صفحه نخست > دیدگاه > نگاهی به تحلیل های رزاق مامون

نگاهی به تحلیل های رزاق مامون

نعمت الله ترکانی
سه شنبه 4 می 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

رزاق مامون یکی از پرورده های محافل شوونیستی شمال و چون چند تن دیگر گرد راه قهرمان جنگهای تنظیمی و مسلمان بی عمامه و نکتایی پوش درۀ پنجشیر است. پنجشیریان غیرتمند و رنج کشیدۀ از سه و نیم دهه این دلقک نمایشانه های جهاد و اسلام ناب محمدی را میشناسند. این آدمک مثل اکثر سکتاریست ها و ستمی های سمت شمال چون مسعود، برهان الدین، یونس قانونی، برادران مسعود، دستگیر پنجشیری، بصیر کامجو، سترجنرالان طویله ها چون فهیم ، عطامحمد نورو اسماعیل خان و شیریک های درباری شان چون گلبدین حکمتیار، عبدالرحیم وردک و حنیف اتمر،فاروق وردک، سلیمان لایق، باری جهانی، زلمی خلیل زاد، مجددی ها و خاندان کرزی اند که برای روپوش گذاشتن به جنایات سه دهه اخیر خود افسانه بافی نموده و خود را در پیشگاه عدالت و مردم بیچارۀ افغانستان بیگناه جلوه میدهند.

آقای رزاق مامون با پخش اندیشه های ضد مردمی و جعل تاریخ ماسک روشنفکری را بر چهرۀ کثیفش کشیده و میخواهد از کوه ـ کاهی بسازد و بیخبر از این است که قرن بیست یکم نقاب های چهره اش را برداشته و زمینه تف انداختن را بر آن خیلی زود میسر میسازد.

گذر کوتاهی درمسیر تاریخ اوائل قرن بیستم بوضاحت کشمکش های دول مقتدر غربی چون انگلیس، فرانسه، المان و روسیه و امریکا را طور شفاف نشان میدهد. طوریکه در اوائل قرن بیستم نه تنها در اروپا بلکه از جمله در ممالک شرقی چون چین، ترکیه، هندوستان، واکثرا ممالک آسیاه پاسفیک، و ممالک افریقایی، چون مصر، الجزایر و امریکای لاتین جنبش های ضد استعماری و آزادیبخش بخاطرآزادی، ترقی، انکشاف و دسترسی به تخنیک های جدیدی و فنآوری های توسعه جریان داشت. هر چند نظر به اقرار جبری اقای مامون در افغانستان هم جنبش های روشنفکری چپ و راست برای رهای افغانستان از حکومت های مطلقه و فرهنگ فیودالیته شده قوام یافته بود. که در راس آن شاهزاده ای بنام امان الله خان قرارداشت ــ طبق شواهد انکار ناپذیر تاریخی افغانستان به زعامت غازی امان الله خان کوره راه های پیچیده و پر خم پیچ گذر از فیودالیزم و مطلقه گرایی را یکبار بسوی طراط مستقیم انکشاف و توسعه تغیر داد و نه تنها تغیر داد بلکه شجاعانه در مسیرش به حرکت اش آغاز کرد.

این در واقع شروع یک انقلاب اجتماعی و فرهنگی بود که در قلب آسیا اتفاق میافتاد. این انقلاب میتوانست ضربات شدیدی بر سیادت و سلطۀ دیرپای فیودالیزم و فرهنگ دین سالاری وارد کند بلکه خطر فرو پاشی سیستم های استعماری انگلیس و فرانسه را در آسیا، افریقا و امریکای لاتین نوید میداد. این حرکت انگیزۀ برای ملیت های مظلوم و دربند بود که طومار بهر کشی و غارت سرمایه های دول مستعمره را برای ابد غیر قانونی و غیر موجه اثبات مینمود. در بخش ملی، نهضت نسوان، آزادی بیان و اندیشه و حلقه های روشنفکری سوکولار که راس آن محمود طرزی، عبدالرحمن خان لودین، محی الدین آرتی وغلام محمد غبار، عبدالهادی خان داوی، فیض محمد خان انگار و عدۀ دیگر روشنفکران نشانی از پایان مطلقه گرایی و ملوک الطوایفی بود.

اینکه امان الله خان در ارگ متولد شد و یا در یک کلبۀ محقر روستایی، ارتباطی به فهم و اندیشه مترقی اش ندارد و معلوم نیست حلقات حکومت های ضد ملی که تبلیغات دورۀ نادرشاهی و یا ظاهر شاهی را با ریفورم های امان الله یکجا یدک میکشند کی ها هستند و بهتر بود آقای مامون از جملۀ این اشخاص چند تای شانرا به مردم معرفی میکرد. زیرا بعد از گذشتن یکقرن از دوران امان الله خان و اسلاف اش هنوز هم کسی نتوانسته جرعت آنرا را داشته باشد که سکولاریزم را با تأسی از برداشت های او از مصطفی کمال اتاترک و یا لینن در شوروی به زبان جاری سازد. واقعیت امر اینست که وقتی پس از امان الله حبیب الله سقو زاده بر ارگ تکیه زد و یا نادرشاه و ظاهر شاه و بعدا اگر کمونیست آمد و یا جهادی مردم از آنان استقبال کردند. ولی این استقبال دیری دوام نکرد و زمینه های بر اندازی آماده شد.

میخواهم از آقای رزاق مامون این پرسش را طرح کنم که چرا چنین واقع میشود؟ مگر نه چنین است که همین روشنفکرانی از قماش مامون ها به این نتیجه آخری رسیده اند که مردم افغانستان به خاطر پیروزی بچه سقو، نادرخان، ظاهر خان، داود خان، ترکی و دارو دسته اش و برهان الدین خان و ملا عمر مثل گله های گوسپندان عمل کرده اند؟ بلی و حقیقت است که این مردم برای بیرون راندن استعمارچیان انگلیس الگوی آزادی به شبه قارۀ هند شدند و در مقابل سپاه انگلیس متحدانه سینه سپر کرده اند ولی به مدینۀ فاضله حکومت عدل اسلامی که هم خواستۀ ملای لنگ، هم ملا عمر و هم گلبدین و برهان الدین است نرسیدند و دارند زیر چکمه های آهنین دول غربی اب میشوند.

بحثی که از برداشت های اماتوری آقای رزاق مامون میشود به راه انداخت آسیب پذیری تاریخ است که در اثر زد و بند های همین عجوبه ها متآسفانه اضافه از دو قرن است عقب ماندگی های جامعه افغانستان را با خود یدک میگشند.

رزاق مامون مینویسد:«... درجنگ جهانی اول، جهادگران دربار( به رهبری نایب السلطنه نصرالله خان) وسکولرهای خارج دربار ( به ویژه عبدالرحمن خان لودین، محی الدین آرتی وغلام محمد غبار) برامیرحبیب الله خان فشار آوردند که در دفاع ازترکیه ( قبله امید مسلمانان) برضد انگلیس وارد عمل شود. سکولرها بیشتر تمایلات بلشویکی داشتند و هدف ایشان، شکستن حاکمیت انگلیس درافغانستان و دادن دست اتحاد به شوروی نوظهور بود...» بهه بهه به این مورخ کوهپایه های هندوکش که تاریخ وقوع جنگ اول جهانی ( 1914 ــ 1918) و به قدرت رسیدن امان الله خان ( 1919 ــ 1929) و پادشاهی امیر حبیبالله خان 1888 ــ 1919 و انقلاب بلشویکی روسیه اکتوبر 1917 را نمیداند و طامات میبافد و اگر چنین باشد حیف وقت گرانبهای عزیزان که برای خواندن چرندیات این مورخ بی بدیل مصرف شود. مگر هدف آقای رازق مامون از کسانیکه تاریخ مصرف شان در عرصۀ تاریخ ختم شده چیست؟ آیا کسی دیگر غیر از ایشان گاهی چنین جلعیاتی را به صفحات انترنت ریخته اند. البته مورخین معاصر وطن ما چون مرحوم میر غلام محمد غبار، صدیق فرهنگ که برای تشریح وقایع تاریخ افغانستان عمر خود را به مصرف رسانده اند را نمیشود ممدی برای تشریح وقایع پادشاهان دو قرن اخیر افغانستان دانست. آما با آن هم آن بزرگواران تا جائیکه توانسته اند موی را خمیر بیرون کشیده اند و حقایق را بدون تصرف ها و سلیقه های حزبی و شوونیستی بیان کرده اند. و آقای مامون باید به آنان احترام گذاشته و به تحقیقات ایشان مراجعه کنند.

آقای رزاق مامون که میخواهد خود را بزرگ جلوه دهد با خاک پاشیدن به چشم نوجوانان و یاران بیسواد جهادی اش چرا چنین دروغ های شاخدار و خنده اوری را مرتکب میشود؟

یک: اگر بفرمودۀ آقای مامون امیر امان الله خان با بلشیویسم و کمونیسم دلبسته و نکتایی پوش بود و در اطراف آن بقالان درباری به بدعت های کاذب سیاسی مبادرت ورزیدند؛ بفرماید شما و یاران عمامه پوش و قران بدوش تان بعد از نود سال کدام گلی را بر فرق مردم گذاشتید. قرار احصایه های موثق و حد اقل نسلی که خود شاهد آن بوده اند ، افغانستان بهمین وضیعت، باز مانده ای از پنح و نیم دهه قبل است. گر چه شما و یاران جهادی و مترقی شما حتی مدنیت های بازمانده از دو هزار سال را با مین های ساخت امریکا منفجر کردید. راه ها، پل و پلچک ها، مکاتب، دانشگاه ها و حتی خانه های مردم را ویران کردید اما باز هم نشان و دستاورد های اقتصادی فرهنگی یک قرن را نتوانستید بکلی مضمحل بسازید. زیرا مردم تاریخ را بازگو میکنند نه دلقکی چون رزاق مامون. طفل کهواره ای هم بر کرده و اعمال شوم شما لعنت میفرستد.

طوریکه در تاریخ آمده حوادث پس از استقلال افغاستان آمیزۀ از حرکات انگلیس و روسیه به خاطر بر قراری سلطه سیاسی در افغانستان بوده است و این پلان های شوم را نمیشود سره یا ناسره ساخت. نظارت شما به حیث یک ایجنت و یا یک نمایندۀ بیخرد چند تا جهادی که غیر از رسیدن به قدرت، کشتار، ویرانی و بی آبرو جلوه دادن مدنیت سه هزار ساله این سرزمین چیزی بیشترنیست برای کسی اهمیتی ندارد. شما هستید که بالای پشقل ایستاده و تماشاگر لندن هستید. البته نه تنها شما بلکه سید مخدوم رهین هم از قماش شماست و اما او درین مدرسه شما و امثال شما را هنوز هم درس میدهد. نرنجید. شما یا کله ندارید و یا اگر دارید درونش را جای مغر کاه شالی پر کرده اند.

2 ـ ای بسا غریبزادگانیکه سرآمد جهان و افتاب اندیشه شدند و ای بسا شاهزادگانیکه راه خفت و فرمایه گی پیشه کردند. اگر امان الله خان در ارگ شاهی بزرگ شد در درونش حس آزادی وازادگی ، ترقی و تعالی و انکشاف طغیان میکرد. مرد میدان بود و با انگلیس جهانخوار مصاف داد و فاتح جبهات جنگ میهنی شد. او گاهی قبول نکرد که مستعمره انگلیس باشد. آنانیکه پس از او وطن را به روس و امریکا و پاکستان و ایران جدا جدا معامله کردند باید خیلی دیده درا باشند که به سیاست های آن ابرمرد تاریخ بتازند و زبان مردار خود را به نام او باز کنند.

3 ـ همین تاریخ یک قرن گذشته چه در زمان نادرشاهی و اسلاف او نشان میدهد همه از دوستی با دشمنان این مهین اباء نورزیدند. در زمان کمونست ها اولین نمایندگان اپوزیسیون به رهبری برهان الدین ربانی راهی ماسکو شد و با اعضای بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی وقت دست دوستی دراز کرد. صرف نظر از اینکه از سلاح کشنده و دالر حتی نوشابه های این جنایتکار تاریخ از واشگتن و قصر سفید حواله میشد. چه دردولت کمونیستی و چه در زمان سلطنت ظاهر شاه مسابقات مسالمت آمیز شوروی و امریکا برای آبادانی افغانستان جریان داشت. در حال حاضر هم افغانستان باروسیه و کشور های آسیای میانه روابط سیاسی خود را حفظ نموده و حتی از نام و ناموس هریک از اعضای حکومت پاسداران ارتش ناتو نگهبانی میکنند.

3 ــ حاجت به این نیست که آقای رزاق مامون یادآوری نمایند. بلی من هم قبول میکنم و قبول دارم که دوران امان الله خان تا دوران کرزی و یاران جهادی اش تفاوت های بنیادی داشت. در دوران امان الله خان خیزش انقالبی برای آزادی بود و در زمان کرزی و یاران جهادی خیزش در جهت مستعمره شدن، دستنگری و غلامی است. نیرو های انگلیس ــ در آنزمان از افغانستان رانده شدند و درین زمان از ایشان دعوت میشود که برای سرکوب خیزش های ملی با ایشان بذل مساعی کنند. در آنزمان آزادی نسوان، آزادی مطبوعات و حرکت بسوی ترقی و انکشاف شعار روز بود. حالا زنان را با پطرول میسوزانند، در مدرسه ها زهر پاشی میکنند و برای آنان احوال شخصیه فتوا میدهند. دیگر اندیشانرا به چوبه های دار میبرند و جاده ها را و پل و پلچک را منفجر میکنند و خلاصه اینکه عدالت را با زور کلیشنکوف و چریکبازی شانتاژ مینمایند

4 ــ تسلط نظام قبایلی؟!! شاید این ترکیب واژه ها را رزاق مامون از استادش لطیف پدرام آموخته باشد ولی من کوشش خواهم کرد که تفسیری از مفهوم قبیله و قبائل را در افغانستان و بر وفق مرام هر دوی این تاریک اندیشان به نمایانم.

میدانم مراد از قبیله و قبائل همان برداشت کور و کجی باشد که این آقایان از زمان سلطنت و جمهوریت به نام وزرات قبائل، ریاست مستقل قبائل و چیز های ازین دست شنیده بودند و آنرا نسبت به ملیت پشتون های افغانستان میدهند. بلی اینرا کسی انکار کرده نمیتواند که حکومت های وقت نادرشاه، ظاهر شاه و حتی در زمان کمونیست ها متنفذین قبائل پشتون و رهبران نشل عوام پارتی چون خان عبدالغفار خان، اجمل ختک و حتی زمانی برادران بینظیر بوتو صدراعظم پاکستان به خاطر سنگین نمود یکطرف از معادلات سیاسی به افغانستان پناه میآوردند و بخشی از ملیت پشتون آن طرف سرحد به وسیلۀ حکام افغانستان دلجویی و مماشات میشدند و اینرا میگفتند سیاست نه چیزی زیاتر از افکار ناسیونالستی حکام وقت. ملیت پشتون همان مردمی بودند که در اکثر مناطق تا حالا اصلن از مدنیت دور مانده و زندگی به مثابه کمون اولیه دارند. پکتیا، پکتیکا، زابل، کنر و بخشی از ولایت هلمند هنوز در مقایسه با بغلان صنعتی، هرات، کابل، مزار شریف، شبرغان و پروان دارای زندگی بدوی هستند. اینرا اگرآقای مامون بافتی از حکومت قبیلوی میداند گویا به ریش خود خنده میکند و اینجاست که بهانه گیری های تاریک اندیشانی چون رزاق مامون و پدرام باز میشود.

5 ـ نمیدانم آقای رزاق مامون بحال بوده و یا اینکه در عصر خودکشی هایش غرق فلسفه بافی است که با یک تحلیل نا متعارف و غیر قابل فهم میگوید:«... مسلط و تجربه شده امیرعبدالرحمن و امیرحبیب الله را که توازن دردناک ؛ اما طولانی سیاست را برای حفظ تمامیت ارضی وحکومت شاهی تأمین کرده بود، یک باره کنار گذاشته و چنین انگاشته بودند که بازی سیاسی به شیوه قدما، دربحبوحۀ تحولات جدید درترکیه، ایران و هند دیگر کهنه شده و به نیاز های زمان جواب نمی دهد...» من چیزیکه از پرگراف دوم ایشان فهمیدم اینست که سیاست توازن حفظ تمامیت ارضی و حکومت مرکزی که در زمان امیرعبدالرحمن خان بر کشور استیلاء داشت مغایر نهضت های آزادی بخش در شبه قاره هند و کشور ترکیه و احیانا مصر بوده است. حالا اگر حدس من مخالف اندیشه های آقای رزاق مامون باشد بخشش میخواهم و منتظر تبصرۀ بعدی شان میمانم. اما تا جائیکه عقل این حقیر قد میدهد وقتی اقای رزاق مامون این مقاله را سر هم میکردند به فکر خود نبودند. یا در حالت برهوت و یا هم از اندیشه های شوونیستی یاران خود متهیج شده بودند. در غیر آن المعنی فی شکم الاشاعر...

6 ــ موقعیت محسور کشور از نظر طبیعی را در صنف چهارم دبستان میاموزند: افغانستان کشوری است محاط به خشکه دارای کوه های سر بفلک کشیده... ولی موقعیت سیاسی کشور در زمان امان الله خان قرار ذیل بود.

از سمت شمال محصور به کشور نو بنیاد و در حال تحول شوروی، از سمت جنوب کشور هندوستان ابستن جنبش های آزادیبخش از استعمار انگلیس، از سمت غرب به کشور فارس و متحد دولت انگلیس و در گیر مبارزات مشروطه طلبی و بهمنترتیب دولتی که یکجا با جاپان آزادی اش را جشن میگیرد. اما دریغ روشنفکران افغانستان به خواب غفلت آرمیده اند و نمیدانند که این تعریف کامل است و حقیقت دارد. در هر زمانیکه کشور های محاط به جنوب خواسته باشند راه های ترازیتی را بر روی آنان میبندند و هر گاهیکه خواسته باشند از شمال و غرب همین بایکوت را صادر میکنند. هر گاه خواسته باشند برای ویرانی این ملک فدایی و انتحاری صادر میکنند و هر وقت خواسته باشند چوبه های دار را برای کشتار دستجمعی شان در میادین شهر های خود به پا میکنند. و درین میان تاریک اندیشانی چون رزاق مامون ولینعمت ها و اولی الامر های شریف خود را هتک حرمت میکنند.

7 ــ آقای رزاق مامون به زعم خوشان از دوران امیر غازی امان الله خان چنین دُر فشانی میکنند «... حکومت امانی بعداز عملیات جنگ وجهاد به منظور اکتساب استقلال سیاسی، بلافاصله کمک های مالی وتکنیکی حکومت هندبریتانوی را از دست داد وترانزیت مال التجاره از راه هندوستان نیز مسدود گردید...» یعنی اینکه او بایست برای جذب کمک های دولت هند بریطانوی از استقلال و ازادی مردمان این سر زمین چشم پوشی میکرد. واز قماش جنگسالاران و مفسدین جامعۀ افغانی چون، ربانی، سیاف، برادران مسعود، خانوادۀ قاچاقبر کرزی، فهیم، کریم خلیلی، حنیف اتمر وعطامحمد نور و اسماعیل خان را دور خود جمع نموده و از پوند های باد آورده از سرزمین بریطانیا را بین خودی ها تقیسم میکرد و هر کسی چور و چپاول میکرد و قصر های شیرپور، دوبی و لاانجلس و لندن را خریداری میکرد و الخ. اگر فهم همه روشنفکران ما برابر به دانش رزاق مامون ها و لطیف پدرام ها باشد یقین دارم که تا نیمه همین قرن بیست و یکم از افغانستان و غرور ملی افغان نه نامی و نشانی باقی خواهد ماند. من از تبصره بخش های این چگونه واقع شد!! اقای رزاق مامون چشم پوشی میکنم چون متآسفانه ایشان بر علاوه اینکه مقداری از حقایق را از کتب تاریخ معاصر نقل کرده اند اما امانت داری را زیر پا نموده و تبصره های بدون مدرک تاریخی ضمیمه ساخته اند مسایلی چون شتابزدگی در امر نهضت نسوان و روی گرداندن مردم از برنامه های اصلاحات و آن هم از نظر ملا ها و روحانیون و نمایندگان فیودالان برایم از شهادت دم روبا چیزی زیادتر نیست. زیرا در چنین وضیعتی ملا های لنگ و خانه های تیمی در پشاور و لاهور هندوستان کار خودرا برای اشغال این آب و خاک خیلی قویتر از سازمان های امنیت ملی دوران کرزی برای بر قراری و یا فروپاشی نظام انجام میدادند. اینرا هم قبول دارم که بگفته آقای مامون امیر امان الله هرگز نتوانست برای بقای حکومتش از تطبیق پلان های مترقی و نهضت توسعه طلبی به سبک کرزی و رفقای جهادی اش پای انگلیس، المان، امریکا و دیگر اعضای پیمان ناتو را در معرکه به نام ترقی انکشاف و فساد اداری و قاچاق به وطنش یعنی افغانستان باز کند . بلی آن روز های تاریک سرنوشت ملتی در بند است که همه را به خشم میاورد.

زنده باد شهیدان راه آزادی افغانستان از چنگال اهریمن انگلیس و روسیه و امریکا.

مرگ بر جیره خواران امریکا ـ انگلیس .

مرگ بر تاریک اندیشان و جعلکاران تاریخ.

نعمت الله ترکانی

3 می 2010

تحليل دوره امانی؛ تبليغات نادری های امروزی

برداشته از: مجموعه روزنوشت رزاق مأمون/ دراوج بحران اجتماعی واقتصادی، امیرامان الله ناگهان تصمیم گرفت همراه با بیش ازیک نفرازمقامات عالیه، رخت سفرهشت ماهه با کشورهای خارجی ببندد. پس بخش عمده خزانه را برداشت و به هدف دیدار هند، مصر،ایتالیا، فرانسه، بریتانیا، آلمان، پولند، اتحادشوروی، ترکیه وایران به حرکت درآمد. بدین ترتیب، امیرامان الله بزرگترین اشتباه زندگی سیاسی خویش را مرتکب شد. حکومت وکشوردرغیابت طولانی شاه و مجریان دستگاه، به نمونۀ کاملی ازانارشیزم مبدل گشت وتبلیغات سراسری وبلاوقفه به منظورتخریب وجهه دینی وافغانی شاه وهمسرش آغازگردید.

شنبه 1 مه 2010, نويسنده: رزاق مأمون

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • جناب ترکانی یا ترکی هر کس که باشین !
    به یک حرف توجه نمایید که با این ادبیات بازاری و عقده مندانه که شما به جواب آقای مامون پرداختین خود همه در هایی گفتمان علمی را بستین،چون یک انسان احساساتی و بی خرد مثل شما هیچگاه نمیتواند یک طرف گفتمان هایی تاریخی قرار گیرد، کمی سر به گریبان نمایید و ببینید شما در کجا با این قلم تان قرار دارین و مامون ها و پدرام ها در کجا.
    به امید بیداری شما و دگر ترکانی هایتان.
    آمو

  • دوستان سلام !
    بعضی از انسان ها آنقدر در سطح پائین هستند که حتی نوشتن در باره شان ویا حتی آوردن اسم شان در یک نوشته بطور ناخود آگاه خواست بی مقدار شان را بر آورده میکند .خدا شاهد است من این رزاق مامون را نمی پسندم ولی این آدمکی که به اسم ترکانی چیزکهای نوشته وادارم کرد تا به این رزاق مامون توجه ویژه بکنم ونوشته اش را بدقت بخوانم خیلی هم جالب بود.
    آصف

  • جون جامه جرمين شمرم صحبت نادان
    زيراكه كران باشدو تن كرم ندارد
    نوشته خيلى طولانى خسته كن ,تكرار ى از حرفهاى مسكينيار ,خطاب منزن كاكوجان,حرف هاى مشرف,نشرات باكستان كوتا ه,منطق افغان ملتى هاى معلوم الحال.
    اقاى تركانى رزاق ماموند همه را به غور و برسى واقعيتهاى كزشته كشور غرقه به خون ما دعوت كرده كه تمام مليت ها واقوام برادر كشور مارا به هم نزديك ميسازد.اينكه جرااين طور لرزه به اندام شما اوفتيده و جنان به خشم امده ايد كه حتى عقل را تابع احساسات خود كرده ايد.در نوشته ميان تهى بر علاوه اينكه به اقوام و رهبران انها تو هين نموده ايد هم از قرارداد هاى تخيلى ساخته بافته قبيله برستان ياد نموده ايد و به قضاوت برداخته ايد.بدبينى به اقوام ورهبران انها و خودستايي تمام نوشته شما را احتوا نموده است.راستى امانالله خان يك شخص خوب بود او ميخواست به مردم خدمت كند ولى اغتشاش قبايل به تحريك انكليس ها نقطه اغاز ختم دوره او بود.دران زمان شكل استعمار تغير كرد.انكليس ها براى ما ازادى نمايشى دادند به حساب خوجه باغ دارى ,دارم.ولى انها ما را اسير ساختند. ما و ملكت ما در كرو معامله ديورند بند مانديم.مانند اينكه زندانى را ازاد بسازى ولى دست ها وبايش را قطع كنى. و نكزارى كه دست وباى جوبى هم براى خود بسازد.خاك معلو نيست ,نفوس معلوم نيست,انجه كه دردين ودنيا جرم شمرده ميشود اينجا ازاد است.قدرت ترقى وبشرفت توسط زخم ناسور بنام ديورند از ما كرفته شد.برعكس انكليس ها تحت قومانده نادر غدار لشكرى از فاشيستان دوطرف خط ديورند جمع كردند وبه سلاح يازده تكه كه مدرن ترين درزمانش بود,مسلح ساختند و جانب شمالى فرستادند كه همه ميدانند كه جه فجايع كردند و زنهاى مردم را به باكستان بردند وفروختند.اينجاست كه انها نفاق دربين مردم ما نداختند. جندين بار قتل عام برادران هزاره.اينها همه باعث يك تعمق است.شما جرا عقده داريد به شما كى جه كرده.دولت هاى كه مشرو عيت ندارند و تو سط بدركشى و كشمكشهاى قبيلوى بميان امده اند وبه زور بازوى روس و انكليس عجيب نيست كه ديكران هم كوشش در براندزى و تصاحب انها كرده اند.يكى حق دارد كودتا كند ديكر حق ندارد؟ويا بجه خون ريز حتمى بالاى تخت بنشيند؟

  • محترم ترکانی صاحب سلام!
    ازمقاله جناب عالی کاملا معلوم شد که جناب عالی هم مانند دیگر هم مسلکان بی مسلک تان که جز دشنام چیزی درچانته ندارند به امراض روانی صعب العلاج مبتلا هستید زیرا این مقاله هیچ رنگ وبوی علمی وتحقیقی ندارد. فقط دشنام است وتوهین وتحقیر. چنین مضامین ارزش جواب دادن راهم ندارد و ارزش یک دقیقه ضیاع وقت را هم ندارد. فکر کنم همان پیرو ملازاده که برای شما چند توصیه اخلاقی کرده درست شمارا درک کرده است. به امید آنکه صحت وعافیت بدنی وروحی نصیب تان گردد. خدا همراه تان

    • یک عده بی سواد بی ادب در این ملک هستند که به قول گوته در هفتاد سالگی هنوز کودک هستند. حکایت آقای ترکانی است. اگر من معلم انشاء صنف ده بودم به این نوشته نمره دو هم نمی دادم. نقد هم از دست این آدمکهای خشک گریزان شده است. نقد های بی معیار و بد تر از آن غیر اخلاقی! که حتی همین دوتایش هم مهم نیست، باد بروت را بشین و حساب کو. معلم تاریخ صاحب! یکبار دیگر برو بخوان امان الله صاحب کی بر تخت سلطنت جلوس فرمودند. آدم باید زور بزند تا با زبان اینها گپ بزند. معذرت از عزیزان.

    • اقای ترکانی با اندیشه ای چپ افراطی خویش با ملت افغانستان وآزادی هیچ گونه ارتباط وسنخیت ندارد .
      این دلقک دون همت که در جهاد ازادی خواهی ملت کبیر افغان نه تنها هیچ نقشی تداشته وختی با اندیشه ای کمونیستی وافراطی خویش با ملت افغان طرف است . ، نمی دانم با کدام رو وجرئت بر حریم سنگر جها وجهاد گران وآزادگان ملت افغنستان خرده میگیرد ویا انتقاد میکند .
      این انسان نامرد وسخیف ازروزیکه امریکا وهواداران ان بر علیه جها افغانستان شروع به تبلیغات کرده است این سخنگوی استعمار که سواد ودانش ادبی هم ندارد همیشه بر دین اسلام - بر علیه جهاد وبر علیه جهادیان وآزادگان پرو پاگند میکنند .
      شما وقتی سایت این مائو ئیست بی وطن وبی نام ونشان را باز کنید به جز از فحش وناسزا گوئی وتهمت وافترا دیگر چیزی از قلم سیاه واندیشه ای پلید ولجن آن بر علیه ملت افغان دین وسننملی افغان چیز دیگریتراوش نمی کند .
      این روسیه تاریخ که با ملت افغان - ودین وآئین وسنن ملی وتاریخی وازاددگی وآزادی خواهی پشت گشتانده از طریق لجن پخش کردن میخواهد خود را معروف کند .
      اگر نوشته جات این بی ادب وبی سواد را درست به خوانید خواهید یافت که این بچه گگ کوچه ئی تا حال سواد درست را فرا نگرفته است . وهمان ط.ریکه غرب کسانی را ازطویله ها ورستورانها وموتر شوئیه وسگ شوئی ها بیرون آورده وبرای ملت افغان سیاست مدار وجلو دار ووزیر میسازد ازین گونه انسانهای هرزه وبی ادب وبی سواد هم میخواهد ارباب قلم بسازد . قلم را ارزش چنان بالا است که به انگشتان کچ ومنحرف والوده ای ترکانی همسوئی وهم خوانی ندارد .
      ترکانی بهتر است تا در اتریش به مشاغل دیگر به پردازد . وازقلم را را بیش ازین آلوده نکند .
      حسینی

  • بارک الله بارک الله یا ترکانی که هر جمله شما آتش به جان دشمنان دموکراسی ، دشنمان افغانستان و مداحان جنایتکاران و رهزنان افگنده است.

    موفقیت شما در این است که چون بشردوست ، ملالی جویا، اسپنتا، امان الله خان ، داود شهید ، سیما سمر و هزاران واقعی بین دیگر جز لست مریضان شدید.

    ولی این لست برای ما مقدس است و کاش هر کس مانند شما، ملالی جویا و بشر دوست مریض بودند که واقعیت ها بیشتر و بیشتر نمایان میشد.

    تمام حرف های مامون دلقک این مداح کثیف جنایتکاران جنگی به این مسله خلاصه میشود که مسعود مفعول این جنایتکار خبیث قهرمان شان است و اسپنتا این مرد اهل منطق و پاک نهاد از نظر شان محکوم است.

    به نظر اینها بچه سقاو قهرمان است چون کشور را به زندانی مانند ملا عمر بخصوص برای میلیونها زن افغان مبدل کرد ولی شاه امان الله محکوم است.

    هر کسیکه مسعودوف این خائین ملی و مارشال دزدان فهیم ، جنایتکار ملی و همسلکان جهادی شان از پدر معنوی مسعود مفعول سیاف تا جنایتکار حکمتیار را محکوم کرده و خواهان محکمه شان باشد ، به نظر این دلقک محکوم است.

  • ببين بابر جان خودرا دربين ماران زدى.اموديكرايت خوبازهم يك بينى خميرى دارند.تو خوطوطى هستى واز قشلاق طوطى ماما.خودرا دريك رديف با داكتر رمضان بشردوست و سبنتا وغيره حساب نكو .

  • سلام به همه
    سلام جداگانه به دانش مند افغان محترم ترکانی صاحب.
    در ابتدا باید گفت که این مامون یک شخص بسیار غریب است که در حصه دوم خیرخانه سوکنت دارد وی کدام دکان، تجارت، زمین و پول نقد ندارد،از دیر گاهی به مجالس اخوانی های پنجشیر مانند منصور، داکتر عبدالله و دیگران دعوت می شود و این را باید گفت که اخوانی ها پنجشیر از مامون منحیث یک وسیله کار می گیرند و گاهی علیه مارشال هم قرار گرفته در این اواخر از کرزی حمایت منمود تا وی لطف نماید دیده شده که داکتر سپنتا نخواسته این کتالست در جمع انها راه نماید!
    مامون از همه اول یک نقل کننده است و نامبرده برای اعاشه و اباطه اولاد قهرمان سازی می کند!
    اگر به سوابق مذکور توجه کنید دیده می شود که در ده جا و مکان این شخص بیکار، کار پیدا نموده بعدا به اساس بلند پروازی وی از کار رانده شده است.
    مانبرده از خود کدام دانش ندارد،و مردم قهرمان پنجشیر از این چاپلوس نفرت دارند>
    مردم غیور پنجشیر می خواهند با همه مردم افغانستان در برادری و برابری زندگی نمایند و اخوانی پنجشیر و چند بی سواد مانند این دلقک بی وس در راستا دشمنی با مردم خود قرار دارند>
    این شخص بی سواد اقای مامون هر گز از واقعات قتل عام افشار و چندوال یاد اوری ننموده است>
    این اجیر نان خور از تجاوز به دختر جوان افغان در مکرویان و خود کشی ان چیزی نمی داند>
    این بلی گوی ثروت مندان از فروش طیاره بوینگ اریانا چیزی نمی داند؟
    این شخص بیچاره و درمانده از کشتار جوانان و قهرمانان پنجشیر توسط مسعود چیزی نمی داند و در دام انداختن استاد یونس در کابل که بطور بسیار بی شرمانه احمدشاه مسعود به خاد ان وقت اطلاعات در باره استاد یونس داده بود که منجر به دستگیری استاد اکبر و اعدام ان گردید>
    چون استاد اکبر از پنچشیر و یک دانشمند برجسته افغان بود و وی نفوس زیاد در دره پنجشیر داشت مسعود ناجوانه مردان وی را توسط خاد از بین برد و شاگردان وی در پنچشیر خود این نامرد به شهادت رسانید>
    این مامون مفلوس و درمانده چیزی از ان نمی داند؟
    چون این دسته اخونی به مذکور ّپول می دهند وی از کتب مختلف نقل و به اجازه و نفع انها نوشته می کند>
    در زیر این نوشته بلی گویان مامون بدون اینکه از ماهیت اصلی این شخص اگاهی داشته باشند و هر دو نوشتار را مقایسه نمایند روی عقده ای که با اقوام غیور و ازادی خوا افغانستان دارند کور کورانه در دفاع از این دلقک بی سواد می برایند>
    هموطنان توجه کنید برای این عقده به دلان بچه سقاو هزار بار خوب از امان الله خان است؟
    پس واضع است که این اشخاص به درد ملت، و حتی به درد خانواده خود نمی خورند.
    جلال ابادی

    • سلام به تمام عزیزان کابل پرس?
      باید عرض کنم که در مقاله سر تا پا توهین و تحقیر جناب دانشمند صاحب ترکانی چیزي بنام نقد پیدا نشد که بخوانم جناب دانشمند بیسواد میدانم که از قاب شوی امدی خیلی عصبی هر چی در ذهن مردارت امد نوشته ای میخواهی چی را ثبوت کنی شما جناب تاریخ نویس انچه که در تاریخ واقعت است بنویس تا باشد ما هم چیزی بیاموزیم اقای مامون عزیز زحمت کشیده تحقیق کرده بعد مقاله در باره حکومت امان الله نوشته که جهات مثبت و منفی داشت ایا در تاریخ شما توهین تحقیر تهمت هزیان گویی واقعت است . براستي اگر حکومت امان الله خان غازی بقول شما حکومت میبود و اساس مردمی میداشت و غرق فساد نمی بود یک سر باز بیسواد چطور توانست انرا در ظرف چند روز مجبور بفرار نماید ایا جناب امان الله خان غازی انقدر ناتوان از نگاه نظامی بود که در برابر حبیب الله کلکانی که هیچ گونه سلاح و عسکر در دست نداشت مجبور به فرار شد و هیچ گونه مقاومت نتوانست بايد در برار این سوال ها خودت جواب بدهی انهم از راه معقول تعصب و کینه توزی جای را نمی گیرد .
      پیام بنده برای اقای مامون عزیز اين است قلمت رسا باد عمرت دراز
      پاکان ستم زی جور فلک بیشتر کشند & گندم چو پاک گشت خورد زخم اسیاب

    • آقای هاشمی

      شما متاسفانه یک موضوع خیلی ساده را متوجه نشده اید.

      آقای ترکانی موضوع شکست شاه امان الله را مطرح نکرده است ، سیاست های او را بررسی کرده است.

      شما حتما ً از طرفداران ملا مفعول مسعود هستید که هر چیز را از دریچه اینکه کدام رهزن بیشتر دوام کرده و چقدر ظلم روا داشته ، چقدر سر بریده ، چقدر تجاوز کرده و....، مینگرید . ترکانی سیاست یک شاه عادل را با یک رهزن ، زن ستیز، جاهل و فروخته شده در ترازوی مقایسه قرار داده است.

      وسلام

    • بابر عزيز از رهزنى ان شاه شاهان ,خداى باك ميداند.علم غيب مانداريم .به حرف فاشيستان زنفروش قران خور بت فروش زن ستيز هم نميتوانم باور كنم زيرا انها از دروغ ,تقلب , تعصب و فريب بر هستند.تاريخ افغانستان همه وهمه تاريخ جنايات قبيله است.ولى اينكه به قران ايمان داشت يك حقيقت مطلق است.اين را تو هم ميدانى اكر مرد هستى باقى اش را تو بنويس.درا ن زمان روسها يك قسمت خاك را تصرف كرده بودند .ان بزركمرد روسها را بيدون جنك ترساند و از كشور راند.به سفير روس كفت .به بادارت بكو ,اكر فردا تا ساعت دوازده بجه خاك ما را ترك نكوييد,تورا با فاميلت با توب ميبرانم و همين اعلانجنك خواهد بود.روسها بيدون جنك خاك را ترك كردند.بارديكر شما روسها را اورديد اينبار ان راد مرد بزرك مسعود قهرمان انها را زده از خاك كشيد و زبون خود ساخت.انكليس ها همه از جنوب بيش امده بودند.باكستانى خو بادار شماست و از بن لادن وحشى كه در قبايل جندين زن دارد.تو يك خارجى را نام بكير كه با ديكر اقوام بوده باشد.شما هميشه عقب انسانهاى غول مانند تركانى رفتيد.اكر يك عاقل دربين شما باشد ,شما اورا نميبزيريد.هستند افراد لايق اكاه دربين قبيله ولى او درانجا بيكانه است.زيرا او باكستانى نيست.واز باكستان تعين نشده است.

    • سلام بر تمام دوستان
      برادران چرا وقت خود را مصرف میکنید این اقایان و دشمنان ملت افغانستان و کمونست ها و پرچمی ها و شعلی ها واهابی ها به مرض های گوناگون مبتلا استن که یگانه شفاخانه علاج را در کابل پرس? یافته اند و همیشه در سخنان ایشان جز بی ادبی بی منطقی و توهین بر جهاد و مقاومت مردم افغانستان دیگر کدام کاری ندارند من بار ها گفتم که این اولاد های کشور های بی گانه و سگ شوی های غرب میخواهند که نفا ق بین مردم مسلمان افغانستان راه بیندازند من نمیدانم که ایشان داری چی رقم منطق و وجدان استن این اقای بابر و دیگر همر قطاران شان اصلان از هیچ نوع وجدان و منطق و نه داری کدام اخلاق خوب استن بنا نباید ما در گوش این خر ها ی بی منطق یاسین بخوانیم اقای بینا اگر لطف نمود با این جاهلان و کودن ها وبی منطق ها یک شعر بگوید تا ایشان خود را در شعر شما دریابند که داری چی نوع اخلاق و منطق استن دوستان هر قدر در کون بابر و دیگر همقطاران شان درخت بشانید باز هم در سایه ان درخت استراحت میکنند با عرض معذرت دوستان و شما اقای بیسواد و نوسینده شما اگر صد سال دیگر هم سگ شوی و خر شوی کنی به ناخن پای مامون نمیرسی و حقیقت را شنیدی در گرفتی نی زنده باد مردم مسلمان مجاهد و قهرمان افغانستان مرده باد کمونستان و پرچمی ها و شعلی ها و دشمنان و نوکران مردم مجاهد افغانستان 

    • هستند باز زمره ديكر كه كارشان
      نبود به جز رزالت و اغواو شورو شر
      خواهند تابه فتنه و اشوب در جهان
      ارند صد جفا و بلا برسر بشر
      نام نكو كجا و جنين ناكسان كجا....خواننده عزيز كمى كوش ده بمن
      كويم به تو حكايت مشهور شرق را
      بر اهل علم و دانش و جويندكان فن
      اي حكمت است جون دور شهوار بربها
      از نزد يك مزار كسى بوده در كزر
      سه قبر ديده است و برانها نوشته اند
      اولى شش سال عمر ,دومى هشت,ده ديكر
      كفت اين جه بوده است كه اين سان كزشته اند
      طفلانه سن وسال ولى قبر ها كلان

      درفكرو در خيل فرو رفت رهكزر
      ازيكطرف بلند شد اواز ناكهان
      دانم كه كشته يي ز جه در فكر غوطه ور...هشدار تا كنم به تو اين راز را عيان
      انها كه خفته اند ته خاك اين مزار
      عمردراز ديده كزشتند از جهان
      ليك از حساب عمر كرفتند در شمار
      انسالهاكه كشته به مردم مدد رسان
      انمرد رهكزر جوشد از زار باخبر
      يكباره از ضمير براورد اينصدا
      بر روى قبر من بنويسيد مختصر
      اى واى ازينكه هيج نديد عمر,شد فنا

    • زنده باشسی استاد بینا با این شعر .اما کی برای این کور دل ها تسفیر کنند این شعر را بینا عزیز وب سایت شما را فراموش کردیم یک روز در موتر که از پیش شما گرفتم بطرف سرزمین شیران که روان بودیم موبایل من کم شد اگر لطف کنید وب سایت خود را بدهید
      تشکر

    • فرهاد عزيزوماو شما باهم اشنا نيستيم .شايد اوستاد بينا كسى ديكرى باشد.من يك نجار هستم در بولغين.بينا خيلى مردم تخلص ميكنند.در اخبار ميشنوم كه در تلويزيون هم يك زور نالست خوب است بنام عبدالبصير بينا.خدا شاهد است هيج نوع معرفت با او هم ندارم.من هم تشويش دارم بعضا ما هم بزله كويي ميكنيم ,نشود كه كسى اسيب ببيند.من اصلا در كابل زندكى نكرده ام.باكمال معزرت.

    • هموطن عزیز جلال آبادی صاحب!

      اگرازکلمات توهین آمیز وتحقیرآمیز شما نسبت به مامون بزرگ که بیانگر سطح وسویه علمی شما وحالات روانی شمامیباشد بگذریم پرسش بنده ازشما این است که اگر کسی موضوعات دلخواه شمارا نوشته نکند حق ندارد که راجع به تاریخ و وطن ودیگرموضوعات سیاسی ابرازنظرکند؟ اگرکسی ازجنگ افشار ننویسد باید حوادث نسل کشی شمالی را نیز ننویسد چنین نظریه تا کدام اندازه با معیارهای ژورنالیزم معاصر مطابقت دارد؟ بالاخره شما کی هستید که برای دیگران خط تعین کنید که باید درکدام موارد بنویسند وچگونه بنویسند کی ها را قبول کنند وکی ها جنایت کارمعرفی کنند آیا این وظیفهء شما وترکانی است؟ آیا میتوانید این معیارنویسنده گی را درمورد دیگران خصوصا شخص جنابعالی برای من نشان بدهید؟ آیا شما بحیث یک جلال آبادی ازدخترکشی وقتل های ناموسی حاجی قدیر وبرادرش عبدالحق وغیره خبرداشتید ویانه؟ اگر داشتید بحیث یک جلال آبادی چرا ننوشته اید؟ آیا میشود که گناه دخترکشی وزن سیتزی مردم جلال آباد را بدوش شما بیندازیم؟ اگرازقتل های ناموسی بگذریم ایا ازین هم واقف نبودید که حاجی قدیر رسما وعلنا منبع عاید اتی اش کشت کوکناربود که شما درلینک که برای تان داده ام بوضوح مشاهد میکنید که همولایتی تان بالای کشت کوکنار چنان قدم میزند که در باغستانهای سیب وانگور شمالی قدم میزند پس شما چرا درین مورد مضمونی بزبان پشتو یا دری ننوشته اید آیا میشود گفت که شما هم ازهمان گدا های سفره حاجی قدیر وحاجی دین محمد هستید که زبان وقلم خودرا بخاطر معیارهای قبیلوی بسته اید؟ اینکه درمورد مردم پنجشیر لا اقل درظاهر امر حسن نظرپیدا کرده اید مبارک اما این سوال درجای خود باقی است که آیا هرنویسنده وژورنالیست جمعیتی وشورای نظاری یا پنجشیری یا پروانی ویاهرگروه قومی ویا سیاسی دیگر میتواند درجرم قوماندانهای دیگر شریک شناخته شوند؟

      محترم جلال آبادی!

      متاسفانه شما یک پیام میدهید بعد خودرا به کوچهء حسن چپ میزنید بارها من برایتان پیام داده ام وبرسش منطقی ازشما مطرح کرده ام ولی شما مثل چریک های حزب اسلامی گلبهار که تازه جمعیتی میشدند فقط یک فیرراکت سرشانه ای را بالای قوای روس میکردند وبعد ازمنطقه فرار مینمودند ومردم بیچاره وغیرنظامی را زیرآتش روس می انداختند. شما هم ازکمین جلال آباد فقط یگان اشاره های توهین آمیز اما خالی ازمنطق خویش را می نمایید بعد غایب میشوید من شک میکنم که حداقل شما یک پشتون هم باشید زیرا اول پشتونها فیرنمیکنند اگرفیرکردند میدان را رهانمیکنند متاسفانه که چنین چیزی در قلم شما من نیافته ام بتویسید هرقدر شدید می نویسید بنویسید پالیسی کابل پرس? هم همین است که سانسورنمی کند اما با منطق باید بنویسید واز ایدهء خویش دفاع کنید من منتظر جوابهای منطقی تان

    • به همه سلام

      جناب محترم عطاخیل صاحب

      ایا می شود عمل بد دیگران یک عده بدکاران دیگر را بری الزامه کرد؟
      من هر گز از اخوانی ها در دفاع قرار نداشته ام، این هسته چرکین کشور ما را بسوی بربادی سوق داده اند.
      اگر این دسته از هر ولایتی باشد برایم تفاوتی ندارد، برای من گلبیدین و مسعود هر دو اخوانی بوده اند، یکی ان خوبتر از دیگر نبوده اند.
      همچو سیاف و ربانی که در کشور تخم نفاق را پاشیده اند.
      همچو حاجی قدیر و داکتر عبدالله که هر دو عقب گرا بوده و پیروان انها نیز نمایندگان اخونی ها در کشور محسوب می شوند و برای من این دو اخوانی تفاوتی ندارد.
      همچو ملا عمر و مجددی و پیروان خالص برایم یک بوده اند و اینها پیرو خط عقب گرایی در کشور بوده اند.
      محترم عطاخیل صاحب مانند اشخاص بالا که در ظاهر با هم در اختلاف بوده اند و یک عده انها شریعت اسلامی می خواهند و یک عده دیگر انها دولت اسلامی که در هدف یکی بوده اند>
      من به سمت، زبان، قوم و قبیله باور ندارم و همچو مسایل درد افغانستان را دوا کرده نمی تواند.
      من این مامون که از اثار دیگران خصوصا از نوشته های ایرانی کاپی می کند و به اندک تغیر نام خود را گذاشته نویسنده که این خود جرم است.
      من در چند محافل با دوستان شخصی خود در شادی و غم انها شرکت کرده ام و این مامون را من از نزدیک می شناسم و اگر ضرور باشد در مورد ان زیاد خواهم نوشت.
      دوستان هم وطن در کشور هر یک جریان از خود پیروان دارند و مردم و جوانان ما باید روی منطق و تعقل برخورد نمایند و جنایتکاران را از نیکو کاران تفکیک نمایند.
      مردم از اخوانی ها متنفرند و شما عطاخیل گاهی از کارمل و گاهی از مسعود و گاهی از ترقی صحبت می کنید من دقیقا شما را ندانستم که پیرو کدام اندیشه بوده اید.
      اخوانی ها و کارمل هیچ نوع بستگی با هم ندارند و لیکن در افغانستان گروپ کارمل به ضدیت به پشتون ها اتیلاف با گروپ سکتاریستی مسعود را ترجیع دادند.
      و باعث چند دستگی اخوانیها و پرچمیها گردید.
      که اکنون جبهه تحت رهبری اخوان شناخته شده ربانی یک عده طرفداران کارمل به شمول علومی با هم جمع شده اند.
      که دیر از زود از هم جدا خواهند شد.
      محترم عطاخیل من در کشور پیرو خط ترقی و دموکراسی هستم و برای حکومت دموکراتیک مبارزه می نمایم که حکومت دموکراتیک ضامن حل همه مشکلات موجوده بوده می تواند.
      در اخر باید گفت که در گذشته نزدیک کدام شخص دیگری به نام جلال ابادی در کابل پرس? پیام می داد که نظریات وی مربوط خود ان می باشد.
      جلال ابادی

    • جلال آبادی صاحب

      گرچه بحث شما و آقای عطا خیل است، اما آیا اخوانی حق مشارکت در حیات اجتماعی و سیاسی این کشور را ندارد؟ در عین اینکه عقاید شما محترم است، اما خوب است شما پارادوکس زندگی در یک جامعهء شدیداً مذهبی را که هنوز بخشی از آن در دوران چادر نشینی است، و خواسته های دموکراتیک بسیار مدرن را، حل بفرمایید، بعد برای اخوانی گری شاید بتوانید در کشور تعیین تکلیف کنید.

      فرمده اید که آقای مامون از ایرانی ها کاپی برداری می کند بعد آن را به نام خود منتشر می نماید، می شود مواردی از آن کاپی برداری را نشان دهید؟ اتهام می زنید،خوب است ثابت شود.

      همچنان فرموده اید مردم از اخوانی ها متنفرند، می شود بفرمایید منظورتان کدام مردم است؟ یعنی شما رفته اید سرشماری نموده اید و آماری دارید که چنان حکمی می کنید یا در جمع دوستان خود با اخوانی ها مخالف هستید و آن را به مردم تعمیم می دهید؟ کاری را که همه در افغانستان می کنند. همه از مردم سخن می گویند، بی اینکه مردمی در کار باشد.

      اما اگر پارلمان کشور را نمونهء از خواست مردم در نظر بگیریم، اکثر اعضایش اخوانی هستند یا سابقهء اخوانی دارند، یا با اخوانی ها روابط نزدیک دارند. از نظر علمی، می شود روی این آمار اتکا نمود و حکمی نسبتاً کلی صادر نمود که مردم عموماً مخالف اخوانی ها نیستند. البته این هم حکمی نسبی است، اما قطعاً نظریهء شما را رد می کند.

    • محترم جلال آبادی صاحب!

      من چیزی را که ازشما سوال نموده بودم هیچ جواب نداده اید. اینکه کس دیگری هم بنام جلال آبادی پیام داده پس معلوم است که مخاطب من هم شاید شما نباشید زیرا من هیچ سنخیت میان شما وآن جلال آبادی دیگر نیافتم. بهرترتیب باز تکرار میکنم که اگر کسی درمورد جنگ افشار ننویسد حق نوشتن درباره مسایل تاریخی را دارد ویانه؟ اگرندارد پس سیاه سنگ هم که به عوض نوشتن دربارهء ظلم و وحشت خاد دربارهء ماحرای کودتای هفت ثور نوشته باید نمی نوشت زیرا اونظر به معیار شما باید پیوندی با خاد قدیمی داشته باشد که قبل ازاینکه چشمدید های خودرا بنویسد دنبال خاندان داوود خان را گرفته آیا چنین قضاوتی معقول است؟اینکه مامون باید مطابق میل شما باید نوشته کند و جنگ افشار را یکجانبه برضد مسعود شهید وبه نفع حزب وحدت اسلامی فیصله کند آیا شما راضی خواهید شد؟ آیا امکان دارد درجامعهء ایده آلی شما که مسلما یک جامعهء دموکرات است تمام نویسنده گان همه یکسان ازیک پدیدهء خاص دفاع کنند؟ آیا شما بحیث یک دموکرات که سنگ دموکراسی وعدالت خواهی را به سینه میزنید لازم است که افرادی مثل مامون را که مخالف افکار شما است تا به این اندازه مورد هجوم وحملات کلمات رکیک خویش قرار میدهید آیا این ازصفات جامعهء دموکراسی است؟

      من درپیام قبلی ام خودتان را هم مثال آوردم که باوجود ضدیت تان با جریانهای اسلامی واخوانی چقدر درمعرفی چهره های اسلامی واخوانی همولایتی تان مانند عبدالحق وحاجی قدیر ودیگر کوکنار کاران قلم فرسائی کرده اید تا ما به ادعای فرا قومی بودن ودموکرات بودن شما باور کنیم. مامون با وجود تعلقش به پنجشیر لا اقل این را توانست بنویسد که مسعود نیز پیروان جریان مائووستی را کشته است چیزیکه خودتان به آن اعتراف دارید اما حالا بفرمائید ازخود بگوئید که شما چه کرده اید چقدر در اافشا سازی قتل های ناموسی وغیره پدیده های ضد اجتماعی در ولایت ننگرهار وسایر ولایات پشتونی پیشگام بوده اید که لا اقل یک وجه تمایز بین شما ومامون پیدا شود . وبالاخره پرسش اخیر اینکه شما فرموده اید که مامون کتاب های ایرانی را کاپی کرده وبالای آن نام خویش را می نویسد آیا میشود درین مورد سندی ارائه کنید تا ماهم به خیانتهای فرهنگی وی پی ببریم؟ امید وارم که فقط به پرسش هایم جواب بدهید نه اینکه حاشیه روی کنید

    • قابل توجه محترم عطاخیل صاحب و محترم
      Dinm

      اول باید گفت که در مورد نقل کردن مامون محترم ترکانی صاحب به طور مدلل در نوشته فوق خود ذکر نموده اند که از کتب تاریخ معاصر نقل کرده اند و امانت داری را زیر پا نموده است>
      در هندی متل است که می گوید عاقلان را یک اشاره کافی است
      دیگر اینکه در حد توان خود بشما محترم عطاخیل در یاداشت قبلی جواب ارایه نموده ام.
      لیکن شما محترم جواب سوال من را نه داده اید اینکه شما پیرو مسعود و یا کارمل هستید؟
      و این دو با هم دشمن و یا دوست بوده اند؟
      در جواب محترم
      Dinm
      باید گفت که افغانستان به راست و چپ نیز صرورت دارد لیکن هدف من از اخوانی ها معلوم است انهایکه در قبال مردم خود جنایت کرده اند حق انرا ندارد که از نام مردم و کشور تکرار استفاده نمایند و باید به محاکمه گشانیده شوند ولو از هر جناح بوده باشند.
      اینکه عطاخیل صاحب تذکر داده اند که از جنایت که در جلال اباد شده یاداوری نمایم خوب است دقت کن.
      ( از گفته های سر لشکر و قوماندان عمومی قواوی روی در افغانستان، این جنرال در متاب خود می نویسد در جلال اباد عساکر روسی در حالات نشه به یک خانه تجاوز نموده بودند در خانه زنان و مردان همه به انها مقاومت کرده بود لیکن انها اسحله نداشتند عساکر ما به دختران جوان تجاوز جنسی نموده بود من از کشتمند خواستم یک مرستیال خود را با ما یک جاه موظف کند تا در این مورد تحقق کنیم کشتمند علاقه نشان نداد من هیت اعزام نموده و ثابت شد که عساکر ما این جنایت را کرده اند.
      من باز هم به کارمل، کشتمند و نجیب رفته و برایشان گفتم که من برای عساکر خود سخت جزا می دهم جواب قبلی انها این بود که این یک توطیه اشرار بر ضد رفقای روسی است، خو این بار جواب کشتمند این بود که پروا ندارد همه اش اشرار است و جواب نجیب بی تفاوتی بود)

    • دوست عزیز مطلب را که ازمضامین محترم سیستانی نقل کرده اید برای همه معلوم است واین نوشتهء جناب عالی شما نیست که گویا شما نویسنده ویا مترجم آن باشید لطفا به پرسش های بنده بدون حاشیه روی پاسخ بگوئید ممنون خواهم شد. آنچه که مربوط سوال شما راجع بمن میشود خدمت شما عرض میکنم که بنده پیروهیچکس نیستم خودم پیرو خودم هستم مطالعه میکنم تحقیق میکنم وهرکس را درحد خودش سبک وسنگین مینمایم اگرجنابعالی بنده را کارملی فکر کرده اید لطفا مضمون بنده را راجع به کارملیکبار با غور مطالعه کنید بهتر است من انتظار جوابهای بدون حاشیه روی را ازشما دارم

    • جلال آبادی صاحب!

      به پرسشهای من جواب ندادید. لب کلام شما، همان پرسشهایی بود که مطرح شد، اگر مسولیت پاسخگویی شفاف را نمی پذیرید، چرا به تشویش اذهان عمومی می پردازید؟
      در ضمن در همین جواب شما در جواب ارائه مدرک در دزدی مامون از آثار ایرانی ها یک ارجاع عجیب و غریب به نوشتهء "فوق" از آقای ترکانی نموده و مسولیت خویش را مثلا ادا نموده اید! می شود بفرمایید کدام"فوق" ؟ در فوقی که در همین بالا است چنان مواردی ذکر نشده است. و اگر کدام فوقی دیگر وجود دارد این شیوهء ارجاع نیست. امید که به موارد فوق توجه نموده و با شفافیت و مسولیت قلم بزنید.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس