صفحه نخست > دیدگاه > فدرالیزم در افغانستان مثل یک بمب آماده انفجار است

فدرالیزم در افغانستان مثل یک بمب آماده انفجار است

فدرالیست های آن دوره – برخلاف فدرالیست های امروزی) مراد بسیار روشنی از فدرالیزم داشتند. آنان خواستار تجزبه افغانستان به چهار کشور پشتونستان، تاجیکستان، هزارستان و ازبکستان بودند.
میرحسین مهدوی
سه شنبه 27 آپریل 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کابل پرس?: نظر شما درباره ی فدرالیزم در افغانستان چيست؟ آيا فدراليزم در افغانستان می تواند به عنوان روشی موثر و مثبت بکار آيد؟

مهدوی: نه تنها عامه ی مردم بلکه فدرالیست های افغانستان هم فهم یا تصور چندان روشنی از نظام سیاسی فدرال ندارند. یا حد اقل می توان گفت که ادبیات فدرالیست های وطنی در دفاع از فدرالیزم بیشتر به یک شعر عاشقانه – سیاسی شباهت دارد تا تبین تئوریک نظام سیاسی دلخواه آنان. به همین دلیل اجازه بفرمایید قبل از اینکه از" فدرالیزم در افغانستان" بگویم، مختصرا از " فدرالیزم" به عنوان یک مدل سیاسی حاکمیت سخن بگویم.
فدرالیزم نظام سیاسی است که بر سه پایه استوار است یا سه مقدمه ی واجب دارد.یک مقدمه ی اجتماعی، یک مقدمه ی سیاسی و یک مقدمه فرهنگی یا ارزشی. مقدمه ی اول حضور یک ملی گرایی مستحکم و مثبت است. یعنی اول باید ملی گرایی اتفاق بیافتد تا بعد نوبت به فدرالیزم برسد. اول موج ملی گرایی می آید و حس مشترکی را در بین همه انسان هایی که در یک سرزمین زندگی می کنند ایجاد می کند و ملت واحدی را شکل می دهد. بعد از اینکه ساکنان یک کشور، " یک" بیرق را به رسمیت شناختند و از بر افراشتن آن بر پشت بام های شان احساس " غرور" کردند، می شود گفت که زمینه ملت سازی در آن سرزمین به صورت جدی آغاز شده است. بعضی ها گمان می کنند که فدرالیزم راه میان بری است و ملی گرایی را دور می زند. بعضی ها تصور می کنند که حضور فدرالیزم ما را از ملت سازی بی نیاز می کند. به نظر من این یک فهم بسیار نا درست از فدرالیزم است. فدرالیزم تنها می تواند در سرزمین هایی به وقوع بپیوندد که در آن سرزمین ها اولا ثبات سیاسی مستقر است و ثانیا این ثبات سیاسی ناشی از همبستگی ملی است نه زور سر نیزه و استبداد.

مقدمه ی دوم برای نظام فدرال قبول قلبی و عملی تقسیم قدرت و وظایف است. در نظام های فدرالی موجود در جهان مثل امریکا و کانادا، حاکمیت سیاسی دارای دولت سه درجه ای است. بعضی ها تصور کرده اند که نظام فدرالی به معنی به رسمیت شناختن دولت های محلی در عرض دولت مرکزی است. در حالیکه در این نظام، کارها تقسیم شده و برای هر گروه از فعالیت ها یک نوع دولت معرفی شده است. دولت فدرال، دولت ایالتی و دولت محلی. سران هر سه دولت مستقیما از طرف مردم انتخاب می شوند و صدر اعظم یا رئیس دولت فدرال حق و توان عزل و نصب والی یا شهردار را ندارد. این نا توانی او برخاسته از توان تقسیم کار در قانون اساسی این کشورها می باشد. سیاست گذاری های خارجی، برنامه ریزی های ملی، مسایل مربوط به جنگ و دفاع، برنامه های کلان اقتصادی ملی و ... از وظایف منحصر به فرد دولت فدرال است و دولت های ایالتی و محلی حق دخالت دراین مسایل را ندارد. به عبارت روشن تر هیچ دولت ایالتی وزیر خارجه یا وزیر دفاع ندارد. اما وظایف دولت های ایالتی عبارتند از : صحت، خدمات اجتماعی، حقوق شهروندی، محاکم و زندانها، حمل و نقل، مساعدت های مالی به شهروندان بی بضاعت، تحصیلات، زمین های ایالتی، کار، محیط زیست و منابع طبیعی. هر ایالت پارلمان یا مجلس قانون گذاری (legislature ) مخصوص به خود را دارد که تنها در موارد ذکر شده در بالا حق قانون گذاری را دارند. همچنان که در پارلمان فدرال ( (House of Commons قوانین مربوط به کل کشور و در محدوده مشخص تدوین می شود. علاوه بر دولت های ایالتی، هر شهر نیز دولت مخصوص خود را دارد از نظر تقسیم قدرت سیاسی از دولت ایالتی کاملا مستقل می باشد و دولت ایالتی حق دخالت درمسایل کاری مربوط به شهرهای تابعه خود را ندارد. وظایف دولت های محلی خدمات شهری، امنیت شهری ( پولیس) و آموزش می باشد.

مقدمه سوم هم اینست که تمام ساکنان این سرزمین به یک دسته از ارزش های انسانی، سیاسی، اقتصادی و... به صورت مشترک باور داشته و این ارزش ها، ارزش های کلیدی باشند. بنا براین فدرالیزم نظام مناسب برای سرزمنی است که اولا ناسیونالیزم ملی – نه منطقه ای و قومی – در آن مستقر باشد. ثانیا امکان تقسیم کار و وظایف میسر باشد و ثالثا همه ی ساکنان آن سرزمین به ارزش های فرهنگی- سیاسی اعتقاد بنیادی داشته باشند.
با این مقدمه نسبتا طولانی می توان گفت که سخن گفتن از فدرالیزم در افغانستان یا برخاسته ازیک سوء تفاهم است و یا یک توطئه سیاسی. به عبارت دیگر، فدرالیزم درافغانستان به چیزی غیر از تجزیه کشور منجر نخواهد شد. حال فدرالیست های وطنی اگر تجزیه طلب هستند باید با پاک کردن حنجره های شان، با صراحت و صداقت تجزیه طلبی کنند. و اگر هم تجزیه طلب نیستند، فدرالیزم را به زمانی که زمینه های اجتماعی و سیاسی آن فراهم شود موکول کنند. فدرالیزم برای کشوری که مردمش هنوز ملت نشده است مثل بمبی است که آماده انفجار باشد و تنها نیاز به آن دارد که کسی پایش را روی آن بگذارد.

حرکت های فدرال خواهی درافغانستان به اواخر دوره جهاد بر می گردد و بنا براین عمر این جنبش ( اگر بشود آنرا جنبش نامید) 15-20 سال بیشتر نیست. فدرالیست های آن دوره – برخلاف فدرالیست های امروزی) مراد بسیار روشنی از فدرالیزم داشتند. آنان خواستار تجزبه افغانستان به چهار کشور پشتونستان، تاجیکستان، هزارستان و ازبکستان بودند. هرچند آنان هم واژه تجزیه را در گفتگوی شان به کار نمی بردند. فدرالیست های دیروز خواستار آن بودند که هر کدام از این چهار سرزمین مستقل، دولت، اردو و قانون مستقل خود را داشته باشند و دولت مرکزی تنها مسایل مربوط به سیاست گذاری خارجی را کنترل کند. هم از نظر تئوری و هم از لحاظ عملی، فدرالیزم خواهی دیروز به چیزی غیر ازتکه تکه شدن افغانستان نمی انجامید. آنچنان که امروز نیز فدرالیزم در افغانستان سرنوشت مشابه دیروزرا خواهد داشت. در ابتدای عرایضم گفتم که فدرالیست های وطنی بیان روشنی از فدرالیزم ندارد. خوانندگان این صفحه حتما با دیدگاههای داکتر صاحب لطیف پدرام آشنا هستند. آقای پدرام در مصاحبه اخیرش با بی بی سی به نکات جالبی اشاره کرده که نشان گر گنگ بودن مفهوم فدرالیزم برای خود ایشان است. یعنی اینکه یا اقای پدرام به درستی نمی دانند از چه سخن می گویند و یا اینکه ایشان از فدرالیزم خواهی مراد دیگری دارند و آن تجزیه افغانستان است. در صورت صحت فرضیه اول، ایشان سرگرم توطئه سیاسی علیه خویش اند و در صورت صحت فرض دوم علیه مردم. ایشان به صراحت گفته اند که در سایه حکومت فدرال طالبان می توانند در جنوب دولت شرعی یا امارت دینی بسازد. " می گوییم ما می خواهیم با طالبان گفت و گو کنیم، خوب کجا می شود با طالبان گفت و گو کرد؟ باید یک جایی به آنها امتیاز داده شود یک جایی را باید گذاشت که برای خودشان قانونگذاری کنند، در غیر این صورت می گویند کل نظام باید منتفی بشود و کل قانون اساسی باید منتفی بشود" .

این بخش از فرمایشات داکتر پدرام چند نتیجه ی بسیار روشن و غیر قابل انکاردارد. یک: طالبان مشکلی است محلی و مربوط به جنوب افغانستان و باید عواقب و پیامد های این مشکل هم محصور درجنوب بماند. دو: در جنوب ارزش های طالبانی، در مرکز ارزش های حزب وحدتی در شمال ارزش های دوستمی و .. آیا این معنایی غیر از تجزیه افغانستان دارد؟ در نظام فدرالی هیچ حرکت و طرحی که مغایر ارزش های حاکم بر کل کشور است اجازه ظهور و بروز ندارد. اگر ارزش های طالبانی برای کل افغانستان ضد ارزش هایند، چرا آقای پدرام این ضد ارزش ها را می خواهند به جنوب هدیه کنند؟ سه: بر فرض اینکه طالبان درجنوب آمدند و دولت شرعی شان را تاسیس کردند، آیا به راستی دولت شرعی یا امارت اسلامی طالبان در داخل مرزهای فدرالی آقای پدرام محصور می ماند یا داعیه اسلامی سازی شمال، غرب و مرکز افغانستان را سرخواهد داد؟ مگر حکومت اسلامی در ایران، که مدل ملایم تر امارت اسلامی طالبان است، زمانی، آهنگ اسلامی کردن کل جهان را نداشت؟ چهار: چه تضمینی وجود دارد که شورای نظار یا جمعیت اسلامی و یا جبهه ی متحد ملی در راستای استیلا طلبی، قصد اعمال نفوذ و دخالت و یا شمالیزه کردن ( می خواستم از ترکیب "تاجیکیزه کردن" استفاده کنم اما شمالیزه کردن رسا تر و دقیق تر است ) هزاره جات و دیگر نقاط افغانستان را نداشته باشند؟ و اگر چنین باشد نظام فدرالی آقای پدرام زمینه بسیار مساعدی برای بلند پروازی های آنان را فراهم خواهد کرد.

کابل پرس: چه موانعی بر سر ايجاد سیستم فدرال در افغانستان وجود دارد؟

میرحسین مهدوی: همان سه موردی را که در بالا اشاره کردم. شکل نگرفتن ملتی به نام ملت افغانستان- فراهم نبودن زمینه های دیگر پذیری و قبول حضور دیگران در کنار ما و تقسیم کار و وظایف با دیگران- ارزش های نبیادی واحد. شاید شما بفرمایید که با آمدن این سه ویژگی، دیگر مردم ما چه نیازی به فدرالیزم دارند؟ زمانی که ملت واحد شکل گرفته باشد. زمانی که هم دیگر را نکشیم، زمانی که ما همدیگر را نخوریم و زمانی که ارزش های یکسان ملی وجود داشته باشد چه نیازی به فدرالیزم وجود خواهد داشت؟ ما به دلیل عبور از بحران سیاسی به فدرالیزم متوسل می شویم، وقتی بحران سپری شد دیگر چه نیازی به آن داریم؟

این سئوال ها می توانند سئوال های بسیار جدی باشند. اتفاقا مشکل اصلی هم در همین مسایل نهفته است. فدرالیزم نظامی سیاسی بعد ازبحران است نه نظامی برای عبور از بحران. یعنی تا زمانی که بحران سیاسی وجود دارد فدرالیزم گرایی نه تنها از توسعه دامنه بحران نمی کاهد بلکه باعث گسترش و توسعه و حتی تئوریزه کردن بحران منجر خواهد شد.

گفتم که فدرالیزم نظام سیاسی برای دوره استقرار و یا بعد از بحران است. ممکن است افغانستان مستقر و با ثبات از نظام فدرالی سود بسیار بیتشری ببرد تا یک نظام سیاسی متمرکز. اما این سخنان را باید برای وقت دیگر نهاد.

کابل پرس: به نظر شما کدام سیستم سیاسی در افغانستان کاراست ؟

مهدوی: در حال حاضر و با توجه به شرایط سیاسی – فرهنگی کشور نظام سیاسی متمرکز تنها سیستمی است که می تواند زمینه های ثبات و استقرار سیاسی را فراهم نماید. به نظر من نظام ریاستی – پارلمانی می تواند ممثل خوبی برای نظام سیاسی تمرکز گرا باشد. قدرت متمرکز قطعا بهتر از قحط قدرت خواهد بود. چون قدرت غیر متمرکز به معنی حیف و میل کردن و به هدر دادن قدرت سیاسی نیز می باشد.

کابل پرس : آيا مشکلات و نارسایی ها در افغانستان با تغيير سیستم حل خواهد شد؟

مهدوی: ممکن است هر تغییری از جمله تغییر سیستم تاثیرات مهمی بر مسایل سیاسی داشته باشد اما تا زمانی که شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور دچار تحولات جدی نشود، نمی توان به حل مشکلات امید داشت. در واقع تغییر سیستم یک تغییر از بالا و تئوریک است در حالیکه مانخست به یک تحول جدی از پایین ( واقعیت ها) ضرورت داریم. اما ناگفته نباید گذاشت که با تمام این حرف ها این دو ، شکل حاکمیت و واقعیت هایی که او را محاصره کرده اند، به صورت یک عامل ترکیبی تاثیر می گذارد. بنابراین هم تغییر سیستم هم تغییر واقعیت ها، این می تواند الگوی یک تحول بسیار مثبت باشد. اما تغییر سیستم به تنهایی هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد.


آیا نظام فدرالی برای افغانستان کنونی مناسب است؟

افغانستان متأسفانه هنوز آماده گی عینی و ذهنی برای استقبال از نظام سیاسی فدرالی نداشته و اگر تلاشی در این راستا صورت هم بگیرد، منطقاً به شکست مواجه خواهد شد.

دو شنبه 26 آوريل 2010, نويسنده: پیکار پامیر


فدراليزم در افغانستان

آيا مشکلات و نارسایی ها در افغانستان با تغيير سیستم حل خواهد شد؟/ افغانستان چنانکه تاریخ نشان میدهد به اقتدار ملی، رشد و انکشاف صنعتی و کشاورزی ، عدم انسلاک به پیمان های سیاسی و منطقوی، روابط شفاف با همسایگان زیادتر از ترفند های به نام فدرالیزم، سوسیالیزم و یا حکومت های مذهبی نیازدارد.

شنبه 24 آوريل 2010, نويسنده: نعمت الله ترکانی


فدراليزم در افغانستان

جمعه 23 آوريل 2010, نويسنده: یعقوب یسنا


فدراليزم در افغانستان

فدراليزم نوع نظامی است که امروز در اکثر کشور های پيشرفته حاکم است و می تواند برای افغانستان نيز مفيد باشد./ تقسيم بندی بايد به اساس ولايت باشد، نه زبان و قوم، زيرا در آنصورت به کوچ های اجباری اقوام مختلف از يک نقطه به نقطهء ديگر می شود که امکان وقوع حوادث دلخراش خواهد بود.

چهار شنبه 21 آوريل 2010, نويسنده: نجیب روشن


فدراليزم در افغانستان

نظر شما درباره ی فدرالیزم در افغانستان چيست؟/ آيا فدراليزم در افغانستان می تواند به عنوان روشی موثر و مثبت بکار آيد؟ / لطفا پاسخ ها را، در صورت امکان همراه با يک عکس منتشر نشده از خود تا انتهای ماه حمل ايميل کرده و یا با ورود به بخش مدیریت کابل پرس، برای انتشار پیشنهاد کنید.

شنبه 3 آوريل 2010

واژه های کلیدی

فدرالیسم
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • همه چیز در اوغانستان بر عکس است تا دیر نشده باید استین را بالا زد و بطرف فدارلیزم رفت !! وقت کشی خودکشی معنا دارد !! اب را نباید به اسیاب دشمن (اوغان) سرازیر کرد ..اگر منتظرزمان باشیم زمان هیچگاه به سراغ اوغانستانی ها نخواهد امد و با ما مثل همیشه یار نخواهد بود منتظر بودن به نفع اوغانملت و سایر فاشیست مشربان اوغانی خواهد بود .سنگ اول باید گذاشته شود !!از این انارشی بنام دموکراسی باید به نفع محکومین استفاده اعظمی صورت بگیرد ...

    • مصاحبه با يک متخصص اسلامی و کارشناس فقه شيعه، در باره سياست و فدراليزم ، از ابتکارات (!) سردبير محترم کابل پرس? است !
      گويا درين مصاحبه به لطيف جان پدرام ، مشاور ژنرال دوستم، و کارمند سابق ( حقيقت انقلاب ثور) لقب ( داکتری) داده شده است!
      در سال ۶۰ که من پدرام را ديده بودم ، وی حتا سند فراغت صنف ۱۲ ( بکلوريا) نداشت ، چطور يک دفعه ، دپلوم های ليسانس، فوق ليسانس و داکتری به آدرس ايشان ، يکجايی پست شده است!
      شايد پس از حواله دشنام ( ديوثی) به غازی امان الله ،دروازه های چندين دارالفنون به روی پدرام صاحب گشوده شده باشد !زلمی

    • در باره آقای لطيف پدرام عرض شود، تنها دوره تحصيلی و مدارک اکادميک ايشان ، حيرت انگز نيست،سائر مظاهر زندگی، استحاله و تحولات فکری ايشان ، نيز مايه شگفتی است !
      ۱ـ ايشان عضو حقيقت انقلاب ثور، هم پيک و همسنگر فريد مزدک بوده و بر اساس برخی اسناد غير قابل انکار، پدرام صاحب با « خاد» تحت نظر نجيب ، همکاری ممتد داشته است! قبل از سقوط نجيب ، مثل نبی عظيمی ، و ..... يکباره سر از سفره احمد شاه مسعود در می آورد! و سردسته يک دسته مليشيای جهادی ميشود !
      امادر وقت اقامت در فرانسه ، با راديو های استعماری، مثل بی. بی.سی گفتگو ميکند و مشکل افغانستان را « باور های ارتجاعی مذهبی عوام » و تسلط « خرافات دينی » ميداند و روشنفکران را برای
      جنگ در برابر مذهب ، ترغيب ميکند!
      اما در آخرين خطمشی سياسی اش در زمان کانديد شدن برای رياست جمهوری، از « دين مبين اسلام» دفاع ميکند و از همه عجيب تر اين که برای « مجاهدان کرام» طلبکار يک وزارت دايمی و امتيازات مادام العمر ميگردد!
      تبانی باژنرال دوستم و پروژه حذف مخالفان فکری( حتا حذف فزيکی) نيز ، بوقلون صفتی و زيگزاگ های تند اين روشنفکر خادی _ جهادی را نشان ميدهد!
      همانطور که جناب زلمی اشاره کرده اند، وقتی يک روشنفکر ، غازی امان الله خان را ديوث بنامد و بچه سقاء را ، « آزاديخواه »
      کجای اين آدم « روشن» است ! داکتری اين آدم از نوع داکتری احمدی نژاد ها و بسياری ژنرال های سپاه پاسداران ايران است. مثل داکتر سردار قاليباف ، داکتر سردار نقدی و ...

  • زلمی خان ! فکر کنم که زمان را با زندگی کوچی ها اشتباه گرفتی.از سال ۶۰ تا حال و قرن ها هم اگر بگذارد همان کوچی هاست و همان خیمه و همان غیژددی .جانم از سال ۶۰ تا بحال بیستو چند سالی میگذارد .

  • موسوی :

    بسیار وقت است که شعر نگفتی ؛ یا کدام کار ده سرای شازده پیدا کدی . من دقیقاء میتانم بکویم که این عکس را ده کجا گرفتی . خیر حالا افغانستان را میخواهی کانادا جور کنی ? lol

  • نظام سیاسی فدرال یگانه راه جلوگیری تجزیه کشور

    نا گفته پیداست که کشور عزیز ما امروز دچار بحران های جدی بی امنیتی- اجتماعی- اقتصادی وبحران سیاسی میباشد.اگربه این بحران ها بصورت عینی و واقعبینانه نظر اندازیم می بینیم که بحران سیاسی منشا و عامل اساسی ایجاد و تداوم همه بحران ها در جامعه بوده ومیباشد .موضوع بحران سیاسی را می شود به دو نقطه اساسی یعنی حل مساله ملی و حاکمیت سیاسی متمرکز ساخت .حاکمیت سیاسی بدون حل مساله ملی بی اساس بوده و پایدار نمی باشد . حل مساله ملی که شامل هویت ملی- ملت سازی و وحدت ملی می باشد در کشور ما همیشه در ادوار مختلف از طرف حاکمیت های سیاسی نادیده گرفته شده و به حل اساسی ان از روی واقعیت های عینی جامعه توجه نگردیده است و به همین علت است که ما امروز نه هویت قابل پذیرش به کثریت داریم نه ملت واحد نه وحدت ملی واقعی و نه منافع ملی که به این نقیصه همه از الف تابه ی اعتراف می کنیم وعملا می بینیم که کشور ما با گذشت حدود بیش از دوصد سال از زمان تائسیس تا به امروز و مهمتر از همه درین دهه اخیربا سرازیر شدن ملیارد ها دالر کمک جامعه جهانی هنوز هم یکی ازفقیر ترین کشور ها و یکی از فاسد ترین رژیم های سیاسی جهان باقی مانده است .

    بی جا وبی مورد نخواهد بود که اگرما کشورخود را به خانه ویا حویلی بزرگ ومشترک بین برادر تنی وبرادران نا تنی(ملیت های با زبان فرهنگ و کلتورهای مختلف) تصور کنیم که بیش از دوصد سال قبل با تهداب از خشت خام و دیوار های از مواد نسبتا پخته تری توسط بابای این برادران آباد گردیده باشد. دیوارهای این خانه ویا حویلی به علت موجودیت تهداب خام ان ( عدم تامین عدالت اجتماعی وحل نبودن مساله ملی ) بار ها به شکست مواجه شده و درز نموده است اما برادر تنی که خود را هم صاحب این حویلی وهم تصمیم گیرنده این حویلی می داند بدون در نظر داشت حقوق دیگر برادران هر بار با نادیده گرفتن و بی توجهی به درزها روی شکستهای دیوار ها را روروپوش کرده وبدون توجه به آبادی حویلی به زندگی ادامه داده است .حالا در سه دهه اخیر به علت باران های شدید و آب خیزی ها(نا رضایتی دیگر برادران در تصمیم گیری روی سر نوشت- مالکیت - باز سازی و شیوه زندگی مدرن مطابق به تقاضای روز درین حویلی ) تهداب نم زده و نزدیک به شاریدن رسیده و طبعا درز های دیوارها هم بزرگ شده و تقریبا حویلی به شکست (تجزیه) مواجه می باشد. اما برادر تنی به علت خود خواهی یکه تازی و تمامیت خواهی با نادیده گرفتن این همه درز ها و شرایط روز بازهم با ترمیم موقتی آن ها تلاش دارد به همان شیوه قبلی زندگی قبیلوی به زور و فشار بالای دیگر برادران زندگی را ادامه دهد .اما تا چه وقت ؟
    اگر باز سازی این حویلی نظر به تقاضا و مشوره دیگر برادران و مطابق به شرایط روز بصور ت اساسی و با تهداب پخته ( تغیر کلی سیستم حاکمیت وحل مساله ملی بصورت اساسی مطابق به شرایط عینی جامعه ) صورت نگیرد بالاخره دوسال شش سال ویا ده سال بعد خواهی نخواهی حویلی شکست کرده و جدائی کلی (تجزیه) خصمانه(که به قیمت خیلی ها گران برای همه جوانب تمام خواهد شد) را بین برادر تنی ودیگر برادران بوجود می اورد .
    شاید یک تعداداز هم میهنان و بخصوص عده از دانشمندان وسیاسیون محترم به این نظر باشند که می شود این اختلافات بوجود امده بین برادران را با جدائی غیر خصمانه و مسالمت امیز حل کرد ولی باید توجه کرد که تقسیم این خانه ویا حویلی به دوقسمت بین برادر تنی و برادران دیگر به علت خود خواهی و تمامیت خواهی برادر تنی و علاوتا دخالت همسایه های شریر و غرض الود(پاکستان بخاطرحفظ منافع سیاسی و اقتصادی و ترس از تجزیه کشورش) زیر نام کمک به برادر تنی و کمک دیگرهمسایه ها به برادران نا تنی تقسیم این حویلی مسالمت امیز تمام نخواهد شد .و کشور یکبار دیگر بعد از خروج جامعه جهانی به میدان جنگ مستقیم وعلنی بین جنا های درگیر مثل گذشته ها تبدیل خواهد شد که جبران ان خیلی سنگین خواهد بود . بنا یگانه راه بیرون رفت کشور از بحران در شرایط کنونی تغیرکلی سیستم حاکمیت است نه تقسیم آن بدو قسمت .
    انواع سیستم حاکمیت ها در جریان بیش از دوصد سال در ادوار مختلف و به شیوه های مختلف در کشور تجربه گردیده است ولی متاسفانه به علت نقایص درونی سیستم ها در عدم تطابق به شرایط عینی جامعه در تامین حقوق دیگر برادران و علاوتا به علت سرکشی و تمامیت خواهی برادر تنی و همه کاره نتیجه مطلوبی ببار نیاورده است. بنا تکرار سیستم های قبلی حاکمیت از جمله سیستم پارلمانی که عده از رهبران گرامی در پلان های کاری خود غرض نجات کشور از بحران گنجانیده اند مناسب به شرایط کنونی نبوده( عامل اصلی بحران که یکه تازی و تمامیت خواهی نا مشروع برادر تنی بالای دیگر برادران میباشد در چنین نظام سیاسی از بین نمی رود) و چاره شاید بصورت موقتی باشد و لی بصورت دایمی و کلی درجلو گیری از تجزیه نخواهد بود .
    غرض جلوگیری از تجزیه باید گام های اساسی مطابق به شرایط عینی وخواست اکثریت مردم این سرزمین برداشته شود . گام های اساسی عبارت از حل مساله ملی و تغیر کلی سیستم حاکمیت فعلی به فدرالی میباشد. نظام سیاسی فدرال بخش عمده مساله ملی یعنی وحدت ملی واقعی و داوالطلبانه و بوجود امدن ملت واحد و منافع ملی را نیز تضمین می نماید .گرچه بوجود امدن ملت واحد از لحاظ تئیوری به هویت ملی یعنی نام کشور وابستگی دارد زیرا نام کشور تعین کننده هویت ملی و ملت سازی میباشد و هویت ملی زمانی حل می گردد که نام کشور به هیچ یکی از ملیت های ساکن درین سرزمین وابستگی نداشته و افتخارات تاریخی این سر زمین را در بر داشته باشد . تغیر نام کشوردر شرایط کنونی ضروری نبوده و میشود که در موقع مناسب بعد ازر فع بحران حاد امروزی دریک ریفرندم ویا نظر خواهی عام از طرف ملت تصمیم گیری صورت گیرد .اما موضوعی که امروز در رفع بحران کنونی و جلوگیری از تجزیه کشور حائیزاهمیت میباشد سیستم حاکمیت سیاسی است تکرارمی کنم تنها و یگانه سیستمی که میتواند کشور را از بحران فعلی و خانه ویا حویلی مشترک را از شکست کلی و جدائی(تجزیه) خصمانه برادران نجات دهد سیستم سیاسی فدرال میباشد.
    زیرا درین سیستم هم تمامیت واستقلالیت خانه ویا حویلی در کل حفظ می گردد و هم ابادی ان صورت می گیرد. یعنی که همه برادران مشترکا در حفظ استقلال(دفاع از تمامیت ارضی ان) در سیاست خارجی( روابط شان با همسایه ها و جهان) و رشد اقتصاد عام(ابادی کلی خانه ویا حویلی ) مطابق به قانون اساسی مرکزی سهم گرفته و هم با داشتن استقلالیت نسبی درونی طرز شیوه زندگی را که خود شان می خواهند مطابق به قانون اساسی ایالتی ویا فدرال ازادانه و دیموکراتیک بدون مداخله برادرتنی ویا کدام فشار وتبعیض انتخاب کرده و بارقابت درونی در ابادی محوطه خود ومشترکا در باز سازی و ابادی کل خانه ویا حویلی با علاقه مندی خاص می توانند سهم بگیرند .
    ما با اگاهی از تاریخ می دانیم که اکثر کشور های جهان در رفع چنین بحران ها از ین سیستم استفاده برده و امروز می بینیم که زندگی خیلی پیشرفته داشته اند و تعداد ان ها حتی قدرت های اقتصادی جهانی را دارا می باشند .
    نظام سیاسی فدرال یا فدرالیزم بحث وسیعی می باشد . اکثر دانشمندان و قلم بدستان محترم وگرامی در صفحات مختلف به آن پرداخته اند می توانند دوستان علاقه مند در مورد با مطالعه ان ها آگاهی بیشتر حاصل نمایند .

    گروه های ملیت گرای متعصب تمامیت خواه با وجود درک از نظام سیاسی فدرال منحیث نجات کشور از بحران کنونی بازهم به خاطر ترس شان از ازدست دادن یکه تازی وتمامیت خواهی حاکمیت مطلقه شان سرو صدا های را به راه انداختند که گویا به جز خود شان (طالبان وحشی حکمتیار و حقانی جنایت کار خائینین ملی و نوکران اجنبی به رهبری افغان ملیتی ها کرزی و تیم نکتای پوش حاکم ارگ نشین شان ) منحیث فرشته های نجات این سر زمین دیگران همه منحیث جنگ سالاران و به گفته خود شان خائینین به وطن در تجزیه و بر بادی کشور تلاش می نمایند .خوب گله ازین ها نباید داشت باید چنین سیاست را پیش گیرند تا بتوانند منافع قومی و قبیلوی خود را بر خلاف منافع ملی مثل همیش حفظ نمایند . اما جا ئی تاثر درین جاست که تعداد از هم میهنان ما از احساسات کار گرفته اگاهانهویا نا اگاهانه بدون درک از مفهوم نظام سیاسی فدرال با این گروه ها هم نواشده و نظام سیاسی فدرال را وسیله تجزیه کشور می دانند .
    بازهم یاد اور می شوم قبل از اینکه این خانه ویا حویلی مشترک شکست نماید و جدائی خصمانه بین برادران بوجود اید یگانه راه و چاره اینست که هم برادر تنی و هم دیگر برادران ازعقل سلیم کار گرفته با درک شرایط و ضروت روزو با درک ان که دیگر ان گشته های تلخ تکرار نخواهد شد خود خواهی ها و تمامیت خواهی ها را کنار گذاشته باهم برادر وار دور یک میز بنشینند ومشترکا با درنظر داشت عدالت اجتماعی که خواست شریعت اسلامی و تقاضای اکثریت مردم میباشد غرض باز سازی کلی خانه ویا حویلی (تغیر سیستم حاکمیت فعلی به سیستم حاکمیت مردم سالاری فدرال ) تصمیم گیری نمایند در غیر ان تجزیه کشور خواسته ویا نا خواسته آمدنی است و مسئولیت خسارات هنگفت غیر قابل باورآن بدوش همین گروه ها و رهبران ملیتگرای تمامیت خواه و رهبران معزز جاه طلب و مقام طلب خواهد بود که هیچگاهی مردم مظلوم وعذاب کشیده این سرزمین ان ها را نخواهند بخشید .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس