مواجهه فعالان جامعه مدنی با پدیده افتاء: شورای علما چرا بیانیه داد؟ و چرا فتوا نداد؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
قتل نجیبه بدست طالبان در پروان و زنده بگور کردن بیشماری از زنان ( محروم نمودن آنان از درس و حیات اجتماعی) براثر مسموم ساختن دختران توسط آن گروه، بار دیگر در مباحثی که در حاشیه آن قتل صورت گرفته و نیز قتلهای متعدد زنان در کابل، غزنی، جلال آباد و ... توقع از شورای علما را افزایش داده و بعضا، مسئولین و فعالان جامعه مدنی خواستار اصدار فتوا از سوی آنان شده اند. هم چنین برخی از دست اندرکاران امور، می کوشند تا هر گره کوری را با توسل به علما بگشایند و به طور مثال برنامه های ملی از قبیل مبارزه با مواد مخدر و حفظ محیط زیست و غیر آن را می خواهند علما از طریق منابر حمایت نمایند.
با وجود آنکه مدتی از آن واقعه (قتل نجیبه) می گذرد، اما چنین توقعی از شورای علما بارها مطرح شده است در حالیکه فعالان حقوق بشر و حقوق زنان در عین حال، در مقابل برخی فتاوای این شورا در مورد حقوق زنان، حقوق بشر و محکومیت برخی اشخاص به اتهام ارتداد مخالفت کرده و اصدار فتوا ویا بیانیه از سوی آن شورا را نکوهش کرده و خواهان تجدید نظر آنان در برداشتهای خود شده اند. حال در یک چنین وضعیتی، پرسش نه از چرایی چنین رویکرد تعارض آمیز فعالان به کارکردهای آن شورا، که اصولا از لزوم نقش آفرینی آن شورا در یک چنان مواردی، مطرح است. و پاسخ به آن پرسش می طلبد تا ابتدا ء به تبارشناسی اعضای آن شورا و خواستگاه اندیشه ورزی آنان و اعتقاداتشان نظری داشته باشیم.
علما (ملایان و طالبان حنفی و جعفری) در افغانستان بیشتر در مدارس خارج از کشور بویژه پاکستان و یا ایران درس خوانده ویا تربیت شده ی دانش آموختگان چنان مدارسی اند. اگرچه در گذشته – تا سال 1988- شمار مدارس دینی در پاکستان روبه کاهش بوده و تعدادی از علمای اهل سنت در مصر تحصیل کرده اند، اما آمار نشان می دهد که مدارس دینی در پاکستان در سالهای "جهاد" به طور چشم گیری افزایش یافته و با احتساب مدارس ثبت نشده، بیش از ده برابر شده است. بدین ترتیب اکثریت قاطع علمای حاضر، درس خواندگان مدارس وابسته به جمعیت علمای اسلام است که شمار آنان در پاکستان بنا بر آمار به طور رسمی از 2800 مدرسه در سال 1988 به 8000 در سال 2002 افزایش یافته و تعداد مدارس ثبت نشده به 25000 باب مدرسه در پاکستان، بویژه در مناطق مرزی آن کشور با افغانستان می رسیده که بسیاری از آن مدارس بر سربازگیری از اردوگاههای پناهندگان افغان متمرکز بوده است . مطالعات خاطرنشان می سازند که اکثریت این مدارس مربوط فرقه دیوبندی و فرقه اهل حدیث اند که اندیشه ای کاملا بنیادگرایانه را ترویج و در صورت تسلط، با استفاده از زور هر نوع مخالفتی را سرکوب می کنند. اسناد فراوانی وجود دارد که نشان می دهند، چگونه این مدارس ماشین جنگی مجاهدین و بعدها طالبان را به پیش برده و زمینه گسترش تروریسم را در منطقه فراهم آورده اند.
پس در چار دهه اخیر، اعتقادات مذهبی و سیاسی جمعیت علمای اسلام، به شدت در میان اسلامگرایان افغان نفوذ و رسوب کرده است. بدین ترتیب ، در منظر تاریخ اسلام سیاسی و ایدیولوژیک افغانستان، یک ملت هرگز از شر سلطه ی استعمار و نیروهای فاسد رها نمی گردد، مگر آنکه خود را از نگرشهای علمی و روشن اندیشان رها ساخته و پالایش نماید. چنین نگرشی بویژه در فرقه دیوبندی تغلب داشته که در گذشته ها در پاسخ به عملکرد استعمار انگلستان در هند ، شکل گرفته است. و درست به همین علت، هم طالبان و هم اسلاف آنان (مجاهدین) نبرد خود را با پالایش کتب درسی مکاتب آغاز کردند و سعی کردند تا نسل آینده را در پرتو آموزشی بار آورند که به باور آنان عاری از نفوذ روشنفکران و سلطه بیگانگان باشد و در دیدگاه آنان پالایش نظام آموزشی ، پالایش روح و روان جوانان پنداشته می شده است.
بسیاری از دانش آموختگان فرقه دیوبندی که صاحب مناصب و مقاماتی در حکومت فعلی اند، این اندیشه اصلاح امت و پالایش کشور از فرهنگهای بیگانه و کفرآمیز را جزو وظایف خود دانسته اند و به طور مثال وزیر عدلیه در توجیه نیاز به یک قانون می آورد که ""ترویج ثقافت اسلامی، از بین بردن رسوم مغایر با دین مقدس اسلام، تشویق مردم به ترک بدعتهای نامشروع و منبعث از سنتهای "آریایی"، "مقدونیه"، "مغل ها" و "دیانتهای ویدی، بودایی، زردشتی" هدف اصلی آن قانون است . و نیز شورای علما در بیانیه ای رسمی مرد را "اصل" دانسته، و زن را "فرع" و ضرورت "تمکین" و نیز "ضرب زنان از سوی همسرانشان در صورت نشوز" را مطرح و هرگونه برداشت مغایر با این قرائت را مردود دانسته است . این برداشت از آیات نشان می دهد که تاچه حد کفه ترازوی عدل الاهی را این علما به نفع مردسالاری و ضرر زنان پایین کشیده اند.
در عین حال، قریب به اتفاق علمای هر دو مذهب، حقوق بشر را غیر الاهی، غربی و در مغایرت با شریعت می دانند و بسیاری از آنان نیز، بدیهی ترین حقوق انسانی را به آسانی نادیده می گیرند. قتل و کشتار هزاران انسان بی گناه در کشور و دیگر ممالک توسط تروریست ها، روح و روان هر انسانی را می آزارد و کسانی که مرتکب چنان جنایات هولناکی می گردند، مجبورند جهت گریز از فشار روانی و عدم آرامش ناشی از ندای وجدان خود، توجیهاتی بیابند. این آرامش خاطر و انگیزه برای کشتار بیگناهانی مانند نجیبه را طالبان درس خوانده همان مدارس ایجاد می کنند. چرا که کشتار هزاران انسان بیگناه را پل جنت ترسیم کرده و انسان کشی جهت دستیابی به قدرت را هدفی مقدس جلوه می دهند.
بنابراین فرایندهای تجدد و توسعه، بویژه حقوق بشر و علی الخصوص برابری حقوق زنان با مردان از منظر چنان خواستگاه و مکتبی، مردود و ساخته و پرداخته غربیان محسوب می گردد. پس توقع حمایت از کسانی که معتقدند با نفی حقوق بشر و سرکوب زنان (از قبیل ضرب، حاشیه نشین کردن و مرگ حیات اجتماعی آنان) به جنت می رسند، بیجا می نماید. حال پرسش این است که چه نیازی به حمایت رسمی و غیر رسمی شورای علما از پروسه هایی نظیر مبارزه با موا د مخدر، تأمین حقوق زنان، سوادآموزی و حتا حفظ محیط زیست و غیر آن است؟ به نظر می رسد هیچ کسی روشن تر از الجابری، روشنفکر مصری به آن پاسخ نداده است. وی بر آن است که عقلانیت مصریان – و بسیاری از کشورهای اسلامی- نص محور است و به قولی عقل آنان منبعث و مبتنی بر نص است و به گفته برخی صاحب نظران، "دال" مرکزی مسلمین "نص" است و هر آنچه حول آن و بر محور آن باشد، مقبول و هر آنچه بر محوری غیر آن نظیر تجربه و عقلانیت هایی دیگر بچرخد، مردود پنداشته می شود. یک چنین وضعیتی است که پای آشنایان به مسایل شرعی را به مباحث اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باز می کند. چرا که آنان در جامعه به عنوان متخصصین حوزه فهم دین و استنباط از "نص" (قرآن و حدیث) پنداشته می شوند و اگر آنان بتوانند توجیهات دینی برای رعایت حقوق زنان و حقوق بشر، حفظ محیط زیست و غیره بیابند، عوام نیز آن را می پذیرند.
اما آیا امکان جمع این تضاد ممکن است؟ یعنی توقع پشتیبانی از حقوق زنان، حاکمیت قانون و دیگر مؤلفه های دولت مدرن و دولتداری خوب از جمله دیموکراسی و جامعه مدنی از کسانی که اعتقاد به حقوق بشر و حقوق زنان ندارند و بلکه آن را پدیده هایی وارداتی می دانند و مبارزه با آن را "جهاد" می شمارند، به جاست؟
پاسخ واضح است و فرمایشات تربیت شدگان چنان مدارس و نیز اقدامات آنان در قالب تشکیلات مختلف روشن می کند آنان به هیچ وجه از تعقیب اندیشه خود باز نمی ایستند و سر سازش با نیازهای عصر و فرایند مدرن دولت – ملت سازی را ندارند. با این وجود اما چاره شاید در این باشد که اولا در دهه ی تحول، عقلانیت مبتنی بر تجربه های بشری در زمینه های اجتماعی، سیاسی، اقتصاد و فرهنگ هرچه بیشتر گسترش یابد. چرا که بنا به گفته ی روشنفکر دیگر مصری، نصر حامد ابوزید، گستردن مباحثی جهت دریافت پاسخ پرسشهای اجتماعی و سیاسی که عقل بشر در قرن 21 از پس آن می برآید از "نص" دستاوردی جز میدان دادن به متشرعین در پی ندارد. ثانیا، شهروندان کنشگر و آگاه کشور می بایست از واسطه چندلایه برای فهم قرآن (خدا- نبی – قرائت شفاهی – نص – ترجمه – تفسیر – اجرا – مردم ) به نفع دریافت مستقیم پیام خدا و بازخوانی آن، و نخواندن قرائتهای شهروند ستیز و مردسالار، گذار کنند. پس فهم شهروندان، اعم از فعالان حقوق بشر و زنان و دیگر گروههای اجتماعی از نص باید اهمیت یابد. در غیر این صورت شاید همیشه تفسیر متن – با آمیزه های فرهنگی مانند مردسالاری و تعصب مذهبی – مانع از دریافت هدف واقعی متن (قرآن) گردد. نیل به چنین مأمولی مستلزم آشنایی و آموزش برای خوانش مجدد قرآن است.
در مجموع نهادهای مدنی می توانند انتظارات از شوراهای علما و فتاوای آن را به توقع حداقلی از دین (مناسک شرعی و اعتقاداتی مانند توحید و آخرت) فروکاهند؛ عقلانیت تجربه محور و مطالعات علوم انسانی و تجربی را بیشتر بها داده و خوانش قرآن را از انحصار رها ساخته و همگانی سازند. بنابراین محدوده ی دخالت برساختهایی نظیر شوراهای علما نیز تعدیل و باز تعریف خواهد شد، بویژه در دهه ی تحول که افغانستان در پی پی افکندن زیرساختهای کشورداری و توسعه انسانی و اقتصادی است، عقلانیت، محمل مناسب تری برای توسعه پایدار، برابری و حقوق بشر است.
پی نوشت
. (Rahman, Tariq “the Madres and the State of Pakistain: Religion, Poverty and the Potential for violence in Pakistan. HIMAL South Asia, February 2004)
(Koepke, Bruce, “Finding a Balance between Religious Orthodoxy and the Maintenance of Afghanistan’s Performative Traditions”, 2002)
بنگرید به کتاب: . (احمد رشید. طالبان، نفت و بازی بزرگ در آسیای مرکزی...)
جهت اطلاعات بیشتر بنگرید به :
http://kabulpress.org/my/spip....
متن بیانیه شورای علما را در وب سایت رییس جمهور کرزی بخوانید و نیز ن.ک.
http://www.bbc.co.uk/persian/a...
پيامها
18 آگوست 2012, 14:51, توسط عمرزی
خد محمد را بزند با دین اوردن ان
محمد بسیار یک شخص فضول بوده است
چی دروغ هایکه او نکفته است
محمد ارامی دیگران از زنا منع کرده اما خودش چندین زن قچاقی داشته است
در همان روز هایکه مردار شده 9 تا زن داشته است
بسیار رزیل انسان بوده
اسلام منفور ترین دین بد ترین دین غلط ترین دین و بی معنی ترین دیندر دنیا ست .
18 آگوست 2012, 17:04, توسط hamid
kabul press? chat romi bi bandobar shode
آنلاین : http://hghgh
18 آگوست 2012, 21:00
این برای همه واضح است که پدیده دولت مدرن در کشور وارداتی بوده در حالیکه همه ادعا دارند که استرکچر خوبی از قبل وجود داشته (هدف بنده از این استرکچر نه اسلام قبیلوی عمر زی است) است. حال دولت مدرن را هم که میبینید به جای نمی رسد. پس بدیل چیست؟