سمینار علمی غیر متمرکزسازی نظام سیاسی در افغانستان
11و 12 اکتبر (20 و 21 میزان )- هتل اینتر کانتیننتال کابل
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پنل یکم: ساختار اداری و سیاسی در نظام غیرمتمرکز
استاد بسم الله میمنگی – تمرکز زدایی انطباقی در جامعه افغانستان
محمد اکرام اندیشمند– عوامل تمرکز گرایی سیاسی در افغانستان پس از بن
داکتر صاحبنظر مرادی الگوهای تمرکز زدایی در نظام سیاسی افغانستان در صد سال اخیر
علی پیام– دمکراسی و تمرکز زدایی از قدرت
داکتر نظیف شهرانی – تجربه تمرکز زدایی در غرب از معاهده وستفالیا تا اکنون
مشارکت کننده ها: صالح محمد ریگستانی ، نقیب الله فایق، بشیر احمد تینج، فرخنده زهرا نادری (اداره کننده ) و محققین موسسه Areu
پنل دوم: اقتصاد ملی در نظام غیر متمرکز
قربانعلی حقجو – مطالعه مقایسوی اقتصاد ملی در نظام های متمرکز و غیر متمرکز
سیف الله سیحون –تولید و توزیع عادلانه ثروت ملی در اقتصاد نظام غیر متمرکز
آذرخش حافظی– تطبیق پروژه های کلان اقتصادی در نظام غیر متمرکز
ادیب فرهادی – توسعه اقتصادی در نظام غیرمتمرکز
شعیب شریفی – مدیریت اقتصاد ملی در نظام غیر متمرکز
مشارکت کننده ها: فهیم عاصی، داکتر علیرضا محسنی، اعضای کمیسیون اقتصاد ملی و فریدون الهام (اداره کننده )
پنل سوم: الگوی روابط اقوام و حل عادلانه مساله ملی در افغانستان
داکترمحی الدین مهدی – هویت، قومیت در نظام غیرمتمرکز
داکتر سینا دلیری – چگونگی حل عادلانه مساله ملی در نظام غیر متمرکز
عسگر موسوی –فقدان تفکرملی و عامل تدوام بحران در افغانستان
حمزه واعظی – الگوی ملت سازی در نظام غیرمتمرکز
احمد ولی مسعود – اجندای ملی در نظام غیرمتمرکز
مشارکت کننده ها: استاد رهنورد زریاب، دکترمولایی، کمیسیون فرهنگی مجلس نمایندگان و مشرانوجرگه، رحمت الله بیژن پور(اداره کننده) ، عوض نبی زاده ومحققینAreu
پنل چهارم: امنیت و ثبات در نظام غیرمتمرکز
محمد حنیف اتمر – ثبات سازی از راه عدم تمرکز
امرالله صالح – نقش سکتور امنیتی در نظام غیر متمرکز
عبدالهادی خالد – مفهوم امنیت و تحول آن در مفهوم غیر متمرکز
عتیق الله بریالی نظام متمرکز کنونی و توسعه نا امنی در افغانستان
حفیظ منصور – امنیت ملی در نظام غیرمتمرکز
مشارکت کننده ها: گروه بین المللی بحران، کمیسیون دفاعی مجلس نمایندگان، میرداد خان نجرابی (اداره کننده)
پنل پنجم: اصول و مبانی صلح عادلانه در افغانستان
فیض الله ذکی – دیدگاه جبهه
فضل الرحمن اوریا – دیدگاه ائتلاف
عباس نویان – دیدگاه حق و عدالت
قاسمیار – شورای عالی صلح
سلیمان لایق- تفکر ملی درباره صلح
مشارکت کننده ها: اعضای شورای عالی صلح، اعضای مجلس نمایندگان و استاد فیض الله جلال (اداره کننده)
پنل ششم: انتخابات وانتقال سیاسی 2014
علی امیری – جبهه ملی
فضل احمد معنوی – کمیسیون انتخابات
جان داد اسپین غر – بنیاد فیفا
نماینده DI - دمکراسی انترنشنل
نماینده موسسه Areu
مشارکت کننده ها: اعضای مجلس نمایندگان، اعضای شورای عالی صلح و عنایت الله بابر فرهمند (اداره کننده)
پيامها
2 اكتبر 2012, 07:50, توسط ارمان
حكومت فدرالي يعني حكومت مانند سال هاي 1992-1996 و فروش تمام ذخاير زير زميني به كشور هاي زورمند و نشخوار يك جز اين سرمايه ها توسط چند دزد و مافيا با جمعي از چند چاپلوس هاي مفت خور و عياش در لباس اشخاص به اصطلا ح"فرهنگي" البته يك تعداد ارمان گرا صادق ولي كوتاه نظر در بين، اين است خلاصه عام وتام حكومت فدرالي.
2 اكتبر 2012, 14:10, توسط نسیم جاویدان
اقای ارمان
فدرالی با جنگ داخلی و تقسیم پایخت میان گروههای مسلح متخاصم فرق دارد. خود شما هم این را می دانید اما چون مخالف یک نظام غیر متمرکز هستید لذا تلاش دارید که مغالطه کنید.
در جهان امروز نظام فدرال یکی از موفق ترین نظامهای سیاسی است. در ضمن، در جهان امروز کمتر کشوری را می توان دید که در ان قدرت سیاسی به اندازه ای افغانستان متمرکز باشد. اکثر نظامهای که در انها قدرت بسیار متمرکز است نظام های توتالیتر، دیکتاتوری و غیر کار امد است و نمونه ای انها را می توان در ایران، عربستان سعودی، کره ای شمالی، زیمبابویی و ... دید.
نظام فدرالی اساسا برای غیر مترکز کردن قدرت سیاسی و ایجاد تعادل میان قدرت مردمی و دولت به وجود امد. مثلا فعلا در افغانستان، فامیل کرزی و اطرافیانش عملا تمام ثروت ملی، معادن و کارخانجات را چور کرده اند و چیزی برای ملت نمانده است. در حالیکه که اگر ما یک نظام فدرالی می داشتیم، امکان چنین چور کردن توسط یک حلقه ای خاص کمتر می شد. در ضمن، در یک نظام فدرالی نزاعهای قومی و زبانی و فرهنگی هم کمتر می شود.
به نظر من وقت ان است که ما از ترساندن ها و مقایسه های بی معنی دوری کنیم و برای حفظ تمامیت افغانستان ره راههای حل های همه ای طرفها گوش بدهیم. اگر قرار باشد که تعدادی پا را در یک موزه کنند و به دیگران فرصت ندهند که طرحها و نظریات شان را به صورت جدی بررسی کنند، امکان فروپاشی افغانستان بسیار است. دوران ان هم گذشته است که یک امیری و یا یک حاکمی در کابل بتواند با زور شمشیر همه را متقاعد به پذیرش حاکمیت شدید مرکزی بکند. دو صد و پنجاه سال است که دولت های متعدد در کابل تلاش دارند حاکمیت شدید مرکزی را به تمام افغانستان تحمیل کنند اما جز در موارد بسیار کوتاه نتوانستند و افغانستان در این راه بدتری ضربه ها را خورد و ویرانگر ترین سرنوشت را تجربه کرد.
اگر به صدهای همه گوش داده نشود و یک نظام پاسخگو به مردم ایجاد نشود و باز هم تلاش بشود که فرهنگ و هویت یک بخشی عقب مانده تر افغانستان را بر تمام مردم تحمیل کنند به نظر شخص من، افغانستان فرو می پاشد و به احتمال زیاد کلیت و تمامیت خود را از دست خواهد داد.
4 اكتبر 2012, 01:59, توسط ارمان
اقای نسیم جاویدان
اول خدمت شما عرض كنم كه نظام چه متمركز يا هر نظام ديگري كه باشد در موجوديت اشخاص فاسد هيچ اميدموجود نيست كه كدام كاري مثبت انجام دهد. اگر وقعآ ارزوي ارامي و ترقي وطن را داريد يگانه را حل مشكلات دوري جستن و دفاع از اشخاص فاسد زورگو بي دانش و جنايتكار از قوم و خويش خود باشيم ، باز اگر نظام متمركز با شد يا فدرالي يا هر چيز ديگر مشكل نخواهد بود. در غير خر همان خر خوهد اگر چه پالانش عوض شده باشد، و تاسف اين خواهد بود كه صرف بخاطر اين پالان تبديل كردن هزاران انسان هاي ديگر جان هاي خود را از دست خواهد داد و دزد سوم همانا قدرت هاي بيروني كه در كمين نشسته خر را خواهد برد
2 اكتبر 2012, 16:14, توسط پرویز "بهمن"
هرچند برگزاری چنین جلساتی درحد یک طرح است وتاکنون باید قدمهای زیادی راپیمود ولی من ازناحیهء امنیتی مکان این جلسه نگران استم که خدای ناخواسته کرزی هزار چهره کدام آسیبی به این شخصیتهای بزرگوار نرساند. برای اشتراک کننده گان همایش توفیق میخواهم وامیدوارم که این همایش بخیر وبا آرامی بگذرد.
با احترام
پرویز بهمن
3 اكتبر 2012, 06:45, توسط نادر
در صورت فدرالی شدن، همین جنگسالاران، مافیای مواد مخدر و قاتلان 65 هزار کابلی، افغانستان را بین خود تقسیم خواهند کرد و دود از دمار مردم خواهند کشید.
در شمال دوستم ،عطانور، فهیم ، عبدالله و چوکره های شان حاکمیت خواهند کرد.
در مرکز خلیلی ، محقق و چوکره های شان،
در غرب اسماعیل خان و چوکره هایش،
در جنوب و شرق طالبان، احدی ها، ...زوی ها و ....زی های دیگر،
سیاف ، گلبدین و چوکره های شان، بحیث نمایندگان خدا از همه حق طلب خواهند کرد.
سناریو های دیگر، اما با همین بازیگران نیز امکان پذیر است. بطورمثال، افراد یکه در بالا از آنها نام برده شد، سر تقسیمات عواید گمرکی و معادن سرشار در مناطق شان، یکبار دیگر مردم عوام را برای رسیدن به سهم بیشتر از رقیب خود، قربانی کنند.
حال شرایط زندگی مردم عوام را تحت حاکمیت اینها نزد خود مجسم سازید.
به نظر من، مردم افغانستان باید اول این جنگسالاران آزموده شده را از دامان خود برانند، رهبران صادق به آرمان های مردمی و ملی را از میان خود انتخاب کنند، بعد میتوانند شکل نظام را هر طوریکه دلخواه شان باشد، تغیر دهند.
در شرایط فعلی باید نظام ریاستی به نظام پارلمانی تبدیل شود.
3 اكتبر 2012, 17:26, توسط پرویز "بهمن"
خدمت خواننده گان عزیز سایت کابل پرس? باید عرض شود:
استدلال اشخاصی مانند نادر که بحیث عنصر جاسازی شده درمیان پیامگزاران ازطرف فاشیسم اوغانی وظیفه اجرا میکند خیلی بی پایه است درست مثل استدلال حسنی مبارک وقذافی وزین عابدین بن علی که هرکدام شان سالها مردم را به این بهانه اگر سایهء آنها ازسرمردم پس شود اخوانی ها وبنیادگرایان اسلامی بقدرت میرسند وکشورهای شان را به افغانستان دوم تبدیل می نمایند؛ حالا فاشیستان اوغان نیز بخاطر ترس ازجنگهای سالهای نود میلادی میخواهند استدلال نمایند که اگر سایهء برادر بزرگ ازسر این سه ملیت دیگر پس شود وتغیری بوجود آید بار دیگر همان آش است وهمان کاسه. حالا آقای نادر نیز به حسنی مبارک دوم وقذافی دوم درافغانستان تبدیل میشود.
درحالیکه هرچه واقع شود؛ پایان دادن به سلطهء عنعنوی قومی چندین قرنهء پشتونها هزار بار بهتر ازبروز اختلافات میان سران ورهبران قومی ملیتهای غیر اوغان می باشد. این قوماندانها تا ابد زنده باقی نمی مانند ولی اگر یک سیستم عصری وکارا بدور ازمداخله وتوطئه های اوغانی بوجود آید هرانسان خودش را بحیث یک عضو فعال خانوادهء بزرگ کشور که نامش را ملت میگویند می یابد همین اکنون که ولایات شمال تا اندازه ای استقلال عمل دارد بهتراز ولایات جنوب درحال انکشاف است . درصورت تجزیه ویا ایجاد نظام فدرال حقیقی بساط سلطه رانی قومی برای ابد به گورستان تاریخ سقوط میکند وهرملیت شخصیت حقیقی خویش را به حیث یک انسان شهروند می یابد بی آنکه احساس کند که کی برادر بزرگ است وکی کوچک.
با احترام
پرویز بهمن
3 اكتبر 2012, 20:31, توسط خراسانی
نادر خان غدار
قوماندانهایی را که نام برده اید ( غیر پشتونها ) سگ شان از طالب شرف دارند. طالب را کسی به جمع انسان قبول ندارد و طالب از چهارپایان هم پست تر است.
این قوماندانها تا ابد زندگی نمی توانند. دو صد و پنجا سال است که حاکمان قبیله نتوانسند حتی یک سیستم بدر رفت یا فاضلاب در پایتخت مملکت بسازند. حالا ارزش دارد که مردم لااقل ده سال را در یک اداره ای فدرالی زندگی کنند.
برای تان بگویم که با ذهنیت قبیلوی جنوب و وهابیت و خشک مغزی افکار دیوبندی، تا چهار صد سال دیگر در جنوب یک زندگی مدنی به میان نخواهد امد. قرنها طول می کشد که تا پشتونوالی و افکار طالبانی جایش را به افکار انسانی و مدنی بدهد.
ایا توقع دارید که تمام مردم افغانستان قرنها منتظر بانند؟
من شخصا با دل و جان طرفدار فدرالی هستم. فدرالی شود هر کس هر طور که خواست در ایالت خود زندگی کند و قانون وضع کند. شما در مناطق تان از صبح تا شب ریش را در سرکها اندازه کنید ما می رویم دنبال کار و بار و گیر کردن قافله ای تمدن بشری.
4 اكتبر 2012, 07:19, توسط نادر
درین سایت اگر کسی به تبل قومگرائی نرقصید، تعدادی از پیامگذاران مانند زاغ و زنبور بالایش هجوم میاورند. ازیکطرف ادعای متمدن بودن از دیگران را دارند، اما از جانب دیگر با دشنام ها و اتهام های بدون سند، اخلاق اوباشی خود شانرا نمایان میکنند.
عزیزانم، باید تحمل نظریات دیگران را داشته باشید. هرکس مانند شما دُمَش به یک جنگسالار گِره نخورده یا مانند بعضی ها وظیفه مقدس جاسوسی را به عهده ندارد. انسانهای آزاده وبا طرز تفکر مستقل نیز درین سایت نظر میدهند.
4 اكتبر 2012, 09:55, توسط نادر
ادامه....
اشخاص مانند بهمن و خراسانی استدلال میکنند، که "این قوماندانها تا ابد زنده نمی مانند".
با این استدلال خود نا آگاهانه سخنان مرا در رابطه با جنگسالاران تائید میکنند.
اینها غیر مستقیم اعتراف میکنند، که گرچه قدرت در دست این "قوماندان ها" به نفع مردم افغانستان نیست، اما زمانی خواهد رسید، که این قوماندان ها یا کشته شوند یا به مرگ طبیعی خود بمیرند. بعد مردم از شر اینها نجات میابد.
اما هردو آقا فراموش میکنند، که چوکی و مقام در افغانستان میراثی ست. صلاح الدین ربانی جای پدرش را، ضیأ مسعود جای برادرش را گرفت .اگر پسر یا برادری وجود نداشت، میراث خوران و همسنگران دیگر بقدر کافی موجود خواهند بود، که جای خالی "قوماندان ها" ( ببخشید، جنگسالار ها ) را پُر کنند. این سلسله در آینده نیز دوم خواهد داشت و مردم در گروگان چند فامیل جنگسالار فاسد و قدرتمند تا ابد در بند خواند ماند.
4 اكتبر 2012, 12:47, توسط پرویز "بهمن"
آقای نادر!
من نظر ودیدگاه ترا نه مستقیم تائید می کنم ونه هم غیرمستقیم. میان نظریهء من وتو فرسنگها فاصله وجود دارد. حالا من درمورد قوماندان سالاری ونظامیگری بیشتر تشریحات میدهم:
ایجاد هرنوع نظام مدنی وعدالت محور چه فدرالی ویاهم پارلمانی ویاهم خودمختارایجاب میکند تا نظامی ها به کاغوش های شان برگردند. وظیفهء یک ارتشی ویا سرباز مسلح ویا قوماندان؛ نشستن درپارلمان یاهم نشستن در قوهء قضائیه ویا دوایر وادارات ملکی نیست بلکه ستر سرحدات ودفاع ازتمامیت ارضی کشور می باشد. وظیفهء پولیس هم مشخص است که تامین امنیت شهروندان وعدم مداخله درامورسیاسی کشوری است.
اما درشرایط کنونی دربعضی ازولایات شمال مجاهدان سابق ازاختیارات نسبتا بیشتری برخورداراند که طبعا درصورت ایجاد یک نظام مردم سالار جایگاه مجاهدان سابق صرف درقوای مسلح ونیروی پولیس محدود میگردد. ولی ازآنجايیکه تهدید قومی وهژمونیزم پشتونی ازطرف جنوب زنده گی ملیتهای غیراوغان را تهدید میکند ملیتهای غیراوغان ترجیح میدهند تا افراد مسلح شان که بیشترینه قوماندانهای سابق جهادی اند درکرسی های شان باقی بمانند.
هرزمانیکه تهدید هژمونیزم قومی اوغانی ازطرف جنوب منتفی گردد ملیتهای غیر اوغان ازمجرا های قانونی واداری میتوانند برای مجاهدان اسبق شان جایگاه درخور حال شانرا در دولت تعین نموده ونه بحیث جنگ سالاران جنایت کار بلکه بحیث قهرمانان واقعی شان با آنها برخورد انسانی نمایند ودر وظایفی که مناسب حال شان می باشد گماشته شوند. ولی تازمانیکه تهدید ازطرف جنوب ودولت مرکزی وجود داشته باشد بهتر آنست که شمال افغانستان بیشتر ازآنچه است باید مسلح گردد وبه نیروی رزمی جوانان افزوده شود.
با احترام
پرویز بهمن
4 اكتبر 2012, 16:26, توسط نادر
اقای بهمن،
آیا صادقانه و با وجدان پاک، به چیزیکه در پیام اخیری تان نوشتید، باور دارید؟
اگر چنین نیست، باید با وجدان تان محاسبه کنید، که چرا چنین مینویسید.
اگر چنین است، پس باید اعتراف کنید، که خیلی خوشباور و ساده لوء جا افتاده اید.
خودت اولین فردِ در بین 25 ؟ میلیون تبعه این کشور خواهی بود، که باور کند ، که جنگسالاران به این آسانی از قدرت بیرون میروند، بحیث قوماندان وعسکرازمرزهای کشور نظارت میکنند و در قشله های عسکری زندگی خود را سپری میکنند، آنهم بعد ازینکه برای کسب قدرت، افغانستان را 10 پارچه ساختند، جوی های خون را جاری و کوچ های اجباری را بالای مردم ستمدیده تحمیل کردند، بعد یکشبه و بدون اشکال مقام های پُردرآمد حکومت را به انسانهای ملکی واگذار میشوند.
نه برادر، نه خودت را فریب بده نه دیگران را! این ها بالای قرآن در خانه کعبه پا گذاشتند، اینها 65 هزار کابلی را فدای قدرت طلبی خود کردند، اینها باعث هجوم طالبان و بعد هجوم ناتو در وطن ما شدند، اینها هرکدام هزار ها مرد مسلح در اختیار دارند، میلیون ها دالر ذخیزه کرده اند، وامکانات آنرا دارند، که ده سال دیگرهم هزارها مرد مسلح دیگر را اجیر بگیرند، حالا شما ادعا میکنید، همینکه نظام فدرالی یا افغانستان تجزیه شد، زمام حکومت را به کسانی دیگری واگذار میشوند.
هرگز و صد بارهرگز این کار را نخواهند کرد و هیچ قدرتِ هم وجود نخواهد داشت، که اینها را مجبور به ترک چوکی های پُردرآمد حکومت های آینده کند. آزموده را (چندین بار) آزمودن خطاست! کسی هم فریب این سخنان شما را نمیخورد.
تذکر: این نقل قول از پیام اولی شماست " این قوماندانها تا ابد زنده باقی نمی مانند". چون این ادعای تان جائی را نگرفت، حالا جنگسالاران را به قشله های عسکری میفرستی.
زمانیکه من جنگسالار میگویم، مقصدم (بر عکس شما) از جنگسالاران همه اقوام افغانستان است.
4 اكتبر 2012, 20:44, توسط پرویز "بهمن"
آقای نادر!
مشکل من وتو درفهم کلمهء جنگ سالار است. توآنها را جنگ سالاران میدانی وچنان تصویر خشن و وحشت بار برای آینده ترسیم میکنی که مردم باید جرأت گفتن ایجاد تغیرات نظام را بکلی از دست بدهند وآنرا نه به زبان آرند ونه هم به روی کاغذ ببنویسند. چه کسانی به کعبه رفتند وچه کسانی قسم را شکستاندند؟
آیا اوغان به قرآن وقسم باور دارد؟ آیا شما میخواهید با این کلی گویی ها حافظهء تاریخ را مسخ نمائید؟
تاهنوز رقم شصت وپنج هزار شهید کابلی ات بین یک لک ودولک نفر وپائین ترین آن بیست وپنج هزار نفر مانند قیمت دالر بالا وپائین رفته است. به این معنی که این رقم شصت وپنجهزار جنابعالی حالا به یک ادعای توخالی وطنز تبدیل شده است.
درآن وقتی که رهبران جهادی بخاطر قسم یاد کردن به قرآن به کعبه رفتند چه کسی دهل پشتونولی وبقدرت رسیدن دوبارهء اقوام غیر اوغان را ازطریق رادیو چهارآسیاب وبعد تلویزیون خویش به مردم تبلیغ میکرد؟ ومانند سگ زوزه می کشید که : های( پنچر مینان وسقاوان بیا په قدرت رسیدلی دی)
آخر چی گپ بود مگر شوله یخ میکرد؟
کسی که ارزشهای جهاد وقرآن واسلام را به پای پشتونولی ریخت کی بود؟
دوم اینکه درکجای تاریخ شما سراغ دارید که یک رهبر پشتون به قرآن وقسم پایبند بوده است؟
مگر شما نشنیده اید که میگویند اوغان به نیم قرآن ایمان دارد؟
نزد اوغانها قسم تا آنوقت اعتبار دارد که اول منافع شخصی وبعد منافع قبیلوی وبعد منافع قومی شان ضربه نخورد، درصورت ضربه خودن منفعت؛ اوغان نه خدا را می شناسد ونه هم به قسم وقرآن باور دارد مگر شما نمونه های زیادی را درتاریخ نخوانده اید؟
ازعهد شکنی وقرآن خوری نادر دربرابر امیر حبیب الله خادم رسوال الله اگر بگذریم؛ قبل از آن نمونه های قرآن خوری وعهد شکنی را میان سرداران سدوزایی وبارکزی مگر ندارید؟ مگر امیر عبدالرحمن سران قومی هزاره را به نام قسم قرآن اول دعوت وبعد سرهای شان را نبرید؟
همین کشته شدن وزیر قبایل درعهد زنده یاد ببرک کارمل بنام فیض محمد منگل توسط جلال الدین حقانی با کدام معیاریهای اسلامی صورت گرفت؟
نادرجان!
این را باید بپذیری که میان ملیتهای غیر اوغان واوغان ازهرنظر تفاوت وجود دارد؛ من منکر این نیستم که میان هزاره وتاجیک وازبیک مشکلات وجود ندارد همین اکنون مشکلات ازبیکها وتاجیکها درتاجکستان وازبکستان بخاطر سمرقند وبخارا وغیره خودش مشکلاتی است که میان ازبیک ها وتاجیکها وجود دارد ولی این ها میتوانند ازراه ها متمدنانه میان خودشان به تفاهم برسند، امامن هیچ آیندهء روشن را برای یک زنده گی آبرومند درکنار قبایل اوغان با ملیتهای دیگر نمی بینم؛ زیرا حس قدرت طلبی وجاه طلبی بالای دیگر ملیتها در وجود پشتونها بیشتر است که خود همین حس ضروت همزیستی مسالمت آمیز را با دیگران درآینده نفی میکند.
بروید نشرات پشتونی را درسایتهای دیگر مطالعه کنید آیا شما ذره ای ازتفاهم وحس همزیستی مسالمت آمیز را ازطرف پشتونها با دیگران می بنید ؛ ولی شما لا اقل همین مضامین جسته وگریخته ای که ازشهرهای اروپایی بصورت مستند برای خواننده گان کابل پرس? می نویسم مورد توجه جنابعالی نیست وبدون ارائهء یک دلیل منطقی آنرا دروغ وتبلیغات می پندارید. گاه بنده را جاسوس میخوانید وگاهی هم بیمار روانی. درصورتیکه این بندهء حقیر فقیر جز ترجمه وارائه یک گزارش مستند دیگر کاری نمیکنم. درهمین گزارش ها ونوشته ها پشتونها خودشان را وارثان حقیقی این خاک میدانند؛ وخودرا مستحق میدانند که هویت ملی جداگانهء خویش را بنام (افغان) بنا نهند . این خواست هرپشتون می باشد هرپشتونی که چنین خواستی ندارد یا حرامی است ویا هم احمق وبیخبر ازتاریخ.
بناء نزد من بقا ودوام ساختار افغانستان درنقشهء امروزی اش بمراتب زیان بارتر از چند بار جنگ استادعطا وجنرال دوستم است. موجودیت اختلافات را نفی نمیکنم ولی هراختلاف راه حل منطقی خویش را دارد که ملیتهای غیر اوغان درعدم سلطهء برادر بزرگ قادر به حق اختلافات شان میگردند
با احترام
پرویز بهمن
5 اكتبر 2012, 10:21, توسط نادر
آقای بهمن،
خودت مهارت بی پایان در کج بحثی و رد پای گم کردن داری. مهارتیکه باداران روسی تان در زمانش به شما پرچمی ها و خلقی های منفور آموختند.
تو طوری وانمود میکنی، که گویا تو نماینده عمومی تمام اقوم تاجک باشی و من نماینده تمام اقوام پشتون، تو برای عدالت مبارزه کنی و من علیه عدالت. به خاطریکه بدون کدام هدف معین نام مستعار نادر را برای خود انتخاب کرده ام، ذهن قومگراه و مریض ترا آنقدر علیه من تحریک کرده، که هی داری، به پشتون ها توهین میکنی، برای اینکه به من توهین کرده باشی.
نه آقا، من نماینده هیچ قوم افغانستان نیستم و مسؤلیت جنایات رهبران خائین هیچ قوم به دوش من نیست.
ترا نیز بحیث نماینده قوم تاجک نمیشناسم، بلکه بحیث یک فرد متعصب و تفاله پرچمی های وطنفروش، که گذشته ننگینت را عقب قوم شریف تاجک پنهان میکنی، وآنهای را که "رهبر مرده یادت" اشرار خطاب میکرد، بحیث پناهگاه جدید خود انتخاب کرده ای، و شاید هم بحیث یک جاسوس یا مریض روانی ، که از تضاد های درونی ات رنج میبری، درسایت کابل پرس? میشناسم.
برای آخرین بار برای مغز پُر از تعصبت میگویم، خوب گوش کن:
من رهبران ظالم و وطنفروش را، جنگسالاران و قاتلان 65 هزار کابلی را (از هر قومیکه باشند، ولوء که پدر یا برادر خودم باشند) محکوم میکنم و آرزوی محاکمه شانرا در دل دارم.
من به مردم ستمدیده و مظلوم وطنم عشق میورزم، از هر قوم و قبیله ای که باشند.
اما در باره چند سوال ذیل من در رابطه به پیامت، با وجدانِ که نداری، کمی محاسبه کن:
آیا برایت تفاوت میکند، که یک انسان بی گناه و مظلوم کشته شود، یا یک هزار، یا 65 هزار؟
آیا خون یک انسان بی گناه در نظر تو کم رنگتر است، از خون 65 هزارانسان؟
آیا این یک انسان از خود مادرِ، پدرِ یا زنِ وفرزندِ نداشت، که در سوک او تا ابد نشسته اند؟
بحث خود را درین پیام با خودت خاتمه میدهم، زیرا استدال هایت نامعقول، شعارهایت میان خالی و تکراری اند.
5 اكتبر 2012, 15:12, توسط پرویز "بهمن"
دوست عزیز نادرجان!
من نمیدانم که جناب عالی چه چیزرا توهین به یک قوم میدانید درحالیکه جنابعالی خودت بخشی ازمردم را که ازبطن ملت ومتن مردم خویش برخاسته اند وبخاطر آزادی وطن شان از چنگال استعمار سرخ وسیاه سینه های شانرا سپر نمودند خودت در کل وبصورت دسته جمعی بدون استثنا همه را جنگ سالارها و قاتلان شصت وپنجهزار کابلی معرفی می نمائی .درحالیکه درتمام قوانین جهانی ازنظر حقوقی جرم حالت فردی دارد. هرفرد مسؤول عمل خویش است. هیچکسی نمیتواند یک مجموعه را بدون سند ومدارک حقوقی همه را قاتلان بحساب آرد.همینکه جنابعالی مانند دیگر اوغانها باهمین ادبیات وارد میدان میشوی وسخنان دروغین اوغانی مبنی برمحکوم ساختن بخش بزرگی ازمردم را بنام قاتلان شصت وپنجهزار انسان معرفی میکنی خودش نشان میدهد که جنابعالی ازکدام طرزفکر نماینده گی میکنید.اینها همه بهانه است.
5 اكتبر 2012, 15:20, توسط پرویز "بهمن"
فرق میان این قضاوت تو با قضاوت یک صهیونیست درچی است؟بخاطریکه گلبدین عامل بی ثباتی وسبوتاژ حاکمیت مجاهدین در دههء نود میلادی شد وپاکستان اورا به نیروی طالب تعویض کرد جناب عالی آنانی را که دربرابر آنها جنگیده اند آنها را همه مستحق مجازات دانسته ووجود آنها را در ساختار نظام باعث بدنامی دولت خویش میدانید. برعکس برمن می تازید که گویا من به پشتونها توهین نموده ام.من دربارهء قوم پشتون یا افغان برایت مطابق اسناد تاریخی می نویسم وآنچه را که خود افغانها ویا پشتونها مایهء افتخار خویش می شمارند جناب عالی آنرا مایهء توهین میدانید پس ازین معلوم میشود که جناب عالی خودتان به کدام مرض لاعلاج روانی مبتلا شده اید.من نوشته ام که پشتونها بخاطر منافع مادی شان قرآن را زیر پا میکنند آیا دروغ گفته ام؟من نوشته ام که پشتونها جز درچوکات منافع قبیلوی شان به هیچ تعهد وسوگندی پایبندی ندارند آیا درین باره جنابعالی شما شک دارید؟امروز فرهنگ انتحار وخرمرداری نیز جزو افتخارات پشتونی حساب میشود آیا شما آنرا به پشتونها توهین میدانید؟ امروز تیزاب پاشی درقندهار بروی دختران مکاتب ومدارس نیز شجاعت شمرده میشود آیا شما آنرا مایهء ننگ پشتونها میدانید؟نادرجان!چه خودت پشتون باشی ویا نوکر زرخرید پشتونیزم باشی برای من تفاوت ندارد من این را خواستم خدمت جنابعالی بعرض برسانم که میان پشتونها وغیر پشتونها ازهرلحاظ تفاوت وجود دارد. این تفاوتها تنها درمسایل فرهنگی وزبانی محدود نمیگردد بلکه ازنظر خصوصیتهای روانی میان پشتون وغیر پشتون فرسنگها فاصله وجود دارد. هزاره ها طبعیت نوگرایی دارند تاجیکها نیز مدرن استند ازبیکها نیز بهمین ترتیب ولی خصوصیت روانی پشتونهاحالات خصوصیات ایلی وقبایلی وافتخار واتکا بالای افسانه واسطوره های غیر واقعی است وبا غیر پشتونها دربسیاری چیزها تفاوت دارند وهمین تفاوتهای روانی است که زنده گی مشترک ومسالمت آمیز را میان دوطرف درطول تاریخ ناممکن ساخته است.