حاکمیت مرد سالاری بجای حاکمیت مردم سالاری در شورای ملی افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
با گزینش این مطلب، بازهم سخن کوتاه در مورد سیاست ها و عملکرد های مرد سالاران داریم که به طور شتباناک در زمینه مکث می گردد:
در نظام مرد سالاری، زن در پائین ترین نردبان جامعه است:
محترمه شابی بی «ناله» در این کلام خود شمه یی از محکومیت و اسارت زن در افغانستان را چنین بیان می کند:
دل پاکـت نموده پر ز نفـرت/ قیامـــت بر ســرت کرده قیامــت
به کنج خانه آه و نالـه داری/ به پای نازکت زولانه داری ( 1)
وقتی که بر واقعیت عینی نظام مرد سالاری در افغانستان انگشت انتقاد گذاشته می شود، این خود بیانگر آنست که منافع و حاکمیت مرد سالاری در تمام مناسبات جامعه تحقق و تمثیل می گردند و همه چیز در محور سلطهء سیستم ملوک الطوایفی، فرهنگ مرد سالاری و ذهنیت منحط قبیلوی تمدن ستیز می چرخند. این شرح می رساند که زن در پائین ترین نردبان نظام اجتماعی جامعه قرار داشته و زن در نزد مرد سالار آنقدر حقیر است که در موارد حتا کمتر از حیثیت یک «متاع» را دارد که از ابتدایی ترین حقوق انسانی و مدنی خویش محروم می باشد. و به عبارت دیگر باید گفت که در فرهنگ و نظام مرد سالاری، زن برده مطلق یک مرد سالار به حساب می آید که حیات روزمرهء اجتماعی حتا کلا در جهان و به خصوص در کشورهای فقیر و عقب نگهداشته و از آنهم خاص تر به طور عریان در افغانستان غم زده نشان می دهد.
خانم شابی بی «ناله» بازهم سیه روزی، محرومیت و اسارت زنان را انعکاس می دهد و ماهیئت مرد سالاران خشن را اینگونه به تصویر می کشد:
به داغ بـردگی تا کی بـــسوزی/ تـــو تـــا کی مبتـــلا تــــــیره روزی
ترا ای زن ببردند پـاک حرمت/ سراپــای تـــو گشـــته داغ و حسرت
به نام دین و اسـلام و شرافـــت/ تو را برده به عهد سنگ و وحشت
گرفته از کف تو شمع عرفــــان/ تــو را افکنـــده انـدر کـــنــج زنـدان
به پایت بسته اند زنجیر ظلمـت /حقـارت می کشی هـردم حقـارت( 2)
در نظام مرد سالاری و به ویژه در ممالک عقب نگهداشته شده و از آن هم عمده تر در کشورهای اسلامی و از آن خاص تر در کشور ما روابطه میان مرد و زن یک رابطه ظالم و مظلوم، حاکم و محکوم، فرمانده و فرمانبر، برده دار و برده خاص می باشد که ناانسانی ترین روابط می باشند. فرهنگ مرد سالاری مرد یک اصل کتمان ناپذیر شناخته می شود و زن فرع است که ماهیئت نظام ملوک الطوایفی، فرهنگی قبیلوی و دیگاه فرسودهء میکانیزم مرد سالاری را نمایش می دهد. یعنی دیدگاه مرد سالاری اینست که گوهر انسانیت مرد «بالاتر» از انسانیت زن می باشد. و یا بهتر گفته شود که در ذهنیت و فرهنگ نظام مرد سالاری، مرد گویا «بالغ العقل» و زن «ناقصل العقل» پنداشته می شود. حتا متأسفانه که ذهنیت مرد سالاری در سروده های این شاعران پرآوازه زبان فارسی دری نیز چنین انعکاس یافته است:
فخرالدین اسعد گرگانی در مورد آفرینش زنان چنین سروده است:
زنــان در آفرینــش ناتمــام انـــد/ازیرا خویش کام و زشت نامند ( 3)
جامی شاعر شهیر دیگری است که بر پایهء فرهنگ فرسودهء بدوی و مرد سالاری علیه کرامت و گوهر انسانی زنان چنین سروده است:
زن چه باشد؟ ناقصی در عقل و دین/هیـچ ناقص نیست در عالم چنــــین
بــــر ســرخــوان عطــای ذولمنـــن/ نیست کافری نعمتی بدتر ز زن ( 4)
ناصر خسرو به تأیید موضع گیری فخرالدین اسعد گرگانی و جامی گام نهاده ودر زمینه این طور گفته است:
زنان چون ناقصان عقل و دیننـد/ چرا مردان رهء آنان گزینند ( 5)
آیا محتوای اشعار بالا ضد انسانی نبوده و تمام کرامت و حرمت انسان و به خصوص از زنان را پامال نکرده اند؟ آیا اشعار این چنین سرایشگران و اربابان سخن همان دست آوردهای ادبی و فرهنگی گرانسنگ آنها را خدشه پذیر نکرده اند؟ آیا تجاوز بر حریم انسانی زنان به معنای تجازو بالای حریم تمام «بشریت» نیست؟ اینگونه سرودها ثابت می کنند که زهر ذهنیت زن ستیزی حتا در گوشه و کنار افکار چنین دانشمندان عصر نیز وجود داشته که حاکمیت و فرهنگ مرد سالاری را بیان می دارند.
اکنون هم تفکر و عملکردهای مرد سالاری در تمام مناسبات مادی، اجتماعی و معنوی در جهان متمدن با «شیوه عصری» و به ویژه در کشورهای عقب نگهداشته و از آنهم بیش تر در افغانستان ویرانه به صورت «سنتی» بسیار وحشتناک و غیر انسانی مسلط اند. در نگرش این سطر، در ذهنیت و عمکردهای بیش از صد در صد از مردان سراسر جهان حتا بیشتر و به خصوص مردان کشورهای جهان سوم و عقب نگهداشته «منش و کنش» های مرد سالاری منحط و غیر انسانی بالای زنان، دختران و اطفال حاکم اند که نقض گستردهء کرامت انسانی، حقوقی، مدنی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، طبقاتی، اخلاقی، روانی و... شخصی زنان و سایر اقشار جامعه از همینجاه نیز ناشی می گردد. پس ما هم در شرایط کنون شاهد مدحش ترین بی حرمتی، شکنجه، ظلم، نقض حقوق و کشتارهای زنان توسط مرد سالاران سنگ دل، سبک مغز، جاهل، بی خدا و جلاد در سراسر جهان بشریت و به ویژه در افغانستان عقب نگهداشته و جنگ زده هستیم.
بدن سوختهء این زن بدون شرح از عملکرد ضد انسانی مرد سالار با شما سخن می گوید.
این تصویر ازسایت نهضت مدنی افغانستان گرفته شد.
همه خوب به حافظه دارند که همواره از ورای نهادهای تصویری، دیداری، شنیداری وغیره ملی و جهانی به آگاهی عامه رسانیده می شوند که دختران و زنان از جبر طاقت فرسای مرد سالاران خودها را توسط آتش سوزی از بین می برند، عده ای دگری از زنان از اثر ظلم بی پایان شوهران جابر شان از منازل خودها فرار می کنند، برخی از زنان تازه در این اواخیر از اثر بیدادگری شوهران شان به دادگاه عارض می شوند، تعدادی دیگری از زنان از تظلم مرد سالاران وحشی صفت خودها را با پطرول در محکمه به آتش می زنند، برخی از زنان جوان از ظلم فرسایشگر شوهران شان با مردان نامحرم فرار می کنند، بخشی از پداران جاهل هم با «افتخار» تمام دختران بالغ و نابالغ خودها را با اجبار تمام در بدل پول به مرد سالاران دیگر می فروشند، عده ای از شوهران درنده خوی خانمان خویش را گوش و بینی می برند، مرد سالاران دگر هم دختران را در بدل سگ جنگی به فروش می رسانند، تعداد دیگری از مرد سالاران، روزنامه نگاران زن مانند شیما رضایی، سانگه اماج، خانم ذکی و... را ترور می کنند. اما دردمندانه که دولت جمهوری اسلامی افغانستان و جامعه جهانی آنچه را در آغاز تعهد نموده بودند که باید از جمله به دفاع از حقوق زنان انجام می دادند تا کنون در این زمینه کاری شایسته را نکرده که مورد رضایت دختران، زنان و مردمان کشور ما باشند و از حد اقل چنین جنایات ضدی انسانی بالای زنان جلوگیری می نمودند.
حاکمیت مرد سالاری در شورای ملی افغانستان:
آیا در در بین مجلس سنا و مجلس نمایندگان هم فضای مرد سالاری به جای مردم سالاری حاکم نیست؟
افغانستان جزء از کشورهای عقب نگهداشته شدهء اسلامی است که بافتار قبیلوی، فرهنگ و نظام مرد سالاری چنان در تار و پود جامعه ریشه دار اند که حتا از دین، مذهب، قانونی اساسی، نهادهای مدنی حقوقی، کرسی پارلمانی و... هم به صورت گسترده به نفع تداوم هرچه بیشتر استبداد، جهل، تقویت طبقات ارتجاعی و تاریخ زده مورد استفاده قرار می گیرند. این امر هم به نوبت خود ریشه های «بحران هویت ملی» کشور را آبیاری نموده بحران مسایل زنان را عمیق تر می سازد.
در کشور ما، زن پائین ترین و محکوم ترین قشر جامعه به شمار آمده که زمینه های بالندگی فکری، تحرک فزیکی، شخصیت یابی، خودباوری فکری، خودسازی علمی، فعالیت های سیاسی- فرهنگی، هنری و نظایر آن از زنان کلا سلب گردیده است. در طی این یک قرن آخر بناء بر سیاست های فریبکاران حکام کشور به صورت سمبولیک شاهد چهره ها تعدادی از زنان در رده های از حاکمیت سیاسی، نهادهای مدنی، تعلیمی اناث وغیره نیز هستیم. از طرف دیگر اینگونه زنان اغلبا متعلق به طبقات حاکم دربار و اشرافیت خاص اجتماعی جامعه بوده و ندرتا که اگر از اقشار مردمان تحت ستم چندی خانمی و آنهم در نازل ترین صفوف ادارات دولتی حضور داشتند و بس. خلاصه، کار اساسی نه تنها در سطح کل جامعه صورت نگرفته است، بل در مورد تساوی حقوق زنان با مردان هیچ عمل بنیادی انجام نشده که قابل توصیف باشد.
اما پس از «سقوط ظاهری» حاکمیت سیاه طالبان در جریان این شش سال اخیر آنچه را که در آغاز دولتمداران و جامعه جهانی نیز تعهد سپرده بودند در مورد تمام مسایل افغانستان کلا انجام ندادند و برنامه های شان ممثل اراده مردم ما نبوده و نیستند. و به خصوص کمک بنیادی در قسمت زنان نهایت ناچیز بوده که حال زنان هنوزهم با معاضلات نهایت فرسایشگر خشونت های خانوادگی، مشکلات اجتماعِی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، روانی وغیره دست و پا می زنند.
هرچند در زیر سایه جامعه جهانی و ناتو ، حضور 68 تن حضور زنان در شورای ملی یک دست آورد قابل تحسین می باشد و یک امر کاملا «استثنایی» در تاریخ پارلمان افغانستان می باشد. اما تا جایئکه عملا به مشاهده رسیده است سلطهء مرد سالاری در عوض حاکمیت مردم سالاری در سنا و مجلس نمایندگان کاملا عریان می باشد که به خصوص نمایندگان منتخب زن را نهایت مایوس نموده است و در این صورت حضور چنین زنان در شورا یک نمایش بیش نیست. زیرا جرأت، قدرت، صلاحیت حقوقی، قانونی و اراده زنان به صورت عملی توسط آن عده از مردان که با ذهنیت مرد سالاری، قبیلوی، جنگ سالاری و ناقضین حقوق بشر مسلح اند، از آنان در شورای ملی سلب شده اند.
ملاحظه گردیده که از یک سو با منش هژمونی خواهی مرد سالاران در شورای ملی تا کنون زنان نتوانستند که در مقامات اداری مسؤلیت معاونیت، منشی وغیره خودها را کاندید نمایند. از طرف دگر جرأت اخلاقی، شخصی، انسانی و حقوقی زنان که نسبت به مردان برگه های واقعی رأی موکلین خودها را بیشتر و شفاف تر بدست آورده اند؛ چنان در برابر وکلای جنس مرد در شورای ملی سلب شده است که حتا با شهامت حقوقی، قانونی هم نتوانستند که خودها را در مقام کرسی های اداری و کمیسیون ها کاندید نمایند. این خود بیانگر آنست که در فضای اداری شورای ملی نیز سلطهء مرد سالاری در عوض حاکمیت مردم سالاری به مشاهده می رسد که ریشه در سوابق تاریخی، سه دهه جنگ- بحران و کنونی مناسبات فرسودهء اجتماعی، مادی، فرهنگی و قبیلوی افغانستان دارد.
از بس که توهین، تظلم، خشونت، ترور زنان روزنامه نگار، گوش بریدن، بینی بریدن و قتل از سوی مرد سالاران در خانواده ها و جامعه بالای زنان حاکم می باشند که حتا زنان با سواد، متفکر، دانشمند، سیاسی شورای ملی نیز «اعتماد» به نفس خودها را در برابر وکلای جنس مذکر در شورای ملی از دست داده و امسال حتا یک زن کاندید هم به حیث یکی از هیأت اداری مجلس نمایندگان نبود. از طرف دگر در جریان بیش از دوسال گذشته به این سو هم زنان در شورای ملی کشور ما با انواع گوناگون زیر فشارهای مرد سالاران تنگ نظر، متعصب، بی سواد، کمسواد و اربابان قبایل، ناقضین حقوق بشر و زن ستیزان قرار داشته اند.
خدایا ! چرا گوش و بینی خانم نفیسه هراتی توسط شوهر وحشی صفتش بریده شد؟
این تصویر از سایت کابل پرس? گرفته شد.
مثلا وقتی که خانم ملالی جویا یک عده از ناقضین حقوق بشر و مرد سالاران را در شورای ملی مورد انتقاد قرار می دهد؛ آنگاه وی مورد توهین، شدید ترین دشنام توسط برخی از مرد سالاران ناقضینی حقوق بشر در شورای ملی قرار گرفته و تجاوز به حریم «کرامت انسانی» خانم ملالی جویا نمانیده مردم فراه صورت گرفت و بالاخیره به تعلیق انداختن عضویت وی از شورای ملی منجر شد که خود بیانگر عظمت نگری و سلطهء مردسالاران را در عوض حد اقل عملکرد مردم سالاری در شورای ملی به اثبات می رساند. جریحه دار ساختن هویت انسانی، حقوقی، شخصی، جنسیتی و سیاسی ملالی جویا توسط مرد سالاران خود «زمینه» عدم اعتماد به نفس سایر نمایندگان زن را در شورای ملی بیشتر نمود و شاید یکی از همین جهت هم بوده که کدام وکیل زن خود را به یکی از کرسی ها اداری مجلس نمایندگان کاندید نکرد.
و همچنین عامل دگر هم بی اتفاقی، رقابت بی مورد زنانه یی، تضاد های سیاسی، قومی، زبانی، حزبی، سلیقه ای، خصومت های شخصی وغیره که در میان اکثریت زنان در شورای ملی نیز حاکم بوده که حتا یک زن هم به حیث منشی، یا معاون وکرسی های دیگری شورای ملی کاندید نبود. هرچند این خواهران در شورای ملی که از حوزه های انتخاباتی خویش به حیث نمانیدگان برگزیدهء مؤکلین شان برنده شده اند، مسلما که اینها شخصیت های آگاه هم هستند و سطح فکری و تعلیمی وکلای منتخب زن برازنده و بلند تر نسبت به اکثریت اعضای شورای می باشد. اما اینکه چرا تا کنون با یک همبستگی خردمندانه، عقلانی، ملی، سیاسی و... حتا حد اقل با «همنوایی جنسیتی» خودها موفق نگردیدند تا در پارلمان از یک موقعیت اداری لازم بهره مند می بودند، جای نهایت تعجب می باشد.
چون وکلای محترم زن کدام کاندید از خود برای احراز کرسی اداری نداشتند
و اینک در حــال ریخــتن آرای شان به صندوق ها به نفع جنس مذکر هستند.
این تصویر از سایت بی بی سی گرفته شد.
اگر آن عده از زنان که تا هنوز در اسارت های مرد سالاران قرار دارند، محروم از یک چنین ابزار تعلیم، سطح آگاهی، مبارزه و کرسی پارلمانی می باشند؛ پرسشی از ایشان به میان نمی آید. در حالیکه این نمایندگان محترم زن در شورای ملی حد اقل از کرسی حقوقی وکالت برخوردار هستند و باز هم از این نهاد مدنی با وجه احسن استفاده کرده نمی توانند. آیا در این رابطه این وکلای محترم که زن هستند، چه پاسخی منطقی برای مردم خویش دارند؟ آیا در این محدوده خود وکلای محترم زن در شورای ملی مقصر نیستند؟ آیا احساسات، بی اتفاقی، سطحی نگری، سلایق شخصی و... گروهی در این زمینه ذیدخل نبوده اند؟
به طور مثال برخورد احساساتی محترمه خانم نسیمه نیازی نماینده منتخب ولایت هلمند را در قسمت یک مقاله من اینگونه بوده است:
من در تابستان سال 2006 میلادی در افغانستان بودم و از جمله یک مقاله من تحت عنوان: «نقض کرامت انسانی زن در اشعار زبان فارسی دری» در چندین قسمت در «روزنامه مشارکت ملی» به چاپ رسید. در این میان محترمه نیازی تنها نمونه کلام توهین آمیز برخی از شعرا نسبت زنان را که من از آنها ر نقل قول کرده بودم، آنرا مطالعه نموده و متن اصلی انتقاد مرا در مورد این سروده های شعرا هرگز نخوانده بود که من در واقع از حقوق زنان به صورت عریان دفاع کرده بودم. آنگاه خانم نیازی به صورت نهایت «احساساتی» بر من خشمیده و آن شعرها را در مقاله من برای یک تعدادی دیگری از زنان محترم در شورای نشان داده و آنها نیز مقاله من را نخوانده و تقریبا همه را علیه من تحریک نمود و موضوع را در جلسه پارلمان پیشنهاد کرد که شخص به نام انجنیر غلام سخی ارزگانی در مقاله خود، زنان را «توهین» نموده و این شخص باید فورا به سارنوالی ( داستانی) معرفی گردد تا مورد محاکمه و مجازات قرار گیرد. تاجائیکه بعدا اطلاع رسید که تنها محترمه خانم شکریه بارکزی وکیل منتخب مردم کابل که مقاله من را دقیق خوانده بود از محتوای مقاله درست دفاع کرده و بس. این خود مشت نمونه خروار می باشد. وقتی که احساسات، سطحی نگری وغیره بر عقل، منطق و خرد عصر غلبه حاصل نمایند؛ آنگاه انسان تشخیص دوست و دشمن را درست کرده نمی تواند و دوست بیگناه را می کوبد و گاهی هم با چوبه دار بلندش می کند. شاعر شیرین کلام در این زمینه چه خوب گفته است:
سخن سنجیده گو تا دوست را دشمن نگردانی /به حرف بی تأمل آشنا بیگانــــه می گردد
پس عامل «اصلی» عدم نقش فعال زنان در شورای ملی همانا نفوذ و تسلط فرهنگ، منش و کنش های مرد سالاری کلا در شورای ملی بوده و عامل «دومی» فقر سیاسی، فرهنگی، روانی و... عدم دوراندیشی اکثریت زنان در مجلس نمایندگان می باشد که قادر نگردیدند به اتفاق آراء هم دیگر را می پذیرفتند و تعدادی از خودها را در کرسی های اداری کاندید می نمودند. هرچند نام خدا تعداد زنان دانشمند، مبارز، عالم، با تجربه، بصیرت، فرهنگی و مبتکر در بین هردو مجلس سنا و مجلس نمایندگان کم هم نیست؛ اما اینکه اکثریت آنها «ضرورت زمان» را خوب درک نکرده و از آن استفاده نکرده و نمی کنند، خود مقصر هستند و نتیجه هم همین است که از داشتن مقامات اداری محروم مانده اند. این عدم همآهنگی نمایندگان زن در شورای ملی به نوبهء خود موقعیت و سلطهء مرد سالاری را در مجلس نمایندگان نیز تقویت نموده است. به قول مشهور: «خود کرده را نه درد است و نه درمان.»
وقتی که زنان منتخب از سوی مردم در شورای ملی که دارای صلاحیت مشروع قانونی می باشند؛ قادر نگردیدند که همآهنگی خودها را ایجاد و جهت تحقق حقوق قانونی خویش تعدادی از کرسی های اداری شورای ملی را بدست آورند؛ آیا از سایر اقشار زنان که در ادارات حکومتی، قضایی، تعلیمی، اجتماعی و... زیر فشارهای گوناگون مرد سالاران هستند، چطور ممکن است که آنها خواست های حقوقی و مدنی خودها را به کرسی مرام بنشانند؟ وقتی که وکلای محترم زن در شورای ملی بین خود چنین «بی اتفاق» باشند؛ چگونه خواهد بود که هر یک از آنها به صورت تک فردی از حقوق مردم، زنان، مؤکلین، جوانان و منافع ملی کشور حراست کرده بتواند؟ آیا مؤکلین شان از چنین نماینگان زن در پارلمان پرسان نمی کنند که ما شما را برای بی اتفاقی، تمایلات شخصی، سلیقوی، همچشمی بی فایده، گروه گرایی، قبیله نگری، سیاست بازی زیانبار و... انتخاب کردیم و یا برای خدمت کردن به مردم و کشور افغانستان؟
مضاف برآن، زمانیکه منش، سیاست و کنش مرد سالاری در شورای ملی کاملا حاکم است؛ چه طور ممکن خواهد بود که وکلای محترم زن از حقوق شورای ملی، قانون اساسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و جامعه مدنی در مجلس نمایندگان برخوردار گردند؟
حال یک نگاه مختصر راجع به حقوق زنان در نهادهای حقوقی مدنی بین المللی و ملی صورت می گیرد:
میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی:
در مادهء سوم این میثاق به تساوی حقوق زنان و مردان چنین تأکید صورت گرفته است:
« دولتهای عضو این میثاق تعهد می نمانید که برابری حقوق مردان و زنان در بهره مند شدن از تمام حقوق سیاسی و مدنی، که در این میثاق بیان شده است، تضمین شود.» ( 6)
افغانستان این میثاق را امضاء نموده و به رعایت آن تعهد سپرده است. در مدت این شش سال که 37 کشور از جامعه جهانی در میهن ما حضور دارند و کاملا به اثبات رسیده که تساوی حقوق زنان با مردان آن طورئیکه انتظار می رفت و تعهد شده بود، عملی نگردید.
اعلامیه اسلامی حقوق بشر:
در مادهء ششم اعلامیه اسلامی حقوق بشر مصوب 12 محرم 1411 قمری ( مطابق 5 اگست 1990 میلادی و 15 اسد 1369 خورشیدی) جلسهء وزرای امور خارجه سازمان کنفرانس اسلامی در قاهره، برابری زن و مرد را چنین بیان گردیده است:
« الف: از لحاظ کرامت انسانی زن با مرد برابر است و به همان اندازه که زن وظایفی دارد، از حقوقی نیز برخوردار است و دارای شخصیت مدنی بوده و ذمهء مالی مستقل و حق حفظ نام و نسب خویش را دارد.» ( 7)
در اعلامیه اسلامی حقوق بشر کشورهای اسلامی در مورد برابری حقوق زنان با مردان فصیله و تأکید صورت گرفته است. ولی به بصورت عملی این چنین قانون ها هم روی کاغذ باقی مانده است تا یک نمایش برای کشورهای جهان باشد. در عمل همان فرهنگ های بدوی، عشیروی، قبیلوی، تباری و... سنتی های زیانبار در کشورهای عقب نگهداشته و از جمله در افغانستان مورد تطبیق قرار می گیرند، نه قانون مدنی. در کشورهای اسلامی از دین تفسیر نادرست به ضرر جامعه و زنان داده می شود و از دین به نفع تداوم استبداد، تمدن ستیزی، مرد سالاری و جهال استفاده صورت می گیرند. دکانداران دین هر کی را خواست به چوبه دار بلند می کنند و هر کی را که بخواهند، آنرا امتیاز می دهند.
کنوانسیون رفع کلیه تبعیضات علیه زنان:
در این کنوانسیون بر مساوات و برابر میان زنان و مردان اینگونه تأکید صورت گرفته است:
« 1. این کنوانسیون از مساوات و برابری واقعی و عملی زنان حمایت می کند و عقیده دارد که دیگر اعلامیه های رسمی در مورد برابری زنان کافی نیست.
2. این کنوانسیون حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در یک چار چوب جامعه برای زنان، مساوی با مردان در نظر می گیرد.» ( 8)
این کنوانسیون در مورد تساوی حقوق زنان با مردان دستور داده تا کشورهای عضو آن را کاملا رعایت نمایند. هرچند که کارهای زیادی در قسمت زنان کشور ما صورت گرفته که نباید از آن اغماز نمود؛ اما افغانستان هنوز هم از تطبیق این چنین منشور ها خیلی فاصله دارد.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر، زن و مرد مساوی هستند:
در مادهء دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر( مصوبهء دهم دسامبر، 1948) هرگونه تبعیض را اینگون منعه نموده است:
« ب: به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه این کشور مستقل تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده، یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد.» ( 9)
در این اعلامیه نیز هرگونه تبعیض رد شده و همچنان در قسمت تساوی حقوق زن و مرد نیز تأکید صورت گرفته است. ولی در عمل از جمله در افغانستان، تبعیض نهایت غیر انسانی بر ضد اناث صورت می گیرد و مجرم هم چندان مورد پی گرد قانونی قرار نمی گیرد.
در حالیکه افغانستان که پس از سقوط امارت اسلامی طالبان از حمایت و کمک های جامعه بین المللی عملا برخوردار شد، تا حال در مورد تحقق تساوی زنان با مردان کدام عمل چشمگیر قانونی و دموکراتیک انجام نشده است. هنوز هم دیده می شود که دختران نابالغ مورد تجاوز مرد سالاران قرار می گیرند، دختران صغیر از سوی پدران جاهل شان به زور به مردان کهنسال فروخته می شوند، در این روزها در شهر مزار شریف یک مرد حیوان صفت و جاهل به نام سید خان هردو خانمش را با ضرب تبر به قتل رسانید.
آیا چه وقت اعلامیه جهانی حقوق بشر آن تساوی حقوق بین زن و مرد را که تصویب نموده است به تطبیق حد اقل آن در کشورهای عضو خود از جمله در افغانستان نایل خواهد گردید؟
کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان:
در مادهء اول کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان مصوبهء 18 دسامبر 1979 ( 27 آذر [قوس] 1358) قطعنامهء شماره180/34 مجمع عمومی سازمان ملل متحد قدرت اجرایی بنا بر ماده 27(1) سوم سپتامبر 1981 ( 12 شهریور[سنبله] 1360) چنین می خوانیم:
« مادهء اول: برای (درک) مفاهیم کنوانسیون حاضر، عبارت تبعیض علیه زنان، به معنی قایل شدن به هرگونه تمایز، استثنا، یا محدودیت ( محرومیت) بر اساس جنسیتی است که نتیجه یا به منظور خدشه دار کردن و یا بی اثر نمودن رسمیت و شناسایی، بهره مندی یا اعمالی که به وسیله زنان انجام می گیرد، صرف نظر از وضعیت تأهل آنها و بر مبنای برابری حقوق انسانی مردان و زنان و آزادیهای اساسی و در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و یا هر زمینه دیگر اطلاق می گردد.» ( 10)
کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد مصوبه 26 دسامبر1996/ قطعنامه a 2200 قدرت اجرایی بنا بر مادهء 49، 23 مارس 1976:
در مادهء سوم این کنوانسیون چنین شرح می دهد:
« دولتهای عضو این میثاق تعهد می نمایند که برابری حقوق مردان و زنان در بهره مند شدن از تمام حقوق سیاسی و مدنی که در این میثاق بیان شده است، تضمین شود.» ( 11)
در قانون اساسی افغانستان، زن و مرد مساوی باهم دیگر اند:
در مادهء بست و دوم قانون اساسی چنین تأکید صورت گرفته است:
« هر نوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است.
اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانو دارای حقوق و وجایب مساوی می باشند.» (12)
چرا تاکنون اینگونه قوانین ملی و بین المللی از جمله در افغانستان در این مدت شش سال گذشته مورد تطبیق قرار نگرفته اند؟ آیا بدون تطبیق قانون مدنی و عصر چه گونه ممکن خواهد بود که تظلم حد اقل کاهش یابد و از جمله زنان به حد اقل حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جنسیتی و... خودها نایل گردند؟ آیا اینگونه قوانین کلا در جهان و به خصوص در افغانستان نمایشی نبوده و نمی باشند؟ آیا مرد سالاران، تمدن ستیزان و دشمنان دانش مانع تطبیق قوانین مدنی و عصری در کشور ما نمی باشند؟ آیا قوانین که بر پایه خواست ها، نیازها و آرمان مردم با توجه با شرایط مشخص عینی و ذهنی هر کشور ساخته نشده باشند و حد اقل مورد تطبیق قرار نگیرند؛ این چنین قوانین نمایشی نیستند؟
هرچند که کارهای زیادی در مورد اناث در کشور ما در این شش سال اخیر به صورت کلی انجام گرفته اند که قبل از آن ویران شده بودند و یا نبودند؛ ولی تا کنون نه دولت و نه جامعه جهانی توانمندی آنرا دارند که در مورد «حد اقل رفع خشونت» خانوادگی و تبعیض که در جامعه حاکم اند، نایل گردند. مسلما که این کار ایجاب یک برنامه طولانی و تدریجی را می نماید. و در ضمن شرایط ذهنی و عینی برای زنان و مردان میسر گردند که تا از آن به کاهش این بحران بهره یی لازم صورت می گرفت.
در اصول دینی، زن و مرد مساوی هستند:
در قرآن کریم می خوانیم:
« ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی آفریده ایم.» ( الحجرات/ 13 ) ( 13)
« خدا از جنس خودتان همسرانی برای شما ساخت.» ( النحل/ 72) ( 14)
« آنان لباس شمایند و شما لباس آنانید.» ( البقره/ 187) ( 15)
« ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم.» ( الاسرأ / 70 ) ( 16)
« خدا کسی است که شما را جانشین روی زمین کرده است.» ( فاطر/ 39) ( 17)
در کلام خداوند متعال به ارزش کرامت انسان و تساوی حقوق زنان با مردان شدیدا تأکید صورت گرفته است که متأسفانه دلالان مذهبی، مسلمان نماها و.... از دین به نفع شخصی، سیاسی وغیره خودها همواره بهره جویی نموده و بر محکومیت و اسارت مردم و به خصوص به سیه روزی زنان افزوده اند. در این راستا مردم ضرورت به آگاهی دینی نیز دارند تا دست نقاب پوشان دینی را از یخن خودها خلاص نمایند تا دین فروشان، بعد از این دین را به ایدولوژیک و سیاست به نفع استبداد، تمدن ستیزی و زن ستیزی تبدیل کرده نتوانند.
در نگرش انسان سالاری، زن و مرم هردو یک اصل هستند:
از اینکه انسان به صورت آزاد به دنیا آمده است، پس حق طبیعی او می باشد که به طور آزاد طبق دلخواه و شیوهء گزینه خودش زیست نماید. هیچ فردی حق ندارد که حقوق طبیعی یک شخص و یا یک جمع دیگری را ضایع نماید و یا یک جمع حق یک شخص را غصب کند. در نگرش انسانی، زن و مرد هردو یک اصل واحد و تفکیک ناپذیر از یک دیگرند.
مولاناجلال الدین محمد بلخی تورکتبار در مورد ارزش انسان چنین گفته است:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/کز دیو دد ملولم و انسانم آرزوست
سعدی در زمینه اینگونه می گوید:
بنـــی آدم اعضــــای یکدیــگرنـد / که در آفرینش ز یـک گوهــرنـــد
چو عضوی به درد آورد روزگار/ دیـــگر عضو ها را نمانـد قـــرار
تــــو کز محنــــت دیگران بیغمی /نشایــد که نامـــــت نهـــــند آدمی
اگر در طرز اصلی تفکر، اندیشه و... هرجامعه و مردم هر کشور اصل انسان و انسانیت «محور» قرار گیرد و آنگاه با یقین گفته می توانم که اندیشه انسانی واراسته با خرد روز و عقلانیت در مسیر تدریجی و مسالمت آمیز «انسان سالاری» قرار خواهد گرفت. و بالاخیره انسان با ناب ترین تقوا، با عالی ترین شایستگی، با ناب ترین خدمت گذاری نسبت به بشریت، با بالاترین سطح معنویت و... مقام خلیفگی خداوند را در روی زمین حاصل خواهد نمود.
وقتیکه اصل گوهر انسان و انسانیت مطابق با تکامل قانونمندی نیازمندی زمان به سمت سعادت لازم و ترقی اساسی گام نهد؛ آنگاه چه بخواهیم و چه نخواهیم بافتارهای استعماری، نظامی، نژادی، قومی، قبیلوی، بدوی، مرد سالاری، زن ستیزی، تمدن ستیزی و... با تمام روبنا و زیر بنای آن تدریجا به سمت زوال خواهند گرایید.
سخن آخر:
مصائب، حق تلفی، محکومیت و اسارت زن در سراسر جهان بشریت و به ویژه در کشور ما دارای ریشه های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، روانی و... فرسوده بوده که ایجاب می نماید تا با گزینش یک ستراتژی جهان شمول، برنامه های مؤثر با توجه با شرایط خاص کشورها و نیاز عصر ترتیب و تدریجا مورد تطبیق قرار گیرند.
ما در کشور خویش با سقوط امارت سیاه طالبان کلا از این تحولات شش سال آخر راضی هستیم و نباید این جریان توقف نماید. هرچند که اشتباهات و کاستی های فراون در آن عملا به مشاهده می رسند؛ اما مردم افغانستان و به خصوص مشکل زنان کشور نهایت بزرگ است که بیش از نصف جامعه را از کاروان تحقق به طرف آزادی، عدالت اجتماعی، پلورالیزم و نظام مردم سالاری محروم نگهداشته است. ولی این را فراموش ننماییم که وضعیت کلی افغانستان و به خصوص زنان نسبت با گذاشته ها و به خصوص با عصر امارت اسلامی طالبان هرگز قابل مقایسه نمی باشد و این وضع کنونی با تمام کاستی های خود خیلی ها با ارزش می باشد که باید حد اعظم استفاده از آن به نفع مصالح مردم و کشور گرفته شود.
مردم ما نهایت سعی لازم را به کار گیرند که از امکانات و حمایت جامعه جهانی در جهت «زایش و پویش» نهادهای مدنی و دموکراسی در بطن جامعه افغانستان استفاده جویند. زیرا، دموکراسی وارداتی به نفع مردم ما نخواهند بود و نطفه های مدنی- دموکراسی باید در متن بافتار اجتماعی جامعه افغانستان با خواست، ضرورت و آرمان مردم عادلانه ما تدریجا صورت گیرند.
روی این منظور از نکته های مثبت که از سال 2001 تا 2007 میلادی در افغانستان صورت گرفته اند، باید از آن سرسختانه حمایت و حراست نمود و در صدد رفع کاستی ها و نکات منفی آن جمعا با مردم، دست اندرکاران دولتی، ناتو و جامعه جهانی مبارزه نمود. علاوه برآن، بر زنان کشور ما کاملا واجب است که از این وضع بیشترین استفاده های مثبت و منطقی را به نفع جامعه، وطن و خودها ببرند و این چانس خوب را از دست ندهند.
امیدوارم که این نبشته انتقادی بی غرضانه من مورد توجه اعضای مجلس سنا و مجلس نمایندگان افغانستان قرار گیرند و حقوق لازم و قانونی زنان را مورد تاخت و تاز قرار ندهند. و همچنان مردم از اعضای محترم قوای مقننه انتظار دارند که از تنش ها و نبردهای گروهی، قومی، قبیلوی، ایدولوژیکی، شخصی، سیاسی و... در پارلمان جلوگیری نموده و زمینه همکاری لازم را با سایر ارگان های دولتی در جهت حل بحران کشور سراغ نمایند. و امیدوارم که برخی حلقات قوای اجرائیه نیز از قومگرایی، سمتگرایی، گروه گرایی، انحصار حاکمیت، ارتشاء و... دست بردارند و هرسه ارگان های دولتی را در خدمت لازم مردم مصبیت دیده و مصالح افغانستان قرار دهند.
چشمم بروی روشن تان شــاد مــیشود / از چـــاربــند غـم دلــم آزاد می شود
بر روزگار غم زده ی زن قسم که باز / ویــرانه ی زنان ز نو آغاز می شود
منابع:
( 1)- ص 59 « زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان» ، نگارنده: غلام سخی ارزگانی، ناشر: ندای هزارستان، تاریخ چاپ اول: حوت 1373 خورشیدی ( مارچ 2005م.) هامبورگ آلمان.
( 2)- ص 45 « پامیر به خون خفته( مجموعه شعر)»، شاعر: شابی بی «ناله»، چاپ اول: 1380 ایران.
( 3)- ص 83 « زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان»، نگارنده: غلام سخی ارزگانی، ناشر: ندای هزارستان، تاریخ چاپ اول: حوت 1373 خورشیدی ( مارچ 2005م.) هامبورگ آلمان.
( 4)- ص 79 « زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان»، نگارنده: غلام سخی ارزگانی، ناشر: ندای هزارستان، تاریخ چاپ اول: حوت 1373 خورشیدی ( مارچ 2005م.) هامبورگ آلمان.
( 5)- ص 83 « زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان» ، نگارنده: غلام سخی ارزگانی، ناشر: ندای هزارستان، تاریخ چاپ اول: حوت 1373 خورشیدی ( مارچ 2005م.) هامبورگ آلمان.
( 6)- ص 22 «دستنامهء آموزشی حقوق بشر» چاپ اول: 1384، کابل- افغانستان، شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر
( 7)- ص 89 «دستنامهء آموزشی حقوق بشر» چاپ اول: 1384، کابل- افغانستان، شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر
( 8)- ص 107 « «دستنامهء آموزشی حقوق بشر» چاپ اول: 1384، کابل- افغانستان، شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر
( 9)- ص 201 «دستنامهء آموزشی حقوق بشر» چاپ اول: 1384، کابل- افغانستان، شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر
( 10)- ص 215 «دستنامهء آموزشی حقوق بشر» چاپ اول: 1384، کابل- افغانستان، شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر
( 11)- ص 225 «دستنامهء آموزشی حقوق بشر» چاپ اول: 1384، کابل- افغانستان، شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر
( 12)- ص 253 «دستنامهء آموزشی حقوق بشر» چاپ اول: 1384، کابل- افغانستان، شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر
( 13)- ص 225 « ایمان و آزادی» ( تیوری آیدیال و واقعیت در شریعیت)، مؤلف: دای فولادی، چاپ اول: بهار 1382
( 14)- ص 228 « ایمان و آزادی» ( تیوری آیدیال و واقعیت در شریعیت)، مؤلف: دای فولادی، چاپ اول: بهار 1382
( 15)- ص 239 « ایمان و آزادی» ( تیوری آیدیال و واقعیت در شریعیت)، مؤلف: دای فولادی، چاپ اول: بهار 1382
( 16)- ص 54 « ایمان و آزادی ( تیوری آیدیال و واقعیت در شریعیت) »، مولف: دای فولادی، چاپ اول: بهار 1382، نشر بنیاد انکشاف مدنی.
( 17)- ص 54 « ایمان و آزادی ( تیوری آیدیال و واقعیت در شریعیت) »، مولف: دای فولادی، چاپ اول: بهار 1382، نشر بنیاد انکشاف مدنی.
پيامها
20 فبروری 2008, 09:03, توسط بکتاش
جناب آقای ارزگانی نویسنده خیلی خوب است اما درهمین سایت اگر متوجه شده باشند عکس های کثافت ونبود یک نظافت شهری در پایتخت کشور افغانستان این را میرساند که درجامعه ما ابتدائی ترین حقوق انسانی که عبارت است از نظافت وحفظ محیط زیست است که ما فاقد آنیم.
بناء صحبت از زن سالاری ومردسالاری اندک قبل ازوقت است.
23 فبروری 2008, 03:04, توسط عارف
آقاي بكتاش‚
پس از نظر شما صحبت در باره حقوق زن حتي پايين تر و بي ارزشتر از كثافات شهر كابل است؟
بنازم اين منطق (مردانهء) شما را !!!
احترام
20 فبروری 2008, 10:11, توسط سلیمه
اگر در شورای ملی ما تنها "مرد سالاری" حاکم میبود دنیا گل و گلزار بود و حرفی وجود نداشت. شاید در پارلمان انگلستان و سویدن و امریکا هم مرد سالاری حاکم باشد. اگر نوشت که در شورای ملی افغانستان "مرد سالاری" حاکم است، این در واقع ناز دادن و ستودن این شوراست.
اما واقعیت اینست که در شورای ملی افغانستان "خرسالاری" و "جانور سالاری" حاکم است که بر اساس همین واقعیت ملالی جویا آنرا بدرستی "طویله" نامید. حتی در طویله نامیدن هم دیدیم که وی مورد انتقاد تعدادی زیادی از هموطنان واقع شد که برایش گفتند تو به حیوانات توهین روا داشتهای چون افرادی چون سیاف و محقق و ربانی و ..... بدتر از حیوان هستند.
پس آقای ارزگانی، اگر کسی بخواهد که شورای ملی را سفیده مالی کند و برایش حیثیت و آبروی کمایی کند، درینصورت انتقاد را به این صورت مطرح میکند که گویا در شورای ملی ما مرد سالاری حاکم و باید جای آنرا مردم سالاری بگیرد.
از یک مشت عناصر جاهل، خاین، جنایتکار، قسیالقلب، مافیایی تبار و .... (منفی چند نفر انگشت شمار) انتظار نداشته باشید که مردم سالاری را حاکم سازند، اینان جمع شده اند که بر جنایات خود پرده بیاندازند، قوانینی به نفع باندهای خود طرح کنند، جیب های خود را پر کنند و در آخرین تحلیل دموکراسی اهدایی امریکا را به نمایش گذارند، دموکراسیای که بدتر از فاشیزم هیتلری عمل میکند.
از یک روشنفکر افغان انتظار نبود که اینقدر ساده نگر باشد و تحلیلش در این سطح پایین تر از مردم باشد.
دیروز در تلویزیون طلوع مصاحبه با یکی از معلولین جنگ را شنیدم که در جواب به این سوال که از دولت چه درخواستی دارد گفت: "این دولت به مردم هیچ کاری نکرده و به هیچ وعده هایش وفا نکرده بنا من هم هیچ درخواستی از این دولت ندارد." این منتها درک مردم را از وضعیت حاکم و از دولتمداران میرساند، اما آقای سخی ارزگانی هنوز عامیانه برخورد دارد و مشکل پارلمان را در مرد سالاری میداند که گویا فقط یک "م" با مردم سالاری فاصله دارد و بس که انشالله به زودی به آنهم نایل خواهیم شد!!!
20 فبروری 2008, 14:21, توسط پیردانا
آقای ارزگانی نوشته شما را خواندم اما:
1. شما بسیار طولانی و ملال آور مینویسید. بهتر است در مورد شیوه نگارش تان تجدید نظر کنید و به جای طول و کمیت به عرض و کیفیت نوشته هایتان بپردازید.
2. شما معلومات و احساس خوب دارید ولی قلم شما بدجوری می لنگد با احترام قلم جنابعالی پیر شده ولی میرنشده است.
3. شما وبسایتی گشوده اید به نام نامی کاتب ولی درج عکس شما در هرگوشه وبسایت و نبود مطلبی راجع به کاتب شخصیت و نیت شما را سخت زیر سوال میبرد... خیلی از دوستان باوردارند که شما بیش از حد به خود علاقه مند هستید و عاشق قیافه و عینک تان هستید.
4. به جای نوشتن مطالب دراز با عنوان کم جاذبه مطلب خوب ولی کوتاه بنویسید چه گفته اند: کم گوی و گزیده گوی چون در/ تا زاندک تو شود جهان پر.
21 فبروری 2008, 12:45, توسط ارغون
سلام به همه خوانندگان !
من با تائید پشنهاد اول - دوم وچهارم آقای پیر دانا که من نمیخواهم دوباره آن ها را تکرارکنم و پشنهاد جدید من به آقای ارزگانی این است که سایت کاتب هزاره را مانند تعویذ و طومار دراز نموده اید خواهشمندم هرچه زودتر مقاله های نشر شده را در آرشیف و بخش ها ی مربوطه آن جا بجا نمائید . اگر این کار را نمی توانید سایت را بسته کنید که ریشخند دیگران نشوید. چون دیگر سایت ها بالای نکات منفی و کمبودیهای سایت شما تبصره منفی در خفا میکنند. . به جای نوشتن مقاله های بی محتوی انرژی خود را بالای ترتیب و تنظیم سایت مصرف نمائید که سایت شما شهرت خوب تر پیدا کند .ارغون از دشت برچی کابل
آنلاین : حاکمیت مرد سالاری بجای حاکمیت مردم سالاری در شورای ملی افغانستان
23 فبروری 2008, 02:33, توسط عارف
آقاي ارزگاني‚
من مقاله هاي شما را در سايت گفتمان ميخواندم و بسيار خوش ميشدم كه لاعقل يك مرد افغان به خود زحمت ميدهد و در باره همه ظلم يكه بالاي زن افغان ميشود‚ چيزي مينويسد( خودم متاسفانه اين كفايت را در خود نميبينم).
اما درين مقالهء تان در آخر امر باز هم همين زن بدبخت افغان را مسؤل سرنوشت تارش مينماييد. بدون آنكه متوجه شويد كه “ با چند تا گل بهار نميشود“‚ آنهم “گل“ هايكه اكثريت شان بالاي لجنزار بنيادگرايان و جنگسالاران روييده اند و وابستگي مستقيم حزبي‚ قومي وغيره.... به آنها دارند.
يگانه زني را كه صداي واقعي زنان ستمديده اين وطن را در پارلمان انعكاس ميداد‚ به بيرون راندند. توقع شما از ديگران به نظر بنده معقول نيست.
احترام