ویدئوی سربریدن با کارد توسط طلبه کرام
کرزی و اطرافیان افغان ملتی اش در پنهان و آشکار عشق خویش به طلبه کرام را بی وقفه ابراز میدارند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره: اين ويديو متاسفانه از سايت يوتيوب حذف شده اما ارسال کننده ی ويديو در صورت تمايل می تواند، آن را بصورت کامل در کابل پرس? به نشر برساند./ کابل پرس
وحشت هم شاید حد و حدودی داشته باشد . اما وحشت طلبه ء کرام که حامد کرزی آنها را بسیار دوست دارد ، حد و مرز نمی شناسد. خوانندگان محترم را به دیدن ویدئوی سربریدن های طلبه کرام دعوت می کنم تا آنهاییکه ندیده اند و درست نمی دانند ، ببینند و درست بدانند که " طالبان " کی و چه اند .
جبهه متحد ملی برای پیوستن با این آدمکشان حرفوی شب و روز تلاش دارند ، کرزی و اطرافیان افغان ملتی اش در پنهان و آشکار عشق خویش به طلبه کرام را بی وقفه ابراز میدارند. آوردن طلبه کرام و انها را باز برگرده ء مردم به سبک جدید سوار کردن ، یک خیانت عظیم تاریخی است که به هدایت امریکا و انگلیس در راه عملی شدنش اقدامات جدی جریان دارد .
این هم ویدئوی سر بریدن های طلبه کرام
پيامها
29 می 2008, 10:35, توسط بابکرخیل
باید خود را آرام کنم. باید خون سردی خود را به دست بیاورم. باید از لرزش دستانم و تپش قلبم جلوگیر کنم، و بعد از آن بنویسم. ای یک کابوس بود. حقیقت ندارد. نه، نه حقیقت ندارد. اگر داشته باشد؟ خدایا! اگر حقیقت داشته باشد؟
زمان در کتب تازیخ می خواندم که فلانی " از سر کشته شده گان کله منار میساخت"، در یک سطر می خواندم و فقط تصور یک منارۀ ساخته شده از سر ها در ذهنم پیدا میشد، درست مثل منارۀ جاده میوند یا مناره علم و جهل. کله منار؟ نمی دانستم چطور ساخته میشود. ایا سرها را "کوت" می کردند؟ که به نظرم معقول می آمد. به نظرم عجیب می آمد که انسان بنشیند و با ساختن کله منار ها ذوق هنری هم بخرچ بدهد. سروکار داشتن با سر بریده شده انسان ها چندش آور به نظرم معلوم میشد. هرگز نمیدانستم سری – فقط یک سر-که برای ساختن کله منار استفاده شود باید از تنی بریده شود. تصور سر بریدن را با کلمه بسیار پسندیدۀ "حلال کردن" خاص مرغ ها و گوسفندان و گاو ها میدانستم و تصوری نداشتم که انسان هم می تواند "حلال" شود یا باید "حلال" شود تا از سر بریدۀ او کله منار به خوشنودی دوستان و چشم زهر دشمنان "آباد" شود.
وقتی خوب به این کلیپ دقت کنی، به همین کلیپ سر بریدن انسان ها توسط طالبان، بر علاوۀ شنیدن ترانۀ طالبانی صدای "الله اکبر" هم می آید. درست مثل زمان که پدرکلانم گوسفند چشم سرمه شده را برای قربانی "حلال" می کرد. درست مثل آواز قصاب پیش کوچۀ ما که در وقت "حلال" کردن گاو و گوسفندی پیهم می گوید: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر.
من سیاست مدار نیستم و به همین خاطر نمی توانم به این عمل توجیه سیاسی بدهم. این که حامد کرزی و احزاب و جبهه ها خرد د درشت جهادی و غیر جهادی باید و نباید دوستی و دشمنی ها با طالبان داشته باشند مورد به بخش سیاست و سیاست مداری گری های ایشان و تمامی سیاست مداری های عصر ما است. من فقط یک چیز را میدانم و یقیین دارم که: اسلام، بلی دین مبارک اسلام، که از طرف "الله" توسط محمد"ص؟؟؟" برای نوع بشر ارمغان آورده شده است همین باور های طالبان و القاعده است وبس. عمل این ها صدفیصد مطابق به دین مبین اسلام است وبس. اگر به قرآن رجوع کنید تمام این اعمال در آن به درستی بیان شده است. دین اسلام دین هست که طالبان به خاطرش جوان های را به خود کشی وادار میسازد. دین اسلام دین است که در زمان حاکمیت طالبان همۀ کسان که در افغانستان بودند با گوشت و پوست خود تجربه کردند. من بودم و دیدم. این دین دین پشتون ها نیست تنها. این دین هزاره ها، دین تاجک ها و دین ازبک و غیره افراد امت اسلامی است. این دین خاص افغانستان هم نیست این دین در عراق هم به رستاخیز خود رسیده. در عربستان هم سخت جایگاه دارد و در ایران "انقلاب اسلامی" کرده کرده به رستاخیز خود رسیده. این دین را فقط طالبان، القاعده و گروه ها و سازمان های خرد و بزرگ دیگری که به آنها پیوند دارند تمثیل می کنند و به حق که مسلمانان واقعی هستند. حتی به نظر من جمهوری اسلامی ایران به صورت رسمی یک جمهوری اسلامی نیست. شاید در خفا مسلمان باشند اما بسیار کم مسلمانیت خود را مثل احزاب و تنظیم های اسلامی حاکم در افغانستان نشان میدهند. این ها در نسوس اسلامی به منافقین مسما شده اند.
شاید، طبق عادت، دوستی در جواب نبشته من بنویسد که نی مثلاً برادر این ها دین اسلام را تمثیل نمی کنند. دین اسلام دین عشق و محبت است و غیره و غیره، و مثال بیاورد از مولانای بزرگ، مثال بیاورد از حافظ رند، مثال بیاورد از هزاران انسان که چهرۀ به اصطلاح انسانی اسلام را نشان داده است. اما من باور نمی کنم. انسانیت و اسلام؟ باور نمی کنم. آنها همه از نگاه اسلام حقیقی یا گمهراه بوده اند و یا منافق.
زمان در همین نزدیک کابل، در وادی ارغندی نزدیک پغمان خود ما با مجاهدین سر و کار داشته باشم-هنور به قدرت نرسیده بودند-. میدیدم که مجاهدین همیش با اسلام و تعلمیات اسلام بسیار از نزدیک سرو کار دارند. همیش ملا ها با آنها محشور بودند و بود وباش شان اکثرا در مساجد بود که خانۀ "الله" است. تربیه میشدند و می شندیدند و عمل می کردند. وقتی که کابل به خاک و خون کشانیده شد به تعجب شدم که چرا انسان های که سالهاست در تماس با اسلام و در زیر تربیه اسلام و عالم آن بودند و آنهم در خانه شخص شخیص "الله" دست به چنین اعمال غیر انسانی میزند؟ آیا این مکتب "انسان" ساز نمی تواند یک انسان تقدیم به این جامعه کند با این همه قدرت زمینی و الهی؟ بعد ها که طالبان را دیدم به حقانیت اسلام پی بردم و بلی این دین دین انسانیت نیست و با نسانیت اصلاً مشترکاتی ندارد. ما همه کسان که مثل طالبان و القاعده و پیوند های شان فکر و عمل نمی کنیم، ساده، مسلمان نیستم و اگر هستیم هم یا منافق هستیم و یا گمراه. به شمول مادر و خواهر و پدر و برادران ما. به شمول عرب و عجم. به شمول عالم اسلامی ما و جاهل اسلامی ما. شاید انسان یا شبه انسان باشیم اما مسلمان نیستم. اسلام همین است که در این کلیپ و در صد ها کلیپ دیگر می توانید ببیند. اسلام همین است. با انسان باش و یا مسلمان. یا مسلمان باش یا منافق و گمراه تا به انسانیت نزدیک تر شوی حتی اگر یک وجب باشد.
5 جون 2008, 14:47, توسط سليمانخيل
محترم بابکرخيل صاحب،مقالهء دردانگيزتان را باآنهمه احساسات عالی تان خواندم، راستی هم سربريدن انسانی کاری است جنايتکارانه ولی ايکاش نوشته هايی از قبيل نوشتهء شما درپهلوی احساسات ، کمی هم با منطق وعقل همراه می بود. نسبت دادن اعمال اين وآن به اسلام همان چيزی است که تحت برنامهءمنظمی از طرف حلقات استعمارگر با شدومد تبليغ می شود وکسانی مانند شماآن را طوطی واروشايد هم دانسته تحت تاثير عقده هايی که دردل دارند، تکرار می کنند ورنه شمامی بينيد ومی شنويد که اشغالگران امريکايی درعراق وافغانستان،شبيه همين جنايت را همه روزه انجام می دهند ولی هرگز احساسات انسانی شما حرکتی نمی کند؛ بااين تفاوت که کارد طالبان جنايتکار تنها سر انسانی را از تنش جدا می کند ولی بمب های مترقی وانسانی بشردوستانهء امريکايی ها همهء اعضای انسانهارا ازيکديگر جدا می کند!
امريکايی ها درعراق يک مليون انسان را با همين روش کشتند اما قلم های چاکرانی مانند شما، درعوض اشغالگر جانی، مردم عراق را که دربرابر آنها مقاومت می کنند ، محکوم می کنند! درافغانستان ، در عراق ، درفلسطين، درصومالی، درکشمير، درچچن، درفلپين وخلاصه درسرتاسر دنيا ، خون مسلمانان توسط استعمارگران ومزدوران شان به زمين می ريزد وآنگه کسانی مانند شما، تنها وتنها مسلمانانرا ملامت می کنيد ودين اسلام را محکوم می نمائيد!
برای شما چاکران فقط يک حادثه کافی است که درسهای داده شده از طرف اربابان تان را تکرار ونشخوار کنيد ورنه طالبان را باايران چه کار؟! آيا درايران تا حال سر کسی رابريده اند وياحکومت ايران يک برمليونم حصهء جنايات امريکارا عليه بشريت انجام داده است؟!
بهرحال! توصيهء شمارا پذيرفتيم وانسان شديم نه مسلمان! اين را شما خوب می دانيد که درجهان هيچ انسانی انسان محض نيست ، پس منظور شما کدام انسان است؟.. انسان بی خدا يا با خدا؟.. اگر منظور تان انسان بی خدا است، آيا لينن واستالين ومائو وپل پت و تره کی وحفيظ وببرک ونجيب وامثال شان ، انسانهای بی خدا نبودند؟ آيا آنها مليونها انسان را نکشتند؟!
اگر منظور تان انسان مسيحی است، آيا بوش وبلير انسان های مسيحی نيستند؟ آيا اين دوجنايتکار مليونها انسان را حلال نکردند؟! واگر مقصد تان انسان يهودی است، آيا سران دولت صهيونستی يهودی نيستند وآيا مليونها فلسطينی توسط اين جنايتکاران کشته نشده اند ؟!
حقيقت اينست که شماوامثال تان را باانسان وانسانيت کاری نيست ورنه فکر نمی کنم خون قربانی طالب با خون قربانی امريکايی ويا اسرائيلی فرق داشته باشد، وظيفهء شما اينست که به بهانه يی اسلام را دشنام بدهيد تا نمکی را که از شوروی وامريکاخورده ايد ومی خوريد ، حلال کنيد!
6 جون 2008, 16:25, توسط بابکرخیل
سلیمان خیل!
بسیار خوب است که جناب شما نظر مرا دردانگیز و مملوع از احساسات عالی یافتید. من آن نظر را تحت تاثیر دیدن جنایت طالبان نوشتم و واقعاً از احساس من سرچشمه گرفته بود و ادعای زیادتر از آن را ندارم. من احساساتم را بیان کردم –که خوش شما هم آمد- و اینک وقت آن است که شما "مسلمان" ها و باور مندان به حقانیت اسلام "راستین" و حتی موجودیت "اسلام راستین" و متغیر از اسلام شناخته شده امروز و تاریخی دست و آستین را بالا زده و با انگشت عقل و منطق آن "اسلام راستین" را به ما و به همه نشان بدهید. در جواب احساسات من چیزی بالاتر از عصبیت طالبی-اسلامی چیزی ننوشتی که روشن گرادعای تو بر انسانی بودن دین اسلام باشد. فقط مشتی دد و دشنام نثار من نمودی وبس. باید به من دلیل میاوردی تا من می دانستم که تو بر حقی. باید چهرۀ، یکی از چهره های اسلام راستین با بار انسانی را برایم نشان میدادی تا من هم مثل تو به انسانیت ادعایی تو نزدیک می شدم. برایم و به دیگران باید می نوشتی که چی چیز های از کردار مسلمان ها که سرانسان ها را مثل گوشفند و الله و اکبر گویان از تن جدا می کنند و با اسلامیت در تضاد است و بر چی اساس. اگر دلیلی نداری بهتر است که از همین لحظه بنشینی و خوب (خوب مثل یک انسان بدون تعصب) تفکر کنی. خود را از دیدگاه های سنتی و سنگ شده رها نموده و در یابی و یا در کوشش در یافتن این باشی که چرا اسلام نمی تواند در عصر ما با انسانیت نزدیک شود.
تو درست می گوی که امریکا و اسرائیل به حیث دشمنان اسلام از اسلام چهره کریه می سازند اما نگفتی که چرا اسلام و مسلمان ها این قدر ضعیف باشند که همیش در خدمت جنایت کارانی قرار گیرد تا بر توع بشر ظلم نمایند.
6 جون 2008, 18:39, توسط بنده طبیعت
بابکر خیل عزیز من به شما و احساس شما افرین میگویم. منطق شما بالا تر از انست تا این ددمنشان انرا درک کنند.اگر ان نفری که گردنش بریده شد برادر شان میبود باز از دستان تان بوسه برداشته و اشک میریختند.و میگفتند که راست میگویی .اینها براستی کور دلان اند.
7 جون 2008, 04:47, توسط وحید
اشتباه شما در اینست که اشتباه مسلمان ها و یا مسلمان نما ها را بگردن دین اسلام میآندازید... شعار حقیقئ اسلام همان است که حسین ابن علی در دهم محرم سال 61 هجری قمری، فرمود، "هیهات منالذله!" در مقابل طالبان همعصرش (اموی ها) سرش را همراه با سر 72 تن از یارانش، بریدند. اسلام میگوید، "ظلم نکنید و مظلوم نیز نباشید!"
اگر خودت یا افرادی چون عبدالطبیعت ها این حقیقت مانند آفتاب را نمیدانید، مشکل خود تان است نه دین اسلام... همانطوریکه حتی شما نمیتوانید پاسخگوی اعمال برادر و خواهر تان باشید، مسلمین نیز مسئول اعمال بد مسلمان نما های طالبی نمیباشند. طالب را استعمار کهنه به کمک استعمار نو، اسلام غربی (وهابیت) و پاکستان بوجود آورد و مسئول سربریدن و جنایات آنها نیز اسلام نه بلکه آفرینندگان طالبان و خود طالبان وحشی و پست فطرت خواهند بود.
7 جون 2008, 09:16, توسط یک مخلوق طبیعت
بابکر خیل صاحب سلام!همین دوست عزیز ما وحید جان سلیمانخیل هم ممکن است از احکام اسلام و فقه اسلامی (البته منظورم فقه جعفریه )اگاهی کامل دارند.و برداشت شان از کتاب حدودالله هم مکمل بوده و همه این حدود را انسانی و مدرن تشخیص داده اند.اگر اشتباه نکرده باشم نظر به نوشته هایشان معلوم میشود که در جهان از بدو پیدایش اسلام هیچگاهی حکومتی که به واقعیت نمایندگی از احکام الله را کند تاسیس نشده است.به جزءزمان خلیفه چهارم و رژیم پیرو خط امام راحل بعد از انقلاب در ایران.(مخصوصآ احمدی نژاد صاحب)متباقی همه حکومات مسلمین از اموی ها و عباسی ها گرفته تا عثمانی ها و تا اخر یا مربوط به استعمار کهنه و یا استعمار نو ویا اسلام غربی؟؟!(به قول خمینی اسلام امریکایی)و یا وهابیت و پاکستان میداند.مگر باز هم خانه شان آباد که بریدن سر یک انسان را قبول نمیکنند و انرا بنام جنایت یاد میکنند.البته این به واقعیت که یک جنایت است.و نظر به معلومات های وحید جان همه این دساتیر از طرف همان کفار نامسلمان صادر میگردد که دین اسلام را بد نام کنند.هر قدر که ما برایش اسناد از جواز خشونت و احکام شرعی (در تشیع و تسنن هردو)برایش مثال بیاوریم باز هم قبول نمیکنندومیگویند که نی بابا این حرف ها ساختگی است و شان نزول ان چنین و یا چنان بوده و دین اسلام دین ترحم و محبت میباشد.حالا در این نوبت من برایشان یک مثال دیگر از این ترحم که مطابق احکام الله و فقه شریف (هم جعفریه وهم هر چهار شاخه مذهب اهل تسنن)میباشد ،برایتان نشان میدهم.البته من مطمئن هستم که اقای وحید این عمل را تائید نموده و انرا بر خلاف ادعا های قبلی شان از دساتیر غرب استعمارگر نمیدانند.در این حصه دیگر استعمار کهنه و نو جایی ندارد.بابکر خیل صاحب باز جواب شان را ببین.اگر اینبار اقای وحید سلیمان خیل این کار را غیر انسانی دانست بدانید که براستی دارای عاطفه انسانی میباشد.و دلش براستی و نه از روی ریا به انسان ها میسوزد.اقای بابکر خیل اگر شما احساس میکنید که تحمل دیدن انرا ندارید بهتر است نبینید.
وحید جان ایا شما سنگسار را تائید میکنید؟
چرا مسلمانان باز هم با تقلید از دین یهودی مرتکب این وحشت در عصر حاضر میگردند؟
آیا به واقعیت این عمل مطابق احکام اسلام میباشد؟
اگر این حکم در قران نیست پس چرا انرا در ایران اجرا میکنند.ایا اینکار شان از روی دساتیر استعمار است؟
آنلاین : سنگسار و یا جاری ساختن حدود الله مهربان و نهایت با رحم بر مخلوقاتش
7 جون 2008, 16:18, توسط وحید
بازهم اشتباه گرفته اید جان برادر! میتوانید در قرآن تحقیق کنید با اینکه افرادی این کار را قبلاً انجام داده اند.
در این مورد مطالعۀ بیشتر بفرمایید و من ادعا نکرده ام که حکومت جمهوری اسلامی ایران همان حکومت پیامبر و یا علی میباشد. یک عادت شما اسلام ستیزان این است که تا حرف اسلام واقعی در میان آمد، دفعتا چشم ها را بسته و دهن را باز نموده و طالبان و یا احمدی نژاد را به عنوان نماینده های خدا و پیامبر معرفی مینمایید.
در پاسخ به سوالات تان:
1. نه من در مورد سنگسار به دلیل اینکه در قرآن ذکر نگردیده، کاملاً شک دارم.
2. به علتیکه مسلمان ها قبل از اینکه مسلمان باشند، انسان اند و انسان نیز جایز است تا اشتباه کند.
3. نخیر این حکم در قرآن و احادیث معتبر و روایت های دقیق ریشه ندارند. اما شاید در بعضی از موارد بعضی از بزرگان دینی برای اینکه از عمل شنیع و پُر از زیان (زنا) جلوگیری کرده باشند، خواسته اند اینرا به قسم یک اخطار و یا خط سرخ، فراروئ مسلمین قرار دهند تا آنها با وحشت از این نوع کشته شدن دست به چنین عمل واقعاً زیانبار و خطرناک که شیرازۀ فامیل ها را متلاشی کرده و موجوددیت زندگئ مشترک را با خطر از بین رفتن صد در صد مواجه میکند، نزنند.
4. طوریکه در بالا گفته شد مسئولین جمهورئ اسلامی معصوم نمیباشند. و شخصاً من در این هیچ شکی ندارم که از بودجۀ خاص ایالات متحده برای صدور دیموکراسی (!) به ایران شاید قسماً یک مقدار پول برای بعضی از افراد خود فروخته در لباس روحانیت فرستاده شود تا چنین احکام عجیب و غریب را به نام اسلام جاری کرده و آب به آسیاب جورج بوش پرست ها بریزند.
و در اخیر اگر کدام روز (خدای نخواسته) کدام فردی به همسر، خواهر ویا دختر شما تجاوز به عنف کند، عکس العمل شما در مقابل آن فرد متجاوز چی خواهد بود؟
و اگر کدام روزی (بازهم زبانم لال و خدای نخواسته) همسر، خواهر و یا دختر شما به رضایت خود (با آنکه همسر داشته باشند) مرتکب زنا گردند، بازهم واکنش شما را میخواهم بدانم. (هردو سوال نه تنها در مورد زنان بلکه در مورد مرد ها نیز صدق میکنند)
فکر کنم تنها در آن موقع است که میزان نفرت شما از احکام موثق اسلامی به صفر تقرب کند و به ارزش فرامین الهی بفهمید. همچنانکه خود نوشته اید که انسانها آنگاه از ملیشه های غربی (طالبان) متنفر خواهند شد که سر یک عضو فامیل خود را بدست (طالبان) ویا فرستادگان وزارت پنج ضلعی بریده بینند.
7 جون 2008, 18:05, توسط سليمانخيل
بابکر خيل آغا! من فکر می کنم شما خودرا به کوچه حسن چپ می زنيد واز جواب دادن به سوالاتی که من از شما کرده بودم، طفره می رويد. من از شما که اعمال وحشيانهء سربريدن انسانی توسط طالبان آمريکايی را حکم قرآن وعين اسلام گفته بوديد ودشنام های غليظ نثار اسلام نموده وحکم صادر نموده بوديد که يا مسلمان باش ويا انسان، پرسيده بودم که کدام انسان؟! مسلماً هيچ مسلمانی درنزد شما انسان نيست واين حکم شماست ولی نفرموديد که انسان عيسوی باشيم ويا يهودی ويا کمونست ، کداميک؟! ويا انسانی از نوع شما که به روی عقده وتعصب - تعصب بی خدايی هم يک نوع تعصب است- ويک طرفه وبامنطق کج ومعوج ، اعمال انسان هارا به اديان نسبت می دهد وحکم صادر می کند؟!
از من دليل می خواهی ، بچشم من برايت دليل می آورم ولی اين توبايد باشی که به قضاوت عجيب خود دليل بياوری وثابت بسازی که اعمال طالبان واين وآن ، عيناً حکم قرآن واسلام است! اگر چنين باشد ، امريکايی هايک ونيم مليون انسان را درعراق بنام ديموکراسی کشتند وروسها يک و نيم مليون انسان را درافغانستان کشتند، پس بايد بگويی که اعمال بوش ويارانش عين ديموکراسی است ولی من تا حال از تو حکمی درمورد ديموکراسی کذايی وکمونزم نديده ام! توواشخاصی مثل تووقتی جوش می آوريد که کسی به نام اسلام ، جنايتی انجام بدهد ولو اسلام ازو بيزار هم باشد اما جنايات ديگران که واضحاً با نام عقايد وباورهای شان همراه است وبه آن افتخار هم می کنند وبخاطر آن همهء قوانين را زيرپا می گذارند، ازديدگاه شما نويسنده های باصطلاح متفکر وبی تعصب، اشکالی ندارد وکاملاً انسانی است واگر اشکالی هم داشته باشد ، ربطی به ديموکراسی وکمونزم ندارد! آيا بااين حال خودت که مرا به تعصب طالبی واسلامی متهم می سازی - درحاليکه من از طالب واعمالش بيزار هستم- تعصب الحادی نداری ؟! آيا تو واقعاً بحيث يک انسان بدون تعصب ويک انسان واقعی ، حق را می نويسی؟! اگر چنين است چرا فقط از اعمال مسلمان نمايان که به نظر تو انسان نيستند، می نويسی ودربرابر اعمال جنايتکارانه غيرمسلمانان که به نظر تو انسان های واقعی هستند؛ چون مسلمان نيستند، سکوت می نمايی! مگرکشتن ونابود کردن انسان هابا کارد ويا بمب ويا توپ وتانک ويا هم حتا با مسکن وداروی آرامبخش، نتايج متفاوتی از هم دارند؟! قتل انسان ، قتل است باهر وسيله يی که باشد ولی حيف وافسوس به انسان های مانند شما که فقط يک چشم داريد وبا آن مراقب مسلمانان هستيد وباقی جهان خير وخيريت است !
اگر درگوشه يی از افغانستان ، شخصی زن خودرا می کشد، آن را به اسلام نسبت می دهيد، اگر مردی زن خودرا طلاق می دهد، آن را به اسلام نسبت می دهيد، اگر پای خرکسی لنگ می شود، آن را به اسلام نسبت می دهيد وفقط از همان زمان آغاز می کنيدکه حکومت خونخوار انسان های بی خدا که به نظر شما انسان های واقعی بودند- چون مسلمان نبودند- به همت ملت مجاهد افغانستان سرنگون شد واما قبل ازان به نظر شما دورهء طلايی بود با آنکه يک ونيم مليون انسان توسط کمونست های وحشی يعنی انسان های واقعی شما ، زنده به گورشده بودند! اگر تعصب الحادی وتعصب ضد اسلامی نداريد- چون تعصب دوقسم است، تعصب برای چيزی وتعصب برضد چيزی- واگر انسانی بدون همهء گرايشات هستيد يعنی انسان محض نه مسلمان ونه يهودی ونه مسيحی ونه کمونست، پس لطفاًبه اين سوال ،جواب قانع کننده ومنطقی بدهيد که اگر کودتای خونين کمونست هانبود، اين مجاهدينی که شمابه بهانهء آنها نيز اسلام را دشنام می دهيد، از کجا می آمدند واين طالبان از کجا پيدا می شدند که شما اعمال جنايتکارانهء آنها را به اسلام نسبت می دهيد؟ پس چرا از ريشه ومادر همهء مشکلات چشم می پوشيدوباريختن اشک تمساح به قربانی چند طالب جانی ، صدها دشنام را نثار عقيده يی می کنيد که ملت تان به آن ايمان دارد وروزانه صدها نفردرسراسر جهان ، علی الرغم تلاش های اشخاص عقده مند وغرض ورز وملحدين باصطلاح مترقی مانند شما، به آن داخل می شوند که تاره ترين آن يک يهودی سرشناس است که دشمن سرسخت اسلام بود وآن را مانند شما دشنام می داد ولی همين چند هفته پيش اسلام خودرا اعلان کرد!
می فرمائيد ، مجاهدين چنين وچنان کردند ولی از جنايات کمونست ها خاموش هستيد؛ توگويی قبل از داخل شدن مجاهدين درکابل ، دنيا گل وگلزار بود! جناب محترم! همين مجاهدينیکه تو به بهانهء اعمال آنها ، اسلام را دشنام می دهی ، يک دههء کامل برای حفظ کشور وناموس تو عليه وحشی ترين قدرت دنيا جنگيدند وتقريباً نود درصد افغانستان تحت کنترول شان بود، اما هيچ عمل خلافی از آنها سرنزد، اين که درکابل چه شد وچه نشد ، همه می دانند که دست های زياد بيرونی درکاربود وآمريکا وپاکستان به اضافه رفقای انسان تان يعنی خلقی صاحبان وپرچمی صاحبان محترم ،آجنداهای خودرا داشتند وعملی می کردند واگر مجاهدين تشنهء کشتار می بودند اولتر ازهمه بايد بزرگترين وطنفروشان وجاسوسانی را که درقبضه شان ، اسير شده بودند، قتل عام می کردند ؛ درحاليکه چنين نکردند وآنهارا بدون محاکمه ، عفو کردند واين بزرگترين جرم مجاهدين بودکه وطنفروشان را نه تنها بخشيدند بلکه درصفوف خود جا دادند وازآنها کار گرفتند وبا اينهمه من همهء آنهايی را که درافغانستان به هرنام ونشانی که مرتکب جرم وجنايت شده اند- بشمول امريکايی ها- قابل محاکمه ومجازات می دانم ومانند خودت قضاوت يک طرفه نمی کنم!
واقعاً اين تفکر بی تعصب وعالمانه وانساندوستانهء توست که هرکسی از عقيده ودينش که متاسفانه اشخاص بسيار ذليلی برآن تاخت وتاز می کنند، دفاع کرد به نزد تو طالب است واستدلالش طالبی ! راستی هم که تو بدون تعصب فکر می کنی !
می فرمايی « اسلام با انسانيت سرسازش ندارد» بازهم سوال اينست که کدام انسانيت؟! تو از کدام انسانيت حرف می زنی؟! واقعاً انسان متعجب می شود وقتيکه می بيند ، قلم های اشخاصی مانند خودت چه با حرئت به چشم مردم خاک می پاشند وخجالت نمی کشند؟! تو به من نشان بده آن انسانيتی که توازان با دهان پر ياد می کنی ، کجاست؟!
آيا کشتار وحشيانهء مردم عراق وآتش زدن به اجساد آنها انسانيت است؟! آيا کشتار مليونی ملت خودت توسط روسهای آدمخوار انسانيت بود؟!آيا محاصرهء اطفال غزه وکشتن آنها از گرسنگی ،انسانيت است؟! آيا خاموشی وحتا تاييد جنايات جنگی رژيم صهيونستی توسط سازمان ملل متحد، انسانيت است؟! آيا اعمالی را که امريکا اين يگانه ابر قدرت جهانی واين قلهء ديموکراسی در زندانهای مخوف بگرام وگوانتانامو وابوغريب انجام داد، انسانيت است؟!آيا کشتار هزاران هموطن بی گناه خودت توسط بمب های کور امريکايی که سران مغرور فصر سفيد حتا دربرابر بسياری ازانها، بخود زحمت تاسفی رانمی دهند، انسانيت است؟!
تو از کدام انسانيت حرف می زنی جناب! اگر انسانيتی دروجود خودت وجود دارد، لطفاً ازين قربانيان هم حرفی برزبان بياور وکمونزم وديموکراسی رامحکوم کن، آنگونه که اسلام را محکوم می کنی !
واما مثال: من از تاريخ پرشکوه وتمدن انسان ساز اسلام فعلاً مثال نمی آورم چون حرف به درازا می کشد واگر تمايل داشتی ، درآينده مثالهايی از تعليمات وتاريخ اسلام برايت می آورم ؛ البته درصورتيکه واقعاً جويای حق وحقيقت باشی وذهنت قبلاً به شکلی پر نشده باشد که ديگر آمادهء پذيرش مطلب ديگر نباشد. من برايت دومثال از دو حکومت می آورم که هردو اسلامی هستند؛ يکی حکومت حزب عدالت وتوسعه درترکيه که سنی است وديگری حکومت جمهوری اسلامی ايران که شيعه است!
حکومت اسلام گرای فعلی ترکيه با وجود دسيسه ها وخشونت ها وديکتاتوری انسانهای بی خدای اتاتورکی يعنی انسانهای واقعی از نطرخودت، با برنامه های سازندهء اقنصادی ومترقی خود بحدی دربين مردم ترکيه محبوب شد که دوبار بشکل متواتر با دوثلث آرای ملت بزرگ ترکيه به قدرت رسيد وآرايی که بار دوم به دست آورد ، بيشتر از آراء بار اولش بود که اين درتاريخ ترکيه بی نطير وبی سابقه است ؛ ورجوع مردم به حزب عدالت وتوسعه وقتی افزايش يافت که همهءاحزاب غيراسلامی يا به تعبير خودت انسانهای واقعی ، درامتحان های مکرر خود دربرابر ملت ، ناکام شده ودزدی ها وفساد های شان افشا شده بود. واينک اتاتورکی های بی خدا يا به تعبير خودت انسان های واقعی وديموکرات ، تلاش دارند تا آراء مردم را باطل سازند واين حزب را ممنوع اعلان نمايند!
واما جمهمری اسلامی ايران با وجود دسايس فراوان امريکا و رژيم صهيونستی ، اينک هم از نگاه اقتصادی وهم نظامی وهم سياسی ، به رقيب قدرتمند امريکا درمنطقه تبديل شده است وبا وجود اينکه بسياری از سياست های آن درمورد افغانستان، ازديدگاه من مردود است؛ اما اينک جوان ايرانی که درزمان شاه جز ابتلا به فحشا ومخدرات ، کمالی نداشت، روزی نيست که درساحه ای از ساحات علم ودانش ،اختراعی نکند وخدمتی به وطن خود ننمايد ولی بالمقابل جوانان افغان توسط خدايان ويامبران ديموکراسی، روزتاروز درلجن مخدرات ورقص وفحشا وشراب غرق می شوند وفقر وبدبختی دامنگيرشان است وآنگه قلم بدستانی مانند شما هم رسالت خودرابه شکل بسيار خوبی درقبال آنها انجام می دهند وبه ايشان می آموزند که انسان باشند نه مسلمان!
وسخن آخر اينکه : خودت از باصطلاح دو ودشنام بنده ياد کرده يی اما من به تو می گويم: يک بار نوشتهء قبلی خودت را بخوان، اگر واقعاً مودبانه بود وبه يک ونيم مليارد انسان دشنام نداده بودی ، آنگه من ملامت ؛ ورنه انسان نبايد کور خود بينای مردم باشد؛ بويژه انسانی که ادعای انسان محض بودن را می کند!
8 جون 2008, 14:35, توسط بابکرخیل
سلیمان خیل صاحب:
به نظرمن بهتر است انسان اول "انسان" شود و بعد تصمیم بگیرد که مثلا کدام دین، کدام روش سیاسی، کدام جهان بینی و اندیشه برایش بهتر است و انسانیتش را می تواند انکشاف و گسترش بدهد. باد این را اذهان داشت که قبول یک اندیشه و یا طرز دید در یک زمان معین ضرورت نیست که یک قبول دائمی و بدون تغیر باشد. من هم زمان بسیار مسلمان بودم ولی کمتر انسان بودم. هنوز هم در کوشش این هستم که انسان باشم و یا انسان تر شوم. اما بدون ترک سموم و پیش داوری ها سنگ شده دینی و ایدیولوژیکی مشکل است که یک بنی آدم انسان شود. بی دینی من ناشی از مخالفت با اسلام نیست بلکه ناشی از خواهش درونی در بند نبودن است. می خواهم آزاد باشم، آزاد مثل انسان. بدون دخالت خدا وبدون دخالت شیطان. از بسیار قدیم من چشمانم را شستم و ذهن خود را شستم تا دنیا را با دیده نو ببینم و آنرا بشناسم. تا زمان که خود را از سموم تلخ باور های دینی و ایدیولوژیکی خالی نکرده بودم، هر طرف که می رفتم به بن بست روبرو می شدم. من خود را خالی کردم تا از انسانیت پر کنم و در این راه روان هستم تا برسم و یا شاید نرسم!!؟ اما میروم و میروم و میروم.
نه تنها دلم بر انسان های می سوزد که در زیر بمبارد رژیم مزدور و کمونیست خلق و پرچم و بادارن روسی آن کشته و برباد شدند بلکه بر تمامی انسان های می سوزد که در زیر تصلت رژیم تمام گرای بلشویکی در زمان لینن و استالین دسته دسته نابود میشدند. من با تو در یک کلام در جنایتکار بودن امریکا و اسرائیل هم عقیده هستم. فرق ما در این است که تو از دید اسلامی آنها را جنایت کار میدانی و من از دید انسانی.
قبلا هم به شما تذکر دادم که من از روی احساس آن نبشته را نوشته بودم اما اینک با برداشت ناشی از تفکر می نویسم: ایا فکر می کنی که طالبان کرام بدون استناد بر اسلام و بدون فرمان مراجع معین اسلام دست به سربریدن انسان ها می کنند. اگر جواب تو بلی است در اشتبا هستی عزیز. طالب ها محکمه دارند، طالبان عالم دین دارند. آنها با استناد بر نسوس اسلامی و قرانی (فرض و سنت) دست به این اقدام می زنند همچنان که جنگ شان را با همان دسیسه سازان ضد اسلامی (امریکا و اسرائیل)، توهم یقیین داری که دشمن اسلام هستند، امر اسلام و الله و محمد میدانند و در این راه نه تنها از سربریدن انسان ها بلکه از کشتن خود شان و صدها انسان با گناه و بی گناه هم ابا ندارند.
این که برتو بد خورد و یا نخورد مهم نیست ولی هر گاه من بخواهم که مسلمان واقعی باشم فقظ و فقط طالب یا عضوی القاعده می شوم. چون واقعا این ها هستند که مسلمان واقعی هستند و مطابق به شریعت غرای محمدی و احکام دین "مبین" اسلام رفتار می کنند. تو هم خود را مسلمان می گیری اما خلاف امر اسلام به عوض اینکه با طالبان یک جاه شوی آمدی و با دسترسی به انترنت وقت خود را ذر بحث با کفار که همو خدای محمد ذهن شان را سنگ ساخته مصروف میسازی . تو بادرک بیچاره گی اسلام و داشتن دشمنان بسیاربا قدرت و جنایت کار باید همین حالا در سنگر طالبان می بودی و یا سال ها ماه ها پیش خود را انفجار میدادی تا به جنت فردوس می رفتی.
تو حاکمیت های اسلامی ایران و ترکیه را بهترین نمونه از حاکمیت اسلام واقعی میدانی اما به نظر اسلام آنها فقط و فقط منافق هستند. به جای امیرالمونین رئیس جمهور و رهبر انقلاب دارد. انتخابات می کند و بر اساس رای مردم انتخاب می شوند. آیا میدانی که دیموکرسی از کجا آمده؟ از غرب. از دامن همو مردم که به ضد اسلام جنگ صلیبی به راه انداخته اند. پس چگونه می تواند یک رژیم اسلامی باشد؟
ترکیه؟ ترکیه حتی از نظر من هم یک دولت اسلامی نیست. نه سنگساری وجود دارد و نه حجاب و نه سر بریدن ونه جهاد. عصوی پیمان ناتو هم است و در افغانستان در پهلوی دشمنان اسلام در حال پیش برد جنگ صلیبی امریکا و اسرائیل بر ضد اسلام است.
به ادعای تو من یک ملیارد مسلمان را توهین کرده ام. نه عزیزم من فقط چند هزار نفر مسلمان واقعی را توهین کرده که عبارتند از طالب ها و شبکه القاعده. باقی مانده این یک ملیارد اصلا مسلمان نیستند وفقط وفقط پدر و مادر شان گفته که نماز بخوان و روزه بگیر به خدا باور داشته باش محمد را به حیث آخرین پیامبر بپذیر. آغاجان اگر تمام اینها مسلمان می بودند با یک شاش عادی کفر را از صفحه روزگار محو می کردند. این ها فقط منافق از دید اسلام و انسان از دید من هستند. کاش من به این یک ملیارد انسان دسترسی میداشتم تا، به گفته تو، توهین به ایشان آنها را به تفکر وادار می کردم تا به انسانیت نزدیکتر شوند که باز با شاش شان تمامی جنایت کار های اسلامی و غیر اسلامی را از روی زمین پاک می کردند.
8 جون 2008, 17:07, توسط شبیر
روحانیون طالبان نیز مانند ملاخرواری ها (فردیکه سالها مردم را در قندهار جماعت داد و بالاخره انگلیس برآمد...) تربیه شده و دالر خورک غرب میباشند. اشتباه شما در اینجاست. شما هر فردیرا که کلمۀ طیبه را بر زبان آورد، مسلمان میشمارید. بنابر عقیدۀ شما امیتابچن نیز مسلمان است چرا که در فلم های بالیودی بار ها کلمه را بزبان آورده... که بسیار خنده دار است.
رهبران جهادی نیز حقیقت شان را همه میدانند بجز چند تن مانند شما که در خواب خرگوش هستند.
و کدام دیموکراسی؟
اکثریت مردم ترکیه خواهان از بین رفتن منع حجاب در مراکز علمی و دانشگاه ها هستند که قضات و جنرالان نوکر و خود فروخته با خواستۀ اکثریت مخالفت میکنند. آیا همین دیموکراسیست؟
اگر دیموکراسی همین باشد خاک بر سر دیموکراسی و دلباخته های آن!
و کدام انسانیت؟
60 سال است که مردم فلسطین در خاک و خون میغلتند اما انسان دوستانی مانند شما صرف سر تکان داده و تأسف (!) ساختگی میکنید...
و در عراق و افغانستان مردم بیگناه قتل عام میگردند و شما دارید چک، چک میکنید و چاکلیت دیموکراسی نوش جان میفرمایید که اگر وجدان داشته باشید در زندگئ تان نام دیموکراسی را نباید دوباره بگیرید. اما وجدان کجاست؟
9 جون 2008, 06:35, توسط سليمانخيل
جناب مخترم بابکرخيل صاحب! ازين که به طرف انسان شدن پاگذاشته ايد ، برای تان فعلاً تبريک نمی گويم چون شما به ادعای خودتان هنوز به مرحلهء نهاپی انسان شدن نرسيده ايد. هروقت انسان کامل آزاد ازاد ازبند قيود مذهب وخدا شديد ومانند لينن واستالين ومائو وپل پت وتره کی وحفيظ وببرک ونجيب وسائر انسان های کاملاً آزادی ازين دست که هفتاد هشتادک مليون انسان غيرواقعی ويابهتر بگويم حشرات دوپا را کشتند وآنگه آرام درزيرخاک غنودندکه نه حسابی است ونه کتابی ونه پرسانی؛آری هروقت چنين انسان شدی برايت اين انسانيت را تبريک عرض می کنم، فعلاً که انسان اسيری بيش نيستی ؛ اسير عقده هائيکه سراپای وجودت را احاطه کرده اند ونمی گذارند عاقلانه قضاوت کنی ورنه اين کدام منطق است که اعمال وحشيانهء طالبان را به دينی نسبت می دهی که قرآنش می فرمايد" من قتل نفساً بغيرنفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جميعاً ومن احياها فکانمااحياالناس جميعا" يعنی " هرکس شخص بی گناهی رابدون قصاص وفساد درزمين بکشدمانند آنست که همهء انسانهارا کشته باشد وهرکه سبب زندگانی کسی شد مثل آنست که همهء مردم را زنده ساخته است" المائده آيت 35
واما ذکر خيری هم درنوشتهء نخست خود از مولانای بزرگ وحافظ رند نموده بوديد، شايد شما آنهارا نيز مانند خودتان انسان می پنداريد اما من می گويم - واين را با استناد به کشف بسيار عالی خودتان می گويم - که آنها نيز انسان نبودند زيرا برخلاف ميل شمابه خدا وقرآن واسلام باور داشتند واگر نمی پذيريد، اين شما واين هم مولانای بزرگ وحافظ رند:
گرچه قرآن ازلب پيغمبراست - هرکه گويد حق نگفت او کافر است - هين بخوان قرآن ببين سحر حلال - سرنگونی مکرهای کالجبال - بشنو از آيت قرآن مجيد - گر توباورنکنی قول مرا -
گرتو خواهی نور قرآن در درون جان خويش - هست سر نورپاک جملهء قرآن صيام - تو زقرآن باز خوان تفسير بيت - گفت ايزد مارميت اذرميت - چون تو درقرآن حق بگريختی - با روان انبيا آميختی -هست قرآن مرترا همچون عصا - کفر هارا درکشد چون اژدها - تا قيامت می زند قرآن ندا - ای گروهی جهل را گشته فدا -من بندهء قرآنم اگر جان دارم - من خاک در محمد مختارم !
واما- به تعبيرشما - ناانسان ديگری که لسان الغيب حافظ شيرين سخن است ، می فرمايد:
حافظ به حق قرآن کز شيد وزرق بازآی - باشد که گوی عيشی دراين جهان توان زد - حافظا درکنج فقر وخلوت شبهای تار- تابود وردت دعا ودرس قرآن غم مخور !
درپايان پاهای شمارا دررفتن به سوی آزادی مطلق که همانا بی بندوباری مطلق است ،رساتر می خواهم!
22 جون 2008, 07:04, توسط آتش
من هم با احساسات و نظر جناب آقای بابکر خیل موافق و همنوا هستم. من معتقدم که این اسلام است که از "انسان" "طالب" میسازد, نه این که طالبان اسلام را بد نام میسازند. اسلام حقیقی همان است که طالبان به آن معتقدند و به آن عمل می کنند. این که ما می گو ئیم "هر عیب که هست در مسلمانی ماست" صرف حرف مفت است طوطی وار آنرا آموخته ایم و خود را با آن فریب میدهیم. اسلا در نخست توسط شمشیر بالای اجداد ما تحمیل شد و بعداً نسل به نسل کور کورانه به ما به میراث رسیده است و ما هم کور کورانه از آن پیروی کرده به نسل های آیندهء خود آنرا انقال میدهیم, بدون آنکه تعمقی از خود در آن داشته باشیم...ادیانی مختلفی در طول تاریخ بشریت به عرصهء وجود آمده اند, سیر صعودی خود را پیموده و نابود شده اند. اسلا نیز که فعلاً در درون خود به بحران مواجه است تا چند سدهء دیگر در موزیم ادیان در پهلوی ادیان از میان رفته قرار خواهد گرفت, اما اینکه تا آن زمان چه اندازه مشکل برای جامعهء بشری ایجاد خواهد کرد , چیزیست که چندین نسل دیگر باید آنرا تحمل کند و قربانی بدهد.
22 جون 2008, 08:53, توسط بسم الله
از آتش که سازندۀ ابلیس و یا همان شیطان است، بیش از این نمیتوان توقع داشت چرا که دشمنئ ابلیس با اسلام و مسلمین کاملاً هویداست. شیاطین بکوشند و مسلمین واقعی نیز میکوشند، ببینیم بُرد با کی خواهد بود؟ حق؟ و یا باطل؟ یقیناً که حق و حقیقت برنده است! چرا که باطل ولو در لباس طالب و یا مفتی باشد، بازهم رسوا خواهد شد همانطوریکه طالبان رسوای خاص و عام گردیده اند.
بدون شک که عمر شیطان صفتان و آتش پرستان دراز تر از عمر معاویه، یزید ابن معاویه، ابوجهل، ابولهب، فرعون به شمول نمرود هائ زمانه نخواهد بود.
16 جولای 2008, 06:40, توسط عبد الحق
نظر من به این نوشته خیلی موافق است چون اگر عقل وبصیرت آزاد ودور از تعصب بوده باشد دیگر جای برای سوال باقی نمی ماند واقعاٌ کسانیکه ارزش های انسانی را درکاباره های اروپا وامریکا جستجو می کنند چنین حرف های نمی تواند اصولا درمغز شان تآثیری گزارد وبسیار جای افسوس است که مخالفین دین اسلام بدون آنکه تصمیم دریافت وجستجوی حقیقت را داشته باشند شب وروز درپی آنند تا عیبی را درچهره انسان که به این دین منسوب است رد یابی کنند وبعد از طریق آن اسلام را جولانگه تاخت وتاز خود سازند به یقین می توان گفت آقایون که براسلام خرده می گیرند حق دارند پیشرفت های شگرفی این آئین وشخصیت های نامی اش را تحمل کرده نتوانند چون مکتب آنها دهریت ولادینی است فاقد هرگونه اصول وارزش های انسانی است ومقتضی چنین مکتب غیر از هرزه گوئی ودشنام چیزی نیست وواقعیت های تاریخ درخشان اسلام رابه چشم می نگرند وازان انکار می ورزند به نظر آنها درتاریخ موسای وجود نداشته وعیسای نیامده وفرعونی نگذشته وابراهیمی در آتش افگنده نشده ونمرودی دربرابر دعوت وی شکست نخورده فقط به همان اندازه ایمان دارد که به چشم خود می نگرد وبه گوش خود می شنود وآنچه که دیروز انجام یافته امروز افسانه ای بیش نیست
18 سپتامبر 2008, 18:54, توسط دوست
با سلام به همه ی آنها که به دنبال انسانیت و آزادی نوع بشر هستند
هم نوع من ،گر بخواهی مکاتب وایدئولوژی ها را بواسته اعمال اهل آن مکتب بشناسی و درباره آن تفکر قضاوت کنی به من بگو که دامن کدام مکتب از چنین چنایاتی پاک است .مگر نه اینکه مسیحیان در قرون گذشته خون بسیاری از سیاهپوستان وسرخپوستان ...را ققط برای کسب زمین،طلا،ثروت و... یامگر نهاینکه امروز یهودیان به اسم یهودیت انسانهای بی شماری را در بند کرده یاکشته از این قبیل مثالها درگذشته وحال کم نیست پس با اینحساب عیسی مسیح وموسی کلیم هم جنایتکار بوده اند اصلا هیچ مکتبی نمیتواند ادعا کند که رهائی بخش است چون همیشه عده ای هستند که به اسم آن تفکر اما بخاطر هوس خود دست به چنین جنایاتی بزند . اینکه آن عده از مسلمانان که چنین اعمالی را انجام میدهند جنایتکار وددمنش اند درآن شکی نیست اما در بین بیش ازیک میلیارد مسلمان چند نفر ایگونه اند و آیا این نسبت در باقی ملل نیست واین فقط آفت مسلمانی است .
ضمنا،چه کسی گفته که این گروه خاص از اهل سنت فرقه بر حق از مسلمانان اند اینها مشتی ملانما هستند که اگر نفت عربستان وحمایت آمریکا نبود هیچگا اینچنین نمیتوانستند بلای جان بشریت شوند . پس حساب آنها را باید از اسلام مسلمانان جدا کرد .
درآخرباید بگویم هر انسانی باید از جنایت منزجر شود اما نباید بعد آنبواسطه احساسات تصمیم بگیرد وقضاوت کند این اصلی است که همه ی متفکران واقعی در سراسر دنیا قبول دارند .من هم با دیدن این عکس ها ناراحت وغمگین شدم اما با نتیجه گیری شما به دلایل بالا مخالفم و امید وارد که روان پاکت،تو رابه فکر کردن وادارد
خدا حافظ
آنلاین : بابکر خیل
5 آپریل 2009, 02:55, توسط کسری
درورد بی پایان بر شما افغانی و هموطنم که بالاخره از فراز 1400 سال به چیزی پی بردید که متاسفانه اجدادمان به آن پی نبرده بودند.من یک ایرانی هستم و شما را هموطن خودم میدانم درد افغان یا درد ایران درد من است. اصلا باورم نمیشه یک انفر در اون فضای اختناق به چنین درک عظیمی رسیده باشد.به من حتما ایمیل بزن.
کسری از ایران
5 جون 2010, 13:54, توسط hbibulla
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
6 اكتبر 2011, 12:20, توسط افغان آزاده
درود بر واقعیت گرا هان عزیز ، جای بسا خوشنودی است هنوز داریم آن بزگمردان که باچشمان باز وقعیت های جامعه رامیبینند و دیگران را نیز در تلاش اند تا از سیاه چال جعالت بیرون آورند اما بدا به حال آنانیکه نه خود قادر به درک فریبی اند که سالیان سال اجداد و خودشان خورده اند و نه حتی قادر به پذیرش آن اند که از دیگران بشنوند و حتی انقدر بیتحرک اند که نمخواهند که اندکی به خود زحمتی دهند و در پی واقعیت ها گردند تا ببینند که در چی چالی اند و چی فریبی را دارند با خود به دوش میکشند،
این مهم نیست که متعلق به کدام منطقه جغرافیایی هستیم مهم آنست که اصلیت انسانی خود را درک کنیم و برادر وار در پی آن باشیم که چگونه میتوانیم اطافیان خویش را از کابوسی که همیش آنان را در وحشت، ترس ...... حبس داشته و جز ترس و وحشت پیام ازش نیست ، به دور سازیم تا بتوانند به زندگی راحت و دور از هر نوع فریب و افسانه در یک ماحول واقعی به زیستن ادامه دهند.
به آرزوی نابودی هر فریب و فریب کاری
27 آگوست 2012, 19:15, توسط محمد
من یک ایرانیم . دارای تاریخ چند هزار ساله و مسلمان . وقتی به گذشته مینگرم میبینم نه پیشرفت نه دین و نه هیچ چیز دیگر هدف آفرینش نیست الا انسان بودن . اگر چیزی کرامت انسانی را هدف گرفت باید با آن مبارزه کرد چه در خانه یا بیرون بسته به توان خود . اگر در دینی خالق دستور کشتار و نابودی و نا امنی و فقر و جمعیت مازاد بدون رفاه دهد و شیطان دستور رفاه و مهربانی و زیبایی و آرامش و امنیت واااااااای بر آن خدا و آن دین و پیروانش .......
29 می 2008, 13:12, توسط B.popal
سلام واحترام بهمه خواننده گان کابل پرس?؛
نفرين به اين بربرها وجاهلان روی سياه ونفرين بی پايان به کسانيکه ازاين وحشيان بي کلتوروخونخوارپشتيبانی مينمايدوخواهان تقسيم قدرت باچنين غداران وآدمکشان اند.شرم وننگ است به کرزی وجبهه نام نهاد ملی که خواهان مذاکره ومفاهمه باچنين باند قاتل وآدم کش را همه روزه ازطريق رسانه هاي اطلاعاتی با افتخار اعلان ميدارند.اين صحنه های دلخراش لکه ننگی است بدامن انسان وانسانيت.سربريدن انسان فقط درکلتور عربان جاهل وبی فرهنگ قابل برائت است بس .تمام اديان ومذاهب سربريدن راعمل غيرانسان دانسته وبه شديدترين شکل آنرا محکوم مينمايد.
29 می 2008, 13:46
I am really shocked if islam is like this then I am really going to change my direction from this ugly and cruel faith it, how it is possible to behead human being for the sake of Allah
marg ba karzai wa tamam kasaneka az een adam kushan emayaat mekonaan
MARG BA TALIBAN WA BA HAMAA ZALEMEEN
Fahim
29 می 2008, 15:08, توسط شریف
فهیم جان
شما مسلمانان را با نوکران استعمار کهنه و نو اشتباه گرفته اید! در اسلام (و تمام ادیان دیگر) این عمل غیر انسانی و کاملاً شیطانی قطعاً جواز ندارد... فقط افرادیکه توسط ملا های فرستاده شده و اجیر شده توسط استعمار کهنه و نو، مغز شویی شده اند میتوانند این کار را انجام دهند... این فقط کار اسلام وارداتئ که مٶسس آن (محمد ابن عبدالوهاب) بود، بوده میتواند و بس!
31 می 2008, 10:33, توسط Aawara
Hi Mr.Fahim,
Please do more study about the history of Islam, then you will find that unfortunately the Taliban are real Muslims and they are doing the same things as prophet Mohammad did 1400 years back against non-Muslim people. For example, you have to remember that in the war against Bani- Qoriza ( Jews of Arabia)Muslim warlords beheaded 800 non-Muslim men who had already surrendered. Mohammad directly ordered and witnessed these executions all day long.
I think if you are talking about the Human Rights or human dignity you must criticise Mohammad himself, at first.
31 می 2008, 11:46, توسط Aawara
دوستان عزیز وخوانندگان گرانقدر کابل پرس? موفق باشید! اتفاقأ در رابطه به جنایات وعملکردهای شنیع نیروهای اسلامی طالبان ازطریق پیامهای الکترونیکی ظاهرأ یک اجماع به چشم میخورد وآن اینکه هرکس باالفاظ ولحن متفاوت نفرت وبیزاری خودرا از کارنامه های طلبه های کرام بیان میدارند واین خود امریست مثبت ودرخور احترام. درنقدونگرش عده ای اما یک اشکال بچشم میخورد که گذشته از نادرست بودن ونادقیق بودن آن باصطلاح عامیانه ازآن درجان زدن وخاک بچشم مردم پاشیدن نتیچه میگردد وسخن دیگر اینکه گویا هنوز عصرمغاره نشینی ویخبندان روابط جهانی است وفقط به آخوند ویامولوی دهی نیاز است تا ردپای اجنه را بنمایاند ویا کم شیرشدن گاو شیری فال ببیند . سخن کوتا عده ای دربرخورد باعملکرد نیروهای اسلامی طالبان سعی میکنند آنرا به نیروهای نسبت دهند که ازاسلام عزیز ودستورالعمل هایش بی بهره اند . مشخصآ در رابطه به عمل سربریدن باکارد ویاذبح اسلامی توسط طالبان عده ای را باور براین است که این عمل مغایر بادستورات اسلام است . برای شیر فهم شدن آنعده ازدوستان که هنوز مطالعات اسلامی شان فراتر ازمحیط خانواده ویا تلقینات ذهنی آخوند ومولوی محل نیست باید خاطرنشان نمود که بطور نمونه لااقل جنگ محمد پیامبر اسلام وسپاهیانش باطایفه بنی قریظه را مرور نمایند که باوچود تسلیم شدن به لشکریان اسلام چگونه بدستور مستقیم پیامبر چلیل القدر وباحضورداشت ایشان دریک روز سر هشتصد نفر را ازتن چدا ساختند . آیا برای یک لحظه بخود این جرأت را میدهیم تا بفهمیم که چگونه رهبر دینی یک ملیارد مسلمان ونماینده خدا بر روی زمین یک روز کامل ازبام تاشام ذبح انسان بدست انسان را نظاره گر باشد ودر آخر روز نیز بازیبارویترین زنان به اسارت درآمده جماع نماید وآنگاه دراین رابطه قلم فرسایی نمایم که طالبان اسلام واقعی نبوده ودردین مبین چنین عملی روا دانسته نشده است .
1 جون 2008, 12:15, توسط وحید
آقا یا خانم آواره
متأسفانه معلومات شما نیز در مورد تاریخ و احکام اسلام، متأثر از نفرت و بدبینئ شخصئ تان نسبت به این دین است... دوستان میتوانند خود در احکام اسلامی تحقیق کنند که در کجای آن فرمان داده شده که مردم بیگناه را سر ببرید؟! این یک تحریف آشکار از قوانین اسلامیست که خصوصاً در طول 300 سال گذشته توسط استعمار کهنه، یهودیان معتصب و اسلام ستیز در دنیا صورت گرفته است (چیزیکه امروزه استعمار جدید آنرا ادامه میدهد). مثال خوب این حقیقت تولید مذهب باطل و ناقص (وهابیت) است که راهش از راه اسلام به کلی جداست...
راجع به طایفه بنی قریظه باید واضحاً بگویم که شما و تمامئ دوستان اسلام ستیز به شمول طالبان وحشی و سایر تندروان جاهل اسلام نما، باید تاریخ اسلام را بدون غرض و امیال شخصی مطالعه نموده و بعداً بنویسید و یا سر ببرید...
بنی قریظه نام طایفۀ یست که برخلاف معاهدۀ معتبریکه با پیامبر اسلام امضأ کردند (مبنی بر عدم خیانت و توطئه بر ضد اسلام و مسلمین)، با سایر دشمنان اسلام دست به دست هم داده و بر شهر مدینه حمله ور شدند (جنگ خندق)... در این جنگ چیزی نمانده بود که اسلام در ریشه خشکانیده شده و مردم شاید امروزه فقط در کتاب های تاریخی راجع به آن میخواندند... اما اینطور نشد و منافقین (به شمول طایفه بنی قریظه) شکست خورده و در جنگ (بنی قریظه) پس از یک ماه مقاومت منافقین، حکم اعدام مردهای آنان نه به حکم پیامبر اسلام بلکه به حُکم (سعد ابن معاذ) صادر گردید. دوستان میتوانند در این دو پیوند داستان حقیقئ منافقین (طایفه بنی قریظه) را بخوانند.
امروزه نیز حکم خیانت به کشور و مردم در اکثریت کشور های متمدن و پیشرفتۀ دنیا همان اعدام است اما باید واضحاً گفت که اعدام و سر بریدن بدست طالبان وحشی یک موضوع کاملاً جداگانه بوده و ریشه در سیاست های امپریالیزم مبنی بر بد نام کردن اسلام و مسلمین دارد...
والسلام
5 جون 2008, 02:59, توسط آواره
آقای وحید محترم شادباشید! یاد آور شده اید که معلومات شما درمورد تاریخ واحکام اسلام - متاثر ازنفرت وبدبینی شخصی تان نسبت به این دین است . دوم میگویید که مساله سربریدن مردم بیگناه دراحکام اسلامی نبوده واین تحریف درطول 300 سال گذشته توسط دشمنان اسلام بمیان آمده است که عبارت اند ازیهودیان متعصب - استعمار کهنه ونو وبالاخره وهابیت . سومأ دعوت به بررسی ازرویداد جنگ محمد با طایفه بنی قریظه داشته ودر اخیر نیز اضافه مینمايید که اعدام وسربریدن بدست طالبان ریشه درسیاست های امپریالیزم برای بدنام کردن اسلام دارد . من بطور بسیار فشرده تا آنجا که درتوانم هست نظرم را باشما وخواننده گان محترم درمیان میگذارم :- 1- من مدعی نیستم که فهم معتبر ازتاریخ را دارم ویا باصطلاح امروز یک تاریخ دان اکادمیک هستم ! نه وهرگز . من فردی بدنیا آمده وبزرگ شده درسرزمین جفا دیده وبدبخت افغانستان ام وسه دهه بهترین فصل اززندگی ام را درقعر برزخ وجهنم ایجاد شده بدست تاریخدانان همه چیز فهم مسلمانم گذرانده ام . بدون تردید اگر ما ازفراز ونشیب تاریخ کمترین درک وفهم را میداشتیم ومیدانستیم که در یکهزارو چهارصد سال قبل اعراب وحشی وبادیه نشین چگونه بسرزمین ما هجوم آورده وباریختن خون صدها هزارانسان بیگناه وباسرنیزه وضرب شمشیر تاریکترین وخشنترین طرزتفکر را برما تحمیل نمود که تا امروز بارمصیبت وزیان آنرا بدوش میکشیم ونتیجه اینکه درمباحثات وگفتمانهای جاری جدال برسر رسیدن به تجدد- افتصاد نیرومند- جامعه باثبات نوع دوستی- ایجاد سیستم ومدیریت قابل قبول وکارآبرای همه - اعاده وبازگرداندن حقوق پایمال شده وانکارشده زن بمثابه نیم پیکر جامعه - تعمیم ونهادی ساختن دیموکراسی- آزادیهای مدنی - داراشدن ویافتن چهره وهویت پدیرا وقابل قبول بحیث یک عضو درخانواده جهانی و..... نه بلکه برسر پیشی گرفتن درتمجید وتوجیه ازفرهنگ خشونت وعقب گرد بنام دین ومذهب جریان داشته وبه کلام دیگر آدم فهیم ودرست پندار ونیک کردار آنست که نبض عصبانیت وتحجرش دربیضه داری از آیین اعراب بدوی ازهمه کس بالا میزند. 2- آیه مبارکه 67 ازسوره انفال چنین ارشاد میفرماید: " ماکان لنبی ان یکون له اسری حتی یثخن فی الارض . تیدون عرض الحیوة الدنیا والله یرید الاخرة " ( شایسته هیچ پیامبری نیست که اسیران داشته باشد- مگرآنزمان که زمیبن را ازخون پر کرده باشد . شما متاع دنیا را خواهید وخدا سرای آخرت را برای شما ). ویا آیه شریفه : " 92 سوره الفتح " که میفرماید - والذین آمنوا معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ( برکافران سختگیرید وبا خودیها مهربان باشید) وآیه 5 ازسوره مبارکه التوبه که میفرماید " فاقتلوا المشرکین حیث وجد تموهم وخذوهم واحصروهم واقعدوا لهم کل مرصد. فان تابوا واقاموا الصلواة واتواالزکوة فخلوا سبیلهم ان الله غفور الرحیم" ( مشرکان را هرکجا که بیابید بکشید وآن ها را بگیرید ومحاصره شان کنید وازهمه سو برآن ها کمین بگیرید . اما اگر توبه کردند ونماز گذارند وزکات " یعنی جزیه " دادند راه را برانها بازگذارید که خدا آمرزگار ورحیم است ). باتوجه به فهوای این آیات متبرکه وده ها آیات مشابه - آیا برای تاریخ دان ما آقای وحید هنوز ابهامی باقی میماند که عملکردهای برادران جهادی ما اعم ازطالبان در قدرت وبیرون ازقدرت اسلامی نبوده واین کار آمریکا ویا روسیه است ؟ قابل ذکر اینکه یاد دوست فهیم ومکتب دیده ای ما آقای وحید نرود که این آیات قبل از 300 سال ازآسمان هفتم ولی نمیدانم ازدفتر ویا یونیت شماره چند نازل گردیده است .
بررسی ومرور جنگ باطایفه بنی قریظه را چون تاریخ ورویداد مفصلی است نمیخواهم اینجا بشرح بگیرم وآنرا بیک فرصت دیگری میگذاریم ولی بد نیست سخن آقای حمید را مرور مینمایم که منطبق با واقعیت است . سوال اساسی اینجاست که محمد بمثابه پیامبریکه هرلحظه ازآسمان هفتم!! دستور دریافت میدارد - چرا در مورد کشتار حدود هفتصد الی نهصد نفر ازجوانان طایفه بنی قریظه از سعد بن معاذ مشوره وحکم دریافت مینماید- مگر محمد نمی فهمد وباخبرنیست که سعد درماجرای جنگ خندق جراحاتی شدید برداشته بود وازیهودیان یثرب ( بنی قریظه - بنی قنقاع وبنی نضیر کینه زیادی به دل داشت وحتمآ دراین حکم نمیتواند جهت انصاف ومدارا بگیرد ودرنتیجه محمد پیامبرصلح که باید در رحم ومروت - بخشودگی وگذشت- تربیت وارشاد- وکنار گذاشتن عقده وروحیه انتقام جویی نمونه آسمانی باشد - برعکس خود آن کشتار بیرحمانه را به نظاره می نشیند. چون قبل ازاسلام طاییفه بنی قریظه هم پیمان قبیله غیر یهودی " اوس " بودند لذا قتل عام آنان به قبیله " خزرج که رقیب " اوس " بود واگذار شد .
مسلمانان ومذهبیون را عادت براین است که هر خطا ی را که مرتکب میشوند - به شیطان نسبت میدهند وامروزه که دیگر خود برادران استاد شیطان اند ودر بدعت کاریها وزیانکاریها دست شیطان را سالها قبل ازپشت بسته است - حالا کمی مدرن جلوه گر میشوند وگناه همه تبهکاریها ووپلیدیهای مرتکب شده را به گردن آمریکا ودیگران میاندازد . پس سوال اساسی اینجاست که درطول بیشتر ازهزاروچهارصد سال این استادان تاریخ ودانش سرعقل نیامده اند - چه وقت وکی اینها وارد دهلیخرد وتفکر میشوند . این بهانه ها شبیه همان حرف آخوند ومولوی صاحب است که میگویند نصاری طیاره را ازروی کتاب مقدس مسلمانان ساخته اند ......
5 جون 2008, 11:29, توسط خانه به دوش
جناب محترم ويا محترمه آواره!
من نوشته شما ويا بهتر بگويم دشنام های شما عليه پيامبر اسلام را به بهانهء تقبيح عملکردگروه طالبان واعتراض آقای وحيد وپاسخ شما به آن را خواندم.اگر آقای وحيد قضاوت شمارا ناشی از تعصب وکم اطلاعی تان از مسائل تاريخی می داند، من با تأييد فرمايش ايشان، چيزديگری را نيز به آن اضافه می کنم وآن اينکه شايد اين طرز برخورد شما با اسلام وپيامبرش ناشی ازدين وعقيدهءتان باشد يابهتر بگويم ممکن است شما يک يهودی باشيد ودرينصورت طبيعی است که چنين قضاوت نمائيد!
بهرحال، اينکه دارای چه دين ومذهب ومفکوره وعقيده يی هستيد ، فرقی نمی کند، ولی آنچه که مهم است وفرق می کند، اينست که حقايق بويژه حقايق تاريخی را تحريف نکنيد ودرآنچه می نويسيد اگر چه عليه دشمن تان هم باشد، انصاف رارعايت نمائيد ودست به دامن دروغ وبهتان نزنيد! اينکه شما می نويسيد پيامبر اسلام ، قتل بنی قريظه را به سعد ابن معاذ سپرد ، دروغ محض ومخالف حقايق تاريخی است؛ حقيقت اينست که چون بنی قريظه ، پيمان دفاع مشترک ازمدينه دربرابر تهاجم دشمنان راکه با پيامبر ومسلمانان بسته بودند،درجنگ خندق نقض کردند وبحيث ستون پنجم دشمن عمل نمودند وبا مشرکين که مدينه را درمحاصره کشيده بودند، تماس مستقيم برقرار نمودندو به مکه شخصی را فرستاده وبه مشرکين مکه همکاری عام وتام شان را درسرکوب اسلام وقتل عام مسلمانان ، اعلام نمودندوازداخل نيز با منافقين همدست شده وبه تخريب ودسيسه وتوطئه پرداختند، پيامبر اسلام با ايشان تماس گرفت وازايشان خواست که دست ازين اعمال خائنانه که درنتيجهء آن ممکن است مهاجمان محاصره کننده موفق به اشغال مدينه وکشتار دسته جمعی مسلمانان وريشه کن ساختن دين اسلام شوند،بردارند؛ اما ايشان به عوض دست برداری از خيانت، آن را گسترش دادند وبه تقاضای پيامبرکه سعد ابن معاذ وسعدابن عباده را به نزد ايشان فرستاده بود، پاسخ بسيار اهانت آميز همراه با دشنام های غليظ دادندوبافرستادن اغذيه واسلحه به مهاجمان، عملاً درجنگ عليه مسلمانان اشتراک نمودند وحتا يکتن ازايشان، درمحلی که اطفال وزنان مسلمان تجمع کرده بودند ومردی درنزدشان نبود،به نيت سوءقصد وتجسس آمد ومی خواست علاوه بردست اندازی به ناموس مسلمانان، اخبار مربوط به ايشان را به دشمن ببرد که توسط صفيه عمهء پيامبربه قتل رسيد!
درچنين حالتی وقتی که مهاجمان بعد ازيک ماه محاصرهء مدينه ،شکست خوردند وعقب نشينی کردند، اين پيامبرنبود که عليه اين جاسوسان خائن وعهدشکن اعلان جنگ نمود؛ بلکه مطابق نصوص اسلامی جبريل آمد وبه پيامبر که سلاح جنگش را به زمين گذاشته بود، گفت:اگر توسلاحت رابه زمين گذاشته يی فرشته ها چنين نکرده اند، جنگ با خائنان بنی قريظه هنوز باقی است!
پيامبر ومسلمانان، قلعهء خيلی مستحکم بنی قريظه را محاصره کردندورئيس ايشان کعب ابن اسد به قوم خود سه پيشنهاد را ارائه نمود وخواهش کرد که يکی ازان را بپذيرند: يامسلمان شوند زيرا ايشان می دانند که محمدپيامبر است واين درکتاب شان تورات وجود دارد. يا اينکه زنان واطفال خودرا با دستهای خويشتن بکشند وآنگه از قلعه بيرون شوند وبا مسلمانان تاسرحد پيروزی بجنگند ويا درروز شنبه که روز مقدس يهود است به مسلمانان حمله کنندزيرا مسلم است که پيامبردرين روز مقدس به ايشان امان داده است وغافلگير شده وشکست خواهد خورد!
يهودها هيچيک ازين سه پيشنهاد را نپذيرفتند وبه پيامبر پيغام فرستادند که ما به فيصلهء سعد ابن معاذ که از قبيلهء اوس وهم پيمان مامی باشد، راضی می شويم وخودرا به مسلمانان تسليم کردند!
سعدابن معاذ به پيامبر گفت: آيا فيصلهء من برای مسلمانان ويهودهردو قابل قبول است، پيامبر گفت بلی !وسعد فيصلهء مشهور خودرا صادرکرد!
پس مشاهده می کنيد که حکم ساختن فردی از قبيلهء اوس که هم پيمان بنی قريظه بودند، کار خود آن خائنان وطن فروش بود ونه کار پيامبر!
وامادربارهءآياتی که نوشته ايد بايد گفت که آری ! درقرآن آياتی ازين قبيل وجود دارند وآن درمورد مشرکان مهاجمی است که دودههء کامل درصدد ازبين بردن اسلام ومسلمانان وپيامبر اسلام بودند وبرای اين کار جنگ های زيادی را براه انداختند که جنگ های بدرواحد وخندق يااحزاب ازان جمله بودند ودرهمهء اين جنگ ها، اين مشرکين مکه بودند که هجوم می کردند ومسلمان تنها دفاع می نمودند، شما چه نظر داريد آيا درمقابل دشمنی که می خواهد همهءزندگی تان را نابود وريشهء تان را بخکشاند، چه کاری بايد انجام داد؟! وحتا دربرابر همان دشمنان خونخوار هم ، موقف پيغمبر درغزوهء مکه ، عفو وگذشت بود که همه را بخشيد !
درقرآن کريم اگر ازيکسو آياتی وجود دارند که بردشمنان قسم خورده يی که می خواستند،اثری از مسلمانان درزمين نگذارند؛ تطبيق می شوند؛ آياتی نيز وجود دارند که به صلح واشتی وهمزيستی مسالمت آميز دعوت می نمايند ولی مشکل اينجاست که شما وسائر دشمان اسلام اينگونه آيات را نمی بينيد؛ وگرنه درقرآن اين نيز وجود دارد که« فان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله» اگر دشمنان به صلح تمايل نشان دادند توهم به صلح متمايل شو وبه خدا توکل کن" ويا اين آيت" لاينهاکم الله عن الذين لم يقاتلوکم فی الدين ولم يخرجوکم من ديارکم ان تبروهم وتقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين انما ينهاکم الله عن الذين قاتلوکم فی الدين واخرجوکم من ديارکم وظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم ومن يتولهم فاولئک هم الظالمون" منع نمی کند خدا شمارا از نيکويی کردن وانصاف درحق کسانيکه عليه دين شما نجنگيده وشمارا از خانه های تان بيرون نکرده اند،وخدا انصاف کنندگان را دوست دارد؛ بلکه خدا شمارا از نيکی با کسانی منع می کند که برضد دين تان جنگيده و خودتان را از خانه های تان اخراج نموده اند ويابا اشغالگران وتجاوزکاران همکاری نموده اند وکسی که با چنين اشخاص نيکی کند ، ستمگاراست!"
خوب جناب آواره! شما وامثال تان چرا اينگونه آيات را نمی بينيد که تعداد شان بمراتب بيشتر ازآن آياتی است که شما ذکر کرده ايد؟ شما کشته شدن غداران بنی قريظه را می بينيد ولی جنايات فرزندان ايشان را درفلسطين نمی بينيد!اگر اسلام دربرابر دشمنانی که خواسته اند ومی خواهندبکلی اين دين وپيروانش را از روی زمين بردارند، موقف سختی اتخاذ نموده است، بفرمائيد بگوئيد چه کسی وکدام مردم وکدام دولت وکدام دين دربرابر دشمنانش ، موقف دوستانه اتخاذ نموده ويا می نمايد؟!
آيا کشتار وجنايات وحشيانه ديروزی اتحاد شوروی وجرايم وحشتناک امروزی امريکا واسرائيل را نمی بينيد؟ آيا امريکا به بهانهء جنگ با تروريسم وپيشگيری حملات احتمالی برآن کشور، درهرجا جنگ وکشتار براه نمی اندازد؟!آياکشتار وجنايات مدرن امريکا با کشتار قبائلی طالبان فرق دارد؟!چرا اين را به اسلام ربط می دهيد ولی آن را به مسيحيت مربوط نمی سازيد؟!
آيا کشتارروزمرهء اسرئيل که با فجيع ترين شکلی زن ومرد وطفل وپير وجوان فلسطين را به قتل می رساند، فرقی با جنايات طالبان که خود ساختهء امريکا بودند وهستند،دارد؟! پس چرا اين را به اسلام ربط می دهيد وآن را به يهوديت مربوط نمی سازيد؟! حقيقت اينست که شما وامثال تان مزدورانی بيش نيستيد که با گرفتن معاش از سيا وموساد، کمر خودرا به تخريب اسلام ومسلمانان بسته ايد واز هر فرصتی درين مورد استفاده می کنيد!
واماکلمات وجملات باصطلاح مترقيانه که درنوشتهء خود ازان ياد کرده ايد ومدعی می شويد که اسلام مانع رسيدن تان به آن است ، کلماتی هستند که يقين دارم معنی آن را نمی فهميد وفقط وفقط به امر اربابان تکرار می کنيد؛ ورنه بفرمائيد بگوئيد درين شش هفت سالی که ياران امريکايی واسرائيلی تان برافغانستان حکومت دارند ، کدام ترقی وپيشرفت جز ترقی وپيشرقت درقتل وکشتار وناامنی وکشت خشخاش، نصيب ملت شده است!
وسرانجام تهمت تان درمورد عفت پيامبر الهی نيز از همان ذهنيت يهودی تان نشئت می کند ورنه شما وسائر دشمنان اسلام خوب می دانيد که پيامبر اسلام به پاکی وعفت ودوری از هرگونه مفاسد چه قبل از مبعوث شدن به پيامبری وچه بعد ازان مشهور بودواين را تاريخ گواهی می دهد!
6 جون 2008, 18:34, توسط بنده طبیعت
میر هزار عزیز با وجود تند بودن نظریاتم انرا افتخار نشر بده.
خانه بدوش عزیز !البته من خودت را با تمام اسمای مستعارت میشناسم.(اگر حرف مرا باور نداری بگو تا نام هایت را قطار کنم)یک عادت دیگرت هم همین است که اگر کسی مخالف نظرت چیزی نوشت برای جواب دادن اسمی مستعار معادل و یا در وزن اسم نویسنده انتخاب میکنی.اینهم از خیره سری توست.به عوض پناه بردن به واقعیت اگر انرا بدانی باز هم برای اثبات حرف هایت به خس و خاشاک توجه میکنی.گرچند تمام چیز های را که نوشتی ، اگر خواسته باشی من ماخذ و منابع انها را برایت مینویسم که برایت نشان بدهم که خودت به اساس کدام روایت به یک نتیجه خاصی روی آورده ای .حالا اگر باور به حرفم نداری بپرس تا من برایت منابع که تو در نوشته ات استفاده کرده ای برایت بنویسم.برایت ماخذ میدهم که کدام جمله را از کدام منبع گرفته ای .خوب مهم نیست اگر قبل از اینکه به اصل مطلب رجوع کنیم وطور مثال اگر وقایع همین سه دهه سپری شده در کشور ما را بدست چند نفر به حیث تاریخ نوشته شود.من مطمئن هستم که نظر به تعداد تاریخ نویس اختلاف در روایت و قضاوت پیدا میشود.هرکسی از دیدگاه خود یک حادثه را شرح خواهد نمود.اما اگر دوباره بر گردیم به زمان حیات محمد در حدود هزارو چهار صد سال قبل و آن مردم ظالم و وحشی عرب را که حتی امروز نیز چندان از تمدن بوئی نبرده و انهمه جنایاتی که انسانها بر علیه همدیگر روا میداشتند دقت کنیم به واقعیت کشتار و گردن بریدن چند صد نفر زیاد مهم جلوه نمیکند.حالا ما در این اواخر قرن بیستم و بیست و یکم است که جملات چاکلیتی حقوق بشر و غیره را زمزمه میکنیم.از ظلم و بربریت اظهار تنفر مینمائم و متوجه میشویم که معیار قضاوت هابه سرعت در حال تغیر است.وقتی تاریخ چهارده قرن قبل را در نظر مجسم کنید و بخوانید که در ختم یک جنگ زن ها در میدان جنگ اعضای انسانهای مرده را قطع میکردند. و یا جگر انسانها را میخوردند مو بر اندام تان راست میشود.علت ان اینست که شما در عصر حاضر زندگی میکنید.ببینیدامیر تیمور گورکانی هم از هفتاد هزار سر انسان در یکی از شهر های ایران کله منار جور نموده بود صرف بخاطر چند خرما حالا تاریخ را بخوانید و تعجب کنید.
اما باز هم اگر ادعا کنید که دین اسلام دین اخری و بزرگ و منتخب خدا است و محمد اخرین پیامبر است و قران کتاب خداست.متاسفانه همه این ادعا ها با اعمال رسول خدا و ادعای ابدی بودن احکام الهی در قران و شرایط امروزی تفاوت بس فاحش و سوال بر انگیز دارد.تاسف من در این است که یک تعداد که به ظاهر خود را دلباخته به اسلام ومعتقد به دین اسلام نشان میدهند هر نوع انتقاد و صحبت را به نتیجه صیهونیستی و یا جیره خواری این و یا ان تعبیر نموده و بدون دلیل به همه تاخت و تاز مینمایند.و خودشان را به اصطلاح قهرمانان دین نشان میدهند و دیگران را متهم به نادانی میکنند.حال اگر دوباره بر گردیم به حادثه توافق و کشتار یهودیان یا اجازه بدهید بگویم قتل انسانها بدست محمد.و بالاخره بعد از فیصله سعد ابن معاذ محمد چه گفت؟آیا برایش گفت که ای سعد تو تجاوز به حقوق انسانها نمودی و یا با فرحت و خوشحالی آنرا تائید نموده و مطابق احکام الله دانست؟خانه بدوش عزیز حالا که شما تا اینجا حکایت را نوشته اید لطفآ بقیه را هم بنگارید.اگر وجدان دارید.هستند یک تعداد عزیزان که فرق دین یهود و صیهونیسم (یا زیونیسم)را هم نمیدانندو کشتن یک یهود را کشتن یک انسان نمیدانند.بلکه قتل یک مسلمان را قتل همه بشریت حساب میکنند.حالا در قضیه قتل قبیله بنی قریظه بعداز انکه زنها را از مردان و اطفال جدا کردند،و بعد از کنترول پشم زیر ناف جوانان انها را در جمله مردان یا اطفال قرار دادند،بعدآ شروع به بریدن گردنهای شان نمودند.ششصد تا نهصد انسان را گردن زدند.متاسفانه من انجا نبودم تا برایتان دقیق حساب میکردم.اما این اعدادی است که در کتب به نظر میرسند.اینها همه زیر نظر و چشم محمد ان انسانی که خدا او را رحمت للعالمین گفته بود نه رحمت المسلمین گردن زده میشوند و در چاه های که به همین منظور در مدینه حفر گردیده به خاک سپرده میشوند و زنان و دختران شانرا به کنیزی و زنی انتخاب میکنند.محمد هم به نوبت خود صفیه دختر ریس قبیله را که شوهرش و پدرش چند لحظه قبل گردن زده شده بودند و هفده سال عمر داشت به زنی میگیرد.هزار شرم باد بر تو ای محمد که خودت را رحمت بشریت میدانی.مگر مرتکب شنیع ترین اعمال گردیده ای .ممکن کسانی بگویند که بلی مگر انها یهودان بودند.این درست است که انها یهودان بودند مگر به نظر من انها انسانها بودند .شاید یک تعداد جاهل و نادان مرا متهم به ترحم به یهودان و تبلیغ صیهونیزم بدانند و بدون آنکه خودشان تعریف صیهونیزم را بدانند.مگر من از این ارازل بیم ندارم.من تنها به انسانها فکر میکنم و مرا به مذهب شان چه غرض؟من کاری به این ندارم که جانب مقابل محمد یهودیان بودند.بیائید بگوئیم که انها انسانها بودند.انها منحیث انسانها بازندگی خود وبا فامیل خود و با فرزندان خود و با زنان خود مثل من و شما عشق داشتند.آرزو داشتند زندگی کنند و آرزوداشتند فرزندان شان بزرگ گردد.مگر این آ رزوی من و یا شما نیست؟آخر انها انسانها بودند.و حالا اگر بنابر وعده های محمد اگر دین او دین اخری میبود واین طریقه که خدا از طریق محمد به سایر بنده گانش نشان داد راه عادلانه و جاودانه و برای ابدیت میبود باید محمداینچنین نمیکردند.این اعمال نه به محک و اساس اعمال چند هزار سال اینده بلکه مربوط به فرهنگ و و حشت اعراب در چهارده قرن قبل بود. پس دین اسلام را هم متعلق به چهارده قرن قبل دانسته و انرا نظریه یک انسان از جمله آن اعراب و از انزمان با فرهنگ و دانش آنزمان حساب نموده وا الله شان رابا دین شان به گورستان فراموشی میسپاریم.انسانها همه انسانها اند .یهود و نصارا و مسلمان ندارد.همه با هم دارای حقوق و وجایب مساوی در قبال هم میباشند.مذهب سبب امتیاز هیچکس بر کسی دیگری نمیگردد.در اینده ،مثلآ در چند صد سال بعد با رشد و تکامل جوامع بشری دیگر انسانها مذهب را سبب تفریق همدیگر نمیدانندو انگا ه هست که خواهند گفت که در چنین یک جامعه جایی برای اسلام و یا یهودیت و یا عیسویت وجود ندارد. دوستان عزیز در خاتمه خدمت شما عرض کنم که هیچ ا الله ئی وجود ندارد.و محمد و یا عیسی و یا موسی فرستادگان خدا نمیباشند.همه دروغگویانند.اینرا از من بشنوید.من در اینده جایی به ادیان نمیبینم.با رشد و ترقی انسانها ادیان به گورستان جهالت به خاک سپرده میشوند.انسانها راه خود را برای تکامل هر چه بیشتر باز میکنند. و تو ای انسان اینده که شاید هزار سال بعد از من به دنیا بیایی من برایت میگویم که مذهب در زمان تو به تاریخ میپیوندد و تو از مذهب به نام عقاید دوره جهالت اجدادت در مدارس مطالعه خواهی نمود.و اگر نوشته من را روزی بخوانی خواهی گفت که چقدر ما در حدس حوادث و شرایط اینده ورزیده بوده ایم.
6 جون 2008, 20:13, توسط ع وحید
بالاخره به بنده بودنت اعتراف کردی... حالا یا بندۀ خدا و یا بنده طبیعت... بهر حال هر انسان اختیار خود را دارد که چه کند و چی را بپرستد... راجع به صهیونیزم گفته بودی که بجز خودت، دیگران در بارۀ آن معلومات ندارند... من هم لازم دیدم که یک لینک در اینجا بگذارم تا همه گان مانند شما بر سطح آگاهئ خود افزوده و در ضمن ما را نیز از دعای خیر خود فراموش نکنند... (به زبان انگلیسی)
تعجب من در این است که اکثریت دانشمندان، آگاهان، شاعران، مورخین، مشاهیر ادبی، استادان موسیقی، آفرینندگان آثار هنری و نفیس و فیلسوفان جهان چه در گذشته و چه در حال حاضر بر این عقیده توافق نظر داشته اند و دارند که دنیا را آفریننده و صانعیست توانا و دانا... اما در مقابل افرادی گمنام و خود خواهی نیز پیدا میشوند که ادعا های بسیار بزرگ و در عین حال بی معنی مبنی بر انکار آفریدگار جهان را نموده و حرف های عجیب و غریبی بر دهان میآورند که کمتر از طنز های خنده دار نیست... در حالیکه همه میدانند حتی همین کمپیوتری را که ما استفاده میکنیم بطور حتم یک صانع دارد پس چطور ممکن بوده میتواند که موجودی ناشناخته و خلاق به اسم انسانرا که مانند کمپیوتر میلیونها شی دیگر را تا هنوز خلق کرده، خالق و آفریدگاری نباشد؟
علاوتاً خودت با آنکه معتقد به روز جزا نمیباشی پس به چی دلیلی در این دنیا زحمت زندگی کردن را به دوش گرفته و به مسایلی چون اخلاق، عفت، پاکدامنی، ارتباط فامیلی، تربیت سالم فرزندان، و صد ها موضوعی دیگر که هر کدام به نحوی با دین و فرامین الهی در ارتباط اند، عقیده دارید؟ در حالیکه میتوانید با یک تناب و یا گلوله به زندگئ تان خاتمه داده و خود را از شر اینهمه جاروجنجال زندگی (مالیاتها گزاف که اکثراً خرج قتل عام مردم بیگناه در کشور های چون عراق، فلسطین، افغانستان و غیره میگردد، قبض های عجیب و غریب (از آب و برق گرفته تا انترنت، گاز، تلفن، کرایۀ خانه و غیره...)، تربیۀ فرزندان، هراس از بدکاره شدن دختر و یا خواهر تان، ترس از بدکارگی و گمراه شدن پسر و یا برادر تان، فرار و یا جدا شدن همسر تان...) آزاد سازید.
و یا هم در جریان زندگئ تان دست به هر نوع جنایتی زده و برای خوش گذرانی و عیاشئ تان هر عملی را مرتکب شوید، چرا که نظر به گفتۀ خودتان هیچ مسئولیتی پس از مرگ تان نخواهید داشت و یا هرگز مورد بازخواست قرار نخواهید گرفت (در صورت گرفتار شدن بدست قانون بشری نیز در زندان هائ خواهید رفت که کمتر از خانه و زندگئ عادئ تان نخواهد بود... و حتی در بعضی از موارد بهتر از خانۀ خودتان است...).
نظر به عقیدۀ جناب عالی، هزاران سوال دیگر در اذهان خواننده ها خلق میشود که شما یقیناً از پاسخ دادن به آنها عاجز میباشید.
راستی، راجع به این انسانها (که فقط از هشت سال بدینسو) زندگی، کاشانه، مال، منال و تمام هست و نیست خود را از دست داده اند، به حیث یک فرد انسان دوست (طبق ادعای جناب عالی) چی فکر میکنید؟ فکر نمیکنید که عاملان این بدختی ها (بنی قریظه) های معاصر بوده و عمل بالمثل برای جنایات شان لازم باشد؟
راستش اگر افرادی برخلاف وعده و پیمانی که قبلاً با شما امضأ نموده اند و کاملاً بطور خاینانه و ناجوانمردانه، به حریم شخصئ تان حمله نموده و پس از تجاوز به ناموس تان شما را از ملکیت شخصئ تان به بیرون پرت نمایند، واکنش جناب عالی چی خواهد بود؟ دستها و پاهایشانرا خواهید بوسید؟ و یا پاسخی از جنس عمل خود آنها، برایشان خواهید داد؟
7 جون 2008, 14:28, توسط طالب کاکو
آقای وحید!
اینجاست که دیگر "بنده طبیعت" پای منطق اش لنگ شد ودیگر جواب ندارد شاید کدام دشنام اگر داشته باشد امکان میرود زیرا درپیام دومی اش از کامران میرهزار خواهش کرد که باید پیام بامحتوای دشنامهایش را نیز اقبال انتشار بدهد.
بنده حقیرفقیر سراپاتقصیر به این عقیده ام که:
کفرورزیدن بخدا خودش تاریکی وظلم است بیجا خودرا به در ودیوار زدن ومنکر شدن خالق خودش انسانرا چنان خجالت میسازد مثلیکه "بنده طبیعت" را خجالت ساخت.
ایشان هم متن وهم ترجمه آیات را غلط نوشته بودند.
بعنوان مثال موضوع "زکوة" را به جزیه ترجمه وتفسیر نموده وهم آیه " تریدون عرض الدنیا" به آن "الحیوة الدنیا" را اضافه کرده است. انسان بی عقل لا شعور لامذهب وشاید هم زن طلاق باشد
7 جون 2008, 14:54, توسط خانه بدوش
جناب محترم آقای ميرهزار! من مطمئن هستم که شما به اساس خصلت عالی خود وسايت موقرتان کابل پرس? که عدم سانسور ازمشخصات منحصر به فردآن است وبه همين جهت نيز محبوبيت کسب کرده است، پاسخ بنده را به نشر می سپاريد!
آقای بندهء طليعت! اينکه تو مرا می شناسی يا نمی شناسی فرقی نمی کند، اينکه اسمای مستعار يا اصلی مرا بنويسی ،اهميتی ندارد ومن باکی ازان ندارم؛ نهايتاً همان بلايی را برسرمن خواهی آورد که اربابان صليبی وصهيونستت برسر مردم افغانستان وعراق وفلسطين آورده اند؛ آری! از هياهوی اشخاص حقيری مانند تو واربابانت باکی نيست زيرا: زندگی آخر سرآيد بندگی درکار نيست - بندگی گر شرط باشد زندگی درکار نيست!.. اماآنچه که خنده آور است اينست که هرچه درمورد من نوشته ای ، درمورد خودت صدق می کند؛ زيرااين توهستی که يکبارآواره می شوی وبارديگر بندهء طبيعت ويکبار هم از نواسه های بنی قريظه وسرانجام امکان دارد حقيقت خودرا که عبارت از دجال بودنت است ، آشکار بسازی!
بندهء طبيعت! من دروغ بافی های تورا افشا کردم واگر تو واقعاً انسان با منطق می بودی -که متاسفانه نيستی - به عوض دشنام وکلمات لوچکانه، نوشتهء مرا با آوردن اسناد ومدارک رد می کردی؛ ولی مسلماً تو وجيره خوارانی امثالت جز دشنامهايی که برحقارت وپستی تان دلالت می کند، چيزديگری نداريد که با آن دربرابر ديگران بايستيد!.. تو وامثالت که حتا سواد کافی هم نداريد وجز آدمکشی وجنايت تحت پرچم روسها کاری نکرده ايد واينک درخدمت امريکايی ها وحلقات صهيونستی قرار داريد،فقط بلد هستيد ووظيفه داريد که مسلمانان وعقايد شان را دشنام بدهيد وانسان انسان گفتن وحقوق بشر گفتن خودت آنقدر دروغ وفريبکارانه است که از اربابت بوش ! وگرنه توکه خودرا بندهء طبيعت می گويی ومنکر خدا هستی بايد ازهمهء اديان منکر باشی ودربرابر همهء انها قرار بگيری ؛ درحاليکه چنين نيست وازاعمال جنايتکارانهء صهيونست ها وصليبی ها که بنام دين انجام می دهند، حرفی برزبان نمی آوری!.. به محکوميت عادلانه بنی قريظه که هزار وچهارصد سال ازان می گذرد ، اشک برادرانه می ريزی اما از کشته شدن اطفال وزنان وارتکاب جرايم جنگی بسيار وحشيانه توسط اربابان صهيونست وصليبی ات ومحاصزه مردم مظلوم فلسطين وقطع ادويه واغذيه از اطفال عزه وقطع برق از شفاخانه های ان که دراثر آن تعداد زيادی از بيماران جان سپردند وقطعه قطعه شدن اطفال وزنان با بمب های اسرائيلی وامريکايی درفلسطين وعراق واقغانستان و.. و.. ازديدگاه اجيرانی مانند تو ، حقوق بشر است، ديموکراسی است، انسانيت است که تو حرفی ازان ها برزبان نمی آوری وباز از انسان وحقوقش می لافی !.. اگر تو به انسان وحقوقش احترام می داشتی ومعنی آن را می فهميدی؛ بايد می دانستی که يکی از حقوق بشر داشتن عقيده است وهيچ انسانی حق ندارد که عقايد وباورهای ديگران را مورد اهانت قرار دهد وبه انها دشننام بدهد وحال که تو اين حق را زيرپا می کنی وبه عقايد يک ونيم مليارد مسلمان تاخت وتاز می نمايی، منهم مجبورم از روش خودت کار بگيرم وبگويم ای بندهء طبيعت ونواسهء بنی قريظه!ننگ ونفرين به تو که دم از حقوق بشر می زنی ولی به پيامبر يک ونيم مليون انسان بی ادبانه دشنام می دهی!
آقای بندهء طبيعت! اگر سپردن خدا به گورستان تاريخ ممکن می بود، اين کار را بسيار بسيار پيش از تو، فرعون ونمرود وقارون وشداد که دعوای خدايی می نمودند ودارای عمله وفعله وحشم وخدم ولشکر وعسکر بودند، انجام می دادند ؛ درحاليکه تو درمقابل آنها انسان حقيری بيش نيستی که حتا از سواد ومنطق هم پياده هستی!..فرعون وشداد که دعوای خدايی می کردند وبه جنگ خدا وپيامبرانش کمر بسته بودند، به جهنم واصل شدند ولی خدا همچنان با نامهای مختلفی دردلهای شش مليارد انسان جزتعداد اندکی امثال تو که شمار شان ازتعداد انگشتان يک دست ،تجاوز نمی کند، حکومت می نمايد! وحتا درکشورکمونستی چين جز چند کمونست مفتخوار ، بقيه همه به خدايی ودينی وابسته هستند! .. تو آنوقت می توانی خدارا به گورستان تاريخ بفرستی که خودت نامهء معافيت از رفتن به گورستان را دردست داشته باشی!
آقای بندهء طبيعت! جاهلانی امثال تو که نمی توانند حتا نام خودرا درست بنويسند وانگه علم ودانش وساينس وتکنالوژی وترقی وپيشرفت و..و..و..را به رخ مردم می کشند وبه نام اين چيزها از خدا منکر می شوند، بايداندکی مطالعه نمايند تا بفهمند که علم وتکنالوژی واقعی ،انسان را به ايمان رهنمايی می کند ونه به الحاد وازهمين سبب ، بزرگترين دانشمند عصر يعنی آينشتاين ، به خدا ايمان داشت ؛ درحاليکه تو واشخاص مکتب ناخوانده يی مانند تو که درنادانی وجهالت غرق هستيد به خاک پای اوبرابر نمی شويد!
واما اينکه نوشته ای" چرا محمد سعدابن معاذ را بخاطر فيصله يی که کرده بود، محکوم نکرد" حرفی است خيلی احمقانه! آخر چه کسی تا حال از وطنفروشان وخائنان وغدارانی که محاکمه گرديده ومحکوم گرديده وبه جزای اعمال شان ، رسيده اند ، معذرت خواسته است که پيامبراسلام می خواست! ايشان غداران وطنفروشی بودند که می خواستند ، مدينه را با خون مسلمانان رنگين بسازند وزن وطفل وپيروجوان مسلمانان را قتل عام کنند! آيا تو از کسی که قصد ازبين بردنت را داشته وبخواهد که نسلت را نابود وزن وفزندت را ازبين ببرد، معذرت می خواهی وبه او رحم می کنی ؟! برو از بادارت بوش بپرس که آيااز صدها هزارانسان در افغانستان وعراق که بخاطر جرم وجنايت چند طالب دست پرودهء خودش، آنهارا بدون جرم وگناهی به قتل رساند ، معذرت می خواهد؟!.. آيا خدايت بوش ، به عساکر جنايتکار خود که درعراق وافغانمستان مرتکب جنايات وحشتناک ونقض شديدحقوق بشرمی شوند، چيزی جز تحسين وآفرين می گويد؟! آيا آن عسکر خونخوارش را که دختر نابالغ عراقی بنام عبير را مورد تجاوز قرار داده وبعد او وهمهء خاندانش را مانند طالبان حلال کرده واجساد شان را در داده بود، محاکمه کرد؟!.. اين جنايات وامثال آن روزانه صدها بار توسط اربابان آمريکايی ات درعراق ودرکشور خودت افغانستان وهمين حالاتکرار می شود وآنگه تو وامثالت برای گم کردن ردپای اربابان امريکايی واسرائيلی ات، با بهانه قراردادن جنايت وحشيانه طالب که هيچ ربطی به اسلام ندارد، به دشنام دادن وهتاکی می پردازی!
اگر کمکی از وجدان می داشتی ، درپهلوی اشک ريختن بر استخوانهای پوسيده شدهء بنی قريظه بنام دفاع ازانسان ، از انسان های مظلوم ديگری نيز که همين حالا وبه پيش چشمت توسط ازبابت بوش قتل عام می شوند، يادی می کردی واز دسائس شيطانی او که از يکسو با طالب جنگ دروغين براه می اندازد واز سوی ديگر به طالب توسط مزدورانی پاکستانی اش سلاح وغذا می فرستد ، پرده برمی داشتی؛ مگر متاسفانه که نداری!
7 جون 2008, 16:25, توسط طبیعت دوست
طالب کاکو جان سلام.امید وارم به سلامت باشی.اول اینکه تعجب کردم که تو چطور بر خلاف عادت همیشه گی ات در اصلاحات املای دیگران در قسمت املای رفیقت چشم پوشی کردی و یا اینکه خودت هم نفهمیدی اگر نه حتمآ میگفتی که اقای وحید طناب را با ط مینویسند و نه با ت(تناب).و یا اینکه عینک ات را فراموش کرده ای؟من فکر میکنم که ممکن عینک ات یادت رفته باشد. یک کمی انسان تهمت گرهم معلوم میشوی.من در کجا در مورد ذکات صحبت کرده ام که خودت انرا بنام من یاد کرده ای؟تعجب کردم که چرا خودت مرا متهم به نوشته هایی کرده ای که خودم خبر ندارم.بعد از مطالعه نوشته دوستان دیدم که موضوعی که خودت بنام من به آن اشاره کرده ای نوشته من نه بلکه نوشته اقای با اسم مستعار آواره میباشد.البته من نوشته هایم بنام بابک و یا طبیعت دوست ویا اسمای در ارتباط با طبیعت بوده است .خودت قبلآ هم مرا متهم به بهمن کشن آبادی کرده بودی و حالا این ادعا را داری.حد اقل این میر هزار هست که میتواند قضاوت کند که من راست میگویم یا نه ؟(البته با مشاهده منبع پیام فرستاده شده فهمیده میشود که یک پیام از کدام منبع و کمپیوتر ارسال شده است. هر قدر هم شما اسمای مستعار را تغیر بدهید باز هم منبع ارسال ثابت میماند.)متاسفانه شما به من تهمت کرده اید.و در اخیر هم دشنام داده اید.ببینید من هم میتوانم در مقابل و در تلافی آن شما را دشنام بدهم .مگر نمیدهم.تا اینکه خود شما خجالت بکشید.اما یک شرط با شما میگذارم و آن اینکه اگر من بهمن کشن ابادی باشم قسمیکه شما ادعا دارید و اگر من ایات و ترجمه انها را قسمیکه شما تحریر کرده اید نوشته باشم یعنی اقای آواره باشم پس حتمآ دروغ گفته ام و همین دشنام تان را میپذیرم .اما اگر ادعای تان در مورد من درست نباشد ، دشنام تان به صورت واقعی آن نصیب خود شما باد.باز لطفآ طلاق تان را درمحکمه رسمی بسازید.
در مورد خدا صحبت کرده ای.باید از توپرسیده شود که هدف خودت از خدا همان الله است یا بگوان و یا یهوه و اهورا مزدایا هزاران رب النوع بیچاره؟یا که همه این نام ها اسم یک موجود نامعلوم و نامرئی میباشد.باز خودت چرا به وکالت خدا صحبت میکنی؟مگر این خدای مقتدر شما قادر به جواب دادن نیست ؟مگر خودش زبان ندارد؟مگر قادر متعال نیست؟گه گاهی تو از ان دفاع میکنی و گاهی هم شخص دیگری و گاهی هم یک پیامبر ناچل خودش را نمایند اش معرفی میکند و گاهی هم یک رسول دروغین.حالا من ندانستم که بابه نانک هم پیامبرش است و باب الله و بهاالله(پیشوای بهایی ها)هم رسولش میباشندویا رزدشت فرستاده اش است یا خیر؟ یا احمد قادیانی یا مسیلمه (کذاب) و صد ها کاذب دیگر یهودی مثل موسی و عیسی و اسحق و یعقوب وغیره.چقدر این خدا بیچاره شده که یک کاکو از ان دفاع میکند.الله اسم بت قریش است.که محمد سالها بعد از اعلان نبوت اش انرا انتخاب کرد.و از برکت شمشیر اعراب آنرا برای میلیونها انسان در طول چند ین قرن مقدس ساخت.چیزی بنام الله وجود ندارد.و نه این نام جانشین نام خدایان دیگر میگردد.هویت و شخصیت این خدایان ساختگی همه از همدیگر متفاوت میباشند.به هیچ صورت بگوان نام اردوی الله نیست.نمیدانم که شما چرا خدایان دیگر را نمیپذیرید.و توجه تان به خدای معرفی شده محمد معطوف میباشد.حالا دیگران هم الله شما را قبول ندارند.و من نیزهمه این خدایان را قبول ندارم.دلیل ناراختی و فحاشی شما در چیست؟چرا وقتی کسی میگوید که به الله شما باور ندارد ناراحت و بیچاره میشوید؟اینکه ادعا دارید که همه چیز را خدا ساخته اول معلوم نیست که کدام خدا؟باز چرا همه چیز را یک خدا بسازد در حالیکه خود خدا سازنده نداشته باشد.این دلایل انقدر در طول صد ها سال تکرار شده است که حالا هیچ لازم نیست تا من انرا تکرار کنم
در خاتمه کاکو جان با این حرف هایت مرا عصبانی ساخته نمیتوانی .من همرایت تا اخیر هستم.اگر کوشش کنی که با لچکی مرا وادار به خاموشی کنی اشتباه میکنی.من زمانی دیگر نخواهم نوشت که میر هزار دروازه را برویم ببندد.
بازاگر خودت یک چیزی نوشته کنی بهتر خواهد بود.چکچکی دیگران شدن سبب افتخار خودت نمیباشد.خودت با استعمال کلماتی که به قول خودت خیلی مناسب میباشد چهره واقعی دین داران را اشکار میسازی.حالا این کاری که تو میکنی کار خوبی میباشد.چونکه باید چهره دین داران از زیر نقاب هایشان بیرون آورده شوند.تا همه مدعیان فضیلت اخلاق محمدی را بشناسند.
کاکو جان باز اگر بیکار شدی در صفحه مربوط به مرگ خمینی همان پیوند را که برایت وعده کرده بودم باز کرده بخوان.
7 جون 2008, 19:59, توسط Prince Infidel
When Mohammed first started screaming from the rooftops that he alone had the divine word of God, the people of Mecca ignored him. However, when he started insulting and defaming the religion of the peace loving Meccans, they couldn’t take it anymore and tried persuading him to stop. Mohammed the coward was too scared of the growing hostility against him and instead of calling upon his Allah to strike down the Meccans, he crept out one night and fled for his life.
Ever since that incident, Mohammed was determined to take revenge on the Meccans. He escaped to Medinah, which had a sizeable Jewish population, and started plotting his revenge with a small gang of criminals. This was the beginning of Mohammed’s trail of violence, hatred and bloodshed that would soon destroy the once flourishing culture of Arabia. The story has been documented in detail by his biographers, - surprise raids on trade caravans and tribal settlements, the use of plunder thus obtained for recruiting an ever growing army of greedy desperados, assassinations of opponents, blackmail, expulsion and massacre of the Jews of Medinah, attack and enslavement of the Jews of Khayber, rape of women and children, sale of these victims after rape, trickery, treachery and bribery employed to their fullest extent to grow the numbers of his religion Islam which ironically was supposed to mean "Peace"! He organised no less than 86 expeditions, 26 of which he led himself.
The motives of the converts to Islam was never in any doubt. As D.S. Margoliouth states in his book Muhammad and the rise of Islam
"Of any moralising or demoralising effect that Muhammad’s teaching had upon his followers we cannot say with precision. When he was at the head of the Robber community, it is probable that the demoralising influence began to be felt; it was then that men who had never broken an oath learnt that they might evade their obligations, and that men to whom the blood of their clan had been as their own, began to shed it with impunity in the "cause of god". And that lying and treachery in the cause of Islam received divine approval. It was then too that Moslems became distinguished by the obscenity of their language. It was then too, that the coveting of goods and wives possessed by Non-muslims was avowed without discouragement from the Prophet...."
One should note that everytime the "Apostle of Peace" committed one of his criminal onslaughts, he always justified the crimes by quickly claiming a "divine revelation" which conveniently removed the blame from his bloodied hands.
8 جون 2008, 04:34, توسط هراتی
دوست عزيزم طبيعت پرست جان باعرض سلام ،اگرچه ممکن است جناب تان سلام را که يک کلمهء اسلامی ودينی است ، قبول نداشته باشيد و بخواهید به عوض آن براي تان "های" ويا "هلو" ويا" ازدرستی وی تی" گفته شودکه کلمه های مترقی اند وفهم جنابعالی وهم قطاران تان از ترقی وپيشرفت تاهمين سرحداست. به هرصورت ، عزيزم ، فکر می کنم درمسخره نمودن طالب کاکوکمی عجله بخرج داديدواگر کمی دقت می کرديد، می فهميديد که درحال حاضر کلماتی امثال "طناب" و" اطاق" را برخی با" ط" که همان صورت اصلی وعربی شان است، می نويسند وبرخی نيز با"ت" وهردو نيز پذيرفته شده اند!
واما درمورد پرسش های تان بايد گفت که عين همين پرسش ها به بندگان طبيعت نيز متوجه می شوند، ازايشان نيز پرسيده می شود که آيا خدای تان طبيعت از خود کام وزبان ندارد که از خويشتن دفاع کند وپيامبران خونخوار خود امثال مارکس ولينن واستالين ومائو را موظف می سازد تا کسانی را که می گويند ما بندهء طبيعت نيستيم وبه خدای عالم ايمان داريم، سرببرند وقتل عام کنند؟!
وسوال ديگر نيز شبيه سوال خودتان است وآن اينکه: شما بندهء کدام طبيعت هستيد؟آيا نه چنان است که سنگ وچوب وکلوخ وخار وخاشاک وفضلات انسانها وسرگين حيوانات، همه وهمه طبيعت اند؟ پس شما از بطن کداميک ازين طبيعت های مختلف به جهان تشريف آورده ايد؟ وباز اين انسانيت مظلوم وبيچاره، حرف کدام يک ازپيامبران شياد وفتنه انگيز طبيعت را بپذيرد وبدنبال کداميک برود؟..حضرت مارکس پيام آور بزرگ طبيعت ،تنها وتنها به شکم توجه دارد ومی خواهد، افراد بشر مانند گرگان وکفتاران به خاطر شکم بجان همديگر بيفتند ويکديگر را بنام تضاد طبقاتی پاره پاره کنند. حضرت فرويد به ماتحت شکم توجه دارد وهمه چيز را درگروشهوت می داند. حضرت داروين ، انسان را بشمول خودش ازنسل ميمون می داند ومی خواهد زور کمزور رابنام تنازع بقا بخورد ويا هم طبيعت پرستان مخصوصاً طبيعت پرستان افغانی به عوض کار گرفتن از کلهء خود، روزی دنباله رو روس باشند وروز ديگر دنباله رو ومقلد امريکا. حضرت لينن می فرمايند: کارل مارکس بد کرده است ودر فلان وبهمان جا از زبان خدای طبيعت ، چيزهايی گفته است که حقيقت ندارد، آنچه من می گويم درست است . حضرت استالين می فرمايند: من پيغمبر واقعی طبيعت هستم، ای کارگران ودهقانان جهان! هورا درتحت پرچم من عليه امپريالزم جهانخوار متحد شويد که اين وحی خدای طبيعت است ، وحضرت مائو می فرمايند: نخير!استالين رذالت می کند، من پيغمبر اصلی طبيعت هستم، ازمن پيروی کنيد ! ودراين ميان ، سرهای مليونها انسان توسط اين پيامبران شکم ودر جنگهای ذات البينی شان ازتن جدا می شودوملياردها الفاظ قبيح ودشنامهای غليظ وغرغرهای وحشيانه، رد وبدل می شود ودرنهايت همهء امت اين خدايان وپيامبران قتل وکشتار ووحشت وجنايت ، به خدای امپريالزم وپيغمبرش سرتسليم می گذارند وبه خدايان وپيامبران کمونزم ، لعنت ونفرين می فرستند.
ديموکراسی نيز خدايان واشکال مختلفی داردکه اگر حساب کنی ، سرت چرخ خواهد خورد!
اينها همه خدايان طبيعت اند، پس جان من! نگفتيد شما بندهء کداميک ازاين خدايان تشريف داريد ويا ازهمه؟!
طبيعت دوست عزيز! اشخاصی مانند شما که خودرا عاقل ودانشمند وخردگرا می دانند، بايد وقتيکه از وجود آفريدگار منکر می شوند، پاسخی به معمای آفرينش داشته باشند،با طبيعت طبيعت طبيعت گفتن که نمی توان مردم را فريفت، آخر اين عصر عصر باصطلاح ديموکراسی وعقل ومنطق است، عصر تسلط کمونزم نيست که اگر طبيعت را بحيث خدا نپذيرفتی ، سرخودرا به باد بدهی!
قبول کنيم که خدايی وجود ندارد وطبيعت خدااست ويا دنيا وکائنات دراثر تصادف به وجود آمده اند ويا از قديم بوده اند، پس بفرمائيد بگوئيد، اين طبيعتی که روزی نخستين جد شمارا -حالا فرقی نمی کند بشکل ميمون ياانسان- آفريد، چرا حالا قادر نيست ، انسانی بيافريند از نوع ديگر وکاملاً متفاوت با انسان فعلی از ناحيهء اخلاق وخصوصيات؟ انسانی که فرزندانش به دين واين چيزها فکر نکنند وجامعهءايدءآل ايجاد نمايند که دران اينهمه جنگ وجدال وقتل وقتال وبی عدالتی وظلم نباشد؟..اينکه شما وهمفکران تان که منکر خدا هستيد ،خويشتن را بندهء طبيعت می گوئيد، آياگاهی فکر کرده ايد که با اين کارتان ، به پدرومادر بيچارهء تان، ستم وبی لطفی روا می داريد؛ پدرومادری که شبی زحمت همبستری را متحمل می شوندتا شما به دنيا بيائيدوآنگه شمابه عوض تشکر از پدرومادرتان، خودرا فرزند سنگ وچوب وباد وباران وخاک وخاشاک می دانيد؟!
اگر حرف شما طبيعت پرستان را بپذيريم که انسان بندهء طبيعت است،اين يک حقيقت مسلم است که انسان قوی ترين آفريدهء طبيعت است ودربسياری موارد طبيعت را مسخر خود ساخته ومی سازد، پس ای آقا لطفاً بدون بازی با الفاظ، بگوئيد که اين چگونه ممکن است ، طبيعتی که انسان را آفريده است، مغلوب آفريده خود شود ؟ وباز اين طبيعت يعنی خدا بارديگربرمخلوق خود غالب آيد واورا بکشد؟اين چه بازی مسخره است وچگونه می توان توجيه کرد که خدا هم مغلوب باشد وهم غالب ، هم قدرتمند باشد وهم ناتوان؟ اين ديگر، مفکوره های مارکس ولينن نيستند که آن رابزور سوته به خورد مردم بدهيد، لطفاً دليل بگوئيد واين معما را حل کنيد!
لطفاً درين عصر منطق واستدلال وخرد که شما به آن می نازيد، بدون توسل به لفاظی، جواب بدهيد که اين طبيعت کور وکر وگنگ وفاقد عقل وهوش وحواس، چگونه توانست انسان را که از نگاه داشتن عقل وهوش وحواس وقوهء فهم وادراک،برتر وبهتر از طبيعت است، بيافريند وآنهم فقط برای يکباروبه شکل تصادف؟ اين تصادف ازصبحگاه آفرينش انسان تا حال چرا يکبار ديگر تکرار نشد تا طبيعت شما انسان بهتری می آفريد که بدون چون وچرا گفته های مارکس وانگلس ولينن را می پذيرفت وبدينگونه مدينهء فاضلهء اين پيامبران طبيعت ، تحقق می يافت وبشريت ازرنج وعذاب رهايی می يافت؟!
چرا خدای شما طبيعت که نظم آسمان ومليونها کهکشان وملياردها سيارهء غول پيکر را کنترول می کندوبشکل بسياردقيق واز شانزده مليارد سال بدينسو اين کار را انجام می دهد با آنکه نه چشم دارد ونه گوش ونه عقل دارد ونه هوش،کنترول مثلاً ترافيک زمين را بدوش نمی گيرد تاانسان اين مخلوق برگزيدهء طبيعت مليونها بلکه مليارد هارا برای اين کار مصرف نکند؟! اين چگونه است که طبيعت کارهای بسيار بزرگ را انجام می دهد اما از انجام کارهای بسيار کوچک ناتوان است؟
چرا ماشين وهواپيما وکمپيوتر، هميشه توسط انسان ساخته می شوند اما يکبار بطور تصادف توسط طبيعت ساخته نمی شوند؟!
آيا با گفتن اين سخن که خانه وماشين آلات وحتا يک سنجاق ويک سوزن باهمه کوچکی سازنده دارند وسازندهء آنها انسان است نه طبيعت، اماسازندهء زمين وآسمان با همه پيچيدگی ها وتعقيدات شان ، طبيعت است، به عقل خود وديگران نمی خنديد؟!
شما به حيث انسانی که خدارا خرافات می داند وخويشتن را انسان بافکر وبا منطق وعقل وخرد، بايد به انسانهای با عقل وخرد جواب قانع کننده درمورد معمای خلقت بدهيد! با لفاظی وطبيعت طبيعت گفتن نمی توان کسی رافريفت!
دررابطه با قديم وهميشگی بودن جهان بايد گفت که اين مفکوره را هم عقل رد می کند وهم علم آن را رد کرده است که طبق تازه ترين ومقبول ترين فرضيهء علمی، کائنات شانزده يا هفده مليارد سال پيش از امروز دراثر انفجار بزرگ بوجود آمده است وروزی ازبين خواهد رفت.وحتا اگر قبول کنيم که دنيا از قديم بوده است ، بايد اين قديم طبق منطق خودشما ابتدايی وآفريننده يی داشته باشد !اين را کدام عقل قبول می کند که وجود خدای دانا وحکيم وعليم به اين دليل رد شودکه درصورت قبول آن ،اين سوال بی پاسخ می ماند که خدا را کی آفريده است؛ اما درمورد طبيعت کور وکروگنگ ، زبان خودرا ببنديم وسوال نکنيم که پس اين طبيعت را کی آفريده است؟!
ما دوانتخاب بيشتر نداريم، يا اينکه ذات دانا وحکيم ومقتدری را که خدايش می نامند،بحيث آفريدگار جهان بپذيريم واين انتخابی است که دانشمندان بزرگ نه اسلامی بلکه غربی- اگرچه کوچکتر ازشما وياران تان هستند- به آن روی آورده اند ويا اينکه طبيعت وتصادف کور وکرو بیعقل وبی هوش را خدا قبول کنيم ؛ درينصورت بايد با منطق واستدلال ونه لفاظی، به سوالاتی که مطرح شد، پاسخ بدهيم وبگوئيم که اين خدای مغلوب وغالب ، توانا وناتوان را که شانزده مليارد سال پيش، بوجود آمده وروزی نابود می شود، چه کسی آفريده است؟!
اينکه پرسيده ايد، کدام دين وکدام مذهب حق است ، بايد گفت که هرکس مذهب ودين خودرا حق می داند واين کاری است که لامذهبان وماتريالست ها وکمونستها نيز می کنند ومن مثال آن را دربالا برايتان آوردم؛ اما خدا به انسان عقل داده است، هرانسان می تواند عقل خودرا بکار بيندازد واز چيزی که حق می داند، پيروی کند وازهمين سبب ،قرآن کتاب مسلمانان به صراحت می گويد : کسی بخواهد می تواند مومن باشد کسی بخواهد می تواند کافر باشد. شما نيز حق داريد هرراهی را کی می خواهيد انتخاب کنيد ولی حق نداريد دين ومذهب تودهء بزرگی از مردم جهان را دشنام بدهيدوآنگه چهرهء حق بجانب نيز بخود بگيريد وبگوئيد شما به ما دشنام می دهيد!
شما به کسی دشنام ندهيد که ديگران نيز دشنام ندهند!
8 جون 2008, 06:42, توسط آواره
آقای خانه بدوش یاوحیدیاخانه به زیر مؤفق باشید ! قبل ازبحث روی اصل مطلب دونکته را حضور شما بعرض رسانم . 1- چون در ارائه پاسخ بشما تعلل وکوتاهی صورت گرفت معذرت میخواهم ، ودلیلش هم اینست که صهیونیسم بی انصاف معاش ومصرف کافی نمیدهد ، لذا روزانه هشت الی ده ساعت بشدت مصروف کارجسمی بوده وخستگی ناشی ازآن مجال پرداختن به موضوعات دیگر را کمترمیدهد. 2- روی کامپیوتر منزل ترافیک سنگین است ، ازیک کامپیوتر پنج نفر اعضأ فامیل استفاده میبریم که این خود یک مشکل جدی است . البته تا آنزمان که برادران موساد وصهیونیسم این مشکل را رفع ودفع نماید نزد شما کوتامیآیم . دراسلام عزیز که واجدین شرایط زیاد است واین عاصیان را چشم امید به هیچگونه همکاری نیست !!
اصل مطلب : ضرب المثل معروفیست که میگوید " خوک زمانیکه قیافه اش را در آب میبیند بنظرش میآید که تمام دنیا خوک است " تجهیز، تسلیح وکمکهای مادی ومعنوی کشور های تروریست پرور اسلامی وجهان سرمایه داری درطی سه دهه گذشته به اوباشان اسلامی درافغانستان وبقدرت رساندن آنها ، اکنون بشما این افکار را القا نموده که همه ی آنهاییکه مورد تائید شما نیست ویا جنایت پیشگی شما را تائید نمی نمایند ، حتمأ وابسته به صهیونیسم است . شما دراتهام بستن به هر منتقد ازاسلام ، آنها را دروغگو - وابسته صهیونیسم - فتنه انگیز وغیره دانستن ویا آنها را سزاوار سرکوب وعقوبت مرگ دانستن تنهانیستید . این طرز نگرش نسبت به خردگرایان ، منتقدین ودگراندیشان ، ریشه دراصول فکری ویابهتر است بگویم درتحجر واستداد فکری حاکم برمکتب شما دارد وباپیروی ازاین قبح نظر طرزفکر ناسالم است که امروزه دربرابر هر اعتراضی وایرادی ازاسلام ، یک غوغای جهانی ایجادمیگردد، آدم کشان حرفوی اسلام دست به تهدید میزنند سقارت خانه ها را به آتش میکشند ویامنفجر میسازندو.... مخصوصأ که این آشوب وخشونت درکشورهایکه بیسوادی- فقر وعقب ماندگی بیدادمینماید ، شدت بیشتر دارد . فتوای خمینی مبنی بربه قتل رساندن سلمان رشدی وتعیین جایزه یک ملیون دالری برای قاتل توسط بنیاد پانزده خرداد، تبعید نمودن تسلیمه نسرین نویسنده ومنتقداسلام وسنت دربنگلادیش ، تصویب قانون منع توهین رسالت درقانون اساسی پاکستان که بموجب آن اگرکسی محمدرا نقد نماید ویا بدگوید درصورت اثبات آن فرد توهین کننده اعدام میگردد، کشتن وبه زندان انداختن فعالان سیاسی ، دگراندیشان ، منتقدین وروزنامه نگاران درجمهوری اسلامی ایران ، ونزدیک تر ازهمه ، تهدید- قتل - شکنجه وبزندان انداختن نویسندگان وروزنامه نگاران درجمهوری اسلامی افغانستان و... همه وهمه گویای این واقعیت تلخ است که اسلام ودستورات آن درطول تاریخ ودرهمه جا ومکان ، پیام آور خشونت ، کشتار وترور است واندک تفاوتی که دربعض موارد مشاهده میشود بنابر تاثیرگذاربودن فکتورهای بیرونی ودرمحدودیت قرار داشتن نظام های اسلامی است . انصافأ شما وبرادران جهادی تان ازکشتار مردم افغانستان وویران نمودن خانه وکاشانه ی شان چقدر لذت بردید ؟ جنایت وجنایتکار برای شما تا چه اندازه مورد احترام قرار داشته وقابل قبول است . نگاه کنید به ترکیب پارلمان افغانستان وارگانهای بالایی قدرت .
من متعصب وبی اطلاع نسبت بتاریخ نیستم ، درعین اینکه خودرا مبتدی ونوآموزمییابم . اگرمیبودم چون جنابعالی هنوزهم دردایره تنگ وتاریک جزم گرایی دینی وخرافات مذهبی گرفتار میماندم وامروزه دراوایل قرن بیست ویکم ازکشتار- غارت گری وبی دعدالتی های انجام یافته در یکهزاروچهارصدسال دفاع میکردم وآنرا اراده وامر خدا میپنداشتم که جبرئیل امین ازآسمان نازل نموده بود ( البته جبرئیل درنقش سعد ابن معاذ )!! . تعصب معنی اش سرباز زدن ویا گاردگرفتن دربرابر انکشاف تاریخ وفرهنگ وانکار ازحرکت تاریخ بجلو ودست آوردهای علوم انسانی است ، نه اعتراض به قتل وکشتار بنامم الله .
اینکه شما به ناتیجه میرسید که من یهودی ام ! صادقانه باید گفت که من درایجاد وپدید آوردن بلاومصیبتی بنام مذهب ودین آسمانی ، درقدم نخست دین یهود را مقصر میدانم واین مقصردانستن به این معنی نیست که چون احمدی نژاد ودیگر پیروان خط خمینی ازکشتاریهودیان بدست محمد وهیتلر دفاع نمایم ویاکشتن وتبعید بهائیان درنظام جمهوری اسلامی ایران را عمل انسانی بحساب آورم . لطفأ مراجعه وتحقیق نمائید در رابطه به برنامه شیعه سازی سنی های ایران ویا برخورد ستمگرانه نسبت به دیگر اقلیت های دینی ، توسط رژیم ضدبشری آخوندهای ایران .
درارزیابی وتحقیق که تابحال توسط دانشمندان وتاریخ دانان صورت گرفته است دراصول فکری واعتقادی سه دین آسمانی ( یهودیت - مسیحیت واسلام ) تفاوتی نیست وهرسه دین بیک روبنای ایدئولوژیک واحدی پایبند اند . مخصوصأ در رابطه به مالکیت خصوصی، مردسالاری وریشه تمامی رویدادهای اجتماعی را درآسمان جستجونمودن ، هرسه دین دیدگاه مشترک دارند ویابگفته سیامک ستوده مؤلف کتاب تاریخ نگفته شده اسلام ، " مسیحیت درمرحله نهایی اش شکل رومی شده یهودیت واسلام شکل عربی شده یهودیت ومسیحیت بوده. الله همان نام بزرگترین بت قریش ، ونام خدای یهودیان ومسیحیان عرب قبل ازاسلام است . " رب وربانی " درعربی نیز ازریشه "رب" یا" ربی" درزبان عبری میآید ". نظریه قرآن درمورد آفرینش جهان واینکه انسان وجهان را درشش روز آفرید ( سوره محمد آیه 3 - سوره قاف آیه 37 - سوره هود آیه 9 - سوره یونس آیه 3 ) همه کپی برداری ازتورات است . واینکه زمین طی دو روز وکوه ها وگیاهان سبزطی چهار روز ، وبهشت طی دو روز خلق گردید (سوره فصلت آیه های 8 تا 12 ) آیا میتواند پاسخ علمی وقابل قبول برای نسل امروزیکه دربیولوژی با نظریه تکامل داروین ودرفیزیک با تیوری بیگ بینگ دست رسی وآشنایی دارند، قابل قبول باشد .
ایده قیامت ، دوزخ وبهشت ومجازات دردنیای دیگر نیز کپی تورات است . بی تردید من یهودیهارا مخترع خدا وخرافات میدانم . اینکه نظر آقای خان به زیر نسبت به من چیست برایم اصلا مهم نیست .
حکم بودن سعد ابن معاذ درکشتار بی رحمانه مردان طایفه بنی قریظه را من ازخود نساخته ام . شما اگردوست داشته باشید مراجعه بفرمایید به صحیح بخاری جلد 4 کتاب 52 شماره 280 - سنن ابوداود کتاب 38 شماره 4390 - صحیح بخاری جلد 4 کتاب 52 شماره 288 - وده ها منابع معتبر اسلامی که پرده ازچندوچون تمامی رویدادها درتاریخ اسلام برمیدارد. تاریخ میگوید محمد دربستر مرگ سه دستور داد که یکی ازآنها اخراج تمامی مشرکین ازشبهه جزیره عربستان بود( صحیح بخاری جلد 4 کتاب 52 شماره 176 ) . اینکه شما وابسته به کدام مذهب اسلامی هستید وروایت کدام یکی را قابل قبول میدانید ویا اینکه میگوئید این آدم کشی ها وچپاولگریها همه ازآسمان هدایت شده برای نسل آگاه امروز اهمیت ندارد ومابچشم سرمیبینیم وباگوش میشنویم که درتاریخ حیات خودما برای جورج دبلیو بوش - احمدی نژاد - ملاعمر - خمینی وگلبدین نیز ازغیب الهام میآید وآنها را ماموریت میدهند که بشریت را بخاک سیاه بنشانند ، که دارند مینشانند. وازجانب دیگر بحق گفته اند که دروغگوی حافظه ندارد . شما آقای خانه بدوش یا حمید در دومطلب پیاپی درهمین صفحه مربوطه برحکم بودن وحکم راندن سعد ابن معاذ تاکید نموده اید .
آقای خانه بدوش - وحید ویا خانه به پشت مینویسد " همه ای جنگها ازجانب کفار براه انداخته میشد " . ازتاریخ دان عزیز سوال میشود که در رابطه به جنگ بدر نظر شماچیست ؟ مگر جنگ بدر به مفهوم دقیق کلمه یک سرقت وراه گیری مسلحانه نبود ؟ البته به حکم خدا !! جنگ تبوک - حمله به یهودیان بنی قنقاع وبنی نظیروجنگ حنین را چگونه توجیه مینمایید . جنگهای خونین دیگری که چه دردوران زندگی محمد وچه بعد ازآن صورت گرفته ، مانند جنگ جمل - صفین - نهروان وکربلا که سبب نابودی هزاران مردم گردید که درتوسعه وگسترش حاکمیت خونبار اسلام جانفشانی نموده بودند ، تکلیفش چه میشود ؟ مهمتر ازهمه جهان گشایی وتهاجم قشون غارتگر وقاتل عرب برقلمرو ایران - افغانستان ودیگر سرزمین ها را چگونه میپندارید ؟ که هزاران هزار انسان را باشمشیر های دوسره بکام فرستاد وبا انجام جنایات بیشماری مردم را وادار نمودند تافرهنگ ووایرسهای فکری شان را بپذیرند . آقای تاریخدان ! شما برای یکروز اگرممکن است دریچه تعصب وجهل را برخود ببند وازاسارت فکری به آزاده گی بپیوندید وآنگاه درپای تخت کشور قهرمان افغانستان سیرفکری نموده وزمانیکه دربرابر شاه دوشمشیره ولی میرسید ازخودسوال نمائید که این مهمان ناخوانده وخوابیده در دیار دیگران کیست ؟ شغلش چه بوده ؟ چرا به افغانستان آمده ؟ مسئولیتش ووظیفه اش چه بوده ؟ داکتربوده یا انجنیر ؟ استاد دانشگاه بوده یانویسنده ؟ اقتصاد دان بوده یاهنرمند؟ و؟؟؟؟؟؟ یانه برعکس وبرخلاف همه ایشان یک فرد متجاوز - قاتل - غارتگروچپاولگر عرب است ودرافغانستان آمده بوده برای ریختن خون پدران - مادران - جوانان ودرکل مردم این سرزمین وبه قصد تجاوز به مال - خاک وناموس مردم این مرز وبوم وازبس درکشتن انسانها وارد بوده که بادوشمشیر وبادودست دریک زمان سر انسانها را ازتن جدا میساخته !!!واکنو گور وی به زیارت مبدل گردیده - بارسوخ ترین آدم درآنجا فاتحه وخیرات میگیرد وزنان ومردان درطلب خواسته های شان ویا اولاد دارشدن برسر گور آن جانی به راز ونیاز میپردازد واورا نزد خدای خو شفیع میسازد .
دراینجا بدنیست گوشه ای ازجنایات مسلمانان عرب درحمله به جوزجان را یاد آور شویم. " پس ازنبرد ( مروالرود ) بسرکرده گی احنف ، گروهی ازلشکریان عازم جوزجان شدند . احنف اقرع بن حابس تمیمی را باسوارانی به آنجا فرستاد وگفت " ای بنوتمیم ، بایکدیگر دوستی کنید وبخشندگی روا دارید تا درامور تان اعتلایی حاصل شود ، نخست باشکمها وفرجهای خود جهادکنید تادین تان راست آید ودرغنایم غل وغش مکنید تابرجهاد شما گزندی نرسد ." ( فتوح الیلدان ، احمد بن یحیی البلاذری - تاریخ طبری جلد سوم صفحه 1091 ) برگرفته شده ازکتاب سیطره 1400 ساله اعراب برافغانستان ، جلد اول . قابل توجه اینکه جهاد باشکم وفرج را باید خود اقای خانه به پشت شرح دهد زیرا ایشان نسبت به این فرهنگ آشنا وخودی است .
آقای وحید! لطفآ ازدیانت به عقلانیت برگردید . ریشه همه دروغها درآسمان است . کار اصلی ادیان پرورش نادانی وگسترش حماقت است . آدم ازلباس کهنه اش خجالت نکشد ،بلکه ازافکار کهنه اش خجالت باشد " انشتین " . برگرفته شده ازسایت بیداری .
میگویی "درقرآن آیاتی دیگری وجود دارد که انسان را به صلح دعوت مینماید، وشما دشمنان اسلام آنرا نمی بینید ". شما راست میگوئید . قرآن ازنظر موقعیت نزولی به دوبخش تقسیم میشود ، بخش مکی وبخش مدینی . آیه های که درطول چهارده سال زندگی محمد درمکه نازل شده ویا درواقع ساخته شده است ، چون آیه لااکراه فی الدین در سوره بقره ویا سوره کافرون وغیره ، آیه های هستند که درمکه ودراوایل هجرت درمدینه نزول یافته است . آنروزگاریکه اسلام بیک امپراتوری مبدل نشده ونیروی سرکوب گرد آوری نکرده است وآیه ها لحن ملایم وصلح آمیز دارد ولی ازآیه های مدینی واقعأ بوی خون میآید . بحث دیگر اینکه ملاحظه نموده وببینیم که ازابتدا تابحال آنجایکه دست قدرت وزور درکار بوده ازکدام نوع آیات استفاده شده است . لطفإ به سخنرانی خمینی دردوران زمامداری وقدرتش گوش کنید که اطرافیانش را مورد سرزنش قرار میدهد ومیگوید که " حی آیه های رحمت میخوانید وچرا فراموش کرده اید که آیه های غذب درمورد مشرکین ومنافقین را برزبان نمی آورید". ومهمتر ازهمه مگر خمینی خون آشام دراوایل حکومتش باهمه احزاب وشخصیت ها سیاسی اجتماعی ایران برخورد سازشکارانه ودوستانه نداشت ؟ ولی بااستحکام قدرتش چه خونهایی را که جاری نساخت !
درعین زمان ، من که نه عیسایی نه موسایی ونه محمدی هستم ، بهمه ای انسانهایکه درقعرجهنم اسلامی درکشورهای اسلامی گرفتار آمده اند باید وباید قرآن را بامعنی فارسی ویا انگلیسی آن بخوانند . البته نه برای اموات ، بلکه برای بالابردن درک وفهم خودشان ازدین شان . حتی اگرممکن باشد تورات را درقدم اول بخوانند تا دریابند که وجوه مشترک ازلحاظ دکترین فکری بین این سه ادیان سامی ( یهودیت - عیسویت واسلام ) وجود دارد ویا ندارد .
( ادامه دارد )
8 جون 2008, 09:22, توسط وحید
جناب آواره
بسیار نوشتن نشانۀ بسیار دانستن نیست... اول اینکه علت جنگ بدر را باید دانست. دوم اینکه جانبداری از ابوجهل و ابوسفیان نشان دهندۀ شخصیت خود تان است. سوم اینکه اگر موساد و غرب برایتان پرداخت نمیکنند، پس شما داوطلبانه و رضاکارانه تن به خدمت آنها داده اید و مبارک تان باد! چهارم اینکه بجای 8 ساعت کار در روز (پیشنهاد میکنم) برو و کار قاچاق مواد مخدر را شروع کن که هم فایده اش زیاد است و هم بنابر فلسفۀ خودتان نه خدایی است و نه مجازات و مکافاتی تا بزودی صاحب 5 پایه کمپیوتر در خانه شوید و از ترافیک عیال تان نیز جلوگیری نمایید. پنجم اصلاً نمیدانم چطور تا بحال در قالب فامیل باقی مانده و چهره های خسته کن افراد فامیل را سالها تحمل میکنید... بروید و روز یک دوست دختر و یا کدام بزنسی را به خانه بیآورید و اعضای فامیل تانرا نیز آزاد بگذارید تا هر کار که دل شان میخواهد بکنند... مزاحم نشوید لطفاً... چرا که طبق فرمایشات جناب عالی نه آفریدگاری است و نه هم قیامتی... خوش زندگی کنید و از تنوع دنیوی نهایت لذت را ببرید که پس از مرگ همه چیز خاتمه خواهد یافت و تحمل این درد سر ها و کم و کاستی ها برای چی؟ خُرده فروشئ مواد مخدر در غرب بسیار عاید دارد و دختران زیادی نیز به تور تان خواهد افتاد و ایام ِ خوشی را خواهید داشت (پیشنهاد خوبیست! مگر نه؟!)... از زندگی لذت ببرید آقا! اگر به چنگ پولیس افتادید، به زندان خواهید رفت جاییکه بهتر از خانۀ فعلئ تان (5 عضو فامیل و یک پایه کمپیوتر با 8 ساعت کار پُر مشقت و جسمی! ها ها ها ها!) است. راستی یک کار دیگر نیز میتوانید بکنید: دزدی از فروشگاه های بزرگ! بسیار آسان است. فقط لیبل حاوئ (بارکود) آنرا از جنس مورد نظر تان جدا نموده و بعداً... ویا یک بکس دیپلومات احاطه شده توسط لایۀ ضد نفوذئ اشعۀ دزد گیر... مفکورۀ جالبیست! مگر نه؟! با اینهمه امکانات و نداشتن عقیده به قیامت و مجازات الهی اگر دست به این کار ها نزنید، واقعاً که وضعیت روانی و عقلئ تان زیر سوال میرود...
لطفاً یک تجدید نظر! و اگر به نظر تان مقبول نیآمد، خودکشی بهترین راه نجات از این همه مشکلات و گرفتاری است. زندگی یعنی چی؟ اگر مجازات و مکافاتی در کار نباشد، تحمل این همه مشکلات، حماقت است! حماقت!
شاد باشید!
8 جون 2008, 09:35, توسط وحید
راستی آقای آواره آخر کار شما را نیز اینچنین میبینم با آنکه دوست ندارم اینچنین شود. اما خوب چیکار باید کرد؟ اگر قرار باشد که بخاطر اعمال خود مجازات و مکافات نشویم، این کار هم عیبی ندارد...
8 جون 2008, 13:19, توسط طبیعت دان
وحید جان قند،
آفرین به وجدان و فکر تو و اقرار تو که بخاطر جای در بهشت و همجواری حورین از حقیقت و راست منکر استی. هنوز آنقدر رشت نکردی که بدون ترس و وحشت زندگی کردن را بفهمی.
مرد میدان و حکایت خو نیستی. عزیزم، نه آنقدر عالم هستی و نه کتاب خوان که بتوانی به مطلب آوراه پاسخ دهی و آخرکار بر میگردی به دشنام دادن، عین یک مجاهد راستین.
واقعاً که دین تریاک است و شما مسلمانان تریاکی.
8 جون 2008, 14:28, توسط طالب کاکو
طبعت دوست بدبخت!
طالب کاکو هنوز نمرده او بی عقل تو همان "بنده طبیعت" استی که که گاهی بنام "طبیعت دوست" نیز چرندیات ولاطائلات خویش را در کابل پرس? نوشته ای ومارا محکوم به خواندن آن ساخته ئی.
باری خودت اقرار کردی که من بنام "بابک" و"بهمن" نیز پیام داده ام بخاطریکه دیگران "اسلام دوست" و"فرهنگ دوست" خودرا جازده اند من نیز نام "طبیعت دوست" را برخویش برگزیده ام. امااین بنده حقیرفقیر سراپاتقصیر(طالب کاکو) هیچگاه ترا بعوض بهمن کشن آبادی به اشتباه نگرفته است زیرا بهمن کشن آبادی ازهمکاران سابق کابل پرس است وطرز دید خودرا در قضایا دارد ومانند تو تاهنوز لاطائلات ننوشته است خط فکری تو باخط فکری بهمن کشن آبادی کاملا جدا است.
ای لایعقل!
میدانی که من وتو افغانی استیم و اجداد ما وشما به زور سوته وسرنیزه مسلمان شده اند من درک کرده ام که تو اصلا منطق درست و مودبانه را هرگز نمیپذیری ناگزیر شدم که باخودت جدی حرف بزنم وجدی حرف زدن من باخودت بمعنای دشمنی شخصی باخودت نیست بلکه دشمنی عقیدتی است میدانم که تو بدبخت مسلمان نمیشوی اما چرندیاتت را بازهم جواب میدهم تا دیگران رامانند خودت گمراه نسازی
من هیچگاه به دشنامهای زیر ناف متوسل نشده ام ونمیشوم اما وقتا ببینم که فرد طرف مقابل از زور کار میگیرد نهایتا لفظ "خر" خر مجسم" وغیره را استعمال میکنم تا طرف مقابل خویشتن را بشناسد بازهم بنده شخصا به استعمال این کلمات علاقه شدید ندارم اما مرا مجبور نسازید که چنین الفاظ را استعمال کنم.
اینکه "آواره" خودت استی ویاکس دیگری بازهم بمن ارتباط ندارد که تو ویا "آواره" هردو یک قسم بیسواد بوده و آیات قران را غلط نوشته وتفسیر کرده اید هردوی تان یک جاهل ونادان هستید حال از نظرفزبکی چه دونفر باشید ویاهم یکنفرفرق نمیکند.
اما ازسیاق پیامهای پی درپی تو ویاهم "آواره" درمورد یهود بنی قریظه وغیره باطرف مقابل ات چنین استنباط شده که هردو پیام دهنده باید یکی باشد زیرا خودت موئید نظریات پیام "آواره" استی پس خودت هم "آواره" استی وهم "بنده طبیعت" وهم "طبیعت دوست" هم "بابک" وهم "بهمن" اما نه بهمن کشن آبادی
9 جون 2008, 10:45, توسط وحید
پروفیسور صاحب طبیعت دان
همین کفایت میکند که در تمام افغانستان شخصیتی مانند شما داریم که از همۀ راز های طبیعت آگاه بوده و لقب (طبیعت دان) را کسب نموده.
پیشنهاد های من ریشه در فلسفۀ خود تان دارد و لطفاً آنها را اتهام و یا توهین تلقی نکنید. وگرنه وجدان کجا و غلامئ غرب کجا؟ شما که تاهنوز ندانسته اید که طالبان ملیشه های غربی میباشند، پس از وجدان و انسانیت چگونه آگاه خواهید شد؟
فحش دادن کار شماست نه مسلمین! در پایین میتوانید طرز و لهجۀ صحبت کردن تانرا در نوشته های (غلامزادۀ بیخدا!) بخوانید با آنکه لهجه و شیوۀ نوشتن خود تان نیز عاری از عیب و اشکال نمیباشد.
شاد و خونسرد زی!
9 جون 2008, 14:15, توسط طبیعت دوست
هراتی عزیز! شما هم احترامات مرا بپذیرید.با وجود انکه درک کرده اید سلام هم یک کلمه وارداتی میباشد وگرنه ممکن کلمات دیگری در بین ما مروج میبود .بعضی ها درود را پارسی -دری میدانند،مگر به نظر من استعمال سلام هم بدی ندارد.باز در این جا طرح هلو و یا...بنظرم برخلاف گفتار خود شما کمی لفاظی بوده و دلیل عمده ان ناراحتی عصبی تان و خستگی مفرط تان میباشد که به حدس من از چند یوم بصورت متواتر و با چند اسم مستعار با وجود تکرار جملات و موضوعات قبلی مصروف تحریر هستید که ان تاثیر منفی روی گفتار و جمله بندی و حفظ ادب که قبلا عادت داشتید گذاشته است.به نظر من شما کم از کم هشت یا نه ساعت(در 24 ساعت) در پیش کمپوتر قرار داشته باشید.و این به صحت تان اسیب خواهد رسانید .و بر علاوه استرس هم در قبال ان شما را به طرف خستگی و درمانده گی سوق میدهد.در ارتباط با نامه تان : البته چون شما موضوعات مختلف را مطرح کرده اید و من هم باید جزء به جز به پاسخ تان بپردازم.اما قبل ازآن چند موضوع کوچک دیگری را مطرح میسازم.البته بعد از آن من وشما صحبت خواهیم نمود. قبلآ اینرا میخواهم عرض کنم که شما حداقل در همین سایت دعوی از نماینده گی از سجایا و اخلاق ناب اسلامی دارید.من نمیدانم در مورد دروغ و کذب شخصآ چه میاندیشید؟( ضرور نیست برایم پاسخ بدهید،خودتان با خود تان فکر کنید)البته منع دروغ اصل پذیرفته شده تمام اشکال ارزش های اخلاقی در جوامع بشری میباشد. پرسش اول من در باره اسمای مستعار تان است.(با هویت اصلی شما کار ندارم.و قطعآ علاقمند به دانستن آن هم نمیباشم.)اگر شما همان اقای وحید جان ،سلیمان خیل ،ع.وحید،اقای خانه بدوش ،شریف جان ،شبیر جان و جناب کاکوو بطور اساسی اقای ذبیح الله ناصری باشید،یک اسم راه صحبت و تکلم را اسان میسازد. اجازه بدهید برای یک فرد و اسم تان پاسخ بدهم.ورنه تکرار حروف و جملات سبب ضیاع وقت من و شما و دیگران میگردد.اما اگر یکی از این افراد که من برایتان نوشته ام شامل اسمای مستعار تان نمیگردد،لطف فرموده و آنرا حذف کنید تا من به انها به طور جداگانه پاسخ بدهم.من خدمت تان پیش از پیش عرض میکنم که مرا بنام بابک و طبیعت دوست و سایر اسمای مربوط با طبیعت بدانید.(به استثنای دوست عزیزی که" طبیعت دان "را بحیث اسم مستعار انتخاب کرده اند.)باید بیاد داشته باشید که من به اسم دیگری( مستعار) نمینویسم.باز اگر شما کدام نامه از من به اسم مستعار دیگر پیداکردید از من بیرسید .پاسخ صادقانه برایتان داده میشود تا فرق بین راستگویان و دروغگویان موجود باشد.البته صرف اسم اصلی همه ما از این قاعده مستثنی است.البته من در نوشته بالایی ام هم یادآوری کرده ام که با ارسال پیام ،با وجود اسمای مستعار متفاوت، درهمین سایت میرهزارمیتواند منبع اصلی ارسال انرا مشاهده کند.پس لطفآ خود تانرا حداقل نزد سایت دروغگو نسازید .از همه این نام ها یکی انرا انتخاب کنید. باز اگرگفتید که نه و واقعآ هم صادقانه بود، بطور جداگانه پاسخ مینویسم اگر هم وقت زیاد را دربر میگیرد .در اینصورت ممکن به این زودی برایتان نتوانم پاسخ بنویسم.چون نامه های بالایی اولتر اند به انها خواهم پرداخت.
موضوع دومی که شما برایم معلومات لطف نمائید و ان اینکه من در نوشته بالایی ام اسم چند خدا و پیامبر را برده ام.حالا اگر شما در هرکدام شان تردید دارید.و میگوئید که من انها را خدا نامیده ام ورنه درحقیقت چنین ادعای صحت ندارد. من به شما از ادعای خودشان و یا دیگران برایتان ماخذ میدهم.اما خواهش من از شما اینست که لطفآ از روی کاوش علمی ونه بقول خودتان لفاظی، برایم یک سطر و یا یک مکتوب و یا کتابی که در ان یکی از افرادی که در فوق اشاره فرموده اید دعوی پیامبری و انهم از طبیعت را کرده باشند؟برایم نشان بدهید تا من ثابت کنم که این بدبخت ها دروغ میگویند و دعوی پیامبری شان کذب است.البته من به شما وعده میدهم که باقی حرفهای تان را خواهم پذیرفت .بنابر جمله معقول تان که نوشته اید:"در ینصورت باید با منطق و استدلال و نه لفاظی ،به سوالاتی که مطرح شد پاسخ بدهیم..."خواهشمندم که خود شما نیزهمین اصل مطرح شده خود تانرا مراعات نمائید.
در جواب نامه تان به این موضوعات و پرسش های تان پاسخ مینگارم:
تکرار برای بار آخر:
بجواب این نامه قبل از انکه طبق وعده به پیش برویم برایم صرف دو پاسخ بدهید.
9 جون 2008, 15:59
آقای آواره شماهم موفق باشيد؛ البته نه در دروغ بافی وجعلکاری وتحريف حقايق!
من هم به نوبهء خود از تاخير درپاسخ معذرت می خواهم که عواملی داشت ويکی ازانهم انتظار دنبالهء دروغ های تان بود!
پيش از پرداختن به جعليات گمراه کنندهءتان ، می خواهم چند نکته را بطور مقدماتی بگويم:1-اگر دروغ های تان بسيار بزرگ وگمراه کننده نبودند، به جواب نمی پرداختم. 2-اگر دهن به دشنام بکشائيد، ازديگران هم انتظارديگری نداشته باشيد؛ يعنی منهم می توانم به عوض آواره، بدکاره بگويم! 3- فکر نمی کنيد ضرب المثلی راکه برضد ما استعمال کرده ايد، مصداق آن خودتان باشيد؟!..کسانی که خودراچوچهء ميمون می دانند تازادهء انسان، چه فرقی می کند که خوک بودن را نيز برصفات عاقلانهء خود بيفزايند،آيا نه چنان است که هردو چهارپا هستند؛ و باز سمبول پليدی ونجس بودن خوک يک باور دينی واسلامی است ونه داروينی والحادی؟!
واما پاسخ موضوعاتی ازقبيل تظاهرات وخشونت وسلمان رشدی و.. واخراج مشرکين از جزيرة العرب باشد به بعد تا موضوع به درازا نکشد وعجالتاً می پردازم به دروغ های شاخدارترتان: 1- اينکه می فرمائيد فلان وبهمان موضوع درقرآن وياکل قرآن کاپی تورات است، درپهلوی خنده آوربودنش، مبين حقيقت ديگری نيز هست وآن اينکه انسان ملحد خيلی پررو وچشم سفيد می باشد وبرايش مهم نيست که تعدادی ازانسان ها به دروغ هايش بخندند، مهم اينست که تعدادی فريبش را بخورند!.. آقای عاقل! اگر قرآن ، کاپی تورات وانجيل باشد، چرايهود ونصارارا بخاطر اينکه کتابهای شان را تغيير داده اند، سرزنش می کند؟ چرا عيسی وعزير را فرزندان خدا نمی گويد؟ چرااهل کتاب يعنی نصارا ويهود ،آنهمه با پيغمبر ودينش وکتابش دشمنی ورزيدند وبااو کنار نيامدند تا بقيهء موضوعات را نيز از کتابهای خود داخل قرآن سازند؟ چرا دشمنان ديگر اسلام ازچهارده قرن بدينسو با افزودن موضوعات ديگری ازتورات وانجيل ،قرآن ديگری نيافريدند که به مذاق ايشان ويهود ونصارا ومستشرقين وملحدين بزرگ وملحدين کوچک امثال تو وباداران بزرگ صليبی وصهيونست شان ، برابر باشد؟! وچرا حالا اين کار را نمی کنند؟! اگر موضوعات قرآن کاپی ازتورات وانجيل می بودند، بايد امروزه مانند تورات وانجيل هفت هشت قرآن می داشتيم ؛ درحاليکه درهمهء جهان جزيک قرآن، قرآن ديگری که متفاوت باشد، وجود ندارد؟! اگرشباهت چيزی با چيزی ،دليل کاپی بودن آن باشد پس تو بايد اين دروغهارا از شجاع الدين شفا دزديده باشی که عين گفته های ترا تکرار می کند حتا موضوع نظريهء داروين را واو نيز بايد اين تهمت هارا ازمستشرقين متعصبی امثال گولدزهير يهودی دزديده باشد زيرا آنهاهم همين جعليات رابرزبان می آرند!
2- ازنظريهء تکامل داروين به عنوان بی خدا بودن جهان ياد کرده يی که يقين دارم بويی هم ازان نبرده يی. بايد خدمت جناب عاقل عرض کرد که اين نظريه از طرف دانشمندان زيادی رد شده است وحتا طرفداران آن هم به غيرعلمی بودنش اعتراف نموده اند که ازان جمله سرآرثر سميت است که می گويد" اين نظريه ازنگاه علمی ثابت نشده است وراهی برای اثبات آن از طريق استدلال وجود ندارد ولی ما مجبوريم به آن ايمان بياوريم زيرا درغيرآن مجبوريم مستقيماً معتقد به وجود آفريدگار شويم" Islamic Thought,dec.1961
جناب محترمی که به عقلانيت فرا می خوانی ، لطفاً بگوآيا موضوع علمی ، موضوعی را نمی گويند که درلابراتواری تحت تجربه قرار گرفته وبعد از تجزيه وتحليل به اثبات رسيده باشد، پس بفرما بگو نظزيهء داروين درکدام لابراتوار مورد تجربه قرار گرفته وبه اثبات رسيده است؟!.. اين فقط يک نظريهء محض است واضافه برآن ، کشفيات باستانشناسی وبدست آمدن جمجمه ها واستخوانهای خيلی قديمی انسانهای اوليه نيز مهر ابطال برنظريهء داروين زده است واگر مايل باشی ، رد اين نظريهء پوچ را درآينده بطور مفصل برايت می نويسم!وحتا اگر مطابق نظريهء داروين بپذيريم که انسان ازنسل ميمون است،بازهم سوال پيدا می شود که ميمون را چه کسی آفريده است؟! طبيعت ؟! اين طبيعت بيچارهء کوروکرولال را کی پيداکرده ؟! تصادف؟! اين تصادفی که چنين کارهای بزرگ را انجام می دهد وآنهم با همه دقت ونظم ، چرا يک روز به عوض آقای آواره ، پاسخ نوشته های مارا نمی نويسد تا وی به روزگار خود وکار وزندگی اش برسد، ويا چرا کمپيوتر جنابعالی ازروی تصادف، مقاله يی راپيش ازينکه وی ازکاربيايد، آماده نمی کند تازحمت نوشتن وتصحيح درحاليکه خسته وزله نيزهست، از دوش او برداشته شود؟!.. ازهمين جاست که دانشمندامريکايی سيسيل، طبيعت پرستان ونظريهء شان را چنين رد می کند :
"Nature does not explain. she is herself in need of explanation"
" طبيعت چيزی را تفسير نمی کند بلکه خودش نيازمند تفسيراست"
اگر درين مورد بحث وشواهد بيشتری نيز می خواهی من حاضرم!
3- نظريهء انفجار بزرگ يا بگ بنگ را هم که يقين دارم فقط شنيدی وچيزی درموردش نمی دانی ، به نفع تونيست وبی خدايی جهان وخالق بودن طبيعت را به اثبات نمی رساند، بلکه اين نظريه همان عقيدهء حدوث جهان ووجود آفريدگار را ثابت می نمايد، زيرا به اساس اين نظريه، کائنات ، پانزده مليارد سال قبل ازامروز دراثر انفجار بزرگی بوجود آمد وبعدمراحل زيادی را با کمال نظم ونسق ودقت طی کرد تا به حالت فعلی رسيد وهنوزهم که هنوزاست، خللی درقوانين کائنات به مشاهده نمی رسد و همهء عناصر آن ، از اجزای اتم گرفته تابزرگترين اجرام سماوی با کمال دقت ونظم به وظايف خود ادامه می دهند، عاقل آغا!آيا اين کار از طبيعتی که خودرا نمی شناسد ويا تصادفی که حتا نمی تواند جملهء کوچکی برای تو بنويسد، ممکن است؟! درين مورد هم به بحث بيشتری وآوردن نظريات بيشتری از دانشمندان حاضرم!
4- به گفتهء انشتين تمسک جسته يی ، آيا همهء گفته های اورا قبول داری ويا تنها آنهايی را که به نفع توست؟!.. بيا ببين که انشتين درموردايمان یه خدا چه می گويد: " بدون شک ايمان قوی ترين وبهترين نتيجه ازنتايج تحقيقات علمی است، ايمان بدون علم به راه کج می رود وعلم بدون ايمان چون کوری است که تلوتلو می خورد" وبيا ازديگران هم بشنو! پاسکال می گويد" تنها دو طائفه ازمردم هستند که رواست آنهارا عاقل بناميم؛آنهايی که خدا را می شناسند وآنهايی که درجستجوی شناخت خدا هستند". نيوتن می گويد:"اين کائنات وترتيب اجزايش .نظم ونسق وتناسبش با زمان ومکان ،ناممکن است که توسط خدای حکيم وعليمی بوجود نيامده باشد"
باباجان مارا به عقلانيت فرا می خوانی ، بيا به عوض ما بندگان نادان وهيچ مدان ، اين قله های علم ودانش را به عقلانيت فرابخوان که هنوز دانش شان به سرحد دانش تو نرسيده است!
5- مارا به عقلانيت فرا می خوانی ، چشم ، ما دين را می گذاريم وعاقل می شويم، مگر جان من، توکه خدا را به بهانهء آنکه نمی بينی ودرلابراتواری تجربهء علمی نشده وبه اثبات نرسيده است، قبول نداری، ما چگونه اين عقل وعقلانيت ترا که آنهم به چشم ديده نمی شود وازنگاه علمی به اثبات نرسيده ودرلابراتواری موردتجزيه وتحليل قرارنگرفته است، قبول کنيم؟! اول عقلانيت خودرا به شکل يک جسم مادی به مانشان بده وآنگه مارا به پذيرش آن فرابخوان! آيااين به عقلانيت موهوم فراخواندن تو، خودش مخالف عقلانيت نيست؟!
واما دروغهايت درمورد غزوه های بدر واحد وتبوک وآيات مکی ومدنی وغيره باشد، به مرحلهء بعدی تا نوشته ازحد معمول به درازا نکشد، منتها به عنوان سند حقه بازی ويا نادانی تو وامثالت فقط يک نکته را درينجا پاسخ می دهم تا معلوم شود که شما ملحدين از چه روشهايی برای فريب دادن مردم ،کارمی گيريد:
نوشته کرده ای که فلان قوماندان مسلمان به پيروانش گفت که با شکم وفرج تان جهاد کنيد!
آقای محترم ! تو وکسيکه ازوی نقل کرده يی يا معنی اين جمله را ندانسته ايد ويااينکه ازروی حقه بازی وفريبکاری خواسته ايد ، مردم را فريب بدهيد! معنی اين جمله عيناً مانند جملهء " با نفس خود جهاد کنيد" است وهرگز معنای آن اين نيست که نفس تان ويافرج وشکم تان را به دست بگيريد وبا ازانها درجهاد استفاده نمائيد؛ چنانچه درفارسی می گويند من با تو مقابله می کنم ! اين بدان معنی است که من دربرابر تو. وبرضد تو ايستاده ام!
وتفسير جهاد شکم وفرج را نيز کسانی خوبتر می توانند بنمايند که به خدا وآخرت ايمان ندارندوهمهء هدف شان درزندگی جز شکم وماتحت آن نيست!
ادامه دارد
9 جون 2008, 17:06, توسط طبیعت دوست
نامه تانرا خواندم.براستی هم برای خودم و هم برای شما متاسف هستم.برای شما از این بابت که شما مثل یک خانمی که از اثر شکنجه همسرش بالاخره داد و فریاد میکند و هر چه فحاشی که در طول عمرش آموخته از زبان به بیرون تقدیم میکند. و متاسف برای خودم که من چرا شما را تا این سرحد نا راحت کردم که شما دگر از کنترول دست و زبان تان عاجز شدید.با وجود انکه من به شما هرگز حرف زشت نگفته ام .اگر گفته ام لطفآ نشانم بدهید.شما با این عصبانیت تان تمامی چیز های که یاد داشتید گفتید.از قدیم گفته اند که انسانها در چند موقع، حالت و احساسات و تفکر اصلی خود را بدون لفافه اظهار میکنند.یکی از این حالت خشم است که شما به واقعیت دارو ندار تانرا به بیرون منتقل کردید.باور کنید که من در مقابل هرزه نویسی شما هیچ چیز نمیگویم.در حالیکه شما هم میدانید که میتوانم بگویم.من شما را با صداقت و خلوص نیت عفو میکنم.برایتان صبر و حوصله و منطق آرزو میکنم.البته اگر شما ان عزیزی هستید که حدود دهها نام را در عقب خود یدک میکشید.و تنها در همین صفحه شما حدود شش نام مستعار را از خود کرده اید.شما شاید فکر کنید که اگر گاهی منطق تان با یک اسم به بن بست مواجه شد با اسم دیگر باز هم به ادامه جملات تکراری تان ادامه بدهید.خوب این انتخاب شماست و به من زیاد ربط هم ندارد.حالا که شما به من اینهمه دشنام ها را هم داده اید من شما را بخشیده ام.با بخشیدن شما من آرامتر میخوابم.این برای من عاقلانه تر است.و اگر گاهی شما را جایی ببینم باور کنید شما را به آغوش گرفته و برایتان آرامش و سلامتی روانی آرزو میکنم.تا شما بدانید که شما از اخلاق عالی و اسلامی و انهم از نوع خط امامی پیروی میکنید .و من هم خرد را مشعل راه زنده گی خود ساخته ام.اخلاق دینی که به قول شما ، شما را به درجات عالی کمال و خردی که من بیچاره را به بی بندوباری های اخلاقی میبرد.بلی اینست منطق شما.شما جهان را از عقب عینک اسپ مشاهده میکنید.این عینک را از چشمان تان بردارید جهان وسیع تر از قلوب کوچک من و شماست.با وجود خشم بیجای شما و با وجود پریدن های بیجای شما از روی آتش ،قلبم گواهی میدهد که ممکن انسان شریفی باشید.اما یک انسان متحجر ،به استثنای همان تربیه ای که از اوان طفولیت گرفته اید دیگر قادر به شناخت و تحلیل و دید با زاویه دیگر را نگردیده اید.البته این عیب نیست بلکه هر انسان دارای عادات متفاوت میباشند.اینرا بدانید که اگر شما که اینقدر از یهودیت اظهار تنفر میکنید،اگر در یک خانواده یهودی در بیت المقدس بدنیا میامدید،حتمآ یک یهودی دو آتشه بودید که بر عکس حال، حاضر به قتل شاید همه افراد مخالف دین تان بودید .شاید! کسی چه میداند.باید از حرکت حالا ی تان چنین حدس را زد.شما که بر هر کس اتهام صیهونیستی میزنید و از دیگران توقع دارید تا به شما احترام کنند.وقتی که قادر به استدلال نمیشوید به دشنام رو میاورید.مخصوصآ خشم تانرا در قالب اسم دیگری (طالب کاکو)با کلمات رکیک به طرف مقابل کلام تان میرسانید.حتی زن طلاق گفتید.حالا که شما را بخشیده ام، گله نمیکنم.اما شما را به تفکر وا میدارم که اگر کس دیگری این جمله را به شما بگوید ، چه احساسی خواهید داشت.متوجه باشید که استدلال های بابکر خیل قوی تر از انست که شما با اسم مستعار سلیمانخیل با من من من کردن جواب داده باشید.و یا از اقای آواره به همین ترتیب.فقط خوش تان میاید با دادن یک پیوند و اظهار چند شعار و اتهام صیهونیستی به طرف صحبت تان با وجود آنکه خود تان هم معتقد به نا درست بودن حرف تان میباشید،خود تانرا تسلی میدهید.اگر شما اقای هراتی هستید بیائیدبا من در صفحه نامه تان .من در انجا با شما حر ف میزنم.کمی گوش شما را باز باید نمود. اما اول ،آن دو پرسش را پاسخ بگوئید.در همین جا هم شما بعضی موضوعات را طرح کرده اید.همه شان قابل تردید است .اگر اعتراف کردید که تمام همین نام ها ،اسمای مستعار شماست .من بر رد حرف هایتان دوباره برایتان در اینجا هم مینویسم.اینرا بدانید که من با افراد مشکل ندارم، طرف مخاصمت من اندیشه ها و ادیان خرافاتی و بوجود آورده گان انها اند.موفق باشید.
همین انشتین که خودش در یک خانواده یهودی به دنیا آمده و نمیدانم چرا از قلم تان از لست صیهونیستی خطا خورده است .مگر شما انرا به اسم یک دانشمند یاد کرده اید ،که در واقعیت هم یک دانشمند بود. باز چرا با همه علمش به عوض دین یهود به دین اسلام روی نیاورد و پیرو فلسفه مهدویت نشد؟البته اگر خواستید در باره این دانشمند و نظریه هایش من تا جایی که میدانستم برایتان تشریح خواهم نمود.مگر حالاباید بگوئید که متاسفانه عقلش هنوز قادر به درک اسلام نبود.در حالیکه من چندی قبل در یک برنامه دیدم که نقل قول از انشتین کردند که او در مقابل سوالی که در باره عقیده اش در مورد خدا سوال شده بود.جواب داد که من به خدای سپینوزا اعتقاد دارم.در حالیکه اسپینوزا فیلسوف یهودی هالندی قرن شانزدهم به اثر بد گفتن دین یهودیت توسط خاخام های یهودی از دایره دین یهودیت اخراج شده بود.
10 جون 2008, 04:01, توسط آواره
آقای وحید یاخانه به دوش به ادامه گذشته احترام مجدد بشما وخوانندگان عزیز ! ازاینکه اکنون به فحش ودشنام ویاحرفهای بازاری روی آورده اید وازمن دعوت مینمائید که خودرا بکشم یافامیلم را به فساد دعوت نمایم ویاخودم به لاقیدی اخلاقی روی آورم و.... من به این نتیجه میرسم که شما مقصر نیستید. زیرا زمانیکه فهم ودانش ویا بعبارت رایج منطق ازبالاخانه رخت بربست راهی نمی ماند بجز استفاده از ذخیره خانه پائین ! مع الوصف من به فامیل شما بحکم ادب وباورمندی بحقوق انسان ، احترام کامل دارم ، امید وارم بجای اینکه به فحش ودشنام روی میآورید ، بهتر است خود را ازاسارت فکری نجات دهید. بنظرم مشکل شما ازیکطرف ناشی ازهرزه گی وضعف شخصیتی است که به آدرس یکی ازدوستان دیگر بنام طبیعت دوست نیز کلمات زننده ارسال داشته بودید وماشاالله برداران دینی پرور ما درآن ید طولا دارند وازجانب دیگر باور واعتقاد به آن طرزفکری نسبت به انسان های دگر اندیش است که برادران طالب والقاعده شما درافغانستان ، گروه ابوسیاف درفلیپین ، جماعت اسلامی اندونیزیا ، لشکرجنگوی درپاکستان ، حماس درفلسطین وبالاخره حکومت اسلامی ایران و.... باذبح انسان وقتل های زنجیره ای بنمایش میگذارد ، ودرنهم صفرسال 38 هجری باکشتن هجده هزارانسان توسط اما علی دردشت نهروان نیز تطبیق وعملی گردید وحالا شما بامنطق آدمکش خود بگوئید که خوارج نافرمانی کرده ودست ازجنگ بارقیبان علی برداشته بود . بهر رو برمیگردیم به اصل مطلب : شما حی داد میزنید که من در رابطه به تاریخ اسلام واحکام علمی آن که ازلابراتوارهای مدرن تاریخ گذشته وصحت آن ثابت گردیده که امروزه بجای نظریه تکامل داروین ، نظریه بابای آدم وحوا وریدن آنان دربهشت ، یاسیب خوری وگندم خوری آنان یا جماع کردن شان درآن محل مقدس دیگر دردانشگاه های آکسفورد - هاروارد - موناش وغیره تدریس میگردد !! من راستش ازاین داستان بیخبرم ولی تا آنجاییکه به قرآن واحکام آن واحادیث اسلام برمیگردد وبراساس درک ازمعنی ظاهری آن ، نه معنی باطنی آن که غیرازمحمد وخمینی وملاعمر کسی دیگری را دست رسی به آن نیست !! شما وخوانندگان را به طور نمونه به چند تا ازآیه های قرآن آدرس میدهم که بامرور به آنها حق اقل به اصول وچهارچوب فکری خود آشنا واز دستورات خدا وپیغمبر خود در رابطه بحقوق زن - حقوق بشر وقوانین زندگی اجتماعی باخبر گردیده وتفاوت بین خود وآنچه را که معرفت - علم ودانش میگوئید ، دریابید . نگاه کنید به آیه 29 سوره احقاف که خدا میفرماید " ای رسول ما یاد آر وقتی را که ما تنی چند ازجنیان را متوجه توگردانیدیم تا استماع آیات قرآن کنند... چون قرائت تمام شد ایمان آوردند وبه سوی قومشان برای تبلیغ بازگردیدند". آیه 1 سوره قمر " آن ساعت ؛ قیامت یا قیام رسول حق نزدیک آمده ماه آسمان شکافته شد . اکنون کافران ، آیت ومعجزه بزرگی ( چون شکافتن ماه راهم ) ببینند، باز اعتراض کرده گویند که این سحری کامل است ". خواهشم ازآقای وحید اینست که آدرس آن لابراتواری را که این گفته های علمی محمد درآنجا به حیث یک قضیه علمی به ثبوت رسیده را برای ما نفهمان نیز ارسال نمایند!! آیه های دیگر: سوره ماده گوساله آیه 221 - سوره احزاب آیه 37 - سوره احزاب آیه 50 - سوره اعراف آیه 189 - سوره ماده گوساله آیه 220و223 - سوره مومنون آیه 5و6- سوره نور آیه 2و4 سوره نساء آیه 3- 29 و36 . باخواندن ترجمه آیات فوق دست کم دومسئله نظر خواننده را جلب مینماید. اول اینکه دردین مبین اسلام برده داری ( کنیزبودن زن وغلام بودن مرد ) یک اصل پذیرفته شده است ،( اگرچه آزاد سازی آنرا دربعضی جاه ها مطرح نموده است )درشرایط که بشریت آزاده واصل 4 منشور سازمان ملل برده داری را ممنوع اعلام میدارد. ازدواچ آزاد وبدون تبعیض دینی را که آیه 221 سوره ماده گوساله ممنوع نموده ، اصل 16 منشور سازمان جهانی حقوق بشر آنرا آزاد اعلام میدارد . ودومأ شما بامطالعه وکنجکاوی بی طرفانه دررابطه بشرایط نزول آیات پی میبرید که جبریل امین ازآسمان تنها برای آوردن احکام قتل وجنگ نمیآمده ، بلکه بعضأ برای سروسامان دادن به نیازهای زیرناف پیامبر جلیل القدر نیز نازل میگردیده . این را من نمیسازم ، آنگونه که آقای وحید حکم مینماید ، بلکه آگر آقای وحید خواسته باشد من منابع فراوان را به وی نشان میدهم . ازجمله آیات خود قرآن - صحیح بخاری- اصول کافی جلد دوم واول ازمحمد بن یعقوب کلینی - تاریخ طبری وغیره . ولتر میگوید " اگرقومی به تفکر آغازنماید نمیتوان انها را متوقف نمود ". دراینجا بد نیست احکام دوازدهم ازکتاب تحریر الوسیله خمینی در رابطه به نکاح را به خوانندگان عزیز یاد آور شوم . " مسئله دوازده : کسیکه زوجه ای کمتر ازنه سال دارد وطی اوبرای وی جایزنیست ، چه اینکه زوجه ای دائمی باشد وچه منقطع واما سایر کام گیریها ازقبیل لمس به شهوت وبه آغوش گرفتن وتفخیذ ( باپاها وران شهوترانی کردن ) اشکال ندارد هرچند طفل شیرخوار باشد!! واگر قبل ازنه سال اورا وطی کند اگر افضأ نکرده باشد یغیر ازگناه چیری براونیست واگر کرده باشد یعنی مجرای بول ومجرای حیض ویا مجرای بول وغائط اورا یکی کرده باشد تا ابد وطی بروی حرام میشود واگر بعد ازتمام شدن نه سال با اوجماع کند واورا افضأنماید حرام ابد نمیشود ودیه بگردنش نمیآید، لکن نزدیکتر به احتیاط آنست که مادامیکه زنده است نفقه اش را بدهد هرچند که بنابراقوی واجب نیست ". آقای وحید ! واقعأ شمارا شرم باد باداشتن چنین طرز تفکر وروان ناسالم ورهبران پیدوفیلی وکودک آزار. شما باگرفتن نام لابراتوار وعلم وتجربه وتکنولوژی باید بشرمید ، بهتر است به این گونه احکام واندیشه های ضد بشری درمتون های مقدس ودینی تان به مچادله برخیزید . ولی شما ازآن دسته وقماشی هستید که خمینی را امام وکتاب اورا بمثابه قرآن مورد بهره برداری قرار میدهید . بربشریت آزاده فرض است که توماری را امضأ نمایند تا کتاب یابهتر بگویم احکام نامه امام خمینی مبنی برتجاوز به طفل شیر خوار ازهمه جاه جمع آوری وسوزانده شود وخود آن پیر کفتار در دادگاه های بین المللی محاکمه بعدازمرگ گردد. شما آقای وحید به من دستور هرزه گی ویا بی بندوباری اخلاقی را ندهید اگرچه میدانم شما ازنظرمکتب درآن رابطه استاد هستید ، بلکه به این مسئله بیاندیشد کهاگر بطفل شیر خوار تجاوز صورت بگیرد ویا ازاو کامگیری جنسی شود ؛ این عمل زشت وقبیح نیز ازنظرشما دانشمند محتر اسلامی علم است وازلابراتوار گذشته است . لااقل نظریه تکامل داروین بحیث یک نظریه پایه ای درعلم بیولوزی امروزه درمؤسسات آموزشی وتعلیمی تدریس وبحث میشود . اما داستان بابای آدم وحوا ونجاست آنها دربهشت وآمدن شیطان درلباس مار ویا خلق شدن زمین وآسمان وآنچه درمیان آنهاست درظرف شش روز مطایق به تورات ودرظرف هشت روز مطابق به آیه های قرآن ، درکدام مرکزتحقیق واکامیک ازلابراتوار گذشته وبحیث یک نظریه علمی ثبت گردیده است ؟ آیا حوران باکره وجویشراب وغیره جفندیات درباره بهشت ویا آن مارهای هفت سر درجهنم یک موضوع کاملا علمی وثبت شده درلابراتوارهای تحقیقی جهان است ؟ تئوری تکامل داروین امروزه بحیث یک نظریه علمی در موسسات علمی جهان قابل اعتبار است ، اگرچه براساس حرکت علم بشر روبه پیش ، نظریه ها بطور مدام در معرض تجدید نظر ویا جابجایی قرار میگیرد وامروزه دانشمندانی نسبت به نظریه تکامل داروین نظرات دیگری دارند . با آنهم چیزی که نظر را درحوزه علم بخود جلب میدارد ، یک اجماع نسبت به تکامل انسان ازموچودات ماقبلش وچود دارد که بی دردید داستان غیرعلمی ومن درآوردی مذهب درآن جای پای ندارد. ادامه دارد
10 جون 2008, 05:32, توسط هراتی
طبيعت دوست گرامی درود، اماببخشيد درود نيز يک کلمهء وارداتی است واز کشور همسايه ايران وارد شده است وشما عزيزان الحادی که ملت را به بريدن از فرهنگ اسلامی اش دعوت می نمائيد، معادل آن را نداريد ونه معادل سلام را که يک کلمهء اسلامی است . ايکاش قبل از گرفتن اسلحهء جنگ عليه اسلام وفرهنگ اسلامی وبه تعبير شمايان دين اعراب وحشی وبيانگرد،معادل والترنتيف آن را برای ملت معرفی می کرديد. شما درهمين نوشتهء خود ده ها کلمه را استعمال نموده ايد که همه ريشهء عربی واسلامی دارند وحتا خدای تان طبيعت نيز عربی ووارداتی ومربوط زبان همان به گفتهء شما قوم وحشی وبی فرهنگ است! بگذريم.
عزيزم! من اضطراب وتشويشی ندارم وبيست وچهار ساعت نيزدرپهلوی کمپيوتر ننشسته ام ووقت اين کار را هم ندارم. من تصادفاً وارد اين صفحه شدم ونوشتهء شما را نيز بدون کدام اطلاع وتصميم قبلی خواندم. چون موضوع بحث مشخص ويک چيز است لذاممکن است نوشته ها باهم شباهت زيادی داشته باشند چنانچه نوشته های شما دوستان الحادی شباهت زيادی باهم دارند که دشنام ها وطعنه زدن ها واستهزاهای مشابهی عليه دين و پيمبر وکتاب آسمانی طائفهء معينی از انسان هارا درهمه می توان ديد پس آيانويسندهء همهء آنها شما هستيد وبا اسمای مستعار گوناگون؟
نخيرجانم! مايک شخص نه بلکه يک امت هستيم ؛ امتی که يک برششم حصهء نفوس جهان را تشکيل می دهد ولی نه تنها خدايان زمينی بلکه بندگان انها نيز به جنگش برخاسته اند!
من يعنی هراتی درنوشتهء قبلی خود هيچگونه توهينی به شما نکرده ام وهيچگونه دشنامی نداده ام بلکه باکمال احترام با شما برخوردکرده ام واين ناشی از اخلاق اسلامی بنده است.اما لطفاً اخلاق الحادی خود وياران تان را نيز درنوشته های خويش وياران تان که با آغاز بحث باشما آنهارا نيزخواندم، به تماشا بنشيند. تشبيه کردن انسانها به خوک، لعنت فرستادن به پيغمبری که توده های بزرگی ازبشر به آن ايمان دارند، استعمال کلماتی از قبيل پيغمبر ناچل، استعمال کلمهء کذاب درمورد حضرات موسی وعيسی عليه السلام و.. اينها همه بيانگر اخلاق الحادی شما هستند ونشان می دهد که چه کسی عصبی است! اما من درين چيز شمارا ملامت نمی دانم چون الحاد حربهء ديگری جزاين ندارد وازهمين سبب برای شما ازخدا هدايت می خواهم.
گرانقدر عزيز! کذب دراسلام بداست ولی درالحاد بهترين وسيله برای فريفتن ساده لوحان است. من دروغی نگفته ام. شما سوالاتی را مطرح کرديد که با توهين واستهزا به خدا وپيغمبر همراه بود ومن هم سوالاتی را مطرح کردم همين وبس وسوال از جنس سوال بود واگر اين اشخاصی که نام بردم وهميشه بااصطلاحاتی ازقبيل ديالکتيک وتفسيرمادی جهان وتفسير علمی ماده وتفسير علمی تاريخ و.. توده هارا فريفته وبه دام استعمار خود کشيده اندوبرای نفی خدا ، دايم دامی بنام طبيعت فراراه توده ها گسترده اند، پيغمبران طبيعت نباشند، پس طبيعتی که خودش زبان ندارد، چگونه وبوسيلهء کی خدايی خودرا اعلان کرد؟؟
من هم از شما می خواهم فقط يک منبع ويا مرجع را نشان بدهيد که درآن خدا وياپيغمرش ويادشمنان مشرکش ، گفته باشند که الله بت قريش است! اگر چنين می بودکه مشکلی نبود وقريش آنهمه کشتار وتعذيب ودسيسه را عليه پيروان اين بت جديد براه نمی انداخت.قريش سه صد وچند بت داشت وبه بسيار راحتی بت محمد رانيز می پذيرفت.ببينيد عزيزم تمام اين کج بحثی ها توسط خود شما الحادی ها براه می افتد اما ملامت ما هستيم!من باشما موافق هستم که بحث وجدل فلسفی به جايی نمی رسد چون مرغ الحاد يک لنگ دارد وازهمين سبب ، دليل گفتن باشما بی فائده است ووقت زيادی را می گيرد که متاسفانه من ندارم وفقط برای تان دعای هدايت می نمايم وبرای بحث فلسفی که گفته ايد باشد برای بعد ، قبول! سرچشم! خوشحال وصحتمند باشيد!
10 جون 2008, 12:50, توسط طبیعت دوست
جناب عزیز هراتی ،شما یک ادعا کردید. و نام چند نفر را که به شناخت من یک روانکاو ،یک زیست شناس ،یک فیلسوف و چند سیاستمدار میباشد.مگر اینهاهیچکدام شان ادعای پیامبری نکرده بودند.اینهامسول کار های خوب و یا خراب خود شان ،خود شان هستند ونه من یا کس دیگر.حالا اگر شما در طول روز هزاران لعنت هم به انها بفرستید به من مربوط نیست .مگر من تا بحال هیچگاهی ادعای پیامبری از این اشخاص نشنیده بودم.مرا عفو کنید ،نمیخواهم به شما طعنه بگویم.اما این ادعای را شما بدون مسولیت طرح کردید.قبل از طرح یک مطلب مسولیت و اسناداثبات آنرا همیشه در آستین داشته باشید.دوست عزیز شما و همفکران تان در همین لحظه موجود قتل صد ها نفر را هم بدستان حکوما ت اسلامی و هم احزاب اسلامی (به قول دوستان تان ،دستپرورده های استعمارمثل طالبان)و هم خلفای اسلامی در گذشته بدوش خود و اسلام نمیگیرد.و همه را اعمال جدا از اسلام میدانید پس چرا مرا مسول جنایات استالین و غیره "پیامبران"میدانید.من که هرگز از این افراد دفاع نکرده ام.اگر شما با این افراد تضاد عقیده وی دارید.ممکن من هم با ایشان تضاد مفکوره وی و انسانی داشته باشم.همان قسمی که هم شما و هم هندوان و هم یهودان معتقد به خدا هستید مگر باز هم با هم تضاد و از بعضآ ازهم تنفر دارید.در مورد سلام و یا درود تبصره نمیکنم چون نمیخواهم بحث به طرف دیگری برود از ان صرف نظر میکنم.اما در مورد پاسخ تان اگر شما اقای چند اسمی فوق نیستید و اگر واقعیت را گفته اید من انرا میپذیرم.اما اگر اقای اسلام دوست هستید با همان اسم قبلی تان بنویسید.من و شما خو با هم وعده تبادل افکار را گذاشته بودیم.ورنه اینهمه اشتباهاتم در مورد اسم شما (در اینجا هراتی)از ان سرچشمه میگرد که نمیخواهم با یک نفر با چند اسم مستعار تبادله اراءنمایم چون مشکل است به نتیجه رسید.خوب در خاتمه سر تان را بدرد نمی آورم و در مورد تقاضای تان خدمت شما عرض دارم که عبدالمطلب ، فرزندانش را که پدر محمد بود عبدالله گذاشت .که به معنی غلام یا بنده الله .و این اسم الله نام بتی بود از قریش.که عبدالمطلب بدان قبیله تعلق داشت.وگرنه شما برایم بنگارید که قبل از اسلام چگونه و چطور اسم الله در بین اعراب وجود داشت.اگر شما معلومات بیشتر دارید خوشحال میشوم.گرچند من این معلومات را از روی منبع کتابی که نزدم است نوشتم. اما برای انکه به شما در اینباره بدون دست آویز نباشم سایت ذیل را تقدیم میکنم.البته یهودیان به عوض الله اسم یهوه را استعمال میکنند که تنها خدای دوست داشتنی قوم یهود است.الله را به اسم خدای بزرگ بعد از ظهور اسلام میشناسند.
آنلاین : الله را بشناسید.
11 جون 2008, 00:16, توسط Sukhandan
Herati e Aziz,
I am surprised why you don’t break into laughter after reading your own comments. They are ridiculous and typical to a caveman rather than anyone literate enough to have studied the origin of religion especially that of Islam.
A couple of points:
All Arabs call their god ’allah’, it’s not owned by Muslims. Syrian Christians and Badawiz still call their god by the same name. All historians, except renegade Muslims, agree that the Qureshi idol was known as ’allah’. I understand why you would have a problem with that.
Secondly, people who have lived their lives in conservative religious societies like Afghanistan are similar to inmates who spend their lives in prisons. They get so used to their lives that any image of the world outside becomes blurred and somehow superstitious and funny.
Suggestion: Get ur facts right and do not let ur beliefs blind ur brain and eyes.
11 جون 2008, 06:10, توسط هراتی
شما نخست زبان مادری خودرا بياموزيد، بعد بنويسيد! اگرشما يک انگليس هستيد، من يک افغان هستم، بهتراست بامن به زبان هايی که درکشورم معمول است، حرف بزنيد ونه آنکه درکشورشما معمول است! اگر شما انگليسی دانی خودرا به رخ ما می کشيد ، خودرا رسوامی کنيد زيرا زبان مادری خودرا نمی دانيد! شادباشيد!
11 جون 2008, 08:21
طبيعت دوست گرامی ! سايتی که شمادررابطه با کلمهء الله حواله داده ايد، سايت بی طرف نيست ومانند خودشما با اسلام دشمنی دارد لذا نوشتهء غرض آلود وبی مدرک آن نمی تواند قابل قبول باشد، شما می توانيد در" ويکی پيديا دانشنامهءآزاد" بخوانيد که الله نام خدا است ونه بت واعراب قبل ازاسلام به آن عقيده داشتند اما می گفتند پرستش بت ها مارابه آن نزديک می سازديعنی بت پرست بودند ومشرک وکاری که اسلام کرد اين بود که عقيدهء يکتاپرستی را دربين ايشان رواج داد و زبان عربی نيز اززمان محمدنه بلکه اززمان ابراهيم واسماعيل که اجدادش بودند ، شروع می شود والله ازانجا آمده است !
کلمهءالله يک لغت است واگر می خواهيد ثابت کنيد که الله نام يکی از بت های عرب بوده لطفاً از يک فرهنگ زبان عربی درين مورد مثال بياوريد ورنه نوشته های اشخاص ملحد ومنکر خدا وکسانی که با اسلام دشمنی می ورزند، قابل پذيرش نيست وايشان دروغ را نسبت به راست بيشتر می گويند وازهمين سبب من مشاهده کردم که قصهء غرانيق که شماآن را به تفسير طبری نسبت داده ايد، دروغ وجعلی بود زيرا من سورهء نجم وتفسيرآن را سرتاسر درتفسير طبری خواندم وازين قصه خبری نبود. اين قصه مانند سائر تهمت ها، جعل شده وبه اسلام نسبت داده شده است ودرکتابهای مرجع ومعتبر اسلامی ازان خبری نيست ومستشرقين متعصب امثال بروکلمن وبوهل ومونتگمری وات آن رادرکتابهای خود نوشته اند ومن می دانم که شمااين را ازترجمهء همين گونه کتابهابدست آورده ايد ودر رد اين قصه ودروغ بودنش ، دانشمندان اسلامی کتابهای زيادی نوشته اند که اگر خواستيد من ازآنها نقل قول می کنم اما فعلاً بخاطر جلوگيری از پرگفتن، ازان صرف نظر می کنم!
اينکه می فرمائيد ، الله نام بت عبد المطلب بود، خيلی مضحک است! اين چگونه ممکن است که الله نام بت عبدالمطلب باشد اما فرزند عبدالمطلب که ابولهب است ، با بت پدرخود سخت دشمن گردد وبا آن بجنگدوقريش که قوم عبدالمطلب بودند واو رئيس شان بود،تاوقيکه عبدالمطلب زنده است اين بت را بپرستند وزمانيکه نواسهء او يعنی محمد ، مردم را به پرستش اين بت فراخواند ، با او وبتش به جنگ برخيزند وقتل وکشتار براه اندازند؟!
منهم مسئول جنايات کسانيکه به نام اسلام جنايت کرده اند، نيستم ونه هم اسلام مسئول آن است. اشخاصی که گفتيد اگر دعوای پيغمبری نکرده اند پس شما با استناد به گفتهء کدام پيغمبر طبيعت می گوئيد که طبيعت خداست؛ طبيعت مسکين که از خود زبان ندارد تا دعوای خدايی کند؟! به استناد عقل؟.. مگر عقل نيز مانند خدا يک چيز نامرئی نيست؟ ما ازکجا بفهميم که عقلی وجود دارد درحاليکه اورا نديده ايم ونمی بينيم؟
بهرحال. من به علت ضيق وقت ومطابق خواستهء شما نخواستم که باشما بحث فلسفی نمايم ولی اگر شما اصرار می ورزيد، باکی نيست ومن حاضرم!
11 جون 2008, 14:19, توسط طالب کاکو
جناب میرهزار السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!
از مدت بدینسو کفار کفرة وفجار فجرة وفساق فسقة درسایت وزین کابل پرس? به سم پاشی های عقیدئی واعتداءآت بلاوقفه علیه دین ودین داران دست می زنند.
هرچند جواب درخور حال شان ازطرف اتقیاء وازکیا واذکیا واهل علم و ورع وتقوی داده میشود ولی بازهم این طایفه از لجاجت وگستاخی کار گرفته به تعدی وهتک حرمت شان به دین ومقدسات میلیونها انسان مسلمان ادامه میدهند.
بنده چند پیام که گذاشتم دانستم که استعمال الفاظ مانند" خر" وگاو" و"رذیل" و"بی شرف" و "لاشعور" زن طلاق" "خبیث"وغیره موجبات خشم شمارا فراهم ساخته و از نشر آن پیام ها امتناع ورزیدید.
باید خدمت عرض کنم که دشنام های اینجانب هیچ گاه زیر نافی نبوده و استعمال کلمات فوق فرا خور حال همه منکران حق میباشد که در قرآن ذکر گردیده است.
این قوم اهل عناد وعداوت اند قلب های شان را تاریکی وظلمات فرا گرفته باید باهمین کلمات ایشان را یا به ساحل نجات دعوت کنم ویااینکه شرایط را به وجود آورم که آنها مافی الضمیر خویش را با همه خبث باطنی خویش در معرض دید خواننده گان قرار دهند تا اهل انصاف و تحقیق قضاوت خودرا نمایند. بناء از شما رجامندم که حد ومرز دشنامهارا مشخص کنید اگر چنین باشد که هر پیام دهنده بخاطر گل روی فلان وبهمان از صراحت لهجه کار نگیرد آنگاه سایت کابل پرس یکنواخت شده وخیلی خسته کن وملال آور میشود بگذارید که هرکس رأی خودرا باشدیدترین کلمات وحتی دشنام ارائه کند مطمئنا که جنابعالی همان طور که در صدر سایت نوشته اید که مسؤول نوشته ها وپیامهای دیگران نیستید بلکه خود پیام دهنده ویا نویسنده مسئوول نوشته خویش میباشد پس شما برئ الذمة هستید هرکسیکه هرچه مینوسد مستوای علمی عقیدتی و فکری را خویش به نمایش میگذارد ومطابق لایحه کاری سایت کابل پرس شما مسئوول نوشته دیگران نیستید .
والسلام مع الاکرام
طالب کاکو
12 جون 2008, 07:13, توسط آواره
آقای وحید یا خانه به دوش مؤفق باشید ! مطمئین نیستم که این جوابیه امانتأ ازطریق این سایت بشما تحویل داده شود . روز سه شنبه تاریخ 10 جون مطلبی را تهیه وفرستادم ، ولی متاءسفانه دست اندرکاران سایت ، برخلاف آنکه میگویند دست به سانسور نمی زنند ، این سومین بار است که حق اقل مطلب را که من تهیه وارسال داشته ام سانسور نموده اند ! دلیلش اینکه درهرسه مطلب به منبعی استناد گردیده بود که فکر میکنم ، صاحبان سایت بنابرگرایشهای سیاسی مذهبی آنرا نمی پسندند . واینک در رابطه به اصل مطلب :- ازاینکه مرا دعوت بخودکشی داده ویا دستور داده اید که خودم وفامیلم را به لاقیدی اخلاق مبتلا بسازم ، فکر میکنم مطالب بجای اصلی اش اصابت نموده واز آن بابت بسیار ناراحت وعصبانی گردیده اید . ازجانب دیگر زمانیکه دربالا خانه چیزی نمی ماند آدم مجبور میشود از زخیره خانه پائین استفاده نموده زبان به هرزه گوئی بگشاید . ولی مطمئن باش که من اصلأ تحت تاثیر دشنام نامه های شما قرار نمیگیرم وبافامیل وخود شما بحیث یک وظیفه انسانی ، آنچائیکه ادب حکم مینماید باکمال ادب برخورد خواهم داشت وآنجائیکه خطائی دراین باره مشاهده میشود ، لطفإ مرا متوجه سازید . بمن فرموده اید ازنسل میمونم . هیچگاه ناراحت نیستم ، آنجائیکه پای تحلیل وتجزیه علمی درکاراست ، نه تنها من بلکه همه آدم های خردگرا به آن احترام میگذارد واگرچند نه بطور مطلق ، بلکه بطور نسبی وقرین به یک واقعیت مادی آنرا می پذیرد . زیزا ازنقطه نظر فکری مارا باور اینست که جهان هستی همیشه درحالت حرکت وتغییر وجود دارد وشناخت نیز با اعتقاد براین تطور ودگرگونی بمیان میآید . اینکه شما خود را فرزند آدم وحوای می بینید که دربهشت نجاست یا سیب خوری یاسکس نموده از آنجا رانده شدند وبجای دستور خدا دستور شیطان را عملی نمودند ودر مرحله بعدی درنتیجه نزدیکی جنسی خواهران وبرادران تکثر نمودای .... بشما ارزانی باد ( عاقل بخرد نازد ومجنون بجنون ). معلوم نیست شما چرا نسبت بخوک عقده دارید وآنرا نجس میپندارید؟ درحالیکه مطابق به آیات قرآنی خوک ، سگ ، موش ، سوسمار ، خرگوش ، شپش ، وحتی میکروبهای داخل نجاست آدمی نیز بطور مدام حمد وتسبیح خدا میگویند !! نگاه کنید به سوره جمعه آیه 1 - سوره تغابن آیه 1 - سوره الصف آیه 1 - سوره حشر آیه 24 - و1 - سوره الحدید آیه 1 - . پس دراینصورت بین شما وآنها یک وجه مشترک فکری وعبادی وجود دارد وتعصب شما بیجاست . ولی انصافأ آنها نسبت بشما یک برتری دارد وآن اینکه : آنها هچگاه جنایت سیستماتیک وبرنامه شده را بخاطر ازبین بردن مخالفین فکری واعتقادی شان انجام نداده اند . در رابطه داستان مریم - حامله شدن او وبالاخره بدنیا آمدن عیسی ودرهمان روزهای اول سخن گفتن او وغیره شما باید سوره مریم آیه های 16 الی 23 را مطالعه نماید که همه بحیث یک پدیده علمی ازلابراتوار گذشته وتثبیت گردیده است !! سوال میفرمایید، درصورتیکه قرآن کپی تورات وانجیل است پس چرا یهود ونصاری باپیغمبر دشمنی ورزیدند؟ اولا باید ازشما سوال شود ، درصورتیکه عیسی وموسی رسول خدابودند ومهمتر ازآن عیسی بدون نزیکی مریم بابشر از نور خدا بوجود آمد وچون خدا جسم نیست که نزدیکی فزیکی نماید لذا حامله نمودن بانور خود همان نزیکی خدا بامریم است که عیسی میشود دراساس فرزند خدا!! وازجانب دیگر اساس فکری این سه دین سامی برتوحید وخداپرستی است ... پس چرا محمد با آن قصاوت گری وبی رحمی خون مسیحیان وموساییان را بزمین ریختاند ؟ دومأ جنگ ، انتقام جوئی وروا داشتن ستم دینی ازخصایص ذاتی ادیان ومذاهب تمامیت خواه است ، اگر نه ، اینهمه جنایاتی را که پیروان مختلف مذهبی اسلام نسبت بهمدیگر روا میدارند ، دلیلش چیست ؟ درحالیکه خدا - پیامبر- وکتاب آسمانی شان یکی است . ملاحظه نمایید مناسبات احزاب وجریانهای اسلامی درافغانستان - پاکستان - فلسطین وایران را ! . میپرسید که تاحالا چرا قرآنهای دیگری نساخته اید؟ نگاه کنید به سیمای اجتماعی - اقتصادی وسیاسی کشور های اسلامی ، مخصوصا جمهوری اسلامی افغانستان - ایران - پاکستان - عربستان سعودی - عراق - سودان - یمن ....و کاربردی را که قرآن درحل دنیای ازمعضلات این جوامع داشته است ، آیا بازهم ضرورت به جعل کتاب آسمانی دیگری چون قرآن میماند؟ قرآنی که بادرک همه جانبه ازآن، جانیان چون خمینی - ملاعمر - ابوسیاف - ابوبکربشیر- سیاف - گلبدین - و.....دراوایل قرن بیست ویک سربلند نمودند. ازطرف دیگر نظر آقای وحید اگر قرآن دیگری عین قرآن موچود باشد ، فایده این تکرار مکررات بی ارزش چیست ؟ اگر منظور قرآن جدید بامحتویات جدید باشد ، همه کس درعصرما دیده وشنیده اند ، برسرآنهایکه نسبت به محمد وآیینش حرف دیگری زدند ویا خواستند بشکلی تصرف ونوآوری نمایند ، چه روزگاری حاکم گردید. آیا درایران اسلامی برسرهاشم آغاجری که فقط وفقط گفته بود ، آیا ما میمون هستیم که درمسئله دین ازکسی تقلید کنیم ؟ چه آمد . ویا افراد زیادی که حتی درزمان خود محمد خواستند قرآن دیگری بنویسند ویا دین جدیدی را بوجود آرند ، چه آمد ؟ تروریسم اسلامی درتاریخ اولین بار ازجانب محمد نسبت به افراد عملی گردید که علیه وی وقرآنش شک وتردید نمودند. زیرسوال بردن نظریه داروین ازجانب دانشمندان دیگر بنظرم بحث را وسعت داده وبجای میکشاند که بالاخره ناگذیر پای فلسفه علمی واستناد به نظریه دانشمندان گذشته وامروزی را بمیان آوریم وبیگمان دراین مقاله ها نمی گنجد وازطرف دیگر بحث ازاصل موضوع که نگرش زمینی وساده نسبت به اسلام وعملکرد آن در زوایای تاریخ میباشد ، خارج شده وبه یک آیین من درآوردی وافسانه ای که هیچ ربطی به علم ندارد، اهمیت علمی داده میشود . چیزی که آقای وحید آنرا میخواهد . بطور بسیار مختصر یاد آوری شود که باوصف ابرازنظرهاوایرادهای فراوانی ازجانب دانشمندان ، امروزه نظریه تکامل وارتقای انسان در مشهورترین دانشگاه ها تدریس وبحیث یک تفکر علمی پذیرفته میشود . همفکران آقای وحید درایالات متحده ، سال گذشته بسیار تلاش نمودند تا درمدارس ودانشگاه ها بجای نظریه تکامل دربیولوژی ، نظریه کلیسا مبنی برافسانه بابای آدم وحوا تدریس گردد ، ولی دادگاه عالی آنرا به شدت رد نمود. من تابحال اطلاع ندارم که افسانه بابای آدم وحوا ونجاست نمودن آنان دربهشت ویا شیطان واجنه در موسسات علمی جهان امروز تدریس گردد. البته درموسسات ومدارس علمی !! دیوبندیها درپاکستان وهندوستان وحوزه های علمیه !! قم ونجف ویا مدارس دینی طالبان وآیت الله های شیعه درافغانستان آری ! آقای وحید باوقاحت وبی شرمی تمام میگوید نظریه داروین درلابراتوار تجربه نشده لذا علم نیست !! اولا ایشان جون اسب بگی فقط جلو پای خودرا می بیند وازجهان ودست آوردهای علوم چیزی نمی فهمد وبی اطلاع است که نظریه مبتنی برتکامل انسان ازموجودات پستاندار دیگر که عبارت از یک دسته ای ازمیمونها باشد براساس تحقیق ومطالعه همه جانبه دانشمندان روی فسیل ها وسنگواره ها ودیگر یافته های طبیعی صورت گرفته که درآن لابراتوار نیز نقش داشته است وازجانب دیگر کلمه علم درعربی به معنی دانستن ، دانش ، وحتی آموختن وآموزیدن است . اما درانگلیسی علم " ساینس" ازریشه لاتین " ساییر " به معنی داشتن است . علم درواقع کشف کردن ( ونه اختراع کردن ) واقعیت هایی است که وجود وجریان کلی آنها بطور مستقل ازوجود انسانی وعوامل ادراک انسانی ( حس - خیال وعقل ) باشد . دراین صورت ما بی بینیم که لابراتوار کردن یکی ازروشهای تحقیق وکشف کردن واقعیت هااست ، نه کل علم . ودراینجا ازآقای وحید سوال میشود که داستان آدم وحوا - شیطان یاجن درکدام لابراتوار مورد مطالعه قرار گرفته است . لطفأ مطالعه نمایید سوره جن آیه 1-2-8-9و10 را که افکار وحید ومکتبش متاثر ازچه دروغهای شاخدار است که حتی درعصر امروز خواندن ومرور آن ضیاع وقت است . وازآقای وحید مطالبه میشود که سوره جن وسوره الطلاق آیه 12 - سوره الملک آیه 3 و5 را را انشاالله برای فرزندان خود وبقیه مسلمانها آموزانده ودرضمن سعی برآن باشد که در دانشگاه های بین المللی نیز بحیث یک قضیه علمی ثبت شود . البته لابراتوار ودستگاه های تحقیق نیز زیزنظر ولی فقیه ویا امیران اسلامی ساخته شود . چون بشر امروز دانشش به آن درجه نرسیده که درلابراتوار های ساخت خود اجنه را رصد ورد یابی نماید ، آنهم جن ازجنس مسلمانش را ویا خلقت هفت زمین !!!! وهفت آسمان که خدا درقرآن میفرماید ازصلاحیت درک علمای ساینس بیرون است !! آقای وحید ! توسل جستن شما ازعلم وتکنولوژی امروزی هیچ درد شما را دوا نمی کند .خودرا بیهوده درگیر علم امروز نساز ، بهتر همان است که برای ظهور امام الزمان دعا ونیایش نمایید که با آمدن ایشان همه دست آوردهای علم امروز بی مصرف میگردد . من باشما موافقم که طبیعت نیاز به تفسیر دارد واین تفسیر را محمد درچهارده قرن پیش انجام داده ودریک کلام میفرماید" خدا آنکسی است که هفت آسمان را آفرید ومانند آن آسمانها ازهفت طبقه زمین خلق فرمود !! یا معشرالجن ، نمیفهمم دانشمندان این هفت آسمان وزمین را کی کشف نمایند . آقای وحید شما مرا به فساد اخلاقی دعوت فرموده بودید ومن بامطالعه سوره احزاب آیه 50 - بخوبی دریافتم که دراین قسمت نیز دست خدا باشما است ودست شما را درفساد توسط این آیه باز گذاشته است . ادامه دارد
ر
12 جون 2008, 16:48, توسط خانه بدوش
جناب آقای آواره! احترامات مرا هم بپذيريد! اينکه شما درهرپاسخ بنده، پای آقای وحيد را نيز به ميدان می کشيد وبعد همان گستاخی های معمولی تان را درمورد پيامبران الهی، تکرار می کنيد ،نشان می دهد که چقدر عصبانی ومستاصل شده ايدورنه کسی که خودش درانترنت می ريند،اينقدر ازريدن ديگران حرف نمی زند. بهر حال..پيش از پرداختن به پاسخ دروغهای قبلی وجديد تان، نکته يی را می خواهم عرض نمايم وآن اينکه همين ديروز دربمباردوحشيانهء طياراتی که شماآنهارا دستاورد علم وفرهنگ وتاريخ انسانی می دانيد،سی وسه نفراززنان واطفال وپيرمردان درولايت پکتيکا مظلومانه به شهادت رسيدند؛ توقع می رفت شما وياران تان که به استخوانهای پوسيدهء بنی قريظه با عنوان کردن دروغين احساسات انسانی ، اشک می ريزيد، اشکی هم به حال اين انسانهای بی پناه وفقير ومظلوم بريزيد واين عمل باداران امريکايی خودرا محکوم کنيد، مگرازسنگ صدا برآمد واز شما برنيامد، زيرا کسی که توسط اربابان جنايتکارشما کشته می شوند ، سزاوار اين کشتار هستند واين ازدستاوردهای علم ودانش است! نفرين صد نفرين به اينگونه خرد وانسانيت وحقوق بشر وکلمات فريبنده يی ازين قبيل که شمامميمون زادگان، ميمون وار آنرا تکرار می کنيد حتا اگر معنايش را هم نفهميد!
به هر حال اگر شما حوصله داشته باشيد وجوش نياوريد، همهء دروغهای تان را افشا وکافهء تهمت های تان را برملا می سازم وهمهء سوال های تان را هرچند هم با بی ادبی وگستاخی همراه باشد، جواب می دهم اماشما وقتيکه پوچی دلائل تان ثابت شد،دست به دامن دشنام می زنيد وبه عجله باب جنگ وهياهو را باز می کنيد تاموضوع را به طرف ديگر ببريد واين نشانهء ضعف منطق ولنگيدن پای استدلال تان است!
تدريس نظريهء داروين دردانشگاه های اروپا که شما ادعا کرده ايد، دليل برصحت آن بوده نمی تواند وهمانگونه که گفتم ده ها دانشمند غربی اين نظريهء پوچ را رد کرده اند وعقل بشری نيز براين منطق پوچ وميان تهی که جد نخستين انسان يعنی حضرت ميمون روزی بالای درخت برآمد ودمش به شاخه يی بند شد وکنده شد ورفته رفته اين ميمون دم بريده به انسان اوليه تبديل شد،می خندد. اين قصهء پوچ آنقدرمسخره است که آن را تنها عقل انسانهای بيماری مانند شما می تواند بپذيرد ويقين دارم فهم جنابعالی نيز ازنظريهء داروين تاهمين حداست؛ ورنه بفرمائيد اين نظريه را تشريح علمی بنمائيد وبگوئيد که چرا فقط يک ميمون که جد شما وداروين بود به انسان تبديل شد وديگر ميمون ها تا هنوز که هنوز است ، ميمون باقی مانده اند وهيچ ميمون ديگری به انسان تبديل نمی شود؟!
اگر نظريهء داروين درغرب تدريس می شود، درپهلوی آن نظريهء خلقت انسان توسط خدا وازيک مرد ويک زن به نام آدم وحوا نيز درمدارس غربی تدريس می شود زيرااين مدارس ، مضمونی به نام دين دارند وغرب تا هنوز به اندازهء شما عاقل وخردمند نشده است که مذهب را کاملاً ترک گفته باشد! همچنان غربيها هنوزهم به جن عقيده دارند وحتا فلمهای زيادی درمورد آن ساخته اند ، اينکه شما ازنهايت بيچارگی ودرماندگی گاه از آسمان می گوئيد وگاه ازريسمان ، گاهی اين پيغمبر را دشنام می دهيد وگاهی آن را وآن هم با کلماتی سخت نجاست آلود،حال تان حال همان جن زده يی است که هذيان می گويدوعربده می کشد ودشنام می دهد و..! نمی دانم شما چرا ازچنين استدلال ضعيف ، خجالت نمی کشيد، چرا وجود جن که قرآن آن را بيان کرده ، ازديدگاه شما ، سزاوار تمسخر کردن است، اما عقل تان که کسی آن را ديده نمی تواند، قابل قبول وچيژی پذيرفته شده است؟! اگر شما جن را قبول نداريد که قابل رويت نيست، ماهم عقل شمارا که قابل رويت نيست، قبول نداريم ومتاسفانه باکسی درگير شده ايم که از ين نعمت خدا دادی محروم است، اگر منطق داريد، لطفاً نخست وجود عقل خودرا بدون دشنام وعربده، بما ازنگاه علمی ثابت کنيد وبعد آيت قرآنی را درمورد جن به استهزا بگيريد!
من موضوعات ديگر وبهتر بگويم رد دروغهای ديگر تان را به تعقيب همين نوشته خدمت تان تقديم می کنم اما عجالتاً موضوع اثبات شق القمر يا دوپارچه شدن مهتاب را که شما آن را ازروی جهل ونادانی واسارت فکروعقل تان درقبضهء الحاد به استهزا گرفته ايد، به اثبات می رسانم ، اينکه شما قبول می کنيد يانه اهميتی ندارد،مهم اينست که من آن را باذکر مدرک به حضورتان تقديم می نمايم ومانند شما با دشنام دادن اين وآن ، کوشش نمی کنم که گفتهء خودرا به کرسی بنشانم:
من اين سخن را از کتاب " نشانه های اعجاز علمی درقرآن کريم" نوشتهء دکتور زغلول نجار دانشمند مصری برايتان می نويسم که از دانشگاه های امريکايی وانگليسی چندين دکتورا دارد واستاد علوم زمين شناسی درتعدادی از دانشگاه های عربی وغربی بوده است وعضويت اکادمی اسلامی علوم رادارد وعضو مجلس اداره آن است وسرانجام مدير انجمن علمی مافوق ليسانس درمارکفلد انگلستان است وخلاصه دارای آن تحصيلات ودرجات علمی است که شما وامثال تان آن را به خواب هم نديده ايد.
وی می نويسد:
" روزی دردانشکدهء طب دانشگاه کارلايل درغرب انگلستان برای تعداد زيادی از دانشجويان که مسلمان وغيرمسلمان بودند، درمورد اعجازهای علمی قرآنکريم بيانيه می دادم ومجلس سوال وجواب گرم بود؛ درين ميان يکی از شاگردان درمورد آيهء شق القمر" اقتربت الساعة وانشق القمر" سوال کرد ومن پاسخ اورا به تفصيل دادم ؛ وقتيکه سخنان من تمام شد،يک جوان برخاست وگفت اسم من داود موسی وکتور است ، اجازه بدهيد من چيزی برسخنان شما بيفزايم! گفتم: بفرمائيد! گفت: يکی از جوانان به من ترجمه يی از قرآن را داده بود ومن آن را مطالعه می کردم واولين بار که آن را کشودم به اين آيه برخوردم که به دونيم شدن مهتاب دراثر معجزه پيامبر وباز بهم پيوستنش ، دلالت دارد، من با خود گفتم: آيا چنين چيزی عاقلانه است؟! آيا ممکن است مهتاب دوپاره شود وبعد بهم بپيوندد؟! کدام قدرت می تواند چنين کاری را انجام دهد؟! اين را گفتم وقرآن را بستم وديگر مطالعه اش نکردم؛ اما خدا که می دانست من چقدر درجستجوی حقيقتم، به روی من دروازهء آن را کشود ومن برای تماشای برنامه يی، به نزد تلويزيون نشستم وچون آن را باز کردم، ديدم که يک دانشمند انگليسی با سه فصانورد امريکايی درمورد سفرامريکايی ها به مهتاب بحث می کنند؛ دانشمند انگليسی برآنها اعتراض داشت ومی گفت: فقر ومرض وگرسنگی درزمين بيداد می کند وآنگه شما امريکايی ها با مصرف های بسيار گزاف به سير وساحت درفضا می پردازيد!
آن سه تن از سياست های فضايی امريکا دفاع می کردند ودرحين اين دفاعيه، اقرار کردند که درسفر اول به مهتاب ، صدمليون دالر مصرف شده است! انگليسی گفت: چه حماقتی ! صد مليون دالر مصرف کرديد که پرچم امريکارا برپشت مهتاب نصب کنيد! همين وبس!
امريکايی ها گفتند نخير، ما درين سفر يک حقيقت علمی را کشف کرديم وآن اينکه اين مهتاب روزی دوپاره شده وبازهم بهم پيوسته است! انگليسی گفت:اين را چگونه دانستيد؟! گفتند: ما کمربندی از صخره های بهم پيوسته رامشاهده کرديم که سطح مهتاب راتا جوفش می شکافتندو چون از دانشمندان زمين شناسی وعلمای ژيولوژی درين مورد خواستار معلومات شديم، گفتند اين کار ناممکن است مگر اينکه مهتاب روزی ازهم شکافته شده وباز بهم پيوسته باشد!
من باشنيدن اين سخن ازجاپريدم ومصحف را کشودم وسورهء قمر را دوباره خواندم ومسلمان شدم"
آری! اين نقل قول ازيک دانشمند است درکتابی بنام اعجاز علمی قرآن ! حالا اگر خواسته باشی، تو دشنام داده برو ومن برايت ازاين موضوعات علمی آورده می روم ودروغها وفريبکاری وعوامفريبی هايت را افشا نموده می روم!
به ياری خداوند درنوشتهء بعدی همهء آن دروغايی را که درمورد غزوه های تبوک وحنين وسوره های مکی ومدنی گفته بودی، با اسناد ومدارک تاريخی وآوردن مثال رد می کنم که درنوشتهء قبلی ناتمام ماند، تاسيه روی شود هرکه درو غش باشد
ادامه دارد
12 جون 2008, 17:51, توسط طالب کاکو
آواره لا شعور بدبخت کر وگنگ!
تاچی وقت از دیدن وشنیدن وخواندن حق وحقیقت امتناع می ورزی و راه فرار را جستجو میکنی آیا اعتراف به اشتباه و آمرزش خواستن از معاصی بهترین راه معقول برایت نیست؟
14 جون 2008, 12:40, توسط خانه بدوش
آقای آواره! من برای آنکه از فرط عصبانيت ، مغزتان منفجر نشود، می خواستم ببِش ازين به چتيات تان پاسخ ندهم ولی ازانجا که دروغهای تان خيلی گمراه کننده است ، اين آخرين پاسخ را بشکل مختصر می نويسم تابه خوانندگان واضح شود که شما ملحدين ماده پرست وبنده های طبيعت ،چقدر دروغگو وفريبکار هستيد وچگونه حقايق را مسخ می کنيد ووارونه جلوه می دهيد؛ ولی پيش ازان می خواهم چند نکته را روشن بسازم:
1- از زيرناف بسيار حرف زديد وبا بسيار حسرت! تشويش نداشته باشيد، برای شما نيز جناب داروين ، مسئلهء زير ناف وزيرترازناف را تضمين کرده است وآنهم بشکل بسيار آزاد وبی قيد وبندش زيرا شما می توانيد به اساس تعليمات خدای تان طبيعت حتا با مادر وخواهر وخاله وعمه وبرادر وپدر وکاکا ومامای تان سکس کنيد وازنعمت های طبيعت درزيرناف بهرهء کامل برداريد چون حرام وحلال وشرم وحيا وخواهر وبرادر وخاله وعمه وتقدس شان، مسائل دينی هستند وازمزخرفات! وآنهائيکه مانند شما ازخرافات دينی نجات يافته اند، نبايد به اين مزخرفات پابند باشند وچنين نيزهست ودرهمين قبلهء شما غرب ودروطن داروين ، مرد بامرد ازدواج می کند، زن بازن ازدواج می کند،برادر باخواهر ازدواج می نمايد، زن با بقه ازدواج می کند، زن با سگ ازدواج می نمايد، پدردخترش را بيست وچهارسال درسرداب خانهء خودزندانی می نمايد وازوهفت طفل به دنيا می آورد..و.. اين رشته سر دراز دارد!
2- نجاست وکرمک وريدن وامثال اين افراد واجزای طبيعت نيز باربار اززبان تان خارج شد ولی اگر انصاف داشته باشيد ، اينها همه مطابق عقيدهء طبيعت پرستی خودتان برخودتان تطبيق می شوند! آيا نجاست ، طبيعت نيست؟!..يقيناً که هست وشما ممکن است آن کرمکی باشيد که درآن توسط طبيعت خلق شده ومطابق نطريهء داروين اول به ماری وبعد به اژدهايی وبعد به ميمونی تحول کرده وبالاخره به شکل فعلی درآمده ايد!
3- بهتراست شما از تحجر فکری نجات پيدا کنيدزيرا اين انسانهای دوران حجر بودند که گاهی از ابرمی ترسيدند وآن را پرستش می کردند وگاهی رعد وبرق وصاعقه را وباری نيز سيل وطوفان را وبه اين ترتيب خودرا بندهء طبيعت می دانستند؛ درحاليکه علم واقعی امروزی وعقل سليم بشری، وجود خدارا ثابت می سازد وازهمين سبب علما وساينسدانان بزرگ امروزی به خدا عقيده دارند ، اينکه ملحد متحجری مانند شما اعتقاد نداشته باشد، چه ارزش دارد؟!
3-حساسيت ما دربرابر خوک ، ناشی از عقيدهء اسلامی ما است که اين حيوان رمز پليدی ونجاست است ؛ چون خوک درجهان ،يگانه حيوانی است که فضلات خودرا می خوردواما شما چرا حساسيت داريد درحاليکه خوک هم بايد يکی ازخدايان تان باشد، چون خوک هم بخشی از طبيعت است ! تسبيح گفتن خوک نيز چيز برون از امکان نيست؛ زيرا ممکن است دروجود يک چيز خراب، يک چيز خوب هم جاخوش کند، چنانچه اززبان جنابعالی که اکثراً نجاست باد می شود، يگان کلمات ظاهراً مودبانه مانند سلام نيز که شعار اسلام است، خارج می شود!
اما درمورد سوال ها وبهتر بگويم دروغها وجعلکاری های تان:
1- کشف فسيل انسانهای Neanderthal و Australopithecus afarensis که تازه ترين آن درهمين تازگی ها کشف وتوسط بی بی سی اعلان شد، ثابت می سازد که انسان اوليه با قامت رسا وبرسر دو پا راه می رفته است ونه مانند ميمون وميمون زاده گان برچهارپايا ؛ وبه تعبير ديگر، انسان بوده است ونه بوزينه! وتصوير اسکلت مربوط نيز اين حقيقت را عيان می سازد وبنابرهمين کشفيات جديد، دانشمندان گفته اند که بين انسان وشمپانزه 35 مليون اختلاف ژنتيکی وجود دارد!
2- تعريف تان از تجربه ، دليل برجهل تان است زيرا مطالعهء چيزی واصدار فرضيه براساس آن را تحقيق می گويند که کلمهء عام تراست ونظريهء دروغين داروين وقتی شکل تجربه بخود می گرفت که درلابراتواری،ميمونی رفته رفته به انسان تبديل می شد وسگی به اسپی!
3- خدا واشيای ماورای طبيعت را عقل ثابت می سازد ونه تجربه وسعدی بزرگ می فرمايد:" برگ درختان سبز درنظر هوشيار - هرورقش دفتريست معرفت کردگار " واين معنی درعمر هزاروچند سالهء شعر وادب فارسی ، هزاران بار تکرار شده است!
4-وقتی از جواب ناتوان شدی ، راه دشنام وهرزه گويی را درپيش می گيری! اگرقرآ ن کلام خدا نمی بودوخدا ضمانت آن را برعکس تورات وانجيل ، به عهده نمی گرفت، امروزه توهم قرآنی می ساختی وآن را دليل برجعلی وساختگی بودن قرآن می گرفتی! اگر پيامبراسلام که اوهم يک انسان است وشما چوچه های بوزينه، اورا نويسندهء قرآن می دانيد، می تواند قرانی بسازد پس شما وامثال تان از ابوجهل ها وابولهب ها ودجال ها وشيطان هاچرا نمی توانيد، چنين کاری کنيد تا اعتبار قرآن را دربين مسلمانان ازبين ببريد؟! آيا به عوض اينهمه جنگهای خونين که باداران تان درکشورهای اسلامی برای منصرف ساختن مسلمانان ازدين شان براه می اندازند واينهمه پولی که برای شما وامثال تان ازمزدوران شان ،مصرف می کنند تادروغ بگوئيد وجعلکاری نمائيد ونظريات پوچی امثال نظريهء داروين ولينن ومارکس وشيطان های وحشی ديگر را تبليغ نمائيد وبه نتيجه يی هم جز حسرت وسرخوردگی نرسيد، آيا بهتر نيست که به عوض اينهمه، قرآنی بسازيد ومسلمانان را به عوض قرآن محمد، بسوی آن بخوانيد؟!
5-عقب ماندگی مسلمانان درنتيجهء دوری شان از تعليمات اسلام ووجود مزدوران بيگانه مانند جنابعالی دربين شان وکارکرداستعماراست! اگر عقلی برسرتان وجود دارد، پيشرفت های علمی ايران فعلی را که باداران صليبی وصهيونست شمارا به وحشت انداخته است ، باايران دوران شاه وافغانستانی که يکبار به چنگ اربابان روسی تان افتاد واينک زيرپای خداهای امريکايی تان دست وپا می زند، مقايسه کنيد ويک مثال از ترقی وپيشرفتی که درين شش هفت سال ، وعده های دروغين باداران تان برای آن کشور غرقه بخون، به ارمغان آورده است، برای ما نشان بدهيد!
6-اين اسلام نبود که عليه يهود ونصارا جنگ براه انداخت؛ بلکه اين يهود ونصاررا بودند که برضد اسلام وپيامبرش جنگ ودسيسه وتوطئه براه انداختند. اگر پيامبر با اهل اين دو دين دشمنی می کرد، هرگز با يهود، پيمان دفاع مشترک از مدينه را عقد نمی کرد! قرآن از همان آغاز به اهل کتاب گفت " قل يا اهل الکتاب تعالواالی کلمة سواء بيننا وبينکم ان لا نعبد الا الله ولانشرک به شيئاً ولايتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله" " بگو ای اهل کتاب بيائيد بسوی کلمه يی که دربين ماوشما مشترک است وآن اينکه جز خدا، ديگری را نپرستيم وچيزی رابه اوشريک نياوريم وجز خدا يکديگر را برخويشتن ارباب نسازيم" آيا اين بهترين دعوت به سوی تفاهم ومحاوره وديالوگ وهمزيستی مسالمت آميزنيست؟! چرا؟! هست، اما عقل متحجر الحادی که به غلامی خو کرده است، نمی تواند اين دعوت به آزادگی رابپذيرد!
7- نوشته ايد وآنهم با طعنه که " وجود هفت آسمان را کی ثابت کرده است"! راستی هم که ملحد شخص بيچاره وبی عقلی است! آيا علم همه چيز را کشف کرده وبه آخر معلومات رسيده است که غيرعلمی بودن" هفت آسمان " ثابت شده باشد؟! علم بعد از طی اينهمه مراحل که چشم کم بين جناب راخيره کرده، هنوز اندر خم يک کوچه است وهنوز از ملياردهاراز خلقت، يک برملياردم حصه اش را کشف نکرده ودرآنچه کشف کرده ، نيز شک دارد! درآسمان ملياردها سياره وجود دارد وبشرامروزی جز مهتاب ، نتوانسته به سيارهء ديگری قدم بگذارد! هنوز به مريخ که منزل بعدی اوست نرسيده وآنگه خردميمونی شما ازوی می خواهد که درمورد شش آسمان ديگر نيز نظر بدهد!
8-درقرآن کريم حقايق زيادی وجود دارند که علم جديد تازه به کنه آنها پی برده است، ازجمله تجزيهء اتم که تاقرن نزده ،دانشمندان غربی ، منکر آن بودند ولی قرآن ، هزار وچهار صدسال قبل گفته بود " ومايعزب عن ربک من مثقال ذرة فی الارض ولا فی السماء ولااصغر من ذالک ولااکبر" " ازپروردگارت همسنگ اتم درزمين وآسمان وکوچکتر ويابزرگتر ازاتم پنهان نمی ماند" پرواضح است که کلمهء ذره ، بمعنی اتم است واعراب ، بمب اتمی را" القنبلة الذرية" می گويند! اينجا بزرگتر ازاتم معلوم است، اما کوچکترازان ، همان الکترون وپروتون ونيوترون يعنی اجزای اتم است!
9- درمورد حقوق بشر وقتی قرآن" ولقد کرمنا بنی آدم" گفته بود که باداران تو درغرب، به عوض گوشت حيواتات، گوشت انسانهارا می خوردند آنگونه که حالا می خورند وحقوق زن نيز ازهمين باب است که اسلام به زن به شکل مادر که بهشت زيرپايش است وخواهرودختر که تربيه وسرپرستی ازانها باعث دخول جنت می گردد، می نگرد اما تووباداران بوزينه ات، به او تنها وتنها ازديگاه بازيچه ووسيلهء پيشبرد بزنس ووسيلهء سکس می نگريد!
واما دروغهای قبلی جناب را نيز درينجا، افشا می کنم تا مردم بدانند که ملحدين طبيعت پرست ، چقدر شياد وفريبکار ودروغگو هستند:
1-جنگ تبوک: هرقل امپراطورروم لشکری تهيه کرد ومی خواست به مدينه حمله کند که پيامبراسلام خبر شدولشکری ازمسلمانان را به تبوک که سرحد مدينه است،جهت دفاع فرستاد. 2- غزوهء بدر درنزيکی مدينه صورت گرفت ونه نزديکی مکه واين لشکر قريش بود که به جنگ مسلمانان آمده بود.3- قافلهء قريش از اموال مسلمانان تشکيل يافته بود؛ چون قريش ، مسلمانان را ازخانه های شان کشيده وآنهاراهمهء دارايی های شان محروم ساخته بود! آيا کسيکه مال خودت را بزور بگيردو بعد اورا درجايی ببينی که می توانی مالت را ازوی پس بگيری، آيا پس نمی گيری ؟!اگر نمی گيری پس اين حماقت جناب است! وچنين چيزی را قوانين جنگی بين المللی نيز اجازه می دهد!اربابان شما درعراق وافغانستان مال ودارايی ووطن را که بگذار ، حتا جان مردم را نيز از خودشان وغنيمت جنگی می دانند!4- درجنگ حنين، اين قبائل هوازن وثقيف بودند که حمله آورشدند ونه مسلمانان ومسلمانان به دفاع برآمدند! واما اجدادشما بنی نضير وقريظه وقينقاع ، بخاطر دسايس بی حد وحصر وجاسوسی های مکرروجنايات ووطنفروشی شان به جزای اعمال شان رسيدند که اين چيز را نيز قوانين جهانی اجازه می دهد!
14 جون 2008, 16:19, توسط طبیعت دوست
طالب کاکو بچیم سلام! براستی که کاملآ هار شده ای.من به همه دوستان توصیه میکنم که باید برای حفظ سلامتی خود شان، واکسین ضد هار را با خود داشته باشند.برای نجات حیات دیګران برای موجوداتی که این مرض را انتقال میدهند کمی "کچله" داده میشود.حالا اگر خودت فکر میکنی که میتوانی به این ترتیب و شیوه دگر اندیشانرا از دادن پیامهای شان دور بسازی و یا انها را خشمگین نموده و مسیر صحبت را عوض نمایی در اشتباه هستی.اینرا باید بدانی که در هر موقعی که خواستم چیزی بنویسم ،خواهم نوشت.اینکه مورد پسند تو میباشد و یا نه برای من فاقد اهمیت است.باور کن هر قدر دشنام یاد داری بنویس.من نوشته هایت را جدی نمیگیرم.مهم نیست.من با حوصله مندی همه را خواهم خواند.اما اگر زیاد مجبورم ساختی باز به پاسخ ات معادل ادبت ،تادیب میشوی.
خودت مدتی را بنام اصلاح اشتباهات املایی و یا انشایی پیام نویسان، با بیحرمتی و گستاخی بر یک عده افراد شریف تاختی.آنقدر هم لاف زدی که باعث تهوع هر خواننده شدی.مگر خودت مرتکب دهها اشتباه نوشتاری و نقطه گذاری شدی.برایت نوشتم که هر انسان میتواند مرتکب اشتباه گردد.تو باید اصلاحات مطلوب را با کلام بهتر به طرف مقابل ات برسانی.اما خودت فاقد استعداد نوشتن حتی یک نامه مودبانه بودی.بجز لاف، گزافه گویی و فحش پیام دیگری تقدیم خواننده گان نکردی.حالا من صرف همین یک نوشته آخری ات را به شیوه خودت بررسی میکنم:
نوشته ای:"طبعت دوست بد بخت"باید مینوشتی طبیعت دوست بجای طبعت دوست.باید درختم جمله طالب کاکو نمرده ،یک نقطه میگذاشتی.و در ختم جمله :"اوبی عقل "یک ندائیه میگذاشتی.باید به عوض :"میدانی که من و تو افغانی هستیم"به عوض افغانی باید افغان مینوشتی.( چون مورد بحث بیشتر از یک نفر میباشد.زیباتر میبود اگر افغانها نوشته میشد.اما ساختار جمله باید کمی تغیر داده میشد.اما مفرد آن ،باز هم اشتباه بزرگی نیست)."ی" نسبتی خودت در این جا درست نیست.زیرا کلمه افغان از نگاه حقوقی منحیث اسم ملیت باشندگان افغانستان پذیرفته شده است.اما اگر ایرانی یا عراقی با حرف ی باشد درست میباشد.کلمه افغانی را در صورت نسبت اسمای دیگر میتوان استفاده نمود؛مثلآ:قالین افغانی وغیره.به جای" وقتا ببینم" باید وقتی ببینم مینوشتی.ضمنآ قابل یاد آوری میدانم که در حدود ده بار فراموش کرده ای که در ختم جمله هایت نقطه بگذاری.و با این کارت ،ثابت ساختی که خودت نیز دچار مشکل بوده و ضرورت به آموزش درست نگاری داری.من برایت گفتم که ممکن همه ما مرتکب اشتباه در نوشتن شویم کمک همدیگر برای رفع اشتباهات املایی کار پسندیده است .اما نه به شیوه نا پسند طالبی.امیدوارم حالا طرز درست نوشتن" ناک اوت "را به انگلیسی آموخته باشی.زیرا اقای پرنس انفیدل شما را در این زمینه کمک نموده بود.ایشان حق استادی بر شما دارند.اینرا بخاطر داشته باش که من سایر پیام های ترا که به اسمای دیگری داده ای نیز مطالعه میکنم تا ثابت بسازم که حد اقل از نگاه املایی خودت نیز بر عکس ادعا هایت فاقد سواد هستی.
در مورد متن و محتوای نامه ات باید خاطر نشان سازم که متاسفانه درگیر تضاد گویی هستی .و این صفت در وجودت بیشتر از من و دیگران متبارز میباشد.از یک طرف میگویی که دشنام های به جز خر و... را استعمال نمیکنی و از جانب دیگر خودت اعتراف میکنی که مطلب تحریری ات که به نشر نرسیده حاوی کلمات زشت مثل:
"بنده چند پیام که گذاشتم دانستم که استعمال الفاظ مانند" خر" وگاو" و"رذیل" و"بی شرف" و "لاشعور" زن طلاق" "خبیث"وغیره موجبات خشم شمارا فراهم ساخته و از نشر آن پیام ها امتناع ورزیدید".
وغیره میباشد.چون شهکار ادبی تان سانسور شده من بیشتر در اینباره نمیتوانم قضاوت کنم.اما با سر خوردگی وافرتان در جستجوی مرز دشنام و لست دشنام های مجاز از این سایت بوده و برای هرزه نگاری تان منتظر جواز و چراغ سبز میباشید.من شخصآ از دشنام های تان هراس ندارم.و اینرا هم برایتان ثابت خواهم ساخت.اما از روزی میهراسم که کثرت دشنام دهی و هرزه نگاری در این سایت سبب گردد تا اسم این سایت از کابل پرس? به دشنام پرس تغیر داده شودو در ضمن، این شیوه نگارش مبتدل به شیوه معمول در تبادل سخن در بین مردم ما نگردد.به همگان آشکار است که هنوز هم حتی در بین قشر تحصیل کرده ما بردباری و تحمل افکار و نظریات مخالف طور شاید و باید رشد نیافته و فرهنگ تحمل اندیشه مخالف را هنوز نیاموخته ایم( به شمول خودم) و متاسفانه سرحد و مرز های آزادی بیان نیز فاقد مشخصه های لازم میباشد.در این حالت درهم و برهم ،اینجانب تبدیل پیام های معمولی را به پیامهای دشنام دار خیلی زیانبار میبینم.اما اگر هدف خودت ارضای امیال ات از طریق دشنام باشد .من انها را با حوصله مندی لازم خودت پاسخ میدهم.برعکس انتظار خودت،همین شیوه ای که در پیش گرفته ای مثال خوبی از اخلاق مذهبی ات میباشد.لطفآ آنرا بخاطر نیکنامی بیشتر دینت با شدت بیشتر ادامه بده.
خودت با اسم سیاه "طالب حق" و تبدیل آن به" طالب کاکو" خواستی در ضمن پیام دادن به اسم مستعاردیگری ،یک شخصیت متعرض و بی بندو بار را که بکار ترور شخصیت میخورد ایجاد نمایی .و با اسم دیگر پیامهای با محتوا و متن دیگر به سمع خواننده گان برسانی.من در باب این اسمای مستعار خودت مشغول هستم ودر این زمینه به شناخت هایی نایل شده ام .با افشای مستند آن به همه ،میخواهم طرف دیگر شخصیت مصاب به هیستری و سادیستی شما را بشناسانم. بخاطر آنکه باز هم بیکار نمانی و فکر نکنی که از تو خفه میباشم، میخواهم طبق عادت جمله ذیل را برایم اصلاح کنی.
(تالب سایب من قتحن از خودت خفه نیستم.شما از بنیات همن تور هستیت.من عاحصطح عاحصطح خودت ره خواهم.شناخت.موفق باشی .
14 جون 2008, 22:26, توسط Sukhandan
Khana badosh, you should not discuss Science because Science disproves religion on all accounts and because your statements show that you have 0% understanding of science. You should discuss Quran instead of going Biology or Paleontology.
Scientific analysis and study is not a joke, as suggested by your statements . It is not Qurani poetry but the result of thousands of years of human study and research. Science is the not the product of one prophet but the work of thousands of educated and hard working scientists. They gave you medicines, the internet and other facilities but you never joke around with them. They gave you evolution and its proof but you don’t get it because it disproves Adam and Eve.
The first human beings appeared in East Africa around 130,000 years ago and NOT as Neanderthals in Europe. Humans, Neanderthals, Australopithecus Afarensis are different species whose ancestors lived on the trees. Now, I know that your religious brain can not accept these scientific findings because they disprove your religious rhetoric. You don’t believe that Adam and Even were hairy, wild and uncivilized apes, do you? Of course, you don’t but that is what science says.
A little further study will tell you that humans have around 99% DNA and anatomical similarity with Chimpanzees and Banobos and evidently evolved out of the same ancestors. The ancestors to chimps, gorillas and humans descended from the trees and began walking on the ground on ALL FOUR and only later began walking on TWO. They first lived on trees and then gradually moved into the plains.
Science does not believe in Magic and miracles but stands on biological and fossil records. Quran does not have anything to say about Dinosaurs, Mammoths, other prehistoric creatures and fossils because Quran is NOT science. Islam does NOT say anything about Neanderthals because Islam believes in Adam and Even, not in Neanderthals. You know that your words are jokes and they are not funny.
I don’t understand why you jump from scientific study to Sa’adi. That proves no point. Sa’adi was a religious scholar and a poet, not a scientist. Even if you bring forward 124000 poets without scientific evidence, you are still wrong.
You can not prove Quran by using Bible or Torah as evidence, because they are all different religions and NOT science.
You don’t believe in Science, you just want to tell your stories over and over again until people get tired and stop talking to you. Go through a few pages of The National Geographic Magazine, Journal of Science or publications from any major university in the World and you will start laughing at yourself. Everyone will laugh at your jokes and beliefs.
Furthermore, Islam has no viable economic system, no democratic governance and no support for civil society. 1400 year old theories and ideas do not work in today’s world, because of Science!
Any kind of discussion with people like yourself is a waste of time and energy. It is like talking to a wall.
16 جون 2008, 13:23, توسط آواره
آقای وحید یاخانه بدوش بازهم خسته نباشید! مطمئن باشید اعصابم خسته نمیشود، زیرا خودرا ازنظرفکری به مکتبی مربوط نمیدانم که امام سیزدهم اش دراخیر قرن بیست برای انجام قتل نویسنده ای یک ملیون دالر جایزه تعیین نماید وهمفکران طالبی اش درافغانستان انسان ذبح نماید. من قبلا نیز بشما یادآور شدم که به سویچ های بالادست نزنید،ساینس ، حقوق بشرپیشرفت ترقی وواژه های مقدسی ازاین دست ، مقوله های به عاریت گرفته شده ، بی معنی ویاوه سرائی های چون متون کتاب محمدنیست که بعد ازهزاروچهارصد سال هنوز متولبان ورهروان آن ازپس تعریف آن برنیاید، وبمنظور فریب کاری وباسارت فکری گرفتن انسانها ، ده ها تفسیر وشرح وحاشیه بکار رود. من دیگرقظعأ به این باوررسیده ام که جناب عالی راه مکر وتزویر را پیشه نموده وبرای اینکه خوانندگان عزیز به اصل بی ارزش بودن، زن ستیزبودن، ضدانسانی بودن وکاپی بودن ارکان فکری وباصطلاح آسمانی تان پیی نبرد، به واژه ها واصطلاحات علمی ونقل قولهای بی ربط متوسل میشوید. من آیه 50 ازسوره احزاب را ازحضور خوانندگان میگذرانم: " ای پیامبر ما زنانی را که مهرشان را داده ئی وآنان را که بعنوان غنائم جنگی که خدا بتو ارزانی داشته است ومالک شده ای ودختر عموها دختر دائیها ودخترخاله های ترا که باتومهاجرت کرده اند برتوحلال کردیم . ونیز زن مومنی را که خودرا بتوببخشد". شما آنگونه که درمکتب تان آمده وتابحال بمورد اجرا درآمده داروین را برای رفع نیازمندیهای زیرناف ما آدرس میدهی ولی همه میدانند که نه تنها داروین بلکه هیچ فرومایه وانسان پلیدی تابحال ازجانب خدایش وحی نگرفته که دستش برای ارزای زیرنافش به همه ای زنان ودختران مومنین واقاربش بازگذاشته شده باشد ! درمطلب قبلی در رابطه بحکم خمینی دجال مبنی برکامگیری ازطفل شیرخوار یادآوری نمودم ، چون ازنقطه نظراخلاق ازلحاظ باور فاسد هستید، لذا بجای ابرازنظر درآن موارد خودرا بیشرمانه به دانش وعلم ونقل قولهای ازدیگران مشغول میسازید. قضاوت را به دیگران می سپاریم، که ها بیشتر شکارفساد اخلاقی وفحشاء میگردند؟ آنهایکه به تئوری تکامل داروین باوردارند؟ یا آنهائیکه دست شان درتجاوزبه ناموس همفکران اش ازآسمان مجوز دریافت نموده؟آیا مکتبی که هنوز زن را ملک وغنائم جنگی میشمارن، حق دارد سنگ انسانیت را به سینه بکوبد؟ ازآزادی وشرافت انسانی سخن گوید؟ که خانه بدوش بی سواد بااین طرزفکر متعفن از آزادی حرف میزند؟به آیه 37 ازسوره احزاب توجه نمایید:" وتو با آن کس که خدایش به اونعمت داد نیکی کرده گفتی که زنت رانگهدار وازخدابترس وآنچه دردل پنهان داشتی خدا آشکارساخت وتوازمخالفت وسرزنش خلق ترسیدی وسزاواربود ازخدابترسی ، پس ماهم چون زید ازآن زن کام دل گرفت ، اورا به نکاح تو درآوردیم تابعدازاین مومنان درنکاح زنان پسرخوانده خود اشکال نداشته باشند وفرمان خداباید انجام گیرد". قضیه ازچه قرار است .زید بن حارث پسرخوانده محمد ازطایفه بنی کلب درطفولیتش دریکی ازجنگها اسیرشده بود ومردی بنام حکیم بن جرار اورا بعنوان غلام خریداری ودراختیار دخترعمه اش خدیجه بانوی اسلام قرار داده بود وپس ازاینکه خدیجه به همسری محمد درآمد زید را به اوبخشید ومحمداورا آزاد وبه فرزندی خود قبول کرد. درآیه بالا بروشنی نشان داده شده که محمد بخاطر حسن وجمال زینب عشق اورا رادردل گرفته وبخاطرسرزنش مردم چیزی نمیگوید، خدا که ازطینت باطنی وی درمورد زن پسرخوانده اش که تاآن وقت حکم پسر را داشت , باخبر شده بی صبرانه دستور میدهد که چرا معطلی ؟ شروع کن ، بخوابان ! از زینب کام دل بگیر ، فقط ازخدا بترس و..... آیا رسالت محمد وهمنوایی خدایش باخواسته های زیرناف او که حتی سکس زن پسرش را به او مجازمیسازد، وده هاموضع شرم آور دیگردرقرآن آنهمم دراین مورد ، گویای این واقعیت نیست که آقای وحید تابناگوش درفسادفکری مبتلااست وشاید دلیل اینکه باچنگ ودندان ازاین آیین دفاع مینماید ، گرفتاری اخلاقی او درفساد است وبس ! ناگفته نماند اینکه درجامعه آنروزی عرب ، پسرخوانده حکم پسر را داشت ، ولی عشق سرکش محمد به زینب این آیه را ازآسمان هفتم آقای وحیدمیآورد:" آیه 40 سوره احزاب " محمد پدرهیچ یک ازمردان شمانیست ، اورسول خدا است . اگر زره ای ازشعور وطرزفکرانسانی درآدم وجود داشته باشد ، می بیند که دین سازان دروغگو ، چگونه خدایش را وسیله قرار میدهند تا به امیال شوم وپلید خود نایل آیند . بی تردید کاراصلی ادیان پرورش نادانی وگسترش حماقت است . برپایه این طرزفکربدوی وزیرنافی است که آیه 22 سوره واقعه مسلمانان را دربهشت اززنان سیه چشم وزیباصورت وهمیشه باکره ، سریرهای زربفت ، کوزه های بلورین ، جامهای پرازشراب ، وعده میدهد وآیه 76 سوره الرحمن میگوید" درحالتی که بهشتیان باحورالعین بررف رف سبز وبساط زیباتکیه زده اند!! زنان حورالعین که چون یاقوت ومرجانند ونیز پسران مانند لولومکنون گردشان بخدمت میگردند. آقای وحید! این گندوکثافتی که دامن شما راگرفته با این حملات شرم آور به دیگراندیشان رفع ودفع نمیشود ، بجای یاوه گویی وبه علم دست انداختن ، بیاوبگو که پسران زیبا دربهشت برای چه سرویس میدهند ؟ مگرنکند که آیین شما همجنسگرایی را نیز قانونی میداند وشما فقط بخاطر سرزنش مردم نمیگویید، اگرآن پسران زیبا برای زنان سرویس میدهند، باید بفکر چاره پذیری آن باشید، زیرا داروین دراین مورد برای مشکل نیافریده. به بحث هفت آسمان وهفت زمین فعلا نیمی پردازیم ، زیرا آقای وحید میگوید که هنوز خیلی زود است که بشر آن را ردیابی نماید !! ولی اینجا بدنیست به هذیان دیگری گوش دهیم. سوره حجر آیه های 15 و18 " مادرآسمان کاخهای بلند برافراشتیم وبرچشم بینایان عالم ازکاخها را به زیب وزیور بیاراستیم وآنرا ازدست بردشیطان مردود ومحفوظ داشتیم ، لیکن هرشیطانی برای سرقت سمع به آسمان نزیک شد تیرشهاب شعله آسمانی اورا تعقیب کرد !! قضاوت را به آنهایی میگذاریم که حد اقل بادانش اند وازنظرفکری هنوزچون وحید خول وسفیه نیست . آیا کسی هنوز اینگونه چرندیات را اساس وپایه فکری خود میداند ، حق دارد به دانش امروزی بشر دست اندازد. افسانه تیرشهاب ، شیطان واستراق سمع دیوان ازآسمان را محمد ازداستانهای بابلی ها وبین النهرینی های 4000 سال پیش ازخود درقرآن آورده که ما درآینده باجزئیات به ریشه های فکری محمد درتورات - انجیل - زرتشت - بابلی ها - گیلگمیشها وغیره خواهیم پرداخت . مطلب امروزی را با خطبه 78 نهج البلاغه علی به پایان میبریم تا ازاین رهگذرنیز روشن گردد که وحید یاخانه بدوش چقدر حق دارد به علم بچسپد. خطبه" ای مردم! ازفراگیری علم نجوم بپرهیزید - مگرآن مقدار که راه صحرا ودریا را بشما بنمایاند که شمایان را به غیب گوئی کشاند . واخترشناس چون غیبگواست وغیبگوچون جادوگر وجادوگرچون کافر وکافر درآتش است !! بدین لحاظ است که علم نجوم تاهنوز هفت آسما را رصد نکرده.
18 جون 2008, 08:58, توسط خانه بدوش
آقای آواره شماهم خسته نباشيد! درهذيان گويی های جديدتان بازهم بجای آنکه به اصل موضوع که همانا نظريهء پوچ وغيرعلمی داروين است، بپردازيد، دشنامها وتهمت های مستشرقين وسائر دشمنان اسلام را تکرار کرده ايد؛ تهمت هاودروغهائيکه هزاران بار تکرار شده اند وهزاران بار نيز به آنها پاسخ های قانع کننده داده شده است واينک شما آنهارا ميمون وارنشخوار می کنيد!
من با آوردن دلايل قطعی ومثالها از کشفيات جديدی که درمورد انسان شناسی صورت گرفته است، ثابت ساختم که انسان زادهء ميمون نيست واين تنها شما وچند تايی از جيره خواران غرب هستيد که به بوزينه بودن خود ، اصرار می ورزيد وگرنه حتا همين غربی هائيکه شمابه نجاست آنها نيز احترام می گذاريد وآن را بخشی از علم می دانيد، ديگر به اين نظريهء استعماری وپوچ که روزگاری آنرا اختراع کردند تا ملت های ضعيف را به نام تنازع بقا وبقای اصلح ازبين ببرند، باور ندارند ومثالهائی که من درنوشته های خود آوردم ازهمين علمای غربی بود ونه ديگران! آری! نظريهء شيطانی داروين واقعاًبرای اسارت ملت هابوجود آمده وبا عمل کردن به همين نظريه بود که چوچه های داروين که جنايتکاران ومجرمين زندانی بودند، به قارهء امريکا فرستاده شدند تا مليونها سرخ پوست را کشته سرزمين پهناور آنهارا تصرف کنند وهمين کاررا درآستراليا کردند وهمين کار را درکانادا کردند وهمين کار را درفلسطين نمودند وهمين کار را نيزدر افغانستان وعراق می کنند! با عمل به همين نظريه، امريکايی های وحشی اين باداران بوزينه هايی مانند شما ، به هيروشيما بمب اتمی استعمال کردند ومليونها انسان را به خاکستر تبديل نمودند که نتايج زيانبار آن هنوز به شکل هزاران انسانی که معلول وناقص الخلقه زاده می شوند،تبارز می کند واين سلسله همچنان ادامه دارد! پس ننگ ونفرين به آن بوزينه های مقلدی مانند شما که ازين نظريهء استعماری وخونخوارانه ، به دفاع برمی خيزيد!
من به شکل علمی وبامثالها، هرزه سرايی های شمارا درمورد نظريهء داروين وبگ بنگ ،رد کردم،اگر شما جاهل وبيسواد نمی بوديد، بايدآنهارا رد می کرديد؛ اما چون چيزی دربساط نداريدودرميدان استدلال ، پای تان می لنگد، لذا ازشاخی به شاخی می پريد وتهمت ها ودروغهای شيطانی باداران مستشرق تان را يکی پی ديگری درميان می کشيد تا بحث را از موضوع اصلی ، منحرف بسازيد! اين را می گويند تزوير ، مکاری ، فريبکاری وعوامفريبی! من به شما چلنج می دهم که با من درمورد نظريهء داروين وموضوع آفرينش ، بحث کنيد! شما که بی سواد جيره خواری بيش نيستيد، اربابان تان ازملحدين بزرگ که برای تسلط غرب برجهان ونابود کردن ملتهای ديگر درآسيا وافريقا، به اين نظريه متوسل می شوند، نتوانسته اند ونمی تواننند ازين نظريهء پليد دفاع کنندتا چه رسد به بوزينه های حقير وبی سواد ونادانی مانندشما! زيرا هميشه به اين سوال مواجه شده اند که چرا اکنون بوزينه يی به انسان تبديل نمی شود وحتا اگر قبول کنيم که انسان از نسل بوزينه است، پس بوزينه از چه تحول کرده وبه بوزينه تبديل شده است؟! وباز آفرينندهء بوزينه کِست؟!
من سوالاتی را مطرح کرده بودم وازجمله پرسيده بودم که وجود عقل خود را ثابت کنيد، اما شما همواره از جواب دادن، بامکاری تمام خودداری می ورزيد وچون پای بحث علمی بميان بيايد، می فرمائيد: از علم وتکنالوژی صحبت مکن که به نتيجه نمی رسد ويا اين چيزها مربوط بوزينه هااست ، مسلمانان وانسان هارا باآن ها چکار؟! آری! بروی همين مفکورهء داروينی است که اربابان آدمخوار شما، همه چيز را مربوط خود می دانند؛ چون خويشتن را اصلح می پندارند، وگرنه اين کدام منطق است که امريکا واسرائيل وانگليس با آن همه خونخواری ، حق دارند دارای بمب اتمی باشند اما کشورهای اسلامی حق ندارند ازچنين حقی برخوردارشوند! واگر کشورهايی مانند عراق وايران وليبيا کوشش کردند تا اين تکنالوژی را به همت علمای خود بدست آورند، آنگه دست به لشکرکشی وتهديد وارعاب وترور می زنند ومليونها انسان را قتل عام می کنند! لعنت به بوزينه های حقير کوچک که ازين بوزينه های بزرگ وگوريلاهای خونخوار دفاع می کنند وهمهء اعمال ضدبشری وجنايتکارانهء آنهارا بنام علم وفرهنگ ودانش توجيه می نمايند!
آقای آواره! مطمئن باشيد، شما هرقدرکه هذيان بگوئيد، من به همهء آنها پاسخ می دهم، اينکه موضوعی دريک نامه ازپاسخ می ماند، دليل شده نمی تواند که پاسخی برای آن وجود نداشته باشد،دليل آن فقط اينست که شما برای گريز از موضوع اصلی ازمکاری کار می گيريد واز شاخی به شاخی می پريد واين ايجاب می کند که نخست، دروغهای مهم ترتان پاسخ داده شودوگرنه درقرآن الهی وسنت پيامبر گرامی اسلام که هزاران لعنت به دشمنان جيره خوار وبوزينه اش باد،پاسخ همهء اين اعتراضاتی که شما وامثال تان عنوان می کنيد، وجود دارد چون قبل ازشما دشمنان بزرگتر وقويتر اسلام که باوجود حقارت شان، حقير تر ازشما نبودند،اين اعتراضات را مطرح کرده وجواب گرفته بودند !اگر اين دين آنقدر ضعيف می بود که دربرابر هذيان های بوزينه ها شکست بخورد، هزار وچهارصد سال دوام نمی آورد تا امروز اربابان وخدايان امريکايی واسرائيلی شمابرای ازبين بردنش به قتل وکشتار ووحشيگری ولشکر کشی متوسل شوند ويا حقيرترين وبوزينه ترين اشخاص را برای دشنام دادن به آن به خدمت بگيرند. اينک پاسخ اراجيف تازهء تان؛ البته قبل ازان بايد بگويم که خوانندهء هشيار ودانشمند می فهمد که اين تهمت های شما نيز مانند دروغهای قبلی تان درمورد غزوهء بدر وتبوک وحنين، مکاری وجعلکاری ونشخوار اراجيف مستشرقين است؛ ولی برای آنعده که فريب بوزينه های دجال را می خورند، مجبوربايد به همهء اين اراجيف پاسخ گفته شود با آنکه ضياع وقت است :
1-فتوائيکه ذکر کرده ايد ، اگر کسی آن را درست بخواند، شيطنت تان را کشف ومکر تان را آشکار می سازد ومی داند که شما بوزينه های بداخلاق چقدر دروغگوومکار هستيد:
درحاليکه خودشما ماده پرستان وميمون زادگان از هيچ نوع اعمال شرم آور زيرنافی ازهمجنس گرايی گرفته تا سکس با حيوانات، دريغ نمی کنيد ودرغربی که قبلهء شما است ، انسانهای منکر خدا وبوزينه صفت، حتا بادختران شيرخوار خود سکس می کنند ودخترجوان خودرا بيست وچهارسال زندانی نموده واورازنا می کنند وازوی هفت طفل به دنيا می آورند؛ آری! با وجود چنين حالتی دربين شما ميمون زادگان منکر خدا، بازهم شما نمی شرميد واز يک عالم دينی که يک حکم شرعی را بيان نموده، انتقاد می کنيد وآن را دگرگونه تعبير می نمائيد: اگر شما حيا می داشتيد - که متاسفانه نداريد- تا اين اندازه جعلکاری نمی کرديد واينقدر خواننده را فاقد عقل تصور نمی کرديد که شما دروغ آشکاری بگوئيد واو قبول کند!
جناب بوزينه! درين فتوا که گفته شده است اگر کسی زن کوچک ترازنه سالهء خودرا وطی کند،اين کار بروی حرام است وحتا ديگر حق ندارددرتمام عمر اورا وطی نمايد، اين که شد منع ازسکس با طفل خردسال! اين که خلاف ادعای شماست! آن کودک باآنکه زن شرعی اوست، اوحق ندارد، وی را وطی نمايد! آيا ازين همه جعلکاری ودروغگويی نمی شرميد؟! نخير! چون ميمون شرم وحيارا ازکجا کرد؟ حالا يقين دارم بارديگر موضوع ازدواج با صغيره را درميان خواهيد کشيد، نخير! من پيش ازينکه شما به اين حربه نيز متوسل شويد، برای تان می گويم که درامريکا يعنی کشورخدای تان بوش، عکس دختری را به نشر سپردند که درنه سالگی صاحب طفلی شده بود، اينکه ازچه راهی، درنزد بوزينه ها مهم نيست! مهم اين است که ازراهی که ميمون ها بکار می برند، صاحب طفل شده باشد؛ ميمونهايی که خواهر ومادر وبرادر وخاله وعمه وپدر وکاکا وماماهمه وهمه درنزد ايشان مانند ديگران ، زادهء ميمون هستند وتفاوتی باهم ندارند لذا می توان باآنها سکس کرد، آنگونه که يک ميمون واقعی می کند؛ بگونه يی که ميمون نر بالای مادرش وخواهرش وخاله اش وعمه اش می پرد وبه کمک جناب داروين سکس حسابی انجام می دهد!
واما جعلکاری وشيادی ديگرتان اينست که شما بيان يک حکم شرعی را ، فتوای جواز آن قلمداد می کنيد وازآنجا که از سواد پياده هستيد ، اصطلاحات ساده وعام فهم زبان فارسی را نمی فهميد وازان تعبير ديگری می نمائيد!
درفتوای يادشده هرگز گفته نشده که انسان می تواند، باطفل شيرخوار ازدواج کند، اين کار را فقط وفقط بوزينه ها درقبلهء شما غرب انجام می دهند که حتا براطفال شيرخوارخودشان تجاوزجنسی می نمايند واين حقايق همه روزه درمطبوعات شان انعکاس می يابد وشما بوزينه های حقير جهان سوم نيز به آن واه واه وبه به می گوئيد وآن را فرآورهء علم ودانش قلم داد می کنيد؛ بلکه درين فتوا ازيک حالت فرضی سخن بميان آمده، بدين معنی که اگر مثلاً بوزينه يی پيدا شد وطفل شيرخواری را به نکاح گرفت، حکمش چنين وچنان است وما مثال اين اصطلاحات را درفارسی زياد داريم چنانچه می گويند: اين مطلب آنقدر ساده است که خرهم ان را می فهمد! اين فقط يک اصطلاح است وگرنه واضح است که خر نه مطلب ساده را می فهمد ونه مشکل را!
برای آنکه اين نوشته بسيار طولانی نشود وقابل نشر درکابل پرس باشد، هذيان های تان درمورد موضوع سلمان رشدی، حامله شدن حضرت مريم ، تولد حضرت عيسی ، ازدواج پيامبر گرامی اسلام با زن مطلقهء زيد- که هزاران لعنت بردشمنان بوزينه صفتش باد- موضوع شياطين واستراق سمع وغيره چرند وپرند تان را به تعقيب همين نوشته، پاسخ خواهم داد! ولی يک نکته رابايد برای تان تذکر بدهم وآن اينکه کسيکه از فرط بيسوادی وجهالت ، کلمهء قساوت را قصاوت ذخيره را زخيره می نويسد وصدها غلطی ازين قبيل دارد، نبايد ديگران را بيسواد بنامد!
ادامه دارد
19 جون 2008, 02:36, توسط خانه به دوش
2-واماداستان زيد وزينب بنت جحش:
پيش از شروع به رداين تهمت رذيلانه، لازم است نکته يی را تذکربدهم وآن اينکه شما بوزينه های ملحد، بی حياترين وبی شرم ترين مردم روی زمين هستيد که برای به کرسی نشاندن دروغها وتهمت های شيطانی تان به هر گونه فرومايگی رو می آوريد وهرافترای ابليسی برزبان های نجاست پاش تان جاری می شود حتا اگر تاريخ وحقايق مسلم تاريخی وحتا اگر خونخوارترين دشمنان پيامبر گرامی اسلام، خلاف آن را گفته باشند وبدينگونه معلوم می شود که شما دجالان ، فرومايه ترازابوجهل وابولهب ومشرکين قريش هستيد که سالها باپيامبر عظيم الشان اسلام که لعنت خدا بر دشمنان بوزينه صفتش باد، جنگيدند واورا بخاطر شنيدن کلام معجز قرآن ، شاعر وکاهن وفالبين و.. و.. گفتند اما هيچ کدام آنها وی را به فساد اخلاقی متهم نساخت؛ چون زندگی او از دوران يتيمی وجوانی وکهولت وپيری وتا زمان وفات ، درپيش چشمان شان قرارداشت وهرگز ازوی جز پاکی وطهارت صداقت وامانتداری وراستگويی وفضائل اخلاقی چيزی نديده بودند وازهمين سبب نيز اورا پيش ازبعثتش، محمد امين می ناميدند واين چيزی است که نه تنها تاريخ به آن گواهی می دهد، بلکه دانشمندان ومستشرقين منصف غربی نيز همين را می گويند؛ ولی شادی ها وميمونهايی که خودشان به فساد اخلاقی وهم جنس گرايی وهمجنس بازی وسکس وايدز دجارند، ديگران رامانند خود می پندارند ودرست مانند همان خوکی هستند که در نوشتهء خودتان آمده است . درجامعه يی که پيامبر گرامی اسلام زندگی می کرد، انواع مفاسد اخلاقی ازقبيل زنا، فحشا ، عشقبازی بازنان گوناگون ، قتل ،دزدی ، شرابخواری ، بت پرستی وهمهء اينگونه فسادهائيکه امروزه نواسه ها وچوچه های غيرمشروع ميمون به آن ها دچارهستند، رواج داشت وپدرکلانهای شما ازقبيل ابوجهل ها وابولهب ها، جوانان را به فساد دعوت می کردند ودرين راه مانند شما بوزينه های وابسته به صهيونزم، ازهيچگونه تلاش دريغ نمی کردند واگر پيامبر گرامی اسلام به يکی ازين فساد ها مبتلا می بود، آنگه امکان نداشت که مردم ومخصوصاً فقرا وغلامان ومظلومان وآنهائيکه درجستجوی يافتن حقيقت بودند، دسته دسته به وی رو آرند وبه دينش داخل شوند!
اگر پيامبر گرامی اسلام که لعنت ونفرين الهی بردشمنان بوزينه اش باد، علاقه يی به فساد وشهوت پرستی می داشت، هرگز پيشنهاد قريش را رد نمی کرد که به عمويش ابوطالب ارائه کردند وگفتند: به برادرزاده ات بگو اگر رياست وبزرگی می خواهد، ما اورا برهمهء قبائل عربی، رئيس می سازيم واگر زن می خواهد، زيباترين دختران قريش وقبائل ديگر عربی را برای او به زنی می گيريم واگر پول ومال می خواهد، آنقدر به او پول می دهيم که به سرمايه دارترين فرددرجزيرة العرب تبديل شود و پيشنهادهای ديگری ازين دست ؛ اما پيامبر اسلام به پاسخ عمويش که اين پيشنهاد های قريش را به وی عرضه کرده بود، گفت: بخدا سوگند ای عمو اگر آفتاب را دريک دستم ومهتاب را دردست ديگرم بگذارند که ازين راه دست بردار شوم، هرگز نخواهم پذيرفت وازدعوت به يکتاپرستی دست نخواهم برداشت! آری! چنين شخصی را که الگوی پاکی وشرافت است ، بی شرف ترين وبی حياترين بوزينه های فاسد بداخلاق همجنس گرا وايدززده، به فساد اخلاقی متهم می سازند وچنين وچنانش می گويند، تفو برتو ای چرخ گردون تفو!
واما قصهء ازدواج با زينب بنت جحش که شما با کمال ديده درايی آن راصددرصد به همان شکلی ذکر کرده ايد که مستشرقين مغرض ومتعصب ازاولادهء بنی قريظه می نويسند ولو مخالف حقايق آشکار تاريخی هم باشد، چنين است:
زينب بنت جحش دختر عمهء پيامبر بزرگوار اسلام اميمه بنت عبدالمطلب بود که با پيامبر دريک خانواده بزرگ شده بود واگر پيامبر می خواست وتمايلی به او می داشت ، هيچگونه مانعی وجود نداشت که با وی ازدواج نمايد وزينب وخانواده اش با کمال ميل حاضر به اين ازدواج می شدند اما پيامبر اورا برای زيد پسر خوانده اش ، خواستگاری کرد تا احسانی به او بنمايد واين خوی آن فرستادهء الهی بود، اما زينب وخانواده اش ابا می ورزيدند ؛ چون زينب ازخانوادهء بزرگی بود وزيد را که داغ غلامی به پيشانی اش خورده بود، همسنگ خود نمی دانست تا آنکه دراثر اصرار پيامبر که می خواست اينگونه فرق های نادرست وباورهای غيرعادلانه را ازبين بردارد، زينب وخانواده اش به اين وصلت راضی شدند وزينب به عقد زيد درآمد اما اختلافات دربين شان همچنان ادامه داشت وزمانيکه به اوج خود رسيد، زيد درنزد پيامبر اسلام آمد وگفت که من زينب را طلاق می دهم وپيامبر به وی گفت که اورا طلاق مده ازخدا بترس - ازطلاق دراسلام به بد ترين حلال درنزد خداوند ، تعبيرشده است چه ازدواج دراسلام عقدی است مقدس وبازی سکسی نيست آنگونه که چوچه های بوزينه می پندارند- وازسوی ديگر زمان آن رسيده بود که رسم ورواج پسرخواندگی که ازعادات ناروای جاهليت بودازبين برداشته شودزيرا دراثر اين رسم ورواج، بسياری از مردم طفلی وياجوانی را به پسرخواندگی گرفته واورا درهمهء امور زندگی وازجمله حق ميراث، شريک می ساختند بدينگونه به فرزندان حقيقی خويش ستم روا داشته وايشان رااز برخی حقوق شان محروم می ساختند.زمانيکه زيد را پيامبرگرامی اسلام به پسرخواندگی گرفت، هنوز اين عادت از طرف خداوند، ممنوع اعلان نشده بود. جبريل امين که لعنت خدا بردشمنان بوزينه اش باد،آمد وبه پيامبر گرامی اسلام خبرداد که خداوند می خواهد رسم ورواج تبنی و يا پسرخواندگی را ناجائز اعلان کند وبرای ابطال آن که عادت سخت ريشه دار است ،ترابعنوان الگوی عملی برگزيده است لذا با زينب که زيد طلاقش می دهد، ازدواج کن! پيامبر گرامی اسلام ازينکه مشرکين ودشمنان خونخوارش، تبصره خواهند کرد وخواهند گفت محمد با مطلقهء پسرش، ازدواج کرده است، درهراس بود، اما خداوند به وی گفت :آنچه را که تو ازان هراس داری يعنی بطلان عادت پسرخواندگی واز تبصرهء سوء مغرضين درهراسی، ما آشکار می سازيم وبه صراحت اعلان می داريم که اين رسم ورواج، عادتی است ناروا که دارای تبعات غيرعادلانهءاجتماعی است !
وازهمينجا بود که خداوند با اعلان ابطال رسم پسرخواندگی، دلائل آن را نيز به قريش گفت وگفت که محمد پدر زيد نيست وگفت که پسرخوانده های تان را به پدر های اصلی شان نسبت بدهيد ونه پدرخوانده های شان!
آری! اينست قصهء اصلی ازدواج محمد پيامبر گرانقدراسلام با دختر عمه اش که شما بوزينه زاده ها به تقليد ميمون وار ازباداران تان وباکمال بی حيايی وبی شرمی، تعبيرهای بسيار رذيلانه می نمائيد! حتا اگر به تعبيرهای شيطانی ودروغهای غيرانسانی شماهم اعتباری قائل شويم، آيا اين جز ازدواج با زنی که طلاق خودرا ازشوهرش گرفته است، چيز ديگری هست؟! شما بوزينه ها که با زنهای رفقا وبرادران وکاکاها و ماما ها وخويش وقوم خود ، طرح دوستی ومعاشقه می ريزيد وسکس وزناوهمجنس بازی وهمجنس گرايی را عملاً وبحضور همديگر وباهمديگرانجام می دهيد وهيچ مانعی نيز از طرف خداهای تان طبيعت و داروين درين موردبرسرراه خود نمی بينيد وازدواج شرعی را نيز چيزی مزخرف وارتجاعی وکهنه فکری قلمداد می کنيد، با همهء بداخلاقی وفساد وابتلای تان به ايدزوامراض گوناگون جنسی،بادهانهای الکولی تان کسی را متهم به دست درازی به ناموس پيروانش می نمائيد که دشمنانش پيش از دوستانش، به شرافت وپاکی وطهارت او گواهی می دهند!
بوزينه های محترم ! دريکی ازحاديث پيامبر آمده است که نگاه ناپاک به زن همسايه بزرگترين گناه است ودرحديث ديگری آمده است که پيامبر به علی می گويد: ای علی وقتی يکبار نگاهت بطور تصادف به رنی افتاد، بارديگر آن نگاه را تکرار مکن ! کسی که دينش چنين به پاکی وعفت امر می کند اگر زندگی خودش مانند شمابا فساد اخلاقی ، همراه می بود آيا می توانست، آنهمه انسان را به دنبال خود بکشد وچهرهء تاريخ را تغيير بدهد؟! آيا می توانست با شديد ترين وجاهل ترين دشمنان مشرکش که به هرخس وخاشاکی مانند شما توسل می جستند تااو ودينش را بدنام ساخته وجلو انتشار دعوتش را بگيرند،مقابله نمايد؟! آيا می توانست دربرابر روباه های بنی قريظه وامثال شان که لحظه يی از دسيسه وتهمت باز نمی ايستادند، بايستد؟! آيا بعد ازوفاتش، مردم ازدينش برنمی گشتند؟! آياچشم نداريد ومشاهده نمی کنيد که چگونه خدای تان بوش بعدازافشا شدن دروغهايش درمورد اسلحهء عراق، درهمهء جهان مورد تنفر قرارگرفت واکنون به هرکشوری که می رود بامظاهرات قهرآميز مردم مواجه می شود وحتا درکشور خودش نيز منفوراست؟!
اگر اعمال پيامبر اسلام با گفته هايش تفاوتی می داشت، يقيناً که امروز دينی بنام اسلام نمی داشتيم که به کوری چشم دشمنان بوزينه صفتش، روزتاروز به تعداد پيروانش افزوده می شود وامروزه دراروپا وامريکا هزاران نفر با درک حقانيت آن ، مسلمان شده اند!
واما الفاظ بی ادبانهء تان درتفسير" فلما قضی زيد منها وطراً" نمايانگر اخلاق بوزينه يی تا ن است ورنه ترجمهء آيت مذکور اينست که" چون زيد اورا طلاق داد" ونه بيشتر!
بحث درمورد سويچ های بالا را که مارا ازدست زدن برحذر داشته ايد با رداکاذيب ديگرتان می گذاريم به بخش سوم اين نوشته!
ادامه دارد
19 جون 2008, 13:05, توسط طالب کاکو
جناب خانه بدوش السلام علیکم!
نظرات شما بیانگر عمق تسلط شما بر تفاسیر معتبر قرآن است دانستم که بزبان عربی تسلط دارید زیرا تاکسیکه زبان عربی را نفهمد درترجمه آیات بااتکا به ترجمه های فارسی چه ایرانی وچه افغانی نمیشود که از آیات برداشت درست نمود
آقای مطرود وملعون که خودرا ازنسل بوزینه میداند باید اینرا درنظر بگیرد که خواننده گان کابل پرس? همه کور وبیسواد نیستند که تفسیر های من در آوردی وعقده یی که هیچ باقرآن ومتن آن سازگاری ندارد آنرا چشم بسته قبول کنند.
من گاه گاهی بادیدن وخواندن پیامهای غیر علمی این آقایان چنان احساساتی میشوم که در پیامهایم از استعمال دشنامهای مانند "خر" وسگ وغیره نیز دریغ نمی ورزم که باعث خشم سردبیر سایت نیز میشود اما بنده باید خدمت همه دوستان عرض کنم من هیچگاه طرفدار دشنام واستعمال کلمات رکیک نبوده ونیستم اما یک خواهش مرا نیز این دوستان مخالف باید مدنظر داشته باشند که زمانیکه پیام خویش میگذارند طوری نباید فکر کنند که دیگران همه بیسواد وجاهل اند وهرچیزیکه اززبان وقلم شان میاید آنرا نشخوار کنند.
روی همین علت من ازپیام گذار بنام طبیعت دوست بنده طبیعت وداروینیست وغیره خواهش کردم که مطابق سویه خودش باید پیام بگذارد اگر چیزی نمی فهمد یاشک دارد باید آنرا طوری بنویسد که آنهایکه به آن موضوع اشراف وتسلط دارند بتوانند با وی کمک کنند این یگانه راه حل است.
امااصرار بر جهل ونادانی وخودبزرگ بینی انسان را کاملا خجالت میسازد آنطوریکه این آواره بیچاره دربدر به آن سردچار شده است که اکنون راه فرار را جستجو میکند. بازهم منتظر خواندن لاطائلات آواره استیم که باز چه چیزی را به خواننده گان کابل پرس تقدیم میکند.
خواهش دیگرمن از آواره این است که تمام پیام دهنده گان را یکی نشمارد.
درفارسی مثل است:
"هرکی چادرش رنگ سرخ داشت ملا شاه گل نیست"
مثلا من پیام های آقایان وحید را نیز مرور کردم که ازنظر محتوا باپیامهای آقای خانه بدوش فرق داشت اما این اقا خطاب هایش به هردو است درحالیکه مخاطب وی صرف خانه بدوش است نه دیگران وحتی من بیچاره که زخارف علمی ام نطربه دوستان مانند وحید وخانه بدوش محترم نیز چندان بالا نیست درقطار آنها نباید حسابم کند.
20 جون 2008, 16:02, توسط آشنا
در نوشته شما چند کلمه و موضوعی است که برای یک تعداد دوستان نا آشنا و نو میباشد.شاید یک تعداد بدانند و یک تعداد آنرا ندانند.من از شما خواهش دارم اگر زحمت نمیشود این مطالب را برای من و دیگر عزیزان توضیح و تشریح بدهید که چی معنی دارند.تنازع بقا، انتخاب اصلح .اینها را کی گفته و چی معنی دارند و من خواهش دارم که ا ینرا هم برای من توضیح بدهید که مقصدان دانشمند از این کلمات چی بوده و بعد از آن شما انها را از روی تجارب خودتان برای من شرح نمائید.یعنی بسیار دانشمندان اول یک تجربه را میکنند و بعد از آن یک نظر نوشته میکنند.تجاربی که این دانشمند اجرا کرده که به این دو لغت رسیده چه میباشد.
شمادر نوشته دیگر تان گفته اید که بین انسان و شامپانزه سی و پنج میلیون اختلاف ژنیتیکی است.سوال من این است که این ژنیتیکی چه معنی دارد.اینها در کدام قسمت وجود ما قرار دارند.مقصد من همان ژن است که در نوشته دیگر هم موجود است.اینها از چی ساخته شده اند.از جنس گوشت،استخوان یا چربی؟ برای من در این قسمت معلومات بدهید.البته خوب همرای جزئیات تا من آنرا درک کنم.ما آدم ها چقدر از این ها داریم.شامپانزه ها چقدر دارند؟ایا تمام شان همین سی و پنج میلیون است یا بیشتر است .اگر بیشتر است پس چقدر است؟اینها که اینقدر زیاد هم هستند چی وظیفه در وجود دارند؟مثلآ همراه معده غذا را حل میکنیم.همراه شش هوا را میگیریم.پس همراه اینها چی میکنیم.داشتن اینها ضروری است؟
یک تعداد مردم میگویند که اگر دو دانه خشت پخته را سر به سر بگذاری و هر روز بالایش آب پاش بدهی پس از چهل روز به قدرت خدایی در آن گژدم پیدا میشود.این گپ راست است.یا میگویند که از آب مردار بقه ها پیدا میشود .ایا این گپ ها درست است.در اینباره برای من کمی روشنی بیاندازید.
از معلومات های تان خوشحال میشوم.زحمت تان را ببخشید.
22 جون 2008, 07:05, توسط خانه به دوش
فرهيختهء عزيز جناب آشنا! باعرض سلام به حضورتان اينک به سوالات تان درحدود مطالعات خويش پاسخ میدهم البته به حضورتان عرض کنم که من نه زيست شناسم ونه طبيب ونه تجاربی انجام داده ام که شما لطف نموده از تجارب خود بنده پرسيده ايد؛ چون درحال حاضر طبق نظريهء داروين ،اين تنها گروه اصلح هستند که حق زندگی وترقی وپيشرفت وباقی ماندن درقيد حيات را دارند وامريکاواسرائيل خودرااصلح ترين موجودات داروينی می دانند وازهمين سبب هرگاه کشوری اندکی به راه ترقی وپيشرفت گام نهاد به سرنوشت عراق دچارش می سازند! وتيوری داروين نيز با تجارب لابراتواری ثابت نشده است وفقط يک فرضيه است وازهمين سبب حتا طرفداران اين تيوری نيز می گويند : اين نظريه بنياد علمی ندارد ومن نظريکی ازآنهارا قبلاًبيان کردم! واما سوالات تان:
1- تنازع بقا: تيوری چارلز داروين متولد سال 1809 درانگلستان ، دارای سه بخش است که يکی ازان جمله تنازع بقاء است. داروين می گويد همهء موجودات درآغاز ازيک موجود تک سلولی بنام آميب بوجودآمدند واين نخستين سلول دراثر عوامل طبيعی ومحيطی تکثر نمود ودرنتيجه رفته رفته موجودات دوسلولی وچند سلولی بوجود آمدند واين تکثر منجر به آن شد تاجانداران ، نباتات، حيوانات چارپا وپستاندار وغير پستاندار وحشرات وغيره بوجود بيايند ودراثر همين تطور ، انسان از ميمون بوجود آمد واين موجودات برای زنده ماندن وبقای خود هميشه درکشمش وجدال هستند وسرانجام طبيعت به آن يک اجازهء باقی ماندن را می دهد که اصلح يعنی بهتر از حريف خود باشد! آری اينست معنی تنازع بقا وبقای اصلح که نظريهء داروين متضمن آنست وبراساس همين تيوری، داروين انسان هارا به ده درجه از انسانيت تقسيم می کند که درراس همه ودردرجهء اول ، يهودها قرار دارند واروپايی ها دردرجه دوم ونژادهای ديگر دردرجات بعدی وبراساس همين نظريه است که استعمارگران اين همه قتل وخونريزی را براه می اندازند تا آنکه اصلح است باقی بماند وآن را که طبيعت حق حيات نمی دهد، ازبين برود!
درنظريهء داروين گفته نمی شود که آن موجود تک سلولی که دراثر تکثر وتطورش ، موجودات ديگر و ازجمله انسان بوجود آمدند، چگونه وازکجا بوجود آمد؟! همچنان دراين تيوری ، وقتی که ميمون به انسان تبديل می شود، به اين پرسش که چه عواملی باعث شدند ويا رول داشتند دراينکه ميمون انسان شده، دارای هوش وذکاوت وعقل وسخن گفتن وقوهء تفکر وانديشه شود، پاسخی ارائه نمی شود ودرحقيقت، طرفداران اين تيوری ازپاسخ دادن به آن عاجزاند وازهمين سبب می گويند: درمراحل تطور وتکامل طبيعی، حلقهء مفقوده يی وجود دارد که تاهنوز کشف نشده است!
2- ژن را دانشمندان واهل لغت، چنين تعريف کرده اند:ژن کلمهء فرانسوی است geneکه عامل وراثت ، واحد انتقال وراثت ، صفات ارثیکه بروی کروموزوم قرار دارد، جزء کوچکی از کروموزوم که وسيلهء انتقال صفات ارثی است، معنی می دهد وکلمهء ژنتيک genetique نيز از همين مصدر گرفته شده که معنای آن است :وارثی، موروثی ،علم وراثت،بخشی اززيست شناسی که دربارهءچگونگی صفات موروثی وعوامل ارثی بحث می کند!
علما می گويند : اينکه مثلاً چرا يک سلول تخم بقه ، تبديل به بقه وسلول تخم انسان ، تبديل به انسان می شود، راز اين مسئله درژن ها نهفته است!
واما درمورد چه بودن شان، دانشمندان می گويند: ژنها رمزهای شيميايی بنيادی هستند که طبيعت فيزيکی موجودات زنده را تعيين می کنند. ژنها مسئول ساخت DNA هستند وDNA کنترول کنندهء سلول است که نحوهء گسترش سلول را درتمام جهات بدن تعيين می کند.
3- درمورد تعداد ژن ها نيز نظريهء دانشمندان قطعی نيست، چون هرلحظه ممکن است، دانشمندی ، ژن جديدی را کشف کند که مسئول بخشی از خواص انسانی وياحيوانی باشد ولی رويهمرفته ، دانشمندان معتقد به وجود سی وپنج تا چهل هزار ژن دروجود انسان هستند!
آنچه درينجا قابل توجه هست ، اينست که درحال حاضر دانش ژنتيکی ، امکان تبديل ژنهارا تاحدی ميسر می سازد چنانچه با تبديل ژنهای ضعيف درنباتات وحيوانات وتعويض شان با ژن های قوی، نسل های بهتر وتربيه شده تری به دست می آيند واين خود چلنجی است دربرابر نظريهء داروين وغيرعلمی بودن آن؛ چه اگر آن نظريه را بپذيريم وانسان را زادهء ميمون بدانيم، اولاً بايد تشابه زيادی دربين ژن های انسان وحيوان وجود داشته باشد- که ندارد - درست آنگونه که دربين پدر وفرزند وجود دارد وثانياً بايد علما بتوانند، ميمونی را با تغيير آن عده از ژن هايش که شبيه ژن های انسان نيست، به انسان تبديل سازند ومنتظر طبيعت ننشينند که بيايد وبازهم ميمونی را به انسان مبدل نمايد!
واما درمورد اينکه پرسيده ايد با پاشيدن آب بردوعدد خشت، گژدم پيدا می شود، من درموردآن اطلاعی ندارم وتجربه يی هم نکرده ام واگر هم پيدا شود، بازهم تائييد اين گفتهء قرآنکريم است که می فرمايد" وجعلنا من الماء کل شیء حی " يعنی ما از آب به هرچيز زندگی بخشيديم!
شاد وموفق باشيد
22 جون 2008, 16:23, توسط آشنایی
عزیزالقدر محترم اقای خانه بدوش ،احترامات مرا پذیرا شوید.از اینکه زحمت کشیده و به سوال های من جواب تهیه کردید بسیار زیاد تشکر اما من بعد از مطالعه آن و با و جود مستفید شدن از ان ،نکاتی باز هم مجهول را برای روشن شدن ذهنم به شما راجع ساختم تا با توضیح آن من را به درک مطالب کمک نمائید.
برای اینکه هدفم را به شما فهمانده باشم یک مثال میدهم.در مکتب در مضمون فزیک ما خوانده بودیم که اگر یک گلوله مسی را حرارت بدهیم حجم آن بزرگ میشود.باز در هنگام تجربه یک گلوله مسی را در حالت سرد از بین یک حلقه عبور میدادند.بعد از آن گلوله را حرارت میدادند و معلم صاحب تجربه میکرد که اینبار دیگر همان گلوله با گرم شدن از حلقه قبلی عبور نمیتوانست.باز وقتی که سرد میشد باز از آن حلقه تیر میشد.و نتیجه میگرفتند که اگر یک فلز حرارت داده شود حجم آن بزرگ میشود.یس سوال من از شما اینست که شما لطف کردید و از تیوری داروین نوشته کردید و از گروه اصلح صحبت کرده اید.با وجود آنکه من هنوز معنی دقیق گروه اصلح را از این نگاه درک نکرده ام باز هم میخواهم از شما طالب معلومات گردم که داروین به اساس کدام تجارب بود که به فکر ایجاد نظر گروه اصلح زد.زیرا برای هر ادعا یک تعداد تجارب باید صورت گرفته باشد.حالا شما به من لطف کنید و معلومات بدهید که این ادعای گروه اصلح روی کدام تجارب استوار بوده و صفات گروه اصلح چه میباشد؟ایا ما گروه اصلح نیستیم؟چرا؟اگر امریکایی و اسرائیلی گفتند که گروه اصلح و بهتر هستند من هم میگویم که ما هم گروه اصلح هستیم.شرط فرق اصلح و غیر اصلح در چیست؟ایا کدام امتحانی در این زمینه داد؟ایا تنها در بین انسانها باید معتقد به اصلح باشیم یا حیوانات هم اصلح و غیر اصلح دارند.
کلمه باز هم مشکل همان تنازع بقا است.اگر من هدف شما را درست فهمیده باشم تنازع بقا یعنی تبدیل شدن یک موجود به موجود دیگراست ؟ایا این درست است؟و یا اینکه همه این موجودات برای زنده ماندن با همدیگر درکشمکش و جدل هستند؟لطفآ این مطلب را برای من تا حد امکان واضح سازید.و شما لطف کرده و تحریر کرده اید که سر انجام طبیعت به آن یک اجازه باقی ماندن را میدهد.من هدف شما را درست درک نکردم .مگر طبیعت به کسی یا حیوانی میگوید که توزنده نمان و توزنده بمان.این چه قسم تعین میشود؟من این مطالب را درک نمیتوانم .لطفآ برایم کمی توضیح بدهید.مقصد داروین چیست؟ایا من و شما هم تنازع بقا داریم؟چه قسم؟ایا این پشک که در خانه ماست هم تنازع بقا دارد؟این تنازع بقا در فارسی کدام کلمه دیگر هم دارد؟تا من آنرا بهتر درک بتوانم؟
سوال اخری من در این نوشته اینست که میخواهم با معلومات شما و فکر خودم یکجا درک کنم که:
نظر به گفته داروین کدام شادی به انسان تبدیل شده است .بیائید برای یک دفعه بگوئیم که داروین صاحب گپ شما درست است .اما دیگر این طبقه بندی های دیگر چی معنی دارد که در بین این همه انسانها بکنیم که گروه اول و بهتر یهود ها استند و باز اروپائی ها و باز ..نمیدانم کی ها (چون شما نگفته اید من هم نمیدانم)سوال من در این است که اگر یک شادی آدم شده باشد.باز در بین این آدمها فرق اصلح و این ده درجه بندی چگونه پیدا شده است؟به کدام اساس داروین این همه نظریات را ارائه کرده است؟اگر کدام شادی آدم شده باشد پس همه آدم ها با هم برابر و مساوی اند.و یا اینکه میگوید که شادی های خوب یهود ها شدند و شادی های خراب مبدل به افغانها شده اند؟ایا ممکن است شما به من لطف کرده و در این قسمت ده طبقه بندی کدام ریفرنس بدهید.؟من علاقه مندم تا در این زمینه بیشتر بدانم.
در باره ژنها من باز هم سوالاتی دارم.چون شما کنجکاوی مرا تحریک کرده اید و من باید به جواب سوالات مطرح شده ذهنم بپردازم .اما این سوالات را در مرتبه بعدی از شما مطرح خواهم ساخت.اینرا من میدانم که سوالات فوقانی ام هم وقت کافی برای ارائه جواب طلب مینمایدو من هم نمیخواهم زیاد از حد بی ادبی کنم و شما را برای جواب به سوالات ذهنم از آن کتاب به آن کتاب بدوانم.اما یک مطلب را در این جا میخواهم ذکر کنم که شما لطف فرمودید و نوشتید که انسانها ممکن دارای سی و پنج هزار تا چهل هزار ژن باشند.مگر تفاوت شمپانزه و انسان ها سی و پنج میلیون ژن است.در مورد این دو اعداد من کمی تفاوت را مشاهده کردم.اگر ممکن باشد انها را اصلاح کنید.یعنی هدفم اینست که کسی دارای چهل هزار یک چیز است.اما این چیز ها سی و پنج میلیون فرق دارند.این دو عدد حدود هزار چند از هم فرق دارند.لطفآ این اعداد را تصحیح فرمائید.ممکن اشتباه در نوشتن صورت گرفته باشد.و اینکه این ژنها در کجای وجود ما قرار دارند؟
در اخیر من باز هم از شما بخاطر زحمت کشی تان برای ارائه جواب از شما از صمیم قلب تشکر مینمایم.علاوه باید نمود که من بخاطر جلوگیری از هر نوع سوء تفاهم با عزیز دیگری که قبلآ در این سایت بنام آشنا پیام داده اند ،منبعد بنام آشنایی پیام میگذارم.
22 جون 2008, 19:31, توسط خانه بدوش
جناب محترم آقای آشنايی! نخست بايد توضيح بدهم که درنوشته قبلی عدد 35 مليون اشتباهی نوشته شده است، همان سی وپنج هزار درست است . اما درمورد سوالات تان، فکر می کنم من سوالات شمارا يک بار پاسخ گفتم وبرای تان خلاصهء نظريات داروين را تشريح نمودم، فکر نمی کنم من مسئول گفته های داروين باشم وجواب بدهم که چرا اوچنين وچنان گفته است؛ اين را بايد طرفداران داروين پاسخ بدهند که چرا چنين گفته است، اگر از من رد نظريات داروين را می خواهيد، به سرچشم ! من آن را مفصل وباذکر جزئيات رد می کنم اما نه بشکل سوال وجواب که دربرابر معلمی قرار داشته باشم واو ازمن نقطه به نقطه بپرسد ومن نقطه به نقطه جواب بدهم شما لطفاً زحمت بکشيد ونظريات داروين را مطالعه کنيد وبعد به من بگوئيد که داروين درفلان موردچنين وچنان می گويد، چه جواب داری؟.. آنگه من به شما جواب خودرا ارائه می نمايم!
اينکه شما تجربهء معلم تان را مثال می آوريد، شايد منظورتان اين باشد که ممکن است، داروين نيز چنين يک تجربه را درمورد اينکه انسان از نسل ميمون است، انجام داده باشد! نه دوست عزيز! داروين چنين کاری نکرده او فقط بحيث يک دانشمند طبيعی مطالعاتی بروی انسانها وحيوانات ونباتات انجام داده وباديدن تشابه دربين آنها بدين عقيده شده که انسان از ميمون بوجود آمده واسپ دراصل سگ بوده که تطوروتکامل کرده واسپ شده وچرندياتی ازين قبيل که اگر مايل باشيد، رد آن را برای تان مفصل می نويسم اما حاضر نيستم پارچهء امتحان را درپيش روی خود بگذارم! بسياری اين سوالاتی که شما به من راجع ساختيد ، اصلاً بايد ازطرفداران اين تيوری بپرسيد! ازآنها بايد بپرسيد که آيا آنگونه که معلم تان تجربهء آهن داغ را انجام داد، داروين گاهی درلابراتواری ، ميمونی را به انسان تبديل کرده است؟! آيا طرفداران وی می توانند فعلاً چنين کاری رابکنند؟! آيا درزمانی که ميمونی به انسان تبديل شده ، جناب داروين حاضر بوده است؟! اگر اين کارها صورت گرفته باشد، درآنصورت واقعاً اين تيوری از مرحلهء نظری گذشته ولباس تجربه وچشم ديد را پوشيده است، ورنه فقط يک تيوری وفرضيه است که مانند صدها فرضيهء ديگر می تواند ، باطل شود وچنين هم شد وپيشرفت علم ودانش وکشف فسيل های انسانهای اوليه که قديمی ترين آنها به تازگی دراتيوپی کشف وتوسط بی بی سی اعلان گرديد، ونشان می داد که انسان اوليه با قامت راست راه می رفته است؛ اينها ودرپهلوی آن، دلائل عقلی بسياری اين تيوری را ردکرده ورد می کند! آنچه مهم است اين است که اين نظريه منتج به انکار ازوجود خدا واعتقاد به آفرينش جهان به شکل تصادف می شودکه اگر مايل هستيد من آن را با ذکر ادله ، رد می کنم البته بازهم نه بشکل امتحان شاگرد ومعلم!
من تنازع بقا را که همانا کشمکش برای ادامهء زندگی دربين همهء موجودات است، برای تان شرح دادم اگر تفصيلات بيشتر می خواهيد،لطفاً خود اين تيوری را مطالعه کنيد ويا از طرفدارانش بپرسيد وبقای اصلح نيز بمعنی آن است که آنچه درين کشمکش ، باقی می ماند وازبين نمی رود، همان چيزی است که شايستگی برای اين باقی ماندن را داشته باشد- درحاليکه اين مفکوره وی نيز عملاً باطل می باشد؛ چه ازوقتيکه درروی زمين زندگی وجود داشته است ،کشمکش دربين ضعيف وقوی وناتوان وتوانا وجود داشته ولی عملاً می بينيم که هم ضعيف وجود دارد وهم قوی ، هم آهو وجوددارد وهم شير، هم گرگ وجود دارد وهم گوسفند ونسل هيچکدام منقرض نشده است- اين چيزهارا نيز می توانيد از طرفداران نظريهء داروين بپرسيد نه ازمن!
اينکه من گفتم طبيعت به قوی واصلح می گويد، تو باش وآن که اصلح نيست، ازبين برود، به شکل طنز بود واين چيزی است که داروينست ها وطبيعت پرستان می گويند، بايد تفصيلش را ازانها بپرسيد! ورنه طبيعت بيچاره که گنگ وکور وکر ولال است، اين چگونه ممکن است که حرف بزند، آيا سنگ وچوب وباد وباران وآب وآتش وکوه ودرخت و.. و.. حرف زده می توانند؟! بيچارگی وبدبختی داروينست ها وطبيعت پرستان درهمين است که مانند انسانهای دوران حجر چيزی را خدا وخالق خود می پندارند که نه عقل دارد ونه هوش ونه زبان دارد ونه گوش ونه چيزی را می داند ونه چيزی را می فهمدودربسياری موارد نيز ، تابع ومغلوب مخلوق خوداست!
اگر ازيک داروينست بپرسيد که سوزن انسان را آفريده ويا انسان سوزن را آفريده ؟ بدون شک وبدون درنگ می گويد ، انسان سوزن راآفريده ! اگر بگوئيد که چرا عکس آن ممکن نيست، می گويد: چون سوزن عقل ندارد که انسان را بيافريند؛ اما درمورد انسان می گويند: اين سنگ وخاک وباد وباران وچوب وکلوخ وفضلات حيوانات هستند که انسان را آفريده اند وبه وی عقل وهوش وذکاوت بخشيده اند! آيا اين خنده آورنيست؟! لطفاً اين سوالات را به داروينست ها متوجه بسازيد نه به من!
درمورد تقسيمات نژادهای بشری نيز اين داروين است که اين تقسيمات را دربين انواع بشر به اساس عقل وهوش وغيره صفات انسانی نموده است واين طبعاٌ به اساس خصلت تبعيضی وضدبشری اين مفکوره است که نژادی را برتر وبالاتر ازنژاد ديگر می داند ومعتقد است که نژاد برتر می تواند ، نژاد پست تر را اسير وبردهء خود سازدوپاسخ اين را نيز بايد از داروين وداروينست ها بگيريد!
البته من تنها اينقدر برای تان می گويم که به اساس اين نظريه، انسان بعد از پيمودن مراحل ديگر تکامل طبيعی وتبديل شدنش از ميمون به انسان، برعکس ديگر مخلوقات طبيعت، سير تکامل خودرا درمسير عقل وهوش وذکاوت ، طی نمود ونه درجهت تکامل جسمی وازهمين سبب، يهودها ازديگران جلو افتادند وبعد اروپايی ها ويابهتر بگويم غربی ها وبعد ديگران !
معنی سلول وژن را نيز برای تان شرح دادم وگفتم که سلول يک لغت فرانسوی وبه معنی موجود کوچک ذره بينی ومتحرک است که عنصر اصلی دربدن مخلوقات زنده می باشد وبدن تمام حيوانات ونباتات از سلول تشکيل يافته است ! وهر سلول دارای مرکز کنترول کننده است که آن را DNA می نامند وژنها مسئول ساختن DNA هستند که صفات يک انسان ويا حيوان يا نبات را مشخص می سازند واين صفات را ازپدرومادر به فرزند انتقال می دهند واينها درتمام بدن وجود دارند! اگر معلومات بيشتر می خواهيد، لطفاً مطالعه نمائيد تا وقت ماوشما هردو ضايع نشود؛ چون موضوع ما رد نظريهء داروين است ونه بحث طبی!
با تشکر ازشما
25 جون 2008, 12:46, توسط آشنایی
سلام عرض مینمایم.از جواب و رهنمایی های قبلی تان من تشکر میکنم.در جریان مطالعه این نوشته تان من به مشکل فهم این جمله تان برخوردم. اگر آنرا بمن بفهمانید خیلی خوشحال میشوم.8-درقرآن کريم حقايق زيادی وجود دارند که علم جديد تازه به کنه آنها پی برده است، ازجمله تجزيهء اتم که تاقرن نزده ،دانشمندان غربی ، منکر آن بودند ولی قرآن ، هزار وچهار صدسال قبل گفته بود " ومايعزب عن ربک من مثقال ذرة فی الارض ولا فی السماء ولااصغر من ذالک ولااکبر" " ازپروردگارت همسنگ اتم درزمين وآسمان وکوچکتر ويابزرگتر ازاتم پنهان نمی ماند" پرواضح است که کلمهء ذره ، بمعنی اتم است واعراب ، بمب اتمی را" القنبلة الذرية" می گويند! اينجا بزرگتر ازاتم معلوم است، اما کوچکترازان ، همان الکترون وپروتون ونيوترون يعنی اجزای اتم است!ایا ذره کدام معنی دیگر هم دارد؟اگر بگویند که مثلآ فلان نفر یک ذره عقل ندارد.این جمله درست است؟در زبان عربی از یکونیم هزار سال اتم را ذره میگویند؟شیخ ابن سینا میگوید:دل هر ذره را چو بشگافی...آفتابی در او عیان بینی.در اینجا هم مقصد از اتم است یا هدف یک چیز خیلی خورد؟غربی ها چقدر وقت است که اتم را میشناسند.لطف کنید و نگویید که باز مثل معلم سوال میکنم.برعکس انرا در نظر داشته باشید.از جوابهای تان پیش از پیش تشکرمیکنم.
9 جولای 2008, 07:15, توسط سمیر
درود به شما جناب آواره,
از خواندن نظریات تان لذت بردم و از افسردگیم کاسته شد. میدانید من همیشه خود را در اعتقادات خویش تنها احساس میکردم و ازین که می بینم هموطنان دیگرم هم مانند من می اندیشند واقعاً برایم احساس خو شنودی دست میدهد...
12 جولای 2008, 02:57, توسط آتش
جناب آقای آواره ,
چرا وقت گرانبهایتان را صرف این استدلال بی نتیجه می کنید. خود تان میدانید که دین خویی فکر انسان را منجمد میسازد . استدلال درین موارد درصورتی معقول خواهد بود که شرایط زیر را دارا باشد:
1. هر دو جانب از موضوع قابل بحث آگاهی کافی داشته باشند.
2. هر دو جانب آماده پذیرفتن حقیقت باشند و داوری صرف بر مبنای عقل و ارائهء مدارک معتبر باشد.
من می بینم که درین استدلال برعکس شما جوانب مقابل شما آگاهی کافی از اندیشهء خود و همچنان تاریخ ادیان ندارند و آنچه میدانند همانهای است که خود ایشان هیچ گاهی بیطرفانه در بارهء آن تفکر نکرده اند و شاید هم از تفکر و تعمق در مورد بعضی از وقایع تاریخ اسلام هراس دارند و چنین می پندارند که شاید سبب گمراهی شان شود.
همچنان توصیه من به دوستان اینست که اگر هدفشان از استدلال نزدیک شده به حقایق و افزودن به آگاهیشان باشد باید بیطرفانه آماده پذیرفتن منطق بالاتر از خودشان باشند. و اگر هدف شان صرفاً دفاع کور کورانه از اندیشهء باشد که بطور میراثی برایشان از اجداد شان رسیده است, پس استدلال نتیجهء نخواهد داشت.
دوستانی که در مورد نظریهء تکامل داروین اطلاعات کافی ندارند, لطف نموده نظریهء مذکور را در کتاب "اصل انواع" درست مطالعه بفرمایند و به آنچه شنیده اند کور کورانه اکتفا نکنند. داروین یک دانشمند بود و هدف وی از اظهار نظریهء تکامل هیچ گاه دشمنی با اسلام یا کدام دین دیگر نبوده صرفاً نتیجهء تحقیقات علمی خود را اظهار کرده. این که نظر او به مسلمانان یا پیروان دیگر ادیان خوشایند نیست , مشکل خود انهاست نه مشکل نظریهء تکامل. نظریهء تکامل دارین امروز هم از دید گاه فسیل شناسی و هم از نظر ژن شناسی مورد قبول جامعهء علمی جهان بوده هیچ نظریهء علمی دیگری تا حال نتوانسته صحت آنرا رد کند, صرفاً از زمان داروین تا حال در جزئیات آن اصلاحاتی وارد شده اما کلیات آن مورد قبول عامهء دانشمندان زیست شناسی قراردارد....
12 جولای 2008, 07:09, توسط تمیم
محترمه آتش!
ازاستدلالهای خودت نیز چندان علمیت بمشام نرسید جز اینکه دیگران را به جهل متهم کرده ای.
اولا لطف کنید که معنای "فسیل" را تشریح کنید که فسیل چی را میگویند.
دوم اینکه منبع موثق که ادعای شمارا ثابت کند که نظریه داروین هنوز هم بهنوان یک نظریه معتبر درزیست شناسی در دانشگاهای امروزی زیر تحقیق قرار دارد باید آنرا یک آدرس مشخص بدهید که درکدام دانشگاه وکدام استاد امروز آنرا تأیید کرده است.
ممنون
12 جولای 2008, 18:37, توسط صلح جو
نظریۀ داروین مبارک پیروانش باشد و به قول سعدی (رح) واقعاً که: "عاقبت گرگ زاده گرگ شود/// گرچه به آدمی بزرگ شود"
مخالفین نظر داروین به جد خود (آدم ع) افتخار میکنند و موافقین نظریۀ وی (اولادۀ میمون ها) نیز به جد خود (میمون ویا شامپانزه) افتخار مینمایند.
عقاید همه محترم است و حیوانات و انسانها نیز باید به اساس احترام متقابل، با همدیگر صلح کنند.
زنده باد صلح، صفا و دوستی در میان انسانها و حیوانات!
14 جولای 2008, 03:40, توسط آتش
جناب آقای تمیم,
از نظر تان تشکر, من ادعا ندارم که نظریهء داروین یک قضیهء به ثبوت رسیده است, بلکه وقتی ما آنرا نظریه مینامیم بدین معنی است که هنوز کاملاً ثابت نشده و دارای چالش های است. فرق میان نظریه و قضیه در همین است که قضایا با آزمایش و یا دلایل کاملاً موثق به ثبوت میرسند اما نظریات یا تیوری ها در هر دوره و با اکتشافات جدید به آزمایش گذاشته می شوند و می توانند رد شوند. این که من میگویم نظریهء تکامل داروین هنوز هم معتبر است بدین معنی است که هنوز هم نظریهء قابل بحث در عرصهء زیست شناسی است و هیچ نظریهء علمی دیگر تا حال آنرا مطلقاً رد نکرده است. گر چه اصلاحاتی زیادی از زمان داروین تا حال در آن وارد شده است. این نظریه نیز مانند تیوری های دیگر مثل تیوری بیگ بنگ یا انفجار بزرگ کیهانی و یا نظریهء نسبیت در سطح یک نظر است و ما نباید توقع داشته باشیم هر نظریه باید در یک آزمایشگاه به ثبوت برسد, چون بشر ابزار آزمایش این نظریه ها را در آزمایشگاههای خود ندارد.
موضوع دیگر اینکه ما یک نظریهء علمی را صرفاً می توانیم با نظر علمی دیگری رد کنیم, و رد یک تیوری با یک روایت مذهبی نمی تواند علمی باشد. در عرصهء علمی فعلاً کدام تیوری دیگری وجود ندارد که بتواند نظریهء تکامل را رد کند (و یا شاید هم باشد و من از آن بی خبر مانده باشم, اگر شما میدانید لطف کرده مرا هم در جریان بگذارید).
میدانم نظریهء تکامل و اینکه شمپانزه جد انسان باشد خیلی ناراحت کننده است, اما باید قبول کنیم که ما با همه برتری های که نسبت به دیگر موجودات زنده داریم , در نهایت یک موجود بیولوژیکی هستیم که برای ادامهء حیات خود تابع همان قوانین طبیعت هستیم که دیگر موجودات اند و اگر قرار باشد یک نظریه در بیولوژی برای دیگر موجودات صدق کند برای ما نیز صادق خواهد بود..
بهر صورت نمی دانم چرا بحث درین صفحه به نظریهء داروین کشیده شده, مسئلهء اصلی این است که همه کسانی که درین جا نظر نوشته اند به این متفق اند که چنین سر بریدن ها کار انسانی نیست و اختلاف نظر درین است که گناه از اسلام است و یا از پیروان مدعی آن. میدانید که من هم چند سال قبل معتقد بودم که اسلام به ذات خود ندارد عیبی و هر عیب که هست در مسلمانی ماست, بعد ها سوالاتی در ذهنم خطور کرد که: چرا همیشه در مسلمانی ما عیب وجود دارد؟ چرا در داخل اسلام و بین مسلمین اینقدر فرقه ها به وجود آمده اند؟ چرا پیروان ادیان دیگر از نگاه کمیت از ما مسلمانان بیشتر استند؟ آیا خدا و پیامبرش در دعوت مردم به سوی دین حق ناکام مانده اند؟ آیا درک درست اسلام ازسطح و سویهء مردم عادی بالا تر است؟ اگر است چرا خدا خواسته چنین باشد؟ آیا خدا نمتوانست دینی به بشر بفرستد که برای همه قابل درک و قابل قبول باشد تا همهء بشریت آنر می پذیرفتند و برعلاوهء اسلام, در مسلمانی ما نیز عیبی باقی نمی ماند؟ چرا همیشه قرآن به دنبال علم میرود و هر پدیدهء علمی بعد از این که توسط دانشمندان غیر مسلمان به جهانیان عرضه می شود , بعداً علمای مسلمان آنرا در قرآن جستجو نموده بعضی از آیات را به تائید آن تفسیر میکنند؟ چرا کشور های اسلامی دچار تشنج استند و همیشه این گناه را به گردن دیگران می اندازند؟ چرا ادیان, انسان را مقصد آفرینش جهان میدانند؟ آیا این نظر بسیار خود خواهانه نیست؟ اگر واقعاَ انسان مرکز آفرینش است, پس چرا خداوند خلقت جهان را چند میلیارد سال قبل از پیدایش انسان آغاز کرد؟ چرا مقیاس کائینات با مقیاس انسانی تطابق ندارد؟ چرا ادیان در طول تاریخ سبب نفاق بشریت شده اند و بیشترین جنگها بخاطر مذهب واقع شده اند؟ آیا اگر ادیان به وجود نمی آمدند, جهان انسانی وضیعت بهتری نمی داشت؟آیا من اسلام را به خواست خود به حیث دین خود برگزیده ام و یا تصادفاً در یک خانوادهء مسلمان به دنیا آمده ام؟ آیا اگر من در یک خانوادهء بودای و مشرک متولد می شدم سرنوشتم چی میشد؟ آیا گناه مشرک بودن من بدوش کی میبود؟ آیا ممکن نیست دین اسلام نیز مانند ادیان آنان یک دین باطل باشد؟ ...........و صد ها سوال دیگر که شاید به ذهن هر انسان خطور کند, میدانید در ذهن خود همیشه این سوالات را سرکوب میکردم و آنها را وسوسه های شیطان میدانستم, اما خود شما بهتر میدانید که اسلام نیز انسان را به تفکر تشویق می کندو چندین جای در قرآن کلمات "افلا یتفکرون" افلا تعقلون" و امثال آنها به چشم میخورد. پس من به حیث یک مسلمان حق داشتم به تفکر بپردازم و بعد از مطالعات زیاد نا خواسته اعتقاد خود را نسبت به اسلام به حیث یک دین آسمانی و از طرف آفریدگار این جهان, از دست دادم. میدانم شاید مرا یک فرد گمراه شده بدانید, اما حالا برای من فرق نمی کند چون گمراهی خود یک نوع راه است. ناگفته نماند که برخلاف تصور بعضی از دوستان, از دست دادن اعتقادات من در بارهء اسلام بدین معنی نیست که منتهی به فروریختن تمام اصول زندگیم شده مرا به بی بندو باری سوق داده باشد, بلکه من معتقدم بعضی از اصول خوب انسانی در ادیان داخل شده اند که میتوانند به جامعهء بشری نظم بهتر ببخشند و من در زندگی خود از آنها پیروی میکنم , اما آنها را ساختهء دست بشر میدانم و به هیچ وجه دست هیچ نیروی ماورای طبیعت را در ساختن آنها دخیل نمی دانم .....با تصوری که من از آفریدگار جهان در ذهن خود داشتم ,دین اسلام و تمام ادیان دیگر خیلی خیلی کوچک مینمایند و ادعای آسمانی بودن آنها تهمتی است به آفریدگار این جهان بی انتها.....
به امید موفقیت تان
29 می 2008, 14:44, توسط ahmadi
aya kodam arab parasti mitavanad in sar boridanhara tewje konad ? dar sarzamini be nami Afghanistan madarani deflani zayedan ke az insan koshtan be jormi kheyri PASHTON bodan lezad mibarand.
dar sarzamini be nami afghanistan madarani teflani zayedan ke az insan koshtan lazad mibarand .
imsan mikoshand be beshet beravad.
insan mikoshand ke sabet konad vaqean musalman hastand.
insan mikoshand ke ba horeyehaye beheshti ham bestar shavad.
insan mikoshand ke sabet konad pashton asll hastanad.
aya namishvad be doni insan koshtan pashton bashand?v
keaya namishavad bedoni sar boridani insan be behesht migoyand berasad?v
aya namishvad be doni sar boridani insan bartari bodani hkodishanra sabet konannd?v
aya faqat pashton mitavanad insanhaye bartar bashand?v
aya in mardom namayende ARABha dar afghanistan hastand?v
30 می 2008, 04:57, توسط dawoud
down with Taliban all off them.just this
30 می 2008, 16:31
کشاورز
ما باید از خود بپرسیم که چرا و چگونه است که در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم چنین جناورانی از قعر جا معه ما سربلند میکنند؟ این یک پرسش جدی است و به همین دلیل آنرا باید به جدگرفت.و اما به خاطر اینکه توانسته باشیم برای آن پاسخ بیابیم باید جرات نگریستن در اعماق فرهنگ حاکم بر جامعه مان را داشته باشیم. در تاریخ این فرهنگ بی تاریخ همیشه خارجی ها مقصر بوده اند و این ساده ترین شیوه برای زیستن فاقد اندیشه است. زنده باشید.
1 جون 2008, 10:55, توسط مزاری
سلام دوستان عزیز !
کجائید برادرانی که سنگ اسلام و اسلامیت و رشتین افغان بچیان وجهاد فی سبیل الله را در سینه می کوبید ؟ لطفأ مردانه حاضر شوید و جواب بابکر و آواره را بدهید ، ویا اینکه منطق و استدلال آنرا ندارید. شرم و خجالت باد بر انانیکه چنین واقعیت تلخ و ناهنجار را می دیدند و می بینند و باز هم مثل دو شمشیره ها بر سر خر جهل و نادانی خود سوار اند وهی داد میزنند که الله و اکبر . اگر خدائی هست ، اطمینان دارم که سر در گریبان فرو برده و به شما و اصلاف شمایان نفرین می فرستد .
4 جون 2008, 14:12, توسط یوسف
میگویند روزی یک غربال به چلوصاف گفت که "او سوراخ، سوراخ! چطور هستی؟" ها ها ها ها ها... نام خودت "مزاری" است و سر دوشمشیره ریشخند میزنی؟ بسیار جالب است! حتماً خودت هم بسیار جالب هستی! ها ها ها ها ها... رشتین افغان کجا و اسلام حقیقی کجا؟ خَوّ میبینی! نژادپرستی را با دین اشتباه گرفته ای... آن دوستانت که صهیونیست های افغانستان (طالبان) را نکوهش میکنند در عین زمان سنگ دفاع صهیونیست های 14 قرن پیش (بنی قریظه) را بر سینه میزنند... معلوم میشود که تمام تان یا مکتب نخوانده اید و یا اگر خوانده اید در مضمون تاریخ همیشه نمرۀ صفر را تصاحب شده اید...
7 جون 2008, 05:15, توسط مزاری
محترم یوسف جان ! راستی من موضوع مثال غربال و چلوصاف را در قسمت نظر خودم ندانستم . ( شاید منظور شما مثال چغل و غربال باشد نه چلوصاف . که بفکر من هیچ ارتباطی در موضوع شامل بحث ما ندارد. بک بار قبل ازینکه نظر میدهید ضرب المثل های برادران فارسی زبان خود را مرور بفرمائید ، بهتر خواهد بود .)
مزاری بودنم با فجایع دوشمشیره در ارتباط مستقیم است ، من ریشخند نزده ام متأ سفانه بلکه واقعیت تلخ تاریخ سرزمینم را فریاد کرده ام . اگر مکتب خوانده اید یکبار بدون تعصب فکری مانند یک انسان خردمند مرور بفرمائید جنگ های برادران عزیز کابلی ما را با اعراب بدوی تمساح خور شتر چران . بعد ازان در فشانی نمائید که کی واقعأ جالب است؟ من یا شما.
بلی امروز نه تهنا من خواب (به اصطلاح شما خوُ ) می بینم بلکه در خواب هم آرزو نداشتیم ببینیم که پشتون ها هزاره ها را و ازبک ها تاجک هارا سر ببرند و میخ کوب نمایند و رقص مرده تماشا نمایند . جنگهای مجاهدین ؟ در کابل آیا جنگ اسلام بود ویا جنگ گرفتن قدرت و نژاد پرستی؟ تا امروز طالبان و حکمتیار میجنگند بخاطر چی ؟ باوجود مشاهده همهّ جنایات این دو گروه هستند نژاد پرستانی که باز هم این جنایت کاران را ریشین افغان بچیان میخوانند و هر جنایت ایشان را رهایی بخش . صهیونیزم به هر لباسی که باشد چه اففانی وچه اسرائیلی مورد تنفر و انزجار من است ، دوستان هم نظر من سنگ انسان و انسانیت را به سینه کوبیده اند نه صیهونیزم را شما سخت اشتباه کرده اید. من به وجود ایشان سخت افتخار مینمایم . ما مکتب خوانده ایم اما با عقل سلیم . امید وارم مطلب راگرفته باشید .
7 جون 2008, 08:54, توسط یوسف
مزاری لالا لطفاً خفه نشوید! چغل را چلوصاف گفتن فکر نکنم اشتباه بزرگی باشد. با آنکه ضرب المثل ها برای من سخنان پروردگارم نمیباشند. هدف اینست که منظور خود را بتوانیم به شکل بهتر به خواننده ها برسانیم. مزاری نیز ریشه در مزارشریف دارد که به فکر مردم منطقه خاک پاک علی (ع) است با آنکه هرگز قابل مقایسه با خاک فرماندهان فرستاده شده توسط خلیفۀ اول، دوم، سوم، اموی ها، و عباسی ها نیست.
همیشه اگر قرار باشد که در کابل پرس? مباحث خشک و سیاسی را براه اندازیم، تا اندازۀ زیادی از جذابیت این سایت خواهیم کاست. بگذارید گاه گاهی شوخی و مزاح کنیم. در واقع من هم مخالف آن لشکر کشی های صدر اسلام به کشور های دیگر هستم ولی هیچگاهی بار مسئولیت اشتباهات افرادیرا که دست به همچو لشکر کشی هائ خشونت بار زدند (بلخصوص خلیفۀ دوم و روباه مکار <معاویۀ بیشعور و منافق> معۀ باقیماندۀ خلفای اموی و عباسی) به گردن دین اسلام و شخص پیامبر (ص) نمیآندازم چرا که خود این عمل بذات خود تحریف تاریخ و خیانت به آرمان های پاک رسول اکرم (ص) خواهد بود انسانیکه برای دعوت غیرمسلمین به اسلام به آنها نامه فرستاد نه لشکر! بهر حال شما خوب است 50% نیرو و توانایئ خود را مبذول لشکر کشی های امروزین و قتل عام های کنونی نموده و از جنایات اموی ها و عباسی های معاصر نیز در عراق، فلسطین، افغانستان، و سایر کشور های افریقایی و آسیایی انتقاد کنید.
و در اینکه احزاب قوئ جهادی و تحریک طالبان به امر و هزینۀ غرب و رژیم های دست نشاندۀ آنها (کشور های عربی و پاکستان) تشکیل شده، من هیچ شکی ندارم. اگر شما در این مورد شک و تردید دارید پس معلوم میشود تاریخ را نخوانده اید و اگر خوانده اید دُرست نخوانده اید.
در این میان اسلام چی تقصیری دارد؟ اگر ما استفادۀ ابزاری آنهم بصورت کاملاً اشتباه از فرامین و احکام الهی مینماییم، پس گناه ماست و یا گناه اسلام؟ به زبان ساده تر از چاقو میتوانید در آشپزخانه استفادۀ مثبت کنید و در عین حال میتوانید آنرا به شکم خود و اطرافیان تان فرو ببرید... فلهذا این مربوط میشود به انسانها که چگونه استفادۀ را از دین اسلام و سایر امکانات در دست داشتۀ شان میکنند.
شاد باشید
9 جون 2008, 16:03, توسط مزاری
محترم یوسف جان ! بسیار مسرورم که از هاها و هی هی اینباردر نوشته تان خبری نیست ، ولی لالا بفکر من اضافی است باز هم این یک قدم به پیش است . تبصره من در قسمت ضرب المثل داخل قوس است واین صرف یک یاد آوری بود . بلی اینکه نوشته اید این بک اشتباه بزرگی نباشد ، قبول دارم
چون حرف پروردگار مان نیست . ببینید یوسف جان جنایات فرماندهان لشکر اسلام در کابلستان را شما اشتباه خوانده اید این دیگر ضرب المثل نیست که معذرت خواسته شود و مورد عفو قرار گیرد. اگر همه جنایات فاشییزم قبیلوی و صهیونیزم بین المللی را که به هر عنوانی باشد اشتباه بخوانیم ، پس همگی برأت دارند . من هرگز به محمد(ص) و دین واقعی اسلام که توسط وی آورده شده کدام حرفی نداشم و ندارم ، ولی مخاطب من آنهایی اند که زیر عنوان این دین چه جنایاتی را که نمی کنند وباز هم الله واکبر میگویند . جهادی ها کی هااند و طالب ها کی ها اند و جنگ عراق و افغانستان را کی شعله ور ساخته این موضوع رایک طفل دبستانی امروز میداند ضرورت به خواندن ونوشتن ندارد . ولی اصل گپ در این است ، که چرا و به چه حقی این مجاهدین کابل سوز و طالب ها ی آدمکش بی فرهنگ این اعمال خود را اسلامی میخوانند. برای من ویا برای شما ویا برای کی؟ میدانید که این مطب امروز جهانگیر شده که اسلام دین زن ستیزها ، دین آدم کش ها ، دین جانی هاست . بفکر من این جنایات امروز مسلمان ها سیاسی شده نه به اسلام شمامطابقت دارد ونه به اسلام من . بخاطر اینکه نه شما میداند که از کدام کدامین مسلمان هااید و نه من ؟ مسلمان افراط رو ، مسلمان میانه رو و یا مسلمان سطحی رو ؟ آیا شعیه هستید و یا سنی و یا وهابی وبا حنفی هستید ویا حنبلی ویاشافعی یا این ویا ان ؟ این اسلام امروزما چندنوع است؟ از کدامین این مسلمان ها هستید ؟ آیا میدانید ؟ فقط اینقدر خدمت شما بعرض میرسانم که دین محمدی با محمد آمد وبا مرگ محمد از بین رفت . محمد به یکی ازین مسلمان ها مربوط نبود.امروز قرآن صرف بخاطر برآورده شدن امیال انسان های مغرض بی دین مورد استفاده قرار دارد و بس .بیایید صادقانه بنویسبد تا بدانم با کی طرف هستم .(در ارتباط مزاری ومزارشریف و حضرت علی باز هم چیزی ندانستم از موضوع بسیار دور بود.معذرت میخواهم)
پیروز باشید .
9 جون 2008, 18:46, توسط یوسف
در سایر موارد با شما موافقم الی در مورد مرگ دین اسلام پس از رحلت پیامبر آن. بنده معتقدم که پیامبر (ص) در خُم غدیر فردیرا به اسم علی ابن ابی طالب ع جانشین و وصئ خود انتخاب نمود البته به حکم پروردگارش ولی متأسفانه خلفای اول و دوم با ارتکاب اشتباه بزرگ و جبران ناشدنی وصیت پیامبر را مبنی بر مریض بودن وهذیان گفتن ِ وی پنداشته و قدرت را به زور غصب نمودند و علی ع نیز بخاطر اینکه مصلحت دین نوپای اسلام را میخواست، خاموشی را اختیار نمود در غیر آنصورت میتوانست به زور مقامی را که حق خودش بود بیگیرد که در آنصورت دین اسلام دچار جنگ داخلی شده و در ریشه نابود میگردید. حتی بخاطر گرفتن بیعت از علی ع، خلیفۀ اول و دوم به خانۀ آنحضرت حمله ور گردیدند و دُخت گرامئ پیامبر (فاطمۀ زهرا س) را به شدت مضروب ساختند که منجر به سقط جنین نواسۀ پیامبر گردید و دروازۀ علی ع را به آتش کشیدند و علی را که شجاع ترین مبارز اسلام بود به زور با خود به مسجد برده و از وی برای انتصاب خلیفۀ اول بیعت گرفتند...
این انحراف باعث گردید که افرادی نالایق و بیکفایت قدرت خلافت را به دست گرفته و لشکر کشی های ویرانگر و خونریزی های پیاپی از افغانستان گرفته تا کشور های افریقایی و حتی تا هسپانیا را به راه بیآندازند... بعد ها هنگامیکه کار از کار گذشته بود و همه چیز از کنترل خارج گردیده بود قدرت را به علی ابن ابی طالب ع (زیرا مردم به تنگ آمده بودند) سپردند اما در آنهنگام فردی مکار و جاه طلب تر از همه به اسم معاویه ابن ابوسفیان (منافقی که خلافت را موروثی نمود و در اثر این جنایت بزرگش حسین ابن علی ع بر ضد فرزند ملعونش <یزید> قیام کرد) جنگ های خونینی را بر علیه خلافت علی ع به راه انداخت که در این راه همسر پیامبر (عایشه) را وسیله قرار داده و او را فریفته و به جنگ با علی ع ترغیب و تشویق نمود که میتوانید این حقایق تاریخی را در منابع معتبر تاریخی (شیعه و سنی) بخوانید.
این است دلیل لشکر کشی ها و آدم کُشی های صدر اسلام (پس از رحلت پیامبر ص و در طول خلافت اموی ها و عباسی ها) که شما نیز از آن دل پُر خون دارید و من نیز با شما کاملاً موافقم که آن لشکر کشی ها نه به حکم خدا و رسول بلکه بنابر عطش زمامداران جابر و غاصبی بود که بر کرسئ خلافت با زور تکیه زدند و سالها خون ریختند و سر بریدند که ادامۀ آنرا امروز در قالب طالب و القاعده میبینیم و استفادۀ سوء غربی ها و صهیونیزم از این نقطۀ ضعف بزرگ و عظیم در پیکر اسلام و امت مسلمان.
متأسفانه به این دلیل است که دین اسلام را دین شمشیر و زور میپندارند وحتی امروزه داستان تصویر شمشیر بر بیرق عربستان نیز ریشه در حماقت وهابیان و مکر باداران خارجئ آنها دارد:
The sword was added in 1902, when Abdul Aziz ibn Abdul Rahman Al Saud ("Ibn Saud" to the British) established himself as Sultan of the Nejd.
پیوند ها را اگر دقیق بخوانید خواهید دانست که وهابیت یک پدیدۀ کاملاً غربیست که امروزه تمامئ فعالیت های وحشیانه و افراطیگری را از انتحار و بمب گذاری گرفته تا اختطاف و سربریدن ها حمایه و کنترل میکند آنهم در راستای حفظ منافع بادارن خارجئ خود...
امید به اصل موضوع رسیده باشید. اما راه بهتر همانا تحقیق درست و غیرجانبدارانه در تاریخ اسلام است که روشن خواهد ساخت چرا دین اسلام به دین آدم کشی مبدل گشت؟ آیا خطا از اسلام و قوانین الهیست (نعوذباالله) ویا از خلفای بیکفایت، غاصب و خون آشام؟ امروزه آیا مسلمین به کشور های خارجی لشکر کشیده اند و یا صادر کننده گان به اصطلاح دیموکراسی و بشردوستی به سرزمین دیگران؟
10 جون 2008, 07:39, توسط مزاری
محترم یوسف جان ! بسیار خوشحالم که در همهُ موارد ذکر شده با من موافقید و تنها موافق نیستید که دین محمدی با مرگ وی به اتمام رسید . بسیار خوب شد که شما خود راجع به جنگ قدرت گیری یاران بهشتی محمد بعد از وفات ایشان تذکر دادید . ایا این جاه طلبی های یاران بهشتی پیغمبر گویای این واقعیت درد ناک نیست که دین محمدی ختم شد با مرگ وی؟ آن دینی راکه محمد آورد ، دین همزیستی بود وصلح ، دین فارغ تعصب های قومی بود و نژاد ، دین علم بود و رستگاری ، دینی بود علیه جاهلیت و خرافات ! پس در زمان خلفای (راشدین ؟)چه شد و به کجا رفت آن دین رحمت و آزاده گی ؟ در قرآن بخشش و عفو چندین مراتب بیشتر ذکر شده نسبت به گرفتن اتنقام و جزا . چرا حرف خدا پامال شده و شرعیت ساخته دست انسانها مفلوک و عقده مندمورد قبول همه است . میدانید وقتیکه به دین که من ایمان دارم چنین جفا میشود و هر جنایت نا بخشودنی از جانب خدا و بنده گانش با نعره الله و اکبر بدرقه میشود ، این دیگر قابل تحمل نیست . اینجاست که دیگر عقل و وجدان عاملین این جنایات ازبن رفته و کوچ کرده است . شاید بفرماید که این دکته دشمنان دین است و ما مسلمان های واقعی هستیم به ما غرضی نیست . برادرم فریاد کن که دین من و تو مسخره عالم گشته ، هرقدر ناله و فریاد کنی که من تروریست نیستم به جایی نمیرسد . این مطلب را ما میدانیم که این جنایات را دشمنان دین ما کردند و میکنند ، ولی هرگز اروپاییان و یا امریکاییان ساده دل و آنانیکه از دین ما اگاهی کامل ندارند که ملیون ها هستند نمی دانند . امید وارم حل مطلب شده باشد ، بفکر من ، من وتو هم دل وهم نظریم ( هم دلی از هم زبانی بهتراست ) . منتها دوست عزیز بار دیگر در نوشته هایت از نوشتن هاها و هی هی خود داری کن خلاف اداب نویسنده گی است . این شوخی نی بلکه تمسخر است . در اظهارات نظر مایان قضاوت را میگذاریم به خواننده گان عزیز کابل پرس? که بیننده و شنونده عقل چهل قاضی را دارد موفق باشید .
2 جون 2008, 12:42, توسط neda
با سلام وخسته نباشید
ببخشید من هر کاری می کنم که این کلیپ رو ببینم متاسفانه موفق نمیشم
از شما خواهش می کنم اگه براتون مقدور هست این کلیپ رو به میلم بفرست
میل من afsaneh_bbbbb yahoo.com
با تشکر فراوان
2 جون 2008, 23:27, توسط Gul
to be honest and tell frunkly, after i have seen this movie and pritty sure if alimghty God or his prophit Muhammad said what has taliban doing in this vidio, i will not accept such God and such prophit while i am 100% sure its not the real islam or real human they are th jungle wolf and they not know any meaning for humanity or human being, will be really appricat if they do all such bad work by the name of animal human insate of being muslim or islamic duty or orders... Very respectully,
Gul, Kabul
7 جون 2008, 19:29, توسط Prince Infidel
Verses from the Koran:
LIX/5-6: "Whatsoever palm trees ye cut down or left standing on their roots, it was by by Allah’s leave, in order that He might confound the evil-livers. And that which Allah gave as spoil unto His messenger from them, ye urged not any horse or riding-camel for the sake thereof, but Allah giveth His messenger lordship over whom He will. Allah is Able to do all things."
The above verse clearly states that the followers of Allah should cut down the palm trees as they provide shelter and food to the kafirs. In these verses, note the insidious way in which Mohammed has hidden the real meaning of the words. First Allah says that don’t take away the camels and horses of the conquered, but the sentence that follows immediately after this contradicts Allah’s "mercy". Because Allah gives the Muslim Invader complete rights over the conquered, so he is free to kill, eat, abuse and maim the animals or the people who have been made captive.
XLVIII/20-21: "Allah promiseth you much booty that ye will capture, and hath given you this in advance, and hath withheld men’s hands from you, that it may be a token for the believers, and that He may guide you on a right path. And other (gain), which ye have not been able to achieve, Allah will compass it. Allah is able to do all things."
In the above verse, Allah is bribing the believers to make wars with the Kafirs. He promises them a lot of booty which they will gain from these wars. He has also said that He will magically stop the kafirs from striking back and He will guide the believers on the right path (the path of killing, plundering, looting and raping).
VIII/41: "And know that whatever ye take as spoils of war, lo! a fifth thereof is for Allah, and for the messenger and for the kinsman (who hath need) and orphans and the needy and the wayfarer, if ye believe in Allah and that which we revealed unto Our slave on the Day of Discrimination, the day when the two armies met. And Allah is able to do all things."
Here we see another case of bribery by Allah. Four fifths of the loot goes to invaders and the remaining one fifth goes to Mohammed or the Caliphs or any other Muslim leaders in their absence. Here Allah tries to bring out His kindness again by telling the Muslims to give to the poor. And how much do the poor get? They get from the one fifth of the loot and only after Mohammed and other religious leaders have taken their share. And don’t forget where this loot is coming from—Killing and murdering the kafirs. What a genuine Robin Hood Allah is!!!
VIII/65: "O Prophet! Exhort the believers to fight. If there be of you twenty steadfast they shall overcome two hundred, and if there be of you a hundred stedfast they shall overcome a thousand of those who disbelieve, because they (the disbelievers) are a folk without intelligence."
The above verse is self explanatory. It clearly orders the Muslim to kill the non believers. It also clearly says that anyone who doesn’t believe in Islam has no intelligence!
VIII/67-69: "It is not for any Prophet to have captives until he hath made slaughter in the land. Ye desire the lure of this world and Allah desireth (for you) the Hereafter, and Allah is Mighty, Wise. Had it not been for the ordinance of Allah which had gone before, an awful doom had come upon you on account of what ye took. Now enjoy what ye have won, as lawful and good, and keep your duty to Allah. Lo! Allah is Forgiving, Merciful."
Here Allah is clearly instructing the Prophet that hold no prisoners, kill them all as they are criminals for not believing in Allah. The Prophet must do these deeds because Allah desires that the muslims enjoy the Houris and young boys in Jannat (Heaven). The above verses were revealed when the prophet had decided to spare the lives of the prisoners taken at Badr and hold them to ransom, against the wish of Umar who would have executed them for their past crime. The prophet took the verses as a reproof, and they are generally understood to mean that no mercy ought to have been given in that first battle. Such is the nature of the all merciful Allah !!
VIII/73: And those who disbelieve are protectors one of another. -If ye do not so, there will be confusion in the land, and great corruption."
VIII/12: "When thy Lord inspired the angels, (saying:) I am with you. So make those who believe stand firm. I will throw fear into the hearts of those who disbelieve. Then maim them in every limb and smite of them each finger."
The above verse clearly depicts how Allah prescribes the Muslims to torture and kill.
IX/5: "Then, when the sacred months have passed, slay the idolators wherever ye find them, and take them (captive), and besiege them, and prepare for them each ambush. But if they repent and establish worship and pay the poor-due, then leave their way free. Lo! Allah is Forgiving, Merciful."
This verse clealry says that Muslims should try to convert non-muslims forcibly. If they are unable to do so, then they should either kill the kafirs or make their lives miserable.
IX/73: "Oh Prophet! Strive against the disbelievers and the hypocrites! Be harsh with them. Their ultimate abode is hell, a hapless journey’s end."
LXIX/30-37: "(It will be said): Take him and fetter him and then expose him to hell-fire And then insert him in a chain whereof the length is 70 cubits. Lo! he used not to believe in allah the Tremendous, And urged not on the feeding of the wretched, Therefore hath he no lover here this day, Nor any food save filth Which none but sinners eat."
This verse describes the recipe for torture as revealed by Allah. This recipe was applied in India when the Sikh Gurus were murdered. It was also applied elsewhere in the world as I have mentioned above in this article.
V/33-34: "The only reward of those who make war upon Allah and His messenger and strive after corruption in the land will be that they will be killed or crucified, or have their hands and feet and alternate sides cut off, or will be expelled out of the land. Such will be their degradation in the world, and in the Hereafter theirs will be an awful doom; Save those who repent before ye overpower them. For know that Allah is Forgiving, merciful."
This verse gives Muslims another recipe for torture. Here Allah has taken care of the details in the procedure.
XXII/19-22: "These twain (the believers and the disbelievers) are two opponents who contend concering their Lord. But as for those who disbelieve, garments of fire will be cut out for them, boiling fluid will be poured down their heads. Whereby that which is in their bellies, and their skins too, will be melted; And for them are hooked rods of iron. Whenever, in their anguish, they would go forth from thence they are driven back therein and (it is said unto them): Taste the doom of burning."
Yet another recipe for torture !! Need I say more ?
LXXVI/4: "Lo! We have prepared for disbelievers manacles and carcans and a raging fire."
Quotes From The Hadiths:
Sahih Al Bukhari, 216:"I have been ordered to fight against people until they testify that there is no God but Allah & that Muhammad is the Messenger of Allah & until he performs the prayers & pays the Zakat."
The quote above clearly states that Allah has ordered the Prophet to torture the Kafirs until they submit to Islam. And by ordering Muhammad he is ordering each and every muslim to do so as Mohammed is the true model which every muslim must strive for.
Sahih Muslim, 217: "Verily Allah has prescribed proficiency in all things. Thus if you kill, KILL WELL, & if you slaughter, SLAUGHTER WELL. Let each one of you sharpen his blade."
Need I explain the above quote??
The above Quranic verses and quotes from Hadiths have clearly show us that Islam is a religion for mindless, empty headed barbarians who are interested in nothing but money,power,sex & destruction. What I am trying to get across here is that the foundation of Islam (Quran itself) was deviously brought into existence by Mohammed and company, so that heinous acts like rape, plunder, loot, toruture, and murder are justifiable. One sees evidence of this not only in History, but in present time as well.
9 جون 2008, 12:58, توسط وحید
ترجمه های شما نیز مانند ذهن تان مغشوش و بی ربط اند. اضافه بر آن شمارۀ آیات و اسم سوره ها را عمداً غیر روشن و درهم و برهم نوشته اید تا باشد که افراد بیخبر تر از خود تان راه را گُم کنند. در واقعیت امر تفاوت شما با طالبان در این است که آنها قطب نظامئ اسلام ستیزی اند و شما قطب سیاسی و تبلیغاتئ آن. و یا به عبارۀ دیگر شما با طالبان دو روئ یک سکه میباشید. غلامئ صهیونیزم و غرب مبارک تان باد!
8 جون 2008, 12:03, توسط tapayaraikaratajolshopesadonajanana
This is not an religion war , this is not revenge from same particular religion or particular race , those who killed in this way is it punished because they don a capital crime against there nation , against there country and against there mother land . may they help enemy of Afghanistan in said Afghanistan , or may they sale there culture to other and late other export there worst product of any kind including religion , culture , economics and ,,, so ,,, on to Afghanistan . even your target to become one of world drug stat or best place for prostitution , now if you have a lovely heart and you fall in love already with any kind of human , like sex trader or with those who have religion business or importer of enemy to country , get out of Afghanistan right now , and enjoy the rest of your life in same west country . other ways you have to pick up the gun and stand for battle of life and died for Afghanistan .
آنلاین : war
9 جون 2008, 07:24, توسط Prince Infidel
Dear Mir Hazar why you censored my comment ? Ofcourse it was abet harsh . This guys expecting extra respect for there Religion and god . as long as you cut of the head of people in the name of allah no one will respect your stupid god and your Pidophile Prophet . Religion and god do not deserve any respect.
11 جون 2008, 14:25, توسط طالب کاکو
او بیدین دزد!
مطالب را از دیگران کاپی نموده وبزبان انگلیسی به خواننده گان کابل پرس? میدهی تاخودرا انگلیسی دان جلوه دهی درحالیکه خودت نام خودرا درست نوشته کرده نمیتوانی چرا مضمامین دیگران را دزدی میکنی وبنام خود نشر میسازی شرم باد برهمه کفارجهان
14 جون 2008, 15:04, توسط lamazhab
barha goftam o bare degar migoyam
islam dine terror wa hazrate ali bozorgtarin terrorist
wa zolfeghar alate terror
wa taliban niz shagerdane nomre awal hastand
az pishwayane terroriste khod yad migirand
ba arezooye naboodie islam dar sarasare jahan
amin ya rabal alamin
22 جون 2008, 17:31, توسط ضدلامذهب
لامذهب بچیش!
امیدنابودی اسلام را همچو آرئیل شارون باخود بگور می بری آری!
انسانهای مانند تو متأسفانه حق حیات را در روی زمین ندارند شما ویروس اجتماع هستید وآنهم ویروس سرطانی اجتماع.
دشنام ومقابل شدن بااسلام عزیز خودرا مقابل ساختن درمقابل ذوالفقار علی است.
ازین گفته ات هیچ مسلمانی باک ندارد.
27 سپتامبر 2008, 10:51, توسط قومندان پلو
بچه خاله الهی که روده هایت قروت قروت شود! سر خوده یک کمی خلاص کو ، از ذوالفقار کده ده ای روزا کلاشنکوف وکلاکوف بسیار قوی است . ده ایام رستم تفنگ هیچ نبود که رستم ده پیش تفنگ هیج نبود ! اگه ذوالفقار ازکارنمی ماند ای ملاهای ایران دیوانه است که مرده وکشته خوده ده بمب اتم مانده .
21 آگوست 2008, 00:21, توسط جعفری از مشهد(یک دختر هزاره)
با سلام به هم وطنان عزیز
به جای اینکه یکی جواب دیگری را بدهد و درگیری لفظی (به عبارتی)
بوجود بیاورید و به نظرات هم توهین کنید به فکر راه چاره باشید واقا قلب انسان به درد میاید کدام درد را اول تحمل باید کرد
بیاندیشیم....!!
21 آگوست 2008, 00:31, توسط جعفری از مشهد(یک دختر هزاره)
نظر قبلی من برای دوستانم بود و این برای کسانیست که به اسلام تو هین می کنند
شما که چیزی از اسلام نمی دانید .... ایا سرنوشت مخالفین اسلام را در کتابها نخواندید ؟ سرنوشت شومتان را در قران بخوانید
وای بر شما..........
26 سپتامبر 2008, 03:20
سلام همه چیزیکه شمادر همه صفحات نوشته بودید حرف های دل من بود
دست حق به همراه تان
برادرتان
عبدالله رادفر افغانستان هرات}}
30 سپتامبر 2008, 09:56
باعرض سلام ببین دوست گرامی اینا مال اسلام واقعی انداسلام اومده برای کشت وکشتار منطق نداره مثل این اخوندا که میبینی حرف میزنی میکشن یکی نیست بگه برای چی خوب اگه بحثی مطرح میشه جوابی ندارن فوری دستور قتل میدن میگی نه برو قرانو به فارسی بخون تاببینی اسلام فقط میگه بکش وغنیمت ببر تواصلا هیچ وقت ازخودت سوال کردی درزمان قدیم ایرانیها زردشتی بودن چه طور شده مسلمون شدن میترسی سنگ بشی نمیپرسی بله اسلام حمله کردپدرانمان راکشت ومادران وبچه ها رابرای کنیزی وبردگی بردوببین عرب در1400سال پیش فقط عرب حجازبود کشورهایی که میبینی عرب زبانند ازحملات اسلام بهره بردن ماهم که عرب نشدیم چون فردوسی داشتیم پاینده باشی
16 فبروری 2009, 12:30, توسط آدم
بنظر بنده هر چیزی که با عث جدائی و تفرقه میان انسانها باشد باطل است. به نحوه پیدایش و تکامل جهان توجه کنید طی میلیاردها سال و بوجود آمدن گیاهان و جانوران و تکامل میمون به انسان نخستین و........... آیا جهانی با چنین مدیریتی کسی را بعنوان فرستاده می فرستاد
30 مارچ 2009, 14:57, توسط مهاجرازكرج
اكه اسلام اينه من ديگه نيستم مجاهدين بنام اسلام سرمعلمين راميبريدن وشبانه درچاه ها مي انداختند اين وحشي هاي جنوب بنام اسلام سرراننده سواره وپياده را ميبرند واقعااسلام اينه
26 آگوست 2014, 11:04, توسط محمدلطف الحق مسلم
طالبان واقعاً وحشی هستند من در سال1390 از ولایت ارزگان به قندهار واز قندهار به کابل آمدم (در ولایت ارزگان وظیفه داشتم اما وظیفه را رها کردم) وقتیکه در ولایت ارزگان بودم بارها دیده بودم که طالبان دارای چگونه ایدئولوژی هستندو چه میخواهند ایدئولوژی شان سراسر پر از نفرت وضد بشریت است این گناه نابخشودنی است که طالب را به اسلام واسلامیت نسبت دهیم اسلام بخاطر نجات بشر از تاریکی ها نازل شد وهمین خصوصیت ناب اسلام بود که به سراسر جهان گسترش یافت اما حالا طالبان تنها بخاطر فریب اشخاص کم معلومات وبی خبر از دین از نام اسلام عزیز استفاده میکنند.