فرهنگ بجای مذهب
درشهر فرهنگ بجای مذهب می نشیند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
برخلاف سیر و سیمای شهرهای بزرگِ باستان، شهرهای مدرن و امروزین دیگری مکانی برای زیارت و مناسک مذهبی نیستند. و بلکه گزینه های سکولار، و به ویژه فرهنگ، برجای مذهب نشسته است. البته جذابیت های غیر مذهبی در برخی از شهر های باستان نیز پراهمیت بوده است. "باغهای معلق بابل" و"برجهای فانوس دریایی" light housesاسکندریه نمونه های بارزی از جذابیت های غیرمذهبی در شهرهای باستان می باشند...امروزه، جاذبه و افتخار شهر مدرن داشتن سالن های زیبای تیاترو اوپرا، گالری های مملو از آثار نادر، موزیم های منحصر به فرد، ارکستر نامی و پرآوازه، استدیوم های ورزشی بزرگ ... و مهمتر از همه زمینه زیست وبوم نویسندگان و هنرمندان خلاق می باشد.
درشهر فرهنگ بجای مذهب می نشیند
نمایی از باغهای معلق بابل در اثر یک نقاش قرن شانزدهم
شهرهای باستان: مکان زیارت و تجارت
ظهور شهرنشینی در تاریخ بشر سرآغاز آزادی انسان از مشقت و رنج زمین و شیوه ای نونینی از زندگی بود. شهرنشینی و "یکجا زیستن" علاوه بر آسایش و تسهیلات مفهوم ارزشمندِ امنیت را نیز احتوا می نمود. بدینسان اغلب شهرهای باستان بر فراز تپه های قابل دفاع، و یا در کنار رودخانه و دامن دریا ظهور نمودند. با وجود آنکه "امنیت" یکی از انگیزه های پرجاذبه برای اسکان انسان به شهر بود اما نیازمندی انسان به آب و غذا، تاثیر به سزای در انتخاب و ظهور هر شهری محسوب می شد. علاوه بر امنیت و غذا، بشر هیچگاهی تنها با نان زندگی نمی نمود. "غذای روح" و "اشباع ذهن" دغدغۀ بزرگی دیگری بود که به زندگی انسان مفهوم و امید می بخشید. لذا شهر مکانی برای تجمع و اجرای مراسمات روحانی نیز بود. معمولاٌ قبرستان، بیشه و درختستان، و حتا مغاره ها مکانهای مقدسی می شد برای اجرای مناسک روحانی. اما زیارتگاه ها و مکانهای مقدس علاوه بر نقش روحانی معمولا بازاری برای انجام داد وستد نیز بود. اغلب مردم به شهر می آمدند تا علاوه بر تبادل اندیشه و فکر به مبادلۀ اجناس و تجارت نیز بپردازند. ظاهرا اغلب شهرهای بزرگ جهان — و مخصوصا، پس از ظهور مذاهب بزرگ و سازمان یافته، مانند مسحیت و اسلام — سیمای باستانی "مکانی زیارت-تجارت" را حفظ نمودند. اما با آغاز قرن شانزدهم میلادی رونق اقتصادی انگیزه ای بنیادین ظهور شهرهای نونین شد.
شهر و گزینه های سکولار
برخلاف سیر و سیمای شهرهای بزرگِ باستان، شهرهای مدرن و امروزین دیگری مکانی برای زیارت و مناسک مذهبی نیستند. و بلکه گزینه های سکولار، و به ویژه فرهنگ، برجای مذهب نشسته است. البته جذابیت های غیر مذهبی در برخی از شهر های باستان نیز پراهمیت بوده است. "باغهای معلق بابل" و"برجهای فانوس دریایی" light housesاسکندریه نمونه های بارزی از جذابیت های غیرمذهبی در شهرهای باستان می باشند. شهرنشینان امروزین روزهای تعطیلی شانرا در "تفرجگاه های خرید" shopping malls قدم می زنند و خرید به نوعی تفریح و عادت تبدیل شده است. البته برخی از جامعه شناسان واقعبین خریدو چکر درتفرجگاه ها را مذهب نونین شهر ها می دانند. اما خرید و چکر تنها مشغولیت روزهای تعطیلی در شهر های ثروتمند نیست، و بلکه تجمع هزاران هوادار بازی های ورزشی در استدیوم ها مصروفیت پرشور دیگری است که اغلب شهرنشینان پاره ای از روزهای تعطیلی شانرا با آنجا سپری می کنند. بسیاری از هواداران بازی های ورزشی، ورزش محبوب شانرا تاحدی دوست دارند که، نه تنها در کوچه و ورزشگاه و بلکه در سطح رسانه ها، آنرا مذهب خطاب می کنند. اغلب علاقه مندان هاکی در کانادا هاکی را نه تنها یک بازی و بلکه یک مذهب می خوانند. در امریکا نیز، هواداران پرشور بیسبال، بازی های بیسبال را تا سرحد مناسک مذهبی در شهرهای باستان مورد ستایش قرار می دهند، و بی هیچ شکی، حضور وهیجانی که در استدیومهای ورزشی دیده می شود در هیچ کلیسا و معبدی قابل مشاهده نیست. البته که این تنها هواداران معمولی بازی های ورزشی نیستند که بازی های مورد علاقه شانرا مانند مناسبت های مذهبی همه ساله دنبال می کنند و بلکه رسانه و عده ای از نویسندگان نیز برخی از بازی های ورزشی را مذهب می دانند. رمان مشهور "جوی پابرهنه"Shoeless Joe که هالیوود فیلمی نیز براساس آن ساخته است، نمونه ای از شور بازی های ورزشی تا سرحد مذهب در شهرهای مدرن و امروز است. برخی از جامعه شناسان را باور برآن است که: علاقه مندی شدیدی سیلی عظیمی از شهرنشینان به بازی های ورزشی نوعی اعتراض و پشت نمودن به تجمعات مذهبی و قدیم است.
موسیقی، تیاتر، رقص و...معنویت مدرن
به باور بسیاری از دانشمندان برخلاف شهرهای بزرگ، روستاها تاحد زیادی دژتسخیر ناپذیر مذاهب باستان باقی مانده اند. روستا نشینان امریکای شمالی که حدودا بیست درصد از نفوس آنجا را تشکیل می دهند مسیحیانٍ اروپایی تبارٍهستند که ناخشنودی و عناد آنان با شهرهای بزرگ بسی روشن و هویداست. روستا نشینان امریکای شمالی از حضور کمرنگ مذهب در شهرهای بزرگ و سرازیر شدن میلیونها غیرسفید در شهرها، و مهمتر از همه، فرار پیوسته جوانان روستا به شهر رنجور و خشمناک اند. علی ایحال حضور کمرنگ مذاهب باستان در شهرهای بزرگ بهیچوجه به مفهوم رخت بستن معنویت از شهر نمی باشد. علاوه بر ظهور مذاهب مدرن، مانند، ساینتالوژیScientology و رایلRael در شهرهای بزرگ غرب، آنگونه که دیده می شود در شهرفرهنگ بجای مذهب نشسته است. باید بیاد داشت که "فرهنگ" در غرب برخلاف فهم افغانی آن صرفا برای شعر و ادبیات اطلاق نمی شود و بلکه تعریف غربی و مدرن "فرهنگ" تعریف بسیط و کلانی است که عکس، فیلم، موسیقی، رقص، طنزپردازی، دیزاین و... شامل آن است. درحالیکه قشرجوان و کم درآمد شهرهای مدرن هواداران طبیعی بازی های ورزشی و آوازخوانان رپ و راک هستند، طبقه ثروتمند و متوسط شهرهای مدرن هوادارن سنتی ارکستر، اوپرا، رقص، تیاتر، گالری های نقاشی و... می باشند. فرهنگ—با مفهموم بسیط وغربی آن—نه تنها معنویت مدرن و منبع الهام و امید برای شهرنشینان می باشد و بلکه جریانات سیاسی و شهرهای بی اعتنا به فرهنگ معمولاٌ به "گردن سرخ"Red Neck بودن، و داشتن "زندگی کم عمق" Shallow Life متهم می شوند. دولت های لیبرال که اغلب از حمایت طبقه متوسط برخوردار هستند در زمره حامیان فرهنگ محسوب میشوند، ولی دولت های محافظه کار هر از گاهی متهم به بی اعتنایی به فرهنگ و اختصاص بودجه ناچیز به فعالیت های فرهنگی میشوند. درکانادا، دولت سالانه بیشتر از هفت میلیارد دالر را برای حمایت از فعالیت های فرهنگی اختصاص می دهد. واهمیت فرهنگ در شهرهای امروزین غربی تا جایی استکه برخی ازشرکت های مهندسی برای ساختن ساختمانهای جدید طرح ارایه شده ای مهندسان را با هنرمندان نیز مورد شور و مشورت قرار می دهند. برخلاف شهرهای باستان، افتخار شهرهای امروزین، بهیچ صورت، داشتن معابد و کلیساهای بزرگ نیست. حتا و اتیکان که روزانه ده ها هزار بازدیدکننده دارد بیشتر معماری، نقاشی و مجسمه های ماندگار آن انگیزه ای جذب هزاران جهانگرد است و نه قداست مذهبی آن. امروزه، جاذبه و افتخار شهر مدرن داشتن سالن های زیبای تیاترو اوپرا، گالری های مملو از آثار نادر، موزیم های منحصر به فرد، ارکستر نامی و پرآوازه، استدیوم های ورزشی بزرگ ... و مهمتر از همه زمینه زیست وبوم نویسندگان و هنرمندان خلاق می باشد.
1.برای نوشتن مطلب بالا از گزارش ویژه شانزده صفحه ایی مجله اکونومیست در مورد "شهرنشینی های جهان" استفاده شده است.
Redneckگردن سرخ به افراد و یا شهر های: محافظه کار، مذهبی متعصب، بی اعتنا به فرهنگ، مخالف مهاجران، و علاقه مند به تفنگ خطاب می شود. در کانادا ایالت آلبرتا و در امریکا تکزاس مشهور به ایالتهای گردن سرخ استند.
پيامها
22 آپریل 2008, 17:44, توسط شاهد
نمونه فرهنگ مدرن شهرئ امریکا را که نشانۀ پیشرفت، ترقی، انساندوستی، تکامل، و ... میباشد، دوستان میتوانند در ادامۀ ارشادات گهربار جناب آقای جعفر رضایی، در پیوند های ذیل ببینند و بخوانند:
نمونۀ اول
نمونۀ دوم
نمونۀ سوم
چهارم: به شکل مقایسوی با کشتار انسانها در عراق
پنجم: نمونۀ صدور فرهنگ پیشرفتۀ شهری از نوع امریکایی به کشور های چون عراق و افغانستان
ششم: نمونۀ صدور فرهنگ پیشرفتۀ شهری از نوع امریکایی به کشور های چون عراق و افغانستان (خصوصاً عراق)
هفتم: نمونۀ صدور فرهنگ پیشرفتۀ شهری از نوع امریکایی به کشور های چون عراق و افغانستان
هشتم: نمونۀ دیگر که شاید بیشتر مورد پسند آقای جعفر رضایی و همفکرانشان باشد
نهم: صدور فرهنگ جدید که جانشین دین و مذهب شده است (البته بفکر آقای رضایی)
دهم: این هم یکی دیگر
یازدهم: این هم یکی دیگر
24 آپریل 2008, 14:59
جناب شاهد!یک سوال از شما داشتم :شما چرا زیاد پیوند میگذارید؟ براستی که خواننده سرگیچه میشود.باز بسیاری از این پیوند هایتان به موضوع هیچ ارتباط منطقی ندارد.در اینجا نیز به جز چهار پیوند اولی متباقی از عنوان و اصل موضوع فاصله زیاد دارند.با دیدن شان بیاد همان گفته قدیمی میافتم:ده کجا درختها کجا؟ اگر از بیروبار شهرو یا از الودگی هوای شهر کدام پیوند میماندی باز بهتر بود.مگر خودت در شهر زندگی نمیکنی؟باز چرا شهر را برای زندگی کردن انتخاب کردی؟باز اینقدر که از غرب بدت میاید چرا خودت را اواره این دیار ساختی؟یا شاید شما زیاد تر از دیگران خیالپردازی دارید؟لطف کنید در اینده در جنب پیوند هایتان کمی توضیح هم بدهید که منطق انتخاب تان را بدانم.پیوند های بی ارتباط تان را برای زمانی که صحبت در مورد جنگ و جنایات جنگی باشد حفظ کنید.
23 آپریل 2008, 01:55, توسط آشنا
سلام به دوست فرهیخته و روشنفکرم آقای رضایی. این زیباترین مقاله تان است که تاهنوز خوانده ام. این مقاله شما نشانی از پختگی و جهان بینی روشن شماست. من آهسته آهسته باور میکنم که نسلی روشن ضمیری از میان زنده بادها و مرده بادهای ایدلوژیک و قومی قدبلند میکند. به تندی ها و نادانی های دوستان که تاهنوز تحمل شنیدن هیچ چیزی جز زنده باد های ایدلوژیک و یا قومی را ندارد وقی ننهید. راه که شما در پیش دارید انجام آن فرهیختگی، فرهنگ و انسانیت است. چیزی که در افغانستان جاه به خشم و شعاروتعصب خالی نموده است.
23 آپریل 2008, 10:30, توسط همسنگر
سلام آقای رضایی
آیا شما الفبای دین را می دانید که اینگونه بر اعتقادات
انسانها یورش آورده اید.و همیشه افراط و تفریط انسانهای ناآگاه جامعه را به سوی انحطاط فکری می کشاند.
24 آپریل 2008, 01:42, توسط رامین
واضح است که نمیداند. اگر چیزی را میدانست بی مورد بالای دین و فرهنگ هر کس تاخت و تاز نمیکرد.
24 جون 2008, 12:19
خسته نباشید. مشخص است شما علمی نمینویسید . چرا که میدانیم یکی از مقوله های فرهنگ،مذهب است و بررسی مذاهب در جامعه شناسی جایگاه ویژه ای دارد. لطفا در نوشتن با حداقل یک کارشناس معمولی مشورت بفرمائید.
1 نوامبر 2008, 09:09, توسط توار
مذهب مهمترین بخش یک جامه تلقی میشود چرا که به راحتی میتوان عده ی زیادی را با نام مذهب به دنبال خود کشید یا اینکه به دار زدپس مسئله ی بی اهمیتی نیست که بتوان از ان گذشت امروزه که مذهب در جوامع بسیار کمرنگ گشته بیشتر به عنولن ابزاری در دست قدرت شناخته میشود ودقیق تر به صورت یک ایدلوژی...