مصالحۀ ملی یا معاملۀ جنایی!؟
آگاهان گفته اند که در عقب این جسارت ها و اعلامیه ها و مصوبه ها، قدرتهای خارجی، بخصوص انگلیسها قرار دارند و دلیل عمده ی آن اینست که چون انگلیسها سازنده و حمایت کننده ی عمده ی گروه طالبان بوده و سخت تلاش دارند تا گروه مذکور را دوباره در حاکمیت سیاسی افغانستان برگردانند ، بنابران، انفاذ مصوبه ی به اصطلاح مصالحه ی ملی پارلمان به دستور اربابان انگلیسی و موافقت متحدان داخلی و خارجی آنها در غیاب ملت و بدون همه پرسی و رضایت عمومی صورت گرفته است .
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
با دریغ باید گفت که در جریان همین هفته درکابل پایتخت کشور اعلام شد که پارلمان افغانستان اخیرا " قانون مصالحه ی ملی" را ( که سه سال پیش تصویب کرده بود، مگر حامد کرزی شاید بخاطر سنگینی موضوع و مسوولیت عظیم تاریخی و حقوقی آن، مصوبۀ مذکور را به تعویق انداخته بود)، نافذ دانسته ، در جریده ی رسمی هم به نشررسید و سخنگوی ریاست جمهوری هم این موضوع را تأیید کرد.
تعدادی از اعضای پارلمان که در واقع، نماینده های حقیقی مردم نیستند، بلکه تفنگداران منطقه، قلُدران شناخته شده ، خان های خون آشام ، قوماندان های خود سر و رهبران جهاد رسمی، عناصر انتصابی و سفارشی و معجون مرکبی از بقایای رژیم کودتای ثور، تنظیم های اسلامی – جهادی و کفن کشان و زور گویان اقوام و قبایل مختلف اند، کار بیشرمی و چشم سفیدی را تا بدانجا رسا نیده اند که نه تنها خود تقصیرات و جنایات گذشته ی شان را مورد " عفو" خویشتن خویش قرار میدهند، بلکه حتا موسسات بین المللی مربوط به حقوق بشر، عفو بین الملل و فعالان سیاسی عدالتخواه را نیز محکوم نموده آنان را به دروغ پراگنی متهم میسازند.
آنچه در به اصطلاح مصوبه ی جدید پارلمان کابل افزوده شده است ، همانا عفو وبخشایش طالبان سلاح بدست و دعوت آنها به جرگه ی خود شان میباشد. یعنی علاوه از آنانی که در گذشته خون ها ریختند و غارتها کردند و از کشته ها پشته ها ساختند، جاهلان قرن هم که در طول مدت شش سال امارت قرون وسطایی شان " کشتند و سوختند و کندند و بردند" نیز بی تقصیر اعلام شده اند تا قول شاعر خوبتر صدق کند که
" کُند همجنس با همجنس پرواز – کبوتر با کبوتر باز با باز"
آگاهان گفته اند که در عقب این جسارت ها و اعلامیه ها و مصوبه ها، قدرتهای خارجی، بخصوص انگلیسها قرار دارند و دلیل عمده ی آن اینست که چون انگلیسها سازنده و حمایت کننده ی عمده ی گروه طالبان بوده و سخت تلاش دارند تا گروه مذکور را دوباره در حاکمیت سیاسی افغانستان برگردانند ، بنابران، انفاذ مصوبه ی به اصطلاح مصالحه ی ملی پارلمان به دستور اربابان انگلیسی و موافقت متحدان داخلی و خارجی آنها در غیاب ملت و بدون همه پرسی و رضایت عمومی صورت گرفته است .
پس، وقتی ما میگوییم که امریکایی ها و اروپایی های متمدن که با طمطراق و حرارت خاص تبلیغاتی ادعای انسانیت، دموکراسی و عدالتخواهی میکنند، در مورد افغان و افغانستان نظرکاملاً متفاوت و مسخ شده یی دارند، منظورما همین نگاه، طرزتفکر و کردار دوگانه و متضاد آنها در مورد افغانستان و مردم آن است . همانطور که برای مرگ و زنده گی یک افغان صرفاً دوهزار دالر قیمت گذاشته اند، عفو جنایتکاران حرفه یی ، نسل کُ شان و وطنفروشان ضد انسان و انسانیت و زیر پا گذاشتن حق العبد اهالی این سر زمین را هم عین عدالت می پندارند.
آیا همین رژیم های به اصطلاح دموکرات اروپایی و امریکایی در کشور های خودشان، حاضر خواهند بود ازگناه یک قاتل وجنایتکار شناخته شده بگذرند؟ اگر چنین کنند، آیا مورد خشم و اعتراض عامه قرار نخواهند گرفت؟ آیا سیستم قضایی این کشور ها اجازۀ این نوع خود سری و جنایت پذیری و ترویج بیعدالتی در پارلمان و سایر نهاد های دولتی و اجتماعی شان را خواهند داد؟
این حرکات ننگین و فیصله های شرم آگین در حالی صورت می گیرد که ملت افغانستان و مردم جهان انتظار داشتند حامد کرزی پس از آنهمه رسوایی های انتخاباتی و شرط گذاریهای خارجی ها و تبلیغات و وعده ها و سخنرانی ها پیرامون محو فساد اداری و بی عدالتی و رو به راه کردن کار های دولتی و غیره، اقدام به اجرای حد اقل کار که عبارت از محاکمه کردن جنایتکاران جنگی و ناقضان حقوق بشر درداخل یا خارج از افغانستان باشد، خواهد کرد.
حال که پارلمان نشینان کابل دست در دست رییس جمهور دست نشانده داده و با دزد دهن جوال گرفته اند، آیا با اعلام این به اصطلاح مصالحه ی ملی، عمل قتل وغارت و خیانت و جنایت را درافغانستان قانونی و نهادینه و پذیرفتنی نخواهند ساخت؟ آیا هرجنایتکاری در راه خونین وناروای حق تلفی و انسان کُشی و جنایت پروری تشویق و تشجیع نخواهد شد؟ آیا نزد قربانیان جنایت و بازمانده های قربانیان جنایت ، محکوم و سر افگنده و شرمسار نخواهند بود؟
بیدل بزرگ چه خوش سرود که :
سنگ را هم انتقامی هست در میزان عدل
بت شکستی مستعد ِآتش ِنمرود باش !
ما فقط انتظار روزی را می کشیم که این همه آثار ننگ از دامان مادر وطن زدوده شده همای بازخواست و عدالت در فضای کشور عزیز و ستم زده ی ما به پرواز در آید. دران موقع است که دیگر هیچ جنایتکاری ، هیچ زعیم دست نشانده یی ، هیچ بیگانه ی بی رحمی وهیچ جهادی و قیادی و تفنگ سالاری قادر نخواهد بود خلاف اراده ی مستقل ملت ضربت خورده ی افغانستان چنین فیصله ها و مصالحه های دور از انصاف و انسانیت را به چشم و گوش مردم بزند.
دردیاری که خزان پروری اش آیین است
من ِسودا زده امید بهاری کردم.
(پایان)
جنایات طالبان در دره علی
تیرباران مردان اسیر در دره علی یکی از چهار نقطه کلیدی قتل عام ها محسوب میگردد. در قدم اول نیروهای تلاشی طالبان به دره علی تقریبآ در ساعت 10 بجه 8 جنوری رسیدند. آنها مجهز با شش عراده موتر تویوتا داتسن که (توسط شاهدان در منطقه جمک ساعت 10 بجه دیده شده است) و متعاقبآ در دزدی اسپهای محل وبخاطر تلاشی خانه های جوارسرک اقدام نمودند. قوماندانان کلیدی در تلاشی دره علی قوماندان منگل که از پشتون های بامیان بود که بعدآ با طالبان پیوست و در بین مردم شناخته شده است و دیگرش ملا غفار بودند. نیروهای که آمده بودند شامل پشتون های بغلان مربوط ملا عبدالباقی طالقانی که در2001 در تخار کشته شد برعلاوه بعض تاجک ها. طالبان در مرکز قالین بافی CCA در دره علی قرارگاه گرفت و در جریان روز در اطراف آن محل بخاطر چای نوشیدن و چور و چپاول میرفتند.
چهار شنبه 24 مارس 2010
قتل عام در یکاولنگ
شواهد نشان میدهد که نیروهای خارجی با طالبان در حملات ضربتی و قتل عام ها نقش برجسته را ایفا کرده اند. نیروهای خارجی بطور مخلوط با نیروهای طالبان عملیات را اجرا کردند که شاهدان پشتون های قندهاری را شناسایی کرده اند. اگر چه نیروهای خارجی عامل اصلی کشتار نبودند. نجات یافته گان گروپ قاتلین را بطور عموم شناسایی کردند که آنها پشتون های افغان بودند که بیشتر به قتل عام مبادرت میورزیدند. طالبان از ملیشه های خارجی در قتل ها، اسیر گرفتن مردم از قریه جات، و محل باز رسی اسیران استفاده میکردند. ولی آنها افغان های پشتون را برای کشتن می گماشتند.
چهار شنبه 17 مارس 2010
قتل عام رباتک
اجساد در روی زمین با روی شان خوابیده بودند و دستهایشان تمامأ در عقب شان بسته بودند. زخمهای مرمی از پشت دیده و تشخیص داده نمیشد لکن خون در روی زمین زیر سینه هایشان دیده میشد. من اجسادی را دیدم که 4 روز قبل کشته شده بودند. اجساد شان نه پندیده بودند ولی خون واضحآ از سینه های شان سرازیر شده بودند ولی من فهمیدم که از پشت سر فیر صورت گرفته است زیرا در دیگر قسمت های بدنشان علامت زخم دیده نمیشدند و در دریای خون که از سینه هایشان خارج شده بود شناور بودند.
دو شنبه 15 مارس 2010
جنگ و کشتار در شمالی
تمام حملات طالبان در شمالی بعد از تازه ترین پیشروی در 1996 توأم با جنایات گسترده علیه مردم غیرنظامی صورت گرفت. دوسیه پروژه عدالت افغانستان بر تعداد حادثات مشخص و نادر در ساحات ولسوالی های خطوط اول مثل بگرامی، کلکان، قره باغ و میر بچه کوت بخاطریکه گواهی های مفصل در از این جاها بدست دارد و بخاطریکه قربانیان این محلات شناسای شده است تأکید میورزد.
پنج شنبه 11 مارس 2010
قتل عام در ولايت سرپل
طالبان بلند رتبه ای که مستقیماً در پنج قتل عام دست داشتند عبارتند از: ملا عبدالمنان حنفی، قوماندان خط اول، امین الله امین، معاون وی، ملا عبدالستار لنگ، یک قوماندان ارشد، ملا ولی جان، یک والی و قوماندان ساحوی. قوماندان های ارشد طالبان توسط تعدادی از قوماندان های محلی وابسته به طالبان که آگاهی کامل از قتل عام ها و مرتکبین آن داشتند، در عملیات کمک می شدند به عنوان مثال در دستگیریهای دسته جمعی و در کشتار غیر نظامیان همکاری داشتند.
يكشنبه 7 مارس 2010
قتل عام در مزار شریف
تقريباً بلافاصله بعد از اينكه طالبان كنترل شهر را گرفتند، والي جديد طالبان بنام ملا منان نيازي خطبه هايي را در تمام مساجد شهر ايراد كرده و تهديد به خشونت عليه هزاره ها به انتقام كشتار زندانيان طالب در سال 1997 نموده و به آنها اخطار داده كه بايد به مذهب سني حنفي روي آورده و يا شهر را ترك كرده و يا با پيامدهاي آن مواجه شوند و هر كسي كه از هزاره ها حمايت كند را تهديد به مجازات كرد. طبق گزارش در يك سخنراني ديگر وي بيان داشت: "هزاره ها مسلمان نيستند. آنها كافر هستند. هزاره ها نيروهاي ما را اينجا كشتند و اكنون ما بايد هزاره ها را بكشيم."
پنج شنبه 4 مارس 2010
جنایات گروه طالبان
هسته رهبری طالبان بیست و دو عضو شورایی داشت که عمر رهبرشان بود. طالبان ساختارهای نظامی و مدنی خود را به خوبی گسترش داده بودند و ساختار آشکار کنترل و فرماندهی داشتند./ در حالیکه جنگ برای به دست گیری دیگر مناطق کشور ادامه داشت، طالبان در کابل اداره بسیار ظالمانه برپایه دستگاه استخباراتیش ایجاد کردند. سازمان اصلی توسط قاری احمدالله اداره می شد که خارج دفتر سابق خاد در صدارت عمل می کرد. در اکتبر 1997 رهبر طالبان، ملا عمر، نام دولت اسلامی افغانستان را به امارت اسلامی افغانستان مبدل کرد.
چهار شنبه 24 فوريه 2010
جنایات دیگر شورای نظار، گروه اسلامی حکمتیار، گروه وحدت، اتحاد اسلامی و جنبش اسلامی
کابل سالهای 1992 الی 1996
جمعه 19 فوريه 2010
جنایات گروه وحدت و جنبش اسلامی
دور جدید انتقام گیریها در کابل در سالهای 1992 الی 1995 انجام شد. در مزار شریف، خشونت های فرقه ای بعداً آغاز شده اما زیاد طول کشید تا دوره قتل عام های مهم در سال 1997-1998 و بعد از آن. غیر نظامیان هزاره در میان قربانیان این دوره از خشونت ها بودند. اما قوماندان های جنایتکار حزب وحدت آشکارا در ارتکاب جنایاتها و خشونت ها شرکت داشته و به این اعمال ادامه می دادند.
جمعه 19 فوريه 2010
قتل عام و تجاوز جنسی دسته جمعی در افشار، 10-11 فبروری 1993
وزیر دفاع وقوماندان اعلی دولت اسلامی در آن زمان در عملیات افشار احمد شاه مسعود بود. وی تمام مسوولیت برنامه ریزی و دستور دهی عملیات های نظامی را داشته است. وی مستقیماً قطعات جمعیت اسلامی و به طور غیر مستقیم قطعه اتحاد اسلامی را کنترل می کرد.
پنج شنبه 11 فوريه 2010
بمباران کابل و ادامه جنایات جنگی
گرچه راکت باران کابل توسط حزب اسلامی به طور عموم کورکورانه بود، سه دسته هدف که قوماندان های حزب اسلامی علیه آن بمباردمانهای خودشان را رهبری میکردند، وجود داشت. بیشتر این اهداف در داخل و یا اطراف مناطق غیر نظامی موقعیت داشت.
دو شنبه 8 فوريه 2010
جنایات در رژيم برهان الدین ربانی
شورای نظار بر کوه آسمای، (کوه تلویزیون) با پوسته رادیو تلویزیون، کوه رادار به معنی اینکه رهبران هدایت میداد تا راکت ها و بمب ها در کجا می افتد کنترول داشت. طبق اظهارات قوماندان کندک پوسته عمومأ در مدت سه ماه در سه ماه تحت فرمان گل حیدر بعضی اوقات توسط با به جان اکمالات و تبادله نیرو میشد.
شنبه 6 فوريه 2010
جنایات شبه نظامیان و گروه نظامی حکمتیار و خالص در زمان نجیب الله
عقب نشینی روسها و زمان پس از آن/ آویزان کردن زندانی ها از دست شان در یک جوره حلقه آهنی که در سقف اطاق بود، لت وکوب اکثراً توسط چوب چماق، شوک برقی، محروم نمودن از غذا و خواب، محبوس کردن در اطاق یا کوته قلفی کـردن، سوء استفاده جنسی، شکنجه روانی، بود. مدت و زمان اساسی شکنجه از طرف شب بود.
جمعه 5 فوريه 2010
جنایات در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، کارمل و نجیب الله
از جنوری 1980 الی فبروری 1989 / حسام رئیس استخبارات نظامی بود و کار مدیریتی را انجام می داد و فرمان صادر میکرد. عبدالله فقیرزاده معاون اپراتیفی بود و فرمان ها را اجرا می کرد و عملاً پروگرام دستگیری و شکنجه آنها را هدایت می کرد. وی بسیار ظالم بود. وی به مار کبرا مشهور بود. بعد از این وظیفه وی والی قندوز شد.
چهار شنبه 3 فوريه 2010
جنایات حکومت های وابسته به شوروی
نقض حقوق بشر بین المللی و قوانین انسانی در سال 1978 الی 1992 / علیرغم شرارت زیاد و جنایات بی شمار، این دوره کمترین اسناد جنگ را دارا می باشد. افغانستان از بیشتر قسمتهای جهان مجزا بوده و خبرنگاران خارجی کمی به این کشور دسترسی داشته اند، و اخبار حادثاتی که خارج از کابل به وقوع پیوسته به آهستگی در خارج از کشور جعل می شد. در نتیجه، بیشترین اطلاعات همراه پناهندگان که شروع به گریختن از کشور نموده بودند، انتقال یافت. آن عده که توانایی داشتند به اروپا، آمریکا و یا دیگر کشور ها گریختند و هزاران نفر دیگر در پاکستان و ایران مسکن گزیدند./ پروژه ی عدالت افغانستان
دو شنبه 1 فوريه 2010
پيامها
27 مارچ 2010, 13:38, توسط khan
سلام .
چون بزرگان طالبان اهل قندهار بزرگ و درانی اند - درانی های حاکم و پشتیبانان خارجی شان با در نظرداشت این اصل میخواهند انان را با تمام تنگ نظری و جنایات ضد بشری و ضد اسلامی .... شان به قدرت شریک سازند در حالیکه انان بار ها علنی شعار ای اس ای را چون زمان نجیب که میگفتن تا نجیب به قدرت باشد تا اخرین کارتوس خواهد جنگیدن وصلحی در کار نیست و اینبار نیز گویا ( تا زمانیکه ایتلاف شمال بخصوص دوستم و خلیلی و فهیم ) به قدرت باشند( و نیروهای خارجی از اوغانستان خارج نشوند )به جنگ شان پایان نخواهد داد .
در این گیر و دار و در این شرایط گویا مصالحه یک طرفه - پاکستان هم در عقب گروه های خودش طالبان و حزب اسلامی حکمت یار استاده و خواست دلخواه اش را(از زبان ناوکی های خود ) ارایه میکند .......
میگویند از آش کرده کاسه داغ شده.
گروه گلبیدین از اثر تشویق پاکستان و نماینده های دایمی اش در حکومت و دولت کرزی پاچا بیکار ننشسته آستین بالا زده تا بدون درخواست کرزی درانی یا قندهاری خود نماینده هایش را به کابل بفرستد تا اینبار نیز از قافله دور نمانده و به اهداف شوم اش نایل اید اینکه زیر کاسه نیم کاسه است یا نه گذشت زمان انرا افتابی خواهد کرد.
در این گیر و دار مصالحه قبیله- سال های مذاکرات غرب و شرق زمان نجیب و خاطرات بعضی ساستمداران داخلی و خارجی یادم امد از جمله.
یوری ورانسوف یا به گفته کابلی ها حاجی ورانسوف نماینده مذاکره کننده از جانب دودولت( شوروی و کابل چون پاکستان و گروه هایش کابل را حکوکت قانونی نمی دانستند و حاضر به مذاکرات مستقیم با ان نبودند )که بمهمانداری یا میزبانی سعودی های غربی عازم بیت اله شریف شده بود. چنین گفت !!!!!!!!!
من از جانب دو دولت با یک ترجمانم به یکطرف میز مذاکره نشسته بودم اما در جانب دیگر میز در مقابلم نماینده های گویا حکومت موقت مجاهدین هفت نفر با هفت نظر(( از وزیر حج واوقاف نا و وزیر جنک و خارجه و سواد آموزی.......)) قرار داشت چون جانب ما خاتمه جنگ و خارج شدن قوای شوروی را میخواست به تمام پشنهادات و نظریات انان از از صدق دل جواب میگفتیم ...... و راه گریز را به انان باز نمی گذاشتیم ...
من میدانستم که در مقابلم فقد همین هفت نفر قرار ندارند در عقب در ها ده ها مشاور خارجی که رهبری همه را پاکستان سعودی و امریکا به پیش میبرد قرار دارد .
او گفت از جمله رهبران مجاهدین حکمتیار در جریان چند ساعت مذاکره بیش از پنج مراتبه بنام نماز خواندن خارج و هر باربا بیرون رفتن حکمتیار شرایط و تشویش متباقی مذاکره کننده (( از جمله حضرت مجددی ) ) برایم محسوس بود .
حاجی وارانسوف گفت من یک مسلمان نیستم به گفته مجاهدین کتاب ندارم اما اینقدر میدانم که یک مسلمان(( کتاب دار)) در 24 ساعت پنج بار نماز میخواند (( نه اینکه در دوساعت بیش از پنج بار )) چون حکمتیار نماینده حکومت مجاهدین که در خارج جورشده و نماینده این گروه های که به یک دیگر اعتماد ندارند نیست اوبیشتر به نماینده پاکستان در این مذاکره میماند و هر باربنام نماز از عقب در ها از دیگران مشوره گرفته با نظریات نو داخل میشد که با بیانات چند دقیقه پیش اش در تضاد کامل قرار داشت ..
خان اصلی
تقدیم است به بابر =یا اصیل گویا کابلی , خلقی غاصب که نیم روی اش را با چادر سرخ رنگ اش بنام ستر عورت یا حجاب کردن پنهان کرده و نیم دیگر را بمرد ان نامحرم نشان میدهد چرا که چیزی بنام چادری را ندارند و نمی شناسند .
بداخل (( ))نظریات من است .