صفحه نخست > کابل پرس افشا می کند > اسناد تقلب و رشوه دهی سید منصور نادری بدست نهادهای امنیتی افتاد

اسناد تقلب و رشوه دهی سید منصور نادری بدست نهادهای امنیتی افتاد

سید منصور نادری بخاطر پوشاندن جنایاتش از سه شیوه کار میگیرد که عبارت اند از تاسیس مرکز فرهنگی ناصر خسرو و نشر نشریه (حجت)، تاسیس حزب سیاسی بنام ...و غصب چوکی پارلمان به استفاده از موقف مذهبی و مصرف پول گزاف.
جولو کیانی
يكشنبه 30 جنوری 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

سید منصور نادری بخاطر پوشاندن جنایاتش از سه شیوه کار میگیرد که عبارت اند از تاسیس مرکز فرهنگی ناصر خسرو و نشر نشریه (حجت)، تاسیس حزب سیاسی بنام ...و غصب چوکی پارلمان به استفاده از موقف مذهبی و مصرف پول گزاف. این بار سید منصور نادری در غصب چوکی های پارلمان زیاد حسود بود و می خواست تسلط خود را از طریق گرفتن کرسی های پارلمان از بغلان به بامیان، قندز، کابل، سمنگان و بدخشان توسعه بدهد. او بخاطر تحقق هدفش پول هنگفت را تخصیص داده پسران و اقاربش را به شرح ذیل به جاهای مختلف کاندید نمود: 1. سید منصور نادری در بغلان 2. سید جعفر نادری پسر ارشد سید منصور در بدخشان 3. سید فرخنده زهرا نادری دختر سید منصور در کابل 4. سید داود برادرزاده سید منصور در قندز

معلومات مختصر در باره سید منصور نادری

سید منصور متخلص به نادری، فرزند سید نادر کیانی، در سال 1315 هجری شمسی در کیان دره نیکپی ولسوالی دوشی ولایت بغلان تولد شده، تحصیلات خصوصی دارد. در زمان حکومت داکتر نجیب الله موقف سناتوری و رتبه جنرالی برایش داده شد، ولی هرگز رتبه نظامی اش فاش نشد و یونیفورم نظامی را نپوشید.

سید منصور بعد از مرگ پدر در صدد آن شد که به رهبری اسماعیلیه افغانستان دست یابد. سیدنادر خان رهبر اسماعیلیان افغانستان در وقت حیاتش سید ناصر برادر ارشد سید منصور را به حیث جانشینش برگزیده بود. سید منصور که خواب رهبری اسماعیلیه را میدید، به گروه بازی و فعالیت های ماجراجویانه دست میزد که بار ها در عقب میله های زندان رفته است. در سال های جنگ برادرش به لندن انگلستان مهاجر شد، سیدمنصور فرصت را غنیمت شمرد و به کمک دستگاه استخباراتی شوروی کا جی بی و خاد مفرزه خاد را در کیان دره نیکپی تاسیس و وارد آنجا شد. سید منصور اول خود را سرپرست اسماعیلیه افغانستان می خواند و بعدا رهبر اعلان کرد.

درنتیجه قدرت ملکی و نظامی ولا یت بغلا ن بدست سید منصور و پسرش سید جعفر افتاد.عقده های دیرینه سید منصور (نادری)مانند غده سرطان خونی سر باز نموده در پی روحیه انتقام جوئی شد. سید منصور طوریکه دلش میخواست، بدون تشویش و بدون اینکه کدام مرجع حقوقی یا قانونی مانع اقدامش شود با دست باز، خونخوارانه و دیوانه وار به ظلم و ستم, نیرنگ و توطئه متوسل شده قتلهای متعدد زنجیره یی را رهبری می کرد و اشخاص و افرادیکه که به مزاقش برابر نبود ویا انها را در اینده مانع رشد قدرت خود می دانست، نیست و نابود کرد.

مثلا سید احمد برخوردار را توسط کسی بنام (کور نظر) در شهر کابل درخانه اش ترور نمود. اما بعداز مدتی نظر کور توسط سید مراد رئیس ارکان غندش درقریه کلانگذر در خانه ارباب گلمیر در طی یک محفل شرابخوری همرای عین الدین ترور کرد و بعد از مدتی، سید مراد را توسط گروپ دیگر تروریستها که در راس انها انجنیرمعراج الدین که بعدها بحیث معاون اقتصادی ولایت بغلان از طرف سید منصور تعیین شد، در دشت خواجه الوان با جمع همراهانش که جمعا چهار نفر بودند ترورکردند. سید منصور نه تنها مریدانش را بی رحمانه از بین می برد در دوران قدرتش هرکس که از ولایت بغلان با او مخالفت می کرد توسط جلادها و تروریستهایش با قصاوت و بی رحمی سربه نیست می شدند. او منظوری جوانان و تحصیلکرده های اسماعیلی را با وساطت کاجی بی از حکومت نجیب الله بدست آورد و به ترور آنها دست می زد که خوشبختانه بعضی از افراد شاملاین لیست تا حال زنده هستند.

آغاز موضوع:

سید منصور نادری بخاطر پوشاندن جنایاتش از سه شیوه کار میگیرد که عبارت اند از تاسیس مرکز فرهنگی ناصر خسرو و نشر نشریه (حجت)، تاسیس حزب سیاسی بنام ...و غصب چوکی پارلمان به استفاده از موقف مذهبی و مصرف پول گزاف.
این بار سید منصور نادری در غصب چوکی های پارلمان زیاد حسود بود و می خواست تسلط خود را از طریق گرفتن کرسی های پارلمان از بغلان به بامیان، قندز، کابل، سمنگان و بدخشان توسعه بدهد. او بخاطر تحقق هدفش پول هنگفت را تخصیص داده پسران و اقاربش را به شرح ذیل به جاهای مختلف کاندید نمود:

1. سید منصور نادری در بغلان
2. سید جعفر نادری پسر ارشد سید منصور در بدخشان
3. سید فرخنده زهرا نادری دختر سید منصور در کابل
4. سید داود برادرزاده سید منصور در قندز

از چهار نامزد خانواده سید منصور نادری سه نفر (سید منصور، سید فرخنده و سید داود) در لیست وکلای برنده ظاهر شد و سید جعفر در نتیجه تصادم با مردم محل موجب قتل دو نفر شده، خودش زخمی شد و فعلا زیر تداوی است.

موضوع اصلی این گزارش که از عنوان آن پیداست، اسناد تقلب و رشوه دهی سید منصور نادری است که بدست نهاد های امنیتی افتاده است.

قضیه تقلب و رشوه دهی سید منصور به کمیسیون انتخابات از این قرار است که از جمله صد ها هزار دالر رشوه که سید منصور نادری برای غصب چهار کرسی پارلمان مصرف کرده است، مبلغ دوصدو پنجاه هزار دالر آن بدست مسوولین امنیت افتاده است. قضیه طوری بوده که شخصی بنام عزیز مهماندار یکی از افراد اعتمادی سید منصور که وظیفه تسلیمی رشوت به عهده اش بوده، با اسناد و پول نقد توسط مسولین امنیتی دستگیر شده است. بعد به تعقیب آن دو نفر بنام های شمس الدین و .... نیز دستگیر می شوند که یکی آنها در سرای شهزاده، جای معادله اسعار گرفتار شد. سید منصور مبلغ پنجصد هزار دیگر را به مسولین امنیتی رشوت میدهد و کوشش می کند که موضوع به رسانه ها درز نکند.

بعد از آن سید منصور نزد کرزی می رود که همکاری وی را جلب نماید. سال گذشته در جریان انتخابات ریاست جمهوری، حامد کرزی رییس جمهور دولت اسلامی افغانستان و سید منصور یک نمایش سیاسی مشترک را انجام دادند که حامد کرزی به کیان آمد و هزاران نفر از کابل، قندز، سمنگان و بامیان به آنجا انتقال شد، تا نشان بدهند که مردم محل از کرزی حمایت می کنند.

حامد کرزی در منزل سید منصور واقع در قریه کیان دره نیکپی

حالا سید منصور از کرزی یاری خواست تا دوسیه های رشوه و تقلب را بردارد. کرزی نتوانست یا نخواست که این کار را انجام دهد، ولی اینکه قضیه از چشم رسانه ها پوشیده مانده، این کار بدون حمایت کرزی ناممکن است. بعد از دیدار کرزی سید منصور دروازه سبغت الله مجددی را کوبید. آیا مجددی به وی همکاری کرده یا نی تا حال معلوم نیست.

سید منصور از تشویش زیاد دچار مریضی شده و بخاطر تداوی و فرار از قضایای تقلب و رشوه دهی به هندوستان مسافر شده است.
افتتاح پارلمان و مصونیت پارلمانی شاید بوی توفیق بازگشت را بدهد.

اینکه چرا کرزی همرای سید منصور همکاری دارد، مساله یی است بسیار دلچسپ. کرزی و حامیان وی نمایندگی هزاره ها را در دولت افغانستان خوش ندارند. حمایت و تقویت موضع و موقف افرادی چون سید منصور و محسنی به آنها کمک می کند که نمایندگی هزاره ها را از آنها بگیرند. مثلا : اعضای پارلمان از خانواده سید منصور در جمع نماینده های هزاره ها یاد می شوند، که در حقیقت دشمنان سرسخت هزاره و قاتلان فرزندان خردمند هزاره هستند. پس جوشش و آمیزش کرزی با سیدمنصور انگیزه عمیق سیاسی دارد.

هرگاه قضیه رشوه دهی و تقلب سید منصور نادری همچنان مخفی بماند، دست رییس جمهور نیز در این تقلب دخیل است. زیرا همین رییس جمهور بود که سید منصور را که از دیدگاه سیاسی مرده بود، دوباره زنده ساخت و با سفرش به کیان همراه با لشکر داخلی و خارجی اورا دوباره در منطقه جاگزین و برایش قابلیت زیست داد و در بدل آن یک نمایش بزرگ انتخاباتی را انجام داد که هردو از آن سود بردند. قبل از آن سید منصور نادری از مردم محل اخطار هایی را بدست آورده بود که نمی توانست به کیان برود.

صد ها انسان بخاطر انتقام خون فرزند، برادر و اقاربش منتظر وی بودند. آمدن وی با رییس جمهور و بدرقة قوای نظامی مردم را تهدید، مایوس و بیچاره ساخت. مردمیکه فرزندانش توسط سید منصور به کمک دولت و استخبارات خارجی به قتل رسیده اند، یک بار دیگر سید منصور را با شآن جلال و حمایت دولت و قوای خارجی و شانه به شانه با رییس جمهور دیدند که باز هم مایوس و افسرده شدند.

مساله مهم دیگر مشروعیت و عدم مشروعیت چهار وکیل ولسی جرگه است که اسناد اکثر آنها در دست دولت افغانستان قرار گرفته است. اگر سید منصور و وکلای خانواده اش میان مردم محبوبیت میداشت، پس او صد ها هزار دالر را به مسولین انتخابات رشوه نمیداد و پسر ارشدش سابق والی بغلان و فرمانده فرقه 80 بغلان در بدخشان از طرف رأی دهنده ها لت و کوب نمی شد.

دولت و پارلمان جدید افغانستان باید در باره مشروعیت و نامشروع بودن این وکلا که اسمای شان در بالا ذکر شد اقدام قانونی کنند. مخفی نگهداشتن این اسناد بر سازش و معامله گری میان حامد کرزی و سید منصور نادری بخاطر غصب نمایندگی هزاره های اسماعیلی در پارلمان مهر تایید می گذارد.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • تشکر از کابل پرس? بخاطر افشای اهویت افراد تقلب کار و خایین. این در حقیقت بزرگترین رسالت یک رسانه است.
    امید وارم که مردم شریف افغانستان هویت این اعراب جنایتکار را که از بی خبری و نادانی مردم ما سؤ استفاده کرده و خویشرا به بلند ترین موقف و مقام اجتماعی رسانده اند، بشناسند. کسانیکه هنوز هم خدمت این افراد جنیایت کار را میکنند و آنهارا بهتر از خود میدانند، بنا بر گفته ی شاعر شرق علامه اقبال لاهوری از سگان هم خوار تر اند:

    آدم از بی بصری بندگی آدم کرد
    گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
    یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است
    من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

    • It indeed is very funny reading about this article. Sayed Mansoor Naderi’s enemies are just exploding like the suicide bommers. Their barkings clearly shows they are so jealous. He is the man that is known for his devoted services not only for his people, but for all the Afghans. look at the vedio you posted, isn’t it a lesson for you guys. You losers are even not able to control your own family members and your family may not listen to you, but whenever He goes somewhere thousands of people from different walks of life comes to pay their respects. If you the writer go to Afghanistan, or if you did something good to your people, you will be respected if not you will see the anger of your people. THE RIVER ITSELF IS CLEAN AND DOES NOT BECOME DIRTY BY DOGS BARKINGS.1

    • دوستان سیدمنصور را چگونه باید شناخت۱‏ بجای آب بالای دستر
      خوان شان شراب میباشد۲عکس اورا میبوسد توبه۳‏ در هر ماه یک
      گوسفند بخانه اش میبرند تا باشراب میل کند.....تشویش نکنید کارنف
      خراب است در همین روزهای نزدیک مردار میشود

    • از تمام دوستان اشتراک کننده جدا خواهش میکنم که چیزی را
      که مینویسید جمله بندی درست داشته باشد ‏
      تا خواننده متن تان با کدام مشکل و یا سو تفا هم بر نخورند ‏
      با احترام مولا دوست

  • because of these wrong news from sayeed mansoor nadiriz enemies.this is all wrong fuck your mother and sister for this wrong news.you are the enimies of peace and smailis fuck all tajiks and pashtoons they are afghans enemies kos mother ha mother zina ha .sayeed mansoor khwar ta gayeeda ki eeto megi...

    • جواب به رامین وهم فکرانش: خجالت بکش از این همه سخنان نا جاهیز اگر تو مادر یا خواهر داری سید منصور را آنقدر خر فاشیزم فکر کردی که خواهران و مادران مردم را بپوسد. تاجک و پشتون چه داغ مانده برای تو و سید منصور؟سخنان که در متن در آمده هنوز هیچ چیز نیست راجع به جنایات استبداد فساد وقدرت محلی کاذیب سید منصور هنوز سینه صدها پسر مادر وخواهر از همه اقوام مسلمان بغلان داغدار است از مذهب استفاده سو کرده تا حال لطفاُُ عینک سیاه جهالت را از چشمان تان دور کنید از واقعت گفتن شانه خالی نکنید.تشکر از واقعت گرا

    • جناب آزاد سلام.
      من به عنوان یک فرد ولایت بغلان از تهی دل داشته های خود را بیان می ورزم. تا آنزمانیکه سید منصور لشکر کشی های مردمی ولایت بغلان را براه نه انداخته بود. شخصی خود را اماعیلیه گفته نمی توانست. جناب ایشان جا و جلال خود به عقب گذاشته رهسپار شمال افغانستان شد تا از برادران شمال حقوق چندین قرن مردم فقیر و ساکنان ده نشین اسماعیلیان بیچاره و مظلوم را بدست آورند. شخص بنام سید منصور " نادری " را من خوب تر می شناسم. از خاطر ملت احمق شمال سه تن از برادران جگر گوشه اش را بکام مرگ داد. تا حفیظ الله لعین آنها را غرغره نمودند.هر کسی در ولایت بغلان مرد بزرگوار را هر چیزی می گوید. البته داغ خانواده گی دیده است. نه شهیدان راهُ آزادی.با احترام بغلانی

  • If the above article is not true, read the below one published on Sunday, February 06, 2011 at

    http://www.outlookafghanistan....

    KABUL - A court in Kabul sentenced eleven people up to eight years in jail on Saturday for bribing election officials on behalf of a candidate during the parliamentary vote in September 2010. In an open trial the primary court of counter corruption department also released one person because of a lack of evidence. The convicts included five money changers at Kabul Shahzada Market. They were identified as Noorudin, Amanullah, Sayed Atiqullah, Toryalai and Jamaludin. Others are Muhammad Shah Pur, Abdul Malik, an employee of a construction company, Zainudin, a property dealer, Ghulam Sarwar and a shopkeeper, Mualavi Muhammad Ismail. They were also fined for brokering deal between candidates and election officials. Two months back, the Attorney General Office ordered the arrest of the 12 people for transferring $220,000 from Badakhshan province on the behalf of a candidate Sayed Jafar Naderi, son of Mansoor Naderi. An official at the Attorney General Office said the money was transferred by a host of Sayed Mansoor Naderi, Mualavi Muhammad Ismail, to Shahzada market and handed over to the construction company’s employee.The money was to be received by a member of election commission after the success of Sayed Jafar Naderi in the election, he said. After hearing the arguments, the judge sentenced to five years in jail Ismail, Abdul Aziz, Noorudin, Amanullah and Sayed Atiqullah. Shah Pur was sent to jail for eight years in addition to $220 000 fine. Toryalai and Jamaludin were sentenced to three years in jail, with a fine of $100 000. Ghulam Sarwar and Abdul Malik were awarded one year jail term each. However, Sayed Parwiz was found innocent for a lack of evidence. The convicts said that the trial was not fair, denying the charges levied by the attorney general against them. They said it as a conspiracy and that they would challenge the verdict in upper court. Sayed Mansoor Naderi, from Baghlan, his daughter Zahra Naderi from Kabul, his nephew from Kunduz and his son from Badakhshan ran in the elections, but only his son was unable to make it to the parliament. (Pajhwok)

    • You guys have just got access to the internet, and that is why you try to deceive people, but you don’t know that today a 2year old child can not be deceived. You Sholayees and materialists have no faith and are not Muslim. From time to time you losers tried to mislead the people, but you don’t know that you guys are very-well known to the people and it is a waste of time you put all these lies in this site and even you are not true to your names using false names shows your identity. Shame on you losers.1

    • internet is the best way to fuck you and your (amreshpuri)
      you know mean sayed mansor.hahahahah fuck you Abdul dal

  • شیخ آصف محسنی و سید منصور نادری دو چهرۀ مترادف در یک سکه
    شیخ آصف محسنی و سید منصور نادری دو چهرۀ مترادف در یک سکه اند. هر دو خلیفۀ شیطان میان هزاره های افغانستان. طوریکه همه میدانیم شیخ آصف و سید منصور نادری چگونه از موقف مذهبی شان سود می برند. و چه جنایاتی را علیه مردم مرتکب شده اند.

    اما در اینجا خیانت و تجاوز جنسی آنها را که بالای دو دختر انجام داده اند، مینگارم. هرچند مطبوعاتیان از این موضوع آگاه اند، اما اکثر مردم کشور ما تا اکنون از آن اطلاعی ندارند!

    موضوع را از تجاوز سید منصور آغاز میکنم:

    گل چهره دختر زیبایی است از ولسوالی شیبر بامیان جایکه اکثریت باشنده گان آنرا هزاره های اسماعیلیه مذهب تشکیل میدهد. گل چهره نامزد وزیر احمد بچه کاکایش است. طبق رسم و رواج های خرافات معمول، زمانیکه موعد عروسی فرا میرسد مادران دختر و پسر هردو با گلچهره نزد این پیر میرود تا از وی دعا نیک بختی و سعادت بیگیرد زمانیکه گلچهره نزد سید منصور برده میشود تا دستان مبارک آن سید بالای سر این دو (عروس و داماد) کشیده شود تا خوشبخت گردند. اما سید منصور بهانه جویی کرده آنها را مجبور به ماندن شب می نماید. مادران میروند به مهمانجانه زنانه. گلچهره شب هنگام توسط زنان سید منصور [ شاید توسط چاکران درباری نزد این سید] نزد وی برده می شود. سید منصور بالای گلچهره عمل تجاوز جنسی را در آن شب انجام میدهد. البته در آن وقت گلچهره زیاد اصرارکرده است که تو پیرم هستی و تو حیثیت پدر را دارید. اما با آن هم سید منصور کار خود را انجام میدهد. فردای آنروز به مادران گلچهره و وزیر احمد میگوید که گلچهره دختر خوش خلق است باید مدتی خدمت پیرش را کند.

    بعد از چند روز سرو صدا قضۀ این دو بین درباریان و مردم بالا میگیرد. منصور با تلاش زیاد گلچهره را راضی ساخته و وی به نکاح خویش در میآورد و به آن شکل قانونی می بخشد. که گویا گلچهره طوری اجباری به بچه کاکایش نامزد شده است. سید منصور در طی یک جلسۀ از خانواده اش میخواهد تا گلچهره را بنام جدید«مستوره» یاد کنند و از گلچهره خواسته میشود تا خود را دیگر هزاره نگوید و خویشتن را مقدس احساس نماید چون دیگر از جمع سید ها است.

    تنها از نظرسنی تفاوت گلچهره با سید منصور بیشتر از 35 سال است. این در حالیست که سید منصور 3 زن دیگر دارد یکی از ولایت کندز و دو تا خواهر از ولایت بدخشان.
    اندکی بعد نظام افغانستان درحال تغییر شد و با گذشت هرروز سید منصور از لحاظ نظامی قوت بیشتر میگرفت تا اینکه وزیر احمد را توسط جلاد هایش کوشش کرد تا بکشد ولی یکبار تا پاکستان فرار کرد. بعد معلوم نیست که آیا وزیر احمد از پیگرد های سید منصور جان به سلامت برده است یا خیر. چون منصور نادری بعد از شکست داکتر نجیب الله که در آن نقش خیلی بارز داشت و بعدا صاحب یک حکومت مستقیل محلی در ولایت بغلان گردید و آنقدر به کشتن و ترور ماهر شد که حتا به یک اشاره چشم بسیار انسانها را راهی گورستان می نمود. قرار معلومات یک میل تفنگچه از خارج تفحه داده شده بود که هنگام فیر نمودن از خود صدا و اواز بروز نمیداد که توسط آن در روز روشن قوماندان تور بغلانی را در داخل شهر پلخمر ترور نمود. گفتنیست که سید منصور یک پسربنام عطاش از گلچهره دارد که فعلاً در ازبکستان همرای مادرش زندگی می نماید.
    اما قصۀ شیخ آصف محسنی این پیر فرتوت. از آنجا که چاکران و درباریان محسنی و مطبوعاتیان میدانند. کسی بنام مشتاق در دوران جهاد که دیگر کسی نداشت مبجور می شود تا به این روحانی مراجعه نموده و خواهر کوچکش را با اخذ اعتماد از جانب محسنی نزد وی میسپارد و خود میرود به ایران. اما این شیخ بالای این دختر 14 ساله تجاوز میکند. بعدا از گذشت یکسال مشتاق به سراغ خواهرش میاید میبیند که خواهرش حامله است. می پرسد که این چه ماجرا است. خواهرش جریان را برای برادرش(مشتاق) تعریف میکند. برای اینکه موضوع بین مردم و رسانه ها کشیده نشود، مشتاق را توسط باندهای تروریستی اش به قتل میرساند. پیش ازاینکه طفل خواهر مشتاق بد نیا بیاید، محسنی وی را به عقد نکاح خویش در میاورد و به آن شکل قانونی می دهد.

    از انجا که برای مطبوعاتیان و به مردم هویدا است. که چگونه سلیم فهیمی خبر نگار چهردست کشور به دستور محسنی توسط انوری والی هرات در آنجا ترور گردید. چون فهیمی افشاگری میکرد.

    ارباب یوسف یک متنفذ قومی از هزاره دوشی توسط سید منصور احضار میگردد و بعد به دهان سگی های جنگی اش پاره پاره میکند و خود آن صحنه رابه نظاره مینشند. چون ارباب یوسف مخالف عملکرد و رفتار سید منصور بود و همیشه از عملکرد های غیر انسانی اش انتقاد میکرد.
    چند جنایت مختصر این دو روحانی جنایت پیشه را مشت نمونه خروار بیان نمودم در حالیکه هر دو جنایات بی شماری را مرتکب شده اند و لی در اینجا ذکر آن از حوصله این قلم خارج است.

    • You opportunists and stupid Sholayees and materialists can not deceive the people by posting all lies. You better talk about your own families and your own experience of deceiving your people. There is a famous proverb in Dari saying that the sun can not be covered by two fingers. There will be a place for everyone back home, but not for you guys because you Sholayees do not believe in Islam and the prophet Hazrat Mohammad PBUH. You are against Islam and against your own people. next i will put some of your real stories.1
      ((women are Sarchashma... in this topic which is your family stories

    • ارمغان آزادی
      اگر پرنده ای را به درون قفس نگهدارید و روی آن روکش گذارید تا نتواند دنیایی بیرون از خود را بنگرد تا در تاریکی و جهل و از نور خورشید هم محرومش سازید. ناگاه اگر پرنده آزاد گردد به بلندای دور پرواز خواهد کرد و هرگز بر نخواهد گشت آنجا که زندانیش کرده اند. پرنده تا حال دیده نشده است تا در درون قفس لانه بسازد چون امیدِ برای زندگی کردن در آن نیست.

      هوای بیرون از قفس و دنیایی بیرون از زندان چه گواراست. نخستین عمل را که پرنده ایکه نو آزاد میشود انجامش میدهد بالهایش را رها میسازد، گردنش را کش میکند و پاهایش را یکه یکه راست میکند تا خستگی و افسردگی اش را از تن خسته اش برطرف نماید و بر فراز ها و هر جا که دلش خواست بنشیند و در صحرای آزادگی و بدون ممانعت به تناول بی پردازد.

      فضای آزاد چقدر جان افزا و روح افراست فضایکه سد در آن نباشد و تا آنجا دل خواست بر افق های آدمیت و انسانیت پرواز کند.
      و اما، طوریکه میدانید سلاله کیانی در ازدواج آزاد بودند و از هرجا و هرنژاد که میخواستند ممانعت نبود. ولی ازدواج دوشیزه گان این خاندان بجز سلاله کیانی به دیگران تحریم شده بود به سخنی دیگر با دیگران حرام پنداشته میشد. طوریکه گفتم مردان این خاندان در انتخاب همسر آزاد اند میتوانند به میل خویش همسر برگزنند. اگر مردی از این خاندان با سایر ملیت ها و منجمله هزاره ها ازدواج کنند ازوی تعهد گرفته میشود تا رابطه اش با خاندانش قطع گردد و برهان را که از سوی آنها هم این است که گویا دیگر نژاد ها و مخصوصا هزاره جنسِ دوزخی اند و خود شان بهشتی. یعنی سک از دوزخ آفریده شده است و گوسفند از بهشت بنابرین همبستر شدن سک با گوسفند محال محض است! به این معنا که همبستر شدن مرد هزاره با یک دوشیزه سید نا ممکن! در زمانه که میتوان به یک انگشت فشار دادن به بزرگترین آثار فکری اکابر، فلاسفه ها ، شعرا، و.... دست یافت.

      بنی آدم اعضای یکدگرند – که در آفرنش ز یک جوهرند

      گاهی هم مشیت الهی وارونه میشود اکنون دست تقدیر فرمان می راند. طالبان آمد اسیران گیرمانده در قفس جهل و نفرت را و این برده گان را از بند ابدی برهانید. تا آنطرف اقیانوس ها پرواز کنند تا آنجا که به هر شاخه ای که خواسته باشد بنیشیند و از تمام لذایز زندگی بهره برند و هرانچه خواست تناول کند. و آنجا زندگی لبریز از شوق، شادی و سرور شود. آخر زندگی برای زیستن است.

      سه پسر سید منصورنادری سه دختر کاکایش(سید ناصر برادر ارشد سید منصور) را در قید نکاح خویش داشتند. اما این زنان به مانند برده گان زندگی را بسر می بردند. حق نداشتند بخورند ، بپوشند و ببنینند فقط به مانند زندانی بودند ه ! و حتا حق سخن گفتن را در مقابل مردان خانواده نداشتند. فرمان مطلقیت از طرف مردان رانده میشد. هرگز حق انرا نداشتند تا فسخ قرارداد نماید. و شوهر ان این سه خواهر هر کدام تن به چندین ازدواج زدند. ولی دست تقدیر کارش را میکند. شرِ خیزد و خیر ماباشد. سرانجام به حکم سرنوشت مانند دیگر نقاط افغانستان محل سلاله ی کیانی هم بدست طالبان تسخیر گردید. این اسیران که سال ها تحقیر و توهین میشدند و دردو رنج میکشیدند و در هر لحظه فاجعه انسانی و اخلاقی را ناگزیر تحمل میکردند و سالها بی موجب جسم ضعیف و نحیف شان زیر لگد های خران کور کرامت شکن له میشد.

      خوشبختانه هرسه زندانی آزاد گشتند جایکه مهد دموکراسی خوانده میشود یعنی به لندن سکنا یافتند ارزگاهی که بخواند میتوانند شوهران را زندانی کنند و این سه خواهر شکایات را به پاسگاه پولیس درج میکنند این سه برادر از پیگرد های پولیس ناآرام بودند نا گزیر به ازبکستان فرار میکنند. دو خانم سید الفت یکی با دوست پسر ازدوج میکند میرود به ماسکو و دیگری که دختر کاکایش است در لندن با فرد دیگری عروسی میکند گفته میشود که آن مرد انگلستانی باشد و خود سید الفت نادری دوسال قبل با دختر از قوم هزاره عروسی کره که فعلا در کابل زندگی میکنند. خانم سید جاوید پسر ارشد سید منصور نادری که او هم دختر کاکایش بود نیز دست به فرار از منزل میزند با یک فرد پاکستانی در لندن زندگی میکنند که دو یا سه فرزند دارد و خانم دیگرش نیز خواستار طلاق میگردد. سید جاوید مجبور میگردد به افغانستان بازگشت کند و اینجا دچار فشار روانی گردیده چهار سال قبل در قریه کیان سرانجام دست به خود کشی زد و همانجا به خاک سپرده شد. ولی در مورد خانم سید جعفر نادری معلومات موثق در دست نیست که آیا از شوهر طلاق گرفته است یا خیر؟

    • قطغنی !!خدا از خشم هزارگی انسان را در امان داشته باشد .

  • بیایید همه مان قبل ازینکه در مورد چیزی قضاوت کنیم در مورد ادعا دیگران یک کمی معلومات جمع آوری کنیم. مثلا بعوض اینکه ازین افراد دفاع کنیم باید معلومات جمع آوری کنیم که آیا ادعای دیگران درست است یا غلط.

    بهر صورت، مردم هزاره و بعضی از گروه های قومی دیگر قربانی عظیم اعتقادات شان شده اند. این بنام سید ها که خود از دین و مذهب بکلی آگاهی ندارند بنام پیر و رهبر و غیره بالای این مردمان خوش باور چه کاری بود که نکردند. بیایید دیگر بیدار شویم و نگذاریم قربانی خواهشات این فرعون های زمان شویم. دیگر خدمت به این خایین ها بس است. من مطمین هستم که این آخرین نسل شان خواهد بود که سر ما مردم حکومت میکنند.

    هرچند اکنون زمان آن رسیده که این دجالهای زمان را بسزای اعمال شان برسانیم. آقای کرزی هم اکنون این خایین هارا شناخته و بهمان خاطر است که بوعده های که داده بود وفانکرد. در مقاله بالا ما در مورد حمایت آقای منصور از آقای کرزی میخوانیم. اگر آقای منصور پشتیمان میداشت چرا رای آقای کرزی و آقای داکتر عبدالله در ساحات کمپیان آقای منصور برابر بود. از جانب دیگر، رای را که مردم به آقای کرزی دادند شاید بخاطر آقای منصور نه بلکه اراده مردم چنین بود. من مطمین هستم که اگر این آقا برای آقای کرزی کمپاین نمیکرد رائیش بیشتر ازان میبود که دیده شد. این خود به این معناست که کمپاین منصور یک چال سیاسی برای خود و فامیلش بود.

    • So called Jawid which i know it is not your real name , like other unconscience, Sholayees and Materialists you too want to just deceive yourself, if you think you deceive others, it is your big mistake. Ordinary people can not lie to mislead the people because they believe that Allah is present and he is watching, but it is you unfaithful individuals who don’t believe on the day of Judement where you will be judeged for deceiving some illiterates and ignorants that you may be one of the of the victims.1

    • سلامهای مملو از صفا و صمیمت خودرا خدمت همهً دوستان هم اندیشه هم تقدیم میدارم راجع به این آقایانی که کامنت های طرفدارانه از منصور نادری داده اند باید نوشت که اینها از جمله چاکران در باریان یا پسر اندران سید منصور هستند که از روی چاپلوسی و تملوق سید منصور را صفت نموده اند گناه ایشان نیست اینها مثل مرغ کور و آب شور تنها این جابر را دیده اند که مثل کالبوت بی سواد بی شعور شکل آدمیت را دارد و بس. نظر به تکیه کلامی که داریم محبت خران لگد زدن است از سید منصور محبتش دشنام دادن است با پدر لعنت گفتن به یک بیسواد آن شیوه محبتش را نسبت به او نشان میدهد آن چاپلوسان هم از شنیدن کلمه نا سزا خورسند میشوند که هنوز هم تعداد همچواحمقان مثل خران پستک از وجود شان سید منصور استفاده میکند، سیدانیکه زادگاه اصلی شان از کولاب تاجکستان است بعداً در دره کیان نیکپی دوشی مهاجرشده بعداٌٌمسکن گزین شده چون خانه دان کیانی شاگردان واقیعی انگلسها هستند از قوم سادات نستند شیوه گیرویدن دل مردم محل را گرفته همه زمین های آبی و للمی محلات حاصل خیز را از خود ساختن که فعلاً للمه ها را مردم محل کشت میکنند وآبی آن قسم اجاره مردم بی زمین محل زرعه میکنند.در افغانستان از قوم سادات زیاد زنده گی میکنند سید منصور روحانی نیست از نصبه کدام روحانیت ندارد کدام امر یا هدایت سرپرستی از طرف شاه کریم الحسینی آقاخان چهارم در افغانستان بالای اسماعلیه ها هم نداشته ارشاداتش آن حضرت را نیز هیچگاه انجام نداده.این بیسواد در اصل قاتل معامله گر فاسد است هیچ نوعه خدمتی برای مردم اسماعلیه واعالی مردم بغلان نکرده از لهازبازسازی یا نو در ولایت بغلان بخصوص دره نیکپی دوشی کدام باب شفا خانه کلینیک حیوانی مکتب کتابخانه پل پلچک برق نهرآبیاری سرک مسجد جماعتخانه. تنها خدمت غیر انسانیش قتل کردن نخبه گان ولایت بغلان از همه اقوام و درگیر یا دشمن ساختن مردم اسماعلیه با همه اقوام بغلان مثل برادران پشتون دند اندرآب کرم علی تاتار سالنگی پنج قوم نهرین برکه گجر کندزی سمنگانی پروانی پنجشیری خلاصه همه مردم به خاطر حاکمیت داشتن حیف میل کردن همه داراهی های عامه بغلان و خریدن هزاران گاو گوسفند مرغ اسپ سک مرکب قاتر از خارج و داخل کشور برای خود پسران فاشیزم و دیوانه اش وهمهً اقاریب نزدیکش که هنوز از ثمره ظلمش صدها شهید معلول معیوب که از ثمرهً حاکمیتش در محلات نیکپی موجود است بعد از سقوط طالبان سید جعفر پسر ارشد ش یک عدهً از جماعت مارا به خاطردو باره به قدرت رسیدنشان در ولایت بغلان در مقابل دولت موقت در سال 2000 در پلخمری قربانی ساخت خلاصهٌ کلام نهایت چیزهای زیادی است راجع به جنایات سید منصور فعلاً همین کفایت .یارزنده و صحبت باقی. تشکر از آزاد اندیشان

  • این هم درمورد جناب ممدوالحاج سید منصورنادری کیانی بسیار اندک است دوستان تاهنوز این مریدکش نمی دادن که بادارش چی گل های دیگه ره به او داده ای خوسرفلم اس شهکاری های بادارد به مردم اشکار می شه انشا الله بزود ترین فرصت پرده ازروی کارکردهایش برداشته ویکایک برای مردم هویدا خواهد شد چرا ازاین کارها خوشت نمی اید این هاهم حقیقت است مریدک بی حقل وکودن جای افسوس به این است که نا خداگاه پیر انتخاب کدی ازاین گونه کارهاره خوزیاد کده قتل تجاوز عصب اموال مردم به زور وشد.... ای خوهیچ است دراین اواخر سروکلیش در پارلمان پیدا نیست نی که همرای سگ هایش به میدان سگ جنگی هوا خوری می کنه به بهانی مریضی نکنه بی چاره خوبی سواد است درپارلمان نیش خند ولاشوه مجبرو شیر غلط بزنه هیچ عیبی نیست به شخصی که خوده رهبری مذهبی می خوانه درحالیکه هیچ کس ازپوستی نویش خبر نداره ای خوسری زلفش است پسرک کوچولو.

  • توبی منطق ونادان اگرنباشی انسان که اشرف مخلوقات است هیچ گاهی به سگ تشبی نمی کنی بی فرهنگی غالام خودفروش که خود را درمقابل پول فروختی وهیچ ارزشی به خودودیگران قال نیست بدان که روزی برسد که سیاه روی شوی.

    • Ashraf Makhloqat is someone who atleast knows himself, you don’t know yourself. Therefore, you can not be Ashraf Makhloqat, because you don’t know its meaning. You just know how to eat and sleep and bark. Sorry i can’t call you Ashraf Makhloqat.1

    • جناب درباری کی را گفتی چی گفتی موثق معلوم نشد دوستان
      علاقه مندان سید منصور مشهور به امریشپوری بعد از این او سید
      گفتن توهین است به خاندان امام لطفا این توهین را نکنید
      با احترام مولا پرست

  • یگانه رهبر و راهنما اسماعیلیان جهان فقط و فقط حاضر امام بوده وهیج شخصی دیگر نمیتواند از نام و سهمت این و آن خود را رهبر این طریقه معرفی نماید چنانکه آقای نادری همواره خود را جلوه داده است. ایشان کدام شخصیت بخصوصی نبوده و یکی از دیگر شخصیت های ملی امروزه این دیار میباشدکه از غربت مردم و فرصت های به نام مذهب استفاده نموده و خود و خاندان خود را از خون مردم امیر ساخت. بنابر اینِِِِ میخواهم که برادرانیکه تا هنوز هم گمان دارند که ایشان( نادری ها) در قدم اول اسماعیلیه هستند از خواب غفلت بیدار شوند چون ضرور نیست پسر هم نیت پدر باشد. چنانچه پدر نادری قبل از رحلت خود فرموده بود ایشان مطیقن است که پسران وی نام خانواده را توسط سوه استفاده از عزت و نامی که از خدمات دلسوزانه شخص شان به میراث گرفته اند بدنام و از میان خواهند برد که آغاز آن از همین تجمع 5 سرطان آغاز شد. زمانیکه هدایت مولای زمان برای ایشان و جماعت ابلاغ هم گردید باز هم دست از سر کشی نگرفته و جماعت کور ما(آنانیکه رفته بودند ) را برده و به چند میلیون دالر فروختند وبعدا راهی خارج برای مصرفش رفتند و عین زمان پسرانشان در کمپاین های داکتر عبدالله و اشرف غنی شامل شده و پول های دیگری از آن نام در جیب های خود ریختند که باید ثابت کننده تجارت ایشان باشدبرای اشخاصیکه حد اقل شعور در سردارند. کسانیکه از خدمات شان به افتخار یاد میکنند فقط دلالان و شریکان وی نبوده چون دزدی بعد از دزدی گندم بوجی را نبرد. امیدوارم روزی فرا رسد که اسمعیلیان اساس طریقه خویش را درک کنند که فقط فرمانبرداری از فرامین مولا بوده و دیگر در دستان چند اشخاصی مرتد (خویش را پسر کاکا آغا خان و وارث ایشان در افغانستان معرفی کرده اند) خود و فرزندان خویش را به معرض فروش نگذارند.

    • Sayed Mansoor Naderi is a devoted Murid of the IMAM Of The Time, but it is you stupid opportunists who try to mislead some people. For more info go to the following sites inorder not to decieve yourself and others anymore.1
      Khurasan.net, farhangistan.net, hujat.net, afghanismailia.com, Khaama.com and you just google his name and soon you will find out that you have been wrong. So far i know you guys do not want to face the truth, otherwise it is easy to find the truth if someone has atleast a little bit of conscience.1

    • آقای عبدل!ازینکه نافهمیده از یک انسان که دستهایش تا مرفق بخون مردم بیچاره و بینوای این دیار آغشته است به دفاع پرداخته ای یاخود آگاه ونا خود آگاه دردام پیری- مریدی او اسیر شده ای قابل ترحم میباشی. سایت های را که بر شمردۀ پیر بیسواد تان که حتا به زبان مادری خود اظهار عجز میکند، ابتکار او نیست بلکه عدۀ را اجیر کرده است تا مطالب نامتجانس و نا مفهوم را به نام او بنویسند تا شما وامثال شما بیش از پیش به دام استثمار و استحمار مذهبی او بیفتید. اینکه اورا مرید صدیق امام زمان نامیده اید ناشی ازحماقت یا ایمان کور و کورانۀ فاقد عقل و خرد تان است.زیرا مرید امام اسماعیلی کسی است که از اوامر و احکامش اطاعت کند. درینجا صرف به دو مثال بسنده میکنم البته بعداً مفصل صحبت خواهم کرد.امام اسماعیلی پیروان خودرا از دخالت در بازیهای کثیف سیاسی و دسته بندی های پلید نظامی اکیداً منع داشته است. سید منصور نیرو، انرجی و پوتانسیال مردم بدبخت اسماعیلیه را در خدمت رژِیم مزدورقرارداد و در ازاء این خدمت گذاری دولت دست نشانده تاسیس فرقۀ (80) را به او منظورداشت و به اتکاء نیروی نظامی این فرقه وی ناراضایان کیش خودرا یکی پس از دیگری ترور کرد.(بعداً نام های آنان ذکر میشود)دومی تاسیس حزب سیاسی...بود که میخواست ازانطریق در بین جوامع افغانی به موقف و پرستیژ نایل آید. آیااین عدم تبعیت اورا از دستور امام چگونه توجیه مینمایی. حضرت امام علی فرموده است که روی دیگر دین عقل است، اقای محترم ما در عصر ترقیات عجیب و محیر العقول علمی قرار داریم، اگر بازهم به عقل خود مراجعه نکنیم واز احساسات و امیال خود کار بگیریم و پشت هر قلدر و قداره بند به نام پیشوا و قاید و پیر استاده شویم فاتحۀ مارا باید خواند ودر عزای ما باید ماتم گرفت.بقول یک شاعر مردمی از پیروان موصوف:مرید از پیر گمراه پیر شان گمراه تر از آنها عجب کین خلق را او راهنما بود است دانستم. یار زنده صحبت باقی.

    • Gul Ahmad as i have mentioned before that if someone has atleast alittle bit of conscience, can not ignore the fact , but it seems you don’t have that. poor guy. If there was not Ferqa 80, today your wife, daugter and mother would be in Saudi Ariba and other Arab countries for sale . Most probably you, your brother or your relatives did their military services in Ferqa 80, but now that nobody can see your face and nobody knows your real name unconsciencely you try to ignore the fact. But don’t worry it is you and your group who unconsciencely ignores the fact, not all the people. what is the difference between you and a donkey when you blindly try to ignore the truth? Try to prove that milk is black for the rest of your life. Your group is very well known to the people and if you think you decieve the people, it is your BIG MISTAKE. 1

    • مستر عبدل! اگر اجیر نشده باشی ویا عضو خانواده سید منصور نباشی خودت در اشتباه بزرگ هستی، نه ما. بزعم و پندار شما اینکه اگر فرقۀ 80 یا این پاسدران ناموس ما نمی بود چنین میشد و چنان. سپاس و شکر خدایرا که در طول 20 سال حاکمیت این پاسداران ناموس جماعت ابداً موردی پیش نیامد که رهین لطف آن قرار میگرفتیم و اصلاً ضرورتی به برخورد با این پاسداران ناموس احساس نشد.اما سوء ظن شما در مورد ارتباط من با افراد و گروهای معلو م الحال و غیر شعوری چشم پوشی از حقیقت و نیز چه تفاوتی بین ما و "دانکی" خواهد بود؟ ونیز سیاه وسفید بودن شیر فکر میکنم این سخنان بیشتر گویای حال خود تان است، تا ما، زیرا دانسته یا نادانسته بکسی سواری میدهید که حتا گرفتن نام آن مایۀ شرمساری وخجالت است. باید بگویم در نوشته های من ابداً شایبه ای از دروغ، بهتان و تحریک شعوری و غیر شعوری از سوی این آن وجود ندارد، آنچه مینویسم متکی بر معلومات دقیق ووثیق من ازین خانواده است، گرچه اکثریت مردم، مخصوصاً مردم سمت شمال و بویژه مردم نیکپی براین معلومات شریک هستند و لی از ترس تروریست های سید منصور جرأت افشای آنرا ندارند. بهر صورت چون خودت مشتاق " فکت " هستی بیایید یک قسمت بسیار بسیار جزیی جریان پی آمد این پاسداران ناموس جماعت را با زبان "فکت" به خوانش بگیریم:
      وقتی در ماه اگست 1998طالبان به صفحات شمال تعرض کرد، قبل از رسیدن آنان به پلخمری قوای پاسبانان عزت و شرف و ناموس مردم استحکامات وخطوط دفاعی و سنگرهای شکست ناپذیر خویشرا ترک گفته و طالبان بدون کدام مقاومت تمام نقاط سوق الجیشی پلخمری، کیله گی و دوشی را به تصرف در آوردند، دارای و مایملک مردم اسماعیلۀ این ساحات مخصوصاً پلخمری از سوی همسایگانش که منتظر چنین فرصتی بودند ونیز طالبان بغارت رفت. سپس طالبان عازم درۀ کیان مرکز تسخیر ناپذیر سید منصورشدند. سید منصور و خانواده اش توسط هلی کوپتری که احمد شاه مسعود در اختیارش گذاشته بود قبل ازرسیدن طالبان فرار کرد. براستی او که شعار فریبندۀ دفاع از مردم اسماعیلیه را سرداده بود و اگر به آن محق میبود میبایستی درکنار مردمش باقی میماند و سرنوشت خودرا باسرنوشت مردمش پیوند میزد و عملاً به تجربه در می یافت که چگونه مردم نامراد اسماعیلیه قربانی سیاست غلط و بابخردانه و رهبری فاسد او میگردد.آنکس به دعوی خود محق است و می تواند واژۀ بزرگ رهبر را بخود اختصاص دهد که در لحظات غم و اندوه و زمان بحران مردم خودرا تنها نگذارد. اما این جامعه است که باید کفارۀ رهبری بد را بپردازد.
      در کیان عدۀ از را ه های کوه و مخفیگاه ها موفق بفرار شدند، اما تعدادی دیگر بشمول افراد مسن، اطفال وزنان که موفق به فرار نشده بودند، در معرض کشتار طالبان قرار گرفتند. طالبان در سه روز اول به هر جنبندۀ فیر کردند، قرار قول شاهدان عینی عدۀ ازدختران و زنان جوان بی عفت شدند و عدۀ ناشماری از دختران مفقود الاثر. تلفات مردم اسماعیلیه را درکیان بین 350-450 و اسرای آنهارا بین 70- 80 برشمرده اند. سید منصور بخاطر آیندۀ خود ذخیره گاه های بزرگی از سلاح ومهمات مختلف النوع که از باداران شوروی اش در کیله گی بجا مانده بود و نیز مواد سوختی، روغنیات نقلیه و مواد غذایی در درۀ کیان ذخیره کرده بود. همۀ این ذخایر عظیم دست نخورده در تصرف طالبان در آمد.در طی یک هفته 500 نفرمصروف بار کردن " غنیمت اسلامی " بودند، قرار اظهار شاهدان عینی مقدار طلا و یک کانتینر پول افغانی که ماهرانه در زیر زمین جابجا و بالای آن گندم للمی و رشقه کاشته بود با همکاری "کرِنک" کار کشف گردید.این پول بحدی زیاد بود که بالای اسعار خارجی در بازار تبادلۀ اسعار کابل تاثیر کرد و قیمت کلدار پاکستانی را از 600 به 720 افغانی بالا برد.صرافان بوضوح میگفتند که پول بچۀ سید کیان در افزایش قیمت کلدار تاثیر داشته است. قسمتی ازرمه های گوسفند، گاو واسپ ویرا مردم تاتار و حبش و بخشی ازانهارا هم طالبان متصرف شدند. 150 عراده موتر مختلف النوع بشمول موتر ضد مرمی سید منصورو جعفراز جمله غنایمی بود که به تصرف طالبان در آمد. ( هفته نامۀ ضرب مومن مورخ 28 اگست 1998)
      قصر افسانه ای " آشیانۀ عقاب "که به مصرف ملیون ها دالر و عرق ریزی مردم نامراد اسماعیلیه اعمار و حکایتگر آرزوهای بلند پروازانۀ سید منصور ویاد آور خاطرۀ محافل عیش و بزم آرایی او و پسرانش بود، طالبان قشری بدلیل حرام بودن مجسمه در اسلام آنرا منفجر کردند." بار شراب " بسبک امریکایی و اروپایی، حمام سونا که در کاشی کاری و تزیین آن تصویر های برهنۀ دختر و پسر بکار رفته بود، همچنان دیگر آثار قبیحه و علایم شنیعه منجمله عکس های برهنه با دختران و پسران و نیز فیلم های وید یویی سکسی از محافل عیش و سرگرمی ایشان کشف گردید. این آثار و فلم ها بحدی وقیح و بیشرمانه بود که طالبان مخالف هم از نشر و تکثیر آنان احساس خجالت کردند. صرف یک قسمت جزیی آن که عبارت از بوتل های شراب رنگارنگ بود در جریدۀ اردو زبان ضرب مومن مورخ 4اگست 1998 انتشار یافت و درزیر عکس بوتل ها بزبان اردو نوشته شده بود: " افغانستان می آغاخان کی سب سی بری خلیفه سید منصور نادری که محل سی بر آمد هونی والی غیر ملکی شراب کی بوتلین." " بزرگترین خلیفه ( یعنی نماینده) آغاخان در افغانستان سید منصور نادری که از اقامتگاه اش بوتل های شراب ساخت خارج کشف گردید."
      بدین ترتیب عمل وقیح و شرم آور این خانوادۀ روحانی نمای درباری عوام فریب بنام مذهب اسماعیلیه در افغانستان تمام شد.در حالیکه مذهب اسماعیلیه که رعایت وظایف دینی، تقوی فلاح، بهبودی انسان و زندگی صلح آمیز در سرلوحۀ برنامۀ آن قرادارد کجا و این مرجعیت هوسران و فاسد کجا. براستی اگر مردم اسماعیلیه بیطرف میبود، به انتریک های سیاسی و زدو بند های کثیف نظامی ذیدخل نمیبود، آیا باز هم به قتل عام، بی عزتی و بربادی نام وناموس خویش روبرو میشد ند؟ البته که نه. برای اینک طالبان با مردم بیطرف و غیر مسلح هیچ کاری نداشتند و در سراسر درۀ شکاری، و نیز درۀ کالو و سیاسنگ که در مسیر راه طالبان واقع بود به همچو موردی برنمی خوریم. تو خود حدیث مفصل خوان ازین مجمل. ( کارنامه های باقی فرقه ها و جزو تامهایش ونیز شهکارهای ممدوحاند باشد برای بعد.)

    • آقایان عبدل و گل احمد جان؛

      با درود فراوان خواستم به عرض شما برسانم که:

      اگر موافق باشید و بحث و بازگویی از واقعات مربوط به این مضمون را در همین جا خاتمه بدهید، کار نیکی خواهید نمود.

      مبادا هر دو جانب ناخودآگاه صدمه چه بزرگ و یا کوچک به وقار مذهب و اندیشه اسمعیلیان هم کیش خود رسانده و پشیمان شوید. چه آنگاه برای تأسف خوردن دیر شده باشد.

      ممنون هردوی شما!

  • از آنجا که برای مسلمانها معلوم است بلاخص در جامعه شیعه یی بعد از پیامبر، امام رفیع ترین جایگاه در مسلمین داراست. دقیق به یاد دارم زمانیکه روز امامت یا تخت نیشینی امام فرا میرسید در گوشه گوشه اسماعیلیه نشین تا حد توانمندی ها یشان از آن روز بزرگداشت به عمل میامد. در قریه کیان جاییکه سلاله کیانی ها در آن زیست دارند نیز از این روز تجلیل با شکوهی میشد و مقاله های گوناگون پیرامون جایگاه امام در بین جامعه مسلمین خوانده میشد. اما بعدها دیده شد جشن امام و برگزاری آن از یاد جناب سید منصور شد و جایش را جشن عروسی یا تولدی خام مستوره خانم چهارم منصور کیانی گرفت. که برای برگزاری جشن خانمش بیشتر از صد دیگدان در محلی پشت قلعه ساخته شده بود. تا مهمان های بی شماری را پذیرای کند. یک تپه دیکر بنام تپه نشاط که پایه هایش از فلز در چند طبقه ساخته شده بود که گاهگاهی منصور کیانی برای تفریح و خوشگذرانی بدانجا میرفت. اما خوشبختانه از آنجا که سید منصور کیانی بی قراری نخستین برگزاری جشن خانمش را میکشید که در آن قراربود که هزارها نفر دعوت شود. ولی قبل از آنکه دیگ ها بر روی دیگدانها گذاشته شود کیان همچون دیگر گوشه های افغانستان به دست طالب ها تسخیر گردید. همه هست و بود کیان را به آتش کشیدند. از عقاب اهنین گرفته تا محل پذیرای مهانی ها ، تپۀ نشاط ، دفتر( اعمارت ) و همه و همه کاملاً تخریب گردید.

    اگر سلاله کیانی و بلاخص سید منصور کیانی را درست و دقیق واکاوی نمایم در خواهید یافت که خود فرعون و نمرود زمانه اش بوده . از آنجاکه فرعون ادعای خدای کردو خود را خدای برتر خواند. در حالیکه منصور کیانی جش عروسی اش را مقدم تر از جشن امام خواند هم در زبان و هم در عمل.

    فریب و دروغ بزرگ و ترفند های را بین مردم پراگنده میکرد تا مردم را همچون مورچه گان به آب غرق شده ی به نعشِ روی آب محتاج نماید. او باری گفته بود که روزی عقاب آهنینش پرواز خواهد کرد و طالبان را از بغلان گرفته تا قندهار سنگباران خواهد کرد. چون در آنوقت گوشه گوشه افغانستان به دست طالب ها با گذشت هرروز تسخیر میگردید و از این بابت مردم محل نگرانی داشتند و این دل جمی و آرامش خاطر را به مردم داده و خودش که روی چمن ایستاده بود در حالیکه گیاه های زیر پایش را با فشار وارد کردن پاهایش له میکرد گفت روزی طالبان را چنین خواهم کرد و از این ناحیه هیچ تشویشی را به دل راه ندهید. قبل از آنکه کیان به دست طالب ها بیفتد تمام اعضای خانواده اش را از کیان به خارج انتقال داد. زمانیکه کیان را طالبان بدست گرفت منصور کیانی توسط همکاری احمد شاه معسود زریعه چرخ بال به پنچشیر منتقل شد و از مرگ و رسوایی حتمی جان به سلامت برد.

    • شما اگر وجدان دارید باید از اظهارات چنین حرف ها بشرمید, در یک سایت انترنیتی یک دیگر را بی آبرو و بی عزت میسازید. که همه مردم آنرا میخواند و به شما که از آدرس اسماعیلیه صحبت میکنید مورد تمسخر خویش قرار میدهد. در مذهب اسماعیلیه هیچ غیبتی مجاز نیست و خصوصآ در ارتبات یک شخص خوا خوب و یا بد, شما بد گوی کنید.
      لطفآ از گفتگو های بی مورید در مظهر عام جلو گیری نماید. و هیچ یکی تانرا بی آبرو و مسخره نسازید. اگر یک کمی عزت و وقار دارید.

  • افسوس میخورم ازینکه هنوز هم کسانی پیدا میشوند که ازین خانواده با دل وجان دفاع میکنند و چنان کور کورانه به اساس معلومات ناچیز که در مورد این خانواده دارند، عمل میکنند که حتی حاضر نیستند که به سخنان دیگران توجه کنند. ای مریدان حلقه به گوش و ای کسانیکه این خایین را شخصیت روحانی میدانید، چرا ازش نمیپرسید که چرا حمام را در دره کیان که با عکس های سکس مزین شده بود (نشانه هایش هنوز هم باقی است) ساخته بودند و چرا عکس های سکس خود شان را گرفته بودند. اگر باور ندارید بروید از محاسن سفیدان مردم کیان بپرسید که آیا عکس های سکس آقای سید منصور و پسر ارشدش سید جعفر را یکجا با دختران سکس ندیده اند؟ طالبان عکس های سکس آنهارا به هرکه میرسید نشان میداد و طعنه میزدند که وای برحال شما با چنین پیر و رهبر و حق هم با طالبان بود.

    • به ارتباط جنایات بیشمار تفنگ سالار سید منصور، میخواهم چشم دید خودرا از یک جنایت وحشتناک و غیر انسانی او نسبت به یک ملای ساده و بیغرضی بنام ملا خان محمد نقل کنم. با اشغال کابل از سوی تنظیم های اسلام گرا، سید منصور سرپرست خود ساختۀ مردم اسماعیلیه لوای ملیشۀ 26 فرقۀ ملیشۀ 80 خودراظاهراً زیر پوشش نام تامین امنیت مردم اسماعیلیه در ساحۀ تایمنی مستقر ساخت. اما این لوای تامین کنندۀ امنیت مردم بادست باز به دذدی منازل، چوروچپاول و گرفتن پول ازمردم و آزار و اذیت زنان اعم اسماعیلیه و غیر اسماعیلیه پرداختند. در اثر این اعمال نموجه و غیر انسانی مردم اسماعیلیه با طعنه و زخم زبان همسایگان خود مواجه شدند. ملا خان محمد عضو کمیسون سید منصور بود که از بعضی تنازع و قضایای مردم اسماعیلیه وارسی میکرد. او در کمیسون به اعمال غیر انسانی دست اندر کاران لوای مذکور انگشت انتقاد گذاشت که این چگونه تامین امنیت است که حیثیت و آبروی مردم اسماعیلیه را نزد همسایگایش بر بادداه است رفتار تفنگ بدوشان حزب وحدت و نیزپوسته های امنیتی مسعود تا حال چنین دست درازی به جان و مال مردم نکرده است که منسوبین لوای شما میکنند. این گونه سخنان خشم و غضب سردمداران لوا و مخصوصاً معلم یا مولوی میر افغان سمنگانی نمایندۀ تام الاختیار سید منصوررا در کابل بر می انگیزد. فردای آن یعنی 24 جوزای 1372/1993 که ملای موصوف طرف کمیسون روان بود مولوی سمنگانی و بادیگاردهایش اورا در موتر جیپ عسکری خود سوار میکنند وروز بعد آن جسد اورا که بطرز بسیار فجیعی بقتل رسانده بودند ازعقب جماعت خانۀ نخستین دربین خریطه پیدا میکنند. زن وی با دیدن صحنۀ دلخراش قتل شوهرش حالت شوک به او دست داده بی هوش میگردد و بعد ازان او هیچگاه به حالت نورمال دست نیافته وبه مرض اعصاب غیر قابل علاج دچار میگردد. منسوبین جماعت خانۀ نخستین از ترس تفنگ بدوشان سید منصور صدای خودرا بلند کرده نتوانستند. همین قوای حافظ جان و مال مردم در صبحگاه روزی که قوای مسعود میخواست آنهارا از ساحۀ نشیمن مردم دور کند پیش از قوای مسعود مردم محل آنهارا خلع سلاح کرده و افرادبی ایمانی که جز دذدی و دست اندازی به جان و مال مردم بیدفاع دیگر هدفی نداشتند روباه صفتانه فرار نموده و مردم نفسی راحت کشیدند.

    • سید منصور این پیر خود تراش جاهل و فاسد ضمن سر به نیست کردن ده ها ناراضی کیش شخصیت خود، از تبارز شخصیت های مردمی سخت هراس داشت وابداً نمیخواست که در جامعۀ مغبون او کسی دارای وجاهت گردیده و توجه مردم را بخود جلب کند، وجامعه با نظر ارج و احترام به آنان بنگرد. او فقط وفقط تکریم، تقدیس و بزرگ نمایی را مختص خود و مافیای فرزندان و دلقکان بی شخصیت و بلی گوی خود میدانست، ازینرو هرکه در جامعه اش سربالا مینمود، بیرحمانه سر اورا زیر بالش میکرد. یکی ازین قربانیان شخصیت مردمی تورن نور محمد شیبری بود، نور محمد فارغ التحصیل حربی پوهنتون صاحب منصب منظبط و بادسپلینی بود در قطعات عسکری آن ایام خدمت کرد و تا رتبۀ تورنی ارتقایافت. در زمان رژیم کمونستی از خدمت گذاری به رژیم اباورزید ودر زاد گاه خود رفت ودر آنجاجبهۀ مقاومت شیبر را پی ریخت، ودر مقابل تعرض قوای دولتی و نیز تنظیم های نام نهاد اسلامی از مردم خود دفاع خوبی می کرد، برازندگی، مهارت جنگی وسر پرستی خوبی که از خود نشاندادبزودی نام وآوازه اش در سراسر جبهات مرکزی پیچید و بگوش سید منصور خون خوار نیز رسید و لذا تصمیم به نابودی او گرفت، بادی گارد مخصوص خود بنام باز محمد رااز کیان برای کشتن او فرستاد واو هم بیرحمانه نورمحمد را برگبار گلو له بست ودر قبال اعتراض مردم محل گفت که این امر خان آغا صاحب بود.
      شخصیت بارز دومی شاه قدم نیکپی بود. شاه قدم نیز صاحب منصبی بود دارای تحصیل ودر هر ماموریت از خود برازندگی نشاندادونسبت به همنژادان محرومش توجه و علایق خاص داشت ازینرو بین مردم اعم از خودی وبیگانه ازمحبوبت خوبی بر خورداربود. سید منصور کشتن اورا از طریق تروریست هایش نامحتمل می پنداشت لذا پلان دیگری برای او سنجید،کشتن توسط هلیکوپتر. در ماه سپتمبر 1994 شاه قدم را همراه باعدۀ دیگری از شخصیت های مردمی و صاحب منصبان که آنهارا نیز برای مصلحت مرجعیت فاسد خود مفید تصور نمیکرد برای مشوره به کیان احضار کرد. سید جعفر برای عادی جلوه دادن پرواز نیز در هلیکوپتر سوار شد و در آخرین لحظۀ پرواز ببهانۀ کار عاجل یا چیز فراموش شده پایین شد و به پیلوت امر پروازداد، چند دقیقه بعد در آسمان درۀ نیکپی در هلیکوپتر انفجار مدهشی رخداد و همۀ آنان قطعه قطعه شدند.
      شخصیت سومی عبد القیوم نواسۀ آخوند سیاسنگ بود. آنگاهی که تنظیم های اسلام گرا حکومت های محلی را در هزاره جات سقوط دادند وتنظیم ها هر منطقه را تحت کنترول خود در آورده و بالای مردم بیدفاع عسکر ایله جاری، اعاشه و مالیات حواله کردند، قیوم که تا حدی تحصیل داشت و سخن فهم وبا جرأت نیز بود و با استفاده از نام خانوادگی سرپرستی مردم اسماعیلیۀ سیا سنگ را بدوش گرفت وادارۀ خوبی ازخود نشانداد. تازه میرفت تا جای آخوند صافی مرحوم را بگیرد که در اثر توطیۀ ناجوانمردانۀ که از بیرون طرح ریزی شده بود توسط فیضی آمر حزب حرکت منطقه به شهادت رسید.فیضی ارتباط تنگاتنگی با سید منصور داشت و بارها مورد بخشش و عطایای او واقع شده بود. نمایندگانش بارها و بارها در خدمت سید منصور رسیده وجلسات خصوصی و محرمانۀ با آنان داشت. بدیهیست اگر اشارۀ سید منصور در قتل او نمیرفت فیضی ابداً چنین جرأتی نمیکرد و از طرفی قیوم با فیضی و حزب حرکت رفتار بسیار حسنه داشت. بعد ها یکی از جمله کسانیکه در قتل قیوم شرکت داشت به یک همقطار اسماعیلی خود ضمن اظهار تأسف از جوانی قیوم راز دل کرده و گفته بود که تصمیم شخصی فیضی نبود بلکه امر بالایی بود، ودر اثر اصرار آن مرد اشارتاً گفته بود امر سید پیر تان بود دیگر خودت بفهم.

  • سلامهای گرم و مملو از صمیمت خودرا خدمت همهً دوستان هم نظرم عرض بدارم که خوشبختانه بعد از گفتن واقیتها برادران و دوستان ما نیز آگاهی کامل حاصل کردند راجع به جنایات سیدان کیان دو باره مخالفت شانرا نخواهد اظهار داشت تشکر وسپاس از ایشان.

    • Dear all,
      Try your best to learn the ismaili Tariqa and faith then we would know only IMAM is our leader (Danyawi and Batini), it is not good someone says Sayed Mansour is the leader of Afghan Jamahat, he is only the political man and the ismaili faith did not allow someone who use the faith to his benefit, i was also believed that sayed Mansour is our Per, when I study the Tariqa of Ismaili then I know just he is only the political leader. So I am so much happy to know the fact, I did not see one day that sayed masour call the people to read a farman of IMAM for the jamahat and did not see to advice us to learn and pray and follow the ismaili tariqa and faith,

    • آقای خالد!اولاً درک و فهم شمارا از مبادی طریقۀ اسماعیلیه تبریک میگویم. اما باید برایت بگویم که برداشت شما از سید منصور که اورا فرد "سیاسی" یا لیدر سیاسی" تصور نموده اید با واقعیت وفق ندارد. در واقع سید منصور "لیدر سیاسی" نه بلکه "لیدر گنگ" است. زیرا به آن کسی حق ورود به سیاست را باید داد که اولاً او دارای سواد کافی بوده، در پالیتیکس و نظریات سیاسی ـ اجتماعی جهان صاحب نظر و یا لا اقل آشنایی با آن داشته باشد، پیچ و خم هاو ترفند های سیاسی را بداند، تابتواند بمثابۀ یک سیاست مدار مآل اندیش وواقع بین راه معقول را در پیش گرفته ودر موقع لزوم زورق حیات و سلامت جامعۀ خودرا از گرداب هایل به ساحل نجات رهنمون شود. نه اینکه هر گانگستر، اوباش و هرزۀ بیسواد که لسان مادری خودرا درست نمی داند، نه فقط با دهاء و پرنسیپ سیاسی بیگانه است، بلکه ازدرک الفبای سیاسی هم عاجز است،خدمت گذاری با اجانب را سیاست نام نهدو خود را سیاست مدار یا مرد سیاسی بنامد، یا اورا مرد سیاسی اش خوانند.
      به همگان معلوم است که سید منصور در اثرار تکاب جنایات بیشمار، در زمان جمهوری داود خان و رژیم خلقی موقف و موقعیت اجتماعیش به صفر تقرب کرده بود و از موهبت خدمت گذاری به رژیم کمونیستی که به چنین افراد سخت نیازداشت، در ابتدا دارای یک غند قومی ، بعداً لوا و درنهایت فرقه ملیشه ای را صاحب گردید، وبا استفاده از جهالت، ناآگاهی و نیز عجز و درماندگی مردم بینوای اسماعیلیه صاحب دم و دستگاه و موقف اجتماعی شد و به مصداق عامیانه" خدمت گذاری به اجانب و آقایی بر اقارب" رادر عمل پیاده کرد. نارضایتیها که در هر نظام و سیستمی یک امر عادی ونیزنظریات وآراء مخالف یک امر مسلم و قبول شده است ومیتوان آنرا از طریق دیالوگ و تبادل نظر بر طرف ساخت، ولی اوبیرحمانه نا راضیان کیش شخصیت خودرا سر به نیست کرد، باسوادان و تحصیل یافتگان وشخصیت های مردمی جامعۀ خودرا یکی پس از دیگری محوفزیکی نمود،و نیز رقبای سیاسی خود وفرزندان خودرا توسط کمین زدن ها ازبین برد. ودر عرصۀ مذهبی سرپرستی و رهبر دینی جامعۀ اسماعیلیۀ افغانستان را بخود بست. و در نهایت فرار ننگ آور و روباه صفتانه اش را نیز همگان به عین مشاهده کردندکه این سرپرستی که نه درد مذهبی داشت ونه حس مردمی چه مصیبت عظیم وقتل عامی را نسبت به مردم بینوای اسماعیلیه به ارمغان آورد. حال نیز او مانند گاو پیر کنجاره خواب میبیند،میخواهد رویای اتوریتۀ فرقۀ ملیشه ای 80 را از طریق ترویج فرهنگ منحوس گانگستریزم زنده کند، بدین قرار که یک گروپ افراد اوباش، اراذل،ولگرد و آدم کش را پیرامون خودجمع کرده و توسط آنان کسانی را که به خود آگاهی رسیده و قلادۀ پیری نامیمون اورا بدور می اندازند یا به شیادی های او گردن نمی نهند ویا هم از دادن باج وخراج سنتی ابامیورزند،آنهارا توسط اوباشان خود تهدید، تخویف و مرعوب ساخته و اگر این طرح شیطانی موثر واقع نشد، به آنها دسیسه ساخته و دوسیه ترتیب داده به ادارات فاسد دولتی که با آنهازدو بند دارد، معرفی وموجب پریشانی و سرگردانی و مصارف هنگفت پولی آنان میگردند، واگر موضوع به محکمه کشید یکعده افراد شرف باخته یعنی به اصطلاح عوام " قرآن خور " دارد که به کلا م الله مجید سوگند یاد کرده فرد بیچاره را عبرت دیگران میسازد.
      سید منصور را" لیدر سیاسی "خواندن خطا است، او یک عوام فریب است، یک دیماگوگ است، یگانه هنر او شارلاتانی، دروغ و ترفند بازی است، ساحت عقلانی، علم ودانش، بینش و خِبرگی او تحت صفر قرار دارد، پارلمان که عرصۀ تبارز شخصیت و ارایۀ نظریات معقول و سازنده است،وی در تمام دورۀ گذشتۀ پارلمان بجز از دست بالا کردن برای رای گیری دیگرجزیی ترین سخن و حرفی از ا ونه کسی شنید ونه کسی دید. در حقیقت بین او و مجسمه هیچ فرقی نبود. ننگ باد براین وکیلی ووکالت بازی. ولی مانند دهها دکتاتور و خود کامه های سفاک که زنگ زوال ایشان بصدا در آمده امابرای بقای شان تلاش مذبوحانه میورزند، او نیزبرای حفظ سلطۀ خودکامه اش مفتضحانه تقلا دارد، غافل ازینکه چرخ تاریخ به عقب بر نمیگردد، دیگر مزخرفات وتزویرهایش که در گذشته بخورد مردم ناآگاه میداد و آنان نیز چون کودکان که اسباب بازی را می پذیرفتند آنرا می پذیرفتند ، دیگرکهنه شده و خریدار ندارد. زیرا ساینس و تکنالوژی پرده های اوهام و خرافات رااز جلو چشم مردم برداشته و مخصوصاً نسل جوان هر روز از طریق انترنیت، فیس بوک و تویتر مردم خود را با دانش روز و واقعیتهای زمان و جهان معاصرآگاه و آشنا میسازند. و این خود نویدی است برای مردم زجر کشیده ونامراد ما که زمان سرنگون شدن خود کامگان و تزویر گران روحانی نمایی متقلب به زباله دانی تاریخ دور نخواهد بود.

    • دوستان عزیز
      بس است به لیاظ خدا
      ماوشمادرتمام30 دهه دیدیم که هرکی قدرت بدست آورد ظلم کرد که ازمجاهدین برحق شروع الی کسانیکه ازخدامنکربودند
      وتاحالی هم همین جنایت کاران برسرقدرت بوده وحکمرانی دارند وجالب اینجاست که دراین عصرجدید آنها پشتیبانی بین المللی را هم ازآن خود کرده اند.
      شماخودمشاهده میکنید که بحران درافغانستان یک بحران بسیارتاریک ودارای عواقب بسیارخطرناک است
      همه میکوشندتاازیک طریقی بتوانند خودرا به جهان مطرح بسازند تاباشد یک باداری خریدارش پیداشود وگوشه ازملک ویاهم ناموس خودرابرایش دربدل دالروقبول طابعیت بفروش برسانند.به همین گونه همه مسائل روی یک معامله گری صورت میگیرد.درحقیقت استراتیژی دولت درمقابل جامعه جهانی با طالبان فقط درطرزمبارزه تفاوت دارد ودرباطن هردو روی یک مقصد حرکت می نمایند.حکومت ازراه دوستی با ایجاد زمینه فساد اداری واخطلاص میخواهداقتصاد جهان غرب را بخصوص ایالات متحده امریکارا به زانو بنشاند.
      طالبان درظاهربنام تروریزم جنایتکار ودرباطن حامی وفاداربه دولت میخواهند ازراه زور- قتل- جنایت- ترور و وحشت واقسام این گونه حرکات جامعه جهانی را ازجنگ وازایتلاف دربرابرمبارزه با جنایت دلسرد وخسته سازند.وناگفته نباید گذاشت که طالبان درچوکات این استراتیژی مشترک میخواهند به چندین هدف خویش نائل گردند.
      1- به شهرت کشیدن خویش بنام یک ملیت قوی ومبارزومعرفی خویش به عنوان نشل افغان (پشتونها)
      2- بدنام ساختن دین اسلام وروی گرداندن مسلمانان از دین اسلام
      3- نشان دادن قابلیت های رزمی برای بیرون کشیدن سایراقلیت های افغان ازکشور.
      4- ومستعمره ساختن افغانستان به پاکستان
      بلاخره ازشما خواهش بعمل می آوریم تا درجهت جلوگیری ازعواقب بسیارتلخ وتاریک چنین بازی های روباه صفت یکجاویک مشت مستحکم شده خودرا برای یک مبارزه ومقاومت دربرابریک انقلاب چنگیزثانی آماده ساخته دست ازهمچو خصومت های قومی ومذهبی وزبانی کشیده فقط وفقط باتکیه به اراده خداوند متعال داشته فضای صمیمیت را درکانون خویش مساعد و اولاهایمانرا به عنوان نسل آینده با غرور وبا شهامت ومبارز تربیه نموده آماده پیکارباشیم
      امیدوارم ازگفته هایمان آزرده نشده نظرنیک خویش را ارسال نمائید

  • فقط میخواستم به ادامه سخنان برادر مان گل احمد خان چند کلمه ی بنویسم.

    نظر به فسلفه ی دینی مذهب شیعه اثنا عشری و اسماعیلی اطاعت از امام، اطاعت از رسول است و اطاعت از رسول اطاعت از خداوند تبارک وتعالی است. چنانچه خداوند ج در سوره مبارکه نساء آیه 59 میفرماید:

    یا ایها الذین امنوا اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم
    ای كسانی كه ايمان آورده ايد، اطاعت كنيد خدا را و پيامبر خدا و اولی الأمر (صاحبان امر) را

    صاحبان امر جانشینان حضرت محمد (ص) که همان امامان (ع) باشند، هستند.
    اما این پیر مرد (سید منصور) و خانواده اش که لاف رهبری مردم اسماعیلیه افغانستان را میزنند، پس چرا از امام زمان شان اطاعت نمیکنند. آیا آنها از اهمیت اطاعت امام که در بالا ذکر شد آگاهی ندارند؟ یقیناً که دارند ولی به آن عقیده ندارند. آنها نه تنها از علم سیاست بلکه از علم دین هم بکلی بی بهره اند.

    یکی از نمونه های آشکار سرپیچی از اوامر امام توسط این خانواده خصوصاً سید منصور و سید ناصر جمع آوری و مصرف پول زکات مردم اسماعیلیه میباشد. آنها این پول را حیف و میل میکنند و به هوادارانش میگویند که مال واجبات تانرا به امام رسانیدیم. سخنان آقای سید الفت (پسر سید منصور) در یکی از مجالس با دوستان پنجشیری اش دلیل آشکار این ادعاست که گفته بود "تا زمانیکه این هزاره های بی عقل موجود هستند، ما خوار نمیشیم".

    ای کاش جنایات این خانواده فقط به سرپیچی از اموامر امام، کشتار مخالفان و انحصار قدرت سیاسی خلاصه میگردید. این خانواده با شبکه ی که از هوادارانش ایجاد کرده اند از بامیان تا بدخشان بین اسماعیلیان کار میکنند تا ادارات را که امام شان ساخته اند، بدعت خوجه های پاکستان جلوه داده بد نام کنند. تا اندازه ی هم درین پلان شان موفق شده اند. در مورد اینکه آنها از چه نوع برنامه ها و استراتیژی ها درین رابطه بکار میبرند بعداً انشاء الله خواهم نوشت و از دوستان ما که درین مورد اگاهی دارند تقا ضا میکنم که درینجا بنویسند.

    امیدوارم که روزی فرا رسد که همه مان قادر شویم تا دوست و دشمن مانرا بشناسیم.

    • تا وقتی در تابوت منحوس تفنگ سالارِ قسی القلب سید منصور میخ کوبیده نشده تا آنهنگام این جانی بیرحم قربانی میگیردو از ارتکاب جنایت کوتاه نمی آید. چنانچه چندی قبل او دو جوان دیگر را فدای امیال شیطانی خود کرد. یکی حبیب پسر علی جمعه مکی اسبق جماعت خانه حسن صباح است. حبیب ضمن داشتن دوستان زیادی در ادارات عدیدۀ دولتی از خصایل دلیری، جرأت و کار آیی نیز بر خوردار بود، کارنامه های سیاه اورا افشا مینمودو اغلب پلانهای شیطانی اورا خنثی میکرد ، و از دسیسه ها و دوسیه سازیهای عمال و ایادی کثیف او نسبت به آنانیکه که هر روزبه ماهیت پلید او پی برده و ازبند مریدی تهوع آور اوخودرا آزاد میساختند ، جلو گیری میکرد. این جلاد خون آشام دو تروریست حرفوی را برای ازبین بردن او استخدام میکند. شامگاهی که حبیب سوار در موتر شخصی خود بسوی خانه اش در خیرخانه روان بود، در چارراهی سرسبزی از موتر سرخ رنگی که در جناح راستش قرار داشت مورد هدف گلوله قرار میگیرد و مرمی به گلویش اصابت میکند. شخصی بایسکل سواری که در همان مسیر روان بود به کمک او شتافته و به پولیس تیلفون میکند و مشخصات موتر را در اختیار پولیس می گذارد. حبیب را به شفاخانۀ عاجل انتقال میدهند و بنا به توصیۀ داکترها که علاج او در داخل ناممکن است، اورا به آغاخان هاسپیتل در کراچی انتقال میدهند، موصوف از مرگ نجات می یابد ولی فلج میگردد، تا هم اکنون در کراچی تحت مداواست.
      دومی دختر علاو الدین شاه برادر زادۀ سید حسام الدین داماد سید منصور است، او دختر تحصیل یافته، روشنفکر وفعالی بود و عضویت شورای ولایتی ولایت بغلان را داشت، سید منصور وجود اورا در شورای ولایتی چون خاری در چشم خود تصور میکرد،زیرا از بسا زدو بند ها، رازها و سرو کارهای کثیفش آگاه بود، ازینرو اورا در راه حصول چوکی پارلمان مانع خود میپنداشت. همان دو تروریست اجیری که حبیب را هدف قرار داده بود،فردای آن در پلخمری بالای او نیز فیر میکند، دومرمی به شکم و یک مرمی به ستون فقرات او اصابت میکند. اورا به شفاخانۀ جرمن ها در میدان هوایی انتقال میدهد، اوهم ازمرگ نجات می یابد ولی فلج میگردد. تروریست ها در اثر ازدحام و راه بندان موتر را رها کرده و فرار میکنند اما ازسوی پولیس دستگیر و در طی تحقیقات به هردو مورد فیر بالای حبیب و این دختر اقرار میکنند که هردو قضیه تروریستی را به هدایت سید منصور نادری انجام داده اند. چون سراپای نظام کنونی را فساد فراگرفته است لذا دالر های بیشمار سید منصور دهن پولیس و مقامات مربوطه را میبندد و تاحال از محول شدن دوسیه های آنان به محکمه خبری نیست.

    • یک شاعر مردمی متخلص به "دروازی" در حدود هفت سال در جزو تام های فرقۀ 80 سید منصور تا سقوط قول اردوی نمبر 6 او ایفای وظیفه کرد، او شاهد بود که چگونه سید منصور ایندشمن علم و عالم به اتکاء فرقۀ آلوده اش که از برکت نوکری به رژیم کمونیست صاحب شده بود، روشنفکران، تحصیل کردگان، شخصیت های نامدار مردمی ولایت بغلان و نیز سایر ساحات تحت نفوذ عقیدتی خود ساخته اش را بیرحمانه کشت، سر به نیست کرد، کمین زدودر زدو بند های کثیف باباندهای آدم کش معامله نمود ودر خدمت دستگاههای جاسوسی بیگانه کمر بست. موصوف بخش کوچکی ازان جنایات و معامله گری ها را در قالب شعر ساده و عام فهم انشأ داشته است، درین اواخر نسخۀ اشعار وی بدستم افتید و خواستم که علاقمندان این سایت را نیز دران شریک سازم. ابیات چندی ازان شعر درینجا آورده میشود:
      ای سید منصور بگو که شوکت و شانت چه شد ــــــــ قول اردو فرقۀ هشتاد غندِ کیانت چه شد
      میزدی چوب ستـــم بر پیــکر اهـل خـرد ــــــــــــــــ دیو اندر کرسی والی بدورانـت چه شـد
      مزد کار افسرانت جزدوُدشنام چی بود ــــــــــــــــــ مشت و سلیهای آن جاوید بدنامت چه شد
      مال مردم را چپُ راست میزدی در جیب خود ـــــــــ اینقدر گو در دل کوه از طلا، کانت چه شد
      بود مال شخصی ات دیگر کسی حقِ نداشت ـــــــــــ کوهُ صحرا دشتُ وادی جمله در کامت چه شد
      پول نا مشروع ترا کی از کفت بیرون شود ـــــــــــ دذدیُ رشوه گری قاچاق کاروانت چه شد
      درحریم جنگلستان دلقکانت بود پلنگ ـــــــــــــ ضربُ قضیه فکان معراجُ افغانت چه شد (مولوی میر افغان
      درکمینگاه بود نشسته گرگ کفتاران دیگر ــــــــــــ بازک و پاینده و ناظر قربانت چه شد (تروریستان مشهور وی)
      آنکه تورا شهره و مشهور عالم ساختن ــــــــــــــــ حقبین آزاده بود یار نگهبانت چه شد
      در همه جا گفته بودی افتخارم حقبین است ــــــــــــ افتخار و آّبروی مرد میدانت چه شد
      حقبین اندر راه حق، حق با حقبین بود ــــــــــــــــ دُرّه زن بی شخصیت دکتور حیوانت چه شد (داکتر شهاب الدین)
      بیخبر ازوضعُ احوال عطامیر مانده ام ــــــــــــــ هیچ پروانی، بگو اقبال زندانت چه شد (جنرال اقبال شیخمیری)
      یا الهی دیــگری چله نشی داشتی ــــــــــــــــــ تسبیح کذبُ ریا و اشک چشمانت چه شد
      اشک از چشمان تمساح ساریُ جاری چی سود ـــــــ درکمین آهوان رحمان دندانت چه شد
      میل داشتی جانشین ناصر خسرو شوی ـــــــــــــــ میدیدی بالا زحد آن راه عرفانت چه شد
      از حسن ابن صباح کم نمی گفتی خودت ــــــــــــ آن خیال پردازیهای بی برو خامت چه شد
      از جناب خود کُش بیگانه پرور این سوال ــــــــــ دشمنی با پور حیدر(ع) صدقُ ایمانت چه شد
      خود گزیدی حزب سادات بر دفاع خویشتن ـــــــــ از تعصب بر جماعت امرو فرمانت چه شد
      لحظه لحظه خون ناحق است سوالی دیگری ـــــــــ میتوان پرسان زتو قاضی وجدانت چه شد
      آیت الکرسی به حق که خوانده نتوانی درست ــــــــ درردیف فیلسوفان نام و عنوانت چه شد
      با همین دستخوان پهنت خُرد گردیدی چرا ـــــــــ رنگ رنگ ویسکی و ودکا از سر خوانت چه شد
      میزدی لاف دیگر از طالبان گیرم دمار ــــــــــــ جنگ ناکرده گریزان توپ و هاوانت چه شد
      شیر برفی یا عقاب آهنی چادر بودی ــــــــــــــ کمتر از روباه شمارش شیر مردانت چه شد (آشیانۀ عقاب)
      تامنی تپه نشاط و طمطراقت تا بکی ــــــــــــــ هریکی از گوشه ای مدح و غزلخوانت چه شد
      تحصیلُ دانش بدرگاهت حقیر و بی صفت ـــــــــ بیسواد و بی خدا افراد نادانت چه شد
      دلقکان گویند خداوند گاه امام روز گار ــــــــــــ پهلوی فرعون جایت گو که یزدانت چه شد
      مینمودی از غضب یارانت راهستان گور ــــــــ سید مرادُ سید احمد اهل دوستانت چه شد
      ازقفا تیر جفا بر سینۀ قیوم زدی ـــــــــــــــ مرغ وحشت جاگزین بام آشیانت چه شد (قیوم نواسۀ آخوند صافی)
      طرحریزی بر ترور شاه قدم تکرار ها ــــــــ گشت افشا بمبگذاری راز پنهانت چه شد
      خان محمد قاتلش افغانُ دستورش زتو ـــــــــ نابودی اقوام پشتون راه سلطانت چه شد ( راه حضرت سلطان سمنگان)
      برسر دستر خوان خود تور را کردی ترور ـــــــــ هم طبق همسایگی با قوم بغلانت چه شد
      مولاداد آگاه چگونه قتل در فرمان تو ــــــــــــــ زیر پا مشتُ لگد احساس انسانت چه شد
      در سراغ آرزو نورمحمد خان شبر ـــــــــــــ جاهلُ پستُ رذیل خاین وغولانت چه شد
      ناشماری تاختُ تاز های دوران کرده ای ــــــــ رایگان اموال مردم خواجه الوانت چه شد
      شاد میگشتی به حرف دشمن دنیا و دین ــــــــ دلگیر بالا نشین پر شورو پترامت چه شد ( جلیل پر شور)
      حرف حق هرگز بگوشت هیچ ناثیری نداشت ـــــــ تاثیری میداشت اگر آن اکه قربانت چه شد
      درصف تاریخ بنویشتم و ماند یادگار ــــــــــــ الفتُ جاویدُ جعفر، می پرستانت چه شد
      میکند سربازی این دروازی از گفتار خود ـــــــــ میخلد مانند نی خار مغیلانت چه شد
      عرض خلق از ظلم تو در دفتر سیما سمر ـــــــــ از گلوگیرد ترا گوید بدورانت چه شد.

    • گل محمد جان سلام ! این حقیر از نزدیک آقای سید منصور نادری را در مزارشریف دیده ام و حتی در یگان محافلی با ایشان یکجا اشتراک نموده و گوشه نشین همان محفل بوده ام . شاید فرزندان و وابسته گان شان در قسمت رهبری قوتهای نظامی و ملکی اشتباهات و خیانتهای کرده باشند و آنهم شاید است . حکم پایانی را صرف محکمه صادر کرده میتواند که اسناد و شواهد انکار ناپذیر خیانت و جنایت شان وجود فزیکی داشته باشد در غیر صورت این ادعا های شما و آقای دروازی ، بدون بنیاد و اساس حقوقی و قانونی بوده اتهام شفاهیی بیش نیست . منکه در کُل آقای نادری را شخص فاضل و ادیبی یافته ام وامکان آن میرود که در جریان اینهمه جار و جنجالهای نظامی سیاسی سؤتفاهماتی خلق شده باشد که یک موضوع طبعیی است .

      شاید شما و آقای دروازی از جملۀ ناقلین بغلانی باشید که کارکرد های خاندان آقای نادری به خلاف خواست و علاقه شما بوده ، اینهمه واویلای سرسرخود سر داده اید تا قصور و جبران حیثیت نداشته کنید ! خدا میداند .

    • دوست عزیز مزاری جان، نخست باید عرض کنم که با یک نشست و یک وقت نان خوردن از سر خوان آنجناب خایین پیشه نمیشه وی را شناخت. دوست عزیز اگر معلومات داری اگر نداری برایت این میگویم: اگر باور داری اگر نداری جست و جو کن معلومات پیدا کن. بعداً قضاوت کن، پیش داوری کاری خوب نیست!!! گفتنی من اینست: سید منصور یک زن بنام مستوره دارد میدانی وی را چگونه بدست آورده است؟؟؟؟!!! در مورد معلومات پیدا کن!! پسر دیوانه اش سید جاوید به جرم لواطت در کابل گرفتار شد اما با پرداخت پول گزاف از سوی سید منصور پدرش از زندان نجات یافت و موضوع وی از چشم خیره رسانه به دور ماند!!! معلومات پیدا کن!!! دوست عزیز مزاری! در مورد خانم های سید جاوید معلومات داری که کجا است!!! در مورد باز هم معلومات دریافت کن!!! در مورد خانم های سید الفت نادری معلومات داری!!! هرگز که نداری!!! سید جاوید چرا خود کشی کرد در حالیکه خود کشی در اسلام نا جایز است اما این بیچاره گی و ناگزیری است که دست به چنین عمل ناشایست میزند. چرا سید احسام الدین با سید منصور در مخالفت قرار دارد و دلیل چه بوده است؟؟؟ صدها مورد است که ذکر شود اما حال حوصله آن نیست برایت یکه یکه تذکار گردم. موارد ذکر شده را جست و جو کن حقایق آنها و خانواده شان برایت معلوم خواهد شد. یقین کامل دارم اینها انشا الله با گذشت هر روز رسوا می شوند و تشت رسوایی این خانواده از بام شان دارد میفتد. وقتیکه معلومات پیدا کردی گفته های دوستان را تایید خواهید کرد. آنکس که نداندو نداند و نداند و نداند و بازهم نداند == در جهل مرکب ابد الدهر بماند!!!

    • آقای مزاری! اولاً میخواهم اشتباه شمارا در مورد اینکه بنده و آقای دروازی را از جملۀ ناقلین بغلان شمر ده اید، رفع سازم. منظور شما از ناقلین بخوبی قابل درک است، ناقلین کسانی بودند که وزیر محمد گل مومند نایب الحکومۀ تام الاختیار قطغن یک گروه از مردم را که بعداً بنام ناقلین یادگردید از ماورای سرحدات در مناطق حاصلخیز سمت شمال جابجا واین نقل و انتقالات تا دهۀ سی و چهل ادامه یافت. یکی از حامیان سرسخت ناقلین شیر خان مشهور به لوی خان(خان بزرگ) بود که به پاس خدمات ارزندۀ او در امر جابجایی ناقلین، بندر قزل قلعه بنام شیر خان بندر مسما گردید. سید ناصر برادر ارشد سید منصور طرح مواصلت با این خانوادۀ اعیانی راریخت و دختر اورا به زنی گرفت. بدینقرار خطاب ناقلین به این خانواده بیشتر موجه میباشد تا ما. بنده وآقای دروازی از لحاظ نژادی، اتنیکی، قومی، قبیله ای وحتا زبانی با ناقلین مورد ادعای شما از بیخ بن تفاوت داریم. ما منسوب به جامعه او بودیم ولی اعمال ناشایست او مارا بیدار و هوشیار ساخت و نسبت به شما که در یکی دو محفل او بحیث مهمان اشتراک داشتید، معلومات زیادی داریم و با خصوصیات فامیلی و رفتار و روش وی که با بیگانگان و مهمانان چگونه بوده است و باناراضیان کیش عقیدتی اش بر چه منوال ـ که البته اختلاف نظر وآرأ در هر نظام و سیستمی یک امر عام و قبول شده است که میتوان از طریق دیالوک وگفتگو آنرا رفع کرد نه بوسیلۀ کشت و کشتار ـ کاملاً آگاهی داریم. اگر مانند ما ناظر آن صحنه های دلخراش میبودی درانصورت قضاوتت نسبت به او طور دیگری میبود. بهرصورت آقای در وازی همانطوریکه در پایان اشعار طویل خود ابراز داشته در حدود هفت سال درفرقۀ 80 او خدمت کرده و از کلیه دسایس، توطیه ها و جنایات او اطلاع کامل دارد. بدیهی است که در صحنه های چشم دید سوء تفاهم جای ندارد.
      ثانیاًـ اهل خانه نسبت به بیگانه بهتر و خوبتر به راز و رمز خانه آگاه است. بگفتۀ خود آقای دروازی آنچه در اشعار خود بیان داشته از هر مصرع آن سند دارد که اگر روزی خداوند بر حال زار این ملت مظلوم رحم آورد که کدام حکومت عادل و مردمی وملی در رأس امورملت قرارگیرد و محکمۀ عادلانه دایر شود، ناقضین حقوق بشر و تفنگ سالاران که در طی این سه دهه نسبت به مردم بیدفاع این کشور ظلم و جفا کرده اند، در پای میز محکمه کشانده شوند، آنگاه مسلماً " اسناد و شواهد انکار ناپذیر خیانت و جنایت "این آقای فاضل و ادیب نیز نه تنها از سوی دروازی بلکه ازجانب کلیه متضررین و جفادیدگان او بطور فزیکی در محکمه ارایه خواهد شد.
      فکر میکنم منظور شما از اسناد و شواهد انکار ناپذیرمبتنی بر وجود فزیکی همانا فلم های مستندی است که امروز از برکت پیشرفت محیر العقول ساینس و تکنالوژی معاصر توسط تیلفون های دستی یا همراه که مجهز با کامره های کوچک فلمبرداری، ضبط صوت و انترنیت و غیره است که مخفیانه از صحنه های جنایت فلمبرداری میکند، میباشد.مانند فلمی که ازصحنۀ سنگار زن و مرد جوان در دشت ارچی که هشت ماه بعد با انتشار آن در انترنیت مردم جهان وحقوق بشر ازان واقعۀ دلخراش آگاه شدند، البته آن واقعه در طی این هشت ماه بیش از اتهام شفاهی چیز دیگری نبود، ولی با نشر آن در انترنت بنیاد واساس حقوقی و قانونی پیدا کرد، یا تیر باران زنی در استدیوم کابل که بوسیلۀ دختردلیر افغانی مقیم لندن بطور مخفی فلمبرداری و بعداً در انترنیت نشر گردید ولی ده ها واقعۀ دیگر که کسی دران موقع تیلفون همراه نداشت تا فلمبرداری میکرد، مکتوم مانده است، لذانمیتوان مهر اتهام شفاهی بر آنها زد. در مورد سید منصور نیز این موارد مصداق دارد. اما دران ایام چنین تکنالوژی وجودنداشت که ازصحنه های جنایت موصوف فلم مستند تهیه میشد، ولی ویدوهای سکسی جناب فاضل وادیب در دسترس است که وی در حالت نشه ومستی از نابودی ناراضیان کیش عقیدتی خود اظهار تفاخر مینماید و میگوید که "مانند سک کشتم"، اما این وید یوها بحدی مستهجن و زننده است که گمان نکنم مدیریت های سایت ها حاضر به نشر آن شوند. البته نشر وتکثیر آن بطور خصوصی امکان پذیر است که البته در موقعش بطور فزیکی به این کار مبادرت ورزیده خواهد شد.
      در گذشته نیز اسناد و شواهد انکار ناپذیر ازین خانواده تدارک گردیده بود که در اثر فساد اداری، واسطه وواسطه بازی متحقق نگردید. بدین قرار که در اثر عرایض متعدد منوچهر خان پسر کاکای سید منصور که اورابه ناحق به قتل دو جوان بیگناه متهم کرده بود و نیز چور و چپاول خانه و داری اش به مقامات بالای حکومت و شورای ملی با الاثر از طرف صدارت عظما ووزارت داخله هیات باصلاحیتی به نام " هیات بازرسی قضایای سید کیان" تحت ریاست تورن جنرال سعد الله صافی رییس محاکمات دیوان عسکری، فیض محمد خان رییس محاکمات وزارت عدلیه، تاج محمد خان رییس تفتیش وزارت داخله و عدۀ ازمامورین بلند رتبه در ترکیب هیات تعیین گردید. در خلال این تحقیقات بیش از سه هزار نفر برعلیه ایشان شهادت داده و هزار ها اعمال خلاف موازین شریعت اسلامی و ضوابط انسانی و اخلاقی، کشتن مخالفین وناراضیان را به آنان نسبت دادند. این تحقیقات مدت شش ماه در ولسوالی دوشی محل زیست آنان تداوم پیداکرد و بعداً در ولسوالی جبل السراج منتقل گردیدودر نهایت دوسۀ نسبتی آنان بالغ بر شش هزار صفحه شد . در اثر این تحقیقات سید منصور با دوبرادرش نور الدین رونق و قادر خان به اتهام مجرمین اصلی و به تعداد بیست و هشت تن از بزرگان، متنفذین، سرشناسان، پیشکاران و نوکران خاص وی به صفت شریک جرم شناخته شده و مدت دوسال و چهارماه درمحبس بغلان زندانی گردیدند. سید ناصر بخاطر مصؤنیت پارلمانی از پیگرد مصؤن ماند. شمۀ ازجنایات ایشان مانند، زنده سوختاندن، زیر سرگین اسپ گور کردن، غرغره نمودن و ازبالای کوه انداختن وغیره در مطبوعات آزاد آنروزمانند جریدۀ افغان ملت وولس نشرگردید که ازجمله دو قضیۀ آن ذکرمیگردد یکی جوانی ناراضی کیش عقیدتی ایشان بود که هردو کف دست اورا توسط کوبیدن میخ هشت انج در درخت میخکوب وخودش را زنده زنده سوختاند، دیگری شخصی بود بنام صفر سرتیب با چهار پسرش که پسرهایش را در محضر پدرش تیر باران نمود و خود اورا زیر چوب انداخت وسپس به زیر سرگین اسپ دفن نمودو بازهم کشیده وچوب زد ودر مرحلۀ سوم درزیر چوب جانداد. قضیۀ صفر سرتیب بسیار مشهور است وباکمی تحقیق میتوان واقعیت و جزءیات آنرا معلوم کرد. لکن در اثر رشوت های هنگفت و مخصوصاً پادرمیانی شاه ولی خان کاکاه شاه که در اثر تحایف و بخششهای فراوان روابط بسیار حسنه و مودت آمیز با این خانواده داشت، ایشان تحت ضمانت از حبس رها ولی دوسیۀ مربوطۀ ایشان محول محاکمه نگردید. در زمان رژیم جمهوری داودخان دوباره سید منصور باکلیه برادران خود زندانی و در رژیم خلقی تره کی ـ امین سه تن از برادران وی یعنی رونق، قادرو گوهرخان بگمان اغلب ازبین رفتند و سید منصور وسیدناصر پس از تهاجم شوروی و نصب کارمل به اریکۀ قدرت با سپردن تعهد مبنی بر خدمت گذاری ووفاداری به رژیم کمونیست از حبس رها وبه پاس وفاداری و خدمت گذاری صادقانۀ او به رژیم کمونیست سرانجام بتدریج فرقه های 80، 54 سمنگان، 20 نهرین و قول اردوی نمبر 6 به او اعطا شد. البته صعود و سقوط فرقه ها، یکه تازی ها، دستبرد به جان ومال مردم بیدفاع و کمین زدن های فرقه هایش مطلب جداگانۀ را میطلبد.
      اینکه اورا فاضل و ادیب خطاب داشته اید، ما که بجز از سخنان پیش پا افتاده و بازاری دیگر سخنان علمی، ادیبانه وفاضلانۀ اورا ندیده و نه شنیده ایم،نه کدام نوشته و اثر ادیبانه ازاو دیده شده است، بارها مشاهده گردیده که نوشتۀ رابمشکل میتوانست ازروی کاغذ بخواند. در پنج سال شورا بجز از دست بالا کردن برای رای گیری دیگر کلامی از او بمشاهده نرسیده، ریکارد شورا شاهد این گفته است. اگر دسترخوان گستردۀ او تبیین کنندۀ فضل و ادب وی گردد،موضوع دیگری است. امید مراتب فوق اشتباه جناب عالی را رفع کرده باشد.

  • خدایا چنان کن که پایان کار
    تو خوش نود باشیٍ ما رستگار
    خدایا چنان کن سرانجام کار
    که اینها رفتنی باشند و ما ماندگار

    به لب هايم مزن قفل خموشي
    كه در دل قصه اي ناگفته دارم
    زپايم باز كن بند گران را
    كزين سودا دلي آشفته دارم
    بيا اي مرد، اي موجود خودخواه
    بيا بگشاي درهاي قفس را
    اگر عمري به زندانم كشيدي
    رها كن ديگرم اين يك نفس را
    منم آن مرغ، آن مرغي كه ديريست
    به سر انديشه ي پرواز دارم
    سرودم ناله شد در سينه ي تنگ
    به حسرت ها سر آمد روزگارم
    به لب هايم مزن قفل خموشي
    كه من بايد بگويم راز خود را
    به گوش مردم عالم رسانم
    طنين آتش آواز خود را
    بيا بگشاي در تا پر گشايم
    به سوي آسمان روشن شعر
    اگر بگزاريم پرواز كردن
    گلي خواهم شدن در گلشن شعر
    لبم با بوسه ي شيرينش از تو
    تنم با بوي عطرآگينش از تو
    نگاهم با شررهاي نهانش
    دلم با ناله ي خونينش از تو
    ولي اي مرد، اي موجود خودخواه
    مگو ننگ است شعر تو ننگ است
    بر آن شوريده حالان هيچ داني
    فضاي اين قفس تنگ است تنگ است
    مگو شعر تو سرتاپا گنه بود
    از اين ننگ و گنه پيمانه اي ده
    بهشت و حور و آب كوثر از تو
    مرا در قعر دوزخ خانه اي ده
    كتابي، خلوتي، شعري، سكوتي
    مرا مستي و سكر زندگاني است
    چه غم گر در بهشتي ره ندارم
    كه در قلبم بهشتي جاوداني است

  • دوستان نهایت عزیز!
    میخواهم به کسانیکه سید منصور تقلب کار را به خود رهبرخطاب میکند یاد آور شوم که لطفآ از خواب زمستانی بیدار شده حقیقت را درک کنید و خود را از دست این فریب کار خدا ناترس نجات بدهید که این مرد رهبر نه بلکه دشمن شما هست شما دوستان را در تاریکی نگاه کرده است که میخواهد استفاده سیاسی نماید وبس و تا هنوز به غیر از بد نامی و دشمنی کدام کار دیکری نکرده لطفآ هوشیار باشد.
    برادر شما خان

    • سلام و احترامات بتمامی دوستان وباسپاس از کابل پرس? که هوچوزمینه را برای عزیزان ما اماده ساخته!
      خداوند را سپاس گذاریم که جوانان بادرک ومردم دوست هنوزهم درمیان ماست
      که برای خدمت به مردم از هیچ نوع فداکاری درهرزمان ومکان دریغ نورزیده صدای آزادی هم دلی وبرادری را بلند کرده و پرده را از کارهای فاسد وخودخواهانه سید منصور وهمراهانش برداشته تاباشد دست های کثیف وبخون ترشده ملت مان دیگرتوان انرانداشته باشد که به ظلم وستم ناروا دست یابند .
      نوشتن اعمال جنایت کارانه سیدمنصورکاری مبرم و ضروری ست تاهمه مان از جفای که درحق مردم مظلوم مان انجام داده باخبرشویم.
      اکنون دیگرزمان ان نیست که هرچی خواست ان فرصت طلبان وخون خوران تاریخ باشد ان شود.
      زنده باد آزادی ، برادری و هم دلی نابود باد ظلم وستم انسان بر انسان .
      تشکر

    • خر سواری سید

      منصور نادری

      اگرگویم کسی را نیست باور

      خان آغا دم سوارِ ده هزارخر

      نشسته برسرخر پاد شاه وار

      درین عصر اتوم و کمپیوتر

      بفرمانش خران از دور و نزدیک

      زکاه و جو ایشان صرفة زر

      شب و روز استاده در زیر پالان

      خرماچه، خرتایه ، خر نر

      چنان غوغا کنان خر از خری خود

      که از صوت الحماران میشوی کر

      هنر را بین که ازخر استفاده

      زحیرت دست دندان کرده هتلر

      کند تسخیر چون چنگیزبغداد

      گذر دارد ازین وادی سکندر

      فدایت ای سید منصور کیان

      بتاریخ کم نظیری ای هنر ور

      به معراج و فرامرزو میرافغان

      شیاطین را توی استاد و رهبر

      بکن داد و دهش تا میتوانی

      که زر ریزد ترا از بام از در

      شب و روزت الهی کم مبادا

      زعیش باده نوشی رقص دختر

      بجاکردی تو این حرف بزرگان

      احمق تاهست مفلسش نماند در

      امید وارم که این خرموره را تو

      کنی در بازوی آغای جعفر

      که او پالان کند خر را سراز نو

      روان باشد همین آبی درین جر

    • اخیراْ یک دوست خوب یک شماره نشریۀ انجمن جوانان پیشگام اسماعیلیه را در اختیارم گذاشت، و دران گوشۀ از جنایات بی شمار خاندان نادری مخصوصاً سید منصور و پسرانش مانند قتل، غارت، دذدی، تعرض به ناموس مردم بیچاره و بیدفاع مستند به قید تحریر در آمده است. درینجا بخشی مختصری از آن نقل میشود: این خاندان خونخوار وظالم و جابر با پوشیدن لباس مقدس روحانیت بخاطر فریب مردم عوام، در حالیکه اصلاً بوی از روحانیت نبرده بود، خودرا مُکی و سرپرست فرقۀ اسماعیلیۀ افغانستان قلمداد کردند ولی کردار وعمل اصلی ایشان خلاف ادعای ظاهری وریا کارانۀ ایشان بود، زیرا همه شاهد بودند که این خانوادۀ روحانی نما جبهات جنگ ونفاق را گاهی بنام ملت و گاهی بنام منطقه و زمانی تحت نام مذهب ونیز به بهانه های مختلف داغ نگاه داشتند، تا توانستند کشتند، چور و چپاول کردند و به انواع مکر و حیل دارای مردم وملت را غارت و غصب کردند. از پولهای غارت کرده بنام اولاد های خود بلدنگ، سرای، مارکیت و دکان ساختند که در ابتدا بنام اشخاص عادی مسما و بعداً روشن میشد که تعمیر وبلدنگ از خود این خاندان است. چور وچپاول ایشان نه تنها به مردم اسماعیلی بلکه به تمامی باشندگان این دیار بخوبی معلوم است.
      ایشان نه تنها به مردم اسماعیلیه که ادعای سرپرستی ایشانرا داشت کوچکترین خدمتی درجهت خودآگاهی و تحصیل دینی و دنیای شان نکرد بلکه برعکس، آن عده از افراد و اشخاص چیز فهم و فهمیدۀ اسماعیلی را که براعمال و رفتار مغایر دینی و انسانی ایشان گاه گاهی انتقاد میکردند یا زبان به نصیحت می کشودند، یا سر تسلیم فرود نمی آوردند و یا هم وجود آنانرا برای مصلحت خانواده وآیندۀ پسران خود درد سر تلقی میکرد بگونه های مختلف صدای آنهارا برای همیش خاموش می ساخت و عبرت دیگران میکرد. اسامی برخی ازان جان باختگان اسماعیلی و غیر اسماعیلی را که سید منصور به طرق گوناگون از سر راه خود دور کرد قرار ذیل اند:
      1 ـ نور محمد خان قوماندان جمعیت اسلامی ولسوالی شیبر
      2ــ تورن میر احمد قوماندان غند توپچی فرقۀ 80 همراه با ملا دلجم توسط انجینر معراج فرد خاص ومعتمد سید منصور و بازک مزاری تروریست معروف اوکشته شدند.
      3 ـ ارباب محمد یوسف که اورا در کیان به قتل رساند.
      4 ـ فضل احمد و خلیفه صفر چون این هردو شاهد قتل ارباب محمد یوسف بود ند لذا توسط سید مراد رییس ار کان فرقۀ خود این دو را در لر با بهجی ازبین برد.
      5 ـ سید مراد( رییس ارکان) وعلی خان را که عازم سمنگان بودند در رباطک توسط کمین به قتل رساند. این دو از جملۀ قهرمانان فرقه بودند وسید منصور پیروزی های خودرامدیون این دوتن میدانست ورنه در ابتدا با ضربت های قوم کرم علی، تاتار و مردم دند غوری وبغلان ها ازبین میرفت و قد راست نمیکرد.
      6 ـ آمر رسول ازحزب اسلامی و معاون امنیتی آن حزب.
      7 ـ رییس دستگیر از قندوز.
      8 ـ سخی مرجان.
      9 ـ نور جان کوچی صاحب منصب پولیس.
      10 ـ مولاداد آگاه اورا در زمان جنگ شورای نظار کشت.
      11 ـ قوماندان رحیم اندرآبی اورا در سر پل دوشی ازبین برد.
      12 ـ قوماندان غیور بغلانی.
      13 ـ فخر الدین خان از دوستی ها.
      14 ـ سر پژه از دوستی ها.
      15 ـ قوماندان شاد محمد.
      16 ـ حاجی محمد نواب قوماندان پولیس بغلان.
      17 ـ قوماندان تور از بغلان ها.
      18 ـ قوماندان نثار واژک وبرادرش.
      19 ـ محبت الله.
      20 ـ نور الله
      21 ـ محمد ابراهیم آرزو و پسرش.
      22 ـ سید احمد برخوردار استاد فاکولتۀ حقوق و برادرش.
      23 ـ شاه قدم " نیکپی " صاحب منصب معروف و قوم دوست.
      24 ـ قباد جنگی
      و ده ها شهید دیگر که در شماره های بعدی نشریه اسامی آنان ذکر خواهد شد. نا گفته نباید گذاشت که سید منصور این رهبر خود تراش فضیلت کش و رذیلت پرور افرادی تربیت کرده بود عین رذایل که نه به خدا باور داشتند ونه به انسانیت احترام و اغلب آدم کشی های او توسط آنان صورت میگرفت. از جمله میتوان ازینها نام برد: امیر شاه رییس خاد بغلان که برای ازبین بردن آدم های شریف هر روز پلان تازه طرح میکرد. قوماندان امر علی قوماندان غند 513، قوماندان پهلوان، قوماندان بهمن رییس ارکان در یکی از کندک های توپچی از مردم خان آباد، باز محمد مزاری مشهور به بازک کور،گل احمد خان آبادی، معلم یا مولوی میر افغان سمنگانی، داد علی نیرو که بعداً سخنگوی خان آغا مقررشد ودر اثر مشروب خوری مفرط پدرود حیات گفت و چندتن آدم کش وتروریست دیگرکه بعداً معرفی خواهند شد.

    • کی تواند خر، سوار خر شود
      گرد شود هم، بیشک نرخر شود

      خرکه بالای خری گردد سوار
      کی تواند گفت او را شهسوار

    • کتابخانۀ سید منصور:تقریباً در اواخر سالهای حاکمیت داکتر نجیب سید منصور توسط یک تاجر افغانی که شریک بزینیس او بود یک تعداد کتاب فارسی چاپ ایران را بمنظور استفادۀ طبقۀ باسواد اسماعیلیه تورید کرد.اما قبل ازینکه مورد استفادۀ طبقۀ باسواد اسماعیلی قرار گیرد، یکتعداد کتب معتبر و مفید آن مورد دستبرد این و آن قرار گرفت و در بازار سیاه قاچاق گردید.بقیۀ آن قبل از اشغال کابل از سوی احزاب اسلامی به پلخمری انتقال یافت.چون مدیریت سالم در راس آن نبودواز طرفی هم کسی با روش کتابداری آشنا نه و بالاتر ازهمه فساد اداریی که وجود داشت،در مجموع همه نتوانست ازان کمال استفاده را نماید، یکتعداد آن به یغما رفت، باقیماندۀ آن وقتی طالبان پلخمری را به تصرف در آوردند،از سوی آنان نابود گردید.گرچه در دوران کنونی ایجاد کتابخانه مشکلات سابق را ندارد و با یک مقدار پول یک محل نسبتاً مناسب و یکی دونفر کتابدار و اداره چی باسواد این مأمول تحقق مییابد. بآنهم ایجاد کتابخانه یک عمل نیک و خیر است که در امر ارتقاء اندوختۀ علمی وفرهنگی جامعه می افزاید وفی ذاته قابل تقدیر است.و هرکه یک قدمی در امر اعتلا و پویایی فرهنگ ودانش انسانی بردارد قدم او سزاوار ارج وتحسین است.

      اما برخی چیز ها است که به شرایط عینی وذهنی نیازداردکتابخانه ازان جمله است. وقتی در جامعه شرایط صلح آمیز بر قرار باشد، طبقۀ باسواد وقشر روشنفکر جامعه که مراجعین اصلی کتابخانه را تشکیل میدهند، تامین جانی داشته و از تشوشات فکری و دماغی فارغ باشند میتوانند عطش فکری و ذهنی خودرا از طریق کتابخانه مر فوع سازند. اگر در جامعه شرایط جنگی نافذ باشد، هرج و مرج و نا امنی مردم را تهدید نماید، افراد وآحاد جامعه بخصوص طبقۀ باسواد، معلمین و استادانش در گوشه و کنارسرک مصروف تیل فروشی باشند و به مشکل لقمۀ نانی بخور و نمیر برای اهل و عیالش بدست بیاورند،درانصورت اولویت زندگی اورا تامین جانی خود و خانواده اش و سیر نمودن شکم آنان احتوا میکند، لذا مطالعه و کتابخوانی به محاق فراموشی سپرده میشود. طبقۀ تفنگ بدوش که از دهن تفنگ نان میخورن، اصلاً به مطالعه و سرگرمی فکر و ذهن ضرورت ندارد او مترصد شکار است که چگونه و به چه طریق شکار خودرا بدست آرد. کتابخانۀ سید منصور در چنین شرایطی شکل گرفت که نه در کابل صلح و امنیت کامل برقرار بود و نه در پلخمری.

      ولی آنچه برای جامعۀ اسماعیلیۀ افغانستان بنیادی تلقی می گردید، وامروز هم بنیادی تلقی میگردد،ایجاد مکتب و مدرسه که محل آموزش علم و آگاهی ومحل ایجاد تفکر سالم است، میباشد. چه، کسب علم ودانش متضمن قانو ن مندی انسان است، و سکون تخدیر کنندۀ مادی و معنوی را میزداید، رسالت انسانی و تعهد به ادای مکلفیت و انجام وظیفه را به افراد جامعه موجب میگردد،این خانواده درین راستا کوچکترین اقدامی نکردبلکه از ایجاد مکتب و مدرسه عمداً کوتاهی ورزید و اصلاً مجال تفکر درین راستارا بکسی نداد، و نگذاشت که آحاد جامعه از اسارت فکری رهایی یابند. در حالیکه پدرش در طی نیم قرن حاکمیت مطلق العنانی خود از موقف بسیار بالایی نزد دربار، حکومت ورجال بلند مرتبت دولتی بر خوردار بود تا آنجا که بقول خودش ظاهر شاه اورا پیر تمام افغانستان خطاب میکرد، برادر بزرگش سید ناصر دوبار در شورا راه یافت وبار دوم به معینیت دوم شورارسید ،سید منصور در طول اقتدار نظامی و سیاسی خود همطراز با کارمل وداکتر نجیب صلاحیت داشت، از نقطۀ نظر مالی پول سرشار در نزدش بودونیز نیروی کافی انسانی که اگر در روز امر میشد آنها شب هم کار میکردند.می توانست ده ها مکتب، مدرسه، لیسه وحتا دانشگاه ونیز کلینیک و شفاخانه دردره کیان، درۀ نیکپی، دوشی، پلخمری، بغلان، سمنگان، مزار شریف و غیره جاها نه برای دیگران بلکه برای مریدان خود بسازد وافتخاری از علم پروری ودانش دوستی خودبیادگار بگذارد.

      البته دلیلش این بود که علم ودانش مظهرو سمبول تکامل جامعه است و عالم کسیست که علم را در خدمت جامعه در می آورد و جامعه را به خود شناسی و خود آگاهی دینی و دنیوی میرساند، پس علم و عالم سمبول ترقی وتکامل اند.بنابراین این خانواده از بدو قدرت گیری سعی و تلاشش در ین راستا متمرکز بوده است که جامعۀ ایجاد شده اش به حالت نا آگاهی و بیخبری مطلق محفوظ و بسته بمانند و جز با سنت های خرافی به چیز دیگری احساس و تمایل پیدا نکنند، در غیر آن جامعۀ که آغوشش جایگاه پرورش مغز های درخشان و اندیشه های باز باشد، آن جامعه صاحب شخصیت اجتماعی میگردد. لذا چنین جامعۀ به سادگی مورد استثمار قرار نگرفته ونیروی آن در خدمت این و آن در نمی آید وبردۀ امیال و ارادۀ دیگران نمی شود.از همین رو بود که این خانواده رکن اساسی سیاست خویشرابر دانش زدایی گذاشته بودوتا هم اکنون همان سیاست ضد مکتب و مدرسه وضد علم و عالم را پیگیری میکنند. اکثریت مردم منطقه شاهد هستندکه این خانواده درطی دوران اقتدار نظامی یکتعداد از افراد تحصیل کرده و تعلیم دیده را که آنها با قبولی انواع مشکلات و به نحوی از انحا به کسب دانش نایل آمده بودند، ترور گردیدند،نابود شدندویابا مجبور سازی پدرانش رسماً با سنت منحوس ونا انسانی " عاق " روبرو گردیدند.

    • سید جعفرنادری:
      جعفر در سن یازده سالگی به بریتانیا رفت و شامل مکتب بلو کوت در برمنگهام شد. یکنیم سال بعد وی عازم ایالت متحدۀ امریکا گردیده وبه مکتب ابتدایی به نام هیرام دبلیو داد پیوست سپس در مکتب عالی سَوت ماون تین در شهر آلین تاون پنسلوانیا شامل گردید. موصوف به علل عدم مراعات مقررات انظباطی شانزده بار از مکتب اخراج گردید. او به دار ودستۀ گنگ یعنی موتور سایکل سواران محلی پیوست و از طریق کار کردن در یک رستورانت به نام مکدو نالد زندگی خود را اداره میکرد. او دلباختۀ موسیقی هیوی میتل و راک ایند رول بود. (مجلۀ دورانی سروی آسیایی میانه صفحات 379 ـ 392 شماره 12 سال 1993 و چگونه یک جوان آلین تاون قوماندان فرقۀ عسکری افغان و یک جنگ سالار گردید مجلۀ لایف صفحات 121 ـ 125می 1992) جعفر با این سوابق و زمینه تحصیلی تازه پا به سن 22 ـ 23سالگی عمر خود نهاده بود که به رتبۀ جنرالی نایل آمد. رتبۀ که در حالت عادی یک افسر نظامی تحصیل کرده ـ نه ماشینی ـ پس از بیست و شش سال خدمت آنهم در صورت داشتن سوانح خوب به آن نایل می آید. جعفر در حالت غیر نارمل ( معتاد ) از محیط فاسد غرب به آغوش فاسد تر یعنی خانوادۀ نادری بر گشت. بزودی این جوان لا ابالی وهوسران محیط جدیدرا جولانگۀ ارضای هوس های سیر ناشنیدنی خود یافت،و به اتکاء قدرت پدرزیاده روی های نسبت به ناموس مردم بید فاع اسماعیلیه و غیر اسماعیلیه نمود که نمی توان حدو حصری برآن قایل شد و درین راستا روی پدر و کاکا را سفید کرد.

      برای ارضای غرایز حیوانی این جوانک لا ابالی گروپی از دلال ها ودلاله ها (بیش از صد تن ) تحت سر پرستی محمد حکیم مشهور به ضربه که نزد تمامی مردم محل و پلخمری چهرۀشناخته شده است توظیف و مصروف شناسایی دختران نوبالغ و حسین بودند که آنهارا بنا به ضرب المثل احمقانۀ " امر پیر، قضای مرید" به رضا به آغوش بادار می انداختند، یا بهانه های مختلف را نسبت به دختران ساده و عامی بکار گرفته و در صورت عدم رضایت و کار گر نشدن بهانه و وعده ووعیداز وجود مرسینری ها و تفنگ بدوشان مزدورش استفاده کرده و آنان را بی عصمت میساخت.( برگرفته از نشریۀ جوانان پیشگام اسماعیلیه صفحه 9 ) هنگام جنگ های میان تنظیمی در کابل که عدۀ زیادی ازمردم فلک زدۀ کابل به صفحات شمال کشور و بخصوص پلخمری مهاجر شدند عدۀ از زنان جوان مهاجر هم از دست وی در امان نماند. چنانچه عدۀ ازین زنان که در دوران حاکمیت خانوادۀ نادری در پلخمری مهاجر گردیده بودند بعداً چشم دید شانرا از تجاوز وتعرض این آقا به زنان جوان مهاجر از طریق تلویزیون نور به گردانندگی خانم سجیه افشاکردندکه همه ازان آگاه هستند.
      قرار نوشتۀ نشریۀ جوانان پیشگام (صفحۀ 12) جعفر و بقیه افراد این خانواده صد ها رول فلم زناکاری شانراثبت نوار کست ویدیویی کرده بودند که در زمان اشغال پلخمری از طرف طالبان در چوک پلخمری توأم با بوتل های شراب ایشان ازبین برده شد و بسیاری از مردم دند غوری و بغلان که به آن ویدیوها دست یافته بودند منحیث سند در شهر پلخمری برای مریدانش نشان میدادند و میگفتند که ببینید این هم کردار رهبر مذهبی تان، و این یک موضوع بکلی راست ودرست است که هیچ کس آن را رد کرده نمی تواند.
      خلاصه اکثریت اعضای خانوادۀ نادری به اعمال قبیحۀ شراب، زنبارگی و فسق و فجور غرق بوده وهستند لاکن جعفر را می توان از شراب خوار ترین، زنباره ترین، مفسد ترین و شقی ترین اعضای این خانواده بشمار آورد.

    • ( تصحیح یک اشتباه ـ برنامۀ خانم سجیه از تلویزیون آریانا پخش می گردد نه از تلویزیون نور)
      خانوادۀ نادری چگونه از مردم اخلاص مند ودرعین حال نا آگا ۀ اسماعیلیه بهره برداری سوء کردند؟ درین راستا در رسالۀ جوانان پیشگام اسماعیلیه مطالب مستندی ذکر شده که درینجا نکات چندی از صفحۀ 6 آن بدون دخل و تصرف نقل میشود:
      " نادریها عناصر فاقد اید یالوژی مذهبی و عناصر لا قید بوده معتقدات آنهارا صرف مسایل سبعانۀ زر اندوزی، شهوت رانی وقدرت نمایی تشکیل میدهد. آنها نه تنها معتقد و مومن به امام ویا کسی دیگری نیست، بلکه اصلاً عناصر نا ساز گار به اصول اسماعیلیه و هر سنت انسانی دیگر است. آنان از عقاید به ارث باقیماندۀ مردم که به آن" فقیر پشمینه پوشی " که رمه ها و گله های از مواشی و کمندی از اسپ و املاک زراعتی پهناور و گدام های از مال ومتاع و دیگر اندوخته بود، درست بهره جسته واز ارادت مردم که نسبت به دین و آیین آبایی خود داشتند سوء استفاده واز همه مسایل ارادتمندی مردم بر ضد خود مردم کار گرفتند. اینها چون گرگانی که در رمه اندر شده باشد هرچه خواسته بودند کردند. در اندرون خانواده ها نفوذ کرده به ناموس مردم تعرض کردند. عدۀ را به دهقانی و چوپانی و مزدوری گماشتند. کسانیرا در تولید طلا ( معدن طلا قره ذغن از توابع ولسوالی دوشی ) و غنیمت کردن دارای های عامه چون تصرف عواید تولیدات فابریکات پلخمری و انتقال سامان و پرزه جات تحویلخانه های فابریکات گماریدند. شماری را در گارد های مسلح تروریستی و پاسداران تنظیم و عدۀ را در بخش های قاچاق وازین قبیل توظیف واز وجود هر کسی مطابق استعداد و سلیقۀ آنها کار گرفتند و آنانی را که از اجرای اعمال پست سربازمیز دند، سرزدند ویا جلای وطن شدند."
      در تاراج دارایی های عامه انجینر معراج که بعد ها لقب انجینر تاراج را بخود گرفت واز طرف سید منصور بحیث معاون اقتصادی ولایت بغلان توظیف شده بودرول عمده داشت. همچنان ارباب محمد ثنا که از سوی موصوف گاهی به صفت مسؤل زراعتتعیین میشد و گاهی هم ولسوال دوشی ،نیز نقش اساسی را در اختلاس دارایهای عامه وغارت اموال مردم ایفا داشت. (صفحۀ 10 رسالۀ فوق)

    • در کامنت که آقای مبارزتحت عنوان پیام تسلیت الحاج سید منصور نادری به مناسبت شهادت جنرال داود داود در سایت خاوران گذاشته ضمن نشاندادن تربیۀ فامیلی و سطح ادب خود، آقایش سید منصور را در ردیف "بزرگمردان" جازده و قضاوت در بارۀ اورا مختص افراد با فضیلت و آگاه دانسته است.
      این فرمودۀ اورا سوال بر انگیزیافتم، لذا کامنت هذارا درینجا به جوابش گذاشتم تا خوبتر وآسانتر به استحضار جناب عالی برسد. بهر صورت یکی آنکه آدمی در اثر خوردن غذای مقوی و انرژی بخش و ویتامین ها از نظر جُثه و بادی قوی می گردد که می شودبه اوهم کلمۀ بزرگ را اطلاق کرد.بزرگ یعنی کلان نقیض کوچک که البته اطلاق این کلمه به ممدوح مبارزخان مصداق دارد. بزرگ دیگری به قول ناصر خسرو بلخی : " بزرگی جز به دانایی مپندار" چنین دانایی صرف درپرتو تحصیل، تعلیم وتعلّم حاصل میشود. بهمگان معلوم است که ممدوح آقای مبارز نه مکتب و دانشگاه را دیده ونه کدام موسسۀ تعلیمی را ونه هم در کدام مدرسۀ علوم قدیمه درس خوانده است. نه اندوختۀ از فلسفه و الهیات اسلامی دارد ونه توشۀ از تعلیمات عرفا و صوفیه. بیچارگان که به مشکل با زبان مادری خود صحبت میکنند.بسا موقع دیده شده که یکصفحۀ نوشته شده را ازروی کاغذ بدون غلطی خوانده نمی تواند. در دورۀ گذشتۀ شوری بجز از دست بالاکردن دیگرکسی ارایۀ یک نظر، پیشنهاد یا انتقاد اورا ندید، ریکارد شوری شاهد اینگفته است. آری سرّ این" بزرگی"و بزرگ سازی را در جای دیگری باید جستجو کرد.آنگاهی که در خدمت رژیم دست نشانده قرار گرفت و مردم نا آگاه ومغبون اسماعیلیه پشت سر او ایستاد، صاحب نیروی نظامی وقدرت مستعجل و پوشالی گردید. دلقکانش هیاهو وجنجال بر پاکردند وبا اغراق ودروغ به شخصیت دهی وشخصیت سازی او پرداختند. وقتی نیروی اشغالگر شوروی در اثر توافقنامۀ ژنیو افغانستان را ترک گفت،شوروی هابه پاس تحفه ها و پیشکشهای" جنسی" سید منصور پایگاه و بیز بی مانند کیله گی ونیز کندوز رابه او واگذشت، اینبار دلقکانش مارک کشف و کرامات رانیزبر او بر چسپ زدند. ولی از آن همه سلاح ومهمات و مواد لوژیستیکی به دفاع از مریدان محرومش استفاده نه بلکه قتل عام ایشان را رقم زد. زیرا وقتی طالبان کیان را فتح کرد این "بزرگ مرد " توسط هلی کوپتری که شهید احمد شاه مسعود برایش فرستاده بود بزدلانه راه آسایشگاه خود در ازبکستان را پیش گرفت ومردم بینوا ومحروم اسماعیلیه را زیر چنگ ودندان گرگان طالبی گذاشت.آری، این جامعه است که باید تاوان رهبری بد را با قتل عام خود بپردازد. آقای مبارز با تخیل مسموم، مسخ حقیقت، جعل ودروغ نمی توان از انسان درس نخوانده، مکتب ومدرسه ندیده "بزرگ مرد" ناصر خسرورا ساخت.اگر ازنظر جُثه و بادی بزرگ مرد بنامی فرضیۀ جناب عالی صد فی صد درست است ومورد قبول وماهم به این بزرگی او معترف هستیم.

    • آقای گل احد و سایر خفاشان که بیرحمانه به شخصیت جناب الحاج سید منصور نادری تاخته اید!

      گرچه بحث با شمالکه های نجس که افسوس نام انسان که سر شما گذاشته شده ، گناه کبیره است. اما این را بیاد داشته باشید که شما از آنعده شرف باخته گان هستید که باخاطر اقنای حکام وقت و بد نام ساختن بزرگان حتی... خود را در خدمت آنها قرار میدادید.

    • خطاب من به کسانیکه در باره خاندان بزرگوار نادری بدو رد گفته است این است که؛ ای طبقه بی دین و لا مذهب امروز خوجه های پاکستانی آمده دختران و زنان شما را مانند..... روان هستند. خجالت نمیکشید که در مقابل مشت پول به زر اندوزی و خرگری مصروف هستید!!! لعنت خدا با شما باد

    • گل احمد بچشی تا که میتوانی مانند سگان ماده بجف و خود را بکفان!!

    • خاندان نادری کثیف ترین مردم در افغانستان هستند. اسماعیلیه مسلمان نیستند زیرا

      نماز (اسلام): برخلاف مسلمانان سنی و شیعیان دوازده امامی، اسماعیلیان معتقدند که تعیین شیوه صحیح نماز خواندن برعهده امام حاضر است. شیوه نماز خواندن امروز نزاریان، مانند دعاست و سه بار در روز انجام می‌گیرد: هنگام طلوع آفتاب، پیش از غروب آفتاب و پس از غروب آفتاب. درزیان، معنای نماز را صدق لسان(راست گفتن درباره خدا) می‌دانند و شیوه خاصی برای نماز خواندن ندارند. ایشان نماز را به شیوه دیگر مسلمانان، سیره جهال می‌دانند؛ اما به لحاظ تاریخی، شرکت در نماز جماعت را برای تقیه جایز می‌دانند.
      زکات: به استثنای دروزیان، مذاهب اسماعیلی همچون مسلمانان سنی و شیعه دوازده امامی، به زکات پایبند هستند. آن‌ها 12 درصد درآمد ماهیانه خود را به امام می‌پردازند. درزیان زکات را نه پرداخت پول که حفظ اخوان(پاسداری از برادران) می‌دانند.
      روزه: اسماعیلیان نزاری و مستعلی به معنای باطنی روزه معقتد هستند. معنای لغوی روزه، خودداری از خوردن و آشامیدن در ماه رمضان است؛ اما معنای باطنی روزه پرهیز از کارهای شر و انجام کارهای نیک است. اسماعیلیان، به روزه گرفتن(به معنی لغوی) در ماه رمضان و ماه‌های دیگر پایبند نیستند. درزیان معنی باطنی روزه را ترک عبادت اصنام یعنی رها کردن پرستش بت‌ها می‌دانند.
      حج: اسماعیلیان دروزی حج را به معنی "رها کردن کارهای بد و رفتن به سوی کارهای خوب" می نامند و رفتن به مکه را لازم نمی‌دانند. مستعلیان و نزاریان، دیدار امام و داعیان را بالاتر و مهم تر از تمام زیارت‌ها می‌دانند.

      http://fa.wikipedia.org/wiki/%...(%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%87)

      کسانی که نماز را به عوض 5 وقت وبه طریق که پیامبر اسلام ادا میکرده نکنند وانرا سه وقت به قسم نیایش مانند عیسوی ها ادا کنند کسانی که روزه نیگیرند وکسانی که به عوض حج به ملاقات اغا خانی که از فرط نشه پتلون خودرا تر میکند برود ایا مسلمان هستند؟

    • بجواب شخص بنام حجت الاسلام عروضی (در اصل حجت الحیوان)

      فکر میکنم که خودت در کدام طویله خر و یا گاو لقب حجت را گرفته ای خجالت نمیکشی که باز خود را حجت الاسلام میگی! لقب را که برایت لازم دیده ام؛ فقط و فقط حجت الحیوان است! مبارکت باشه.

    • برادر عزیز گل احمد. انچه که من گذاشته ام از عقاید اسماعیلیه است. لطفا دشنام ندهید ومانند اغا صاحب نادری که ترور میکرد شما ترور شخصیت نکنید.

      لطفا در مورد معلومات ویکیپدیا جواب بدهید که ایا انرا قبول میکنید ویا نه

      اگر قبول میکنید پس شما مسلمان نیستید زیرا کسی که نماز را قبول نکند (به شکل مسنون) و دیدار اغاخان گی را به حج ترجیع بدهد و به روزه گرفتن را به دروغ نگفتن تعبیر کند ولی زکات را کاملا بدهد یعنی از 5 بنای مسلمانی 4 تای انرا نکند وصرف زکات را که رهبر اسماعیلیه بخاطر پر کردن جیب های خود روا داشته است را قبول کند ایا مسلمان است.

      اگر قبول نمیکنید پس دلیل بیاورید وبه ثبوت برسانید که شما مانند شیعه وسنی به 5 بنای اسلام پابند هستید؟

      خداوند شما راهدایت نیکی کند زیرا شما سخت گمراه هستید

    • آقای حجت الاسلام عروضی: کامنت فوق را که به نام من به جواب شما گذاشته از من نیست، زیرا من به ادبیات فحاشی نه علاقه دارم ونه مبادرت می ورزم ، این نوع ادبیات حاکی از منطق شکست خوردگان است که حرف حسابی برای گفتن ندارند و به فحاشی متوسل میشوند.من علاقۀ به مُناظره و مباحثۀ مذهبی ندارم زیرا این نوع مبارزه و مباحثه نتیجۀ خودرا داده است و نفاق و شقاق دنیای اسلام ماحصل همین گونه مناظرات بی حاصل مذهبی بوده است.شرایط کنونی از همه می طلبد که در راه خیر وفلاح انسان واِبناء نوع کوشید و مردم بینوای شانرا از یوغ ظلم ، استثمار و جفای اربابان زور و زر ومکرو فریب آنانیکه دکان دین فروشی باز کرده اند و مردم ساده وعامی را به نام دین میدوشند و مورد استحمار مذهبی قرار میدهند، رهانید وآنانرا به خود آگاهی رساند.هدف این نوشته ها نیز بر همین مبدا می چرخد تا مردم جفا دیدۀ اسماعیلیه ما به تفکر و خودآگاهی رسیده دست رد بر سینۀ پیران سنتی خود ساختۀ خودزده و ازدام مکر وفریب ایشان رهایی یابند و در مسیر ترقی و تحول علمی و فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته و سرورو آقای خود گردند نه غلام وبرده ودلقکان بی ارادۀ جنگ سالار بی دانش و جاهل که تا امروز بجز از شرم ساری وبد نامی چیز دیگری به مردمش به ار مغان نیاورده است.با احترام گل احمد

    • سلام به ادارهُ محترم کابل پرس?.
      در نخست باید یاد آور شوم که دست خود از اتهامات به فرهنگ و سلیقه های مردمی گرفته تا باشد از خود کامه گی ها برخوردار باشند.
      دوست عزیز که درینجا نوشته است. و تشکری فراوان از کابل پرس نموده. من برای شما واضیح تر می نویسم. اگر شما از مردم بدخشان هستید. بلدیت کامل بشما و ملیت بی غیرت شما دارم اگر از مردم درهُ نیکپی هستید. من از خانواده گی شما را می شناسم.و اگر از مردم بهسود هستید. بروید غلامی خواجه های پاکستان را ادامه دهید.امروز انترنت بروز نموده شما بی غیرت ها مقاله های ضد و نقیض می نویسید. دیروز پدران و نیاکان شما را خواب برده بود.اگر اندک به تاریخ بپردازیم. اولین کسیکه بعد از نزار در خاک افغان خدمات شائیسته را انجام داده فقد او جناب شخصیت عالی مرد بزرگ الحاج سید منصور نادری است. بس اگر کمی از مردی بیان میدارید. دیروز شما را خواب زمستانی برده بود.در قرن 21 ببینم که شما با دفتر ساختگی امامتی خود چه خواهید کرد. فقد معامله گری. جماعت فروشی را به راه انداخته اید آخر چه می خواهید. در نظر شخصی من اگر شما را مادر به دنیا آورده بیایید از نزدیک صحبت کنید. و پروسه های انکشافی را بسازید. تا باشد این ملیت رنجدیده را دوباره قربانی همچو شرائیط نشود. همهُ اسماعیلیه های امروز فقد جماعت دالری است. بس به نظر من اگر هر کدام را از دفتر رخصت نمایید. امکان دارد در روز دوم امام خود را انگلیس انتخاب نموده از فرقهُ اسماعیلیه فاروغ میگردد. غیرت همت وجدان و مردانگی جزُ به رهبر خردمند و فرزانه مرد افغان به دیگر اسماعیلیه ها وجود ندارد.در آخر خواهش می کنم دست از اتهام بردارید.با احترام بغلانی

    • جناب حجت الاسلام عروضی سلام.
      اگر اندک مطالعه نماییم. خاندان نادری کثیف نیستند. بلکه شخص خود شما کثیف هستید.شخص خودم اهل شیعه میباشم. اگر شما حجت الاسلام نه بلکه یک افراد عادی باشید. خوب نیست همچو توهین ها بالای یکدیگر . با کمال تآسف نمیدانم شما اهل شیعه و یا اهل سنی هستید. یاخیر. زمانیکه ما از یک فرد آگاه هستیم. که ایشان مسلمان است کافی است دیگر حق سوال را نداریم.من از شیعه خود باید حرف بزنم. بیایید ببینید. ثیغه در کدام کتاب روایت دارد. که در فقه ما و شما رایج است. برادران اهل سنی را دقیق مطالعه کنید. بچه بازی دربین شان فرهنگ است. غیر از شیعه اسماعیلیه همهُ ما و شما در فسادو ظلم وارد هستیم. چه رسد به اسماعیلیان هر کسی برادر از مسلمان خود را لعنت می کند پس خودش و مذهب اش را لعنت نموده است. خاندان نادری تقریبآ در حدود 56 جلد کتاب چاپ نموده است پس رهبران و پیران ما چه کردند. از رهبر بزرگوار شان برای همگی شان اثر های ناب بجا مانده است. از برادر های شیعه و سنی ما فقد دربین شان کینه بغض و عداوت باقی مانده است. بس من یک روز شاهد صحنه بودم یک شیخ ما و شما دختر 12 ساله را بخاطر فرا گرفتن علم به مدرسه نزد اش دور داده بود. دیگر اینکه شما شاهد هستید از یک مسجد انتهاری را کشیدند.
      همه از معجزه های نماز خواندن رهای من و شما بودند. با احترام بغلانی

    • آقای گل احمد سلام و عرض ادب.
      نخست صحت شما آرزوی ماست.گفته های شما را طور پیهم مورد مطالعه قرار دادم. میدانم از همه موضوعات آگاه هستید.خدا کند شخص خود شما هم از درباریان نباشید.اسرار می ورزی که همه خائینین گذشتند. از مردان معامله گر بسیار دقیق معلومات دارید. اگر چه هیچ یک قلب اش بخاطر بینوای و تنکدستی مردم محکوم به مرک اسماعیلیه از خود تپش نشان نداده. راهُ حل این معضله را باید دریافت.تاخت و تاز شما را که من مشاهده می کنم هر یک کلام شما روندهُ قله های بلند است.اکنون آغز نمائیم ایام را که تنها یک قریهُ بی دست و پا دایمرک که آن قریه مسمی است به قشلاق بیخ.احصایه دقیق دارم در حدود 168 جوان صاحب طفل و نامزاد بخاطر آزادی و زنده نگهداشتن نام ملت و مذهب خود و بخاطر منافع علیای تمام اسماعیلیه گان در افغانستان جان های شیرین خود را از دست دادند.اما چه چارهُ در همان وقت وجود داشت گر چه من درست میدانم مطلع هستم قریه متذکره غیر از مقاومت دیگر چارهُ نداشت. به جزُ مقاومت در برابر زورگوی و خود کامه گی های مذهب اهل شیعه اثناعشری و اهل سنت.دیگر چیز را از خود بروز ندادند. فقد مقاومت در برابر خود خواهی ها در آن ایام یگانه شخص که ملت محکوم به مرگ اسماعیلیه آن محل را نجات داد. کی بود. او جناب شخصیت ملی و فرهنگی مرد مبارزو فرزانه مرد بغلان حضرت الحاج سید منصور نادری بود. در آن وقت مثل شما مرد های احمق وجود نداشت. ایامیکه ما در پاکستان مهاجر شدیم. شما ملت های معامله گر و کتلست وقت را دریافتید و داشته های بی غیرتی خود را در سایت انترنت نشر می نمایید.من از یک خانواده با فرهنگ و اهل خرد با شما در صحبت قرار دارم. من میدانم چه باید اظهار نمایم. در آخر یک جمله را باید علاوه نمایم. نظر به گفتهُ شما اگر پیر فاشست است . تمام اسماعیلیه ها در افغانستان معامله گر و کتلست و بی غیرت هستند.میدانم شما بسیار صفحه های کاغذی را به عنوان سند در نزد خویش جمع نموده اید با تآسف بر بالای هیچ یک اثری خواهد نگذاشت.در پیام خود از طالبان محل و بیرون نام برده اید. من دقیق و بسیار خوب میدانم. تمام طالبان آنوقت امروز در کابینه امام سمت و چوکی های خوب را باخود دارند.و هر لحظه از پرستش امام صحبت می کنند. چه روزگار که کفران از آدرس امام صحبت دارند. من از نام اسماعیلیه شرم و حبآ می ورزم.شما همیشه منفی گرا هستید. شما مردان جامعه ساز 15 سال قبل کجا بودید.در آخر امید است به گفته های من خود را تحقیر نکرده یک انسان درست و سالم باشید.بغلانی

    • من هم به نوبهُ خود از جناب کابلی صاحب و نویسندهُ بعدی تشکر می کنم.
      دوست ما از برنامهُ کابل پرس? تشکری نمودند.مرا بخود جلب نمود از شما جوانان اسماعیلیه مطمئین هستم. که از خود چیز ندارید. از دیگران تشکری و سپاس گذاری می کنید. مدت 35 سال درین وطن بی سرنوشت جنگ و استبداد دروازه هر تبع افغان را تک تک میزد. چه رسد به روزگار اسماعیلیان در هنگامیکه جناب الحاج سید منصور نادری اریکه قدرت یک محل بسیار کوچک از افغانستان را با خود داشت درآن وقت از جانب هر تنظیم و حذب ها جهاد بالای اسماعیلیان ساکن در افغانستان فرض کفای و فرض عینی بود. هیچ یک خود را از مذهب اسماعیلیه نام نبرده و شخصیت خود را بروز نمیداد. فقد یگانه شخص که از خود جرئت مردانگی دلیری و شجاعت نشان میداد. فقد شخصیت ملی و فرزانه مرد بغلان سید منصور نادری بود. هیچ یک ما و شما را جناب عالی از بین نبرده بلکه همه بخاطر بقای خود و بخاطر قدرت جان های شیرین خود را از دست دادند.هیچ یک مجرم نیست. حالا بیایید متوجه شوید. دختران بدون اجازه به دوبی رفته تجارت راهُ غیر اسلامی را به پیش میبرد.برادر عزیز آزادی در افغانستان برای همه باشد برای اسماعیلیه ها نیست. اگر اندک از وجدان و غیرت به وجود تو دیده می شود. از نزد مادر خود مبلیغی را انجام ندهید. کلمهُ از کثیف نام بردهُ. کثیف تو و خانوادهُ بی فرهنگ تو هست نه دیگران چرا که شراب را منطق قرار دادهُ محفل به هوتل را شما یک حصهُ از رسوم خود تلقی نموده اید. مثل شما جوانان نام بد تاریخ شراب را با سر بلندی می نوشید. و نام از امام خود میبرید. یگانه شخص که امروز تاریخ اسماعیلیه ها را در افغانستان زنده نگهداشته او جناب عالی مرد دلیر و شجاع سید منصور نادری است.بس . اسماعیلیه های که پیروی خواجه های پاکستانی را ادامه میدهند. آنها کثیف و از پلید بالاتر مسخره هستند. که عبادت پاکستانی را انجام میدهند.در آخر باید علاوه نمایم. همهُ برادران که علیه جناب سید منصور نادری بد ورد می گویند. همه پیرو ارشاد" قاسمی " پاکستانی هستند. و در جرم رئیس کنسل ملی که خریطه های پودر را در بین بکس که مهر و نشانه امام را داشت شریک هستند. برادر عزیز شهید شدن و مرگ با عزت از خود بسیار کرامت و بزرگی دارد. لحظهُ بیایید و متوجه شوید از مردن فعلی افراد خلقی و پرچمی بنام رضاُ کار داخل پروسه کاری دفاتر امامتی شده از خود شهامت بروز میدهند. من یی قسم مرگ را پست تر از شهادت زمان جناب عالی سید منصور نادری میدانم. یی مرگ مرگ تدریجی است. هر فرد از صاحب احساس را لحظه به لحظه جانش را میگیرد.برادر عزیز من از واقیعت ها گذشت نخواهم کرد. من بالای همچو مثل شما جوانان اسماعیلیهُ بی خرد که بر وجود پدر خود توحین می ورزید. اگر ملیون هم باشید. فکر نخواهم کرد.و در سدد آن هستم که یکی از شما مردان قهرمان را دریابم و از نزدیک هم صحبت شویم. ببینم که چقدر از شهامت و از جرئت انسانی برخوردار هستید.خدا کند مرا دیده کدام معامله صورت نگیرد.گرچه من انسان محفلی و بزمی نیستم.وسلام بغلانی

    • آباد باشی با ین همه کلمات و جملات واقعی که راجع به جنایات و خیانات خانواده فاشیزیم قاتل بیسواد نادری کیانی گیرد آوردید.

  • اگرتوراست هستی پس حقیقت را بنویس تا همه ازان اگاه شوند چند کارکردی بادارد را بیان کن تو خود فروخته شده که خودت را درمقابل پول فروخته ای و حقیقت را داری پنهان می کنی.

    • دوست نهایت عزیز سلام.
      راست بودن و واقعبین گرای درین وطن وجود ندارد. یک ضرب المثل در عام است. باید انسان روز مقاومت مرد باشد. نه در روز خوشی و استقلالیت و تمامیت عرضی.
      پس باید اظهار نمود. من از جمله کسان هستم. که تا اکنون هیچ یک به لیاقت و جامع بودن من فکر ننموده بلکه همه طور مبهم صحبت می کنند. نخست من از تقلید فرهنگ دیگران بسیار نفرت دارم چه رسد به زبان ایران صحبت کردن بسیاری افغان ها بزبان ایرانی صحبت می کنند و افتخار می ورزند. که ما طور مودب صحبت می کنیم پاسخ درینجاست گرچه همه هجرت نمودند. سلیقه ها و فرهنگ خود را حفظ نمودند. مگر برادران اسماعیلی از خود چیزی ندارندمی خواهند از زبان دیگران صحبت می کنند. اول خود و فامیل خود را اصلاح نمائید بعدآ روی موضوع خیانت به ملت و یا غیر آنرا صحبت نمائید. در آخر می خواهم برای شما ثابت بسازم تا اکنون از وجدان پاک خود استفاده نموده.مم بعد هم می خواهم از غیرت افغانی . و انسان بودن خود را ثابت بسازم. جزُ به دربار ذات خداوند(ج) به هیچ دربار رجوع ننموده ام چه رسد به روزگار خواجه شدن و یا کتلست شدن تا اکنون به دفاتر امامتی رجوع نکرده ام فقد به دربار خداوند بزرگ و توانا خواست نعمت نموده ام.هر کسی اگر کمی غیرت و وجدان داشته باشد هرگز به نزد دفاتر خود ساختگی نمیرود. دوست عزیز بیائید واقیعت را بیان دارید. سید منصور " نادری " شخصیت مطرح وطندوست و بسیار مهربان البته بخاطر اهداف تمام اسماعیلیه افغانستان سه برادر شاعر ولی و طبیب را قربانی زمان ساخته تا باشد تو افراد کم ضرفیت و منسک از کشتار دسته جمعی نجات یابی.هر برادر جناب بزرگوار یک دنیا را ارزش داشت. خیر بهر حال انقلاب بود. همگی بخاطر منافع ملی و علیای کشور از خود مردانگی ها نشان دادند. مگر جناب ایشان شخصیت های را از دست داد. هر کدام نابغه شرق بود. دوباره خواهش می ورزم دقیق مطالعه نمایید بعدآ تصمیم اتخاذ نمایید. برادر عزیز همه واقیعت ها به روی پرده بیرون شده است.انقلاب 35 ساله افغانستان برای هر خانواده از خود نشانه های گذاشته است . بیایید به یی 1% خود دیگر جنجال را براه نیندازید. من از صفحات شمال کشور هستم هیچ وقت به پول ارزش نداده امیگانه چیزی را که من ارزش میدهم فقد آن شرافت است. بس.

    • نام بغلانی و نام اسماعیلیه را مسما نکو تو یک آدیم دیوانه و بی منطق استی که ازسید منصور دفاع میکنی جای شرم است برای همچوتو واری بی عقل.

    • برادر عزیز سلام و عرض ادب.
      خداوند را سپاس میبرم که بخاطر ملت مظلوم و محکوم اسماعیلیه افغانستان جوانان هستند. صحبت و حق تلفی خود را جبران می کنند.برادر عزیز من یک فرد بغلانی هستم. در ضمن من یک اسماعیلیه هم میباشم. گرچه سن من تقریبآ 25 است اما پدران و بزرگان داستان های می سرایند. البته قدامت تاریخی چند صد سالهُ با خود دارد. میدانم شما از پیر خسته شده اید مگر من که می بینم اسماعیلیه ها خود را در بین فامیل اش مرد جلوه میدهد.به خداوند بزرگ و توانا من از مذهب خسته شده ام سوال درینجاست من از جلوه دادن چهره های خلقی که خود را به چهره اسماعیلیه زده خسته شده ام. و دیگر اینکه از اسماعیلیه های افراطی خسته شده ام. امام به کجا و پرستش خواجه های پاکستانی کجا.
      برادر عزیز من از حرف های تو خسته نشده ام البته درد دیده اید مگر توجه مرا بخود جلب نموده اید. که مرا هم بی منطق گفته اید .و هم دیوانه من بالای بغلانی بودن و افغان بودن خود افتخار می ورزم نه بالای اسماعیلیه بودن خود. بیایید متوجه شوید ما و شما در افغانستان عزیز 1% مردم هستیم از کجه خود نمایی می کنی برادر عزیز شخص خودم که اسماعیلیه هستم باور کامل در خانه هر کدام تان اگر داخل شوم جرئت بیرون شو را هم با خود ندارید. بیایید حق را دیده فیصله کنید.من تبع افغان هستم فعلآ وظیفه دولتی می خواهم. اگر تو جوان مرا به دولت وصل ساختید ازین به بعد من پیروی از شما می کنم. نه از مذهب و امام و پیر و پیشواُ. اگر واقیعت را بیان نمایم. مثل شما اسماعیلیه ها همه بی منطق بی عقل و دیوانه هستند. میدانم نزد مادر خود نشسته از غیرت حرف میزنید. برایند یک بار بیرون که چهره طاقت فرسای شما را مطالعه نمایم با احترام بغلانی

    • از سخنانت هویداست که تو اسماعلیه و فرزند روحانی امام نیستی اسما عیلیه واقعی آنست که در هیچ وقت و هیچ جای از اسما عیلیه بودن خود در مقابل زور پول قدرت و غیره منکر نمی آید.پس مطلب را به مذهب وصل مکن از سید منصور و سود مند بودنش در اسماعیلیه بیان کن آگر معلومات که در بالا گنجانیده شده است شاید کافی باشد راجع به جنایات سید منصور.

    • جناب ای همه دروغ است چی ضروت است که بالای هم چوشخصی که خدمت برای مردم کرده اتهام بست کوشش نکن که ازواقعیت چشم پوشی کنی.
      ودیگر تو اصلا از بغلان نیست ازبامیان شیبر باشی چون مردم مظلوم و بیچاره بغلان از تمام کارهایشان اگاه است صرف برایت پدر یا پدرکلانت این توصیفات را کرده باشد قندی کا کا.
      این خاندان خونخوار وظالم و جابر با پوشیدن لباس مقدس روحانیت بخاطر فریب مردم عوام، در حالیکه اصلاً بوی از روحانیت نبرده بود، خودرا مُکی و سرپرست فرقۀ اسماعیلیۀ افغانستان قلمداد کردند ولی کردار وعمل اصلی ایشان خلاف ادعای ظاهری وریا کارانۀ ایشان بود، زیرا همه شاهد بودند که این خانوادۀ روحانی نما جبهات جنگ ونفاق را گاهی بنام ملت و گاهی بنام منطقه و زمانی تحت نام مذهب ونیز به بهانه های مختلف داغ نگاه داشتند، تا توانستند کشتند، چور و چپاول کردند و به انواع مکر و حیل دارای مردم وملت را غارت و غصب کردند. از پولهای غارت کرده بنام اولاد های خود بلدنگ، سرای، مارکیت و دکان ساختند که در ابتدا بنام اشخاص عادی مسما و بعداً روشن میشد که تعمیر وبلدنگ از خود این خاندان است. چور وچپاول ایشان نه تنها به مردم اسماعیلی بلکه به تمامی باشندگان این دیار بخوبی معلوم است.
      ایشان نه تنها به مردم اسماعیلیه که ادعای سرپرستی ایشانرا داشت کوچکترین خدمتی درجهت خودآگاهی و تحصیل دینی و دنیای شان نکرد بلکه برعکس، آن عده از افراد و اشخاص چیز فهم و فهمیدۀ اسماعیلی را که براعمال و رفتار مغایر دینی و انسانی ایشان گاه گاهی انتقاد میکردند یا زبان به نصیحت می کشودند، یا سر تسلیم فرود نمی آوردند و یا هم وجود آنانرا برای مصلحت خانواده وآیندۀ پسران خود درد سر تلقی میکرد بگونه های مختلف صدای آنهارا برای همیش خاموش می ساخت و عبرت دیگران میکرد. اسامی برخی ازان جان باختگان اسماعیلی و غیر اسماعیلی را که سید منصور به طرق گوناگون از سر راه خود دور کرد قرار ذیل اند:
      1 ـ نور محمد خان قوماندان جمعیت اسلامی ولسوالی شیبر
      2ــ تورن میر احمد قوماندان غند توپچی فرقۀ 80 همراه با ملا دلجم توسط انجینر معراج فرد خاص ومعتمد سید منصور و بازک مزاری تروریست معروف اوکشته شدند.
      3 ـ ارباب محمد یوسف که اورا در کیان به قتل رساند.
      4 ـ فضل احمد و خلیفه صفر چون این هردو شاهد قتل ارباب محمد یوسف بود ند لذا توسط سید مراد رییس ار کان فرقۀ خود این دو را در لر با بهجی ازبین برد.
      5 ـ سید مراد( رییس ارکان) وعلی خان را که عازم سمنگان بودند در رباطک توسط کمین به قتل رساند. این دو از جملۀ قهرمانان فرقه بودند وسید منصور پیروزی های خودرامدیون این دوتن میدانست ورنه در ابتدا با ضربت های قوم کرم علی، تاتار و مردم دند غوری وبغلان ها ازبین میرفت و قد راست نمیکرد.
      6 ـ آمر رسول ازحزب اسلامی و معاون امنیتی آن حزب.
      7 ـ رییس دستگیر از قندوز.
      8 ـ سخی مرجان.
      9 ـ نور جان کوچی صاحب منصب پولیس.
      10 ـ مولاداد آگاه اورا در زمان جنگ شورای نظار کشت.
      11 ـ قوماندان رحیم اندرآبی اورا در سر پل دوشی ازبین برد.
      12 ـ قوماندان غیور بغلانی.
      13 ـ فخر الدین خان از دوستی ها.
      14 ـ سر پژه از دوستی ها.
      15 ـ قوماندان شاد محمد.
      16 ـ حاجی محمد نواب قوماندان پولیس بغلان.
      17 ـ قوماندان تور از بغلان ها.
      18 ـ قوماندان نثار واژک وبرادرش.
      19 ـ محبت الله.
      20 ـ نور الله
      21 ـ محمد ابراهیم آرزو و پسرش.
      22 ـ سید احمد برخوردار استاد فاکولتۀ حقوق و برادرش.
      23 ـ شاه قدم " نیکپی " صاحب منصب معروف و قوم دوست.
      24 ـ قباد جنگی
      و ده ها شهید دیگر که در شماره های بعدی نشریه اسامی آنان ذکر خواهد شد. نا گفته نباید گذاشت که سید منصور این رهبر خود تراش فضیلت کش و رذیلت پرور افرادی تربیت کرده بود عین رذایل که نه به خدا باور داشتند ونه به انسانیت احترام و اغلب آدم کشی های او توسط آنان صورت میگرفت. از جمله میتوان ازینها نام برد: امیر شاه رییس خاد بغلان که برای ازبین بردن آدم های شریف هر روز پلان تازه طرح میکرد. قوماندان امر علی قوماندان غند 513، قوماندان پهلوان، قوماندان بهمن رییس ارکان در یکی از کندک های توپچی از مردم خان آباد، باز محمد مزاری مشهور به بازک کور،گل احمد خان آبادی، معلم یا مولوی میر افغان سمنگانی، داد علی نیرو که بعداً سخنگوی خان آغا مقررشد ودر اثر مشروب خوری مفرط پدرود حیات گفت و چندتن آدم کش وتروریست دیگرکه بعداً معرفی خواهند شد.

    • جناب خان محمد عزیز سلام.
      من دقیق تر و و اضیح تر باید بیان دارم. شخص خودم اسماعیلیه هستم از پدر و پدر کلان در نخست اسلام بوده ام و ثانیآ پیرو کیش اسماعیلیه میباشم. در غیر آن ضرور نیست من فقه و مذهب کسی را به خود آله قرار دهم. اما باتآسف گفته نمی توانم که فرزند روحانی هستم یا خیر.هیچ وقت پیک شراب را به عنوان سر بلندی امام بلند نکرده ام و ننوشیده ام . من به هیچ یک وابسته نیستم جزُ از پروردگار از کسی دیگر ترس و بیم ندارم.هر کلام را که بیان میدارم. همه در نظر شخصی خودم درست است.اگر اسماعیلیه ها از قدرت و از زور ترس ندارند. چرا به اریکه قدرت سیاسی شامل نمی شوند. همه روز جوانان وغیر جوانان برای تشریفات ساخته شده اند. و دیگر اینکه چرا تمام فساد از دست آنان صورت می گیرند. هوتل های که از طرف شب خارجی ها در آن حیف و میل می کنند آن همه کی ها هستند. بس است. من نظر به عقیدهُ خود اسرار می ورزم هیچ وقت دو قطب مخالف با هم سازگار نیستند. اما با تآسف زن و مرد در یک دیوار البته از طرف شب عبادت می کنند. چرا عبادت گاهُ جداگانه تخصیص نمیدهید.من باور کامل دارم یک عده جوانان بنام والینتر همه مصروف دختر بازی هایشان میباشند.حرف شان همین است یکدیگر را در وقت عبادت ملاقات می کنند.
      برادر عزیز از خودچه ساخته اید. ( دریچهُ عشق ) من در هیچ باور قرار ندارم. فقد میدانم امام حاضر در دنیا است شخص را من میشناسم برای تو و برادران خلقی مولا پرست مربوط نیست.بس من در حصهُ آن فکر نخواهم کرد. که در بالا چه گنجانیده شده است. اگر اندک فکر کنیم. روزانه قریب صد ها نفر بدون کدام جرم به قتل میرسند. اگر قضاوت بدست شما باشد پس جناب کرزی صاحب مقصر است. نه گروهُ ترورست. در آخر برای تو احمد خان و برای دیگران یگانه حرف من آنست. هیچ وقت رهبر را زشت نگویید از قدر خود شما کاسته می شود.وسلام بغلانی

    • باتآسف هرچند که اصل مضمون را مانده آنرا به مذهب نسبت میدهی لازم نیست بیشتر به تحریر درآورم در همه کلمات و جملاتت نیرنگ و رذالتی نهفته است و نام بغلانی بالایت حرام است چون تو بغلانی نیستی وجماعت بغلانی مردم های تحصیل یافته آزاد اندیش وفرزندان روحانی امام هستند هیچ وقت این قدر رزیل نمیشود و نیست که کلمات دروغین بدون واقعت وتفریقه انگیز را راجع به مذهب وجماعت شان اسماعیلیه نسبت دهد اینها آمثال تو واری ضد همهً اسلام وجماعت ما می باشند و در بین جماعت ما دوبشقه گی را دامن میزنند و بخصوص از سید منصور که به جز نفاق و شقاقش عدم بازماندن جماعت از سواد و پیشرفت بین مردم بغلان دیگر هیچ سودش نرسیده است در زمان حکومت کاذبش شعار های شراب خوری به سر سلامتی سید منصور را البته داده اید و خودت بغلانی در آن محفل ها سهیم بوده هی امام نور است به شعار یا دعا ضرورت ندارد.آن سید منصور است که بار شراب " بسبک امریکایی و اروپایی، حمام سونا که در کاشی کاری و تزیین آن تصویر های برهنۀ دختر و پسر بکار رفته، همچنان دیگر آثار قبیحه و علایم شنیعه منجمله عکس های برهنه با دختران و پسران و نیز فیلم های وید یویی سکسی از محافل عیش و سرگرمی ایشان کشف گردید است آثار و فلم ها بحدی وقیح و بیشرمانه بود که همه کس از نشر و تکثیر آنان احساس خجالت میکنند. صرف یک قسمت جزیی آن که عبارت از بوتل های شراب رنگارنگ بود در جریدۀ اردو زبان ضرب مومن درشهر کراچی پاکستان مورخ 4 اگست 1998 انتشار یافت درزیر عکس بوتل ها بزبان اردو نوشته شده بود: " افغانستان کی سب سی بری رهبر کیانی سید منصور نادری که محل سی بر آمد هونی والی شراب کی بوتلین. مثال ها و شعار ها هنوز در مسجد سید منصور واقع تایمنی در همه محافیل و اوقات نمازهای عید نمازهای جمعه دیگر روز های مناسک اسلامی همچو شعارها با صلوات های مکرر به خاطر طول عمر صحت کامل وغیره- یک – یک از نام سید منصور شروع تا نواثه های نوزادش که این جابرقبلاََ و بعد در دو دوره عضویت پارلمانش که دختر جوانش برادرزاده اش یکی از چاکرانش رمضان جمعه زاده هرچند خواسته بود خانواده گی به پارلمان رابیابد با فساد ورشوه اما خوشبختانه راه نیافتند ناظرانش هنوزهم در محبس به سر میبرد و خود شان با چشم سفیدی بیباکانه در پارلمان هستند خودش به بهانه مریضی اکثر وقت را خارج ازکشور به سر میبرد چون دوسیه اش در ثارنوالی موجود است. در فکر احتماد و مشکلات مردم نبوده ونیست و یا نسبت بی سوادی درک کرده نمیتواند.یا شعور انسانیش افهام تفهیم کرده نمیتواند در اکناف و اطرافش هم تنها جز چند نفر بیسواد که همه از شیبر کالو سیاه سنگ خان آباد هستند نظرات کورکورانه داده چرخه گیری میکنند.و از دیگر اقوام جماعت به فضل اللهی به این خانواده ارسال مرول ندارند و در همه دوایر دولتی وظایف دارند به موقف های بالا و پاهین در اکناف و اطراف کشوردر وظایف امنیتی صعیم هستند و ظایف مقدس خودرا موفقانه پیش میبرند الحمد الله مثل تو بغلانی از ترس و عدم معلومات نداشتن در باره مذهبش از سایه خانه دور نمیشود اگر این غده سرطانی سید منصور نباشد به سویه وزرارت و ولایت ریاست افراد و اشخاص با شایسته استند در چوکات مهم دولتی وظایف داشته باشند وفاساد را نابود کنند. اما به شیطانیت و وسیله شدن سید منصور جماعت را از موقف های بالای بازمیدارد.خداکند جملات فوق شمارا اصلاح کند ودر دفاع از خانواده کیانی دست برداری دیگر ساخت مرغ پرپرکرده خاک را بیشتر بالایت نندازی.والسلام

    • باتآسف فراوان آقای احمد خان.
      من از هیچ یک بیم و حراس ندارم. اما با بغلانی بودن خود افتخار می ورزم.گرچه اسماعیلیه هستم اما همیشه سروکار من با برادرهای دیگر مذاهب میباشد. مثل شما ( اسپ گادی ) تنها بخود فکر نمی کنم. فکر می کنم من احساس در برابر رشد برادران محکوم به مرک اسماعیلیه دارم. مگر شما از خود بسیار بزرگی نشان میدهید. خدا کند از مردم های بی غیرت نباشید. تنها در بین مردم اسماعیلیه خود را رشد داده باشید . در افغانستان ملیت های مختلف زنده گی بسر میبرند. همه حقوق مارا می خورند. چرا از آنها حقوق طلبی نمی کنید. در آن ایام که آقای سید منصور نادری صلاحیت داشت همه به عنوان اسماعیلیه در ولایت بغلان مرد بودند. چرا حالا از خود جرئت نشان نمیدهند. پس به همین مردان دیروز روبای امروز. امید میبرم منفی گرا نباشید. همیشه از افهام و تفهیم صحبت می کنید.من فعلآ در یک انجمن نقش فعال دارم اگر تو با وجدان پاک نزد آقای سید منصور نادری حاضر شده همه اتهامات که هم اکنون در پای آن بسته اید. با جرئت کامل و با غیرت صاف به ایشان بیان دارید. من از شما پشتبانی میورزم. چرا نظر به گفتهُ شما همه بد بختی ها از مردم ضعیف و ناتوان ملیت محکوم به مرگ کیش اسماعیلیه دور خواهد رفت. البته نظر به بیانیه شما مردم از قدرت عالی برخوردار خواهد بود.مگر حرف اساسی درینجاست باید کنسل امام داخل صحنه شده مسئله سیاست را به راه بیاندازد. یگانه حرف که حالا من وتو را رنج میدهد. تحولات طالبان است بس.برادر عزیز من مثل شما مردم را ضرورت ندارم که در اردو هم باشد مثل یک غلام زنده گی داشته باشد.تو از وزارت نام میبری باور کامل دارم بغیر از داخل دفتر امامتی دیگر جای بشما وظیفهُ نیست. جزُ چاپلوسی .از روز که من جوان شده ام همهُ مردم اسماعیلیه را آشنای کامل دارم. زمانیکه مولاداد از مردم نیکپی نماینده کنسل امام در بغلان بود. همه را مطالعه نمودم. جزُ مردم نیکپی و کمپیرک که یکی از قریه های کوچک مردم دائیمیرک البته به تعداد هفت خانه اسماعیلیه است تمام صلاحیت را باخود داشتند. دیگر مردم اسماعیلیه در آن محل حقوق نداشتند. البته در بین کنسل چه کار های شد. من از همه آگاهی دارم. اگر سید منصور نادری جان مردم را گرفت مگر کنسل تمام دختران را تا روز مرگ چشم براهُ مرگ و اجل واگذار کردند. چرا عزت که در نزد خود به منحیث یک دختر جوان ( باکره) داشتند همه رفت.سوُ قسد برادران فدای امام ( خلقی ها ) قرار گرفتند.هم اکنون چه جریان دارد. من به هیچ طرف حرف نمی زنم و از کسی جزُ پروردگار ترس ندارم. همه دفتر های امامتی را فامیلی ساخته اید. هر کسی داخل شد میتواند همبستگان خود را شامل سازد.و دیگر اینکه هر کسی در پی سید منصور نادری اتهام وارد کند در آن محل شامل می شود.من به عنوان یک برادر اسلام نه اسماعیلیه بشما خطاب می ورزم. همه مردم به محاسین سفیدان احترام قائیل اند. مگر برادران اسماعیلیه نیستند. البته خود کلان شده اند. بیائید سید منصور نادری را بحیث یک رهبر نه بلکه به منحیث یک موی سفید بغلان توهین نکنید . از همت و غیرت خود تان کاسته می شود. تو در نخست نامهُ خود اسرار ورزیدهُ که شما بغلانی نیستید. من از اسماعیلیه بودن خود انکار کرده می توانم مگر از بغلانی بودن خود نه.من یک بغلانی الاصل هستم در غیر آن یک اسماعیلیه با هدف هستم.اما نمیدانم پسر روحانی امام هستم یا خیر.من از سخن چینی بسیار نفرت دارم. در آخر باید علاوه کنم در فامیل که هم اکنون زنده گی بسر میبرم هفت جوان هستیم چهار ما لیسانس هستیم یک تن ما در هالند مصروف ماستری هست دو تن دیگر ما دورهُ لیسه را ادامه میدهند. من از خانواده بیسواد نیستم. خدا کند تمام حرف ها را دقیق درک کرده باشید.وسلام بغلانی

    • شما چقدر مردم بی فرهنگ و گنگ هستید که هیچ راه و رویش شما معلوم نیست نصف تان غلام خوجه های پاکستانی شدید و نصف دیگر تان را یگ پودر فروش ار حریم اسلام منعریف ساخته است و یکداد تان به نام بهسودی ها خون همه تان را خورده رایستین و یک سید منصور در بین شما اسمعیله ها مسلامان است حد اقل به مسجید خو میرود نماز خو میخواند و باقی شما اسمعیله ها هیچ مسلمان نیستید کتاب خدا را قبول داربد اما پیغمبرش را دقیق مثل خوجه های پاکستانی و شما از راه و طریق آغاخان هم پیروی نمیکنید چرا که آغا خان همیشه متعد بودن شمارا میخواهد اما شما هستید که فرهنگ پاکستانی را برای خود تان بر گزیدید لعنت بر شما که یک عقلیت کوچک هم هستید باز هم در بین خودتان جور نمیاین

    • چوپ اولاد بی تربیه کار خانم ها نیست که در باره سید منصور بگوید و یا دفاع کند دیگر کدام کلمه در اینجا تایپ نکنی.

    • رویای عزیز سلام و صبح بخیر .
      در قدم نخست می خواهم صحت و سلامتی برای همه بشر که در کرهُ خاکی زمین زنده گی بسر میبرند. تمنا نمایم. بعد ازین کلام شیرین می خواهم طلب مغفرت برای همه جماعت که تا حال خود و دوست و دشمن خود را نشناخته از دربار امام روزگار استدعا نمایم.رویای عزیز من خود را درین سایط ذیدخل ساخته ام از نظر وجدان و انسانیت هیچ وقت کسی را از سویه اش بالاتر صفت نخواهم کرد. و در ضمن حقایق را همیشه واضیحآ و سریعآ بیان میدارم. البته من خود را یک اسلام میدانم. از نظر شخص خودم هر شخص که می خواهد. خائین و مرتد را شناسای کند. در اول باید اطراف و اکناف خود را مطالعه کند. گرچه من بغلانی هستم. اما یک تن از پیرو های گناهگار امام زمان میباشم.من هیچ وقت خود را نظر به دیگران نسبت نداده ام و نسبت نخواهم داد. پس ما و شما یک انسان خاکی هستیم. غرور برای چند لحظه چه ضرور.من از اسماعیلیه بودن خود حبا می ورزم. چرا جوانان داریم خود و کلان را نمی شناسد. مردم های دیگر به محاسین سفیدان بسیار احترام قایل اند. با تآسف فراوان جوانان ذکور و اناث ما به محاسین سفیدان احترام قایل نیستند.چه رسد به روزگار که یک انسان بی شخصیت و خودکامه حتی به شخصیت بزرگان سخن پردازی نماید.من به هیچ یک وابسته نیستم.فقد میدانم بنده خداوند(ج) هستم.از نکته نظر شما اقلیت به عهد هستیم . در بار نخست اسماعیلیه ها یک فیصد بود. هم اکنون خودکامه گی ها و خودخواهی ها اسماعیلیه ها را به 0.45 رسانیده است.من همه شاهکاری های جناب مرد فرهیخته و مرد سخاوتمند که او حضرت الحاج سید منصور نادری است خوب میدانم. حاجت به تعارف نیست.رویای عزیز از خوبان هر قدر دفاع کنید. باز هم کم است. من هیچ طرف را توحین نخواهم کرد. چرا همه خوب و بد پس به ما و شما رجعت خواهد کرد.در آخر دعای من اینست الهی پروردگارا یا امام زمان همه برادران که دل شانرا ویروس و میکروب جا گرفته به لطف خود منور بگردان.بااحترام بغلانی.

    • اقای بغلانی!
      تو کی هیچ نمی دانی که چی کارهای را اقاید انجام داده هیچ گاه کوشش نکن که واقعیت را پنهان کنی از عذاب وژدان بترس.
      خون خواری تاریخ را می خواهی پیامبر بنامی ن عوزبل .
      کوشش کن که دیگر هم چو حماقت را نکنی.
      تشکر

    • آقای با وجدان سلام خدا کند به نایت کلپ دست نداشته باشید.
      من فقد به ذات یکتا باور دارم نه به رئیسان قاچاقبر.
      آقایان اگر هر کار را انجام داده و یا انجام میدهند. من شواهد اعمال آن نیستم فقد ذات یگانه. گر چه شما مردم 0.5 فیصدی به بزرگی و یکتا بودن هیچ کدام درک ندارید. فقد افراطی هستید.بس من از اعذاب وجدان همیشه ترس دارم مگر آنانیکه ده سال قبل خلقی و پرچمی بودند مگر امروز بیرق را بدست گرفته اند و شعار ازآدرس اسلام و امام بلند می کنند.در نخست باید دقیق متوجه میشدید که چه کسی و کدام فرد در رائس آمرین کونسل ملی ایفای وظیفه می کنند.هر لحظه رنج بالایم غالب می شود چه رسد به جواب وجدان. همه ملیت های بهم برادر باید از وجدان صحبت داشته باشد مگر شما نوکران خواجه های پاکستانی نه. باید از افراطی شدن صحبت داشته باشید اگر دقیق متوجه شویم شما دفاتر امامتی را از چه تشکیل داده اید همه مخالف اسلام و فقه کوچک شیعه امامی اسماعیلیه.مردم صفحات شمال به یی مسابقه کاملآ بازنده است. چرا اگر فرد از هر جانب که به بورسیه های تحصیلی و به مناسک حج بیت الله شریف میروند همه از مردم کابل است نه از نیکپی و نه از دائیمیرک و نه از خان آباد همه فردا به نفع چهار خانه بهسود شیبر و شیخ علی خدمت خواهد کرد نه به نفع مردم محکوم به مرگ صفحات شمال همه امروز در بین خود تجارت دارند. البته هر دو طرف مشغول جمع آوری پول هستند.اگر دیروز خون ریخته شد و یا بیناموسی شد همه در محل انقلاب بود. کور نیستی مادر شما را کور زنا نکرده بیایید امروز را دقیق مطالعه کنید. من دقیق راپور دارم رئیس کونسل ملی آقا خان با هم پیکان اش برای عیاشی به دوبی تقریبآ ششصدو نود دو هزار دالر امریکای را تخصیص داده همه از بودیجه کی است البته از بودیجه دفتر امام است آیا یی خیانت نیست همه خیانت و گوشت همنوع خوردن است.اگر ناخن انتقاد داشته باشید که کی ها چه کردند دقیق باید برای شما واضیح تر و روشن تر باید صحبت شود تا نزد شخص خودم بیایید و از نزدیک تمام ثبوت ها را مطالعه کنید.کونسل ملی کی ها هستند چهار دانه بدخشی بی سر و پا که دختر هایشان در زمان قبل یک چهارک جو خریداری میشد. امروز البته غرب در افغانستان پا به عرصه خدمت و از حصین بودن شان استفاده نموده آنها امروز بسر دسترخوان نشسته و از امام صحبت می کنند. دو تن دیگر بنام های شیر باز و عاشوری هر دو اشخاص های ارتباطی خواجه های پاکستان البته در مسیر های نا مشروع سر بلند کرده اند هنوز هم شما به حرف های چرب شان بازی خورده و از هر فرد شان دفاع می کنید. بیایید اگر می خواهید زنده گی به آبرو داشته باشید از کرده های قبلی گذشتهُ خود و جماعت بی دست و پا صرف نظر کرده تا باشد یک ملیت محکم و صاحب افتخار باشیم.
      باور داشته باشید حرف های را که من بیان میدارم حماقت نیست در اصل حماقت را شنیده اید مگر از معنی آن بی خبر هستید. به هیچ وجهه خود را سخن یاد ندهید. حالا بروید خود را مستحکم سازید در غیر آن از بین رفتن بسیار ساده است
      بااحترام بغلانی

    • خاندانی تمامی تانه از الف تا ی... از سید منصور و پسرانی قاچق بر و آدم کش فاشیزیم گرفته تا عاشوری و شیرباز حکیمی و بخصوص سید منصور این بیسواد و خون خوار که خونی حرامی ها را به بدنش تزریق می کند هر هفته و هر بار که به خارج جهتی تداوی میرود.

    • دوست عزیز سلام
      در نخست باید یاد آور شوم که شما از خانواده بیسواد هستید در غیر آن شما کدام معامله گر خیلی قوی هستید نه جناب عالی را دشنام دهید و نه مرا .
      اگر از اهل اسماعیلیه هستید بگذارید و جواب برای شما ارایه بدارم اگر اهل اسماعیلیه نیستید کوشش کنید در مسائیل مذهبی هیچ وقت خود و خانوادهُ خود را ذیدخل نسازید. من میدانم شما بسیار مشکلات عظیم را از خانواده نادری متحمل شده اید مگر جواب آن همه بیدادگری ها این نیست که به سایت انترنتی یگدیگر را توحین بکنیم اگر خلاصه سخن را ابراز نماییم جناب سید منصور نادری اگر خون یک تن را بخود ترزیق می نماید اما مسئولین ادارات امامتی خون همگی جماعت را به جان شان ترزیق می نماید.اگر چه فیصدی مردم محکوم به مرگ اسماعیلیان ساکن در افغانستان 0.45 فیصد میباشد. مگر باز هم خیلی پر و بال میزنید
      در آخر با شما کدام مطلب دیگر ندارم فقد می خواهم یک کلام را بیان کنم که او فقد همدلی و موافقت میان جماعت است بس.
      اگر فرد بنام رهبر و یا مسئول بخارج سفر می نماید مگر باز هم کسیکه از علیای مردم ما دفاع می کنند فقد جناب مرد خردمند و صاحب قدر حضرت الحاج سید منصور نادری است بس . قسم یاد می کنم دیگر ها بخاطر حیف و میل بخارج سفر می کنند .
      نویسندهُ عزیز هر کسیکه هستید اگر راست را برای شما بیان نمایم من جزُ خود رهبر بزرگوار را کسی دیگر را ارج برای شان قایل نیستم حتی اگر از فامیل شان باشد چرا که آنها داخل مردم فقید بیچاره بزرگ نشده اند هیچ وقت به مشکلات مردم رسیده گی نخواهد توانست. با باور کامل برای شما بیان میدارم که بعد از جناب عالی فرد به عنوان رهبر نخواهد یی وظیفه ایمانی و وجدانی را ادامه داده توانست در آن وقت می توانند به پارک های زینتی چکر بزنند نه در میان مردم دیگر خواهش می کنم اگر میدانی از پدر خود هستی دوباره دشنام را ساکت نموده از منطق صحبت نمایید
      با احترام بغلانی

    • من از اول تا آخر خواندم همه اش غلط دروغ!
      همان کسی که خودره اسماعلیه هم گفته دروغ!
      همه اش سروپا دروغ غلط!!!

    • همه آنها بخاطری غلط بود که خانواده نادری یا کیانی نهایت زیاد رویشان سیاه است نزد همه مردم

    • آباد باشید با گیرد آوردن این همه کلمات و جملات واقعی راجع به جنایات و خیانات خانواده فاشیزیم قاتل بیسواد نادری کیانی.تشکر از واقعی بینی تان

    • خاندان ترا يسران قاجاقبر سيد منصور وعاشورى ها وشير باز حكيمى اكر متفق شدند با سيد حسام الدين قهرمان وعلاودين كيروك با حكيم ضربه وغضنفر نول دراز وشيرداد لأفوك يكجائ خواهد كايد تو بى ناموس كوستيزن لوجك كندهارى كايده بكايد زيرا سزاى تو وخاندان كونى ات كير هاى حشر شده بكار است من ازك هستم ازقوماى حاجى نذير اكر كيف تو نشد دوستم وخليلى ومحقق واحمد ضيا وهمه زن ودخترت را كوس كند

    • اى روى ترا سياه كردد اكثريت ليست ترتب شده تو از مرك خود ويا هم درجنك وياهم دراثر ثانحه طياره وعده هم فعلا زنده است مانند سخى مرجان ولى تو سخت دروغ كوى هستى مادرت راكى كشته وكى كايده است?

    • بغلانى بى ناموس درصورتيكه بعد از سيد منصور ديكر خانواده أش دربين ملت جا ندارد ازهمين رو از كونسل روكرداندى وبه اميد جانبيشينى سيد منصور ؟او خر كوس عده ازين خانواده به فكر احترام از امر امام زمان است كه امام هر كى را بركزيند به فرمان امام احترام ميكنند ورنه من وتو خوب ميدانم كه درين خانواده بصد ها سيد منصور ديكر وجود دارد كه تو تتو كك لوده به ارزويت شومت ازدست ان اتش يار جه هاى كار كشته وسياست مداران شناخته شده ها نخواهى رسيد واين أرمان را به كور باخود حمل كن وازدوروي به نزديك رسيده كه برايت سلام خواهم داد (راست كو ) 

    • کجا شد علقه به گوشهای سید کیان و کیانیان.

    • Salam first of all Ahmad KHan I think its your name. can you tell us how old are you if you are younger than 35 years ? ask you father if he could say he is an ismaili when he was living in Afghanistan. Now in Afghanistan I think it has not been more than 35 years, we Ismaili can say we are ismaili. in addition to that in Jahmat khoni Pishawaer Pakistan still pay 2000 rupies because being ismaili. When you are saying you are ismaili so proudly in Afghanistan, its because of that Mardy gharamon Said Mansor Nodiry. Please don’t accuse others for just some lie information. first every body tell about his or her self and then tell about others.

  • بار کیچ هیچ وقت به منزل نمیرسد .
    من یک کتاب راجع به طریقه ایجاد مذهد اسماعیلیه را در ایران مطالعه نمودم دین شما توسط حسب سباح در شهر تبس ایران پایه گذاری و ایجاد شده است در ان کتاب نوشته شده بود که کسی از زبان حسن صباح اسم خداوند را نشنیده بود .
    مذحب که بجز راه خدا راه دیگری را بپیماید ایا رهبر بهتر از منصور نادری به ان میتوان نام گرفت . رهبری شما را از انگلستان بنام کریم اقا خان مینماید ایا کریم اقا خان مسلمان است و یا یهود . من 51 سال سن دارم در طول این مدت کوشش
    نمودم که یک کتاب مذهبی شما را مطالعه و دین شما را بدانم . هیچ کتاب شما به اختیار کسی گذاشته نمیشود .
    دنیا گذشتنی است شما هیچ طریقه ندارید اگر شرقی امد شرقی هستید و اگر غربی امد شراب میخورید و ........ میدهید
    رهبر بهتر از نادری ها به شما پیدا کرده نمیتوانم . امید از حرف حق زیاد خسته نشوید .

  • ازنوشته توبیسواد نادان متعجب شدم . مذهب اسماعیلیه که با پیدایش اسلام پیشینه تاریخی دارد ازآن آگاهی نداری ومانند نیاکان کینه توز ونادان خود درمورد چیزیکه نمیدانی قضاوت میکنی . زمانیکه چیزی را نمیدانی چرا بیمورد نوشته میکنی . خیراست که اکنون برای تو آدم نادان زمینه نوشتن درسایت انترنیتی میسرگردیده است ولی خودت باید دقت کنی که ابراز نظر تورا خواننده منحیث یک نویسنده میخواند . پس خودرا رسوا ومورد استهزا دیگران قرار ندهید.
    انسان باشید

    آنلاین : http://kabulprass

  • به نظرشما تنها عرب ها مسلمان هستند وکسانیکه به زبان های دیگرحرف میزنند مسلمان نیستند. مولانا شاه کریم الحسینی ازنسل بلا فصل حضرت علی کرم الله وجهه و و صی حضرت پیغمبر اسلام میباشد . اینکه در سویس پای بعرصه وجود گذاشته ودرتمام زندگی پربارش بجز ازخدمت به خلق الله کاردیگری ننموده است.
    بلی ما انسان هستیم ومنحیث انسان مسلمان زیست مینمائیم مانند خویشاوندان تو با گرفتن دلار نه خودرا فروخته میتوانیم ونه به حیات کسی بازی میکنیم. از نوشته توچنان برمیآید که سخت شوق انفجار، انتحار وگرفتن دلار را داری پس بشتاب که وقت برایت کم مانده.

  • محترم بغلانی عزیز!
    اولاً اینکه شما نوشته اید که من بدون ازخود رهبر دیگری را نمی شناسم با همین کلمه ای که گفته اکتفا میکردی نه خود را اسماعیلیه وانمود کن ونه با بکاربردن تذویر اسماعیلیان را به وحدت دعوت کن. زیرا اسماعیلیان میدانند که نورمولاناشاه کریم الحسینی رهبر وامام برحق تمام اسماعیلیان جهان میباشد وهرکسیکه درامورات کاری امام بدیده شک مینگرد اسماعیلیه نیست. وهرکسیکه بخاطرمنافع شخصی اش اسماعیلیان افغانستان را بنام های بدخشی ، خان آبادی ، بغلانی ، کیانی ، ترکمن ، نیکپی وغیره تقسیم نموده وازاین تقسیم بندی نفع می برد وبه سرمایه خود مانند رهبران جهادی که ازنام اسلام سود بردند . می افزاید برای اسماعیلیان افغانستان معلوم الحال است . نامش را خودت پیداکن .

  • به نظرمن درافغانستان هیچ کسی نمانده که خیانت نکرده باشد اما این سگ صفتان(اسماعلیه ها) دچارشک وتردد دردین خود هستند واز دین اسلام برگشته اند وکافرهستند.

  • این مهم نیست که من به کدام مذهب وکدام طریقه پیوند دارم اما به جواب کسانی که ازتعصب واز روی جهل ونادانی کسانی دیگری را سک حطاب میکند مگویم که خود از نسل سک هستند ونه تنها ازنسل سک بلکه جنس شان از پلید ترین حوان است باید بگویم که کافر واز راه گمراه شده کسانیست که ازتروریست حمایت کرده خودش را انتحار میکند وخطاب به شخص بنام صبغت الله که چنین چیزی را نوشته ومردم شریف وعزتمند این سرزمین را سک خطاب میکند میگم که تو کسی هستی که نه تنها پیوند مستقیم باسک داری بلکه زشت ترین حیوان هستی که دیگران را چنین خصاب میکنی وبفرما بگو که تو وامسالت که خودش را انتحارنموده وانسانی را که مهم نیست مسلمان باشد یا مسیحی به قتل می رسانید آیا تو کافر هستی یا یک انسان بی غرض که حتی به مورچه هم زررش نرسیده است بیا بگو که شما وامسال شما برای خدمت به اسلام ومسلمانان این سرزمین چه کاری موثر ومثبت را انجام دادید به جز خیانت ،جنایت وازبین بردن انسان دراین سرزمین . آیا؟ کشتن افراد بیگنا فرق نمیکند مسلمان باشد یاغیرمسلمان ازدیدگاه اسلام جواز شرعی دارد .

  • توانسان کثیف(صبغت الله) پست دون تاهنوزدرک ازمذاهب اسلامی نداری وبجای اینکه نظرته درموردیک شخص که جرم درباره آن به نشررسیده است آن هم رایست است یادروغ به مذهب دیگری توهین میکنی ای تنگ نظر- انتحاری - خاک فروش - خائن -یک باربروبه کتاب هامراجع کن درباره مذهب اسمعیلیه مطالعه خوده تکمیل کن بعدازآن نظرارایه کن شما(صبغت الله) هیج نوع آگاهی ازدین نداری افسوس به حال شمابیسوادکه نظرکوکورانه خودرابیان میدارید نمیدانم که شمابه کجاکلان شده اید گاهی وقت به مکتب ودانشگاه قدم گذاشته اید ازراه ورویش پیغمبر(ص) آگاهی دارید به هرصورت گفتنی هازیاد است فعلاَ همینقدرکافیست مه خودته وقت میتم یک هفته برو به کتاب خانه های مراجع کن معلومات خوده تکمیل کن بازماوخودت میشینیم درباره مذهب اسمعیلیه بحث میکنیم

  • سرقت الله ! که نام پاک الله را به سرقت برده ای واین دزدی وجیبه باباواجدادت بوده وازنام الله (ج) هزاران تجارت وسوءاستفاده نموده اید . اسماعیلیان درطول تاریخ این دزدی را نکرده ونمی کنند . فقط مسلمان هستند وبرای اشاعه دین اسلام درطول تاریخ کوشیده اند . نه بشکل انتحار، انفجار ، به غنیمت گرفتن دخترکسی ومال کسی ولی با تبلیغ وترویج فرمان خداوند(ج) واحادیث پیغمبربرگزیده آن هممواره سعی نموده اند تا اسلام منحیث دین صلح وصفا دردنیا پذیرفته شود نه اینکه دراثرعمل غیرانسانی انسانهای همچو (تو...) هم اکنون اسلام به دین وحشت وترور دردنیا معرفی شده وتوانسان بی خرد وبی معلومات فقط بدون اینکه تعقل کنی بی خریطه فیرمیکنی وبه هدف هم رسیده نمیتوانی. انشاءالله

  • به نظرمن توهین به بزرگان قوم کاخوب نیست که یک نفر را سگ خطاب بکنیم اما اگرواقعیت بگوئیم اسماعلیه ها کردارشان مثل مسلمان ها نیست یعنی شبیه به کفاراست نمازکه یکی ازارکان مهم اسلام است دروقتش ادا نمی کنند یا هم هیچ نمی خوانند خلاصه اینکه چراغ گل هستند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس