افسانۀ نژاد آریایی
نویسنده: داکتر مالوری | ترجمه و تلخیص: غلام سخی سخا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
متن زیر از کتاب " تحقیقات پیرامون زبان،باستان شناسی،واسطوره هندو-اروپایی ها ؟" (1)
تالیف دکترج.پ.مالوری" بر گزیده شده است. کتاب دارای دوازده فصل است. فصل دوازدهم آن در عین حال نتیجه گیری مولف از تحقیقات خویش است، این فصل شامل دو عنوان می باشد. عنوان آول در بارهء "افسانهء آریایی" است که بنابر تازه بودن اکثر نکات آن خواستم آنرا ترجمه نموده به استفادهء علاقه مندان تقدیم نمایم. مدعی نیستم که ترجمه مبرا از کاستی و کمبودی است مگرمطمئن هستم که ازاصول و قواعد امانت داری تخطی صورت نگرفته است. درجریان ترجمه حین مواجه با مشکلی، از
متن ترجمهء تورکی کتاب سود برده ام." افسانهء آریایی" یکی از تولیدات ذهنی دانشمندان غربی است که از عمر کوتاه و زود گذر آن بیشر از
دو قرن نمی گذرد.زبان شناس نامدار جهان ماکس مولر استفاده ازین اصطلاح را برای تعریف و تشریح " هندو-اروپایی ها" توصیه می کرد بعد از نیم قرن تحقیق و بررسی، نه فقط از نظر خود صرفنظر می کند بلکه مردم شناساناسان را که به این گونه سفسطه ها معتقد بودند شدیدا مورد انتقاد قرار میدهد. دو قرن مجادلات و کشمکش ها ی دانشمندان حوزه های مختلف علوم ( مانند مردم شناسی،زبان شناسی،باستان شناسی)در رابطه به معلوم و مشخص کردن خاستگاهء اولیهء آریایی ها نتایج مطلوب را ببار نیآ ورده است. هر دانشمند محلی را بر گزیده که قابل پذریرش دیگران نبوده است.جذابیت و فریبندگی افسانهء آریایی اخلاف هویت گم کردگان را برای مدتی مسحور و مجذوب خود ساخت.شور شعف و دلباختگی بی حدوحصربه نژاد برتر و خون پاک آریایی، علاوه بر ویرانی ،جان بیشر از پنجاه ملیون انسان را قربانی گرفت. بعداز این
همه تلفات مالی و جانی ناشی از اعتقاد به برتری "نژادی آریایی" سرانجام مورد تکفیرولعنت دنیای اکادمیک قرار گرفت. علیرغم انحطاط و
ثبوت کامل بی ارزشی آن در غرب،هنوز برخی ها در شرق خوش دارند که خودرا " آریایی " بنامند و آریایی بودن را بزگترین افتخار خویش
می پندارند. دانشمند ومورخ ایران درصفحه (۱۹) کتاب خویش" بخش اشکانیان،دوازده قرن سکوت" می نویسد که: "...اینکه واژه ی "آری" در
کتیبهء بیستون،با معنای شورشی،نا فرمان و عهد شکن آمده است و هیچ معنای قومی و نژادی ندارد..."
ترجمهء زیر شروع کوششی است برای آگاه ساختن آنهایی که هنوز معتقد به افسانه های پوچ و بیهوده مانند "نژاد آریایی" ،"قوم آریایی" " کشور
آریایی" وغیر آن معتقد هستند. زیاد تر ازین شما را در انتظار نگذشته توجهء شما را به متن ترجمه معطوف میدارم.
افسانهء نژاد آریایی
نویسنده: داکتر مالوری
ترجمه و تلخیص: سخا
مردم دنیا، بطور کلی ازین مسأله آگاهی دارند که چگونه ناسیونال سوسیالیست ها اندیشهء برتری نژادی را در آلمان پیاده کردند کاملا اشتباه خواهد بود که فقط مشتی از متعصبین و متحجرین نازی را عامل پیدایش مشغلهء مضحک ذهنی با هندو-اروپایی و یا
عنوان مشهورتر آنها آریایی،تصور کنیم در حقیقت جاذبه و فریبندگی افسانهء آریایی،بخش بزرگ محیط روشنفکری قرن نزده و اوایل قرن بیستم
را مسحور و مجذوب خود ساخته بود.ممکن است به این ادعای هتلر-فقط آریایی ها اساس گذاران تمدن هستند- توجه نکرده به کنار بگذاریم.
اما چه عاملی شخصیتی چون و.گوردون چایلد را واداشت که آریایی ها را " موجدین واقعی تمدن" و " برخوردار از هوش و استعداد استثنایی"
توصیف نماید؟( احتمالا دیدگاه مارکسیستی گوردون چایلد باعث تحیر نویسنده شده باسد! م)
پیدایش آریایی آبی چشم و سپید پوست و طلایی مو در اروپای شمالی و اعتقاد و اشتغال ذهنی بر برتری و پاکی نژادی او نتیجهء فعالیت های
ذهنی جریان های متعدد روشنفکری بود. بنا به عقیدهء لئون پالیاکوفعشق آتشین و اشتیاق و حسرت تقریبا همگانی مردمان اروپا به مقصد یافتن
نسل و نسب درخشان و اجداد صاحب نام و نشان برای خویشتن، علت اصلی ایجاد این کاریکاتور آبی چشم گردید. البته رومی ها می پنداشتند که
آنها اخلاف قوم ترووامیباشند. در قرون وسطی اشرافیت اسپانیا فخر میکردند که خون ویسیگوت هادر رگ های بدن شان جریان دارند و این
سبب برتری و تفوق آ نها نسبت به مردمان تحت تسلط شان شان میباشد. فرانسوی ها از مرض مزمن اسکیزوفرنی رنج می بردند ومتردد بودند که اخلاف مستقیم کدام قوم هستند،آیا نسب خودرا از گل ها( سلت ها) می گیرند و یا فرانک ها( جرمن ها). برخی انگیس ها از داشتن اجداد مختلط خویش راضی و خوشنود نبودند وضرورت احساس نمودند برای خود اسلاف اشرافی برخوردار ازتاریخ کهن سال فراهم نمایند بدین ملحوظ
در جستجو و تلاش یافتن رد پای قبیلهء گم شدهء بنی اسرائیل در سواحل کشور خود برآمدند. شک و تردید آلمان ها در بارهء نیاکان خودکمتراز فرانسوی ها نبودند و آنان ازیک طرف می دیدند که از حیث گذشتهء تاریخی با تاریخ اسلاف مشهورهمسایگان شان یعنی ویسیگوت ها،فرانک ها و انگلوساکسون ها هیچ گونه تمایزی ندارند و از جانبی هم، زمانی تاسیتوس( سناتور و مورخ امپراتوری روم. م) مدعی بود که آلمان ها با هیچ یک از نژاد های دیگر مخلوط نبوده دارای خون خالص وساکنین اصلی اروپای شمالی می باشند که برای تردید و تکذیب آن کوچکترین بینه و برهانی وجود ندارد.ضمنا براساس عقیدهء مرسوم ،آلمان ها از اعقاب و اخلاف اشکناز نواسهء یافث پر زاد وولد می باشند، اشکناز بعدازطی کردن سفر های دورو درازبه اروپای شمالی آمده اقامت اختیارمی کند و سرانجام مردم آلمان را بوجود می آورد. (2)
پیشرفت های محیرالعقول قرون هژدهم و نزدهم عرصه های صنعتی و ذهنی در مناطق آلمانی زبان به این دو باور یعنی کهن سال بودن آنها
واقبال فزاینده و روبه صعود شمال را مهر تائید گذاشت.انکشافات متقارن مردم شناسی جسمی و زبان شناسی مقایسوی،هنوز پایه و اساس این
عقیده و باور را بیشتر از پیش استوارترو محکم ترساخت.پیشرفت مفهوم نژاد با پیشرفت مردم شناسی جسمی مقارن بود. دانشمندان غربی
زمانی، نسل بشر را به نژاد های مختلف تقسیم و در راس همه نژاد ها، نژاد خویش را قرار داده بودند. عقیدهء مسلط حاکی از آن بود که در
تاریخ نژاد ها جانشین یکدیگر می شوند و هرنژاد قبل از تحویل اعصاء،برای مدتی صاحب قدرت بوده و سپس به نژاد فعال تر جا خالی می کنند.
ازدحام و جنب و جوش در سواحل انگلستان،هالند،جرمنی،واسکاندیناوی و کلوپ های روشنفکری لندن،برلین،وویانا به مردمان منطقه این احساس
اطمینان و اعتماد را داده بود که فخرکنند درین نقطهء از جهان نژاد اکتیف و فعال ساکن می باشند.
میزان برتری و ارجحیت شمال می توانست بواسطهء مردم شناسانی که ازقرن نزدهم به این طرف بدون وقفه به سنجش و اندازه گیری ضریب
سرانسان ها مصروف بودند، اندازه گیری شود. مردم شناسان مذکوربا تقسیم بندی انسان ها به درازسرها و پهن سرها،نورودیک های شمال را
درزمرهء درازسرها و همسایگان جنوب شان را درقطارپهن سرها قرار دادند. جای نهایت تعجب است که این کاریکاتورطلایی مووآبی چشم
خیال برانگیزتا سال ۱۸۷۰ توجه مردان جوان را به خود جلب نکرد. تیپ فزیکی نورودیک برتررا علم کشف کرده بود وتازه نوبت زبانشناسی
بود که برای او هویت اتنیکی درخشان و دارای ریشهء کهن سال فراهم نمایند.
کشف گروه زبانی هندواروپایی و رابطه اش با برخی زبان های آسیایی به این پندارکه همه زبان های جهان منشاء عبری دارد،یک دفعه و
برای همیشه ازمیان برداشت. دربراندازی نظریهء غیرقابل تقسیم بودن نژاد بشری نه فقط استثمارگران نقش داشتند،بلکه درین زمینه رول علم
نیزبرازنده بود.به تعقیب کشف ادبیات غنی هندوستان و ایران بواسطهء غرب، دانشمندان اروپایی درصدد برآمدند که پل پای نیاکان مشهورمستقل
خودرا درفراسوی باغ عدن یعنی آسیای میانه،هندوستان وایران بیابند. اگرچه زمان این کار گذشته بود و هندو-اروپایی و هندو-جرمنیک در اوایل
قرن نزدهم ابداع گردیده بود و ماکس مولرو سایر زبانشناسان، استفاده از آریایی را به مقصد تعریف و تشریح هندو-اروپایی توصیه می کردند.
پیدایش سفسطهء عجیبی درعرصهء زبان، دلایل بیشتری برای ثبوت برتریت نژاد آریایی فراهم گردید. با توجه به تحقیقات انجام شده پیرامون
زبان های جهان،آن هارا به رویت ساختار اصلی کلمات به چند دستهء اصلی( یعنی انفلکتد،آگلوتیناتیف،وانالیتیک) تقسیم کردند. اگرچه تقسیم
بندی مذکوراساسا، فقط صبغهء نوع شناسی داشت مگراین تقسیمات را بسیاری به مفهوم مراحل مختلف رشد و تکامل زبانی تعبیرتعبیر می کردند.
لسان تک هجایی(آنالیتیک) مانند لسان چینی را از نگاه درجه بندی در قاعده و لسان هندو-اروپایی را دررأ س قرار دادند. گفته می شد که لسان
های هندو-اروپایی یا آریایی از حیث رشد وتکامل به آخرین مرحلهء خویش رسیده است.
لاکن،حتی اگر برتری جسمی و زبانی و فرهنگی را زیر نام آریایی جمع کنند باز هم به فقدان عنصر مهم و اساسی مواجه هستند. راجر لاثام
برخلاف عقاید بسیار دانشمندان که خاستگاه هندو-اروپایی هارا آسیا می پنداشتند، مدعی شد که اروپا زادگاه اصلی هندو-اروپایی ها می باشد.
در سال ۱۸۶۰ بود که تعدادی از دانشمندان به خصوص زبان شناسان به انتشار شک وتردید خویش در بارهء آسیایی بودن هندو-اروپایی ها
پرداختند. در سال ۱۸۷۰ لازاروس گایگر ازین نظر که جرمنی را خاستگاه هندو-اروپایی می پناشت،حمایت کرده و این استدلال را مطرح کرد
که هندو-اروپایی های واقعی،طلایی مو و سفید پوست بوده باشند. مگر شخص که برای اولین بار این تئوری را توسعه داد،تئودور پوش بود.
تئودور پوش در سال ۱۸۷۸ متکی بر نتایج تحقیقات خویش پیرامون منابع تاریخی اقوام مختلف هندو-اروپایی ها،استدلال کرد که آنها معمولا
دارای چشمان آبی و موی طلایی میباشند. حتی برهمان های هند نیز نسبت به کاست های پایینی از پوست روشن برخوردار می باشند. هر چند
این نظر قبلا توسط "کارنارد-مالت"،مخترع اصطلاح "هند-جرمنیک" مطرح گردیده بود.( برخی منابع دیگر ابداع این اصطلاح را به مستشرق
آلمانی بنام" جولیوس وان کلاپ روت" نسبت داده اند.م) ازین می توان نتیجه گرفت که آریایی ها،اصلا دارای چشمان آبی، موی طلایی ، پوست
روشن و براساس مدارک مردم شناسی درازسر میباشند. سپس " تیودور پوش" به جستجوی مرکز تمامی این مشخصات پرداخته و با تعجب کامل
اعلام نمود که مرکز نژاد آریایی اروپا بوده و خاستگاه اصلی آن ها باطلاق های اروپای شرقی می باشند.
در سال ۱۸۸۳ " کارل پنکا" نظریهء فوق را به شدت تردید نموده اظهار داشت که محیط زیست نا سالم باطلاق ها نمی تواند زمینهء رشد و
پیشرفت نژاد سفید نیرومند و پرانرژی را فراهم کند. او با اتکا روی حوزه های مختلف علوم چون باستان شناسی، زبان شناسی، مردم شناسی،و
اسطوره شناسی ثابت کرد که جنوب اسکاندیناوی، خاستگاه اصلی آریایی ها بوده نه منطقهء دیگر. تحقیقات و مطالعات "کارل پنکا" بعد از یک
سلسله بحث و جدل ها به زودی و به طور گسترده مورد قبول قرار گرفت. مردم شناسان مشهور مانند " رادولف ویرچو" و حتی " تامس هاکسلی"
نیز، این نظریه را که آریایی ها اساسا " نژاد سفید و دراز سر" توصیف می کرد،مورد تائید قرار دادند.
هندو شناس بزرگ، ماکس مولر ازینکه به پیدایش این دیوانگی کمک کرده بود،برآشفت و مردم شناسان را که از" نژاد آریایی"، "خون آریایی"
" موی و چشمان آریایی" بحث می کردند به شدت مورد انتقاد قرار داده و کار آنان را به جنون تشبیه کرد. البته این نظر ،زمانی ابراز گردید که
کار از کار گذشته بود.
به استثنای اندک کسانی که از ادعای قدیم مبنی برآسیایی بودن هندو-اروپایی ها دفاع می کردند، اکثریت عظیم دانشمندان درین نظر موافق
بودند که اروپا،خاستگاه اصلی هندو-اروپایی ها می باشد. بیشترین مباحثات و منازعات روی زادگاه اولیهء هندو-اروپایی ها، بین دو گروه از
دانشمندان به میان آمد. به موجب استدلال یکی ازین گروپ،اروپای شمالی خاستگاه اصلی هندو-اروپایی ها می باشد." گوستاف کوسینا" باستان
شناس آلمان و پیروانش و "هرمان هیرت" زبان شناس و بسیاری دیگر،ازین نظر حمایت و پشتیبانی می کردند.برعکس،"اوتوشرادر"،’سیگموند
فیست’،’الفانس نهرینگ"،"يیلهلم برندنستین"،" يیلهلم کوپرس" عقیده داشتند که خاستگاه اولیهء هندو-اروپایی ها در یکی ازین دشت ها -اروپا یا
آسیا - واقع اند. برخی دیگر موضع گیری میانه را اختیار کردند.و عدهء هم چارهء مضحکی را مطرح نمودند،به طور مثال، چارلز موریس
امریکایی،مدعی شد که آریایی ها اولیه ساکنین قفقاز بوده،در همین منطقه،آنها نه فقط لسان خودرا به کمال میرساند بلکه ’ شور و شوق’ خویش
را نیز از همسایگان تیره تر جنوبی شان اخذ می دارند." کوکامانیا بال گنگادار تایلک"اعلام کرد که قطب شمال زادگاه اصلی آریایی می باشد.
برای ثبوت نظر خویش،کلیه دلائل ومدارک اساطیری را دریک مونوگراف گردآوری کرد.این نظرغیرقابل باور،حداقل یک حامی پرشور وشوق یافت. این شخص " جورج بیدن کاپ" بود که با خلاصه نمودن تحقیقت دانشمند هندی،وافزودن مدارک بیشتر به آن،کتاب خودرا منتشر ساخت.
قبل از جنگ به مقایسهء منابع و نشرات زبان شناسی، تا حدودی افسانهء برتری نژادی آریایی درژورنال های مردم شناسی صریحا ملاحظه
میگردید.و این یک پدیدهء گسترده بود تا اینکه عواقب بیان سیاسی اش باعث شد که مورد تکفیر و لعنت دنیای اکادمیک قرار گیرد.
ختم
1-In search of the Indo-Europeans Language,Archaeology And Myth
توضیحات:
۲— مشتی از اراجیف،افتراء، یاوه گویی،دروغپردازی،تحقیرو توهین که بنام کتب تاریخی در بارهء برخی اقوام شرق بویژه تورکان بدسترس
ما قرار گرفته،تولیدات کثیف و گمراه کنندهء مورخین که اخلاف و بازماندگان همین هویت گم کردگان آواره و مبتلا به مرض وخیم اسکیزوفرنی و
جویندگان مایوس قبیلهء گم شدهء بنی اسراییل، می باشند.افسانه بافی ها و دروغ پردازی های حضرات مورخین غربی یکی-دوتا نیست که درینجا
به ذکر آن پرداخت بلکه از حساب بیرون است.همه نوشته های آنها درمورد ترکان غرض آلود و آمیخته با تعصب است.مسئولیت هرنویسندهء متعهد و با وجدان است که با افشاء جعلیات و دروغ های مورخین جعل کار،سهم ودین خویش را ادا نمایند.البته،نباید فرموش ویا انکار کرد که مورخین هم موجود بوده و هست که یا از ترس عذاب وجدان و یا غیرقابل کتمان بودن اسناد و مدارک تاریخی، نخواسته ویا نتوانسته علم تاریخ را ملوث نمایند.لاکن تعداد آنها اندک و انگشت شمار اند.
لئون پالیاکوف از قول "ایساک تایلر" مستشرق ا نگلیسی در صفحه (۲۶۶ ) کتاب خویش " افسانهء آریایی" از منازعات جالب و آموزندهء دانشمندان آلمانی و فرانسوی یعنی که، که را آریایی ساخته اند،یاد می کند که فشردهء ترجمهء آن ازین قرار است: دانشمندان آلمانی ادعا میکردند که آریایی ها اولیه آلمانی ها هستند که از نژاد دراز سر بوده و دارای قامت بلند،چشمان آبی میباشند. همین آلمان ها است که فرانسوی ها و دیگران را آریایی ساخته اند. بر عکس، دانشمندان فرانسوی مدعی بودند که آریایی ها پهن سر بوده و " گال ها" نماینده اواقعی آریایی های اصیل می باشند و فرانسوی ها، دیگران را به شمول آلمان ها ،آریایی ساخته اند. هر دو طرف ادعا میکردند که نیاکان خود شان از نژاد پاک و خالص آریایی های فاتح بوده اند. منازعات دانشمندان فرانسوی و آلمانی بزرگترین درسی است برای کسانیکه هنوزدر دنیای رویا به سر می برند.