صفحه نخست > دیدگاه > زخمی تر از هر زمان، آیا تعصب نباید داشت؟!

زخمی تر از هر زمان، آیا تعصب نباید داشت؟!

افغانستان: تجزیه، راه حل بحران
میراحمد لومانی
جمعه 12 اكتبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در گستره هستی؛- پدیده، شی، و ماهیت دارای جوهر، اصالت، و ذات وجود ی« خیر مطلق ، و خوبی در حد کمال،" که بر ادراک، و فهم انسان شعور مند، همچون " حقیقت مطلق " تبلور یافته، و این حقیقت به جاودانه گی تداوم حیات در بستر خلقت هستی به پیوستگی نشسته است؛ این صرف همان آفرینش گر یکتا، و " صانع خلقت هستی " « خداوند گار » میباشد! بدون شک، گسترش پهنه بی انتها و گسست ناپذیر این همه خوبی ها و احسان ، همچون شهود« عینیت مطلق » در نماد هستی ماحول مان، صرف در گستره مهر ورزی و کرامات الطاف گونه، همچون زلالیت ی جاری شدن درخشش مهر، مختص به خداوند بوده؛ و، تداوم اعطای این بخشنده گی و باران رحمت، همچون نعمات بیدریغ و پایان ناپذیر، در تداوم تسلسل بی انتهای از « جوشش محبت » صرف در الطاف لطف، و کرامات از جانب وی میتواند وتقعیت ابدی حاصل بنماید! این او ست، « خداوند گار » که همچون " خیر مطلق " شرافت مطلق " قدرت مطلق " بخشش و توانایی ها ...و؛ خالق مطلق؛ در میدان ادراک، شعور، حس و منطق آدمی، همچون پدیده < حقیقی و ذهنی،> به تبلور نشسته است! مابقی پدیده ها، چه از نوع صوری و یا ذهنی " در مرز ی میان " خیر و شر "؛ خوبی و بدی، مفید بودن و یا هم مضر بودن، دارای کیفیت نسبی بوده، و از داشتن ماهیت و کیفیت مطلق مبرا می باشند!

به عنوان مثال: آب را که به عنوان یک ماده حیاتی میشناسیم، نه میتوان بر حیات بخش بودن مطلق این پدیده حکم نمود. بلکه این مائده، به همان گونه که حیات بخش بوده است، میتواند مسبب مرگ نیز واقع گردد...!
بنا، دید گاه و شناخت انسان ها نسبت به هر شی، از نقطه نظر ماهیت کیفیت ی آن، بر بنیاد نسبیت استوار بوده، که صد البته این امر بر مبنای بازتاب ی از واقعیت های عینی جهان ماحول، بر اندوخته ها و تجارب علمی بشریت به ثبت رسیده است..!

پدیده های صور ی و ذهنی جهان ماحول، هیچیک دارای ماهیت کیفی مطلق نه میباشند! و یا به عبارت دیگر: هیچ شی ، پدیده، و ماهیتی بیان گر خیر و یا شر مطلق نبوده، بلکه این چگونگی تعامل با این پدیده ها است، که چگونگی ماهیت کیفی آنان را به تبارز گرفته، و به شهود میرساند..!

در پیچیده ترین گونه یی از این پدیده ها، اگر ما چگونگی ماهیت و جایگاه « سم مار » را در روند حیات جمعی مان به تحلیل بپردازیم؛ حقیقتا دو گانه گی ماهیت کاملا متضاد از این پدیده « سمی» مشهود میگردد! سم، که در حقیقت دارای ماهیت کشنده گی حتم را دارا میباشد، در جریان کار معقول، خرد مندانه، و هدفمند، تغیر در جهت تاثیر گذاری ماهیت این پدیده نمایان گردیده، و به عنوان ماده حیات بخش دارو یی، به ظهور مینشیند!!

مفاهیم عینی و ذهنی جهان ماحول همه از این گونه اند و...!

...و، واژه و مقوله تبعیض و تعصب نیز از این قاعده مستثنی نه خواهد بود!

« تبعیض و تعصب؛ پدیده، و کنش های منفی اجتماعی اند، که ماهیت مخرب تر از زهر و سم مار را دارا میباشند! اما؛ همین ماهیت هر گاه، در جهت نیل به اصول و مبانی خدمت به انسان، استفاده مطلوب از ان به عمل آید؛ بدون شک، همچون داروی شفا بخش، تاثیر گذار خواهد بود! این یعنی: برای وصول جامعه عاری از تبعیض، از سلاح تعصب باید استفاده اصلاحی نمود»

فشرده مفاهیم کلی واژه های تبعیض و تعصب!

تبعیض: این همان ایده، و ریشه تعصب بوده، و تعصب مفاهیم اجرایی تبعیض را به ضمانت میگذارد!
تبعیض: این یعنی تفکیک، تمایز و داوری میان انسان ها، در راستای بهره گیری/ ممکن و استفاده مطلوب/ از نعمات خدا داد ی ماحول ، بر مبنای اصالت خونی، نژاد و تبار ی آنان؛ و مساعی هدف مند و از پیش تعیین شده یی، جهت تحکیم فرهنگ بر تری جویی « مطلق » قوم، قبیله و نژاد خاص بر دیگر اتنیک های ساکن در یک سرزمین، این عبارت از همان پدیده تبعیض میباشد! تبعیض این همان تقسیم غیر منصفانه نعمات مادی بوده، که گاه حتی؛ در تقسیم نمودن نا برابر یک سیب، میتوان عملیه تبعیض را به مشاهده نشست..!

« اعمال تفکیک، تمایز، و درجه بندی نمودن موقعیت اجتماعی انسان ها، بر مبنای اصالت خونی، تبار، و نژاد ی آنان؛ و ایجاد مرز بندی ها، جهت نیل به تفوق جستن، رشد و تبارز نژاد خاص در جامعه، و تحمیل محرومیت های گوناگون، یعنی « اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و..» بر اتنیک های دیگر، در سایه اعمال " تعصب، و عصبیت های خشونت بار "؛ این عبارت از همان عملیه تبعیض و تعصب را بیان میدارد! »

« تبعیض و تعصب، در بیان دیگر؛ این همان چگونگی اعمال و سنجه گذاری از پیش داوری های معین، بر مبنای اصالت اتنیکی انسان ها ی خاص، جهت نیل آنان به کسب اصول سعادت، و برخورداری نهایت ممکن از رفاه همگانی، در بدل و ارزش محرومیت دیگر اتنیک ها ، این عبارت از همان اجرای پروسه تبعیض و تعصب در یک جامعه به حساب میرود»

تعصب دوگانه گی واژه تبعیض میباشد! و یا به عبارت دیگر: تبعیض و تعصب دوگانگی انفکاک ناپذیر همدیگر بوده، که در صورت اعمال یکی، دیگر آن به گونه حتم به عنوان یک رخداد اجتناب ناپذیر اجتماعی به وقوع میپیوندد!

آسیب شناسی تبعیض و تعصب!

تبعیض و تعصب؛ پدیده های رنج تاریخی بشریت میباشند! یک رنج و مرض کشنده؛- همچون طاعون! طاعونی که در سایه آن انسان به قربانی گرفته میشود! در محیط سمی تبعیض و تعصب، زایش و بالنده گی در نهاد انسان میمیرد! و، انسان گونه زیستن، و بار ور شدن؛ و به ثمر نشستن وی در نطفه به خفه گرفته شده و نابود میگردد! از همین رو است که در سرزمین افغانستان قرن ها است، که انسان و انسانیت مرده است! < این بادیه سرزمین ملا عمر ها است؛ ساحت جولان گه استبداد آن ها است > « سرزمین تبعیض؛ سرزمین رنج؛ و پوسیدن انسان و اندیشه وی و..! . آخ.. که چه، یکی در پی دیگری در این بادیه قامت های بلند تبعیض و استبداد ملا عمر خانی ها سر به آسمان میسایند ....!!» هر چند این پدیده، « تبعیض و..» همواره و در طول تاریخ از جانب اقوام و نژاد ها ی مشخص بر حیات جمعی کتله های خاص دیگری از انسان ها نیز به اعمال، گرفته شده است.تاریخ تبعیض و تعصب مختص به افغانستان نه میباشد و..!
محیط تبعیض؛ محیط تاراج بوده؛ و در محیط تاراج امنیت جان، مال و نوامیس ملی شخص و جامعه همواره در خطر تهدید و تعرض قرار داشته، و بر همین واسطه ذهن و روان آدمی مغشوش، مکدر و نا آرام میباشد! لذا در فشار منگنه وا ر مفاهیم فوق زمینه های رشد و بالنده گی آدمی میمیرد!

تبعیض مستدام تاریخی، یکی از جنایتکارانه ترین اعمال ضد بشری محسوب میگردد. جنایتی که در سایه شوم و مسموم آن کتله ها یی از نسل بشریت، ز قوم تلخ و کشنده « تعصب » آن را هر صبح و شام سر کشیده، و در پیامد آن، مرگ تدریجی یک عمر خویش را نظاره مینشینند!

« هر گاه؛ اگر در میدان های نبرد و در جریان جنگ های خونین، قتل عام ها ی دسته جمعی صورت گرفته است، مسلما جنایت عظیم بشری به وقوع پیوسته است. اما، « اعمال مستدام تبعیض و تعصب تاریخی؛ فاجعه عمیق تراز فاجعه قتل عام عمومی در میدان نبرد میباشد! که؛ بار رنج مستدام تبعیض و تعصب، به درازای عمر آدمی بوده؛ و در محدوده( دوزخ) گونه آن، قربانیان این جنایت، هزار بار مردن و زنده شدن خویش را ناظر بوده اند و...!»

.. و حال؟!

/ تبعیض و تعصب، این تنها یک امر خلاف اخلاق انسانی نه بوده، بلکه فاجعه انسانی نیز میباشد! اما : در تقابل و رویا رویی با این پدیده منفور، تخریب کننده، و ضد بشری، در جهت نیل به جامعه عاری از تبعیض؛ آیا میتوان از « تعصب» همچون اله ابزاری استفاده نمود؟! آیا میتوان تبعیض ضد تبعیض را در جامعه استبداد زده و بیمار گونه افغانستان به تجویز گرفت؟ و آیا..؟!

...و آیا به عنوان قربانیان ستم تبعیض، و بودن ی در جهنم یک تعصب مستدام تاریخی:« در محدوده جغرافیا یی رنج مدام آدمیت » همچون سرزمین درد، سرزمین رنج تاریخی من و فغان من، « افغانستان»، ممکن؛ و میتوان در تقابل و رویارویی با عامل و/ عاملین/ تبعیض، تعصب، و ستم، « امیر و لشکریان ایل جاری وی » طرح سخن از عدم داشتن تعصب خویش به میان آورده؛ و داد از برادری ، برابری، وحدت ملی و همسو یی ملی و... در حیطه رایج بودن فرهنگ گرگ و گوسفند گونه گی، به میان آورد؟! آیا تبارز خاصیت بی تعصب بودن/ من / در قبال عامل و عاملین تبعیض، و اجرای قتل های سیستماتیک من و همتباران من؛ توسط عامل و عاملین « ملا عمر ها و لشکریان ایل جاری وی » این همان کودن بودن تاریخی مرا، به گونه مضحک تر از هر مضحک دیگر،« همچون گوسفندی در زیر دندان گرگ» به نمایش نه خواهد گرفت..؟؟!

آیا در پروسه یک نبرد پیگیر و حق طلبانه؛ تبارز نمودن من به گونه روشنفکر؟؟ اتو زده و " مخنث و خنثی / در میدان نبرد میان عاملین و قربانیان تبعیض و ستم؛ این همان خاصیت بوقلمونی بودن نیمه روشنفکری مرا در قبال تاریخ و جامعه ام به شهادت نه خواهد گرفت؟!

بی عار " و بی خاصیت " بودن در قبال تبعیض، و فشردن دستان ناپاک و آغشته بخون مردم سرزمینم« عامل و عاملین تبعیض» به بهانه های واهی وحدت ملی و..؛ این خیانت و جفا تاریخی روشنفکران گوسفند گونه یی است، که؛ در این آشفته بازار تزویر، ریا، و جفا تاریخی، خلقی را در گمراهی و بی سرنوشتی بیشتر سر در گم نموده، و بقا استبداد تبعیض و ستم را در این سرزمین چند صبا یی بیشتر به تضمین میگیرند!

« غم انگیز ترین حالت اجتماعی یک ملت قربانی تبعیض و تعصب؛ همانا، بی تعصب بودن نخبه گان و روشنفکران این جامعه، در قبال نیروی اعمال تبعیض و تعصب میباشد...!»

حال؛ برای نسل من و تبار من، یک نسل که در حریم مسلخ زنده ماندند و رنج تاریخی خویش را حال بردوش میکشند، و آواره گان دیار هفت اقلیم اند؛ یک سوال اساسی و تعیین کننده تاریخی به وجود ندارد؟؟ : آیا آنها یی که در جریان یک پروسه تخریب کننده تاریخی، در سخت ترین و شدید ترین حالات اعمال تبعیض، قربانی تعصب مستدام بوده اند؛ آیا آنان میتوانند و حق دارند تا از عملیه تعصب، بر ضد تبعیض ، در راستای محو و نابودی ان « جهت نیل به حصول داد خواهی »، استفاده معکوس از تبعیض را بنمایند؟! آیا مغضوب ین تبعیض حق دارند، و میتوانند نسبت به عمال تبعیض، نفرت و انزجار ی را در سینه مجروح خویش بپرورند؟! به صورت شفاف تر و روشن آن: آیا یک درس خوانده و چیز فهم از ملیت هزاره، که یک سرو گردن از دیگران خویش را بالاتر میداند، به عنوان روشنفکر و مصلح، ایده عدم داشتن تعصب را در میان نسل خورد شده در زیر دندان های بی رحم تبعیض و تعصب، « هزاره ها » به ترویج و تبلیغ بپردازد؟!

ماهیت و مفهوم واژه تبعیض را میخواهم به فریاد بنشینم! که، تبعیض راهبرد اصولی تعیین خطوط کلی تاریخ سرنوشت من، و نیاکان من بوده است! تبعیض، واژه یی است؛ که: صاحبان ستم در طول تاریخ حیات من و نسل من، آنرا بر جبین مان« تقدیر گونه » به حک گرفته اند! تبعیض داغ تاریخی ما است! و من؛ قربانی زنده به گور شده یی تبعیض میباشم..! پس نیاز تاریخی است تا این مفهوم و واژه، به گونه حقیقی، و « مبنای نیاز مند ی ( زمانی و مکانی ) خاص آن » تعریف گردیده، و به قرائت گرفته شود!

« تا حال، در افغانستان رسم و قاعده ها بر گونه تبعیض ی بر تبعیض استوار بوده است! این یعنی: داشتن تبعیض، برای صاحبان قدرت و عمال قبیله یی آنان یک امر واجب بر واجب بوده است! معیار انتخاب شخصیت های تاثیر گذار در سیاست، حاکمیت، تاریخ و... همه و همه، بر مبنای میزان قابلیت و استعداد آنان در امر داشتن تبعیض، و اعمال تعصب آنان استوار بوده است. اما داشتن تبعیض برای فرزندان نسل ستم، امر و پدیده ممنوعه و تعیین خط قرمز بوده است!» در بار و حاکمیت افغانستان همواره شاهد حضور اخته گان نسل ستم، به اندرون خویش بوده است! شرط پذیرفتن در دربار حاکمیت، بر اصل« غلام بچه گی ها » پایه ریزی گردیده، و استوار میباشد و...!

« محیط، زمان و مکان؛ تاریخ، شخصیت ها؛ کوچه، کوی و برزن، همه و همه بیداد گه آماج تبعیض است و ستم!و! حتی، ماهیت مان، و اسم کشور و سرزمین مان و..!

در یکی از حساس ترین ادوار تاریخ ملت که در لای منگنه دوزخ گونه تبعیض، تعصب و تمایز تاریخی، دارند، وا پسین رمق های پایانی خویش را نفس میکشند؛ تعداد برج عاج نشین، و اتو کرده، بنام روشنفکر، تحصیل کرده، و دموکرات و...، بوزینه وا ر،- و تقلید گونه؛ در شیپور عدم داشتن تعصب میدمند، و خلقی را در یک گمراهی شکننده، بسوی هلاکت رهنمون شان مینمایند!

ما داریم در یک گذر تاریخی سرنوشت ساز و تعیین کننده، میان مردن و یا زنده گی بخشیدن به هویت خویش، به تاریخ خویش؛ میان ذلت فراموشی تاریخی و فرو رفتن در یک ماهیت کذایی، و یا اعمار هویت مجدد تاریخی خویش به سر میبریم! و در چنین وضعیتی تعدادی بنام ما، و به نماینده گی مان، برای کسب نان و نامی ولو اندک؛ هویت، ماهیت، کشور مملکت، نژاد، تبار و تاریخ مان را میخواهند کذا یی نموده و بنام افغان و افغانیت، تسجیل بنمایند! و شعار شان هم زیبا و فریبنده هست! عدم داشتن تعصب؛ « گاندی » گونه!؟ آیا این یک خیانت نه؛ بلکه جنایت تاریخی نیست؟؟!!

ریشه یابی خود فراموشی هویت تاریخی عصر ما!

اصول و مبانی زنده گی اجتماعی، و تعاملات آن؛ بر بنیاد عقل، شعور، منطق، اراده؛- و در نهایت؛ به امر« میل، و خواهش » های آدمی استوار میباشد! عقل، شعور، منطق و تفکر؛ که در نهایت این همان مجموعه قوای عقلانیت فرد و جامعه را شکل میبخشند؛ این در حقیقت همان قوه « مدرکه » یی است که فرد و جامعه، با بهره جستن ی از آن؛ و " قوه محرکه « میل و اراده،» " رو به جانب تکامل تاریخی خویش پیموده، و در مسیر بهبود شدن حیات اجتماعی گام بر میدارند! " میل، اراده و خواهش؛ " این همان نیروی محرکه یی است، که در صورت عدم کنترول و رهنمون ی عقل ، شعور و منطق، نا کار آمد بوده و چه بسا که فاجعه بر انگیز خواهد بود..!

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • چی پیشنهاد خوب. برای مقابله با مار خود مان به مار تبدیل شویم.
    تعصب را با تعصب متقابل جواب بتیم. درین صورت دنیا پر از تعصبگریان و گل و گلزار میشه.

  • من فکر میکنم که جناب «ی» یا مقاله را خوب مطالعه ننموده اند، و یا اینکه برای شان سنگین بوده و هضم نتوانسته اند! برداشت من این است که نویسنده مقاله خواسته است بگوید که یک کمی حمیت و غیرت باید داشت وبه تبعیض و تعصب باید پایان بخشید! مماشات و مشاطه گری در دربار استبداد بس است دیگه! یعنی در برار تعصب باید تعصب داشت! تعصب که تاحال برای مان همچون زهر کشنده بوده است، بعد ازاین از آن میشود جهت رفع تعصب همچون دارو استفاده نمود و... چگونه دیگران حق دارند بر ما تعصب روا دارند و ما مثل بزرگان همچون آقای فهیم و خلیلی و جناب بشر دوست و دیگران شعار بی تعصب بودن را ملاک کار خویش قرار بدهیم و..

  • من نیز با برداشت محترم بی وطن موافق استم. آقای لومانی تعصب وتبعیض را هم ازنظر لغوی وهم ازنظر جامعه شناسی خیلی عالی تشریح نموده اند.
    بخاطر نیل به آرزوهای انسانی دربرابر سلطه گران هژمونیستی که به بهانه های مختلف حق ملتی را غصب میکند تعصب واجب است. اگر بنگالی ها دربرابر اقلیت حاکم نظامی پشتون تبار وهندی تبار پاکستان تعصب نمی ورزیدند هرگز کشور مستقل خویش را نمیتوانستند بوجود آورند. این مقولهء مشهور وعلمی که میگوید حق گرفته میشود وداده نمیشود میتواند مصداق خوب مضمون جناب لومانی باشد. برای جناب میراحمد لومانی طول عمر؛ موفقیت وکامگاری وسرفرازی را آرزومی برم ومنتظر مقالات زیبای شان درسایت کابل پرس? می مانم. قلمشان نویسا باد
    با احترام
    پرویز بهمن

  • نویسنده به نکات جالبی تماس گرفته ولی نتیجه گیری او در جهت تلقین این فکر که " تعصب" دربرا بر تبعیض مشروع است، با کلمات دقیق پرورده نشده است . به نظر من بهتر بود می نوشت که ما باید دربرابر تبعیض " حساسیت" دا شته باشیم . توجیه تعصب در هرمود وبه هر نامی که باشد برای متعصبین نژاد باوروعظمت طلب وگروه هایی که به عقده ی خود کمتر بینی گرفتاراند ؛
    این مجوز را می دهد که هرگونه عقده ترکانی کور و کین توزی خوددربرابر دیگران را مشروع جلوه دهند .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس