صفحه نخست > دیدگاه > افغانستان: تجزیه راه حل بحران!

افغانستان: تجزیه راه حل بحران!

از لحظه تولد آدم ها در افغانستان، تفکیک و تبعیض بر آنها اعمال میگردد. معیار تفکیک و تمایز، نژاد، خون ایل، قوم، قبیله، و تبار بوده است! « افغان و غیر افغان و.. »! تعدادی« افاغنه» مادر زاد حاکم و صاحب به دنیا میایند، و تعداد کثیر دیگری « غیر افغان ها» هم محکوم، و فرمان بردار!...
میراحمد لومانی
جمعه 17 آگوست 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بخش دوم

مقدمه:

..و ما؛ این چنین این چندمین نسل است که در سرزمین و ماوا خویش، در لای منگنه خشن و بی رحم حاکمیت های استبدادی، قوم گرا، و متحجر؛ له شده، و داریم به قربانی گرفته میشویم! کشور، مملکت، آزادی های فردی و اجتماعی، حق تعیین و انتخاب، تمدن، شکوفایی، توسعه، اقتدار و... نداریم که هیچ، حتی؛ " در حریم زادگاه خویش،" در قلمرو حاکمیت افغان ها " از ابتدایی ترین " حقوق " «مصونیت جانی» نیز برخوردار نبوده ایم..!

« آیا مگر ما مجبور به تحمل استبداد تاریخی، خفت تاریخی؛ رنج تاریخی، قتل و غارت تاریخی مدام میباشیم؟!» آیا مگر ما حق نداریم و شایسته ان نیستیم تا زنده گی توام با عزت ی را به تجربه گرفته، و با غرور و اقتدار در فراخنای تاریخ تکامل بشری زیست بنماییم؟!! آیا مگر ما حق نداریم تا زادگاه، مملکت، و آشیانه خویش را دارا بوده، و به گونه شایسته و توام با عزت آن آنرا به اعمار بگیریم؟! آیا این رنج تاریخی، ذلت تاریخی و محرومیت تاریخی را نباید به آن پایان بخشید؟؟ و....! » آری؛ زنده گی و اقتدار، عزت و سربلندی و داشتن خانه امن « میهن» و.. حق ما است، و حق مسلم ما! آنهایی که حیطه غرور شمله و شمشیر، جنگ و تفنگ را به انتخاب گرفته اند، و این انتخاب را حق بر حق شان میدانند، " مخیر " هستند!! بگذار " لو ی افغانستان " برای شان ایجاد بنمایند، و بر سر درب دفاتر، ادارات و مراکز آموزشی شان هر اسم را که میپسندند، به لوح بگیرند؛ و سرود ملی و پرچم ملی شان را به هر شکل که می پسندند، انتخاب بنمایند! و ما برای شان از خداوند بزرگ توفیق میطلبیم! اما، من نیز چنین حقی را دارا میباشم! به من نیز چنین حقی باید داده شود! اگر تا حال از این حق محروم بوده ام؛ این رنج و محرومیت تاریخی من و هم سرنوشتان ام بوده است! یک رنج " تحمیلی که، به ان " باید " پایان بخشیده شود! من نیز حقم است تا در پی کسب احیای هویت، ایجاد اقتدار و عظمت تاریخی نیاکان خویش باشم! جاری شدن " غرور " عزت " و " اقتدار " نیاکان خراسانی ام در شریانهای وجود م، و در تاروپوتم ! آری این حقم است و در پی احیای این حق، از دل و جان باید کوشید!!

افغان و دایره هویت افغانی!« افغان ملت!»

از لحظه تولد آدم ها در افغانستان، تفکیک و تبعیض بر آنها اعمال میگردد. معیار تفکیک و تمایز، نژاد، خون ایل، قوم، قبیله، و تبار بوده است! « افغان و غیر افغان و.. »! تعدادی« افاغنه» مادر زاد حاکم و صاحب به دنیا میایند، و تعداد کثیر دیگری « غیر افغان ها» هم محکوم، و فرمان بردار!... و من و تبارم، در زمره محروم ترین های تاریخ این سرزمین قرار داشته ایم!«ما» حتی؛ گاهی محروم از حق زنده گی و زنده بودن، و صرف زنده بودن؛ بوده ایم! در لحظات تلاطم بحران های تاریخی، چه بسا که حق نفس کشیدن را نیز از ما به یغما برده اند! گاه فردی، و گاهی هم دسته جمعی به قتل عام گرفته شده ایم! تا همین دیروز، قبل از حضور جامعه جهانی در این کشور؛ حتی از حق تحصیل در رشته های کلیدی در مراکز آموزش عالی کشور، محروم بوده ایم و..! "افغان " آنان قبایل برتر و حاکمیت ساز در سرزمینم بوده اند! کشور مملکت و حیات سیاسی این کشور و سرزمین در ید قدرت آنان قرار داشته بوده است! و؛ منی خاکستر نشین تاریخی تاریخ!!! آیا من هم افغان بوده و هستم؟؟؟ اگر افغان م، پس این همه تبعیض در زنده گی ام برای چیست و...؟؟! در دهه دموکراسی بر من منت میگذارند، که به گونه سمبلیک معاون چندم رئیس جمهور هستم؟؟! پس این تفکیک ها و تقسیم بندی ها و سرت نمودن ها برای چیست؟! و....

« ... و بدین سان مرا با خوست، شر ن، و پتان، و مناطق« افغان» نشین قبایل جنوب، کاری نیست! که، در پروسه تجارب تاریخی سه صد ساله تشکیل و ایجاد حاکمیت افاغنه در افغانستان، ما نه تنها با مردمان این دیار در فضای همدلی و همسویی تاریخی ( وطن دار گونه) به سر نه برده ایم؛ که، همواره آماج قهر آمیز تخریب، توطئه، تحقیر و کشتار آنان قرار داشته ایم! ساکنین دو سوی خط مرزی دیورند ، در مقاطع مختلف تاریخ، به " کرات " به قتل عام مان گرفته؛ خانه، سرزمین و کاشانه یی مان را به اشغال در آورده، و نوامیس مان را به تاراج برده اند! حتی زنان، کودکان، و نو جوانان ما را در بازار های داخل و خارج از کشور، رمه وا ر به حراج گذاشته اند و...! آنگاه، در روند عادی و نور مال زنده گی در افغانستان، در طول تاریخ، به شکل هدفمند و مستدام، در منگنه استبداد حکومتی، و اعمال محرومیت ها ی گوناگون، به شکل خزنده و متواتر، ( سد راه رشد و تکامل تاریخی مان بوده اند!) ما، از تمام مزایا و حقوق انسانی در حیطه حاکمیت افاغنه محروم بوده، و تبعیض عریان تاریخی از جانب آنان بر ما به اعمال گرفته شده است...!!< استبداد، تبعیض و اپارتاید، عملکرد حاکمیت سه صد ساله افاغنه برای اقوام تحت ستم ساکن در افغانستان میباشد>

در سرزمین افغانستان، همسو یی ملی، منافع ملی مشترک و همگانی « ملت واحد» هرگز جود عینی و حقیقی نداشته است! تبعیض، تشتت، و تضاد، سنگ بنای سیاست حاکمیت ها در سده های اخیر در این سرزمین بوده، و منافع، همواره بر معیار قوم و تبار سنجش، و تعیین گردیده شده است! که، به شهادت تاریخ، در دایره منافع قبیله یی افغان و افغان ملتی ها؛ ما فرزندان پارسی، بخصوص ما هزاره ها را جایی نبوده است...!

تحمیل هدف مند حقارت، تا الیناسیون تاریخی!

هر صاحب خردی، هر گاه اگر با تاریخ ملت و مردم خطه خراسان بزرگ و ایران تاریخی، ولو مقداری اندک آشنایی داشته باشد، به شکوه و عظمت تاریخی این مردم واقف میباشد! که، سلسله امپراتوری های مقتدر در این سرزمین شکل گرفته و زردشت بزرگ، این حکیم فرزانه و یکی از پایه گذاران مکتب توحیدی، از این خطه به ظهور نشسته است و..!..و حال، هر گاه در میان خرابه های باز مانده از این عظمت، بخصوص در بلخ و بامیان بزرگ به فراست می نگریم، عظمت و اقتدار ملت بزرگ و عزت مند تاریخی را در لا بالای خرابه های آن به وضوح در مییابیم..! عظمت و شاهکار ی های هنری تاریخی در آثار باستانی بامیان بزرگ، بیان گر نبوغ، توانایی، استعداد و خلاقیت هنری منحصر به فرد تمدن پنج هزار ساله این مرز و بوم را حکایت دارد! پیکر تراشی، مهندسی و ...! و؛ هنر منحصر به فرد، خلاقیت نقاشی آب و رنگ، بر دیواره های شهمامه و صلصال! در کجای دنیا چنین هنر نقاشی بی مانند ی را سراغ دارید که قدامت چندین هزار سال را دارا باشند؟! آخ که با از بین بردن این هنر تاریخی بزرگ، قبایل افغان چه جنایت و ظلم بزرگ تاریخی را در حق مان مرتکب که نشده اند!

و حال، از اون همه عظمت، مشت خاکستر بیش باقی نمانده است! انسان های که در مغاره های کوه زیست مینمایند؟!! انسان ها یی که خود ، تاریخ، عظمت و اصالت خویش را در قبرستان های مفلوک تاریخ به فراموشی سپرده، گاه به ترک بودن، و گاه به مغول شدن، نیل نموده و یتیم گونه گم گردیده و صورت هم به خراش میگیرند!

کدامین مصیبت و کدامین طاعون ما را چنین گرفتار مرگ و زبونی نموده است؟! آه! برق شمشیر و شمشیر ها یی از اسکندر مقدونی، تا به اعراب خشن و بادیه نشین..؟! و اما، در تقابل هجوم اسکندر، اعراب و چنگیز، کم و بیش دوباره قامت راست نموده ، کشور مملکت و حیثیت خویش را به احیا دوباره پرداخته ایم! اما، هجوم اخیر، هجوم شیطنت آمیز روس ، انگلیس و اعراب، در گونه حاکمیت های امیر عبدالرحمن خانی آن؛ - این همان آتش ی است که خاکستر مان نموده است! افتادن ی است، که بلند شدنی را در قفا نداشته است! مردن و پوسیده شدن و...!

که، باور مان را آماج آتش ستم و فتنه قرار داده، و شعور مان را خرف نموده، و شناخت مان را از ما باز ستاینده اند!« مگر خلیفه سعودی به گونه تصادفی به میر ویس خان ابدالی نامه« جهاد» اعطا میدارد؟! خیر! این تیری است کاملا بر قلب هدف..! و، مردن، و پوسیدن، و بیگانه شدن مان از همان دم آغاز میگردد! و، در دهه هفتاد، در جنگ های کابل، این پوسیدن ها در« ز قوم» برادر کشی و ایجاد فاجعه ها به اوج خود میرسد!! آه از این الیناسیون تاریخی فرزندان پارس در پهنه یتیم گونه تاریخ آنان،« افغانستان»! افغانستان، سرزمین گم شدن مان، و بیگانه شدن مان! از همین رو است که، رستم و رستم های دیگر، سینه سهراب ش را با خنجر کینه و خشم در ندانستن هایش میدرد، در عالم گوسفند گونه گی خویش بر مرگ برادر دل شاد مینماید!

... و ما این چنین حقیر و کوچک میشویم و در گردونه تاریخ گم میگردیم! مگر تصادفی است؛ که در محدوده یی جغرافیا یی که روزی قلب یک تمدن تاریخی بوده است؛ امروز مذاهب گوناگون« تضاد های گوناگون» از قبیل شیعه، سنی، اسماعیلیه، جعفری به ظهور نشسته است؟؟! هدف از این گفتار تخریب و تاختن بر مذاهب نبوده، بلکه اشاره یی است بر آسیب شناسی تاریخی مان! چرا؟! مگر نه آنکه هدف حقیر و کوچک سازی تاریخی مان بوده است؟! مگر نه این همان ابزار لجام زدن مان بوده است؟! اگر دیوار مذهب را از این پیکره " تاریخی- فرهنگی " « پارسی گویان افغانستان»بر داریم؛ دیگر چه تفاوت و تمایزی در میان خواهد ماند! و چه خوب از این تمایز تا هم اکنون استفاده برده و توسط آن به زنجیر مان کشیده اند و...!

« رنج تاریک و مخدوش بودن هویت، تاریخ ، فرهنگ و تمدن مان از یک سو، و جلوه های تمایز برانگیز و تفکیک کننده عقاید مذهبی از جانب دیگر، جهنم عدم اعتماد و همدلی برادر گونه را در میان برادران هم ریشه و هم فرهنگ در افغانستان به وجود آورده، و این موضوع یکی از پیش زمینه های اساسی تداوم استبداد در این سرزمین به حساب میرود!»

« هر گاه، من« غیر افغان» اگر در خوست خودم را همچون بامیان در امن احساس می نمودم؛ و یا در " کنر " همچون بلخ و مزار؛ مطمئنا گفتن از تجزیه و تقسیم افغانستان، حقیقتا که جفا تاریخی به حساب میامد!

قدامت عدم اعتماد همگانی، همسو یی ملی، و احساس عدم سرزمین مشترک، و...در این سرزمین، به درازای سه صد سال میباشد!این یعنی اینکه؛ ما سه صد سال استبداد را تحمل نموده ایم؛ و این بیانگر همدلی ملی نبوده است! در افغانستان وحدت ملی و سرزمین مشترک هیچ گاهی وجود نداشته است! یعنی ما مدت ها قبل به گونه نامریی توسط پشاتین به تفکیک و تجزیه گرفته شده ایم! لذا پدیده تجزیه افغانستان، امر جدیدی نبوده، بلکه قدامت ی به درازای تاریخ این کشور را دارا میباشد!»

آیا ریشه های تباری غیر افغان، افغانی هستند؟!

در افغانستان از اوان ظهور این کشور، سیاست های جاری در این محدوده جغرافیایی همواره چند پهلو، غیر صادقانه و غیر شفاف بوده است. که، همین اعمال چند پهلو یی و ریا کارا نه در روند و اجرای سیاست ها، توام با اعمال خشونت و استبداد، و تحمیل محرومیت های فرهنگی و اقتصادی بر مردم این خطه، ساکنین این سرزمین را در کوران بیراهه و بن بست های سیاسی مواجه نموده است! در روند چگونگی اعمال سیاست های چند پهلو یی در این سرزمین، پیچیده گی مشخصه تباری « افغان و افغانی بودن» موضوع مهم تابعیت را در این سرزمین به خود اختصاص میدهد! تعریف حقوقی هویت افغان و افغانی بودن در افغانستان، بار ارزشی و حقوقی متفاوتی را به تفهیم میرساند. گاه این واژه و کلمه، در حد ارزش « اسعار» جاری در معاملات اقتصادی این کشور در نقش " واحد پولی " تعریف گردیده؛ و گاه جنبه هویت ملی ساکنین افغانستان را یدک کشیده، و گاه هم به قبایل و اقوام خاص اطلاق گردیده شده است! ایل، قبایل و تبار ها ی که در دو سوی خط مرزی دیورند زیست مینمایند...!

هر گاه اگر به ساختار ایجاد قدرت و سیستم حاکمیت در افغانستان به گونه رئالیست نظر ی انداخته شود، مشخص می گردد که، کاربرد کلمه افغان در ساختار ایجاد قدرت و حاکمیت نیز ابعاد چند پهلو یی را نقش ایفا نموده است. این یعنی؛ در محدوده ملت و توده های عام، تفکیک مشخص میان ساکنان آن به شکل عریان؛« الا در موارد خاص» به چشم نه میخورد!. این یعنی، بر اساس کار سیستماتیک و هدف مند حاکمیت، همه آحاد ملت، افغان به حساب گرفته میشوند. به گونه که در قانون اساسی این کشور نیز ماده یی در این باب تسجیل گردیده است:« هر کسی که تابعیت افغانستان را دارا میباشد، افغان است» اما در بدنه قدرت و حاکمیت، اصل افغان و غیر افغان به وضوح به تفکیک و تمایز گرفته میشوند!. که نمونه بارز و مشخص آن شخصیت اول و مهم مملکت یعنی شاه و رئیس جمهور این کشور به گونه سنتی، و< حتمی> از میان افغانان و قبایل افغان تبار « پشتون» این کشور بوده اند! ادامه دارد.....

مقاله بعدی:

1= تجزیه، این یعنی: ختم خشونت، و پایان دادن به دشمنی ها در افغانستان!

2= مکانیزم ایجاد ایران شرقی، و یا خراسان بزرگ!

افغانستان: تجزیه و راه حل بحران!

بخش نخست
ما همواره در موجودیت شخصیت های منفعل و سمبلیک ملیت و تبار مان در دربار حاکمیت « افغان ها» دل خوش نموده ایم؛ و این در حالی است که، بودن و یا نه بود چنین شخصیت های فاقد صلاحیت، و عدم تاثیر گذار، در قدرت دولتی، مساوی هم بوده، و از این رهگذر تغیری در سیستم حاکمیت موروثی استبدادی افاغنه، و روند زنده گی اجتماعی ما مشهود نبوده است...!

جمعه 3 آگوست 2012, بوسيله‌ى میراحمد لومانی

واژه های کلیدی

تجزیه افغانستان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • افغانستان باید بدو قسمت شود یعنی افغانستان شمالی و جنوبی.

  • ممالک اروپائی با ساختن اتحادیه اروپا مرز ها را بین 27 کشور اروپائی از بین بردند، پول واحد به بازار عرضه کردند، اجازه اقامت و کار به اتباع خود دادند، به ویزه درین کشور ها دیگر احتیاج نیست، مالیه و محصول را بر کالا های وراداتی حذف کردند، در صورت ضرورت و ورشکستگی افتصادی به همدیگر کمک میکنند. خلاصه در راه اتحاد و همدلی از هیچگونه سعی و زحمت دریغ نمیکنند، زیرا میدانند که بقاء و پیشرفت همه ای شان در اتحاد است.
    اما ما آخرین کارد تجزیه را از عقب به قلب این کشوراشغال شده میزنیم.

  • تا این سران پشتون در قدرت هستند این خاک تقسیم و تجزیه خواهد شد.

  • قابل توجهء آقای بی نام !
    اینکه شما فرموده اید که ممالک اروپایی سعی وتلاش برای وحدت ویک پارچگی اروپا می نمایند بر عکس ما آخرین کارد تجزیه را از عقب به قلب این کشوراشغال شده می زنیم. این را هم باید بدانید که آن ها هیچگاهی این تلاش راهم نه کرده اند که نام یک قوم خاصی را بالای مملکت واقوام دیگرساکن کشور خود تحمیل نمایند.

    • تشکر اقای میرهزار که پیامم را حذف کردی. پس معلوم میشود که خودت زیر نام نادر پیام میگذاری، نه بهمن.
      اما در جوابت: اگر خدای ناخواسته افغانستان تجزیه شود، بعد خواهید دید که قوم ستمدیده ات به کدام مصیبت مبتلا میشود. فکر میکنی که تاجک یا ازبک به شما رحم خواهند کرد. جنگهای کابل شاهد این ادعای من است.

  • این میراحمد لومانی یک تاجیک شورای نظاری و مسعوپرست است ولی همیشه به جای یک هزاره مقاله نوشته می کند و جالب است که هرگز در نوشته های خود از جنایت های مسعود حرفی نمی زند. باز هم برای صد مین بار از میر احمد لومانی( پنجشیری ) پرسان می کنم که نظرت در مورد جنایات مسعود در قبال هزاره ها چیست؟ آیا مسعود بزک یک جنایتکار هست؟

    • هزاره مهاجر!
      نظر خودت در باره جنایت های هولناک قوماندانهای اشپشی حزب وحدت مزاری چیست که در اشپش های بدن خود را در قوتی گوگرد برای مسافران راه بامسان و هزاره جات میفروختند؟ در باره آن جنایت عبدالعلی مزاری که در علوم اجتماعی سینه های زنان را بریدندو آنها را بعد از تجاوز در چاه انداختند؟ در باره میخ بر سر کوبیدن قوماندان مزاری در کابل چیست؟ یادت رفته که مزاری آن نجیس وحشی د رمصاحبه با رادیو بیو بی سی گفت که من از جنرال دوستم خواستم که مسعود شرارت مونه خیر خانه و چاریکار را اسکات بیزنه............. ؟ مگر در خیرخانه و چاریکار مسعود بود که مزاری وحشی فکر اسکاد زدن را داشت؟ این خود سند وحشی گری و جنایت کاری مزاری نیست؟

    • تبلیغات شورای نظاری

    • جناب فرید بامیانی!
      اینها همه تبلیغات شورای نظار بود و هیچ کس به چشم سر اینها را ندیده و سندی هم وجود ندارد؛ مسعود بزک را ولی همه مردم افغانستان می شناسه و سند هم وجود دارد که این جنایتکار نیم کابل را خراب کرد و جنگ افشار را خودش آمریت کرد (اسناد حقوق بشر). و همچنان ربانی و مسعود با انحصار قدرت و رها نکردن چوکی، افغانستان را به طرف فاجعه برد که تاکنون نتیجه اش را مردم افغانستان می بینند.

  • من فکرنه می کنم که خودت یک مهاجر رنجدیدهء هزاره باشی بلکه به یقین کامل که خودت یک مهاجر اوغان یعنی پشتون و از پیروان محمدگل مومندزی هستی که حتی تحمل وحوصلهء شنیدن واقعیت های تلخ عینی جامعه ما را که محمدگل مومند ها ویک تعداد پشتو گرا ها وقوم گرا های هژمونیست واوغان ملتی ها به وجودآورده اند را نداری.

  • من دوستان هزاره الحمدالله بسیار زیاد دارم مگرم یک نفر شان تجزیه را خوش ندارد وهمگی شان افغان وطنپرست استن

    • ملاخیل ملا نباید دروغ بگوید زن طلاقه میشه , همه خواهان تجزیه هستند از سرک تا پچک از تاجک تا بلوچ و هزاره.....

  • به نظر من میر احمدلومانی از روی سبک سری و تحت تاثیر قرار گرفتن یک حلقه ای خاص این سخنان بی سر و ته را می زند.
    99.99% هزاره ها مخالف تجزیه و تجزیه طلبی هستند. تجزیه افغانستان برای هزاره ها به معنی فاجعه است. موقعیت جغرافیایی هزاره ها به قسمی است که تجزیه برای شان حرج و مرج و بی سرنوشتی به دنبال دارد.
    اگر دوستان تاجیک و حتی ازبک ها تجزیه طلبی کنند باید بگویم که این کار را از ری منافع خود می کنند و برای شان یا ارمان ملی مطرح است که همان ایجاد تاجیکستان بزرگ است. شاید ازبک ها هم بد شان نیایند که به ازبکستان محلق شوند و ازبکستان هم دوست دارد که به منابع نفت و گاز شمال دست یابد. تاجیکستان هم با تحریک تاجیک ها دوست دارد که بر منابع معدنی افغانستان دست یابد و با ادغام کردن ملیون تاجیک افغانی در یک تاجیکتان بزرگ، در اسیای میانه به یک موقیعت قویتر و یک خاک کلان تر دست یاد. روسیه هم بدش نمی اید که افغانستان تجزیه شود و بخش های تاجیک و ازبک نشین ان به جمهوری های اسیای میانه ملحق شوند.
    پاکستان هم از تجزیه افغانستان طرفداری می کند و ان را رویای خود حساب می کند. اگر افغانستان تجزیه شود ، پاکستان به زودی بخش پشتون نشین را اشغال می کند و خود را از درد سر خط دیورند و مشکل پشتون های دو طرف خط خلاص می کند و از طرفی دیگر به یک عمق استراتژیک در مقابل هند دست می یابد و از طرف مرزهای شمالی و غربی خود کاملا خاطر جمع می شود و در اولین فرصت الحاق ازبک ها به ازبکستان و تاجیک ها به تاجیکستان را به رسمیت خواهد شناخت.
    اما سرنوشت هزاره ها به کجا می رسد؟
    به احتمال زیاد بخش های هزاره نشین را پاکستان اشغال خواهد کرد و بخش های شمالی ان را ازبکستان و تاجیکستان به خود ملحق خواهد کرد. به این ترتیب هزاره های به چندین پاره تقسیم خواهند شد مثل کردها و بلوچ ها و در کشورهای جدید با تعبیض های نژادی، مذهبی و زبانی رو به رو خواهند شد و در هر کشور به یک اقلیت بسیار ناچیز تبدیل خواهند شد.
    گرچند ایران دوست دارد که هرات و هزاره جات را تصاحب کند اما ایران این چانس را اصلا ندارد. اکثریت هراتی ها سنی ها هستد و هزاره هم در مقابل ایران عقده ی هستند و از طرف دیگر، روسیه و مخصوصا پاکستان این فرصت را به ایران نخواهند داد. پاکستان یک قدرت اتمی است و دارای یکی از بزرگترین ارتش های. پاکستان قدرت مهار ایران را دارد و در مقابل ایران حمایت غرب و روسیه را هم با خود خواهد داشت.
    مستقل شدن هزاره جات هم تقریبا ناممکن است. پس برای هزاره ها تجزیه ای افغانستان به معنی یک فاجعه ی عظیم انسانی، قومی و کشور خواهد بود. بنابر این اکثریت مطلق مطلق مطلق هزاره ها مخالف تجزیه افغانستان هستند و هی گاه ا ز تجزبه طلبان استقبال نخواهند کرد.
    بنابر این، قربانی اصلی تجزیه ای افغانستان هزاره ها و پشتون ها خواهند بود و این دو قوم باد در مقابل توطیه تجزبه جدا استاد شوند. با تجزیه شدن افغانستان سرنوشت هزاره و پشتون به نابودی خواهد رفت و برای این دو قوم به جز نابودی و بدبختی چیزی به دست نخواهد امد.
    فکر تجزیه افغانستان به شمال و جنوب یک فکر کودکانه و ساده ولوحانه است که حتی ملا نصرالدین هم ان را جدی نخواهد گرفت.

    • وحشیهای اوغو نباشد هزاره از سنگ زندگی میسازد. مراد هزاره یک اوغان است و از نام هزاره سوء استفاده میکند. هزاره با اوزبیک از یک خوانواده است و هزاران سال با تاجک بی مشکل زندگی کرده است. از وقتی اوغو پایش به این خاک باز شد تفرقه بین غیر اوغانها شدت گرفت. خدا لعنت کند اوغانهای دو روی را.

    • یکبار سایه اوغو از سر مردم چپ شود باز ما میفهمیم و کارمان

  • فکر میکنم طرح مسئلۀ تجزیۀ افغانستان زیر نام شمال وجنوب یک طرح نا عاقبت اندیشانه وخانمان بر انداز است. اگر شمال را در نظر بگیریم آیا میتوان با عناصر پان ترکیستی مثل آقای همت فاریابی با مسالمت زندگی کرد؟ شما نوشته های ین آقا را بخوانید. به همان اندازه که برعلیه قبیله، پاکستان وپشتونیزم میتازد، حق ونا حق علیه ایران فارسی زبان وفرهنگ فارسی میتازد ولی از جنایات خودی هایش از جمله مداخلات ازوبیکستان وتر کیه حرفی د رمیا ن نیست> به نظر من مبارزه علیه هر گونه برتری طلبی یک مبارزۀ اصولی است ود رین مبارزه نباید در لحاف قوم وتبار پیچید. من به همان اندازه که از شئونیزم پشتون شاکی هستم از پان تورکیزم و پان ایرانیزم نیز بیزارم. ما همه درین وطن زندگی داریم، هیچ قوم وملتی بر دیگری برتری ندارد، باید همه بر ضد خو بزرگ بینی ها بپا خواست.
    یا هو

  • اقای هزاره
    من هزاره هستم. من اوغو نیستم. اوغو بودن هم جرم نیست. اوغو هم مثل من و خودت یک انسان است. من با دلایل توضیح دادم که چرا تجزیه ای افغانستان به نفع هزاره ها نیست. اگر شما کم ارام صحبت کنید من برای شما توضیح می دهم که در صورت تجزیه ای افغانستان، بهترین و طبیعی ترین انتخاب ممکن برای ازبک های این است که به ازبکستان ملحق شوند و این کار را خواهند کرد و با حمایت ازبکستان کسی هم جلوی شان را نخواهد گرفت. تاجیک ها هم نه تنها به تاجیکستان ملحق می شوند بلکه برای تعداد قابل توجه از ملی گرایان تاجیک، این یک ارزوی ملی است. بروید نوشته های اریانفر را بخوانید. اینکه شما هنوز در خواب ایجاد افغانستان شمالی هستید و خیال می کنید که بعد از تجزیه، در کنار تاجیک ها و ازبک ها یک کشور می سازید، نشان می دهد که شما از روی احساسات حرف می زنید نه از روی محاسبه و عقلانیت.
    شما هنوز نمی دانید که بن مایه ای هویت تاجیک ها را افسانه های اریایی تشکیل می دهد و پان ترکیسم ترویج شده ر میان ازبک ها هم یک قوم شیعه ای فارسی زبان به نام هزاره را در محاسبه اش مدنظر ندارد.
    گذشته از اینها، انچه مهم است امکان یک امر است. تشکیل افغانستان شمالی که شامل هزاره ها و تاجیک ها و ازبک ها باشد ممکن نیست. خصوصیات جغرافیایی، اتنیکی، زبانی و سیای منطقه این امکان را بر نمی تابد.
    در افغانستان هم توحش، قانون گریزی، ذهنیت و ساختار قبیلوی، مدنیت گریزی و خشونت تنها مربوط پشتونها نیست. تما اقوام افغانستان، از این خصوصیات برخوردارند. ما لااقل دو مثال در تاریخ افغانستان داریم. یکی حکومت حبیب الله کلکانی و دیگری هم حکومت ربانی. این دو حکومت به درجات بدتر از حکومت های قبلی و بعدی خود عمل کردند که مربوط پشتونها بود.
    لذا، محکوم کردن یک قوم خاص، عقلانی نیست و پشتونها هم خوب دارن، بد دارند مثل هر قوم دیگر.
    حالا هم دیگران امده اند برای نفع شان شعار تجزیه را سر داده اند و تعدادی از هزاره های ساده لوح و احساساتی را فریب داده اند. می خواهند این بار سنگ تجزیه ای افغانستان را بر شانه ای خسته ای هزاره ای غریب حمل کنند.

  • قوم ستمدیده هزاره بعد از تجزیه افغانستان بین دو سنگ آسیا آرد خواهند شد. بعد راه گریز نه به شمال و نه به جنوب برایشان باقی خواهد ماند.

  • مقالات ونوشته های اقای لومانی درد های تاریخی واقعی مردم را به بهترین وجه انعکاس داده است.با جرأت میتوان گفت که: نوشته های آقای لومانی در ردیف آن دسته ازمقالات علمی قرار میگیرد که از وزنه واعتبار علمی برخوردار می باشند.
    قلم تان نویسا باد آقای لومانی! منتظر بخش های بعدی می مانیم.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • مقالات اقای لومانی، بسیار سطحی، احساساتی، خالی از ارزش علمی و تحقیقی و بسیار هم کودکانه هستند. هیچ ادم عاقلی چنین نوشته های بی ارزش و طفلانه را جدی نمی گیرد.

  • برادرن اوزبک هزاره ترکمن و..... ! ما و شما در مدت سی سال گذشته صد ها گونه تفرقه اندازی را از طرف کشور های مختلف دور و نزدیک بنام مذهب ملیت افکار سیاسی و صدها نام دیگر تجربه نمودیم و بلاخره دیدیم که نتیجه اش تیشه زدن به پای خود بود , همانطوریکه تاجکان فریب نیرنگ شیطانی وتفرقه اندازی دشمنان ابلیس صفت را نخورده همیشه خواهان صلح و همزیستی مسالمت امیز با ملیت های برادر در کشور بوده واست وفعلا" که فاشیزم حکومت تمامیت خواه قبیله جنون نموده به شدت در پراگندگی تضعیف وبه حاشیه راندن اقوام خراسان زمین تلاش دارند ما باید هرچه بیشتر متحد ومتفق شده ومشت اهنین به سراین غداران بکوبیم

  • کاپی به وسیلهء ستایش علی
    سروش گرامی درود بر شما،
    به اجازه جناب شما دیدگاه تان را که به آدرس جناب میرزایی نگاشته بودید دوباره پیش کش خواننده های گرامی مینمایم و به این وسیله، بدون آنکه حرف را بر گفته های عالمانهء شما بیافزایم، با دیدگاه تان همنوایی میکنم.
    "دنیای قوم بازان کوچک است و بسیار هم کوچک. کشور را از درز سوزن قومی دیدن، کشور را با همه بزرگی و طبیعت زیبایش در جایش گذاشتن و خودرا در دشت های سوزان هلمند، آب دان میرعلم، کمال خان... سرگردان ساختن است.
    من نوشتم که حبیب الله کلکانی چه گلی را بر سر مردم افغانستان در مجموع و بر تاجیکان به صورت خاص زده که ما به وی ببالیم؟
    حبیب الله نه بر ضد به گفته شما "قبیله" بلکه بر ضد ترقی و پیشرفت و تمدن قیام کرد. حبیب الله را نه تاجیکان بلکه خایینین تمام اقوام و بیشتر هم خاینین پشتون حمایت کردند. امان الله " قبیلوی" مکتب ساخت، فابریک ساخت، نصف نفوس جامعه را در اجتماع داخل کرد، بردگی را لغو کرد، پول را رایج ساخت، خط آهن را احداث کرد... ولی حبیب الله بر ضد همه آنها قیام کرد ویک نظام منظم دولتی را به حاکمیت ایله جاری مبدل گردانید.
    همین امروز هم انگریز ها، کرزی ها را از قوم پشتون، فهیم ها را از قوم تاجیک، خلیلی ها را از قوم هزاره و دوستم ها را از قوم ازبک را بمثابه مردمک چشم حفظ کرده وبر گرده های مردم ما سوار نموده و هم خود و هم نوکران شان مردم مارا سلاخی می کنند. از برکت انگریز ها صاحب "قهرمان ملی !" هم شدیم.
    مقاومت مردم در طول تاریخ بر ضد اجانب در روز تجاوز صورت نه گرفته، بلکه بعداً آغاز می شد. اگر شما برین باور باشید پس در نزد شما باشندگان شمال کشور هم محکوم اند. زیرا در یورش روس ها بر افغانستان در روز تجاوز یک نفر هم در شمال مقاومت نه کرد. ولی دیدیم که بعداً همه مردم ما از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب مناطق خودرا به سنگر ضد روسی مبدل کردند.
    من نمیدانم که چرا " نتیجه کار ببرک را شما از یک نفر خلقی وگلبدینی ویا اوغان ملتی بپرسید" بپرسم؟. من که شخصاً خودم وبیست وچند ملیون انسان ای سرزمین " نتیجه کار ببرک" را با گوشت و پوست و استخوان ما تجربه کردیم. نزد من ارتباط قومی ببرک برابر به یک پشقل ارزش ندارد که پشتون باشد و یا تاجیک و یا... بلکه کارنامه ننکین وی به مثابه یک وطن فروش، قاتل و مستبد نزد فرد فرد مردم ما ثبت است.
    واین برهان الدین تان هم بسیار جالب است! نمیدانم این چه معجره ای شده که کشتار مردم افشار و سایر شهریان کابل " اندیشه های همه اقوام را باز ساخت وخود شناسی را تقویه کرد تا حق خویش را با شهامت بخواهند". میرزایی صاحب به گفته مردم ما "روی خدا ره ببین" آدم کشی، هزاره ستیزی، ازبک ستیزی و پشتون ستیزی را " تقویه خود شاسی "نه نامید. به قوم تاجیک توهین نه کنید و نمونه بدی از تاجیک ها ارایه نکنید.
    در اخیر می خواهم باز هم تاکید کنم که هرقوم در افغانستان اساطیر، رادمردان و راد زنانی دارند که باید به ایشان افتخار کرد ولکه های ننگین قوم خودرا نه باید تبرئه کرد. امیر عبدالرحمن ها، حبیب الله کلکانی ها، ترکی ها، ببرک ها، ملا عمر ها، گلبدین ها، ربانی ها، مزاری ها، سیاف ها، مسعود ها، دوستم ها، محقق ها، محسنی ها...لکه های ننگ اقوام خود و کشور خود اند"

  • مرا با درونمایه این نبشته کاری نیست، ولی بکار بردن واژه توهین آمیز «افاغنه» و «پشاتین» از جناب میر احمد لومانی برای من شگفت انگیز و تأسف آور بود.
    .
    مرد حسابی شما این قدر در تهیه این مطلب زحمت کشیدید، نمی‌شد با ادبیات سالم مطلب تان را تهیه نمایید؟ ای داد بیداد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس