ضرورت حزب سیاسی زنان در افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
زن اگر نیست زندگانی نیست
مردمی نیست مهربانی نیست
دامن زن چو بوستان خداست
گلشن مهـر و آشیـان وفاست
«مرحوم استاد خلیلی»
انسان دارای خصوصیت اجتماعی می باشد و این افراد هستند که در مجموع خویش، اجتماع را شکل بخشیده و با سازماندهی و مشارکت خویش باعث ارزش های مادی، معنوی، اجتماعی و تداوم نسل انسان گردیده اند. از این رو، هر زن و یا مرد که خواهان تحولات مثبت و زایش طلوع اندیشه های سازنده برای خود و دیگران باشد، باید خود را با سایرن تنظیم و سازماندهی نماید تا با وسیله آن دریچه های سعادت، عدالت، آزادی، ترقی و آبادی کشور را باز نماید.
حزب سیاسی، یکی از وسایل خیلی ها مؤثر پیروزی به هدف تحقق خواسته ها، نیازها و آرمان های والای انسانی، اسلامی، قانونی، مدنی، ملی و... مشروع مردم و به خصوص زنان این حیطه باستانی می باشد. داشتن حزب مدنی بر بنیاد خرد دموکراتیک و نیازمندی زمان برای هر جامعه، هر ملت، هر کشور و به خصوص برای زنان سراسر جهان و از آنهم به طور اخص برای زنان افغانستان نهایت ضرور و یک نیاز مبرم می باشد. در این صورت زنان کشور عزیز ما در قدم نخست نیازمند همبستگی آگاهانه در یک تشکیل حزب نیرومند سیاسی می باشند؛ تا با طرح یک ستراتژی فراگیر و برنامه مؤثر کاری حزبی خودها در جهت تحقق طلوع اندیشه های مدنی، عدالت، برابری، آزادی، نظام دموکراسی و زدودن فرهنگ منحط مرد سالاری اقدام ورزند.
فراموش نباید نمود که مبارزات پراگنده و تکی زنان چندان تأثیر گذار نخواهند بود و این حکم و ضرورت زمان بوده که زنان باید خودها را در یک حزب قوی، فراگیر، دموکراتیک ملی و سازنده سازمان دهی و تنظیم کنند؛ تا به وسیله آن در سدد تحقق حقوق همه ی مردم و به ویژه غرض برآورده کردن حقوق حقه قانونی، جنسیتی، ملی و مدنی خودها مبارزه شعوری و آگاهانه نمایند.
بدین معنا که زنان در جهت تحقق حقوق تعیین سرنوشت عادلانه و دموکراتیک خویش با ابزار های نیرومند از قبیل خود باوری، خود سازی، اعتماد به نفس، آگاهی دوران ساز و بعد حزب مقتدر سیاسی و با کفایت نیاز دارند؛ تا از این وسایل بهره لازم برده و به آرمان های والای انسانی، اسلامی، مدنی، جنیستی، ملی و دموکراتیک خودها تدریجآ نایل گردند. در این رابطه بوده که آگاهان امور، حضور زنان را در جامعه ضروری دانسته تا آنها به صورت سازمان یافته در متن جامعه جایگاه مناسب را حاصل نمایند. زیرا، بدون حضور زنان در کلیه هسته های زندگانی و تحقق حقوق عادلانه آنها با مردان، بحران های کنونی افغانستان قابل حل نخواهند بود.
داشتن حزب سیاسی زنان نه تنها آنها را به وجه احسن در تمام روابط اجتماعی، مادی و معنوی جامعه مطرح می سازند؛ بل در مبارزات طراز نوین علیه بافتار و فرهنگ «مرد سالاری» نیز بسیج می دارند.
این را نباید فراموش نمود که اسلامیست های افراطی به هیچ صورت حضور اجتماعی، مادی و معنوی زنان را در همه جاه و به خصوص در کشور های اسلامی قبول ندارند و اکنون هم به مشاهده می رسد که مرد سالاران ایدیولژیک افراطی اسلامی و سنتی در تمام ارگان های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، هنری وغیره در افغانستان علیه زنان مواضح مستحکمی را اتخاذ نموده اند. اگر زنان خودها را در یک حزب طرازنوین سیاسی دموکراتیک تنظیم و آماده مبارزه سیاسی نکنند، خطر برگشت ارتجاع سنتی و حتا مرد سالاران مدرن بر سرنوشت آینده مردم افغانستان وجود دارد.
زندگی نوین بعد از موافقنامه بن آلمان
پس از سه دهه جنگ، ویرانی، بحران و هزاران مصیبت دیگر؛ اینک خوشبختانه مردم ما بر اساس کمک های جامعه جهانی در رأس آن با مساعدت های بی دریغ ایالات متحده امریکا در راستای فصل نوین قرار دارند و یک زندگی جدید مدنی آغاز گردیده است. دست آوردهای این ده سال آخر کم نیستند و نباید این ها را نادیده گرفت. از جمله بازسازی ها، نوسازی ها، مشارکت نسبی اقوام مختلف در حاکمیت سیاسی، حضور نسبی زنان در نهادهای اجتماعی، مادی و معنوی جامعه، قوانین نافذه کشور، تأسیس نهادهای جامعه مدنی، تثبیت پول افغانی، ساختاری های جدید قضایی، تقنینی، اجرائیوی، نهادهای اقتصادی، اجتماعی، نظامی، امنیتی وغیره با کمک های جامعه جهانی به ویژه مساعدت عمده ایالات متحده امریکا صورت گرفته اند که نهایت قابل تقدیر می باشد.
این بدین معنا نبوده و نیست که همه چیز روبه راه گردیده اند. باید اعتراف نمود که عملیات مخالفین مسلح دولت و به خصوص عملیات انتحاری، کشت کوکنار، قاچاق مواد مخدر، بیکاری، فساد گسترده اداری، خویش خوری، قبیله گرایی، قوم پرستی، نژاد نگری، زن ستیزی، ضعف ادارات دولتی، قتل های زنجیری، زن ستیزی و نظایر اینها هنوزهم در کشور ما به شدت جریان دارند که باید در برابر این ها مبارزات همگانی و جدی با کمک های جامعه جهانی صورت گیرند.
دیگر اینکه، هرچند در دههء هفتاد خورشیدی یک چانس خوبی بدست مردم افتاد که متأسفانه بناء بر عوامل مختلف آن فرصت ها کشته شدند و از وقت استفاده لازم در جهت جبران غفلت ها، ویرانی ها و کشتارها هرگز صورت نگرفت.
اکنون که در حضور جامعه جهانی و ناتو، این فرصت خیلی مناسب برای همه اهالی کشور و به خصوص برای زنان عزیز افغانستان میسر گردیده که باید حد اعظم استفاده را برده و منجمله به تشکیل حزب نیرومند و دموکراتیک خویش بپردازند. برای اینکه جامعه جهانی، نهادهای مدنی و به خصوص ایالات متحده امریکا خیلی ها علاقمند به حضور سیاسی، اجتماعی، هنری، فرهنگی، اقتصادی، ورزشی وغیره زنان در جامعه افغانی هستند و کمک های خویش را برای بهبود و پیشرفت زنان دریغ نخواهد کرد.
آیا زنان لازم نمی دانند که از این فرصت زیادترین بهره را غرض احیای حقوق همه جانبه خودها ببرند و تا از استبداد، تروریزم بین المللی، خشونت و فرهنگ مرد سالاری تدریجآ نجات یابند؟
این شاعر، ارزش استفاده از فرصت را اینگونه برای مردم توصیه می نماید:
فـرصت غنیمت است عزیـزا در ایـن چمـن
فـردا چــو بــرگ گــل همه برباد می رویم
آیا بدون تشکیل یک حزب سیاسی مقتدر، ممکن است که زنان به حد اقل حقوق مدنی خودها نایل گردند؟ آیا این ضرورت و حکم زمان نیست که در این مقطع حساس، زنان صاحب حزب سیاسی دورانساز خویش شوند تا به تعیین سرنوشت دموکراتیک مردم خویش ممد و مؤثر واقع گردند؟
در ضمن، نباید فراموش کرد که دولتمداران کنونی افغانستان همرا با حامیان خارجی خویش مسؤلیت بزرگی انسانی، قانونی و مدنی را در قبال قشر اناث جامعه ما نیز دارند تا زنان را در همه زمینه های یاری رسانند. زیرا، بدون کمک های همه جانبه دولت و جامعه جهانی و به خصوص بدون مساعدت های ایالات متحده امریکا ناممکن است که منجمله زنان افغانسان از خشونت، فقر، بیسوادی، جنگ، استبداد مرد سالارای و نظایر اینها نجات یابند و صاحب یک نظام عادلانه و حیات آبرومندانه گردند.
خلاصه:
همه مردم و به ویژه زنان کشور ما رنج های بیشماری را هنوز هم در این قرن 21 می کشند. یکی از عمده ترین عوامل عقب مانی کشور ما، همان نبود زنان در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع می باشند. اگر حضور لازم زنان در تمام مناسبات اجتماعی، مادی و معنوی کشور ما می بود، در این صورت ساختار و فرهنگ مرد سالاری تا این سرحد به ضرر جامعه و به خصوص بالای زنان مسلط نمی بود.
آیا حد اعظم استفاده از این فرصت، مفید نخواهد بود؟ آیا بدون داشتن حزب سیاسی با کفایت، زنان با کدام وسیله دیگر حقوق خودها را از مرد سالاران سنتی و مدرن خواهند گرفت؟ آیا زنان با اعتماد به نفس و نیروی پرتوان خودها، قادر به تشکیل حزب مدنی و تعیین سرنوشت برای همه مردم خویش نخواهند شد؟
حال زنان کشور ما این شهامت و قدرت خویش را با زیر بنای دانش روز، عقلانیت و خرد دموکراتیک به صورت اساسی به کار گیرند و به تشکیل حزب سیاسی اقدام و رزند؛ زیرا، این فرصت خیلی طلایی برای همه مردم کشور و به خصوص برای زنان میهن ما بدست آمده است که با ابزارهای گوناگون به تعیین سرنوشت آینده خودها اندیشه نموده و هرچه زود به تشکیل حزب سیاسی مدرن اقدام ورزند.
این وجود حزب سیاسی نیرومند و مردمی است که با مدیریت آگاهانه در جهت تحقق خواست ها، نیازها و آرمان های مدنی مردم و به ویژه در راستای برآوردن حقوق اساسی زنان مؤثر خواهد بود.