صفحه نخست > دیدگاه > " راوا " و شعار دیموکراسی !

" راوا " و شعار دیموکراسی !

کم ترین نافرمانی از اوامر سرکرده ها باعث اخراج دایمی و نفرین شدن یک عضو می شود
مهدی نیک آیین
يكشنبه 4 می 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

سرکرده های راوا شاید شنیده باشند که به حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود. شعار دیموکراسی دادن هم کسی را دیموکرات و دیموکراسی خواه نمی سازد. اگر با شعار دادن ماهیت یک سازمان سیاسی مشخص می شد ، حزب دیموکراتیک خلق افغانستان باید دیموکرات ترین و دیموکراسی خواه ترین حزب در افغانستان شناخته می شد چون هم نامش حزب دیموکراتیک بود کلمه خلق هم به آن علاوه شده بود که نشان دهنده توجه شان به توده ها بود و هم شعار های دیموکراسی خواهی را جار می زدند و خود شان عملا در دیموکراسی ظاهرشاه بابای راوا هم شرکت میکردند و در شورای ملی نماینده ها و وکیل ها داشتند و یک حزب علنی بودند. به روی ظواهر و شعار ها اگر قضاوت کنیم باید حزب دیموکراتیک خلق و پرچم به حیث بهترین حزب دیموکراسی خواه شناخته شود . اما تجارب بی شمار به ما نشان داده است که شعار دادن و خود را دیموکراسی خواه معرفی نمودن نمی تواند ماهیت اصلی یک حزب سیاسی را مشخص بسازد . تنها عمل و رفتار واقعی سازمان ها و احزاب سیاسی است که ماهیت آنها را به مردم روشن می سازد . چنانچه حزب جنایتکار خلق و پرچم در عمل ثابت ساختند که ضد دیموکراتیک ترین حزب بودند و غیر از حزب خود و فراکسیون خود به هیچ کس دیگر ارزش قایل نبودند و کمترین تحمل نظر مخالف را نداشتند و افغانستان را به گورستان و زندان تبدیل ساختند و برای تحمیل خود بالای مردم از هیچ جنایت دریغ ننمودند. تنظیم های جهادی هم هرکدامش شعار های فریبنده بسیار می دادند که مردم مسلمان ما فریب شعار های شان را یک مدت خوردند اما معلوم شد که در عمل هر کار که کردند مخالف شعاری بود که میدادند. طالبان هم همانطور با بیرق های سفید صلح و شعار های فریب دهنده سر کشیدند و ابتدا خود را لشکر ظاهرشاه بابای راوا معرفی کردند مگر در عمل شاهد هستیم که جنایتکار ترین حرکت سیاسی و مذهبی در تاریخ افغانستان بودند و هستند. حامد کرزی هم شعارهای بسیار مردم فریب داد اما در عمل معلوم شد که یک شخص محیل و غلام زر خرید امریکاست که برآورده ساختن منافع امریکا یگانه هدف و آروزویش می باشد.

ممکن است سرکرده های راوا قبول داشته باشند که واقعا همان احزاب و تنظیم های که نام بردیم همه ماهیت ضد دیموکراتیک و ضد شعار های که میدادند عمل کردند . اما اگر همین گپ را در مورد خود سرکرده های سازمان راوا هم تکرار کنیم و بگوییم که عمل و رفتارمستبدانه و غیر دیموکراتیک سرکرده های راوا با شعار های دیموکراسی خواهی شان بسیار فاصله دارد و در ضدیت می باشد حتما متهم به بنیادگرایی ، ساواکی ، وواکی ، خادی ، جهادی و غیره می شویم .

میدانیم که راوا یک سازمانک سیاسی بی قدرت و ناتوان است. در بین مردم افغانستان کدام جایگاه و پایگاهی ندارد. یک سازمان مسلح هم نیست. درمدت سی سال فعالیت خود سرکرده های راوا هیچ گونه حاکمیت عملی در هیچ نقطه ء افغانستان نداشته اند. از این خاطر نمی توانیم از اداره و حاکمیت عملی راوایی ها چیزی بگوییم . صرف از دو چیز میتوانیم یک تصویر از نوع حاکمیت راوایی بدست دهیم . یکی از روی طرز اداره و کنترول درونی خود سازمان راوا در طول سی سال عمرش و دیگر از لابلای نوشته های راوایی ها در نشرات شان.

حاکمیت در درون سازمان راوا :

راوا یک سازمان دربسته ، مرموز و مخفی است که در سی سال عمرش فقط به وسیله ء چند نفر خاص کنترول و رهبری شده است. از انتخابات و رای گیری های مروج در سازمان های دیموکراتیک در راوا خبری نیست . چند نفر معدود همه کاره اند و اعضای عموما نا آگاه و احساساتی راوا کورکورانه به دنبال همان چند نفر سرکرده ها روان هستند بدون آنکه هویت و شخصیت اصلی سرکرده های خود را بشناسند. به بهانه ء مخفی کاری همه چیز سازمان از همه اعضای آن پنهان است . اعضای سازمان راوا باید اوامر سرکرده های خود را بدون چون و چرا عملی کنند. کس حق انتقاد جدی که موقعیت سرکرده ها و کارکرد های مهم سازمان را زیر سوال ببرد ندارد. سیستم فرمانروا و فرمانبر ، حاکم و محکوم ، رهبر و پیرو ، سلطان و رعیت ، در سازمان راوا برقرار می باشد. اعضای سازمان دیگر هیچ ارزشی ندارند فقط وسیله هستند در دست سرکرده ها. کم ترین نافرمانی از اوامر سرکرده ها باعث اخراج دایمی و نفرین شدن یک عضو می شود. تصمیم ها توسط سرکرده ها گرفته میشوند و اعضا آنرا عملی می نمایند. در سازمان راوا انتقاد سرکرده ها از صفوف آزاد است اما انتقاد صفوف از سرکرده ها در آن سازمان جای ندارد. تشکیلات راوا زیادتر خصلت یک تشکیلات لومپنی مطلق مافیایی را دارد که چند مرد لومپن مشرب و زورگوی یک تعداد زن های فریب خورده و احساساتی را با شعار های درون خالی اسیرساخته اند و هرچه دل شان خواست بالای شان انجام میدهند. اما با این هم بسیار قابل تعجب است که سرکرده های راوا میخواهند سازمان شان به نام یک سازمان ملی و دیموکراتیک شناخته شود که به دیموکراسی عقیده دارد و برای پیاده ساختن آن در افغانستان مبارزه میکند !

حاکمیت راوا در روی کاغذ :

تصویر حاکمیت نوع راوایی را میتوان از روی کاغذ ها و نشرات آن سازمان مشخص ساخت . یعنی با وصف آنکه در عمل حکومت و حاکمیت راوا را در جامعه ندیده ایم ، از لابلای نوشته های راوایی ها و حاکمیت راوا در روی کاغذ می توانیم روشن سازیم که حاکمیت ایدآل راوا چه نوع حاکمیت است .

راوا در روی کاغذ حاکمیت خودش را داشته است که این حاکمیتش همه فکتور ها و خصایل یک حاکمیت دیکتاتوری مطلقه را دارد. راوا در نشرات خود اکثریت مردم افغانستان را که به نوع از انحا با حزب ضد دیموکراتیک و ضد خلق افغانستان و با تنظیم های جهادی شیعه و سنی ، با جریان معروف به ستم ملی ، با جنبش دوستم ، با شورای دیموکراسی و با اکثریت بیشتر از صد گروه و سازمان کهنه و جدید رابطه داشته اند به نام خاین و جنایتکار می شناسد و نابودی همه را مطالبه می کند. سرکرده های راوا در نوشته های خود اکثریت مطلق شاعرها ، نویسنده ها و فرهنگی های افغانستان را به خاطری که به دهل راوا نمی رقصند همیشه مورد تعقیب روانی قرار میدهد و از توهین و شکنجه های پیهم روحی آنها به شکل وصف ناپذیری لذت می برند . سرکرده های راوا در روی کاغذ از شاعرها و نویسنده ها و فرهنگی های افغانستان زندان ها را پر ساخته اند ، از تیرباران و اعدام مخالف ها دل شان هیچ یخ نمی کند . در روی کاغذ محاکمه های صحرایی راوایی برگزار است که در آن مخالف های راوا به صورت متواتر به اتهام های ناروا و بدون آنکه حق دفاع از خود را داشته باشند به جوغه های آتش دشنام و شخصیت کُشی سپرده میشوند. راوا در روی کاغذ انسان ها را به خاطر رابطه داشتن با یک سازمان و تنظیم یا یک شخص مخالف یا به خاطر هم عقیده نبودن با راوا ، یا به خاطر آنکه راوا را انتقاد کرده اند سبک مبارزه ء راوا را تایید نکرده اند سرکرده های راوا را زیر سوال برده اند یا به خاطر آنکه از راوا گزارش مالی خواسته اند همه را خاین، ساوواکی ، واواکی ، خادی و جهادی شمرده و با شمشیر کینه سر همه را بریده است. در نشرات راوا ، به جز تعقیب و شکنجه ء روانی مخالف ها و حذف کردن و نابود ساختن اشخاص چیزی دیگر وجود ندارد . علاقه ء سرکرده های راوا به تصفیه کردن و حذف کردن و کشتارگاه براه انداختن تعجب انگیز می باشد. شعار راوا همان شعار حفیظ الله امین و ببرک کارمل است که میگفتند " بی طرف ، بی شرف است " ، یا راوایی باش یا خاین و جنایتکار هستی . با این استبداد رای و اختناق و ترور ذهنی که در حاکمیت کاغذی راوا می بینیم ، شگفت آور است که راوا خود را یک سازمان دیموکراسی خواه شمار می کند.

یک سازمان دیکتاتوری پرست که در طول عمر سی ساله اش چیزی به نام انتخابات در درون سازمان خود را مطلقا اجازه نداده است و سرکرده هایش بدون هیچ حق قانونی و منطقی خود را بر یک گروه از آدم های نا آگاه و احساساتی تحمیل کرده اند و همه چیز را به بهانه ء مخفی کاری از همه اعضای خود پوشیده نگاه می کنند و ارزش های دیموکراتیک را زیر پا می گذارد معلوم نیست از چه روی خود را شیفته ء دیموکراسی نشان میدهد ؟ صرف نظر از شعار های درون خالی دیموکراسی راوا که با عملش هیچ مطابق نیست اگر کسی قادر شد که یک خصیصه ء دیموکراتیک از عمل راوا به مردم نشان دهد ما برایش صد آفرین خواهد گفتیم . یک سازمانی را که با وجود ناتوانی مطلقش در میدان مبارزه سیاسی داخل افغانستان خود را مرکز زمین و آسمان میداند و نابودی هر کسی را که مخالفش است میخواهد چطور میتوان یک سازمان دیموکراتیک شناخت ؟ از حاکمیت راوا در روی کاغذ معلوم است که سرکرده های راوا مثل خلقی و پرچمی یک جامعه ء خالی و کم نفر می خواهند که در آن هیچ مخالفی وجود نداشته باشد و راوا بر آن حکومت کند و آنرا را دیموکراسی نوین افغانستان نام بدهد. درست مثل دیموکراسی که استالین در شوروی و پولپات در کمبودیا حاکم ساختند. در دیموکراسی راوایی شهر ها را با استخوان جمجمه های شهروند های افغانستان تزئین می کنند و در هر چهار راهی جسد های شاعر ها و فرهنگی های فارسی زبان به دار های کوتاه و بلند آویزان خواهند بود. راوا حکم اعدام نود و هشت فیصد نویسنده ها و شاعر ها و هنرمند های فارسی زبان افغانستان را که در داخل و خارج افغانستان هستند صادر کرده است. مسدود ساختن نود و نو فیصد نشریه های اکثرا فارسی زبان و به آتش انداختن ناشرهایش یکی از خواسته های " دیموکراتیک ! " راوا می باشد.

سرکرده های راوا رژیم مستبد آخوندی ایران را بد میگوید مگر استبداد فکری و سیاسی که راوا در نشرات خود به نمایش گذاشته است در جنایت کاری روی رژیم آخوندی ایران را سفید خواهد کرد . سرکرده های راوا جانیان بنیادگرا را محکوم میکند مگر خود شان در نشرات خود با مردم قسمی رفتار می کنند که جنایت کاری بنیادگرا ها پیشش هیچ است . حاکمیت راوا در روی کاغذ ، حاکمیت عقده ، خشونت ، خون خواری و استبداد مطلق است . جای شکر است که این گروه کوچک پوشالی مانند دهل درون خالی است و حاکمیت ضد بشری اش از ساحه ء کاغذ بیرون رفته نمی تواند و در درون سازمانک چند نفره شان باقی می ماند . مردم بیچاره افغانستان جنایت های سلطنت و جمهوریت خاندان دیره دونی جنایت های هفت ثوری و هشت ثوری و طالبان را دیدند جنایت های کرزی و افغان ملت و بنیادگراهای طالب و حزب اسلامی حکمتیار و غیره جنگسالارها و قاچاقچی ها و مافیایی ها را می بینند ، مگر خدا آن روز را نیاورد که راوایی ها و راویی اندیش ها به قدرت دولتی برسند که بدون شک افغانستان را بدتر از کمبودیای زمان پولپات خواهند ساخت . زنده بگور کردن در پولیگون ها ، گوش و بینی بریدن ، سینه بریدن ، میخ به کله زدن ، رقص مرده ، در کانتینر سوختاندن ، شلاق کاری ، سنگسار ، در استدیوم تیرباران کردن زن های چادری پوش را مردم زجردیده ء افغانستان کامل از یاد خواهد بردند وقتی که جنایت های پولپاتی های راوا و راوایی اندیش ها را ببینند.

با تمام اوصافی که در بالا شمردیم وقتیکه سرکرده های راوا از دیموکراسی گپ می زنند مثل این است که عبدالرب رسول سیاف و ملا عمر از رعایت حقوق بشر گپ بزنند و برای شهدای مردم هزاره در افشار و یکاولنگ مجلس عزا داری دایر کنند !

"راوا" بايد حساب پول ها را بدهد!

پول برای مردم و به نام مردم افغانستان است نه برای مصرف شخصی سرکرده های راوا و خوش گذرانی آنها

پنج شنبه 1 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


فاجعه ء ننگین هفت ثور درس عبرتی به راوایی ها!

که اگر قدرت داشته باشند خلقی ، پرچمی ، جهادی و طالبی همه از یاد مردم برود

سه شنبه 29 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


شرمک "راوا" از شعله ای بودن!

سوال از سرکرده های راوا این است که چرا خودشان از شعله ای بودن خود می شرمند ؟

چهار شنبه 23 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


"راوا" رو در روی امریکا!

گزافه گویی محمود گودرزی در باره ء راوا

دو شنبه 21 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


راوا هم کشمش بی چوبک نیست!

سرکرده های راوا هیچ وقت نگفته اند نظر شان در مورد ترور خوب ترین کادرهای انقلابی سازمان رهایی از طرف جناح داکتر فیض و کشور کمال و امین میوند چیست؟

جمعه 18 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • لطفاٌ به نویسنده این مطلب و انسان های از این قماش جواب ندهید و مخاطب هم نگیرید. زیرا با جواب دادن به این ها به اهداف شان کمک میکنید.

    • من درنوشته های دقیق وحساب شده جناب مهدی نیک آئین آنچه را مییابم که خودم درمورد این سازمان مستبدالرأی میخواهم بگویم.

      بعبارت واضحتر میتوان گفت که نوشته های جناب مهدی نیک آئین از قلب خواننده ها سرچشمه گرفته است.

      امیدوارم که جناب مهدی نیک آئین روزی تمام این نوشته های نشرشده درسایت وزین کابل پرس? را دریک رساله مستقل چاپ ونش کند.

      مهدی نیک آئین درست ودقیق درعمق نشرات راوا دارد تحقیق میکند وهمه تناقضات پنهان وآشکار این گروه را بمردم واضح میسازد.

      خدا کند طوریکه خودشان هم گفته اند از گزند فزیکی راوائی ها در امان باشند.

      زیرا مطمئنا که ازگزند مطبوعاتی مصوون نیستند اما بازهم خداوند ایشانرا ازگزندهای فزیکی چون ترور وغیره مأمون ومصون داراد

      موفقیت هرچه بیشر وقلم هرچه رساتر آرزوی تمام خواننده گان کابل پرس است.

    • احمد مسعود عزیز

      راوا (که مانند اسمش خود امریکاییست) در اصل جوابی ندارد برای گفتن. یگانه زبان این گروهک منافق همانا فحش و ناسزا گفتن است و بس.

      در ضمن از آقای مهدی نیک آیین نیز باید قلباً تشکر نمود. واقعاً که نکات اساسی و حقیقی را بیان نموده اند. قلم شان نویسا باد!

    • امیدوارم که جناب مهدی نیک آئین روزی تمام این نوشته های نشرشده درسایت وزین کابل پرس? را دریک رساله مستقل چاپ ونش کند.

      هروقت تصمیم گرفتید که این نوشته ها را بصورت رساله چاپ نمایید، من پیشنهاد میکنم که با پروفیسور برهان الدین ربانی و استاد عبدالرب رسول سیاف تماس بگیرید که یکی با کمال میل مقدمه و دیگرش موخره‌ای بر آن خواهد نوشت. در زمینه چاپ و نشر آن هم بنیاد احمد شاه مسعود انشاالله کمک خواهند کرد.

    • راوا در روی کاغذ انسان ها را به خاطر رابطه داشتن با یک سازمان و تنظیم یا یک شخص مخالف یا به خاطر هم عقیده نبودن با راوا ، یا به خاطر آنکه راوا را انتقاد کرده اند سبک مبارزه ء راوا را تایید نکرده اند سرکرده های راوا را زیر سوال برده اند یا به خاطر آنکه از راوا گزارش مالی خواسته اند همه را خاین، ساوواکی ، واواکی ، خادی و جهادی شمرده و با شمشیر کینه سر همه را بریده است. در نشرات راوا ، به جز تعقیب و شکنجه ء روانی مخالف ها و حذف کردن و نابود ساختن اشخاص چیزی دیگر وجود ندارد . علاقه ء سرکرده های راوا به تصفیه کردن و حذف کردن و کشتارگاه براه انداختن تعجب انگیز می باشد. شعار راوا همان شعار حفیظ الله امین و ببرک کارمل است که میگفتند " بی طرف ، بی شرف است " ، یا راوایی باش یا خاین و جنایتکار هستی . با این استبداد رای و اختناق و ترور ذهنی که در حاکمیت کاغذی راوا می بینیم ، شگفت آور است که راوا خود را یک سازمان دیموکراسی خواه شمار می کند.

  • نیک آیین عزیز!

    در گفتی و گل سفتی. راوا و دموکراسی تناقض ضدین است. سازمانی که بنایش به خشونت تئوریک نهاده شده است و ادبیات سیاسی اش از دوران ما قبل قرون وسطی است، و رایحهء آدم سوزی و دیگر آزاری از آن می آید، و سکولاریسم هم نه از منظر فلسفی که فقط در شعار های سیاسی مد روز شده، جهت دریافت بیشتر کمک های مالی موسسات خیریه و سازمانهای کمک دهنده برای جلب توجه و اعتماد بیشتر از سوی آنها استفاده می شود، ماهیت مسخره، سست و بی بنیاد و غیر مردمی این سازمان را آشکارتر می سازد. در نوشتهء آقای سخیداد هاتف گفته بود که مبارزه با تفکر راوایی یکی از رسالت های جامعهء روشنفکری افغانستان است. هدف وی از آن گفتار، به خاطر اهمیت مبارزه با راوا نبود، که آن سازمان عددی نیست، و اصلاً وجود خارجی ندارد تا بر علیه اش مبارزه صورت بگیرد! بلکه یاد آوری مبارزه با کج راههء بود که به نام سکولاریسم و روشنفکری، حرکتی ضد خردگرایی و روشنفکری را پیش می برد. روشنفکر، نشخوارگر غذای گندیدهء سیاست سطحی و بی عمق نیست، و اصلا نسبتی با آن ندارد، روشنفکری یا کار روشنفکری، تلاش برای گسترش ساحهء گفتمانی در سایهء "منطق مکالمه" است، چیزی که راوا با آن فاصلهء هزاران سال نوری دارد. در چشم انداز مبارزه برای عدالت و روشنگری، راوا، در صف ملا عمر ، سیاف، و دیگر بنیادگرایان تمامیت خواه مطلق نگر ایستاده است.

    البته مهم نه شعار های این سازمان است، و نه مبارزه اش بر ضد فلان و بهمان، که اصلاً مبارزهء هم این سازمان صورت نمی دهد! نشریهء این سازمان را در کجای افغانستان مردم می خوانند؟ نشریهء که اصلاً در دنیای آنها وجود ندارد اصلاً چه تغییری در حال مردم عادی می تواند به وجود بیاورد؟

    لابیگری در پارلمانهای دیگر کشورها، و سگ دویی در درب سازمانهای خارجی برای جلب توجه مالی و معنوی که مبارزه نیست. تحصیلکردهء افغانستان باید بداند که مبارزه برای روشنگری در شفافیت امکان پذیر است و نه مرموز بازی و سگ دوی. هر سازمانی که چنین کند، لا درنگ مردود است و مردم را به گمراهی و سیاهی سوق می دهد، حتی اگر شعارش خدمت به مردم باشد. هر سازمانی که توانایی مبارزهء شفاف را داشته باشد، می تواند ادعای سکولاریسم و دموکراسی را نماید، در غیر آن فرقی با تمام سازمانهای سیاسی ای که در کشور ما تجربهء شکست خوردهء دارند ندارد، در بهترین حالت اش، حتی مبارزه برای کشور هم، وقتی که در قالبی روشن نباشد، سرنوشتی بهتر از آنچه بر این ملت رفته است نمی تواند نصیب ما نماید. راوایی ها شاید بگویند که ما با دیگران فرق داریم، چه فرقی؟ آیا مجاهدین، در مقابل روس و حکومت دست نشانده اش مبارزه نکردند؟ گرچه ارزش مجاهدت مردم کشور ما، به عنوان تجربهء تاریخی در جایش قابل قدر است، اما از منظری آسیب شناسانه، ضعفهای آن مبارزه تجربهء تلخی دیگر برای کشور آفرید که درنگ کردن بر آن ضروری و مبرم است. بدین سان، سازمانی که در عرصهء عمومی حضورش صفر است، و تاثیر گذاریش بر فرایندی تاریخی و سرنوشت تاریخی این ملت تقریباً هیچ است، چگونه می تواند مثل دونکیشوت وار از مسایلی سخن بگوید که نه به قامت اش می آید، و نه خودش بهتر از آنانی است که نقدشان می کند؟

    • دوستان، فکر نمیکنید که اگر راوایی ها در پی دریافت پول و امکانات میبودند راه ساده تر این بود که یک ان جی اوی غیرسیاسی بسازند و اعلان کنند که سیاست کار شان نیست و به مسایل سیاسی و دولت و کارکردهایش کاری ندارند تا میلیونها دالر را میتوانستند همچون سایر ان جی او هایی که میلیونر شدند، بدست میاوردند؟؟ مگر فراوان زنان دیگر نبودند که این راه را در پیش گرفتند و به همه چیز و حتی به جوایز کلان کاخ سفید و وزارت خارجه امریکا رسیدیدند؟

      فکر میکنم این نوشته کمی خصمانه نوشته شده باشد چون فقط چند اتهام زده شده و عامگویی است سراسرش به هیچ مثال مشخص و یا هم به فاکت هایی اشاره نشده است.

      درین نوشته هیچ اصول ساده تحقیق مراعات نشده است و بیشتر میتواند آنرا یک اتهام نامید تا چیز بیشتر.

  • i expeienced it my self they threatened me if i talked to any body about Rawa and about what i had seen i would have been killed. it was a few years back i wanted to join and talked to some members and attended some meetings then decided not to join.

  • آقای نیک آئین !
    مقالات تانرا در مورد راوا مرتب میخوانم هیچ کدام مطالب تان چیزی تازه ی در خودنهفته نداردآنقدرکهنه وتکراری است که اکنون این سوال مطرح میشود که یا وظیفه ای دارید ومطابق دساتیر عمل میکنید ویا اینکه مرض بی درمان شما رارنج میدهد ومیخواهید فقط با نوشتن خود را تداوی کنید اگر غیر از این است بفرمائید لطف نموده یک سوالم را جواب بدهید
    اگر بقول تان »میدانیم که راوا یک سازمانک سیاسی بی قدرت و ناتوان است. در بین مردم افغانستان کدام جایگاه و پایگاهی ندارد. یک سازمان مسلح هم نیست. درمدت سی سال فعالیت خود سرکرده های راوا هیچ گونه حاکمیت عملی در هیچ نقطه ء افغانستان نداشته اند.«پس چرا اینقدر مقاله ومطلب در مورد راوا مینوسید ؟

    • خانم فرشته

      برای اینکه راوا، که تعدادشان اندک است، اما دروغهایشان زیاد، در اینترنت به فحض دادن این و آن مشغول هستند، لذا خوب است که کمی ادب شوند. وگرنه این سازمان در افغانستان نه سر پیاز است نه ته پیاز!
      اصلا بسیاری از مردم نمی دانند که اینها اصلاً وجود دارند. می توانید بروید از مردم عادی در خیابانهای کابل پرسان کنید. اما راوایی ها با طمطراق، در نزد خارجی ها خود را صدای مردم افغانستان اعلام می کنند! عجب دروغ گندهء...

  • سلام اقای میر هزار:

    این بازی را نه بلکه این بحث را تا روشن شدن نسبی حقایق ادمه خواهم داد .البته با شما نه با ادم های مانند مهدی خان.بگذار در موجودیت یک روز نامه نگار کنجکاوی یک خواننده کنجکاوی هم وجود داشته باشد.

    شما در جواب پرسش اول : 1_ این را همه هموطنان ما به خوبی میدانند که شیاطین جهادی از جنس سنی و شیعه آن بد ترین جنایات را به مردم ما به خصوص به اهالی بی پناه کابل مرتکب شدند.که دران سرجنایت کار مزاری و خلیلی و مخقق...به همان اندازه جنایت کردند که گلبدین،سیاف ،مسعود،ربانی،دوستم...ولی شما با همه ادعاهای دموکراتیک تان جه وقت و در کجا به آنها پرداختید؟.(نگویید که در کابل پرس? پرداخته شده زیرا شما مسولیت فقط مقالات خودرا دارید).نوشتید:

    «يک: اين را همه می دانند که تنها شياطين شيعه و سنی جهادی مرتکب جنايت و چور و چپاول نشدند. جنايت و چور و چپاول آن ها به اندازه ی خود ضد انسانی هست اما آيا فقط جنايتکاران و دزدان جهادی و نه دزدان و جنايتکارانی که از زمان دزد و خاين معروف محمد ظاهر بر گرده ی مردم سوارند؟ اين را همه می دانند که اگر جنايات محمد ظاهر خاين و خاندانش شمرده شود يا جناياتی که آدمکشان طالب مرتکب شده و می شوند، ، تنها جنايات جهادی ها بدترين نیست.»

    شما که از جنایات ظاهر و خانواده اش و طالبان بسیار زیاد گفتید که من هم با شما در زمینه همنوا هستم.ولی از جنایت کاران هزاره چرا تیر تان را آوردید؟.

    دوم:من نوشتم : 2_شما شخصا در قبال 7و 8 ثور این سیه روز ترین روزهای تاریخ کشور ما موضع نگرفتید و معلوم نشد که یک روز آن برای تان عزیز است و یا هردو روز و یا هیجکدام؟جواب دادید:

    دو:« من شخصا در قبال بسيار چيزها موضع نگرفته ام چون ده دست ندارم و مانند شما نيز که 8 ساعت کار می کنيد يا نمی کنيد نيستم...دقت کنيد که اين مسايل را درک کنيد لطفا. من نه کدام بستگی به هشت ثورش دارم و نه هفتش. گور پدر هر دوی آن ها که اکنون ما را وادار کرده اينگونه و با اين لحن برای هم بنويسيم. انصاف داشته باشيد لطفا و فقط مقايسه ای بين عناوين همين سايت و سايت های وابسته به ايادی هفت و هشت ثورش بياندازيد. اين را هم علاوه می کنم که يکی از ريشه های جنايات بوقوع پيوسته در دوران آدمکشی بعد از محمد ظاهر را بايد در دوره محمد ظاهر جست.»

    درقسمت اول جواب تان باید بگیم اقای میرهزار که 7 و 8 ثور روز های عادی سال نیست.مسولین این دو روز ملیون ها هموطن من وشمارا وحشیانه کشته اسیر ساخته،شکنجه نموده،آواره ساخته...

    جرا این دو روز را با ریشه های آن حتی زمان ظاهر تا کنون ارزیابی نکردید؟.مسولین این دو روز تنها مسول سرقت ده یا صد ملیون دالر ویا بیش از آن نیستند. آنها کشورت را ویران کردند.

    در قسمت دوم من این انصاف را دارم اقای میر هزار .به همین خاطر است که من با پیام مجاهد،شهادت،اصالت ...بحثی ندارم.به خاطر داشته باشید اقای میر هزار موضع گیری در برابر این دو روز موقعیت دموکراتیک وغیر دموکراتیک و در یک کلام موقعیت انسانی وغیر انسانی سیاسیون،فرهنگی ها ...را مشخص می سازد.

    سوم:من دفاع تان را از رژیم مستبد ایران و خمینی مستبد«دروغ نبافته» ام.توجه کنید آقای میرهزار شما در مصاحبه تان با خانم فرح کریمی تحت عنوان « سلاح اتمی، ايران و عقلانيت سنتی» مینویسید:

    «کابل پرس : آيت الله خميني به عنوان بنيان گذار جمهوري اسلامي؛ اين انقلاب را انقلاب پا برهنگان و مستضعفان توصيف مي كردند. انقلاب 57 انقلابي بود كه يكي از وجوه اصلي اش همين وجه پوپو ليستي و مخاطب قرار دادن محروم ترين اقشار جامعه بود و اين وجه هميشه در طي اين سالها يكي از خصوصيات اصلي حكومت جمهوري اسلامي باقي مانده بود»

    وقتی مطلبی از طرف کابل پرس نوشته می شود مسولیت آن 100%بدوش شماست زیرا غیر شما هیچ کسی دیگری مسولیت ندارد.

    حال دیدید آقای میر هزار که بنده «دروغ نبافته» است.

    • سلام خانم ليمه،

      مهربانی کرده و به بخش پيام های اين صفحه نگاهی بياندازيد. پس از اينکه به سوالات شما مفصل جواب داده شده، از شما سوالاتی پرسيدم که به هيچ عنوان جوابی نداديد و به قول خودتان تيرتان را آورديد. ممکن است به اين سوالات جواب دهيد؟:

      1: آيا افراد حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشته باشند يا نه؟ 2: آيا يک سازمان آزاديخواه بايد حداقل به اعضايش گزارش مالی بدهد يا نه؟ 3: آيا زن خليل زاد مشاور افغان بوش، مشاور ارشد يک سازمان آزاديخواه و چپ باشد خوب است يا نه؟ آيا اگر زن خليل زاد مشاور ارشد و مهم راوا نيست ، بهتر نيست که اين سازمان يک بيانيه به زبان انگليسی و فارسی و پشتو نشر کند و رسما اعتراض کرده و بگويد که ايندروغ است و در سايت های اينترنتی به دروغ آمده که مشاور ارشد و مهم راواست و ما نمی خواهيم چنين مشاوری داشته باشيم که حاضر شده زن خاينی مانند خليل زاد شود؟ 4: آيا يک سازمان چپ و مخالف سياست های ايالات متحده، بايد مهره ی اصلی ايالات متحده در افغانستان زلمی خليل زاد را نقد کند و يا تنها بگويد داکتر خليل زاد، آقای خليل زاد؟ آيا خليل زاد شايسته ی کلمه ی خاين و قبيله گرا و مهره ی پوشالی امپرياليزم نيست؟ 5: آيا يک سازمان چپ نبايد مهره ی درشت بانک جهانی که سازمانی کاملا در خدمت ايالات متحده است را نقد کند؟ آيا سزاوار است که هم چپ باشی و هم نوکری احدی برای بانک جهانی برای چپاول بيشتر را نقد نکنی و از خيانت ها و دزدی هايش ننويسی و ننويسی که آشکارا پول جاسوسی دريافت می کرد و اينقدر سرقت کرده و اين سندش در کابل پرس? نشر شده (مانند خبر اختلاس قانونی ) و اين دزد و خاين هر روز زير تاييدی های پروژه ای نيم بند ان جی او ها را امضا می کنند که از ميلياردها دالر آن، بيست درصد هم برای مردم نرسيده است؟ يا فقط کلی گويی خوب است و جزيی گويی فقط برای قانونی و محقق خاين خوب است؟ 6: آيا نبايد به تيوريسين ارتجاع و آدمکشان طالب و دست پرورده بيگانگان اشرف غنی احمدزی تاخت؟ اشرف غنی احمدزی تبديل به يک چهره ی بين المللی شده است و می شود گفت همسنگ با زلمی خليل زاد. آيا درگذشتن از مهره های درشت و پرداختن به حاشيه ها خوب است؟ 7: آيا خوب نيست که يک ان جی او سالار تمام عيار و نظامی سابق سياف ضيا بوميا کوبيده شود؟ 8: آيا خوب نيست که حبيب الله رفيع در کنار رهنورد زرياب کوبيده شود. حبيب الله رفيع، مشاور کريم خان خرم طالب انديش معروف است. او با ارگ نشينان رابطه ی خوبی دارد و مشاور خوب قبيله محسوب می شود. تبليغات چی کرزی بود و هست و هم انديشه با نجيب منلی است که راه را برای نسل کشی بعدی آماده می کند. اگر هر شبکه ی تلويزيونی را در افغانستان بگيريد، سر و کله ی حبيب رفيع را می بينيد . حداقل 10 فرصت شغلی را در رسانه ها از جوانان با استعداد غصب به تمام معنا غصب کرده است. 9: فاروق خان وردک چطور؟ فارق خان وردک چهار پست دولتی را اشغال کرده و سر در آخور اين و آن داشته و دارد. اين موجود مانند موجوداتی ديگر فراتر از دولت عمل می کند و نمی توان به بهانه ی اينکه راوا يک سيستم را نقد می کند وقتی گفت دولت يعنی فاروق وردک هم، اشرف غنی احمدزی و انورالحق احدی هم. حنيف اتمر هم. اين موجودات واقعا فراتر از دولت عمل می کنند و از طريق سفرای کشورهای مختلف ، در مواقع لازم بر دولت فشار می آورند و گاهی هم از طريق رفقا ی طالب و القاعده پسندشان. 10: آيا بهتر نيست که به راوا توصيه کرد که برای اثبات گپ خود و اينکه دمش به اين و آن وصل نيست، حالا اگر می خواهد کامران ميرهزار را نقد کنند، نقد کنند، ولی چند نفر از اين در آمريکا نشسته ها را وظيفه دهند که اين موجودات را که ذکر کردم نقد کنند. هر کدامشان شروع کنند با همان لحن راوايی چيزی نوشتن و در سايت مبارکشان نشر کنند. آيا فکر می کنيد اين جسارت را دارند؟ نگوييد وقت ندارند. وقت زياد هم دارند اگر بخواهند. برای نوشتن عليه من وقت پيدا می شود. عليه اين موجودات نه؟ 11: چرا شما خود را بيچاره فرض می کنيد و حاضر نبوديد و نيستيد که کاری انجام دهيد و فقط آمده ايد که در دفاع از راوا عليه من بنويسيد؟ 12: آيا حاضر هستيد که يک پلاکارد برای محاکمه ی جنايتکاران در افغانستان از زمان محمد ظاهر خاين تا کرزی به دست بگيريد و مقابل پارلمان آلمان روزی يک ساعت بياستيد؟ برای مدت يک هفته وقت مبارکتان را برای محاکمه ی جنايتکاران اختصاص دهيد ؟ در همين کابل پرس من پوشش خبری می دهم و از خبرنگاران آلمانی نيز می خواهم که اين خبر را پوشش دهند. يا يک کار ديگر می توانيد انجام دهيد؟ پلاکاردی را بدست بگيريد که در آن خواستار محاکمه ی جنايتکاران شويد و به دفتر چند رسانه آلمانی برويد؟ 13: آيا حاضر هستيد که همانگونه که عليه من شروع به نوشتن کرديد، نوشته هايی را نيز عليه زلمی خليل زاد، فاروق وردک، اشرف غنی احمدزی، حبيب الله رفيع، ضيا بوميا، انورالحق احدی، نجيب منلی و حنيف اتمر بنويسيد؟ يا شما فقط عليه کامران ميرهزار شير شده ايد؟ 14: آيا می شود از راوا بخواهيد که آن ها نيز با لحن راوايی خود (لحن راوايی ) اين افراد را نيز مورد تاخت و تاز قرار دهند؟

      در ضمن به نظر من تمام نظرات آقای مهرايين و پرسش هايی که طرح می کنند درست و دقيق است و باز می بينيم متاسفانه بجای پاسخ معقول و منطقی ماشين های خودکار دشنام بکار افتاده اند.
      آقای مهرايين که "آمريکا" را امريکا می نويسند، دموکراسی را "ديموکراسی" و نبايد چندان مرض فارسی ستيزی راواچی ها گُل کند. مگر اينکه آنان مانند همیشه شرم نکرده بگويند چرا نامش "مهرآيين" است و چيز ديگری نيست.

    • albate hkanomi lamideh az Alman bayad avall az hama hkodra yek kami rawshan tar moarrafi konad ta fahmide shavad ke chekare ast .aya raes Sazemani foshi bazari RAWA ast ya kodam az yek farzandani hkanedani saltanati ast?motmainan ke namat mostaar ast . omid varam teeeeraaatraa nayavari,,,chon shoma kalame (terrat)ra hkyeli dost darid. shayad ham kodam jayee (terrii)shoma dard mikonad.

    • من با اجازهء آقای میر هزار می خواهم نکاتی چند را به عرض خانم محترم لیمه برسانم و آن را از سوال آخر وی شروع می کنم. در سوالهای شما یک نوع مطلق نگری و برداشت قالبی وجود دارد که گویا همهء آن چیزی که شما به آن باور دارید صادق اند و باورهای دیگران غلط و نادرست. این نوع مطلق نگری که بی هیچ پرسشی به نتایج مطلق رسیده است، نوعی جزمیت و دگم اندیشی ساده و بدوی و خالی از تفکر و اندیشهء خلاق است.

      شما آن گزینه از سخن میر هزار را دفاع از جمهوری اسلامی قلمداد کرده اید. موضع گیری در مورد خمینی و انقلاب ایران دشوار است. حتی فوکو، فیلسوف فرانسوی، و بسا از دیگر اندیشه ورزان منتقد انقلاب و رژیم ایران، برداشتشان از تحولات در ایران، تقریباً همان است که میر هزار به نحوی دیگر آن را بیان کرده است. میر هزار از انقلاب 57 سخن می گوید، انقلابی که فوکو در مقالهء آن را"روح یک جهان بی روح" می خواند. من سعی در تعمیم برداشت فوکو از انقلاب ایران، با آنچه که در ایران امروزی می گذرد ندارم. برداشت من برداشتی است از موضع فهم یک پدیده و تجربه ای جمعی که ارادهء همگانی را به تصویر می کشد. اما وقتی می خواهیم با پیش داوری های سیاسی و ایدئولوژیک پدیده ای را بر برسیم، حتی کودتای 7ثور سال 57 افغانستان و یا سقوط رژیم کمونیستی و رویداد 8 ثور را، داوری ما مخدوش و سطحی می شود. خصوصا وقتی از روی کینه دست به داوری بزنیم.

      می بایست این پدیده ها را، مخصوصا سقوط رژیم کمونیستی در افغانستان، و رویداد 8 ثور را، که پایان دورهء از تاریخ کشور ما است را با دیدی متفاوت نگریست. با آن می باید در کلیت اش اندیشید. من به عنوان یک مجاهد، زمانی می توانم رویدادهای کشورم را تحلیل و موشکافی نمایم که از مواضع سیاسی ام کناره گیری نمایم. شاید در آن صورت بتوانم داوری بهتری در مورد دیگران نمایم. جنک با روس، جنگ با رژیم دست نشاندهء آن نه گفتن به استبدادی بود که آن رژیم آورده بود، و نه گفتن به اشغال کشور. سقوط رژیم کمونیستی یک فرایند نا گزیر بود، عمر رژیم به پایان رسیده بود، آخرین ذخیره های ایدئولوژیک آن مصرف شده بود، دیگر حتی بیروی سیاسی نیز به آن خیالهای سرخ باور نداشت، با رفتن رژیم، کشور نیز چند پاره شد.

      آن پدیده ، یعنی جنگ با روس همانند همهء رویداد های دیگر اکنون خاموش شده است، و کمتر کسی است که به آن از منظری فکری بنگرد و آن را تجزیه و تحلیل نماید. اکنون رویدادها در سطحی دیگر جریان دارد، بسیار تکان دهنده است که ما تاریخ کشور خود را سطحی، و با حب و بغض های سیاسی یا قومی، بی مایه نماییم. کاری را که راوا می نماید همین است، آنها در تجربهء تاریخی این ملت سهم نداشته اند، و یا نقشی بسیار پرت و حاشیه ای داشته اند، در متن کسانی دیگر حضور داشته اند، که وجود اینها را نا دیده می گرفته است، لذا تمام دست آوردهای آن دوران را با دیدی بیگانه می نگرند، لذا آن را نفی و طرد می کنند، برای من غریب نیست که خانم لیمه بپرسد " اقای میر هزار موضع گیری در برابر این دو روز موقعیت دموکراتیک وغیر دموکراتیک و در یک کلام موقعیت انسانی وغیر انسانی سیاسیون،فرهنگی ها ...را مشخص می سازد." چه اینکه هفت و یا هشت ثور برای خانم لیمه هردو بی ارزشند، چون هردو با وی بیگانه اند و وی نقشی از خود را در آن نمی بیند. دشمنی وی با هردوی آنها یکسان است، چون با هردو پیوندی ندارد، اگر پیوندی هست، بیگانگی و نا آشنایی است. طالبان مجسمه های بامیان را به راحتی از میان بردند، چرا؟ چون از نظر تاریخی خود را با آن بیگانه حس می کردند، در آن هیچ تجربهء تاریخی، یا فرهنگی ملت خود را نمی دیدند، لذا آن مسجمه ها در نزد آنها ارزشی نداشت. اما در مقابل حزب وحدت، که آنها هم بنیادگرا خوانده می شوند، آن مجسمه ها را ویران نکرد، چرا که پیوندی تاریخی بین خود و آثار گذشتگان حس می نمود. رابطه، رابطهء بیگانگی و خنثی نبود. در مورد هشت ثور هم همین رابطه قایم است.

      ... و همچنان اعتقاد به دموکراسی هیچ ربطی به موضع گیری در قبال آن تحولات ندارد. حتی گمان من چنین است که بی مهری در مقابل مبارزهء ملت در مقابل تجاوز بیگانه، و فرایند آزمون و خطای مبارزه در کشور، با توجه با نا بالغی سیاسی در کشور، موضعی غیر ملی و غیر دموکراتیک خواهد بود. ما می باید تجربهء ملی خود را، یعنی جنگ با تجاوز بیگانه را با دیدی فراختر ببینیم.

    • سلام:

      آقای میر هزار: من هم صد بار ازتان می خواهم همان آدرسی را که دوباره خواندنش را به من توصیه کردید بخوانید.وبه خصوص از خواننگان عزیز می خواهم که آن بحث هارا تعقیب کنند.و ببینند که شما چه دلایلی به نپرداختن به مزاری،محقق،خلیلی وغیره جنایت کاران هزاره و شیعه ارایه کردید.

      شما صد مرتبه دیگر هم مقالات ضد راوایی بنویسید و یا مقالات آدم های مانند مهدی خان را تایید کنان نشر کنید. چون سایت شماست ونمیشود که «گیره زما واک د ملایان» هم جنانیکه یک زمانی نشریه های گلبدینی شهادت و پیام زن مسلمان شروع کرده بودند.ولی به جز شرم ساری جیزی گیر شان نیامد.

      ولی من هم حق دارم از شما بپرسم آقای میر هزار:آیا مزاری،خلیلی،محقق،انوری...جنایت کار اند و یا خیر؟یا هنوز در باره آنها تحقیق نکرده اید؟ لطفا نگویید گور پدر جنایت کار می خواهد خلیلی باشد و یا محقق.

      ایا خون ملیون ها هم وطنت کم ارزش تر از اختلاس چند وزیر و ریس و وکیل است؟که پرداختن به اختلاص هم به جایش ارزشمند است.

      آیا دفاع تان از رژیم مستبد ایران و خمینی مستبد را من دروغ بافته بودم که هیج اشاره ای هم به آن نکردید؟

      جواب پرسش های خودرا در نوشته راوا مفصلا یافته اید اگر فراموش کردید دوباره انرا بخوانید .

    • آقای «خواننده» سلام:

      موضع گیری در برابر رژیم و سردمداران ایران «دشوار» نیست.استبدادی را که رژیم نه تنها بالای مردم ایران بلکه بالای مهاجرین بی پناه ما اعمال نموده از هیچ کس پوشیده نیست. و اگر از همه آنها که بگذریم تنها ساختن،تربیت و تجهیز مزدوران وحدتی و انداختن آنها به جان مردم ما کافیست که هزاران لعن ونفرین به رژیم ایران و سردمداران آن بفرستیم. اینکه فلان به اصطلاح پروفیسر
      راجع به ایران و یا هر کشوری چه میگویدمربوط میشود به موقعیت و طرز دید همان پروفیسر.مردم ما میگویند که پیش طبیب چه میروی پیش کسی برو که مریض شده بود.سه ملیون انسان وطن ما به جز اقلیت نوع وحدتی ها و گلبدینیها... با گوشت و پوست استخوان خود استبداد آخوندی را تجربه کرده اند.یکبار به آقای میر هزار هم نوشته بودم که تنها اردوگاه« تل سیاه» کافیست که به عمق استبداد اخوندی پی برد. و اگر لازم میدانید که از صد ها پروفیسر و محقق و دانشمند نقل قول های از جنایات رژیم بیاوریم.

      آقای «خواننده»:وافعا که داوری ما از روی «کینه » است .اما این کینه ،کینه دودشنام نیست،کینه ضربه به منافع ما نیست.کینه ای است که در اثر ریختن خون بیش از یکنیم ملیون هموطن من بوجود آمده،کینه ای هزارن هموطن زندانی شده ،شکنجه دیده است و کینه ملیونها آواره شدن از کشور است.آیا به نوکران روس و تنظیمهای جنایت کار جهادی باید به گفته ایرانی ها بگوییم که: خسته نباشید دست تان درد نکند و مارا ببخشید که حسابی خدمت نرسیدیم؟؟و دها برابر این خون های ریخته شده هم فدای تان؟؟

      به نظر من آقای «خوانند»:ما زمانی حق داریم و باید از «مواضع سیاسی خود کناره جویی»کنیم که مواضع سیاسی خودرا در تقابل با وطن دوستی و ارمان اکثریت مردم خود ببینیم.در غیر آن آب را به آسیاب جنایت کاران انداخته و خود بدترین مسولیت را در برابر مردم و تاریخ پذیرا خواهیم شد.عدول از مواضع عدالت خواهی قرار گرفتن در صف ستمگران است.

      آزادی خواهان کشور هیج گاه خودرا از جنگ مقاومت ضد روسی بیگانه فکر نکرده اند.آنها بالاتر از توان خود درین راه گام برداشته اند و بیش ترین قربانی را هم داده اند.و با پدیده ایکه سیاه است و جنایت کار(سران تنظیمهای جهادی)هیچگاه خویشاوندی هم نباید داشته باشندو این خویشاوندی هم حق مزدوران روس است که باید با وحوش تنظیمی داشته باشند.نه از آزادی خواهان و عدالت خواهان.

      آزادی خواهان وافعا با 8 ثور خودرا بیگانه احساس کردند اما نوکران روس نی.زیرا هرگز دموکراسی ، عدالت، آزادی و ترقی نمیتواند با کشتار ،وحشت، بربریت،تجاوز به ناموس،غارت دارایی عامه و مردم خویشاوندی داشته با شد.

      ودر اخیر:سیاه گفتن 8 ثور به هیچ وجه« بی مهری در مقابل مبارزهء ملت در مقابل تجاوز بیگانه» نبوده بلکه ادای احترام به خون قربانیان بی گناه وبی پناه کابل و سایر نقاط کشور است.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس