صفحه نخست > دیدگاه > اسناد جنایت، مزدوری و خاک فروشی امیر عبدالرحمن در آئینه تاریخ

اسناد جنایت، مزدوری و خاک فروشی امیر عبدالرحمن در آئینه تاریخ

عباس دلجو
جمعه 14 دسامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بخش: نخست| دوم | سوم

بخش پایانی
"قبیله چه باشد که شاهی کند = به هرجا رسد او تباهی کند" «فردوسی»

3 - اسناد تاریخی خاک فروشی امیر عبدالرحمن خان :

اسناد خاک فروشی شاهان سدوزایی و محمدزایی از جمله امیر عبدالرحمن جابر بر کسی پوشیده نیست . علیرغم دفاع اتنوسنتریست های نکتایی پوش از این خاک فروشان، اما تاریخ با صراحت و صداقت، اسناد غیرقابل انکاری از خاک فروشی آنان به جهانیان عرضه کرده است . درین مورد به طور مثال میتوان به عقد پیمان سه جانبه لاهور در 26 جون 1838 میلادی، میان شاه شجاع و ویلیام مک‌ناتن نماینده حاکم انگلیسی کمپانی هند شرقی و مهاراجه رنجیت سنگ، پادشاه پنجاب اشاره داشت . در بخشی از این عقدنامه ننگین لاهور چنین آمده است :

" ماده اول : آنچه ممالک متعلقه ی این روی آب سند که در تحت تصرف و در علاقه سرکار خالصه جی( رنجیت سنگ) داخل است صوبه کشمیر معه ی حدود شرقی و غربی و جنوبی و شمالی اتک چهچه و هزاره و کهبل وانت و غیره توابع آن پشاور معه یوسف زایی و غیره و خطک و هشنگر و مچهنی و کوهات و هنگو و سائر توابع آن پشاور تا حد خیبر و بنو و دور و وزیری و تانک و گرانگ و کاله باغ و خوشحال گده و غیره توابع آن دیره اسماعیل خان معه توابع آن دیره غازیخان و کوت متهن و عمرکوت و غیره معه جمیع توابع آن و سنگهر وار هند اجل و حاجی پور و راجن پور و هر سه کچهی ملک منکیره باتمام حدود آن صوبه ملتان با تمام ملک آن سرکار شاه موصوف و سائر خاندان سدوزائی را در ممالک مرقومة الصدر هیچ دعوا و سروکار نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن نیست و نخواهد شد. همین عنوان مدام ملک مذکور میک و مال خالصه جی نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن هست و خواهد بود...

ماده ی هژدهم : شاه شجاع الملک و سائر خاندان سدوزائی بدون استمزاج و استصواب سرکارین عالیین سرکار خالصه جی و سرکار کمپنی انگریز بهادر معامله و سروکار با احدی از سرکاران غیر نخواهند کرد و اگر احیاناً کدام سرکار غیر عازم لشکر کشی برملک سرکار خالصه جی یا صاحب انگریز بهادر نماید به قدر مقدور خود به مقابله آن پردازند فقط."

پیمان پیشاور (یا جمرود) که به تاریخ 30 مارچ 1855میلادی میان سردار غلام حیدر خان ولیعهد دوست محمد خان و سر جان لارنس، حاکم پنجاب منعقد گردیده است، سند روشنی از خاک فروشی امیر دوست محمد خان می باشد . ذیلا به چند ماده ازین معاهده خاک فروشی استناد می کنم :

"ماده ی اول: مابین آنریبل ایست اندیا کمپنی و جناب امیر دوست محمد خان والی کابل و آن ممالک افغانستان که در قبضه ی او میباشد، و ورثای امیر مذکور صلح و دوستی دوامی خواهد بود.

ماده ی دوم: آنربیل ایست کمپنی معاهده مینماید که احترام آن علاقه جات افغانستان را که حالا در تصرف امیر مذکور میباشند، بکنند وابداً در آنها مداخله ننمایند.

ماده ی سوم: جناب امیردوست محمدخان والی کابل و آن علاقه جات افغانستان که حالا در قبضه ی او میباشند، عهد مینماید ازطرف خود و ازطرف ورثای خود علاقه جات آنریبل ایست کمپانی را احترام نماید و ابداً در آنها مداخله ننمایند، و با دوستان آنریبل ایست اندیا کمپانی دوست باشند و با دشمنان کمپانی مذکور دشمن باشند."

در ارتباط مزدوری امیر دوست محمد خان، آقای میر غلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ، چنین آورده است : "امیر دوست محمد خان قبل از حرکت از کلکته بجانب افغانستان، در مذاکره با گورنر جنرال هند قبول کرده بود که حکومت های محلی هرات و قندهار را خارج از دایره ی قلمرو خود بشناسد. همچنین وعده داده بود که بدون دولت انگلیس با هیچ دولت خارجی دیگر ارتباط مستقیم بهم نرساند. اما این تنها نبود وقتیکه امیر دوست محمد خان در سال 1843 بکابل رسید، رهبران انقلاب راکه انگلیس ها برای سر هر یک جایزه تعین کرده بود، به انواع مختلفی از پا در آورد."

سند دیگر حاکی از خاک فروشی امیر محمد یعقوب خان میباشد که موصوف در معاهده خاک فروشی گندمک که با سر لوییس کیوناری، نماینده سیاسی انگلستان به تاریخ 26 می 1879 میلادی منعقد کرده است، چنین آمده است :

" 1- امیر محمد یعقوب خان تصدیق می نماید که شالکوت و علاقه ی فوشنج تا کوه کوژک و علاقه ی کُرم تا حدود جاجی و دره ی خیبر تا حدود شرقی هفت چاه و لندی کُتل که جدیداً به تصرف قشون انگلستان در آمده است از مملکت افغانستان مجزا و برای همیشه به خاک هندوستان انگلیس متصل می شود.

2- دولت انگلستان تعهد مینماید که درعوض مالیات نقاط مذکور که از افغانستان مجزا شده، علاوه برسالی دوازده لک روپیه که به افغانستان داده می شد سالی شش لک روپیه نیز علاوه نموده، سالیانه هیجده لک روپیه به امیر محمد یعقوب خان بپردازند.

3- امیر محمد یعقوب خان قبول مینماید که یک نفر نماینده ی انگلیس( برخلاف سابق که مسلمان بوده است) با همراهانش در کابل اقامت نمایند.

4- امیر محمد یعقوب خان قبول مینماید که دونفر مسلمان از طرف دولت انگلیس در هرات و قندهار نیز مثل کابل اقامت داشته باشند و حفظ امنیت مامورین انگلستان به عهده ی امیر افغانستان خواهد بود.

5- امیر محمد یعقوب خان تعهد مینماید سیم تیلگراف دولت انگلیس را از سرحدات کُرم تا کابل حفظ نماید.

6- طرفین متعاهدین قبول مینمایند که طرق تجارت برای رعایای طرفین مفتوح باشد.

7- رؤسای طوایف و بزرگان افغانستان که در جنگ اخیر به انگلیس ها خدمت کرده اند در تأمین خواهند بود و سردار ولی محمد خان کماکان به شغل خود منصوب گشته و حقوق خود را دریافت خواهد داشت.

8- تمام کسانی با انگلیس ها که در جنگ اخیر مساعدت کرده اند در تأمین بوده امیر افغانستان متعهد می شود که جان ومال آنها را حفظ نموده و هرکدام حقوقی که داشته اند بپردازد و برای اقامت خود در افغانستان آزاد خواهند بود.

9- کسانی که بعد ها به امیر افغانستان خیانت کرده، یا آنها را تبعید نمایند، دولت انگلیس به آنها معاش نخواهد داد مگر خدمتی به آنها رجوع شود در آن صورت حقوق خدمت خود را دریافت خواهند داشت."

اسناد خاک فروشی امیر عبدالرحمن اما ! امیر عبدالرحمن برای خوش خدمتی به انگلیس ها، در آغاز حاکمیت خویش ارتفاعات پامیر را به هند برتانوی واگذار شد . او در کتاب تاج التواریخ خودش، علت خاک فروشی اش را چنین نوشته است : "درباب ولایت واخان که جزء مملکت من گردیده بود. قراردادم که تحت محافظت دولت انگلیس باشد. چرا که ولایت مذکور از کابل بسیار دور و از مملکت من فرد افتاده بود . و از این جهت خیلی مشکل بود که ولایت مذ کور را به خوبی مستحکم نمایم. در باب خط سرحدی قرارداده شد که خط مذکور را از چترال به گردنه بروغیل تا پشاور کشیده مشخص نمایند و از آنجا هم تا کوه ملک سیاه معین نمایند."

فراموش نگردد که امیر عبدالرحمن خان اسناد خاک فروشی هایش را بدون رضایت مردم و در غیاب اراده مردم افغانستان با بادارانش امضاء کرده است . "بعد از امضاي اين معاهده بين دولت انگليس و عبدالرحمن موجي از اعتراض ها و مخالفت هاي مردم و مجاهدين افغانستان بالا گرفت آنها که روزي عبدالرحمن را در صف اول جهاد بر عليه انگليسي ها مي ديدند و امروز نه تنها بر ضد آن بود بلکه همکار و دوست درجه يک انگليس محسوب مي شد . ملت افغانستان نيز حساب خود را از عبدالرحمن جدا کردند . عبدالرحمن نيز با شدت هرچه تمامتر مخالفان خود را سرکوب و عده اي از آنها را به قتل رساند و عده اي را زنداني کرد و عده اي را نيز فراري به خارج از کشور ساخت."(40)

همانطوری که در بخش های قبلی تذکردادم که حاکمیت امیر عبدالرحمن حاصل توافق روس و انگلیس بود . درست به همین دلیل و توافق از قبل برنامه ریزی شده بین انگلیس و روسیه است، که کلنل کوماروف روسی زمانی که به تاريخ 30 ماه مارچ 1885 با نیروهایش به پنجده افغانستان حمله کرده و جنرال غوث الدين خان قوماندان سرحدی افغانستان را با حدودا يک هزار نفر سرباز تحت امرش کشته و پنجده را متصرف شدند، اتفاقا یک هیئت بزرگ انگليسی به سرگردگی "سرپيترز لمسدن با 35 نفر صاحب منصب، 1300 نفر محافظ، 400 قاطر و 1200 شتر بار" در هرات مستقر بودند و علیرغم معاهده ای که با امیرعبدالرحمن بسته بودند که در مقابل تجاوزات کشور های خارجی از افغانستان حمایت می کنند، هیچگونه عکس العملی در مقابل این تجاوز آشکار روس ها به خاک افغانستان، از خود بروز ندادند . درحالیکه طبق قرارداد؛ گرانوویل-گورچاکوف- 1873م بین دولتین انگلستان و روسیه خط سرحدی افغانستان در شمال پنجده قرارداشت و دولت افغانستان پل خاتون را حد فاصل میدانست . ناگفته نماند که امیر عبدالرحمن نیز به این نقش تاریخی اش آگاه بود . به همین دلیل زمانیکه انگلیس ها در دوران مذاکرت امیر عبدالرحمن و نمایندگان دولت هند برتانیوی در اواخر مارچ 1885م در راولپندی مسئله اشغال پنجده را توسط روس ها با امیرعبدالرحمن خان در میان گذاشت، امیر عبدالرحمن با کمال خونسردی و وقاحت چنین جواب داد : "... من یک پارچه خاکی را که روسیه بر سر ان نزاع دارد، بدولت روس میگذارم ."(41)

بعد از اینکه انگلیس ها، موافقه امیرعبدالرحمن را در قسمت واگذاری پنجده به روس ها، مشاهده کردند، آنگاه : "مقامات سياسی روس و انگليس به مذاکره نشسته با بی اعتنايی تمام به حقوق مردم افغانستان فيصله کردند که پنجده درد ست قوای روسی بماند و برای حفظ ظاهر در عوض نيروی دولت مذکور در دهانه دره ذولفقار از موضع خود اندکی عقب برود. در ضمن جنرال ليمسدن رئيس هيئت انگليس در کار تعيین سرحد از وظيفه اش استعفا داده و به جای او کلنل رجوی به اين کار گماشته شد."(42)

حالا پرسش اساسی اینجاست که چرا دولت بریتانیا، طبق قراردادی که با دولت افغانستان داشت، که باید جلوی تعرض روس ها را به خاک افغانستان می گرفت اما این کار را نکرد.؟ پاسخ روشن است . چون قبلا با روس ها به موافقه رسیده بودند که دست روس ها را در تسخیر پنجده بازگذاشته و متقابلا روس ها در برنامه های بعدی انگلیس که قطعا معاهده ننگین دیورند ("در سال 1893م بین آقای هنری مارتیمر دیورند (Sir Henry Mortimer Durand)، وزیر خارجه دولت بریتانیا برای هندوستان، و امیر عبدالرحمن خان به امضأ رسید و بخشی از حدود شرق و جنوب شرق افغانستان به دولت هند برتانوی واگذار گردید.")(43)، بود، دخالت نکنند .

"با توجه به همین توطیه انگلیس - روسی (بر اساس تفاهم و موافقه قبلی دردهم دسامبر سال1885 بین سالسبری وزیر خارجه انگلیس وسفیر روسیه در بریتانیا) بود که در يازدهم ماه مارچ سال 1895م. برابر با (1313) هـ ق، قسمت شمالی بدخشان به قلمرو روسیه ملحق گردید ه و بدخشان جنوب آمودریا در اختیار افغانستان باقی ماند . قبل ازموافقت نامه سالسبری، در فهرست مجموعه اهداف استراتيژيک و سياسی روسيه در آسيای مرکزی تسخير خاک ثروتمند بدخشان نيز نهفته بود، که درسال 1895م به تحقق پيوست. درین سال میجر هربور رئیس حکم انگلیسی، رئیس هیئت روسی وحکمران بدخشان تعیین گردید. درپامیر نیز هیئت انگلیسی قسمتی از خاک افغانستان را به روسیه تزاری واگذار شده فقط با گذاشتن یک باریکه(بسوی چین) قلمرو استعماری انگلیس را (درآسیای میانه وهند) از قلمرو روسیه تزاری جدا کرد."(44)

یکی دیگر از اسناد خاک فروشی امیر عبدالرحمن به انگلیس ها، معاهده ننگین دیورند می باشد که به تاریخ 12 نومبر 1893میلادی بین امیر عبدالرحمن و هنری مارتیمر دیورند، به امضا رسیده است . امیر عبدالرحمن جابر،" برای حفظ تاج وتخت خود و خاندان محمدزایی مناطق ماورای دیورند را با ذلت تمام فروخت. چون میدانست ظلم و بیدادی که در حق مردم افغانستان نموده بود، علاوه بر جهاد در مقابل انگلیس، او را نیز سرنگون خواهند نمود."(45) در ماده سوم معاهده اول دیورند چنین آمده است: "پس دولت بهینه بریتانیا متعهد می شود که جناب امیرصاحب اسمار و وادی بالای آن را تا جنگ در قبضه خود بدارند و طرف دیگر جناب امیرصاحب متعهد می شوند که هیچ وقت در سوات و باجور و چترال معه وادی ارنوی یا بشکل مداخلت دست اندازی نخواهد کرد. دولت بهیه بریتانیا نیز متعهدمی شود که ملک برمل را چنانکه در نقشه مفصل که به جناب امیر صاحب از قبل داده شده، نوشته شده، به جناب امیر واگذارشود و جناب امیرصاحب دست بردار از ادعای خود به باقی ملت وزیری و داور می باشند و نیز دست بردار از ادعای خود به چاکی می باشند..."(46)

عبدالرحمان درجواب نامه مردم وزیری نوشته بود: "به مردم وزیری بگویید که غیر از دوموضع مرغه و برمل دیگر مواضع مسکونه اقوام وزیر و دورمش و مسعود (تمام وزیرستان) متعلق به دولت انگلیس اند. زیرا که مردم و طوایف مذکور از 14 سال است که حضرت والا را رنجیده خاطر ساخته، هرچند به ایشان اظهار خوبی و هم دینی کرد، گوش به گفتار سعادت آثارش نداده و هر قدر اندرز و نصیحت نمود نشنیدند، ناچار ملک ایشان را به دولت انگلیس واگذار شد، وحضرت والا بدون از مردم برمل و مرغه و غیره که این طرف خط فاصل واقع اند؛ در امور دیگر مردم که آن سوی خط باشند، مداخلت نمی کند."(47)

خود عبدالرحمن سند خاک فروشی اش را به اربابان انگلیسی اش چنین شرح داده است : " من ادعای حقوق خود را در باب استانسیه راه آهن چمن نو وچغایی و باقی وزیرستان وبلند خیل وکرم وافریدی و باجور وسوات ودیر وچیلاس وچترال ترک نمودم هر دو طغرا قرارداد نامه را در باب سرحدات که معین شده بود خودم و اجزای سفارت مهر و امضا نمودیم و در قرارداد نامه مذکور ذکر شده بود چون دولت افغانستان به طور دوستی ادعاهای خودرا در باب بعضی ولایات چنانکه قبلا مذکور شده است قطع نمود، لهذا به عوض این همراهی وجه اعانه که سال دوازده لک روپیه دولت هندوستان[هند برتانیوی] تا به حال می پرداخت بعد ازاین سالی هجده لک روپیه خواهد بود."(48)
اما تکنوکرات های قبیله سالار امروزی، علیرغم صراحت این اسناد، ادعا دارند که این معاهده ننگین را امیر عبدالرحمن به اجبار امضاکرده و در ضمن موعد آن صد سال می باشد . در جواب این شیونیست های قبیله سالار باید نوشت که اولا امیر عبدالرحمن خان برخلاف توجیه ناموجه آنها، با کمال رضایت، سند خاک فروشی دیورند را با نماینده انگلیس امضا کرده و حتی به خاطر ابراز رضایتش ازین کار، بالاترین مدال «خلوصیت خیرخواه اسلام» را به سرمنشی خویش سلطان محمد خان که به نمایندگی از جانب عبدالرحمن خان به سفارت انگلیس رفته و معاهده دیورند را امضا کرده بود، اعطا کرده است : "امتیازات و نشان های که از جانب دولت من به صاحب منصب ها داده می شود از قرار ذیل است : «حرمت»، «عزت»، «شجاعت»، «امانت»، «صداقت»، «خلوصیت خیرخواه اسلام» و این امتیاز آخری فقط به یک نفرداده شده است و آن میر منشی سلطان محمد خان است و آن نشان را در سنه 1892 میلادی روزی که عهدنامه سر مارتیر دیورند(وزیر امور خارجه هندوستان که از جانب هندوستان به سفارت کابل رفته بود) با دولت من به امضارسیده بود، به مشارالیه دادم. تمان این نشان ها از طلا میباشد ..."(49)
اسناد تارخی گواه آنست که امیرعبدالرحمن پس از امضای معاهده با "سرهنری مارتمر دیورند" بشتر از بیش خشنود و راضی بود . اظهار مسرت و رضایت موصوف در نشست عمومی با درباریان خود پس از امضای معاهده، این ادعای اتنوسنتریست ها را نقش بر آب کرده است : "در تاریخ سیزدهم ماه نوامبر، در عمارت سلام خانه دربار عمومی تشکیل یافته، تمام صاحب منصبهای کشوری و نظامی کابل و رؤسای طوایف مختلف و نیز دونفر پسرهای بزرگم، حضور داشتن. درحضور اهل مجلس، به جهت من باب المقدمه، نطقی نمودم و تمام قراردادهایی را که داده شده بود، به جهت اطلاع ملت و اهل مملکت خود و کسانی که حاضربودند، اجمالاً بیان کردم. خداوند را حمد نمودم که روابط دوستانه را که بین این دو دولت (افغان و انگلیس) حاصل بود، محکم و آنها را بیشتر از بیش با همدیگر موافقت عطافرمود . و نیز از سر مارتیمور دیورند و اجزاء سفارت، اظهار امتنان نمودم که گفتگو ها را از روی عاقلی قطع و فصل نمودند."

امیر عبدالرحمن در مجلس متذکره به منشی خود دستور داد تا تمام بیانات و اظهارات خودش و هیئت انگلیسی را در دو هزار نسخه چاپ کرده و آنرا به تمام کشور منتشر کند. شادمانی و مسرت امیر عبدالرحمن از هیئت انگلیسی بریاست دیورند و امضای معاهده به حدی بود که او به اعضای هیئت نشان اعزاز و افتخار اعطا کرد. او می نویسد : "من باب مثال یک فقره دراینجا ذکر مینمایم تا آشکارا شود که اهالی مملکت من دوستی دولت و ملت انگلیس را چقدر مغتنم می شمارند و چقدر محبت آنها در قلوب این مردم و مامورین من جا گرفته است و دو روز قبل از حرکت سرمارتیمور دیورند ازکابل، خواستم نشان هایی به جهت اینکه کدام یک خوش اقبالی را حامل این نشان ها قرار بدهم، مجادله ی دوستانه در میان سپهسالار من و منشی باشی و یک نفر کوتوال، فراهم آمد. هریک از اینها مایل بود که خود نشانها را برده به اجزاء هیئت سفارت تسلیم نماید، زیرا که تمام آنها اجزاء این خدمت را مخصوصاً اسباب افتخار خود می دانستند و مایل بودند که نشانهای مذکور به توسط آنها به صاحب منصب های انگلیس برسد."

دلیل دیگر اینکه امیر عبدالرحمن با رضایت بخش های از خاک افغانستان را به اجانب داده و علت خاک فروشی اش را تعین سرحدات افغانستان ذکرکرده است : "به جهت سلامتی و محفوظ بودن سلطنت من لازم است که خط های سرحدی را که بین ممالک من و همسایه های من میباشد، تحدید نمایم."(50)

دوما بر خلاف ادعای شیونیست های نکتایی پوش که موعد معاهده ننگین دیورند را صد سال میدانند، امیر عبدالرحمان زمانی که در پای معاهده دیورند امضا می کرد با کمال وقاحت و وطن فروشی موعد عقد این قرارداد را در کتاب تاج التواریخ نوشته شده توسط خودش، دایمی ذکرکرده است : "امنیت و اتفاق بین این دو دولت برقرار گردید . از خداوند مسئلت مینمایم این حسن نیت و موافقت تا ابد مستدام باشد."(51)

پی نوشت ها :
40 - طالب قندهارى، نگاهى به گذشته و حال افغانستان، ص 24
41 - اثرات ناگوار «بازی بزرگ» (Great Game) برتعین سرحدات یا حدود جغرافیـــــایی افغانستان معاصر
پوهندوی سیف الرحمن سیف، استاد سابق پوهنتون کابل
http://www.kabulnath.de/Salae_...
42 - مير محمد صديق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخير، ص 408.
43 - عزیز آریانفر - «دیورند» به «پایان خط» نزدیک می شود! (میخ آخر بر تابوت «تابوی» دیورند) کتابواره آگاهی بخش انترنتی
http://www.ariaye.com/dari6/si...
44 - غلام محمد محمدی، بررسی خط دیورند...ص 39
45 - غلام محمد محمدی، بررسی تاریخی خط دیورند...ص29
46 - دکترمهدی، آیا پشتونستان هنوز هم یک داعیه است؟ - هفته نامه همبستگی، ش38، ص5، دوشنبه 5،1379
47 - ملا فیض محمد کاتب هزاره، سراج التواریخ، ج3،ص955
48 - امیرعبدارحمن خان - تاج التواریخ ص 421
49 - امیر عبدالرحمن - تاج التواریخ - ص 78 - نسخه الکترونیکی
50 - امیر عبدالرحمن - تاج التواریخ - ص 104 - نسخه الکترونیک
51 - امیر عبدالرحمن - تاج التواریخ - ص ۴۲۳

بخش: نخست| دوم | سوم

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس