بهسود سکوتم را ببخش!
افشار، تکرار میشود در بهسود و بهسود، ادامه ی تراژدی یکاولنگ ، مزارشریف ، شمالی ... اما چه کسی این منظومه ی غم را خواهد سرود.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
افشار، تکرار میشود در بهسود و بهسود، ادامه ی تراژدی یکاولنگ ، مزارشریف ، شمالی ... اما چه کسی این منظومه ی غم را خواهد سرود.
بهسود، مظلومیت اش را تکرار میکند و ما نیز تکرار میشویم در آزمونگاه انسانیت مان ، بهسود میسوزد، دود میشود و ما نیز بی تفاوتیم و میسازیم در سوختن اش.،
بهسود، آواره میشود، و آوره گی اش قدمت چندین ده ساله دارد و ما نیز در امتداد این سالها مردودیم، در آزمونگاه تاریخ اش.
بهسود، گرگان هار صحرای با دهن کف کرده دامن سبز ات را می بویند، مبدا نشانه ی از حیات در او دیده شود و ما، تکیه داده ایم به متکای نرم تیکه داران قومی ، که چه اشتباهی بزرگیست!
بهسود، میدانم و میدانند، که فرزندان تو نه تریاک تولید میکنند و نه تروریستی را زاده ی ، اما، رسانه ها و نهاد های مسوول داخلی و جهانی نیامدن اندوه دیرینه ی تورا فریاد کنند آنطور که باید میکردند.
آری بهسود ! فرزندان ات را کشتند و بستند و بردند، اما فقیه هان نخواستند خواب های فقیههانه ی خویش را تعبیر دیگر نماید.
بهسود، "تنها صدای آوارۀ یک قشر نیست بلکه نالۀ انسانی است " درگلوگاه به نام افغانستان که می سوزد، اما، نه دیده بانان حقوق بشر و نه دموکراسی گستران جهانی ناله ی کودکان و زنان پا برهنه و آوره ی این کوه پایه های مرکزی را شنیدند.
افشار، تکرار میشود در بهسود و بهسود، ادامه ی تراژدی یکاولنگ ، مزارشریف ، شمالی ... اما چه کسی این منظومه ی غم را خواهد سرود.
بهسود، قامت سبز و به فلک کشیده ات، خمیده است، از جور نامردان روزگار، اما، چه کس و کسانی در سوگ تو شریک خواهد شد و تسلیت خواهند گفت؟ شاعر، نویسنده یا هنرمندی؟؟؟
بهسود، زخم پار و کهنه ی پیکرات را فریاد نکردم، خنجر و دشنه ی دیگر، بر تو فرودادند،
آه !
بهسود !
سکوتم را ببخش.
پيامها
24 می 2010, 16:50, توسط tareq
een fajea sal ha ast ke takrar meshawad, magar dalilash ham khode mardome hazarajat ast, waqte mohaqqeq wa khalili pahloye karzai eestadand man nadedam ke mardome hazarajat yak sara daste rad bar senaye een dallalane qodrat bezanand, eestadan pahloye karzai mani ash edamaye hakemeyate ast ke een jenayat dar batne aan sakhta wa pardakhta meshawand, sale gozashta ham aqaye mohaqqeq etesabe ghezaye kard magar waqte entekhabat ham cheez az yadash raft, ta zamane ke mardom chashem pot az een rahbarane az khoda bar gashta wa khod khwah payrawi konand een masayeb wa alaam ra bar ha tajroba khwahand kard, een bar hazara bare degar yak qawme degar yak manteqaye degar , pas rahe hal agah shodane mardom ast wa een agahe bayad ba gonaye manteqi ash bashad na eenke ehsasate mardom ra bar angezaneem ta beshtar hamdegar ra bekoshand, ok