قدم زدن...
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
گاهی
خوب است انسان به خودش برگردد، در خودش
قدم زند.
به لایه های
درونی وجودش و ذهنش سرک بکشد.
چنگ بیندازد
در ناخود آگاهش و پنهانی ترین افکار را
بیرون آورد، بگذارد مقابل چشمانش، آنقدر
زل بزند به آن افکار تا بفهمد ماهیت وجودی
آنها را.
تا بفهمد کدام
مسیر زندگی را این اندیشه ها اشتباه آمده
اند و یا کدام مسیر را به کج راه رفته اند.
تا بفهمد در
کدام نقطه نطفه ی منطق و عقلانیت وجودش
را کشته است، کجای این سرنوشت روی دنده ی
لج و لجبازی گیر کرده و همانجا درجا زده
است.
اشتباه
را نباید با ارتکاب اشتباه دیگری جبران
کرد.
نباید اشتباه
دیگران را با اشتباه که خود مرتکبش میشوی
تلافی کرد.
اشتباه در
نفس خود اشتباه است و بس.
کاویدن
لایه لایه ی وجودت را آغاز کن.
زنانگی ات را
مقابل چشمان حریص مردانه ی دنیا عریان کن
تا بگویی که مبرا از هرگونه گناه و معصیتی
و دیگر نمیخواهی احمقی باشی که در پی تلافی
اشتباه دیگران است.
بگذار دیگران
خود را در منجلاب خطاهای مکرری که انجام
میدهند، لجن مال کنند، اما تو نخواه
درمنجلابی عمیق تر غرق شوی.
"
من"
وجودت را که
مدتی ست خیلی دورتر از تو ایستاده است،
صدا بزن، در آغوش بگیر و بگریزید ازتمام
منجلابها.
پناه برید به
آن کنج همیشگی خلوت.
آنلاین : http://toranjterme.blogfa.com/...