صفحه نخست > دیدگاه > آیا اوغان جرمن توانایی رهایی از شر دروغ نویسان را دارد ؟

آیا اوغان جرمن توانایی رهایی از شر دروغ نویسان را دارد ؟

مزاری
جمعه 14 جنوری 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در بین این جمع کاخ نشین وحدت چی که یکدیگر را از راه پنهانی که جز شیخ و ملا و چند رسوای دیگر بلد نیست چنین تکریم و تقدیر میکنند : بانوی گران سرشت ، خانم مبارز ، آفرین به شیر دادن والایت ، نخبگان بزرگوار، اهل قلم و فضل ، مسـولين گران ارج و غیره و غیره .

دوستان سلام ! دیروز یکی از دوستانم ضمن احوال پرسی بفرمود که ، یادت هست دو سال پیش کامران میرهزار پخته های دانشمند عالیقدر ، رومان و داستان نویس شهیر کشور اوغانستان را به شاخی باد کرده و داستان "نازی جان همدم من " را بدو جمله خلاصه کرده بود ؟ گفتم ، آری ! گفت ، به سایت اوغان جرمن و پندار برو که کامران خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را دوسال پیش دیده بود و ما بخیال قحط سالی گندم ها را بدون خوشه انبار نموده بودیم .

با کجکاوی و دل ناخواسته به سایت دروغ پردازان غار نشین که از برکت زنجیر پیچ بودن دروازه اش ، کسی را یارا و مجال نزدیک شدن به ماهرویان پشت ابرهای تیره سانسور اوغان جرمنیان نیست ، داخل صفحۀ سایت شدم . به به که چی قلم پردازی هایی ، چی ناز و فخر فروشی هایی ، چی دانشمندانی و چی اکادمیسن هایی که عالم و آدم را به حضور خویش وادار به رکوع نموده و زمین خاکی را مجبور ساخته اند منت کشد که ایشان بر رویش قدم رنجه نموده اند . در بین این جمع کاخ نشین وحدت چی که یکدیگر را از راه پنهانی که جز شیخ و ملا و چند رسوای دیگر بلد نیست داخل شده چنین تکریم و تقدیر میکنند : بانوی گران سرشت ، خانم مبارز ، آفرین به شیر دادن والایت ، نخبگان بزرگوار، اهل قلم و فضل ، مسـولين گران ارج و غیره و غیره .

در تالار این نخبگان بزرگوار ، اهل قلم و فضل ناگهان چشمم به نام کسی خورد که روزگاری به پشتیبانی شان سر پرخاش با میرهزار بلند نموده و در پایان نگاشته "داستان نويس، حافظه و دروغ!" اش چنین پیام گذاشته بودم :

... ولی در مجموع اکرم عثمان رانباید یک نویسنده عادی فکر کنیم . ایشان یک عمری برای همان مردمی که سواد ندارند ، نوشته اند . حال که شما ها جوان و با سواد شده اید نباید به ریش بابه بخندید ! آقای عثمان موقف خوبی در جمع نویسنده گان و فرهنگییان وطن ما دارند . نقد باید نقد باشد نه تحقیر !

به که چی اشتباه بزرگی را مرتکب شده بودم ! داکتراکرم عثمان ، کاندید اکادمیسن ، رومان نویس ، داستان نویس ، از جملۀ نخبگان بزرگوار ، اهل قلم و فضل بیکباره جرتکی و غرتکی از آب درآمده ، نوشته های دفاعی خود را از نقد آقای نبی عظیمی که بر رومان کوچۀ ما نموده اند ، در لجن زاری بدید خواننده گان گذاشته اند که در همسایگی و پهلویشان جناب حمید انوری به زبان مادری آقای عثمان تاخته و گوینده گانش را افراد فروخته شده و زیر دار گریختگی میخواند . آقای عثمان که خود سایت "فردا" را داشتندی ، چی انگیزه باعث شد که مانند داکتر صادق ناشناس کیش شخصیت خود را با نمایان شدن در پهلوی سیستانی ، غمخور ، نوری و انوری پاره نمودندی و به عارفی خوشه چین دسترخوان قبیله بنویسند :( دانشمند گران مایه و دانشورگران قد ، از دیر گاهی متوجه شده ام مشترکات زیادی بین دیدگاه های ما وجود دارد و من ازوجود این وجوه مشترک بخود میبالم و افتخار مینمایم . )

جناب داکتر صاحب ! این کدام وجوه مشترکیست که علاقه مندی شما را نسبت به عارفی پیوند میدهد و باعث بالیدن و افتخار شما شده ؟ عارفی که هر روز و شب خشک و تر را در دیگدان شرف حزبی ها میسوزاند و وحدت آهنین گذشته وشکستۀ امروزی خیالات خود را در آغوش پاکستان و امریکا میبیند وشما در والگای قلفک چپات حزبی ها در شهر کابل فخر میفروختید . این چگونه وجوه مشترکیست که شما را وادار به نوشتن این سطور نموده است ؟ واقعأ که گاهی وجوه مشترک عقده و تبارهم کرامات میکند . دوشخصیت با دو گذشتۀ کاملأ متفاوت امروز از وجوه مشترک سخن میزنند و با هم کسب افتخار مینمایند .

آقای کاندید اکادمیسن ! ما مورچگان آرزوی دیدار شما را در تلویزیون و اشتیاق شنیدن شما را از امواج رادیو در جبهات گرم حفاظت وطن از شر پاکستانی زاده ها داشتیم ، و شبهنگام که کمی سفیر گلوله ها خاموش میشد ، پنهانی زمزمه های شبهنگام میشنیدیم و منتظر آن بودیم تا نی ها گل کنند و ترخیصی اگر زنده ماندیم بگیریم و دکلمۀ شعرهای تانرا آشکارا ببینیم و بشنویم ، ایهات که همۀ آنچی شنیده بودیم و دیده از مردیست که با زوزۀ بادی مانند درخت خشکیده یی برگ می تکد و در پهلوی عارفی و نوری به نجوا می نشیند !

شما با نوشتن کتاب ضخیم "کوچۀ ما " ( الحق که ارزش هنری و معنوی آن بلند است نزد ما نسبت به آنچی نوشته کریستفر انگریز) ، انگشت انتقادی به حزبی ها وکاستی های رژیم کمونستی گذاشتید و کاری خوبی هم کردید ، درمقابل آقای عظیمی هم رومان شما را نقد کرد ، پس این جرت نوشتن روی کدام پرنسیب انتقاد و نقد بود که نوشتید ؟ آیا نوبت نوشتن رومان آن رنج ، درد ومصائبی که از پرتاب راکت های کور به شهر و دهات به مردم شهید پرور ما رسیده است خواهد رسید ؟ اگر دادخواهی و خونخواهی در صورت دعوای کوچۀ ما تبارز یافته ، نباید فراموش کنیم که دفع دعوا هم پیش حزبی ها و هم پیش ماست . اگر حزبی ها ما را به یک کشور فروختند ، شما ما را چهل کشور فروختید ! ما که شما را سرآمد دانش ، ادب ، وقار ، شکیبایی و برده باری می پنداشتیم .

جناب داکتر صاحب ! میدانم آنچی از قلم شکسته ام ریخته به وقار ، حیثیت و شخصیت شما ملالی نمی رساند و این چرندیات من فقط درد دل غمدیدۀ است که انتهای احترام و ادب را به سگ دروازۀ شما داشت . میدانید یک شب سیاهی با دوست هم سنگرم که بخاطر دستگیری جمعه خان راهگیر راه بلخ ـ چاربولک ( فعلأ والی پکتیا ) در موضع مخفی ترصد میکردیم ، صدای شما را از امواج رادیوی جیبی ام شنیدیم که دکلمه میکردید : ( شمالی لاله زار باشه بما چی ++ زمستانش بهار باشه بما چی ++ شبم در پیره (پهره) و روزم به تعلیم ++ که یار جان انتظار باشه بما چی ) این زمزمۀ شما چنان بالای عواطفم تأثیر نمود که ناخود آگاه سرودم : (ده شارا دخترا باشه ده ما چی ++ ده طوی ها خاندنا باشه ده ما چی ++ شبم در موضع و روزم ده جنگ اس ++ اگه اخوان بلا باشه ده ما چی ) دوست همسنگرم که مشوق این سروده ام بود روز بعد در اثر چره های هاوان دشمن زخمی شد اما جان بسلامت برد ، ولی این شعر برای همیش به خاطرم حک شد و تنها آواز گیرا و طرز ادای دکلمۀ این چاربیتی محلی شما ، گرچی بار ها آنرا شنیده بودم چنان تأثیر ژرف بالای احساستم نمود که این شعر را سرودم و امروز با خواندن این"جرت" شما همان احساس ولی عکس آن برایم دست داد .

آقای کاندید اکادمیسن ! شما با سایتی در یک سفره نشسته اید که حتی پیام پیامگذاران را که مطابق پالیسی و مرام دلخواه شان نباشد با قیچی فولادی سنت نموده و باقی ماندۀ بی مفهوم و خونچکانش را هر جا و تاقچۀ که دلشان باشد هویدا مینمایند ، چی رسد به مضمون و مطلب . جالب تر اینکه خجالت هم نه کشیده ، دعوای ملی بودن هم میکنند . امیدوارم این نبشتۀ خاک آلود من باعث رنجش خاطر آن بزرگوار نشده باشد . امروز شما مربوط به خودتان نیستید که هر جا دلتان شد بروید و هرچی دلتان خواست بنویسید ، اگر میخواهید مانند داکتر ناشناس فلاکت زده نشوید ، از راهی که در پیش گرفته اید برگردید و با مردم خود آهنگ کوچه باغ بسرائید تا در دنیا و عقبا سرخ روی و سرفراز باشید . اینرا مردم گفته اند ( با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه ) .

داستان نويس، حافظه و دروغ!

"نازی جان همدم من"، نوشته ای از اکرم عثمان در فضای باز

سه شنبه 12 اوت 2008, بوسيله ى کامران میرهزار

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • http://ahmadshahmassoud-orodbo...
    نقش ارد بزرگ و احمدشاه مسعود در تغییر نام افغانستان به خراسان 2
    *
    **
    ***
    **
    *
    با سلام

    دوستان نهایت محترم طوریکه خبر دارید پروسه تاریخ سازی پشتون ها چیزی نیست که از امروز و یا دیروز باشد. این قوم جعلی که از آن سوی سرحدات و توسط انگلیسی ها به کشور داخل شد کم کم نام کشور را نیز به افغانستان مبدل ساخت. این نام جایزه ارباب پشتون ها انگلیس بود به پاداش تمام خیانت ها و ادمکشی های این قوم. همین انگلیس ها که این قوم را مزدوران لایق و شتر چرانان خوب یافت این قوم را حتی به استرالیا نیز برای شتر چرانی برد. که امروز این قوم شترچران توبه حتی بومی های استرالیای را نیز کشیده است.
    اکبری از تخار
    *
    **
    ***
    **
    *

    بنده پیشنهاد میکنم،که اکنون همه دم از موکراسی وحقوق شهروندی میزند ،وتلاش می کنند که هریک نسبت به دیگری دراینگونه مفاهم مدرن سبقت گیرند،بیاییم آزادانه نام خراسان بزرگ وباختر وآریانای سابق رابه رفراندم بگذاریم که آیانام این سرزمین به همین نام قومی فعلی باشد <که بردل وقلب منی نوعی فارسی زبان سنگینی میکندوروزی چندین بار شنیدنش مرامی آزارد>ویا به یکی ازنامهای باستانی خودبرگردد تابتوانداز میراث فرهنگی،ادبی گذشته ای خود نمایندگی نماید،و تادیگران باما برسری مولاوابن سیناو... به منازعه ومشاجره برنخیزند،تازمانیکه نام این سرزمین تغییربه یکی ازنامهای باستانی اش نکند مطمءن باشید که بدرستی ادعای میراث داری .مفاخر فرهنگی ،ادبی،عرفانی،فلسفی خود نخواهیم توانیست.بالاخص تازمانیکه ای قوم ضدفرهنگ وفرهنگ براین دیارحاکم باشد

    • آقا یا خانم باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان!

      "با آمد" حتما "با امید" باید باشد که شما آـن را درست ننوشته اید، و "به امید" درستر آن می باشد، که که شما از آن غفلت کرده اید. البته غفلت شما فقط در نادرست نوشتن خلاصه نمی شود، به گمان من تبلیغات برای تغییر نام از جانب شما بیشتر به هدفی که دنبال می کنید ضربه می زند. چون تبلیغ برای یک نام و ابراز تنفر از نام دیگر و حتی از قومی دیگر کار آدمهای ساده لوح و یا فاشیست مشرب است. فکر نکنید فقط کسی که افغان ملتی است و بزور می خواهد ما هویتی که را که وی می خواهد بپذیریم فاشیست است، هر کس دیگری که همان پروژه را به طرقی دیگر، و برای اقوامی دیگر پیش می برد نیز از همان دسته است. به هر حال شما یا این نوشته های تان از روی تغافل و احساسات است، و یا خواهران و اعضای فامیل آقای مجتبی شرکاء و مقیم اروپا هستید که برای برادر خود مکان و سوژهء جدیدی برای جلب مرید یافته اید. از کجا معلوم شاید هم همان چند هموطنی باشید که در ...... دین جدید و مراد جدید بر گزیده اید و کارتان دشنام دادن به تازیان، و پشتونها است!

      در پیام اخیرتان نشانی وبلاگی را داده اید که در مورد نقش شخصی به نام ارد بزرگ و احمدشاه مسعود در تغییر نام افغانستان به خراسان است.

      دوست ارجمند!

      خواست تغییر نام کشور، خواستی دموکراتیک است. به این معنا که ممکن عده ای از شهروندان کشور، اطلاق این نام را بر کشور را با توجه به بار قومی آن نام، در حالیکه کشور ما متشکل از هویت های متکثر است، را مناسب ندانند و بخواهند کشور ما بدون اینکه نام اش نشان دهندهء تعلق آن به کدام قومی خاص باشد، به نحوی تغییر یابد که هم از گذشته تاریخی و افتخارات آن نمایندگی کند و هم هویت جمعی ما را به شکلی غیر تبعیض آمیز بیان نماید. از سوی دیگر عده ای دیگر از شهروندان کشور، ممکن این نام (افغانستان) را بیشتر ترجیح دهند و آن را نمایانگر افتخارات تاریخی خود بدانند، و خواهان حفظ همین نام باشند. در هر دو صورت، هردو خواست دموکراتیک است، یعنی تابع خواست و نظر عمومی است. اما این خواست و نظر عمومی باید به شکلی صلح آمیز و دموکراتیک بیان شود و برای آن ادله اقامه شده و به اقناع شهروندان بپردازد و در صورت مناسب بودن شرایط، تغییر نام کشور هم ممکن خواهد بود.

      شما با آوردن آن نشانی انترنتی( که از نقش شخص گمنانمی به نام ارد بزرگ و احمدشاه مسعود در تغییر نام افغانستان داد سخن داده است) یا با نظرات آن موافقید و یا آدم بی اطلاعی هستید و هر آنچه را که به نظر شخصی شما نیز باشد به عنوان حقیقت تاریخی پذیرفته و آن را تبلیغ همگانی می نمایید.

      ایرانی ها، بالعموم از نامیدن کشور ما به ایران یا آریانا و خراسان و یا هر نام تاریخی دیگر راضی نخواهند بود. لذا اینکه شخصی به نام ارد بزرگ، که عدهء از مریدانش عرصهء افغانستان و تاجیکستان را برای تبلیغ آیین مذهبی وی، که آمیزهء از عرفان های جاهلی و ناسیونالیزم ایرانی است، مناسب دیده اند، ناگهان وارد تغییر نام افغانستان به خراسان می شود، و از نقش برازندهء آن آدم گمنام در مورد تاثیر گذاری بر احمدشاه مسعود سخن می گوید، عاری از حقیقت بوده و جزء بر ساخته های مریدان وی در سویس و فرانسه و سویدن است.

      ارد بزرگ، یا همان آقای مجتبی شرکا، یک آدم بی نام و نشان در ایران است. و کسانی مثل وی هم در ایران و هم در افغانستان که ادعاهای دروغین برای یافتن مریدان بیشتر می نمایند کم نیستند. جالب این است که مریدانش وی را نابغهء شرق، فیلسوف، دانشمند و ... که دارای آثار زیاد است معرفی می کنند. در حالیکه در ایران هیچ کتاب خوانی آن فیلسوف و دانشمند را نمی شناسد!

      البته از وی سخنانی پراکنده، آن هم به تقلید مضحکانه از نیچه فیلسوآلمانیاز سوی مریدانش (که همگی اعضای خانوادهء وی می باشند) نقل شده است.

      تعجب آور این است که عده ای از هموطنان ما به قول ایرانی ها "گول" این شیاد ها را خورده اند و مدتی است که آقای مجتبی شرکا یا به قول مریدان خانواده گی اش "ارد بزرگ" را در کنار نام احمدشاه مسعود تبلیغ می کنند. چه چیزی بیشتر می تواند یک روستایی بی سواد را در افغانستان در مناطق تاجیک نشین به ارد بزرگ و اندیشه های وی جلب کند؟ معلوم است نام مسعود. کسی که در ایران نام و نشانی ندارد، تاجیکستان و افغانستان را محل مناسبی برای دست و پا کردن مرید برای وی یافته اند. لطفاً از این کارها دست بردارید.

      مبارزهء احمدشاه مسعود، هیچ گونه ربط مستقیمی با خواست تغییر نام افغانستان نداشته است، و احمدشاه مسعود هیچگاه چنین اندیشهء را تبلیغ نکرده است. واقعیت این است که مسعود برای افغانستان رزمیده است، همانند همهء فعالین سیاسی و مبارزاتی کشور، از هر گرایش سیاسی و حزبی که چنین کرده اند و برای اعتلای کشوری به نام افغانستان آنچه را که درست می پنداشته اند و به نظر آنان به منفعت ملی بوده است انجام داده اند. اما اینکه پیامد آن مبارزه چه تغییرات سیاسی و اجتماعی به وجود آورده است، و چه گفتمانهایی را موجب شده است، امری ثانوی از حاصل مبارزهء آنها است.
      احمدشاه مسعود بیشتر عمر خود خواستار افغانستانی با نظام متمرکز و قوی بود. در حالیکه لا اقل عده ای از پیروان وی، در قسمت تمرکز گرایی بیش از حدی که یک بیماری برای کشور بوده است، و مانع اقتدار و قوت و پیشرفت کشور ما می شده است، نظری مخالف دارند. خواست حکومت مرکزی قوی، و مبارزه برای افغانستان، گفتمان نسل احمدشاه مسعود و دیگر فعالین سیاسی دوران وی بود، و وی هیچگاه از تغییر نام افغانستان سخنی بر زبان نرانده، و حتی در مورد اموری که موجب اختلاف در کشور می شده است به شدت مخالفت می کرده است، چه برسد به تغییر نام افغانستان. اما هر نسل بخشی از میرات گذشتگان و تجربه تاریخی آنها را حمل می کند، و در باقی موارد راه خود را می رود، این در مورد احمدشاه مسعود نیز صادق است. حکومت مرکزی و افغانستان واحد و تجزیه نا پذیر خواست وی بود. اینکه نسل ما چه می خواهد، به ما مربوط می شود، و خوب است که دست رمالها از عرصهء مبارزهء برای تثبیت حقوق مردم در کشور ما دور باشد.

  • سلیمان صاحب :

    شما بیش یک گاو توله میزنید . بی فایده است . این شخص داکتر نت یا نصیر کامجو است . یک حزب جور کرده به نام حزب دموکراتیک خلق خراسان . قسمت بالایی افغانستان را میخواهد که به ایرانی ها تسلیم نموده ( خیلی ممنون ) بگیرد . مالخولیا , , خل , , از این حرف ها شده این شخص . وقتته ضایع ساختی .

    اری مزاری : بسیار پیش رفتی مقاله نوشته میکنی و او هم سر جرمن ان لین حمله کدی واو ری , و اکرم عثمان و نبی عظیمی و انوری این ها کی ها هستند , قبلاء ده کابل پرسس بودند ؟ . موفق باشید .

    • سوتیای محترم

      ممکن حرف شما در مورد شخصی که این مطالب را اتوماتیک زیر هر نوشتهء می گذارد درست باشد. اما در مقابل اینها باید اعتراض شود تا از سکوت مردم سوء استفاده نکنند. مدت زیادی است که یک عده آدم بی سواد، از نقش فردی مجهول الهویه که وی را" ارد بزرگ " می نامند، که در ایران هیچ کس وی را نمی شناسد و اثری هنوز از وی چاپ نشده است در تغییر نام افغانستان به خراسان داد سخن می دهند و متاسفانه در سایت خاوران هم مطلبی در این مورد چاپ شده بود. ارد بزرگ یا همان مجتبی شرکا، یک آدم بی نام و نشان در ایران است. مثل این است که کسی بیاید یکی از صوفی های چالباز و گمنام پشاور را که مردم به وی سجده می کنند قطب عالم معرفی کند. و برای اعتبار بخشیدن به ادعاهای خود سخنان وی را زینت مطالب خویش نماید!

      حالا تقاضا از آقا یا خانم "باآمد تغییر نام افغانستان به خراسان" این است که بیاید پاسخگوی مطالبی که مطرح می کند باشد. به گمان اگر بشود نقشی برای این گونه آدمها قایل شد، همان نقش تفرقه افکنانه است، و به احتمال زیاد، با وجود اینکه مخالف اجنت خارجی معرفی کردن هموطنان خود هستم، اما با وجود این حقیقت که همسایگان خواستار دوام بحران در کشور، و مخصوصاً ایجاد بحران های قومی هستند، کسانی از این دست خواسته یا نا خواسته سربازان ایجاد بحران و دو دستگی در کشور هستند. از وزارت اطلاعات ایران یا آی اس آی پاکستان چه می رود تا تنور این اختلاف را داغ نگهدارند؟ بهترین راه ایجاد اختلاف و شکاف در جامعهء ما مطرح کردن مطالب خلاف واقع و دروغ، شایعه پراکنی، دامن زدن به اختلافات قومی، و ترساندن اقوام از یکدیگر است. وقتی عملاً چنان فضایی از نظر روانی آماده شد، جامعه به سمتی می رود که آنها می خواهند. مثلاً فلان روزنامه یا تلویزیون و یا رادیو، مطالبی را نشر می کند که از همان دروغ و تولیدات شبهه پراکن تغذیه می شود.

      شاید باورتان نشود، حتی رییس جمهور مملکت نیز از این شایعه ها، و مطالب خلاف واقعی که به طرقی از طرف مزد بگیران همسایه به سمعشان می رسد گاها سیاست های کشور را و نوع رابطه اش را با جامعهء بین المللی تعیین می کند.

      باید هوشیار بود و قضایا را از هم تفکیک کرد.

      من با شما موافق هستم که این حرفهای بیهوده که این آقا یا خانم می زند ارزشی ندارد، اما پیامد حتی کوچک اجتماعی این گونه سخنان برای کشور و مردم ما هزینه دارد. وقتی تولید اطلاعات از طریق دروغ باشد، حتماً اهداف خصمانهء را دنبال می کند.

    • درست هركى نظر خودرا دارد و نظرش محترم است.ولى يك جيز مانند افتاب روشن است كه احمد شاه مسعود مخالف تجزيه افغانستان بود و او به خاطر كشور يكبارجه و برادرى و برابرى همه اقوام برادر اين كشور مبارزه ميكرد.نزد او بشتون اوزبيك تاجيك هزاره و ديكر اقوام خورد و بزرك,همه اعضاى يك بدن بودند.خواهش برادرانه كه افواهات غلط و بى اساس را به ان ابر مرد بزرك نسبت ندهيد كه ساخته و بافته دشمن كشور و مردوم ماست.او خار جشم باكستانى ها بود,اينكه با كستان نتواست كشور ما را بلع كند,مهارت ان ابر مرد بزرك بود.ولى با تاسف دوشمن موفق شد كه او را شهيد بسازد.

  • می گویند که زیر چادری جنگ نمیشود. راستی اعضای این گروه کی ها استند. " ارد بزرگ" از کجا پیدا شد؟ بعضی گپ ها شاید در آینده در افغانستان پیاده شوند؛ مانند حکومت پارلمانی، فدرال یا تجزیه؛ اما جای تعجب این است که این موضوع ها از طرف کسانی مطرح می شود که خودشان یا هزار ها کیلو متر از افغانستان دور استند ویا آنقدر گمنام هستند که شاید اگر خودشان را در آینه هم ببینند، خود را نشناسند. طرح موضوعات بزرگ با بزدلی به پیش نمی رود. برای " ارد بزرگ" می گویم که اگر به آن چیزی که می گویی ایمان داری برو به افغاستان و مردانه از طرح خود دفاع کن...
    آقای مزاری !
    در مورد جرمن افغان انلاین من کاملن با شما موافقم. تمام مسیر ها را بسته اند. اگر بخواهی نظری بنویسی، باید اول از خود عنصری و فرخی بسازی تا نظر ات نشر شود در غیر آن؛ یا جاسوس استی و یا هم جنایتکار و وطنفروش... من چند بار نظر نوشتم ، اگرچه به کسی توهین هم نکرده بودم، صرف بعضی موضوع ها را در میان گداشتم و به قسم پرسش از نویسنده خواسته بودم که پاسخ بگوید، اما نشر نشد..
    افغان جرمن انلاین مرا یاد همان پیر و مرید های که در افغانستان استند، می اندازد. وقتی به خانه ی پیر رفتی؛ اگر مریدش هم نباشی، باز هم باید مانند مریدانش خم خم بروی تا به پیر بی احترامی نشود و از شان اش کم نشود...

  • بهر حال مثل که اگر احمد شاه مسعود همرای بمب " الکمره عکس گرفتنا " کشته نمیشد " شهید و ابر مرد و بزرگ مرد و و و " نام گذاری نمیگردید به همین منوال نصیر کامجو یا " آرد بزرگ " که فقط فرشته حضرتی عاشقش است , برای نام گذاری خود ویا مشهوری خود که دست به ساختن خراسان زده است با پول احمدی نژاد جارو کش سرک های تهران ( شاروال تهران بود قبل از افتابه برداری خانمه ایی " چنین غتمه غتولی را راه نمیانداخت . اتفاقاء با این تبلیغات اخوندی " وظیفه ما گفتن است و بس " داکتر نت و یا نصیر کامجو استفراق همه را کشیده است بر خراسان و ایران و عرب و عجم و هرچه و هرکی که به غیر افغان باشند . نا گفته نماند که خدا به فارسی وان قدرت نته ورنه سگ های کوچه را هم سرچپه نعل خواهند زد . الپتگین و سبکتگین و غلوپ تگین هنوز یاد ما است که از حیرتان تا بنارس سر میبریدند و میکشتند و کله منار میساختند و و و و با خود تاجیک ها وقزاق ها و تاتار ها و ترکمن ها و منگول ها را یکجا نموده هی میدان گفته ( در واقعیت ) برای وصول " چنده " و یا " اسقاط " برای افاقه نفقه اولاد ها و اسپ ها و شتر ها و خرهای های خود راه میافتادند , , , ولی در انظار به این فقر و بی بضاعتی خود رنگ غیرت مندی داده لباس اسلام را در بر نموده اقدام بر بربریت و وحشت اندازی مینمودند . الخلاصه : میراثی که بر ما و شما مانده است از رهبران قبلی بین خود تقسیم کنید ببینید که چه به کی میرسد .

    • خانم سویتاجان! ظلمی که اوغان درطول این 260سال کرده هیچ حکومتی به مردمش چنین ظلم رانکرده است امروزماشاهدظلمهای رنگا رنگ خانهای قبیله هستیم که حتابرای اقوام خودشان هم رحم نمیکنند چه برسه به اقوام غیراوغان اگرمحمود به هندوستان لشکرکشیدازبرای دین خدابود.وی دین اسلام رابه سراسرآسیا گسترش دادوازبرکت محموداست که امروزنورالهی درسرزمینهای هند و پاکستان بنگلادیش واندونیزی ومالیزی میدرخشد.
      محمودچوشمشیرخداکردحمایل
      وی دین خدابردقبایل به قبایل
      برآئین کهن زد خط باطل
      وی کشتی اسلام رسانیدبه ساحل
      یلغاربه بلغارزد وتیغ به تتار
      اما شاهان اوغان چه خدمتی کردند به جزتباهی آدم کشی خانه ویرانی کوچاندن اجبری وبدترازهمه غلامی برای ابرقدرتهادنیا امروزکه مابه این حالت رسیدیم ازدست همین خانهای جاهل اوغان است دوران محموددوران علم ودانش بودماشاهددانشمندان بزرگی هستیم که درزمان محمودمیزیسته که جهان ازوجودشان افتخارمیکندولی دوران شاهان قبیله دوران جهل ونادانی آدم کشی مکتب سوزی فرهنگ ستیزی وتخریب ابدات تاریخی ضرورت نیست بیایی ازشاهان اوغان به ماتعریف کنی که چنین بودندچنین هستند.......

  • شنیدیم که شاغلی احمد شاه ابدالی 13 بار مانند شاغلی محمودغزنوی 17 بار به اندیا برای اسلام حمله نموده و بعد از دست بردن به خزاین معبد های سومنات همه دار و مدار هندو های دهقان و بی بضاعت را به قتدهار اورده بود و حیف و میل پای لچ های قندهاری نموده بود . مثلی که محمود سر گوبندر سینگ رهبر سیک های امرتسیر را در میان معبد گولدن تمپل امروزی بریده بود و این لنگوته که سیک ها بر سر خود میمانند نمونه از صداقت سیک ها به رهبرشهید شده ایشان و قوم خودشان است و در عین زمان نمونه از بربریت و وحشت و نوکر بودن شاغلی محمود غزنوی به عربها نیز میباشد . حالا از اینکه محمود دست قطالطریق های چون ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم عربی را از پشت بسته بود حرفی نداریم . . گرچه هر دو شمشیر بر گردن اولاد های غربا میگذاشتند و میگفتند که اگر اسلام نشود سر جگر گوشه ات را میبریم . . حالا از این هم میگذریم , وطن فروشی به عربها از زمانی رایج پیدا کرد که همه ذهناء نوکر اسلام شدند به خاطری ترس از دوزخ و به امید بهشت بدون اینکه عنعنات خود را و یا تاریخ هفت هزار ساله خود را محترم بشمرند . . میپرسم شاغلی محمود غزنوی برای افغانستان چه خدمتی کرده بود جز اینکه وقتی به افغانستان بود روز ها برای شکار که میرفت به جنگل با خود نان خوردن نمیبرد و در خیمه کوچی ها بزور داخل میشد و میگفت که من سلطان غزنوی هستم و گرسنه هستم و کوچی بیچاره بز لاغر خود را که با شیر ان اولاد خود را تغذیعه مینمود به نام افغانیت و مهمان نوازی ذبح اسلامی مینمود و با سطان میخوراند و سلطان عارقی زده دستی به شکم کشیده بروت های خودر را تاو داده از خیمه بدون تشکر بیرون میرفت ودر راه برگشت به قصر و قلعه و ارگا بارگاه خود عاشق یه بچه بی ریش به نام ایاز بدبخت و بی روزگار شده بود . وقتی پادشاه از هر قماشی که باشد این قدر سفله باشد کشور به قهقرا میرود نه به عرش معالی . دردی لگدی که اسلام توسط ملا عمر تازه گی ها به کون شما ها زده است به نظرم فرموش تان شده است . ذلت .

    • خواهرعزیزسویتاجان! شایدتواز تاریخ پیدایش مذهب سیک آگاهی نداری درزمان محمودغزنوی مذهب سیک وجودنداشت ازپیدایش این مذهب چهارصدسال ویاشایدهم چیزی بیشتربوده باشد دروغهای که خودت به محمودمیبندی بی احساس است درباره احمدشاه ملتانی باشماموافقم احمد شاه ملتانی به خاطرچور و چپاول به هندوستان حمله کرده بود.وداروندارهندوستان را به غارت برد.محمودغلام عربهانبوداگرمیبودوزیرش حسنک رابه حکم خلیفه به دارمیاویخت.وزبان عربی رازبان رسمی کشورخودمیساخت محمودبااحمدشاه ملتانی زمین تاآسمان فرق داردمن محمودرابه پاس خدمتهای که کرده احترام قائل هستم( مذهب سیک، محصول اختلافات مذهبی سده ۱۵ میلادی است و مدعی است که چکیده نخستین آموزه‌های گورو نانک (پیامبر سیک‌ها زاده ۱۴۶۹م.) است. او کوشید یک دین تلفیقی از اسلام و هندوگرایی به وجود آورد. نانک بر اصول مشترک این دو مذهب تأکید کرد و از موارد جدایی و اختلاف به‌ویژه در آیین‌ها و نیایش‌ها دوری نمود.)این هم تاریخ پیدایش مذهب سیکها برگرفته ازویکی پدیا

  • با بی خبر بودن ما از تاریخ دین سیک سلطان محمد غزنوی را از گناهان مرتکب شده اش و نوکری یرای عربها مبرا نخواهید توانست . این شخص روزی روزگاری وقتی در میدان جنگ خیمه میزد از عسکر خود میخواست که یک " من " نخ از گردن هندو بکشید . عسکر از شفق داغ شروع به گردن زدن اهل هنود مینمود تا عصر . . اگر باز هم از یک من وزن نخ ها کم میبود به عسکر امر ادامه گردن زدن را میداد . اصلاء محمود غزنوی برای ادامه ادم کشی های قاسم پسر هفده شاله هاشم به هندوستان حمله ها نمود و تاسف و سر افگنده گی برای همه افغانها ببار اورد .

  • ببخشیددرآن زمان که محمودحکومت میکردکشوری بنام اوغانستان وجودنداشت که باعث شرمندگی شمااوغاناشده باشد امروزاگرتاریخ هندرامطالعه کنی سیاه ترینروزبرای هندیها حمله احمدشاه ملتانی بوده که هنوزهم دودخانمان سوزآن روزهای تلخ تاریخ درفضای هندوستان درحرکت است ولی ازمحمودبه نیکویی یادمیشود شهرغزنی رادرسال 2013مرکزشهرهای اسلامی انتخاب کردندبا داشتن همین محمود ودانشمندانی که درزمانش میزیستند اماشهرقندهارهنوزهم مایه شرمندگی وسرافگنده گی ما وشما است امروزاگرنام ازاوغان ببری تراتروریست ادم کش جاهل وباهزارگونه نام دگرصدامیزنند....

  • سیک ها و هندو های غزنی را کی ها به نام غلام و کنیز به غزنی اورده است ؟ زیاد بحث بی فایده نکو .. مسلمان هستی , باش کسی به تو کار نداره در دزدی و خیانت پشتون و فارسی وان در جهالت از همدیگر کم نیستند . و همیشه اسلام و عربهای از هردوی شان استفاده نموده اند . افغانستان امروز به افغان احیاج دارد نه به هزاره و پشتون تاجیک و پنجشیری و قندهاری . خلاصه افغانستان در زمان محمود نامی داشته . منحیث افغان خوده به اقلیت ها نچسپان .

    • سویتاجان بلاخره نتوانستی جواب قناعت بخش بدهی میگویی که بس بی فایده نکو..خیلی خوب بازهم برت تکرارمیکنم که درزمان محمودغزنوی مذهب سیک وجودنداشت این سیکهاوهندوهاکه تومیگی به نام غلام وکنیزآورده احمدشاه ملتانی واولادهای دزدش آورده اگرباورنداری به تاریخ مراجعه کو وحرف دیگه اینکه امروزجهل اوغان شهره آفاق شده مکتب سوزی. آدم کشی .فرهنگ ستیزی. عقبگرایی اینهاهمه ازجاهل بودندمیتوانه باشد. مادرزمان محمودکشوری داشتیم که خراسان نام داشت سرزمین علم ودانش بود بزرگانی چون ابوعلی سینا ابوریحان بیرونی مولانا امام حنیفه امام بخاری یعقوب چرخی وهزاران هزاردانشمندرادرآغوش خودپرورانده وازروزیکه نامش اوغانستان شدبه جزجهل ویرانی تباهی بربادی دگرچیزی ازش به ارمغان نیاورد ومنظورت ازاقلیت یعنی اقوام غیراوغان است اوغانستان یک کشوراقلیتهاست هیچ قومی دراکثریت نمیباشد اگرچیزی دراکثریت وجودداردزبان فارسی است که امروز90درصد مردم به زبان فارسی صحبت میکنند ودیگه اینکه من یک انسانم انسان مسلمان مطلق به قوم تاجیک که اجدادمن به این قوم تعلق داشتندچرا اوغان شوم هرگزنی دیگه اینکه جاهل بودن توازاین معلوم میشودکه توخودرااول اوغان میدانی بعدش مسلمان وبعدش هم انسان
      طوق جهل اوغانی اوغان برت مبارک باشد
      این تروریستهاو ادم کشان برت مبارک باشد

  • منظور این که با موجودیت 65 در صد اهل هنود و سیک ها در شهر چطور و یا با چه حرااتی میخواهید که شهر غزنی را به . . . اسلامی تبدیل کنید . و امروز این کشور به افغان نیاز دارد نه به مسلمان و نه به پنجشیری و نه به پشتون و نه به تاجیک .

    • سوته بیگم: برعکس شما چیزی که این وطن به ان ضرورت ندارد کلمه متعفن و بویناک اوغان است که امروز افغان گفته میشود. زیرا کلمه افغان انسان را بیاد وحشی گری ها ولواط کاری های رهزن کبیر ابدالی میندازد که یک عمر به ساز افشاریان ایران زنگ به پا بست وبرایشان رقصید ولی زمانی که برای چپاولگری به هندستان رفت خصلت کونی گری خود را نشان داد ودمار از روزگار هندوان بیچاره بنام جهاد کشید. کلمه افغان (که لعنت به این کلمه نامانوس وشرم اور باد) مترادف است با: تروریزم, قاچاق مواد مخدر, فساد اداری, قبیله گرایی, کوچی گری وشتر چرانی. این کشور به انسان ضرورت دارد و واژه انسانیت بسیار از کلمه افغانیت به دور است. همچنان اگر به فرهنگ زبان انگلیسی مراجعه کنی افغان نام یک نوع سگ لاغری است که موهای بدنش ریخته باشد درست مانند تصویر گلبدین.

  • حالا ابدالی و شاه شجاع و عبدالرحمن خان رفتند پی کارشان و ملاعمر گوشه نشین شده است و کرزی رفتنی است و کشور را پاکستان در حال تسلیم شدن است با فرستادن فوج جدیدی القایده به نام عسکر اسلامی اندونیزیا و عسکر مسلمان مالیزیا . خودت کدام ترکیبی داری که تمام قوم که در این کشور زنده گی میکنند به اینده امیدوار شوند , حالا ما نام موقتی ( قبرستان ) را برای این کشور انتخاب میکنیم .

  • سویته جان بسیارجاهل استی مانند اجدادت شماهرقدرکه تحصیل هم کنیدبازهم درسرخودهمان جهل قبیله رامیپروانید اگرشهرغزنه 65درصداهل هنوددارد پس چرابه انتخابات پارلمانی همه ازاقوام هزاره به مجلس راه یافتند.
    نمیدانم درزیرنام مستعارت کی خفته است هرکه باشد زن نیست خوب برای آرامش خاطرت یک شعرنوشتیم بخوان جانم
    کله هاخالیست
    کله هاخالیست خالیست آدم عاقل کجاست
    دشمن علم اند قبایل مردمش نائل کجاست
    من نبینم فردعاقل اندرون این قبایل
    همه اند فاقد دانش عاقلش فاضل کجاست
    پوچ گوید وچرندگربه لب آرد سخن
    صدرمجلس مینشیند جای آن جاهل کجاست
    جهل کندبرکشورما دونیم قرن رهبری
    تارها یابیم زجهل حل این مشکل کجاست
    ازلج وسرتنبه گی تابه فرق اندغرق همه
    غرق بحرجهالت عمق این ساحل کجاست
    حکمرانی می نمایند بربنیاد جعل وریا
    ازقبیله جعلکاری دگراین حاصل کجاست
    مسخ کردندازحسادت دشمنان تاریخ ما
    غفلت ما راببین و دشمنان غافل کجاست
    هرستم آید به ما ازدست خانان قبایل
    میکشیم ودم نیاریم جرئت دردل کجاست
    کرزیان وطلبان اند دشمنان دین وملت
    این غلامانِ دله رارحم برسائل کجاست
    سنگ انصاف نیست شد از ترازوی جهان
    عدل از کی تو بجویی حاکمان عادل کجاست
    میکُشد آخر ترا گر واسطه سازی خدا
    ترس نباشد ازخدایش رحم آن قاتل کجاست
    راست گفتن جرم باشد درزمان ماکنون
    راستگوزولانه گردد دروغگوباطل کجاست
    رخت خودبستم راهب تا روم زین جهل به دور
    جستجو ی شهرعلمم راه آن منزل کجاست

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس