صفحه نخست > حقوق بشر > نامه به ناپديد شدگان

نامه به ناپديد شدگان

نشريه سازمان عفو بين الملل – فرانسه - بيداران
شنبه 15 دسامبر 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بنا بر گزارش دو کمیسیون حقیقت ١٩٩٨ و ١٩٩٩ در گواتمالا در فاصله ی سالهای ١٩٦١ تا ١٩٩٦ نزدیک به ٢٥٠٠٠٠ نفر کشته شده اند. هشتاد و سه درصد قربانیان را بومیان "مایا" تشکیل می دهند که نود و چهار درصد آنها توسط ارتش کشته شده اند. در ٦ اکتبر سال گذشته، دادگاه قانون اساسی اسپانیا حق تحت تعقیب قرار دادن مسئولان دولت های نظامی را به رسمیت شناخت. این تصمیم شجاعانه در پی شکایت ریگوبرتا مانچو برنده جایزه صلح نوبل ١٩٩٢ و یکی از اعضای خانواده های قربانیان اتخاذ شد. خانواده ی قربانیان امید دارند تا به زودی شاهد آن باشند که مسئولان نظامی حکومت نظامی گواتمالا بر سر نیمکت متهمان در دادگاه‌ها پاسخگوی جنایات خود باشند.

از چند سال پیش بومیان مایا کار سترگی برای زنده نگاه داشتن حافظه جمعی آغاز کرده اند، با آنکه در رسانه ها انعکاس درخوری ندارد، اما گویی آرام آرام از همه جا فریاد به "یاد آرشان" شنیده می شود. قتل‌عام بومیان در گواتمالا خونبار ترین کشتار جمعی در همه امریکای لاتین است. از سال ١٩٩٦ در پی انعقاد پیمان صلح بین چریک ها و دولت، روشن شدن وضعیت "ناپدید" شدگان در دستور روز قرار گرفته است، با آنکه هنوز ناگقته ها بسیار است اما نبش قبر ها در سراسر کشور آغاز شده اند. امید بازیافتن عزیزی زنده کمتر شده است، اما یافتن حقیقت پایان نیافته است.

میگل دوور خبرنگار-عکاس از سال ١٩٩١ در باره ی گواتمالا به کار خبری مشغول است. در سال گذشته وی به خانواده های قربانیان پیشنهاد کرد که برای عزیزان خود هر کدام نامه ای بنویسند. بخشی از این نامه توسط سازمان عفو بین الملل منتشر شده است. دو نامه از این مجموعه را در زیر می خوانید

کاترينا و پترونا ترازا شاوه. شهرک پولاي و، گواتمالاسيوداد. نامه به مادرش، ماريا بريتو شاوه (٣٧ ساله) دو برادر و خواهرش به دست نظاميان در فوريه ۱٩٨٢ در قتل عام دسته جمعي که ٣٩ زن و بچه زندگي‌شان را از دست دادند، کشته شدند. پدرش پدرو ترازا (٣٨ساله) به دست چريک‌ها در نوامبر ۱٩٨۱ کشته شد.

مامان حال شما چطور است؟ پدر! خواهران و برادرانم چطوراند؟ ممکن است که شما ما را ببينيد. خيلي دوست دارم با شما صحبت کنم.

حالا من شش بچه دارم که شما آنها را نمي‌شناسيد. اما مطمئنم شما آن‌ها را مي‌بينيد. من دو پسر و چهار دختر دارم. اين‌ها نوه‌هاي شما هستند،شما کجا هستيد؟

پدر، شما به من قول داديد مواظبت همديگر باشيد. من به شما اطمينان مي‌دهم که ما، من، برادرم و خواهرم سلامت هستيم. اما، خاطراتي آن دوران که با هم زندگي مي‌کرديم آنقدر بداند، که هيچ‌وقت نمي‌توانم از ذهنم آنها را پاک کنم.

مامان،به ياد داريد روزي که چريک‌ها يک هفته در کوهستان ما را شکنجه دادند و بعد بابا را کشتند. ما را تهديد به مرگ مي کردند که آنها را لو ندهيم. براي همين است که من تا امروز سکوت کردم. اما ديگر نمي‌توانم.

دوشنبه ي بعد از مرگ بابا، من با برادرم به فينسا رفتم چون هيچي براي خوردن نداشتيم. اصلا پول نداشتيم. شما يادتان مي‌آيد؟ و جمعه‌اش ارتش آمد و شما و دو برادر و خواهرم،را کشت. خواهر کوچکم پترونا تنها بازمانده‌ي قتل عام بود. براي همين من فکر مي‌کنم، که نه چريک‌ها و نه سربازان هيچکدام براي ما خوب نبودند. يکي از ديگري بدتر بود.

ما مجبور شديم به پايتخت پناه ببريم. شهري که بچه‌ها بزرگ شدند. آنها به اين شهر عادت کرده اند، آنها نمي‌خواهند به زبان خودمان صحبت کنند. مامان شما مي‌دانيد براي پيدا کردن باقيمانده شما در گورهاي دسته‌جمعي، من هر کاري که لازم بود انجام دادم.وقتي شما را نبش قبر کرديم ما مي‌توانستيم براي شما در گورستان پولاي گوربخريم. .... دوباره زندگي کردن برايم مشکل شد.

من مي‌خواهم که عاملان، چه چريک‌ها و چه ارتش براي جنايتي که درآن شريک هستند، مجازات شوند. وقتي من با شما حرف مي‌زنم، احساس بهتري دارم و مي‌دانم که يک روز همه دورهم دوباره جمع خواهيم شد. بابا من مي‌دانم که شما همراه مامان هستيد زيرا من خواب شما را که با هم هستيد،مي‌بينم. اميدوارم که شما هم خوب باشيد. ....

از شما مي‌خواهم که حافظ ما، من و بجه‌هايم باشيد و اميدوارم که خدا به نوبه‌ي خود حافظ شما باشد.

مگلدالونا ستو. ٧٥ ساله شهرک کوکوپ. نامه به پسرش کاسيکو رامبره ستو ۱٧ ساله "ناپديد" شده در سال ۱٩٧٩.

پسرم، تو کجايي؟ من دنبال تو مي‌گرددم... گم شدي و يا شايد هم مرده اي... چه بر سرت آمده است؟ از اين روزگار چه دردي کشيدي تو؟ من مي‌دانم که تو درد مي‌کشي، بعضي‌ها به من مي‌گويند که سربازان تو را شکنجه کردند و سپس کشتند. عده‌اي ديگر مي‌گويند که تو را در روستا ديده‌اند، ولي من نمي‌دانم که اين درست است یا نه.

ما فقط به خودمان مي‌گويم که تو اينجا نيستي. آن روز هنگام ورود نظاميان به پادگان من وضعيت تو را به آنها گفتم. وقتي آنها را با سلاح‌هايشان ديدم، خدا مي‌داند که چقدر ترسيده بودم، به آنها گفتم که پسرم "ناپدید" شده .... آنها به من جواب دادند: "او همیشه مست بود لابد جایی رفته و گم شده!"

پسرم تو مرده اي؟ من با ترديد زندگي مي‌کنم، نمي‌دانم چه برسرت آمده ؟ تو گم شدي؟ تنها تو هستي که حقيقت را مي‌داني. من با درد و اندوه زندگي مي‌کنم، چراکه تو پيش من نيستي. نمي‌دانم که تو زنده‌اي يا مرده‌. مي‌خواهم بداني که من مریض هستم و درد دارم . فقط تو بودي که به من کمک و از من حمايت مي‌کردی. بدون تو نمی‌دانم چگونه نیازهايم را برآورده کنم .

من اصرار دارم بدانم که تو زنده‌ايي یا مرده. پیش تر ها وقتي مي‌خوابیدم، تو را اينجا مي‌دیدم، که کنار تختم نشسته‌اي و داريم با هم صحبت مي‌کنيم و ناگهان توگريه مي‌کني... و اينجا بود که از خواب بیدار مي‌شدم. روشن است که من تنها با روح تو حرف مي زدم. اما حالا مي خواهم از تو بپرسم ، چرا که چندين سال است که ديگر در خواب هم به ديدنم نمی آيي. اگر مرا مي‌بيني، چرا با من حرف نمي‌زني؟

ديروز، من رفته بودم نبش‌قبرها را ببيینم و امروز بچه‌هايم براي کمک کردن به جستجو به آنجا رفته اند. حتی اگر بدانيم که تو در هيچکدام از اين گورهاي دسته جمعي نيستي، بازهم مهم است که ما خانواده ها به يک دیگر کمک کنيم. توي اين گودال‌هايي که قربانيان را پيدا کرديم. هر چند که مرده اند، اما براي ما زنده هستند. ديدن آنها که مرده‌اند خيلي ناراحت ‌کننده است.

واژه های کلیدی

حقوق کودکان و زنان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • برادر این آمار و ارقام کشته شده های سایر کشور ها را برای چی به ما میآوری؟ خود ما کم غم و درد داریم که بیشتر جگر ما را خون میکنی؟

    ثانیا وقتی این آمار و ارقام کشته شده های سایر کشور ها را بیاوری جنایتکاران خود ما نفسی به راحتی خواهند کشید و برایشان یک بهانه بدست میدهی که بگویند خیر مردم زیاد بخاطر جنایات ما واویلا نکنید، این خونریزی در ذات انسان است و ما تنها نیستیم که کشتیم در سایر کشور ها هم زیاد انسانهای نظیر ما بوده اند که کشته اند، و مخصوصا خواهند گفت که چه پشت 65000 را گرفته اید که ما در کابل کشتیم در گواتمالا 250000 کشته شدند و ...

    اما این کثافت های افغانستان اینرا فکر نمی‌کنند که اینان تنها قتل و غارت نکردند بلکه در واقع با تجاوز و بربادی و ستم های دیگر شان تمامی ملت را بارها کشته اند و از دم تیغ گذشتانده اند. اینان در انواع و اقسام شکنجه و جنایت آنقدر ابتکار بخرج دادن که در سایر کشورها ممکن نظیر نداشته باشد. آنان به فرق اسیران میخ کوبیدند، رقص مرده به نمایش گذاشتند، در کانتینر ها زنده سوزانیدند، به اسیران ادرار خورانیدند، سینما را به مرکز تجاوز جمعی به زنان بدبخت و درمانده مبدل ساختند، انسانها را زنده در پنجره شیر در باغ وحش انداختند، حیوانات باغ وحش را کباب کرده زهرمرگ کردند و ....

    و اینها تماما به وسیله کسانی در افغانستان صورت گرفت که سخن از آزادی و رهایی میزند و مردم سالها پشت سر اینان بودند به این فکر که بعد از پیروزی برایشان صلح و ثباتی خواهند آورد اما در مقابل جنایت و بربریت و فاشیزم و غارت هدیه کردند.

    به گفته شاملو ای کاش افغانستان ما کشوری شود که در آن "هیچ انسانی بیش از یکبار نمیرد".

    • khanom yaa aghaye arjmand in kah daer kabul kamter az yak shar degar merdom koshtah shodah bashand fernod yaa dalil bi gonahi shodah nah mi tawanad.gahi az degar kashwar haye satam didah bayed nawasht wa aamookht. frakhter andishah namaayeed

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس