توانایی و ناتوانی شورای علمای افغانستان و پاکستان در جنگ و صلح
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در ماه های اخیر، شورای علمای افغانستان به عنوان یک نهاد دولتی در صدد ایفای نقش خود در حل بحران افغانستان بر آمد. پایان دادن به جنگ میان تحریک اسلامی طالبان افغانستان و دولت افغانستان و در نتیجه تحقق صلح.
مذاکره با شورای علمای پاکستان و تدویر کنفرانس مشترک صلح در کابل از مهم ترین طرح ها و گامهایی بود که شورای علمای افغانستان در راستای تلاش خود بر میداشت. اما مساعی و طرح شورای مذکور با این موضع گیری و انتشار دیدگاه رئیس شورای علمای پاکستان که عملیات انتحاری در افغانستان جواز شرعی دارد، در واقع نقش بر آب شد. اکنون این پرسش ها قابل بحث و پاسخ است که توانایی و ناتوانی شورای علما در جنگ و صلح افغانستان چیست؟ آیا جنگ در افغانستان، جنگ بر سر دین و مذهب و جنگ میان کفر و اسلام است تا شورای علمای دینی دو کشور راه حل اسلامی و شرعی پیدا کنند؟ مشکل شورای علمای دینی چه در افغانستان و چه در پاکستان و در هر کشور و جامعه اسلامی بر سر داوری و حکم در مورد جنگ و صلح و مسایل دیگر از زاویه ی دینی و اسلامی چیست؟ شورای علمای افغانستان چگونه میتواند مؤثریت خود را برای صلح در افغانستان نشان دهد؟ و . . .
فتوای رئیس شورای علمای پاکستان؛ جواز عملیات انتحاری درافغانستان:
علامه طاهر اشرفی رئیس نهاد دولتی شورای علمای پاکستان انجام عملیات انتحاری را در افغانستان، کشمیر و فلسطین جایز و شرعی خواند. ممکن است این فتوا در افغانستان بسیار خصمانه و برخلاف تمام منافع جامعه و کشور افغانستان تلقی شود، که چنین است. چون ترویج عملیات انتحاری به عنوان یک مشروعیت و وجیبه دینی، افغانستان را سالهای طولانی در جنگ و بی ثباتی فرو میبرد و فرهنگ نفرت و کینه را در درون جامعه و میان اقشار مختلف اجتماعی و فرهنگی تقویت و گسترش می بخشد. بویژه وقتی که از افغانستان به فتوا و اظهارات رئیس شورای علمای پاکستان در مورد جواز و عدم جواز عملیات انتحاری در داخل پاکستان نگریسته میشود، او از تأیید بر جواز اینگونه عملیات در پاکستان احتراز میکند.
اما ممکن است این فتوا از دید شرعی و اسلامی و یا از زاویه ی تفسیر و قرائت دینی نیز نامشروع و مخالف اسلام نگریسته شود و رئیس شورای علمای پاکستان با صدور چنین فتوا مخالف اسلام و شریعت اسلامی معرفی شود؛ هر چند که موصوف از بیان چنین فتوایی در مورد پاکستان اجتناب می ورزد و عملیات انتحاری علیه جامعه شیعه هزاره پاکستانی را محکوم می کند. اما صدور حکم و فتوای شرعی علیه طاهر اشرفی رئیس شورای علمای دینی پاکستان که با صدور فتوای جواز عملیات انتحاری، مخالف و دشمن اسلام و شریعت اسلامی تلقی شود، از زاویه های برداشت دینی و شرعی چندان آسان نیست.
تفاوت فتوا ها؛ مشکل لاینحل تاریخی:
اختلاف میان علمای دینی مسلمانان بر سر فتوا ها به خصوص فتواهای که با انگیزه های سیاسی و در امور سیاسی و حتا اجتماعی ارائه می شود، یک اختلاف لاینحل تاریخی میان علمای دینی در تمام جوامع و کشورهای اسلام و مسلمان است.
رئیس شورای علمای پاکستان عملیات انتحاری را جایز میداند، مفتی اعظم عربستان سعودی که اسلام از آنجا برخاست، پیغمبر اسلام(ص) در آنجا ظهور کرد، وحی و قرآن همانجا و بزبان عربی نازل شد، عملیات انتحاری را حرام تلقی میکند. شماری از علمای دینی طرفدار طالبان در افغانستان نیز عملیات انتحاری طالبان را مشروع و جایز میدانند، و جمعی ا زعلمای دینی به حرمت آن حکم میکنند. عبدرب الرسول سیاف استاد دانشگاه و عالم دینی تحصیل یافته دانشگاه ازهر قاهره بزرگترین و معتبرترین مرجع تحصیل دینی نود درصد مسلمان سنی مذهب دنیای اسلام، عملیات انتحاری را حرام میداند و حتا توبه ی انتحاری را نزد خداوند با این استدلال دینی که انتحاری فرصت توبه را در مورد ارتکاب یک عمل حرام از دست میدهد، قابل قبول نمیداند. شمار زیادی از علمای دینی نیز به عدم مشروعیت عملیات انتحاری فتوا میدهند. اما طالبان و شمار دیگری از علمای دینی هستند که از مشروعیت عمل انتحاری سخن دارند.
نکته ی بسیار مهم و قابل تأمل این است که هر دو طرف در تفاوت و تعارض فتواها و دیدگاه های خود از منظر دینی و شرعی به استدلال دینی و شرعی متوسل می شوند. هر دو طرف میتوانند در مشروعیت فتوای خود حتا به قرآن استدلال کنند و حکم خود را از تعبیر و تفسیر آیه های قرآن استنباط نمایند. بگونه مثال: عملیات انتحاری در توجه به تفسیر و تعبیر این آیات و آیات دیگر میتواند حرام و نامشروع تلقی شود:
وَلاَ تَقتُلو اَنفُسَکُم اِنٌ الله کَانَ بکم رَحیما(سوره النساء آیه 29)
وَانفقوافی سبیل الله وَلاتُلقُو بااَیدکم اِلَی التٌهلُکة وَاحسِنوا اِنٌ الله یُحِبٌ المحسنین (سوره البقره آیه 195)
وَمن یَقتُل مؤمناَ مٌتعمٌداً فجزاءُهُ جَهنٌمَ خالداً فیها وَغَضَبَ الله علیه وَلعنهُ وَأعدٌ لهُ عذاباً عظیما(سوره النساء آیه 195)
کسانیکه در پی مشروعیت و جواز شرعی عملیات انتحاری هستند میتوانند آنرا از تفسیر و تعبیر این آیات و همچنان آیات دیگر بدست بیاورند:
فَاقٌتلوالمشرکین حیث وَجدتٌمُوهُم
وَقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم . . . . واقتلوهم حیث ثقتموهم واخرجوهم من حیث اخرجوکم(سوره بقره آیه های 190 و191)
وَقاتِلُوهُم حتٌی لا تکونَ فِتنة وَیکونَ الٌدینُ کُلٌه لله (سوره انفال آیه 39)
علمای طرفدار انتحار و کشتار میتوانند حتی مشرک را به بسیاری از فرقه های مسلمان تعمیم دهند. و آنگاه نه تنها جواز قتل نامسلمان و کافر بلکه مسلمان را هم صادر کنند. و برای عمل" وَقاتِلُوهُم حتٌی لا تکونَ فِتنة " که راه باز است. جمهوری اسلامی ایران یا جمهوری اسلامی اعدام، فتنه و محاربه با خدا را دستاویز شرعی میخواند. اما حد و حدود این فتنه و محارب بالله در دستان قاضی های اعدام و حاکمان ولایت فقیه قرار دارد. و در تفسیر به این حد و حدود فتنه نمیتوان محدودیت قابل بود. حالا این قرائت های متفاوت و این توجیه و تفسیر مختلف و متعارض را از دین و منابع دینی چگونه میتوان حل کرد؟ به این پرسش در طول این سده های متوالی تاریخ گذشته پاسخ یکسان ارائه نشده که امروز شورای علمای دولتی افغانستان و پاکستان آنرا حل کنند.
عدم ارتباط جنگ افغانستان به اسلام و فتوای شرعی:
نکته ی بسیار مهم این است که جنگ افغانستان هیچ ارتباطی به دین و شریعت اسلامی ندارد که برای پایان دادن آن، عالم دینی و فتوای شرعی وارد میدان شود. جنگ در افغانستان جنگ استخباراتی و امنیتی است. مجری اصلی این جنگ ارتش پاکستان و استخبارات نظامی آن آی.اِس.آی شمرده میشود که بسیاری از حلقه های اطلاعاتی و مذهبی عربستان سعودی و عرب های دیگر را در رقابت و خصومت با دولت شیعه ایران با خود دارد.
این جنگ، جنگ بر سر منافع و قدرت میان گروه های مختلف داخلی و خارجی است. جنگ افغانستان در بُعد خارجی، رقابت و خصومت منطقه ای را میان کشور های مختلف بازتاب میدهد. رقابت و خصومت هند و پاکستان، رقابت و خصومت ایران و عربستان، رقابت و خصومت میان امریکا و متحدان غربی اش با روسیه، چین و طرف های مختلف دیگر در منطقه و جهان.
اگر حضور قوای خارجی انگیزه و دلیل جنگ طالبان باشد، طالبان در دهه نود بدون حضور یک نفر خارجی هم این جنگ را ادامه دادند. و فردا نیز چنین است.
تأثیر گذاری شورای علمای افغانستان بر صلح:
اگر شورای علمای افغانستان میخواهد با نقش بیشتر و تأثیر بیشتر در صلح وارد شود، به دولت افغانستان و تصمیم گیرنده های سیاست افغانستان فشار بیارود که مشکل خود را با پاکستان از طریق سیاسی با شفافیت و صداقت حل کند. نباید دین، علمای دینی و شریعت اسلامی در اختلافات سیاسی و جنگ منافع داخلی و خارجی ابزار طرف های جنگ و عامل توجیه منافع شان قرار بگیرند. تأثیر دیگر شورای علمای افغانستان در کمک به صلح به عنایت این شورا به اصلاح دولت افغانستان در عرصه اداره و سیاست داخلی بر میگردد. شورای علمای افغانستان میتواند با فشار بر رهبری دولت و سیاستگذاران آن، مدیریت و اداره را از فساد، تبعیض، بی عدالتی و تزویر بسوی اصلاح ببرد و نقش مؤثری در شکل دهی یک دولتِ سالم، عادل، پاسخگو و صادق به جامعه و کشور ایفا کند.
پيامها
3 مارچ 2013, 04:15, توسط سلمان
از شكلي اين شخص معلو م است بچي كا كا سلمان روشتي استي است در اسلا م خود كو شي حرام است
3 مارچ 2013, 14:40, توسط میم
این رهبران مسلمانها مثل خوک چاق میشوند و مثل سگ نجس. مردم پاکستان دال برای خوردن ندارند اما رهبرشان از زیادی وزن دچار مشکل تنفسی شده. اگر ال سعود و این احمقهای پاکستانی و افغانی را ببینید یاد خوکهایی میافتید که اروپاییها قربانی میکنند.
3 مارچ 2013, 14:42, توسط میم
رهبران مسلمانان خوکهایی بیش نیستند که از سوی غرب چاق میشوند.
3 مارچ 2013, 17:58, توسط Bob
تا وقتیکه ریشه مشکل بحیث مرض اصلی مورد بحث قرار نگرفته و حل نگردد، توجه بالای هر عارضه مرض جز ضیاع وقت چیز دیگر نیست و بوده هم نمی تواند. بیائید مسائل را ریشه ای مطرح ساخته و آن را به بحث گرفت. در این هیچ جای شک نیست که حکومت و سیاسیون پاکستان نه تنها با افغانستان خصومت دارند بلکه برای دفاع از مملکت و شرف شان یعنی پاکستان در صدد محو و از بین بردن افغانستان نیز می باشند. همچنان در این هم هیچ جای شک نیست که افغانستان طی چندین دهه اخیر در جنگ های منطقوی و بین المللی بحیث وسیله مورد استفاده و بهره برداری قرار گرفته و قرارمی گیرد. این نوع جنگ ها بنام جنگ پراکسی (proxy war) یاد می گردد که کشورهای متخاصم خود بصورت مستقیم درگیر نشده و از طریق سگ های زنجیری شان در یک کشور ثالث استفاده می نمایند و جنگ می کنند. امریکا در این جنگ دخیل است، روسیه دخیل است، پاکستان دخیل است، ایران دخیل است، عربستان سعودی دخیل است ..... خلاصه همه دخیل است و مهمتر از همه زمامداران بنام افغانستان آگاهانه در این جنگ نقش کلیدی بنام افغانستان و افغان بازی می کنند و خطرناکترین مهره امروزی در این جنگ کرزی و باند خائن وی می باشند!
در دهه هشتاد افغان های نامی از قبیل نور محمد تره کی، حفیظ الله امین، ببرک کارمل، نجیب احمد زی و غیره نقش کلیدی در دفاع از منافع روس ها داشتند. در دهه نود افغان های نامی از قبیل گلبدین، سیاف، ملا عمر .... در دفاع از اهداف پاکستان در افغانستان نقش اساسی بازی کردند. امروز طالبان افغان (در هر دو طرف خط دیورند) نقش اساسی در دفاع از منافع علیای پاکستان و دوستان شان یعنی عربستان سعودی و سائر کشورهای عربی نقش حیاتی خویش را ایفا می کنند. وقتی یک افغان فکر کند که وی چیزی نصیبش می شود، از هر چیز خویش بحیث یک زنجیری خارجی می گذرد و آن را قربان می سازد. افغان ها هیچوقت برای استقلال و تشکیل یک ملت مستقل در افغانستان کار نکرده و حاضر هم نیستند کار کنند. آن ها همیشه خود را در برابر پول فروخته و می فروشند.
مشکل با پاکستان از کجا شروع می شود؟
ریشه این مشکل از افغانستان و افغان ناشی شده و مسئول این کار نیز خود افغان ها و افغانستان می باشند. افغانستان یگانه کشور روی زمین است که استقلال و تمامیت ارضی پاکستان را بخاطر تعلقات قومی افغانی شان با برادران پاکستانی شان برسمیت نشناخته و در دامن زدن فاجعه افغان و افغانستان نقش فعال خویش را ایفا نموده و ایفا می نمایند. حتی کرزی با قاطعیت و صراحت اعلام می دارد که وی حاضر است غلامی پاکستان را بپذیرد ولی خط دیورند را که استقلال و تمامیت ارضی پاکستان و افغانستان را تضمین می نماید برسمیت نشناسد! افغانستان وقتی قابل دفاع است که یک مرز مشخص شناخته و قابل دفاع بین المللی و ملی داشته باشد. در صورتیکه خود افغان ها این مرز را برسمیت نمی شناسد، پس مداخل پاکستان در امور داخلی افغانستان چه مفهوم و معنی دارد؟
امروز تاجیک ها، از بک ها، هزاره ها، .... و سائر اقوام افغانستان و رهبران شان مرتکب این خیانت در حق کشور شان بنام افغانستان نشده و نمی شوند. در صورتیکه افغان ها شعار وحدت بین افغان های "لر و بر" را می دهند، تاجیک های افغانستان هیچوقت خواستار از بین رفتن افغانستان بخاطر وحدت با تاجیکستان نیستند، ازبک های افغانستان هم بسادگی می توانند خواستار وحدت با ازبک های "لر و بر" خویش گردند ولی آنها بخاطر حفظ وحدت ملی در افغانستان این کار را نمی کنند. شما شاید یک ازبک ازبکستانی را نیابید که در دفتر آقای دوستم در شبرغان مشغول بکار باشد ولی اگر شما در قصر ریاست جمهوری کرزی مراجعه فرمائید شاید 90 در صد همکارانش را پاکستانی های افغان تشکیل دهند!؟ در این هم هیچ جای شک نیست که افغان های پاکستانی از هر چیز خویش بنفع دفاع از شرف و عزت شان یعنی پاکستان تیز نیست و کرزی هم از برادران افغان پاکستانی خویش.
خلاصه مطلب اینکه امروز یگانه عامل خطرناک علیه موجودیت و استقلال افغانستان خود افغان های سر قدرت در کابل می باشند. در حالیکه چشمک زنی و چال و نیرنگ ظاهری آن ها شکل و رنگ افغانی افغانستانی دارند ولی فعالیت های عینی شان در دفاع از پاکستان علیه منافع ملی افغانستان می باشد. هر بار طالبان برای دفاع از منافع حیاتی پاکستان در کابل دست به انتحار می زند، کرزی از آن ها بعنوان برادر یاد نموده و آن ها را تاتید نموده است! در صورتیکه موضوع باین روشنی باشد، تجاهل عارفانه در بحث چه معنی و مفهوم دارد؟ شما چرا توقع دارید که پاکستان با افغانستان همکار گردند که در آن در نهایت امر تباهی پاکستان مورد نظر باشد؟ شما یک افغان را نشان دهید که بگوید وی استقلال و تمامیت ارضی پاکستان را در محدوده مرزهای رسمی بین المللی قبول دارد؟ شما یک افغان را مثال بیاورید که او حاضر است آماده تشکیل و شرکت در یک حکومت ملی در افغانستان بدون طرح مسائل قومی خویش باشد. امروز افغان ها حاضر اند هر چیز را قربان منافع قومی خویش سازند و این سیاست و طرز فکر مبنی بر اتحاد "لر و بر" منشاء تمام بدبختی های افغانستان است و بس!
3 مارچ 2013, 18:26, توسط ناصر
آقای باب، دقیق می فرمایند. فاشیست های ارگ شامل:
زلمی هیواد مل، اسماعیل ی.ن، کریم خرم، فاروق وردک، اشرف غنی احمد زی با کرزی خط دیورند را قبل ندارند و باز علمای دینی را میگیوند که مجلس مشترک بسازید تا مشکل افغانستان و پاکستان حل شود. پاکستان در این جنگ حق به جانب است. زیرا فاشیست های اوغانی تمامیت ارضی و حاکمیت ملی پاکستان را نشانه گرفته اند.
3 مارچ 2013, 20:51, توسط Bob
جناب ناصر:
افراد و اشخاصی را که شما نامبرده اید آنها در کابل زیر چتر اشغال امریکا و ناتو بخاطری جمع گردیده اند که پاکستان از قبولی آنها بحیث غلامان خویش در اسلام آباد اکراه دارد. عین مطلب در مورد باند سردار محمد داود صدق می کرد. تا وقتی آنها (سردار محمد داود و باند زن فروش او) مورد حمایت روس ها قرار داشتند، شعار "دا پختونستان زمونگ" را در تائید سیاست روسیه علیه متحدین امریکا در پکت "سنتو" که شامل پاکستان می گردید از طریق یگانه رادیوی سرکاری کابل سر می دادند اما عین خود فروخته ها با کمال بی ننگی بعدا با یک تحول خورد در کابل فرار را به پاکستان نسبت به قرار در افغانستان ترجیح داده تا در غرب متوطن گردند. اگر پاکستان یکبار یک کارت سبز را برای این خود فروخته های افغان صفت نشان دهند، آنها حاضرند حتی از زن و شرف شان برای خوشنودی پاکستانی ها بگذرند. اداره پاکستان در دست سیاستمداران دست پرورده انگلیس می باشد. این ولگردهای افغان که در انگلیسی بمعنی سگ شکاری می باشند اگر مورد توجه و مرحمت پاکستانی ها اعم از پشتون و پنجابی قرار گیرند مشکل حل است. پاکستانی ها این سگ های زنجیری افغان ارگ نشین کابل را صد بار لب چشمه برده و تشنه بر می گرداند. خوش خدمتی های کرزی نسبت به پاکستان بخاطر افغان و افغانستان نیست. کرزی تلاش دارد ثابت سازد که وی در غلامی نسبت به پاکستان از اجداد خویش دست کم ندارد تا بلکه این خواست و تقاضایش مورد توجه آی اس آی پاکستان قرار گیرد! فعلا بحث در مورد افغانستان بحیث یک کشور مستقل نزد کرزی و همکاران افغان او مطرح نیست.
4 مارچ 2013, 04:58, توسط ناصر
من نمیدانم این اوغانهای لر اوبر یعنی همان روشنفکر و سیاسییون آنها که ادعای لر او بر یو افغان دارند و دیورند را به رسمیت نمی شناسند تا چه حد کثیف، مزدور و منافق هستند؟ آن اجمل ختک در زمان حکوت حزب خلق و پرچم در کابل زیر سایه روس ها زندگی کرد و ضد پاکستان بود وقتی بعد پاکستان رفت در بی .بی.سی میگفت که زه دیو پاکستانی پشتون په صفت خبری کوم. این ها واقعاً مزدو و کثیف اند که هم امنیت و ثبات را در افغانستان قربانی کرده اند و هم در پاکستان. برای آنها هیچ چیزی اعتبار و اهمیت ندارد. اول آنها به همین پشتونهای خودشان خیانت میکنند. با این جنجال دیورند و عدم تثبیت مرز جامعه پشتون قبایل را به یک جامعه حیوانی و وحشی تبدیل کرده اند. امروز در آن جامعه فقط قاچاق، ترور، انتحار، و هزار رذالت و جنایت جریان دارد. در آن جامعه دو فیصد زن های شان با سواد نیستند. قبایل امروز در دنیا به یک جامعه وحشت تبدیل شده که کارش قاچاق بری و صدور انتحار و سر بریدن آدم است. و نشان بدی که در کجای دنیا چنین وحشت وجود دارد؟ آیا این را میتوان خدمت به پشتونهای لر او بر گفت؟ این ها در تمام تاریخ نوکر و مزدور بودند.
4 مارچ 2013, 05:56, توسط salim
ملا عالم نیست فقط نان میخورد گو میکند وفتوا پر گو میدهد وبس
4 مارچ 2013, 07:38, توسط ناصر
بزرگترین خطر- تهاجم لگام گسیخته و همه جانبه پشتونیسم بر تار و پود و شیرازه وحدت ملی است. هرگاه در گذشته، پشتونیسم تنها جنبه سیاسی داشت، کنون شعار فزونی خواهی مطلق و برتری جویی بی چون و چرا در همه عرصه ها را پیش کشیده است و در پی آن است تا همه چیز را به انحصار مطلق خود بکشد: عرصه های نظامی، انتظامی، امنیتی، اقتصادی، مالی و فرهنگی.
پشتونیسم در پی تحمیل هویت پشتونی به جای هویت ملی، نشاندن زبان پشتو به جای زبان پارسی دری، و مبدل ساختن افغانستان به «پشتونستان» است. روشن است چنین چیزی ممکن نیست. پشتونیسم با این کار بیشترین زیان را در گام نخست به باشندگان پشتون کشور می زند. زیرا به جای تمرکز توجه به باسوادسازی کودکان و نوجوانان بینوای پشتون نوار مرزی، توسعه و رشد زبان و ادبیات پشتو در میان باشندگان پشتون، در پی تحمیل زبان پشتو بر اکثریت باشندگان کشور اند.
در همین راستا، ساختار نظام و قانون اساسی کنونی به گونه یی تنظیم یافته که به بهترین وجهه تامین کننده منافع پشنونیست ها باشد.
روشن است که متن قانون اساسی از سوی باند پشتونیست های ارگ نشین دستکاری و تحریف و جعل شده است. متون انگلیسی و آلمانی قانون اساسی که از سوی خارجی ها به گونه مستقیم در خیمه لویه جرگه تهیه شده است، با متون پارسی و پشتوی آن تفاوت دارد.
همین گونه، متن تصویب شده و توشیح شده قانون در 52 مورد تفاوت هایی دارد. متن پشتوی قانون اساسی با متن دری آن در 29 مورد تفاوت دارد.
بسیاری از بندهای قانون اساسی بر اساس دستور کتبی رییس جمهور تدوین شده است مانند تدوین سرود ملی به زبان پشتو. برخی از بندها هم بعدا افزود شده اند مانند بند مربوط به «مصطلحات ملی؟» (چیز بی معنایی که در هیچ کشوری مروج نیست).
حتا همین قانون هم بیش از بیست بار از سوی رییس جمهور زیر پا گذاشته شده است.
4 مارچ 2013, 07:44, توسط aziz aryanfar
تهدیدها و فرصت ها بر اساس کانسپت امنیت ملی تعریف می شود. ما نه تعریف روشنی از منافع ملی داریم و نه می توانیم منافع ملی خود را بیرون از چهارچوب مرزهای کنونی کشور تعریف نماییم. زیرا منافع ملی در چهارچوب تمامیت ارضی و حاکمیت ملی تعریف می گردد. مادامی که ما تعریف دقیقی از قلمرو ملی خود نداشته باشیم، چگونه می توانیم منافع ملی را تعریف نماییم؟ ما باید راه های بلند بردن ضریب امنتی کشور را جستجو نماییم. تصمیم گیری ها در تراز ملی باید بر اساس فرصت ها یا چالش ها صورت گیرد. با ادعای ارضی بر پاکستان یا مداخله در امور آن کشور، ما بر عکس امنیت ملی خود را با خطر فاجعه باری رو به رو می گردانیم.
به هر رو، به گونه یی که دیده می شود، پشتونیسم از یک سو، در دورن کشور، نه تنها با همه اقوام باشنده آن در افتاده اند، بل در گام نخست، موجب تباهی و بربادی خود پشتون ها گردیده است.
از سوی دیگر، این ایدئولوژی سخیف روابط ما را به همه همسایگان بلااستثناء تیره گردانیده است.
همچین آزادی، استقلال، آبرو، امنیت و آسایش ما را از ما گرفته است.
دامن زدن به تنش های تباری و زبانی از سوی پشتونیست ها موجب گردیده است که از یک سو پاکستان برای حفظ امنیت ملی خود به گونه بی سابقه یی به تقویت بینادگرایی و تندروی اسلامی در نوار مرزی دست بیازد و از سوی دیگر در درون کشور زمینه ساز پدیدآیی تاجیکسیم، ازبیکیسم و هزاره ایسم افراطی گردد.
در یک سخن پشتونیسم کشور ما را به گروگان گرفته است.
دقیقی امریکایی ها از پیچیدگی بحران افغانستان موجب گردید که امریکا به جای روی کار آوردن یک رژیم فراگیر ملی در افغانستان، یک رژیم اولتراناسیونالیست پشتون دشمن پاکستان و ایران را روی کار بیاورد. کنون این رژیم به بزرگترین درد سر برای امریکا مبدل گردیده است. زیرا در صورت نزدیک شدن امریکا به ایران، یا حتا احساس خطر از ناحیه پشت کردن امریکا به این رژیم، خطر روگردانی آن به سوی روسیه که پشتیبان سنتی و آفریدگار اولتراناسیونالیسم پشتون در افغانستان است، بسیار می رود.
همچنین به همین پیمانه افتادن قدرت به دست طالبان یا حزب اسلامی بزرگ است.
پشتونیزاسیون لگام گسیخته رژیم از یک سو زمینه را برای پاکستان فراهم آورده است تا به سرعت عناصر وابسته به خود را در ساختارهای دولتی از جمله نظامی، انتظامی و امنیتی افغانستان رخنه دهند که نتیجه هم روشن است، پایین آمدن و افت کامل ضریب امنیتی در کشور.
از سوی دیگر، روشن است که روسیه هم بیکار نخوابیده است و با بهره گیری از راهبرد پشتونیزاسیونی دولت تا توانسته است عناصر تندرو چپی رژیم های گذشته را در ساختارهای مسلح جا بدهد و با این کار، زمینه برای سازماندهی یک کودتای نظامی زیر چتر پشتونیسم در افغانستان با گذشت هر روز بیشتر فراهم می گردد. فراموش نباید کرد که روسیه و عناصر تندرو چپی وابسته به آن، تجارب بزرگی در زمینه از گذشته ها دارند. روشن است روسیه هیچ شتابی برای این کار ندارد. راهبرد کنونی روسیه یک راهبرد بسیار روشن و مشخص، مبتنی بر تجارب بزرگ سیاسی و نظامی از سده گذشته افغانستان است- کنترل افغانستان از راه پشتونیسم.
در سده بیستم، شوروی ها چندین دهه آزگار با شکیبایی کار بزرگی را در این راستا انجام دادند تا سرانجام توانستند با بهره گیری از برگ اولتراناسیونالیسم پشتون و کارچاق کنی در باره مساله نامنهاد کذایی پشتونستان و خط دیورند افغانستان را به دام بیندازند. این بار نیز آگاهانه تر از گذشته می توانند از این شانس بهره بگیرند
... و نیشخند تاریخ هم در همین است که امریکا با هزینه خود برای منافع راهبردی پاکستان و روسیه در افغانستان پول و خون می دهد. چیزی که برخی از کارشناسان امریکایی هر چند هم بسیار پسان به آن پی بردند- به گونه یی که سناتور دانا روهر باکر در نامه تاریخی خود به داکتر زلمی خلیلزاد با آن پرداخته است.[1]
در یک سخن، برای خشکانیدن ریشه فتنه، باید دست به دست هم بدهیم و نگذاریم فتنه انگیزان با زهرپاشی هستی ما را برباد دهند.