صفحه نخست > خبر و گزارش > ونیز در سوگ کودک پناهجوی افغانستانی!

ونیز در سوگ کودک پناهجوی افغانستانی!

حالا با مرگ علی که "16" سال سن داشته و تاهنوز کودک بوده است؛ ونیز شاهد دومین حادثه تراژیک پناهجویان افغانستان است. این حادثه شاید برای مردم افغانستان عادی باشد چون مرگ های این چنین با زندگی روز مره ی آنها عجین شده است، اما برای ونیزی ها و در کل غربی ها این یک حادثه ی درد ناک و تکان دهنده است.
بصیر آهنگ
يكشنبه 6 می 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

روز پنج شنبه 14 اردیبهشت/ ثور پلیس بندر ونیز در شمال ایتالیا از پیدا کردن جسد یک کودک افغانستانی خبر داد. پلیس بندر ونیز به خبر نگاران گفت که جسد این کودک افغانستانی را همراه دوتن دیگر دریک صندوق آهنی یافته اند که توسط کشتی از بندر پاترای یونان به ونیز انتقال داده شده بود. کشتی که جسد این کودک پناهجوی افغانستانی در آن یافت شده است، مربوط به شرکت"Kriti" است که کامیونهای باربری و مسافران را از بندرهای یونان به ایتالیا انتقال می دهد.

کاپیتان کشتی"کریتی" قبل از رسیدن به ساحل ونیز از پلیس ونیز برای نجات جان سه پناهجوی یافت شده در کشتی در خواست کمک نموده بود. کاپیتان کشتی گفته است که خدمه های کشتی پس از شنیدن ناله و فریاد این پناهجویان فورا به مسئولین امنیتی وتیم نجات خبردادند و آنها فورا اقدام کردند.

کاپیتان کشتی می گوید "وقتی تیم نجات پس از یک ساعت توانست دروازه صندوق آهنی را باز کند؛ کمی دیر شده بود و هرسه تن از پناهجویان در حالت "کما" قرار داشتند. آنها توانستند جان دوتن از پناهجویان را نجات دهند ولی پناهجوی سومی که کودک 16 ساله بود دیگر شانس زنده ماندن را نداشت".

یک تن از این پناهجویان که تا دیروز در حالت کما قرار داشت، با تلاش داکتران شفاخانه ی شهر ونیزنجات یافته است.این پناهجو حبیب نظری نام دارد و اهل ولایت میدان افغانستان است.

ظهر امروز در شفاخانه ی ونیز بودم و با حبیب نظری لحظاتی صحبت نمودم. نظری از مرگ همسفرش "علی" به شدت شکه شده است و هر لحظه دقایق از هوش رفتن او را به یاد می آود و اشک در چشمانش حلقه می زند. نظری که تازه از حالت "کما" بیرون شده است فقط دو چیز را به یاد دارد و هرلحظه آنرا تکرار می کند: از دست دادن همسر و فرزند کوچکش و پس از آن مرگ همسفرش علی که در آخرین دقایق مرگ آفرین سفر " شهادتین اش را با او یکجا خوانده است".

حبیب نظری می گوید با همسفر و فرزندش کوچکش یک سال قبل وارد یونان شده بود. او نزدیک به یک سال در شهر آتن یونان کار کرد و سه ماه قبل با پولی که سرهم کرده بود ؛ خانم و پسرش را همراه یک گروپ از پناهجویان توسط قایق به طرف ایتالیا فرستاد و خودش به خاطر کمی پول همچنان در یونان ماند. نظری می گوید نمیدانم خانم و فرزندم کجا شده اند و اینکه آیا آنها زنده اند و یانه؟ او می گوید سه ماه است که خانمش با او تماس نگرفته است، از سوی دیگر تلاش بعضی از نزدیکانش که در کشورهای اروپایی زندگی می کنند نیز برای رد یابی آنها بی نتیجه مانده است.

حبیب نظری در باره سفرش می گوید؛ دیگر حوصله ماندن در یونان و کتک خوردن توسط گروه های راسیست و نژادپرست را نداشتم، از سوی دیگر پول زیادی هم نداشتم تا راه های امن تری را جستجو کنم. از اینرو به بندر پاترا رفتم و قاچاقچان با پول کم زمینه سفر من و دوتن دیگر را مهیا کرد.

حبیب می افزاید: قاچاقچیان ما را در داخل یک صندوق آهنی که در زیر کامیون جاسازی شده بود انداختند و دروازه ی آنرا به روی ما بستند. صندوق به اندازه ای کوچک بود که ما حتا خود را تکان داده نمی توانستیم. در کنار هم نشسته بودیم و یک سانتی مترجای هم اضافه نبود تا خود را بچرخانیم. شش ساعت همینطوری گذشت و کم کم تشنگی بر ماغلبه کرد. پس از شش ساعت کم کم اکسیژن هم کم شد و سوراخ کوچکی که در صندوق وجود داشت نمی توانست اکسیجن کافی برای تنفس سه نفر به داخل صندوق انتقال دهد. ما تا وقتی که توان داشتیم تلاش کردیم تا دروازه ی صندوق را باز کنیم ولی تلاش مان به جایی نرسید. وقتی دیگر قدرتی برای باز کردن دروازه را نداشتیم شروع کردیم به داد و فریاد ولی گویی در بیابانی بودیم که هیچکس صدای ما را نمی شنید.

لحظات مرگ آفرین سفر

همه جا تاریک بود علی که کوچکتر از همه بود در کنارم از حال رفته بود، او از من خواهش کرد تا "شهادتین" اش را بخوانم. فریاد می زدیم و در خواست کمک می کردیم. علی می گفت شاید قبل ازمن مرگ من سر برسد چون هیچ توانی در جانم نمانده است. همراه با گریه و ناله علی و همسفر دیگرم نفسم گیر کرد ومن هم دیگر از حال رفتم. آخرین دقایقی را که به یاد دارم کسانی از بیرون کوشش می کردند تا دروازه را باز کنند، دیگر به یادم نیست که چطور شد. فقط علی دیگر تکان نمی خورد و من فکر می کردم که او بی هوش است.

داکتران شفاخانه ونیز، علت مرگ این کودک پناهجو را کمبود آب و اکسیژن اعلان کرده اند. داکتر "استفانو" که مسئولیت معالجه ی حبیب نظری را به عهده دارد، می گوید وقتی نظری را اینجا آوردند؛ در اولین معاینات متوجه شدیم که او به شدت به آب نیاز دارد. داکتر استفانو می گوید حبیب نظری با مرگ فاصله ی خیلی کمی داشت و اگر اندکی دیر تر به شفاخانه می رسید ممکن دیگر زنده نبود.

یک گروه از فعالان حقوق پناهجویان که پس از مرگ علی در این بندر دست به اعتراض زده اند می گویند؛ ونیز در سوگ این پناهجوی جوان قرار دارد و ما از مرگ این کودک به شدت شوکه شده ایم. این فعالان همچنان از سیاست دولت ایتالیا در برابر پناهجویان به شدت انتقاد می کنند.

حوادث درد ناک مشابه

نام پناهجویان افغانستان برای اولین بار در شهر ونیز با مرگ یک کودک 13 ساله پناهجو بر سر زبانها افتاد. این کودک ظاهر نام داشت و در بهار سال 2009 پس از رسیدن در بندر ونیز در زیر کامیون جان داد. مرگ ظاهر برای شهر وندان ونیز بسیار تکان دهنده بود، طوریکه آنها برای چند روز متوالی نسبت به مرگ این کودک پناهجو تظاهرات کردند. شهروندان ونیز آن زمان مرگ ظاهر را با جدیت دنبال کردند وبه خاطر یاد آوری این درد؛ دفترچه خاطرات این پناهجو را به شکل دیجیتال در آوردند و آنرا در موزیم هنر های مدرن در این شهر به نمایش گذاشتند. پس از آن شهرداری ونیز کتابی را برای توضیح مرگ این کودک چاپ کرد و بالاخره پس از شش ماه شهردار ونیز پارکی را در حومه ی این شهر به نام "ظاهر" نام گذاری کرد تا برای همیشه خاطره مرگ این کودک پناهجوی افغانستانی را در این شهر حفظ کند.

حالا با مرگ علی که "16" سال سن داشته و تاهنوز کودک بوده است؛ ونیز شاهد دومین حادثه تراژیک پناهجویان افغانستان است. این حادثه شاید برای مردم افغانستان عادی باشد چون مرگ های این چنین با زندگی روز مره ی آنها عجین شده است، اما برای ونیزی ها و در کل غربی ها این یک حادثه ی درد ناک و تکان دهنده است. اینجا کودکان هم سن و سال "علی" دارای حقوق امتیاز خاصی هستند. کودکان هم سن سال علی در اینجا همه مکتب می روند و اگر زمانی شوق سفر را در دل داشته باشند پدران و مادران و حتا دولت موظف است زمینه سیاحت آنها را مهیا کنند.

گسترش ورود پناهجویان افغانستانی به ایتالیا

در ماه جاری میلادی ایتالیا شاهد ورود گسترده ی پناهجویان افغانستان بوده است. اداره مهاجرت ایتالیا می گوید که در طول ماه گذشته نزدیک به دوصد تن پناهجوی افغانستانی از طریق راه های غیر قانونی خود را به ایتالیا رسانده اند ودر مورد این ورود ها با مرگ همراه پناهجویان همراه بوده است. در هفته ی گذشته یک پناهجوی افغانستان در جنوب ایتالیا جان داده بود.

گالری عکس

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • علی ها استعدادهای این وطن هستند ، که از وطن گریزانند.تا کی؟

  • من شخصا دقیق همین سرگذشت را پشت سر گذاشته ام اما با تفاوت محل من زمانیکه میخواستم از کالاس به برتانیه وارد شوم دقیق به همین گونه صدوق با دو نفر همسفر دیگر در یک کارتن کاغذی انداخته شدیم و سر کارتن با چسپ قوی بسه شد، بعد از گذشت دو یا سه ساعت اکسیجن تمام شد و نزدیک بود نفس های ما توقف کند اما با کمک چاقو کارتن را پاره کردیم و بیرون شدیم.
    بیشترین مقصر درین جنایت قاچاقبران است که فقد پول را در نظر دارند و جان یک انسان برایشان هیچ ارزش ندارد و از سوی دیگر مهاجرین هم از نهایت مظلومیت تن به همچو مسافرت های خطرناک میدهند.

  • بادرود به فرهیختگان افغان!
    البته مردن کشتن و کشته درهرحال چه به حیوان و چه انسان دردناک است است .اما اصل سخن دراین است که مرگ تا مرگ فرق دارد . بچه هزارة سرباز بم گزار انتحاری بغل می کند برای دفاع هم میهنش به این فکر نمی کند که پشتون است هزاره است ازبک است و یا اهل هنود اما این آقا هم به خیال آمدن در اروپا و گرفتن خانه مفت و نان مفت جان خویش را قربان کرده. واین است سرنوشت انسان که به دست خودش است تاوقتی که شما بصیر آهنگ ها بنام هزاره و شئونیزم بخواهید با نام افغانستان بازی کنید . عامل همین قتل ها شما هستید . من ندیدم که گوشه مثبتی از فعالیت ملیت شریف هزاره را به نمایش بگزارید . شما کسی را که هیچ آرمانی ندارد .و برای هم چشمی و بدست آوردن یورو و دالر جان شان را به خطر می اندازند .

    و این نشان می دهد که شما به افغانستان تعلق ندارید و این در تاریخ ثبت می شود . چرا که تمام فعالیت های شما برضد وحدت ملی درافغانستان است .

    امید است که این گفته های من را سانسور نکنید. واگر شما به کدام کشور دیگری تعلق ندارید برای بیشتر ازین ملیت هزاره را در نظر اقوام دیگر زشت جلوه ندهید .

    ومن منحیث یک افغان قزلباش از تو میخواهم که به نام افغانستان هم بازی نکنید .
    افغان زادگاهش می شود افغانستان و آن پکی است که می شود پاکستانی و تمام بشر از موجودیش نفرت دارند. و کمی هم در باره زادگاه و تحصیلات خودت هم معلومات بده تا همه بدانند که تو برای کی ها به این چنین یک طرفه درباره افغانستان فضاوت می کنی.

    در همین لنده تعدادی زیاد هزاره های کویته آمده و بنام افغان زندگی می کند. و خراب ترین اعمال را مرتکب می شوند و همه بنام افغانها ختم می شوند.

    اگر تو هزاره کویته نیستی .باور کن کهدر کویته همان هزاره ها ترا هم قبول نمی کنند . و تو هستی که به نژاد چسپیدی هر نژاد در تاریخ معلوم هستند.

    و امروزیکه خودت قلم بدست داری و جناب میر هزار به تو افتخار می کند .

    من شخصا نمی توانم به شما افتخار کنم . چراکه من نه با عینک دین کسی را قضاوت می کنم نه به نژاد و نه به زبان و این معیاری است .
    که بزرگان تاریخ ما به بشریت اراهه کرده اند.
    و حالا که خودت غربی ها را برای دفاع از حقوق انسان برائت می دهی . دلیل همان عینک تاریک جهل و ضد افغان بودنت است .

    95% من مطمئن هستم اکثر هزاره های که شما مرده ها و جسد های شان را نشان می دهید از کویته پاکستان هستند .

    چراکه هزاره های افغانستان هیچ راهی برای همچو مسافرت هاس ندارند و هم اینقدر عاشقر چشم و ابروی اروپا نیستند. و این هزاره های پاکستان است که با تضمین 5000 دالر با پاسپورت پاکستانی به اروپا می آیند و ووقتی رسیدند میگویند که افغان هستیم .

    چرا که پاکستانی ها همه تروریست هستند و مردم اروپا و همه جا از آمدن آنها به اروپا نفرت دارند.
    من خوشحال میشوم که هر جسد را که شما برایش گریه می کنید . لطفا هویتش را و نام و نشانش را بنویسید .در غیرآن من به این رفتار ژورنالیستی شما باور نمی کنم.

    آنلاین : کشته شدن علی

    • شاغلی تو قزلباش نیستی و یک اوغو استی که از نام مردم شریق قزلباش سوء استفاده میکنی. در زندگی از هیچ نامی به اندازه نام اوغان بدم نیامده. هزاره قزلباش اوزبیک و تاجیک هیچ احتیاج به نام اوغو ندارد.

    • Ahmaq name qeselbash ra bad nakon. baz megomet

    • اقای کنشکا قزلباش من مسرورم که خودت با جنایت تاریخی قبیله ات اعتراف وا قرار کتبی نموده به این مفهوم که از نا م قو مت قریبت و طایفه ات نظر به خیانت و جنایت تاریخی که کرده خجالت کشیده و مایه ئی شرمندگی نه تنها برای خودت است بلیکه تاریخ افغا نستان را شما ننکین و چتل ساخته اید همین که از نام خود و از نزاد خود احساس شرمتدکی کرده از نام پاک بنام قزلباش استفاده مینمائی همه میدانند که تو همان خاین بسواد وطن فروش هستی
      این نه تنها پیام ما یا من است بلکه پیام زره زره این خاک مقدس افغانستان بوده و است و شما و مثال شما است که وطن رابه نام های مختلف به بیکاه نکان شرق وغرب نموده قباله انرا امضا مینماید و این شما هستید که طی 300 حاگم اجباری این وطن بوده اید و این شما هستید که باعث فرار مردم شده اید ور نه دامن افغانستان و سیع و بزرکتر از هر گشور دنیاه است.
      و در اخیر نعلت بر کسی و نعلت بر تربیه کسی و نعلت بر کیس و ایئن کسی که از نام کسی دیکر سوی استفاده کرده و ابروی دیکران را لکه دار میسازد.

    • کنشکا جان همان قزلباشی است که در پاکستان ایران ترکیه یونان .... سرگردان بود تا بلاخره به اروپا رسید و یگان بار خود را محصل معرفی میکند این عادت همیشگی او و مجاهد صاحب است ....

    • ازنامت معلوم است که نوکر سوسمار خوران هستی وقتی جان کاکا الله املا و انشایت را درست کرد باز بیا که من با تو صحبت کنم . وهم یادت نرود که بار دیگر اگر چیزی نوشتی عینک های خرافات جهل رااز چشمان ذره بین ات بکشی ؟

      آنلاین : هروقتی حلقه غلامی اعراب را از گوش کشیدید میتوانید بامن سخن بزنید.

    • یک نام غلام علی غلام حسن غلام حسین باقی باقر بی قر را سرت بگذار باز بیا حرف بزن که من بدانم طرفم که است .جناب نام گم.
      از تاریکی شمشیر نزن ؟

      آنلاین : خرچ اگر از کیسة مهمان بود/ حاتم طایی شدن آسان بود

    • او باچه مه از کجا بوفاموم که تو قزیلباش واقعی هستی . تاجای که مه از نوشته تو پی افتادوم همرای از مو دلغشی موکنی . حالی هر جدو جولا میه خوده سر از مو قزیلباش تراش موکنه .
      او باچه اگربه گپ موفامی، بلده ازتو گوفتوم که مه دوچشیم کته کته قزیلباشی دروم . تو نموفامی اگه قزلباشا از ایران به افغانستان نمی امدند . حالی همه با چهار پا راه مورفتین .دیگه بلای جان تو دور ازمو دور نشین و پای خوده اندازه گلیم ازخود دراز کنین .

      که باز اگه مجبور شدم گپ های اصلی شومورام موگوم .کار ملانصرالدین نکنین؟

      افگانیستانده سز یواش یواش اورانجکسین که بو کزیلباشلر هر یره یورک چکار میشلر باشکه آدملرده یاردمجی اولملی یشمیشلر .
      شیمیدی سن کندینه کزلباش دیورسن یاورم باشله بنه تورکچه کونوش چونکو بن کبول ادهمم . ناسل سن کزیلباش سن .سنین سوزلره کزلباس بعینه بنزه میور . شکه یه براک کندی شاپکنه توت . بنه یورمه .آدم اوول.

    • عادت ندارم نامم را چون شما "پو لی" ولا هر روز هر لحظه عوض کنم اگر این کار را کنم باز داد میزید که نامت جعلیست نام اصلی ات را بنویس .

      این بابر مجاهد سرور غلام حسن کنشکا و یما کار شما قبیله یی هاست ان هم در راه مقاصد نا مقدس تان .

    • جناب قزلباش، اول انسان باش، بعد قزلباش و افغان!

    • نوکر عرب تو هستی که بنام عرب خود را انفجار میدهی او بی متطیق هر قدر با تو زشت بکویم باز هم تو مثل خر عسی میمانی عسی خر خودرا صد بار به مکه برد کدام تغیر در هویت خرش نیامد ترا هر چه بیکویم باز هم تو بالای یک پاه استاد هستی کنای تو نیست تو بیمعرفت و بی عاطفه هستی باز هم من خوشحالم که تو از هویت خود اتکار میکنی شما انقدر زلیل و بیچاره هستید با وصف سال ها در قدرت هویت خود را حفظ کرده نتوانسته رول کتلست را بازی میکنید .
      جواب به کو نیکا قزلباش انتحاری

    • راست است که میگویند بالای سر خر یاسین خواندن فائده ندارد.
      هر چه هستی بدل هستی.

      اگربینی که نا بین و چاه است

      اگر در چاه نیندازی گناه است .

      درمقابل آینه روبرو دشنام بده.

    • بسيار بي منطق و احمق هستند كسانيكه به قوم و هويت خود مينازند و اقوام ديگر را تمسخر نموده و مقعد خود را به ديگران هويدا ساخته و نفاق اندازي ميكنند. يهودي ها و انتحاري ها هيچ برتري ندارند در افغانستان.

    • چشم هاي گاو هم بسيار كلان است او حرامي! يك چوب را بايد در نشيمنگاه ات داخل نموده و تو را بايد نزد احمقي نژاد كه هم خون و هم ريشه ات است، فرستاد.

    • تو نه هزاره استی نه اغو استی تو یک سکی پا کیستانی همیشه با چند خلقی خود فروختهی خارجی در وطنی ماه تفریقه باز ی میکنی ما اوغوناه از خدا وند میخوایم شماه را نیست نابود کند تا این هزاره وتا جیک وپشتو اوزبک غیره در امان باشد

    • من از تو انسان قصی القلب که مرگ یک انسانی که در رنج ومشقت در اثر ظلم یک قوم نژاد پرست (اگر زمین های اجدادی ما توسط خون خوار تاریخ سگ رحمن غصب نمی شد وبه اوغانان خارجی داده نمی شد این سر نوشت ما نبد) جان شیرینش را از دست داده به این دیده نگاه می کنی لعنت می فرستم از وجود مثل تو ادم ها بیزارم.
      دالر های کمکی جامعه جهانی را تو امثال تو به جیب می زنید این مردم بیچاره چه کار کنند

  • من واقعا متأسف هستم، که این پیامها رو می خوانم .
    اول از همه تسلیت مگم به خانواده علی کوجولو ، و همین طور به مادر شان ...مادری که میدانم آسمان در پیشه چشمان پور از اشکه این مادر کم میاورد. مادر جان من علی کوچولو رو نمی شناسم، حتی خودت رو هم نمی شناسم ... ولی بعد از مرگه علی کوچولو این طور حس مکنم که انگار که ما باهم بودیم یک مادر و یک کشور ،مادرجان اگر علی کوچولو امروز در بین ما نیست ، اینو بدون که ما همه برادران علی تو هستیم و وقتی که مادرم ناراحت باشد ما هم ناراحتیم .
    ۱.علی جان تو رفتی ولی یک چیز رو بدون ،از چیزهایی که تو فرار کردی، (که الان نمونه هایی رو خوندم ) واقعا جهل و بیسوادی یک ملت است که تحته سلطه دیگر کشور ها با تو و من و امثاله ما کاری کرده که ترک وطن ، مادر و زادگاه کنیم و پا در راهی که آخر ندارد بگذاریم .
    ۲.علی جان اینو بدون که کاری که تو کردی یک جهاد بود فرار از جهل و نادانی، و جهادگر اجرش پیشه خدا هست.(جهاد فقط تفنگ یا که فحش دادن نیست )
    ۳.علی جان چیزی که تو بودی و هیچ کس از ما هیچ وقت نفهمیدیم، این بود که قبل از این که تو یک افغان باشی یا از هر قومی ، این بود که عزیزه من ،برادر من تو یک انسان بودی . انسانی که الان در کشوره من با همان کلامی که آفریده شدیم از جانب خدای بزرگ (الله و اکبر) با نام انسان با همان کلام چه خون هایی که ریخته نشده ، ما هنوز باید برادارهایی و پدر ها و مادر هایی رو از دست بدهیم تا بفهمیم که ما انسان هستیم قبل از این که ازبک ، پشتو ،هزاره ،تاجیک ،پاشای و یا ..... . باشیم .
    ۴. علی جان در اون دنیا پیشه خدا شکایت کن وبگو که چرا آدم ها اون پایین فقط با نام قوم، ان هم سر چیزهای کوچک خون مادر، پدر و فرزندان ما رو می ریزند،،،، مگر انسان نیستند ؟؟؟؟؟
    داداش علی ، حالا که رفتی خدا رحمتت کنه ،،، ما و وطنت رو فراموش نکن ....

    • با درود به انسانهای آزاده و بکسانی که واقعا از جان ودل برای مردم و ملتش خدمت خالصانه میکند"
      میخواستم درجواب دوستی که خودرا بنام قزلباش جاه زده است عرض کنم" هموطن " که حد اقل از دیدگاه انسانی هم که شده عیادت از یک بیمار راه مانده قابل ستایش و تقدیر است" چه رسد بکسی که در این مسیر جان عزیزش را از دست داده واین در حالیست که هیچ کسی بیاری او نمی شتابد" اگر کسی پیدا شود که اورا عاشقانه یاری رساند به نظرشما آیا این آدم فاشیست است و جرمی را مرتکیب شده است؟
      و ثانیا در باره اینکه شما هزاره هارا بزعم خود تقسیم بندی میکنید " هزاره های پاکستان و هزاره های افغانستان "یک بخش دیگرش را فراموش نموده اید هزاره های ایران هم میگفتید"
      فراموش نکنید که هزاره ها فقط یک هزاره است در هر سر زمین که باشد از یک درد مشترک تاریخی رنجور است " آن درد "درد رویکرد کثیف قبیله فاشیستی تو است"
      همین هزاره های را که شما بر چسپ پاکستانی میزنید از شما کرده خراسانی تر است" اینها توسط حاکمان جهال شما از سرزمین اجدادی شان رانده شدند" در نظر داشته باشید که روزی همه اینها دوباره بسرزمین آبائی شان بر خواهند گشت" چه هزاره های که در پاکستان و چه هزاره های که در شرق ایران ساکین هستند" روزی بوصل خویش خواهند رسید"
      من درود می فرستم به آنانکه واقعا در این راستا زحمت میکشند" خصوصا برادر عزیزم آهنگ

    • Baradar gerami ghorbanat ba in harfhayat dele man ham az in payam ha pora ast nemidanam ba in mardaoom bi sawad che begoooyam
      Ali jan khoda rahmatat kone

    • بیادر گل تو از هوا پف می کنی حالا من خودم سالها درکویته بوده ام پاسپورت پاکستانی در جیب هزاره کویتگی محترم تر از قرآنش است . و سلام هزاره هزارجات را علیک نمی گیرند .من به هزاره های خود را میدانند افغانستان وطن شان است و کارو تلاش و درس و تعلیم دارند. کاری ندارم . منظور من این چند نفری که بین هزاره و باقسی اقوام شریف افغانستان جنگ اندازی می نمایند . صحبت می کنم.

      حالا هزاره کویته وهزارهجات را سر جایش بگذار . مگر محقق و خلیلی هردو هزاره نیست .گوشت یک دیگر را میخورند . نیم هزاره ها درحزب حرکت شیخ آصف قندهاری و نیم در حزب وحدت و هردو یکدیگر را نوکر دولت کمونیستی خلق و پرچم خطاب می کردند. به روسها کاری نداشته همیشه نفر های همدیگر را می کشتند.

      حقیقت چیز دیگر و شما که پیش ملا الف ب را خوانده اید . و 5 را دودسته مینویسید .چیز دیگر است.

      نه زن دنیا میشوید و نه مرد آخرت با این تفرقه اندازی های تان.

      کشور ما افغانستان است
      مردم ما افغان است
      اقوام ما بهترینش اهل هنود و یهود و قزلباش و ترک است .
      و اقوام دیگرش پیرو عرب ها هستند.و برای آنها سینه و زنجیر می زنند.

      که ازروی نام های عربی شان معلوم می شود. و یک غلام هم در پیشوند دارند.

      مثلا : غلام علی نانوای
      یا غلام غوث ملی فروش
      یا خداداد هزاره پرچمی
      یا سلطان علی کشتمند نوکر روس

      واقعیت اینهاست .نه اینکه بر خلاف جریان آب شنا می کنید.

      آنلاین : حقیقت و خواب خوش

    • این کنیشکا جان (قزلباش) تقلبی آنقدر "زمین پُف" قوی دارد که تمام دنیا را خاکباد گوز هایش تاریک کرده... یکی نیست که برای این لوده بگوید که شما چرا دعوای "لر و بر یو پشتون / افغان" را دارید؟ و حتی همان داود خان لوده نیز که به اصطلاح هوشیار ترین فرد قبیله بود، از شعار بویناک "لر و بر یو پشتونستان" خود کشور و مردم را به ک ی ر امریکا و شوروی برابر کرد... وقتیکه هوشیار قبیله اینقدر احمق باشد پس از این گوزوک های بی عقلشان چی انتظار داشته باشیم؟

    • همین کامنت های شما نمایندگی از هویت اقوام شما می کند.

      تاکس سخن نگفته باشد

      عیب و هنرش نهفته باشد

    • paiseta pas bigi.lol

    • بچيم وطن را رهبران پشتون فروخت و نام بد قوم هاي ديگر شد... تف و لعنت بر اين دنياي كثيف و نامرد با اين همه بي عدالتي و ظلم!

  • خدا شاهد است با خواندن این سوگنامه تراجدی که مرور نمودم اشکم سرازیر شد . از یکطرف مردم ما در پاکستان ازبین میرود و از طرف دیگر علی و باقی همنوعانش در مسیر راه مخوف یونان و ایتالیا !!

  • قزلباش بچیش تو قزلباش نیستی و نام قزلباش را بد نکن تو از همان قماش هستی که نفاق و دوروی را خوب بلد شدی و از زعم خود چرندیات میبافی ..

  • گرچه با موضوع مقاله ربط مستقیم ندارد، با آنهم جالب است، بخوانید.
    حزب همبستگی از تهدید های تروریستی جنایتکاران هراسی ندارد!
    http://www.afghan-german.net/u...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس