صفحه نخست > دیدگاه > مکثی بر نوشتۀ ملالی موسی نظام در کابل پرس

مکثی بر نوشتۀ ملالی موسی نظام در کابل پرس

من عوض خانم ملالی موسی نظام به جواب رحیل دولتشاهی مینویسم
محمد معصوم مشایع
پنج شنبه 2 دسامبر 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

خانم ملالی موسی نظام در کابل پرس نامۀ فرستاده و درین نامه جوابهای به منتقدین خود داده است. این خانم بعد از رد و افشای اعمال جهادی های خونخوار و طالبان سعودی و حزب خلق که باعث ویرانی وطن گردیدند و ملیون ها انسان افغانستانرا به کام مرگ فرستادند و ملیون ها دیگر را معلول، معیوب و یا مهاجر ساخته اند و سه و نیم دهه افغانستان را در محراق دسایس نظامیان شرق و غرب قرار داده اند با نثری روان به تحلیل گرفته است.

البته تحلیل های خام ملالی موسی نظام در یک نقطه به خاطر شریک ساختن احمدشاه مسعود درین وقایع یعنی تخریب شهر کابل ، قتل عام مردم افشار، ساختن جبهات ایتلاف با کمونیست ها، تعهد عدم مداخلۀ نظامی با روس ها و غیره خشم تعدادی از اعضای شورای نظار به سرکردگی احمدشاه مسعود را بر انگیخته و به جواب این زن نخبۀ وطن لاطایلاتی را زمزمه کرده اند که خیلی کودکانه و عوامفریبانه است.

از جمله آنانیکه خود را عالمتر از همه میدانند آقای ٌرحیل دولتشاهیٌ ساکن ایالت کالیفرنیای امریکاست. این اقا که خودش درین ایالت امریکا زیادتر از همه افغان ها، به کار های سیاه و اعمال خلاف منافع مردم افغانستان مشغول است. خودش را به اصطلاح ... چپ احمدشاه مسعود معرفی نموده و برای باسازی شخصیت کذایی اش آنچنان دلایل کودکانه ای تراشیده است که آنسرش ناپیداست. من که از دور متوجه اعمال این جنایتکار ملی هستم میبینم که او چطور خودش را به سازمانهای مخوف جاسوسی امریکایی چسپانده و در سن و سالیکه برای او شرم آور است با پریچهرگان امریکایی خوشگذرانی میکند و به انان درس اشغال و کشتار مردم بی پناه افغانستانرا دیکته مینماید و یکباره بیاد دوستان اش افتاده است ... خوب اینکار خود اوست وبه شخصیت اش ارتباط دارد اما تا جائیکه به مردم افغانستان و تاریخ آن مرزبوم قهرمان پرور ارتباط میگیرد باید اعمال و گفتارش را پیگیری نموده و زبانش را بست.

اول این اقا قتل عام کودکان، پیران و جوانان افشار و تجاوز های ناموسی و بریدن سینه های زنان غمدیده آن منظقه را از طرف احمدشاه مسعود ندانسته و آنرا به قوماندانهای او ٌانور دنگرٌ ،ٌعظیم چونتهٌ ، ٌ سیافٌ و ٌ اکبریٌ نسبت میدهد. اما قرار تصویر هایکه از کوه تیلویزیون در انترنت به دسترس است احمدشاه مسعود است که فرمان صادر میکند که فلان نقطه را با راکت و فلان نقطه را با توپ نشانه بگیرید و انور دنگر دزد شبانگاهان خیرخانه از جمله یاران مسعود است که در هنگام چور و چپاول کابل حاکم ناحیۀ یازدهم کابل یعنی خیر خانه بود. این قوماندان مسعود شبانه خانه های مردم را چور میکرد و روزانه در خدمت مسعود سر میگذاشت. عظیم چانته کسی بود که کودکستانهای خیرخانه را چپاول نموده و حتا مغازه های ارزاق خیرخانه را به چوک شهرآرا لیلام مینمود. ٌ عبدالرب رسول سیاف وهابیُ از ترس انتقام گیری مردم غرب کابل در دوران طالبان زادگاهش پغمان را فراموش کرد و در پهلوی احمدشاه مسعود تا زمانیکه سر به نیست اش کرد در درۀ پنجشیر پناه گرفته بود. این وهابی بیغیرت در اوایل پیروزی مجاهدین کانتینر های زیادی از اموال دزدی شده از شهر کابل را در پغمان جایسازی کرده بود و قوماندان اش شیرعلم خونخوار شبها به زنان هزاره با دوستانش به بهانه ثواب تجاوز میکرد.

من عوض خانم ملالی موسی نظام به جواب رحیل دولتشاهی مینویسم:

مگر شما تاریخ خوانده اید که عبدالرحمن خان بعد از رهایی از قید و فرار به بخارا از طرف دوستان همپیمان شمالی شما محافظت گردید و بعدا از طریق بدخشان عازم کابل شد و تمام سربازگیری اش را برای گرفتن تخت و تاج از سمت شمال سازمان داده و در چاریکار سنگر گرفت و قهرمانان تاجیک و پشتون و ازبک را باخود داشت تا صاحب تخت و تاج شد. امیر عبدالرحمن خان که یک عیار بود میدانست تا زمانیکه ملک الطوایفی بر سرنوشت مردم حاکم باشد نه دولت مرکزی است و نه اقتدار دولتی میتوانست وجود داشته باشد و بنا برآن از قلدور ها گرفته تا ملک های طوایف و قبایل اعم از پشتون هزاره، ازبک و تاجیک را سر به نیست کرد و حکومت مقتدر مرکزی را بنیاد گذاشت که بیست سال بعد از مرگش کسی جرئت شوراندن دمش را نداشت.

در حمله به هزارستان که توسط سران قومی و قلدر های محلی اداره میشد و خود را از مرکز جدا میدانستند از چهار طرف( هرات، بلخ، قندهار و کابل) به اشتراک تاجیکها، هزاره ، ازبیک ها، پشتون ها) حمله صورت گرفت. با وصف اینهمه جنگ دوساله او برابر جنگ یکماهۀ مسعود و حکمتیار در کابل شصت هزار نفر کشته نشد و بنا بر روایتی تمام تلفات هزاره جات کمتر از هشت هزار نفر بود.

خوب اینها مربوط است به تاریخ صد سال قبل افغانستان، زمانیکه دیگر نه علم بود، نه اینقدر گپ و گفت از حقوق بشر و پیگیری اعمال ددمنشانۀ یک قوماندان عادی چون مسعود، یا شیر علم و یا اکبری گلبدین، مزاری ووو را بازگو میکرد. تاریخ بما میاموزد که نباید رفتار های کهنه و فرسوده را تکرار کنیم. من به شما آقای عزیز میگویم. آنروز ها که اقوام و قبایل پشتون با شما یکجا علیه تجاوز انگلیس و روس برای آزادی وطن میجنگیدند خوب بودند و حالا که شما از برکت امریکایی ها صاحب نام و نشانی شدید و بانک های سویس و امارات را از دالر پر کردید و فساد اداری، قاچاق و تجاوز به مال و ملک مردم کار شماست. پشتون ها بد اند. استغفر الله و لعنت الله علی الکاذبین.

جرم فردی است. هر گاه یک پشتون مجرم باشد قانون برای او و یک تاجیک تفاوتی قایل نیست. هم اکنون از اقصی نقاط جهان سازمانهای تروریستی به نام القاعده انسان را اجیر نموده و به افغانستان میفرستد. سودانی، یمنی، اردنی، عربستانی، چیچینی درین وطن خودش را منفجر میکند و ده ها انسان بیگناه وطن را به کام مرگ میفرستد؛ شما آقای دولشاهی در کالیفرنیای امریکا با پریچهرگان خوش میگذرانید و دوست شما قوی کوشان رد پای شما و دوستان شما را با تهمت بستن، افتراء و تفرقه اندازی میان ملت مسلمان افغانستان گم میکند. مگر شما هنوز نمیدانید که دوستان شما مرتکب جرم نابخشودنی تفرقه اندازی میان امت مسلمان اند؟ شما امریکایی ها ـ انگلیس ها و المانی ها را از یک پشتون بهتر میدانید. آنان شبانه چنگیز وار بر قریه و قصبه شما و پشتون ها داخل میشوند. میکشند، ویران میکنند و میروند و شما این شهدای اسلام را به نام پشتون مجرم شمرده جام های خود را بخاطر پیروزی آنان بلند میکنید.

در افشار، چنداول و دشت برچی وضیعت از دریچۀ متفاوت دیده میشود. وقتی در پشاور سرکردگان هفتگانه ای مسلمان صبغت الله خان، برهان الدین خان، گلبدین خان، محمدی خان، گیلانی خان، یونس خالص خان و عبدالرسول خان با هم مینشینند اتحادی را به خواست آی اس آی پاکستان نمایش میدهند اما وقتی به افغانستان داخل شدند شیطانک های روسی، انگلیسی، پاکستانی، سعودی، امریکایی، چینایی، هندی، مصری، المانی و صد های دیگر بر شانه های شان سوار میشوند. هریکی برای خود میدرنگانند و هر یکی برای ولینعمت خود میکشند و خراب میکنند و نتیجه آن قوم پشتون، تاجیک، هزاره و یا ازبک مجرم است؟!!!

به بینید اگر دسیسه نیست چیست که بعد از شکست داکتر نجیب الله حزبی که انقلاب برگشت ناپذیر را تبلیغ میکرد و هنوز هم باز مانده های این حزب همان حرف های قدیمی خود را نیشخوار میکنند. هم ضد دین، هم ضد دیموکراسی و دولت سکولار اند یکباره در دو جناح به اصطلاح دینپرور و اسلام ناب محمدی به شورای نظار و حزب اسلامی گلبدین مرتد جذب میشوند. بنی عظیمی، فرید مزدک، داکتر وکیل و یاران اش در جناح مسعود، شهنواز تنی، اسلم وطنجار، کبیر رنجبر وعلومی در جناح حگمتیار ایستاده میشوند. مگر انقلاب اسلامی و گرفتن قدرت دولتی بدون این جنایکاران میسر نیست؟

برای گرفتن قدرت دولتی و ارگ نشینی حکمتیار خاین با دوستم و مزاری هماهنگ میشود و جناح مسعود به حزب و حدت و دوستم پشت میکند.

واقعیت اینست که در تمام جنگ های قدرت نمایی در تاریخ افغانستان وضع از همین قرار بوده است بدون آنکه ملیتی، قومی و قبیله ای مجرم شمرده شود. اگر به تاریخ نظر بیفکنیم. همه حکام برای باز کردن دریچه قدرت کشتند و ویران کردند. آنان سرباز گیری کردند. آنان بیرحمی مضاعفی بخرچ دادند. شهر ها را ویران و جمیعت های از مردم را از دم تیغ گذشتاندند تا به مرام خود یعنی پادشاهی، امیری و ریاست جمهوری رسیدند و همه خود را حق به طرف میدانستند. چنگیز کشت، تیمورلنگ کشت، سلطان محمود کشت، احمدشاه درانی کشت، عبدالرحمن کشت و مسعود و حکمتیار کشت تا به قدرت برسند. درینمیان مردم بیچاره به نام پشتون تاجیک، هزاره و ازبک بدنام اند. و آن هم از دست قاضیانی چون رحیل ها، بهمن ها، مرادی ها و امثال آن.

در اسناد جدید ویکی لکس آمده است که برادر مسعود معاون دور اول ریاست جمهوری در یک سفر با خود یکصد پنجاه ملیون دالر داشت. میخواهم بدانم که این پول را از کجا کرده بود. درین اسناد همچنان آمده است که برادر کرزی به قاچاق مواد مخدره دست دارد یعنی هر دو چور و چپپاول کرده اند. حالا شما که به هر ملیت آنانرا منسوب میدانید خائین اند. این اسناد همچنان میگوید که هیچکس به نام اولی الامر روی سفید نیست. شما چه میگوید؟

بزرگترین کانال های صدور هیروین در افغانستان از طریق بنادر حیرتان، شیرخان و قسمتی از ولایات میمنه و تخار و بدخشان بسوی کشور های تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان که در آن دستهای کثیف معلم اعطا والی مزارشریف دخیل است. شما چه میگوید؟ قرار اطلاع موثق از منابع خبری ولایت قندوز به یاری قوماندان اعطا محل بود باش بنیادگرایان چیچینی، ازبکستانی و تاجیکی است شما چه میگوید؟ شاید سخنان شما بار دیگر ازین ولایات افغانستان یکبار بسوی پنجشیر جائیکه مسعود همه را برای پیروزی خود شکار کرد دور بخورد. ولی متوجه باشید که تاریخ را نمیشود با همین سادگی غلط نوشت . پهلوان نامی افغانستان احمد جان را مسعود سر به نسیت کرد. قوماندان جمال و ده ها قوماندان و مجاهد دیگر را به نام پشتون در اطراف پنجشیر، بغلان، تخار و بدخشان کشت. و بگفتۀ سعدی بزرگوار:

ای کشته کی را کشته ای تا کشته شدی زار... خودش بدست دوستان عربی اش و به فرمان سی ای ا امریکا نابود شد.

در مورد اینکه شما وابستگی خود را به ایران کتمان نمیکنید همیقدر بس است که بعد از دونیم قرن چسپیده اید به مصطلحات زبان. اگر یک پشتون بگوید. پوهنتون میگوید اشتباه کردی دانشگاه و اگر بگوید دانشگاه میگوید ما را اغفال میکنی و بخاطر نزدیک شدن به ما دانشگاه و یا بیمارستان میگویی . پس باید چه گفت؟؟؟ بلاخره نه به زبان شما و نه به زبان مردم باید با شما حل مطلب کرد. شما میگوئید ایوب خان به هند برطانیوی پناهنده شد و در حالیکه شما زنده پناهنده ایالات متحدۀ امریکا هستید و دارید دم از بزرگترین مجاهد حق را نیشخوار میکنید بزرگترین تیوریسن شما صدیق چکری بعد از اختلاس ملیون ها دالر به اغوش پدران انگلیسی خود پناه برد. من به مسایل شخصی شما کاری ندارم و اگر نه میتوانستم حتی از خوشگذرانی های شما در کالیفرنیا هم بحثی به راه اندازم.

در اخیر میخواهم بگویم که به راوا تهمت بستن مثل آنست که شما در روز روشن دزدی کنید و شما را صد نفر به جرم تان شهادت دهد ولی شما خود را حق بجانب بدانید. خیر ازین مسله میگذرم ولی میخواهم بدانم که خانم ملالی موسی نظام را که با شکسته نفسی برای تربیه شما دُر اش را به سنگ زده است به روا نسبت دادن چه درد شما را دوا میکند؟ شما آزاد هستید که زنان افغان را بعد تجاوز دستجمعی به یک سگ معاوضه کنید و یا بر پیکرش پطرول ریخته آتش بزنید. نه راوا و نه ملالی موسی نظام جلو شما را گرفته خواهد توانست و نه قانون امریکایی شما را مجرم خواهد پنداشت. ولی بدانید که نفرین ابدی تاریخ را کمایی خواهید کرد.


مکتوب به محترم کامران میرهزار

دو شنبه 29 نوامبر 2010, بوسيله ى ملالی م نظام

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آغای مشایع که خود را زیر چادری ملالی نظام مخفی کرده اید!

    با این جفنگ گویی ها بجایی نمیرسید. مردمان غیر پشتون دیگر با فتنه اندازی های شما فریب نمیخورند.

    عوض این کار، بفکر تنویر قبیلۀ تان باشید که کاندوم هر پنجابی و انگلیسی نشوند و هم در قرن بیسیکم از گوش و بینی بریدن رهایی یابند.

    من آغای دولتشاهی و خانوادۀ شریف شانرا خوب میشناسم. اگر شمۀ از شرافت و شخصیت آنها در وجود عقده ای های چون شماها میبود، این سرزمین اینقدر بد بخت نمیشد.

    مولانا میفرماید:

    پیش چشمت داشتی شیشه کبود .... لاجرم دنیا کبودت مینمود

  • محمد معصوم مشایع
    magar nagofti ke chora kuchi hai pakistani ba bairaq taliab (ISI) ba datson dast pakistan) ba madrak ke az abdulrahman kala monar dashtand dar 2010 chra baz ba hazara hi behsood hamla kardand wa khana hai shan ra beh atash kashidand .. ???? magar shom nagofted ke pashtun hala amokhta and az gozashta degar jenayat name konanand , magar shuma clip hai Behsood ra nadided dar kabulpress????aya 99.9% entehar konandeh ha wa az Lar wa Bar pashtun ha nistand ?? aya tv dar khana darid ? eqadar pashtun ha goh kardand ke 1000 sal ham paak nameshawad !! az khater shoma hata dar amreka sar Sek ham hamla kardand fekr kardand ke dastar awghani dara!!! ba khatere wahshat shoma (taliban, golbedini ha) hama musalman hai donya tawhen me shawand .. ama Masood ra yagan rahbar anti terorest meshnasand . sharm nadarin .. , haya nadarin .. chora ba rawshangari qawm pashtun dast namezanid ??? chora Sobah sarhad ra azada namesazid wa keshware khales pashtuni tashikil namedehid .. ke shoma pashtun hai demokrat wa ba esteda ,zodtar taraqi konid , zaban tan taraqi konad , chon baes pasmandagi pashtun ha hamin bechara hai uzbek, tajik , wa hazara shoda and !!!!?? wagar na shuma hale az awghanistan Dobai mesaakhtid chetor????agar hamin afghanistani ha nabashad , panjabi ha shuma ra chapa sawar meshawand ke dar peshwar ,bradaran tan ra swar meshawand.agar hamin afghanistani ha namebod .. hale afghanistan ham soba 5 pakistan bod .. shuma ghairati hai ba estelah doshman setiz koja bodid ke ba pakistan jang mekardid ? magar namos mardom ra hamin taliban pakistani lelam nakardand ?? magar taliban pashtun ba dokhtar uzbik takhar tajawoz nakardand ??(cnn docomentry) !!magar shuma ha pashtun ha nabodid ke Mardom shamal ra kafer khanda budid wa dahn boji ra ba Panabi ha grefta bodid ??man namedanam ke chora ma dar yak keshwar ba shuma zendagi mekonim !!!++ degar hech chiz namandeh bain maa ke taqsim nashodah bashad.

  • آقای مشایع سلام!
    من قبلا نیز نوشته های شمارا درسایتها خوانده ام وجوابهایکه ازطرف اشخاص مخالف شما ارائه شده است نیز خوانده ام. آنچه که من ازشخصیت شما برداشت کرده ام جناب عالی شما مانند محترم شبیر کاکر وجود خارجی ندارید ویاهم اگر داشته باشید جزأت معرفی کردن خویش را ازطریق وسایل اطلاعات جمعی ندارید. من این موضوع را ازخلال نوشته های دانشمند گرامی محترم کریمی استالفی درک کردم که نام مبارک شما نام مستعار است. بهرترتیب
    من درینجا خدمت شما عرض میکنم که جنابعالی شما ازموقعیت کاری آقای عصردولت شاهی وحتی محل سکونت شان اطلاع دارید وروی همین علت خواسته اید که به ایشان حملات شخصی نموده ویک سلسله اتهامات غیراخلاقی را که بخود نمی پسندید به او برچسپ بزنید.
    اگر چنین باشد که نظربه اتهام شما او با پری رویان امریکائی شب وروز را درعیاشی میگذراند پس اجازه دهید که دیگران هم این اتهام را بشما وارد کنند که با این دفاعیه های آتشین وبا این هویت مستعار جناب عالی حتما رابطهء نامشروع جنسی یعنی (سکس) با خانم ملالی نظام دارید ویاهم با ملالی جویا اگر میدان برای اتهام زنی فراخ باشد پس به مخالفان تان هم این اجازه را بدهید که شما را به کارهای که اصلا مستند نیست متهم کنند.

    درحالیکه اینجا کابل پرس? است وهمه کس حق دارد که نظریات خویش را بدون اتهام زنی وحملات شخصی بالای مخالفانش ابرازبدارد. واگر چنانچه که عصردولت شاهی درجواب آقای کاکر نوشته است من درجواب شما می نویسم که اگر پای دشنام واتهام زنی شخصی بمیدان می آید هرکسی توانائی دشنام زنی واتهام زنی را دارد ودرین عرصه صفحه کابل رس برای همه حقوق مساوی قایل است یعنی اینکه اینجا پورتال افغان جرمن نیست که تنها مشایع صاحب بزرگوار( که یک بار زیرنام داوود مومند ظاهرشد) وخانم ملالی نظام حق ابرازنظر داشته باشند ودیگران محروم باقی بمانند.

    بناء قبل ازآنکه شما بخواهید دهن ویا قلم عصردولت شاهی را ببندید لطفا آداب واخلاق مخالفت، را یاد بگیرید وعقت قلم را مدنظربگیرید وحرمت انسانی افراد را ازنظربدور نداشته باشید آنوقت است که باشما همه کس میتوانند تبادل نظرکنند.
    عرض دوم من خدمت شما این است که اقای عصردولت شاهی برخلاف برداشت غلط شما او برضد قوم پشتون چیزی ننوشته است بلکه او جریان کهنه فاشیستی قبیله گرا ومنخط که تاکنون هم پشتون را تباه کرده وهم غیرپشتون را هدف قرار داده است. عصردولت شاهی میخواهد که این جریان باهمه خوبیها وبدیهایش باید بمردم معرفی شود.
    هیچ تاجیک دشمن پشتون نیست وهیچ پشتونی دشمن تاجیک وبه عین ترتیب هیچ هزاره دشمن ازبک وعلی هذا القیاس. ازین ناحیه شما مطمئن باشید که نوشته ها ونقد ها راجع به مزخرفات آقای سیستانی ویا ملالی نظام ویا عبدالباری جهانی یا فرد مالیخولیائی مثل احسان الله مایار به هیچ صورتی ربطی به قوم پشتون ندارد.
    فاشیست باید کوبیده شود ولو اینکه ازهرقوم وقبیلیه که باشد خواه اورا صبورالله سیاه سنگ افشاکند یا عصردولت شاهی.
    واما درمورد قضیهء افشار:
    من چنانچه که قبلا عرض کرده ام که عاملان تمام بدبختی های ومصیبت ها ازهرقوم وقبیل که باشند بدون درنظرگرفتن تعلقات قومی شان اگر انجیرصاحب حکمتیار است یا اکبری یا انوری یا انور دنگر یا مارشال فهیم ویاعظیم ویا خودتان ویا ملالی جویا وهمفکرانشان مانند دکتر عبدالرحمن بعداز تحقیقات بیطرفانه ومنصفانه باید به میزمحاکمهء باصلاحیت وبیطرف کشانده شوند.

    برداشت من این است که درحال حاضر وحتی درآینده هیچ پنجشیری عاشق چشمان مارشال فهیم ویا عظیم خان به قول شما(چونته) نیست. همه کس عدالت میخواهند اما عدالت خواهی مقوله ای جدا ازانتقام گیری است. آنچه را که شما وسازمان راوا وخانم جویا وخانم ملالی نظام وعبدالباری جهانی وسیستانی بزرگوار تبلیغ میکنید به انتقام گیری زمان نازیهای هتلر شباهت دارد. این عدالت خواهی نیست. چنانچه آقای کامران میرهزار درناروی این مسئله را واضح وپوست کنده به آقای (کای ایدی) بیان داشت که سلسلهء تحقیق جنایات ونسل کشی ها باید از ابتدا مورد بررسی قرار گیرد وحتی آنانیکه امروز درکشورهای غربی مانند شما به حیث صاحبنظر وپروفیسور وغیره جا خوش کرده اند حد اقل پرسیده شوند که: زمانیکه شما که مدعی هستید که درزمان شاهی دنیا گل وگلزار بود چرا مردم غور مجبور به فروختن اولادها وجگرگوشه هایشان گردیدند؟ بگذریم ازکلمات مستهجن شما درحق امیرعبدالرحمن که احساسات بسیاری ها را جریحه دار ساخته اید
    مگر این خود یک جنایت تاریخی نیست؟ چگونه شما ادعا دارید که درزمان شاهی دنیا آرام بود وامنیت برقرار بود اما تاریخ میگوید که تفاوت طبقاتی فقر بدبختی وجهل وظلم بحدی بود که مردم صدایش را بلند کرده نمی توانستند پس با اکدام وجدان شما حاضرشده اید که آن دوره رادوره آرامی وعزت وسربلندی افغانستان معرفی کنید؟ قبول کردم که جهادی ها خیانت کردند اما زمینه های رشد این جهادی های بیسوادر ا کدام نظامها مساعد ساختند؟ مگر این پر روئی ودیده درائی نیست که ازیک رژیم کهنه وفرسوده صرف بدلایل اشتراکات فومی وقبیلوی دفاع کنیم وهمهء کوزه وکاسه را بالای یک نفر بشکنیم؟ آیا این انصاف است؟
    شما ازمن خیلی کوتاه یاد کرده اید درحالیکه من ازخانم ملالی موسی نظام با اسناد ودلایل خواسته ام که باید به جواب من بپردازد چرا شما درپهلوی جوابهای عصردولت شاهی به جوابهای من نپرداخته اید وتنها با ذکر نام اکتفا کرده اید؟
    مثل اینکه مرا نمی شناسید وگر می شناختید وبا محل بود وباشم را می دانستید به یقین که مانند عصر دولت شاهی به هزاران گناه ناکرده این نبده را متهم میساختید.
    درخاتمه خدمت شما عرض می کنم زمان بسته کردن دهن ها وقلم ها گذشته است. شما با این خزغلیات هرگز قادر به بستن ویا ساکت ساختن مردم نخواهید شد.

  • شخص زير جادرى جنايات عبدالرحمن خان را بر حق دانسته انكه 65 % نفوس هزاره قتل عام كرد. بعد افشار كفته كلوباره ميكند و ميكويد كه بعد از مرك ان جبار تاريخ 20 سال كسى خودرام خودرا شورداده نميتوانست.اين طا لبهاى نتايي بوش راستى خر عيسى هستند . از امريكا از كشوريكه دران دموكراسى بر قرار است و در سايه ان اينها زندكى ميكنند همين قدر امو ختند كه . براى اينكه كسى حرفى نزند انقدر بكش كه يك نفر جوان زنده نماند. مانند حفيظ الله امين كه ميخواست از 16 مليون كفت يك مليون بايد زنده بماند.ان هم يك ميليون حيوان او غان خر, بوناك و شبشى . و به كشتار ان ظالمان افتخار ميكند.ضرورت به سفسته نيست از 260 سال به اين طرف كشت و خون در بين قبيله وحشى است.قبيله بار بار به فرمان خارجى اقوام برادر خودرا قتل عام ميكند.تا زامنيكه امروز بشتون بودن به مسلك تبديل شده است.اين وحشيان قبيله هميشه رزيمى را ميخواهند كه به كفته اين كودن زير جادرى كسى صداى خودرا كشيده نتواند. مانند رزيم خلقى هاى شبشى و طالبان كه بسته كو بزن و بكش است . و خودشان مانند ماهى درا ب. دولت افغان ملتى كه هميشه حاكم بوده و بر شانه هاى ملت تحميل شده هميشه بشتيبان و همكار جنايت كاران قبيله بوده است.بنام كوجى با كستانى امد به قريه و قصبات بهسود حمله كرد , زن و مرد را كشت ,خانه و كاشانه انها را با اتش كشيد كسى بازخواست نكرد كه جرا كشت و كى بود كه اين همه قتلهارا كرد؟افشار هم جنايات قبيله مزدور با كستانى است.رهبران با كستان ميبالند كه ما كابل را در داديم .تو سط كى انها اين كار را كردند واين نه سال جنك كه نكزاشت كه ما كشور خودرا بسازيم .اين همه جنا يات به دستور با كستان توسط قبيله وحشى و بيفرهنك صورت كرفته است.اقوام برادر اين سرزمين دربهلوى هم از شرف ,عزت و ناموس كشور دفاع كردند و هر قوم از خود قهرمانان افسانوى بيرون كشيدند كه در روى جهان به نام نيك ياد ميكننديكى از انها مسعود قهرمان است كه خار جشم با كسانى و مزدوران دون انهاست.از كزشته جه تاريخ نويسى ميكنى ما تاريخ نويسان كج قلم قبيله را ديديم بهت است كه از امروز حرف بزنى امروز بشتونهاى با كستانى بلا ى نشتونهاى افغانى ما حاكميت ميكنند.همه را مار خورد مارا بقه. بر ميكرديم درين موضوع كه هركس در برابر يك نو شته مهم نيست كه كى در باره جه مينويسد ابراز نظر حق دارد كه من موافقم ويا موفق نيستم ولى اين يك كار بسيار احمقى است كه كسى راجع به شخصيات كسى جيزى بنويسد و به مادر زاتى كسى دهن باندازد.تو جواب نوشته را بده .عقب شخصيات نكرد كه شايد اين ان شخص نباشد كه تو كمان كردى.به يك نام صدها نفراست.اين كه كسى از روى نوشته صد در صد حكم كند كه اين فلان است و شروع كند به فاميل و فورى ...برسد كار غول و خرهاست.
    انسان با فرهنك به شخصيت و به فاميل كسى كارى نداردو حتى غزت دشمن خودرا نسان هم بايد بدارد.فاحشه كرى به درد نميخورد.

  • آقای معصوم مشایع!

    با این اعداد وارقام هرگز موفق نخواهید شد که تاریخ را مسخ کرده واذهان را مغشوش سازید. درست است که درافشار جنایت شده است اما درآن جنایت تنها مسعود دست نداشت بلکه رهبران هزاره هم دست داشتند واین موضوع آنچنانکه آقای بهمن فرموده اند یک قضیهء حقوقی است وعامل آن نیز زنده وحیات اند اما اینکه جناب عالی میخواهید جنایات سفاک تاریخ امیرعبدالرحمن را با این نوشتهء مزخرف خود پاک کنید درین کارهرگز شما موفق نخواهید شد.

  • درودبرشما! من نخست بدون شک افشا مینمایم که این آقای مشایع جز نبیل مسکینیار دیگر هیچکس نمی بلشد؛ من از طرز بیان این به ظاهر فارسی گوی ولی در باطن دشمن این زبان واین فرهنگ ، میدانم که این شخص همیشه با مدیر مسوول هفته نامه وزین امید مخالف بوده وجناب کوشان را متهم به وحدت شکنی کرده است؛ امید است که نویسندگان گرامی این چهره را خوب بشناسند و در ویژه گی آن و آقای عباسی مطالبشان را بنویسند. قبیله گرایان همیشه یاوه سرا بوده وتا دنیا است شاید چنین بمانند؛ شرم از تاریخ ووحشت ودهشت قبیله ندارند وباز میخواهند که چهره های کره وانگلی شاهان بیسوادشان را برجسته بیان بدارند ولی یا بیخبرند ویا نهایت چشم سفید که زره ای هم بخود نمی آیند. مردم وجوانان این سرزمین از برکت علم ودانش وانترنیت همه چیز را خوب میدانند واین تفتین ومنافقت شما جای را نمی گیرد. بهتر است که خود را بیارایید وبا تمدن روز اعیار کردانید؛

  • آقای معصوم مشایع، دفاع کردی و عجب دفاعی!
    یگانه دلیلی که خواستم به پاسخ تان بپردازم اینست که نامه و نوشتهء شما چیزی جز تهمت و دشنام چیز تازه یی ندارد. تنها و تنها می خواهم برای تان بنویسم که دشنام دادن و تهمت زدن کار یک مردمان فرهیخته نیست. شما حق دارید دیدگاه های مرا نقد کنید- آن هم دیدگاه هایی که از زبان و از قلم من تراویده باشد و شما سند داشته باشید. این که من چه خصوصیات فردی، شخصی و خانواده گی دارم، مساله ییست که به خود من مربوط است و تا وقتی که به شخص شما یا خانوادهء شما کن یا هم جامعهء مشترک من ضرری نرسانده باشد، شما حق مداخله و تبصره بر آن را ندارید. همچو حقی را نه شما دارید و نه من و نه هیچکس دیگر. وقتی حقی را تلف می کنید و یا به حقوق دیگران تجاوز می کنید، شما مجرم استید. وسیلهء کار و امکانات شما کمپیوتر و کیبورد است و به استفاده از همین امکانات شما مرتکب جرم می شود. من یقین دارم که اگر وسایل کار تان تفنگ و مرمی باشد، جرم را به نوع دیگرش انجام می دهید و به حق مردم تجاوز می کنید. حالا با این اخلاق و رویهء چگونه شما به خود حق می دهید که از همقماشان تفنگ بدست تان که مرتکب جرم شده اند، شکایت یا انتقاد کنید. تو با قلمت مترکب تجاوز به حقوق دیگران می شوی و آنها با تفنگ خود. طبعیت تجاوز و جرم تغییر نمی کند تنها نوع و میزان آن شاید متفاوت باشد.
    اگر خواستید بحث و روشنگری کنید نخست زبان خویش را اصلاح کنید و اخلاق مباحثه را یاد بگیرید.
    شما نوشته اید که من (عصر دولتشاهی) با پریچهره گان امریکایی به سر می برم. باور کنید من این گفته شما را به دوستان و همکارانم گفتم و زیاد هم خندیدیم. اگر گفتهء شما درست باشد باید من یا در کدام کمپنی (مادلنگ) کار کنم یا هم درهالیوود... شما طعنه هم داده اید که با این سن و سالی که دارم چرا با پریچهره گان به سر می برم. آیا شما یک بار فکر نکردید که پریچهرگان امریکایی را چه خدا شرمانده که با مردی به این سن و سال علاقه بگیرند- مگر این که این مرد کدام ملیونر باشد. من که به مشکل می توانم مخارج زندگی خود را پوره کنم. فرزندانم همه به سن و سال کالج اند و همه از کمک های مالی دولت استفاده می کنند و کسانی که در امریکا استند می دانند که بدست آوردن کمک مالی چه شرایط غامض و پیچیده یی دارد و یکی از درد سر های عمدهء همهء امریکایی های کم بضاعت همین مسالهء تحصیل فرزندان شان است. شاید هم خبر داشته باشید که سربازان امریکایی همه فرزندان طبقهء پایین امریکا استند که یگانه انگیزهء شان برای پیوستن به اردو بدست آوردن سکالرشیب پس از ختم دورهء عسکری - اگر زنده ماندند- می بمانند. پس نه میلیونر هستم و نه هم جوان. پس پریچهره ها دیوانه اند که با من به سر ببرند؟ البته جای کارم را که می دانید و دران از آنچه شما را آ ب در دهن انداخته است، خبری نیست.
    شاید دوستان بگویند که گفتهء آقای مشایع یک دشنام و تهمت است از نوع دشنام هایی که زنان در کابل قدیم از روی بام ها به یکدیگر فحش می دادند و به یکدیگر تهمت می بستند؛ و نیازی به پاسخ دادن به آن نیست. اما من پاسخکی برایتان ارائه کردم که با آنهمه سخافت شما را جدی می گیرم. از سویی هم من معلم استم و می خواهم به کسانی که نمی دانند بفهمانم که استدلال های تهمت آمیز و بهتان آلود از نوع آنچه آقای مشایع می فرمایند، نهایت بی ارزش است و یگانه کسی که درین تهمت ها توهین می شود خود تهمت زننده است نه آن که مورد تهمت قرار گرفته است.
    البته من تبصرهء اقای بهمن را نیز خواندم که به پاسخ شما نوشته شده است. آقای بهمن خواسته اند برایتان نشان بدهند که اگر با منطق و معیار شما با کسی طرف شویم، حرف همان است که به شما گفته اند و من خاطر احترام به خانم نظام حاضر نیستم آنرا تکرار کنم. ببینید که دفاع بد چگونه دفاع شونده را متضرر می سازد....
    خدا را شکر که من در پیام هایی به دوستان دیگر و پیش از نشر مقالهء شما هرگونه دشمنی با یک قوم به خاطر اعمال یکنفر از آن قوم را مردود دانسته ام. من ده ها مقاله و نوشته دارم که اگر شما در یکی از آنها بتوانید همچو چیزی بیابید که گویا من با پشتو یا پشتون یا هرقوم دیگر توهین کرده باشم و ازان بوی دشمنی با کدام قوم بیاید، حاضرم در پیشگاه همهء خوانندگان معذرت بخواهم. چرا که همچو کاری را من خلاف اخلاق، مصلحت، علم و عقیده ام می دانم.
    آنچه شما د رمورد مسعود می گویید، چنانچه در پیام های پیشتر ذکر کرده ام، نشخوار تهمت های آی اس ای است + دیدگاه های دویمه سقوی اسماعیل یون + ژاژ خایی های کمونیست های رنگارنگ. چیز تازه یی در گفتار شما نیست. بنا بران به تبصره نمی ارزد.

    • چون پاسخ بالا را با شتاب نوشته ام برخی نادرستی های ساختاری (جمله) و نادرستی های تایپی دران روی داده است که از همه دوستان به خاطر آن پوزش می خواهم. البته باور دارم که پیام به خواننده القاء شده است...

    • محترم دولتشاهی ! سلام و احترام تقدیم است . مکث جناب مشایع بر نوشته خانم محترمه نظام ، مکث نه بلکه ارایه همان تفکر واندیشه خانم محترمه بوده ، که بشکل بازاری آن نوشته شده است . خانم نظام هرچند کوشیده اند با جمله پردازی های ظریفانه وبا پوشش ، دیدگاه خود را در چوکات ادب ارایه بدارند ولی جناب مشایع درد ناتوانی و شرمنده گی را از دریچه توهین و افتراء ابراز داشته اند .

      با شخصیت و نوشته های گران سنگ ، روان و با منطق و استدلال شما ، همه آنانیکه چی با رایانه و تارنما بلدیت دارند و چی با روزنامه ها و رسانه های گروهی سروکار دارند ، اشنایی کامل دارند . میگویند خاک خشک مشایع ها به دیوار نمی چسپد . برای ما هر سطر نوشته های شما و دیگر فرهیخته گان عرصه فرهنگ ، سیاست و تاریخ مکتب آموزنده است . آنچی ما مینویسیم هزاران بار بی ارزشتر است نسبت به سطری که شما بمنظور افشای چهره های جعل پرداز و سقاوی نویسان مینویسید .

      فکر میکنم روستار ها ، مشایع ها و کاکر ها با نتایج و رویداد های انتخابات مجلس نماینده گان که در بدخشان و غزنی اتفاق افتاده ، کاملأ سراسیمه و دستپاچه اند و برایشان این حقیقت دارد آهسته آهسته روشن و هویدا شده که دیگر زمان عبدالرحمن خانی و نادر خانی قبیله سالاران شان گذشته است و باید چارۀ اندیشید تا مانع روشن شدن اذهان مردم شد . این مکث نویسی ها و تعریف خصوصیات ایتنالوژی حماسه آفرینان انتحاری ، گواه این واقعیت است .

      شما بنویسید و هراسی بخود راه ندهید که زمان خاموشی دیگر گذشته است . وجیبه و رسالت شما عزیزان قلم بدست در قبال هموطنان برهنه پا و گرسنه شکم تان اینست که طومار خاموشی بشکنید و با قامت استوار و بلند در جنگ با تاریکی ها بشتابید . ما حقیران خوشه چین خرمن دانش ، برده باری و متانت شما بوده و با قلم شکسته شما را همراه خواهیم بود . پیروزی و جانِجور برایتان آرزو دارم . یاهو

    • جناب دولتشاهی،
      شما آقای مشایع را ملامت مینماید که بر حریم شخصی شما تجاوز نموده که یقیناً چنین کاری از جناب ایشان سر زده و من شخصا آنرا کار شایسته نمیدانم اما متوجه شده اید که شما خود در همین تبصره کوتاه تان به اشخاص دیګر از طریق همین کیبورد و کمپیوتر تجاوز مینماید. کی برایتان ګفته که نویسنده کتاب دوهمه سقاوی جناب یون صاحب میباشد. هیج سند و مدرکی تا به حال وجود ندارد که این ادعا را ثابت کند. اګر چنین نیست که نیست پس شما کسی را با نوشته تان مورد تجاوز قرار داداید، زندګی او را به خطر مواجه ساخته اید. جناب حفیظ الله منصور نیز زمانی چنین نموده بود که خود را مسخره ساخت. شما نباید چنین را مرتکب شوید. پس بهتر خواهد بود که در نوشته تان تجدید نظر نماید.

      با احترام
      لمر سرخرود

    • من آن تبصره ام چنین اصلاح می کنم که: "دویمه سقوی که به اسماعیل یون نسبت داده میشود...".

      بلی، درستش همان است که دقیق حرف زده شود، هرچند همه می گویند که آنرا اسماعیل یون نوشته است...

      به مصداق یکی از قصه های مشهور، دویمه سقوی را اگر اسماعیل یون ننوشته باشد هم به نوشته ها و طرز دید جناب شان میماند.حالا اگر نویسندهء دویمه سقوی و اسماعیل یون را دو نفر بپنداریم، از نظر من اسماعیل یون با جرئت تر از نویسندهء دویمه سقوی است چرا که نویسندهء دویمهء سقوی با نام مستعار نوشته است و اسماعیل یون عین دیدگاه ها را خودش در رادیو ها تلویزیون ها و رسانه ها بیان می کند. بنا بران آنچه من گفتم، نه تجاوز است به او نه هم زندگی او را به خطر می اندازد چرا که او بدون هیچ واهمه یی از دکترین دویمه سقوی دفاع می کند و پروای کسی را هم ندارد و زندگی اش هم تاکنون به سلامت است.

      اما من در جایگاه فرد کوچکی از جامعهء فرهنگی خویش حاضرم اشتباه خود را بپذیرم و آنرا اصلاح کنم که کردم.
      شما آقای لمر، اگر از من به خاطر آن لغزش بازجویی می کنید، آیا حاضر استید حالا به سراغ آقای مشایع بروید و از او بخواهید که از کاری که کرده است و آنهمه تهمت و افترا و هتک حرمت و تجاوز به حریم زندگی شخصی دیگران روا می داشته است نیز بخواهید تا معذرت بخواهد و نوشته اش را پس بگیرد؟؟؟؟؟؟

      اگر این کار را می کنید، شما آدم خیرخواه و مصلح استید. و اگر نمی کنید و این معیار را تنها در مورد من به کار می برید یک آدم مغرض خواهید بود که به عدالت و انصاف باور ندارید.

    • هموطن فرهیخته ام مزاری گرانقدر!

      از لطف شما ممنونم. شما نسبت به نوشته های درهم و برهم من لطف دارید. آنچه شما می نویسید و استدلال می کنید، به مراتب بهتر و ژرفتر از گفته های من است. همچنین آقای پرویز بهمن و سایر عزیزان بسیار خوب و نیک می نویسند.

    • بلآخره لاحقل یکنفر از برادران پشتون ما پیدا شد که سقاوی نامه را یک برنامه فاشیستی دانسته و نویسنده آنرا محکوم نموده است . اگر سقاوی نویس سمسور است یا روستار ، اگر لایق است یا یون مهم نیست ، مهمتر ایده و هدف است . هرکه چنین راهکاری را بمنزله راه رسیدن به حاکمیت مطلقه مرکزی و دولت ملی بداند ، باید سرزنش شده محکوم شود .

    • شاغلی دولتشاهی صاحب، هدف از ذکر آن مطلب صرف و صرف متوجه ساختن شما به کوتاهی بود که در نوشه تان وجود داشت و بس. آنرا پزیرفتید و اصلاح هم نمودید، خانهً تان آباد.
      من در همان دوسه جملهً کوتاه که خدمت شما تحریر نموده بودم به زشتی کاری جناب مشایع نیز اشاره نموده بودم. در بحث ها نباید کسی توهین شود. مشایع صاحب خواسته یا نا خواسته مرتکب چنین کاری شده اند که امیدوارم خود به رفع این نقیصه در نوشته شان بپردازند.
      با احترام
      لمر سرخرود

    • مزاری صاحب بزرگوار سلام!
      من تاکنون هیچ پشتونی را ندیده ام که کتاب سقوی دوم را برنامهء فاشیستی دانسته باشد اگر منظورشما پیام لمر خان سرخرود وال باشد پس شما متن پیام لمر خان را درک نکرده اید. لمر خان ازناحیهء امنیت اسمعیل یون تشویش دارد او میگوید که سمسور غیر اسمعیل یون است اما لمرخان به محکوم نمودن کتاب نپرداخته است . تنها چیزیکه وحدت پشتونها را میتواند تمثیل کند همین کتاب دوهمه سقوی است. لمر خان میگوید که این اسمعیل یون نیست اما آقای دولت شاهی نیز تاکید ندارد که یون باشد یا روستار یا لایق بلکه مهم محتوای کتاب است که بحیث یک نظریه قابل پذیرش برای تمام پشتونها ارائه شده است. آقای لمر میخواهد بگوید ازاینکه اسمعیل یون درافغانستان زنده گی میکند شاید زنده گی اش مورد تهدید قرار بگیرد درحالیکه حقیقت خلاف آنرا ثابت میکند یون نسبت به هرکس دیگر امنیت اش درقصر ریاست جمهوری تامین است وهستند نیروهای که اورا حفاظت میکنند.
      آقای لمر خواسته است که با یک تیر دوفاختک را شکار کند:
      ازیکطرف خواسته عصردولت شاهی را متهم به عمل بالمثل دربرابر مشایع بسازد وازطرف دیگر خدمتی برای اسمعیل یون کرده وبرای او تبلیغ مظلوم نمائی کند که گویا امنیت او درخطر است.
      بناء من باشما موافق نیستم که گویا پشتونی پیدا شده باشد ودوهمه سقوی را برنامهء فاشیستی خوانده باشد اگر غلط کرده باشم لطفا مرا رهنمائی کنید.
      موفق باشید

    • علی رضا جان، موضوع بحث نه کتاب دویمه سقاوی بلکه نامه میرمن ملالی موسی نظام بود که جناب مشایع صاحب تبصره ای بالا آن نموده بود. اګر کدام وقتی کتاب دویمه سقاوی موضوع بحث شد یقیناً با همین املاً و انشاً بی سر و بی پا خود نظری از این حقیر و فقیر را نیز خواهید دید. برداشت تان از عزض من به جناب دولتشاهی در خصوص یون صاحب دقیقاً همان است که شما به آن اشاره نموده اید، امنیت او و خانواده او با همچو اتهامات به مخاطره می افتد. اما به هیچ وجه منظور از تبلیغ مظلوم نمائی برای کسی نبود.
      یک نکته شخصی علی رضا جان که همین «چنګیزی» منحیث تخلص زیاد زیبنده نیست با آنهم خود بهتر میدانید.
      سرفراز باشید،
      لمر سرخرود «نه سرخرودوال چون او کسی دیګری است، نشود که قصه یون و لمر سمسور بالای من نیز شود»

    • آقای لمر سلام!
      فکرکنم که من آنچه را که مزاری صاحب غلط درک کرده بود برایش تشریح کردم وشما هم تائید کردید که غرض ازپیام شما حفظ جان وسلامتی دانشمند گرانقدر!!!!!! شما اقای یون است که سخت ازآن ناحیه تشویش دارید من هم چیزی بیشتر ننوشته ام فقط درحاشیهء پیام شما یک پیام داده ام که آقای مزاری را فهمانده باشم.
      استغفرالله ! خدا نکند خاری به پای آن بزرگوار!!!!!! شما عالی جنابان یعنی اسمعیل جان یون بخلد

    • آقای لمر، سلام!
      بنده حاضرم هر اشتباهی را که کرده باشم، مغذرت بخواهم و اگر ممکن باشد آنرا اصلاح کنم. من دعوای خدایی ندارم. انسانم و جایزالخطا. چشمداشت بنده از دیگران نیز چنین است که جایگاه خود را بدانند و به جای مهمیز زدن به اسپ جهالت و سرتنبه گی، یک بار به خود و کردار خود ببینند و آنرا با معیار های پسندیدهء جامعه و جهان بسنجند.
      این که شما کار آقای مشایع را تایید نمی کنید، همین قدر برای من کافیست.

    • نخست خدمت محترم چنگیزی خان سلام تقدیم است و دوم شگفت آور است به این حقیر که از بازمانده نسل چنگیزخان جهانگیر عالمکش پیامی میخوانم . امیدوارم راه و روش جد بزرگوار را سرمشق خود نسازید که تاریخ بسیار سخت مینویسد .

      در پیام لمر خان که به فضلیت مأب دولتشاهی داده شده ، فقط یک نکتۀ قابل تعمق وجود دارد و آن اینکه ، آقای سرخرود هراس و ترس دارند تا مبادا بدنامی و سرافگنده گیی که نویسنده سقاوینامه کسب نموده با تبلیغات ، به آقای یون بچسپد و ازین ناحیه خطری به ایشان متوجه شود . از پیامشان چنین برداشت میشود که ایشان متیقن شده اند که نویسنده سقاوی نامه جنایتی نا بخشودنیی را در قبال مردم و سرزمین همگان که افغانستانش نامیده اند ، انجام داده و قابل بخشش و ترحم نیست . یعنی محترم سرخرود قبول دارند که نویسنده سقاوی نامه محکوم است و باید مجازات شود .

      با قبول فرموده های بزرگوار دولتشاهی ، قرار یک خبر تائید ناشده ، در یکی از پروگرامهای میزگرد تلویزیونی بین محترم حفیظ منصور و آقای یون که خود را نویسنده و طراح سقاوی نامه قلمداد نموده نزاعی رخ داده که واقعیت و اصل موضوع تاچی اندازه حقیقت دارد به خدا معلوم . ولی دید گاه ها ، گفتار ، مرام واندیشه آقای یون کاملأ مطابقت و همآهنگی با این شرمنامۀ سقاوی دوم دارد که به روشنفکران و تئوریسن های پشتون بسته گی ناگسستنی پیدا نموده است . فقط همین

    • خیلی عالی فروده اید جاب دولتشاهی، امیدوارم مچو روش را همه سرمشق قرار بدهند.

      لمر

    • محترم لمر سرخرود ! نظر به ادعای که کرده اید شما میتوانید نظر خود را در زیر مضمون ( راهکار های سقاوی دوم یا دویمه سقاوی !) :

      http://www.afghanistanpress.co...

      که بقلم شکسته این حقیر نوشته شده بدهید . تا اتهام محترم رضا جان را که ، همۀ پشتون ها به دید موافق به این شرمنامه نگاه نموده و به خاطر پیاده نمودن آن مبارزه مینمایند را پاسخ ارایه نموده باشید . منتظر پیام تان هستم . نبیل مزاری

    • محترم مزاری صاحب سلام! ده حال حاضر باید بدانید که:( لر اوبر هزاره گان سره یودی) خدا کند که فهمیده باشید!

      این تخلص خانواده گی ماست. اما این را بدانید که درتاریخ بشریت تنها جد من نیست که خون ریختانده باشد بلکه بسیاری های دیگر قبل از او وبعد از او چنین کرده اند. اگر این سلسله را کم کم بالا ببرید رد آن به هابیل وقابیل می رسد.
      اگر غلط ناکرده باشم هابیل سمبول مظلومیت است وقابیل سمبول ظلم وتجاوز وکشتار. بناء اگر من تخلص خودرا قابیلی انتخاب کرده باشم یا این تخلص خانواده گی ام می بود شما حق اعتراض دارید. درغیر آن بگذارید که مردم ازهویت خویش نشرمند وصادقانه به جد خویش افتخارکنند؟ چه کسی قدرت یافت وظلم نکرد یا خون نریخت؟ اما اولاده های شان را نباید مورد ملامتی قرار دهیم.

  • www.vimeo.co
    aziz royesh and ashmat ghani ahmadzai roundtable
    سلام دوستان ارجمند

    شما میتوانید میز مدور میان حشمت غنی احمد احمدزی و اقای عزیز رویش نماینده برادران هزاره در

    ارتباط غصب زمین های هزاره ها توسط کوچی ها را با تلویزیون تلو مشاهده کنید .
    فاشیسم و قبیله گرایی را مستند ببینید

  • در سایت مذکور
    www.vimeo.com

    aziz royesh and ashmat gani ahmad roundtale
    بنویسید و بالای آ ن کلیک کنید صفحه باز میشود

    دیدن این ویدیو برای مردم افغانستان به خصوص هزاره ها ضروریست.
    چهره یک فاشیست و یک انسان متمدن را ببینید

  • بادرودهای دوباره ، خدمت دوستان به عرض میرسانم که ، ما فارسی زبانها در مجموع با تآسف تلقین زده ایم واز حقیقت بیان وبیان راستی هم باید معذرت بخواهیم وپان هم از یک فاشیست واز یک قبیله گرا واز یک آدمکی که هرگز به تساوی حقوق اقوام باور ندارد؛ چه وقت به خود خواهیم آمد و در لفظ دری را در پای خوکان نریخت؟ بیایید از اقای یون هم معذرت خواهی کنیم که زحمت کشیده اند ودوهمه سقوی را با انگشتهای نازکشان تحریر داشته اند واحساس قبیله گرایی وعقب مانده فاشیستی اش را در چوکات افکار افغان ملت بیان کرده است! آقای عصردولت شاهی گرامی ، لازم بود که این مشایع را که فکر میکنم شناسایی داشته باشید ، به دیگران معرفی میکردید وچهره ای کره وپشتونوالی زیر پرده ی آنرا بیشتر به میدان میکشیدید ، تا اینکه از چنین چهره فچ اظهار معذرت نمایید! معذرت از کسی ویا از کسانی باید خواست که اهل معذرت باشند وبه معذرت خواهی بیرزند؛ این به منظور خدا نا خواسته خود بالا بینی از دیگران نیست، بلکه واقعیت تاریخی است که این قبیله درخت شمالی را در روی زمین نگذاشتند که بروید واز ریشه بر کندند ومردم را بعد از قتل عام ف با قی مانده را کوچ دادند ویکاولنگ را به چه سرنوشت دچار ساختند واز میمنه همه میدانند و دوره های مهمندی را تاریخ در سینه اش دارد ودر زمان نادر غدار چه مصیبتی بر شخصیتهای این سرزمین آورده شد ودوره ای ظاهر داود را کسی فراموش نکرده است واز امین وترک بوی خون هزاران انسان نخبه ی که زنده بگور شدند تا هنوز به مشام می رسد؛ امروز دموکراتهای قبیله را نگاه بدارید که احمدزی ، یون، کرزی ، رهبر افغان ملت ودر مجموع اداره کنونی آقای کرزی ، این را هیچ کس نمی تواند پنهان بدارد، سراپا نیرنگ قبیله وی ودیگران را پس زدن می بارد واز دانش وهیبت شخصیتهای دیگر اقوام هراس دارند وپنهان هم نمی کنند وآقای کرزی در قرن 21 امر صادر میکند که داکتر پدرام ، داکتر مهدی ، حفیظ منصور وبهزاد به مجلس نمایندگان ای داده نشوند ونمایندگان غزنی از مردم غزنی نمایندگی نمی کنند و وحدت ملی را برهم زده است ، باید تجدید نظر شود، از کجای این تبار معذرت میخواهید؟ اینها چرا از یک عمل نا شایسته ای خویش معذرت نمی خواهند؟ چرا یون از اعمال شوم طالبان از مردم شمالی معذرت نخواست؟ اگز مشایع به حریم شما تجاوز کرد ، شما حقیقت تاریخی را بیان داشته اید ، ایا دروغ گفته اید که معذرت می خواهید؟ ما تاجیکان همیشه با این سستی ونرمی تاجیکی وتلقین زدگی ، فرهنگ وزبان وحیثیت تاریخی مان را با تاسف از دست داده ایم ، زمان که دوستمیها گلبدین خونخوار را از مرزپاکستان هم شاید بیرون میکردند ، آمرصاحب واستاد ربانی بعد از اینکه از مکروریان کهنه بیرون کرده شدند ، امر توقف دادندوگفتند که شاید اصلاح شود ومجاهد ما بوده ، بیشتر از این لازم نیست ، اما دیدیم که گلبدین با چه شیوه نا مسلمانی ونا انسانی دست زد وهرچه توان داشت بالای کابل راکت ریخت؛ یا هزاران فرزند شمال وبدخشان معیوب وبی جان شدند وطالبان را کشیدند وبدون درد سر کرزی آمد قدرت را قبضه نمود؛ این همه سادگی وخوشباوری ما بوده است که از تاریخ وجفاهای که بر ما شده است ، درس نمی آموزیم وبه مزمز های زبونانه ادامه میدهیم ! پشتونها یک خصلت دارند ، بخاطر بدست آوردن حالت قبیله وی وباداری عقب مانده ی خویش دست به هر گونه خشونت وجنایت زده اند وتا اکنون می زنند واگر توانشان نرسد ، با نیرنگهای زن دادن و در گرو قرار دادن ونرمش سیاسی با پخته سربریدن دست میزنند وسایر اقوام را در طول تاریخ اغوا کرده اند وبه حاکمیت مضحکشان ادامه داده اند که روز وروزگار امروزی کشورما نمایندگی از این حاکمیت میکند! اما این بر ماست که نه ظالم باشیم ونه مظلوم ومفهوم آزادگی همین است وبس ! هوشیار جان خود باشیم.

    • آقای نیک اندیش، سلام!
      در نیک اندیشی تان شکی ندارم اما باور نمی کنم پیام تان نیز نیکی اندیشهء تان را بازتابانده باشد. ببینید، من معصوم مشایع را به خاطر دشنام دادنش انتقاد کرده ام و شما نیز مرا "مزمزه کنندهء زبون" خوانده اید. از کی باید نالید؟
      خدمت شما عرض شود که نه استاد ربانی و مسعود در جایگاه نمایندگان مردم تاجک تصمیم می گرفتند و نه هم من به نمایندگی از مردم تاجک در کابل پرس? چیزی می نویسم. مرا و موضعگیری مرا نمونهء اخلاق و برخورد تاجکی پنداشتن به همان اندازه نادرست است که ما کار و کردار کرزی را نمونهء خصلت و اخلاق همهء پشتون ها به حساب بیاوریم. اگر ملیون ها تاجک به گفتهء شما، مانند من "مزمزه کنندهء زبون" باشند و درمیان شان اگر حتی یک تاجک مانند شما غیرتی باشد، بازهم نمی توان گفت که تاجک هاهمه مانند عصر دولتشاهی اند یا هم مانند شما آقای نیک اندیش.
      شاید به مزاق بسیاری از دوستان خوش نخورد اما بنده هرگز باور ندارم که دو صد و پنجاه سال پشتون ها حکومت کرده باشند. از نظر من دو صدو پنجاه سال حکومت از آن خاندان هایی از اقوام ابدالی بوده است که در گام نخست غلجایی ها دران شریک نیستند و در گام بعدی حتی همهء ابدالی ها درین حاکمیت شریک نبودند. شما یک بار تاریخ احمد شاهی را بخوانید تا ذهنیت احمدشاه ابدالی در برابر "کاکر" ها را دریابید. و انگهی به خوبی به ریش کاکری که از احمدشاه ابدالی به صفت نمایندهء تمامی پشتون ها دفاع می کند، خواهید خندید.
      ازینرو نه با پشتون ها در جایگاه یک قوم دشمنی و عداوتی دارم و نه هم ادعای فاشیست های قومی را که گویا درین کشور حکومت کرده اند، به گالی می خرم. یک غلجایی غیر ابدالی به همان گونه در فقر و بیچاره گی وستم در دوران حکومت های ابدالی زندگی می کرد که یک تاجک یا یک هزاره. امتیازاتی که حکومت ها برای برخی قبایل می دادند، برای استفاده از آنها بود برای حل مسایل قومی خودشان و بنابران آنها را به جان ازبک و هزاره و تاجک می انداختند. حتی همین حالا هم کرزی و دار دو دستهء فاشیست هایش از کوچی ها و حزب قومگرای افغان ملت که بیشتر غیر ابدالی ها دران حضور دارند، به همین منظور استفاده می برند.

      حاکمیت امروزی بسیاری از پشتون های غیر ابدالی را با همین خیال خوش و واهی فریفته اند که گویا پشتون ها سالها حکومت کرده اند و بازهم باید حکومت کنند. در حالی که هم در گذشته امرای ابدالی و هم در حال حاضر کار کرزی، که یک ابدالی است، گوشت دم توپ ساختن اقوام دیگر پشتون به ویژه کوچی های بیسواد و به شدت قومگرا، است و از آنها برای تامین حاکمیت خود کار میگیرد. در گذشته عبدالرحمن خانی بود که از کوچی ها و اقوام غیر ابدالی آنسوی سرحد به همین منظور کار می گرفت و امروز کرزی هم کوچی ها را با همان ذهنیت گذشته در اختیار دارد و هم حزب افغان ملت را که بدویت را تبلیغ می کند تا با خر ساختن مردم از آنها استفاده ببرند...
      چرا امین ارسلا درین حکومت هیچکاره است؟ چرا اشرف غنی را با وجود خدمات بیشمارش به دولت کرزی، ارزش چندانی نمی دهند؟ اگر انوارالحق احدی را کاری می فرمایند به خاطر حزبش است. حزبی که بهترین دستیار کرزی می باشد. و همچنان احدی خود به قوم عرب است و پشتون نیست...
      در حکومت کرزی تقسیم قدرت در میان پشتون ها به مراتب ظالمانه تر و حق تلقانه تر و ریاکارانه تر و شیطنت آمیز تر از تقسیم قدرت با غیر پشتون هاست. غیر پشتون ها امروز آگاهانه تر از اقوام پشتون عمل می کنند. آگاهی و عدالتخواهی در میان غیر پشتون ها انکشاف زیادی نموده است. اما اقوام پشتون را زیرنام پشتونوالی سخت فریفته اند. جالب آن که فریاد "خربرفت" بیشتر از دهان اقوامی که به گونهء تاریخی زیر ستم حکام بوده اند بالاست. پرسش اینجاست که آیا قدرتی که حاکمیت از ما غصب کرده است، در میان اقوام پشتون به صورت مساوی و عادلانه تقسیم می شود؟ حاکمیت در دزدی حق اقوام غیر پشتون همهء پشتون ها را شریک می سازد اما در تقسیم غنایم، بسیاری ازین اقوام محروم می مانند...
      شاید کسی بگوید که من برای پشتون ها می فهمانم تا حقوق غارت شده از ما را میان خود "عادلانه" تقسیم کنند. اما چنین نیست. بلکه می خواهم بگویم که باید کلیه مردم کشور صرفنظر از تعلق قومی خود به تقسیم عادلانهء قدرت و منابع فکر و مبارزه کنند. چرا که مال دزدی، حق غصب شده توسط غاصبین و دزدان هرگز عادلانه تقسیم نمی شود. سرنوشت کلیه داره دزد ها همین است که بر سر تقسیم منابع تا نابودی خویش می جنگند...
      پس باید ما جبههء تامین عدالت اجتماعی را بزرگ بسازیم. یک نکتهء دیگر این که آیا آنهایی که به نام تاجک تاکنون در معادلات قدرت به معامله نشسته اند، آنچه را بدست آورده اند، مساویانه و عادلانه تقسیم کرده اند؟ هرگز! چرا که چنین روحیه و میکانیزم و نظامی وجود ندارد تا تقسیم عادلانهء قدرت را تامین کنند. همانگونه که اکثریت پشتون ها قربانی پشتونوالی های تبلیغ شده از سوی حزب افغان استند و حقوق شان غارت می شود، به همان گونهء تاجکگرایی ها و هزاره گرایی ها ازبک گرایی ها سبب آن شده است که شارلاتان هایی پیدا شوند و ازنام ما وارد معامله شده و سرانجام برای پسر و داماد خود چوکی کمایی کنند. آیا سفیر شدن پسر استاد ربانی یا معاون رییس جمهور شدن دامادش سبب تقسیم عادلانهء قدرت شد؟

      اما سیاست حکومت کرزی همین است تا با تقویهء روحیهء نشنلستی و قومگرایانه حق غلجی هایی را بخورد و به ابدالی های خودش بدهد و در عوض غلجایی های محروم را به جان غیر پشتون ها بیندازد و آنها را با هم دشمن بسازد. البته کرزی اینقدر عقل ندارد اما میراث حکومت داری عبدالرحمن خانی را به خوبی بلد است و حتی دریک مصاحبه اش با یک خبرنگار هندی (تاک اند واک) گفته بود که کتاب دلخواهش تاج التواریخ منسوب به عبدالرحمن خان است... عبدالرحمن خانی که دشمنی اش با سلیمانخیلی ها، توخی ها، شینواری ها و سایر غلجایی ها کمتر از دشمنی اش با هزاره ها نبود.
      بدین ترتیب من باوری به دشمنی پشتون ها با تاجکها و هزاره ها و ازبک و یا برعکس ندارم. حتی همهء ابدالی ها درین معرکه شریک نیستند. بلکه تصور می کنم حاکمیت های گذشته با فتنه گری و نفاق افگنی این کشور را به بربادی سوق داده اند. من با طرز حاکمیت مخالفت استم نه با اقوام و افراد.
      میماند معذرت خواستن من. اول این که من از معصوم مشایع معذرت نخواسته ام بلکه از اشتباهی که در نوشتن آن جمله داشتم در پیوند با پیام آقای لمرمعذرت خواستم. من گفته بودم که اسماعیل یون نویسندهء دویمه سقوی است. اما این حرف یک حرف محکمه پسند نیست. هیچکس سندی نمیتواند ارائه بکند که آن کتاب را اسماعیل یون نوشته است. گفته میشود که آن کتاب را روستار ترکی و یاهم سلیمان لایق نوشته است. پس جمله ام را اصلاح کردم که کتاب منسوب به اسماعیل یون است. درین "منسوب" نه نوشتن کتاب توسط یون تایید شده و نه هم رد. به ادامه اش نوشته ام که حتی اگر یون آن کتاب را ننوشته باشد، باز هم به نوشته های او میماند. جرا که یون از موضعگیری های کتاب دویمه سقوی دفاع می کند. و بدینصورت یون بد ترازان تقبیح شده است که نویسندهء کتاب دویمه سقوی پنداشته شود.
      آقای نیک اندیش. حالا اجازه است تا مانند شما استدلال کنم که: ما تاجک ها همیشه به جای پرداختن به اصل مسایلی که به سرنوشت جامعهء ما پیوند دارد، به جزییاتی که ریشه در علایق و ذهنیت شخصی ما دارد پرداخته و به جان هم می افتیم...
      نه، من بدانگونه استدلال نمی کنم. من باور دارم که تاجک هایی هم استند که بدون در نظر داشت ذهنیت های شخصی به عام مسایلی که با سرنوشت مردم و جامعهء شان پیوند دارد نیز می توانند بیندیشند.
      البته خوش می شوم که شما با کشیدن سندی از پیام های درهم و برهم بنده نشان بدهید که چگونه به زمزمه ها یا مزمزه های زبونانه پرداخته باشم. اگر چنین کردید، همانگونه که از نادرست نوشتن آن جمله معذرت خواستم از کاری که دران زبونی باشد نیز معذرت خواهم ساخت و دیگران را از کردنش برحذر خواهم ساخت.
      برایتان سرفرازی تمنا دارم.

    • ضمن سلام و عرض ادب خدمت آقایان وطن دوست عصر دولت شاهی و نیک اندیش

      با هردو شخصیت بزرگوار از طریق مطالعه نگارش های علمی و افشاگرانه شان آشنایی دارم. بخصوص آقای نیک اندیش که همیشه نصبت به بنده لطف داشتنه اند. همیشه مقالات ناچیز من را با نظرات عالی خود مزین فرمودند.
      گفتگوی شما برادران چون از روی خیرخواهی بود و هست باعث شد بسیار به آگاهی های من اضافه شود. حتما بر بدیگر هموطنان همین تاثیر را خواهد داشت.
      من فقط یک نکته را میخواستم در تایید سخن آقای عصر دولتشاهی عرض کنم. آقای دولت شاهی از ظلم و دشمنی خانهای ابدالی بر دیگر اقوام پشتون یاد کردند که دقیقا درست می فرمایند.
      همین چند وقت پیش این دشمنی از زبان یکی از طرفداران عبدالرحمن خان در جرمن آنلاین آشکار تر شد.
      این موضوع باعث شد من یک مطلب را در کابل پرس? روان کنم که نشر شد.

      دزد خوانده شدن غلجایی ها و شنواری ها توسط یک وردک

      http://kabulpress.org/my/spip....

      سرفراز باشید
      برادر کوچک شما فرهنگ دوست هروی

  • آقای مشایع همیشه از استبداد دفاع می کند.

  • دوستان و فارسی زبان های عزیز سلام!

    لطفا دیگر از این کلمه ای "صاحب" که مختص فرهنگ قبیله ای و نظام پوده ای فیودالی است که از پاکستان عقب مانده به وسیله افراد عقب مانده ای قبیله رایچ گردیده، دیگر استفاده نکنید، به عوض اش می شود از کلمه ای آقا قبل از نام کوچک و یا نام خانوادگی شخص استفاده کنید و همینطور برای زن ها از کلمه ای خانم استفاد کنید.

    مثل : آقای مزاری، نه مزاری صاب/صیب/صاحب.
    مثال : خانم موسی نظام..

    چون پشتون ها معادل کلمه ای Mr. انگلیسی ندارند، اگرچه میشود از شاغلی استفاده کنند ولی تا هنوز آنقدر از نگاه فرهنگی رشد نکرده اند که این نزاکت های اجتماعی را بفهمند!

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس