آدرس
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دورد برانکه دوستم می دارد وانکه بیزار است از من
عرض به حضور شما اینکه مدتی به اعماق زمین و به اعماق اقیانوس ها سفر کرده
بودم . سفر خوبی بود . بهترین سفر زندگی ام . با جاذبه هایی بی بدیل و
ناشناخته هایی به شکل دیوانه ای کننده ای بکر. و من که سالهاست در سفرم .و
راستی این سفر بیش از هر زمانی به من ثابت کرد که جنون دربدربودن در خون من
است و چه کیفی دارد این جنون !!!
از دوستانی که به خانه ام می امدند و مرا نمی یافتند در این مدت جهانی سپاس .
حالا در انطرف دنیای شما دقیقا خانه کرده ام . جای خوبی است حد اقل برای من که
در این سالها در سرمای سیبری به یک آفتاب پرست به تمام معنا تبدیل شده بودم .
هر روز صبح که بیدار میشوم اولین کاری که بعد از به مدرسه فرستادن بچه هایم می
کنم این است که به حیاط میروم و آفتاب صبحگاهی ای را که نصیب آن روز صبح من
است دلی سیر سیاحت میکنم .
و این شهر که ساکنم در آن (!!!!!!!) شبیه شهری است که کودکی ونوجوانی ام را
دران گذرانده ام ضمنا. هوایش و پرندگانش بیشتر البته .
اما حالا شاید از هر زمانی غریب تر شده ام . روح سرگردانی که به خاکی تعلق دارد و
از آن خاک بدون آنکه دلیلش را خودش هم درست بفهمد اینهمه گریزان است.
و راستی که بی وطن تر شده ام حالا.
بعد از مدتی گرفتاری هایم که کمتر شد به این خانه سر و سامانی تازه خواهم داد و
سعی خواهم کرد که مرتب تر و بیشتر بنویسم .این نوشته را فقط برای دوستانی
گذاشته ام که حد اقل می خواستند یا میخواهند بدانند من در کدام خیابان متروکه
ی این دنیا مسکن گزیده ام که اینهمه گم بودم مدتی؟
من حالا در استرالیای جنوبی شهر آدلاید هستم و همه چیز همان قدر مرتب است که بود.
آنلاین : http://badhayehamvare.blogfa.c...