خمينی يكی از مهرههای كمر بند دفاعی غربیها در كشورهای اسلامی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بعد از پيروزي بلشويكهاي شوروی در 1917م مؤمنان ايدیولوژي ماركسيسم، بيشتر به تحقق بهشت پرولتاريا در زمين اميدوار شدند. آنها اميدوارانه و بي تابانه بيشتر از گذشته دست به مبارزه زدند، تا به گفتهي ماركس، آن پيامبر پير و كذاب، «درد زايمان تاريخ را كوتاهتر نمايند» و تمام جنبشها، گروهها و احزاب كمونيستي، قلب خدايان نظامهاي سرمايهداري غرب را نشانه گرفتند، تا پايههاي قدرت و ثروت صاحبان سرمايه و پول آن «جوجههاي شيطان» را فروريزند. آنها متهورانه با نظامهاي سرمايه داري و دولتهاي غربي دست به گريبان شدند. هر روز در كشورهاي غربي و كشورهاي مستعمره چالشها و كشمكشهاي جدي براي نظامهاي سرمايهداري به وجود ميآوردند.
پيروزي كاسترو و چه گوارا در كوبا، فعاليت و شورشهاي نيروهاي انقلابي كمونيستي در كشورهاي آمريكای لاتين، پيروزي مائو در چين و دهها تظاهرات و اعتصابهای كارگري در درون كشورهاي غربي، وجود دهها حزب علني و سري كمونيستي در كشورهاي غربي، مبارزات سرسختانهی نیلسون ماندیلا با گرايشهاي كمونيستي در آفريقای جنوبي، وجود يك جنبش قوي كمونيستي در ويتنام، پيروزي جمال عبدالناصر با گرايشهايكمونيستي در مصر؛ همه و همه خدايان نظام سرمايه داري غرب را سخت ترسانده و مشغول ساخته بودند. همه روزه با چالشها و مشكلات ناشي از آندست و پنجه نرم ميكردند. اتحاد جماهير شوري به طور مستقيم يا غير مستقيم در اين قضیهها دخالت داشت و به عنوان وارثان خلف ماركس و پدران كمونيسم جهاني بهخود ميباليدند. آنان مي كوشيدند تا خود را به آبهاي گرم اقيانوس آرام برسانند و به گونهی مستقيم پنجه بر حلقوم بلوك غرب فرو نمايند.
در چنين شرايطی غربيها در تلاش به وجود آوردن يك خط دفاعي در مرزهای سياسي و نظامي شان با اتحا جماهير شوروي بودند. يكي از نقاط مهم استراتژيك و نظامي ميان غرب و شوروي كشورهاي افغانستان، ايران، پاكستان و تركيه بود، كه غرب را از دست به گريبان شدن مستقيم با شوري نجات ميداد. رشد و حضور جدي احزاب و نيروهاي چپي و كمونيستي در افغانستان و ايران سخت غرب را نگران ساخته بود و هر روز احتمال آن مي رفت تا اين ديوارهاي مرزي نيز فرو ريزند.
غربيها بعد از تحليل و بررسيهاي زياد به اين نتيجه رسیدند که تنها سپري كه ميتواند آنان را نجات بخشد، باورهاي ديني است كه از استحكام جدي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. در بين توده و مردم پايههاي ايدیولوژي اسلامي نيز بر مُلا، شيخ و آخند استحكام يافته بود.اسلام نيز در بين تودههاي مسلمان مساوي بود با آنچه كه ملاها ميكردند و ميگفتند. به همين خاطر همانند داستان كليله و دمنه، اتحاد موش و روباه شكل گرفت. غربيها دركشورهاي اسلامي به دنبال آخند و ملا ميگشتند تا از شر كمونيسم نجات پيدا نمايند. در كشورهاي عربي، عبدالله عزام و اسامه بن لادن و... را يافتند، در افغانستان ملاهاي تحصيل كردهاي از نجف، قم، و الازهر در دام شان گرفتار شدند و در ايران خميني را انتخاب كردند؛ زيرا او از نفوذ خوب در ميان مردم مذهبي و روحانيان بر خوردار بود.
غربيها بخاطر بيم و هراس از كمونيسم، دست و پاچه و هراسان، به هر سو دست ميانداختند. آنان تلاش كردند تا يك خط دفاعي در مقابل شوروي ايجاد نمايند. به همين علت تركيه را عضو ناتو نمودند، در افغانستان مجاهدان را كمك و حمايت كردند، با پاكستان روابط محكم برقرار كردند و حتا با فعاليتهاي پاكستانيها، به خاطر دستيابي به بمب اتم، كه از سال1971 آغاز شده بود، خيلي جدي بر خورد نكردند.
در ايران دولت شاهي با مشكلات جدي مواجه بود و نميتوانست فعاليتهاي سياسي، فرهنگي ونظامي احزاب كمونيستي و سوسياليستي را مهار نمايد. به همين علت غربيها با علم نمودن نيروهاي مذهبي كه نفوذ جدي در ميان تودههاي مذهبي داشت، فعاليتهاي ضد كمونيتسي شان را در ايران آغاز كردند. اگرچند آنها ملاها را با چشم نيك نمي ديدند، اما آن روزها اسلام و ملا خطر محسوسي براي غربيها نبود.
در حقيقت غربيها در ايران با حمايت از خميني وارد مبارزه و رقابت با شوروي گرديدند؛ چون خميني در ساير كشورها با نبود امنيت و فضاي مناسب براي فعاليت مواجه بود، بنابراین غربيها او را در غرب جاي دادند؛ چنانچه نصرتالله جمالي رايزن فرهنگي سفارت ايران در افغانستان مي نويسد:
تا شروع انقلاب اسلامي آن رهبر فرزانه در عراق بود و پس از اينكه رژيم بعث عراق با هماهنگي شاه به فشار بر برنامههاي امام افزودند و كويت نيز نگذاشت وارد آنجا شوند، آن پير و مرشد رهسپار فرانسه شد و از آنجا انقلاب را تا سقوط رژيم شاهنشاهي رهبري كردند و در دوازدهم بهمن ماه ( دلو) 1357 وارد ميهن ما (ايران) گرديد(جمالي، ياد حضرت امام (ره)، ص 27).
رفتن خميني در فرانسه نشان دهندهي حمايت غربيها از اوست و روابط محكم و دو جانبهی شان را نشان ميدهد؛ زيرا خميني از فرانسه با خيال راحت و آرام و با داشتن امنيت كامل فعاليتهاي سياسي و ضد شاهياش را در ايران رهبري ميكرد. حتا رسانههاي غربي كاملا در اختيار خميني بود. بارها و بارها صحبتها و پيامهاي آقاي خميني از تلويزیون و راديوهاي فرانسوي پخش گرديد. اگر غربيها مخالف خميني بودند، چگونه اجازه ميدادند كه او در فرانسه زندگي كند وتمام فعاليتهايش را در ايران سازماندهي نمايد. حتا به گفته ي دكتر عبدالكريم سروش: افرادی چون محمدهاشمي برادر رفسنجاني و ابراهيم يزدي در كشورهاي آمريكا و غرب براي خميني پول (وجوهات) جمع مي كردند (سروش، از شريعتي، ص 162).
هنگامی كه نظام شاهي در ايران سقوط كرد، خميني توسط يك هواپیماي فرانسوي با محافظ فرانسوي وارد تهران شد.
غربيها با كمك روحاني ملاها توانستند در ايران يك حكومت آخندي بهوجود آورند و احزاب، گروهها و جنبشهاي كمونيستي و چپي را از صحنه خارج و از سياست ايران حذف نمايند. با اين كار خميني خاطر پريشان غربيها را كاملا از ايران آرام ساخت و آنهاكاملا از ايران آسوده خاطر شدند؛ زيرا تير شان به هدف خورده بود.
پيامها
31 می 2013, 18:38, توسط meh
بله آقای شرمل. بین خمینی و ملا عمر تفاوتی وجود ندارد. خمینی جوانان را کلید بهشت میداد و ملا عمر جوانان را مثل هیزم به آتش میاندازد و به بهشت روانشان میکند. خمینی از راه مذهب پیش رفت و ملا عمر هم این راه را گرفته. مریدان خمینی زیادتر قشر فقیر و بی سواد جامعه ان وقت ایران بودند و مریدان ملا عمر مردم بی هدف هستند که از بیسوادی و نادانی رنج میبرند و مورد سو استفاده قرار میگیرند.
سگ های ملا عمر هیچ فرقی با سگهای خمینی ندارند. ملا عمر در مذهبش میتواند خواهر و مادر شخصی را که در بالا نظر داده آزار دهد و این شخص اجازه شکایت ندارد. مریدان خمینی مثل شیخ اصف قند هاری میتوانند دختر ۹ ساله کربلای نام را سیقه کند و هیچ کس حق شکایت ندارد.
تا مسلمانانی مثل عمر کور و شیخ اصف نانک در این وطن باشند کسانی مثل کربلای نام و بن لادن نام و حاجی نام و امیرالمومنین نام و خوجه نام و سید نام، بازی اسانی برای سو استفاده مردم بی سواد این وطن خواهند داشت.
جنگ بعدی بخاطر مذهب خواهد بود و کسانی مثل این ک. خولهای ک. کش ، که به نام کربلای یا چمبر و ... در اینجا پیام میمانند هیزم اور جنگ هستند. جنگ شیعه و سنی. از سوریه تا افغانستان چندان راهی نیست. هیزم هم زیاد است.
31 می 2013, 21:16, توسط باران
تحلیل گر سیاسی نابغه ! شکر کنم به قدت . چه کشف بزرگی کردی والله . سقوط شاه و پرورش خمینی در غرب داستان جدا دارد و ایجاد کمربند سبز داستانیست جدا . این کمربند پیشنهاد زلمی خلیل زاد بود در کشور پاکستان و قسماً در ایران برای ضربه زدن به شوروی ها در افغانستان . نه به ترکیه ارتباط دارد نه به جمال ناصر و نلسن ماندلا .. شما اجیر شده ای برای فریب افکار مردم و بی اعتبار کردن نهضت های مترقی و ضد استعمار در منطقه . این نظام سرمایه که شما به دفاعش قلم و قدم میزنی از پای بست ویران است . پیش بینی کارل مارکس ( نابغۀ قرن بیست ) اشتباه نبوده است ، پدر جان !
نظام سرمایه آخرین نفس هایش را می کشد و عنقریب به سر شما و همه چاکرانش فرو میریزد ، ایشاء الله .
امریکا و سراسر اروپا دچار تب لرزه های بحران است . این تبی مرگیست که بی درمان است . آنسوی اوقیانوس ، شیطان بزرگ شانزده هزار تریلیون دالر کسر بودجه دارد . تنها پانصد تریلیون دالر از کشور چین مقروض است . از سوی دیگر با اوقیانوسی از بانکنوت های چاپ و پخش کرده ای بی پشتوانه نمی داند چه کار کند ؟ هر تبعه ای آمریکا ده ها هزار دالر از مردم جهان مقروض است . در جنبش والستریت مردم چه می گفتند ، مگر یادت رفت ؟ این صغرا و کبرا چیدن های شما و دیگر چاکران دردی را دوا نمی کند . همان کمربند سبز امروز حلقۀ دار است در گردن آمریکا .
شما آغا جان ! با این حرف ها به نیروی درک و هوش مردم اهانت نکو ، برو نزدیک های خانه ات بازی کو ، بامان خدا .
31 می 2013, 23:16, توسط jamel
اقای باران سلام !
کامنت شما قابل قدر است اما کسر بودجه امریکا را کمی کمتر کن !!!!! چونکه امار شانزده هزار تریلیون دالر کسر بودجه امریکا تلثر بد بالای اقتصاد سایر کشور ها می گذارد؛ پس چه میشود امار را به شانزده تریلیون دالر تقلیل بده!!!!!!
31 می 2013, 23:38, توسط میراحمد لومانی
سلام دوستان!
من با محتویات مقاله جناب بشر مل کاری ندارم؛ اما لبه سخن من متوجه جناب باران عزیز میباشد!
میخواهم خدمت جناب باران به عرض برسانم اینکه اگر جناب شما همین طوری یک دنده، وبی خریطه فیر بفرمایید؛ سیلاب همه جا را ویران خواهد کرد! دوست من؛ کمی از غرش و فش فش خویش بکاهید، تا نسیم ارام، ملایم، و مسرت بخش جهان دموکراسی و لبرالیزم، روح و روان مرتعش جناب شما را به نوازش بگیرد..! زیرا " لبرالیزم " توام با " اصالت فرد"، و در "جهان دموکراسی " تنها گزینه عبور از محیط و ماحول عصبیت های مملو از دیکتاتوری و خفقان " سرخ وسیاه " در گذر تاریخ بشریت بوده است!
دوست من، شما به تاریخ تکامل جامعه جهانی نظری بیندازید! از اسیا دور، تا اسیا میانه، کشور های امریکای لاتین، اروپا و... همه و همه، خط سیر عبوری تکامل تاریخی ملت های موفق از مسیر و گذرگاه دنیای دموکراسی غربی به وقوع پیوسته اند. در زمان حضور پر رنگ فرزندان " کارل مارکس و لنین "در صحنه جهانی، هر آنچه جوامع و ملت هایی که با آنان همگام و هم نوا گردیدند، مفلوک و بینوا، سر از گریبان تاریخ بدر آوردند! به عنوان نمونه به کوبا، ویتنام،بعضی از کشور های افریقایی، و حتی شوروی سابق نظری بیندازیم! المان شرق و غرب را به مقایسه بگیریم و. صد ها مسال دیگر...آنگاه اگر انصاف ی در جنته داشته باشیم، بدون شک به کنیه حقایق واقف خواهیم گردید!
از دیدگاه حقیر در میان سیستم های حکومتی رایج در جهان؛ لبرالیزم و کاپیتالیزم بدون شک بهترین ها بوده اند؛- هرچند که خالی از اشتباهات نیز نبوده اند! این که شما از مقروض بودن اتباع امریکا سخن گفته اید، جناب شما هوایی داد سخن به میان آورده اید! بر اسا کدام محاسبه شما میفرمایید که اتباع کشور امریکا ده ها هزار دلار به جناب شما مقروض هستند! فکر میکنم که خیلی جوان تشریف دارید و احساسا ت جناب شما گاه بیش از حد به گل مینشیند!! دلار امروز واحد پولی جهانی است. اکثریت قریب به اتفاق سیستم پولی رایج جهانی از این بانک نوت دفاع و حمایت مینمایند. بیش از میلیون ها تجار، کسبه کار، مالکین کارخانه ها و.. حتی افراد عادی، سرمایه هایشان را بر اساس همین واحد پولی زخیره و سرمایه گذاری نموده اند. دلار امروز اعتبار جهانی پیدا نموده است و این واحد پولی همین طوری الکی و کشکی در اقتصاد جهانی شناور نمیباشد و.. و این که کشور چین به ایالات متحده کردیدیت پرداخت نموده است، این امر بیشتر براساس ثبات دالار و حفظ منافع اقتصادی خود کشور چین میباشد... همچنان نباید فراموش نمود که سالانه میلیون ها دلار از بودجه کشور ایالات متحده صرف باز سازی دموکراس جهانی میگردد. به عنوان مثال به مصارف کشور افغانستان، عراق و.. نظری بیندازیم! بدون شک این مصارف کمر شکن بوده، که بار آن بر شانه های ملت و جامعه امریکایی سنگینی مینماید ... نا وقت های شب است و من هم تند و تند نوشته ام. اگر اشتباهی صورت گرفته استاز عزیزان خواننده معذرت میخواهم
1 جون 2013, 04:34, توسط شمس الدین مومند
کسر بودجه ای امریکا حدود 16 تریلیون دالر است. اما در امد یک ساله اش بیشتر از 14 تریلیون دالر است. یعنی امدی برابر با در امد کل اتحادیه ای اروپا. در امد امریکا حدود بیست برابر در امد تمام کشورهای اسلامی است. تنها در امد کمپنی گوگل برابر در امد 50 ساله ای افغانستان است.
در ضمن، ما می بینیم که چین کمونست را هم کاپیتالیسم از گرسنگی و فقر نجات داد. در کوبا هنوز مردم کمپیوتر و موبایل را نمی شناسند. در کره ای شمالی کمونیست هنوز 80% جمعیت سو تغذیه دارند و نصف جمعیت هنوز برق ندارد.
در چین، کمونست ها 30 چینی را کشتند.
در روسیه استالین 20 ملیون نفر را کشت.
لیبرالیسم و سرمایه داری یک سیستم طبیعی است. به همین خاطر شکست ناپذیر است. امروز شما ببینید که هر سال به جمع کشورهای دموکرات با نظامهای اقتصادی سرمایه داری و بازار ازاد افزود می شود.
سیاست سیاست است. غربها زرنگ بودند و برای حفظ منافع شان از اسلام و مذهب استفاده کردند. امروز هم که به ان نیاز ندارند ایلایش داده است. ما به جای ناراحتی باید زرنگی و سیاست و علم غرب را یاد بگیریم. از گله و شکایت و رفتن به سمت گذشته ها و بربریت چیزی ساخته نیست.
اسلام یک نظام توحش و بربریت است. تمام هنر اسلام در زن ستیزی و دست و پای بریدن است. اسلام با تمدن و پیشرفت سازگار نیست.
همان ترکیه که اندکی پیشرفته است و دست اش پیش دیگران دراز نیست از نظام سکولار است. افغانستان یک نمونه ای خوب اسلامی سیاسی است. ایران نمونه ای دیگرش. عربستان نمونه ای دیگرش. سومالی و سودان نمونه های دیگرش. تمام فکر و ذکر مسلمانان زیر ناف زنها است. چند کشور اسلامی هم که پولدار هستند به این خاطر است که غربی ها نفت را کشف کردند. برای شان چاه نفت زدند. نفت شان را خریدند و استفاده کردند و این ها شدند پولدار. من اگر به جای غربی ها می بودم به زور سر شان قرار داد می کردم و نفت شان را به زور می گرفتم. خود شان را هم کارگران خود جور می کردم. باز هم خانه شان اباد. وقت که مسلمانان قدرت داشتند همه را قتل عام می کردند. نمونه اش سلطان محمود غزنوی خود ما بود که هفده دفعه به هند حمله کرد و هندوستان را چور و چپاول کرد و قتل عامها کرد. اما انگلیس به هند امد و در انجا حکومت و نظام ساخت. دموکراسی و ازادی را در انجا بنیانگذاری کرد. خط اهن و پارلمان و نظام قضایی و حقوقی و ... را درست کرد.
1 جون 2013, 17:03, توسط حميد کاتوزيان
درود و سلام فراوان خدمت کابل پرسيان عزيز!
استراتيژی«کمربند سبز» برای اولين بار توسط يک جنرال فرانسوی مطرح شده است؛که سال و نام ايشان به خاطرم نيست؛اگر ضرورت باشد،من به ياداشت های خودمراجعه خواهم کرد؛اما به صورت تقريبی قرن 19 و20 می باشد. اما اين استراتيژی در قرن20 از دوکتورين برژنسکی:سياست مدار و شخصيت برجسته ی سياست خارجی امريکاست که زلمی خليل زاد در مقابل او بچه ای بيش نيست.
اما فرموده ی آقای بشرمل کاملا درست است. زيرا خدمتی که خمينی برای امريکا وغرب کرده است و تا هنوز جريان دارد؛هيچ سياست مدار و حکومت برای امريکاو غرب انجام نداده است. حکومت ايران وعراق باعث ايجاد پايگاه نظامی امريکا در خليج فارس و کشور های عربی گرديد؛از سويی ديگر تا هنوز از ترس حکومت ايران،کشور های عربی،سالانه100 ها ميليون دالر را اسلحه از امريکا خريداری می نمايند.
اگر چه دموکراسی و ليبراليزم غربی امروزی با اين همه ارزش های انسانی که دارد، مديون دوکتورين مارکس می باشد. اما ديالکتيک مارکس مبتنی بر اقتصاد بود،اگر چه اقتصاد عامل بسيار مهم در زنده گی انسان و اجتماع است؛ اما ساير عوامل هم در زنده گی انسان نقش دارد که متاسفانه در نظريه مارکس در نظر گرفته نشد. زيرا نظريه مارکس بيشتر يک انتی تز در مقابل حکومت های بورژوازی اروپايی بود تا يک زيرساخت حکومت داری،برای جوامع بشری!
اما در رابطه به حکومت امريکا بايد گفت که: نه تنها حکومت امريکا بلکه هر نظام، دوران بلوغ وپيری دارد؛اما سقوط زود رس و پيری زود رس آن
مربوط به پاليسی های حاکميت می باشد؛ هر قدر پاليسی های سياسی،اقتصادی، عقلی و درست باشد به همان اندازه عمر نظام سياسی دير خواهد بود.نظام امريکا هم يک نظام متکی بر عقل است؛ که دير دوام خواهد نمود؛ از طرف ديگر معاملات اقتصادی و قروض به مفهومی افلاس يک کشور به حساب نمی ايد؛ بلکه يک امر معمول اقتصادی می باشد. همانطوريکه انسان در صورت ضرورت به گرفتن قرض اقدام می کند؛دولت ها هم می توانند در صورت ضرورت به قرضه گرفتن مبادرت ورزند؛ اما قسميکه هر کس را قرض نمی دهند، هر دولت را هم قرض نمی دهند و قابل اعتبار نمی دانند و در اين معامله منافع هردو طرف در نظر گرفته می شود.
از سويی ديگر وجود امريکا برای دوام نظم کنونی جهان بسيار حياتی است؛اگر امريکا نباشد،نظم جهانی از بين می رود و هرج و مرج دنيار را فرا خواهد گرفت.
بخصوص کشور های اسلامی که مانند دختر باکره هستند، با منابع سرشار نفتی ؛ در آن صورت شما با هيولای چين با نفوس يک و نيم ميليارد نفر، روبرو خواهيدشد، که در آن نه از حقوق بشر و نه از انسانيت خبری خواهد بود و با زور تمام منابع و سرزمين ها را اشغال خواهد کرد.
با احترام
4 جون 2013, 00:25, توسط باران
با درود و عرض ادب .
دو روز بود که کابل پرس? باز نمی شد . امروز این مختصر را نوشتم، بقیه باشد برای فرصت دیگر . قبلاً از صرف وقت دوستان برای نوشتن پیام های شان سپاسگذارم .
در مورد کسر بودجه آمریکا ، بر گرفته از انترنت :
« بر اساس تخمین بنیاد هریتج ــ اتاق فکر محافظهکار آمریکا ــ میزان بودجه مصرفی دولت فدرال از میزان درآمد آن بسیار بیشتر بوده است که این امر سبب شده است تا آمریکا در سال 2011 با کسری بودجه 1.62 تریلیون دلاری مواجه شود. چنین میزان بالایی از کسری بودجه نشاندهنده وضع نابسامان اقتصادی این کشور و خطریست که رویای آمریکایی با آن مواجه است، که مسلماً با ادامه یافتن چنین روندی نظام سرمایهداری آمریکا و کشور آمریکا از درون خواهد پاشید. سیاستمداران آمریکا همیشه در زمانی که با بحران اقتصادی شدیدی مواجه میشوند برای مقابله با آن به بهانههای مختلف دست به برپایی جنگی میزنند تا بلکه بتوانند از طریق غارت و چپاول کشور مورد یورش، بخشی از کسریهای بودجه خود را جبران کنند. »
میزان بدهی های امریکا : منبع انترنت :
« در لینک زیر می توانید آمار لحظه به لحظه بدهی های آمریکا را آنلاین ملاحظه نمایید . ( بدهی های دولت ، شهروندان ، بدهی های داخلی و خارجی ) :
usdebtclock.org
ایالات متحده امریکا به صورت رسمی این سایت را راه انداخته است تا به همه گان بفهماند که نبض پول جهان یعنی دلار ، رو به ورشکسته گی است . و دنیا باید خود را برای این ورشکسته شدن آماده کند . این اعلان رسمی بزرگترین دولت سرمایه داری دنیا یعنی آمریکاست که علناً پیام ورشکسته گی خود را به جهان ارسال می کند و اکنون وقت تفکر است تا متفکرین اصیل و غرب نزده ای ما بنشینند و ببینند که ما کجاییم و به کجا میرویم . ببینند نماد نظام لیبرالیستی اکنون چه می کند و ما چگونه باید بکنیم ؟
از نظر شما چرا ایالات متحده امریکا بصورت رسمی چنین بدهی سرسام آورش را تبلیغ می کند ؟ و هزاران چرای دیگر .
سایت طلا : tala.ir
میزان بدهی امریکا را 17 هزارمیلیارد دلار اعلام میدارد . سایت :
uscloseup.com
بدهی 16 عشاریه 43 تریلیون دلاری امریکا به کشور های مختلف دنیا نشان میدهد که بدهی امریکا به کشور های مختلف دنیا از 10 تریلیون دالر در سال 2008 به 16 عشاریه 43 تریلیون دالر در سال 2913 رسیده است . این میزان نشان میدهد که از این میزان 11 عشاریه 56 تریلیون دالر به بدهی های عمومی اختصاص دارد که دولت برای تأمین بودجه خود از کشور های خارجی قرض گرفته است .
کشور های قرض دهنده به آمریکا :
هانکانک : میزان بدهی امریکا 142 عشاریه 9 میلیارد دالر .
بلژیک : میزان بدهی امریکا 143 عشاریه 5 میلیارد دالر .
لوکزامبورگ : میزان بدهی آمریکا 144 عشاریه 7 میلیارد دالر.
روسیه : میزان بدهی آمریکا 162 عشاریه 9 میلیارد دالر .
سویس : میزان بدهی آمریکا 192 عشاریه 7 میلیارد دالر .
تایوان : میزان بدهی آمریکا 196 عشاریه 6 میلیارد دالر .
برازیل : میزان بدهی آمریکا 253 عشاریه 4 میلیارد دالر .
ژاپن : میزان بدهی آمریکا یک عشاریه دوازده تریلیون دالر .
چین : میزان بدهی آمریکا یک عشاریه بیست و شش تریلیون دالر .
چین با 1.3 میلیارد نفر جمعیت دومین اقتصاد بزرگ جهان و سریعترین اقتصاد رو به رشد جهان به شمار میرود. آمریکا بیشترین بدهی خارجیاش به کشور چین است، تا سال 2013 بدهی آمریکا به چین 1.26 تریلیون دلار تخمین زده شدهاست. شاید برخی تصور کنند چنین بدهی عظیمی میتواند برای آمریکا خطرساز باشد،زیرا اگر چین اوراق قرضه آمریکا را به فروش برساند آسیب زیادی به اقتصاد آمریکا وارد خواهد شد، برای مثال ارزش دلار به شدت سقوط خواهد کرد. اما چین با انجام چنین کاری به خود نیز آسیب وارد خواهد کرد زیرا نیمی از ذخیره نقدی چین بر روی اوراق قرضه آمریکا سرمایه گذاری شدهاست که بخشی از رشد اقتصادی این کشور نیز به واسطه سودی است که از این سرمایهگذاری نصیب چین میشود.
5 جون 2013, 08:33, توسط باران
پوزش :
لطفاً خطای تایپی ( سال 2913 ) ، (سال 2013 ) خوانده شود .