صفحه نخست > دیدگاه > مجلس نمایندگان و سلب اعتماد وزیران دفاع و داخله

مجلس نمایندگان و سلب اعتماد وزیران دفاع و داخله

محمد اکرام اندیشمند
يكشنبه 5 آگوست 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

گلوله باران کنر توسط نیروهای پاکستان و طالبان به سبکدوشی وزرای دفاع و داخله انجامید. مجلس نمایندگان افغانستان پس از استیضاح وزیران دفاع و داخله بروز شنبه چهاردهم اسد 1391(34آگست2012 عیسوی) بر سر این موضوع و مسایل دیگر از هر دو وزیر دفاع و داخله سلب اعتماد کرد. صرف نظر از بررسی انگیزه ها و عواملی که به سلب اعتماد ژنرال بسم الله محمدی و ژنرال عبدالرحیم وردک از پست های وزارت داخله و دفاع انجامید، دو نکته ی مهم در این مورد قابل بحث و ارزیابی است.

نکته ی نخست به این پرسش برمیگردد که طرح مجلس نمایندگان برسر موضوعی که موجب سلب اعتماد و برکناری وزیران داخله و دفاع را فراهم کرد، چیست؟

نکته ی دوم به توضیحات وزیران دفاع و داخله در مجلس برمیگردد که آنها هیچگاه بصورت صادقانه و شفاف به این موضوع نپرداختند. آنها نه از اهداف و مقاصد پاکستان در مورد دخالت در افغانستان سخن گفتند و نه توان و ناتوانی دولت افغانستان و به ویژه توان نظامی افغانستان را در مقابله با پاکستان مورد ارزیابی قرار دادند.

اگر ولسی جرگه یامجلس نمایندگان به عنوان بخش اصلی و مهم پارلمان افغانستان وزیران دفاع و داخله را بر سر کوتاهی شان در عدم مقابله با گلوله باران کنر توسط نیروهای پاکستان سلب اعتماد کردند، طرح این مجلس در مقابله با دخالت و تجاوز پاکستان چیست؟

آتش باران نیروهای پاکستان از آنسوی مرز بدرون ولایت کنر به یکسال قبل برمیگردد. حمایت پاکستان از طالبان و سازماندهی مجدد آنها پس از فروپاشی حکومت طالبی به قبل از عمر مجلس مذکور میرسد. اما مجلس نمایندگان افغانستان نه در این یکسال تجاوز نیروهای پاکستانی به ولایت کنر و نه در سالهای فعالیت خود به عنوان نهاد منتخب قانونگزار و نظارتگر بر حکومت افغانستان برنامه ای را در مقابله با پاکستان ارائه نکرد.

اگر اقدام مجلس نمایندگان افغانستان در سلب اعتماد وزیران دفاع و داخله ناشی از سهل انگاری این وزیران در مقابله با آتش باری های پاکستانیها بر مناطق مسکونی کنر باشد، صداقت مجلس مذکور در پاسخ به این دو پرسش نهفته است:

نخست، مجلس بصورت شفاف و روشن برای مردم افغانستان بگوید که اهداف پاکستان از دخالت و تجاوز در افغانستان چیست؟ پاکستان از افغانستان چه میخواهد و ریشه های اصلی معضل و خصومت میان پاکستان و افغانستان به کجا برمیگردد؟

دوم، آیا مشکل و خصومت میان پاکستان و افغانستان راه حلی دارد؟ طرح مجلس نمایندگان افغانستان در حل این مشکل چیست؟ مجلس نمایندگان افغانستان که رای اعتماد خود را از وزیران دفاع و داخله در اثر سهل انگاری و ناتوانی آنها در مقابله با تجاوز پاکستان پس گرفتند، خود برای مقابله با این تجاوز چه طرح نظامی را با کدام ابزار و توانایی نظامی ارائه میکنند؟

اگر مجلس نمایندگان افغانستان پس از سلب اعتماد وزیران دفاع و داخله به این دو پرسش پاسخ ارائه نکنند، ادعای آنها در مورد سلب اعتماد وزیران دفاع و داخله ناشی از ضعف و سهل انگاری در مقابله با تجاوز پاکستان تظاهر و دروغی بیش نیست. به همان حد توضیحات وزیران دفاع و داخله افغانستان در این مجلس بر سر مقابله با تجاوز پاکستان، انگیزه و اهداف این تجاوز و میزان توانایی دولت افغانستان در مقابله با آن پر از تظاهر و کتمان بود. جالب این بود که هر دو وزیر به عنوان فرمانده نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان پاسخ به آتشباری نیروهای پاکستانی و مقابله با پاکستان را به هدایت مقام بالاتر از خود یعنی رئیس جمهور وانمود و مشروط میکردند. در حالی که آنها بیشتر از اعضای پارلمان میدانستند و میدانند که دولت افغانستان حتا ابتدایی ترین ابزار مقابله نظامی را در مقابله با پاکستان ندارد. ارتشی که فاقد نیروی هوایی است، تانک، راکت و توپخانه ندارد تا بسوی مراکز نظامی پاکستان در نواحی مرزی آتش بگشاید، وزیر دفاعش به کدام هدایت مقام بالا عمل میکند؟

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • حذف دو وزیرکلیدی، زلزلۀ مرتبط با انتخابات است
    سلب صلاحیت ازوزرای دفاع وداخله، بدون اشارۀ رئیس جمهورناممکن بود. تجربه ثابت کرده که هرگاه رئیس جمهوراراده کرده، فاسد ترین وبدنام ترین چهره ها، ازپارلمان رأی اعتماد گرفته اند. اما گزارش ها حاکی اند که کرزی این جام زهر را از روی اجبار وتحت فشارجامعۀ بین المللی سرکشیده است؛ با این تفاوت که تلاش برین است تا تأثیر کشندۀ زهر به حدی نباشد که قدرت از دست برود.
    جنرال رحیم وردک به مقامات ارتش امریکا نزدیکی دارد، ناتو وامریکا نسبت به جنرال بسم الله محمدی بی اعتماد اند. بسم الله محمدی برای جلب ونزدیکی با امریکایی ها از تلاش های مستمر وشباروزی دریغ نکرده؛ مگر ناظران خارجی او را یک چهرۀ محافظه کار مخالف تحول وآلوده با فساد اداری می دانند. اساساً آقای محمدی به عنوان یک مانع درپروسۀ انتخابات وتحولات آینده مظنون است.
    جریان ها پیچیده ودرعین حال ساده اند. رحیم وردک، قربانی مصلحتی این زدوبند هاست. مدت ها قبل خیال کناررفتن داشت. هدف اصلی حذف بسم الله محمدی بود که ازآغازکاربررئیس جمهور تحمیل شده بود. اگردست غیابی، تنها بسم الله محمدی را ازصحنه بیرون می انداخت؛ کژاندیشی های قومی درمحافل سیاسی شاخ وپنجه می کشید.
    درسال هایی که جنرال محمدی مسئولیت لوی درستیز اردوی ملی را به عهده داشت، اختلافات وجنجال هایی بین وی و جنرال رحیم وردک بروزکرده بود. رئیس جمهور کرزی که به نوبۀ خود با رحیم وردک میانه خوب نداشت، از بسم الله محمدی دربرابر وی حمایت می کرد. اشاره هایی که بعداً دربرخی روزنامه های بین المللی مشاهده شد خبراز آن داشت که رحیم وردک به مشاوران امریکایی توضیح داده بود که درایجاد نظم واصلاحات دروزارت دفاع دست وی بسته است. حتی وی بعد ازرسوایی دزدی وغارت درشفاخانۀ سردارداوود خان، به امریکایی ها توصیه کرده بود اگر به حسابگیری زودهنگام از بسم الله محمدی شروع کنند ممکن است مشکلات داخلی افزایش یابد.
    درتحولات تازه وضع تغییرکرده است. رئیس جمهور درتماس های خاص درکنفرانس توکیو، آخرین تعهدات به منظور مهندسی تشکیلات دولت را به جامعه جهانی سپرده است. بسم الله محمدی، یکی ازکسانی است بود که باید از مسیر تحولات برداشته می شد. حذف محمدی خود به خود مارشال فهیم را به صحنۀ تنش های تازه می کشاند. این همان چیزی است که جامعۀ جهانی به آزمایش می گیرد. همه آنانی که سابقۀ جنگویی واشتراک درجنگ های داخلی دارند، درفهرست ناقضان حقوق بشر شامل اند وتنور «عدالت انتقالی» می تواند این بار ماجرا دهان بازکند. مدیریت بین المللی قصد دارد قوماندان ها ورهبرانی را که صاحب افراد مسلح خارج ازدولت اند ویا نفوذ وکارشکنی خود را درامرانتخابات وتشکیلات دولت وحکومت عین قانون می پندارند، از صحنه بردارد.
    تاریخ اعتبار «بن اول»، به حیث همایش اضطراری که راه را برای یک اجماع لرزان و سرشار ازبی اعتمادی میان گروه های داخلی وخارجی گشود، ازنظر متحدان خارجی دیگر سپری شده است. تلاش برین است یک بستر جدید برای بازیگرانی که امریکا ومردم روی آن ها حساب بازکنند، فراهم شود. درسطح داخلی نیز مردم از تیم کنونی خسته شده وجان شان به لب آمده است.
    رحیم وردک اصراروعلاقه چندانی به ادامۀ کار دروزارت دفاع ندارد وآدمی است که ازکشمکش وخلق تنگی زود خسته می شود وصحنه را رها می کند. رئیس جمهور کرزی وفهیم قسیم هم او را به چشم ناظراجرایی ومزاحم امریکا می دانند. احتمال دارد جنرال شیرمحمد کریمی لوی درستیز اردو، جای وردک را احراز کند. با این حال، پروسۀ جدید با کنار زدن بسم الله محمدی ورحیم وردک خاتمه نمی یابد. محمدی درجای دیگری حفظ می شود ودرنقش مأمورمانور های حاکمیت تا خط آخر می رود.
    تا رسیدن انتخابات وخروج قوای خارجی، همه چیز مطابق سناریوی تازه، مهندسی ومهار می شود. یک تیم دیگرجای محافظه کاران را می گیرد. تا آن زمان قرار نیست قوماندانان و افراد مرتبط با افراد مسلح دروزارت ها باقی بمانند. کرزی درآزمونگاه فرساینده ای گرفتارآمده است. هیچ کس نمی داند که شخص رئیس جمهور با چه فرمولی بازی می کند! این تحولات رؤیای حفظ قدرت خاندانی به کمک «تنظیم ها ومحافظه کاران» را با تهدید رو به رو کرده است. نگرانی عمومی آن است که اگر رهبران گروه های مسلح با ذهنیت غیرقابل تغییر درقدرت حفظ شوند، سرنوشت انتخابات بسان سرنوشت پرتقلب سال 1388 خواهد بود ونباید انتظار داشت که دروضعیت امنیتی واقتصادی کشور بهبود رونما شود.
    جامعه جهانی به رئیس جمهور درتوکیو هشدار داده بود که خودش را از چهره ها وافرادی که درجنگ ها وکشتارها سابقه دارند جدا کند. درغیرآن تمامی کمک ها به افغانستان قطع می شود.
    کشته شدن دو افسر امریکایی در وزارت داخله شخص وزیرداخله را مظنون قرار داد. قتل با هیچ یک از قتل های قراردادی و طالبی شباهت نداشت. درانجام تحقیقات شخص وزیر چندان همکاری نکرده و یا بی میل بود.
    چهل ودو میلیون دالر از شفاخانه سردار داوود ناپدید شده است. درآن ایام، بسم الله محمدی لوی درستیز بود و جنرال یفتلی رئیس صحیۀ وزارت دفاع. تمام افسران ارشد شفاخانه شهادت داده اند که آقای یفتلی انبار های شفاخانه را که ازسوی ناتو از تجهیزات بسیار پیشرفته و دارو انباشته می شد؛ شب هنگام به جای نامعلومی انتقال می داد. آیا وی درین اقدامات از رحیم وردک هدایت می گرفت یا از بسم الله محمدی؟ رحیم وردک دربرابر تحقیق کننده گان امریکایی کاملاً ازین جریانات اظهار بی خبری کرد. هیأت بازرس امریکا پروندۀ کلانی را دررابطه به دست داشتن بسم الله محمدی در تخلیۀ ذخیره گاه های شفاخانۀ چهارصد بستر، دراختیار دارد.
    زلمی مجددی نمایندۀ بدخشان درپارلمان که از نزدیکان رئیس جمهور کرزی به شمار می رود، حملات اصلی را بالای بسم الله محمدی ورحیم وردک شروع کرد. وی بسم الله محمدی را به حیف ومیل 25 میلیون دالر که ازسوی امریکا برای تأمین امنیت وکلای پارلمان به وزارت داخله داده بود، متهم کرد. همچنان وی گفت:
    بودجه ای که برای مبارزه با مواد مخدر به نهاد شما داده شد به مصرف نرسیده است. چند ماه قبل در دفتر شما مشاور بلند پایه خارجی کشته شد آیا ضعف ارگان های شما را نشان نمی دهد؟ شما در این مورد چه اجرائیاتی را انجام دادید؟
    زلمی مجددی به زاویه دیگر اشاره کرد و گفت:
    ما بارها با وکلای بدخشان در مورد ناامنی های بدخشان صحبت هایی کردیم و بعد از این که شما وزیر داخله شدید ناامنی بدخشان افزایش یافت و برای حملاتی که در این منطقه می شود شما، تنها گروهی را فرستادید که نه تنها امنیت را تامین نکردند بلکه اسلحه و مهمات به مخالفین دادند و امروز می بینیم که هم تاجیکستان و هم نقاط مرزی از وجود طالبان رنج می برد و 16 نفر جام شهادت نوشیدند و شما هیچ اقدامی نکردید.
    بورسیه های تحصیلی که در هر دو وزارت می آید صرف بر اساس روابط توزیع می شوند و خویشان و اقارب خود را روان می کنید.
    این که زلمی مجددی یار دوران «جهاد ومقاومت» بسم الله محمدی وبازوی بدخشانی کرزی پروژۀ برکناری محمدی را رهبری کرد، معلوم است که ماجرا های آینده چه شکلی خواهد داشت
    Raziq manoon

    • سلام به همهء خواننده گان ‍کابل پرس? وسلام خاص به آقای مامون !
      آقای مامون تحلیل ساسی خیلی همه جانبه ودقیق نموده اید ولی پرسش این است که درموارد اتهامی که بالای خودتان ازطرف حسین زاهدی درکابل پرس عنوان شده است چرا خاموش استید. شما نخست ازهمه باید خودتان را درپیشگاه خواننده گان پاک نمائید بعد بالای دیگران آغاز نمائید
      با احترام
      پرویز بهمن

    • رازاق خان از کجا پیام فرستاده از خارجه یا داخله!!!

    • اقاي پرویز بهمن
      خودات هميشه وقتي تشت رسوايي شوراي نظار بلند ميشود اصل موضع را كتمان كرده گپ را جاي ديگر ميبري نظرات را به دلايل بر كناري اين وزيران بگو ورنه خموش باش

  • چه فرق ميكند كه از خارجه باشد يا داخله، حق گفتن شرط اساسي است چيزيكه اقاي مامون با مردانگي و جرات گفته

    • قرار گزارش BBC کرزی خان وزرای سلب اعتماد شده را بحیث سر پرست وزارت های مربوطه ی شان مقررکرد. فعلاً معلوم نیست که هدف او ازین طرح های شیطانی چه بوده است. اما تحلیل های رازق مامون را نباید جدی گرفت زیرااغلب تحلیل و تبصره های او تخیلی و مسموم است ومضر به حال جامعه ی آسیب پذیر افغانستان. آنچه را از روز نامه ها وسایت های دیگران در سایتش نشر میکند بقیه نوشته هایش مملو از مسخ حقیقت ودروغ پراگنی است ودر کتابهایش نیز این رگه های مسخ حقیقت ودروغ دیده می شود. در عین حال حق ارایه ی نظر وتبصره را نیز در سایتش از دیگران سلب کرده است. فلهذا ایجاب میکند که روی نوشته های وی با دقت و خرد مندی تعمق شود.

    • منظور ما از خارجه و داخله این بود که ایا مامون هنوز هم از سبب رسوایی خود فراریست یا نه, مردانگی هم تفسیر های گوناگون دارد یکی از خصایل مردانگی عفت تقوا پرهیزگاری یست که نباید به ناموس دیگران به چشم بد ببیند چه رسد به تجاوز و سوه استفاده از موقف خود از امکانات دست داشته از فقر و بد بختی دیگران .....
      یکی دیگر از صفات مردانگی این است که جهت انسان معلوم و ثابت باشد مثل ماش لول نخورد پله بین نباشد سیاه را سیاه سفید را سفید ببیند به گپ خود استاد باشد هزیان گویی نکند با قلم و عمل کردار و گفتار خود در این شرایط حساس وطن در پهلوی مردم زجیر کشیده مظلوم قرار داشته باشد ..
      به همان اندازه که جهادی ها چور چپاول اختلاس .. نمود مامون هم همه را فریب داد حق خود را گاهی از ربانی و مسعود فهیم اینک از کرزی اوغانملتی چپی و راستی .... بدست اورد , امید خر فام شده باشی!!!

    • "یکی دیگر از صفات مردانگی این است که جهت انسان معلوم و ثابت باشد مثل ماش لول نخورد پله بین نباشد سیاه را سیاه سفید را سفید ببیند به گپ خود استاد باشد هزیان گویی نکند با قلم و عمل کردار و گفتار خود در این شرایط حساس وطن در پهلوی مردم زجیر کشیده مظلوم قرار داشته باشد .."
      يعني اينكه رازق مامون بايد به شوراي نظار چشم بسته وفادار باشد سفيد را اگر سياه گفت فرق نميكند. همين شما شوراي نظاري ها بوديد كه رازق مامون را در وقتتش به اسمان ميبرديد ولي اين شما ها استيد كه ماند ماش لول ميخوريد

  • احمدشاه مسعود قهرمان ملی و یا جنایتکار پرآوازه؟
    به انتخاب پشتون نا پشتون
    مسعود میراث هفتاد سال دولتداری افغانستان را غارت، ومدنیت کابلی را نابود نمود. اوطراح قتلعام افشار و عامل عمده ای ویرانی پایتخت افغانستان است. آیا هنوز می توان مسعود را قهرمان ملی خواند؟
    چهار شنبه 30 جون 2010, بوسيله‌ى جعفر رضائی
    Send this page to your friends
    این صفحه را به دوستانتان بفرستید;;
    چندی بعد سالگرد کشته شدن احمد شاه مسعود می رسد و نویسندگان شورای نظار خرمنی از دروغ وتحسین مبالغه آمیز را به خورد رسانه ها می دهند. به یقین می توان گفت، یکی از دروغهای شاخدار عصر ما اینستکه می گویند: احمدشاه مسعود قهرمان ملی است. به استثنای چند ولایت که جمعیت اسلامی در سه دهۀ گذشته در آنجا نفوذ نظامی داشته و مخالفانش را تصفیه نموده است، در بیشتر از بیست ولایت دیگر افغانستان، مسعود نه تنها قهرمان نیست و بلکه یک جنایتکار منفور شناخته میشود.
    در سالهای حضور شوروی در افغانستان موقعیت استراژیک ویا به تعبیر درست تر، سر راه قرار گرفتن پنجشیر، توجۀ رسانه های غربی را به سوی مسعود جلب نمود. پنجشیر بر سر راه کابل - شمال واقع بود و آنچه اهمیت آنرا دو چند می ساخت فاصله نزدیک پنجشیر با میدان هوایی بگرام بود. غربی ها به تابعیت از برادر بزرگ شان_ امریکا آمدن روسها به افغانستان را فرصت طلایی برای انتقام ویتنام از شوروی می دانستند. تندروی و نادانی خلق وپرچم قشر سنتی و بیسواد جامعه را بیشتر از همه رنجانده بود. خیزش و مقاومتها سخت، اما کوچک افغانها ماموران استخباراتی امریکا و تعدادی از اعضای انتقام جو و ضد شوروی کنگرس امریکا را تا حد زیادی خوشبین و امیدوار ساخته بود. از همین رو، امریکا از طریق عربستان سعودی و پاکستان بر آتش جنگ افغانستان نفت و دالر می پاشید، روسها با قساوت کامل سرکوب می نمودند، و کل رسانه های غربی بر آن درامه خونین کف می زدند. جنگ جاهلانه ای که ما آنرا جهاد می خواندیم و شرکت کنندگان آنرا مجاهد صدا می کردیم. روزهای را به یاد آورید که مجاهدین، مثل طالبان، مکتب ها را به آتش می کشیدند، پلها را تخریب می نمودند، پایه های برق را منفجر می ساختند و در قریه های که تسلط داشتند سنگسار و اعدام می نمودند. دگروال یوسف، ریس سازمان استخباراتی پاکستان، در کتاب "تلک خرس"، اظهار تاسف میکند از اینکه هیچ قوماندان جهادی نتوانست تونل سالنگ را انفجار دهد. او می گوید هرکسی که می توانست این کار را بکند در تاریخ به عنوان یک قهرمان جاودانه می شد، زیرا توانسته بود راه اکمالاتی روسها را برای مدت طولانی ببندد. و مسعود در چنین روزگاری محبوب رسانه های غربی و مشهور به "شیر پنجشیر" میشود.
    پس از ساخت وباخت نژادپرست های پرچم، و به ویژه جنرال نبی عظیمی با مسعود، بیشتر از نصف کابل به دست ملیشه های شورای نظار می افتد و در کمتر از بیست و چهار ساعت ادارت دولتی، بانکها، مکاتب، ترانسپورت دولتی وکل میراث هفتادساله دولتداری افغانستان غارت میشود. وحتی ملی بس های "تا تا"ی کابل نیز به پنجشیر برده میشوند. البته ملیشه های شورای نظار در اثر مقاومت داکترها و به دلیل حضور مریضها در بستر، قادر نمیشوند تا شفاخانه ها را نیز تاراج نمایند. غارت کابل توسط مجاهدین، و مخصوصا ملیشه های شورای نظار که اکثر مراکز عمده دولتی را اشغال نموده بودند، بزرگترین چپاول تاریخ افغانستان است. البته کابل در سده معاصر دوبار دیگر، یکبار توسط بچه سقو و بار دیگر توسط منگلی های لشکر نادرخان نیز مورد غارت قرار گرفته بود. اما کابلِ که شورای نظار به سرکردگی احمدشاه مسعود آنرا غارت نمود محصول هفتاد سال ساخت وساز و تلاش جمعی سیاستمداران، نهادهای تحصیلی، مدنی، هنری و تجاری بود که در دوره های شاهی، جمهوری و دولت کمونیستی ساخته شده بود. ولاکن، احمدشاه مسعود تنها به غارت کابل بسنده نمی کند. پس از چپاول، احمدشاه مسعود به فکر تصفیه کامل کابل از گروه ها و نژاد های مختلف برآمد و در نبرد که مهمترین عامل آن او بود، اکثریت پایتخت افغانستان کاملا ویران شد، و حداقل، شصد هزار کابلی کشته، چندین برابر آن معلول و معیوب، و از مجموع حدواد سه ملیون شهروند کابلی دو ملیون آنان مهاجر شدند. وبدینسان یکی از شهرهای کهن منطقه تخریب و مدنیت کابلی نابود شد.
    امروز، کابل بار دیگر جان گرفته و چهار میلیون نفر در آن زندگی می کند. اما چگونه می توان آنرا با کابل متمدن ماقبل مجاهدین مقایسه نمود که طبقه بالای آنرا مافیای کرزی و رهبران جنایتکار جهادی، و طبقه متوسط آنرا قوماندانهای شورای نظار و گروه های همسو با آن تشکیل می دهد؟ کابل که اکثر مالکیت آن در دست مافیای کرزی، قسیم فهیم، عبدالرسول سیاف، برهان الدین ربانی و کریم خلیلی است بیشتر از آنکه یک شهر قانونمند و متمدن باشد، بازار مافیای تریاک و زمین است.
    مقاومت مسعود در مقابل طالبان تحسین بسیاری را بر انگیخت و تا حدی بر سبعیت های او در کابل سایه افگند. اما اگر بار دیگر روزهای جنگ جبهه متحد و طالبان را به یاد آوریم، می بینیم که مسعود تا آخرین دم چگونه خودخواهانه و پیمان شکنانه عمل نموده است. در روزهای که طالبان از قندوز بر مزار حمله نموده بود، مسعود در تخار، آنسوی جبهه قندوز، آرام و ساکت می نشیند تا طالبان حزب وحدت و جنبش ملی را کاملا شکست دهد و بدینسان تنها یک قهرمان در مقابل طالبان بماند.
    امروز پیمانی میان جنایتکاران جهادی امضا شده است که بر حسب آن رهبران مقتول همدیگر را قهرمان می خوانند وبجای نقد به ستایش همدیگر می پردازند. و بازار گرم جارچی های مسعود از همین پیمان مافیای پر رونق است. البته، برخی قهرمان سازی شورای نظار را نوعی واکنش در مقابل فاشیزم جنوب می داند. هیچ کسی منکر فاشیزم جنوب نیست، اما آیا رفتن به راه فاشیزم خود فاشیزم ساز نیست؟ امروز کمتر کسی در مقابل تمامیت خواهی ده سال گذشته شورای نظار، و تجاوز شورای نظار به موقعیت ها و فرصتهای سیاسی اقوام دیگر جدی سخن می گوید.
    بهرحال، احمدشاه مسعود قهرمان ملی نیست، احمدشاه مسعود قهرمان اقوام محروم افغانستان نیز نیست، زیرا او در حیطه قدرت خود بی رحمانه تر از عبدالرحمان هزاره ها و ازبکها راقتلعام نموده است، احمدشاه مسعود قهرمان ملیت تاجیک نیز نیست. احمدشاه مسعود قهرمان شورای نظار و نیمچه روشنفکران به شدت نژادپرست است. اگر بازهم اصرار می کنید که مسعود قهرمان ملی است، ما به ناچار او را "قهرمان ُملی" می خوانیم

    • این پیامگذار بی نامی که مقالهء آقای جعفررضایی را برای دومین بار گذاشته است شخصی جز همان پاچه گیر بایان ‍ که دیگر جرأت ظاهر شدن بنام اصلی خویش رادرسایت کابل پرس? ندارد کس دیگری بوده نمیتواند که وی را نویسندهء محترم آقای پرویز بهمن همیشه شناخته ورسوایش کرده است. ازکسانی که نا خودآگاه برجعفررضایی ویا بابه مزاری می تازند بدانند که آنها نا خوداگاه شکارتوطئهء یک اجنت بی خاصیتی چون جلال بایانی قرار گرفته اند که با این ترفندها میخواهد بحث را به بیراهه بکشاند وخدمتی کند به باداران اوغان خود که از آنها طبق ادعای سایت پندار برای نسلگیری اجباری با خانمش استفاده میکرد وبخاطر این جرم چندین ماه زندار را درسویدن گذشتاند یعنی اجبار نمودن خانمش برای همبستری با اشخاص غیر. حالا این بی وجدان میخواهد که بالای رسوایی های قبلی اش خاک بیفشاند وهزاره وتاجیک را بار دیگر باهمدیگر بجنگاند. جعفررضایی که هرنظری داشته باشد اینقدر بی عقل نیست که نوشتهء چندسال قبل خویش را بدون ذکر نامش دوباره درزیر ستون هرمقاله بی ارتباط بگذارد
      جناب بایانی صاحب میخواهد که مردم باید این موضوع را فراموش کنند که:به تاریخ 4 جولای، مجلس نماینده گان اوغانستان، آقای بسم الله خان محمدی، وزیر کشور را سلب صلاحیت کرد. این کار که بر اساس برنامه های از پیش سنجیده شده انجام یافت، با کف زدن ها و مبارک باد گویی ها و بغل کشی شماری از نماینده گان اوغان ملتی و پشتونیست در مجلس بدرقه گردید. در بیرون از مجلس نیز خیلی از عزیزان قبایلی و آی. اس. آیی و اوغان ملتی و سور خلقی و سمسوری از این رویداد خوش شدند و شیرینی و شربت بخش کردند!
      هنوز به درستی روشن نیست که این سلب صلاحیت کردن مجلس شورا، از طرف حامد کرزی تایید و اجرا می شود یا نه ؟ چون تجربه ای از گذشته نشان می دهد که سلب صلاحت کردن از جانب مجلس می تواند عملی نشود. آقای رنگین دادفر اسپنتا هم در گذشته از جانب مجلس سلب صلاحیت شده بود، اما وزیر باقی ماند. به هر صورت، این موضوع به زودی در همین یک یا دو روز آینده روشن خواهد شد.
      برای ما هیچ شکی وجود نداشت که آقای بسم الله خان دیگر دیری در این مقام و در این دولت نخواهد ماند. میدانستیم و بار ها نیز گفته ایم که چند شخصیت باقی مانده در مقام های بالایی از دولت رانده خواهند شد که یکی اش بسم الله خان بود. در اصل، کسانی چون بسم الله خان و استاد عطا محمد نور و امرالله صالح، در لست سیاهی شامل اند که باید به قتل رسانده شوند. مثل جنرال سید خیلی، جنرال داود داود، شاه جهان نوری و دیگر شخصیت های با نفوذ و موثر تاجیک. اینکه این ها هنوز زنده هستند و ترور نشده اند، جای شکر گذاری است.
      بسم الله خان را که بیرون کردند، به دنبال آن نوبت دیگران است. آماج اصلی، در قدم بعدی، آقای استاد عطا والی بلخ می باشد. برای خلع کردن استاد عطا از ولایت بلخ نیز فاشیست ها روز شماری می کنند. ترور شخصیت های فعال و نیرومند و موثر تاجیک، آنانی که توانایی سازماندهی مردم خود را دارند و امکان ایجاد یک مقاومت بزرگ دیگر از جانب شان حدس زده می شود،در دستور کار فاشیزم اوغانی قرار دارد.
      آقای مارشال فهیم نیز، با تمام اطمینانی که از محکم بودن جایگاه خویش دارد، از آن مقام سبکدوش خواهد شد. اسماعیل خان را هم به حالش رها نخواهند کرد. این دولت، یک دولت پشتونی است. اصل پلان و برنامه و پروگرام از اول همین بود که در مدت ده سال به کومک امریکا و آی. اس. آی، با همدستی همه تنظیم ها و سازمان ها و رهبران پشتون، یک دولت قوی پشتونی ساخته شود و اوغانستان یکبار دیگر در دست قبایل پشتون سپرده شود که همان حاکمیت سنتی 250 ساله خود را ادامه دهند. این باند فاشیست های اوغان ملتی و پشتونیست های افراطی ( زلمی خلیل زاد، انورالحق احدی، اشرف غنی، حنیف اتمر، فاروق وردک و دیگر فاشیست های نامدار ) به همین خاطر و همین هدف بر کرسی ها نصب شدند و همه اختیارات به آنها سپرده شد که یک دولت تکقومی پشتونی را بازسازند و بر کشور فرمانروایی کنند.
      از این رو، برای ما هیچ مهم نیست و هیچ قابل حیرانی نیست که بسم الله خان از وزارت کشور به کنار زده شد و یا اینکه دیگر افراد تاجیک از مقام هایی که دارند برطرف شوند. ما میدانیم که موج برطرف سازی ها، موج ترور ها، موج دسیسه سازی ها، ادامه میداشته باشد. ما میدانیم که فاشیست های پشتون در راه تحکیم قدرت خود و به خاطر دست یابی به حاکمیت مطلق در اوغانستان، از هیچ جنایت، رذالت، عهد شکنی، بی ایمانی و خیانت های رنگا رنگ دریغ و پرهیز نخواهند کرد. آنها طرح مشخص دارند، برنامۀ همه جانبه دارند و کار خود را خوب با سنجش و دقت و هوشیاری انجام میدهند. این ماییم، ما تاجیک ها که تیشه به ریشه خود می زنیم، این ما تاجیک ها هستیم که هنوز هم حرف فاشیست های پشتون را باور می کنیم، این ما تاجیک ها هستیم که هنوز دشمن خود را به درستی نشناخته ایم و گول حرفها، شعار ها، وعده ها و چرب زبانی های میان خالی شان را می خوریم. ما نباید از دشمن، از فاشیست ها، از کسانی که تحمل یک لحظه دیدن ما را ندارند، گلایه و شکوه کنیم. گناه از خود ماست. گناه از خودخواهی ما و از خودپرستی ماست. گناه از خوشباوری و از سطحی نگری ماست. گناه از ماست که آله دست دیگران می شوییم. گناه از ماست که وقتی دشمن ترین دشمنان یک دست به سر ما می کشند، همه دار و ندار خود را در قدمش می گذاریم. گناه از ماست که تنها تنها به هر سوی که دل ما خواست می روییم، با هر کسی که جیب شخص ما را پُر کرد همراه می شوییم، نه احساس ملی داریم، نه مسوولیت قومی. در همین چند سال، پس از شهادت سردار مقاومت احمد شاه مسعود بزرگ ( رح )، ما تاجیک ها از چه به چه تبدیل شدیم ؟ مقتدر ترین و سازمان یافته ترین نیروی نظامی - سیاسی را ما داشتیم، چه شد آن نیرو ؟ حالا کی هستیم ؟ افراد پراگنده، سرگردان، بی برنامه، بی رهبری، بی نظم و بی سر و سامان ! توقع هم داریم که هیچ زیان و ضرری به ما نرسد و دیگران برای ما ارزشی قایل شوند. ما به حدی بی حس و کرخت هستیم که هیچ حادثه و رویدادی کوچک یا بزرگ، تکان ما نمی دهد. معلوم نیست که دیگر چشم به راه چه هستیم و چه کار باید در حق ما شود که به هوش بیاییم، تکان بخوریم و فکری به حال مردم خود کنیم ؟ چرا دست به کار نمی شوییم، چرا در جهت زدودن این پراگنده گی، از همپاشیده گی و بی سروسامانی خود جدی و صادقانه کار و تلاش نمی کنیم ؟ تاکی تنها به همین بسنده می کنیم که وقتی کسی از ما را کشتند برایش مجلس سوگواری بگیریم و به خاطرش چند قطره اشک بریزیم و چند تا غالمغال کنیم ؟ تا به کی همینطوری نشسته باشیم که یک نفر از ما را از وزارت و ولایت و مقام های برزگ و کوچک دیگر اخراج کنند و چند روز آه و ناله و فریاد سر دهیم و بعدش آرام بخوابیم و منتظر یک عمل و کار و خیانت دیگر از جانب دشمن باشیم ؟ تا به چه وقت اینگونه باشیم؟
      ما هنوز هم به فکر مسایل کوچک و روزمره هستیم و به مسایل بزرگ و سرنوشت و آینده مردم خود فکر نمی کنیم. ما به خاطر یک کرسی، یک وزارت، یک مقام دولتی که از دست ما می رود دلتنگ و بر آشفته می شوییم، اما در اندیشۀ این نیستیم که چه آیندۀ تاریک و ظلمانی و خونینی در انتظار ماست؟ برای ما،از چوکی خلع شدن یک فرد اهمیت دارد اما از هستی ساقط شدن یک ملت نه.
      اگر تاجیک ها، با احساس و آگاهی ملی - قومی، برای نجات ملت تاجیک، همه اختلافات و تفاوت های سلیقه یی، حزبی، گروهی، تنظیمی، سمتی و منطقه یی خود را به کناری نگذارند و دست به دست هم ندهند و خود را به یک قدرت و قوت واقعی و محسوس از هر نگاه تبدیل نکنند، در هر قدم، در هر پیش آمد، در هر تحول و دگرگونی همیشه ضربه خواهند خورد، همیشه زیان خواهند کرد. فاشیست های اوغان، این وحشی های آدمخوار که مسلح و مجهز، به نام طالب، افغان ملتی، گلبدینی، سمسوری، سورخلقی و غیره دست به هم داده اند و با وصف جنگ گک های زرگری و ظاهری همه شان همدست و همفکر و همراه هستند، به حال ما رحم نخواهند کرد. آنها به خاطر تاجیک بودن ما، به خاطر زبان و فرهنگ ما، به خاطر نقشی که می توانیم در همه عرصه ها داشته باشیم، به خاطر اینکه بالاخره در برابر ظلم و انحصارگری و بی عدالتی شان قیام می کنیم و تسلیم وحشت و بربریت و قبیله پرستی شان نخواهیم شد، از ما بیزار اند. تا وقتی که از تسلیم شدن، از برده و غلام شدن و از ناتوانی سیاسی ما مطمئن نشده اند، از سرکوب ما، از ضربه زدن به ما و از نابود سازی ما دست نمی کشند. ما اگر طالب هم شوییم، حتی اگر اوغان ملتی و پشتونیست هم شوییم، بالای ما اعتبار نمی کنند و در موقع مناسب حق ما را کف دست ما می نهند.
      هر تاجیکی که به این فاشیست ها و پشتونیست های کرزایی و اوغان ملتی و طالبی و گلبدینی و دیگرانش کوچکترین امید برادری و هموطنی و مروت و وفا را داشته باشد، خدا به حالش رحم کند. چون حاصل امید بستن به آنها، حاصل همدست شدن با آنها، حاصل باور کردن حرفهای میا ن خالی آنها، چیزی دیگر نخواهد بود جز نسق شدن و خوار شدن و شکست قطعی.
      هنوز بسیار دیر نشده است. ما هنوز هم فرصت برای جبران اشتباه ها و ناعاقبت اندیشی های خود داریم. ما هنوز هم می توانیم در سرنوشت خود و سرنوشت کشور نقش بزرگ و تعیین کننده داشته باشیم. ما هنوز هم می توانیم که برای دفاع از آبرو و حیثیت ملی و انسانی خود در برابر تهاجم همه جانبۀ فاشیزم پشتونی، قیام کنیم. اما به شرطی که به هوش آییم و هرچه زودتر مردم قهرمان پرور تاجیک را، نخبه گانش را، فعالان سیاسی و فرهنگی اش را، همه نیرو ها و شخصیت ها و افراد پراگنده اش را، همبسته، متحد و یکپارچه سازیم. اگر ما تاجیک ها متحد و یکپارچه شوییم و با اقوام همسرنوشت خویش که با آنها منافع مشترک داریم همراه و همگام گردیم، قبیله پرستان و تمامیت خواهان پشتون در برابر ما توان هیچ بد کردنی را نخواهند داشت. در غیر آن، هر روز شاهد از کار کشیدنهای دیگر، ترور های دیگر، جنایت های نو، عهد شکنی های نو، خیانت ها و ظلم های جدید فاشیست ها خواهیم بود. تا چند سال دیگر، به حرف ما تاجیک ها کسی پیاز را هم پوست نخواهد کرد و نام و نشانی از ما بر جای نخواهد ماند.

  • خان بسم الله خانه! /
    کمکی بسم الله خانه! /
    نکتايی لری که، چه پنجشير ورسره زينه!/
    بسم الله خانه! /
    اوه بسم الله خانه! ماشينی جنراله ، مينه! /
    پکول دی واخه چه پنجشير درسره زينه! /
    اوه بسم الله خانه!
    نوکری سخته خواری ده ! /
    خو د « کرزی» نوکری ،تش بيعاری ده!/
    بسم الله خانه ... پکول دی واخله ...و! /
    ( بادام گل مومند )

    • آقای دانشور! اين بار نوشته تان چندان « تنظيمی» نيست، با اضمحلال و سرنگونی جمهوری اسلامی ايران، بساط تنظيم ها و جهاد فروش ها در افغانستان ، جمع ميشود؛ خوب است شما نيز از موهبت يک نويسنده آزاد و غير وابسته ، برخوردار شويد! احترام. بره کی

    • بادام گل مومند، تو فرق میان جنرال ماشینی و جنرال واقعی را میدانی ؟ اگر میدانی مشخصات آنها را بیان کن و مثال های آنرا واضح ساز که کدام جنرال ها در تاریخ حد اقل پنجاه سال اخیر افغانستان ماشینی هستند و کدام جنرال ها واقعی؟ اگر به نظر تو جنرال های زمان ظاهرشاه باباه ات و سردار داود دیوانه جنرال های ماشینی نیستند و در شمار جنرال های واقعی حساب می شوند برای من بگو که آنها در افغانستان چه شهکاری انجام دادند؟ جلو کودتا های نظامی را گرفتند و یا در برابر تجاوز خارجی ایستاد شدند؟ کدام چنرال ظاهر شاه و دواد شاه علیه تجاوز قوای شوروی در افغانستان جنگید؟ لطفاً نام بگیر.
      اما بسم الله خان مردی است که لقب جنرالی نمیتواند مقام و منزلت او را تمثیل کند. او قهرمان مبارزه و پایداری در برابر تجاوز قوای شوروی و تجاوز پاکستان در نام و ویت طالبان است که چند بار تجاوز و هجوم مشترک آی.اس.آی، گروه تروریست و بی فرهنگ مزدور آنها یعنی طالبان، القاعده و لشکر تروریست های چهل کشور دنیا را در دامنه ها و دره های سبز شمالی درهم کوبید. تو از آن جنرال های غیر ماشینی ات نشان بدی که در کجا با کدام تجاوز جنگیدند؟
      بادام گل خانه!
      این فکر را از سر خود دور کن که دیگر افغانستان به دوران امیر عبدالرحمن و امارت ملاعمر کور بر گردد. تو هنوز در عصر وحشت و بدویت به سر میبری و دایره فکر تو به اندازه ملاعمر وحشی و کثیف است که بوند گند نصوارش و کثافت بدن ناشسته اش از چند کیلو متر آزار دهنده است.

    • آقای مومند:
      وختی ایی خاندن ره کدی ادیت میرقصید؟

  • jaleb ast
    haqeqatan bayad majles wazeh konad ke chegona kar karde ra az wazeran tawaqqo dashtand
    wa zamaneke wazeran jadeed me ayand chi bayad bekonand
    mohemtar az hama aya rayese jomhoor masole asli defa az keshwar neest
    aya rayese jomhoor ba masabaye farmandeh kole qwa masole daraja yak neest

  • هیجــانات تب آلــود چهـــره هــای متمـــایل به تفـــرقه وپاکســـتان درتیــم قـــومی رئیــس جمهـــور درســلب صــلاحیت وزیـــر داخـــله از یــک مــدیریت آشـــکار "کــابیـــن" ارگ حـــکایت داشت."
    درماده (64) قانون اساسی اجزا (3).(4).(5).(6) وارد شدن جنگ بایک کشور خارجی را از صلاحیت ها ووظایف رئیس جمهور تصریح وتسجیل کرده است‘ اما رئیس جمهور بخاطر بازی های قدرت وزیر داخله را قربان نمود‘محتوی وسناریو آشکار بازی استیضاح وزیر داخله در بازی های سیاسی باوجود اینکه مایک کشور پیشرفته وصاحب سواد همگانی نیستم برای یک شهروند عادی هم حکایت روشن داشت که تیم قوم گرا متمایل به منافع پاکستان درارگ از مدت ها قبل برنامه حذف وکنار زدن وزیر داخله را بعد از وزیر امنیت ملی که بی تردید از خواست های درجه اول قوم گرایان وابسته با پاکستان بودازیک سو‘ وازسوی لحن صریح موضع گیر یهای قاطع شفاف وزیر داخله در افشا مداخله پاکستان درحریم کشور ومبارزه آشکار با استراتیژی جنک وتجاوز پاکستان علیه تمامیت ارضی واستقلال ملی مان درمطبوعات‘ موجبات تدوین وطراحی سناریوی پخش وشیوع تصنعی شایعات مبنی بر کودتا بعد از 2014 را حتی توسط چهره های مضحک قوم گرای ارگ ازجمله " عصمت قانع" دربحث های سیاسی میز های گرد رسانه ها ی تصویری آشکارا نشخوار میگردید بازتاب داد‘ که بی تردید برنامه عمق وپهنای یک فاجعه وتراژیدی کنار گذاشتن وزیر داخله را تداعی وبازگو خموشانه مینمود‘
    عمق آشکار مدیریت کنار زدن وزیر داخله توسط قوم گرایان ارگ آنقدر روشن وشفاف است که ضرورت به تشریح جزئیات ندارد.در نشست دیروز مجلس نماینده گان زمانیکه موافقین ومخالفین جوابات وزیر داخله مساوی اعلان گردید. چرا؟ رئیس بی کفایت مجلس منتظر هدایت از ارگ مجلس را به تجدید انرژی ونفس تازه کردن توطیه گران به درازا کشانید در حالیکه عدد مساوی ختم غایله بود وباید پروسه داستان استیضاح مختوم اعلان میگردید ( 86=86) داستان پروسه استیضاح الزامآ مختوم وزاید بود. اما درحالیکه توطیه مدیران قوم گرای ارگ ناکام گردید. بازی گران شریک دراین توطیه منتظر مشوره های تیم سناریو سازدر"کابین" ارگ بودند تا تداوم توطیه وآنانیکه سوژه سازی این توطیه را مدیریت میکردند استمرار توطیه را چگونه بازی نمایند؟ استفاده ازکارت سرخ رئیس مجلس درحقیقت استقلال مجلس را زیر سوال برد الزامآ رئیس مجلس نباید بطرف توطیه گران از کارت سرخ خود بحیث برگه سیاسی استفاده سیاسی بنفع تیم قوم گرایان واتحاد نامقدس مثلث( تمامیت خواهان قومی مامور استخبارات پاکستان. مافیای مواد مخدر. وعقده گشایان فروخته شده) استعمال میکرد.
    بهر صورت "کابین " توطیه ساز ارگ قیمت تعبات این بازی های خطر ناک ضد ملی را دریافت خواهد کرد. با صراحت میتوان ازهان نمود؛ که بسم الله محمدی از فرماندهان بابصیرت ثبات وامنیت ملی کشور است که در وجب وجب خاک افغانستان حتی در درساحات تحت نفوذ تروریست بخاطر تامین واستقرار امنیتزحمت کشید. بارها دوستانش برایش توصیه نمودند که " امر بسم الله" نکن این زحماتت را کرزی ستایش نخواهد کرد نشود که خدای ناخواسته بدست دشمنان سوگند خورده تلف شوید؛ اما بسم االه محمدی با لب متبسم میگفت حیات وممات دردست خداوند است ومردم حق دارند که در فضا ی صلح زنده گی نمایند بگذار؛ من بخاطر ثبات وامنیت شهروندان شهیدشوم؛ اما صد افسوس که قوم گرایان ومعامله گران سیاسی قومی زحمات سه ساله این مرد بزرگ را بایک سناریو ی توطیه پاسخ گفت؛ امروز ثبات نسبی در شمال. غرب. جنوب. شرق از برکت زحمات این مرد بزرگ کشور است. بسم الله محمدی قربانی نخست توطیه گران قومی ارگ نیست ممکن این سلسله تداوم یابد حکایت از تشدید بحران سیاسی وامنیتی در کشور دارد که دسته های درارگ عمدآ کشور را بتدریج به بحران می کشانند. کلیه سیاسیون هوشمند ومسوول درکشور را مخاطب مینمایم که بیش ازاین آرام ننشسته از طریق مبارزات سیاسی مدنی دولت را ازاسارت قوم گرایان وابسته به پاکستان نجات دهند. هرگونه کرنش ونقش تماشاچی وانفعالی در برابر مقدرات سیاسی کشور خیانت بمنافع ملی تعریف میگردد.
    از ائتلاف ها وجبعات ملی. احزاب سیاسی ملی ووطن خواه درکشور میطلبم که متحدانه نگذارید که" ستون پنجم" تمامیت ارضی واستقلال ملی مانرا ملعبه اهداف سیاسی دشمنان افغانستان بخصوص پاکستان قراردهد

  • با بر طرفی بسم الله وزیر داخله حلقه انحصار قدرت طلبان پختون تحکیم میابد انحصار پشتون پست های کلیدی وزارت دفاع را در ده سال اخیر بصورت خزنده ارام با نصب چهره های مانند شیر محمد کریمی تصاحب نمود حالا اخرین حلقه وزارت داخله است که یا یک پشتون ویا تاجک ضعیف و بلی گوی جای بسم الله را خواهد گرفت که در مرحله بعدی تعویض ان با یک پشتون مانند وزارت خارجه سر وصذا ایجاد نکند .

    • او بيادر، بسم الله ره به احمد شاه مسعودچی ؟ فهيم و قانونی ره به مسعود چی؟ اينا تجارت خوده پيش ميبرن!
      رحيم وردک که ۸۵ فيصد امريکايی است، همان نوکری را برای امريکا انجام ميداد که بسم الله پنجشيری انجام ميداد!
      برای ملت افغانستان ، اکثريت بيسواد و کمسواد خاموش، تنظيم های جهادی يعنی مرگ و مصيبت و بيعزتی !
      من نميدانم ، تنظيم های جهادی اينهمه نوکر و چاکر از کجا پيدا کرد که در اروپا و امريکا نشسته اند، نان « سوسيال» را ميخورند و برای بسم اللله و وردک و زردک ، چاپلوسی و دعاگويی ميکنند!

  • کشی که نوشته ی جعفر رضایی را در اینجا نشر می کند، به صورت واضح تلاش دارد که دو قوم خاص را به جان هم بیاندازد.
    فقط دوستان متوجه باشید.

    • منظور تان حمتن میر هزار است؟
      چه خوب مشد که اسم قبیلوی تانرا ذکر میکردید و کمی هم از خورجین ازادی بیان نشخوار مینمودید .

  • بسم الله محمدی یکی ازشخصیت هائی است که تمام عمرخود رابخاطردفاع ازارزش های دینی وآزادی این کشوردرپهلوی دیگرمجاهدین سپری نموده است
    کسانی که درمورد اوحرف های ناشایسته میزنندبدانند که اومجاهداست ومجاهد نزدخداوندازمرتبه بلندی برخوردارمیباشد

  • بسم الله محمد سالها است که گ و ه را با سایرین اعضای جمعیت می خورد. او یک خاین است. همه چوکی ها را به دوستان و اشنایان خود داد. جهاد او همو چور کردن اموال مردم بود.
    او یک حیوان است خوب شد که به مانند یک سگ او سو شد

  • عجب یک مردم خر و جاهل هستید بخدا! وقتی دو وزیر یا بر اثر کمکاری یا دیگر موارد عزل میشوند، پس شما چرا مانند کرکس بجان هم میافتید؟! خدا لعنت کنه شما جاهلان قرن 21 را!

  • در عوض بسم الله ملا غیر مسلکی و ملا یکنفر مسلکی جوابده و مسسول وغیر حزبی وتنظیمی ووابسته تعین شود تا پولیس را که حافظ امنیت و جلو گیری از رشوت و فساد وظیفه اش است صحیح رهبری و اداره نمایید

  • بسم الله باید در سرای تر کاری فروشی کند این بیتحصیل نیمه ملا را به وزارت چی .باید یکنفر غیر تنظیمی بیطرف و اهل تحصیل و جوان وبا مسسولیت که اهل کار باشد به وزارت معرفی شود.نه تنیظیمی وحزبی ووابسته به یک قدرت که در فکر پر کردن جیب خود باشد و توزیع پاسپورت وغیره کار های قانونی را به کمیشن کاران سپرده و از وزارت دکانداری جور نمایید.شما هم وطنان نیز پشت قوم پرستی را رها نموده و واقعبین باشید

  • بخاطر سی یا کمتر زیاد تر پست وزارت که از جمله نفوس سی میلیونی افغانستان چاره سی نفر الی شود فرق نمیکند که از کدام قوم باشد مگر پاک صادق خد متگار باشد چرا ما باقیمانده مردم عادی مشت یخن شویم که فلان قوم وزیر چی باشد یک کابینه سی نفری کل افغانستان نیست

  • من از همین شخص هایکه در اخیر نظر داده سوال میکنم که کدام شخص از بسم لله خان کرده خوب دورخشیده است نظم را در قوالی پولیس اوره است من فکر نه میکنم که مثل ان یک شخص وفادار وخدمت کار مردم وملت باشد من بهترین گزیده بسم لله خان را میدیم که به خاطر منافع ملی کشور کار میکند چون این حکومت از طرف نوکران وخاینان و وطن فروشان رهبری میشود انرا در یک دام توطیه انداخته وانرا از طرف پالمان که ان هم چند وکیل که همیشه در از وکالت کرده در کمشنکار روز خود را صرف میکردم بعضی از ان که در وزارت نذد بسم لله خان رفته که برای خواسته های غیر قانونی شان را بسم لله خان رد کرده است به این خاطر هم عقده مند بوده اند واز جانب دیگر بعضی از این وکیلان در گرفتن بول ورشوه گرفتن هم مهات کامل دارن خداوند لعنت شان کند در روز که وزیر داخله ودفاع به استیضاح خوست شده بود پارلمان مثل یک وبعضی از وکیلان مثل سگ های ولگرد واری اواز میکشیدن مثل حمدزی لالا واری وامثال ان

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس