صفحه نخست > دیدگاه > امیر عبدالرحمان پس از صد سال سخن می گوید

امیر عبدالرحمان پس از صد سال سخن می گوید

جعفر رضایی
چهار شنبه 5 اكتبر 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

من این مطلب را سالها پیش، پس از مطالعۀ تاج التواریخ نوشته و در وبلاگم پست نموده بودم. اینک متن اصلاح شدۀ آنرا برای نشر اینجا می گذارم. امیر عبدالرحمان پدرمعنوی فاشیستهای است که تعدادشان در دولت افغانستان کم نیست. تا جاییکه در دفاتر بزرگترین مقامات دولتی در کابل و جلال آباد تصاویری از این سوپر جنایتکار افغان نصب است. این مقاله میتواند علی رغم شناخت بهتری عبدالرحمان جابر نشانه ها و شباهت های ذهنی و اخلاقی او و پیروان امروزینش را به ما نشان دهد.

امیر عبدالرحمان پس از صد سال سخن می گوید

نویسنده: جعفررضائی

دروغ بزرگ حکوتهای پشتون تبار

شاید بارها در متن کتب درسی به این موضوع بر خورده باشیم، که موسس افغانستان معاصر احمد شاه بابا(احمد شاه ابدالی) می باشد. اما بر خلاف تبلیغات رسمی حکومت های گذشته، تحقیقات مستقل و به دور از تبعیض روشن می سازد که افغانستان با مرز ها و واحد جغرافیایی فعلی آن توسط امیرعبدالرحمان خان تاسیس گردیده است؛ و افغانستان احمدشاه ابدالی دارای شکل کنونی نبوده وبلکه بیشتر به سوی پاکستان و کشمیر توسعه داشته؛ و در مقابل قدغن سابق(بدخشان، تخار، قندوز و بخشهای از ازبغلان، سمنگان و بلخ)از امیر مظفر_ حاکم بخارا اطاعت می کرده و هزاره جات دارای استقلال داخلی بوده است.

افغانستان با نقشه فعلی آن برای اولین بار در عصر امیر عبدالرحمان خان و به همکاری و دستور دیورند(فرستاده هند برتانیوی) تثبیت و تحدید گردید.

قتلعام و تاراج هزاره ها

بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ معاصر افغانستان است .او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62 درصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج، و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب و تصرف شد.

تاراج نورستان

نقشه و شکل تاریخی نورستان در اثر حمله لشکر خشن، بی رحم و وحشی امیر تغییر نمود و هزاران نفر از ساکنان آنجا قتل عام گردید و در پهلوی آن، هزاران دختر و پسر جوان نورستان به بهانه مسلمان نبودن به غنیمت برده شد.

ستم بر ازبکها و غلجایی ها

ازبکها و ساکنان ترکستان افغانستان نیز در پی حمله و اشغال مناطق آنان به وسیله امیر شاهد قتل عام های بزرگ گردید وبافت اجتماعی آن نیز دست خوش دسیسه و تغییر توسط ناقلین غیر بومی گردید .حتی جامعه برادر پشتون نیز از جنون و استبداد امیر در امان نماند. طایفه بزرگ غلجایی بارها مورد حمله امیر قرار گرفت و بزرگان آنان به قتل رسیدند.
بهر ترتیب عبدالرحمان در تاریخ معاصر افغانستان، نامیست، سیاه وعجین با خون و خشونت وجنایت! جنایات، تجاوزات، قتل عامها، غارتها و ویرانی های امیرعبدالرحمان در افغانستان شباهت زیادی به جنایات هتلر در اروپا و استالین در شوروی سابق دارد. و چه بسا که او در حیطه قدرت خویش بسی فجیعتر و وحشیانه تر از هتلر و استالین عمل نموده است.

سرمنشه فتنه

به باور بسیار از کارشناسان مسایل سیاسی و اجتماعی افغانستان اغلب کینه ها، نفاقها و کشتار های اخیر ریشه در عملکرد و دسیسه های امیرعبدالرحمان دارد.او دیوارهای این سرزمین را با استخوان و خون اقوام محکوم بلند نمود! احمد رشید_ کار شناس بر جسته منطقه در کتاب (طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید) زمانیکه در مورد قتل عام هزاره ها ازبکها و تاجکها تو سط طالبان سخن میگوید یادآور میشود: که" ریشه بسیاری از خصومت های قومی اخیر وکشتارهای پس از 1977 را که در شمال روی داد میتوان در سیاستهای امیر آهنین[ جابر] جستجو کرد."(کتاب مذکور ص 34)

امیر عبدالرحمان از زبان خودش

به باور و یقین کامل که زندگی صلح آمیز و انسانی در دنیای امروز فقط در سایه مدارا و پلورالیزم ممکن و میسر است و الا اصرار به تعصب و "جهل قدیمی" هیچ پیامدی جز بقا و تکرار نسلهای جهل پسند و انسان کُش نخواهد داشت. بهر ترتیب آنچه در ذیل می خوانید، بخشهای از خاطرات امیرعبدالرحمان خان است که توسط منشی آن_ سلطان محمد تحت عنوان" تـاج التواریخ" در زمان حیات امیر و به فرمان او به رشته تحریر درآمده است.
جلد که فراز های آن نقل قول گردیده است: (تاریخ طبع 1375 پشاور)

سیری در تاج التواریخ

کودکی با دستهای خون آلود

روانشناسان غالباً با مطالعه و تحقیق تلاش می نمایند تا بدانند که دلیل ستم و ظلم پیشگی حکام مستبد زاییده عوامل بیرونی است و یا نه، آنان دچار جنون وسادیسم بوده و اختلال روانی در ستم پیشگی آنان نقش دارد.

آیا امیر عبدالرحمان دیوانه بوده؟

امیر عبدالرحمان در صفحات اول کتاب خاطراتش یاد آور میشود که وی در سن ده سالگی یکی از نگهبانان خودش را به قتل رسانده است وبه همین دلیل پدرش افضل خان که درآن زمان حاکم ترکستان بود اورا به اتهام دیوانگی یکسال محبوس نموده است.

معلم مشکوک

آیا امیر دست پروردۀ جواسیس استعمار و بیگانه بوده است؟

امیر عبدالرحمان: "سپهسالار کل قشون پدرم، یک نفر انگلیسی به نام شیر محمد خان بود که تغییر مذهب داده بود[؟!]این صاحب منصب را که در انگلستان به اسم کمبل معروف بود در سال 1250ه ق درجنگ قندهاربا شاه شجاع لشکر جد م اسیر نمودند؛ مشارالیه صاحب منصب شجاع نظامی، خیلی زرنگ و طبیب خوبی بود و مرا خیلی دوست می داشت رتبه سپهسالاری تمام قشون بلخ را که تعداد آن سی هزار و پانصد نفر بودند دارا بود. روزی شیر محمد خان(کمبل) از پدرم خواهش نمود که مرا به جهت تعلیم نظامی به او بسپارد تا قبل از وفات خودش علوم و فنون خودرا به من آموخته باشد. پد رم خواهش مشار الیه را پذیرفته به من حکم داد هروزه به جهت دو ساعت نزد مشارالیه بروم و او هر قدر ممکن است بدون اینکه مرا بگذارد وقت ضایع کنم به من تعلیم بدهد، من به طیب خاطر قبول نموده مشغول تحصیل شدم."(تاج التواریخ ص 23)

مشک عالم یا موش عالم

آیا امیر عبدالرحمان نسبت به قوم پشتون مهربان بوده است؟

امیر عبدالرحمان: " یکی از ملا های کاکر موسوم به آخوند عبدالرحیم که نسبت کفر به من داده بود در خرقه شریف متحصن شده بود، حکم دادم سگ ناپاکی مثل او نباید در جای مقدس مذکوره بماند لهذا اورا از عمارت آنجا بیرون کشیده به دست خودم اورا کشتم." تاج التواریخ ص 217

امیر عبدالرحمان نسبت به مردم شریف شنواری اینگونه اهانت می کند:" گردوصد سال کشی رنج ودهی زحمت خویش/ مار وشنواری وعقرب نشود دوست به تو....طوایف منگل وزرمت سرکوب شدند." ( تاج التواریخ ص 235)

عبدالرحمان در مورد غازی مشهور_ ملا مشک عالم چنین بی ادبانه سخن می گوید:" ملایی معروف به مشک عالم که من اورا موش عالم می گفتم و این اسم نسبت به اسم اول مناسب تر بود به این دلیل که صورتش مثل صورت موش وحرکاتش مذموم و با آنهایی که اسم خود را غازی گذاشته بود ......حکم دادم از قندهار به محال حوتکی رفته از هر خانه یک قبضه شمشیر ویک لوله تفنگ به طور جریمه اخذ نماید." (تاج التواریخ ص 244)
جنگ با غلجایی ها: " در تمام اندر و هوتکی وتره کی و سایر طوایف غلجایی آشوب عمومی برپا گردید وطوایف مذکور عیال و اطفال خودرا به میان طایفه وزیری، ژوب وهزاره فرستاده و خودشان به جهت جنگیدن با عساکر من حاضر شدند. "(تاج التواریخ247)

مستبد با کفایت یا نوکر چرب زبان

آیا امیر عبدالرحمان نوکرخاضع، مطیع و چرب زبان روسیه وانگلیس بوده است؟
بامطالعه تاریخ سیاسی افغانستان به موضوع بر می خورید که روشنگر خاصیت مشترک اغلب حکام ظالم و چاکرمنش در سیصد سال گذشته است.امیر عبدالرحمان واکثر اجداد، اسلاف، کاکا ها و کاکا زادگانش علی رغم قساوت و بی رحمی نسبت به هوطنانش در مقابل بیگانگان دست گدایی و سرتعظیم داشته اند.

نوکریی روس

عبدالرحمان زمانیکه از دست شیر علی خان به جانب روسیه فرارمیکند خطاب به فرمانفرمای روس می نویسد:" به امپراتور پنا آورده ام هر چه به من عنایت شود قبول میکنم."( تاج التواریخ ص 155)

"یازده سال دراین شهر(سمرقند) که مال روسها بود به سر بردم و اغلب اوقات خودرا به سواری و شکار می گذرانیدم...اگر بین مامورین روس مذاکره پول می آمد می گفتم وجهی که شما به جهت مخارج به من میدهید بیشتر از آنست که من استحقاق داشته باشم.از خداوند مسئلت می شود که دولت شمارا به عوض این مهربانی که نسبت به من مینماید پایدار داشته باشد. (تاج التواریخ ص 157-158)

نوکریی انگلیس

و حالا در پیشگاه انگلیس: " گریفن صاحب مجدداً کاغذی به من نوشته سعی نموده مراوادارد به کابل رفته عنان سلطنت افغانستان به دست بگیرم در ماه جمادی الثانی سال 1297 ه ق جواب مراسله اورا به قرار ذیل نوشتم: دوست عزیز، من از دولت انگلیس امید زیاد داشته و دارم و دوستی شما تصدیق صحبت واندازه خیالات مرا می نماید... دولت انگلیس توقع دارند کدام دشمن ایشان را دفع نمایم. دولت انگلیس چگونه منافع را وعده میدهد ...در عوض چگونه خدمات را توقع دارند."( تاج التواریخ ص 199)

دیورند، مرز که با شش لک رسمیت یافت

آیا عبدالرحمان با معامله بخشهای از سرزمین افغانستان وامضای معاهده دیورند بزرگترین خیانت ملی را مرتکب نگردیده است؟

عبدالرحمان: " من ادعای حقوق خود را در باب استانسیه راه آهن چمن نو وچغایی و باقی وزیرستان وبلند خیل وکرم وافریدی و باجور وسوات ودیر وچیلاس وچترال ترک نمودم هر دو طغرا قرارداد نامه را در باب سرحدات که معین شده بود خودم و اجزای سفارت مهر و امضا نمودیم و در قرارداد نامه مذکور ذکر شده بود چون دولت افغانستان به طور دوستی ادعاهای خودرا در باب بعضی ولایات چنانکه قبلا مذکور شده است قطع نمود، لهذا به عوض این همراهی وجه اعانه که سال دوازده لک روپیه دولت هندوستان[هند برتانیوی] تا به حال می پرداخت بعد ازاین سالی هجده لک روپیه خواهد بود. (تاج التواریخ ص 421)

دیورند معاهده صد ساله یا ابدی؟

امیر عبدالرحمان در پای معاهده دیورند چنین می نگارد:" امنیت و اتفاق بین این دو دولت برقرار گردید.از خداوند مسئلت مینما یم این حسن نیت و موافقت تا ابد مستدام باشد."( تاج التواریخ ص 423)

آیا امیر عبدالرحمان علاوه به دها قتلعام ده ها انسان بیگناه را به دست خویش به قتل رسانیده است؟

در جنگهای امیر در قدغن در مورد صاحب منصب های شورشی: " هشت نفر کاپیتان را حکم دادم به دهن توپ گذاشتند."( تاج التواریخ ص 50)

عبدالرحمان: " تجار بدخشانی را که 50 نفر بودند ولی من حکم دادم همه آنهارا به دهن توپ گذاشتند ...در جواب قاصد میر جهاندار که پرسیده بود چرا رعایایش را حبس نموده ام من بدون تکلمی به نوکر هایم حکم دادم ریش وسبیل اورا بکنند و بعد اورا جایی که بقیه استخوانهای اجساد تجار افتاده بود با خود برده نشان دادم."(تاج التواریخ ص 53-54)

تملق حین نماز

آیا عبدالرحمان در عین ستم پیشگی چاپلوس نیز بوده است؟

عبدالرحمان در دربار امیر مظفر حاکم بخارا: "در این بین امیر واردشده، حضار برخواستند دست امیررا بوسیدند من هم چنین کردم" (تاج التواریخ ص47)
"امیر[امیر مظفر] آمده جلو من ایستاده تکبیر گفت همه به او اقتدا نمودیم من دیدم سربند از بند های امیر بازشده است بعد ازسجده امیر نمی توانست از ترس اینکه عمامه اش بیفتد سر خودرا ازسجده بردارد من نتوانستم تحمل نمایم امیر به این بزرگی مفتضح شود فوراً نماز خود را شکسته پیش رفته بندهای عمامه اورا بستم."( تاج التواریخ ص 65

کله منار

آیا جنونِ جنایت آمیزی عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد؟ در کتاب " کله منار ها در افغانستان" موارد متعددی از کله منار های که توسط امیر بنا شده سخن به میان آمده ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.

در جنگهای قطغن: "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد ...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن ساختند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)

دوست نامرد

آیا امیر عبدالرحمان علی رغم قساوت و بی رحمی اش نسبت به نزدیک ترین یاران خود نامرد بوده است؟
عبدالرحمان: " سوار ازبکیه به نایب غلام خان وهمراهان اورا که زیر درختهای جنگل خوابیده بودندرسیده به آنها حمله آوردند. قاصد را نزد من فرستاده اند که به کمک آنها بروم. گفتم کسان من عجب عقلی دارند به عوض اینکه فرار نموده خودرا از مهلکه نجات دهند می خواهند من هم بروم با آنها کشته شوم."( تاج التواریخ ص 68)

غلام بچه مهوش

عبدالرحمان: "میر های بدخشان از ورود من مطلع شده شش نفر غلام بچه مهوش ...به طور پیشکش به جهت من آوردند." (تاج التواریخ ص 45)

امیری که چرسی بود

آیا عبدالرحمان چلم و چرس می کشیده است؟

عبدالرحمان: "قلیانی کشیدم خیلی محظوظ شدم."( تاج التواریخ ص 222)
عبدالرحمان سرگردان در مرز های شمال:" و گفت مسافت زیادی را مراجعت نموده به خانه او برویم که از ما پذیرایی نماید و چرس به جهت کشیدن ما،آذوقه به جهت همراهان ما حاضر نموده است." (تاج التواریخ ص 134)

جنون

عبدالرحمان در مورد کاکایش شیر علی خان چنین مینویسد:" در این بین امیر شیر علی خان درراه بلخ مثل دیوانه ها تکلم می کرد و می گفت چون افغانها[پشتونها] به مخالفت انگلیس از من معاونت نکردند به روسیه رفته قزاقهارا به کمک خود خواهم آورد و زنهای افاغنه را به آنها خواهم بخشید .( تاج التواریخ ص 164)

سرداری که حلال زاده نیست

عبدالرحمان در مورد پسر کاکایش سردار اسحاق خان میگوید: " سردار محمد اسحاق خان پسر عموی غدارخودم .. پسر غیر مشروع عمویم اعظم خان بود که مادرش دختر یکی از ارامنه عیسوی از جمله خدمه حرامسرا و عیال مشروع عمویم نبود."(اج التواریخ ص 251)
عبدالرحمان نمی گوید که چه تعدادغیر مشروع دیگر در میان اجداد و یا اسلاف او بوده

پایان

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آن عبد مسلماً عاقل هم نبوده است.

    • خدا لعنت کند بر عبدالرحمن فاشیست و خون خوار ومستبد انشاالله که دراتش دوزخ میسوزد خداوند کریم عذاب قبرش را زیاد کند و همیشه در اتش دوزخ بسوزد

  • ای کاش این مردم جسد این( ملعون) را در این مرزوبوم دفن نمی کردند.... میگذاشتند که طعمه گرگهای بیابان میشد

  • سال پیش که کابل بودم با دوستان شرطی ماندیم. هر کس که شرط را باخت، باید سر گور عبد... غول گلاب به روی شما یک گو کند. اخر شرط را یکی از دوستان پشتو زبان باخت و با خوشی کارش را کرد

  • اسلاف و اعقاب را ببینید.اسلاف او برنواده سردار احمد ابدالی درانی شوریدند و آنگاه دوست محمد جیره خوار بریتانی شد و تا خواست خودی نشان دهد او را به بخارا فراری دادند و باز که از بخارا فرار کرد جنگ ناکرده تسلیم انگلیس شد ووقتی به همت وزیر اکبرخان تنها نامدار این تبار از هندباز آمددیگر آن دوست محمد نبودودیکته بریتانیا را نوشت.پس از او سیاست بریتانیا عاقبت نواده او یعنی همین خبیث را برنشاند و آن نوکر جیره خوار با اسلحه وکار گردانی بریتانیا به جان مردمان افتاد.سیئات اعمال این کافرپست حقیر از نرون دیوانه در می گذرد.در عجبم از یاران وزیر اکبرخان که چگونه دم نزدند و یک یک شکار این ناجوانمرد شدند وانتقام سرکشی را به بریتانی تحمل کردند.گناه این خونخوار گناه بی توبه است و اعقاب و جانشینان دیگر از تبار او تا قیامت باید از خجالت سر برنیاورند ولی آنان هم با تحمیل زبان پشتونی به مردم نا پشتون نشان دادند که از تاریخ عبرت نمی گیرند.خدایا روانش به آتش بسوز

  • baqi -samandar

    چهارشنبه - ۱۳ میزان/ مهر سال ۱۳۹۰ خورشیدی
    اکتوبر سال ۲۰۱۱ میلادی

    سلام به خوانندګان ارجمندکابل پرس
    سلام به اقای جعفررضایی

    من برای شما موفقیت های بسیار زیاد تر از این در مورد تحقیقات بیشتر شما آرزو دارم - تشکر ازاینکه نتیجه تحقیق ومطالعه خود را به شکل بسیار فشرده منتشر ګردانیدید . امیدوارم همه نیروهای ضد استبدادی- ضد استعماری بتوانند به بازنګری تاریخ کشور بپردازند و راه آینده را روشنتر ګردانند .
    کامګار و سرفراز باشید
    باقی - سمندر
    baqi - samandar

    • امیر عبدالرحمان پس از صد سال سخن می گوید
      نویسنده محترم سلام! تتبع شما قابل قدر و زحمات شما شایسته ی تقدیر است.
      تنهابه عنوان شما نظر دارم اگر مینویشتید که امیر عبدالرحمن حان همیشه سخن گفته است بهتر میشد.چندی قبل در یک محفل نمایش فرهنگ و تاریخ در کانادا افغانستان را 160 سال بدین سو نمایش دادند. من به شکل نمونه قسمتی از گزارش خود را بریتان می گزارم که نظرات اشتراک کننده گان هم در ان است.
      به منظور حفظ و حراست از میراث های ارزشمند فرهنگی و انتقال آن به نسل جدید به ویژه در دنیای مهاجرت محفل شکوهمندی تحت نام "میراثهای فرهنگی افغانستان " به همت فعالان فرهنگی برتش کلمبیا روز هژدهم سپتمبر در پارک اسکندینوان ناحیه برنابی برگذار شد.
      در آغاز محفل بعد از آنکه سرود های ملی کانادا و افغانستان پخش گردید گردانندگان برنامه بزبانها ی انگلیسی و فارسی پروگرام محفل را به سمع حاضران رسانید، چند تن از وکیلان مردم کانادا از نواحی مختلف در ارتباط روابط افغانستان و کانادا و فرهنگ مشترک دو کشورصحبت کرده برگزاری چنین محافل رادر شناسایی فرهنگ و غنا مندی هر یک رااز دیگر ستودند و این گونه محافل را سازنده وانمود نمودند .

      در این همایش مسابقات جالب ورزشی اجرا شد و مسابقه کاغذ پرانی برای مردم کانادا تازه و بسیار جالب بود. نمایش لباسهای افغانی با شور ذایدالوصفی روبر شد . اجرای رقص و آواز توسط جوانان به شادی حاضرین می افزود.
      در رابطه به برگذاری این محفل صحبت هایی با تنی چند حاضرین نموده ام.
      خوانندگان عزیز! لازم نیست اسمای ابراز نظر کنندگان را در اینجا بیاوریم و نقطه ی نظر برخی ها را بدون ذکر نام یاد اور میشویم.
      ....(این محفل بزرگ و با شکوه به اشتراک صدها افغان و مهمانان از انجمن های کشور های مختلف در نمایش فرهنگ افغانستان بی سابقه است.)
      ...( برگذاری چنین محافل با آن بزرگی و دسپلین در شان و شوکت اجتماع افغانی در شهر افزود نمایندگان ادارات دولتی و سازمانها مختلف اجتماعی اشتراک نموده بود خیلی عالی بود خدا کند همیشه هموطنان ما اتفاق و دوست باشد.)
      ...(نمایش لباسهای افغانی را خوش کردم نهایت زیبا بود.)
      این پروگرام معرفی یک گروپ با تاریخ کوتاه بود. ما تاریخ قدیم و پر افتخار داریم . نشان دادن عکسهای مثل ابو مسلم خراسانی و یا حکمداران دورغوریان، غزنویان و تموریان اثبات به تاریخ پارینه کشور ما است و به فرهنگ کشور ما غنای جاودانی داده اند مثل بو علی سینا ،البیرونی، فردوسی و دها نویسنده و شاعر دیگر نمونه شان در تاریخ زندگی بشری هرگز وجود ندارد.)
      ...( من در پشت دعوت نامه عکس روضه مبارک را دیدم که به امر سلطان حسین بایقرا و با مهندسی وزیر اعظم علی شیر نوایی اعمار شده است. سال گذشته از مجسمه علیشیر نوایی در ترانتو پرده برداشته شد. مگر از مبتکرین و معماران پر افتخار آن مسؤولین محفل نامی نبرد و گمان میشد که بوی تعصب از دماغ برگزار کنندگان محفل به مشام می آید.)
      ...( واقعا محفل خوب بود قسمیکه من معلومات دارم مدت یکسال میشود به کمک ده کانون فرهنگی در رابطه کار شده و با وجود کمک دولت با علان ازطریق مساجد و کانون های فرهنگی پول جمع شده و زحمات زیاد کشیده شد و به واقعت پروگرام پر جمع و جوش گذشت.)
      ...( بسیار محفل جالب و خوب بود اما جوانی که پشتو زبانان افغانستان را به معرفی گرفت. کابل را منطقه پشتون نشین معرفی کرد. من نداستم مقصد انها چه بود هموطنان پشتون ما در همه ولایات کم و بیش وجود دارد.)
      ...(در برگزاری این محفل نهاد های مختلف اجتماعی شرکت داشتند ولی طوریکه در آغاز، پرو گرام داده شده بود در عرصه پراتیک اجرا نگردید و مطابق ذوق خویش مسؤولین اجراات نمودند که به مذاق برخی ها خوش نیامد و افرادی محفل را ترک گفتند.)
      ...(شگفتی در اینجاست که در یک جامعه ی وسیع البنیاد زندگی می نماییم و از مردم تمام جهان در اینجا مهاجر اند و هیچ دیده نمی شود که فردی بالای فردی دیگر اظهار برتری کند و یا بوی تعصب، انشقاق و خوصویت های فاشیستی به مشام بیاید. ولی ما هنوز در ویژه گی های قرون اوسطیی در همین جا زندگی میکنیم یکی بر سر دیگری می کوبیم و اختلافات را که نه فایده و نه نتیجه دارد هر روز چاق میکنیم . )

      امان معاشر، خبرنگار آزاد

  • ځان به ويښ کړو هرې خوا ته ...... هرې خواته رقيبان دي

    يو پر بل مو سره وژني ...... وايي خپل يو، غليمان دي

    احمدشاه بابا
    دې پراګراف ته د ځواب ورکولو په تکل اړينه ده چې لومړى د "ډيورند لاين" د چيرته والي او څه والي په اړه مطالب راټول کړو:
    د امير عبدالرحمن خان له ژوند ليک، تاج التواريخ، څخه دا خبره په غوڅه توګه جوته ده چې نوموړى او پرنګى دواړه د يوه بل پر عزايمو شکمن وو. له همدې کبله ده چې، د وخت له تيريدو سره، د برتانوي کلونياليزم واکدارانو له خوا د امير تعريف او پيژندتيا په بدليدو وه. د برتانوي هند د بهرنيو چارو وزير، مورټايمر ډيورند، په يوه وينا کې امير عبدالرحمن "سرټمبه او د ناباور وړ متحد" بلي.
    د ١٩ پيړۍ په وروستۍ لسيزه کې د برتانيا پرخلاف د افغانستان په هر ګوټ کې د افغان ملت د پاڅون په اړه د يوه رپوټ په ترڅ کې، يو برتانوى افسر، ليفټيننټ ټي - پي ډوډل، ليکي چې "د افغانستان امير، له موږ سره د انډيوالۍ له اظهار او ډيورند لاين سره-سره، په دې ناراميو کې لاس لري. درۍ مياشتې پخوا په ١٨٩٧ کال کې امير دافغانستان هرې برخې ته خپل کسان استولي وو چې اولس د جهاد لپاره چمتوکاندي... نوموړي بيا اتيا زره توپک (چې په کابل کې د انګريزي ماهرانو تر لارښوونې لاندې جوړيدل) په دوه-عشاريه شپږ بيه [مالومه نه ده چې په "دوه روپۍ او شپږ آنې او يا په دوه شلينګه او شپږپنسه – ځکه چې په انګريزي متن کې 2/6 each- ويل شوي] په سرحد کې پر خلکو پلورلي دي. د دې کار په کولو نوموړى له دې کبله توانېدلى چې له موږ سره د هغه د انډيوالۍ د تضمين لپاره د سبسايډي په توګه ډېرې پيسې ورکوو." [ويکتوريا سکوفيلډ – ١٠٧ مخ]
    په هرحال، په هغه وخت کې يې "اوسپنيز امير" ته اړتيا لرله او له همدې کبله يې په خپل څنګ کې ساتۀ. مگر کله چې "برتانوي راج" د افغانانو پرضد "فارورد پاليسي" بيا پيل کړه، نو له عبدالرحمن خان سره د "انډيوالۍ" نقاب يې څيرې شو. زړې پاليسۍ ته د پرنګي د بيا ګرځيدو نښې هغه وخت څرګندې شوې کله چې کلونيلستي حاکمانو د خپلو پوځونو د خوځولو او اډه کولو په موخه په ختيځ او سهيلي افغان-خاوره کې د سړکونو او ريلګاډو په جوړولو لاس پورې کړ. د دې غزونو په منځ کې يو هم په بولان کنډو او په کوژک غره کې د تونلونو پريکول وو. دا له کوټې تر چمن پورې په پنځوس ميله واټن کې بنا شوي وو. پدې هکله د خپلې غوسې او ناتوانۍ د ښودلو په ترڅ کې، امير عبدالرحمن خان په خپل ژوند ليک کې وايي چې: "د کوټې-چمن د ريلګاډي پټلي د يوې چړې په شان ده چې زما ځيګر څيري."
    د امير او پرنګي واکمنو تر منځ د تاوتريخوالي بل لامل دا و چې عبدالرحمن خان د ملي مسايلو په هکله د ګرد افغانستان له قومي اوقبايلي مشرانو سره سلا کولو ته دوام ورکاوه. امير دا خپل حق بالۀ چې له هغوافغانانوسره، چې سيمې يې د ګندُمک د توافق پر اساس برتانيا ته په کرايه ورکړ شوې وې، په تماس کې وي. پدې برخه کې په "ليز" ورکړ شويو ځمکو کوم محدوديت نه و لګيدلى اونه امير عبدالرحمن په کښې کوم منطق ليد.
    د ګندُمک پوهاوي ليک په نهمه ماده کې ويل کېږي:
    ٩ ماده: د دواړو دولتونو ترمنځ د دوستۍ د اتحاد د نوي کېدلو په پام کې نيولو سره، چې [د دې پوهاوي ليک] د مخکنيو مادو په ترڅ کې تائيد او خوندي شوى دى، د برتانيا حکومت د افغانستان او ملحقاتو جلالتمآب امير ته د کندهار او جلال اباد ښارګوتي ـ له کُرمې، پشين او سيپۍ پرته ـ د ګردو هغو سيمو په ګډون چې دا اوس د برتانيا د پوځ په لاس کې دي بېرته ور سپاري. د افغانستان او ملحقاتو جلالتمآب امير، له خپله لوري، موافقه کوي چې د کُرمې، پشين او سيپۍ سيمې به، [له دې لاسوند] د مله [ضميمه] پلان له حدودو سره سم، د برتانيا د حکومت تر حمايې او ادارې لاندې پاتې شي. د دې مانا دا ده چې نوموړې سيمې به د ګومارل [کرايه – Aassigned] ] شويو سيمو په توګه پېژندل کېږي او په داسې توګه به ورته نه کتل کېږي چې ګوندې هغه د افغانستان د سلطنت له پولو څخه د تل لپاره جلا شوې وي. د دغو سيمو عايدات به، د اداري لګښتونو له اخستلو وروسته، جلالتمآب امير ته ورکول کېږي. د برتانيا حکومت به د خيبر او مېچنۍ کنډوونو کنترول، چې د پېښور او جلال اباد د ضلعو [سيمو] ترمنځ پراته دي ـ او له هغو ازادو قبايلو سره د اړيکو پر ګډون چې له دې کنډوونو سره سيده تعلق لري ـ هم تر خپل کنترول لاندې وساتي.
    نو پدې توګه که څه هم چې امير د خپل قدرت په مقابل کې د ګڼ- شمير بغاوتونو په ځپلو لګيا و، د کلونياليزم پرخلاف يې مقاومت هڅاوه او ملاتړيې کاوه. له همدې کبله و چې مورټايمر ډيورند، "ډيورند لاين" (چې نه په ډيفکټو اونه ډيجور بڼه وجود لري يواځې يوه خيالي او سايکولوژيکي کرښه ده) په يوه اړخيزه توګه پر امير تحميل وګاڼه ترڅو يې په هغو سيموکې د "نفوذ ساحه"، چې پرنګي ته – د "نظم او قانون" د ساتلو په موخه، په کرايه [ليز] ورکړل شوې وې، محدوده کاندي.
    پدې وروستيو کې د يوه افغان لوړپوړي چارواکي په قول، چې په افغانستان کې د بهرنيو چارو د وزارت ارشيفونو ته مخامخ لاسرسى لري، وايي چې په يوه لوله کې خوندي شوى سند يې چې د "ډيورند لاين" د توافق-ليک په توګه خوندي کړل شوى و، راويوست. پرې کوم لاسليک موجود نه و.
    د "نفوذ ساحې" د محدودولو په هکله دا پوهاوى ليک د "٩٩ کلونو" لپاره د اتبار وړ و چې د هغې نيټې له بشپړيدو وروسته بايد بشپړه افغان-خاوره افغانانوته ورسپارل شوې واى.

    يواځې له افغانستان سره داسې پوهاوى ليک نه و شوى، بلکې دا د هغې زمانې د پرنګي دوديزه کړنلاره وه. له تزاري روسيې سره د ١٩٠٧ کال په کنوانسيون پسې، ايران هم د برتانيا او روسانو تر منځ د "نفوذ ساحو" په ترڅ کې ويشل شوى و. پدې هکله يې ترمنځ يو پوهاوى ليک لاسليک شوى و چې پر بنسټ يې هغو "دوو زبرځواکونو" ايران د نفوذ پر دوو سيمو وويشه: سهيل يې د برتانيا د نفوذ سيمه؛ شمال يې د روسيې د نفوذ ساحه؛ او تر منځ يې يوه بېطرفه سيمه پرېيښې وه چې په هکله يې "دواړو خواو ژمنه وکړه چې هلته به د ځانګړو ګټو غوښتنه نه کوي." د روسانود نفوذ ساحه تر برتانوي نفوذ-سيمې څخه ستره وه، چې پکې تهران هم شامل و. خو په سهيل کې د برتانيا د نفوذ په ساحه کې تيل موجود وو، چې په هغه دم د اخراجولو په درشل کې و!!
    په ١٨٩٧ کې د چين خاوره، هانکانګ، برتانيا په کرايه واخسته. پدې اړه پوهاوى ليک د "٩٩ کاله" مودې لپاره د اتبار وړ و. له هغه وروسته بايد هانکانګ چين ته ورسپارل شوى واى.
    له نړيوالې دويمې جګړې وروسته برتانيا او روسيې، چې ايران يې مخامخ اشغال کړى و، په ايران کې له خپلو د "نفوذ سيمو" څخه ووتل اوايران بشپړ خوندي ايران ته وسپارل شو.
    له ٩٩ کلنې مودې بشپړېدو وروسته، هانکانګ هم په ١٩٩٧ کې چين ته وسپارل شو.

    • دوهمه برخه

      له افغانستان سره څه وشول:

      لاسوندونه د دې واقعيت ښکارندوى دي چې "په هغه وخت [١٨٩٣] کې پر دې موافقه شوې وه – چې د هانګانګ پر مودل – له ٩٩ کاله ليز وروسته به هغه سيمه چې د برتانوي هند شمالي صوبه سرحد په نوم ياده شوه – بيرته افغانستان ته وروسپارل شي. په کابل کې هيڅ يوه حکومت هم ډيورند لاين او په دې سيمه د برتانيا او يا وروسته بيا پاکستان ولکه منلې نه وه."

      خو افغان ملت د پرنګي انتقام دردوونکې څپېړې سره مخامخ شو.

      خپل مورني هيواد ته د بيرته ورسپارلو پر ځاى، افغان ملت او خاوره يې د برتانيا "په دفاعى او تعرضي پوځې اډه واړول شوه " چې په منځني ختيځ کې د برتانوي امپرياليزم د "ځواک څاګانې" [تيل] وساتي. امپريالستي برتانيا افغان ملت ته، چې پرخلاف يې مقاومت کړى و او په سيمه کې يې د پرنګي اوږد مهاله اجندا ناکامه کړې وه، ژووره کينه په زړه کې ساتله. کلک تصميم يې لاره چې د افغانانو پر لاس د لومړي، دويم او درېيم جنګ په بهير کې يې د خپلې ماتې بدل واخلي. په ١٩٤٧ زيږديز کال کې د "برتانوي پاکستان" له زيږولو سره يې د کسات اخستلو تنده ماتول د لارد وېول/جناح/لارډ مونټباټن پاکستان پر اوږو کيښودل. او پاکستان دا دنده په خورا ښه توګه سر ته رسوله. د پرنګي دايې پر لاس له زېږيدو راهيسې، "اسلامي پاکستان" د اسلام له نوم څخه - د اسلام د کاواکولو - اوافغان ملت د تجزيه ساتلو او نابودولو لپاره په رياکارانه او منافقانه توګه ګټه پورته کړې ده.

      دا پروسه لا اوس هم دوام لري.

      مارک کرټيس د "مرموزې چارې" تر سرليک لاندې کتاب [په ٢٠١٠ کال د سرپينټ ټېل خپرونه، لندن] په ٣١٣ مخ کې ليکي چې: "په منځني ختيځ کې د برتانيا اوسنۍ کړنلاره هم د هغې اقتضا پر بنسټ ولاړه ده لکه کومه چې د تېرې پيړۍ په بهير کې وه. له طالبانو او په اسلام اباد کې دهغوى له ملاتړو سره معامله؛ د اخوان المسلمين او "پروفيسرانو" څخه مزورانه ګټه پورته کول هغه پاليسۍ دي چې د برتانوي پلانوونکو د پخوانيو نسلونو لپاره به د پېژندنې وړ وي ... د برتانيا حکومت، په واقعيت کې اوس بيا له اسلامي اکټرانو سره لاس-لستوڼى، غواړي په افغانستان کې کوم څه چې د ژغورلو وړوي، وژغوري او هلته د خپلې بهرنۍ پاليسۍ موخې تر لاسه کاندي. دا له يوې خوا، د يوې ډلې طالبانو سره معامله وکړي ترڅو په هغه هيواد [افغانستان] کې ترې د "بيل يې کړه، ايل يې کړه" ستراتيژي مخ پر وړاندې بوځي، او له بلې خوا له پاکستان سره په تباني کې واقعاً د هغه ملاتړ د بيا نوي کولو ملاتړ وکړي چې په ١٩٩٠ کلونو کې يې طالبانوته رساوه. طالبان تر ډيره حده د دې لپاره زيږول شوي وو ترڅو اسلام اباد پر افغانستان حکومت وکاندي."

      د برتانيا له خوا د همدې "مردارې لوبې" د لوبولو له کبله ده چې په افغانستان کې جګړې شدت موندلى دى. د دې لپاره چې پر سيمه خپله ښکيلاکي ولکه خوندي وساتي، برتانيا په عمدي توګه دا وضع پُنځولې ده. "په سهيلي ولايت، هلمند، کې جګړې - هغه ځاى ته د ٢٠٠٦ کال په ميې مياشت کې د برتانوي ځواکونو له استولو څخه وروسته - په تدريجي توګه شدت موندلى دى." د دې دوه مخۍ يوه بيلګه اټکل دوه کاله د مخه له هلمند څخه د دوه تنو هغوبرتانوي څارګر "د يپلوماتانو" شړل دي چې پخپل سر له طالبانوسره "په سوله کولو" بوخت وو. پدې توګه "د برتانيا حکومت په بشپړه مانا توقع لرله چې په لويه کچه به جګړه وپاروي. د افغانستان جمهور رئيس، حامد کرزى، د ٢٠٠٨ کال په جنورۍ کې يوې مطبوعاتي مرکې ته د وينا په موکه پر برتانيا نيوکه وکړه چې "کله هغوى [برتانويان] راغلل، طالبان هم راغلل." نوموړي په ساده توګه هغه خبره لوڅوله چې برتانوي مامورين پرې مخکې د مخه خبر وو. له دې سره-سره برتانويانو د کرزي د تبصرې په اړه شديده غوسه څرګنده کړه." دا يو بربنډ راز دى چې برتانيا له پاکستان سره په انډيوالۍ کې غواړي په افغانستان کې جګړه دوام ومومي چې قربانيان يي افغان ملت دى. په يوه استخباراتي رپوټ کې، بارنيټ روبين، دا واقعيت "تائيد کړى او په يوه برخه کې يې ليکي چې: دا خبره چې ګوندې د جګړې د دوام لامل د پاکستان ملاتړ نا، بلکې بيوزلي او ناپرمختيا ده، د کره کتنې پر وړاندې اتبار نه لري."

      د شوروي امپراتورۍ له نړيدو سره، لويديځ په سړه جګړه کې ځان سوبمن وګاڼه. د دې سوبې ادعا د ضيا پر لاس د افغانانو د وژلو، معيوبولو، بېکوره کولو په ژوند او مرګ ورکو تنکيو ماشومانو د قربانيو په نتيجه کې وشوه. د مليونونو افغان لوڼو زامنو اوښکې او وينې وبهېدلې؛ افغان هيواد اود افغانانو اور او نغري په بشپړه توګه تالا او نابود شول. ګرد "فاتحان" لاړل. اسامه بن لادن هم د هغوى په ډله کې و. خو يو څه وروسته، کله چې يې د خپلو غربي او غرب-مشربه لاسپوڅو پر وړاندې نافرماني وکړه، پر بن لادن ځمکه اور وګرځول شوه او له يوه ځايه بل ځاى ته په تېښته مجبور کړل شو. په نتيجه کې نوموړى د امريکا تر فشار لاندې له سودان څخه، چيرې چې د سعودي شهزادګانو له خوا شړل شوى و، وتلو ته وتړل شو. "له خپلې ډلې سره يوځاى، بن لادن د کډه کولولپاره محدود انتخاب درلود: پاکستان يا افغانستان. افغانستان يې خوښ کړ او د ١٩٩٦ کال د ميې په مياشت کې هلته لاړ." ايا ولې بن لادن د پاکستان پر ځاى، افغانستان غوره وباله؟ دا ځکه چې د پاکستان پوځي-بيروکراسۍ او د هغه برتانوي او امريکايي بادارانو دا مهال پريکړه کړې وه چې هر خطر او هر خطرناک عمل افغانستان ته ولږدوي او پر افغانانو يې و تپي. دا واقعيت د مخدراتو د کر؛ د افغانانو د نابودولو د پروژې د دوام اود کشمير "جهاد" لپاره د روزنې او روزنيزو کمپونو په شمول هم رښتيا و.

      روهان ګونارتنا ليکي چې د "کيني-ميني-خدمات" تر پوښ لاندې، د اسامه ځواکمن او اتباري انډيوال، ابو زبيده، په پاکستان کې د القاعده عمليات اداره کول اود هغو په اړه يې ده ته معلومات ورکول. کله چې اسامه – د خپلو دريو ښځو اوګڼ شمير کوچنيانو سره يو ځاى – افغانستان ته ورسېد، نو له زبيده سره يې اړېکي لا نور هم نږدې شول. ابو زبيده دا مهال، له اسلامي نادولتي سازمانونو سره پر اړيکو سربيره، د هغو استخدام شويو وګړيو د لارښوونې دنده هم پر غاړه درلودله چې افغانستان ته استول کيدل. په اسيا کې له اسلامي ترهګرو ډلو او سياسي احزابو سره يې هم اړېکي ساتل." (٩٣ مخ(

      پدې برخه کې پاس د شورا يادونه وشوه. د دې لپاره چې پر رياستونو د جګړې موضوع له منځه ولاړه شي، د ډيورند جرګې څو مياشتې د مخه په هالنډ کې فيصله وکړه د ځانګړو رياستونو پر ځاى دې يوه واکمنه لويه شورا جوړه شي چې د بشپړ تشکيلاتي او اجرائيوي صلاحيت خاونده وي. اوس همدا شورى د ټولو دندو په برخه کې تصميم نيسي. د هغې متن په ويبپاڼو کې خپور شوى دى اوکه استاد وغواړي، نو متن به ورته واستول شي.

      پدې توګه د ډيورند جرګې لويه شورى پدې عقيده ده چې افغان وژنې ته يواځې هغه وخت د پاى ټکى ايښودل کيداى شي چې افغانان د خپلوحقه حقوقو د پر لاس ته راوړلو په لار کې قربانيو ته چمتو شي. زموږ مبارزه پر عدم تشدد ولاړه ده. پدې لار کې نه د چا خونه ورانول غواړو او نه ترې نه پوښتنې ته ضرورت لرو. دې ملت د "ډيورند لاين" کرغيړنه او خيالي کرښه، چې په نتيجه کې يې ١١٧ کاله په مليونونه افغان لوڼې زامن په خپلو وينو کې لمبول شوي اولمبول کيږي، نه منلي، نه يې مني او نه به يې ومني.

      يا ربه توفيق!

  • لعنت به عبدالرحمن خان خائن وطنفروش بی نامــوس و حرامی.....
    لعنت به احمد شاه ابدالی وطنفروش و خائـــــن........ مجسمه های این ها باید ساخته شود و هر روز مردم به روی مجسمه ها و قبر های پلید آنها تُــــف بیاندازند.....
    و لعنت به این قوم وحشی ،دهشت افگن ، تروریست ،جانی و خونخوار که با خود اقوام دیگر را به گودال غم فرو بردند......... انشاء الله که اوغـــانستان تجزیه میشود و از شـــر این شرور های جانی ،خائن و وحشی بیغم میشویم
    مرگ بر فاشیستها
    زنده باد آزادی دموکراسی و نظام مردم سالاری

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس