درنگی بر حق پادشاهی
صحنه اعدام امیر حبیب الله ، از صحنه های دلخراش این اثر است ، بی رحمی ، نامردی ، وتوطئه چهره کثیف خویش را می نمایاند و خواننده را با خود به عمق فاجعه می برد.شاید برخی ها ادعا کنند شماری ازاین گفتگوها واقع نشده است اما اصل واقعه یک واقعه تاریخی است که کسی نمی تواند ازآن انکارورزد و هم این گفته امیر سینه به سینه نقل شده است که ...
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حق عبارت از صلاحیت، امتیازوقدرتیست که یک شخص بالای سایرین و یا بالای اشیا ویاهم اشیا بالای اشیا دارد. اما درفرهنگ سیاسی عبارت از امتیازاتی است که قانون برای شهروندان می بخشد . گاهی این حقوق به صورت ظالمانه برای یک فرد و یا افراد اختصاص میابد که فقط شماری اندکی از امتیازات ویژه برخوردار میشوند.
قوم یهود به این باوراند ،که حق رسالت فقط برای بنی اسرائیل داده شده وقوم برتر روی زمین هستند . درنظام های مستبد و سلطه گرا این خانواده سلطتنی است که حق پادشاهی وحکمرانی را داشته وحتا سعی میشد برابقای قدرت به دست یک خانواده استدلال دینی بتراشند و حق اصدار حکم را توسط یک خانواده جایز بدانند.
کشورهای اسلامی اکثرآ متاثر ازاین نوع طرز دید بودند و در افغانستان نیز باور به همین بود که خانواده محمدزایی که بسلسله استمرار قدرت احمدشاه درانی به حکومت رسیده بود ند،حق پادشاهی دارند. اما قیام امیر حبیب الله دهقان بچه ی از کوهدامن همانند لیث صفار براین اندیشه خط بطلان کشید . تاریخ مجعول کشور همیشه به ذم این قیام پرداخت و انچه را که خانواده محمد نادر می گفتند نوشت و به خورد مردم داد. پس از کودتای هفت ثور که اندیشه های قبیله گرایی در برابر اندیشه مارکسیزم رنگ باخت وحوادث خونین که در سی سال گذشته اتفاق افتاد ،ضرورت ان احساس شد تا تاریخ رسمی کشور قرائت دیگرشود و پس از سال های1991 میلادی این عطش بیشتر گردید، نه تنها قیام امیرحبیب الله کله کانی بسیاری از حوادث تاریخی دیگر نیز به حدی مبهم و گنگ گذاشته شده است که علل واثرات واقعات را نمی توان دریافت.اما رزاق مامون نویسنده مشهور کشور اولین نگارنده ایست که سعی کرد تاواقعات تاریخی وارد ادبیات کشور گردد او با نوشتن راز خوابیده، نمایشنامه عبدالخالق وغیره واقعات تکانده ای تاریخی را شامل اثار ادبی هنری نمود.
حق پادشاهی نیز نمایشنامه ایست که نویسنده آنرا به همین منظور نگاشته است. مبرهن است که متون تاریخی خشک وخشن اند اما داستان ونمایشنامه به دلیل ظرافت ها و شگردها همیشه در خاطره ها باقی می ماند واثرات آن نیز برروان ادم ها بیشتر از کتب تاریخی است ، تاریخ تمدن، ویل دورانت را اکثرآ خوانده انداما همه آن حوادث وواقعات را نمی توان به حافظه سپرد، اما هرگاه کسی نمایشنامه هملت شکسپیررا خوانده باشد همه واقعات در ذهن اش باقیست. هنر این برازندگی را دارد و بسا دیده شده است با خواندن داستانی اشک از چشمانی ادمی سرازیر شده و رقت قلبی دست میدهد اما خواندن حوادث تاریخی باوجود اگاهی از قربانیان بی گناه و مظلوم و یا هم اطلاع از چگونگی خدعه ها وفریب هابرای خواننده بسیار اثرپذیر نبوده است . اثر گذاری چیزیست که از توان،خارق العاده هنر برمیاید وبس. اقای مامون باقلم توانا با نوشتن این گونه اثار به دو وظیفه ورسالت عمل کرد است یک حق هنر را ادا نموده است ودو رسالت تاریخی خویش مبنی بر رسانیدن حقایق را به مردم انجام داده است.
حق پادشاهی می نمایاند که برای تصاحب قدرت واستحکام آن نادرخان چگونه دست به خدعه و نیرنگ می زند و با وجود سوگند بر مصحف شیری را به دام میاندازد ، دیالوگ امیر با یارانش در شب روز زندان که بسیار کوتاه است، بسیاری حقایق پنهان را برملا می سازد ،از اشتبآ امدن به کابل واعتماد بر سوگند، چیزی که در قاموس سیاست مداران افغانستان همیشه به استهزا گرفته شده است تادو رویی یاران ناجوانمرد و توافقات پنهانی ، امیر پس از این که به دام می افتد متوجه میشود که مردانگی وجوانمردی در قاموس سیاست مداران کشورش وجود ندارد.
حق پادشاهی توطئه دیگری را نیز افشا می سازد وان ایجاد خصومت میان اقوام جنوب وشمال است که خانوده حاکم برای بقای خویش اتش انرا می افروزد درحالی که دغدغه اقوام جنوب را هم ندارد . نادر خان وبرادرانش فقط منافع خانواده گی را تامین میکنند وحتا برخلاف انچه ظاهرا نشان مید هند منافع قومی را نیز به پشیزی نمی خرند.
صحنه اعدام امیر حبیب الله ، از صحنه های دلخراش این اثر است ، بی رحمی ، نامردی ، وتوطئه چهره کثیف خویش را می نمایاند و خواننده را با خود به عمق فاجعه می برد.شاید برخی ها ادعا کنند شماری ازاین گفتگوها واقع نشده است اما اصل واقعه یک واقعه تاریخی است که کسی نمی تواند ازآن انکارورزد و هم این گفته امیر سینه به سینه نقل شده است که امیر در زندان در صحبتی با عطاالحق خان وزیر خارجه اش می گوید اگر این بار از زندان رهایی یابد خون نامردان و خاینین را به دریای کابل جاری می سازد. . این به این معنی است که امیرعیوب شماری از رفقاییش را فهمیده است و نقص کاررا تشخیص داده، اما بسیار دیر شده است که امیر حق نامردان را کف دست شان بگذارد.
مامون سعی کرده است تا به زبان امیر سخن بگویدگفتگوها را پیرایش نداده است ،این حقیقت را منکر نشده که امیر ادمی بوده است بیسواد و ناخوان،اما برخلاف دیگران از امیری ترسووبزدل امیر کبیر ساخته اند.
مامون با هنر مندی تمام باروشن کردن واقعه قتل امیر حبیب الله خادم دین بسیاری از زوایای تاریک دیگر قیام اورا در جریان گفتگوها برملا می سازد، خواننده ویاهم تماشا کننده به بسیاری حوادث دیگر پی می برد.
اگر حوادث دردناک تاریخی مان این گونه ارائیه شود که موافقین ومخالفین از آن متاثرشوند این خود زمنیه حل منازعات تباری را به وجود میاورد وحل منازعات تباری سبب می گردد که بسیاری از آلام ودردهای که همین اکنون تن بیمار کشور را رنجورتر ساخته مداوا شودو افغانستان با تن سالم به جاده توسعه گام بگذارد.
شرایط موجود می تواند دراین زمنیه مارا کمک کند که باردیگری به انچه از تاریخ معاصر کشور خوانده ایم وشنیده ایم بیاندیشم و تا به حقایقی که در پس پرده های ضخیم پوشانیده شده دست یابیم. مامون به باور من کارهای بزرگی را انجام داده است که درخور ستایش است باید به این نویسنده بادرد ارج نهاد زیرا او صرف نمایشنامه ننوشته بل کار بزرگی را انجام داده است. خواننده گان فقط برای تفنن اثر ایشان نمی خوانند بل برای رسیدن به حقیقت انرا مطالعه می کنند .از جانب دیگرجای نمایشنامه ها وفلم های تاریخی در کشور همیشه خالی بود اما توانست این خلای بزرگ را با نوشتن نمایشنامه عبدالخالق و حق پادشاهی پر کند.
اگرافغانستان دارای دولت با کفایت و دلسوز می بود ویا نهاد ها و بازرگانان ملی به بهای این اثر آگهی میداشتند باید کمک می کردند تا این اثر روی صحنه میامد و آن وقت اثر گذاری این اثر بیشتر قابل ملاجظه می بود،اما بادرددریغ تاکنون شاهد اقدامی دراین زمنیه نیستیم.
داستان های عشقی کهن ترین داستان های بشر است اما وقتی نظامی انرا در سلک نظم وشعردر میاورد، داستان لیلی ومجنون جاویدانه میشود ویاهم داستان حمله اسکندربر سرزمین مان یک داستان تاریخیست اما نمایشنامه ی اناهیتا قهرمانی سیستانیان را در اذهان جاویدانه می سازد.
شاید کسی علاقه به مطالعه تاریخ نداشته باشداما به یقین که فلم ، نمایشنامه وداستان را می پسندد ویا به یکی ازان ها علاقه مند خواهد بود. من برای اقای مامون درانجام رسالت شان تبریک می گویم ومتیقن هستم که روزی از کارهای بزرگ وی قدردانی درخور ستایش عمل خواهد آمد ونسل های فردا برایش گل خواهند گذاشت. زیرا کمتر اتفاق می افتد که از نویسند گان و هنرمندان کشور درحیات شان قدردانی کنیم. وقتی انها رفتند وما کمبود شان را احساس کردیم آن وقت سال روز تولد شانرا جشن می گیریم و یا در سال روز وفات شان ازانها با تدویر محافل، بزرگداشت به عمل میاوریم که چه رسم ناپسند و کریه است واما برای اقای مامون دعای عمر طویل می کنیم و منتظر کارهای خوب دیگرشان هستیم.
مامون را بهتر است از اثار اش بشناسیم تا پی ببریم که دران سر شوریده چه ها می گذرد( در سخن مخفی منم چون بوی گل در برگ)
کابل پرس?: عکس حبیب الله کلکانی با اجازه ی رسمی از منبع زیر گرفته شده است:
Khalilullah Enayat Seraj Collection, Williams Afghan Media Project, Williams College
پيامها
10 آپریل 2010, 13:07, توسط گوربز خان "عطاخیل "
آقای توحیدی سلام!
واقعا قلم جناب مامون اندرباب حوادث تاریخی ازین نوع ازهرجهت قابل تقدیر وتحسین است.من چنانچه در ذیل مضمون حق پادشاهی هم تذکر داده ام نفس دیالوگ مرحوم امیر حبیب الله کلکانی با محمد نادر یک دیالوگ کاملا فلسفی است. زیرا محمدنادر میخواهد که با استفاد از زاویهء دین این مرد بیسواد را راه گم ساخته وخودرا برحق جلوه دهد. بحث تقدیر ومشیت الهی وغیره درین دیالوگ خیلی قوی و واقعی ترسیم گردیده است. من نیز به جناب مامون صاحب طول عمر وتوفیق بیشتر آرزو می برم
11 آپریل 2010, 14:23, توسط عصر دولتشاهی
جناب توحیدی را سلام!
نیاز به نوشتن تبصره یی برین نمایشنامهء تاریخی و ارزشمند را شما پوره کردید. خدای تان برکت دهاد!
کار های جناب مامون از کارهای بزرگ اما اندک شماری است که درین ده سال پسین روی داده است. باورمند شده ام به این که روزی، شاید هم نه چندان دیر، این نمایشنامه فلم می شود. تا دیروز کسی نام حبیب الله کوهدامنی را به تکریم برده نمی توانست. امروز نمایشنامه یی در مورد زندگی اش نوشته می شود که حقیقت راستی، شجاعت، بی ریایی، عیاری و پاکبازی این "انگور فروش پوستینچه پوش برهنه پا" را پیش چشم ملیون ها نفر می گذارند تا سرمشق نسل های آینده گردد. دیگر تاریخ نویسی از انحصار حکومت ها برون شده است. مردم خود تاریخ خود را می نویسند- همانگونه که تاریخ می آفرینند.
با آن که در ظاهر دوران به کام کسانی می نماید، اما دید روشنی به حقایق دور و پیش ما بیانگر آنست که سیر تاریخ، تمدن و فرهنگ تنها و تنها به نفع کسانی است که به این پدیده های والای انسانی باور دارند. سیر این پدیده ها به نفع حبیب الله های مظلوم تاریخ است.
کسی خواب آزادی دیده است و این خواب تعبیر می شود...
"من خواب دیده ام که کسی می آید..."
روایت جناب مامون در مورد امیر یکی از روایت هاست. روایت های دیگری نیز از زندگی آن ابر مرد تاریخ مردم ما وجود دارد. می سزد که آن روایت ها نیز به قلم کشیده شوند. شاید هم روزی برسد که از همهء آن روایت ها روایتی بزرگتر، کاملتر و به حقیقت نزدیکتر بدست آید.
و من در رسیدن آن روز هم شکی ندارم...
البته نوشتن در مورد حبیب الله کلکانی تنها در شان کسانی همچو مامون است. جناب مامون ثابت کرده است که نویسنده ییست روشنفکر (خردگرا) و حقیقتجو و در پهلوی اینهمه شهامت بیان و دفاع از باور هایش را دارد. آنهایی که سر به کوزه کرده درد دل می کنند و تنها جرئت نجوا کردن درد دل هایشان با خواهر خوانده های شان را دارند، تنها می خواهند "نویسنده" شناخته شوند. آنهایند که شهرت می خواهند یا مقام و برای بدست آوردنش هزاران حق و حقیقت را فدا میکنند. بزرگی مامون را زمانی میتوان به خوبی درک کرد که به حقارت آن دیگران نظر اندازیم....
11 آپریل 2010, 16:50, توسط بابر
انگریز ها میخواستند که بزرگترین شاه دموکرات در تاریخ افغانستان و منطقه را سرنگون کنند و وحشی بچه سقاو این کار را برایشان انجام داد.
این یگانه دستاورد بچه سقاو بود و از همینرو شما آقایان چنین افتخار به این رهزن و ویرانگر میکنند.
اگر کدام دستاورد دیگری به غیر از سرنگونی دور امانی و آماده کردن شرایط برای نادر غدار ، نتیجتا ً سرکوبی مشروطه خواهان را این جاهل بچه سقاو داشته ، بفرمایید ما بیخبران را آگاه سازید.
13 آپریل 2010, 09:41, توسط دوستدار "وطن"
جناب آقای دولت شاهی سلام!
به نظرمن نباید تشویش بخود راه دهید زیرا خواست خداوند این بوده که شما را حقیر وذلیل خلق نموده است. درینجا چیزی بنام بزرگی من نیافتم چیزی که یافته ام ذلت وحقارتی بوده که نصیب شما انسانهای روی زمین شده است چه آنانیکه سر درکوزه ها برده اند چه هم شما وامثال تان. لعنت برشما انسانهای راسیست وقومگرای که از دزد خویش قهرمان میسازید تف به روی شما انسانهای بی آزرم وبی حیا