فدراليزم در افغانستان
آيا مشکلات و نارسایی ها در افغانستان با تغيير سیستم حل خواهد شد؟/ افغانستان چنانکه تاریخ نشان میدهد به اقتدار ملی، رشد و انکشاف صنعتی و کشاورزی ، عدم انسلاک به پیمان های سیاسی و منطقوی، روابط شفاف با همسایگان زیادتر از ترفند های به نام فدرالیزم، سوسیالیزم و یا حکومت های مذهبی نیازدارد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
1 ــ من هیچگاهی طرفدار سیستم فیدارالی درافغانستان نبوده و نیستم. فدرالیسم به نظرمن از یک سیستم منسجم سیاسی و اقتصادی سرچشمه میگیرد. این سیستم نه یک شیوه ای دولت داری بر اساس انسجام کلی امور بر یک سیستم دولتی زیر اشغال بیگانه است بلکه اولتر از همه، هرکشور فیدرالی باید دارای حاکمیت ملی باشد. بگفتۀ مردم تو اول در خانواده ات صاحب اختیار کل باش بعد برای هر یک از اعضای آن اختیارات عمل پیشنهاد کن. وبنا برآن هیچ یک از خانواده های که برای مسایل و امور روز مره شان دستنگر شخص و یا اشخاص ثانی باشند نمیتواند که یکی از اعضای خانواده اش را اختیار عمل و کردار وپژه ای بدهد و یا او را از سیستم جدا بسازد. چون در مجموع همه اعضای خانواده از منبع بیگانه و یا غیر از خودی تمویل میشوند.
2ــ فدرالیزم برخاسته از سلیقه های دول امپریالستی در اوآخر قرن هیجده است. هر چند در المان ، امریکا که تقریبا دو قرن تاریخی محصولات و منابع طبیعی ممالک شرق را میبلعند کشمکش های سیاسی به عنوان های مختلف ادامه دارد. اما در واقع نتوانسته اند پاسخ گویی منافع عامه باشند. هر قدر گراف تزئید سرمایه های مالی به نفع سرمایه داران، دلال های بازار آزاد ، کمپرادور ها و مالکین بانک ها بلند میرود با همان پیمانه فقر و نارضایتی ازین سیستم توسط تشکیل احراب و سازمان های گوناگون سرعت میگیرد. در المان و امریکا بحیث دو جمهوری فدرال از بیست سال به اینطرف تضاد های سیاسی میان مصرف کنندگان و صاحبان مسکن، برق، ترانسپورت، بیمۀ صحی و خدمات اجتماعی بسرعت غیر قابل باور افزایش یافته است.
3ــ فدرالیزم محصول فرهنگ مشترک دولت های سرمایه داری است که به نحوی برای ماستمالی تضاد های طبقاتی میان کارگر و کارفرما نقش میانجی را ایفا میکنند. در ایالت های مستقل و بنا برتعریف سیستم فدرالی قوانین موثر تر برای تطمیع طبقات تهیدست و اکثریت خاموش ارائه میشود. کسانیکه به نحو موثرتری در سیستم سیاسی نقش بازی میکنند ممثل قانون فیدرال و آنانیکه خارج ازین دایره اند بحیث ماده ای مصرفی استعمال میشوند. مثال عمدۀ این موضوع را میشود در صادرات جنوب امریکا به شمال بوضاحت مشاهده کرد. همچنان در امریکا تفاوت میان ایالات سیاه نشین و سپید نژاد ها از نظر کاریابی، توزیع بودجه های انکشافی، فقر و بیمه های اجتماعی بوضاحت قابل تفکیک است.
با اینترتیب فدرالیزم مستلزم حاکمیت ملی، رشد نسبی اقتصادی و صنعتی است و در ممالکی که زیر سلطه بیگانگان بوده و وابستگی شان به کمک های بیرونی است فیدرالیزم غیر از یک خواب و خیال بیشترچیزی نیست.
از مدتی به اینطرف فدرالیزم توسط آقای لطیف پدرام برای بیرون رفت از وضیعت موجود افغانستان تبلیغ میشود؛ اول اینکه مسایل بغرنج افغانستان در زمان حاضر آنقدر ازفهم ایدیولوگ های خرده بورزوازی و مذهبی جامعه ما دور است که حد اقل یک قرن تاریخی دیگر ضرورت دارند تا بتوانند یک الترنیف مثبتی را بخاطر بیرون رفت از وضیعت موجود کشف و یا درک نمایند . آقای لطیف پدرام و حزب نام نهادش بخاطر نداشتن برنامۀ ملی که بتواند ارمان های همه مردم افغانستان را برآورده ساخته و اقتدار ملی را بوجود بیاورد این طرح را خیلی ناشیانه تبلیغ مینمایند. گیرم که حزب ایشان در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شده و حاکمیت دولتی را بدست بیاورند. یقینن ایشان قادر به آن نخواهند بود که در افغانستان نظر به تعدد اقوام و ملیت ها زون های جداگانه شمال جنوب و یا شرق و یاغرب را سرحد بندی نموده و اتفاق نظر سیاسی را بین انان توسعه دهند.
یکی از خوابها و خیال های آقای پدرام بخاطر فدرالیزم چنانکه در بی بی سی اشاعه یافته است .اینست که در امریکا؛ ایالات مختلف داری قوانین مدنی و حقوقی فدرالی مربوط خویش است و در افغانستان هم لزومن باید چنین شود.
خوب من میگویم که این نظر ایشان بر خاسته از یک دید ذهنی وسوسه بر انگیز است. بائید با خیال راحت از اوایل قرن بیست یعنی صد سال قبل امریکا را با همین سیستم فعلی اش در نظر بگیریم.
وقتی بنجامین فرانکلین از نظر سیاسی نخستین جمهوری امریکا را دروسط قرن هژده مطرح ساخت بدون تردید این جامعه آمیخته از برده های سیاه و سرخ و مهاجرین انگلیسی، اسپانوی، ایطالوی و پرتگالی بود. فراموش نکنیم که این دولت از ساختداری یک دولت مقتدربرخوردار بود که در آن نخستین دست آورد های علمی چون برق ، ماشین، راه و ترانسپورت تثبیت شده بود...یعنی امریکایی بعداز جنگ های داخلی را بوجود آورده بود. درین سرزمین به شدت سرمایه داری در حال رشد و فیودالیزم در حالت مردن بود. جنگ ها پایان یافته و عصر استثمار شروع شده بود و همچنان قوانین برای ادارۀ این کشور در حد فدرالیزم مطرح نبود.
آقای لطیف پدرام سخنگویی محافل بعضی از شوونیست ها و قدرت طلبان سمت شمال است که تلویحن از گفتمان سیاسی شان بوی فدرالیزم بمشام میرسد. او بدون در نظر داشت مسائل تاریخی یک قرن گدشته حساسیت ملی را مطرح میکند که اساس آن نقل مکان ملیت های مختلف از جنوب به شمال و یا از مرکز به حاشیه را در برمیگیرد. او مخالف نفوس پشتون در منطق شمال و بنا برآن مخالف اعتماد ملی میان پشتون ها، تاجیک ها و هزاره هاست. همین مردم اخیرا بخاطر اسکان هزاره ها در سمت غرب هرات هم غایله ای از طریق انترنت براه انداختند و هزاره ها را ستون پنجم ایرانی در هجوم به افغانستان قلمداد نمودند، مسایل دیگری چون خط نامنهاد دیورند، جدایی ملیت های پشتون تاجیک، ازبک و هزاره و کشیدن خطوط مرزی بر اساس زبان وملیت تمامیت ارضی افغانستان را انکار مینماید و روی همه مرز های جغرافیایی خط بطلان میکشند و اینها را معلول نارضایتی مردم میدانند. جنوب را به طالبان پاکستانی، شمال را به جنگسالاران سه دهه قبل تاجیک و ازبک و مرکز افغانستان رابه هزاره ها میسپارد. که این مسله ناآگاهی آقای پدرام را از فدرالیزم نشان میدهد . چنانکه خودش دریافت تعریف غلطی از دوصد سال دولتداری در افغانستان فدرالی بر اساس زون و ناحیه دارد جعل تاریخ و سخنانی من در آمد است زیا در صد سال گذشته سیستم های اقتصادی و سیاسی افغانستان بر محور فیودالیزم میچرخید . او بی خبر است از اینکه در چنان شرایطی نه هیچ روشنفکری برای فدرالیزم؛ بلکه به دشمنان سوگند خورده مردم، یعنی فیودالان و متنفذین محلی یعنی قشری از روحانیون خدمت میکردند.
حل مسله ملی افغانستان غیر از بوجود آمدن یک دولت مقتدربا پایه های وسیع مردمی و دارای خط مشی سیاسی مبتنی بر آزادی های دیموکراتیک، دفع و ترد هر نوع بیگانه پروری و عدم تشدد در مقابل خواست های دیموکراتیک همه ملیت های افغانستان امکانپذیر نیست.
افغانستان چنانکه تاریخ نشان میدهد به اقتدار ملی، رشد و انکشاف صنعتی و کشاورزی ، عدم انسلاک به پیمان های سیاسی و منطقوی، روابط شفاف با همسایگان زیادتر از ترفند های به نام فدرالیزم، سوسیالیزم و یا حکومت های مذهبی نیازدارد.
فدراليزم در افغانستان
جمعه 23 آوريل 2010, نويسنده: یعقوب یسنا
فدراليزم در افغانستان
فدراليزم نوع نظامی است که امروز در اکثر کشور های پيشرفته حاکم است و می تواند برای افغانستان نيز مفيد باشد./ تقسيم بندی بايد به اساس ولايت باشد، نه زبان و قوم، زيرا در آنصورت به کوچ های اجباری اقوام مختلف از يک نقطه به نقطهء ديگر می شود که امکان وقوع حوادث دلخراش خواهد بود.
چهار شنبه 21 آوريل 2010, نويسنده: نجیب روشن
فدراليزم در افغانستان
نظر شما درباره ی فدرالیزم در افغانستان چيست؟/ آيا فدراليزم در افغانستان می تواند به عنوان روشی موثر و مثبت بکار آيد؟ / لطفا پاسخ ها را، در صورت امکان همراه با يک عکس منتشر نشده از خود تا انتهای ماه حمل ايميل کرده و یا با ورود به بخش مدیریت کابل پرس، برای انتشار پیشنهاد کنید.
شنبه 3 آوريل 2010
پيامها
24 آپریل 2010, 15:02, توسط بابر
بارک الله ، بارک الله یا ترکانی
من نوشته بالای شما را حتما ً در جاه های مختلف نقل خواهم کرد.
24 آپریل 2010, 16:21, توسط کاوه غرجی
اقای ترکانی سلام
چندی قبل با دوستی در این مورد صحبت می کردم که چندین سال است که در اروپا زندگی می کند و او هم همین نظر شما را داشت.
نمی دانم رفیق های دو اتشه ما چرا هر بحثی را که برای برنامه ملی و حق تعیین سرنوشت برای ملیت های مختلف ساکن افغانستان است بحث بورژوایی می دانند و یک قدم از انترناسیونالیسم خود پایین نمی ایند. سیستم فدرال مثل هر سیستم دیگری بورکراسی و جنجال خود را دارد اما این بورکراسی برای حفظ دمکراسی و ازادی ضرورت است. اصولا حالا دیگر وقتی برای سیستم ایدیالوژیک نیست.
25 آپریل 2010, 10:54, توسط Bina
من با شما موافقم اقاى تركانى .راستى هر سيستم راكه بيارى وازان نكات مردمى انرا حزف كنى و عادات قبيح قبيلوى را دران داخل بسازى مساوى به فاشيزم قبيله ميشود.ببينيد قبيله برستان با بشتون والى كمونيزم را اوردند كه ماديديم فاشيزم بهتر ازان بود.اسلام توسط طالبا به فاشيزم دراسلام تبديل شد كه يك ترسيم خشن از اسلام دادند.بلاخره دمو كراسى توسط كرزى امد رييس جمهور توسط كميسيون تقلب تعين و 400 مليون دالر اش كركان شد.اكر تطبيق هر سيستم توسط فاشيستان قبيله صورت بكيرد بس ضرب هم كنى فاشيزم وجمع هم كنى همان است.هرجه كه بدست انها بافتد بلا خره همان قبيله برست هيريين ديوانه انرا به نفع قوم وقبيله خود ميجرخاند وبس.ببينيد 260 سال دولت داريم ولى سرحد ندارد و نفوس ان معلوم نيست .معلوم است كه دولت نبوده است .يك مشت افرادى از قبايل به كومك باداران خارجى يك ساختار بى جان را بنام دولت درين كشور بميان اوردند. و خود ها تمام اختيارات به دست داشتند يك قوم را مسلح ساختند و كفتند ديكران را قتل كو تا ميتوانى بيداد كن.حالا خودت جه ره ميخواهى اثبات كنى جه كدام وقت درست تطبيق شده است.
25 آپریل 2010, 13:33, توسط بابر
امروز در کابل از 50 مین سال وفات اعلیحضرت امان الله خان ضمن محفل یاد صورت گرفت. دختر شاه عدالت پرور و دموکرات در مورد پدرش گفت که او شاه بود که میخواست مطابق خواست مردمش عمل کند.
آنچه ما امروز ضرورت داریم قطع مداخلات بیگانه بخصوص پنجابی های بویناک پاکستانی، محاکمه جنایتکاران و شخص دموکراتی چون امان الله