نعره های شرم آور "استقلال خواهی" کرزی و تکرار تلخ تاریخ
منابع مختلف امریکایی افشا میکند:
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حامد کرزی که قبل از 11 سپتمبر سال 2001 یک چهره ناشناخته برای مردم افغانستان بود, در اصل یکی از
مهره های قابل اعتماد دولت امریکا و اهرام قدرت جهانی در سه دهه اخیر تاریخ افغانستان بشمار میرود. حامد کرزی به نسلی از خادمان" مدرن" امریکا و متحدینش تعلق دارد که به قول یکی از کارمندان عالی رتبه سیا در دهه 80 میلادی, " در اولین ملاقات با افرادی مانند کرزی و مسعود خلیلی, ما ( امریکایی ها) میدانستیم که اینها چهره های "مدرن" جامعه قبیلوی افغانستان هستند و به عوض جنگ با یک کلاشینکوف بر ضد روسها در کوه های افغانستان, در راه منافع مان در کاخ های سیاست, بهتر و خوبتر خدمت خواهند کرد." (1)
کرزی که بعد از مرگ پدرش به حیت خان قبیله پوپلزی نیز برگزیده شده است، بعد از ختم تحصیل و فراگرفتن لسان انگلیسی در هند با آنکه شرایط سفرش به امریکا آماده بوده است، در سال 1983 به پاکستان آمده است و در تنظیم جبهه نجات ملی آقای مجددی به کار آغاز کرده است. آقای کرزی به گفته نک میلس نویسنده کتاب "کرزی" و یکی از استادانان دانشگاه در امریکا که چندی هم مشاور مطبوعاتی آقای کرزی در کاخ ریاست جمهوری بوده است، بعد از اولین دعوت از طرف سفارت امریکا در پاکستان به یکی از مشتریان و همکاران دایمی سفارت امریکا و نهاد ها امریکایی در پاکستان مبدل شده است. در تمامی مسایل مربوط به افغانستان و منطقه آقای کرزی یکی از محدود کسانی بوده و میباشد که از اعتماد امریکایی ها برخوردار بوده است. (2)
کتاب آقای میلس، کتاب های را که توسط نویسنده گان بریتانیوی در مورد امیران و شاهان افغانی در قرن های 19 و 20 نگاشته شده است، بخاطر میاورد؛ که با مهارت های زیاد کوشش شده, به مانند داکتر والتر سایز انگلیسی که سده ها قبل امیر عبدالرحمن خان را " امیر مترقی, که از مدنیت حقیقی اروپا استفاده نمود" خوانده بود (3), از آقای کرزی هم یک چهره مترقی ترسیم کند. ولی با تکیه به اینکه در هر مدح و تجلیل رازی نهفته است؛ حقیقت های ناگقته را هم میتوان از لابلای کتاب آقای میلس پیدا کرد. به طور مثال در کتاب آمده است که آقای کرزی یکی از تنظیم کننده گان و مهره های اصلی ملاقات های سران طالبان وامریکایی ها بوده است. که یکی هم ملاقات وزیر خارجه وقت طالبان که آقای کرزی از او بمثابه "دوست خوب خود" یا کرده است با شاردژفیر سفارت وقت امریکا در پاکستان در سال 1998 میباشد.
از بحث مشاوریت آقای کرزی در یونیکال و دوستی نزدیکش با سناتور سام برون باک (4 )از حزب جمهوری خواهان که یکی از هواداران سر سخت لابی اسرائیل در امریکاست که میخواهد مردم فلسطین باید به دیگر ممالک همجوار عربی فرستاده شوند,میگذریم که در حوصله این مطلب نمی گنجد. فقط, مهمترین مرحله در زنده گی آقای کرزی جلسه بن در سال 2001 میلادی ست که به ظاهر برای به قدرت آوردن کرزی به شکل مشروع آن, گام نخست به شمار میرود. در حقیقت تصمیم به قدرت رساندن کرزی در افغانستان مدت ها قبل توسط امریکا گرفته شده و با جوانب درگیر مسله افغانستان در میان گذاشته شده بود. گری برنتسن که مسوولیت سیا در افغانستان را بعد از آغاز حمله نظامی امریکا به افغانستان به عهده داشت, در کتابش مینگارد, " درست چند روز بعد از تصرف کابل توسط ائتلاف شمال, از طرف سیا وظیفه داده شد تا ملاقات داکتر عبدالله مسوول روابط خارجی ائتلاف شمال را با جیمس دوبینس (5) نماینده خاص دولت امریکا در امور افغانستان, تنظیم گردد. داکتر عبدالله با طیاره سیا به تاشکند, پایتخت اوزبکستان انتقال داده شد و به تاریخ 18 نومبر 2001 با جیمس دوبینس ملاقات کرد. در ملاقات هر دو طرف به رهبری حامد کرزی که اسمش قبلاٌ هم در ملاقات جیمس دوبینس با رئیس سازمان استخباراتی پاکستان ( ای سی ای) نیز مطرح شده بود, توافق کردند.(6) (توجه شود که موافقتنامه بن به تاریخ 5 دسمبر 2001 به امضا رسید و ملاقات آقای دوبینس با داکتر عبدالله هفته ها قبل, در 18 نومبر 2001 صورت گرفته است. نگارنده.)
بناً, مذاکرات بن بر علاوه تقسیم قدرت در میان جناح های منفور و آن هم به شکل مضحک قبیله یی آن و مایوس کردن و عقده مند ساختن آقای ستار سیرت که بیچاره در بی خبری خیال خوش به قدرت رسیدن را مزه مزه میکرد, بازی دیگری از اهرام قدرت جهانی با مردم مان بود.
امروز آقای کرزی به کمک دوستانش در کمپنی راند (7) که یک مرکز پالیسی ساز برای نیرو های نظامی امریکا, پنتاگون, اداره امنیت ملی و وزارت خارجه امریکاست خوب فراگرفته است که چگونه با افکار عامه بازی کند و در هر فرصت ار آزادی و استقلال افغانستان صحبت کند. واضحاً، آنانی که خود وابسته گی شان به خارجی ها غیر قابل انکار است و خود میدانند که در دروازه های سفارت های خارجی پرورش یافته اند, باید شگرد های عوام فریبی شان شعار آزادی خواهی و عدم وابسته گی به بیگانه گان باشد.
آقای کرزی که در افغانستان بر استقلالیت و وطن دوستی اش تاکید میکند, در کشور حامی اش از" دوستی" مبالغه آمیز افغانها با امریکا با یک هیجان خاص قبیله یی یاد آور میشود. به تاریخ 21 سپتبر 2006 آقای کرزی یکجا با ملکهء اردن, خانم رنا و رهبر روحانی افریقای جنوبی دسموند تو تو, در یک کنفرانس که به ابتکار مرکز جهانی کلینتون در نیویورک ترتیب یافته بود, سخنرانی کرد. در جریان صحبت آقای کرزی به جواب سوال گرداننده کنفرانس آقای فرید ذکریا, در باره اینکه مردم افغانستان در مورد حضور قوای نظامی امریکا و متحدینش چی فکر میکنند, به سبک خاص خودش یک قصه گفت. کرزی گفت, " یک روز با یکی از پدران درد دیده افغان که ده عضو فامیلش را در حمله هوایی نیروهای امریکایی از دست داده بود، ناهار میخوردیم. در همین اثنا فرمانده نیرو های ویژه امریکا داخل اطاق شد. من نمیدانستم که چگونه این دو را باهم معرفی کنم. خلاصه به مرد افغان گفتم که این شخص قومندان عمومی نیرو های امریکایی است. پدر افغان از جا برخاست و بعد از احوال پرسی به فرمانده نیرو های امریکا گفت: شما ده نفر از اعضای فامیل مرا به شمول نواسه هایم کشتید. ولی سه نفر از اعضای فامیل من باقی مانده است, اگر انها هم کشته شوند, فرق نمیکند؛ زیرا من میدانم که شما به خاطر آزادی افغانستان آمده اید و خوش آمدید." کرزی علاوه کرد که, "این خود نشانه دوستی افغانها به امریکاست."(8)
نگارنده که هر چند در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق خورد سال بودم, ولی هنوز هم قصه ها ی را از این قماش که گویا از "دوستی خلل ناپذیر افغان - شوروی" حکایه میکرد و هر روز از طرف منفورترین ها قلقله میشد, به خاطر دارم. هزاران دریغ و درد که مردم مان سالهاست یک فلم و حشتناک و خونین را مجبوراً و به تکرار تماشا میکنند.
یاداشت ها و ما خذ ها:
(1) Schroen, C Gary. First In: an Insider’s Account of How the CIA Spearheaded the war on Terror in Afghanistan: Presidio Press. New York, 2006.
(2) Mills, B.Nick. Karzai: The Failing American Intervention and The Struggle for Afghaitan: John Wiley. New Jersey, 2007.
(3) Ghobar, Ghulam Mohammad. Afghanistan in The Course of History: Volume 1. Enqlab Press. Tahran. 1378. (Farsi)
(4) Brownback, Sam. United States, Senator, Kansas.
(5) Dobbines, James. Former U.S Special Representative for Afghanistan.
(6) Gary, Berntsen. Jawbreaker. Crown: New York, 2005.
(7) Rand Ccooperation is a global policy Think Tank offering research and analysis to the U.S Armed forces. RAND has very close ties with new conservative elements in Bush Administration. Some Notable members of RAND cooperation are Condoleezza Rice, Zalmay Khalilzad, Donald Rumsfeld and James Dobbines.
(8) Karzai, Hamid. Clinton Global Initiative 2006 Annual Meeting. New York. 2006.
پيامها
21 آپریل 2008, 16:06, توسط ویس ناصری
آغاز فرجام ذلتبار حامد کرزی
...فرجام ننگین و شرمناک و از بین رفتن ذلتبار همه مزدوران و دست پروردگان بیگانه پرست وطنی مان ، بدست همان ولی نعمتان و بادرانشان ، میتواند خود درس بزرگ و عبرتناک و آژیری خطری برای مزدوران و وابستگان معاصر هموطن ما باشد....
ویس ناصری
مضمون سیاسی
Oktober 2006
ویس ناصری ـ شهر اسن ـ آلمان
مدیر مسؤول سایت آزمون ملی
wais nassery.de
تاریخ دراز دامن و پر ماجرای وطن عزیز مان افغانستان از بدو نگارش و ثبت وقایع و رویدادها ـ در دل پر درد و خونین خویش فراز و فرود های زیادی را در رابطه با لشکر کشی های متجاوزین آزمند و طماع که با هزاران برنامه و پلان جهانگشائی ـ بر کشور باستانی ما ـ آریانای کهن ـ خراسان قدیم عهد اسلامی و افغانستان پر غرور کنونی ـ هجوم آورده اند ، حفظ و ثبت نموده است .
این خطه که از لحاظ موقعیت حساس و حیاتی ـ جیوپولتیکی ، سوق الجیشی و استراتیژیک خویش به عنوان کلید فتح شرق نزدیک ـ آسیای میانه ، بحر هند و سائر مناطق مهم و منفعت خیز آسیا ـ محسوب میگردد ، در طول بیشتر از پنچهزار سال ، متداوم مورد تجاوز چپاولگران قرار داشته و اشغالگران بیگانه با هزاران بهانه این سرزمین منفعت خیز را مورد هجوم وحشیانه خویش قرار داده اند .
براثر این تجاوزات و لشکر کشی ها ـ همیش شهر های آباد و قرا و قصبات معمور وطن مظلوم ما به ویرانه مبدل گردیده است که متاسفانه در نتیجه این اشغالگری ها و جهانگشائی ها ، باشندگان دلیر ، مقاوم ، وطندوست و آزادیخواه این سامان نیز ، بجرم وطندوستی و آزادیخواهی ـ همیش توسط قوای وحشی هر متجاوز خارجی با قساوت و بیرحمی مورد هجوم و حمله قرار گرفته و بخاک وخون کشانیده شده اند ، ولی در فرجام بلاخره مقاومت های ملی هموطنان ما ، قوای هر استعمارگر متجاوز بیگانه را به شکست ، رسوائی و فرار مجبور ساخته است .
مثال های تاریخی در این زمینه زیاد است که برجسته ترین آنها را در جهانگشائی اسکندر مقدونی ـ یونانی مشهور به اسکندر کبیر در سه قرن قبل از میلاد و یا لشکر کشی های خونین ، ویرانگر و بنیاد بر انداز تیمورخان مشهور به تیمور لنگ ـ هلاکو ـ چنگیز خان ـ قوای وحشی انگریز( بریتانیای کبیر ) عساکر خون آشام و غدار روس ( شوروی سابق ) ـ ملیشه ها و فوج خونریز و بیرحم پاکستان و اخیرا" هم قوای متجاوز ، بیرحم و مغرور ایالات متحده آمریکا ـ انگلیس و متعهدینشان ، بوضاحت میتوان مشاهده نمود .
در تمام این تجاوزگری های خونین و اشغالگری های تباه کن و بنیاد برانداز ـ باوجود تفاوت های ظاهری و زمانی ـ در همه ای لشکر کشی ها و مداخلات فقط و فقط روح منافع استعماری و اهداف و مقاصد اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و فزون طلبی را میتوان مشترکا" در عقب همه این اقدامات ، نشاندهی نمود و سوگمندانه به تماشا نشست .
اما این استعمارگران محیل با شناخت و آگاهی از احساسات آزادیخواهانه ، استقلال طلبانه ، وطنخواهانه و بیگانه ستیزانه ء مردمان این سرزمین که در طول هزاران سال در خون ، رگ و جان همه باشندگان اصلی و بومی این مرز و بوم عجین است ـ که این احساسات پاک ملی و
آزادیخواهانه ملت ما ، به گفته شاعری با شیر اندرون گردد و با خون ( شهادت ) بیرون ، بخاطر اغوا و فریب اذهان آنها و سرکوب و منکوب نمودن این احساسات شریفانه شان ، مزدوران و غلامان حلقه بگوش شانرا که آنها در حقیقت نزد ملت ما کدام حیثیتی ندارند بجز هویت باختگی ، معامله گری ، سازش طلبی وارزش فروشی ، از درون جامعه خود مان افراد ضعیف العقیده و سست عنصر را استخدام نموده اند و در رأس و یا هم عقب نیروهای متجاوز و اشغالگر شان عوامفریبانه بر تخت ذلت و بردگی قدرت در این کشور نشانیده اند ، تا آنها با ظاهر افغانی و احیانا" اسلامی خویش ـ عوام الناس را بفریبند که گویا قدرت و سلطه اصلی بدست خود ما افغانها میباشد واین قوا و لشکر متجاوز بیگانه چیزی نمیباشند بجز مهمانان!!
******************
ادامه دارد
آنلاین : آغاز فرجام ذلتبار حامد کرزی
25 آپریل 2008, 18:44, توسط علی آریوب وال
نوشته آقای حکیم ترجمه مقاله یکی از چپی های امریکائی است که درضدیت با جمهوری خواهان وبوش نوشته شده است.
بنظر بنده کرزی هرقدر بد هم شود بازهم از قبیله گرای افراطی مانند ویس ناصری وهمدستان اش بهتر است.
آقای ویس ناصری را این مقاله چنان هیجان زده کرده که تمام لاطائلات خودرا درین صفحه پیامگذاری که باید خیلی کوتاه باشد برخلاف تمام اخلاق ونورمهای انسانی برمردم تحمیل کرده است.
جناب سیدنظام وحدت در سایت افغان جرمن انلاین مقاله خوب نوشته است
آنلاین : مقاله استاد سیدنظام الدین وحدت یکی از نویسنده گان ملی گرا وآزاد اندیش اندر باب هویت امریکائیان مخالف روند بن را توضیح داده اند که باید ازایشان سپاسگزاری نمود
25 آپریل 2008, 19:57
خوب خواهد شد که اگر شما اصلش را در انگایسی پیدا کنید, که ما هم بدانیم !!!!
21 آپریل 2008, 16:10, توسط ویس ناصری
آغاز فرجام ذلتبار حامد کرزی
دیر مسؤول سایت آزمون ملی
wais nassery.de
به ادامه مضمون
عزیزایکه فقط چند صباحی جهت تعاون و همکاری و ایجاد نظم و ثبات در وطن ما وهمچنان بخاطر دفع مداخلات !! خارجی و تجاوزات و تهدیدات همسایگان ، اینجا در کنار ارگ و پایتخت کشور مان تشریف دارند . تو گوئی اینها نه متجاوز و اشغالگر ، بلکه در حقیقت دفع کننده ای تجاوز و مداخله اند !! .
این منطق و استدلال همیشگی دست نشاندگان بیمقدار و تحت الحمایگان وطنفروش وطنی خود ما در طول تاریخ کشور ما میباشد که یک نظر کوتاه و گذرا در کتب تاریخ ، گواه و مصادق این ادعا میباشد .
مثال های تاریخی وطنفروشی و معامله گری افغانهای ضعیف الشخصیت در دل تاریخ و حافظهء مردم مان زیاد است که این مقال حوصله و گنجایش پرداختن به همه ء آنرا ندارد ، اما برجسته ترین مثالهای معاصر آنرا میتوان در وجود شاه شجاع درانی ، نواسه بزرگمرد تاریخساز کشور ما ،اعلیحضرت احمدشاه بابای درانی موسس و بنیانگذار کشور مستقل ، آزاد و یک پارچه افغانستان مشاهده نمود .
شاه شجاع درانی با وجود منسوب بودن به آن خانواده بزرگ و آزادیخواه وطن و علیرغم داشتن سطح بلند علمی و دانش که این پادشاه یگانه پادشاهی در تاریخ افغانستان میباشد که از او دیوان شعری باقی مانده است و او قدرت و استعداد عالی ادبی ـ هنری، تاریخی و شعری داشت ـ با وجود این پیشینه ، زمانیکه همین شاه شجاع درانی در پیشا پیش قوای اشغالگر و متجاوز انگلیس به عنوان روپوش و آله دست منافع استعماری انگریز ها بار دوم در سال 1838 م به کشور خود آورده میشود ، دیگر افغانها به او نه بدیده ای نواسه اعلیحضرت احمد شاه بابا کبیر ، بلکه بصفت مزدور و دست نشانده ای استعمار انگلیس برخورد مینمایند وبعد از سپری گردیدن تقریبا" دو سال حضور اشغالگران انگلیسی ، قیام های آزادیخواهانه ملی برهبری قاعدین خوش نام ملی از مناطق مختلف کشور در یک صف واحد ، منسجم و یک پارچه بخاطر طرد و دفع تجاوز بیگانه و اضمحلال و سقوط اداره دست نشانده آن ، بر نماد و نمود و کاخ ظلم و استبداد انگلیس و بیگانه پرستان ، یعنی بالاحصار کابل مردانه هجوم میآورند و با از پا در آوردن مکناتن و کیانوری و قوای متجاوز و مغرور انگلیس ، شاه شجاع درانی نیز در بیرون از ارگ بالاحصار از پا در میآید .
نکته جالب در ارتباط به کشته شدن شاه شجاع ، این است که برخی مورخین مدعی اند که این امیر دست نشانده نه توسط مبارزین آزادیخواه افغان ، بلکه توسط خود انگلیس ها بجرم شکست مفتضحانه قوای متجاوز شان در افغانستان ، در پای دیوار بلاحصار اعدام میگردد .
همچنان بیگانه پرستی و وابستگی دیگر امرا و سلاطین و سرداران محمدزائی در سده های پسین به استثنأ دو پادشاه مستقل الرأی و آزادیدوست محمد زائی ، یعنی امیر شیر علی خان و شاه امان الله خان غازی که هردو شاه ترقییخواه با برافراشتن علم مخالفت بر ضد مداخلات و تجاوزات انگلیس ها، داخل مبارزه استقلال خواهی و استعمار زدائی گردیدند ، سرنوشت شوم و شرمگین سائر شاهان و دست پروردگان انگلیس ها که در امضأ دو معاهدهء ننگین و تباهکن گندمک ( توسط امیر یعقوب خان فرزند امیر شیر علی خان ) و معاهدهء خائنانه و وطنفروشانهء دیورند( توسط امیر عبدالرحمن خان ) ، خود از صفحات تاریک و سیاه تاریخ معاصر افغانستان میباشد.
هکذا وطنفروشی و بیگانه پرستی رهبران حزب منفور دیموکراتیک خلق افغانستان یا حزب وطن ، در خوش خدمتی و نوکر منشی به زعما سابق اتحاد شوروی و وطندشمنی و جنایات و قتل و کشتار بیرحمانهء هموطنان شان و همچنان همکاری های صادقانه و پر حرارت شان با قوای اشغالگر شوروی و دفاع و توجیه
این تجاوز و اشغال حتی تا به امروز در نشرات و مواقف شان ، خود صفحه ء دیگری از تاریخ وطنفروشی و هموطن کشی فرزندان نا خلف این مرز و بوم را به نمایش میگذارد .
عده ای از وطنفروشان کمونست حزب دیموکراتیک خلق در حالی تا به امروز از این خیانت ملی خویش دفاع مینمایند که صفحات خونین تاریخ افغانستان کشته شدن مفتضحانه ء حفیظ الله امین ، این کمونست خون آشام و مزدور سرسپرده شوروی را توسط خود محافظین و مشاورین شخصی
امین که همه از افراد ک گ ب شوروی بودند ، و یا برکناری و خلع خجالت آور و مفتضحانه ء ببرک کارمل از تمامی پست های حزبی و دولتی توسط بادران روسی اش و تبعید چندین ساله اش به کشور شورا ها و دور نگه داشتنش از هر نوع حرکت و فعالیت سیاسی و حتی جان دادنش در شهرک مرزی ترمز در حالت تنهائی و بیکسی ، خود یک داستان عبرت انگیز دیگری میتواند باشد برای هر فرد و گروهی که سرنوشت و تقدیر خویشرا و اداره و اراده ای خود را به غیر میسپارد وسرنوشت خویشرا با منافع بیگانه و اشغالگر رقم میزند .
فرجام ننگین و شرمناک و از بین رفتن ذلتبار همه مزدوران و دست پروردگان بیگانه پرست وطنی مان ، بدست همان ولی نعمتان و بادرانشان ، میتواند خود درس بزرگ و عبرتناک و آژیری خطری برای مزدوران و وابستگان معاصر هموطن ما باشد.
******************
ادامه دارد
آنلاین : آغاز فرجام ذلتبار حامد کرزی
21 آپریل 2008, 16:12, توسط ویس ناصری
آغاز فرجام ذلتبار حامد کرزی
دیر مسؤول سایت آزمون ملی
wais nassery.de
به ادامه مضمون
مداخلات بیشرمانه پاکستان و وابستگی و دست پروردگی طلبای کرام ! به برنامه های اشغالگرانه و توسعه طلبانه پاکستان و قبولی تطبیق برنامه های افغانستان سوز یونیکال ـ دلتا و غیره زیر پوشش توطئه و دسیسه های آمریکا ـ انگلیس ـ سعودی و پاکستان خود نیز روی دیگر سکه تاریخ خونبار اخیر کشور ما را تشکیل میدهد .
همکاری طالب ها و اعتماد و وابستکی شان با عمق استراتیژیک پاکستان خود یک صفحه ای تاریک و سیاه دیگر رویداد ها و وقایع افغانستان مظلوم بشمار میرود .
بیجا نخواهد بود تا در این رابطه یک خاطره فراموش ناشدنی ، عبرت انگیز و آموزنده خود را خدمت شما خوانندگان عزیز بنویسم :
در ماه اگست سال 2001 میلادی فقط چند هفته قبل از وقوع حوادث 11 سپتمبر که این خود بهانه ای بود برای آغاز عملیات نظامی ، اقدامات تجاوزکارانه و تطبیق برنامه های از قبل طرح شده ای ایالات متحده آمریکا و انگلیس در افغانستان و منطقه ، در شهر مونشن آلمان به ابتکار برادر فعال و مبتکر هموطن ما ـ جناب مولانا صدیق الله ( مصطفی ) فدائی کنفرانس یا سیمینار بزرگ و جالبی در محوطه ء مرکز اسلامی آن شهر در زیر خیمه ای بزرگ تحت اسم ( دیالوگ بین الافغانی برای دریافت راه حل معضله ء افغانستان ) دائر گردیده بود .
در این اجتماع بر علاوه اشتراک صدها هموطن علاقمند از کشور های مختلف ، جناب حضرت صبغت الله مجددی ، سید اسحاق دلجو حسینی ، داکتر انور الحق احدی رهبر حزب افغان ملت و غیره شخصا" به عنوان مهمانان سخنران حضور داشتند و همچنان اکثریت رهبران تنظیم های جهادی چون استاد ربانی ، استاد سیاف ، آیت الله محسنی ، انجنیر حکمتیار نیز ذریعه تیلفون ، پیام ها ، نظریات وپیشنهادات خویشرا به شاملین کنفرانس ارائه نموده و به سوالات حضار مستقیما" جواب ارائه داشتند .
دریک بخش برنامه ـ جناب مولانا فدائی تیلفونی با جناب مولوی وکیل احمد متوکل ـ وزیر امور خارجه امارت اسلامی طالبان در قندهار وصل گردیده و از او جویای طرح طالبان برای برون رفت و راه حل معضله ء آنوقت افغانستان گردید. اینکه جناب متوکل در مدت نیم ساعت چه ارشادات فرمود ـ موضوع خارج از بحث فعلی است ، در بخش سوال و جواب ، برخلاف سائرین ، سوالات از متوکل باید تحریری صورت میگرفت و او به جوابات کلیشه ئی و شعار گونه میپرداخت ، بلاخره در یک قسمت این بخش سوال و جواب ، بنده که شناخت طولانی و صمیمانه با جناب مولانا مصطفی فدائی تدویر کننده سیمینار داشتم و الحمدالله هنوز هم دارم ، با اصرار خواهش نمودم تا خودم شخصا" با زبان خود از حضور جناب مولوی متوکل سوال نمایم که چنین شد ، سوال من از جناب وزیر امور خارجه طالبان که شخص تحصیل یافته ، رسیده و متفکر میباشد ، این بود که آیا شما به عنوان یک عالم دین ـ به عنوان یک مولوی وبلاخره به عنوان یک افغان چگونه میتوانید تحمل نمائید وببینید و سکوت نمائید که احزاب اسلامی پاکستان چون
جمعیت العلما مولانا سمیع الحق و مولانا فضل الرحمن و دیگران برای دفاع از شما و حکومت شما ،و بخاطر تشدید جنگ علیه هموطن افغان شما ، شورای عالی دفاع از افغانستان را در پاکستان تاسیس و اعلان نمایند و با تعطیلی مدارس خویش ، هزاران هزار پاکستانی ـ عرب و سائرین را در جنگ و
خونریزی هموطنان شما به داخل وطن تان بفرستند ؟ آیا شما از این رویداد به عنوان یک افغان نمی شرمید ؟ در این اثنا که سوالم هم به آخر رسیده بود ، جناب مولوی متوکل با عصبانیت لین تیلفون را قطع نموده و گوشی را گذاشت.
بعد از چند دقیقه تلاش و کوشش مولانا مصطفی ، بالاخره متوکل صاحب دوباره پای لین تیلفون حاضر شده و با لحن خشمگینانه ای مرا مخاطب قرار داده و گفت که ( دا ورور ته وایه چه خپلی پوشتنه وکره ـ بیانه مه ورکوه ، شعارونه مه ور کوه.... ) ، آقای مولوی متوکل بعدا" با افتخار و مباهات بسیار زیاد ، مغرورانه از دوستی افغانستان و پاکستان یعنی مهاجرین افغان وبرادران انصارپاکستانی در طول بیست سال اخیر متذکر گردیده و مطمئنانه و مفتخرانه از دوستی برادران پاکستانی اش داد سخن داد و حتی ادعا نمود که چون اسلام میان امت اسلامی سرحد نمیشناسد ، افغانستان و پاکستان جزء یک پیکر اند و غم وخوشی مشترک دارند ، فلهذا این حق برادران پاکستانی مان است تا از مجاهدین امارت اسلامی دفاع نمایند که این حرف های مولوی متوکل با شعار الله اکبر طرفدارانش در مجلس و شعار مرگ بر منافقین !! ( یعنی بنده ) خاتمه یافت .
اما جالب این جاست که همین برادران انصار!! پاکستانی طلبای کرام فقط چند ماه بعد به امر امریکا
نه تنها مولوی وکیل احمد متوکل ـ ملا امیر خان متقی ـ مولوی عبدالحی مطمئن و صد ها رهبر و فرمانده ورزیده و مشهور این گروه را که و هزاران هزار طالب افغان را دو دسته به اف بی آی و و سی آ ای تسلیم نمودند ، بلکه به گفته و نوشته ملا عبدالسلام ضعیف ، سفیر و نماینده رسمی و برحال سیاسی طالبان در اسلام آباد ـ که بعد از رهائی از زندان گوانتانامو در کتاب خاطرات خود نوشت ، فوج پاکستان و افراد آی اس آی نه تنها پیشاپیش افراد استخباراتی آمریکا بر خانه اش بر خلاف موازین حقوق بین المللی هجوم آوردند بلکه او را نه یک شخص محترم و دیپلومات ، که یک شخصیت تروریست خطاب نموده و با دو ودشنام و زنجیر و ذولانه به گوانتانامو فرستادند .
این است نتیجه و پاداش اطمینان ، اعتماد ، همپیمانی و انقیاد از غیر و بیگانه ء مکار ـ طماع ومداخله جو . شاید این درسی دیگری عبرت انگیز باشد برای دولتمردان وابسته و دست نشانده ای کنونی مان .
آری ! امروز اداره دست نشانده و تحت الحمایه کنونی در کابل بدون کوچکترین توجه به تاریخ و رویداد ها و جریانات نه چندان دور گذشته ، بعنوان ادامه دهندگان راه رفته مزدوران یونیکال و دلتا و برنامه های نفت سوز و پلان های اشغالگرانه و تجاوزکارانه دولت ایالات متحده آمریکا ، انگلیس و دیگران به عنوان جانشین مزدوران دیروزی ایفا نقش مینماید .
اهداف و برنامه های استعماری ، توسعه طلبانه و جهانگشائی های معاصر ایالات متحده و انگلیس را امروز در پهلوی منافع استراتیژیک ، سوق الجیشی و جیوپولتیکی در سطح جهان ، منافع اقتصادی ، نظامی و سیاسی تشکیل میدهد .
آمریکا و انگلیس امروز بعد از شکست و نابودی کمونیزم ، عمیقا" به اسلام زدائی و جنگ تمام عیار علیه کشور های اسلامی روی آورده اند .
حمله و اشغال افغانستان و عراق ـ تهدید ایران و سوریه و تخریب و نابودی کامل کشوری کوچک و بیدفاعی چون لبنان توسط طیارات اسرائیل و یا ظلم و ستم طاقت فرسا بر ملت مظلوم فلسطین و سائر کشورها و امت مسلمان هرگز کدام امر و اتفاق تصادفی نمیباشد بلکه اینها همه جزهء از یک برنامه وسیع و گستردهء بین المللی تجاوزگران و مداخله چیان امروزی میباشد .
جهانگشائی و جهانخواری جدید و نوین ایالات متحده آمریکا و انگلیس ـ خود از داستانهای غم انگیز و اسفبار و یک پرده ای دیگری از جنایات و وحشیگری های اشغالگران طماع و آزمند معاصر
را در ارتباط به کشور ما به نمایش میگذارد که اینها به خاطر تطبیق اهداف و پیاده نمودن برنامه های خویش ـ حتی بر شعار ها و ادعا های دروغین به اصطلاع اخلاقی و اعتقادی خویش نیز
کوچکترین ارج و ارزشی قائل نمیباشند ، چنانچه همین امروز آمریکا و انگلیس بخاطر برآورده گردیدن اهداف شان ، هم آزادی و هم دیموکراسی را به قبرستان تاریخ فرستاده اند و هم حقوق بشر و موازین و اخلاق دیپلوماتیک و بین المللی را ./
******************
ادامه دارد
آنلاین : آغاز فرجام ذلتبار حامد کرزی
21 آپریل 2008, 16:15, توسط ویس ناصری
آغاز فرجام ذلتبار حامد کرزی
دیر مسؤول سایت آزمون ملی
wais nassery.de
به ادامه مضمون
آری ! بعد از ختم دوره خدمت و وظیفه طلبای کرام ! اینک نوبت به مداخلات و تجاوزات عریان ، عیان و بی پرده ای خود سرکار رسید که با همه ساز و برگ و شعار و غوغا و ادعا ـ به بهانه ء سرکوبی همان پدیده های که خود ایجاد نموده بود ، زیر شعار جنگ علیه تروریزم !! ـ با جنگ ـ کشتار و ترور غیر قابل وصف اهالی بیگناه و بیدفاع هموطن ما ، راهی کشور مظلوم و زخم خورده ما افغانستان عزیز گردید و دست به تشکیل و استقرار اداره و حکومت تحت الحمایه و دست نشانده ء خویش در کابل یازید .
این بار نیز چون دفعات دیگر و با استفاده از تجارب و اندوخته های استعمارگران کهنه کار گذشته ـ ایالات متحده خواست تا با نصب یک چهره ء به اصطلاح ملی!!؟ ، از جوان بی تجربه و گمنامی چون حامد کرزی ـ فقط بخاطر منسوب بودنش به قوم بزرگ پشتونها و تعلقش با ولایات جنوب ـ با پیروی از سیاست های کهنه انگلیس ـ از این جوانک ـ یک رهبر ـ قاعد و زعیم ملی برای وطن ما بتراشد که بخاطر تحقق این مأمول ـ با بوق و سرنا و استخدام همه وسائل و ذرائع تبلیغاتی و پروپاگندی و نشرات بین المللی ـ کوشید تا به آقای کرزی یک چهره ملی و اسلامی بدهد .
جریانات پنچسال گذشته و همکاری چند رهبر و فرمانده جهادی که افتخارات دوران جهاد و مقاومت را بخود منسوب میدانند با اداره دست نشانده و مزدور در کابل و نیروهای متجاوز خارجی ـ خود گویای شعبده بازی و خیمه شب بازی های مضحک و رسوای سیاست حاکم امروزی در کشور ما میباشد .
استخدام این افراد و جلب همکاری و همراهی این بزرگان در چوکات اداره کرزی و همکاری با نیرو های بیگانه ، نه تنها از قدر و منزلت دوران جهاد و مقاومت شان کاسته ، بلکه این همکاری و تسلیم پذیری شان ـ آنها را از اوج عزت آزادیخواهی و استقلال طلبی به حضیض ذلت ، نفرت و نفرین وطنفروشی ، معامله گری ، استعمار زدگی و دنیا پرستی سقوط داده است .
بلی ! امروز سرنوشت حامد کرزی و ادارهء تحت الحمایه اش ارزش و اهمیتی بیشتر از اداره ببرک و نجیب و دیگر دست نشاندگان تاریخ ندارد ، بلکه بدتر از آنها است ، چرا که اگر دیروز روسها تجاوز نمودند و ببرک در عقب تانک های روسی به کشور آورده شد ، در طول مدت ده سال اشغال ، صحبت از حضور موقت قطعات محدود !! اتحاد شوروی در افغانستان برای دفع تجاوزات و مداخلات خارجی !! در این کشور بود ، در حالیکه در معاهده یک جانبه واشنگتن در سال قبل میان دولت آمریکا و اداره تحت الحمایه اش ـ صحبت از اقامت درازمدت و طولانی !! ( دائمی ) نیرو های آمریکا در افغانستان میباشد .
خلاصه بعد از هر تجاوز و اشغال ظالمانه و خونین بیگانه ـ مدت زمانی وقت ضرورت میباشد تا ملت ما و مبارزین آزادیخواه و مومن افغانستان به تشکل و انسجام ملی خویش برسند و شرایط عینی و ذهنی برای قیام ، مبارزه و مقاومت ملی آماده گردد .
امروز قیام های آزادیخواهی و حرکات مخالفانه و طغیان گونه در سر تا سر مملکت از شمال تا جنوب ـ و از شرق تا غرب افغانستان به اشکال مختلف ـ از مخالفت های لفظی گرفته تا رستاخیز ملی و حتی قیام های نظامی هر روز تا روز گذشته شدت بیشتر اختیار مینماید و دامنه آن وسیع تر و گسترده تر میگردد .
ملت مجاهد و آزادیخواه افغانستان بعد از پنچ سال ـ امروز به انسجام ملی خویش و تصمیم و اراده ای ملی خویش برای طرد و دفع تجاوز و مداخله خارجی و حذف حکومت و اداره ای دست نشانده کابل ـ داخل صحنه گردیده اند .
امروز بر خلاف تلاش ها و کوشش های زیاد دستگاه های دروغ پراگنی غرب ـ ملت ما آگاهانه و مصممانه بصورت مستقل و غیر وابسته به مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه شان مبادرت ورزیده اند .
چنانچه تبلیغات دروغین و عوامفریبانه روسها در گذشته بر عزم و اداره ملی مجاهدان و ملت حریت پسند ما مبنی وابسته بودن جهاد و مقاومت شان ـ خد شه ای وارد آورده نتوانست و جهاد و مقاومت ملت ما الحمدالله پیروز گردید ـ امروز نیز بدون توجه به افواهات و تبلیغات عظیم رسانه های استعماری ، ملت آزادیخواه افغانستان تصمیم خویشرا گرفته اند .
فرسودگی رژیم حاکم و رسوائی و بدنامی ملی و بین المللی آن به فساد اداری ـ رشوت ـ اختلاس ـ
حیف و میل کمک ها و خیرات جهان ـ حاکمیت مافیای قدرت ـ ثروت ـ شهرت و بخصوص مافیای مواد مخدر که یک سر آن از ارگ ریاست جمهوری بیرون و سر دیگر آن در تالار شورای ملی ( ولس جرگه ) داخل میگردد ، نیز در پهلوی بدنامی و محکومیت آن به وابستگی و دست نشاندگی ، از عوامل مهم فنا پذیری و شکست و اضمحلال این اداره پوشالی بشمار میرود .
اساسا" اداره چیان امروزی را همان شکست خوردگان رزیم های سابق ـ از شاهی ظاهرخان گرفته تا جمهوریت مستبدانه ء داود خان و از جمهوریت دیموکراتیک خلق حزب کمونست تا حکومت اسلامی !! مجاهدین ـ یعنی یک معجون المرکب تشکیل میدهد . اینها این بار با اندوختن تجارب بار پیشین قدرت شان ـ بخاطر رفع عطش دنیا پرستی شان ـ
همه بلااستثنأ دست به غارت و چور و چپاول یازیده اند ، تا قبل از اینکه باز دیر شود و باز شکست خورده و سرافگنده پا به فرار بگذارند ، جیب های خویشرا پر نمایند ، که دنیا را بقا نیست .
اما حرف اصلی و مضمون اساسی این نوشته همانا پیرامون شخصیت آقای حامد کرزی است که امروزه در همه جا و در هر نشریه ، رادیو وتلویزیونی ، و در تمام اجتماعات افغانها وصحبت های رسمی و خصوصی ، حرف از برکناری و خلع قدرت او توسط ولی نعمتانش یعنی آمریکا و انگلیس به جرم ناکامی و بدنامیش و عدم تدبیر و کارآئی در مقابله با قیام ها و مقاومت های ملی در افغانستان و جانشینی شخصیت دیگر به جای این دولتمرد وابسته از حلقه وابستگان سرکار میباشد .
برکناری و زوال ذلتبار اقای کرزی که به عنوان پیشقراول نیرو های بیگانه ، در لباس رهبر و زعیم!! ملی عرض اندام نمود ، خود از داستانهای غم انگیز و تکرار تاسف بار تاریخ کشور میباشد که چگونه یک فرزند دیگر افغانستان با وجود داشتن علم و تحصیل و تعلق به یک فامیل بزرگ و ملی ، و با وجود فهم از وقایع و رویداد های تاریخی کشورش ـ بدون کدام ضرورت و احتیاجات مالی و پولی ـ صرف برای ارضای حس خود خواهی و قدرت پرستی اش ، خوشباورانه اسیر دام وعده هاِی بیگانگان میشود و در رأس قوای آنها بخاطر فریب و اغوا ملت خویش ـ شعار آزادی !! ، آبادی ، دیموکراسی ، ثبات ، امنیت وغیره را سر میدهد .
آری ! اینست جزأ و انتقام خداوندی و عظمت و برکت خون پاک شهدأی آزادیخواه و وطندوست این سرزمین که هر شخصیت و هر زعیم و رهبر و امیر و پادشاهی را ـ زیر هر اسم و رسمی ـ که به آرمانهای عقیدتی ـ ملی و آزادیخواهی اش خیانت نماید و در تبانی با استعمار بیرونی بر اریکه قدرت تکیه زند ـ در زمان حیات خودش و معاصرانش ـ روسیاه ، ناکام ، خجل و سر افگنده میسازد . انشاالله
آنلاین : آغاز فرجام ذلتبار حامد کرزی
21 آپریل 2008, 16:55, توسط tareq
pas chi bayad kard? rahe hal chi ast
22 آپریل 2008, 02:14, توسط محمد ادریس
آنچه که هویدا است هیچ رهبری سیاسی افغانستان نه بوده و نیست که با کشور بیگانه رابطه نداشته و حمایت آنها را حاصل نه کرده باشد. از همان روز که حامد کرزی به افغانستان آمد همه یی ما میدانستیم که او به نفع امریکایی ها فعالیت خواهد نمود ولی همه گی دسته جمعی از او خوش آمدید نمودیم پس حالی چرا گله و شکایت داریم. هربدبختی که میشود از دست خودما است، مثلاً یک نگاهی به پارلمان بیندازیم و ببینید که چگونه قاتلان و خاینین ملی بالای چوکی ها نشته اند و سرنوشت کشور را رقم میزنند. آیا این انتخاب این اشخاص به دست کرزی بوده ویا ما خود آنها را انتخاب نمودیم.
22 آپریل 2008, 08:38
aqay naseri az zeite internti shoma boy gand myayad shoma chetawr ba degaran tawsya mekoned elternative shoma haman HEKMATYARE KHAMBIS WA MANFOR wa gofte khode tan talibanek kram mebashad wa degar in ke koshsh na koned ba maqalate sakhtagi wa dekte shoda ma ra freb bedehed kam kam mardom shoma ra meshnasad shohrate manfi dar baine mardom dared ba omede in ke azorda nashawede
22 آپریل 2008, 00:56, توسط بنده خدا
اګر کمی دقیق شوید، زهر خند تاریخ را احساس خواهید کرد. من فقط میخواهم یک بخشی از مطلب تهیه شده توسط آقای مصطفی دانش، کارشناس مسایل خاور میانه در بی.بی.سی، را تحت عنوان- خاطراتی از آخرین دیدار با ببرک کارمل- در اینجا انعکاس دهم. آقای دانش، به نقل از آخرین قول ببرک کارمل چنین مینګارد:ببرک کارمل موقع خداحافظی با لحنی خسته و دردآلود، از تنها حاصل عمر خود چنين ياد کرد: "بزرگترين درسی که در زندگی گرفتم اين بود که هيچ کشوری نمی تواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی بايد روی پای خود بايستد."
آيا اين درس برای کسی که از صحنه سياسی رانده شده، مهر "مزدور و خائن" بر پيشانی اش خورده و حالا در آستانه مرگ قرار گرفته بود، می توانست فايده ای داشته باشد؟
22 آپریل 2008, 06:52, توسط شاهد
راه حل این است که نوکری نباید کرد! هرکسی که از تاریخ نیاموخت، محکوم به تکرار اشتباهات تاریخیست. آیندۀ کرزی نیز بهتر از صدام حسین و عبدالرحمن خان نخواهد بود.
لعنت خدا و رسولش بر هر چه نوکر و مزدور باد!
22 آپریل 2008, 13:45, توسط ذبیح الله ناصری
در مورد کرزی همانطوریکه از قدیم گفته اند، "آزموده را آزمودن خطاست"، دیگر جای بحث و گفتگو باقی نمانده.
هر رهبریکه حلقۀ غلامی بگردن کرد، محکوم به نابودی و بد نامیست. در طول تاریخ این موضوع ثابت شده است. در مورد خیانت به رعیت و غلامی کردن به بیگانگان علامه اقبال لاهوری بسیار زیبا گفته است:
آدم از بی بصری،بنده گی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد وجم کرد
یعنی از خوی غلامی زسگان خوار تر است
من ندیدم که سگی، پیش سگی سر، خم کرد
23 آپریل 2008, 21:32, توسط ستوده
آقای میرهزار، این نوشته قبلا در سایتهای جمعیت انقلابی زنان افغانستان (راوا) و افغان جرمن آنلاین انتشار یافته. خودت بارها گفته ای مقالاتی را که اختصاصی به این سایت نباشند مسترد میکنی، چطور شد که این یکی از گیرت خطا خورده؟ یا فقط مقالاتی را که به مزاجت برابر نباشند، برگشت میزنی؟؟؟
24 آپریل 2008, 02:24, توسط کامران ميرهزار
سلام خواننده ی عزيز،
متاسفانه گاهی علی رغم تاکيدهايی که در اين زمينه می کنم، برخی از نويسندگان نوشته های خود را در چندين رسانه به نشر می رسانند. ادامه ی اين روند عملا باعث غير مسلکی شدن رسانه های افغانستان می شود.
البته اين نوشته علی رغم آنچه شما می گوييد ابتدا در سايت کابل پرس? نشر شده بود و نه در سايت ديگری. با اين حال متاسفانه بيشتر سايت های اينترنتی بی توجه به اين قسمت کار که باعث تنوع بيشتر و توليد بيشتر می شود، نوشته ای که در سايت ديگری پيشتر نشر شده را دوباره نشر می کنند. در اينگونه موارد در حقيقت بايد مدير رسانه های ديگر در صورت تمايل به نشر مطلب، منبع اول آن را ذکر کنند.
از آقای حکيم نعيم می خواهم اين آخرين باری باشد که دست به چنين کاری می زنند. در صورت مشاهده ی مورد مشابه، نوشته ی ايشان و يا هر نويسنده ی ديگری از سايت کابل پرس حذف می شود.
با احترام
24 آپریل 2008, 16:57, توسط احمد مزاری
وقتی از جنایتکاران و خونخواران افشا گری صورت گیرد و جملات نوشته شده به ذوق میرهزار برابر نباشد و یا از همتباران قومی وی نام برده شود و راز های پنهان جنایات شان برملا گردد، میر هزار از نشر آن عار نموده و ساتور سانسور را(باوجودیکه داد از آزادی بیان میزند) بر آن میکوبد. بنده از مدت چند ماه بدینسو سطوری چند در موارد مختلف گسیل داشته ام اما تا کنون هیچ یک از آن منتشر نگردیده است.