صفحه نخست > دیدگاه > جایگاه تاریخی زنان در حیات اجتماعی تورکان و نگاهی به فرهنگ زن ستیزی در (…)

جایگاه تاریخی زنان در حیات اجتماعی تورکان و نگاهی به فرهنگ زن ستیزی در ادبیات پارسی

توردیقل میمنگی
پنج شنبه 8 مارچ 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اهدا به مادرم وهمسرم باتمامی زنان ومادران میهنم که سالیان سال از عمرحزین خودرا در زیر بار بد ترین شکنجه های زن ستیزانه به سرآورده وهنوزهم شلاق بیداد را در هر قدمی حیات خود متحمل میشوند، وراه رهایی ناپیدا.

در اکثرجوامع شرقی وغربی اعم از اعراب، پارسیان، پشتو زبانان، هندیان، روسها واروپائیان زنان را موجودات حقیروقابل سرزنش بشمار آورده واز داشتن حقوق مساوی با مردان در جامعه محروم نگه میداشتند.

واقعیت های دردناک زنده بگور کردن نوزادان دختردربین اعراب دورۀ جاهلیت ومقید نمودن زنان بحجاب وپرده در دورۀ هخامنشیان وتشکیل حرم ها در جوامع اشکانی وساسانی، زنده بگور کردن زنان بعداز مرگ شوهران درجامعۀ هند، خوار وحقیر شمردن زنان دربین پشتونها ودادن دختران به بد، پا بزنجیر نگهداشتن زنان توسط اروپائیان واهدای زولانۀ عفت به زنان ودختران خانواده ها، آن مسایل تآثیر گذاربرزندگی فرهنگی باشندگان این حدود جغرافیاوی وجهان ماست که تا هنوزهم مردم کشورهایی همچون ایران، افغانستان، پاکستان، عربستان سعودی ودیگرکشورهای عربی نتوانسته اند که، خودرا از تآثیرات این کلتور ننگین رهایی بخشیده وزن را بخشی از جامعۀ انسانی بحساب آرند.

در این میان تورکان مقیم این ساحات با وجود قرارگرفتن درشرایط اقلیمی و جغرافیاوی ومشترکات دینی همانند با دیگر باشندگان این کشورها، برخورد های متفاوتی با زنان را تجربه نموده وهیچگاهی زنان را در محرومیت مطلق از حقوق وآزادی های آنها نگهداری نه نموده اند.

تاریخ تکاملی حیات تورکان درجهان وکشورما نشاندهندۀ این حقیقت است که، نقش وجایگاه زنان درزندگی اجتماعی وفرهنگی ایشان با دیگر اقوام وگروه های اتنیکی درآسیا ودیگر نقاط جهان متفاوت، ودارای ویژگی های مختص بخودبوده و میباشد.

اسناد ومدارک تاریخی گواه بر آن اندکه، روابط متقابل زن ومرد درجوامع تورک، هیچگاهی همانند اعراب، پارسها، پشتونها ، هند یهاوغیره مبتنی بر یک سلسله مراتب غیرعادلانۀ امرارحیات جنسی ونسل گیری تحقیرآمیز، باقرار دادن موقف اجتماعی زن در بخش حیۀ لوازم خانۀ مردان نبوده، وجایگاه تقریباً متساوی ودر بعضی از حالات هم بالاتر از مردان را بخود اختصاص میدهد.

شنیدن کلمات بیگم، خاتون، خانم ، خان وبی بی بخودی خود بیانگر چگونگی جایگاه زنان تورک، درزندگی روزمره ونشاندهندۀ مواقف حقوقی ایشان در نظام اجتماعی وفرهنگی تورکان است، که مفاهیم معکوس سیاه سر، عورت، عاجزه، ناقص العقل، کمپیر، تورسری، کدی وغیره راکه در جوامع پارس، پشتون وعرب معمول بودند، در جوامع تورک افاده مینمایند.

بهتر است درین رابطه به اسناد وشواهدی مراجعه نماییم که دانشمندان ومورخین در صفحات تاریخ ازخود بیادگار گذاشته اند، تا باشد مبحث را از ادعا باثبات رهنمون شویم:
یکی ازاین اشخاص سیاح ودانشمند بزرگ وشناخته شدۀ مراکشی، مؤلف سفرنامۀ ابن بطوطه در قرن هشتم هجری، شرف الدین ابوعبدالله محمد بن عبدالله محمد بن ابراهیم طنجی است که درصفحۀ 401، جلد یکم سفرنامه اش راجع بمقام زن درمیان تورکان وخصوصیات دربار سلطان محمد ازبیک امپراطورنام آورتورک که قلمرو حکمرانی اش ازدشت های پهناور تورکستان ودشت قپچاق تا دورترین نقاط سایبریا وقله های قفقاز، قرم، مجار، بلغار وقسطنطنیه بشمول سرزمینهای امروزی روسیه تا حوالی ولادی واستوک ومنطقۀ بندری حاجی طرخان بود، چنین مینویسد:

«چیزی که درین بلادمایۀ تعجب فراوان بود، احترامی بود که در بارۀ زنان خودداشتند. مقام زن در میان این مردم بالاتراز مقام مرد است.....»

برتولد اشپولراستاددانشگاه وشرق شناس آلمانی درر ابطه با حقوق زنان در جوامع تورک مینگارد:

« حقوق زنان در میان تورکان با مردان تفاوت های چندانی ندارد، وضع زن ظاهراً از نظر حقوق جزاهم با مردان چندان متفاوت نبوده است. آنان نیزبه جرم جادوگری وقتل شوهران با زهر وغیره، به مرگ محکوم میشدند واین حکم بیشترازطریق غرق آنان در آب اجرا میشد.»

محمد علی ناجی راد دانشمند ایرانی در کتاب (موانع مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی واقتصادی ایران پس از انقلاب)درین رابطه چنین مینویسد:«زنان تورک، مغول،ایلخانی، تیموری موقعیت ومنزلتی تقریباً برابربا مردان داشتند. آنان در کارهای تولیدی وسیاسی نقش موثری را بازی کردند»

اجر الدین حشمت نویسندۀ کتاب (از جنبش مشروطه تادولت مشروطه در افغانستان) در صفحۀ 309 زیر عنوان زن در دورۀ مغول توضیح میدهد که:«درین دوره موقعیت زنان، نظر به ادوار قبلی بکلی متفاوت بود. بدین معنی که زنان مغل نظر به شیوۀ زندگی عشیره ای، قبیله یی وصحرا نشینی از حقوق وآزادی های بهتری برخورداربودند.آنها همدوش مردان خود در پروسۀ تولید، جنگ،وحتی در تصمیم گیری های خورد وبزرگ سیاسی شرکت میکردند. زن با مرد از نظر مالکیت دارای حقوق مساوی بوده ومیتوانست مالک زمین باشد»

همین نویسنده زیر عنوان (زن در دورۀ بابری ها وصفوی ها ) چنین ادامه میدهد:

«از اوایل قرن شانزدهم تا نصف قرن هجدهم در افغانستان دو فرهنگ متفاوت روبه گسترش بود.درایالات شمال وغربی قوانین دولت مذهبی ومتعصب صفوی ودرصفحات جنوبی وشرقی کشوردستورات ومقررات دولت بابری هندمرعی الاجرا بود. وضعیت زنان درعهد صفوی بسیارتآثر اوروتحقیر آمیز بوده است......... اما وضعیت درجامعۀ بابری هند تا حدودی متفاوت بوده، وزنان درموقعیت اجتماعی نسبتاً بهتر قرار داشتند. دردوران بیشتر از دوصد سال امپراطوری مغل درهند شاعره ها ونویسندگان نام آوری ازآن مرز وبوم برخاسته که معروفترین آنها قرار ذیل اند: گلرخ بیگم دختر بابر، سلیمه بیگم نواسۀ بابر، نورجهان بیگم دختر شاه جهان، دلارام وفناء النسا بیگم زنان جهانگیر، جهان آرا بیگم دخترشاه جهان، زیب النسا بیگم دختر بزرگ اورنگزیب، امانی کنیز زیب النسا بیگم وغیره.....»

جهان پهلوان رزم وبزم ظهیرالدین محمد بابر اولین شخصیتی است که در قلمرو حکمرانی اش در هند آئین ستی را موقوف وزنده بگور کردن زنان را بعداز مرگ شوهران جرم اعلام مینماید.

بازهم همین نویسنده از زنان نامداری در دوران زمامداری تورکان سلجوقی، غوری وخوارزمشاهی یاد آورگردیده ومینگارد که:... نظر به نفوذ پذیری وسنن قبیله یی در امور دولت داری زنان با پسران ویا شوهران خود همکاری مینمودند که معروفترین آنها قرار ذیل اند: پاشا خاتون دختر قتلغ تورکان، کردوجین دختر منکو تیمور، آبش خاتون، تورکان خاتون همسرسلطان ایل ارسلان، تورکان خاتون همسر سلطان تکش ومادر محمد خوارزمشاه، سلطان رضیه دختر شمس الدین آلتمش ایبک وپاشا خاتون دختر قطب الدین محمد قراختایی.....

در قرن چهارم، پنجم وششم هجری هم اززنان نامداری چون سیاستمدار وشاعرۀ بزرگ حره ختلی خواهر سلطان محمود غزنوی، رابعۀ بلخی، مهستی، سید بیگم، مطربه کاشغری وغیره یاد آور میگردد.

از اینکه نویسنده این فضایل جاری در جامعۀ تورکان را زادۀ سنن قبیلوی، زندگی عشیره ای وصحرا نوردی عنوان مینماید در خور تآمل وزادۀ طرزتفکرتعصب آمیزایشان با تورکان است.

در غیر آن هستند گروه های بزرگ قبایلی درافغانستان، ایران، عراق، یمن، سوریه که هم درگذشته ها مقید به حیات قبیلوی وکوچی گری بودند وهم اکنون نیز در بند آن نظام متروک قبیلوی زندگی مینمایند. ولی هیچ یک نتوانسته است همچون تورکان درمیادین جنگ ونبرد رزم آوران نستوه وسنگرشکن، درعرصه های حیات روزمره مشتاق ترین انسانها به صلح وآرامش وبزم آرایان افسانوی، دربرخورد باادیان دیگرمتحمل وهمزیست، در مصاف فرهنگ های متعالی دیگراقوام متواضع وتمدن آفرین، درامورخانواده پایبند ترین پدران ومادران، در برخورد با زنان مقام آسمانی برای ایشان قایل بوده واز تصورات برتری جویی های نژادی بر کنار باشند.

چه کسی میتواند ازخدماتی که تورکان درراه ایجاد وپرورش دردری یعنی زبا ن دربارکه در مصاف عرب سازی های بی امان دربارهای اموی وعباسی شکل گرفت، ومروارید اردو یعنی زبان لشکر که در جهت بر چیدن بساط اختلافات زبانی در نیم قارۀ هندانجام دادند منکر ونقش تورکان را درآفرینش های تمدنی جهان فراموش کند.

در شهنامۀ فردوسی هم اکثریت زنان پاکدامن ووفاداری چون سیندخت، گرد آفرید، تهمینه، جریره ، رودابه، فرنگیس، منیژه وغیره همه از نسل تورانیان اند ونام دار ترین پهلوانان شاهنامه هم از بطن ایشان پا به عرصۀ هستی نهاده است.

این خود نشان دهندۀ یک فرهنگ در میان یک جمع انسانی بنام تورک، از گذشته های دور تا امروزاست که بدبختانه آمیزش های متداوم تورکان با دیگران ،اگر در گذشته آنان را از داشته های مثبت وانسانی ایشان متاثر میساخت، اکنون با قرار گرفتن در شرایط رقتبار محکومیت ومحرومیت دررابطه های محکوم با اقوام وملیتهای بر سر اقتدار، ایشان را در حال از دست دادن داشته های با اعتبار وارزش آفرین تاریخی خویشتن قرار داده است.

بیایید درنگی هم بر موقف زن در جوامع دیگر داشته باشیم:

در میان پارسیان واعراب هیچگاهی زن از مقام شایسته ودرخور مادری خود بر خوردار نبوده وهمیشه موجودی بوده است سرکوب شده وملامت.

بنا بر ذهنیت و افکار مسلط زن ستیزی، دیدگاه های جنسیتی همچون یک تصور وبینش زن ستیزانه در افکار واندیشه های شعرا ونویسندگان بزرگی چون سعدی، مولانا، انوری، سوزنی، سنایی، جامی، عبید زاکانی، ناصرخسرو، فیلسوف ومستشرع بزرگ جهان اسلام امام غزالی، اسدی طوسی وغیره هم ره گشوده که ما ذیلاً پارۀ از آن اندیشه های ضد زن را جهت آگاهی خوانندگان باز گو مینماییم،که تا همین اکنون هم بشیوه های ناهنجار تر از آن دوران ها در جامعۀ ما جاری وساری میباشد.

چقدر تکاندهنده است وقتیکه ما درمرزبان نامه میخوانیم:

« دختر نابوده به، و اگر ببود، یا به شوی، یا به گور»

ویاهم در آفریده های فکری وفلسفی امام غزالی می بینیم که او تصور مینماید، زنان مجبور به پذیرفتن کفارۀ گناه و تحمل مصایب ورنجها به سبب نافرمانی و سرکشی « اولین زن یعنی هوا» در باغ بهشت اند ومحکوم به تحمل ابدی هژده مجازات الهی میباشند:

1- زایمان – زایمان، بارداری، جدا شدن از پدر ومادر، ازدواج با یک فرد بیگانه، این امر مختص به انسان نبوده ومتعلق نبوده ویک پدیدۀ طبیعی برای همه موجودات حیۀ عالم است

2- عادت ماهیانه

3- جداشدن از پدر و مادر وازدواج با یک فرد بیگانه،

4- بارداری

5- نبود کنترول روی خود

6- محرومیت از ارث بردن برابر با مردان

7- فرمانبرداری از طلاق گفته شد ه بوسیلۀ شوهر

8 محرومیت از طلاق دادن شوهر،

9- شوهر میتواند چهار همسر داشته باشد

10- زن تنها حق یک شوهر دارد،

11- زن باید در خانه تنها بماند،

12- زن در خانه شوهر باید سرخودرا بپوشاند،

13- شهادت هردو زن برابر یک مرد است

14- زن نباید از خانه برون برود

15- مردان حق اشتراک در نماز های جمعه و روزه و مراسم تشیع جنازه را دارند؛ ولی زنان ازین حق محروم میباشند،

16- محرومیت از فرمانداری و داوری

17- شایستگی دارای هزار فروزه است، تنها یکی از انها به زن و 999 دیگر به مرد ویژه گی داده شده است.*

18- محرومیت زنان از زیارت قبور

این است دیدگاه یکی از بزرگترین علمای جهان اسلام دررابطه با زنان که حتی فراموش میکند که زایمان، بارداری، جدا شدن از پدر ومادر، ازدواج با یک فرد بیگانه، مختص به انسان نبوده و ویک پدیدۀ طبیعی برای همه موجودات حیۀ عالم است.

اما دراین میان ما باید است متوجه باشیم که احکام فوق درجوامع تورک هیچگاهی به آن شدتی که در بین دیگران متداول بوده تآثیر گذار نبوده وهمین امروز هم ما میتوانیم شاهد آن باشیم که زنان تورک هم بمسجد میروند وهم در نماز های جمعه، جنازه وتراویح یکجا با مردان اشتراک نموده وادای عبادت مینمایند. چنانچه این امر در دربار های تیموری، بابری، عثمانی، شیبانی،وزمامداران دشت قیپچاق با وضوح کامل ثبت اوراق تاریخ است وهیچگاهی زن را با محرومیت های همچنانی که در جوامع همجوار آنها رایج بوده محکوم نه نموده اند.

یعنی دیدگاه های دینی تورکان هم نسبت به زنان متفاوت بوده ومیباشد.

،
بهمین ترتیب فخرالدین اسعد در ویس و رامین می گوید:

زنان در آفرینش ناتمام اند - زیرا خویش کام و زشت نامند

يا اسدی طوسی در گرشاسپ نامه میگوید:

زنان چون درختند سبز آشکار/ ولیکن نهان زهر دارند بار

به تصویردیگری اززن ستیزی توجه کنید:

زن را به زر بخر به تبر زن

اگر نمرد دگر زن وگر بمرد دگر زن

ناصر خسروقبادیانی بلخی بر اساس حدیث « هن ناقصات العقل والدین» میگوید:

زنان چون ناقصان عقل و دینند

چرا مردان ره آنان گزینند

جامی هم تیری حوالۀ زنان نموده ومیگوید که:

زن از پهلوی چپ شد آفریده

کس از چپ راستی هرگز ندیده

فردوسی طوسی چنین بیان فرموده:

زنان را ستائی سگان را ستای

که یک سگ به از صد زن پارسای

حکیم نظامی گنجوی نیز درین زمینه چنین فرموده:

زن از پهلوی چپ شد آفریده

کس از چپ راستی هرگز ندیده

و بهمین منوال حضرت سعدی علی الرحمه میفرمایند که:

چه خوش گفت شاه جهان کی قباد

که نفرین بد بر زن نیک باد

ابیاتی چند از حکیم ابوالقاسم فردوسی در مذمت زنان:

مکن هیچ کاری بفرمان زن / که هر گز نبینی زنی رآی زن

ویا بازهم میگوید

به اخترکس آن دان که دخترش نیست/چو دختر بود روشن دخترش نیست

کرا از پس پرده دختر بود / اگر تاج دارد بداختر بود

بر عکس آن تورکان را ضرب المثلی است که میگویند: قیز بولگن ائودن گول، قیز بولمگن ائودن کول یاغار.

ترجمه:

از خانۀ که دختر باشد گل واز خانۀ که دختر نباشدخاکستر میبارد

بازهم از فردوسی:

مرا گفت چون دختر آمد پدید / ببایستش اندر زمان سربرید

نکشتم، بگشتم زراه نیا / کنون ساخت بر من چنین کیمیا

در رابطه با دختر زادن زن مینگارد:

چنین دادپاسخ که دختر مباد / که از پرده عیب آورد بر نژاد

فردوسی بهترین دختر آن دختری را میداند که بکلی از مادر بدنیا نیاید.

سیاوش زگفتار زن شد بباد / خجسته زنی که زمادر نزاد

زن واژدها هر دودر خاک به / جهان پاک ازین هر دو نا پاک به

به دانش زنان کی نمایند راه

زنای پدررا با دختر چگونه به نیکویی یاد آور میشود

بهمن – پادشاه ايران – « پدر – دختر » یعنی همای که عاشق دخترش گردیده واورا حامله دار میسازد .

مي گويد :

يكي دخترش بود نامش هماي

هنرمند و بادانش و پاکراي

همي خواندي ورا چهر زاد

ز گيتي بديدار او بود شاد

پدر بر پذيرفتنش از نيكوئي

بدان دين که خواني همي پهلوئي

هماي دل افروز تابنده ماه

چنان بد که آبستن آمد ز شاه
فردوسی حتی با بیرون شدن زن از خانه مخالفت میکند:

چو زن راه بازار گیرد بزن
ورنه تو در خانه نشین چو زن

حضرت سنایی هم بر خامة فردوسی آفرین می گوید:
چه نکو گفت آن بزرگ استاد
که وی افگند شعر را بنیاد
کانکه را دختر است جای پسر
گرچه شاهست هست بد اختر

از نظامی واوحدی مراغه یی بشنوید که حتی بر خلاف حکم قرآن که کسب دانش را بر هر زن ومرد مسلمان فرض میداند، مخالف دانش آموزی وسخنوری رنان اند:
دختر چو گرفت خامه
ارسال کند جواب نامه
آن نامه نشان روسیاهیست
نامش چو نوشته شد گواهیست / نظامی
و یا:
زن بد را قلم به دست مده
دست خود را قلم کنی آن به
زان که شوهر شود سیه جامه
تا که خاتون شود سیه خامه / اوحدی مراغه یی
زنان مکار و بی وفا استند
الخاتون: آن که معشوق بسیار دارد
المستور: آن که به یک عاشق قانع باشد/ عبید زاکانی
موضوع تحقیر زنان با بستن اتهامات خیانت،حیله گری، مکاره گی در ادبیات کلاسیک دری پیشینة طولانی دارد ومردان قلم بدست پارسی گوی از نثارهیچ دشنامی نسبت به زن خودداری نه نموده اند. بگفتۀ داکتر جانسون نویسندة بزرگ قرن هژده : " چون فن نوشتن اکثراَ هنر مردانه بوده، گناه این که چه کسی زنده گی را تلخ می کند، به گردن زن افتاده است."
مولانا ی روم هم در آفریده های فکری خود از مذمت زن عقب نمیماند که، بهترین نمونه های آن حکایت «امردبن » در مثنوی مولاناست که در آن زنی با حیله ومکر تمام شوهرش را می فریبد ودربرابر چشم شوهر با معشوقش زنا میکند ویاهم معاملۀ جنسی کنیز با خر که سخت توهین آمیز وگویای تعصب بیش از حد در برابر زنان است.
داستان های الف لیلة یا هزار و یک شب سراسر بازگو کنندۀفریبکاری، شهوت رانی، فتنه گری، جادو گری، مکر و حیله گری زنان است و سیمایی را از زنان ارائه می کند که بازگو کنندۀ بد ترین بینش تبعیضی نسبت به زنان میباشد.
البته این تنها ادبیات پارس وعرب نه بلکه ادبیات کلاسیک اروپا هم درین راستا هیچ دست کمی از دیگران ندارد که ایجاب تحقیق جدا گانه را مینماید.

مآخذ ها:
- جلد اول سفرنامۀ ابن بطوطهترجمۀ محمد علی موحد چاپ ایران

  • از جنبش مشروطیت تا دولت مشروطه در افغانستان از دکتور اجر الدین حشمت چاپ 1386 خورشیدی در کانادا
    - نوشته های فلسفی و اجتماعی: داکتر احسان طبری
  • ديوان پروين اعتصامی : به کوشش منوچهر مظفريان
    - هزارسال شعر فارسی : جعفر براهمی- احمد رضا احمدی- اسدالله شعبانی- سيروس طاهباز
    - طنز در تقابل با زنان از سایت انترنیتی شهر نوش
    - شهنامۀ فردوسی
    - مثنوی معنوی از مولانای روم
    - تورکستان نامه اثر بارتولد
    - امپراطوری صحرا نوردان
    - سایت های انتر نیتی زن در ادبیات فارسی، سیمای زن در اسطوره وتاریخ آریا، فرهنگ ........

واژه های کلیدی

حقوق کودکان و زنان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • نوشته های جناب زیادتر برای افغانان که بیرون از افغانستان هستند شاید که قابل قبول
    باشد ،از جناب ایشان سوال میکنیم که آیا شما از جنرال صاحب دوستم پرسیدید که چند تا خانم در خانه دارند یا از جناب پهلوانان ،از تاریخ چی مینویسی در این قرن ۲۱ از جنابان بپرس که چی قدر به زن ها احترام دارند pa

    • تاریخ را که منعکس کنندۀ روح جمعی ملت ها وحقایق مرتبط با حیات انسانها در قید مناسبات معین اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی با در نظر داشت شرایط زمانی معین است نباید از ورای اعمال وکردار افراد واشخاص قضاوت کرد، وداشته کلتوری هر اجتماعی را با انگشت گزاری ها روی افراد واشخاص آن مخدوش ساخت
      اینگونه بر خورد با قضایا راه را به بیراهه میبرد .
      فاجعۀ قرن بیست یکم در سرزمین من وتو زادۀ حاکمیت های قبیله سالاران طی چند قرن اخیر است که فرهنگ مسلط قبیله را بر روح وروان همه ساری ساختند ودست داشته های ارزشمند دیگران را نابود
      دراین شرایط هر آنکسی ازهر آن قوم وملیتی که که کاری را مرتکب میشود با شرایط حاکم امروز باید است مورد ارزیابی قرار گیرد مه با حمله نمودن به آدرس این ویا آن

  • هر کسی که چند زن را به نکاح در آورده باشد ، نهایت بی احترامی را به زن کرده است وتفکر گله داری را در سر داشته است واگر تاریخ را نگاه بدارید سلطانهای عثمانی هم در زن گرفتن وزن داشتن گله دار بودند ومقتدرین تورک تبار هم با تآسف بیشتر با چنین شیوه جلوه کرده اند وتا امروز دیده میشود که چند زنی در بین تورها بیشتر از دیگران دیده میشود ، احتذرام به زن نمیشود با نام گذاشتن خلاصه شود ، اگر چنین باشد بانو ودوشیزه هم نامهای هستند که در زبان پارسی برای زنان گفته شده وزن در فرهنگ آریایی ها جایگاه بلندی داشته است ومیگویند که دختر دوشیزه حضرت زردتشت خود در گزینش همسرش با خردمندی اقدام کرده است وپدرش فقط مشوره با وی نموده است وهمچنان در شاهنامه دیده شده است که مقام زن دراین سرزمین واین فرهنگ در کجا قرار داشته است ؛ این تفکیک شما به نظر من اگر ریشه یابی دقیق صورت گیرد ، چندان پایه اساسی ندارد واگر غزالی چیزی گفته است همه اش از نظر اسلام بوده است وشما فرهنگ اسلامی را با فرهنگ این سرزمین مغالطه نکنید وسخنان روشنتر وتاریخی را مد نظر داشته باشید وبودند زنانیکه بدون شک در زمان تورکان هم مقام والای داشتند ولی درزمان غزنوی ها از زن سخن به میان نیست وهمه شاعران از پسرها تعریف دارند معلوم میشود که زن چندان مقامی نداشته است واین ریشه در تفکر اسلامی غزنویان دارد ، نه در فرهنگشان . روی این مطلب است که بار اندیشه های اسلامی را بر فرهنگهای بومی انداختن کم لطفیست ! شاد باشید.

  • بسیار مطلب خند آوراست ، در جوامع غربی حقوق زن با مرد برابر نمیباشد چه رسد به جوامع ترک تبار ما ، ایکاش که در این سرزمینها چنین می بود . لطفا یک تحقیق علمی کنید نه یک ... اگر به تاریخ نگاه کنید و یک وزیر یا دانشمند ویا ... زن ترک را برایم معرفی کنید . اصلا در تما می اقوام پارسی و تورکی چنین شخصیت وجود ندارد. چون این اقوام پیرو دین اسلام میباشند در خود دین اسلام زن با مرد برابر نمیباشد. حقوق زن یک بر چهار حصه یک مرد است......

    • در جامعه ترکان ما زنان خرید و فروش میشود , از صبح تا شام مصرف پشم ریشیدن و تار و قالین بافتن اند از کمر و چشم و پا ها کاملا خلاص اند اطفال شان رابا تریاک اوغانی نشه میکنند...

      اهسته اهسته بطرف دید ازاد بیک روان هستیم .

  • وحشیگری پلیس ترکیه در کتک زدن دختر بیگناه روی نوار فیلم
    http://www.dailymotion.com/vid...
    من نمی دانم این نویسنده اصلا سواد یا مطالعه تاریخی دارد یا نه
    هر چه دیگران گفته اند را چپه بیان داشته و جالب که یک حرف 
    از خودش ندارد.وااسفا. واحیرتا. بیسیار نالان شدیم
    اعزاز

    • کودن خان اینکه پلیس ترکیه چه انجام داده است گویای وضعیت زن بصورت عموم در ترکیه نیست! و مغلطه ای تعمیم دادن جز به کل است! بجای کلی گویی بهتر بود نوشته نویسنده را نقد میکردید مانند دوست دیگری بنام "لهراسب".

  • سعی نکنید تورکان را در سطح خود پایین آورید. سعی کنید خود را در سطح تورکان بالا ببرید.

  • استاد گران ارج میمنه گی احترام و ادب تقدیم است . نوشتار تحقیقی تانرا اندر باب مقام زن در اجتماع ترکان و فرهنگ زن ستیزی در ادبیات فارسی را خواندم . سپاس ازینکه به خود زحمت کاوش و پویش را روا داشتید و ما بیخبران را در روشنی ارشادات عالمانه خود قرار دادید و اما چند پرسش کودکانه از شما و یا دوستانی که در زمینه معلومات و اطلاعاتی داشته باشند دارم که به لطف و مهربانی خود آنرا پاسخ بدهند .

    1- سرزمین توران در عصر زنده گی رستم ، تهمینه و سهراب تا کدام حدود بوده و از ترک بودن بانو تهمینه دختر شاه سمنگان مادر سهراب چی سندی در تاریخ و یا خود شهنامه قید شده است ؟ فکر میکنم سمنگان از ساحات تحت نفوذ سرزمین توران بوده نه سرزمین ترک که رستم در نخجیرش آزادانه شکار میکرده و در بیشه اش بخواب میرفته . حال بیآید از زبان خود تهمینه بشنویم که چی میگوید :

    چنین داد پاسخ که تهمینه ام ++ تو گویی که از غم به دو نیمه ام

    یکی دخت شاه سمنگان منم ++ ز پشت هژبر و پلنگان منم

    به گیتی ز شاهان مرا جفت نیست ++ چو من زیر چرخ کبود اندکی است

    پرده برون کس ندیده مرا ++ نه هرگز کس آوا شنیده مرا

    ترا ام کنون گر بخواهی مرا ++ نبیند همی مرغ و ماهی مرا

    دوستان عزیز باید در درون مایه و فحوای این سروده های فردوسی دقیق شوند . به منظور کشال نشدن پیام از جزئیات زسرنوشت و زنده گی سیندخت، گرد آفرید ، جریره ، رودابه، فرنگیس، منیژه وغیره می گذرم .

    اجداد رابعه بلخی در اصل از ناقلین تازی در خراسان بود نه ترک ! خود رابعه زبان پدری را بسیار کم میدانست و خود را خراسانی میدانست تا تازی ناقل ! اگر اشتباه می نویسم ، مرا رهنمایی کنید .

    2- چرا شاهان مغل هند ، زبان رسمی و کشور خود را زبان ترکی انتخاب نکردند مانند تازی ها ، که هم امروز آثاری به زبان ترکی میبود و هم زبان ترکی صاحب یک فرهنگ بزرگ زبانی مانند پارتی دری میشد ؟ خبط و نارسایی شاهان مغل را امروز به رخ ما کشیدن نوع افتخار کذابیست .

    3- با تائید پیام دوست ارجمند مان آقای لهراسپ ، در اشعار کلاسیک سروده سرایان پارتی گوی ، فرهنگ زن ستیزی تازی ها و تازی نامه رول بسزای خود را داشته تا اصل واقعیت ها . شما چند دختر و همسر شاهان مغل را نام برده اید که گویا تنها در فرهنگ ترک چنین اجازۀ را بانوان داشته اند ، چرا خانم ملکه ثریا ، ملکه حمیرا ، ملکه زینب و و و ( نام دختران شان را نمی دانم ) را فراموش کردید و آیا اینها زن های شاهان پشتون در دربار شاهی نبودند ؟

    مولانا اندر باب زن و مادر چنین می سراید :

    حق مادر بعد از آن شد کآن کریم ++ کرد او را از جنین تو غریم

    صورتی کردت درون جسم او ++ داد در حملش ورا آرام و خو

    همچو جزو متصل دید او تو را ++ متصل را کرد تدبیرش جدا

    حق هزاران صنعت و فن ساختست ++ تا که مادر بر تو مهر انداختست

    ویا :

    ای تـو پنـاه همـه روز مِحـَن ++ باز سپردم به تو من خویشتن

    قلزم مهری که کناریش نیست ++ قطرۀ آن ، الفت مردست و زن

    نسبت نبود وقت نمیتوانم به تمام جزئیات نوشته آقای میمنه گی تماس بگیرم و بدین کوچک پیامی پرسشی از دوستان خواهش پاسخ آنرا دارم .

    گاهی دوستان عزیز ما ناخود آگاه و یا هم قصدأ سروده هایی را از کتاب ها و داستانهای سروده شده کلاسیک پارتی دری در پیوند با اصل گویش داستان ها و یا قصه ها گرد هم میکنند تا بنمایانند که گویا این تنها پارتی زبانها زن ستیزند و دیگران همه نام خدا فرشته . دوستان نویسنده پیش ازآنکه چند نام و فقرۀ را درج نوشتار خود میکنند کمی تحقیق کنند که تا چی اندازه میشود آفاقی بالای نگاشته شان اعتبار کرد ؟ امید عزیزان نویسنده به ویژه استاد گرانقدرم میمنه گی صاحب ازین گستاخی ام به بزرگواری خویش بگذرند و اگر پاسخی دارند ، بنویسند تا از خرمن دانش شان سیراب شویم . با عرض ادب و احترام .

  • اقای توردیقل:
    اولاً باید گفت که سولاتم را که در مباحث گذشته از شما پرسیده بودم، تا هنوز بی جواب است، که چنین مطرح شده بود:
    " آقای توردیقل:
    می خواهم از شما بپرسم که جایگاه قهرمان تان دوستم، که ملت افغانستان او را به نام قهرمان رهزنی، آدم کشی، وطن فروشی... میشناسد در دورانیکه این دو روز چیزی را بر سر مردم آورد، در کجا بود؟؟؟ آیا وی نیز مانند جنایت کاران هر دو دوره غرق در جنایت و سیه کاری نه بود؟؟
    وهم سوال های قبلی ام هنوز بدون جواب است که نوشته بودم
    سلام:
    من ضمن اینکه بر همۀ جنایت کاران و قاتلان از هر کیش و آیینی که باشتد و در چوکات هر نوع حکومتی که باشند( چه شاهی ، چه جمهوری، چه به اصطلاح دموکراتیک، چه جهادی، چه طالبی و چه هم رژیم مزدور کنونی)، لعنت می فرستم از آقای توردیقل نیز چند سوالی دارم اگر لطف نموده جواب بفرماید:
    1- زمانیکه منحیث یک افسر ، عضویت حزب به اصطلاح دموکراتیک خلق را داشتید، به چه تعداد از هموطنان مظلوم و شریف مربوط قوم خدت را به شهادت رساندی؟
    2_ آیا مسئول شهادت و خانه ویرانی چند نفر از باشنده گان شهر کابل زیر امر رهبر قاتل، دزد، وطن فروش و بی رحمت ات یعنی دوستم، شده ای؟؟؟
    3_ آیا در دوران شورای هم آهنگی با گلبدین، مزاری و مجددی نیز هم رکاب بوده ای؟؟؟"
    وبه اضافه آن چند سوال دیگر:
    1- شما در چند سایت که مطلب می نویسید خودرا " پروفیسور توردیقل..." معرفی میدارید. آیا گفته می توانید این لقب را کی به شما بخشیده است؟ ویا ایکه خوش دارید بدون مدرک تحصیلی مانند گلبدین و مسعود، که خودرا انجینر معرفی میدارند شما هم خودرا پروفیسور معرفی بدارید. فراموش نکنید که مردم به خصوص فلم بدستان جامعه ما شمارا می شناسند.
    2- ایا رفصاندن دختران و زن بارگی و می خوارگی عبدالرشید دوستم نیز از فرهنگ بالای ! تورکتباران آب می خورد؟. باید فوراً اظافه کنم که منظور من از مردم مظلوم و شریف ترک تباران نیست. زیرا من همه مردم شریف وطن خودرا دوست دارم.
    زن ستیزی از یک طرف مربوط به عقب ماندگی جوامع واز طرف دیگر مربوط میشود به ادیان و مذاهب. این دگر ترکتبار وآریایی تبار و هندی وعرب و قفقازی ومالیزیایی ندارد. همین اکنون در شورای ویا بهتر است بگویم در گله خانه ملا ها و روحانین( اطلاق علما بر ملایان حماقت محض است) از هر نوع قوم، مذهب و منطقه جانورانی حضور دارند.
    در اخیر می خواهم اضافه کنم که جنایات، آدم کشی ها، وطن فروشی ها...خود و مربوطین خودرا در زیر پرده قوم پوشاندن فقط وفقط خودرا بازی دادن است. توردیقل هم نمیتواند ازین امر مستثنی باشد.

  • برادران عزیز و آقای توردیقل صاحب یا همان بسم الله خان!

    سلام برایتان تقدیم است. میخواهم مراتب آتی را خدمت شما تقدیم کنم:

    اول اینکه مولانا ترک بوده است تا اینکه تاجک یا پارس باشد. دوم اینکه لطف نموده چند سطری از ادبیات ترکی یا ازبکی تان که در مورد تقدیر از زن باشد برای ما بنویسید اگر چیزی به نام ادبیات داشته باشید.

    • آقای سپهر این شعر احمد شاملو شاعر تورک تقیم شما:

      آيدا در آینه

      لبانت
      به ظرافت شعر
      شهوانی ترین بوسه ها را به چنان شرمی مبدل می کند
      که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
      تا به صورت انسان دراید

      و گونه هایت
      با دو شیار مّورب
      که غرور تو را هدایت می کنند و
      سرنوشت مرا
      که شب را تحمل کرده ام
      بی آن که به انتظار صبح
      مسلح بوده باشم،
      و بکارتی سر بلند را
      از رو سپیخانه های داد و ستد
      سر به مهر باز آورده ام

      هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
      که من به زندگی نشستم!

      و چشمانت از آتش است

      و عشقت پیروزی آدمی ست
      هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد

      و آغوشت
      اندک جائی برای زیستن
      اندک جائی برای مردن
      و گریز از شهر
      که به هزار انگشت
      به وقاحت
      پاکی آسمان را متهم می کند

      کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
      و انسان با نخستین درد

      در من زندانی ستمگری بود
      که به آواز زنجیرش خو نمی کرد -
      من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

      توفان ها
      در رقص عظیم تو
      به شکوهمندی
      نی لبکی می نوازند،
      و ترانه رگ هایت
      آفتاب همیشه را طالع می کند

      بگذار چنان از خواب بر ایم
      که کوچه های شهر
      حضور مرا دریابند
      دستانت آشتی است
      ودوستانی که یاری می دهند
      تا دشمنی
      از یاد برده شود
      پیشانیت ایینه ای بلند است
      تابنک و بلند،
      که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
      تا به زیبایی خویش دست یابند

      دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند
      تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
      تا عطش
      آب ها را گوارا تر کند؟

      تا آ یینه پدیدار آئی
      عمری دراز در آن نگریستم
      من برکه ها ودریا ها را گریستم
      ای پری وار درقالب آدمی
      که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
      حضور بهشتی است
      که گریز از جهنم را توجیه می کند،
      دریائی که مرا در خود غرق می کند
      تا از همه گناهان ودروغ
      شسته شوم
      وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود

      احمد شاملو

      http://youtu.be/B6OV0tc4aQs

  • در دایره بنام افغانستان زن ستیزی و قوم ستیزی همه وهمه زحمات و حاصل تلاش 265 ساله حاکمان پشتون است که کشور را به عقب نگهداشت و امروز ادم ادم را میخورد و همه دنیا بحال ما میخندد و خودما تازه از غرور کاذب که داریم افتخار افغان بودن را داریم .

    • از خارج عزیز: من فرمودۀ شمارا به شرطی قبول میکنم که اسلام لعنتی را در کشور ما این پشتون ها آورده باشد واقعا" باعث همۀ بدبختی ها این قوم پشتون است ورنه هر چتلی و مرداری خود وعقیدۀ خودرا به گردن یک قوم انداختن ، نه تنها بی انصافی است، بلکه بی خردی و جهالت نیز به شمار میرود .

  • کلمه تاجیک ، تاژیک ، تازیک از کلمه تات ترکی گرفته شده است . " در ترکی عثمانی «تات» به معنی خوار و پست و بیگانه است."

    " دانشمندان و زبان‌شناسان «تات» را واژه ا‌ی ترکی می‌دانند و برآنند که این واژه نامی است که از سوی ترکان به زیر دستان شان" اعم از ترک و غیر ترک داده شده است، زیرا «تات» در زبان ترکی معنی : خوار ـ پست ـ بیگانه دارد.

    " پروفسور «مارکوارت» آلمانی واژه‌ی «تاجیک» را سرشته از دو بهر «تا»(= زیردست) و «جیک»(= ادات تصغیر ترکی) دانسته، آن را «زیردست کوچک» معنی کرده است (۲) و می‌گوید که ترکان مردم زیردست خود را با همان نام «تاجیک» که از سوی همسایه‌های ترکشان به آن‌ها داده شده است" صدا میزدند

    تاجیک تا ابد غلام باشد
    گوسفندی و بی نشان باشد
    گر گم شود ز خطۀ ترکستان
    نامردی و ناکسی را پایان باشد

    این تاجیکها که خود ترک اند چرا این خصوصیت گوسفندی شانرا از دست نمیدهند و خود را نماینده های فارس ها قلمداد میکنند ؟

    http://www.bbc.co.uk/persian/s...

    مكن هيچ كاري به فرمان زن-----كه هرگز نبيني زني رأي زن

    زن و اژدها هر دو در خاک به ----- جهان پاک از این هر دو ناپاک به

    زنان را ستایی سگان را ستای ----- که یک سگ به از صد زن پارسای

    پس پرده هر که دختر بود ----- اگر تاجدار است بد اختر است

    چون زن زاد دختر دهیدش به گرگ----- که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ

    به اختر كس آن دادن كه دخترش نيست—چو دختر بود روشن دخترش نيست
    ( فردوسی بزرگ !!؟؟)

    • آقای پشتون شما در حق تاجکان کلمات بسیار پست وناشایسته استعمال نموده اید که مناسب حال این ملیت با فرهنگ نمیباشد.... پستی , وطنفروشی, غلامی,وصدها جنایت دیگرا بخاطر تکیه زدن بر اریکه قدرت کی ها وطنفروش بودند. ؟ کیها مردم را قتل عام نمودند؟ کیها مردم را واسکت بری نمودند؟چنواری,قیل وفانه,به توپ بستن ها,چشم کشیدن ها,فرار اجباری از خانه وکاشانه(تبعید),ضبط اموال وملکیت های شخصی وتوزیع آن به ....وبلاخره قطع اندام های انسان ها ...توسط کدام زمام دار این سرزمین صورت گرفته.؟ جواب آن واضح است....شما از جنایات گلبدین, سیاف, ملاعمرعشبه حقانی وچور وچپاول کرزی ها وجنایات ال یحیا هیچ یاد نکردید از تجاهلالعارف کار گرفتید ونخواستید که خاینین اصلی را افشا کنید برعکس تاجکان را با تحریف بدگویی نا سزا نمودید تاریخ روی کج آهنگان را سیاه میسازد. خاطر جمع باشید که تا آخر با تقلب ونیرنگ مانند اجداد تان دیگر حکومت کرده نمیتوانید.عبیدی. کابل.

  • این توردیقل که نام . پیشوند و پسوند خودرا به نرخ روز تغیر میدهد از لحاظ روانی آدم سالم نیست زیرا به این جمله او توجه نمایید:«...در اکثرجوامع شرقی وغربی اعم از اعراب، پارسیان، پشتو زبانان، هندیان، روسها واروپائیان زنان را موجودات حقیروقابل سرزنش بشمار آورده واز داشتن حقوق مساوی با مردان در جامعه محروم نگه میداشتند.» اینگونه نتیجه گیری از درازنای تاریخ سایر اقوام و ملیت ها جز از بلاحت عقلی عام و تام چیزی دیگر بوده نمیتواند. تنها هتلر و همفکرانش مدعی برتری نژاد خود و حقیر دانستن دیگران بودند و توردی قل قدم به داغ پای انان گاشته است. برعلاوه توریقل در زندگی فامیلی خویش نیز سلسه مشکلات را دارد که ذکر آن را عفت قلم و اخلاق اجازه نمیدهد.
    اینگونه یاوه سرایی ها بجز از اینکه به تورک تباران مسکون در داخل وطن صدمه برساند کار دیگری نخواهد کرد و این وظیفه شیطانی که توسط توردی قل پیشبرده میشود، همانند وظیفه است که توسط شوینیست های سایر اقوام پشتون و تاجیک و به دستور دشمنان وحدت و همبستگی ملی تمویل میگردد و بس. حتی مبلغ از این پول در رفتن به حج خانه خدا توسط بسم الله خان مصرف گردیده است. توردیقل امروز شخص مترود است در محل زندگی حقارتبارش، روی ملحوظ مریضی خود کمبینی و احساس تحقیر سعی دارد بزرگنمایی کرده و با ایزاد لقب، استاد و پروفیسور عقده حقارت دوران نو جوانی را بزعم خود حل نماید که تلاش است بیهوده و با اینگونه سیاه نوشته ها خودرا بیشتر در لجنزار غرق مینماید.

  • راست است که این توردیقل که نام . پیشوند و پسوند خودرا به نرخ روز تغیر میدهد از لحاظ روانی آدم سالم نیست و همچنین صاحب سایت .چون اگر از کامپیوتر سر رشته داشت می فهمید که توردیقل از سایتهای پا ن ترکیست ایرانی کپی کرده .این لینک را ببینید.
    http://iran_khoy.cloob.com/clu...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس