صفحه نخست > دیدگاه > هفت و هشت ثور را چگونه بخوانیم؟

هفت و هشت ثور را چگونه بخوانیم؟

نويسنده: امین الله کاردان
جمعه 27 آپریل 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

من از کابل هستم که سالها دور از وطن زندگی کرده ام. اما امسال فرصتی شد که به کابل بروم و از نزدیک همه گذشته ها را مشاهده کنم. دلم بسیار دردمند است. تا این که فرصتی دیدم و به مناسبت 7 ثور و 8 ثور دیدگاه های خودم را بیان کنم. از سایت کابل پرس? تشکر می کنم که نوشته ها و دیدگاه های هموطنان را منتشر می کند. زیرا دیدم تنها سایتی است که نوشته های مختلف را صادقانه و بدون سانسور منتشر می کند. و به راستی که تنها جای است که به آزادی بیان و دمکراسی واقعی عقیده مند و پایبند است.

این نوشته در ارتباط با دو واقعه بزرگ تنظیم شده است. که این دو واقعه بیانگر تحولات مهمی در تاریخ افغانستان است.

در تاریخ معاصر افغانستان این دو روز (7 و8 ثور) بسیاری مهم و حساس بود. هفت ثور یاد آور تحولات سیاسی جدیدی است که روند تاریخ سیاسی افغانستان را دگرگون کرد. هفت ثور 1357 سر آغاز تمامی تحولات سه دهه اخیر افغانستان به حساب می آید. 8 ثور 1370 نیز در تاریخ معاصر ما بسیار مهم است زیرا که در تداوم تحولات 7 ثور قرار داشت، با این تفاوت که سرآغاز تحولات بعدی دراین کشور شد، آنهم تحولاتی که ماهیت بکلی متفاوت از دوره قبل بود.

از این لحاظ لازم است این دو روز تاریخی به نحو جداگانه مورد توجه قرار گیرد.

آنچه در ارتباط با این دو روز، و تحولات مربوط به آنها اساسی می نماید، بررسی درست و واقع بینانه آن درتاریخ افغانستان است. هرنوع بررسی از این دو روز می تواند نسبت به احساس ملی و دینی ما تاثیر گذار باشد. یک سئوال سرنوشت ساز و جهت گیرنده برای هر فرد افغانستانی می تواند این باشد که: کدامیک از این دو روز باعث سربلندی و کدامیک باعث سر افکندگی ما افغان ها است؟. احتمال دیگری هم ممکن است به ذهن برسد؛ و آن این است که هردو روز یک حکم داشته باشد؛ یا هردو باعث سرافکندگی و یا هردو باعث سر بلندی باشد!؟.

1. 7ثور 1357

این روز مصادف با کودتای حزب خلق در افغانستان است. در این روز کودتا چیان کمونیست با شورش در اردوی ملی و تصرف کاخ ریاست جمهوری دولت جمهوری داوود را سرنگون کرد و نور محمد تره کی را بر کرسی ریاست جمهوری نشاند. قصه در این جا محدود نماند زیرا نظام کمونیست خلقی برنامه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خویش را در زود ترین زمان ممکن روی دست گرفته و در صدد تطبیق آن بر افغانستان برآمد.

کودتاچیان کمونیستی در اولین مرحله و در راستای تطبیق برنامه های ترقیخواهانه خویش!، به دست گیری گسترده مردم و نخبگان فرهنگی و دینی روی آورد. در ادامه این برنامه ها، کشتار و قتل عام عمومی زندانیان و دستگیر شدگان یک طرح جنایت کارانه دیگری بود که در اوایل حاکمیت آنها اجرا شد.

در این زمینه قتل عام زندانیان پل چرخی یک نمونه از صدها نمونه جنایت این کودتا شناخته و در تاریخ افغانستان ثبت و ضبط است. تخریب کشور و کشتار مردم افغانستان در ارتباط با قیام ها و شورش های استقلال طلبانه و اسلامی مردم توسط دولت کمونیستی تداوم اقدامات جنایت کار کمونیست ها در افغانستان است. دومین اقدام کودتاچیان کمونیست دعوت از ارتش بیگانه شوروی و تجاوز به افغانستان بود. در این اقدام استقلال نیم بند افغانستان هم از بین رفته و کشور مورد تجاوز مستقیم ابرقدرت شرق قرار گرفت.

سالروز تجاوز ارتش سرخ(6 جدی 1358) هم یک روز تاریخی و مهم در تاریخ افغانستان است که در فرصت خودش باید مورد تحلیل قرار گیرد. در این رابطه تحلیل ابعاد و زوایای مختلف جهاد مقدس مردم افغانستان نیز به عنوان یک افتخار و یک حماسه در تاریخ بشریت به حساب می آید که آنهم قصه های دراز و پر ماجرای دارد.

مهاجرت های سخت و دشوار مردم با تمام پیامدهای آن و در نتیجه نابودی بیش از یک ملیون نفر از جمعیت افغانستان و خرابی وسیع کشور از نتایج قطعی کودتای 7 ثور و حاکمیت کمونیست ها در افغانستان بود.

در ارتباط با پیامدها و نتایج خواسته و ناخواسته رخداد تاریخی 7 ثور 1357 آنچه گفته شد، حد اقل و کلیاتی از تاریخ مربوط به این تحول مهم بود. اما این که آیا این تحول باعث سرافکندگی عاملان اصلی کودتا است یا نه ؟، قضاوت با مردم افغانستان است.

ممکن است برای برخی از عاملان بجا مانده از آنروز های سخت و سرنوشت ساز باعث سربلندی و یا سرافکندگی باشد همان گونه که برای مردم افغانستان یادآور سختی ها و خاطره های ناگوار و پریشان کننده خواهد بود.

یک تحلیل این است که تحولات مربوط به 7ثور1357 در مقایسه با مصیبت های بجا مانده از کودتای 8ثور 1370 وضعیت بهتری دارد. زیرا در برابر مصایب بجامانده از حاکمیت مسعود- ربانی نمره بهتری بدست می آورد. مگر آنکه بگوییم از این جهت هم ، فرمانده احمدشاه مسعود و محترم برهان الدین ربانی نسبت به تره کی، امین، ببرک، و نجیب امتیاز بالاتری را کسب کرده است!؟.

ما در این ارتباط قضاوت نمی کنیم و فقط پرسشی از مردم و نخبگان فرهنگی افغانستان داریم که به راستی قضاوت شما چیست و شما به عاملان کودتای 7ثور چند نمره می دهید؟؟؟

2. 8 ثور 1370

8ثور به سالروز نابودی حاکمیت کمونیستی و پیروزی مجاهدین افغانستان شهرت یافته است. در این روز نیروهای نظامی احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری، گلبدین حکمتیار، و عبدالرشید دوستم وارد شهر کابل شده و این شهر به دست آنها سقوط کرد. از این بابت روز پیروزی مجاهدین نامگذاری شده است.

در سقوط شهر کابل و تصرف موقعیت های اداری، اقتصادی و نظامی کابل داستان ها و قصه های زیادی در دل تاریخ نهفته است که فرصت بیان نیست. بسیاری عقیده دارند که توافقات پشت پرده و دوامدار شورای نظار احمدشاه مسعود با شوروی ها و نیروهای وابسته کمونیستی- قومی در دولت نجیب عامل اصلی موفقیت مسعود در تصرف موقعیت های نظامی و کوه های اطراف کابل بود. و همین امر باعث بدست آوردن موقعیت بالادست مسعود در کابل شد. به دنبال این امر حضور قدرتمند و غیر قابل پیش بینی سایر نیروهای رقیب درکابل به مزاق فرمانده مسعود خوشایند نبود و از همین رو باعث حساسیت و مخالفت خونین وی با سایر نیروهای قومی درکابل شد.

یک عامل حاکمیت بالادست مسعود در کابل معاهده تاریخی جبل السراج بود. در این معاهده مسعود، مزاری و دوستم برای شکستن انحصار قومی پشتون ها و رفع محرومیت از ملیت های هزاره، تاجیک و ازبک گردهم آمده بودند. البته بعدها مسعود به این عهد خویش نیز وفا نکرد زیرا پس از بیرون راندن نیروهای رقیب دیرینه خود گلبدین حکمتیار از کابل غرور بی مانندی به دست داد و همین غرور باعث شد که در اولین فرصت برعلیه دوستان هم عهد خویش شمشیر کشد.

مسعود وقتی نیروهای جنوب و علی الخصوص حکمتیار را از شهر کابل بیرون راند، خود را مدافع مردم کابل خواند و حملات حکمتیار را بر علیه موقعیت های نظامی خود، تهدید مردم کابل از جانب حکمتیار لقب داد. در حالی که او تنها کسی بود که با تصرف کوه های اطراف کابل مردم را به اسارت گرفته بود.

در ارتباط با کارها و حوادث انجام شده پس از 8 ثور 1370 و در دوره حاکمیت احمدشاه مسعود بر کابل یکی از روایت های قابل اطمینان کتاب جنرال نبی عظیمی است که از نزدیک مسعود روایت می کند. بر اساس گزارش این کتاب مسعود در مقایسه با حکمتیار هیچ امتیاز نداشت. زیرا در این رابطه جنرال نبی عظیمی که خود در تحویل موقعیت های نظامی کابل و تسلیحات نظامی اردوی افغانستان به مسعود نقش اصلی داشت، چنین اظهار می دارد: " احمدشاه مسعود توپ ها و تانک ها را به سوی مناطق مسکونی چنداول و خانه های غرب کابل نشانه گرفته بود، و دست در کمر بر بالای کوه تلویزیون ایستاده و نظاره می کرد و لبخند رضایت بخشی را بر لب داشت که هزاران انسان بیگناه در آتش خشم و غرور حاصل از پیروزی او زنده زنده کباب می شد."( به نقل از کتاب اردو وسیاست ص 412).

جنرال نبی عظیمی در کتاب خویش بیانیه محترم مجددی را نیز ثبت تاریخ کرده است. در این بیانیه مجددی تاکید می کند که:" شورای نظار احمدشاه مسعود تمام امکانات اقتصادی،مالی و نظامی و اداری افغانستان را به نفع گروه خویش مصادره کرده و هیچ نوع همکاری را دولت وی ندارد. و همچنان وزارت دفاع مسعود در برافروختن جنگ های قومی و تنظیمی بین حزب و حدت و اتحاد سیاف نقش اصلی را داشت."

در همان کتاب نبی عظیمی وقایع و اتفاقات دوران حاکمیت مسعود- ربانی را از نزدیک مسعود و به خوبی گزارش می کند. وی در بخشی از کتاب خود اتهامات شورای عالی قیادی و سران جهادی را در یک جلسه رسمی و با حضور نمایندگان گروه ها و شخص مسعود برعلیه وزارت دفاع مسعود چنین بر می شمارد:"1. چرا مقدار 50 تن طلای بانک مرکزی به عنوان پشتوانه ارزی افغانستان از بانک مرکزی توسط نیروهای شورای نظار به غارت رفته و از کابل به پنجشیر منتقل شد؟. 2. چرا از دستورات محترم مجددی اطاعت نمی شود و چرا اعلامیه های جناب ایشان در رادیو و تلویزیون سانسور می شود؟ 3. چرا در امر دستورات مجددی صاحب که شخص ربانی نیز درمعاهده پیشاور امضاء‌کرده است، کارشکنی می شود؟".

نبی عظیمی در کتاب خود تصریح می کند که" در این جلسه مسعود هیچ گونه جوابی نداشت و سکوت کرد". نکته دردناک دیگری که نبی عظیمی به حکم مسلکی خود در کتاب خودش دردمندانه آورده است این است که:" احمدشاه مسعود اردوی منظم افغانستان را به دست خویش منحل اعلام کرده و نیروهای شورای نظار خودش را در قالب اردوی ملی ترفیع و مقرر کرد. و این چیزی بود که به دستور مستقیم پاکستان انجام شد. همان گونه که خیانت تاریخی بود که در حق ملت افغانستان و تاریخ استقلال خواهی این کشور اعمال شد."( اردو وسیاست ص 417)

از وقایع انجام گرفته پس از 8 ثور 1370 سه حادثه نقل شد. این سه حادثه یکی مربوط به نحوه تصرف کابل و جنگ های قومی- تنظیمی بود. حادثه دوم مربوط به اقدامات و تحولات انجام شده در دولت و بدنه اساسی اردوی افغانستان و سرمایه های اقتصادی کشور بود که تمامی آنها سرمایه ملی و تاریخی افغانستان به حساب می آید. حادثه سوم مربوط به برخورد دولت مسعود-ربانی با مردم بیگناه کابل بود که از این زاویه نیز مقایسه ی خوبی با دوران حاکمیت کمونیست ها انجام می شود. البته "فاجعه افشار" و جنایت های انجام شده در آن هم در پرونده پرحجم شورای نظار و شخص احمدشاه مسعود ثبت و ضبط است که تمام مجامع بین المللی و مردم افغانستان و بخصوص مردم کابل به خوبی می داند.

در این ارتباط خوب است تذکر داده شود که ده ها فیلم و عکس از قربانیان جنایت افشار و سرهای بریده زنان و کودکان بیگناه موجود و ثبت تاریخ است.

خوب است تذکری مهمی را عرض کنیم و آن این است که نا گفته نماند که برخلاف تبلیغات انجام شده و تصور برادران هزاره ای ما، نقش اتحاد اسلامی استاد سیاف در "فاجعه افشار" یک نقش دسته دوم بود. و نقش اصلی با نیروهای دولت بود. ولی بر نقش استاد سیاف بیشتر تبلیغات شده. زیرا از ذهنیت تاریخی مردم هزاره و پشتون استفاده بدی به عمل آمده است. و اگرهم نیروهای اتحاد نقش داشت، در قالب و تحت امر نیروهای دولتی مسعود عمل می کرد. این نکته در کتاب نبی عظیمی به خوبی بیان شده است. همان گونه که در سخنرانی مزاری در بین مردم هزاره و پس از "فاجعه افشار" نیز به این نکته تصریح شده است.

چهارمین نکته و آخرین مساله مربوط به تحولات خونین نظامی و سیاسی بعد از 8 ثور 1370 افغانستان است. در این ارتباط ممانعت احمدشاه مسعود از مشارکت سایر اقوام و تنظیم ها در دولت افغانستان اصلی ترین عامل در بروز جنگ های قومی- تنظیمی و نبود یک دولت ملی به حساب می آید.

دخالت نیروهای دولتی در جنگ های بامیان، مزارشریف و سایر مناطق اصل مسلم است.. البته جنایت های طالبان در مناطق شمالی، بامیان، مزارشریف و یکاولنگ فجایع انسانی مهمی است که در فرصت دیگری باید بحث شود.

اما این نوشته معتقد است که حتی حوادث بعد از طالبان نیز پیامد دولت جهادی استاد ربانی است. زیرا در صورتی که دولت ملی شکل نگیرد و جنگ های تنظیمی دامن زده شود، این مصیبت ها ناگزیر رخ خواهد داد. بر این اساس من معتقدم که فرمانده احمدشاه مسعود در شکل نگرفتن یک دولت ملی در افغانستان عامل اصلی به حساب می آید. و تمامی تحولات بعدی نیز تابع این مساله شمرده می شود. همان گونه که در جنگ های تنظیمی- قومی بعد نیز نقش مسعود بسیار برجسته است.

من تحولات کابل پس از پیروزی مجاهدین را بیشتر از کتاب اردو وسیاست نبی عظیمی فهمیده ام . اما با مسافرت خود به کابل فهمیدم که امروزه وقتی که به کابل می روی نتایج حادثه 8 ثور 1370 را به خوبی می بینی. یعنی به روشنی می بینی که جنگ های تنظیمی در کابل واقعا باعث خرابی وسیع مناطق مسکونی شد. در حالی که در نتیجه کودتای 7ثور کابل خراب نشد. و عجیب این است که اکثر خرابی های مناطق مسکونی در غرب کابل است و مناطق مسکونی شرق و مرکز کابل خراب شده نیست. در مرکز کابل بیشترین خرابی در چنداول و موقعیت های جاده میوند است. برخی از خرابی ها در مناطق نزدیک میدان هوایی کابل است که بر اثر مقاومت نیروهای دوستم و شورای نظار انجام شد در روزهای اول ایجاد شد. سایر مناطق کابل سالم است.

از این مشاهده می توان این گونه نتیجه گرفت که آیا خانه های که خراب شده توسط کی و از چه موقعیت هایی و چرا خراب شده است؟ وقتی در غرب کابل می روی و به موقعیت های کوه های مشرف می نگری، به خوبی در می یابی که در خرابی مناطق مسکونی غرب کابل کوه های تلویزیون و تپه توپ نقش اصلی را داشته است. در این میان خرابی افشار کابل یک استثنا و بسیار فاجعه آمیز معلوم می شود. منطقه افشار برخلاف سایر مناطق صد در صد خراب شده و تماما نابود شده است. این مساله کاشف از اراده بسیار بیرحمانه و ضد انسانی بوده که به طور سیستماتیک تمام خانه های مسکونی خراب شده است. در حالی که در سایر جاهای کابل فقط خط مقدم جنگی خراب شده است و مناطق مسکونی آسیبی ندیده اند.

سئوال من از تاریخ و مردم افغانستان این است که آیا میزان خرابی افغانستان در جنگ 7 ثور زیاد بود یا در جنگ های ایجاد شده توسط دولت ایجاد شده در 8 ثور ؟

آیا شهر کابل ، اردوی افغانستان و اقتصاد و دولت افغانستان و مردم سایر مناطق در اثر جنگ های دولت ربانی- مسعود خراب شد یا در اثر کودتای 7 ثور؟

به نظر شما و مردم افغانستان کدامیک از عاملان کودتای 7 و 8 ثور می تواند سر بلند و کدامیک می تواند سر افکنده باشد.؟

آیا هردو سرافکنده نیست؟ قضاوت شما چیست؟

آیا امروز همان عاملان کودتای 7 ثور و 8 ثور در "جبهه ملی" باهم یکجا نشده است؟؟؟

آیا گلاب زوی و ربانی- قانونی و فهیم همان کسانی نبودند که باعث خرابی کابل شد؟

آیا بازهم می خواهند کابل را خراب کنند؟ یک روز به نام خلق و حکومت طبقه کارگر خراب می کنند/

یک روز به نام مجاهدین و جهاد و حکومت جمهوری اسلامی.

و روز دیگر با شعار نظام پارلمانی و تغییر قانون اساسی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به نظر شما و مردم افغانستان کدامیک از عاملان کودتای 7 و 8 ثور می تواند سر بلند و کدامیک می تواند سر افکنده باشد.؟

    به نظر من هردو جانب خاین و وطنفروش و ستمکاره و تجاوزگر و متجاوز به آبرو و مال و ناموس مردم و ضد مردمی و شرف باخته اند. از نجیب گرفته تا ببرک و گلاب زوی و علومی و زیری و محمود بریالی و وطنجار و تنی و احمد شاه مسعود و ربانی و گلبدین و سیاف و محقق و خلیلی و ملا عمر و قانونی و فهیم و چکری و سایر رهبران خلقی و پرچمی و جهادی و طالبی تمامشان عامل بدبختی های کشور ما هستند.

    اما به نظرم هشت ثور بسا سیاهتر و مکدر تر و پلیدتر از هفت ثور است چون برعلاوه بدنام کردن مبارزات چندین ساله مردم ما، این رهبران هشت ثوری بودند که به خون بیش از دو میلیون شهید ما نیز شاشیدند و به آن توهین روا داشتند. این قهرمان ملی خلموک و خاین مسعود بود که کابل را به خاکستر مبدل ساخت، این گلبدین و دوستم و مزاری و انوری و دیگران بودند که دهها هزار تن را به کام مرگ کشاندند.

    امروز که همه‌ی شان اتحاد نامقدس تشکیل داده اند کور خوانده اگر فکر کنند که تیغ عدالت از گردن شان خلاصی خواهد داشت. اینان به حدی بین مردم منفور اند که اگر روزی سایه بادارانشان سر شان نباشد بوسیله مردم دریده خواهند شد.

    اما علومی و گلابزوی درین بین جایزه خیانت و رذالت را میبرند چون اینان خاینان دوجانبه اند و دور دوم خیانت به ملت را از سر میگذرانند.

  • با مطلبی در مورد هشتم ثور در وبلاگ عشق و آزادی در خدمت تان هستم. نظرم را آنجا نوشته ام. شما هم اگر فرصت داشتید، سری به آن بزنید. آدرس آن به شکل ذیل است:
    www.kabul.parsibox.com

    آنلاین : جشن و پایکوبی بر سر خون مردم

  • همه جا پا کوبی اما برای چه؟همه جا خوشی اما برای چه؟ همه جا تبریگ گفتن به همدیگر اما برای چه؟دوستان وقتی انست که بجای تجلیل و خرسندی به درد و در مان مشکلات امروز بیندیشیم همه وقت مسروف گذشته ها هستیم و پلان برای خوشنودی خوانواده و فامیل خودها هستیم تا چه چه وقت در فلاکت و بد بختی زنده گی کنیم یگ وقت دنیا هم خسته خواهد شد و کهمک های شان قطع خواهد شد بیا ین به همدیگر اعتماد بکنیم و برای خدمت کردن همدیگر را چانس دهیم تا شاید بیتوانیم مرهمی برای زخمهای ملت زجر کشیده خود بگذاریم

  • نویسندۀ محترم آنچه نوشته اید حقیقت است . اما در نظر بنده هر گاه نجاست سگ را دو نصف کنید هر دو طرف نجاست است ، پس جای آن نمیماند که بگویم از دو نجس کدام پاک تر است برادر عزیز نجس ، نجس است . والسلام

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس