صفحه نخست > دیدگاه > هر کس بگوید زمین می چرخد، کافر است

هر کس بگوید زمین می چرخد، کافر است

یکی از عادت های زشتی که میان برخی از کسانی که فتوا می دهند رایج است این است که آن ها بسیار به آسانی به طرف مقابل خود لقب "کافر" می دهند.
مهران موحد
جمعه 25 دسامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

علمای علم کلام قاعده ای دارند مبنی براین که هرگاه نصی از نصوص دین در تضاد صریح با عقل بشری قرار بگیرد، لازم است که دست به تاویل بزنیم تا از رودررو قرار گرفتن معرفت دینی با خرد انسانی جلوگیری شود. می توان همین قاعده را در مورد دستاوردهای علمی بشری نیز جاری کرد. یعنی درست نیست که نصوص دینی را طوری تفسیر کنیم که با دستاوردهای قطعی علوم تجربی در تناقض قرار بگیرد. این نکته را به یاد داشته باشید تا برسیم به تحلیل سخنان عبدالعزیز بن باز مفتی سابق عربستان سعودی.

<> <> <> <>

عبدالعزیز بن باز مفتی سابق عربستان سعودی یکی از علمای بارز و مهم جریان "سلفی گری" در دوران معاصر به حساب می آید. برخی فتواهایی که عبدالعزیزبن باز صادر کرده او را انسانی متصلب در رای و دشمن اندیشه های جدید نشان می دهد. این دیدگاه ها احیانا به حدی سخیف است که آدم تعجب می کند چه طور کسی که در جایگاه مفتی اعظم یک کشور قرار داشته و در عصری زندگی می کرده است که بزرگ ترین اکتشافات بشری در آن رخ داده است، این دیدگاه ها را مطرح می کند.

ایشان رساله ای دارد به عنوان «الادلة النقلیة و الحسية علي حركة الشمس و سكون الارض و إمكان الصعود إلي الكواكب». این رساله در سال 1395 هجری قمری از سوی چاپخانه دانشگاه مدینه منوره به چاپ رسیده است. ابن باز در این رساله کوشیده برخلاف همه اطلاعات علمی و فلکی روی این نکته تاکید کند که که زمین نمی چرخد و خورشید، حرکت می کند.

برش هایی از سخنان شیخ عبدالعزیز بن باز را در این جا می آوریم. وی در مورد گردش زمین چنین می گوید:" دیدگاه های علمای بزرگی همانند ابن تیمیه و ابن کثیر و ابن القیم بر این امر متفق شده که زمین حرکت نمی کند. با این حساب، این گفته که خورشید، ثابت است و زمین می چرخد گفته ای است شنیع و زشت. هر کسی که بگوید زمین می چرخد و خورشید ثابت است، کافر و گمراه است. باید توبه کند و گرنه مرتد از دین شمرده می شود".
وی می افزاید:" من از جمله کسانی هستم که به چشم خود سیر و حرکت خورشید را مشاهده کرده ام پیش از این که بینایی چشم خود را در سنین پیش از بیست سالگی از دست بدهم. برخلاف آن چه که دانشمندان گمراه فلکی می گویند خورشید کروی نیست بلکه عبارت است از گنبدی که پایه هایی دارد که فرشتگان آن را بر دوش خود حمل می کنند... اگر خورشید ثابت می بود پس چگونه فصل های چهارگانه سال به وجود می آمد و زمان در همه شهرهای دنیا یکی می بود حال آن که چنین نیست".

در جایی از کتاب مزبور چنین می گوید:" بسیاری از معلمان دانش های فلکی به این اعتقاد هستند که زمین درحال چرخیدن به دور خود است و خورشید ثابت است. این باور، گمراهی است و مستلزم کفر و انکار نصوص قرآنی و احادیث نبوی و بی اعتنایی به اقوال سلف است. هم نقل و هم فطرت سلیم و هم دریافت حسی انسان ها این را می گوید که زمین، حرکت نمی کند بلکه خورشید حرکت می کند. پس چگونه کسی که خلاف این بگوید گمراه نباشد.. هرگاه زمین در حال چرخیدن بود، انسان نمی توانست که از یک مکان به مکان دیگری انتقال کند. روی این جهات، باور کردن به این معلومات طبیعی و آموزش آن به شاگردان مدارس به عنوان حقیقت های قطعیٍ علمی در نهایت به این منجر خواهد شد که شاگردان، گرایش های الحادی پیدا کنند. مساله تا حدی در میان ما جاافتاده که بسیاری از مسلمانان این دیدگاه های فلکی را به مثابه مسلمات علمی پذیرفته اند".

در جای دیگری برای نفی حرکت زمین این گونه استدلال می کند:" اگر این فرض، واقعیت داشت که زمین می چرخد باید شهرها و درختان و رودخانه ها در جایی ثابت نمی ماندند و باید شهرهایی که در غرب جهان قرار دارد جای شهرهایی را می گرفت که در شرق جهان واقع است و برعکس. اگر این فرض حقیقت داشت باید جهت قبله در هر لحظه در حال تغییر خوردن می بود. علاوه برآن، چنانچه زمین حرکت می کرد باید ساکنان زمین، حرکت زمین را احساس می کردند همان گونه که حرکت کشتی ها و هواپیماهای غول پیکر را احساس می کنیم.. واقعیت آن است که تعدادی از مسلمانان به هر صدایی لبیک می گویند و افسار عقل خود را به دست کسانی داده اند که می خواهند عقیده آن ها را فاسد کنند و به تباهی بکشانند".

این را هم بگویم که ابن باز بیشترین تاکید را در مورد حرکت خورشید به کار برده است( مقصود وی از حرکت خورشید، همان حرکتی است که ما روزانه مشاهده می کنیم که خورشید از مشرق، طلوع می کند و در مغرب می نشیند). در جایی از رساله خود می گوید:" کسی که بگوید خورشید حرکت نمی کند و ثابت است، فی الواقع قرآن و خدا را به دروغگویی متهم کرده است... کسی که به این اعتقاد باشد که خورشید حرکت نمی کند سخن کفر را بر زبان آورده چرا که بر خلاف قرآن و سخنان حضرت رسول سخن زده است.. هر کسی که خدا و قرآن و پیامبر را دروغگو بشمارد مسلما کافر و گمراه می شود. چنین شخصی باید به بازگشتن به دین اسلام فراخوانده شود و اگر توبه نکرد کشته شود چرا که مرتد شده است. طبعا دارایی های این شخص به بیت المال تعلق می گیرد".

<> <> <> <>

موضوعات زیادی را می توان در حاشیه سخنان ابن باز طرح کرد.

همان طور که می بینیم عبدالعزیزبن باز، کسانی را که می گویند زمین می چرخد کافر می داند. نیز دیدیم که در خصوص کسانی که می گویند خورشید، ثابت است و حرکت نمی کند( باز هم می گویم مراد ابن باز حرکت ظاهری خورشید است به قرینه استدلالاتی که درین زمینه مطرح کرده است) سخنان تندتری زده و آن ها را به القابی همچون"کافر" و"مرتد" و"گمراه" لقب داده و دارایی آن ها را متعلق به بیت المال دانسته است.

یکی از عادت های زشتی که میان برخی از کسانی که فتوا می دهند رایج است این است که آن ها بسیار به آسانی به طرف مقابل خود لقب "کافر" می دهند. به نظر این ها، تنها آن تفسیری از نصوص دینی مقبول است که خودشان به آن رسیده باشند وجز آن قابل قبول نیست. به گمان این ها همه نصوص دینی واضح است و تاویلات گوناگون را برنمی تابد. روی این جهت است که این گروه از متدینان در رای خود متصلب هستند و دیدگاه های دیگران را به دور از واقعیت می شمارند. یکی از جریان هایی که معروف به "تصلب در رای و تعصب در اندیشه" هست جریان سلفی گری است که عبدالعزیز بن باز یکی از علمای نامبردار آن است. در سال های پسین، این جریان در کشور ما هم طرفدارانی برای خود دست وپا کرده است. به نظر من برای جوامع کثرت گرا وجود این گونه جریان ها سخت مضر است، به دلیل این که این قبیل جریان ها به کثرت گرایی باوری ندارند و دائما در حال نفرت پراکنی بر ضد گروه های مخالف خود هستند. این جریان ها همان طور که در میان اهل سنت وجود دارند، در میان شیعیان هم حضور چشمگیر دارند.

به نظر این افراد، هر برداشتی که مخالف دیدگاه شان باشد غلط و متضمن گمراهی و حتا مستلزم کفر است.

<> <> <> <>

شاید در وهله اول، وقتی که سخنانی همانند سخنان عبدالعزیز بن باز را می شنویم تعجب می کنیم و از این که مفتی اعظم کشوری مثل کشور عربستان سعودی این دیدگاه های سخیف را بازگو کرده اندکی جا می خوریم. ولی اگر اندکی بیشتر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که خود ما هم کمابیش به برخی عقاید احمقانه و سخیف گرفتاریم- هر چند به صورت خفیف تر آن.

از باب نمونه، در کشور ما هستند کسانی که به پدیده "جن زدگی" سخت باور دارند و می پندارند که موجودی به نام "جن" وارد بدن انسان می شود و آن را به تسخیر خود در می آورد. جالب این که بیشترینه کسانی که گرفتار این باور احمقانه هستند، متدین محسوب می شوند. در این میان، شیادانی وجود دارند که با استفاده از این باور عامیانه، مردم را گول می زنند و این گونه القاء می کنند که آن ها توانایی خارج کردن جن از بدن بیمار را دارند و ازین راه به پول های هنگفتی دست می یابند. جالب تر این که کسانی از راه می رسند و برای این که خرافه "جن زدگی" را تئوریزه کنند به برخی آیات یا روایات، استناد می کنند. به نمونه های زیادی از این دست می توان اشاره کرد ولی به ذکرهمین نمونه بسنده می کنیم.

<> <> <> <>

عبدالعزیز بن باز و امثال او به این نکته مهم توجه نمی کنند که اگر ما آیات و احادیث را به گونه ای تفسیر کنیم که با دستاوردهای دانش بشر و اکتشافات روز در تضاد باشد، در واقع بنیان های دین را متزلزل کرده ایم و این باور را رواج داده ایم که ایمان با علم تضاد دارد- همان سخنی که مخالفان دین، کرارا بر زبان می آورند.

در این زمینه ما با دو جریان مواجه هستیم. یکی جریانی که هیچ توجهی به اکتشافات و دستاوردهای علمی در تفسیر نصوص دینی نمی کند و پروایی ندارد از این که آیات و احادیث نبوی در تضاد صریح با حقایق علمی قرار بگیرد. دوم جریانی که ناشیانه می کوشد نصوص دینی را بدون توجه به قرائن لفظی و معنوی آن بر طبق دستاوردهای علمی- یا حتا فرضیه های علمی- تفسیر کند. این گروه، جزئی ترین مسایل فلکی یا علمی را از آیات قرآنی استخراج می کنند گویی این که قرار است قرآن از مسایل ریز علمی بحث کند همانند کتاب های فلکی یا دیگر کتاب های علمی. این در حالی است که قرآن مجید کتابی است برای هدایت معنوی انسان ها و اگر گاهی در مورد مسایل علمی و طبیعی سخن گفته است، ضمنی بوده است نه این که مقصود اصلی قرآن، بیان و تشریح موضوعات علمی باشد. در آن صورت، قرآن مجید تا حد یک کتاب علوم تجربی تنزل خواهد یافت.

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • موحد جان درود/سلام!

    دیدگاه جالبی نوشته اید و ضمناً بنده با ماهیت موضوع موافق هستم.
    واقعاً که دین اسلام را این گونه مُقتی ها و شیوخ و ملاهای نادان بیشتر از هر دشمنی متضررتر و بدنامتر میسازند.

    "دشمن دانا بهتر بود از نادان دوست..."

    برادر عزیز؛

    اینکه به زبان عربی آشنائی خوبی دارید جای شک نبوده و صادقانه مینویسم که اعتراضی هم در استفاده از آن در بیانِ مطلب شما هرگز نخواهم داشت، تنها خواهشم اینست که به خاطر درک و فهم درست از نقد و نظر خویش، لطفاً از لغات و جملات رایج و ساده تر استفاده نمائید.
    من با صداقت کامل اعتراف میکنم که با امداد از ترجمان انترنیتی قادر به درک بهتر گردیدم.

    امید است سخنانم را از دریچۀ انتقاد نه، بلکه از نظر التماس و یک مشورۀ برادرانه دیده و ما را از معلومات های بیشتر، با زبان رساتر بیشتر ازین مستفید سازید.

    تشکر؛

    الف

    • اول از نویسندهء عزیز تشکر که مطلب را با کمال محتوا و فورم به مخاطب رسانده است و الحق که از لحاظ املاء ، انشاء و کاربرد کلمات از جملهء بهترین نوشته هاییست که خوانده ام که بازگو کننده سطح سواد عالی شان است. خواهش میکنم که بر اساس نظر این و آن خودرا به سطح ما تنزل ندهید خیلی خوشحال میشوم که مارا به سطح سواد خود بکشانید.

      دوم : مهم نیست که ایمان با علم در تضاد است یا نه، مهم اینست که پی آمد های ایمان و تدین با علم در تضاد است که نمونهء شان همین شیخ جاهلی است که خود در موردش به تفصیل پرداخته اید. بخواهیم یا نخواهیم، خرافات فراوردهء تدین و ایمانداری است. هرگز نمیتوان از پدیده و یا پدیده هایی که ذاتاً اساسات علمی ندارند، نتایج موافق با علم توقع کرد.

      اگر شیخ ما گردش زمین را منکر است بسا ایمانداران دیگر اند که به شیخ میخندند ولی در بسا موارد دیگر کاملا مثل شیخ ما حرف میزنند و این گروه بیشتر آنهایی اند که میخواهند دین را کش و کوب کنند و نشان دهند که دین و ایمان موافق باعلم است.

    • سطح سواد عالی در هر جای دنیا قابل ستایش میباشد ولی اگر ازین سواد عالی، مردم عوام بی بهره بمانند گوهری از دست رفته خواهد بود.

      فهماندن دیگران از ماهیت مطالب عالی سوادان نیز تنزل نه، بلکه برعکس ارتقاع شخصیت شمرده میشود.

    • عجیب است اینکه عامیانی تا این حد در کابل پرس? قدم رنجه میکنند! امیدوارم در سال جدید تعلیمی، اولیای محترم شان، ایشان رادر کدام مکتب ابتدائیه سیاه کنند!

    • برادر مهربان و بینهایت محترم آقای سکوت؛

      منظورم فقط استعمال لغات عربی غیر رایج بوده که درک مطلب را دشوار میسازند، البته من از سواد عالیجناب همانند موحد جان صادقانه و واقعاً ستایش مینمایم و کوشش میکنم که سویه و دانش به خصوص سویۀ عربی امرا هم بالا ببرم تا اگر خداوند مهربان شود در ردیف شما قرا گرفته بتوانم.

      از مشوره و مهربانی تان یک جهان ممنون!

      و دیگر حرفی هم درین مورد نزده و سکوت اختیار میکنم چون من تنها کسی نیستم که نقد و نظری داشته باشم.

      الف

    • برادر عزیزم الف جان!

      انتقال درست و دقیق مطلب بدون استفاده از همان کلماتی که شما "غیر رایج گفته" اید ممکن نیست. صمناً قبل از اینکه عربی خودرا بهتر کنید کوشش کنید از حرف "الف" به حرف "ب" ارتقا کرده آهسته آهسته الفبا رای یاد بگیرید بعد اگر استعددی باقی ماند عربی را نیز فرابگیرد.

    • بعد از تقدیم احترام:

      عرض میکنم که متاسفانه بعضا" علم وسواد زیاد اگربا استفاده از عقل ومنطق واستدلال بکار برده نشود، انسان را مغزشویی نموده به بیراهه میکشاند. که متاسفانه ما در جامعه خود واکثر جوامع متمدن بسا ازین عالمین مغزشویی شده داریم که کتابهای ضخیم را مانند ضرب زبانی طوطی وار حفظ نموده وکوچکترین ابتکار عمل از خود نداشته فقط آنچه آموخته اند اگر عاقلانه ومنطقی باشد یا نباشد، کورکورانه پذیرفته وعمل مینمایند.

    • آقای موحد سلام!

      دوست گرامی نوشته تان را خواندم .متاسفانه نکات مبهم و مشکوک برایم خیلی زیاد است.قبل از آنکه به نتیجه گیری خاصی برسم ،به کمک شما برای تفسیر و درک بهتر نیاز دارم.در چهار نوشته مجزا میخواهم با شما تبادله افکار و اندیشه نمایم.صبر و بردباری تانرا تا ختم نوشته هایم آرزو دارم.کوشش میکنم که نظریاتم را با جملات ساده و قابل فهم خدمت تان عرض نمایم:

      نخست در مورد نتیجه گیری از هدف شما از نوشته ذیل تان:
      شما فرموده اید :"
      علمای علم کلام قاعده ای دارند مبنی براین که هرگاه نصی از نصوص دین در تضاد صریح با عقل بشری قرار بگیرد، لازم است که دست به تاویل بزنیم تا از رودررو قرار گرفتن معرفت دینی با خرد انسانی جلوگیری شود. می توان همین قاعده را در مورد دستاوردهای علمی بشری نیز جاری کرد. یعنی درست نیست که نصوص دینی را طوری تفسیر کنیم که با دستاوردهای قطعی علوم تجربی در تناقض قرار بگیرد."

      حال اگر از هدف تان در مورد علمای علم کلام که منظور تان علمای کلام الله اند و یا علمای صرف و نحو باشند بگذریم و به هدف تان دقت کنیم به یک نکته بحث برانگیزی میرسیم که نیاز به تفسیر در آن لازمی و حتمی به نظر میرسد.اجازه بدهید که نخست یک خلاصه کوتاهی از "معرفت دینی" که شما نیز در فوق به آن اشاره فرموده اید، برایتان عرض کنم.

      الله که خلق کننده همه عالمیان میباشد ،برای رهنمایی بندگان خود در مواقع مختلف رسولانی را فرستاده است.از جمله آخرین شان که خاتم انبیا نیز میباشند و از طریق همین خاتم انبیا ،الله متعال یک سلسله معرفت هایی را به شکل ایات به بشر عرضه نموده است.تا بشر با استفاده از آن راه سعادت دنیوی و اخروی را بیابند.یعنی این معرفت ها توسط قدرتمندترین و عالم ترین موجودی به مخلوقاتش عرضه شده است.چون تهیه کننده و نویسنده آن الله است باید صد در صد بدون عیب بوده و از ازل تا ابد بدون تغییر قابل استفاده باشد.چونکه منبع اش، مربوط علم الهی میگردد.این عین واقعیت و خود واقعیت باید باشد.پس این گونه" معرفت ها" هیچگاهی در تضاد با عقل بشر و یا خرد انسانی قرار نخواهند گرفت.چونکه نویسنده آن ،دانا ترین همه میباشد.پس زمانی که این معاریف الهی در تضاد با دستاورد های بشری قرار بگیرد باید این سوال مطرح گردد که کدام آنها باید درست باشند؟معرفت ارائه شده الله و یا دستاورد و یافته های انسان؟وقتی که بعد از تجارب و آزمایشات لازم به درست بودن دست آورد های انسانی برسیم ،چه ضرور است که نتیجه را چنان مطرح نمائیم که در تضاد با معرفت دینی قرار نگیرد؟
      دوست عزیز اگر این دو ،معرفت دینی و دستاورد یافته شده بشری در تضاد با هم قرار بگیرند باید موضوع را با کنجکاوی و دقت، بار ها مطالعه نمود و نتیجه را بدون سانسور به سمع همه رساند. اگر معرفت دینی نادرست از آب برامد باید با صداقت کامل نادرستی آنرا تحریر و ارائه نمود و نه آینکه برای جلوگیری از بی اعتبار شدن معرفت های دینی دست به سانسور و تفاسیری خودساخته نادرستی زد که هدفش حفظ آبروی دین باشد.چرا باید آبروی دینی و معرفتش حفظ گردد که متکی بر کذب بوده و معلوماتش نادرست باشد؟

      چرا دست به تفسیر و تاویل نادرست زد ؟و چرا یک واقعیت و یافته را به غلط تفسیر نمود؟

      تکرار عرض میکنم که اگر در جایی معرفت دینی در تضاد با دستاورد انسانی قرار بگیرد،باید درستی یکی را پذیرفت.یا انکه از منبع معرفت دینی عرضه شده باشد و یا محصول تجارب عملی وعلمی و یافته های قطعی و غیر قابل تردید بشری باشد.چگونه میتوان در صورت تضاد ،دست به اشتی دادن دو نظریه متضاد با هم زد.
      دوست گرامی!این طرح شما، ترغیب مردم و دانشمندان به مدارا و ارائه معلومات دروغ و آشتی جویانه با مطالب نادرست دینی میباشد، تا که" نصی از نصوص قرانی" و یا" معرفت های دینی" در خطر بی باوری عموم قرار نگیرد.من برعکس شما فکر میکنم که باید در صورت تضاد بین معرفت های دینی و دستاورد های علمی بشر،جانب یکی از این دو را گرفت.تلاش به آشتی اینها به مفهموم فریبکاری و جعل میباشد

    • موضوع دوم:
      موضوع دوم اینکه عبدالعزیز بن باز قبلآ منحیث مفتی اعظم کشور عربستان سعودی بود.موصوف از موقف یک مفتی دست به تشریح احکام الهی زده است.او که خود عرب و هم وطن محمد پیامبر اسلام میباشد ،دارای تحصیلات عالی دینی بوده وبه زبان و اندیشه و فرهنگ محمد آگاه بود.این مرد آثار دست اول را بدون کدام ترجمه و یا تحریف احتمالی میتوانست در اختیار داشته باشد.بن باز مولف کتب متعدد بوده (حدود 100 کتاب و رساله داشت)و با احکام و دساتیر پیامبر اسلام و تاریخ آن آشنایی و معرفت داشته است.جالب آنست که بعد از دست دادن توان بینایی اش هم نوشته و تالیفات داشته و به مقامهای بالایی تا قضا وعضویت مجامع علمی و دینی وغیره رسیده است.خوب با این جزئیات نیز کاری نداریم .مهم اینست که موصوف نتایج افتاء اش را در کتب متعددی بیان نموده که شما هم چندی از آنها را طور نمونه نقل کرده اید.دوست گرامی وظیفه یک مفتی در هر سطح و سویه که باشد،اگر مفتی یک محکمه کوچک ابتدائی باشد تا مفتی اعظم عبارت از تحلیل احکام الهی ،سنت و احادیث نبوی واحکام شرعی وغیره بوده و در نهایت ارائه فتوا در ارتباط با موضوع خاصی میباشد.حال تقاضای من از شما این است که لطف فرموده به من و ممکن سایر علاقمندان تشریح نمائید که آن آیات و احادیث و غیره منابعی که همین عبدالعزیز برای افتاء فوق الذکر خود بدان تکیه نموده کدامها میباشند؟فتوایی که به تکفیر کسانی منجر شده است که باور به چرخیدن زمین دارند.اینرا بدانید که یک مفتی حق ندارد که بدون استناد یک فتوا را صادر نماید.یک فتوای بدون منبع و ماخذ فاقد ارزش میباشد.از شما تقاضا دارم که همین ایات و یا احادیث مورد اتکای مفتی مذکور را در همین سایت ارائه فرمائید.تا بعدآ در مورد تاویل این ایات به سلیقه شما تبصره خواهیم نمود.

    • موضوع سوم:

      شما در نوشته تان چنین تذکر داده اید:"
      شاید در وهله اول، وقتی که سخنانی همانند سخنان عبدالعزیز بن باز را می شنویم تعجب می کنیم و از این که مفتی اعظم کشوری مثل کشور عربستان سعودی این دیدگاه های سخیف را بازگو کرده اندکی جا می خوریم. ولی اگر اندکی بیشتر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که خود ما هم کمابیش به برخی عقاید احمقانه و سخیف گرفتاریم- هر چند به صورت خفیف تر آن.
      از باب نمونه، در کشور ما هستند کسانی که به پدیده "جن زدگی" سخت باور دارند و می پندارند که موجودی به نام "جن" وارد بدن انسان می شود و آن را به تسخیر خود در می آورد. جالب این که بیشترینه کسانی که گرفتار این باور احمقانه هستند، متدین محسوب می شوند. در این میان، شیادانی وجود دارند که با استفاده از این باور عامیانه، مردم را گول می زنند و این گونه القاء می کنند که آن ها توانایی خارج کردن جن از بدن بیمار را دارند و ازین راه به پول های هنگفتی دست می یابند. جالب تر این که کسانی از راه می رسند و برای این که خرافه "جن زدگی" را تئوریزه کنند به برخی آیات یا روایات، استناد می کنند. به نمونه های زیادی از این دست می توان اشاره کرد ولی به ذکرهمین نمونه بسنده می کنیم."

      آقای موحد! شما از عقاید سخیف از جمله در مورد جن و یا اجنه صحبت کرده اید.شما از ورود اجنه در بدن انسانها و تسخیر آنها توسط جن ها صحبت کرده اید.اما تشریح نداده اید که آیا به وجود جن به حیث یک موجود مستقل و یا حیه و یا یک واقعیت باور دارید یا خیر؟سوال ساده ایست یک کلام پاسخ دارد آیا جن ها وجود دارند و یا خیر؟ بلی و یا نی؟به وجود اجنه باور دارید و یا نه؟؟؟.لطفآ بفرمائید و بگوئید که بلی و یا خیر.خوب حالا که پاسخ بلی و یا خیر داده اید به ایات و سوره ذیل توجه شما را جلب میکنم.جالب انجاست که الله مهربان یک سوره مکمل را با عنوان "الجن "برای بشر از طریق پیامبر بزرگوارش فرستاده است.این سوره را مطالعه فرموده و نتیجه و تفسیر آنرا به شکلی که در تضاد با دستاورد های بشری قرار نگرفته و سخیف جلوه نکنند برای دوستان شرح دهید.آیا به درست بودن این ایات باور دارید؟اگر به وجود اجنه باور دارید پس در مورد ورود و یا عدم ورود و یا تسخیر انسانها توسط اجنه نظریه تانرا ارائه بفرمائید.اگر وجود اجنه سخیف نیست ورودش نیز نباید سخیف باشد.متوجه باشید که با تکفیر فاصله ندارید.عدم پذیرش یک ایت و یا یک سوره با عدم پذیرش تمامی قران فرق ندارد.فکر تان باشد که در مورد خود شما نیز فتوای ذیل بن باز میتواند صادق باشد.چونکه بن باز راست میگوید که :"
      هر کسی که خدا و قرآن و پیامبر را دروغگو بشمارد مسلما کافر و گمراه می شود.".دوست گرامی در ذیل صرف در قسمت اجنه و اینکه الله متعال و بزرگ در موردش چه گفته توجه تان را خواهانم.

      سوره ۷۲: الجن - جزء ۲۹

      به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
      بگو: به من وحى شده است كه جمعى از جن به سخنانم گوش فراداده‏اند، سپس گفته‏اند: «ما قرآن عجیبى شنیده‏ایم... (1)
      كه به راه راست هدایت مى‏كند، پس ما به آن ایمان آورده‏ایم و هرگز كسى را شریك پروردگارمان قرارنمى‏دهیم! (2)
      و اینكه بلند است مقام باعظمت پروردگار ما، و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است! (3)
      و اینكه سفیه ما (ابلیس) درباره خداوند سخنان ناروا مى‏گفت! (4)
      و اینكه ما گمان مى‏كردیم كه انس و جن هرگز بر خدا دروغ نمى‏بندند! (5)
      و اینكه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مى‏بردند، و آنها سبب افزایش گمراهى و طغیانشان مى‏شدند! (6)
      و اینكه آنها گمان كردند -همان‏گونه كه شما گمان مى‏كردید- كه خداوند هرگز كسى را (به نبوت )مبعوث نمى‏كند! (7)
      و اینكه ما آسمان را جستجو كردیم و همه را پر از محافظان قوى و تیرهاى شهاب یافتیم! (8)
      و اینكه ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها مى‏نشستیم; اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمین خود مى‏یابد! (9)
      و اینكه (با این اوضاع) ما نمى‏دانیم آیا اراده شرى درباره اهل زمین شده یا پروردگارشان خواسته است آنان را هدایت كند؟! (10)
      و اینكه در میان ما، افرادى صالح و افرادى غیر صالحند; و ما گروه‏هاى متفاوتى هستیم! (11)
      و اینكه ما یقین داریم هرگز نمى‏توانیم بر اراده خداوند در زمین غالب شویم و نمى‏توانیم از (پنجه قدرت) او بگریزیم! (12)
      و اینكه ما هنگامى كه هدایت قرآن را شنیدیم به آن ایمان آوردیم; و هر كس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان مى‏ترسد و نه از ظلم! (13)
      و اینكه گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالمند; هر كس اسلام را اختیار كند راه راست را برگزیده است، (14)
      و اما ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخند! (15)
      و اینكه اگر آنها ( جن و انس) در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان مى‏كنیم! (16)
      هدف این است كه ما آنها را با این نعمت فراوان بیازماییم; و هر كس از یاد پروردگارش روى گرداند، او را به عذاب شدید و فزاینده‏اى گرفتار مى‏سازد! (17)
      و اینكه مساجد از آن خداست، پس هیچ كس را با خدا نخوانید! (18)
      و اینكه هنگامى كه بنده خدا ( محمد (ص)) به عبادت برمى‏خاست و او را مى‏خواند، گروهى پیرامون او بشدت ازدحام مى‏كردند!» (19)
      بگو: «من تنها پروردگارم را مى‏خوانم و هیچ كس را شریك او قرار نمى‏دهم!» (20)
      بگو: «من مالك زیان و هدایتى براى شما نیستم!» (21)
      بگو: «(اگر من نیز بر خلاف فرمانش رفتار كنم) هیچ كس مرا در برابر او حمایت نمى‏كند و پناهگاهى جز او نمى‏یابم; (22)
      تنها وظیفه من ابلاغ از سوى خدا و رساندن رسالات اوست; و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مى‏مانند! (23)
      (این كار شكنى كفار همچنان ادامه مى‏یابد) تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببینند; آنگاه مى‏دانند چه كسى یاورش ضعیفتر و جمعیتش كمتر است! (24)
      بگو: «من نمى‏دانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیك است یا پروردگارم زمانى براى آن قرارمى‏دهد؟! (25)
      داناى غیب اوست و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، (26)
      مگر رسولانى كه آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد... (27)
      تا بداند پیامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كرده‏اند; و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصار كرده است!» (28)

      و یا در مورد ایت ذیل چه نظر دارید؟آیا الله تعالی جن و انس را خلق کرده است یا خیر؟

      وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾
      و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند

      و یا در ترجمه ایت ذیل :
      سوره الاحقاف جزء 26 ایت 29
      و چون تنى چند از جن را به سوى تو روانه كرديم كه قرآن را بشنوند پس چون بر آن حاضر شدند [به يكديگر] گفتند گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد هشداردهنده به سوى قوم خود بازگشتند.

      آقای موحد حالا به من واقعیت را بیان دارید.آیا به وجود جن و درست بودن ایات فوق ایمان دارید؟؟؟؟.اگر ایمان دارید بفرمائید بنگارید بلی و گرنه بیائید و در کنار من بایستید.چون من باوری به الله و پیامبری محمد و موجوداتی بنام جن ندارم.من از نگاه بیولوژی جن را به شما تشریح نمیتوانم.من جن را موجود خیالی و زاده افکار عرب قبل از اسلام میدانم که در افکار محمد و اشعارش نیز نفوذ نموده است.این موجودات خیالی قطعآ وجود ندارند.حال اگر مرا مرتد مینامید و یا گمراه میخوانید و مباح الدم میشمارید ،بروید نزد همفکران بن باز فقید که جواز قتل و غصب اموال من و همفکرانم را دریافت نمائید.من صرف واقعیت را به شما اظهار نمودم .شما اگر کدام تاویل خاصی از اجنه دارید که در عصر حاضر مورد پذیرش همه مردم باشد و اسلام عزیز را بی اعتبار نسازد بفرمائید و دلیل تانرا بنویسید.من که قادر به اشتی دادن خرافات دینی با علوم و دستاورد های بشری نیستم.شما پا پیش بگذارید و مرا نیز رهنما شوید.

    • بخش چهارم :

      موضوع نهایی:

      اقای موحد برای جلوگیری از طولانی شدن کلام از بررسی سایر مطالب نوشته تان صرف نظر میکنم.اما اینرا خدمت تان به عرض میرسانم که قران همان قسمی که شما فرموده اید تنها و صرف برای رهنمایی معنوی انسانها نمیباشد.اگر تنها برای رهنمایی معنوی بشر میبود تا این حد به مشکل دچار نمیگردید.نه خودش را تا این حد بدنام میساخت و نه جوامع اسلامی را تا این حد دچار بحران مینمود.دوست گرامی در قران مسائیل فلسفی طرح شده است،مطالب معنوی وجود دارد،به مطالب علمی وارضی و کیهانی اشاره شده است.دارای بخش عبادات میباشد،در مورد اقتصاد ،سیاست،حدودات،حقوق و مکلفیت ها،وغیره به شمول حق میراث،نکاح،طلاق،معاملات ،حتی اجنه و شیطان وو...اشاره شده است.یک مسلمانی که به قران ایمان دارد و آنرا کلام الهی میداند باید بدون کم و کاست همه را پذیرفته و در عمل پیاده نماید.چونکه اگر حکم الهی است همین است و اگر نیست باید به هیچکدام باور نباید داشت و نیازی به تاویل و آشتی دادن با علوم و دستاورد های بشری در آن ضروری نمیباشد.
      دوست گرامی تکامل جوامع بشری سبب تغییر مناسبات قدیم وایجاد مناسبات جدیدبین انسانها گردیده و میگردد.شناخت بشر با محیطش عمیقتر شده و روز به روز عمیقتر میگردد.یافته های امروزی انسانها درساحات مختلف در بسیاری جا ها در تضاد با قران که به نظر من چکیده افکارحضرت محمد میباشدقراردارد.قران کتابیست تالیف شده حضرت محمد در 14 قرن قبل با دانش آنزمان و تاثیرات ادیان و کتب دیگر مذهبی ،فرهنگ و قوانین اعراب و ملت های همجوارش.دساتیراین کتاب نه از ازل بوده و نه تا ابد مرعی الاجرا خواهد بود.لطفآ برای آشتی دادن و تفسیر های "من درآوردی "نباشید.در راه کریم سروش و یا همفکرانش نروید.سروش واقعیت را دانسته است اما برای اظهار آن دست به تحریف میزند.این خجالت آور است که کسی چیزی را بداند اما از ترس آنرا اظهار نکرده و دست به لفاظی و فلسفه سازی های بزند که خودش هم بدان باورنداشته باشد.سروش میترسد که چگونه به باور هایی که سالها برایش مبارزه کرده است وبه آن ایمان داشته به یکبارگی پشت پا بزند.نظریات نادرست بن باز ریشه در باور بدون چون و چرایش از احکام الهی میباشد.به واقعیت که محمد و اصحابش و حتی الله اش اطلاعی از کروی بودن زمین نداشتند.از خسوف و کسوف چیزی نمیدانستند.از چرخیدن زمین اطلاعی نداشتند.صرف "حرکت آفتاب "را میدیدند که هر روز از مشرق به مغرب میرود و در" لجن زار"؟؟ فرو میرود.گفتار بن باز تشریح افکار پیامبرش میباشد وبس.این افکاربا وجود نادرست بودنشان به مراتب بهتر از تفاسیر و تشریحات تحریف شده اخند های مرتجع قمی است که تلاش دارند هر موضوع علمی رابا ایاتی از قران ارتباط دهند.باور کن که این ایت الله های ملعون همه دروغگویان و گمراهان اند . که تلاشهای شان برای فریفتن یک مشت افراد ابله و نادان کافیست.هدفم را برایتان دوباره شرح میدهم تا سوء تفاهم بوجود نیاید.بن باز عین سفاهت فکری صدر اسلام را بدون تحریف تشریح میکند وبه آن ایمان دارد و بر عکس اخند قمی با استفاده ازدرک ناقصش از اکتشافات و ابداعات بشری دست به تحریف نوشته های محمد میزند.

      اقای موحد !من با خلوص نیت امیدوار هستم که شما بدون تعصب بدنیال حقیقت راه بیافتید. دنبال خرافات را رها کنیدو بیائید به دنبال علم و دانش.علم و دانش را زوالی نیست.ببیند ما باید واقعیت را تشریح نمائیم.واقعیتی که بعد از صد ها سال نیز قابل انتقاد نباشد.نباید فرزندان ما به حماقت ما بخندند.ما باید راست بگوئیم و دست از تحریف بداریم.ما باید متعلق به آینده باشیم.نظریات ما باید متعلق به قرون بعدی سرزمین ما باشد.ما نباید دروغگو باشیم و دست به سازش بزنیم.حقیقت را زوالی نیست. ممنون از حوصله شما.بااحترام بابک روشن ضمیر.

    • با درود بر اهل خرد و همه خوانندگان این سایت؛

      از تشریحات آقای روشن ضمیر سوالات مبنی بر ادعات ایشان خلق گردیده که در صحت و یا عدم صحت از کلام الله ج در قرآن و حضرت محمد ص در مقایسه با فتواهای روحانیون مذهبی و همچنان آقای عبدالعزیز بن باز، بوجود آمده اند ولی در قدم اول خواستم صرفاً به خاطر معلومات علمی و باوری یا اعتقادی خویش چند کلامی از بابک جان را که در بارۀ قرآن و دانش محمد نوشته اند اززبان خود ایشان بازگو نمایم:


      "قران کتابیست تالیف شده حضرت محمد در 14 قرن قبل با دانش آنزمان و تاثیرات ادیان و کتب دیگر مذهبی ،فرهنگ و قوانین اعراب و ملت های همجوارش.دساتیراین کتاب نه از ازل بوده و نه تا ابد مرعی الاجرا خواهد بود.لطفآ برای آشتی دادن و تفسیر های "من درآوردی "نباشید.در راه کریم سروش و یا همفکرانش نروید.سروش واقعیت را دانسته است اما برای اظهار آن دست به تحریف میزند.این خجالت آور است که کسی چیزی را بداند اما از ترس آنرا اظهار نکرده و دست به لفاظی و فلسفه سازی های بزند که خودش هم بدان باورنداشته باشد.سروش میترسد که چگونه به باور هایی که سالها برایش مبارزه کرده است وبه آن ایمان داشته به یکبارگی پشت پا بزند.نظریات نادرست بن باز ریشه در باور بدون چون و چرایش از احکام الهی میباشد.به واقعیت که محمد و اصحابش و حتی الله اش اطلاعی از کروی بودن زمین نداشتند.از خسوف و کسوف چیزی نمیدانستند.از چرخیدن زمین اطلاعی نداشتند.صرف "حرکت آفتاب "را میدیدند که هر روز از مشرق به مغرب میرود و در" لجن زار"؟؟ فرو میرود.گفتار بن باز تشریح افکار پیامبرش میباشد وبس.این افکاربا وجود نادرست بودنشان به مراتب بهتر از تفاسیر و تشریحات تحریف شده اخند های مرتجع قمی است که تلاش دارند هر موضوع علمی رابا ایاتی از قران ارتباط دهند.باور کن که این ایت الله های ملعون همه دروغگویان و گمراهان اند . که تلاشهای شان برای فریفتن یک مشت افراد ابله و نادان کافیست.هدفم را برایتان دوباره شرح میدهم تا سوء تفاهم بوجود نیاید.بن باز عین سفاهت فکری صدر اسلام را بدون تحریف تشریح میکند وبه آن ایمان دارد و بر عکس اخند قمی با استفاده ازدرک ناقصش از اکتشافات و ابداعات بشری دست به تحریف نوشته های محمد میزند."

      و بعداً بپرسم که:

      آن الله خیالی و محمدش با بیسوادی و علم محدود 1400 سال قبل که از علوم ساینس و دیگر علوم بشری ازنظر فیزیک، جیلوجی و ... بی اطلاع بودند، چگونه قادر به تالیف قرآنی شدند که علم ساینس ودانشمندان امروز صدق آیات علمی شانرا نه تنها تثبیت کرده بلکه از همین قران در پیشرفت علم امروزی در تلاش هستند:

      سُوۡرَةُ الاٴنعَام/ 101

      بَدِيعُ ٱلسَّمَـٰوَٲتِ وَٱلۡأَرۡضِ‌ۖ

      بنيانگذار آسمان ها و زمين.

      سورۀ الانبیا/ 33

      وَهُوَ ٱلَّذِى خَلَقَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّہَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ‌ۖ كُلٌّ۬ فِى فَلَكٍ۬ يَسۡبَحُونَ (٣٣)

      و اوست که شب و روز، خورشيد و ماه را آفريد؛ هر يک در مدار خود در گردش هستند.

      یس (٣٨)

      وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَـٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِيمِ

      خورشيد در مکانی معين غروب می کند، طبق طرح قادر متعال، دانای مطلق.

      الذاریات (٧)

      وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلۡحُبُكِ

      سوگند به آسمان پر از مسیر و مدار ها

      حالا لطف نموه درین موارد پاسخ علمی و خردمندانۀ که مدعی آن هستید جوابی بدهید و این بندۀ فقیر را که پیروی این دین مقدس بوده و به ذات الله و رسالت محمدش ایمان کامل دارم قناعت بخشید.
      من بارها اشاره رسانیده ام که ملا ها و شیوخ نابکار و جاهل همه را در جهالت و فریبکاری خود شان فرو برده و باعث بدنامی اسلام میشوند ولی افسوس بیشتر برای دانشمندان چون شما احساس میکنم که با این همه روشن فکری و روشن ضمیری باز هم متأسفانه سر بر زمین فرو برده و در تاریکی اقامت اختیار نموده و هر از گاهی بر دین و آین مسلمانان از محل و مأوای مصئون ظالمانه تعرض مینمائید!

      امید است شمۀ از وقت گرانبهایترا که صرف مطالعه و نگارش صفحات قرآن مینمائید، در درک حقایق آن نیز بپردازید.

      به نظرم آنگاه شاید روشن ضمیر و رهنمای خوبی برای همه خواهید بود.

      با تشکر،
      عارف الف

    • سلام عارف جان ! میبخشید چندی پیش در ارتباط پیامهای تان پرشس برایم پیدا شده که آیا این الف شما مد هم دارد یا خیر ؟ فقط همین ! پیروز باشید .

    • مزاری ارجمند؛
      همانطوریکه تخلص و یا کلمۀ شناسائی شما مزاری است، اسم فامیلی من نیز الف میباشد و اگر از حرف الف خسته شده اید تنها مرا به اسم عارف مخاطب قرار داده و امر بفرمائید.
      تشکر،

    • جناب آقای بابک روشن ضمیر!
      سپاسگزارم که ملاحظات خود را در مورد دیدگاه های من نوشته اید و مواردی را که به نظرتان "مشکوک؟" رسیده با من در میان گذاشته اید.
      در خصوص ملاحظه نخستین شما باید بگویم: این را همه می دانند که میان معرفت دینی و دین، تفاوت وجود دارد. اشکالی که برای شما پیدا شده از آن جا ناشی می شود که شما این دو را با هم یکی گرفته اید که این طور نیست. دیدگاه عبدالعزیزبن باز هم می تواند یکی از تفسیرهایی باشد که از نصوص دینی ارائه شده است هرچند به نظر شخصی من به دلائل گوناگون،یاوه وبی اساس است.ابن باز به این تصور بوده که اگر بگوید زمین نمی چرخد یا خورشید ثابت است، سخنی خلاف عقل و تجارب بشری نزده است. اتفاقا وی اصرار دارد براین که آن چه می گوید سازگار باعقل و ادراک حسی است و آن چه دیگران می گویند در تضاد با عقل و ادراک حسی قرار دارد و اشکال کار در همین است.
      آیا شما از خود نپرسیده اید که نحله ها ومذاهب فکری متعددی که در دامان اسلام رشد کرده از کجا پیدا شده اند باوجود آن که همه این نحله ها از یک منبع، استفاده می کرده اند؟.آری! دین، یکی است ولی تفسیرهای مختلفی را برمی تابد.
      بنابراین،مقصود من در مقاله ای که نوشتم این بود: درست است که در نصوص دینی تاویل ها وتفسرهای متعددی راه پیدا می کند ولی نباید این تفسیرها،خرد انسانی یا دستاوردهای قطعی علمی را نادیده بگیرد.
      اگر شما بگویید که چرا دست به تاویل بزنیم، من برایتان خواهم گفت که هیچ متنی چه قرآن چه غیرقرآن ممکن نیست که بدون تاویل به درک معنای آن نائل شویم.

    • بازهم می گویم که هرکسی می تواند برداشت ویژه خود را از آیات قرآنی یا احادیث نبوی داشته باشد.تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که بادقت ووسواس بیشتر و بافراهم کردن شرایط برای خوب تر دانستن نصوص دینی،احتمال رخ دادن اشتباه در تفسیر نصوص دینی کم کنیم.
      مطابق تصور شما هر کسی که از فوت وفن زبان عربی آگاهی داشت تفسیر درستی از دین ارائه می کند. اگر این طور است پس چرا در میان مسلمانان از افراطی ترین گروه ها تا تفریطی ترین آن ها را داریم؟
      مهران موحد

    • الف جان سلام!
      تذکرات تان را در آینده مورد توجه قرار خواهم داد. البته این را هم بگویم که تشخیص دادن این که کدام واژه عربی در زبان فارسی رائج است و کدام کلمه،رائج نیست کار دشواری است چرا که ما در نثر زبان فارسی، نمونه های گوناگون ومتنوعی داریم از سعدی گرفته تا بیهقی. همه می دانیم که تفاوت، میان این دو نثر، خیلی چشمگیر است.
      ضمنا از آقای سروش سکوت تشکر می کنم که از شیوه نوشتن من دفاع کرده اند. تشویق شما دوستان، مایه دلگرمی بیشتر من خواهد شد.
      مخلص شما: مهران موحد

    • آقای الف سلام!امیدوارم به سلامت باشید.
      نامه فوق من به تحلیل از نوشته ای دوست گرامی آقای موحد تحریر شده بود.اگر مثالها و تشریحات آقای موحد را برای یک لحظه به آنسو بگذاریم و به هدف و پیام شان دقت کنیم به این نتیجه میرسیم که ایشان پیشنهاد مینمایند : در صورتی که دستاورد های علمی بشری در تضاد با معرفت دینی (در اینجا هدف شان دین اسلام)قرار بگیرد باید موضوع قسمی مطرح گردد که تضاد موجود بین آنها مکشوف و ظاهر نگردد.اینرا هم تشریح نداده اند که این کار را تنها مسلمانان حق دارند بکنند و یا اینکه یک هندو هم حق دارد که در صورت برملا شدن حرفهای دروغ و نادرست بگوان و پیدایش تضاد معارف دین شان با دستاورد های بشری دست به تاویل بزندو یا خیر؟

      هدف از تاویل در این جا به نظر من برخورد کاذبانه با دین ومعرفت دینی وغیره میباشد.من هدفم را در فوق شرح داده و از دوست گرامی آقای موحد منتظر توضیحات بیشتر و تشریح واضحتر افکار شان بودم که در این ضمن شما هم نظریات تانرا که رگه های عصبانیت در آنها به نظر میخورد با ایاتی چندبا ترجمه های نادرست و یا تحریف شده آنها و پرسشی چند مطرح فرموده اید.نوشتن پاسخ به نامه تانرا ،علیرغم مشکلات و روحیه موجود در آن لازمی دانستم.البته پاسخ انرا در صفحه ای که با مضمونی به اسم خودتان است تحریر مینمایم.خدمت دوست گرامی ،آقای موحد هم اگر وقت داشتم یک پیام خواهم نگاشت.برای مطالعه پاسخ تان به این صفحه مراجعه فرمائید.

      http://www.kabulpress.org/my/s...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس