خشم حبیب الله غمخور بالای سیدمخدوم رهین و داکتر سپنتا ناشی از تعصبهای قومی است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بخش نخست
درمقالهء حاضر پیشاپیش ازخواننده های عزیز بخاطر طوالت کلام معذرت میخواهم. من ازجمله افرادی هستم که طرفدار نوشتن مطالب مختصر وموجز میباشم. آن نویسنده که مطلبش را خیلی خلص وعام فهم بیان میکند نویسنده ء ایده آلی من است ولی چه کنم که بعضی اوقات ازخواندن بعضی مطالب هموطنان اوغانم خصوصا رفقای خلقی درسایتهای مختلف پشتو نزدیک میشود که به قول معروف شاخ بکشم. من که خودم از فارسیوانهای قندهاری دوزبانه هستم درپهلوی مقالات فارسی مقالات پشتو را نیز نمیخواهم ازنظر بدور افگنم ولی طوریکه عرض کردم مقالات غیر مسؤولانه تعدادی از افراد انسان را مجبور میسازد که برخلاف تصمیمش بیشتر بنویسد تا حق مطلب ادا گردد . بناء از حوصله مندی خواننده های عزیز چه موافق چه مخالف که این نوشته را تا آخر مطالعه میکنند قبلا ابراز سپاس می نمایم.
یک ضرب المثل عامیانه است که میگویند خروس هرگز به پنهان نمودن دم خویش موفق نمیشود هرقدر خروس کوشش کند که دم خویش را زیر بغل خویش پنهان دارد ولی بازهم از زیر بغل نمایان میگیردد
باخواندن مضامین فاشیستان خلقی این ضرب المثل خیلی زود به ذهن انسان خطور میکند. خلقیها وگلبدینی ها واوغان ذلتی ها درین روزها که امریکا به شکل نیم بند آماده گی خویش را درمورد مذاکره با طالبان جنایت پیشه اعلام نموده است در دل گاه ازخوشی نمی گنجند وگاهی هم چنان ترهات می نویسند که حتی کودک شش ماهه رابه خنده می آورند.
. امروزفاشیستان خلقی در اروپا که دیگر درسنین بالای عمر خویش قرار دارند وتاکنون هیچ نهاد بین المللی آنها را به جرم جنایات ضد بشری سازمان یافته محکوم نکرده است بیاد همان روزهای حکومت های استبدادی قومگرایانه وقبیلوی خویش خمیازه میکشند میخواهند افغانستان را بار دیگر به همان دوره های بزن وبکش وببند برگردانند. چنان دوره ای که هرکی را بخواهند به بهانه عناصر ضد وحدت ملی به کشتارگاهها بفرستند. این ها آرزو دارند که یک بار دیگر حامد کرزی ویاهم اشرف غنی احمدزی وهرکس دیگری باز درهیأت محمدگلخان مومند, نورمحمد تره کی؛ حفیظ الله امین ظاهر گردیده وشمال افغانستان را به تاراج برده وهرطوریکه بخواهند برمردمان غیر اوغان این خطه حکومت نمایند. هرکی صدای اعتراض بلند کرد وی را بنام ستمی وکافر ومرتد ونوکران ایران سربه نیست نموده واوغانستان را به شکل یک زندان جهنمی خلقی طالبی مومندی اداره نمایند
آقای حبیب الله غمخور بعداز خواب دراز زمستانی یک بار دیگر بیدار گردیده ودریکی ازمضامین خویش بردو شخصیت تاجیک تبار درکابینهء آقای کرزی تاخته است. این دو شخصیت عبارت اند از آقایان داکتر سپنتا و دومی سیدمخدوم رهین . آقای حبیب الله غمخور که از پیشینهء ننگین خلقی بودن خویش کوچکترین عار وشرمی ندارد ودرعین حال پسر کاکای ملاغوث یکی ازسران جنایت پیشهء طالبان نیز میباشد درنوشتهء خویش زیر عنوان : ماهم عجب دولتمردانی داریم !!!! به زبان اوغانی بر این دوشخصیت غیر اوغان تاخته است که اولی چرا از مذاکرات باطالبان خرسند نیست ودومی چرا فرمان صادر کرده که گوینده گان زن درتلویزیونها باید از آرایش غلیظ بپرهیزند؟
قبل از آنکه این مطلب را پی بگیرم درین زمینه که خلقی های اوغان با طالبان جنایت پیشهء اوغان دو روی یک سکه اندآنقدر روشن وآفتابی است که به تعبیر حضرت مولانای بلخ آفتاب خود دلیل آفتاب بودنش میباشد. تنها فرق خلقی های اوغان این است که این ها ریش های شانرا می تراشند ولی طالبان زیر عبا وقبای دین به جرم وجنایت شان ادامه میدهند.درزمان حاکمیت طالبان این خلقی های شترپا بودند که دوشادوش نیروهای عربی وعجمی القاعده وپاکستان ماشین جنگی طالبان را بحرکت آورده ودرقتل عام هموطنان غیر اوغانشان سهم بارز گرفتند. ازنظر فاشیستان خلقی; طالبان باتمام جنایات که درحق این مردم حتی درحق خود پشتونها مرتکب شده اند بازهم به اصطلاح آنها فرزندان اصیل این آب وخاک اند; بدون مشارکت طالبان در ساختار دولت؛ پایه های دولت تکمیل نمیباشد وجنگ نیز کماکان ادامه می یابد . به قول سرلوچ مرادزی باید طالبان ازراه های مدنی ودموکراتیک وارد عرصهء سیاست ساخته شوند وخودشان را از کنترول آی اس آی برهانند. درحالیکه همه میدانیم تنهاچیزیکه تاهنوز حتی به شکل عوام فریبانهء آن نظیر گلبدین درقاموس طالبان دیده نشده مدنیت ودموکراسی است .
ولی این نویسنده گان متعصب وقومگرا از نوشتن وبیان این مطلب خم به ابرو نیاورده وبا وقاحت تمام آنرا ابراز میدارند. راه های مدنی که منظور این آقایون است این است که درقدم اول : ازمیان برداشتن خطوط مرزی میان افغانستان وپاکستان والحاق مناطق قبایلی تا سرحد اتک پاکستان به افغانستان درجنوب شرق; وازطرف جنوب غرب تا بندر گوادر همه مربوط افغانستان گردد زبان پشتو بحیث زبان رسمی لشکری وکشوری جبرا بالای مردم قبولانده شود. تمام شهروندان اوغانستانی بدون درنظرداشت قومیت وملیت شان به زبان پشتو حرف بزنند واین زبانرا جبرا درمدارس بیاموزند؛ مجاهدان غیر اوغان که دربرابر توطئه های پاکستان با غلامهای آنها یعنی طالبان وپاکستان جنگیده اند به میز محاکمه کشانیده شوند از آنطرف مرز دیورند قبایل سرحدی به شمال افغانستان آورده شده واسکان داده شوند. تذکره تابعیت بنام افغان حاصل نمایند. بهترین زمین های زراعتی شمال به آنها داده شود؛ هیچ نوع احصائیه گیری ویا سرشماری نفوس که فیصدی تبارها ونژادهای غیراوغانی را ثبت کند صورت نگیرد وصدها خواست مشابه دیگر که خوشبختانه تحقق این خیال پلوها درشرایط حاضر ممکن نیست اما برای شعله ورنگهداشتن آتش جنگ وخصومت میان اقوام وتیره های مختلف درین گوشهء آسیا این خواستها سالها میتواند وسیلهء باشد برای کشورهای مداخله گر وذینفع که جنگ وخون ریزی رابه نفع خودشان همچنان گرم نگاه دارند وبا ریختاندن خون هزاران انسان بیگناه از ین آبهای خون آلود ماهی دلخواه خویشرا صید نمایند.
آقای غمخور بعد از ذکر حوادث گذشته وچگونگی سقوط طالبان خشم خویش را بالای تعدادی از افراد مخالفش چنین می ریزند:
«همدادليل دی چي نه يوازي په دولت کي هغه کسان چي دب ۵۲ په مټ واک ته رسېدلي اوبېله استحقاق نه دهرڅه خاوندان سوی،دپارلمان ځيني وکيلان يوشمير نورداسي کسان چي دملي پخلانې په حاکميت کښي ځان نه وينې په يوه اوبله بهانه په ډير مهارت ،عجيبو،غرېبو بهانو اوشعارنو دطالبانواونوروډلوسره دخبروپه پروسه کښي خنډونه جوړوي اومخه ئې نسي »
ترجمه: «بنابرهمین دلیل است که یکتعداد افراد وگروه های که به زور ب ۵۲ امریکا بقدرت رسیده اند وبدون استحقاق مالک هرچیز گردیده اند مانند یکتعداد وکیلان پارلمانی که منافع خویش را درحاکمیت فعلی در صلح وآشتی نمی بینند با این ویا آن بهانه با مهارت عجیب وغریب وشعارهای پرزرق وبرق از آغاز گفتگوها با طالبان ودیگر گروه های مخالف دولت ممانعت بعمل می آورند وجلو پیشرفت مذاکرات را سد میشوند»
ایشان چند سطر بعد بعداز آنکه کدام مجاهد ویا به اصطلاح خودش کدام جنگ سالار تنظیمی غیر اوغان گیرش نمی آید روک وروشن بالای آقای داکتر سپنتا حملات خویش را با این جملات می آغازد:
:
ښاغلی سپنتیا ټینګار کوي چي د طالبانو چل او هنر یوازي وژنه ده او هر څوک چې د جنایتاکارانو ترهګرو مشر ته اتل ووایي هغه خاین او د افغانستان د خاورې او خلکودښمن دی. تاند ويب پاڼه
زه پردې نه ږغېږم چي طالبانوڅه کړي اوڅه کوی اونه هم ديوې ډلي ژوندي اومړه ته قهرمان ويلاي شم ،ددې لقب ورکولولپاره لاډير وخت پاته دی، اميد چي سپنتاصاحب پدې خبره زماسره هم نظره اوسي ،ولي په تکراروايم چي دادنظراختلاف چي تردې بريده دۍ؟ څنگه کېداي سي دکرزی سره يوځاي کاروکړۍ اويادي دهغه سره په ورځنيو چاروکي مرسته وکړۍ ؟ ځکه ترهر چاوړاندي کرزی صاحب کله په ادرس پيداکولوپسي سرگردانه وي کله وايي چي هره ورځ ورسره گورو،خبري ورسره کوواوکله چي دژورنالستانوپه وړاندي دخبرو وار ورسېږې همدايوه خبره کوي طالبانو ورڼو راسئ اوزمادغوښتنو مطابق راته تسليم سی .
’’دې موخي يعني دکرزی صاحب په وينادطالبانوسره دپخلاينې موخي ته رسېدولپاره ئي سپنتاصاحب نه يوازي داچي په خپلو سترگو ويني بلکې په ټولوسفرونوکښي ورسره ملگری وي .
ترجمه: آقای سپنتا تاکید می ورزد که یگانه هنر وتاکتیک طالبان همانا کشتار وجنایت است وهرکی رهبر یک باند جنایتکار را قهرمان بنامد; او خاین به افغانستان ومردم اینکشور می باشد به نقل از خبرگزاری تاند
من برای فعلا بالای این موضوع نمی پردازم که طالبان چه کرده اند وچه میکنند وهمچنان این را نمیخواهم که یکی ازهبران مرده ویازندهء یک گروه را قهرمان خطاب کنم . برای اعطای لقب قهرمانی به افراد; اکنون خیلی زود است. آرزومندم که سپنتا صاحب با این نظر من موافق باشند چرا به تکرار می نویسم که اگر این اختلاف نظریات باشد اما تا به این حدش را کسی ندیده است؟ چگونه امکان دارد که کسی همراه با کرزی صاحب یکجا کار نماید ویا هم اورا درامور روزمره اش کمک نماید این قدر تفاوت دیدگاه داشته باشد؟ زیرا قبل ازهرکس دیگر این آقای کرزی است که دنبال آدرس طالبان سرگردان است یکروز میگوید که روزانه دید وبازدیدهای دوستانه با طالبان داریم وهرگاه هرخبرنگاری درین مورد از وی پرسشی بعمل آورد وی فقط همین یک سخن را به تکرار میگوید که برادران طالب بیایید مطابق خواست من به دولت تسلیم شوید
’’این موضوعات را آقای سپنتا از زبان آقای کرزی نه تنها اینکه روزانه می شنود بلکه درتمام سفرها با آقای کرزی حضور دارد
البته قبل از آنکه راجع به درست بودن ویا نبودن موضعگیری های آقای سپنتا نظری بیفگنم پرسش من از اقای غمخور این است که آیا درپهلوی آنانیکه به زور بی ۵۲ امریکا بقدرت رسیدند فردی بنام حامد کرزی هم درچرخ بالهای نظامی درمیدان دیراووت اورزگان زادگاه شما هم به شکل پاراشوتی بحیث رئیس واختیار دار کل افغانستان به عوض ملاعمر فرود آمد ویانه؟
چرا لبهء تیز شمشیر تان را علیه این اجنت معلوم الحال امریکا هم متوجه نمی سازیدتا ثابت سازید که شما فاشیست وقومگرا نیستید برعکس از وی بحیث یک رئیس جمهور قانونی کشور یاد میکنید؟
این چه نوع انصاف است که ازمیان یک طبفهء حاکم بخشی از حاکمیت را که باشما هم تبار نیستند بکوبیم وبه آنها طعنه بزنیم که به زور بی ۵۲ براریکهء قدرت رسیده اما رئیس کل و با به اصطلاح تولواک آن حاکمیت را که ازهمان چینل به کرسی قدرت تکیه زده وحتی با پررویی وتقلب هم به ادامهء حاکمیت نامشروع خویش ادامه میدهد برائت داده واورا صیب صیب خطاب کنیم .مگر فکر کرده اید که با این سیاستهای یک بام ودوهوایی تان میتوانید برچشم مردم خاک بپاشیدودم خروس تعصب جاهلانهء قبیلوی تانرا مخفی سازید ؟
چندی قبل یکی از دوستان را که ازسویدن تشریف آورده بود در برمنگهم ملاقات کردم از ایشان پرسیدم که درسویدن مصروف چه کاری است
وی بخنده گفت که ’’من یک دوکان بوت فروشی درشهرمالمو باز کرده ام و وارد کننده انواع واقسام بوتها هستم امایکنوع بوت که مخصوص رفقای خلقی است فابریکهء تولید آن تنها درانگلستان است . گفتم آن چه نوع بوت است که تنها فابریکه اش اینجاست . وی درجواب گفت بوتهای به شکل مدور که مخصوص پاهای شتر باشد برای خلقیهای شهر مالمو فرمایش داده ام.زیرا شمار متقاضیان این نوع بوتها درآنشهر روز به روز افزایش میابد. درضمن صحبتها ذکر خیری از رفیق غمخور نیز بمیان آمد که ایشان آیا کدام کار وحرفه ای دارند ویانه
آن دوست گفت که غمخور صاحب مانند قاضی صاحب شما بیکار است اما بیکارهء همه کاره. رفیق غمخور درسال یکبار یک اتحادیه را تاسیس وبعد آنرا منحل ساخته واتحادیهء جدید را تاسیس میکند ودرضمن یک ماهنامه بنام اروزگان را نیز ازپول یک عده پناهنده گان اروپایی گاه گاهی به دست نشر می سپارد که عاری ازهرگونه کیفیت علمی است. بناء رفیق غمخور کاررسمی ندارد ولی مصروفیت خویش را با همین کارها جبران میکند. فرق میان قاضی صاحب شما وغمخورصاحب ما این است که بواسیر قاضی صاحب درزبانش میباشد ولی ازغمخورصاحب در دستهایش. همان طوریکه قاضی صاحب روز پنج بار ازطریق تلویزنونها اگر آواز خودرا بیرون نکند مریض میشود آقای غمخور هم اگر درهفته یکبار عکس ونام خودش را درسایتهای انترنتی نبیند مریض میشوند. اینکه این هردو چه میگویند ویا چه می نویسند مهم نیست بلکه مهم این است که باید به نحوی خودشان را مطرح سازند.’’
خوب است که آقای غمخور بیکاری شان را با نوشتن مقالات تلافی می نمایند ولی این را بدانند که دیگران نیز حق دارند که مقالات شان را به نقد بکشند. زمانیکه پای دفاع ازحق وحقیقت مطرح شود نباید هرچیز را به شکل مسخرهء آن به ابتذال کشاند ومسخره گونه از آن چشم پوشی کرد بلکه برای اظهار حق وحقیقت همچو مقاله ها را ولو ازسر بیکاری هم نگاشته شده باشد زیر تیغ نقد قرار داد تا از تکرار این اشتباهات جلوگیری شود. برداشت من ازانتقادات آقای غمخور بالای دکتور اسپنتا درقدم اول این است که اولا انتقادات مذکور جنبهء عقده های فاشیستی دارد که موجودیت شخصیتهای علمی وفرهنگی اقوام غیر اوغانی را درقدرت قابل تحمل نمیدانند. ثانیاچنانچه گفته اند: میخواهی به شهرت برسی تاخدا یار است باسلطان بپیچ یعنی اینکه خودت رابا سلطان مواجه بساز. اکنون که زمان سلطان وسلطنت وسلطانی رخت بربسته است جایش را انسانهای عالم ودانشمند ؛ سیاستمداران وکار گزاران عرصه های مختلف اجتماعی گرفته است . پس با انتقاد از رجال بزرگ میتوان به منزل مقصود که همانا بزرگنمایی وشهرت باشد رسید.
اینکه آقای غمخور داکتر سپنتا را به زور واکراه وادار به قبول نمودن نظریات قبیلوی اش میسازد واز او انتقاد بعمل می آورد منظورش درگام نخست مطرح ساختن خودش است ودرگام بعدی خورد ساختن و تحمیل آراء ونظریات قبیله ایی اندیشانه بالای وی که آقای سپنتا نباید ازخود رأی ونظر مستقل داشته باشد و بخاطر گل روی پشتونها طالبان را جنایتکار وقاتل ننامد.
همان داکتر سپنتای که درزمان وزارت خارجه اش مقامات ایرانی در لای مکاتیب وپارسل های رسمی دیپلوماتیک اثنای بازدید رسمی اش از تهران بصورت مخفی پول های دالر را جا بجا کرده بودند تا مگر بتوانند وی را مانند کرزی وداوودزی بخرند ولی همان داکتر سپنتا است که رئیس جمهوررا ازموضوع باخبر میسازد ومقامات ایرانی را درجریان میگذارد تا واضح سازند که این پولهای دالری را به چه منظوری گذاشته اند. اما امروز خداوند چنان مردم را بیچاره وزبون ساخته است که یک خلقی فاشیست وآنهم سوسیال خور درسویدن بالای وی انتقاد میکند که چرا با حامد کرزی درمورد طالبان همنظرنیست.
امروز جامعهء استبداد زدهء اوغانی از فقر فرهنگی رنج می برد واین فقر فرهنگی باعث شده است تا عناصر بی سویه وعقده ایی مثل آقای غمخور هم با استفاده سوء ازامکانات رفاهی یک کشور پیش رفته ای چون سویدن دست به قلم وکاغذ برده وعقده های خویش را درآن خالی میکند ورنه حق این است که ایشان باید اولا دنبال یک کار سالم ویک شغل شریف برای خودشان باشند تا از راه کار وکوشش شباروزی بتوانند مخارج روزمرهء شانرا تامین نمایند. تکیه برکمکهای خیریه یا سوسیال به شکل دوامدار شخصیت وظرفیت معنوی انسانرا در درونش نا بود میسازد واز انسان یک موجود طفیلی وبار دوش جامعه بار می آورد.
حالا میخواهم از آقای محترم حبیب الله غمخوردرمورد این جملهء شان که فرموده اند من نمیخواهم بالای عملکردهای خوب ویابد طالبان اینجا قضاوت کنم ویا رهبر کدام گروه سیاسی را قهرمان بنامم زیرا برای اعطای این لقب هنوز خیلی زود است برسشی را مطرح کنم که چرا دربارهء عملکرد خوب ویا بد طالبان نمی نویسید؟
چرا رهبر آن گروه را قاتل ویا جنایت کار نمی نامید مگر جز این است که وی همتبارتان است؟ ویاهم چرا مانند استاد روستار تره کی آنها را نیروی مقاومت مسلح ملی نمی نامید؟ مگر جز این است که نمیخواهید لعنت خلایق را بجان بخرید وخودتانرا مثل روستارتره کی بدنام سازید ومانند روستار تره کی روی خویش را درتاریخ کثیف نسازید؟
شما درزمان حاکمیت کدام رژیم خودرا به دسترخوان خیرات سویدن رسانده اید تا ازدیگر همطقاران سوسیال خور تان عقب نمانید؟
آیا شما در زمان حکومت برهان الدین ربانی به سویدن پناه برده اید یا درزمان حاکمیت وحشت وبربریت طالبان؟
آن دلایلی که شما براساس آن بحیث پناهندهء سیاسی ازطرف مقامات سویدن برسمیت شناخته شدید کدام ها اند
ازاینکه زنده گی تان بحیث یک خلقی درزیر سایهء نظام طالبانی درخطر بود چرا نمی نویسید؟ چگونه مقامات ادارهء پناهنده گی سوید شمارا درمدت یک هفته بحیث پناهندهء سیاسی اجازهء اقامت دایمی دادند؟ باوجودیکه شما با ملا غوث یکی ازسران جانی طالبان قرابت فامیلی داشتید چه چیزی زنده گی شمارا تهدید میکرد که به کشور سویدن پناه بردید اگر واقعا شما با مردم وملت خود صادق استید چرا همان دلایلی را که به ادارهء پناهنده گان سوید ارائه داشتید ودرآن طالبان را گروه وحشی وآدم خور وضد تمدن وضد روشنفکران معرفی کردید چرا همان مطالب را به زبان پشتو به سایتها نمی نویسید واز جنایات طالبان پرده بر نمی دارید؟
اگر شما درقعر گندیده و مرداب پشتونیزم تا گلو غرق نیستید از ظلم وجنایات طالبان درهلمند وقندهار واورزگان چرا تاکنون ننوشته اید ویکسره علیه گروه های قومی غیر اوغانی پاهای تانرا لچ نموده اید؟
قبول کردم که آقای سپنتا مطابق انتقاد شما اشتباه میکند واین تناقض درسیاستهای ادارهء کرزی وجود دارد وبسا عیوب وکمبودات دیگر نیز وجود دارد که همهء ما به آن آگاهیم ولی شما بحیث یک
پشتون نسبتاباسواد تا کدام حد طالبان را بحیث گروه قاتل ؛جانی؛ مزدور آی اس آی برسمیت می شناسید واگر نمی شناسید دلیل آن چی است؟
آقای غمخور با این خندهء زهراگین خویش درحقیقت
برغباوت وحماقت قبیلوی پشتونها میخندد که تا چه حد ماهرانه و
زیرکانه هنوزهم قادر است تا احساسات آنهارا علیه غیرپشتونها
تحریک کند. آری ! ایشان حق دارند که چنین بخندند
ادامه دارد
پيامها
2 مارچ 2012, 05:22
کدام ازبک اس اوغان چی میکنه
2 مارچ 2012, 09:18, توسط تاش مراد بیک
حبیب الله غمخوار دری است است بهترین دلیل همین نام و نام خانوادگیش است ،یا پدرش دری زبان بوده یا مادرش، در غیر آن باید تخلصش یا نام خانوداگیش غمخوار زی می بود یا غمخوار یون ، نام ایشان هم با نام اوغان جور در نمیاید برای انکه اوغانها بعداز بغاوت و اشرار شمالی علیه دولت دموکراتیک امان الله خان غازی ممصیل آزادی و دموکراسی و گیرفتن حاکمیت به طور غیر قانونی توسط حبیب الله بچه سقاو دزد شمالی دیگر اوغانی نام فرزندی نرینه اش را حبیب الله نمی گذارد . غمخوار صاحب دری زبان است و به زبان سوچه ی دری اوغانی نیزمقالات زیاد نوشته کرده است.
در مورد طالبان بخاطر نمی نویسد که طالبان حالا بیچاره دربدر و خاک په سر اند . این شیوه ی مردانگی در فرهنگ دری نیست که بر مظلومان ستم کرد . زمانکه طالبان قدرت داشتند و زور بودند جناب غمخوار علیه شان سرسخت رزمید و نوشته کد حتی از ایشان فرار کرده به دولت سوید شکایت برد چون شکایت هایش بجا بودن در یک هفته قبول دولت سوید شد.شما هم این واقعیت را میدانید و نوشته اید.
در مورد کرزی صاحب برای نمی نویسد که کرزی یک گودی است یک مظلوم است او ریس جمهور با صلاحیت نیست .یک ریس جمهور تقلبیست خود کرزی صاحب گفت: در بین دو شیر قرار دارد یک طرفش خلیلی هزاره یک طرفش مارشال کچالو تاجیک ،کرزی از این هر دو می ترسد چون هردو جنگسالار اند و گروپ های مصلح دارند . اینها رهبران مجاهدین اند.
یک شعر است در زبان دری (درمیان هر دو دریا تخته بندم کرده ای - باز میگوی که دامن تر نکن هشیار باش) بیچاره کرزی صاحب در میان دو دشمن قرار داده شده . در مورد شخصیت های پشتون برای نمی نویسد که آنها از حق خود محروم اند . حق سران و شخصیت های پشتون در دست تاجیک و هزاره و ازبک است . شما خود میدانید که این سرزمین افغانها است . افغانستان واژه دریست این نام را پشتونها بالای این سرزمین نگذاشته اند اگر پشتونها را می گذاشتند نام کشور خود را پختون لند می گذاشتند. این رقبای و دشمنهای ملت قهرمان پشتون بودند که نام خاک مارا افغانستان به زبان دری گذاشتند .افغانستان یعنی جای افغانها این بهترین سند است که همسایه های ما که دری زبانها بودند سرزمین مارا به رسمیت شناخته برای ما و سرزمین ما نام گذاشتند. همین نام دری است که امروز هر کس خود را افغان گفته خواست حق برادری و برابری با قوم پشتون هستند .اگر نام لعنتی را دشمن زیرکانه بالای ما تحمیل نمی کرد امروز چه حق داشت تاجیک که معاون اول شود چه حق داشت هزاره معاون دوم شود . همین نام لعنتیست که پدرام بدخشی کاجی بی روس و عضو سپاه فسداران ایران هم پدرالی میگه و برابری ملی و عدالت خواهی شعار میدهد . وزبان سوچه دری را که زبان دربار سلطانها و شانهشاها بوده به ایرانی می فروشد . شما خوب میدانید که کشور از ماست آما زبان دری حاکم است کجاست عدالت ؟ این سرزمین میراث احمد شاه بابا است و لی 90 فیصد در حکومت ، دولت ولوی چرگه در دست دری زبانهاست کجاست عدالت؟ جناب غمخوار علیه بی عدالتی می نویسد . کشور از پشتونهاست صلاحیتش از غیر پشتونها شما هم سر در گریبان کنید آغای بهمن بعد بنویسید . از نام که برای خود ماندی معلوم است که از افغانستان نیستی خودت ایرانی هستی و به نفع ایران قلم میزنی یا عضو سپاه پاسداران استی یا پان ایرانیست استی یا ایرانی بهمن کسی در افغانستان برای فرزندش نام نمی گذارد . اینهم دم خروس شماست . حتی همین مثل دم خوروس هم در زباد دری نیست این را زیاد ایرانهای فارسی زبان میگویند نه دری زبانها .شما دارید به فرهنگ ایرانی غیر مستقیم کمک می کنید . نقل قول در زبان سوچه دری اوغانی کم است که از نقل قولهای فارسی ایرانی کار میگیرید . این نشان خود فروشیست از خود بهترین زبان شرین دری اوغانی داریم چرا میروید دنبال مثالها و نقل قولهای فارسی ایرانی ماباید هشیارباشیم وگرنه شما آقای بهمن در مقالات بعدی تان شاید بجای بادرنگ خیار بجای کچالو سیب زمینی و بجای پوهنتون دانشگاه خواهید نوشت. معلوم است که شما ها مجانی برای حکومات های بیگانه ( ایران) و آخند ها خدمت نمی کنید . بگو چند کار داری برایت از حکومت افغانی بخواه و خدمت زبان دری ات را بکن . خودت در لندن خدمت گار فرهنگ بیگانه نان از کی می خوری و برای که کار میکنی ؟ امید وارم عاصی نشوی
3 مارچ 2012, 04:06, توسط Ahad
Jnabe Tash bik,
Aga 8 sale ast ke dar in site miayen wa meren kash ke 80 sale dega ham amito edama beten waly faqat dega nazar naten . MowafaQ bashen.
2 مارچ 2012, 15:39, توسط جانان
آقای تاش مراد!
اگر این دفاعیه های تو ازپشتونها باشد ما را تیر ازین قسم دفاع. تو درحقیقت بدتر ازبهمن چوب را در...... ما پشتونها زدی.
2 مارچ 2012, 16:27, توسط تاش مراد بیک
هم وطن عزیز جانان خوش حالم که حد اقل توجه به نظر بنده نموده اید . من را به اشتباه پشتون فکر نکنید . من فقط در پی عدالت هستم شما را بخدا کجای گپ هایم استباه است ؟ شما در رد گپ های من چیزی نوشته نکرده اید فقط گفتید که اگر دفاعیه شما از پشتونها باشد مارا تیر. معلوم نشد که شما در مورد گپ های من چه دلیل دارید .؟
دوم انکه مخاطب من اقای بهمن است نه شما من میخواهم اقای بهمن که از دم خروسشان اصلیت شان هویداست بیایند و پاسخ بدهند.
من چیزی را گفته ام با مدرک و سند ارایه نموده ام مانند بهمن وبهمنها تهمت نبسته ام . مگر زبان دری افغانی نیست؟مگر این سرزمین افغانستان نام ندارد؟ مگر این نام را پشتونها گذاشته اند؟ این نام را ایرانیها با انگریزدر یک تبانی نگذاشتهاند؟ مگر حالا هرکس وناکس خود را افغان گفته حقوق برابر خواهان نیست؟ مگر در این سالهای دوره کرزی فرهنگ ایرانی و فارسی گوی در خاک افغانها رایج نشده است؟ مگر ایران مداخله در امور کشور ما ندارد؟ این سازمان زینب ها کی هستند؟ این فدرام و پدرالی خواهان و تجزیه طالبان از کجا پیدا شدند؟ شما آقا ی جانان چه فکر می کنید اینها چقدر وطن پرست هستند؟
مگر دو معاون کرزی غیر پشتون نیستند؟ مگر زبان دری سراسری نیست؟ چند فیصد غیر پشتونها به زبان پشتو می تواند صحبت کند ؟ مگر در سایتها ندیده ای که زبان پشتون را به گوز خر مقایسه نموده اند؟ مگر این سرزمین ساخته به زور شمشیر احمد شاه بابا و عبدالرحمن خان شاه آهنین نیست؟ مگر امان الله خان دموکراسی و استقلال را نگیرفت؟ مگر بچه سقاو رهبر اشرار شمالی نبود؟ اینها کی هستند که بعداز این همه سالها می خواهند مصطلحات ملی را از بین ببرند و عوض پوهنتون دانشگاه بکویند؟ مگر یاد اینها رفته است که چند سال پیش این مشکل به لوی جرگه رفت و در لوی جرگه از طرف رهبر دری زبانها و ریس لوی جرگه جناب قانونی قانونی رد شد و به دهن این فدرامی ها چنان سلی زد که تا زنده هستند یاد شان خواهد رفت؟ جناب قانونی گفت : ما از پدر پدر پوهنتون گفتیم . هر چیزی که از لویه جرگه بگذرد حیثیت قانون را دارد و هرکی علیه قانون و فیصله ی ریس لوی جرگه قرار بگیرد در حقیقت علیه منافع ملی قرار می گیرد و خاین ملیست است نیست؟
در شهر کابل هر اتفاق می افتد رهبریش بدست رهبران مجاهدین و جنگ سالاران است مگر نیست؟ کرزی به زور همین شمالی وال ها و امریکا ریس جمهور نیست؟ با رای تقلبی ریس جمهوری اش دوام داده نشد؟ خود کرزی نگفت من میان دو شیر هستم؟ جانان صاحب قضاوت درست کنید. من پشتون نیستم و یک کلمه زبان پشو یاد ندارم . در قندز تولد شده ام و تا دوره طالبان در تالقان بودم از طالبان هم بسیار زجر دیدیم در قندز بچه های جوان را لت وکوب میکردند و می گفتند که بگو که تورا به زور کی وی کرده ؟ بچه بیریش کی استی؟ و چند نفر هستید کی وی هستید؟ اگثر جوانان قندز بنا به همین ظلم طالبان مجبور می شدند از دروغ یکی دیگر را نام بگیرند تا بالاخیره نسل جوان صد فیصد از شمال و قندز فرار کرده ایران و یا اروپا رفتند شما از ین گپ ها خبر دارید ؟
تا یک رهبر آهنین نیاید و تمام این بلوا گران و مزدوران خارجی و فرهنگ فروشان وزبان فروشان را نابود نکند افغانستان قوی و امنیت سراری بمیان نخواد امد یکی وخلاص .
2 مارچ 2012, 16:36, توسط خ . نبیل مزاری
تاش مراد جان ، هرچی شما نوشتید یکایک درست و بجاست ! با شما صد فیصد موافقم .
3 مارچ 2012, 01:07, توسط بیخدا
درود،
مراد بیگ مینویسد: "مگر زبان دری افغانی نیست؟"
نه خیر هرگز زبان دری افغانی نیست، پیش از اینکه این ویرانه بنام افغانستان نام گزاری شود مردمان این سرزمین قرنها به زبان دری تکلم میکردهاند. ادعای شما زمان درست بود که زبان شیرین دری در این پهنه ای سیاه 250 ساله بوجود میآمد. زبان دری از عصر حافظ و خیام و پیشتر از آن است!
مراد بیگ: " مگر حالا هرکس وناکس خود را افغان گفته حقوق برابر خواهان نیست؟"
تنها ناکسان هستند که خود را افغان مینامند، کسانی که ذره به تاریخ و فرهنگ گذشته این مرز و بوم آشنایی دارند، هرگز خود را افغان نمیگویند!
و:"در شهر کابل هر اتفاق می افتد رهبریش بدست رهبران مجاهدین و جنگ سالاران است مگر نیست؟"
این هم نیاز به پژوهش دارد و شما نمیتوانید ادعا کنید که هر اتفاق که در کابل میفتد مسئول آن جنگ سالاران است!
صد فی صد تائید سخنان مراد بیگ توسط جناب مزاری، مایه شگفتی من شد!
3 مارچ 2012, 09:51, توسط خ . نبیل مزاری
آقای بیخدا درود . شما این آقای تاش بیک را نشناختید ؟ یکبار دیگر پیام شانرا دقیق بخوانید . نه تنها شما ، بلکه خودشان هم تعجب کرده اند که چرا مزاری با من صد فیصد موافق است و (جیل) نکرده .
2 مارچ 2012, 16:48, توسط جانان
آقای تاش مراد!
تو غیر مستقیم تبر بهمن وحالاهم مزاری را دسته کده راهی استی به روی کدام سند میگویی که ۹۰ فیصد مردم افغانستان دری زبان استند؟
2 مارچ 2012, 17:03, توسط تاش مراد بیک
جانان عزیز باز اشتباه گیرفتید من کجا گفتم در افغانستان 90 قیصد دری زبان اند؟ من گفتم کشور و سرزمین از پشتونهاست و مردم به زبان دری گپ می زنند.من گفتم خانه وخاک از پشتونهاست و لی در حکومت 90 فیصد دری زبانها هستند. شمارا به قران سوگند درست بخوانید بعد قضاوت کنید. از نبیل مزاری ممنونم که حد اقل میداند من چه می گویم اگر مخالف هم باشد یمداند که دلیل بر رد گپ هی من ندارد.
2 مارچ 2012, 17:07, توسط ...»عباس برومند
جناب پرويز بهمن! گاه از نوشته های تان که قسما صانب و مستند است لذت ميبرم؛ مثل نوشته تان درباره محمود فارانی، که روز شعر ميگفت و شب، دزدی ميکرد!
نوشته کنونی هم به سبک خود حبيب الله غمخور است، يعنی آميخته ای ازر است ودروغ يا استدلال و سفسطه!
در واقع هم کرزی دست نشانده اجانب است هم اسپنتا!
اما يک اشتباه ديگر تان ، در باره دم خروس . شما نوشته ايد :(یک ضرب المثل عامیانه است که میگویند خروس هرگز به پنهان نمودن دم خویش موفق نمیشود هرقدر خروس کوشش کند که دم خویش را زیر بغل خویش پنهان دارد ولی بازهم از زیر بغل نمایان میگیردد )
نه ، جان کاکا! مردی که خروس همسايه اش را دزديده بود، و کوشيده بود ، خروس را زير عبا پنهان کند؛ اتفاقا با صاحب خروس روبرو شد ، صاحب خروس گفت « بيادر، تو يک خروسه ، ای طرفا نديدی ، خروس من گم شده»
دزد خروس گفت :« نه، به خدا، کدام مرغ و خروسه نديديم !» درين وقت دم خروس که از زير عبای دزد ، بيرون زده بود، نظر صاحب خروس را جلب کرد، صاحب خروس گفت « آقا بيادر،مه قسم توره باور کنم يا دم خروس ره که بر دروغگويی ات، گواهی ميته ...»
2 مارچ 2012, 18:22, توسط خ . نبیل مزاری
تاش مراد جان درود ! از کجای پیامم دانستید که این (اگر)مخالفت دیدگاه هایم به شما هویدا شده و چون دلیلی ندارم بدین منظور موافقت نموده ام ؟ موافقت صد در صد من از فحوا و درونمایه کلی نظریات شما بوده ، فقط همین !
2 مارچ 2012, 20:23, توسط تاش مراد بیک
جناب مزاری سلام من قریب 8 سال است اگر دروغ نگفته باشم در این سایت هستم ونظریات جاب عالی را همیشه می خوانم چون شناخت قبلی با طرز دید شما دارم میدانستم که شما مخالف قوم پشتون هستید و هم نظر من نخواهید شد . از شما بخاطر تشکری نمودم که حد اقل شما این دانای را دارید که به نوشته های مستند دلیل نه آودید و جیل نکردید. باز هم خدا را شکر که حد اقل در این سایت کسی پیدا شد که با دلایل منطیقی خاموشی اختیار کرد. شما را بسیار نویسنده های بقوت و زله ور نتوانستند بقبولانند. حتی یکی از حرفهایم را هم رد نکرده اید . از جانان هم وطنم گیله مندم چون اب نادیده موزه کشیده بود حالا خدا را شکر که او هم خاموشی اختیار نمود تا حالا پهلوان میدان منم و از جناب بهمن هم تاهنوز صدایش نبرامده امید وارم او هم شکست خورده باشد. و مردم افغانستان بدانند که حقیقت همین است که من نوشتم الله حافظ شما ها
2 مارچ 2012, 21:22, توسط خ . نبیل مزاری
تاش مراد جان ! برایم بعد از خواندن نخستین سطور پیام تان هویدا شده بود که شما از بسیار دیر هاست درین سایت تشریف دارید، اینکه چرا و چی انگیزه خاموشی شما بوده نمیدانم و این بیچاره تاش مراد بیگ دیگر از کجاست ؟ اندیوال جان ! پهلوان میدان بودن و چمن ساختن ها هنر نیست ، هنر آنست که استوار باشید و ایستاده به آنچی می پندارید و می انگارید . نخستین اشتباه شما از شناخت من (دین حقیر مذهب فقیر)!! اینست که من بینوا هیچگاهی علیه قوم پشتون نبوده ام ، بلکه همیشه فاشیستان قبیله را محکوم نموده ام و می کنم . دومین اشتباه شما اینست که باز آب را نادیده موزه از پا کشیده اید و دارید مردم را به کوزه برداشتن تشویق می کنید تا حوضی را پر کنند . امید پیامهای تانرا به همان شیوه نوشتار پیشین تان بنگارید . پدرود دوست عزیز ! ( جیل کردن از خود جا و مقام دارد )
3 مارچ 2012, 08:37, توسط جانان
پهلوان صاحب تاش مراد!
خانه ازپشتونهاست ولی زبان شان دری است چرا اهل خانه پشتو؛ زبان خودشانرا مگرنداشتند که ۹۰ درصد دری زبان شدند؟
3 مارچ 2012, 12:17, توسط تاش مراد بیک
محترم نبیل مزاری سلام و روز بخیر آمدن نو روز وبهار تان را برای همهی شما ایرانی تبار ها تبریک می گویم خدا کند نو روز تان باز رقم نور زهای زمان خلقی ها و پرچمی ها با رونق برگذار شود . اگر نشد بدانید که رفتید.
بسیار ارزو داشتم که با دلایل نظراتم را رد کنید . مگر نکردید به خود تان مربوط است . اما من
نمیدانم چرا کسی نظراتم را جدی نگیرفت ؟ این برخوزد سایت خوانان کابل پریس من را به دو اندیشه روبرو ساخت یا دلایلم محکم و بر پایه حقیقت استوار اند یا مخالفین نطراتم توان مقاومت را در این سایت از دست داده اند . کجا هستند کسانی که هم نطر محترم نبیل مزاری بودید و یا هم نظر نادر و چلا آبادی و لیمه و خان و بی خدا و کد خدا و ده ها قلم زن دیگر . من امروز تصمیم گیرفتم دیگر اینجا نطر ننویسم بهتر است خاموشانه نظرات دیگران را بخوانم و قضاوت کنم طی این چند روز من نظراتم را نوشتم فکر می کنم برای چندین سال بسنده با شند . حتی باقی سمندر هم با همه توان قلمیش از نام بردن من و رد نظراتم ابا ورزیده ، خوب جای من هرکی باشد نظراتش را جدی نگیرند و گفتمان باش نکنند دق می کند. حالا من خود را کی و چه حساب کنم برنده میدان و یا آدمی که کس دو روپیه ام نخرید . به هر حال شما یک نکته را متوجه باشید که این تنها من نیستم چنین می اندیشم این نظری مجموعی از ماها است که در تلاش ساختن افغانستان قوی وپرقدرت با ملت واحد زبان واحد و سرزمین واحدیم این خواست ها تنها و تنها با سفارشات و نوشته ها و راهنمای های بزرگان ما چون پروفیسور روستار تره کی و همین غمخوار ها محقق خواهد شد . و پلان طرح تجزیه طلبان ، پدرالی خواهان و حقوق برابر خواهان باطل .
امید وارم همه برای کشور واحد ملت واحد زبان واحد بی اندیشم انکه کسانی در این راه می میرند و یا یتیم میشوند و یا زخمی ملول می شوند و یا از وطن فرار می کنند این پروسه ی طبعی دولت ملت سازیست . دوست تان غم این را دارند که کسانی کشته شوند سرنوشت اولاد شان چه می شود ؟ اوبرادر شما از الله بی خبرید خدا روزی شان را میرساند یا در فکر آینده و اخلاق فرزندان شان هستند. شما خبر ندارید که الله مبارک و تعالی در پیشانی هر کس سرنوشتش را بدست خود نوشته است این که اینده چه می شوند نه مربوط من است و نه مربوت شما و نه از طالب ها وظیفه ما ساختن دولت ملت واحد است . که به صفت افغان دارای هویت افغانی باشیم تا در سفارت ایران و تاجیکستان به زبان های مختلف با ما صحبت نشود . باید شناخته شویم چندین قرن است که معلوم نیست ما افغانیم یا ایرانی هستیم و یا هم تاجکی باید این گد ودی تمام شود بالاخیره افغان شویم حال آنکه این افغان شدن تنها به نفع پشتونها نیست به نفع همه است اگر ما افغانستان برای قوم خود بخواهیم نام کشور مان را طبعا افغانستان نمی خواهیم ما از خود نام وهو یت داریم که از نام هویت ما ( پتان ، پشتون و پختون )از همسایه ها گیرفته تا اروپا و کلی دنیا از شنیدن این نام بر اندامشان لزرزه می افتد .
چرا نام کشور ما پشتون لند نباشد . ولی ما در فکر برادران خورد و کوچک مان هستیم تا به انها ظلم نشود هستیم زیر همین نام افغان همه باید یکی شویم و یا یکی ساخته شویم یا به زور یا به تزرع و یا به زاری
الله حافظ
الله حافظ
3 مارچ 2012, 12:34, توسط خ . نبیل مزاری
تاش مراد جان ، نام نفر اصلی را فرامومش کردید ، چرا ؟
چرا مردم به قصه شما نشدند ، خود میدانید و بهتر هم میدانید . ازینکه آمد آمد نوروز نو و بهارنو را به من حقیر و دوستان کابل پرسی تبریک گفته اید سپاس . کوشش میکنیم تا فرهنگ گلبازی و لاله کاری را بجای فرهنگ خونبازی و فانه کاری ترویج کنیم . تا امروز که همه جا قبر و قبرستان شده و یک خانه سنگی هم پیسه خورک ، باید تلاش نمود که بجای قبر سازی و پرستش خانه سنگی ، کمی هم هوای آزاد هم تنفس کنیم . ( باما باشید !!!!)
4 مارچ 2012, 08:56, توسط جانان
تاش مراد!
توملت سازی نمیکنی بلکه برعکس نفاق افگنی کرده راهی استی دریکجا دری زبانان
را ۹۰ فیصدمیخوانی ودرجای دیگر ملت واحد وزبان واحد را به زور پشتونها پیشنهاد میکنی
تا مردم را تحریک کنی که ما پشتونها دو ودشنام بزنند تو منافق استی بروبچیم !ازین به بعد ما پشتونها را کسی استفاده کرده
نمیتواند
4 مارچ 2012, 11:01, توسط افغانستانی
* افغان يا پشتون نام يکی از چھارقوم بزرگ افغانستان (ازبک، ھزاره، تاجيک و افغان)
است (فکر نميشود درھيچ جائی، تحميل نام يک قوم با]ی ساير اقوام قابل قبول باشد).
* افغانی: فع! واحد پول افغانستان و قب! به زبان ”پشتو“، زبان ”افغانی“ ميگفتند.
* افغانستانی: شھروندان افغانستان (يا کسانيکه از افغانستان ھستند).
* افغانستان تاريخی يا اوغانستان (مسکن اوغانھا) با سابقۀ 700 ساله (مطابق تاريخنامه
ھرات) ، نام و]يتی است جدا از کابل، غزنين، کندھار و سيستان؛ يعنی اطراف
کوھھای سليمان در پاکستان امروزی.
* ايران شرقی: برای تشخيص تقريبی ”افغانستان کنونی“ بکار رفته است.
* ايران غربی ( گربۀ ملوسک): برای تشخيص تقريبی ”ايران کنونی“ بکار رفته است.
* ايران تاريخی- فرھنگی: ساحۀ بين رود سند، بحرھند، رودھای دجله و فرات، کوه
ھای قفقاز و بحيره ھای کسپين و ارال(قالين رنگارنگی که امروز چندين پارچه شده است) . * ف-ت ايران: سرزمين ھای مرتفع در بين رود ھای سند و دجله، بحيرۀ کسپين و
زمينھای ھموار آسيای ميانه؛ يا سرزمين ھای متشکل از سلسله کوھھای ھندوکش
(تيراجمير 7700 متر)، کپه داغ ( سياه خوانی؟ 3200 متر) ، البرز (دماوند 5700 متر ، )
زاگروس (زردکوه 4500 متر) و سليمان ( تخت سليمان 3500 متر)
* قوم يا تبار يعنی افرادی که دارای مشترکات زبانی - فرھنگی ميباشند.
* نژاد: نشاندھندۀ ويژگيھای ظاھری افراد يعنی رنگ (جلد، چشم و موی) و ساختمان
چھرۀ آنھاست که نميتواند امتياز يا توھين پنداشته شود (دراينصورت فکرنميشود درتمام
جھان بيش از 5 نژاد بشری داشته باشيم: سياه، سپيد، زرد، سرخ و مخلوطی از اينھا).
* تاريخ سازی و عظمت طلبی: انبارسازی جعلياتی بنام ”افغانستان“ يا کشوری با
تاريخ 5 ھزارساله (آريانا - خراسان - افغانستان)؛ بازسازی اسطوره ھا، سمبولھا و...
بربنياد يک قوم ( افغان = پشتون) وحذف سايراقوام (تاجيک، ازبک، ھزاره و...) ؛ ادعای
ارضی برخاک پاکستان؛ پارسی ستيزی و پشتونيزه سازی افغانستان کنونی:
قوم من! ای تودۀ واJ نژاد وی نياکان غيورت مرد و راد
با تو دارم گفتگوی محرمی تا ز اسرار حيات آگاه شوی
بشنو ای پشتون با صدق و صفا حافظ کھسار و قلب آسيا
اوJ پشتو زبانت زنده ساز ھم براين شالوده کاخت بر فراز
تا توانی تکيه بر شمشير کن قصر ملت را برآن تعمير کن
عبدالحی حبيبی
* تاريخ ديروز: تاريخ حاکميت خانواده ھا يا قوم ھای خورد و بزرگ (ھخشامنشيان،
يونانيان، اشکانيان، ساسانيان، عربان، طاھريان، صفاريان، سامانيان، غزنويان، سلجوقيان، غوريان،
خوارزمشاھيان، مغو]ن، تيموريان، صفويان، غلزائيان، افشاريان و...) با قلمروھای متفاوت،
مراکز متغير و نبود مرزھای مشخص سياسی (با پذيرش خطبه، سکه و جزيه) بوده که
امروز تاريخ مشترک دھھا کشور اين حوزۀ بزرگ فرھنگی ميباشد.
* تاريخ امروز: تاريخ حاکميت دولت ھا يا کشورھا بر اساس مرزھای معين، ارگان
ھای سياسی قدرت و حاکميت بر قلمرو ميباشد.
ميخواھيم نشان دھيم که:
* پيوند ھای زبانی و آثار باستانی نشاندھندۀ ارتباطات قبلی اقوام مختلفی اند که روزی يکجا بوده ولی در
اثر مھاجرتھا و سايرعوامل از ھم جدا شده، زبان و فرھنگ آنھا تغيير نموده است.
* مردمانی که دراوايل ھزارۀ دوم الی اوايل ھزارۀ اول ق م از مناطق آسيای ميانه وارد ف!ت ايران و
شمال ھند شدند، در ريگويدا بنام "اريا"، در اويستا بنام" َ اييريا" و درکتيبه ھا بنام"ارييا" ناميده شده اند.
* واژه ھای اريا، اييريا و ارييا درانگليسی "آرين" ترجمه شده اند، اما نازيھا آنرا با طرح "نژاد آرين ، "
به مفکورۀ نژاد پرستی تبديل ميکنند. واژۀ آرين در فارسی "آريائی" ترجمه شده و درتطابق با نظريات
نازيھا در آنزمان وارد تاريخ و ادبيات افغانستان کنونی ميشود.
* واژه ھای اريا ( ھندی) ّ ، اييريا (ايران شرقی)، ارييا (ايران غربی) و حتی آريانا ( يونانی) بيشتر مفھوم
زبانی- تباری دارند: يعنی اقوامی که تقريبا بيک زبان صحبت ميکردند ( با لھجه ھای متفاوت).
* محل زندگی ارياھا در ھند ” اريا ورته“ و نخستين سرزمين مردمان اويستائی بنام ” ّ اييريانا ويجه“
خوانده شده که ھر دو بمعنی سرزمين آريائيھا است. واژه ھای ” آريانا“ ی يونانيان و ” ايران“ نياکان
خودمان از ھمين واژه ھا مشتق شده اند.
* واژۀ ” ايران“ بار اول در کتيبه ھای اردشيراول، موسس سلسلۀ ساسانی (نيمۀ اول سدۀ سوم) و واژۀ
”خراسان“ در کتاب شھرستانھای ايرانشھر در زمان قباد اول ( اواخر سدۀ پنجم) ديده ميشود.
4 مارچ 2012, 11:42, توسط تاش مراد بیک
رفیق جانان از طرز نوشته هایت معلوم است که تاجیک هستی از همان تاجیکی های پان ایرانیست رک راست چرا نمی نویسی که زیر پکول و چپن خوده را با کلوش های اروسیت پنهان داری
من هیچ وقت نگفته ام که 90 فیصد مردم افغانستان دری زبان اند من باز تکرار می کنم که 65 فیصد مردم افغانستان پشتون اند ولی 90 فیصد چه که تمام مردم به زبان دری افغانی میتوانند صحبت کنند . چرا؟ این بی عدالت قرنها ست دوام دارد
من از برتری بودن یک زبان بر زبانهای دیگر مینالم و خودت سرچپه دعوا داری . اورفیق جانانوف این سروده را که من از همین نظر ذیل کاپی کردم گویایی همین حقیقت است . باید حکومت مرکزی قوی با یک محور هویتی یک کشور تا ابد پا بر چا بسازیم خوشی و خفه گی را باید بدور انداخت و برادر وبرادر بازی برابری و برابری باز دیگه درد ما را دوا نمی کند کدام برادر کدام برابر باید همه یکی باشیم یک زبان ویک دین یک الله و یک ولس مشر یک سرزمین لوی افغانستان و یا هم لوی پشتونسان . من با نظر مرحوم حبیبی صد فیصد موافقم.. فرمودید که پشتونها را کس استفاده کرده نمی توانند بلی من هم موافقم این غیر پشتونها استند که از طرف ایران و روسیه و فرانسه و غرب استفاده می شوند و وطن را در بست می فروشند. در جای هم نو شتید که من منافقم و می خواهم پشتونها را داو دشنام کنند. من هرگیز طرفدار این نیستم کسی کسی را داو دشنام کند داو دشنام نشاندهند ه بی منطیقی است نشاندهنده ه زبونیست و قتی زور کس بکس نرسد به داو دشنام پناه می برد این تجربه در سایت کابل پرس? قبلا شده و دیگر کسی کسی را داو دشنام نمی کند باور داشته باش برای همین هم ماها رک وراست حرف مان را می زنیم برو از محترم نبیل مزاری یاد بگیر و پشت گپه الا بتی برو اماده گی برای برگذاری نو روز تان را بگیر که طالب ها اعلان کرده اند که نو روز مو روز ی مسلمانی نیست نو روز کفر و نور روز داران کافر اند . برو یگان اسپ پیدا کن بزکشی کن و یا یک غجک بخر بیت بیا بریم با مزارتان را بخوان که دیر نشود و نور روز مبارکی در سایت کابل پرس یادت نرود از طرف من نوروز برای تمام شما هم وطنان که در سایت کابل پرس هستید مبارکتان شود .
قوم من! ای تودۀ والا نژاد وی نياکان غيورت مرد و راد
با تو دارم گفتگوی محرمی تا ز اسرار حيات آگاه شوی
بشنو ای پشتون با صدق و صفا حافظ کھسار و قلب آسيا
اولا پشتو زبانت زنده ساز ھم براين شالوده کاخت بر فراز
تا توانی تکيه بر شمشير کن قصر ملت را برآن تعمير کن
عبدالحی حبيبی
هر کی با این سروده موافق است افغان است هر کی موافق نیست افغان نیست آقای عابد کجاستی که جواب مردم را بدهی یا خودت هم مصروف کارهای نو روزی هستی؟
4 مارچ 2012, 13:52, توسط جانان
تاش مرادخانه وروره!
ټول عام اقلیتونه ( ناپښتانه قومونه) غواړي چې د بهرنیانو له شتون یا روانې جګړې څخه ناوړه ګټه واخلي، په سیاسي او اقتصادي توګه د پښتنو د ګوښه کولو په کمپاین کې برخه ولري ته هم پخپله یوه توطیه یی
4 مارچ 2012, 14:27, توسط خراسانی
قای تاش مرادبیگ!
خودترا زیاد پشت نامهای بیگ وتاش که ازبیکی استند پنهان نساز وهمرای یک غول دیگرت جانان که شاید همان ولی باشد نقش تگ وتکمار را بازی نکنید
چرا نمیگویی که همان پاچه گیر بایان استی.
تو خواهان ساختن افغانستان قوی به زوریا به تزرع که شاید منظورت تضرع باشدهستی ولو که به قیمت نسل کشی هم بدست بیاید. در افغانستان شصت پنج فیصد پشتونها را رقم زدی اما نگفتی که حساب از خانهء ننه جانت بیرون آمده است یا ازکدام جای دیگر یا اینکه میخواهی قبایل پاکستانی را هم همرای تان یکجا ساخته وپشتون لند ننه ات را بالای اسخوانهای مردم جور کنی.
بی دانش!
اول تاریخ رابخوان که اوغان بی فرهنگ غول ازبسکه بی علم وبی دانش بود مجبور به فراگیری زبان فارسی شده وهم تباران خویش را در افغانستان حقیقی یعنی سرزمین قبایل عاق کرد.
منظورم معاهده های گندمک ودیورند توسط حاکمان اوغانی بود که هویت خراسانی را پذیرفته بودند. تو کدام ک......س هستی که حالا هویت مردم را میخواهی تغیر بدهی مردم چوب را درفلان ات درون میکنند
4 مارچ 2012, 14:37, توسط خ . نبیل مزاری
تاش مراد جان ، کجا شدین ؟ اگه ده میدان پالوانی کمر تانه قتی دسمال عنبربویی بسته کده نامدین ، ما مردوم شما ره باختگی حساب میکنیم . دیگه صدای تانه از نام بیچاره تاشمراد نکشین که خراسانی صاحب بسیار قار هستن !
4 مارچ 2012, 20:30, توسط تاش مراد بیک
آفای نبیل سلام من جانان گل را نمی شناسم .دوم پهلوانی که من میخواهم با منطیق است فشما خود شاهید هستید دوستان چون خراسانی به عوض پهلوانی در میدان بحث تاریخی و منطیقی مانند . .... کلمات استفاده می کنند .واز میدان پهلوانی به حرف های رد وبدل پناه می برند. با این هم وطنان نمی شود بحث کرد چون عقل اینها تا همان جای قد میدهد که برای خاموشی مخالف استفاده لفظی می کنند. حال آمدن و غلطی املای برقی را هم بروی من می کشد . همین حالا شما هم مردم را مردوم نوشتید انکه نمی شود دلیل که برای خاموشی کسی بیاوریم . حالا بیاید چیزی علمی و عملی است در مورد خراسانی و خرا سانی بحث کنیم .
حالا مخاطب من هردو شما هستید . چون جانان گل خود را با این نظرش که به زبان پشتونی است از مجلس اخراج کرد چون من پشتو نمیدانم نمی توانم باش بحث داشته باشم ( بزگه مجلسینگه جانان گول ترک قلده )
خراسان نامیست که اعراب استلا گر سرزمین های را که توسط شمشیر سرلشکر مسلمانان ابن حجاج که در میان عوام بنام حجاج ظالم مشهور است و میان عرب زده ها شاه دو شمشیره علیه ارحمه و یارانش تسخیر شد و چنان مصیبت را بالای مردم این سرزمینها آوردند که نسل اندر نسل تا امروز سواگوار و عزا داریم فرزند این سرزمین از این نام و این تاریخ باید ننگ داشته باشد .حالا کسانی که خود را خراسانی نام میمانند خود شان قضاوت کنند .
دوم انکه شما هیچ راه علمی وعملی ندارید که دوباره خراسان و خراسانی بسازید . کمی از مغز کار بگیرید میدانید که حدود اربعه ی خراسان را دوباره ساختن محال است و مردمان که بنام خراسانی بودند انها را دوباره هویت خراسانی دادن هم سخت است . چیزی که همه ی مامیدانم این است که شماها اوغان بودن را قبول ندارید که گویا اوغان مساویست به پشتون و این هویت سازی تحمیلی و زورکیست آیا خراسان سازی هم به زور نبود چرا یک بام دو هوا یکی را تحمیلی و یکی را داوطلبانه میدانید .که برای خراسانی شدن چقدر اژداد ما وشما قتل شدند ، چقدر دختران آریانا را کنیز و جوانان را غلام اسیر کردند .
اگر ازعقل کار بگیریم و راه عملی برای ساختن ملت واحد و سرزمین واحد و زبان واحد جستجو کنیم سه راه داریم
و از این سه راه راه دیگری سراغش در عقل و فکر من نمی کنجد . من این سه را می نویسم امید واریم هرکسی میخواهد این نظرم را رد کند فقط دلیل و منطیق بگوید. امید وارم از داو و دشنام و تهمت و بهتان دوری کنند اگر منطیق نیست ضورور نیست حتمی نیست باید و در افشانی کنید.
اولین شرط برای این سه را ه همانا زور و قوه قهریه است بدون قوه قهریه ،یاد شما باشد در این سرزمین و با این مردم نمی توانید ملت و دولت واحد بسازید .
1- تاجیک ها در این سرزمین زورشوند که به یک مسعود و قوماندن آهنین( احمد شاه مسعود) دیگه نیاز دارندو زبان همه ی مردم زا فارسی بسازند هویت همه ی مردم را ایرانی بسازند و نام کشور شان را ایرانی شرقی بگذارند.
2-هزاره ها با ازبک ها وحدت کنند و زور شوند .زبان همه مردم را دری هویت مردم را باخترانی و نام کشور شان را باختران بگذارند.
3- پشتونها از برادر کلان وبرادر کوچک و اقلیت های خورد بزرگ گفتن و و حدت ملی ووو گفتن خود را بکشند برون با شمشیر و زور قبایل مانند اسلافشان هرکی سر کشید سرش را زیر بالش کنند . زبان همه را پشتونی ،هویت همه را افغانی و کشور شان را لوی افغانستان و یا هم لوی پشتونستان نام گذاری کنند .
حال قیضه کنده می شود صلح صفا میاید و از این آرزو های که رسیدن به انها عملی نیست و بیهوده است نجات میابیم
راه مدارا و نمیدانم داوطلبانه و دموکراسی و تضرع و فلان کزان قیصه های هستند که هم خود د را می فریبیم و هم اطرافیان خود را اگر با این شیوه ها میشد طی این چنیدین قرن به جای میرسیدیم .
5 مارچ 2012, 16:48
پست admin في الجمعة مارس 02, 2012 8:54 pm
نامــۀ درجــه داران دکتــرای پشــتونها به رهبــران غــرب!
Shir Ahamad Akrami
ببینید که نمایندۀ تحصیل یافتگان این قوم چه تعصبی در برابر دیگر اقوام افغانستان دارند، حالا بماند که ملاعمر طالب و کرزی بی سوادش چه کاری با ما می کنند.
پشــــتون هــا قـــربانی تبعیـض اند.
شـکایت نامــه به رئیس جمهـور اوبامـا
افشــــــــاء سـند مهــم ســیاسی
اشــاره
این شکایت نامه توسط چهار تن از تحصیلکردگان پشتون تبار که دارای درجه تحصیل سطح دکترا هستند؛ بنام های: دکتر نبی مصداق، دکترزرکیار، دکتر میرکی ودکتر برهانی، در ۱۲ جون ۲۰۱۰ میلادی، درست یکماه قبل، نگاشته شده و به باراک اوباما رئیس جمهور، هیلاری کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده امریکا،خانم انگلا مرکل صدر اعظم آلمان وچندین مقام بلندپایه ی کشورهای غربی فرستاده شده است.
خوانندگان عزیز خود در می یابندکه با سوادان پشتون آنهم در حد داشتن سند" دکترا " با نوشتن این نامه، با چه تعصب وتبعیض مهار ناشدنی، کینه ونفرت شان را نسبت به جوامع غیر پشتون ابراز کرده اند. آنها علاوه براینکه هزاره ها را، ۹ در صد، تاجیک هارا، ۱۲و نیم درصد نفوس افغانستان به حساب آورده اند، از ازبک ها وترکمن ها حتی نامی هم نبرده اند. مثل اینکه جامعه ازبک وترکمن اصلاً در افغانستان زندگی نمی کنند. این باسوادان فاشیست، تعداد رقم پشتون ها در افغانستان را، ۶۲ درصد ذکر کرده اند ودر مجموع با محاسبه" لرو بر " پشتونها، جمعیت آنهارا به ۵۰ میلیون رسانیده اند. معلوم نیست که در نبود فقدان احصاییه نفوس افغانستان، این داکتران تحصیلکرده، از کجا این" رقم سرسام آور نفوس پشتون ها " را بدست آورده اند؟ از سوی دیگر اینها تمام هم و وغم شان بر این است که در نظام آموزشی افغانستان، فرزندان پشتونها مورد تبعیض قرار گرفته اند. وبرای آنها عمداً زمینه تحصیلات عالی، فراهم نمیشوند. اینها نکته اصلی را که فراموش کرده اند این است که، فرزندان شان بیشتر متمایل به مدارس پاکستان اند تا از آنجا بیایند ولباس انتحاری بپوشند وبه نیابت از پدران شان، مردم بیگناه را قربانی کنند. از مناطقی که این " داکتران " نام برده اند، آیا نمیدانند که همه این مناطق را پدران این فرزندان پشتون، به سرزمین آتش و خون تبدیل کرده اند؟ آنها به جای اینکه فرزندان شان را به آموزش و تحصیل بفرستند، منزلگاه آموزش آنهارا آتش میزنند. این شکایت نامه نویسان، از یاد برده اند که عروج جوامع غیر پشتون به آموزش وتحصیل، از فرهنگ بالای آنهامنشاء گرفته وبخش قابل ملاحظه از این محصلان را دختران اینها تشکیل میدهند. برخلاف در جوامع پشتون، مکاتب دخترانه طعمه آتش میگردند. اما تمام اینها بدان معنا نیست که باجریان آموزشی فرزندان پشتون در افغانستان، کدام تبعیضی صورت گرفته باشد. این داکتران، با ارقام مشخص، تاریخ معین، گروه آموزشی گویا مورد تبعیض، کدام سند ومدرکی را ذکر نکرده اند، که بتوان آنرا ملاک قضاوت قرارداد واز تبعیض آموزشی ویا تحصیلاتی در برابر پشتونها سخن گفت.
چیزی دیگری که همه را شگفت زده میسازد اینکه: داکتران شکایت نامه نویس، میگویند که این اقلیت ها است که بر پشتونها حکومت میکنند. در حالیکه همه میدانند که فعلاً حکومت گران در افغانستان کدام قوم است و تمام پست های کلیدی در داخل و خارج افغانستان در دست پشتونها متمرکز گردیده است. کما اینکه همین پشتونها در سوی دیگر خط، جنگ تمام عیار را نیز علیه جامعه جهانی ومردم افغانستان، پیش می برند.یعنی هم می جنگند وهم قدرت سیاسی را در افغانستان قبضه کرده اند. اگر در ناکجا آباد، چنین چیزی حادث شده باشد، ما آز ان خبر نداریم. به روشن ترین بیان در افغانستان تنها یک قوم حکومت میکند، که قوم پشتون است وبس.
اینها فقط تذکر مختصری پیرامون این" شکایت نامه ای دروغین" بود. اما آنچه که میتواند درس مهمی برای جوامع غیر پشتون از این نامه عاید شود، این است که چگونه در این دوصدو پنجاه سال، اقتدار گرایان پشتون، برای حفظ قدرت شان متحد وهمبسته عمل کرده ومیکنند. این چهار دکتر پشتون تبار عصاره نسل تحصیلکرده پشتونها به شمار میروند، اما چنان با تعصب وتبعیض نسبت به جوامع غیر پشتون نگاه میکنند که تداعی کننده کامل آن طالبان مسلح اندکه قتل عام شمالی، مزار ویکاولنگ را به وجود آوردند. واقعیت این است که پشتونها در تمام مراحل حاکمیت تک قومی شان، از گذشته تا حال، استراتژی " حفظ قدرت " را به عنوان یک " اصل " حراست کرده اند. در گذشته وحال برای پشتونها، دکتاتور، خلقی، پرچمی، مجاهد، طالب، تکنوکرات، دموکرات، لیبرال منوط به تبار خودشان، مفهومی نداشته وبرای حفظ اقتدار شان، همه یک پارچه ومتحد عمل کرده اند وشعار " پشتونوالی " پشتوانه ای مرکزی همبستیگی شان را شکل داده اند. پس این داکتران با قلم شان وجنگجویان پشتونی باشمشیرشان، برگلوگاه جوامع غیر پشتون نشسته از خون آنها تغذیه میکنند. این درس های تلخ باید این جوامع را از خواب غفلت، نفاق،پراگندگی وبحران اعتماد برخیزانند وبسوی اتحاد وهمبستگی سوق بدهند. اگر از این همه تجارب بزرگ در گذر تاریخ محرومیت ها ی خود نیاموزیم، پس چوقت خواهیم آموخت؟ آیا کسانی که از میان ما، در خدمت تحقق اندیشه های فاشیزم قرار دارند قابل بخشش اند و آیا آن ها از این فاشیستان کرده، بیشتر به مردم خود خایین نیستند؟
متــن کامــــل شـــکایت نامــــه
5 مارچ 2012, 16:52
متن انگلیسی این نوشته را اینجا بخوانید!
پشتونها گروه اصلی و بعنوان بنیانگذاران افغانستان مدرن که طی دو نیم قرن اخیر از خاک این کشور دفاع کرده اند، میباشند، اما با کمال تأسف باید عرض شود اینکه بخاطر اطلاعات غلطی که ناشی از حسادتهای قومی در کشور میباشد از بیرون و داخل مورد تبعیض قرار گرفته اند.پشتونها به عنوان بزرگترین گروه قومی 62% شصت و دو درصد نفوس کلّ افغانستان را تشکیل میدهند ( برای تأیید این ادعا باید به بنیاد واک زیر عنوان ساختار قومی افغانستان سال 1998 و همچنین بی ثباتی سیاسی نوشته دکتر نبی مصداق 2006 مراجعه شود) اما تا کنون کشورهای همسایه ایران و پاکستان و بخصوص بعد از سقوط طالبان نیروهای ائتلاف ناتو مستقر در افغانستان با اینها (پشتونها) به عنوان قوم مطرود شده و منزجر رفتار کرده اند، در آنسوی مرز یعنی در کشورپاکستان نیز پشتونها 13% سیزده در صد جمعیت 180 میلیونی پاکستان را تشکیل میدهند ( البته بدون شمولیت مناطق قبایلی خودمختار FATA) با این حال با این جمعیتی 50 میلیونی پشتون طوری رفتار میشود که گویا تمام این قوم القاعده و طالبان باشند، اما با این صورت هیچ چیزی فراتر از واقعیت نیست. هم اکنون میلونها نفر در درۀ سوات و فتا در پاکستان در مخالفت با طالبان برخاسته اند. لازم به یادآوری است که طی شش سال حکومت طالبان در افغانستان هیچ کسی از سواد داران و تحصیلکرده های پشتون تبار در خدمت طالبان نبوده و با آنها همکاری نداشته است، با این حال هزاران زن، بچه و سالمندان پشتون در زیر بمباردمانهای نیروهای ناتو درافغانستان در حالیکه هیچ ارتباطی با گروههای مقاومت ندارند، زیر عنوان" مبارزه با دهشت افگنان" جان خود را ازدست میدهند (Prof. Marc W. Harold, University of New Hampshire ) بطور مشابه هزاران پشتون دیگر به ظنّ اینکه طالبان باشند دارایی شان تخریب و خودشان مجبور به ترک خانه های شان میشوند و به پاکستان پناهنده میشوند.
بمباردمانهای قریه ها و مناطق مسپشتی در ولایات فراه، قندهار، جنوب و شرق افغانستان که مکرّرا توسط نیروهای ائتلاف انجام میگردد و باعث کشته شدن زنها و اطفال میشوند نه تنها در داخل افغانستان مردم ازآنها بیزارند بلکه تنفر و انزجاررا در سطح جهانی برانگیخته است، دکتر صدیق نوروزی نیز در مقاله اش که در سایت انترنتی http://www.m.e.i.edu.com/ در ماه دسمبر 2009 انتشار یافت بیشتر بر کشتار غیرنظامیان پشتون تمرکز کرده و مسئله کشتار اطفال پشتون تبار بین سنین یک تا شانزده سال را نگران کننده تعریف کرده است، جنگ حاضر در افغانستان برمحور بازیهای اقتصادی میچرخد، آمریکا میخواهد تا طالبان را از سر راه خود بردارد تا سد راه شان در پروژه عبور خط لوله گاز آرژانتین از طریق آسیای مرکزی به اقیانوس هند نشود و این کار میتواند به نفع شرکت نفت و گاز آمریکایی Consortium UNOCAL تمام شود.
در ماه جولای سال 2001 طی یک کنفرانس که به ابتکار سازمان ملل متحد در شهر برلین آلمان برگزار گردیده بود، مقامات آمریکایی به " نیاز نایک" وزیر امور خارجه پاکستان اذعان داشت که آمریکا حملاتش را بر علیه طالبان در ماه دسمبر قبل از بارش برف آغاز خواهند کرد، به باور " بروس گ. ریچارسون" نویسنده دو کتاب در مورد افغانستان " نیاز نایک " وزیر امور خارجه پاکستان بر آن است که آمریکا تصور تغییر رژیم در افغانستان را در سر میپروراند تا این امر بتواند به پروژه خط لوله " UNOCAL" کمک کند، ریچاردسون روزنامه نگار آمریکایی نیز به قول " کریستینه روکا" یکی از افسران سازمان "سیا" اشاره میکند که طی مذاکرات با طالبان خطاب به طالبان گفته بود که " اگر این تحفۀ طلایی مارا نپذیرید شما را در فرش ساخته شده از بمب پیچیده و دفن خواهیم کرد" همچنین حمله برنامه ریزی شدۀ آمریکا برعلیه طالبان/BBC News, World: South Asia, (Tuesday, 18 September 2001, 11:27 GMT/U.K. Qtd. in Zirakyar, Strategic Perspectives on Afghanistan, May 2010 / این خبر توسط شبکه تلویزیونی CNN نیز پخش شد و روزنامه گاردین نیز این مصاحبه را چاپ کرد.
ائتلاف شمال که بیشترین و مهمترین وزارتخانه ها را در داخل کشور و سفارتخانه ها در خارج از کشور را در انحصار خود در آورده اند به جدی ترین شکلش با پشتونها رفتار تبعیض آمیز میکنند.
طی 9 سال گذشته همواره جنگ در مناطق پشتون نشین جریان داشته، تنها تعداد محدودی از مکاتب در این مناطق به روی دانش آموزان باز است و دانش آموزان با تحمّل تمام سختیها و خطرات، رفتن به مکتب را ادامه داده اند اما با این حال وقتی این دانش آموزان برای ادامه تحصیل به کابل میروند فقط تعداد ناچیز از آنها موفق به ادامه تحصیل در سطح عالیتر میشوند، به عنوان مثال سال گذشته از چهار ولایت پشتون نشین قندهار،ارزگان، هلمند و زابل فقط 727 دانش آموز پشتون توانست امتحان ورود به دانشگاه که توسط وزارت تحصیلات عالی اعمال شده بود را پشت سر بگذراند، اما همزمان تنها از یک ولایت هزاره شیعه 1057 دانشجو و از ولایت کم جمعیت بدخشان حدود 2305 دانشجو و از کوچکترین ولایت جوزجان 934 دانشجو توانستند براحتی از امتحان ورود بدانشگاه را عبور کنند.
دانشجوها در مناطق جنگ زده پشتون نشین که به سخت ترین وضعیت طوریکه زندگی شان را به کف دست شان گرفته به مکتب رفته اند، بجایی اینکه به آنها حق اولویت داده شود و بورسیه های تحصیلی که توسط کشورهای دوست اهدا میشود به دانشجوهای پشتون مناطق جنگ زده داده شود اما با آنها رفتارهای تبعیض آمیز میشود.
وزارت امور خارجه و وزارت تحصیلات عالی هردو عهد بسته اند که که اجازه ندهند که هیچ یکی از پشتونها برای تحصیلات عالی در خارج از کشور بروند، اما برعکس دانشجوهای که کمتر واجد شرایط هستند و مربوط به هزاره های شیعه 9 درصدی و تاجیکهای 12.5 درصدی هستند تمام بورسیه های تحصیلی را در کشورهای ایران، هندوستان، مصر، روسیه و حتا انگلستان و ایالات متحده را از آن خود میکنند، دکتر میرکی شخصی که مربوط به یک خانواده اصیل افغان میباشد رفته بود تا وضعیت را طی انتخابات ریاست جمهوری اخیر از نزدیک بررسی کند، اما چیزی غیر از تبعیض عایدش نشد.
یک گروه دیگر از دانشجوهای پشتون از ولایت میدان وردک جهت اخذ بورسیه برای ادامه تحصیل در خارج از کشور به وزارت تحصیلات عالی مراجعه کردند در حالیکه تمام اینها دانشجوهای درجه یک فوق العاده و با دست آوردهای آکادمیک بودند به آنها گفته شد که باید برای ادامه تحصیل به شهر " کویته" پاکستان بروند وقتی دانشجوها گفتند که آنها افغان هستند و چرا باید به کویته پاکستان برای ادامه تحصیل بروند؟ مقامات با لحن مسخره آمیز جواب دادند که " شاید ملّاعمر بتواند برای شما شرایط ادامه تحصیل را فراهم سازد"، یک گروه دیگری از دانشجویان از کابل که متشکل از پشتونها، هزاره ها و تاجیکها بود برای بورسیه های تحصیلی به وزارت تحصیلات عالی مراجعه کردند، تمام دانشجویان که مربوط به اقلیتها میشد بورسیه دریافت کردند اما پشتونها که بیشتر و بهتر واجد شرایط بود هیچ بورسیه ی را دریافت نکردند.
یک گروه دیگر از دانشجویان پشتون از ولایت بغلان برای شرکت در امتحانات کانکور از بغلان عازم کابل شدند، اما یک جنگسالار تاجیک ازین قضیه آگاه شد، اتوبوس این دانشجوها در مسیر راه کمین زده شد و دانشجویان تا سرحد مرگ لت و کوب شدند و هیچ کدام شان به کابل نرسیدند.
ما ادعا نداریم که چون پشتونها اکثریت نفوس افغانستان را تشکیل میدهند باید بیشتر بورسیه های تحصیلی به پشتونها داده شود آنچه که ما میخواهیم این است که اهدای این بورسیه ها باید مبتنی بر شایسته گیهای علمی باشد و کسانیکه بیشتر واجد شرایط هستند باید به آنها حق اولویت داده شود، در هیچ کشور از دنیا قوم که " اکثریت " نفوس کشور را تشکیل میدهد با این شدت مورد تبعیض قرار نمیگیرند، به باور ما چنین تنگ نظریها زود یا دیر، پیامد جدیی در پی خواهد داشت.
دکتر زرکیار که دکتورای علوم سیاسی از دانشگاه آزاد برلین را دارد نیز میگوید که در دانشگاه های آلمان و آمریکا سخنانی بر علیه چنین رفتارهای تبعیض گرایانه گفته شده. اینجا میخواهم به یک موضوع مهم اشاره کنم: اکثریت از دانشجوهای جامعۀ افغان که گفته میشود پشتون باشند حق عادلانه خوداز بورسیه های تحصیلی در خارج از کشوررا که توسط کشورهای دوست فراهم میگردد دریافت نمیکنند، این سیاست معناز بر تمام پشتونها صرف از نظر از طبقه بندیهای قبیله یی و منطقه یی تأثیر میگذارد و آخرین امید برای استقرار صلح و ایجاد یک ملّت واحد را در اذهان نابود میکند، من نگران این هستم که ادامۀ چنین رفتارهای تبعیض آمیز در بخش تحصیلات ممکن است روزی باعث ایجاد بی ثباتی های اجتماعی و سیاسی شود.
بعنوان اطلاعات میخواهم این را نیز افشا کنم که در ساختار فاسد نظام افغانستان، یک اقلّیت کوچکی که پشتوانۀ قدرتهای خارجی را با خود دارد میتواند (در عوض خدمت به آنها) به بزرگترین قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی نائل شود، این اقلّیت نخبۀ قدرت چنان تحت تاثیر خارجی ها قرار میگیرند که برای خواست خارجیان و برای جاه طلبیهای قومی خود ازهیچ چیزی دریغ نمیکنند، اینگونه ساختار قدرت میتواند خواستهای اقلّیتها را با، یا بدون حمایت خارجیها بر اکثریت پشتون تحمیل نماید. کشوری که طی سی سال جنگ را تجربه کرده، به شدت به صلح و آرامش و ساخت زیربنای اقتصادی و ملّت سازی نیازدارد نه به ترویج پشتون ستیزی و گسترش گفتمانهای تبعیض و تنفّر.
Jeannine Spink یک محققی که اخیرا در مورد افغانستان تحقیق کرده است وضعیت افغانستان را چنین ارزیابی کرده و نوشته: آموزگاران هر روز تنفر و عصبیتهای قومی را به دانش آموزان خود تدریس میکنند و کتابهای درسی بیش از حد سیاست زده شده و تقسیمات قومی- اجتماعی و خشونت را بیشتر ترویج میکنند، ظاهرا جامعه جهانی که با پولهای هنگفت در افغانستان مشغول سرمایه گذاری هستند نیز این موضوع را نادیده گرفته اند و هیچ اقدامی برای جلوگیری ازین مشکل نکرده اند.
همچنین میخواهم به یک موضوع مهم دیگری اشاره کنم: در کتاب " World Factbook" که توسط سازمان CIA سال 1992 تدوین شد در آن کتاب نیزآمار معناداری پشتونها بطور قابل توجهی کاهش داده شده (See Zirakyar, "Pashtun-Bashing in Kite Runner: A Psychological Operation?", December 9, 2009; and Bruce Richardson, Afghanistan: A Search for Truth., 2008-2009, p. 275).) منظور از بزرگ جلوه دادن اندازه اقلیتهای غیر پشتون و برعکس پائین آوردن شمارش جمعیت پشتونها چیست؟ اینکار عمدا از سوی سازمان CIA اعمال میشود تا بتواند توجه دیگرکشورها را برا یحمایت از یک جنگ ناعادلانه که در ظاهر " عادلانه" جلوه داده میشود، جلب کند، که اکثریت (اقلیتهای غیر پشتون) را از زیر به اصطلاح ظلم و استبداد اقلّیت (اکثریت پشتون) نجات بدهند.
5 مارچ 2012, 16:53
ما از کسانیکه میخواهند ارقام بورسیه ها را طی شش سال گذشته بررسی کنند استقبال میکنیم و بیبیند که طی این شش سال تمام بورسیه ها برحسب وابستگی های قومی و اتنیکی به دانشجویان تعلق گرفته و بنا بر این پشتون ها از بدست آوردن بورسیه های تحصیلی محروم ماندند که این بی عدالتی ها توسط مقامات تنگ نظر ائتلاف شمال که در پستهای اعلای دولتی قرار دارند اعمال شده و در برابر هردانشجوی پشتون، هشتاد تا نود نفر از دانشجوهای غیر پشتون جهت تحصیلات عالی بورسیه های تحصیلی در خارج از کشور دریافت کرده اند، اتفاقا تعداد زیادی ازین دانشجوهای غیر پشتون از نظر علمی آمادگی کافی برای تحصیلات عالی ندارند و واجد شرایط نیستند در مقایسه با دانشجوهای پشتون که توانستند به راحتی در امتحان کانکور دانشگاه کابل موفق شوند و واجد شرایط کافی برای اعزام به خارج از کشور جهت تحصیلات عالی هستند.
مثلا کشور هندوستان در سالهای دوهزار و شش و هفت حدود دوهزار و پانصد بورسیه را به دولت افغانستان در ریشته های مختلف به شمول 50 بورسیه در رشتۀ مهندسی ا هدا کرد، اما تا امروز هیچ یکی از آن دانشجوهای که آنجا اعزام شده اند در رشته مهندسی فارغ تحصیل نشده اند، دلیلش هم اینست که این دانشجویان واجد شرایط برای اعزام جهت تحصیل در این رشته های فنّی نبودند، و حتا این دانشجویان دانایی و توانایی کافی در مضامین چون انگلیسی، هندسه، ریاضی و فزیک که برای رشته مهندسی ضروری میباشد را ندارند، بعد از چهار سال بعضی ازین دانشجویان ناکام به کابل برگشته اند و بعضی دیگر شان رشته شان را عوض کرده اند، پروفیسور خالق رشید مسئول بخش تحصیلات در سفارت افغانستان در شهر دهلی میگوید: عملکردهای که از تنگ نظریهای قومی در افغانستان نشئت میگیرد و بورسیه های تحصیلی بر حسب وابستگیهای قومی اهدا میگردد باعث میشود تا آنانیکه واقعا واجد شرایط برای بورسیه هستند از حق خودش محروم بماند و بجای آن کسانیکه لیاقت ندارند را برای تحصیل در رشته های مهم به خارج از کشور اعزام کنند، همچنان بخش آموزش و پرورش کشور هندوستان هیاتی را به کابل اعزام داشته تا از دولت افغانستان بخواهند که دانشجوهای که لیاقت دارند و واجد شرایط هستند، به هندوستان بفرستند.
ما از جناب شما تقاضا میکنیم تا به مفهوم اینهمه رفتارهای تبعیض آمیز ملاحظه نمایید و از نفوذ تان که بر دولت کرزی دارید استفاده نمایید و به کرزی بفهمانید که اینگونه کوته نگریهای آنها اصلا به نفع افغانستان نیست.
پشتونها بنیانگذاران اصلی و مدافعین کشور هستند، آنها تحمل آنرا ندارند که اقلیتها بر آنها حکومت کنند و برای تحصیلات عالی مورد تبعیض قرار بگیرند، بهرحال اینگونه رفتارهای تبعیض آمیز از طرف دولت کرزی و حامیان ائتلاف شمالش بذر نفاق و دشمنی را برای آینده غرص میکنند، سئوال اصلی اینجاست که حکومت فعلی بعد ازازدست دادن حمایت صد و پنجاه هزار نفری قوای خارجی چه کار خواهند کرد؟ تاریخ افغانستان مملو از مقاومتها در برابر تحمیل خارجیها و حکومتهای اقلیتها بوده، جامعه جهانی باید با تمام مردم بصورت عادلانه برخورد نماید، اینگونه رفتارهای تبعیض آمیز در برابر رهبران آینده و نسل جدید افغانستان باید متوقف گردد، و تمام کشورهای که شرایط بورسیه های تحصیلی را برای افغانستان فراهم می آورد باید پیگیری کند که این بورسیه ها بصورت عادلانه تقسیم شود و به واجدین شرایطش اهدا شود.
3 مارچ 2012, 02:45, توسط baqi samandar
باقی سمندر
حوت سال ۱۳۹۰ خورشیدی
مارچ سال ۲۰۱۲ میلادی
سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
سلام به آقای پرویز بهمن
من هم مقاله ناتمام شما وهم نظر آقای غمخور را خواندم وهمچنان تبصره های هموطنانم را درباره نظریات شما ودیګران نیز بخوانش ګرفتم .
درمورد اینکه نظر اقای حبیب الله غمخور در باره رهین و یا درباره رنګین دادفر سپنتا چیست - همه ما میدانیم که اقای رهین داکتر در رشته ادبیات است ونواسه دختری میرواعظ کابلی ورنګین نیز فرزند شاه علم طاهریست و از کرخ ای هرات وداکتر دررشته علوم سیاسی - اما باور نمایید که من هرچه کوشیدم تاحبیب الله غمخور را بشناسم - متاسفانه وی رانشناختم .
از انجاییکه من رنګین و رهین را از نزدیک و از سالها به اینسو میشناسم در مورد انها سخن نمیګویم وبرای اقای غمخور مینویسم که :
داشتن نظریه موافق یا مخالف با طالبان در دستګاه حاکمیت فغان ستان پدیده نو نیست - همه انسانهای در دستګاه حاکمه نظریات خود شانرا دارند و نظریات شان هم توسط رسانه ها بازتاب یافته است .
اما درمورد اینکه رنګین دادفر سپنتا به ذریعه بی ۵۲ به افغانستان رفته باشد - این ادعا اندکی جای تامل دارد . تا جاییکه من بخاطر دارم اقای رهین عضو انجمن صلح ودیموکراسی از ایالت ویرجنیا با اقای شریف فایض که مترجم دیوان مولانای بلخی بزبان انګلیسی است در زمره نخبه ګان در دولت حامد کرزی سهم ګرفتند و من هردو ایشان را نیز از نزدیک میشناسم و رنګین دادفر سپنتا به مثابه استاد در دانشکاه کابل بکار شروع نمود وبعدن در ارګ راه رفت و با حامد کرزی به مثابه مشاور و بعدن وزیر خارجه وبازهم مشاور در امور امنیت ملی ایفای وظیفه مینماید .
حامد کرزی به مثابه رییس جمهور سخن میګوید و رهین به مثابه وزیر و رنګین به مثابه یک مشاور رییس جمهور که صاحب نظریات خود است -
چه بهتر که اقای غمخور درمورد طالبان اظهار نظر نماید که ایا فغان ستان بعد ازسال ۲۰۱۴ میلادی بازهم به اختیار طالبان با مانیفست جنایت وشرارت قرار ګیرد یا خیر ؟
تمام مانیفست طالبان با بند بند برنامه « حزب دیموکراتیک خلق » که درجریده « خلق » منتشر شده بود - در تضاد آشتی ناپذیرقرار دارد . چه انګیزه ای آقای غمخور را در تبانی وهمرایی با طالبان و حزب اسلامی ګلبدین حکمتیار و یا ګروه حقانی کشانیده است ؟
آقای غمخور و یاران شان بایست با صراحت از خط فکری شووینیسم و عظمت طلبی قومی فاصله بګیرند .
اینکه در نخستین قدم خود اقای غمخور بوسیله طالبان بخاطر فقط تراشیدن ریش شان چند دره را نوشان مینمایند - این موضوع بر ما پوشیده نیست . ریش آقای غمخور از ایشان است اما واک ریش شان را طالبان دارند ولو بچه کاکایشان هم طالب سچه و سرسپرده وفادار آی اس آی باشد ؟
مګر نجیب الله احمد زی را با برادرش طالبان به دار نزدند ؟
مګر طالبان به غمخور ترحم مینمایند ؟
خود فریبی هم حدواندازه ای دارد اما غمخور مصروف عوام فریبی است و میکوشد به حامد کرزی چنان حالی سازد که ګویا وی به سخنان رنګین دادفر سپنتا نمی فهمد ؟
من در این مورد سخن نمی ګویم -نظر من با صراحت در همین کابل پرس نیز منتشر شده است و جا دارد تا موقع را مغتنم شمرده و به همه انسانهایی که در پی منافع مردم فغانستان اند - بنویسم که بایست برای فغان ستان مستقل - آزاد - اباد - شکوفان ومترقی وغیر وابسته بیندیشیم وګام بګذاریم و عمل نماییم . فغانستان ای که برابری ومساوات وعدالت جز از اجزای زندګی روزمره اش باشد .
آنلاین : خشم حبیب الله غمخور بالای سیدمخدوم رهین و داکتر سپنتا ناشی از تعصبهای قومی است
3 مارچ 2012, 10:26, توسط Helmandi
طالبان مسلح در وایت هلمند چهار مرد راکه سه تن آنها تاجیک ویکی هزاره بودند به اتهام جاسوسی به دولت افغانستان و نیروهای خارجی سر بریدند.
سخنگوی این گروه در تماس با رسانه ها گفته است که از نزد این افراد تیلفونهای ستایت را دریافت نموده اند که
دال بر مجرمیت شان می نماید.
جای تعجب نیست که طالبان سر افراد بی گناه را می برند و یا دست مردمان را قطع میکنند و یا هم حلقه آویز می
نمایند زیرا از شرارت پیشه گان وفتنه گران نمیشود که چیزی دیگری را توقع برد . زیرا خصلت این ددمشان است
که میخواهند با ایجاد ترس و رعب باای مردمان حکومت نمایند . چنانچه در پنج سال حکومت سیاه شان چنین
اعمالی را بارها مرتکب شده اند ولی جای حسرت و افسوس اینست که این ظالمان و جنایتکاران و مزدوران بیگانه
جنایات و مظالم شان را صبغه شرعی میدهند و طوری وانمود میکنند که گویا با به قتل رساندن مردمان بی گناه
بهشتی را هم کمایی خواهند کرد . ولی بیایید ببینیم این دینی را که به آن خودرا متمسک میدانند و خود را به
اصطاح پیاده کنند گان احکام آن در زمین وانمود میکنند . در کجای آن آمده که به جرم داشتن یک پایه تلیفون سر
انسانی را از تنش جدا کنید . آیا از تلیفون ستایت صرف به عنوان عمل جاسوسی میتوان استفاده کرد و یا موارد
دیگری هم هست این چگونه مدرک و اثبات جرم است که که هیچ دلیل دیگری در برابر آن قرار گرفته نمیتواند .
این چگونه محکمه ای است که عدل وانصاف را نمی پذیرد . این چگونه عدلی است که از سرا پای آن ظلم و بی
عدالتی فواران دارد. آیا میدانید که با این عمل زشت و ناروای شما چندین خانواده را به ماتم اواد های شان نشانید.
وچندین پدر و مادر را بی فرزند ساخت وبااخره چندین زن را بی شوهر و چندین اواد را بی پدر کرد. آیا میدانید
که با این جنایت ووحشی گری قلب دها و صد ها انسانی را ک با آنها روابط سببی ونسبی داشتند جریحه دار
گردیده و هم با قتل انسانهای بی گناه چندین جهان انسانی را به تعبیر قرآن به قتل رسانیده اید. این چگونه شعار
انصاف است که شما آنرا سر میدهید . آیا بازهم توقع دارید که با این همه مظالم و جنایات خداوند ازشما خوشنود
گردد و ملت افغانستان آغوش خود را به روی شما باز کند . و سر و روی تانرا ببوسد و برایتان آفرین بگوید . مگر
اینرا فکر نکرده اید که آنان نان آوران فامیل های شان بودند . وپس ازاین اواد های یتیم شان به چه سرنوشتی
روبرو خواهند شد. و مسیر اخاقی واقتصادی خانواده های شان به کجا میکشد.
مردم افغانستان به این باوراند که این همه رنج و مصیبتی که بار می آید برای شما فرقی نمیکند زیرا نزد شما
مهمتر از همه چند مشت کلداری است که از جانب دست اندرکاران سازمانهای استخباراتی کشورهای بیگانه
مخصوصأ آی ِاس آی به شما پرداخت میشود و برایتان وعده میشود که در صورت پیروزی به مقام های بلند دست
خواهی یافت . ولی باید بدانید که معامله شما با خداوند قهار خواهید بود و این سربریدگان در میدان گاه محشر دامن
تانرا خواهند گرفت و نیز در این دنیا پاداش عمل تانرا خواهی گرفت
تف برروی غمخور وغمخورها که این اخباررا میدانند
ولی دربارهء آن سکوت اختیار نموده وازمذاکرات با آنها پشتیبانی میکنند
4 مارچ 2012, 11:35
حبیب الله غمخور درکورس آموزش زبان سویدنی درمدرسه ای بنام (لرنیا)درشهرمالمو هم صنفی من بود. به اندازه ای کند مغز بود که چتد تا قندهاریهای دیگر بالایش می خندیدند.
اویک روز به معلم زبان سویدنی گفت:
این چه قسم کشوریست که از روز تولد تا روزمرگ تمام عمر انسان صرف آموزش شود. معلم مقصدش را درک نکرد گفت میشود مقصدت را کمی واضح بسازی او دوباره با عبارات چپ وغلط همان گفته ای خویش را تکرار کرد
معلم گفت: مگر در وطنهای شما چنین نیست.
غمخور از بس که بی جواب مانده بود گفت که نه بعداز اتمام تحصیل مستقیما مردم صاحب کار وبار میشوند.
معلم گفت حالا مقصدت را فهمیدم که میخواهی بگویی در سنین بالا درس خواندن درکلاسهای درسی برای کلانسالان مشکل است؟
غمخور گفت من منظورمن همین است
معلم خندیده گفت: حبیب جان ما کارتهای دعوت بشما نفرستاده ایم که بفرمایید اینجا تشریف بیاورید.
از اینکه خودتان تشریف آورده اید باید زبان مارا هم یاد بگیرید. میدانم که بالای شما سخت است ولی چاره چیست
4 مارچ 2012, 15:45, توسط حسن
سلام به افغانهای عزیز یعنی پشتونها و افغانستانی های باهم برادر تاجیکها و هزاره وازبیک ها وو.. من بدون غرض ورزی میگویم که فارسی زبانها 80 در صدکشور را تشکیل میدهد و اگر درست نیست چرا دولت همیش ازیک چنین نفوس شماری اقوام طرفه میرود ...حسن غمکش
7 مارچ 2012, 08:23, توسط farid
تاش مراد بچیم
به هر شکل که خواهی جامه میپوش
من از طرز خرامت می شناسم
آنلاین : h
7 مارچ 2012, 08:50, توسط kamran
دوستان و قلم بدستان عزیز
این اقای به ظاهر غم خور ارزش این همه قلم زدن و وقت گرانبهای شما را ندارد بیایید از این قلم در بیداری ملت از نیات فاشیزم پشتونوالی و رفع کدورت ها که به وسیله فاشیزم اوغانی در میان اقوام غیر پشتون ایجاد گردیده استفاده نمایم