مکثی برتازه ترین نصیحتهای پدرانهء سرلوج مرادزی به همفکرانش
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کسانیکه درشهراستوکهولم دربعضی محافل وګردهمایی ها ، فرد بیمار وعقده مندی بنام سرلوج مرادزی را دیده باشند میدانند که فوتوی وی که درسایت دعوت به نشر رسیده است یک فوتوی جعلی بوده واز خود وی نمی باشد. من خودم ازجمله کسانی هستم که وی را درلندن درجرګهء اوغانهای لر وبر یا مجمع عشایر اوغانهای افغانستان وپاکستان ازنزدیک دیده ام وبا جرأت ادعا کرده میتوانم که چهره وقوارهء اصلی وی با فوتوی موجود وی درسایت های تول اوغان ولر وبر و دعوت وافغان جرمن فرق فاحش دارد.
ولی بهرصورت ازین موضوع هم اګر بګذریم ، وشخصیت سیاسی این آقا را از خلال نوشته هایش به کنکاش بګیریم ، این مطلب برای ما روشن میګردد که سرلوج مرادزی مانند بقیه فاشیستان پشتونی درنګارش مقالاتش خودش را ملزم به رعایت اخلاق وآداب نویسنده ګی ، عرف وعادات اجتماعی نمیداند، هرقدر باد وبخاری که در بدن دارد آنرا علیه مخالفانش به بدترین الفاظ وخشن ترین کلمات غیر ادبی خالی میکند، وتا یکی دو هفته خودش را آرام وراحت احساس می نماید. البته این تنها ویژه ګی آقای سرلوچ مرادزی نیست، بلکه میتوان ګفت که این قاعدهء عام تمام فاشیستهای لجام ګسیختهء افراطی پشتون است ولو اګر چپګرا باشند ویا راستګرا، اګر زن باشند ویا مرد، اګر اخوانی باشند یا سیکولار، زبان نوشتاری وګفتاری آنها یک زبان خشن غیر مودبانه وبازاری بوده واز اول مضمون الی اخیر آن ، غیراز از دشنام وتوهین به اشخاص وجریانهای سیاسی مخالف چیز دیګری دستیاب نمیګردد.
یک مثال کوچک از اخلاق نویسنده ګان زن پشتون ، خانمی در آلمان بنام عالیه راوی اکبر که درین اواخر مضمونی را در پورتال افغان جرمن به نشر سپرده است می باشد، خانم عالیه راوی اکبر تازه ترین مقالهء خویش را زیر عنوان:
دخپلی ادی له میړه څخه غوښتنی نګاشته است که ترجمهء فارسی آن میشود: درخواست از شوهر ننهء خود. اینجا منظور خانم میرغضب همانا مذاکرات سناتور امریکایی با رهبران ائتلاف ضد طالبان است که خشم وی را برانګیخته است وسناتورهای امریکایی را شوهران ننهء رهبران ائتلاف ضد طالبان معرفی کرده است.
اما این را این خانم از خودش نپرسیده است که این سناتورها که تا دیروز نا آګاهانه وکورکورانه، پشتونها را اکثریت قومی وباشنده ګان اصیل وبومی این سرزمین میدانستند و ذریعهء چرخ بالهای نظامی به کابل دیسانت می نمودند آنوقت مګر شوهر ننهء آنها نبودند که حالا صرف بخاطر یک مذاکرات عادی، صفت شوهر ننهء دیګران را کسب کردند؟
بهرترتیب، این یک نمونهء کوچکی از اخلاق نویسنده ګی زنانهء پشتونی بود که خدمت خواننده ګان عزیز تقدیم ګردید چه برسد به مردهای آنها نظیر سرلوچ، ګلبدین حکمتیار وقریب رحمن سعید واسماعیل یون وغیره که همیشه درنوشته های شان ازکلمات مشابه نظیر لنده غرها، احمق ها، آدمخورها وغیره کار میګیرند، وبا بکاربګیری این کلمات دعوای ادب وتربیه و اخلاق وبردباری و نویسنده ګی هم دارند. من میګویم که اګر چارنفر نویسندهء با ادب وباتربیه ای دیګر، نظیر این آقایون وخانمها در آسمان ادب وفرهنګ پشتو ظهور کند، دنیا ګل وګلزار خواهد شد واین آسمان پر ستاره ، تنها به چهار ستارهء بزرګ چون : حبیبی وبینوا والفت ورشتین محدود نخواهد ماند. خداوند آسمان ادب وفرهنګ پشتو را از ستاره های معاصر نظیر عالیه راوی اکبر وسرلوچ واسماعیل یون وګلبدین حکمتیار وسعید صاحب محروم نګرداند وفروغ این ستاره های درخشنده را هرچه بیشتر پردرخشش سازد. اما یک مسأله را نباید فراموش کنند که دوزخی بودن زبان پشتو حرف مفتی نبوده ونیست. این ضرب المثل که زبان پشتو زبان دوزخ است بخاطر این بوده است که این زبان، زبان خشن وزورګو می باشد وجلوه های مهربانی وعطوفت درآن بچشم نمیخورد ولی سرتمبګی ولجاجت پشتونها باعث شده است که درین اواخر مردم ازبکارګیری این صفت خود داری ورزند.
ورنه چه ضرورتی داشت شاعر عرب تباری مانند ګلپاچا الفت که این شعر را بسراید؟
- اغیار وائ چی دا د دوزخ ژبه ده
- خو زه به دپښتو سره جنت ته ځمه
- اغیار میګوید که پشتو زبان دوزخ است
- ولی من با پشتو به جنت میروم.
خدا نصیب کند.
اینکه خود زبان پشتو طبیعتا وذاتا ، یک زبان غیر ادبی ، خشن، بی قاعده وزورګو می باشد یک مصیبت اما زمانیکه این زبان ازطرف فاشیستان پشتون، وسیله ای برای ابراز احساسات خشن وزورګویانه آنها بکار میرود، مصیبت را ده چندان می سازد. درآنصورت باید ګفت وای بحال آن بیجاره ای چون پرویز بهمن مسکین که لاطائلات زورګویانه وغیر ادبی این اشخاص را میخواند وآنرا بخاطر روشن ساختن ذهن خواننده های کابل پرس? به زبان انسانی فارسی برګردان می نماید.
..
همتم بدرفهء راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره منزل ومن نوسفرم.
سرلوج مرادزی ازنویسنده ګان چپګرای پشتون است که اکنون جبر زمان وی را درقطب مخالف اسلامګرایان قبیله ایی، ونیز درمقابل اشخاص وافرادی مانند پوهاند روستار تره کی قرار داده است . مرادزی، بخاطر اینکه اختلافات قبیلوی داخلی میان خود پشتونهارا برجسته نسازد، درنوشته هایش ګلبدینی ها وپشتونهای طالبانی را نظیر شاه محمود حصین وقریب رحمن سعید وپوهاند روستار تره کی نام نمی برد ولی نظریات شان را به شیوهء خاص خودش نقد می نماید.
چنان معلوم میشود که حوادث وتحولات اخیر درمنطقه، خصوصا موضع ګیریهای صریح وتند سناتور امریکایی آقای دانا روهرا باکر، بالای روحیهء قومی پشتونهای طالب پرور وطالب ستیز تاثیرات فوق العاده ای خویش را بجا ګذاشته است و پشتونها را در دوقطب مخالف قرار داده است.
استاد روستار تره کی وآقای حصین وغیره که تاهنوزهم سنګ دفاع ازطالب را به سینه می کوبند وطالب را جریان مقاومت ملی میخوانند، حالا تنها با انتقادات واعتراضات غیر پشتونها مواجه نیستند بلکه مجبوراند با اشخاصی مثل سرلوج مرادزی نیز پنجه نرم نمایند.
چپګرایان وسیکولارهای پشتون، تازه به سر عقل آمده اند که سوختاندن مکاتب دخترانه وپسرانه درساحات پشتون نشین جنوب چقدر بر آیندهء پشتونها زبان بار بوده است.
قیام مسالمت آمیز مردم اندړ دراستان غزنی علیه طالبان ، چپګرایان پشتون را جرأت داده تا هرجه رساتر صدای شانرا علیه طالبان وطالبان نکتایی دار دراروپا بلند نمایند.
ولی با تمام این اختلافات ژرف، همهء آنها دریک نقطه باهم توافق نظر دارند که طالبان نیز باید بحیث یک ګروه سیاسی مستقل شامل پروسهء دولت داری ګردد.
آنها درین نقطه ازیکدیګرشان نمی پرسند که آیا طالبان با آن سابقهء جنایت وآدمکشی وتصفیه های نژادی که درحق سائر ملیت های ساکن این کشور ودرحق زنان نموده اند وتا حالا نیز به همان رفتار ها خودشان را متعهد میدانند سزاوار داخل شدن درپروسهء دولتداری می باشند ویانه؟
این پرسش را هردو جناح طالب پرور وطالب ستیز پشتون بدلیل اشتراکات قومی وقبیلوی با طالبان مطرح نمی سازند.
تمام موارد فوق را حالا بیائید که در طرح اخیر فضلیت مآب، فاشیست محترم سرلوج خان مرادزی به مطالعه بګیریم که ایشان چه فرمایشاتی دارند و ازخامهء زیبای شان چه تراوش نموده است. جیزیکه مایهء تعجب من ګردیده است که آقای سرلوج مرادزی با این زبان ادبی خشن وافکار قرون وسطایی اش بازهم خواهان حل مشکلات ملی از راه های مسالمت آمیز وایجاد ګفتمان سالم میان ګروه های سیاسی مختلف در داخل افغانستان ګردیده است . ایشان فرموده اند که افغانها!!! باید اختلافات داخلی شانرا کنار ګذاشته وباهم یکی شوند.
من این را ندانستم که آیا منظور ایشان از کلمهء افغانها همانا پشتونها است یا غیر پشتونها. ولی هرچه باشد، قسمت اخیر این نوشته هم قابل خواندن است وهم قابل ترجمه. من این قسمت را ابتدا تقدیم خواننده ګان عزیز می نمایم. وبعد پرسش وتبصرهء خودم را ازخلال این جملات مطرح می سازم. مرادزی صاحب می نویسند:
که د ملي ستونزو د حل لپاره د تاوتریخوالې څخه کار واخلو او هغه تبلیغ کړو ، موږ بېرته د ۱۹۹۲ او ۱۹۹۶ کلونو پیرته ورننوځو چې اوس نه په کور دننه او نه په نړیواله کچه په داسې چاپیریال کې ژوند کوو . که زموږ ځیني روشنفکران طالبانو ته پنا یوسي او د کورنیو ستونزو د حل لپاره سترګې د طالبانو ملاتړ ته ونیسي ، موږ په حقیقت کې د نورو لپاره هم دا زمینه برابروو چې هغوی نظارشورا ، جمعیت او نورو سړیخورو ډلو ته پنا یوسي. په دې صورت کې به جګړه او کورنی تاوتریخوالی تل ژوندی وی، توندلارې ډلې به په ملت او هیواد سوداګري کوي او موږ به يی یوازې ننداره کوو .هڅه باید دا وشي چې په هیواد دننه د هر ډول جګړې او تاوتریخوالي مخه ونیول شي . ملي ستونزي یو په یو بیان او ښکاره شي او د اوسني چاپیریال د ارونو سره سم ورته د حل لار ولټوو. په افغان دولت کې مافیايی جهادي ډلګۍ دومره غښتلي نه ده ، ښايی شمیر يي ۱۰۰ ــ ۲۰۰ تنو څخه زیات نه وي چې موږ هغه د سوله یزه مبارزو په لارو ، لری نکړی شو. بلخوا ستونزه ټوله هلته نه ده ، بلکې لویه ستونزه د سوله پالو او دیموکراتو ځواکونو بېتفاوتي او بې اتفاقي ده چې د مافیايي کړیو عمر يي اوږد کړیدی .
نن نړیواله ټوله هم په سیمه او افغانستان کې د پاتېدو لپاره په توندلارو مذهبي ډلو او افغان دولت کې په جهادي سرتمبه ډلګیو ډده نه شي لګولای . روشنفکران باید دغه سنګر له توندلارو څخه ونیسي.
اوس ددې وخت رسیدلی چې په کور دننه د ټولو ناخوالو او فاسدو کړیو په وړاندې هڅې غښتلې او پیاوړې شي .»
ترجمه:
اګر برای حل مسایل ملی خویش از تند روی وخشونت کار بګیریم، وخشونت وتندروی را تبلیغ نمائیم ، بعید نیست که ما به سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ دوباره بازګشت خواهیم نمود، (یعنی جنګ داخلی براه خواهد افتید)
درحالیکه ازنظر امکانات وایجابات زمان نه شرایط داخلی ونه هم شرایط بیرونی برای این بازګشت مساعد است. اګر تعدادی از روشنفکران ما به طالبان پناه می برند وبرای حل مشکلات جشم براه پشتیبانی طالبان میباشند، درحقیقت ما با این کار خود برای دیګران نیز به شکل غیر مستقیم این زمینه را مساعد می سازیم تا به ګروه شورای نظار وجمیت اسلامی ودیګر ګروه های آدمخور پناه ببرند ودرینصورت سلسلهء جنګهای داخلی برای همیشه ادامه پیدا خواهد نمود و ګروه های افراطی با استفاده ازین فرصت، به تجارت سیاسی موجود خویش بالای ملت ومردم همجنان ادامه خواهد داد، وما صرف تماشاچی باقی می مانیم، باید تلاش صورت بګیرد تا در داخل کشور از افروختن هر نوع جنګ داخلی جلوګیری شود، مشکلات ملی باید یکایک تشریح وروشن شوند وراه های حل مقتضی ومناسب را مطابق ایجابات زمان دریابند. این موضوع سخت حایز اهمیت است که دانسته شود امروز درچارجوب تشکیلات دولتی درکابل، میزان قدرت ګروه های مافیایی جهادی آنقدرها هم بزرګ نیست، امکان دارد که میان ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر درتمام رده های دولتی جا خوش کرده باشند این ها به آن اندازه قدرتمند نیستند که برای ما دور ساختن آنها از روی صحنهء سیاسی ، ازطرق مسالمت آمیز کدام کار مشکل باشد.
ازجانب دیګر تمام مشکلات ما ، تنها موجودیت این جنګ سالارها درساختار دولتی نیز نیست بلکه مشکل اصلی، بی تفاوتی عناصر دموکرات وصلح طلب است که باهم در اختلاف وکشمکش به سر می برند که این موضوع عمر ګروه های مافیایی را دراز میسازد، امروز سازمانهای بین المللی نیز با اطمینان خاطر بالای ګروه های جهادی افراطی ومافیایی سرمایه ګزاری کرده نمیتوانند ، روشنفکران باید این سنګر را از جهادی های افراطی وجنګ سالارها بګیرند، حالا زمان آن فرا رسیده است که تلاشها بخاطر ازمیان برداشتن ګروه های افراطی ومافیایی جهادی وتمام حلقات فاسد اداری در داخل کشور هرجه بیشتر قوی ګردد»
حالا قبل از ارائهء هرنوع تبصرهء اضافی، پرسشی که باید از آقای مرادزی درین زمینه شود این است که اګر تمام افغانها باهم متحد شوند، آنانی را که ایشان به لفظ (دیګران) یاد کرده اند وزمینهء پناه بردن احتمالی شانرا بدامن شورای نظار مطرح ساخته اند اینها کی ها اند؟ آیا این (دیګران) شامل نام مبارک ( افغان) می شوند ویا نه؟ واما تبصره ای را که باید پیرامون این طرح عقلانی ومتمدنانهء آقای مرادزی باید نمود این است که عوامل وانګیزه هایکه مرادزی صاحب را وا داشته است تا سخن ازحل مسالمت آمیز بزنند، همانا موضعګیریهای تند آقای روهرا باکر، سناتور امریکایی است که دیګر خواستار تداوم سلطهء تګ قومی درافغانستان نیست. اوخواهان ایجاد تغیرات اساسی درساختار نظام سیاسی آیندهء افغانستان بوده و میخواهد که اشتباهات ګذشته اش را مبنی بر دفاع کورکورانه ازیک اقلیت قومی حاکم درتاریخ افغانستان تلافی نماید. روی همین منظور وی حالا خواهان ایجاد نظام غیر متمرکز در داخل کشور شده است واین موضوعی است که حالا تمام شئوونیستهای قبیله را به تشویش و اضطراب انداخته است.
ورنه کور هم میداند که فاشیسم پشتونی در هیج مرحلهء تاریخ ودرهیج نقطهء ازنقاط حوزهء جنوب شرق آسیا از خود ملایمت ونرمش نشان نداده است ونمیدهد.
فاشیسم پشتونی درتمام قالب های فکری ، اګر درقالب افکار قرون وسطایی خوشخالخان خټک ظهور کرده است ویا هم درقالب افکار ملی ګرایی محمدګل خان مهمندی ویاهم درقالب افکار اسلامګرایی طالبانی وګلبدینی ویاهم درقالب افکار سیکولاریستی داوودی وغفار خانی وامینی وتره کی وغیره همه وهمه با زبان تفنګ وکشتارعلیه خلقهای غیر پشتون سخن زده است.
درحقیقت میتوان ګفت که عقلانیت پشتونی با ګفتمان و.سیاستهای مسالمت آمیز سازګاری ندارد. بهترین نمونهء خشونتهای قومی پشتونی را خارج از افغانستان حالا دربزرګترین شهر تجارتی پاکستان یعنی کراچی میتوان مشاهده کرد. درآنجا بقایا و پیروان افکار خان عبدالغفار خان زعیم ملی پشتونها سهیم درپروسهء اداری وسیاسی دولتی پاکستان خصوصا درشهرکراچی میباشند ولی روزی نیست که درشهر کراچی میان مهاجرین هندی تبار وپشتونهای ساکن منطقه کشتار های نزاد پرستانه رخ ندهد.
در ماه جنوری سال ۲۰۱۲ میلادی، این قلم خود سفری به کراچی داشتم وازنزدیک شاهد وضع بودم، زمانیکه ازترمینال فرودګاه کراچی خواستم خارج شوم، تاکسی رانها اطرافم را ګرفتند تا مرا به منزلګاهم برسانند، ولی زمانیکه یک تاکسی ران هندی تبار دانست که مقصد سفرم کجاست از بردن من خود داری ورزید، من که علت را پرسیدم وی ګفت که درآن نقطه پشتونها زنده ګی میکنند وما هرګز آنجا رفته نمی توانیم. ګلستان جوهر منطقه ای است که درآن طبفات متوسط وهمجنان اشراف پاکستانی ازنژادهای مختلف زنده ګی داشتند ولی حالا دراثر بروز خشونتهای فرقه ایی ونژادی، اردو زبانها ومهاجرین هندی تبار آنجا را ترک ګفته ومنازل خویش را یا به قیمت ارزان فروخته اند ویاهم آنرا به یکی از دوستان وآشنایان پشتون تبار شان بطور امانت ویا تحفه سپرده اند تا درآن زنده ګی نمایند. زیرا آنها درمنطقه ایکه درآن پشتونها وافغانها زیست نمایند، هرګز احساس امنیت نمی نمایند وهرلحظه احتمال حمله برخانه وناموس آنها موجود است.
امروز شهر کراچی ، به شهر دزدان، آدمکشان، اختطاف چیان انسانها تبدیل شده است که عامل اساسی درګیریهای نژادی ، پشتونها می باشند. با وجودیکه حزب نشنل عوامی پشتون بریاست شاهی سعید در دستګاه قدرت ایالتی سند نقش اساسی دارد ولی به هیج صورتی برای پایان دادن به این تنش های قومی ګامی برنمیدارد. چندهفته ای را که درشهرکراچی ګذراندم ، وضعیت سالهای نود میلادی درکابل در ذهنم دوباره زنده ګردید، آن سالها که شهرکابل آماج راکت پرانی های نخست وزیر انتصابی آقای ګلبدین حکمتیار قرار داشت وهمان راکت پرانی ها سبب بی ثباتی و بی امنیتی درتمام شئون زنده ګی شهریان کابلی ودرمجموع درکل افغانستان ګردیده بود، حالا همان وضعیت را با اندک تفاوتهای میتوان درشهر کراچی بچشم سر مشاهده نمود. درآن سالها مردم عادی وشهروندان کابل، همه منتظر حل اختلافات رهبران جهادی ازطریق مذاکره وګفتګو می بودند وهرروز به رادیو ګوش میدادند که مګر کدام مذاکراتی میان رهبران تنظیم ها در داخل ویا درخارج برګزار شود ورهبران جهادی خصوصا ګلبدین حکمتیار از لجاجت وسرتمبګی خویش پائین بیاید، ولی بعداز ختم هر مذاکره وتفاهمی ، حوادث بدتر از ګذشته انکشاف می نمود. حالا این وضعیت را درشهرکراچی دیدم که مردم هرروز به نشرات رادیویی محلی ګوش میدهند تا مګر میان طرفین درګیر کدام توافقی حاصل شود که دیګر غیر نظامیان وافراد عادی بخاطر قومیت شان کشته نشوند، ولی تاکنون این آرزوی شان به سراب می ماند، تا حال چندین بار است که افراسیاب خټک وشاهی سعید واسفندیار ولی ونماینده های حزب جنبش قومی الطاف حسین باهم نشسته اند، قسم وقرآن خورده اند تا به جنګهای نژاد پرستانه پایان دهند ولی هرګز موفق نګردیده اند.
شهرکراچی که نخستین پایتخت کشور پاکستان بعداز جدایی ازهند بود، بعداز انتقال پایتخت به اسلام آباد بحیث یک شهر تجارتی وبندری مهم در عرصهء افتصادی پاکستان کما کان باقی ماند. حالا درین شهر بصورت تخمینی پیش از هژده ملیون انسان زنده ګی دارند که مهم ترین نژادها را درقدم اول سندی ها، اردو زبانها، پشتونها و مهاجرین هندی که بعداز ایجاد پاکستان از ایالات مختلف هندوستان به پاکستان کوچیدند تشکیل میدهند. مهاجرین هندی، بیشترینه، قشر نخبه وتحصیلکردهء پاکستان شمرده میشوند که درحقیقت هستهء اصلی بیروکراتهای نظام پاکستان را از قوهء قضائیه ګرفته تا قوهء اجرائیه وهمجنان بخش های تخنیکی در اختیار دارند. پشتونهای کراچی که بیشتر بی سوادها و دوکانداران وصاحبان پیشه های آزاد اند وکمتر علاقه ای به درس وتعلیم دارند، حالا ازپیشرفت ونفوذ مهاجرین هندی در دستګاه دولتی باکستان نګران اند ومیخواهند آنها را با ترور وایجاد رعب و وحشت درمناطق مسکونی آنها ازکراچی بیرون سازند.
مهاجرین هندی تبار نیز مجبور شده اند تا به واکنش بالمثل بپردازند و زعامت یک شخص دائم الخمر وبدماشی مثل الطاف حسین را از لندن بالای خویش قبول نمایند. الطاف حسین که ازنظر مذهبی شیعه می باشد ازبدماشان مشهور شهرکراچی بود که خشونت های تباری وی را اکنون به اورنګ رهبری مادام العمر تبعیدی درلندن نشانده است، او هرباریکه میخواهد با هوادارانش حرف بزند ازطریق تیلفون به شکل مستقیم ازلندن درکنفرانسهای حزبی سخنرانی می نماید وسخنانش با شور وشعف بی نظیری مورد استقبال هوادارانش قرار میګیرد.
تاریخ پاکستان این را ثابت کرده است که هر زمانیکه قدرت دولتی در پنجه های آهنین نظامیان پاکستان بوده است، شهرکراچی نیز شبها وروزهای آرام وبی درد سر را پشت سرګذاشته است وبهمین ترتیب احساسات قومی وملی پشتونها نیز مهار ګردیده است. اما هرزمانیکه نظامی ها یا ارتش باکستان از قدرت کنار رفته اند تنش های قومی خصوصا میان پشتونها وغیر پشتونها درپاکستان نیز بالا ګرفته است. این خود میرساند که مغز وعقلانیت پشتونی با اعمال زور وخشونت ونظام های اقتدار ګرای استبدادی خو ګرفته است، وهیجګاهی با فضای باز ودموکراتیک ومسالمت آمیز سازګار نیست. درصورتیکه پشتونها درکشوری مثل پاکستان با فضای آزاد ودموکراتیک سازګاری روحی ندارند آیا در افغانستانیکه آنها آنرا تنها وتنها خانهء پدری خودشان می شمارند وحق زعامت وحاکمیت را مال پدری خویش می شمارند چګونه میتوانند از راه ګفتمان سالم وراه های سیاسی مسالمت آمیز با اقوام وتیره های دیګر به حل بحران بپردازند؟ کسانی که درقرن بیست ویکم دریک جامعهء کثیرالقومی وکثیرالملیتی مثل افغانستان باور داشته باشند که ارګ بی پشتو مرګ پشتونها بحساب می آید چګونه حاضر به ګفتمان با سایر تبارها وتیره ها می باشند؟داکتر رحمت ربی زیرکیار یکی ازین قماش افرادی است که معتقد است که ارګ بدون زبان پشتو درحقیقت مرګ پشتونها میباشد. معنای سمبولیک سخن این است که پشتونها خودشانرا یګانه ملت مستحق در ارګ ریاست جمهوری میدانند که باید زبان رسمی تمام کشور مانند کشور ترکیه واسرائیل زبان پشتو باشد وزبان فارسی یا به اصطلاح امروزی شان دری صرف زبان اقلیتها میتواند وجود داشته باشد، پاسخ حقیقی به این پرسش که آیا ارګ بدون فارسی ویا ارګ بدون زبان ترکی برای ګوینده ګان این زبانها به چه معنا خواهد بود نزد فاشیستهای پشتونی خیلی ساده است وآن اینکه این زبانها در ارګ های ریاست جمهوری های تاجکستان وایران وترکیه وازبکستان جا دارند هرکسی خواهان آن باشد میتواند به آن کشورها پناه برده ورحل اقامت افګند . اینجا خاک افاغنه است، درخاک افاغنه ارګ آن باید به زبان اوغانی حرف بزند، هرتاجیک وازبیک وهزاره ایکه خودش را افغان نمیداند میتواند به کشورهای همزبان خودش برود. این پاسخ خیلی مختصر ومفید فاشیستهای پشتون می باشد که زیر نقاب وحدت ملی وهمګرایی ملی وایجاد حاکمیت قانون خودشانرا پنهان کرده اند، وباهمین مفکوره تاکنون مقامات سازمان ملل متحد وکشورهای ابرقدرت دنیا را فریب داده اند وحالا آقای مرادزی به آنها توصیه می نماید تا از روشهای افراطی وجنګ افروزانه کار نګیرند تا اقوام غیر پشتون مانند سابق ، غافل باقی بمانند واوغان به سلطهء قومی وفرهنګی خویش کماکان ادامه دهد.
اما آقای مرادزی صاحب مثل اینکه خبر ندارند که یکی ازشعرای فارسی ګوی شبه قارهء هند قرنها قبل برای فارسی زبانها درس داده است که
تواضع های دشمن مکر صیادی بود بیدل
که خم خم رفتن صیاد بهر قتل مرغان است.
یاهو
با احترام
پرویز بهمن
ایمیل تماس:
parvisbehman rocketmail.com
پيامها
1 جون 2012, 09:04, توسط سرور عالم
بیشک د نر بجیه بهمن جانه-
اما دا فاسیشتان هیچ کله انسان نمیشه
1 جون 2012, 19:43, توسط janu
sarwar bachoo braw sare aab goze-ta bezan ke beq-beq konad
1 جون 2012, 20:42, توسط سرور عالم
جانو خان زدم.بق بق هم کرد مگر به اندازه عارق پشتون بوی نداد.
1 جون 2012, 22:48, توسط ولی
عالم جان بیشک۰
ذات ماهی خطا نیایی۰
1 جون 2012, 22:46, توسط ولی
منافق خان (پرویز) باز بوی مرداریته کشیدی۰
بچیم تو که هر قدر سرلوچ و راوی و دیگرا ره پر بتی ستارهً شعر یا ادب پشتو شده نمیتوانند هر وقتیکه به اندازهً ستارهُ شعر و ادب تان (پدرام جان) کدام تا از طرف ما عفید و جفید باز بیا گپ بزن۰ ورنه دهن بسته برایت میزیبه۰
2 جون 2012, 07:24, توسط خ.نبیل (مزاری)
آقای بهمن درود . سپاس از نوشتۀ شما که گاهی غیرتی های نیکری را درد بواسیر گرفته باد و بخار شانرا در گلیم دیگران رها میکنند .
فکر میکنم هدف خان سرلچ خان از اتحاد و هماهنگی اوغانها ، همانا تفاهم و یکجایی بین غلجایی ها و سدوزایی هاست که هردو عشیره اوغان دعوای پادشاهی در اوغانستان را دارند نه اقوام و ملت های باشنده اوغانستان . تا امروز این دو عشیره بخاطر گرفتن قدرت ، دشمنی دارند ، یکدیگر را می کُشند و سراطاعت یکی بر دیگری نمی گذارد . آرزوی خان سرلچ خان اینست که ملیشه های گلبدین صوفی کرینکار غلجایی با طالبهای کور ملاعمرپویلزایی (سدوزایی) یکجا شده قدرت سیاسی را تصاحب نمایند . بخاطریکه این دو گروه آدمکش و غارتگر اوغان یکی بر ضد دیگری بخاطر رسیدن به کرسی قدرت در اوغانستان عمل میکنند و توافق نظر ندارند ، فشاربقایای معده خان بلند رفته و آغاز نموده است به گویا اصلاح نمودن این نقیضه خجالت آور که باعث شرمنده گی و افتیدن شمله نویسنده گان و قلم بدستان اوغانها شده . در حقیقت این آرزوی خان سرلچ خان ندایی است به گلبیدین صوفی کرینکار و کورملاعمر که در گرفتن قدرت باید دشمنی های قبیلوی را کنار گذاشته و یکجایی عمل نمایند تا باشد برگ دیگری از گویا غیرت و اپتخارات اوغانها در پته خزانه دیگری نوشته گردد . فقط همین . شاد و پیروز باشید .
2 جون 2012, 12:10, توسط سرور عالم
مرگ بر افغانستان
زنده باد ایران
چه شعار بازی است مثل دوران خلقی ها و طالبها
سرلوچ مرادزی خودش پرچمی و زنش داکتر زرغونه خلقی امینی و معاون سازمان خلقی زنان در وقت امین بود.
این بی وجدان ها در کاری که هیچ مفاد شان و جمفاد جامعه نیست چرا دست میزنند
_سگان سران قبیله هرکس را قبول کند شیر و پلنگ پرچمی و خلقی را قبول نمیکند.
اینها به ناحق دمبک میزنند.
درود و سپاس به پرویز بهمن که در حقیقت خدمت بزرگ میکند و او غانهای غول را بیدار می سازد.
2 جون 2012, 18:31, توسط farouq
Dastane Karachi Raftanet Doroghhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhh Ast
3 جون 2012, 09:05, توسط baloch
پرویز جان بهمنی که از نامت معلوم میشود که نسل بر گرفته شده از کدام ایرانی هستی ، نتوانستم اراجیف تو را تا آخر بخوانم اما اینکه گفته یی "گرچه اینکه خود زبان پشتو طبیعتا وذاتا ، یک زبان غیر ادبی ، خشن، بی قاعده وزورګو می باشد " این خود پستی و رزالتت را آشکار میسازد و عقده مندی یی که در برابر پشتونها داری . نمیدانم آیاکدام پشتون تهی گاهت را دریده است که چنین عقده مند شده یی؟
3 جون 2012, 12:24, توسط ولی
بلوچ صاحب دقیق فرمودید۰
یک فکاهی خدمت تان تقدیم میکنم خدا کند بی ادبی امرا معاف کنید۰
میګن کشمش هر روز نخود را آزار میداد و بریش میګفت که ( چی پله های کون داری) یا رنګت زرد مثل ګ۰۰۰و واریس) و غیره بلاخره حوصلهً نخود تمام شد و با قهر به کشمش ګفت ( اینموتو ګپها میزنی که د کونت چوبه زدن)۰
حالا بهمن خیل ها که قرنها زیر سوتهً عربها۰ تورکها۰ مغلها۰ افغانها و غیره و غیره استند از دست همین بی شخصیتی و بی ادبی شان است۰
3 جون 2012, 13:03
ولی خان مسلی .
دوقرن است که زجر اوغها سلیمان کوهی را میکشند نه قرن ها در برابر ده هزار سال دوصد سال هیچ است شما نو اهلی شده اید حافظه تان از بابا ها پیشتر را بیاد ندارد مگر پشقل شتر و غار های کوه سلیمان ..
جهانگشایی و شمشیر زنی قرعه بود زور بازو میخواست در انزمان ها کمک گرفتن از اجانب مثل که دوصد سال شما به ان گره خورده لطف نادر شاه افشار , گرگین, انگریز بابا , رنجیت سنگ , بوش, بیلر , عرب از خدا برگشته و پاکستانی ها نمونه ان میباشد .
مردم اصیل این سرزمین این کار های شرم اور که شما بدان سر و کار دارید را قبول نداشتن از همین رو بوده که در جنگ های مغل , انگریز ,عرب , ترک خون مال هستی شان را در حب وطن نثار کرده اند. نادان خیمه نشین , یکصد و هشتاد سال این مردم در برابر عرب جنگیدند بعد انکه مسلمان هم شدند ابومسلم خلافت بغداد را دست به دست از یکی گرفته به دیگری تحویل میداد محمود غزنوی خلیفه بغداد را تهدید میکرد که خاک بغداد را به غزنه میاورم , مردم غور غزنه سال ها هندوستان را زیر سم اسپ شان قرار میداد ...همچنان دها وزیر عالم مشهور در خلافت بغداد داشتند دها عالم بزرگ در بخش های علمی و اسلامی تقدیم جهان اسلام نموده اند محدث قندوزی , تالقانی ,خواجه عبداله , بخاری , ترمذی ,ابو حنفیه, گردیزی ...........مگر نسب "ادی " تانرا دارند.
شما درتبانی با اشغالگران به قدرت رسیده اید از دشمن دین و وطن در حاکمیت ظالمانه تان بهره برده اید نمونه ان عبدالرحمان, نادر , ملا عمر, کرزی , شاه شجاع ... کرزی مگر چند روز قبل نگفت که در توافق ما و امریکا انان از حاکمیت متمرکز یا سوته کراسی اوغانی پشتبانی کرده اند , مگر نگفت فلان امریکایی با ایتلاف شمال میخواهند وطن ما را تجزیه کنند .
گپی که بدان اعتراف کرده یی(..بهمن خیل ها که قرنها زیر سوتهً عربها۰ تورکها۰ مغلها۰ افغانها و غیره و غیره استند از دست همین بی شخصیتی و بی ادبی شان است..) بدین معنی که اوغانها همان پتنه یی هاست نه کل ملت و مردم سرزمین بلا کشیده ما ..
ولی خان نگفتی نرخ زن و تریاک در گراف امسال اوغانی تان چگونه سیر میکند .
3 جون 2012, 20:58, توسط ولی
بی نام بچیم اگر تو جرات میداشتی نامت را ذکر میکردی۰ و یا هم اگر عقل میداشتی یک نام مستعار برایت انتخاب میکردی. بنده به افراد بی غیرت و بی عقل از جواب دادن معذرت میخواهد.
صرف در رابطه به جملهُ اخیرت باید گفت که نرخ تریاک را میتوانی از ماما فهیم خانت پرسان کنی و نرخ زن را هم از مزاری چلو.
3 جون 2012, 21:23, توسط پرویز بهمن
من میخواهم با ولی جان بازبان اوغانی مفاهمه کنم خدا کند که دیګران ازین تبادل نظریات میان من و ولی جان خسته نشوند زیرا زبان پشتو به قول خود بزرګان این زبان پدر ومادر ندارد.
خان ولی خانه وروره!
راسه دخپل بی څایه سرزوری ځخه دخدای او د دغه مظلوم ولس لپاره تیرسه. دا خدای خبر چه څو کاله کیږي جه همدا یوخبر تا ټینګه نیولی چه پلانکی چلو دي اوپلانکی داسی دي اویواڅی یوازنی نر جه نه بل کابل کی مثال لري اونه په بنګاله کی هغه خان ولیخان دي. ته یو وار خپل څان سره سوج وکه چه دومره بی څایه اوتی بوتی چه تا پدغه سایټ کی تر اوسه پوری لیکلی څه کوم مثبته نتیجه تاته اویا نورو خلکو ته ورکړی؟
بیله دی نه جه نور خلک لا تحریک کړۍ او نور هم خلک وهځوۍ چه لا نور هم خپل تحقیقات دقبیلوی ژوند په باره کی غښتلی کړي بل کوم نتیجه تاته درکړی؟
نو دیوخوا زه پخپله ستا ځخه باید ممنون ووسم چه همدا ستا اوتی بوتی دي چه ما دی ته اړه یي چه نور هم خپل مطالعات کړندی کړم اوستا اویا ستانورو همفکرو خلکو په مقابل کی نیعه په نیغه ودریږم خو دبلی خوا تا چه دا نور ورونه ستا په اوتو بوتو وخت ضایع کیږي او ټول کابل پرس? به ښکنڅلو میدان تبدیلیږي نو دا دمنلو وړنده.
نو که ته په ریښتیا دکوم فکر خاوند یۍ نو کوشش وکړه چه خپل مطالعاتوته ادامه ورکړۍ او نور دسپکو اوسپورو خبرو پرڅای قوی دلایل خلکوته وړاندی کړۍ
که څه هم جه اوس هم درته وایم جه پښتو د نور مالو انسانونو ژبه نده، دا ژبه نه مورلري اونه پلار خو هر بلا جه ده بیاهم دیوي ژبی به حیث د احترام او درناوی وړ ده ، نو کله جه د زور خبره راسی جه دیوي ژبی خلک بل خلکو ته ووایي جه زه په زوره دا ژبه پرتا باندی قبلوم ، نو دلته نور خلک هم حق لری جه تاته په پارسی ووایی چه عطایت به لقایت.
نو زما نظر تاته دادی چه کوشش وکړه جه نوی نوی شیان خلکوته ولیکي جه خلک ستاځخه یو سه زده وکي ، په تکراری شیان اوښکنڅلو باندی ستا ښخصیت نورهم ټیټیږي
حافظ وظیفهء تو دعا ګفتن است وبس
درنند آن مباش که نشنید یا شنید
په درناوی
پرویز بهمن
برمنګهم/ بریتانیا
3 جون 2012, 22:33, توسط ولی
نی بهمن خان مبادا که استعمال زبان پشتو بالایت فشار بیارد و منطقت ازین هم ضعیفتر شود و باز مثل بار گذشته رجوع کنی به منافقط۰
بحثرا از سوالی شروع میکنم آن این که تو نویسندهً جیره دست و نصیحت گر پارسی فرمودی که زبان پشتو زبان آدمهای نورمال نیست. میشه مهربانی کنی و کلمهُ نورمال را یک تعریف مختصر کنی؟
۲. من که نه نویسنده استم و نه هم ادیب. آیا کسی که ذرهُ از ادب در وجودش باشد به یک زبان یا قوم توهین کرده میتواند؟
۳. آیا عطایت و لقایت عربی اند یا پارسی؟
4 جون 2012, 07:16, توسط پرویز بهمن
خان ولیخانه وروره!
ماچه ویلی دي چه پښتو نه مور لری او نه پلار، په اساس دشواهدو ویلی دي چه پښتانه پخپله پدی باندی باور لري علت یی دا دي کله جه پښتو ټولنه په کابل کی جوړه سوه، نو د زیار صیب د قوله څخه چه ما اوریدلی دي باید پښتو خپل معیاری شکل پیدا کړي وای .
نو زما وطنداران لکه پینوا صیب اوحبیبی صیب پښتو ته یو نوي لیکدود یا (ګرامر) جوړه کړه، دغه لیکدود دمشرقی والو او پکیتاوالو لکه الفت صیب او ریښتین صیب او نورو دقناعت وړ ونه ګرځید، دوي استدلال کاوه جه اصیل پښتانه او اصیل پښتو به خټیڅ کی او په سویل کی پراته دي، او دغه څلور واړه یاګان په هیڅ صورت دمشرقی اوجنوبی خلکو د ګردود (لهحه) سره مطابقت نلري، نو دهغه وخت نه، بینوا صیب او حبیبی صیب دواړه د زیار صیب له قوله بیخی مایوسه سو اوپښتو ټولنی سره خدای بامانی واخیستی، اوپه زغرده وویله: جه پښتو نه مور لري اونه پلار، دا که هرڅوک وایي جه پښتو تاریخ لري نو مونږ یۍ نه منو او ورسره موافق نه یو ، خدای په امان. هغه وه چه دوی خصوصا حبیبی صیب خپل تحقیقات دکوشانیانو دتمدن به برخه کی شروع کړله او بینوا صیب سیاست ته وا ووښت.
نو پدې اساس زه تاسوته ویلی سم جه هر هغه ژبه جه پخپله ویونکی یۍ ورسره په لیکدود کی توافق ونلري هفه ژبه بالکل د ژوندیو ژبو په کتار کی نه رازي. هغه ته وایي مړه ژبه جه په مرور د زمان له مینڅه ځی، نو هرهغه څوک جه غواړي یو مړه ژبه په زوره بیرته را ژوندی کړي هغه خلک په هیځ ډول نورمال خلک ندي دا خو تر هغه نه بدتره چه وغواړي جه همدغه مړه ژبه پر نورو خلکو وتپي. اوس ته پخپله راته وایه چه آیا دغسی انسانان نورمال خلک دي؟
په درناوی
پرویز بهمن
برمنګهم / بریتانیا
5 جون 2012, 17:16, توسط ولی
بهمن خان من برایت توسعه دوستانه کردم که از استعمال زبان پشتو خودداری کن که حال خرابترا خرابتر خواهد کرد اما تو.......
سوالهای بنده در پیامت جواب نیافته و من به این باور شدم که تو بدون فهمیدن معنی کلمه نورمال از آن استفاده میکنی.
بازسوال میکنم که اگر حبیبی یا من یا کدام نویسنده یا شخص عادی فارسی را زبان دلقکان. مداهان. یا چاپلوسان خطاب کند آیا زبان فارسی چنین زبان خواهد شد؟ و اگر زبان فارسی بالای آذریهای ایران تحمیل شود پس فارسی زبانان به اصطلاح خودت آدمهای غیر نورمال اند؟ این را هم باید بدانی که زبانهای مرده به زبانهای گفته میشود که صرف نامی از آنها باقی مانده باشد که به فضل خدا پشتو از آن جمله نیست. پشتو را میتوان زبان پرورش نشده خطاب کرد نه مرده۰ تو خودت هم نوشتی که آهسته آهسته میمیرد۰
برادر گل!
اگر عمیق فکر کرده میتوانی یا به عوض نطاقی بحث منطقی را پیش برده میتوانی برایم بنویس تا اصلاحات را بوجود بیاوریم و اگر میخواهی تمام وقتترا مصرف به اصطلاح دل خوشک ساختن چند تا مریض روانی کنی باز برو پشت کارت.
5 جون 2012, 18:42, توسط پرویز بهمن
آقای ولی سلام!
اگر ازخلال نوشته هایم برداشت درست کرده باشید من نوشته ام که زبان پشتو زبانی است که درحال مردن قرار دارد. یا به عبارت دیگر زبان درحال نزع میباشد. این را به شهادت وگواهی رجال زبانشناس وشاعرانی چون عبدالباری جهانی میتوانم بصورت مستند برایت بنویسم. لطفا مصاحبهء آقای عبدالباری جهانی را باسایت بینوا بخوانید که خودش اعتراف نموده که تمام شعرسرایی های وی ودیگر همقطاران وی درقرن بیست ویک درزبان پشتو بخاطر نجات زبان پشتو از مردن میباشد.
اینکه شما فرموده اید که زبان فارسی به زوربالای آذریها تحمیل گردیده این خیال باطل شماست آذربایجان بعداز جنگ دوم جهانی به اثر مداخلهء روسها بدوقسمت تقسیم گردید وبعدا روحیهء ملی گرایی علیه حکومت مرکزی درتهران به اثر مداخلهء شوروی سابق دامن زده شد ولی اهالی آذربایجان وشهروندان عادی خودشان رامقهور زبان فارسی نمیدانند بزرگترین رجال وشخصیتهای زبان فارسی ازمیان ترک ها وآذرها قد برافراشته است منظورم نظامی گنجوی میباشد. زبان فارسی را هیچ قومی به زور سرنیزه بالای کسی تحمیل نکرده است.
اینکه این زبان مداحان وچاپلوسان باشد بخاطریکه تعدادی ازبزرگان ادب این زبان در دربارهای شاهان غزنه وسلاجقه مدح سرایی کرده اند نیز درست است. درین هیچ عیبی وجود ندارد که بسیار شعرای زبان دری در دربارهای شاهان به مدح وثنای شاهان پرداخته اند. این چیزی نیست که ازآن بتوان منکر شد.
ولی طبعیت ونرمش این زبان طوری است که حتی سلاطین مغول واعراب وترکها را نیز رام ساخته است وآنها را واد داشته است تا این زبان را درساحات قلمرو تحت حاکمیت خویش رسمی بسازند. ازنظر جغرافیای تاریخی خودت وسعت وپهنای زبان دری را تا حوزه بحیره بالکان وآنطرف تاچین وهند نیز میتوانی بیابی وآثار فرهنگی این زبان را درآثار باقیماندهء فرهنگی دیگران جستجو نمایی.
من بازهم تاکید میکنم که فاشیستان زبان پشتون انسانهای نورمال نیستند زیرا اینها درجهت مخالف آب شنا می کنند. یک زبان درحالت نزع را درقرن بیست ویک بالای دیگران تحمیل کردن وآنرا برچسب ملی زدن وزبان فارسی از دفتر ودیوان یک کشورفارسی گوی برچیدن جز اینکه انسانهای دیوانه وبی شعور این کاررا بکنند کار انسانهای نورمال چنین نیست.
نوت : یک پیام من که عنوانی نادر جان فرستاده بودم تاهنوز نشر نشده است نمیدانم چرا
بااحترام
پرویز بهمن
برمنگهم - بریتانیا
8 جون 2012, 23:55, توسط ولی
وسلام بهمن خان!
تشکر از پیام بهترت. اگر پیامهای بعدی ات هم چنین باشد بنده با ایشان مشکل نخواهد داشت. من با بعضی از نوشته هایت موافق بودم خصوصاُ با انهایکه در بارهُ بعضی کلانکاران بیخبر و کلمات من دراوردی شان در زبان پشتو بود. به هر صورت چند روزی است که از اندازه زیادتر مصروف کارهایم استم ورنه بنظرم از پیام قبلی ام متوجه نقطهُ مهمی شدی (آوردن اصلاحات) که میشود راهگشای بحث خوبی شود. خیر یار زنده صحبت باقی.
به امید همدلی همه۰
4 جون 2012, 06:05, توسط رهگذر(بیخدا)
خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی!
بهمن مینویسد:«بهرترتیب، این یک نمونهء کوچکی از اخلاق نویسنده ګی زنانهء پشتونی بود»
بیجاست، آن بانوی نویسنده نمیتواند از همه زنان پشتون نمایندگی کند. به زبان دیگر شما نمیتوانید شیوه نگارش بد و بیادبانه ای یک شخص را به تیره و تبار او نسبت داده و حکم کلی صادر کنید.
پرویز بهمن مینویسد:«اینکه خود زبان پشتو طبیعتا وذاتا ، یک زبان غیر ادبی ، خشن، بی قاعده وزورګو می باشد.»
بیخود است، زبان وسیله افهام تفهیم و بازگو کردن اندیشه ها است، نمیتواند طبیعتاً و ذاتاً خشن و غیر ادبی و زور گو باشد. بستگی به گوینده و نویسنده آن زبان دارد، اگر نویسنده و یا گوینده زبان فرد دانش اندوخته و با فرهنگ باشد، روشن است که نوشتهها و اندیشه های او در قالب آن زبان ادبی و خردمندانه جلوه خواهد کرد، چه گوینده و یا نویسنده، پشتو زبان باشد و یا فارسی زبان! در این شکی نیست که میان پشتون ها انسانهای فرهیخته و انساندوست و کسانی که به انسانیت میاندیشند وجود دارد.
در کلی نوشته های شما مغلطه کلی گویی و یا« تعمیم جز به کل» بسیار دیده میشود.
4 جون 2012, 07:49, توسط محک باستانی
بیخدا می نویسد:
در این شکی نیست که میان پشتون ها انسانهای فرهیخته و انساندوست و کسانی که به انسانیت میاندیشند وجود دارد.
محک باستانی: یکی ازهمین قماش افراد فرهیختهء پشتون وانساندوست ملابورجان که ګوش وبینی علی مزاری را برید
4 جون 2012, 08:44, توسط Pakhton
پوهاند پر مود بتر وایي : ( هغه وخت باید د راتلونکي په باب له فکر کولو غافل شو چې اصلا راتلونکي وجود و نه لري ...)
بل ځای نومیالی پوهاند ابن سینا وایي : ( که داسې وي چې هېڅ تصمیم نه لرو نو څنګه به سبا ورځ لوی هوډ کوو ؟)
هو! دا رښتیا ده ، که دا ټوله نړﺉ راتلونکي لري ، نو د نړﺉ دغه برخه وګړي ( پښتانه ) هم بې له شکه راتلونکي لری او دا د دغو وګړو حق دی چې د خپلې راتلونکې په باب اندیښنه وکړی او د خپل برخلیک د ټاکلو لپاره فکر وکړي .دا فکر کول تر هر څه لومړی د پوهې او ډله ایزې خبرتیا سره اړخ لګوي او پښتانه حق لري لکه د نړﺉ دا نور ولسونه ځانته رسنئ او د ډله ایزې خبرتیا څانګې ولري .او دا په دې پورې اړه لري چې پښتانه همدا نن د سبا لپاره تصمیم ولري ، چې په پایله کې یې ، سبا ورڅ د لوی هوډ او په زړه پورې برخلیک خاوندان وي .
د لوی افغانستان نړېوال ټلویزیون چې د پیاوړي ژورنالیست ښاغلي محمد طارق بزګر او د هغه د ملګرو په نوښت د جوړېدو په درشل کې دی د دغه شان یو تفکر او د دغه ډول یو تصمیم ځرګندوی دی . او دا هغو پوښتنو او غوښتنو ته یو غوره څواب دی چې له کلونو کلونو راپه دېخوا له هر پښتون سره مطرح وې .هغه چې به مو ویل ولې موږ نشو کولای یو ټلویزیون ته په خپله ژبه ټیلفون وکړو او بېرته په خپله ژبه د خپلو پوښتنو څواب واورو ؟
هغه چې به موږ ویلې ولې زما ماشوم نشي کولای په خپلې مورنی ژبه د ماشوم له نړی ځخه اطلاعات ، پوهه او خبرتیا ترلاسه کړي ؟ هغه چې به مو ویل موږ په خپله ژبه د هیڅ یو ټلویزیون ځخه د علومو په بېلا بېلو برخو کې هېڅ ډول معلومات نشو ترلاسه کولاي؟ نه په زړه پورې پښتو تمثیل کتلای شو او نه پښتو موسیقي ؟ نه په سیالي برابرې خپرونې لرو او نه مو دا د رنګ په رنګ ټلویزیونونو په خپرونو زړه یخیږي ، ځکه دا زموږ په ژبه ده دي ، او دې ته ورته په سلګونو نورې پوښتنې .له نېکمرغه دا دی بزګر صیب او ملګرو یې د وخت دغو پر خای غوښتنو ته پر څای څواب ورکړی او که خدای کول ډېر ژر به پښتانه د خپل نړېوال ټلویزیون خاوندان شي . خو دا کار هله په ښه توګه کیدای شي چې له یوې خوا له بزګر صیب سره مالي مرستو وکړو او دومره پیسې ورته برابرې کړو چې د کمپنئ خاوندانو ته یې د کار په بدل کې وسپاري ، او له بلې خوا باید د دغه ټلویزیون په کار کې موږ هر پښتون ( پرته له توپیره ) د ټلویزیون د خپرونو د ښه خپرېدو او لا په زړه پورې کېدو لپاره د همت او ملګرتیا ملا وتړو ، ځکه که وطن دی خو د ټولو دی او که پښتو هم ده نو دا زموږ د ټولو ده . موږ پوره باور لرو چې دا ځل به موږ دغه ستر تاریخي او ملي یون ته اوږه ورکوو او ټول به په یو لاس لر یو که بر د خپلو په ملیونونو مظلومو ولسونو غوښتنې تر سره کوو
4 جون 2012, 09:13, توسط نادر
آقای بهمن،
خصومت و بی اعتمادی تان علیه پشتون ها و نوشته های شما مرا به یاد سخنرانی های گوبلز (وزیر پروپاگند هتلر) میاندازد. اگر در نوشته های تان عوض کلمه پشتون یا اوغان، کلمه یهودی ها را بنویسیم، یک به یک سخنان گوبلز را تکرار میکنید.
یقین کنید که این قدر احساس بدبینی و بی اعتمادی منجر به مریضی خطرناک روانی میشود، که بیشتر به خود تان و به روابط تان با انسان های اطراف تان ضرر میرساند. بهتر خواهد بود، که جهت تداوی نزد روانشناسِ بروید.
این یک نصیحت بشردوستانه ست، نه طنز یا کنایه.
4 جون 2012, 14:15, توسط خ.نبیل (مزاری)
آقای نادر ! کاش شما که اینقدر دیدگاه های بشر دوستانه داشتید یکبار هم اگر میشد لعنت می فرستادید به آنهایی که پشتوتولنه ساخته بودند ، بر آنهایی که زبان خود را بنام ملی بر دیگران تحمیل می نمایند ، به آنهایی که مالیات برعایدات دولتی را بر غیر اوغانها گذاشته بودند ، به آنهایی که بنام قبایل از خدمت سربازی فرار میکردند ، به آنهایی که غیر از اوغان ، دیگر ملت های اوغانستانی را از حق تحصیل در مکتب و دانشگاه حربی محروم ساخته بودند ، به آنهایی که جنده کوچی و دولک زنی چهار مفعول را بنام لباس ملی و اتن ملی بر دیگران تحمیل نموده اند ، برآنهایی که زبان رسمی یک کشور را غیر ملی و اسلامی میدانند ، به آنهایی که بدون سرشماری شهروندان اوغانستان خود را اکثریت میدانند و غیره و غیره . مشوره دادن مفت آسان است ولی قبول حقیقت و پاسخ گفتن به پرسشها مشکل !
4 جون 2012, 14:43, توسط پرویز بهمن
دوست عزیز نادر جان!
ضرور نیست که خیلی خودرا به کوچهء حسن چپ بزنی بعداز چاپ گوبلزدر آلمان, در افغانستان نیز کتابی بنام دوهمه سقاوی نوشته شده است وتاهنوز بحیث مانیفست فاشیزم پشتونی برسمیت شناخته شده ومورد پسند وتائید تمام پشتونها قرار دارد.
خودت درجهت مخالف آب شنا میکنی همان ضرب المثل مشهور است که آب زور بطرف بالا میلان دارد. حقیقت این است که اگر درکتاب دوهمه سقاوی به عوض هزاره ها وازبیک ها تاجیک ها هریک نام یهود را نوشته میکردند آنوقت دشمنی نویسنده گان آن کتاب علیه اقوام بومی این سرزمین تکمیل میگردید.
این سخن را باید دیگران علیه فاشیستان پشتون بگویند نه برعکس آن.
نادرجان!
اسرائیل مانند پشتونها حق ادعای حاکمیت بالای اراضی دیگران را دارد مثلیکه پشتونها نیز ادعا دارند. فرق میان یهود ها وبشتونها این است که یهودها وجدان بشری دارند ولی پشتونها آنرا نیز ندارند
سه سال قبل زمانیکه توپخانهء اسرائيل همراه با هواپیماهای جنگی نوار غزه را قتل عام میکرد وصحنه های کوچ اجباری ازطریق شبکه های تلویزیون نشرشد چندین خانوادهء بازماندهء یهودی که از قتلگاه ها وکوره های آدمسوزی آشویس جان سالم بدر برده بودند آن عملیات همکیشان یهودی خویش را دراسرائیل محکوم نمودند وازحکومت اسرائیل خواستند به تصفیه های نژادی پایان دهد. درتمام تظاهرات ضد صهیونیستی یهودی های باوجدان وعدالت پسند دوشادوش فلسطینی ها صدای عدالت وحق طلبی را بلند میکنند ولی پشتونها از داشتن چنان وجدانی محروم اند.
اگر خودت دیده باشی که درتظاهرات هزاره ها علیه نسل کشی آنها کدام پشتون اصیل به زبان پشتو قطعنامه ایی را خوانده باشد لطفا آدرس وی را بمن بنویس تا من بخاطر دست بوسی همچو پشتون انساندوست وفرهیخته بروم ودستهایش را ببوسم وبرایش بگویم که حالا بعداز قرنها من گمشدهء خویش را یافته ام .اما اگر این آدرس را نداری خودت را به کوچهء حسن چپ نزن واکت ها واداهای ..... را کنار بگذار.
من علیه هیچ پشتونی نیستم تا وقتیکه پشتون علیه فرهنگ وزبان وحاکمیت سیاسی من نباشد من به برادر بزرگ داشتن ایمان ندارم. میخواهم عدالت ومساوات درجامعه حاکم گردد. هرکه به بهانهء زبان اکثریت وقوم اکثریت وغیره بخواهد بالای من حکومت کند من اورا محکوم می کنم واورا رسوا می سازم.
من هیچگاه دشمنی با انسانی بنام اینکه پشتون باشد ندارم ولی بادیانت پشتون که دین وی پشتونیزم باشد سرسازگاری ندارم وآنرا درهرقالبی که خودش را داخل کرده باشد رسوا میسازم
به امید موفقیتهای مزید
بااحترام
پرویز بهمن
برمنگهم- بریتانیا
5 جون 2012, 08:16, توسط نادر
آقای مزاری،
من به (رهبران سیاسی) آنهای که شما در پیام تان نام برده اید، نتنها لعنت میفرستم، بلکه محاکمه عادلانه این جنایکاران آرزوی من است. گرچه یکی از آنها پدر یا برادر خودم باشد.
مشکل من با انسانهای مانند آقای بهمن درینست، که:
1. ایشان به بهانه جنایاتیکه رهبران پشتون به حق تمام اقوام (حتی بالای قوم خود) روا داشته اند، همه قوم پشتون را از تیغ قلم میکشد. این کلی گوئی ها بوی متعفن فاشیستی میدهد.
2. ایشان مقابل جنایات رهبران غیر پشتون، که درین 35 سال گذشته و همین حالا به حق مردم بیچاره این کشور روا میدارند، چشم پوشی میکند. این یک بام و دو هوا بوی متعفن نژاد پرستی میدهد.
آقای مزاری، تأکید انسانهای با وجدان باید بالای رهبران جنایتکار باشد، نه بالای قوم که این جنایتکار به او منسوب میشود. در غیر آن، اگر تمام مردم افغانستان مانند آقای بهمن فکر کنند، شاید در آینده دور یا نزدیک منتظر سگ جنگی های دیگری در کشور ویرانه ای خود باشیم. اما انسانهای مانند آقای بهمن متوجه این مسؤلیت انسانی و وجدانی شان مقابل مردم ستمدیده این کشور نیستند.
5 جون 2012, 09:33, توسط سرور عالم
زنده باد دانشمند گرامی پرویز بهمن!
شما اوغانها به جای جهل و جهل ستایی کمی مطالعه کنید و به تمدن آشنا شوید.
افغانستان را طوایف اوغانی یهود همانگونه با وحشت اشغال کرد ندکه امروز کوچی ها خر وحشی از دوره ماقبل انسان که اصلا انسان نیستند بهسود را اشغال می کنندد.
پشتون معنای دیگر جز کوچی ندارد
در فرهنگ میمون شاه نیشاپوری از پشتون به عنوان طایفه های وحشی غیر انسانی شبه جزیره اسراییل یاد شده است که توسط پیغمبران یهود نفرین شدند.چون جنس شان غیر انسانی بود.
پشتون یعنی کوچی هایی که شکل انسان را دارند اما خصوصیت انسان را نه!
معنای اصلی پشتون و افغان کوچی است.
منبع انسیکلوپدیای بریتانیکا
7 جون 2012, 15:01, توسط م. اغا
ته يوازی زما په اند له پښتنو سره تعصب لري هرڅه چې په خوله درغله ور پسی ليکی دا ښه کار ندی نور دا بی مورده ليکل بند کړه ددی وطن د زوريدلي ولس د ستونزو دحل په هکله ،د ملي يووالي په هکله يو څه وليکه دا بی معنی شيان د ټولنی په درد نخوری نور ته اختيار لری.
آنلاین : http://sherzad307@hotmail.com
7 جون 2012, 16:15, توسط پرویز بهمن
ښاغلی محمد آقا شیرزاد ډیر ډیر سلامونه می ومنۍ!
ډیر خوشاله سوم چه پس له ډیروخته تاسو یوڅل بیا زما یو مضمون ولوستل اوخپل بیغام مو کیښود،
ګرانه وروره!
هغه څه چه ما پخوا هم تاسوته لیکلی وه اوس یوڅل بیا خپل وړاندیز تکراروم چه زما په نظر یوازنی حل لاره د افغانستان دا دي چه هفه خلقیان چه لاسونه یی د افغانستان د بیګناهو خلکو په وینو سره دي باید محاکمی ته کش سی، آیا تاسو دیو زرغوني خلقي پحیث زما دغه وړاندیز سره موافق یاست اوکنه؟
دتعصب په باره کی باید ستاسو څخه باید وپوښتل شی چه آیا اسمعیل یون، باری جهانی، سرلوج مرادزی اواحمدجان آریوزی اوعالیه راوی اکبر اونورو ډلو ټبلو چه تاسو د دوي مضمونونه پخپل ویبپاڼه کی خپروی آیا دوي دغیر پښتنو په مقابل کی تعصب لري اوکنه؟
که لري آیا دهغوی تعصب روا دي او که ناروا؟
په ډیر درنښت
پرویز بهمن
بریتانیا
7 جون 2012, 22:46
http://www.youtube.com/watch?v...
یاران دغه دی , خوند تی نه واخلی!!! خدای خبر چه د لر دی که د بر!
7 جون 2012, 23:00
http://www.youtube.com/watch?v...
رهروان احمد شاه بابا کبیر , شاگرد گلبدین جان , شاید ولی جان و یا روان جان یا بایانی فاچه گیرد!
"گلشن آرا روان "له خواه .