به سلسلهء ادامهء بحث با آقای احمد نوید
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ازچندی بدینسو دربخش پیامها ونظریات؛ زیر مقاله های مختلف بنده ؛ پیامگزاری بنام احمد نوید باب مباحثه را بامن درزمینهء هویت افغانی و وحدت ملی بازکرده اند که متاسفانه تاکنون به نتایج قطعی نرسیده ایم. زیرا ازیکطرف این دوست نازنین مدعی اند که ایشان وقت کافی برای جواب دادن بمن را به آنچه که ایشان (افسانه های سرمنگسک) نامیده اند ندارند ولی ازجانب دیگر هیچ پیام مرا بدون پاسخ هم نگذاشته اند. روی همین علت است که بحث به شاخه های مختلف کشانیده میشود وازیک موضوع به موضوع دیگر پرت میگردد؛ وسرانجام به هیچ نتیجهء منطقی هم نمی رسیم ؛ برداشت من ازفرمایشات ایشان این شد که ایشان حد اقل دریک مورد دروغ میگویند کسیکه وقت کافی برای جواب دادن را نداشته باشد هرگز بصورت مسلسل ودوامدار وقت خودش را به پاسخ گویی آنهم به قول خودشان به چرندیات من ضایع نمیکنند. ؛ تاکنون مجموع پیامهای من واحمد نوید جان در دوستون ازمقالات مختلف ازمرز بیست هم تجاوز کرده است ولی ایشان همچنان نه قناعت مرا حاصل نموده اند ونه خودشان به نظریات من ارج قایل اند. آقای احمد نویدجان مدعی اند که بعداز کودتای هفتم ثور ویا هم حتی بعداز سقوط داکتر نجیب الله بدنیا آمده اند ولی نصیحت های پدرانهء ایشان توأم با استعمال کلمات توهین آمیز وزشت وکنایه های حقارت بار شان چنان میرساند که عمر ایشان باید ازمرز پنجاه هم گذشته باشد ولی برای من مهم نیست اینکه ایشان حاضر شده اند تاکنون بابنده روی موضوعات وطن وهویت ملی اقوام این سرزمین باب مناظره را بازکنند من از استعمال هیچ کلمهء توهین آمیز شان نسبت بخودم ویا همفکرانم خسته نمیشوم وهرچه که به آدرس بنده مرقوم میفرمایند آن را بدل وجان تحمل می نمایم ولی از ایشان میخواهم که ایشان حد اقل با خودشان باید صادق باشند وبه آنچه می نویسند نباید آنرا درپیام بعدی تغیر دهند ایشان باید موضع روشن وقاطع درقبال اوضاع سیاسی وطن داشته باشند این حق مسلم شان می باشد وبه ایشان این حق را قایل هستم وهیچ کسی ایشان را از داشتن عقیدهء وباورهای فکری شان منع کرده نمیتواند اما توقع میرود که ایشان نیز به طرف مقابل شان که من باشم چنین حقی را قایل شوند وازنصیحتهای پدرانه وبزرگورانه بگذرند و روک وراست وارد اصل موضوع بحث شوند
احمد نوید جان خواهان حفظ تمامیت ارضی افغانستان می باشند بی آنکه یک تعریف مشخصی از افغانستان برایم ارائه کرده باشند که این افغانستان حداقل مرزهای جغرافیوی آن ازکجا تا به کجا است. ایشان درین مورد میفرمایند که کور هم میداند که مرزهای افغانستان کجاست جز مزدوران اجانب ونوکران خارجی مانند تو وهمفکرانت که در دایره های تنگ عصبیتهای قومی وزبانی گیرمانده اید.
به نظرمن این پاسخ قناعت بخش نیست. کسیکه خودش تعریف مشخصی از افغانستان کنونی وتاریخی نداشته باشد ولاف وطندوستی بزند به نظرمن خیلی شرم آور وننگین است.افغان اصیل کی است هویت ملی اوغانها یا افغانها را چگونه تعریف باید کرد آیا تمام باشنده گان این کشور همه افغان اند؟ هویتهای دیگررا باید چه نامید؟ اتحاد ویا ادغام افغانان لر وبر نزد ایشان چه معنی دارد؟ چرا تاکنون درین کشور آمارگیری دقیق بوجود نیامده است؟ بالاخره نفوس ساکنان وباشنده گان این سرزمین چقدر بود حالا چقدر است؟ چرا پشتونها از احصائیه گیری نفوس براساس هویت قومی بیم دارند؟
اکثریت بودن اوغانها برغیر اوغانها براساس چه معیاری تخمین زده شده است؟
من ازآقای احمد نوید جان پرسیده ام که هویت افغانی را برایم تعریف فرمایند متاسفانه ایشان درپیامهای قبلی شان گفته اند که حوصلهء پاسخ دادن به این داستانهای سرمنگسک را ندارند.
من ازایشان خواسته ام بپرسم که میان رویکرد ناسیونالیستان اوغان ویا افغان با رویکرد صهیونیستهای اسرائیل که خواهان یهودی سازی سرزمینهای عرب می باشند چه فرقی وجود دارد ایشان به این پرسش من پاسخ ارائه نفرموده اند سخن را به نصایح پدرانه کشانیده اند.
من ازایشان پرسیده ام که حد اقل درسطح کشورهای اسلامی عملکرد ملی گرایان ترکیه را که طبق مانیفیست آنها هرکی ازترکیه است ترک است با تیوری افغان ملتی ها ویا ملی گرایان افغان که هرکی از افغانستان است افغان است درچه می بینند ایشان پاسخ نداده اند وسخن را به اطراف دیگر کشانیده اند.
من از ایشان پرسیده ام ملی گرایی ازنظر استالین با ملی گرایی ازنظرسازمان راوا ودیگر ناسیونالیستان چپ ازهم چه فرق دارد متاسفانه ایشان ازارائهء جواب خود داری ورزیده اند. تنها پاسخی که ازایشان من خوانده ام این است راستگرایان وچپگرایان همه مسؤول بدبختی های کنونی افغانستان محسوب می شوند. پس مطابق این نظریه سازمان راوا را نیز شامل این گروه ها ساخته اند زیرا سازمان راوا خودش را یک سازمان چپگرا می داند
جالب ترارهمه اینکه آقای احمد نویدجان بعداز تبادل چند پیام روستارتره کی واسمعیل یون ودیگر ناسیونالیستان پشتون را درقطار فاشیستان بحساب آورده اند ومسؤولیت تراژیدهای کنونی را هم به گردن آنها می اندازند وازین هم جالبتر اینکه طالبان را نیز آقای احمد نویدجان نوکران بیگانه دانسته وآنهارا نیز عامل تداوم بدبختی های کنونی میدانند. بالاخره من از ایشان می پرسم که یک هزاره ویا یک تاجیک ویا ازبیک چه ضرورت دارد که خودش را افغان یا اوغان یا افگان ویا پختون ویا پشتون بنامد. متاسفانه ایشان تاکنون به این پرسشهای بسیط وساده پاسخ نداده اند. .
آخرین پیام بی ربط جناب احمد نوید جان درستون نظریات مقاله ام راجع به آقای عبدالحمید محتاط که درآن سایت کابل پرس? را درقطارسایتهای فاشیستی قرارداده اند این است که فرموده اند:
«آقای بهمن من خلاف داستان نویسی جناب عالی بسیار کوتاه به هر موردی که شما اشاره کرده اید می پردازم.
اصل فاشیست نبودن یک رسانه در این نیست که اګر نظریات مه وخودت را مساویانه نشر کرد خوب است و اګر نکرد باز فاشیست است! شما نظریات را اصل قرار ندهید بلکه ببیند که این رسانه ها اعم از پشتون، هزاره، تاجیک... و اعم به اصطلاح قلم بدستان چی مطالبی را به نشر میسپارند. لطفا نوشته های من را دقیق بخوانید و کورکورانه از آن نګذرید. من هیچ ګاهی سایت های متعصب پشتونی را بالاتر از سایت های فاشیستی همچو کابل پرس? ندانسته ام، بلکه یکی نسبت به دیګری بدتر هستند.
خوب است که خود اقرار میکنی که حامد کرزی را نیروهای ويژه ی امریکایی و نیروهای شر و فساد ی پیاده به قدرت رساندند. اما خجالت نمی کشی که همچو یک بحث را مطرح میکنی؟؟؟ در هر دو صورت وجدان یک افغان قبول نمیکند که این چنین یک تحلیل را مطرح کند. من میدانم که درک خودت بسیار پایان است ولی میخواهم معنی این قسمت از نوشته شما را بریتان واضح کنم. این ګفته های شما بدین معنی است که نیرو های اتحاد شمال (شرو فساد) هنوز هم غلام حلقه به ګوش بادار های خود هستند، ولی کرزی از غلامی سر باز میزند. درست!؟ و بلاخره شما میخواهید که کرزی هم مثل چورنال دوستم، فهیم، داکتر عبدالله، قانونی، محقق و ضیا مسعود... نمک حرامی نکرده تا ابد زیر لنګ بادار های خود باقی بماند. این است تحلیل جناب عالی!!! من با هردو دسته این غلام های حلقه به ګوش لعنت میفرستم. خودت شاید ملامت نباشی، زیرا از زمان سقوط حکومت شهید داوود خان بدینسو از تجربه ی کافی در عرصه غلامی برخوردار هستی. قبلا بنام پرچم و خلق غلام میکردی و حالا هم تحت نام دیګری اګاهانه و یا هم نااګاهانه غلامی میکنی. و اګر فعلا غلام نیستی طرفدارد غلامان زمان خو هستی، که باز هم غلام شمرده میشوی.
در مورد کتاب شاد روان میر غلام محمد غبار هرګز نګفته ام که مانند وحی انرا قبول دارم، بلکه اګر به نوشته قبلی من یکبار دیګر با چشم بینا مراجعه کنید خواهید دید (کاشکی به کتاب های معتبر همچو افغانستان در میسر تاریخ و سایر کتب اشاره میکردی که تا (حدی) قابل اعتبار و اتکا میبودند) کلمه ی تا حدی را سه بار بخوان مطلب را خواهد فهمید. تحلیل کردن مطالبی کتاب های هچو افغانستان در مسیر تاریخ، خاطرات سیاسی سید قاسم رشتیا...از سویه خودت بلند است این فرزندان واقعی افغانستان حقایق را از در تعصب، فاشیزم و عقده به بحث نګرفته اند.
نخست میخواهم بګویم که واقیعت های عینی ثابت می سازد که طالب مربوط یک قوم نیست، بلکه چی در زمان حکومت شان و چی فعلا مردمانی از اقوام و ولایت های مختلف با آنها همکار بودند و هستند ( این یک حقیقت است که اکتریت طالب ها پشتون هستند). موجودیت طالب در سمت شمال در ولایت های همچو سرپل، تخار، جوزجان، فاریاب، بدخشان وغیره...ثابت میسازد که هستند غلامان همسایه که با طالب یکجا شده افغانستان را ویران میکنند. باز هم مثل که قبلا ګفتم به شمول خودت این همه میکروب های جامعه هستند که باید با آنها مبارزه شود.
در اخیر میخواهم در مورد اینکه شما خواهان تجزیه کشور و نظام متمرکز در افغانستان هستند بګویم که این سخن شما تعجب آور بخاطری نیست که من از اول طرز دید شما را میدانستم و می فهمیدم که جناب عالی دور از وطن در سویدن با در به دری که دارد میخواهد زیر نام تجزیه و نظام غیر متمرکز مردمان بیچاره را که در این کشور هر روز قربانی میدهند نیز در به در بسازد. به دوام این مطلب میخواهم به عرض برسانم که اګر با طالب در سایر عرصه ها مشترکات ندارید در همین موضوع هیچ فرقی با طالب ندارید. زیرا شما نوکران روهراباکر، سناتور امریکایی هستید و طالب نوکر همسایه... و اخیر فورمول هر دو دسته غلام، نوکر و تعقیب کننده ګان اجندا های خارجی ها هستید. نفرین به طالبی بیسواد و طالب باسواد که شما ها شامل ان میشوید»
اما پاسخ من به این لاطائلات بی ارتباط ایشان این است که :
دوست عزیز آقای احمد نوید جان!
این موضوعات سران اتحاد شمال ونمک شناسی ویا نمک ناشناسی کرزی به اصل بحث میان من وشما هیچ ارتباطی ندارد. ومن نیز وکیل مدافع رهبران اتحاد شمال که جناب عالی آنها را عناصر شر وفساد خوانده اید نیستم هدف آن بود که من خواستم که مثال کوچکی از عملکرد شما وعملکرد هم تباران تان درتایخ داشته باشم مانند آئینه برخ تان بکشم که دربرابرهموطنان خودشان هم چنان میکنند. گیرم که سران اتحاد شمال کنونی همه عناصر شر وفساد باشند وهمه به قول شما مزوران بیگانه ولی این هرگز به معنای نفی تاریخ نیست.
مردم شمال درتاریخ امیر دوست محمد اوغان را نیز ازتبعیدگاهش دربخارا خواستند ولوای جهاد ومقاومت را علیه انگلیس بدسش دادند ولی بمجردیکه پایش به پروان رسید شبانه دزدانه فرار را برقرار ترجیح داد ونزد مکناتن رفته وسرتوبه وانابت را بدرگاه نمایندهء انگلیس درکابل سائید ومورد عفو وبخشایش بادارش قرار گرفت. بار دیگر شیرعلی پسرش وبعد نواسه اش امیر عبدالرحمن مفعول را نیز چنان کرده اند ولی همهء آنها دربرابر مردم شمال چنان کردند که حالا شما وآقای کرزی میکنید. شاید آنوقت هم این سران اتحاد شمال به قول پروفیسور اعظم سیستانی همه عناصر شر وفساد بودند. اما اگربه قول افغانستان درمسیر تاریخ که به قول شما قضایارا اردریچه های تنگ عصبیتهای قومی ننوشته انداعتبار قایل شویم آن مرحومی مردم شمال را عناصر شر وفساد نخوانده اند . خداوند شمارا خیر بدهد حداقل مانند دیگر هم تباران متعصب تان شاید آن قدر کر وکور نیستید که سیدقاسم ریشتیا وغباررا درزمرهء عناصر شر وفساد ویا ناسیونالیستهای تنگ نظر بحساب نمی آورید دست تان درد نکند به این اعترافات جانانهء تان.
درآخر خدمت جنابعالی عرض میکنم که من شدیدا مشتاق ادامهء بحث باجناب عالی هستم ازآنجائیکه فضای این ستون میان من وشما تنگتر وتنگر میگردد لذا من مجبورم که یک مقالهء مستقل را پیرامون آنچه که میان من وشما تاکنون رد وبدل گردیده است بگشایم وبحثهای خودما را درآن بخش اختصاصی ادامه دهیم
بااحترام
پرویز بهمن
ایمیل تماس:
دوستان عزیزی که مایل باشند تمام مناظره های کابل پرسی من وآقای احمد نویدجان را بخوانند لطفا درین دوقسمت مراجعه فرمایند
قسمت اول
پيامها
12 جولای 2012, 11:05, توسط انیل
بهمن صاحب!
مه یکی از کسانی هستم که بحث شما را با جناب نوید جان تا حال دنبال کرده ام، چیزیکه من دریافت کرده ام، این است که طرف شما معلوم است و آن اینکه شما بزور و به دست خود هویت تانرا که تاجیک است پشتون می نامید یا اوغان...در حالیکه نوید شما را هرگز نگفته است که شما باید اوغان باشید یا پشتون. دوم اینکه بحث شما بیطرف نبوده بلکه در یک طرف واقع هستید و ان اینکه شما نظریات سازنده که به اساس واقیعت ها باشد را مطرح نمی کنید. گیریم که همی سوال های که در بالا لیست کرده اید جواب شد که دقیقا جواب هایشانرا دریافت کرده اید، چی دنیا سرچپه خواهد شد. کدام راه ی حل را خودت پیشنهاد میکنی.؟؟؟ فرض کن همی اوغان پشتون کاملا بد و گفته های خودت راست؟ باز چی؟ این بحث های میان تهی از جانب خودت مشکل را مشکلتر ساخته و سازنده نیست.
آقای نوید جان!
شما را قسم میدهم که با این انسان این چنین بحث ها را نکنید، چون ظرفیت بهمن چنان کم است که نمیشود اصلا یک جمله شما را با این فرد مریض مقایسه کرد.
دوست داران سایت کابل پریس!
برای معلومات شما در جواب نظر اخیر بهمن جوابیه ی ذیل را از نوید احمد بخوانید. تا جائیکه برداشت من است نوید طرف نبوده بلکه نظریات سازنده ی خود را ارایه داشته است. من فکر میکنم نوید آدرس را غلط کرده با یک شخص نامطلوب بحث را تا کنون ادامه داده است.
(خوب به هر صورت دوست عزیز اګر رهبران شمال مطرح بحث ما بود یا نبود، مسله ی جدا است، ولی به صفت یک شخصی که قلم بدست داری و نوشته میکنی باید تحلیلی از نوشته ی خود و برداشت خواننده داشته باشی. تشکر از همچو مثال ها که روی رخ من کشیدید اګر چند مثالی دیګری مانند مثال ګذشته روی رخ من بکشید انشاالله که کاملا ثابت خواهی کرد که چقدر و در کدام سطح منطقی و مرتبط بحث میکنید. برادر! چرا وجدانت را زیر پا میکنی و با چند مثال از قرن های ګذشته میخواهی مشکلات عینی و کنونی را که مه و خودت دچار ان هستیم کتمان کنی. مه هیچ خائنی را چی او سران شر و فساد (همه ګروهای به اصطلاح جهادی و غیر جهادی چپاول ګر)، طالب، عبدالرحمن خان، شیر علی خان، دوست محمد خان و غیره...باشد تائید نمیکنم، ولی حقیقت، واقعبینانه و دور از تعصب و عقده همرای خودت بحث دارم. خوب را خوب و بد را بد می شناسم و از آن با حرئت یاد میکنم. اګر دقیق شویم به مسایل ی که مه و خودت روی ان بحث کردیم معلوم میشود که جناب عالی بجای زنده ها روی مرده ها بحث میکند. بیا که امروز خود را بسازیم تا فردای ما روشن باشد. هر بدی و خوبی را که شاهان ګذشته انجام دادن روی ان تاریخ قضاوت کرده و مردم میفهمند که کی چی کردو چی باید میکرد. من به صفت یک شهروند افغانستان شاهان ګذشته را در یک مورد هیچګاه نمی بخشم و آن اینکه تلاشی برای ملت سازی نکردند، ورنه امروز یک برادر با برادر دیګر خود این چنین که مه و خودت بحث داریم هرګز بحث نمیکرد. یګان بار فکر میکنم که عقده جنابعالی بالاتر از عقده و کینه ی یک سرباز پاکستانی و یا ایرانی است و فکر میکنم که به مه و خودت لازم نیست چنان عقده مندانه باهم برخورد داشته باشیم. یاد آوری: لطفا عقده را از حقیقت و واقیعت فرق کنید که خدا نخواسته چنان برداشت نشود که من مانع حق ګفتن از سوی شما میشوم.
نظر من در مورد شاد روان غبار و رشتیا اعتراف نیست، بلکه یک حقیقت است. برداشت و تحلیل بنده با شما بسیار فرق دارد. استدلال من بر اساس واقیعت و حقیقت است، نه اینکه از روی تعصب، عقده و کینه با یک هموطن خود بحث کنم، هرګز نی.
در مورد بند اخیر نوشته ی تان به عرض میرسد، اجازه داده شود به یک شخص ثالث تا نوشته های بنده و شما را تحلیل نموده و روی ان به اساس برداشت خود بیطرفانه مطلبی بنویسد در غیر ان موافق نیستم که با برداشت های نادرست خود تان از نظریات من استفاده سو صورت ګیرد. اګر شما میخواهید از نوشته های من سوژه بګیرد و مطالب بیشتر نوشته کنید مهربانی، خانه ی تان آباد مه در هر دیدګاه ی مثبت و دور از تعصب و عقده همرای تان همکار و همیار هستم)
12 جولای 2012, 12:57
آقای احمد نوید جان سلام برشما وبه دوست دیگرتان آقای انیل!
درپیام اخیرتان بازهم ازیک سلسله اعترافات انسانی تان که بعدا به آن تماس میگیرم استقبال میکنم ولی قبل از آن از آقای انیل نیز سپاسگزارم که خودشان را شریک این بحث باما ساخته اند امیدوارم که با ایشان نیز سلسلهء این بحث ها را درفضای عاری ازخشونت ادامه بدهیم هرچند که جناب شان درحق بنده کم لطفی نموده اند وبنده را جزو انسانهای بیمار روانی بحساب آورده اند ولی من باکی ندارم وبدون توسل به واکنش بالمثل با ایشان ویا هم با آقای احمدنوید جان ویاهرکس دیگری که بخواهند خواهان ادامهء این دیالوگ باشند به بحث ومناقشهء خویش ادامه میدهم.
من ازآقای احمدنوید جان همانطوریکه در پیامهای قبلی راجع به اعترافات شان مبنی برفاشیست بودن اشخاصی چون اسمعیل یون وروستار تره کی و آریوزی ومرادزی ومزدور بودن طالبان ومتعلق بودن اکثریت طالبان به قوم پشتون مشکور بوده ام حالا نیز نسبت به اعتراف دیگرشان نیز خیلی مشکور وممنون استم آنجا که میفرمایند:
«من به صفت یک شهروند افغانستان شاهان ګذشته را در یک مورد هیچګاه نمی بخشم و آن اینکه تلاشی برای ملت سازی نکردند، ورنه امروز یک برادر با برادر دیګر خود این چنین که مه و خودت بحث داریم هرګز بحث نمیکرد»
من میگویم که خانهء پدر وپدرکلانهایت همیشه آباد باد که لا اقل بحیث یک شهروند به این قوه ای ازدرک رسیده ایی که بدانی شاهان گذشته دراستقامت ملت سازی هیچ کاری نکرده اند واقعا شما درست فرموده اید وپوز استاد روستار تره کی را که مدعی است افغانستان بعدازتکیه زدن احمدشاه ابدالی به پادشاهی پروسهء ملت شدن را طی کرده است بخاک مالیده اید درینجا باید ازشما وازین اعتراف انسانی تان استقبال کرد.
درحقیقت تمام بحثهای من وشما درهمین محور میچرخد که مدعی استم افغانستان کنونی هرگز پروسهء ملت سازی را طی نکرده است درینجا برخلاف دیگر کشورها نه اقوام بلکه ملتهای مختلف وجود دارند که آنها اوغان یا فغان ویا افگان نیستند. پادشاهان افغانستان ازبسترقبیله برخاسته اند آنها متعلق به قبایل افغان بودند که بالای ملتهای دیگر غیر اوغان از راه زور وغصب زمین وازبین بردن مواریث فرهنگی آنها بقدرت رسیده اند. بناء انتظار ملت سازی ازپادشاهان ترایبالیست یک انتظار بیهوده است. شما اول قبیله را به مرحلهء قوم ارتقا بدهید وبعد قوم را به سطح ملت ارتقا بدهید درآنصورت درطی نمودن هریک ازین مراحل چقدر زمانه باید بگذرد؟
ملت سازی یا ناسیونالیزم به مفهوم غربی آن فرایند قرنها مبارزات روشنفکران اروپا می باشد؛ این ملت سازی را پادشاهان وآنهم پادشاهان قبیله ایی هرگز نمیتوانند از بالا به پائین بصورت جبری به منصهء اجرا بگذارند واگر بگذارند حالت ترکیه همین اکنون پیش روی ماست.
اما اختلاف من با این بخش از فرمایشات جنابعالی است که فرموده اید:
«اګر دقیق شویم به مسایل ی که مه و خودت روی ان بحث کردیم معلوم میشود که جناب عالی بجای زنده ها روی مرده ها بحث میکند. بیا که امروز خود را بسازیم تا فردای ما روشن باشد. هر بدی و خوبی را که شاهان ګذشته انجام دادن روی ان تاریخ قضاوت کرده و مردم میفهمند که کی چی کردو چی باید میکرد.»
دراینجا متاسفانه خدمت جنابعالی باید عرض شود که شما ازپیامهای من برداشت غلط نموده اید. ؛ قضیهء مرده وزنده دراینجا مطرح بحث من نیست. اینجا قضیهء تاریخ وعبرت گرفتن ازتاریخ وگذشته مطرح است. شما درحالی مرا دعوت می نمائید که به حال وآیندهء خویش فکر کنم که نمیخواهید حوادث تاریخی مورد بازخوانی قرارگیرد.
ترس تان ازبازخوانی حوادث تاریخی چیست؟ آیا شما درتمام دنیا کدام کشوری را سراغ دارید که بدون درس گرفتن ازتاریخ؛ اسپ پیشرفت وترقی را به پیش قمچین زده باشد؟ برای من اصلا غیر قابل تصور است که کسی درحد شما بگوید که بیائید گذشته هارا فراموش کنیم وبه شرایط حال وآیندهء خود بیندیشیم. عجبا!
اگرچنین باشد باید علم تاریخ را مثل قصه ها وافسانه های تفننی وتفریحی باید تلقی کرد
درقسمت دیگری ازفرمایشات تان جنابعالی چنین فرموده اید:
« یګان بار فکر میکنم که عقده جنابعالی بالاتر از عقده و کینه ی یک سرباز پاکستانی و یا ایرانی است و فکر میکنم که به مه و خودت لازم نیست چنان عقده مندانه باهم برخورد داشته باشیم »
نخیر آقای احمدنویدجان!
عقدهء من هرگز مانند عقدهء یک سرباز پاکستانی نیست. درپاکستان سی ملیون اوغان یا پختون زنده گی میکنند پاکستان تاکنون چندین رئیس جمهور وحاکم نظامی اوغان داشته است. درتاسیس پاکستان ودفاع ازخاک واراضی پاکستان دربرابر سه تهاجم نظامی هند برپاکستان بیشتر ازهر قومیت دیگری آنجا پشتون یا اوغان خون ریختانده است. آنها پاکستان را کشور خدا داد خویش میدانند. آنجا سیستم ونظام دولتی کاپی شده از استعمار بریتانیا مرعی الاجرا می باشد. ولی بازهم بلوچ ها آنجا خودشانرا از ابتدا تا به امروز پاکستانی ندانسته اند ونمیدانند وتاحال قربانی میدهند. شما بحیث یک پشتون حق ندارید که سرباز پختون تبار پاکستانی را متهم به عقده دربرابر خویش نمائید.زیرا لر وبر اوغان همه یکی اند. آری !
این حق را باید من داشته باشم که شمارا پاکستانی بخوانم زیرا این قبایل جنوبی آنطرف مرز بوده که به خانه وکاشانهء من تعرض کرده ونسل کشی را براه انداخته وحالا نیز ادعای اکثریت بودن دارد. شما هرگز حق ندارید که دربرابر پاکستانی لب به اعتراض بگشائید. درجلال آباد فردی بنام زعیم ملی پختونها دفن می باشد ولی نواسه هایش بنام بشیر بلور وهارون بلور واسفندیار ولی وغیره همه درساختار دولتی پاکستان دارای قدرت ومکنت دولتی بوده وعملیات انتحاری را درخاک پاکستان ناجایز ودرخاک افغانستان جایز میداند ودستور اخراج دسته جمعی همهء پناهنده گان را دریک روز صادر میکند.
شما که سالها لاف یکی بودن اوغانهای لر وبر زده اید ودهل دا پشتونستان زمونز را اززمان داوود به اینطرف به صدا در آورده اید هرگز حق ندارید که ازسرباز پاکستانی ناله سردهید. زیرا آنها جز هم تباران خودتان کس دیگری نیستند.
درخاتمه خدمت انیل جان بار دیگر عرض میکنم که من هرگز خواهان این نیستم تا ثابت کنم اوغانها بالعموم مردم بدسرشت اند وغیر اوغان همه تاج سر من.
نه هرگز چنین نیست؛ شما اگر پیامهای مرا درست تعقیب میکردید هرگز به چنین نتیجهء منفی نمیرسیدید زیرا من بارها نوشته ام اوغان یا پختون بحیث یک کتلهء بشری حق حیات درین کرهء خاکی را دارد.
اوغانها زبان وفرهنگ خودشان را دارند که باید به آن احترام قایل بود. اما من هرگز خواهان ذوب شدن ویا ادعام جبری زبان وقومیت وهویت ملی ام در وجود اوغان نیستم. من نیز حق زنده گی دارم حق دارم که بالای سرنوشت زنده گی وکشورم خودم تصمیم بگیرم. زبانم ملتم وهویت تاریخی ام زنده باشد وبحیث شهروند افغانستانی بالای مقدراتم حاکم باشم
بااحترام
پرویز بهمن
12 جولای 2012, 13:42, توسط انیل
پرویز چان!
تشکر از سپاسگذاری تان من نمی خواهم که شامل بحث شما شوم، ولی کمی خوب است بیطرفانه برخورد کرده حق را حق و ناحق را مردود بشماری. مرغ خودت یک لنگ دارد. اگر واقیعت این حرف تان که ( من هرگز خواهان این نیستم تا ثابت کنم اوغانها بالعموم مردم بدسرشت اند وغیر اوغان همه تاج سر من) پس این جرئت را داشته باش تا از سایر جنایات که در این سه دهه و یا بیشتر از ان از دست سایر افراد رخ داده پرده برداری. مه هم همرای خودت از این گفته اقای نوید استقبال میکنم که شاهان سابق اصلا کاری برای ملت سازی نکردند، ولی سوال اینجاست که که درست است انها چیزی نکردند، ما چی کردیم و چی میکنیم؟؟؟ تا که از خود شروع نکنیم هرگز به قلعه های بلند ملت سازی نمیرسیم. تو با نوید جور نمی آیی و نوید با تو و ملامت هم میکنی دیګران را. این درست نیست برادر!
12 جولای 2012, 14:14
آقای انیل بار دیگر سلام!
اینکه ما چه کاری کرده ایم؛ این بازهم برمیگردد به موضوع سن وسال هرکسی که چه وقت بدنیا آمده است چه وقت دست چپ وراست خویش را شناخته است وچه وقت ودرکجا از خودش اثری را بجا گذاشته است. اینکه چه باید بکنیم بازهم این برمیگردد به میزان برداشت من وشما ازگذشت تاریخ
زیرا شاعری گفته است
هرکی ناموخت ازگذشت روزگار
هیچ ناموزد زهیچ آموزگار
انتقاد شما بالای بنده که چرا باید بالای حوادث چند دههء اخیر مکث نمی کنم وارد نیست. من مکث کرده ام ولی نه از زاویهء دید دیگران بلکه از زاویهء دید خودم ومشاهدات وخاطرات خودم.
اما مکث بیشتر من بالای کل تاریخ افغانستان وبازخوانی آن بخاطریست که حوادث چند دههء اخیر بدون شک معلول دوصد وپنجاه سال حاکمیت تگ قومی وتگ تباری درکشور است اصلا قابل مقایسه نیست. بناء با درنظرداشت اعترافات صادقانه وصریح شما وآقای احمدنوید جان من راه حل را پیشنهاد می نمایم:
برپایی نظام غیر متمرکز:
برسمیت شناختن تمام هویتهای ملی گروه های قومی جامعه
تغیرنام افغانستان
حل مسالهء مرزی با پاکستان
رفتن بطرف احصائیه گیری مردم براساس هویتهای قومی وزبانی
با احترام
پرویز بهمن
12 جولای 2012, 15:17, توسط افشین
این ها را میگویند مریض و بیکار
12 جولای 2012, 19:04, توسط فرشید
در این بحث پرویز بهمن به قلب مساله زده ا ست. جانب مقابل در حالت دفاعی قرار گرفته و بی جهت دست وپا می زند. ""بازخوانی تاریخ" همان قلب مساله است که می تواند صداقت وخردگرایی مارا در قبال مسایل امروز افغانستان محک بزند . چنگ زدن به ماهیت سران مجاهدین و آن هم محدود به " سران شمال" ترفندی است برای فرارازپرداختن به واقعیت تاریخ دو سه سد ساله ی افغانستان ونقش حاکمیت قبیله درآن. این استدلال که طالبان تنها از مناطق پشتون نشین بر نخاسته بلکه در ولایات شمال نیز وجوددارند؛ خود یک ترفند فریبنده ی دیگری است زیرا در اکثر ولایات شمال عناصر طالب از میان پشتون ها ی جا بجا شده" ناقلین" جذب شده و برای آی اس آی خدمت می کنند ( شاید بدون آن که خود بدانند). تجربه ی سال های هجوم طالبان به مزار شریف نشان داد که چگونه پشتون های آنجا برای دستگیری وقتل هزاره ها وتاجیک ها وازبیک ها به طالبان با یکدیگر مسابقه می کردند . حتا همسایه های خودرا به وحوش طالبی تسلیم می دادند .کسی که تاریخ کشوررا خوانده باشد بسیار به روشنی درک خواهد کرد که دراین نزدیک به سه قرن گذشته هرمصیبت سیا سی که بر سر این کشورآمده از سوی جنوب و اهل جنوب بوده است . البته بازگویی این واقعیت مسلم برای این نیست که عوامل دیگر بدبختی های مردم افغانستان را نادیده گرفت و نقش افراد مشخصی را که در این سی وپنجسال به خون مردم افغانستان غسل گرفتند ؛ کتمان کرد .
12 جولای 2012, 19:40, توسط خ.نبیل (مزاری)
دوست ارجمند بهمن ! شما بخاطریکه با نوید جان به یک موافقه برسید باید نکات ذیل را مراعات نمائید :
13 جولای 2012, 07:54, توسط آرزو
بهمن جان سلام دوست عزیز مناظره انترنیتی شما و آقای احمد نوید را تا اندازهء مطالعه نمودم. اگر از محتوا را در نظر نگیریم، اسلوبی را که شما در مناظره با آقای نوید در پیش گرفته اید یک اسلوب سالم، منطقی و مودبانه است اما در مقابل آقای نوید آداب بحث و مناظره را رعایت قطعا رعایت نکرده با وقاحت بر خورد می نماید. باز هم آقای بهمن به بردباری شما در ادامهء مناظره با این شخص تحسین میگویم.
آرزو
دوشنبه
15 جولای 2012, 05:37, توسط اسلم
فکر میکنم که اقای بهمن در همین آرمان ها بجای اینکه جای برسد خجالت زده شده است. و هیچ وجدانی وجود ندارد که ضمیر بهمن جان رابسوی درست رهنمایی کند. بهمن صاحب بګذار! مردم مثل خودت لوده نیستند. خودت از هر چیز یک قصه می سازی دو نظر بین خودت و آقای نوید تبادله نشده که حالا این نظریات را در اینجا جداګانه به بحث ګرفتی. نه وخت خوده ضایع کو نه وخت ما را.
را.
13 جولای 2012, 12:34, توسط حق
اقاي پرویز بهمن لطفآ اين دو گفتار شهيد مزاري(هزاره نه اوغان) را كه جز تاريخ است به دقت بخوان
سخنرانی رهبر شهید - 16 / 10 /1371
بسم الله الّرحمن الّرحیم
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
در دورانی که آقای ربانی رئیس جمهور بود، مسئولین حزب وحدت با تلاش و با اخلاص رفته با ایشان مذاکره کردند و توافقنامه امضا نمودند، ربانی به این مسأله تعهد کرد که کسانیکه با شما مخالف است با ما هم مخالف است حضور وسیع شما را در دولت دیده نمی تواند. لهذا حق شما در این که با من توافق کردید نیست، بیشتر از این است، ولی شما این را در بین مردم اعلان نکنید، به رادیوها اعلان نکنید، من به ملت شما این حق را می دهم. امضا کرد و این امضا در پیش آقای فاضل است و وقتیکه ما به دولت پیوستیم و به پاکستان و ایران رفتند، ایشان هیچ برگه ای نداشتند، غیر از اینکه افتخار بکند که حزب وحدت به دولت پیوسته و بهایش را از پاکستان هم گرفت و هم از ایران. امّا وقتیکه برگشت این تعهدات را عمل نکرد. نصفش را هم عمل نکرد! ولی ما چون مردمی هستیم که تعهد کردیم که این را افشا نمی کنیم و این نوشته را بیرون نمی دهیم، لذا با همه ی تخلفش بیرون ندادیم...
امّا آمدیم که چرا جنگ بوجود آمد و چنداول را چرا زدند؟ آیا چنداول پایگاه نظامی حزب وحدت بود؟
آیا چنداول در شش روز جنگ با حزب وحدت رابطه داشت؟
برایش مهمّات می رسید؟ غذا می رسید؟ سلاح می رسید؟ چه بود؟
شما می دانید که صرف یک پایگاه سی، چهل نفری برای دفاع مردم چنداول بود که رابطه اش در روز اول قطع شد... پس چنداول را چرا زدند؟
چنداول، چنداولی است که در سال 1358 بعد از آنکه سایه کمونیستها در همه ی این مملکت انداخته شد، تمام رهبرانی که امروز رهبر جهادی اند فرار کردند، آنچنان وحشت در این مملکت حکمفرما شده بود که باورش نمی آمد که کسی بتواند در مقابل این حکومت با حمایت اتحاد جماهیر شوروی که پشتش ایستاده بود قیام کند.
ولی چنداول شجاع، این پایگاه علی در 22 سرطان 1358 قیام کرد. آنروز برای این رهبران غیر از بوریا چیزی وجود نداشت که بالایش بنشینند و از این خون چنداول بود که صاحب همه چیز شدند. چنداولی که آنروز همه ی رادیوها گفتند، تاریخ هم نوشته کرد که 12000 کشته و دستگیر داشت. چنداول آن روز محاصره شد و تمام پایگاههای خلق و پرچم در آنجا توسط مردم ما خلع سلاح گردید و بیش از 200 میل سلاح به غنیمت درآمد. آن روز هم وارد چنداول شدند و کمونیستها مسجد صادقیه را زدند که پایگاه مذهبی و سیاسی شیعیان اینجاست. آن روز تمام جا را محاصره کرده بودند و یک هفته مردم ما را بعنوان بینی پوچوقان دستگیر می کردند؛ این همان چنداول است. امروز فقط لفظش تغییر کرده است. امروز می گویند که قلفک چپات. امروز لفظ طعنه زنان مدرن شده اند
سخنرانی رهبر شهید ـ 8 / 2 1372
سخنراني رهبر شهيد - 8 / 2 / 1372
بسم الله الّرحمن الّرحيم
با تشكر از برادران عزيز كه زحمت كشيده اند اين جا تشريف آورده اند براي روز تاريخي كه هم در جهان تاريخي است هم براي مردم افغانستان كه بايد از اين روز تجليل بكنند. در اين شرايط سخت كه برادران فرهنگي حزب وحدت زحمت كشيده اند اين جلسه را فراهم نموده اند و از برادران كه سرود و مقاله خوانده اند و ما استفاده كرديم از همة اين عزيزان تشكر مي كنم.
مسأله اي كه امروز روز تاريخي است چه از نگاه جهان و چه از نگاه مردم افغانستان فرق مي كند. از نگاه جهان كه امروز مسلماً روز پيروزي مردم افغانستان به شمار مي آيد. ولي از نگاه مردم افغانستان فكر مي كنم امروز روز پيروزي ظاهري است. روز پيروزي واقعي مردم افغانستان امروز نيست. لهذا براي شما مردم چند دقيقه اي كه زحمت مي دهم و وقت عزيز شما را مي گيرم مي خواهم در بارة چند موضوع خدمت شما صحبت كنم. يكي دربارة اين روز تاريخي و يكي هم چرا امروز روز پيروزي واقعي مردم افغانستان نيست. اينكه در رابطه با يك سال كه بنام به پيروزي رسيدن انقلاب مي گذرد براي شما چه چيز به وجود آمده است،
مسأله ديگر فاجعه افشار است و مسأله يا كه اين فاجعه با اينكه چقدر دردناك است اما براي ما و شما درس كه از اين فاجعه گرفتيم. و سه باور را كه ملت ما داشت و آن سه باور عوض شد فكر مي كنم يك پيروزيست. و مسأله اخيريكه خدمت شما بايد به عرض برسانم مسأله وضعيت فعلي كشور و توافقات اسلام آباد است كه اين مطالب را اگر وقت برايم ياري كرد خدمت شما عزيزان و پدران و برادران و ريش سفيدان به عرض مي رسانم.
دلم هيچ نمي خواست كه بعد از فاجعة افشار صحبت كنم. مگر در آن وقتي كه مي شد مردم ما اين انتقام را بگيرند از دشمنان. ولي چرا امروز حاضر شدم كه با شما مردم صحبت كنم، علت اصلي اش اين است كه عاملين و خائنين اين فاجعه دستگير شده بود و خواستم اين را براي شما توضيح بدهم و در اين جا در محضر شما آنها را به جزاب اعمالشان برسانيم. فقط اين چيز باعث شد بيايم براي شما صبحت بكنم
موضوع ديگر اينكه ما مدت 250 سال باوري را كه داشتيم، قضية افشار و چنداول روشن مي كند كه اين باورها هم اشتباه است. آن باور اين است كه ما در طول 250 سال باور داشتيم كه ظلم را كه فقط يك خاندان جاه طلب بالاي مردم ما مي كرد، تعميم مي داديم و فكر مي كرديم همه پشتون ها بالاي ما ظلم كرده و ظلم مي كنند و ما در آينده آن وقت به حق و حقوق خود مي رسيم كه در كنار فارسي زبان ها باشيم و از فارسي زبان ها دفاع كنيم با اين ها همسنگر و هم موضع باشيم در حق و حقوق خود مي رسيم. قضيه افشار و چنداول اين باور را هم باطل كرد.
خط بطلان كشيد.
ما اگر در صد سال پيش شاهد مسأله اي بوديم كه پسران ما را مي گرفتند مي فروختند و مردم ما را سر مي بريدند و مي كشتند و برده درست كرده بودند و كنيز. ولي بعد از صد سال و چهارده سال مبارزه و هم سنگري عين مسأله تكرار شد و بدتر از آن. اينجا كه اطفال هشت ساله ما را كشتند و آنها را فروختند و زن ها را كشتند و صورتشان را پوست كردند. اما از دست كي؟ از دست كسي كه چهارده سال مبارزه كرده و شعار مي دهد كه حكومت اسلامي را برقرار كرده ام. از كساني كه استاد علوم الهي و سياسي و اسلامي است اين عمل انجام مي شود.
ولي اين باور را براي ما اثبات مي كند كه اين باور، باور اشتباه بوده است. قدرت طلبي و انحصارطلبي، يك تعدادي كه خلاف مسير اسلامي و انساني رفتار مي كنند اين متعلق به اين نژاد و آن نژاد نيست و ما امروز بايد تجديد نظر كنيم. درست است كه عبدالرحمان 62٪ مردم ما را از بين برده است ولي عبدالرحمان و خاندان عبدالرحمان از بين برده است نه همه پشتون ها. و ما امروز بايد اين مسأله را باور كنيم كه اين جنايت كه در چنداول و افشار به وجود آورده نه همه تاجيك ها. و اينجاست كه در باورهاي گذشته خود تجديد نظر بكنيم. بايد با واقعيت ها و حقيقتهاي جامعه برخورد كنيم و از اين درس بگيريم.
من معتقدم در اينجا در طول تاريخ گذشته افغانستان حكومت ملي و اسلامي بوجود نيامده. اما يك خاندان و تعداد قدرت طلب بالاي مردم ظلم كرده است. اكر ما در اينجا بياييم يك حكومت اسلامي كه مردم ما مي خواهند به وجود آوريم كه در آن حق همه مليتها تعيين شده باشد، اين باور، باور درستي مي باشد. ولي سلسله تاريخ وقتيكه آورده بود بالاي ما هم قبولاند.
اينجا براي شما واضح مي گويم در افغانستان دشمني مليتها فاجعه بزرگي است. در افغانستان برادري مليتها مطرح است. حقوق مليتها يعني برادري مليتها. دو برادري كه در يك خانه زندگي مي كنند چطور برايشان حق قائل اند كه در اين خانه من هم حق دارم آنهم حق دارد. اين برادري است نه دشمني. بلي اين عناصر قدرت طلب و جاه طلب است كه در اين مسأله به عنوان نژاد و غيره استفاده مي كنند براي سيادت شان.
اما اين مسأله تاريخي است كه خدمت شما بگويم چرا با شما دشمني دارند و جاي تأسف است كه كسيكه خود را استاد الهيات مي گويد و به اين گونه مقابل مردم ما برخورد مي كنند.
آقاي رباني بعد از جنگ افشار وقتيكه به پاكستان مي رود، با قاضي احمدحسين اين مسأله را مطرح مي كند. ببينيد اين باورهاي غير اسلامي سر از كجا درمي آورد. به قاضي احمدحسين مي گويد كه اين مردم بسيار مردم جاني است. شما را مي گويند، چرا جاني است؟ در حاليكه از روزيكه اينها به نام اسلام به كابل حاكم شده اند، هشت جنگ بر عليه شما انجام داده است. مي گويد اين ها از اولادهاي چنگيزخان هستند كه در باميان جنگ كرده اند 700 سال پيش. اين را جناب آقاي رباني براي قاضي احمدحسين در پاكستان مي گويد. بعد از قضيه افشار زمانيكه اشتباه شان در دنيا بالا مي شود و جنايت شان در دنيا منعكس مي شود كه چقدر اينها بر سر ما جنايت كرده اند. آنگاه آقاي رباني مَثَل تاريخي مي زند كه شما مستحق اين جنايت و مستحق اين ظلم هستيد، چون اولاده چنگيزيد.
اين آقاي رباني كه در مصر تحصيل كرده و در دانشگاه كابل الهيات درس مي داد، اول اين آدم بيسواد از تاريخ خبر ندارد كه شما بومي ترين مردم افغانستان هستيد، قبل از اينكه چنگيز در افغانستان حمله كند شما اينجا بوده ايد و شما عليه چنگيز در باميان مقاومت كرديد. اين آدم بيسواد اول كه از تاريخ بي خبر است و باز هم آنوقت ما از آقاي رباني باخواست مي كنيم، بر فرض اين باور تو راست بود، اينها اولاد چنگيز بود و چنگيز هم در باميان جنايت كرده. تو با كدام منطق اسلامي و الهي حق داري كه 700 سال بعد انتقام آن را از افشار و چنداول مي گيري و اين با كدام منطق اسلامي و انساني سازگار است!؟ اينجاست كه چرا با شما دشمني دارند و چرا تمام فكرش اينست كه شما را از بين ببرد، چون اين باور تاريخي را دارند. روي اين باور تاريخي شما را مي كُشند. لهذا ما در اين جا اشتباه كرده بوده ايم. عمل يك دسته اي را به نام يك قوم مي كشانديم و از اينها حمايت مي كرديم. اما اين اشتباه را مرتكب شديم. اين مسأله بود كه در اينجا در رابطه با افشار اين باورها را روشن كرد كه در آينده گول اين باورها را نخوريم.
اما مسأله امروز كه من حاضر شدم كه وقت شما را بگيرم كه در محضر شما جرأت كردم كه بيايم صحبت كنم و آن يك باور تاريخي ديگر هم بود كه اينجا فرق كرد.
صد سال پيش از مردم ما خائني پيدا شد و عليه مردم ما دست به خيانت زد و مردم ما را به شكست مواجه كرد. بعد از 100 باز اين تاريخ فاجعه تكرار شد ولي اينجا اين بار يك پيروزي نصيب شما شد. و آن اينست كه اين خائنين شناسايي شدنند و اين خائنين را بحمدلله اكثريت ايشان را گرفتيم. من براي شما مردم تعهد سپرده ام كه از شما دفاع كنم و به شما خيانت نكنم. و دست خيانت كاران را بگيرم. الحمدلله دراينجا حزب وحدت اسلامي موفق شد كه اين خائنين را شناسايي بكنند و اكثريت شان را دستگير بكنيم و چند تن از اين ها پرونده شان تكميل شده و بعد از اثبات جرم و اعتراف و طي مراحل شرعي حكم صادر شده امروز شما شاهد جزا دادن شان هستيد. اين قضيه در تاريخ گذشته نشده بود و آن كسانيكه براي ملت ما خيانت كرده آنها به دربار مزدور بود، جا داشت، روي رياست داشت و مردم ما را از بين برده بود، ولي بحمدلله اين خائنين موفق به اين كار نشدند كه بعد بالاي خون مردم ما و ناموس مردم ما معامله كند و مردم ما باز هم زير ظلم بماند. اينجا است كه همين براي شما اطمينان مي دهد كه هم اينها را امروز در محضر شما حكم شان را صادر كرده به اين جا اعدام انقلابي مي كنيم. والسلام
13 جولای 2012, 14:04
محترم آقا ویاخانم حق!
من این بیانیه را نه حالا بلکه درگذشته هم چندین بارخوانده ام وباربار خوانده ام؛ حتی نوارهای صوتی آنرا نیز شنیده ام برعلاوه خودم نیز یکی ازشاهدان زندهء همان روزگار هستم.
میشود بپرسم که هدف جنابعالی از دعوت کردن من به خواندن این بیانیه چیست وبا به عبارت دیگر چه چیزی را میخواهید دربارهء بحث من وآقای احمدنوید شما ثابت سازید.
بااحترام
پرویزبهمن
14 جولای 2012, 04:16
جناب حق .
اولا چنداول اکثرا قزلباش اند کمی طوایف دیگر شیعه مذهب و کمی هزاره ها در انجا زندگی دارند یا بهتر بگویم بنیاد چنداول را قزلباش ها گذاشته اند ............. شما که اینک از " زدن" و کندن ان یاد میکنید خود اعتراف دارید که گویا پایگاه صد نفر ی انجا بود, باید پرسید چرا صد نفری بود یا بکلی نمیوبد و یا اگر بود چرا بیشتر نبود !! شما عادت دارید خود را موسیچه بی ازار جلوه دهید ودیگران را شیر درنده در حالیکه یکی از درنده ها گروه شما نیز بود شما نی تنها برای مردم چنداول بلکه برای مردم قلعه موسی تایمنی غرب کابل.... هزاران مشکلات را خلق کردید ,اخر هم لعنتی ادمکش تموچین تانرا رهبر شهید معرفی میکنید , از بی خردی بزرگان تان یکبار عبدالرحمان نیم تان را کشته و اسیر و نیم تانرا برده و کنیز ساخت بار دیگر مسعود ربانی سیاف گلبدین وملاعمر اینک خرزی ...
شما ماویستها نوکر ایران و پاکستان اصلاح شدنی نیستید شما هرگز سیاست را نفهمیده اید ...
14 جولای 2012, 10:09, توسط حق
اقاي پرویزبهمن
هدف ام نظر و برداشت شما از اين گزارشات تاريخي قرار فرموده خودكه بار هإ شنيده ايد ديده
يد مگر لب دوخته ايد چيست ؟
14 جولای 2012, 12:05
آقای حق!
من هرگز نمیخواهم مسیر بحث به انحراف کشانیده شود. ازخلال کلمات شما برایم معلوم شد که جناب عالی همان پاچه گیر بایان تشریف دارید که با بازیهای کهنه وازمود افتاده میخواهید بحث را به انحراف بکشانید ومن حالا به روش های کاری شما وسبک نوشتاری تان همچو رفیق زرنگار آشنا هستیم خودتانرا زحمت ندهید
بااحترام
پرویزبهمن
14 جولای 2012, 10:55, توسط حق
اقاى بى نام
همه حرف هايت بى مفهوم واگنده از تعصب چيزي پيش نيست
15 جولای 2012, 14:24, توسط سلیمی
سلام ودرود برتمام کسانی که عاری ازتعصبات تنگ قومی وگروهی هستند !من خودم شخصا یک هزاره هستم با هیچ قوم وگروهی خاصی هم دشمنی وخصومت ندارم!اما از شیوه های بحث ومبا حثاتی که میان دوستان دراین جا مطرح است یک نکته را دریا فتم وآن این است که هنوز اکثریت ما دردایره های تنگ قومی ،گروهی ،مذهبی ،زبانی وغیره گرفتارهستیم ،من مطمئنم کسانی که در جامعه ای افغانی با انترنت سرو کار دارند مقاله مینویسند ،نظر میدهند،ویا مسائل را تحلیل میکنند فقط کسانی هستند که ازقشر تحصیل کرده وبا سواد مردم افغانستان محسوب می شوند،چون اکثریت مردم افغانستان متأسفانه بی سواد ویا کم سوادند،بنا براین وقتی با سوادان این مملکت آن هم درعصر که علم ارتباطات جهان را تبدیل به یک دهکده ساخته است دراین سطح ازدرک وفکرقرار داشته باشند که هنوز بت قوم، قبیله ،زبان،مذهب،حزب وگروه وغیره را پرستش کنند ،چه انتظاری ازطبقات دیگر این جامعه میتوان داشت،من که باورنمی کنم که افغانستان با این افکار، به این زودی ها روی سعادت وخوشبختی را ببیند،یکی ازراز های پیشرفت سایر ملت های معاصر این است که نقاط ضعف تاریخ حال وگذشته ای خویش را شناسائی کرده ودرصدد دفع آن برمیآیند وآن هاراتبدیل به نقاط قوت میسازند، بدون شناخت نقاط ضعف گذشته پیشرفت وترقی امکان پذیر نیست ،اگرما بدون شناسائی نقاط ضعف گذشته ای تاریخی خویش با همان وضعیت گذشته، که امکان پذیر هم نیست، حرکت کنیم هر روز ازقافله ای تمدن بشری عقبتر میمانیم، من دراین نکته با جناب پرویز بهمن که می گوید باید ماتاریخ گذشته ای افغانستان را بشناسیم ونقاط ضعف آن رابرطرف، وازنقاط قوت آن استفاده کنیم کاملا موافقم این یک حرف درست ومنطقی است البته باید اضافه کنم که این مسأله باید کاملا بدور ازپیشداوریهای قومی، سمتی، جناحی وغیره باشد تا نتیجه مثبت دهد وهم دراین موضوعات ما با حفظ حرمت به دیگران باید تابع عقل ومنطق باشیم نه ا حساسات، این جای شک وشبهه نیست که تاریخ افغانستان نقاط منفی اش خیلی بیشتر ازنقاط قوتش میباشد،اگر افغانستان ازروزی که به این نام مسمی شده است نقاط قوتی بیشتری میداشت ما امروز به این بدبختی که مثل اطفال بی سر پرست تحت کفالت قدرت های دنیازندگی می کنیم، نبودیم.