صفحه نخست > دیدگاه > دکتور محمد ایاز نیازی و دکتور نور عباد زیر ذره بین نقد

دکتور محمد ایاز نیازی و دکتور نور عباد زیر ذره بین نقد

پرویز "بهمن"
چهار شنبه 23 اكتبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

دکتور محمد ایاز نیازی و دکتور نورعباد؛ دوتن از مبلغان دینی مربوط نسل امروز درشهرکابل می باشند که درین اواخر بیشتر از دیگر ملا صاحبان وعلمای دینی؛ زبانزد عام وخاص گردیده اند. این دو شخصیت روحانی؛ هردو در مصر باستان درس خوانده اند وپس از هژده سال تحصیل در معارف اسلامی اکنون بوطن بازگشته اند و درشهرکابل مصروف آنچه که خودشان ؛ آنرا (دعوت مردم بسوی خدا) می نامند می باشند .
دربیرون از افغانستان نیز بعضی از برنامه سازان تلویزیونی ؛ خصوصا برنامهء (صدای حق) به مدیریت وگرداننده گی خانم سیمین عمر درامریکا نیز در مشهور سازی این دو شخصیت روحانی نقش اساسی را بازی میکند. چند شب پیش درین تلویزیون؛ سخنرانی جناب دکتور نور عباد درباب شناخت منافق را دیدم و شنیدم که همین سخنرانی ؛ مرا وا داشت تا مقالهء فعلی را در نقد این سخنرانی وهمچنان دربارهء جناب دکتور محمد ایاز نیازی برشتهء تحریر در آورم. درعین حال ؛عالی جنابان هریک دکتور محمد ایاز نیازی و جناب دکتور نور عباد ویا یکی ازهواداران شان اگر اعتراضی راجع به این نوشته داشته باشند میتوانند پاسخ شان را به سایت کابل پرس? ارسال دارند؛ زیرا بنده صرف مقالاتم را اختصاصا ازطریق سایت کابل پرس منتشر می نمایم و برای جلوگیری از پراگنده گی در بحث از منتقدان خویش نیز میخواهم که اگر ایشان درمورد ادعاهای بنده ؛ اعتراضی دارند آنرا به سایت کابل پرس بفرستند تا زمینهء یک بحث وگفتمان آزاد برای همه میسر گردد.
این مقاله را با گفتهء زیبای گاندی شروع میکنم که گفته است : هرملتی که تاریخ خویش را نخواند روزی مجبور به تکرار آن خواهد شد؛ بناء ما مردم افغانستان از هر قوم ونژاد وتباری که هستیم یگانه ملتی در دنیا می باشیم که حافظهء تاریخی ما خیلی ضعیف است و از گذشت تاریخ نمی آموزیم وهمیشه بدور خود میچرخیم و این حرکت دورانی ما به محور خود ما سبب عقبمانده گی ها و بدبختی ها وتکرار حوادث تاریخی بالای خود ما شده است.

مسلمانان سنتی افغانستان چه پشتون وچه غیر پشتون از قرنها به اینسو؛ به سخنان علمای دینی ومبلغان دین گوش داده اند وسخنان آنها را چه درست ونادرست با دل وجان شنیده و به آنها عمل کرده اند ؛ به امر وفتوای علمای دینی ؛ خودشان را به کشتارگاه ها فرستاده اند ومطابق فتوای علمای دینی ؛ حتی زمینهء سقوط دولت ها وسلطنت ها را مساعد ساخته اند اما درنهایت ؛ بدبختی وپسمانده گی وذلت وعزلت وآواره گی و افتادن در دامهای رنگارنگ تزویر وفریب و ریا وسقوط در منجلاب تفرقه های قومی نصیب توده های مسلمان این کشور شده است ولی زنده گی پر دبدبه وشان وشوکت وسازش با طبقات حاکمه واهل زور نصیب متولیان دین گردیده است.
هیچ دور نمی رویم؛ تاریخ امارت نه ماههء امیر حبیب الله کلکانی؛ مشهور به حبیب الله خادم دین رسول الله پیش چشمان ماست ؛ همان علمای دینی که کمر حبیب الله کلکانی را بنام خادم دین رسول الله بسته کردند واورا برای ساقط نمودن به اصطلاح رژیم کفری وطاغوتی امان الله تشویق کردند ولی بعداز تکیه زدن امیر حبیب الله بر اریکهء قدرت همین علمای دینی از حبیب الله خادم دین رسول الله ؛ رو گشتاندند؛ ومخفیانه با سردار دهره دونی انگلیسی بنام محمد نادر سازش نمودند وسرانجام آن بیچارهء ساده دل ومومن را با لطایف الحیل واستفاده سوء از اعتقادات دینی اش بدون درنظر داشت کوچکترین معیارهای انسانی وعقلانی دست بسته بنام تعهد وقسم وامان نامه ومهر وامضا درحاشیهء قرآن ؛ به اختیارغدار ترین چهرهء نوکرمنش استعمار محمد نادر تسلیم نمودند واین پادشاه دهره دونی بی دین وبی ایمان ولشکریان جهل وظلمت او که کوچکترین ارجی به قرآن وتعهد دینی نداشتند برخلاف تمام موازین اخلاقی وانسانی وشرعی؛ امیر حبیب الله کلکانی را ناجوانمردانه درملاء عام اعدام نموده وسپس با لشکرکشی به شمال کابل وکوهدامن؛ بزرگترین جنایات بشری را درحق مردمان تاجیک تبار وبعدا درمجموع علیه همهء مردم غیر پشتون این سرزمین روا داشتند؛ به زن وناموس مردم شمالی تجاوز نمودند؛ دختران جوان وزنان جوان شمالی را همچو کنیز با خود به جنوب بردند وتخم کینه ونفاق وبدبینی را میان شمال وجنوب کاشتند که بعدا در دوران طلبه های کرام این تراژیدی بار دیگر تکرار گردید؛ ولی در هردو تراژیدیهای تکرارشده درتاریخ؛ به علمای کرام ومبلغان دین؛ کوچکترین آسیبی نرسید. مولوی عبدالغنی مشهور به مولوی صاحب قلعه بلند که ازنظر قومی پشتون واز قبیلهء ساپی بود؛ وهمچنان خاندان مجددی هیچ آسیبی ازین انقلابات ندیدند. نادر خان وهاشم خان ؛ شمس المشایخ را بحیث سفیر افغانستان ؛ بدربار ملک فواد به مصر اعزام کردند؛ و"مولوی قلعه بلند" را نیز مورد عفو قرار دادند وبرای" مولوی قلعه بلند" نیز اختیارات زیادی برای خرسازی مردم شمالی إعطا کردند وبا تاسیس مدارس دینی؛ بساط جهل وظلمت وخرد ستیزی وعقب مانده گی درمیان مردم بیشتر پهن گردید. پسران "مولوی صاحب قلعهء بلند" هرکدام به مصر ودیگر کشورهای عربی اعزام گردیدند ودرآنجا تحصیلات عالی را تاسطح دکتورا دررشته های مختلف علوم اسلامی به پایان رسانیده وبعدا عالی ترین مقامات قضایی رژیم ظاهرشاهی وبعدا داوود شاهی را نصیب گردیدند. اما توده های زجرکشیده وبخت برگشتهء شمالی ؛ همچنان بحیث خارچشم خاندان محمد زایی وهمهء پشتونها باقی مانده ودرهرجا مورد شک وظن مقامات بلند پایهء رژیم های خاندانی قرار گرفتند.

منابع:
1 مقالهء محترم شمس الحق آریانفر زیر عنوان معرفی شخصیتهای کلان افغانستان/ سایت پیام مجاهد
2 نقد نامهء محترم پیکار پامیر درسایت کابل پرس? دربارهء خاطرات شمس المشایخ مجددی
در عصر حاضر ؛ بار دیگر همین قماش علمای دینی ؛ میخواستند فرمانده احمدشاه مسعود را بکام مرگ ببرند؛ نظر به گفتهء شهید قوماندان داوود داوود یکی از یاران فرمانده احمدشاه مسعود درسایت یوتوب:" زمانیکه طالبان به دروازه های کابل رسیدند مولوی صاحب مسجد وزیر اکبرخان؛ مولوی صاحب سخیداد فایز، همراه با مولوی صاحب شمس الرحمن( یکی از پشتونهای جمعیتی ناقل در استان بغلان که بعدا به طالبان پیوست)؛ فرمانده احمدشاه مسعود را تشویق به رفتن و ملاقات با رهبران طالبان درمیدانشهر کردند وبا قسم وقرآن وعهد وپیمان اورا بدون محافظ وبادیگارد تا منطقهء تحت کنترول طالبان به میدانشهر کشاندند تا با رهبران طالبان برسر آیندهء افغانستان به گفتگو ورایزنی بپردازد. اما اینکه طالبان ازفرصت پیش آمده ؛ استفادهء درست ننمودند؛ مسألهء جدا است ولی سناریو همان یک سناریو است که علمای دینی در افغانستان با استفاده از کسوت ولباس دین ؛ همیشه از عقب بر سیاستمداران ورهبران سیاسی این کشور خنجر زده اند وبرای بدست گرفتن زعامت وقیادت مردم از ناجوانمردانه ترین شیوه ها استفاده میکنند. این عالمان دین ؛ درعین حالی که خودشان بیسواد ترین وجاهلترین قشر جامعه را تشکیل میدهند به آنچه که درمنبر ومحراب میگویند نیز کوچکترین باور وایمان قلبی ندارند؛ اینها دین خدا را بحیث یک ملعبه در دست خود گرفته وهمیشه از آن برای رسیدن به مقاصد سیاسی وکسب امتیازات مادی سوء استفاده میکنند. زمانی برای جواز یک مسأله ؛ فتوا میدهند ولی فردا اگر در آن فتوا؛ فایده ومنافع شخصی وقشری شانرا نیافتند فورا به عدم جواز آن فتوا صادر میکنند.
اما ملاهای عصر حاضر؛ بمراتب خطرناکتر از ملاهای قدیم عمل میکنند؛ زیرا اینها با یدک کشیدن القاب دکتور وماستر، از دانشگاه های اسلامی کشورهای چون مصر وعربستان سعودی واسلامیه کالج های پاکستان خودشانرا یک سر وگردن بیشتر از ملاهای قدیم مستحق رهبری وقیادت جامعه میدانند . اینها بیشتر از قدیمی ها سیاسی می اندیشند وبیشتر سیاسی سخنرانی میکنند وبیشتر سیاسی عمل میکنند.نزد این ملاها رسیدن به اهداف سیاسی وتامین منافع مادی بیشتر از ملاهای قدیم در اولویت قرار دارد. بناء درمورد موعظهء دینی جناب دکتور نور عباد زیر عنوان " شناخت منافق" باید عرض کنم که متاسفانه ؛ این موعظهء دینی هرگز به موعظهء دینی نمی ماند و حتی به سخنرانی یک عالم دینی که مدعی داشتن درجهء دکتورا دریکی از رشته های علوم اسلامی آنهم از کشوری چون مصر باستان باشد شباهت نداشت. من ابتدا فکر کردم که شاید این واعظ گرامی؛ "کریم مهاجرزاد"؛ یکی از غلامان حلقه بگوش گلبدین باشد که حالا درشهرهامبورگ آلمان مصروف استحمار وخرسازی بعضی از جوانان است ولی زمانیکه نام مبارک" نور عباد" با تیتر دکتور درپردهء تلویزیون ؛ ظاهر گردید دانستم که : نخیر! ایشان کریم مهاجرزاد نه بلکه شخص دیگری تشریف دارند. ولی ازنظر اکت وادا ومیزان خشونت وعصبانیت مزاجی؛ باید عرض نمایم که از سر وروی جناب دکتور نورعباد؛ نفرت وکراهیت وعصبانیت وتند خویی ویکنوع حرکات تصنعی وتقلییدی می بارید. با دیدن این سخنرانی جناب محترم دکتور؟ عباد همان ضرب المثل قدیم بیادم آمد که میگوید:" خدا کفن کش قدیم را بیامرزد" من نیز به پیروی ازین ضرب المثل به کفن کشان قدیم صلوات فرستادم که خدا آنها را بیامرزد که لا اقل با تمام جهالت وبیسوادی که داشتند بازهم سینه های شان ازکینه وکدورت ونفرت اینچنینی نسبت به مقتدیان شان خالی بود. به عبارت واضحتر: آن ملاهای بیچاره ء قدیمی افغانستان که حتی در عمرشان سفر با هوا پیما را تجربه نکرده بودند وازچندین نسل دربیچاره گی وبیسوادی وفقر فرهنگی زنده گی میکردند ولی قوت کلام شان ومیزان محبوبیت شان دربین اجتماع بحدی بود که حتی یک رژیم را ساقط ورژیم دیگری را برسر کار می آوردند ولی این دکتوران وماسترهای فارغ شده از بزرگترین ومشهورترین دانشگاه های اسلامی به اندازهء سر سوزن هم تاثیر معنوی نداشته وجز تکرار سخنان همان ملاهای قدیم دیگر هیچ حرف جدیدی برای گفتن ندارند؛ برعلاوه اینکه جناب نور عباد با همچو جفنگیات وبا نمایش دادن حرکات تمثیلی وتقلیدی حتی روی خشن ترین واعظان گستاخ وبی ادب گلبدینی وطالبانی را سفید ساخته اند و اطلاق کلمهء (دکتور) هیچگاهی بر چنین قامت ناجور نمی زیبد.
بنده با دیدن وشنیدن این سخنرانی؛ در پی جستجوی هویت این عالی جناب گردیدم و به برکت تماسهای فیس بوکی ام؛ ازیک عضو سابق تنظیم جمعیت اسلامی درمورد هویت جناب دکتور نور عباد جویای معلومات گردیدم. ایشان درجواب نوشتند که :" محترم دکتور نور عباد؛ برادر تنی محترم دکتور نجیب الله لفرایی وزیر خارجهء سابق افغانستان در دولت برهان الدین ربانی ؛ می باشد. قبلا بنام قاری عبادالله مشهور بودند ولی حالا نام شان را تغیر داده اند".
قابل یاد آوری است که دکتور نجیب الله لفرایی درسالهای هشتاد میلادی؛ رئیس کمیتهء سیاسی جمعیت اسلامی درپشاور وبعد از سقوط رژیم نجیب الله احمدزی؛ وزیر خارجهء دولت مجاهدین در حکومت برهان الدین ربانی بود. دوستان میگویند که در سال 96 میلادی شبی که طالبان وارد شهرکابل می شدندو قوتهای نظامی دولت برهان الدین ربانی شهرکابل را کاملا تخلیه نموده بودند ولی جناب وزیر خارجهء دولت اسلامی وقت یعنی دکتور لفرایی کاملا از وضعیت بی خبر بوده و در تعمیر وزارت خارجه بایکی ازهمکاران اش درحال بازی ( بینگ پانگ) بودند. اینکه چه وضعیتی برسر این وزیر خارجهء جمعیتی تاجیک تبار ؛ بعداز تسلط طالبان آمده است تا کنون روشن نیست ؛ اما گمان غالب برآن است که ایشان هیچ آسیبی از ناحیهء طلبه های کرام ندیده اند بدلیل اینکه: جناب دکتر لفرایی؛ خود از دست پرورده های سازمان استخبارات نظامی پاکستان آی اس آی بوده ودر زمان اقامت شان درپشاور؛ مانند دیگر اعضای بلند پایهء تنظیمهای جهادی ؛ بهترین روابط نزدیک را با جنرالان ارتش پاکستان داشتند و در کشمکش های نظامی میان دولت برهان الدین ربانی با طالبان وپاکستان ؛ برخلاف معین سیاسی اش زنده یاد دکتور عبدالرحیم غفورزی؛ هیچ خاطرهء بدی را در اذهان پاکستانی ها ازخودشان بجا نگذاشتند تا طالبان وحامی طالبان از ایشان انتقام میگرفتند، ولی مرحوم عبدالرحیم غفورزی؛ درهرکنفرانس ومجلس وسیمینار بین المللی ومنطقوی با سخنگویان وممثلان وزارت خارجهء پاکستان در تقابل وگفتگو ومشاجرهء لفظی بسر می برد. بناء به مشکل میتوان تصور کرد که جناب دکتر نجیب الله لفرایی برادر محترم دکتور عباد ؛ بعداز تسلط طالبان بکدام مشکل امنیتی مواجه شده باشد.
طبق اخیار واصله؛ اکنون جناب دکتر نجیب الله لفرایی؛ درکشور" زلاند نو" ویا " نیوزیلند" جا خوش کرده اند وبحیث استاد دریکی از دانشگاه های آنکشور مصروف خدمت به اولاد آنکشور می باشند. چند سال قبل درمجلهء زن ارگان نشراتی سازمان انقلابی زنان ( راوا) مطالبی پیرامون بگو مگوهای لفظی میان یکی از نماینده گان سازمان با دکترنجیب الله لفرایی نشر شد که پرداختن به آن درینجا ضیاع وقت است؛ ولی هدف از ریشه یابی ارتباطات خونی وخانواده گی جناب دکتور نور عباد با وزیر خارجهء وقت بخاطر آن بودکه نشان دهم که همچو سخنرانی ها وموعظه های نفرت انگیز جناب شان با عملکردهای اخوی بزرگ شان کاملا در تطابق قرار میگیرد وچنین موعظه های بظاهر دینی از کانالها وچینل های استخباراتی پاکستان برای تحمیق وخرسازی مردم بیچاره ودیانت شعار کابل سرچشمه میگیرد؛ کاملا این نوع سخنان خشن ودور از ادب واخلاق اجتماعی ؛ سوغات پاکستانی ها به این کشور می باشد وچنین موعظه ها لا اقل رنگ وبوی بومی ندارد والهام گرفته از همان فضای نکبت بار تنظیمهای جهادی درپاکستان می باشد که حالا فضای مساجد شهرکابل را نیز متعفن ساخته وبسیاری ازملاهای قدیمی را نیز یه این بیماری مبتلا ساخته است.

فضای نکبت بار تنظیم های جهادی در پشاور پاکستان همان فضای ایست که تنظیم های جهادی وطلبه های کرام در آن رشد وپرورش یافته اند . نظر به اطلاعات موثق راقم این سطور؛ عالی جنابان هریک دکتور محمد ایاز ودکتور نور عباد قبل ازرفتن شان به سرزمین فراعنه؛ درمدرسهء اکوره ختک یا همان مدرسهء حقانیه ای که آنرا مولوی سمیع الحق اداره میکند درس خوانده اند. این مدرسه که دقیقا ازطرف سازمان استخبارات نظامی پاکستان تمویل وتجهیز میگردد؛ شاگردان این مدرسه درپهلوی آموزش علوم دینی بعداز یک شست وشوی مغزی مکمل باید در رشته های مختلف عسکری ازجمله انجام عملیات خود مرداری نیز باید آموزش ببینند. پاکستان ازین افراد درجنگهای کشمیر وافغانستان استفاده میکند. بناء هیچ شکی وجود ندارد که جناب محترم دکتور نورعباد ودکتور محمد ایاز نیازی؛ هردو از دست پختهای سازمان نظامی استخبارات پاکستان باشند که هیچگاهی بر علیه منافع پاکستان سخنرانی نمیکنند ودرعوض بخاطر انحراف اذهان عامه؛ همیشه قضایایی چون عملکرد منافقان صدر اسلام وغیره را درمنبرها بیان میکنند تا کسی به هویت وماهیت حقیقی آنها پی نبرده ودرین موارد از ایشان طالب فتوایی نشوند وهیچ سوالی را مطرح نکنند.
اینگونه اشخاص وملاها قطع نظر از اصالت قومی وایتنکی ویا وابستگی تنظیمی شان که آب دست جنرالان آی اس آی را نوشیده اند؛ قبل از آنکه به تمامیت ارضی سرزمین آبایی خودشان یعنی کابل وافغانستان وفادار باشند به پاکستان عشق ومحیبت دارند. زیرا دوران طفولیت ونوجوانی و بعدا جوانی شان را در محیط هجرت گذشتانده اند و از ادبیات نفرتبار ملاهای پشتونی وغیر پشتونی پاکستانی متاثر گردیده اند؛ وازملاهای پاکستانی ؛ میتودها و روش های خرسازی واستحمار را آموخته اند؛ اینگونه افراد؛ زمانیکه در منبرهای مساجد شهرکابل بالا میشوند همهء مقتدیان درنظر شان منافق وکافر جلوه میکند؛ هرچیزیکه رنگ پاکستانی نداشته باشد ؛ درنظر شان کفر مطلق می باشد؛ همزبانان وهم تباران خودشان هرگز حق ندارند که حرفی از تاجیک وزبان فارسی بگویند واگر گفتند آنها را از دایرهء اسلام خارج ساخته وبرچسب کفر والحاد ومنافق به آنها میزنند ولی درمقابل؛ دربرابر زورگویی های قبیلهء حاکم وپشتونیست ها خیلی عاجز ومتواضع می باشند؛ هرچتلی ومرداری قبیلهء حاکم را رنگ دینی وغیرت اسلامی و افغانی؟ میدهند وبه آن می بالند؛ از بیان نمودن هویت واصالت قومی شان می شرمند تا آنرا اظهار کنند زیرا آنها از نظر تباری؛ مربوط به قومیتی می باشند که آنرا مقامات پاکستانی؛ مانع رسیدن به اهداف استراتیژیک خود می دانند وبه همین منظور درزمان طالبان ؛ پاکستان حرث ونسل شان را سوختاند؛ حالا اینگونه شخصیتهای تاجیک تبار وحایز القاب ماستر ودکتور وپرفیسور درعلوم اسلامی؛ خودشان را مجرم وگنهکار میدانند وزیاد کوشش میکنند تا کسی از تاجیک بودن آنها خبر نشود. اینکه کسی از آقای نور عباد ویا دکتور ایاز نیازی بپرسد که ایشان ازنظر قومی به کدام گروه تعلق دارند فورا خشمگین میشوند مخاطب را متهم به قومگرایی وعصبیت جاهلی میکنند؛ وباگفتن این جمله که : "من مسلمان هستم" از دادن پاسخ طفره میروند؛ ولی باوجودیکه خودشان پشتون نیستند بخاطر فریب پشتونها با زور وفشار ؛ زبان پشتو را بکار می برند وبا این کار درمیان پشتونها وغیر پشتونها نفاق وشقاق را بیشتر چاق می سازند. درنظر جناب نور عباد ودکتور ایاز؛ وحدت وآشتی میان امت اسلامی؛ تسلیم شدن مطلق به اوامر آی اس آی و زانو زدن بخواست طلبه های کرام می باشد. ازنظر جناب دکتور ایاز ونور عباد؛ هرکسی که برضد طلبه های کرام چیزی می نویسد او: منافق است ودر روز آخرت درزمرهء منافقان حشر میشود. اما سوالی که در ذهن خواننده پیدا میشود این است که آیا رهبر جمعیت اسلامی نیز چنین بود؟
اینجا شاید یک سلسله شباهتها میان زنده یاد برهان الدین ربانی ونسل جدید اسلامگرایان جمعیت اسلامی چون دکتور ایاز ودکتور نور عباد موجود باشد ولی درکل ؛ نمیتوان چنین فیصله ای را بدون تفکیک نقاط ضعف وقوت هردو نسل صادر کرد.
برهان الدین ربانی ازجمله رهبران پراگماتیک اسلامگرا در افغانستان بود که هیچگاهی در روابطش با شرق وغرب دچار بی موازنگی نشد. اگر از امریکا کمک نظامی دریافت کرد؛ هرگز آنرا از چشم مردم افغانستان وجهانیان پنهان نکرد واگر با دشمن امریکا یعنی ایران دوستی کرد؛ کما کان این روابط را همیشه درحد معقول ومنطقی آن آشکارا حفظ نمود. درحالیکه دیگران چنین نبودند ونیستند . شخصیتی درحد گلبدین حکمتیار را درنظر بگیرید که با دیده درایی وپر رویی بی مانندی هم از امریکا ملیونها دالر پول وامکانات نظامی دریافت میکرد وهم خودش را درهمان زمان در ردیف رهبران مستقل وبی نیاز ازکمک های امریکا جا میزد. یکروز از پیروان پرو پاقرص ولایت فقیه در ایران شده است ولی روز دیگر؛ رژیم ایران وهمهء ایرانی ها را عاملان سیه روزی وتباهی مردم افغانستان معرفی کرده است؛ یک روز عربستان سعودی وحکام آنرا مزدور ونوکران گوش بفرمان غرب وامریکا توصیف نموده ودرکنار صدام ایستاده است ولی روز دیگر بخاطر دریافت بورس تحصیلی برای پسرش به پاهای پائین ترین مامور سفارت آنکشور دراسلام آباد خم شده است.
یکروز شهرکابل را به بهانهء موجودیت ملیشه های جنرال دوستم به خاک وخون کشانده وهزاران راکت را برکوی وبرزن شهرکابل فرود آورده است ولی روز دیگر باهمان قوتها ونیروها ؛ طرح تشکیل شورای عالی هماهنگی را ریخته است.
بناء ازین نظر؛ میتوان برهان الدین ربانی را مرد عقلانی وباروشهای کاملا اعتدال پسندانه درمقایسه با سایر رهبران جهادی دانست. بناء من شک دارم که جناب دکتور نور عباد درمکتب فکری چنین شخصیتی تربیت دیده باشد . آنانیکه خودشان را پیروان مکتب فکری برهان الدین ربانی میدانند باید همان صفات را در وجودشان پیدا نمایند. من چنین صفتی را در وجود جناب دکتور نور عباد ندیدم ؛ استفاده از چنین لحن وادبیات پرخاشگرانه وبازاری ودرعین حال لچکانه علیه مخاطبان مسلمان وتاکید بیش از حد برعملکردهای منافقان صدر اسلام توسط ایشان در روز جمعه چه توجیه عقلی وشرعی دارد؟ آیا مقتدیها ونمازگزاران مسلمانی که عقب ایشان اقتدا میکنند در جملهء منافقان بحساب می آیند ودر روز آخرت با عبدالله بن ابی سلول وعبدالله بن صباح حشر میشوند؟ اگر این همه مسلمان بیچاره ونمازگذار کابلی که هم نماز وروزه میگیرند وهم حج خانهء خدا را بجا آورده اند منافق باشند پس مسلمان ومومن واقعی ازنظر جناب دکتور ؟ نور عباد چه کسانی می باشند؟
جناب دکتور عباد از گفتن اینقدر پرت وپلا گویی بالای منبر ومخاطب ساختن نمازگراران بایک لهجهء خیلی بی ادبانه ( او بیادر مه وتو از دست منافق تباه هستیم مه که منافق میگوم ؛ منظور مه تنا منافقای صدر اسلام نیست؛ همی آلا دربین مه وتو منافق ششته ؛ بسیار خوب چرب زبانی هم میکنه؛ دست ات هم می بوسه؛ ولی پشت سر؛ قبرته میکنه؛ مه وتو باید منافقه بشناسیم... اسلام از دست منافق تباس .... میدانی؟ یانه؟ ... های وهو او مردم!....... " ....بگیر.... ونمان که منافق ومنافق ومنافق ومنافق بنام منافق ودو رو ......) چه هدفی دارند؟ آیا هژده سال تحصیل درکشوری چون مصر باستان برای جناب دکتور نور عباد همین ادب وتربیه واخلاق اجتماعی را آموختانده است که بی موجب مردم را منافق خطاب کنند وهر کسیکه ازلا طائلاتگویی شان نفرت پیدا کند متهم به نفاق ودو رویی ورفتن بطرف دوزخ شوند؟
من که خودم مسلمان ومومن به وحدانیت الله ورسالت آخرین پیامبر گرامی اش حضرت محمد مصطفی صلی الله وعلیه وسلم می باشم وبه تمام کتب آسمانی وپیامبران پشین ؛ وبر روز آخرت وزنده شدن بعداز مرگ ومومن به تمام اندازه های خیر وشر از جانب الله می باشم دین خدا وبنده گان مومن وغیر مومن خدا را که اهل صدق وصفا ومعنویت باشند نه اهل ریا ودغل بازی؛ دوست دارم ؛ افرار میکنم که با شنیدن این خطبهء جناب نور عباد به اندازهء گوشت خوک در دلم از ایشان نفرت وکراهیت ایجاد گردید؛ آیا من به زعم ایشان منافق می باشم؟ بازهم تکرارا اقرار میکنم تا وقتیکه ؛ جناب نور عباد؛ ازچنین پرت وپلا گویی توبه نکرده اند ؛ درهرجا وهرمکانی که با ایشان مقابل شوم تا حدی که امکان داشته باشد از ایشان دوری میجویم وبه اندازهء گوشت خوک از ایشان نفرت پیدا کرده ام؛ پس آیا من منافق استم؟آیا من بخاطر این نفرتم از جناب نور عباد سزاوار رفتن بطرف درکات جهنم می باشم؟ چه قدسیتی جناب نور عباد دارند که بنده بخاطر نفرتم از ایشان مسحق عذاب جهنم گردم؟ به نظرمن قضیه برعکس است!
من بخاطر نفرتم از جناب نور عباد وملاهای امثال نور عباد هرگز منافق نمیشوم؛ زیرا من نفاق اصلی خودشان را کشف کرده ام وآنرا با دلیل و وبرهان قاطع هم ازنظر شرع وهم ازنظر عقل به اثبات میرسانم که منافقان اصلی در عصر حاضر؛ ایشان وهمفکران شان می باشند؛ ایشان که حالا با این ریش انبوه وبا این عمامه وعبا وقبا جلوه فروشی میکنند و به گفتهء حافظ شیرازی که: واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند آیا درقاهره نیز همین عبا وقبا را داشتند؟ آیا درقاهره به همین اندازه ریش داشتند؟ اگر این لباس واین عبا وقبای فعلی؛ که نزد جناب" نور عباد" سنت پیامبر است مگر درزمان تحصیل شان درقاهره این عبا وقبا وریش سنت نبود؟ چرا درقاهره این سنت پیامبر را ترک کرده بودند؟ چرا آنجا دریشی می پوشیدند وحالا لباس شان را تغیر داده اند؟ کسیکه به نرخ روز جامه بدل میکند ومانند اشرف غنی احمدزی وسایر تکنوکراتاتهای بازگشته ازغرب ظواهر وپوشیدن لباسهای اروپایی و قبیلوی را معیار افغانیت واسلامیت ومدرنییته بداند منافق نیست؟ اگر جناب "نور عباد" واقعا برعلیه منافقان جهاد را روا میدارند چرا همین منافقان اصلی که با پاسپورتهای کشورهای غربی بوطن بازگشته وعملا یک سرزمین اسلامی را درقبضهء یک قدرت استعماری چون امریکا وناتو درآورده اند اعلام جهاد نمیکند؟ همین منافقان که نفاق شان ثابت واظهر من الشمس است چرا جناب نور عباد از اعلام جهاد علیه این چهره ها طفره میروند؟ اگر جناب "نور عباد" درزمان ببرک کارمل، درصف جهاد ومجاهدین قرار داشتند وعلیه قوای اشغالگر روس درجاده های پشاور شعار میدادند؛ چرا حالا درزیر سایهء یک رژیم دست نشاندهء دیگر خاموش مانده اند وبه گرفتن معاشات وامتیازات ازچنین دولتی دست نشانده اکتفا نموده اند؟ پس منافق اصلی ؛ شخص جناب ایشان اند که به آنچه میگویند باور قلبی ندارند؛ کسیکه به سخنان خود باور وایمان داشته باشد عملا آنرا اول؛ درزنده گی خود وبعدا درزنده گی خانواده وبعدا درمحیط وماحول خود تطبیق میکند؛ اسلام دین عمل است؛( وقل اعملوا فیسری الله عملکم ورسوله والمومنون وستردون الی عالم الغیب والشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون / سورهء هود)
ای پیامبر! بگو به مردم که عمل کنید که ذات الله وهمچنان رسول او وهمهء مومنان دیگر بر اعمال تان می نگرند؛ وبه زودی به سوی آن ذاتی که دانا برهمهء امور پوشیده وآشکار است باز گردانده می شوید واز آنچه که در دنیا عمل نموده اید شما را باخبر می سازد.
مطابق این آیهء کریمه : اسلام تنها دین سخنرانی وقیل وقال وغالمغال وهای وهوی نیست؛ خداوند بر اعمال انسان ونیات انسان حساب میکند ودر روز آخرت مطابق نیات وباورهای قلبی انسان وهمچنان عملکردهایش با او محاسبه میکند؛ ازجانب دیگر؛ جناب آقای نور عباد وهواداران شان باید بدانند که اینگونه سخنرانی ها هرگز با اخلاق وآداب دعوتگران حقیقی نیز همخوانی ندارد. زیرا مبنای دعوت نمودن مردم بسوی خیر وفلاح ؛ براساس پند نیکو وحکمت استوار می باشد.
" ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وحادلهم بالتی هی احسن" سورهء النحل.
اگر یک دعوتگر براساس این ضابطه ومعیار قرآنی عمل نمیکند؛ او دعوتگر نه بلکه یک فرار گر و فتنه جو است که میخواهد با همین روشهای غیر عقلانی وغیر حکیمانه مانند جناب گلبدین وپیروان جاهلش مردم را از دین ودیانتمداری بیزار ساخته وبسوی جنگها ومنازعات قومی وزبانی بکشاند. اگر جناب آقای نور عباد این مقاله را میخوانند لطفا یکبار بر ایمان وعملکردهای شان تجدید نظر نمایند تا از امراض نفاق ودو رویی نجات یابند. ازنظر روانی نیز ثابت شده است که سخنرانان ومبلغانی که بیشتر بر اعمال قبیحهء دیگران انگشت انتقاد میگذارند و بیش از حد لازم ترکیز میمایند؛ حتما خودشان نیز به آن عمل بد معتاد می باشند؛ کسیکه ازفریب کاری وچرب زبانی دیگران وضربه زدن دیگران می نالد؛ غیر مستقیم بدیگران میخواهد این نکته را بفهماند که اگر من هم روزی چنین توان را بیابم با مخالفانم چنین برخورد میکنم. این یک مسألهء روانی وثابت شده در روشهای تحقیقاتی وپژوهشگرانهء روانشاسان معاصر می باشد. اینچنین افراد برای پنهان نمودن آن نوع بیماریهای پوشیده؛ به تظاهر وریا کاری متوسل میشوند.علاوه بر این موضوع این مطلب را خدمت خواننده گان عزیز باید عرض نمایم که بنده باشنیدن این خطبهء جناب نور عباد ؛ بدین باور شدم که جناب ایشان در قاهره ؛ نه بخاطر تحصیلات علوم اسلامی بلکه بخاطر فرا گیری هنر رقص وتمثیل؛ وقت گرانبهای شانرا گذرانده باشند وشاید درهمین رشته ها به درجهء تخصص ودکتورا نایل گردیده باشند؛ زیرا اکت واداهای پرخاشگرانه وغیر مودبانهء شان بالای منبر پیامبر خدا نه به یک عالم دین بلکه بیشتر به یک شعبده باز غیر ماهر مانند بود.
بکار گیری خشونت در سخنرانی های دینی و زمین وزمان را دشنام دادن ومردم را میان خودشان به بهانهء منافق بودن بی اعتماد ساختن هرگز روش دعوتگران اسلامی نیست.
حالا که عالی ؛ جناب دکتور نور عباد دعوا دارند که : در رشتهء عقاید اسلامی خصوصا در " شناخت عقیدهء ماتریدیه " تا درجهء دکتورا تحصیل نمایند؛ باید بدانند که ایشان از برکت امکانات یک حزب سیاسی بنام جمعیت اسلامی به این مقام نایل گردیده اند و درفضای آرام وعاری ازهر گونه خشونت درکشوری چون مصر ؛ تحصیل نمودند ودرآنجا با فرهنگها وجریانات مختلف سیاسی ودینی آشنا گردیدند ولی حالا برای مردم خویش، خشونت وافراط گرایی طالبانی وبی اعتمادی را پخش وترویج می نمایند. جناب نور عباد نباید اینقدر نا شکر وناسپاس باشند که بخاطر خوشی وراضی نگهداشتن چند تا متعصب قومگرای طالب مشرب پشتون علیه همزبانان وهم تباران خودشان شمشیر دشمنی را از نیام بکشند وغیر مستقیم به آسیاب دشمنان این وطن آب بریزند . چرا این عالی جنابان علیه عملیات خود مرداری طالبان لب به سخن نمیگشایند؛ چرا دربرابر ظلم وجنایت طالبان که هر روز جوانان واطفال خوردسال و بیگناه را بنام جواسیس دولت مانند گوسفند درمناطق جنوب ذبح میکنند سکوت مرگبار اختیار کرده اند؟

دکتور محمد ایاز نیازی:

جناب دکتور محمد ایاز نیازی ؛ نیز با استفاده از جو وفضای نا آرام قومی افغانستان که توسط قومگرایان پشتون ازسالها به اینطرف به شدت دامن زده شده است مصروف یک سلسله بازیهای طفلانه وعوامفریبانه وریا کارانه می باشند که تحمل آن برای کسانیکه این آقا را می شناسند خیلی دشوار است. این بازیهای مسخره چیست؟
اولین بازی مسخره ومضحک جناب دکتور محمد ایاز نیازی؛ انتخاب تخلص (نیازی) وتظاهر نمودن به هویت پشتونی است که میخواهد ازین طریق دل قومگرایان متعصب پشتون را بدست آورد. درحالیکه ؛ آنچه در اسناد وهویت جناب دکتور محمد ایاز ؛ درج گردیده است ؛ جناب دکتور محمد ایاز پسر مرحوم محمد نیاز خان مربوط شهرستان بهارک استان بدخشان می باشند. ایشان ازنظر قومی ازطرف مادر وپدر ؛ تاجیک اصیل بوده وهیچ پیوند خونی وتباری با پشتونها ندارد. اما خطابه های وبیانیه های دوزبانه ایی جناب محمد ایاز نیازی؛ خصوصا یک سلسله تند رویها وافراطگرایی های او درحال حاضر هم پشتونها وهم غیر پشتونها را درمورد هویت قومی جناب دکتور محمد ایاز به شک انداخته اند. دراینجا پای صحبت یکی از اعضای سابقهء جمعیت اسلامی که ازنظر قومی ؛ خود پشتون است می نشینیم که ایشان درین مورد چه میگویند: این پشتون جمعیتی که زمانی خود درقاهره ودر دانشگاه الازهر با استفاده از امکانات جمعیت اسلامی تحصیل کرده است "شیر مقصود حیدری" نام دارد؛" شیر مقصود حیدری" یکی از پشتونهای جمعیتی از ولایت لوگر می باشد. او درعین حال که بدرجهء لیسانس از دانشگاه الازهر فارغ گردیده است، اما این دانشجوی فارغ دانشگاه الازهر؛ یک فضیلت دیگر نسبت به دکتور محمد ایاز ودیگر همقطاران خود دارد وآن اینکه : جناب شیر مقصود حیدری درسنین خیلی پائین عملا درجنگهای ضد شوروی درولایت لوگر اشتراک کرده است و یک چشم خویشرا مانند ملا محمد عمر در آن جنگها از دست داده است . جناب شیر مقصود؛ در دوران تحصیلش در دانشگاه الازهر؛ مقام رهبری سازمان جوانان جمعیت اسلامی درقاهره را نیز بدوش داشت؛ آقای شیر مقصود حیدری در بارهء هویت قومی جناب محترم استاد نیازی میگوید:
پدر محترم دکتور صاحب محمد ایاز مرحوم " محمد نیاز" نام داشت ؛ به همین خاطر ایشان نیازی تخلص میکنند ولی تعدادی گمان برده اند که او از عشیرهء نیازی می باشد؛ درحالیکه ایشان ازنظر قومی پشتون نیستند. آقای شیر مقصود خاطرات خویش را ازدوران تحصیلیش در قاهره چنین بیاد می آورد:
" مرا استاد ربانی مرحوم ؛ به مصر فرستاد تا تحصیل کنم؛ من بدرجهء لیسانس از دانشگاه الازهر فارغ شده ام؛ من درزمان تحصیل خود در الازهر منشی سازمان محصلین جمعیت اسلامی نیز بودم؛ من زمانیکه تحصیلاتم را در مصر بدرجهء لیسانس تمام کردم ؛ دوباره بکابل برگشتم که درآن سالها دولت مجاهدین درکابل حاکم بود؛ خواستم بخش سازمان جوانان جمعیت اسلامی را دوباره زنده سازم ولی با ممانعتهای زیادی مواجه شدم تا اینکه طالبان کابل را گرفتند وتمام برنامه ها برهم ریخت. ما بخاطر اسلامیت وجهاد به جمعیت اسلامی پیوسته بودیم نه بخاطر قومیت ، من خیلی خورد بودم که درجهاد علیه شوروی شرکت کردم ویک چشم خودرا از دست داده ام، خسر من نیز از اولین مجاهدان بود که همراه آمرصاحب شهید احمدشاه مسعود درپنجشیر علیه رژیم کمونیستی دوشا دوش برادران پنجشیر جنگید وبالاخره درهمان جنگها جام شهادت نوشید، اورا برادران پنجشیری بنام مولوی صاحب قره باغ می شناسند؛ آمرصاحب مسعود شهید؛ اورا استاد خطاب میکرد. من زمانیکه از مصر برگشتم درکابل با آمرصاحب مسعود شهید ملاقات کردم؛ من خودرا برایش معرفی کردم ؛ زمانیکه آمرصاحب مسعود مرا شناخت که من داماد مولوی صاحب قره باغ هستم وچشم خودرا درجهاد از دست داده ام مرا به آغوش گرفت وزیاد نوازش داد ؛ خاطرات خودرا از دوران جهاد وهجرت با خسرم بامن درمیان گذاشت که واقعا برایم هیجان انگیز بود اما دربارهء استاد شهید باید بگویم که:
استاد؛ شخصیت فوق العاده حلیم وبردبار وبا اخلاق ودانشمند بود؛ جایگاه معنوی استاد ربانی ؛ در افغانستان ودرمنطقه دیگر پر نمیشود؛ استاد ربانی باوجودیکه از نظر قومی تاجیک بود وهیچگاهی از تاجیک بودن خود نمی شرمید ولی هرگز خودش را در دایرهء قوم وحتی مذهب محدود نمی ساخت؛ او همیشه فرا قومی می اندیشید وفرا قومی عمل میکرد. من خودم بحیث یک مجاهد پشتون درجمعیت اسلامی ؛ همیشه مورد تشویق ونوازش استاد درپشاور قرار گرفته ام؛ بامن چون پسر خودش برخورد میکرد، من درطول سالهای هجرت وجهاد وچه درایام تحصیل وچه درسالهای اقامتم درکابل حتی بیاد ندارم که ازخودم گاهی پرسیده باشم که من پشتون هستم چرا به امارت برهان الدین ربانی تاجیک بیعت کرده ام ؛ من تنظیم جمعیت اسلامی را مانند خانهء خودم فکر کرده ام واعضای جمعیت اسلامی بالخصوص مجاهدان آنرا از هر قوم وزبان وقبیله ایی که باشند مانند برادران تنی خود دوست داشته ام وبه آنها ارج گذاشته ام ومیگذارم؛ زیرا من در دامان همین جمعیت اسلامی تربیه شده ام؛ وهیچگاهی از جمعیتی بودنم نمی شرمم ؛ همیشه همان امتیازی را داشته ام که یک مجاهد بدخشانی وپنجشیری وهراتی داشت؛ استاد زمانیکه مرا به مصر میفرستاد میدانست که من یک پشتون هستم به مانند من بسیار جوانان پشتون را به مصر اعزام کرد که امروز هرکدام شان درکرسی های بلند دولتی مصروف کار می باشند ولی از بسکه بعض شان نا سپاس استند هیچ وقت نیکی های استاد را بزبان نمی آورند ."
اما دربارهء اینکه چرا دکتور محمد ایاز نیازی؛ باوجودیکه پشتون نیست تظاهر به پشتون بودن میکند وچرا تخلص (نیازی) را بالای خویش انتخاب کرده است آقای " شیر مقصود حیدری" میگوید:
" خداوند برای انسانها در دنیا آزادی داده است؛ یکی ازین آزادیها انتخاب نام وتخلص ها می باشد هرکسی در انتخاب تخلص خود آزاد است ؛ شما میتوانید این موضوع را از خود جناب دکتر صاحب پرسان کنید؛ این موضوع به من ارتباط ندارد"

ازنظر این قلم جناب دکتور محمد ایاز نیازی با یدک کشیدن تخلص نیازی درپی فریب دادن مردم عوام است
جناب دکتور محمد ایاز خواسته اند از سید جمال الدین فارسی ویا همان سید جمال اسد آبادی جنجال برانگیز که گاهی خودرا درمصر " افغانی" وزمانی هم ایرانی وباری هم استانبولی معرفی کرده بود وامروز همه دربارهء هویت قومی او شک دارند تقلید نا بجا کند. چنین تقلید نا بجا نه بخیر جناب دکتور نیازی است ونه هم بخیر خویشاوندان ونزدیکان شان
بازهم درختام ازنظر بنده؛ کمال وشرف آدمی هرگز به نسب وزبان وقومیت نیست ؛ هرکی را خداوند درین کرهء خاکی از یک پدر ومادری بوجود آورده است که آنها مربوط به یک گروه قومی تعلق دارند؛ خداوند انسانها را در رنگها واشکال مختلف ازیکدیگر آفریده است. اما آنانیکه ازیکطرف خیلی ریا کارانه ومزورانه طرفدار مطرح نساختن هویتهای قومی غیر پشتونی درین کشور اند ولی ازجانب دیگر با تمام قوت؛ به ارزشهای افغانی وپشتونوالی چسپیده اند وهرچیز را رنگ قومی وافغانی و پشتونی میدهند بدون شک در زمرهء خطا کاران اند ومسؤول این همه نفاق های قومی درین وطن شمرده میشوند. از اشخاص گرامی چون دکتور محمد ایاز ودکتور نور عباد توقع برده میشود که در روش های دعوتگرانهء خود تجدید نظر نمایند ورنه بعداز مرگ شان قضاوت تاریخ دربارهء شان سخت بیرحمانه خواهد بود.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای بهمن !
    من کاملا" مقالۀ شما را مطالعه نمودم. در چرندیاتی که بنام مقاله نوشته اید جای بسا شرم و حیرت دارم چونکه شخصی به اوصاف شما اینچنین مقالۀ را در سایت کابل پرس? که یگانه مرجعه آزادی بیان میباشد به نشر رسیده البته که این شاید نظریات شخص خودتان باشد ولی هیچگاه ممثل عملکرد یک گروه و یا قوم نخواهد شد. چونکه شما گاهی از شرق نوشتید و گاهی از غرب و باز هم برسر خود تهمت نموده و چیزی که مطمینن در شکمبۀ تان بود بیرون آوردید و نامش را مقاله گذاشتید. اولا" اینکه محترم داکتر نیازی در پاکستان تعلیمات اسلامی فرا نگرفته دوم اینکه شما از این دو عالم بعنوان دست پرورده های استخبارات پاکستان یاد کردید. دقیقا" بیاد دارم وقتی که در گوشته نظامیان پاکستانی حمله نموده بودند. اولین کسی که مردم افغانستان را به وحدت و یکپارچگی دعوت نمود داکتر نیازی بود که از ممبر مسجد اعلان کرد که اگر بالای خاکتان تجاوز صورت بیگیرد ولوکه از یک کشور اسلامی هم باشد باید تمام ملت یکپارچه و متحد بر علیه این متجاوزین قد علم نمایند.
    دیگر اینکه برایم نشان بدهید یک عالم شیعه را که در مدارس افغانستان درس خوانده باشد. تمام شان از مدارس ایران فارغ گردیده اند آیا ما بگوییم که آنها هم دست پروریده استخبارات ایران استند ؟
    وای برشما که اگر چنین فصاحت و قلم دارید بجای تفرقه اندازی در بین مذاهب کوشش نمایید در وحدت این دومذهب که هردو گل باغ اسلام میباشند مقالات بنویسید. این یاوه سرایهای تان بجز تفرقه چیزدیگری را به این ملت نمیدهد.
    و منحیث حرف آخر خداوند شما را هدایت نیک کند که از چنین چرندیات که جز تفرقه ببار میاید بپرهیزید
    سنگشکن از کابل

  • واعظان کین جلوه بر محراب منبر میکنند چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند واعظان کین جلوه بر محراب منبر میکنند چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند تمام مشکلات افغانستان از دست این ملاها وچلی های مفت خور گو پر میباشدکهدر منبر خدا قران میگویید ولی به خلوت مصروف گو خوری ورزالت هستند.

  • به کابل فرس شرم اوراست که به نام مستعار چرنديات مثل بهمن است به نشر ميسفاريد شرم اور است

  • شخص خر اسلامیست که بنام سنگ شکن پیام گذاشته است سنگ شکن اصلی نیست. از دوست خر اسلامیست و پیرو محمد بچه باز لعنت الله علیه خواهش میشود که با کدام نام دیگر چرندیات شان را بنویسند.

  • aqaye behman
    dar mawrede aqaye neyazi cheze dar chanta na dashteed
    ok

  • ائ مردم چقدر ما باید فریب این ملا ها ئ چرب زبان و طالبهائ بئ مغز را بخوریم یک روز باید وطن را از وجود نا مبارکشان پاک کرد و تمامشان را یه زباله دان ریخت

  • برای من کاملا جالب است که آقای پرویز بهمن که خود یک نام مستعار است و خود را شیعه معرفی میکند با علمای سنی مذهب چه کار دارد که علیه شان مقاله نوشته مینماید. اگر پرویز بهمن آدم با جرئیت باشد و از مخفی نمودنش زیر نام مستعار استفاده ننماید لطفا خود را معرفی کند تا بحثی را که میخواهند در این مورد راه بیفتد با یک آدم واقعی بحث صورت گیرد که با کسی که زیر نام مستعار خود را مخفی نموده است.

  • واقعا شرم اور است بهمن . من تقریر دکتور نور عبادی را نشنیده ام اما از علم محترم دکتور ایاز نیازی در مسایل اسلامی و شرعی که دارند واقف استم که خداوند چقدر ایشان را توفیق عطا کرده که هر کس لیاقت انرا ندارد چقدر مشکلات مردم در مسا یل اسلامی به رهنمود های مفید ایشان حل شده و میشود شما چطور به خود اینقدر حق داده اید که در مورد یک عالم دین مزخرف بگوید چه فرق میکند که بشتون استند ازبک یا تاجک افغان استند مسلمان و انسان با شخصیت استند همین کافی است به تخلص که شخصیت انسان بالا و بایین نمیشود ایا میشود که شما تخلص انسان را بالای تان بگذارید در حالایکه در را انسانیت نرفته اید ایا شما انسان میشوید هرگز نه . خجالت بکشید.

  • برای روشن شدن چهره کثیپ ایاز نیازی و امثال او مهربانی نموده این برنامه را ببینید.

    http://www.youtube.com/watch?v...

  • من بادیدن عنوان"ذره بین نقد" فکر کردم شایدبه یک بحث علمی وتحقیقی برمیخورم اما نوشتۀ حاضر جز چرندیات یک کورمغز چیزی دیگری نبود. حقیقت اینست که عملکرد استاد فوق الذکر دراکثرموارد قابل نقد استند اما انچه راکه جناب شما ابتکاراً.... دریافته اید نکتۀ قابل نقد وتحقیق نیست. اولاً نام پدراستاد ایاز نیازی است پس تخلص او بیشتر ازینکه ربط پیداکند به پشتونها عاقلانه تر است که به پدرش نصبت پیداکند، درضمن کسانیکه پیروان جناب نیازی وافکار چون او هستند هیچ گاهی به چشم قومیت به شخصیت های اسلامی نمی بینند که جناب استاد خودرا پشتون جلوه دهد، تعداد بیشماری از ارادتمندان وشاگردان او بدون اینکه دنبال نصب او باشند به درسهای او گوش میدهند. نمی دانم بانوشتن این مقالات کودکانه شما دنبال چی هستید؟؟؟؟؟؟

  • مقاله نویس پرویز بهمن، تنور و پیر بابر هر سه یکی اند، یک عده دیګر هم در این ګروپ شامل اند که بعدا انها را افشا خواهم کرد، اینها وظیفه دارند و از همین کار خود ماهوار معاش می ګیرند، قدس ایران برایشان این کار ر داده است

  • حیف که شما انسانهای پست بی دین خودرا زیر نام مستعار پنهان کردین و اگرنه شما شیاطین, اولادهای انگلیس لعین, مزدوران ایران, سگشویان غرب, بی حیثیت و مزدور, موردگو و زن طلاق و خواهر فراری! شما همه یاشعیه مشرک هستین و یا هم کافر بی دین! لعنت خدا باد برشما و بخصوص به اوسگ که این مقاله ره نوشته!

  • بسم الله الرحمن الرحیم
    بسم الله الرحمن الرحیم اولین چیزی بود که گمان میکردم شاید در اول این مقاله ؛ (البته اگر لفظ مقاله ناراحت نشود، )نوشته شده باشد ، ولی دیدم نه از نام الله جل جلاله خبری است و از درود شریف به حضرت محمد صلی الله علیه و سلم و آل و اصحابش.
    طبعا چیزی که با نام الله شروع نشود طبق فرمایش رسول گرامی اسلام دم بریده و ناقص است.
    یک مقوله معروفی است که میگه ، قوت کار خود را از آنجا درک کن که دشمن از شدت حسادت دیگه کاری ازش ساخته نباشد و گستاخی نماید.
    مه به ای نفر که این مقاله ره نوشته میگویم که تو چند کار ره انجام بده
    1- داکتر صاحب ایاز و سایر علمای اهلسنت را بگذار که این بزرگان از سویه تو خیلی بالا هستند.
    2- تو برو جلوی حرام زاده های را که از صیغه خانه ها یعنی فاحشه خانه های قم فارغ هستن بگیر که با استفاده از نام حضرت علی و حضرات حسنین و حضرت بی بی فاطمه و دیگه بزرگان صحابه رضی الله عنهم اجمعین در عاشورا و سایر روزهای بزرگ به نام دین دختران باکرۀ مردم را به نام صیغه به زنا کردن وادار میکنن.
    3- در مقاله ات نوشتی که استحمار نمودن یا خر نمودن ،،،،، مردم افغانستان و خصوصا کابل مثل تو خر نیستن که فرق بین آیت و حدیث را ندانسته و از کسی چیزی را مفت قبول کنند ، او شما هستن که هر غلطی که خمینی کرد و خامنه ای تأیید کرد مثل خر قبول کردن و حتی یکبار هم فکر نکردن که مثلا چطور میشه که ده سال قبل حضرت فاطمه رضی الله عنها وفات بوده ، ولی از ده سال به این سو باز شهیده اعلان میشه .
    4- بد بخت ، برو جلوی هم مذهبی های خوده بگیر که از اسلام مرتد شده و به خاطر یک پاسپورت اروپایی ، مسیحی و یهودی شده میرن ، حال آنکه دانشمندان ، فوتبالیستان و سایر اقشار اروپا و آمریکا هر روز اسلام خوده اعلان میکنن ، البته شاید ای گپ مه خوشت نبایه چون تو خودت همی حالی معاشت را از کفر میگیری تا بین مسلمانان تفرقه بیندازی.
    5- مه خودم یک پشتون هستم از قندهار ، و افتخار میکنم که پشت سر یک داکتر فهیمده همچون داکتر صاحب ایاز اقتداء میکنم و نماز میخوانم و هیچ
    مهم هم نیست که ایشان از کجای افغانستان است از بدخشان یا از قندهار ، نیازی است یا نیست ...
    6- در آخر باز برت توصیه میکنم که قبل از اینکه زیاد تر خر شوی برو توبه کن و آخرت خوده به این دنیا معامله نکن .


  • سلام برای داکتر صاحب محترم
    میخواهم بعضی معلومات راجع به مسائیل جنسی بگیرم روزهای بعد که فعلاًاين هم نوعی از زندگی! شاید به گناه آن فکر نکرده باشند اگرهمرای شما بیتوان با تماس باشیم شریک ساخته وبرای بعضی ازمردم که بایشان شریک بسازم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس