه اللعالمین و بهترین خلق عالم در جای جای از زندگی شان یک نمونه های بر جا گذاشته تا الهام بخش اینده مسلمین باشد یکی از ان نمونه حادثه بعد از جنگ خندق است وقتی که یهود میخواست به مسلمین از پشت خنجر بزند بهترین خلق عالم از مرد مجاهد خواست که با این قبیله چگونه رفتار شود ( در این لحظه منتظر هیچ ایه نشد و در خواست راهنمائی از خداوند هم نکرد تا مسلمان در اینده در وقت حساس بتوانند خود تصمیم بگیرند ) خیلی از همسایگان نزد ان مجاهد امد و گفت حرف نزنی که باعث قتل این قبیله بشود چرا که ما سالها باهم سیزته ایم و باهم همسایه ایم ان مجاهد بدون اینکه تحت تاثیر این حرف ها برود دستورداد که باید قبیله بنی قریضه تمام از دم شمشیر گذارانده شود و فرمان در لحضه به اجرا در امد و در حضور بهترین عالم تمام زنان و کودکان و نوجوانان و پیران همه را از دم شمشیر گذراندن و به زندگی تمام چند هزار یهود خاتمه دادند در تمام ان روز بنی قریضه در پیش چشم مردم به خون شان غوطه میخوردن و مسلمین از این کار بزرگ در شور و شوق بودند و به هم تبریک میگفتند رسول خداوند هم از دستور ان مجاهد بی حد به وجد امده بود و از صمیم دل به این کار راضی بود بعد از نابودی قبیله بنی قریضه مسلمین شکر خدارا بجا اورده دو باره مشغول کار های روز مره زندگی شان شدن بخاطر که امر خداوند در این کار بود هیچ یک از مسلمین دچار غذاب وجدان نشدن ..
هروقت که خرد گرایان بخواهند به جامعه دینی ما اسیب برساند مجاهدی دیگر عین همین کار را اجرا خواهد کرد در ضمن باید که بگویم اولین کسی که جامعه مدنی را در بین مسلمین تبلیغ کرد خاتمی رئیس جمهور ایران بود ایشان با حرف های بسیار شیک و عامه پسند میخواست قوانین مدنی را جای گزین قوانین دینی بکند و کشش داشت که بگوید دیانت عین مدنیت است یعنی محصولات فراوردهای ذهن های سفلیسی بشری میتواند جای قوانین دینی را پر کند مثلا در یکی از سخن رانی هایش میگفت که اصلا در اسلام قانون اعدام نیست ..
دوست گرامی امید که از نوشتارم دل خور نشوید و انتظار بازکشت شما در میان مومنین هستم
22 جون 2008, 20:38, توسط makawoanazonajanana
talib kako mesl e GHOOL E asst ka har qadar shor dada shwod , haman anadaza BOIyash balal mishawoad . khluasa ta boi e GHOOL E talib kako hama KABUL PRESS? ra ngrefta , ya maa ha hama brim biron ya talib kakaoi GHOOL ra az ainja biron kunen .
i measn ; TALIB KAKAO is it like a big shit , that as much as you play with it , as that much small is coming up .
آنلاین : ghool
23 جون 2008, 03:48, توسط amin
brother aziz az naweshta at maloom mesha ke aslan hech cheez ra namefahmi,wa kas khodesh cheez ra nafahmad chetor ba khod haq medehad ke balai degaran choneen alfaz be mana ra estefada konad. ba nazar man talib kako yak aadam fahmeeda ast wa hamesha ba ja menaweesad wa ba mantiq menaweesad