تجلی احساس وطندوستی پشتونها درموسیقی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چندی ائتلاف نامقدس بابک سلیمانی دربخش سخنگاه سایت کابل پرس? با تفاهم هم یا بی تفاهم هم یک لست ازسوالها وپرسشها را ازمن مطرح کردند که باهم شبیه بوده و جواب دادن بهریک آنها وقت زیادی را افتضا می نمود. اما این به معنای آن نیست که من ازجواب دادن به سوالهای آنها طفره میروم بلکه دریک وقت مناسب من به سروقت آن ها خواهم رسید وامادرین مقالهء کوتاه راجع به یکی از خصوصیتهای بشری پشتونها یعنی میزان وطن دوستی پشتونها دربرابر خاک ومیهن به شهادت موسیقی میخواهم نکات را به عرض رسانده ویک پارچه موسیقی حماسی که انعکاس دهندهء خصوصیات روحی وروانی پشتونهاست پیشکش حضورخواننده گان وشنونده گان کنم.
ازنظربعضی خصوصیت های ایتنولوژیکی میخواهم بگویم که پشتونها با سایر اقوام عزیز هموطن من فرق دارند. شاید مبالغه نباشد اگربگویم غیرت وشهامت واحساس نوع پروری وحب وطن در وجود پشتونها ازآغازین روزهای پیدایش آنها در رحم مادرحلول میکند وبامکیدن شیر مادر این احساسات درعروق وشراین بدن یک پشتون چه مرد وچه زن مانند خون به حرکت میاید. تجلی این احساسات وعواطف را میتوان درموسیقی پشتو ملاحظه کرد. موسیقی پشتو باتمام موسیقی های دنیا فرق میکند. زیرا احساس وعواطف پشتونها با موسیقی شان چنان عجین شده است که جلوه های احساسات وعواطف که قبلا یاد شد میتواند درموسیقی به شکلی ازاشکال انعکاس یابد.
درکنارصدها ترانه وموسیقی حماسی که من تاکنون شنیده ام مشت نمونه خروار ازسایت یوتوب موسیقی ترانهء میهنی مرحوم استاد اولمیررا بزگزیدم تا جوابی باشد به یک تعداد منکران حقایق تاریخ.
ترانه های وطنی مرحوم استاد اولمیر خصوصا این ترانه مشهور او که ای وطن من ای گنجینهء خزانه های لعل من! ای سازندهء غیرت وهویت پشتونی من وای زادگاه نیاکان من بدان که درهرکوه ودرهء تو نشانه های شمشیرمن باقی مانده است! این ترانه ازمشهورترین ترانه هایست که احساس عمیق وطندوستی پشتونها را درقبال وطن شان منعکس میسازد.
(شاعرنظربه احساس پشتونوالی که در وجودش موج میزند به وطن ندا میزند که ای وطن! اگرتو عزت نداشته باشی من خواب وراحت را چکنم؟ اگرسرت پائین باشد من عزت وشوکت را چه کنم اگرترا بی عزت ببینم وغمازان را چهارطرف مانند گرگان پس بدان ای وطن که بار دیگر خاک را از خون خویش مست مبسازم من آن پشتونی هستم که افسانه ام یادت مانده است).
حماس واحساس که ازسرائیدن این شعر واین موسیقی برای یک پشتون دست میدهد برای یک غیرپشتون بی خبرازفرهنگ پشتونوالی کاملابی مفهوم است
آنهایکه معتقد اند که این غرب است که به افغانستان دموکراسی وپیشرفت را میاورند وباید مفاهیم آنهارا دزدیده وبدون درنظرگرفتن شرایط عینی وذهنی یک جامعه باید آنرا کاپی کرد سخت دراشتباه اند. برای پشتونها قبل از دموکراسی ، حفظ مقدسات دینی ، عزت وشرافت واستقلال وآزادی مهم است بناء هروقتیکه این مفاهیم زیرسوال رفت دیگر نه دموکرایی معنی دارد ونه هم پیشرفت وترقی. اشارهء من به اقایان سلیمان وبابک است که هردو طرفداران نظامهای دموکرات اند که درآن بی دین وبادین ازحقوق یکسان برخوردارباشند. کاپی نمودن مفاهیم غربی درجامعهء قبیلوی افغانستان کاریست بغایت خطا ودرخور سرزنش. اگرچنین پندارهای واهی را در ذهن خویش هرروز پرورش دهیم پس آنروز دور نخواهد بود که سرنوشت دموکراسی وارادتی مانند کمونیزم به موزیم تاریخ سپرده شود.
پيامها
26 نوامبر 2010, 21:44, توسط nader
عمله انتحار، زن ستیزی، قتلعام مردم غیرپشتون، غصب جایداد مردم غیرپشتون و کوکنار تجلی وطنپرستی پشتونهااست آغای کاکر.
26 نوامبر 2010, 22:18, توسط سهراب سپهر
این کاکر به چه اندازه احمق است! این انسان چقدر سصحی نگر است! هنوز این غول بیابانگرد نفهمیده است هر چه که به سرحد افراط باشد مناسب نیست حتی عشق به وطن! آیا همین افراط غیر منطقی پشتونوالی نیست که جلو نفوذ هر گونه عقلانیت را گرفته است؟ این غول غژدی نشین هم عجب تعبیر هایی دارد! این انسان چقدر از دنیا و تاریخ بیخبر است!
26 نوامبر 2010, 22:49, توسط مزاری
آقای کاکل !چی زیبا و بدون غلطی نوشته اید : (حماس واحساس که ازسرائیدن این شعر واین موسیقی برای یک پشتون دست میدهد (،)برای یک غیرپشتون بی خبرازفرهنگ پشتونوالی کاملابی مفهوم است . ) با تائید فرموده های شما که ، تنها احساس پشتونوالیست که استاد را در اوغانستان ، نغمه جان را در پاکستان و دیبا جان حکیمی را در آلمان به وجد آورده و یکی میخواند دیگری عشوه میکند و در پایان دیبا جان رقص سکسی میکند . حبذا بدین احساس پشتونوالی !
باورم نمی شد که دیبا جان دختر بیست ساله قندهار ما ، در پروگرام (تاپ ستار) آلمان تا دور آخر رقابت ها راه میابد و نام سرزمین ملاصیب خان مامدعمرخان بابا را با رقص های ناب سکسی و آهنگ های شاداب انگلیسی با نیکر کوبای و بستر شیرچایی ، رنگ ورونق ویژه میبخشد . شما باید به این فرزندان اصیل سرزمین خود که نمایانگر اصالت فرهنگ پشتونوالیست بنازید ! ما حقیران درین عرصه کم شما !
عزیزان اگر میخواهید با افتخارات و احساس تجلی پشتونوالی کاکل صیب خود را سهیم سازید ، لطفأ این صفحه را باز نمائید و دختر قندهار ما را ببینید که به کجا ها رسیده است !
http://www.youtube.com/watch?v...
27 نوامبر 2010, 11:19, توسط LEMAR SORKHROOD
هموطن عزیز مزاری،
ایراد شما در مورد دختر افغان به اسم دیبا جان حکیمی که در پروګرام تاپ ستاری المان شرکت نموده بود بسیار احساساتی و غیر منصفانه است. اشتراکت یک دختر افغان در همچو پروګرام هیج عیب ندارد اګر این دختر از سرزمین به ګفته شما ملا صاحب محمد عمر باشد و یا از هر جای دیګر، افغان خود ما است و خوب و بد او نیز از خود ما است.
آمدیم در مورد نظریات شاغلی کاکړ صاحب عرض میدارم که در این سرزمین همه یکسان به این وطن عشق میورزند و در طول تاریخ تمام اقوام در پهلوی هم از آن دفاع نموده اند. اما امروز که بار دفاع تنها به یک قوم مانده دلایل ګوناګون دارد که بحث علیهده میخواهد. مګر یقین داشته باشید که هیج افغان در وطن دوستی خود از افغان دیګر کم نیست.
با احترام
لمر سرخرود
27 نوامبر 2010, 12:06, توسط مزاری
آقای لمر ! اگر افغانها از نظر آقای کاکل بدو بخش پختونوال و غیر پختونوال تقسیم نشده باشند ، فرمودۀ شما معقول است !
میتوانم از شما خواهش نمایم که همین فرمودۀ خود را کمی وسعت داده جامع تر و با دلایل بنویسید ، در کابل پرس? کسی مانع نوشتن کسی نمی شود در صورتیکه منطقی و قناعت بخش باشد :
(.. اما امروز که بار دفاع تنها به یک قوم مانده دلایل ګوناګون دارد که بحث علیهده میخواهد.)
منتظر بحث شما و دلیل شما هستیم !
27 نوامبر 2010, 15:05, توسط LEMAR SORKHROOD
وطندار ګل مزاری،
تقسیم ملت واحد و بکپارچه افغان به اقوام مختلف کار نادرست است اګر این را شاغلی کاکړ صاحب مطرح مینماید یا هر کسی دیګر. تقسیم و جدایی به نفع هیج کس نیست پس همان بهتر که با هم باشیم و از هم باشیم و هیچ وقت نګزاریم همجو مطالب در بین ما راه پیدا کند. بهر حال یقیناً که شما بهتر از این بنده حقیر و فقیر متوجه همچو نکات هستید و هراس دارم که ذکر مکرر آن خدا ناخواسته باعث ملال خاطر نشود.
فرصت را غنیمت دانسته از شما وطندار ګل با کمال احترام خواهش مینمایم که در نوشته هایتان کوشش نماید به افراد توحین و تحقیر نشود انسان سزاوار احترام و محبت است و بس. کاکړ را کاکل نوشتن و به دیبا جان حکیمی همچو کلمات زشت و رکیک را استفاده نمودن کار است که باید در آن تجدید نظر نماید. قربان سر و پایت وطندار ګل امید که آزرده نشده باشید.
وطندار شما
لمر سرخرود
27 نوامبر 2010, 19:33, توسط Bina
اكر لمر جان خودت به اين عقيده باشى كه طالبان امروز از افغانستان دفاع ميكنند اين بدان معنى است كه طالبا ن از خاك باكستان تجهيز نميشوند و جهت اعمال تخريبى و قتل كشتار فرستاده نميشوند.بسيار انسان مزخرف هستى از حقيقت اشكار جشم بوشى ميكنى.
اكر اين كشور مورد تجاوز قراركرفته از خارج هيشه همكارى تنكاتنك قبيله و افغانملتى هاى فاشيست بوده.
شايد كاكر احمق همان خواندن هايراكه طالبان در وقت سر بريدن بشتونهاى افغان بنام جاسوس ميكنندوخواندن هاى وطنبرستانه بخواند.خودشان جاسوس و مزدور باكستانى , تا ديروز همين قبيله زن فروش روسها را اوردند امروز هم مسول درجه يك امدن كشورهاى خارجى همان جاكرى ها و مزدورى هاى قبيله است.به هزارن هزار تروريست هاى عربى و عجمى در رابطه نزديك با اى اس اى اين همه وطن دوستى ويا به كفته كاكر حب وطن است.
كدام وطن ؟ معلوم نيست كه وطن اينها كجاست,هويت شان معلوم نيست.سالها به كومك خارجى برشانه هاى اين مردم سوار شدند.
انكه زن خود را با قاطر تبادله كند و زنش را كسى ازدستش بكيرد دربدل بول و برود ان طفليكه تولد ميشود واقعا كه در شريانهايش بشتونوالى حب وطن جريا بيداميكند ولى او بيجاره نميداند كه بدرش كى است. انكه از بول هيرويين بزرك شد خيلى دلير و حب وطن درشريانش در جريان ميباشد. انكه اولاد وطن را ميكشد همه از حب وطن است .حلقى هاى زن فروش بكتيا وال و خوستى هاى شبشى به صد ها هزار نفر را كشتند همه از براى حب وطن بود.قبيله فاشيست ميخواست كه كمونيزم به شيوه فاشيستى بياورد...امروز رزيم قبيلوى مزدور كه با تقلب و تعصب به زور خاجى ها بر جوكى نشسته و تمام قدرت يك قوم بشتون تصاحب كرده ,بنام دموكراسى ياد ميكنند.از دوصدو شصت سال به اين طرف دربين قبيله وحشى وحشت برباست.يكش از يك خارجى كومك دريافت ميكند ديكرش را ميكشد ,قتل و كشتار فرهنك ستيزى بيدينى وطن فروشى كار اين مردم است.اين هم بشتونوالى كاكر است كه سفيد را سياه ميكويد.
كدام غيرت؟
برو ان باكستانى را كه امده مكتب ,بل سرك نزديك خانه را تخريب ميكند بر روى دختران تان تيزاب ميباشد ,زده به كشورش روان كو.بعد بيا كاكل بازى كو بيغيرت.
27 نوامبر 2010, 19:33, توسط سهراب سپهر
آقای لمر!
هر که از شما باشد میشود دفاع کر و هرکه از دیگران باشد میشود متجاوز و جنایت کار!
آنروز هایی که پنجابی و ها و سندی ها دوش به دوش همین هایی -که حالا به اصطلاح شما بار دفاع را بردوش دارند- در گوشه گوشه افغانستان خون می ریختاندند و میکشتند، افرادی چون شما کجا بود؟ آیا شما همه گی از روشنفکر تا طالب دهل در گردن با تمام بی حیایی در کابل به اتن مشغول نبودید و به مردم غیر پشتون دشنام نمیدادید؟ آیا تا بحال کدام پشتون را دیده ای که مقاله ای در جهت تقبیح مانیفیست دوهمه سقاوی حرفی زده باشد؟ آیا تا بحال کدام پشتونی را دیده ای که منفجر ساختن بت های بودا را حتی تقبیح کرده باشد؟ آیا منحیث یک انسان و یک افغان چگونه میتوان یک نیروی وحشی ای را که یکی از عجایب دنیا را در کشور خود ویران میکند، مدافع وطن و مردم و افتخارات خود قلمداد کرد؟
آقای لمر سرخرود من قصد توهین کسی را ندارم. مشکل شما همین است. آیا اگر این نیروی به اصطلاح مقاومت و مدافع شما مربوط به اقوام دیگر میبود آیا باز هم به تحسین و تمجید آنها در فشانی میکردید؟ مشکل اینست که هنوز یک چیز را شما مردم درک نکرده اید و آن اینست که: اگر سالها جار بزنی و از مقاومت ملی طالبانی ات صحبت کنی و بخواهی به دیگران تفهیم کنی جایی را نخواهد گرفت. برای دیگران برای اقوام غیر پشتون طالبان مظهر برتری جویی قومی، نوکری پاکستان، وحشت و بربریت است. برای انسان های افغانستان بین دو ظالم چه فرق است؟ چه فرق میکند اینکه ظالم طالب باشد یا امریکایی؟ خارجی باشد یا افغانی؟
طالب را شما بخاطر نیروی مقاومت میخوانید چون میدانید با قدرت گرفتن دوباره آنها شما چیزی را از دست نمیدهید بلکه بر اقتدار سیاسی، اجتماعی و روانی شما از لحاظ ارضاء حس جاه طلبی افزدوده میشود.
باید این نکته را بدانید که برای غیر پشتون ها طالب یک مدافع نه بلکه یک مزدور پاکستان است!!! همانطوریکه احمد شاه مسعود، مزاری و دوستم از نظر شماست. قهرمانان و مدافعان اقوام غیر افغان همانا قهرمانان و رهبران قومی شان اند البته میپندارم که اینکار در دراز مدت خوب نیست ولی در حال حاضر بهترین کار است و مردم غیر پشتون سگ مزاری، مسعود و دوستم را بر کور زی و کرزی ترجیح میدهند!!! فقط یگانه راه برای جلوگیری از پیروزی طالبان اتفاق و اتحاد این سه قوم بزرگ افغانستان است که باید در جهت آن کار صورت گیرد!!! دشمن این سه قوم نه پشتون بلکه فاشیزم پشتونی است و باید ریشه آنرا خشکانید. تا زمانی که فاشیزم پشتونی از بین نرود عشق به پشتون پاکستانی نسبت به یک تاجک افغانستان یا ازبک افغانستان یا هزاره افغانستان در وجود پشتون هایی این ملک باقی خواهد ماند. عجیب نیست که هیچ روشنفکر پشتونی پیدا نشد قتل و قتال سایرافوام توسط طالبان را که با همکاری پشتون های پاکستان صورت میگرفت، نکوهش کند!!! زمانی یک قوم تا این حد برضد مردم خوش جفا کند پس چگونه میتوان توقع داشت تا این اقوام طالبان را منحیث مدافع کشور خود بپندارند؟
مقاومت و دفاع از وطن توسط نیروهای مردمی و مستقل صورت میگیرد نه توسط یک مشت نوکر و جاهل! نمیدانم دفاع نوکر از وطنش در چه سطحی خواهد بود؟
27 نوامبر 2010, 21:47, توسط مزاری
آقای لمر ! نوشتن کاکر و کاکل هر دو در الفبای فارسی دری نادرست معنی میدهد . در الفبای پشتو حرف ( ر ) اسم کاکر با پندک است که همان ادای کاکل درست تر و بجا تر است نسبت به کاکر . برای من فرق ندارد که شبیر خان کر باشند یا کل ، فکر میکنم در برداشت مفاهیم و اصطلاحات قومی و ملی جناب شبیر خان هم کرند و هم کل !
ببخشید آقای لمر ! اگر شما را منحیث قاضی برگزینم و قضاوت عادلانۀ شما را در این قضیه بخواهم که : در حالت حریق یک جسم مثلأ چوب ، شما چوب را ملامت میکنید که چرا میسوزد یا آتش افروزنده را ؟ اگر شما قضاوت عادلانه کردید ، علت نوشتن پیامم را خواهید دانست ، درغیر آن با پیام دوست عزیزم سپهر کاملأ همنوا خواهم بود .
27 نوامبر 2010, 00:00, توسط raheb
کاکرخان راه خوده گم کدی بیچیم نمیدانی که چه بنویسی کدام وطندوستی پشتون وطن دوست دیدی مه خوندیدیم از
بی ریش افشارگرفته تاکرزی خونخوارهمه پشتونهاوطنفروش بوده وهستند
27 نوامبر 2010, 00:16, توسط raheb
ای زما پشتونه غول اوغان پشتونه
ولی ته دمره یی احمق جان پشتونه
ستاپه سرعقل و منطق نشته دی
ته یوازی په دنیا نادان پشتونه
انتحارکوی خپل ځان ولی
ای زما طالب حیوان پشتونه
27 نوامبر 2010, 14:49, توسط omar
کاکر صاحب پیش کلی ..... یاسین خاندن هیچ سودی نداره چون شنیدن و دیدن حقیقت بر اینها بسیار تلخ است
27 نوامبر 2010, 16:05, توسط raheb
عمرجان کدام حقیقت حقیقت وطندوستی اوغانایاوطنفروشی شان مابه چشم سرخودحقیقت را میبینیم ضرورنیست که
امثال تو وکاکرخان تنویرخان بیایند اینجا ازوطندوستی اوغان به ما سخن پردازی کنند
27 نوامبر 2010, 17:21, توسط عصر دولتشاهی
این تنویر و کاکر آدم های جدی نیستند. این ها با پیشکش کردن مسایل خنده آوری ازین قبیل قصد دارند کابلپرس را که می تواند پایگاه خوبی برای ابراز نظر و بحث های مدنی باشد، به دشنامکده یی مبدل کنند که تنها یا اشخاص بیعزت دران حضور بیابند یا اشخاص با عزت بی عزت شوند.
به طور نمونه همین مضمون "تحلی وطندوستی....." به گونه یی طرح شده است که اگر پذیرفته شود، خود غر غیر وطندوست معرفی کنند و اگر نپذیرند باید دلیل بیاورند که بیشتر به گزینهء دوم روی می آورند. نتیجه چه می شود؟ نفرت قومی، نقاق قومی و دو دستگی قومی.
مثلاً اگر یک تاجک کابلستانی بیاید و بگوید که این ما بودیم که سه بار انگلیس را شکست دادیم و نگذاشتیم از هندوکش بگذرد. این ما بودیم که قیام های ما در کابل و پروان و جنگ های ما با انگلیس سبب شکست آن ها شد. آیا شما در تاریخ جنگ هایی که به نام افغان و انگلیس نام داده اید، کدام قیام علیه انگلیس را در جنوب و شرق نام گرفته می توانید؟...
آهنگ اولمیر بنا به تحقیقی که صبور الله سیاسنگ کرده است، در اصل "داپشتونستان دی" بوده است که بعداً آنرا بینوا به "دا افغانستان دی" تبدیل کرد.
دوم این که آهنگ های فرمایش دولتی به این یا آن زبان نمی تواند حتماً بیانگر احساس گویندگان آن زبان در مورد این یا آهنگ باشد. در زمان حاکمیت حزب خلق صد ها آهنگ "مردمی" و "میهنی" به زبان های مختلف ثبت شد. آهنگ های کارگری و سوسیالیستی و غیره. آیا مردم با مضامین آن آهنگ ها همنوا بودند؟
آۀقای کاکر می توانستند مضمون دلخواه شان را در فولکلور پشتو جستجو کنند. من باور دارم که در فلکلور می توان چنین احساس را یافت. در فولکلور کلیه اقوام کشور می توان این احساس را یافت.
هدف آقای کاکر از طرح مساله بدین شکل این نیست که کار تحقیقی یی را به سر رسانده باشند بلکه می خواهد فقط تنور مخالفت و دو دستگی قومی را گرم نگهدارد.
خواهش من از دوستان این است که دیگر به پیام های تنویر و کاکر که پاسخ ندهند و وقت خود را بیجا مصرف نکنند.
درین پیامخانه می توان به بحث های روشنفکرانهء بسیاری پرداخت. هر مضمونی که در کابلپرس گذاشته می شود نیاز به تبصره دارد. اما اشخاصی مانند کاکر و تنویر با کشاندن بحث به مسایل شدیداً قومی و اختلاف برانگیز مسیر بحث مضمون را منحرف می سازند.
امید است دوستان خود را با گند مضامینی که در پیام های تخریبکارانهء شماری از پیام نویسان وجود دارد، وارهانند و ازان دوری چویند.
مسالهء مهم درین روز ها انتخابات است. انتخاباتی که تیم حاکم را نتایجش به فغان آورده و می خواهند آنرا بی اعتبار نموده و دموکراسی را بدنام و بی اعتبار کنند. بیایید بحث را روی همین ممایل داغ نگهداریم.
27 نوامبر 2010, 17:29, توسط عصر دولتشاهی
به لینک زیرین برای یافتن حقایقی در مورد جنگ های استقلاخواهی مردم ما توجه کنید:
http://www.kabulnath.de/Salae_...
27 نوامبر 2010, 19:43, توسط سلیمان
آقای کاکر
با توجه به سنت فراموشی در نزد شما، برای یاد آوری، رئوس تقریبی مطالبی که بین ما مطرح شده است را اینجا می آورم، تا خوانندهء که برای اولین بار مضمونی از شما را می خواند، با توجه به اشاره شما در ابتدای نوشتهء تان به بحثی که در میان بوده است، دچار سوء تفاهم نگردد.
موسیقی پشتو، همانند هر موسیقی دیگری، از آنجایی بر آمده از تار و پود فرهنگ مردمی است، تبعاً برای آفرینندگان آن موسیقی لذتی دارد که برای کسانی که خارج از آن فرهنگ هستند قابل دریافت نیست. ارتباط بر قرار کردن معنوی به شعر و موسیقی فرهنگهای مختلف برای مردمان خارج از آن فرهنگ سخت است. برای ما فارسی زبانها، شنیدن آهنگی زیبا به لهجهء منطقهء خودمان، از آنجایی که با تجربهء تاریخی مان نزدیکی دارد، و زیر و بم آوایی و موسیقیایی آواز نیز برایمان قابل درک است، لذت زیبایی شناسانه بیشتری از شنیدن آن می بریم تا شنیدن دیگر موسیقی ها و آوازها. بنا بر این، احساس لذت از موسیقی، در هر فرهنگی، احساسی یکه است. اما این تجربهء لذت بخش نباید به این معنا باشد که در دنیا زیبایی موسیقی یا شعر و یا هنر ذاتاً فقط در نزد فلان قوم است و بس! مولدترین فرهنگها نیز چنین ادعایی نمی کنند. در حالیکه شعر در زبان پشتو و موسیقی در میان پشتونها، با وجود لذت بخشی محدود درون فرهنگی آن رشد چندانی نداشته و مولد آثار که خارج از حوزهء فرهنگی خود مورد توجه قرار بگیرد نبوده است. البته موسیقی مستقل و موسیقی دان به معنای واقعی اش در کشور ما وجود ندارد. (این باور من است، ممکن اشتباه کنم، اگر اساتیدی در هنر موسیقی است، دوستان می توانند معرفی کنند. موسیقیدان البته غیر از خواننده است).
اول- تبادل نظر آن هم در فضای مجازی بین انسانهایی که شناخت شخصی از هم ندارند به معنای ائتلاف نیست. تعدادی از دوستان سخنان شما را تایید می کنند، آیا این به معنای "ائتلاف نا مقدس" شما است؟ بنا بر این بهتر است کمی سنجیده سخن بگویید و سعی نکنید با بهتان و تهمت برای نوشتهء خود اعتبار بخرید، که تهمت و بهتان سویهء نوشته را پایین می آورد و آن را بی ارزش می سازد.
دوم: شما دراین پست مطالبی را به طور کلی به من نیز نسبت دادید که بخشی از آن که پر رنگ شده است نادرست است:" منطق دیگر این آقایان مثل سلیمان وبابک روشن ضمیر وغیره که نسبتا با سواد معلوم میشوند این است که نام افغان وافغانستان مشکل آفرین است زیرا افغان وافغانستان شامل مناطق آزاد پشتونستان است باید همهء پشتونها ازپیکر مادر وطن یعنی افغانستان کنونی جدا بهرشکل میخواهند با پشتونستان فعلی یکجا شده یا خودرا به پاکستان تسلیم کنند ویاهم یک حکومت مشترک فدرال را بوجود بیاورند وبه دیگر مناطق شمال ومرکز افغانستان کاری نداشته باشند."
اگر من چنین سخنی به این مضمون گفته ام شما باید سخن را نقل به مضمون نمایید، و حتی اگر تفسیری از بخشی از گفتهء من یا هر کس دیگری دارید باید آدرس آن سخن را دقیق ارجاع بدهید تا از هر نوع سوء تفاهم جلوگیری شود. مخصوصاً با این بی احتیاطی که شما از دیگران مطلب نقل می کنید و اتهاماتی را متوجه آنها می سازید که روح آنها هم از آن خبر ندارد و همه ساختهء ذهنیت شما است، نقل به مضمون از سخنان آنها و دادن آدرس ضروری است.
در جواب این اتهامات آقای بابک از شما پرسیدند " من در کجا و در کدام صفحه چنین نوشته ای کرده ام؟و یا چنین ادعای باچنین منطقی ارائه داشته ام؟ خوب حالا که این اتهام را به من بسته اید ،لطفا سندی ولو خیلی کوچک هم باشد ارائه فرمائید."
سوم: شما در پیامی در جواب آقای بابک بی اینکه به پرسش وی در مورد ارائهء مدرک پاسخی بگویید چنین نوشتید:"
بابک!
من طرزدید خودت را دررابطه به دروغ پنداشتن قصه طوفان نوح درهمین سایت خوانده ام وزور استدلالت راهم درمقابل مخالفان ات منجمله( صدر) مطالعه کرده ام. توکه به عقیده خودت نه به اسلام اعتقاد داری ونه به حقانیت کلام خدا یعنی قرآن چگونه حاضرشدی که سلیمان شورای نظاری اخوانی را مورد تائید خودت قراردهی . معلوم است که وجوهات مشترک شما با سلیمان فقط وفقط دشمنی شما با نام افغان وافغانیت است. شما نیز بخاطر مسلمان بودن پشتونها همان قدر از پشتونها نفرت دارید که سلیمان بحیث یک شورای نظاری غیر پشتون به اصطلاح مسلمان اززبان پشتو وفرهنگ پشتو دارد. هردوی تان درین نقطه مشترک باهم وصل میشوید اسلام ستیزی تو وپشتون ستیزی سلیمان بحیث همزه وصل میان شما است اگر شما کدام فکر مستقل مطابق ایدیالوژی خود میداشتید هرگز باسلیمان نمی توانستید همنوا باشید. بناء شما نیزمانند سلیمان یک پشتون ستیز اما درقالب کلمات والفاظ فیلسوف مأبانه خودرا پنهان کرده اید.
چهارم: شما در همان صفحه در جواب پیام توهین آمیزی از آقای ولی که مخاطبین شما را گوساله خوانده بودند:
"کاکړ صاحب ...خواستم بگویم که مخاطب ساختن گوساله ها به ضایع ساختن وقت نمی ارزد."
در امتداد و تایید توهین های وی چنین نگاشتید: "هدف این نیست که من گوساله هارا آدم بسازم این سایت مربوط به همه است گوساله میتواند گوساله گی خودرا بکند ما وشما هم کار خودمان را می کنیم قضاوت به دست خواننده است خواه ایرانی باشد یا افغان ویا کسی که به این زبان می فهمد.
ما وشما صرف مسؤولیت نوشتن داریم نه مسؤولیت آدم ساختن. ... ما وتمام خواننده گان عزیز استفاده می کنیم هیچ گاه احساساتی نشوید ومارا ازفیوض علم چلو شناسی تان بیشتر بهره مید گردانید خیلی خوش می شوم شاد باشید."
آقای بابک در این مورد پاسخ شما را دادند و البته شما باز در جواب ایشان این پیام را دادید و ضمن مطرح کردن مطالبی در مورد آقای بابک روشنضمیر، مرا نیز از فیوضات خود بی نصیب نگذاشتید، البته به سیاق گذشته و زدن تهمت: "من با سلیمان که خودش را علنا مدافع شورای نظار معرفی کرده دربخش سخنگاه باهم تبادل پیام کرده ایم او نیز مثل خودت اکت وادای فلسقه دانی دارد وهزچیز را با ارائهء سند میخواهد ارزیابی کند هرچند من اسناد زیادی برایش درمورد ویس ناصری ارائه کرده ام اما تا جای که معلوم است و دیدم مرغ او نیز یک لنگ دارد." در حالیکه شما در جواب سوال من هیچ سندی را ارائه نکردید، و گفتید که "خیلی دنبال سند نباشید "، و با اصرار من در ارائه سند سندی که شما ارئه دادید مطلبی از خود وی بود که ربطی بهاتهامات شما در مورد وی نداشت.
چهارم: با توجه با نوشتهء و اتهام زنی به آقای بابک و من، در پیامی از شما خواستم بی ادبی نکنید و به کسی تهمت نزنید، و با توجه به دفاع شما از آقای تره کی، خاستکاه سخن وی را نیز در همان پیام نقد کردم. و شما در عید پیامی فرستادید که جوابی نیز اینجانب در قالب طرح چند پرسش دادم.
شما در جواب گفتید که سوالهای مرا پاسخ خواهید داد، و پاسخ شما که در قالب حمله شخصی به آقای بابک و من بود بربطی به پرسش هایی که در پیام من مطرح شده بود نداشت. در عین اینکه شما باز در این پیامتان نقل قولی از من نمده بودید که ساخته و پرداختهء خودتان بود:"پس آن مسلمان بی خبرویا مغرض که دست در دست شما گذاشته و با شما هم عقیده است که دین وباور دینی را یک امر خصوصی می پندارد او نیز اسلام را درک نکرده است ودرعین زمان ادعای این را دارد که :( من وبابک ازنظرخاستگاه اعتقادی تفاوتهای زیادی داریم که مسایل اعتقادی یک امرفردی است وتعلق به شما ندارد اما عجالتا شما جوابهای مرا بدهید.... )"
لذا بهشما گفتم که پاسخ شما خارج از موضوع است. و خواهان مدرک در مورد نقل قول مذکور شدم. جواب شما به درخواست ارائه مدرک در مورد نقل قول مذکور که گویا من به طور تلویحی در جایی گفته باشم"من وبابک ازنظرخاستگاه اعتقادی تفاوتهای زیادی داریم که مسایل اعتقادی یک امرفردی است وتعلق به شما ندارد اما عجالتا شما جوابهای مرا بدهید" این بود گویا من از شما مدرک خواسته ام کی من با بابک همدست شده ام!
"
آقای سلیمان شورای نظاری!
آرزومی برم که خودرا به کوچهء حسن چپ نزنید من یک جوابیه مقصل دیگررا هم برای تان می فرستم. اما عجالتا بخاطر اینکه شما خواهان سند ازجانب من هستید که درکدام موارد با بابک همسو شده اید لطفا این یام تان را بخوانید:"
در همان پیام ادامه داده اید:" آقای سلیمان!
من باتمام شدت وصراحت که درنوشته هایم درمقابل مخالفانم دارم اما هیچوقت به دشنام های بی رویه وخلاف اخلاق انسانی رو نمی آورم ازین ناحیه مطمئن باشید زیرا لله الحمد آنقدر منطق واستدلال دارم که ضرورت به دشنام نباشد. "
البته شما ضرورتی به دشنام ندارید، چون گویی گوساله خواندن مخاطبین الحمدالله در فرهنگ یک مومن و مسلمان عین دینداری است!
در نوشتهء جدیدتان نیز با الهام گرفتن از همان وهمیات، به موسیقی پشتو پرداخته و آن را به طرز عجیبی به مباحث آقای بابک و من با شما مربوط نموده اید، در حالیکه از آغاز بحث با شما این بود که به کسی تهمت نا روا نزنید، و هر مطلبی که ارائه می کنید بهتر است که با سند باشد، مخصوصاً وقتی که اتهامی متوجه کسی می شود. اما شما از همان ابتدا گویی گوشتان به این سخنان شنوا نبوده، و راه خودتان را رفته اید.
27 نوامبر 2010, 22:14, توسط شبیر "کاکر"
آقای سلیمان!
به جواب مسایل دیگرتان بعدا می پردازم اما عجالتا درمورد پیامهای که بین من و ولی جان رد وبدل شده است باید با قاطعیت بگویم که شما ویا آقای بابک مراد هردوی مانیستید ونبودید این را باقاطعیت به شما میگویم. اگر شما پیامهای (ولی جان) را با افراد مخالفش که من ازذکرمجدد نامهایشان پرهیزمیکنم قبلا تعقیب کرده باشید هرگز به این نتیجه گیری که اکنون رسیده اید نمی رسیدید.
ولی جان قبل ازین پیام به زبان پشتو به من پیام داد که اینجا اشخاص هستیند که فقط مایل اند مخالفان شان را ازکابل پرس برانند. آنها بادشنامهای رکیک علیه هویت قومی افراد مردم زیادی را وادار ساخته اند که دیگر به کابل پرس? برنگردند. آقای ولی طبعا با افراد یاشد سابقهء جنگ قلمی دارد وهرکس خویشتن را می شناسد او بمن توصیه کرد کاملا هدف وی ازکاربرد (گوساله) کسانی بود که اورا توهین وتحقیر وحتی دشنام داده بودند. من ازهمین جا با تضمین می توانم ادعا کنم که هدف ما همهء مخاطبان یا مخالفان سیاسی ما نبوده ونیست ودر جواب من نیز آنچه خوانده اید این است که سایت کابل پرس آزاد است هرکسی مسؤول نظر خودش میباشد ولو اینکه به سویه گوساله هم باشد اما با صراحت تکرارمیکنم که هدف ما مجموعه نبوده ونیست. بقیه مسایل شما به نظریات آقای بابک شبیه هست آنرا به وقت دیگری موکول می کنم.
شاد باشید
28 نوامبر 2010, 11:29, توسط سلیمان
آقای کاکر!
با توجه به وقت گیر بودن یافتن پیامهای شما در پیام قبلی نکات اصلی که باید اشاره می شد از قلم باز ماند، در این یاد داشت کوتاه، بسان یادداشتهای قبلی، انتظار این است که به مدعیات اصلی پیامهای خود بپردازید. از جمله در این پیام شما می گویید:
"... شما نیز بخاطر مسلمان بودن پشتونها همان قدر از پشتونها نفرت دارید که سلیمان بحیث یک شورای نظاری غیر پشتون به اصطلاح مسلمان اززبان پشتو وفرهنگ پشتو دارد. هردوی تان درین نقطه مشترک باهم وصل میشوید اسلام ستیزی تو وپشتون ستیزی سلیمان بحیث همزه وصل میان شما است اگر شما کدام فکر مستقل مطابق ایدیالوژی خود میداشتید هرگز باسلیمان نمی توانستید همنوا باشید. بناء شما نیزمانند سلیمان یک پشتون ستیز اما درقالب کلمات والفاظ فیلسوف مأبانه خودرا پنهان کرده اید."
اتهام زدن که سلیمان شورای نظاری پشتون ستیز هست، و با فرهنگ و زبان پشتو دشمنی دارد باید قرینه و مدرکی داشته باشد. در نبود قرینه و مدرک ، چنین تصور می شود که یا شما از درک و تحلیل متونی که می خوانید عاجز هستید و یا ادعای دشمنی یک شورای نظاری با پشتونها و فرهنک و زبان آنها را بیشتر در جهت بر انگیختن احساسات خوانندگان مطرح می کنید. نقد نوشتن آدابی دارد، حد اقل انتظار این است که شما آداب مواجهه با مخاطب را مراعات نمایید. شما می گویید که منظورتان از گوساله گفتن مخاطبین من و آقای بابک نبوده ایم. اولاً این ادعای شما قابل قبول نیست، چون پیامهایی که قبل و بعد از پیام شما و آقای ولی نوشته شده است چیزی غیر از این را می گوید. در ثانی، اگر حتی ما دو نفر استثنا شویم، باز هم خطاب کردن مخاطبین به عنوان گوساله و چلو، در حالیکه بسیاری از آنها با شما در گیری زبانی هم نداشته اند، کاری است غیر اخلاقی و غیر دینی. مگر شما مسلمان نیستید؟( وَ لا تَنابَزُوا بِاْلأَلْقابِ) نام بد نهادن بر مخاطبین کاری قبیح نیست؟"یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنّ خَیْرًا مِنْهُنّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِاْلأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ اْلإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ"(ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانی از زنان دیگر شاید آنها بهتر از اینان باشند. و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید، و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی بعد از ایمان نام کفر بگذارید. و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند.) اسلام این نیست که ما روزی پنج وقت نماز بخوانیم و فکر کنیم به علت تولد ما در خانوادهء دیندار ما ذاتاً روانهء بهشت می شویم. دین ناظر بر اخلاقیات ما هم است. خوش بر خورد بودن و نیکو و پاکیزه سخن گفتن نیز از خصوصیات مومن است. بر من خرده می گیرید که چرا با آقای بابک در بعضی موارد سخنانی همسو گفته ام در حالیکه وی فردی بی دین است و به قرآن و خداوند باور ندارد. آقای بابک فردی مسلمان نیست، و در مورد دین به طور عموم نظر خاص خود را دارد. اما تا زمانی که با من در مورد دین آن هم به شکلی که باورهای مرا مورد استهزا قرار دهد وارد بحث نشده است، در غیره موارد من با وی با پیشانی باز وارد گفتگو خواهم شد.(وَ إِذا رَأَیْتَ الّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ). از سوی دیگر آقای بابک چه با شما و چه دیگر مخاطبان دیگر با احترام به گفتگو نشسته و در دایرهء عقلانی و منطقی به بحث و تبادل نظر می پردازند.
28 نوامبر 2010, 12:11, توسط شبیر "کاکر"
آقای سلیمان!
خوب است که شما وآقای بابک تکلیف مرا ساده میسازید وبرای پاسخ دادن به نوشته های قبلی تان که باید همه را به یکباره گی بدهم اما خوشبختانه شما هردو مسیر مناقشه را طوری تنظیم میکنید که بصورت تدریجی ومتناوب به رفع ابهامات شما بپردازم.
دربین همهء این مطالب یکی هم این است که شما خواهان سند پشتون ستیزی ازجانب من استید که گویا شما درکجا پشتون ستیزی خویش را نمایان ساخته اید. من عرض کردم وبار دیگر باعبارات خیلی واضح خدمت تان عرض میکنم که:
شورای نظار بحیث یک سازمان نظامی سیاسی قومی شناخته شده درطول دوران جنگهای خانمان سوز خود بحیث یک تشکل انتی پشتونی نام خودرا درج صفحات تاریخ کرده است. ممکن است که دربین این سازمان بسا افراد شریف ونجیب باشند وهستند که از روی ناچاری با آقای مسعود گیرمانده بودند وراه فرار نداشتند. اما درنهایت آنچه که تاریخ ونسل های بعدی درمورد شورای نظار به قضاوت می نشیند تشکل شورای نظار یک تشکل قوم گرا با رویکرد اسلامی بوده است. حال اینکه شما درکجا برضد پشتونها چیزنوشته باشید ویانه برای من بحیث یکفرد شما مطرح بحث نستید صرف همین که جنابعالی رسما مسؤولیت دفاع ازیک جریان سیاسی را بعهده گرفته اید خودش معنی دارد که شما همنوا با همان جریان استید چه اینکه شما درکابل پرس ویا کدام سایت دیگر بنام فرشته حضرتی ویا استالفی ویا هرکس دیگری چیزی نوشته باشید ویانه ضرورت به کدام سند ندارد. بناء خواستن سند درمورد افراد بصورت تگ فردی کار عاقلانه نیست. من ازجریان بحث می کنم اما شما ازافراد بحث میکنید.
من این طورنتیجه گرفته ام که خودت بحیث یک شورای نظاری ولو اینکه تعلق نژادی بهرقوم وقبیل افغانستان داشته باشی نفس ادعای شورای نظاری بودن تان کفایت میکند که شما را به پشتون ستیزی محکوم کنم نه متهم بلکه محکوم بناء درین زمینه شما نباید ازمن خواهان ارائهء مدرک باشید.
دربارهء پیامهای من با جناب محترم (ولی جان) بار دیگر تکرار میکنم که نه شما هدف ما بوده اید ونه هم دیگران بلکه افراد واشخاص معین که درگیرجنگهای قلمی با (ولی جان) بودند آنها بوده اند.
اما دربارهء استعمال القاب بد اولا این آیات کریمه را من به سر وجان قبول دارم وعمل هم میکنم لطفا شمهء آنرا با دوستان ورفقای خودتان بکنید که گند رسوائی شان کابل پرس? را متعفن ساخته است. اگر ازمن کدام لغزش درین بابت صورت گرفته باشد من آنرا با جبین گشاده پذیرفته ام وازطرف مقابل معذرت خواهی نموده ام ولی توصیه های خوب تانرا بیشتر متوجه همفکران هم مکتب خودتان بسازید خیلی خوب است.
به امید سلامتی شما
27 نوامبر 2010, 21:16, توسط شبیر "کاکر"
آقای عصردولت شاهی!
اولا خواهش بنده ازشما این است که باید حد خویش را بشناسید و درمقام یک سردبیرسایت خودرا جا نزده وبه این وآن توصیه نفرمائید که چه بکنند وچه نکنند. زیرا اخلاقا درست نیست که یک نفر خود را قیم همه گان بسازد ودرمنبر موعظه نشسته به این وآن امر ونهی کند که چه بکنند وچه نکنند کی پیام بگذارد وکی نگذارد. این کاربستگی به تصمیم خود افراد دارد.
هروقتی این بندهء را درسایت شخصی تان یعنی سایت سرنوشت یافتید آنگاه می توانید که مضمون ام را تا می توانید قیچی قیچی نموده ودرآخر جزنام کاکر دیگر تمام مضامین را پاک کنید تا عقده های درونی تان حل گردد. اینجا کابل پرس? است من وآقای تنویر ویا هرکس دیگر درسایت کابل پرس همان قدر حق داریم که شما ورفقای تان دارید.
من ازکس دیگر نماینده گی نمیکنم اما خودم دربخش سخنگاه کمتر پیام میدهم وخودرا باهرکس وناکس مواجه نمیسازم حتی الامکان . سایت کابل پرس سایت آزاد است هرکس که پیام میدهد میزان تربیهء وقدرت تحمل خویش را درمقابل مخالف خویش به نمایش میگذارد. من هرگز طرفدار دشنامهای رکیک به فامیل وقوم کسی نیستم استدلال ارائه میکنم درصورتی که کسی اعتراضی داشته باشد به جوابش می پردازم. هرگزکسی را تشویق ویاتحریک به دشنام نمیکنم ام اعتراف میکنم که ا ازبرکت رفقای بافرهنگ شما گاه گاهی مرتکب بعضی لغزشهای کوچک شده ام . اما کوشش این بوده است که در وقت مناسب به اصلاح آن پرداخته وازتکرار آن اجتناب ورزم.
عرض من حضورتان که جناب شما ادعاهای ضد ونقیض را دریام تان مطرح کرده اید. اول اینکه پذیرفته اید که درفرهنگ و ادبیات مردمی پشتونها یعنی فولکلور مردم اشعار وادبیات حماسی وجود دارد که فرد را به وجد وشور می آورد این خودش یک اعتراف ازجانب شماست اما چنین ذکر کرده اید که درادبیات فولکور اقوام دیگر نیز چنین اشعارحماسی با عین احساس یافت میشود که متاسفانه درین زمینه هیچ مثالی ارائه نکرده اید.
ازطرف دیگر شما منکر جنگ های افغان وانگلیس شده اید که گویا قوم پشتون مناطق سفلی اصلا هیچ جنگی را درمقابل انگلیس ها انجام نداده اند. حتی جنابعالی بحیث یک نویسنده که ادعای یک سر وگردن بالابودن را نسبت به دیگران دارید میخواهید که جنگ میوند را نیز یک حادثهء دروغ معرفی کنید همان طوریکه دوستان دیگرتان این کاررا میکنند.
درینجا صرف به علت جلوگیری از اطالهء کلام صرف از فخر افغان خان عبد الغفار خان جمله ای را یاد میکنم آن مرحومی میگوید:
(زمانیکه من کودک بودم هرروز شاهد کشت وکشتار وحملات بیرحمانه انگلیسیها برمناطق قبایلی د می بودم اما تاجای که من نتیجه گرفتم انگلیسها ازین جنگها هیچ ضرری نمی دیدند
اگرانگلیس ها بالای وزیر وافریدی حمله میکرد مومند ومسعود میگفت که بمن چی این جنگ آنهاست اما روز دیگر که نوبت مومند ومسعود میرسید وزیر افریدی بی تفاوت می بودند پس این جنگها علی رغم قربانی های زیاد برای انگلیسها آسیب زیادی نمیرساند.*
پس چگونه شما حاضرشده اید که منکرقربانیهای عظیم ملت پشتون دربرابر استیلاگران انگلیس باشید؟ اگر دلیل شما این است که پشتونها چرا مانع رسیدن عساکرانگلیس وآنهم تادندان مسلح تا کابل نشدند پس این آیا اجازه میدهید که عین سوال را ازشما بکنیم که شما چرا مانع رسیدن قوای روس ازشمال به کابل نشدید؟ نه تنها که نشدید بلکه قهرمان ایده آلی تان یک قرار داد آتش بس یکساله را نیز با قوای متجاوز به امضارساند. مگر دیگران حق ندارند که ازشما این سوال را بکننند؟ واگر میکنند چرا آنرا برچسپ دشنام وتوهین میدهید؟ کدام خان ویا ملک یک قبیلهء پشتون با انگلیس ها معاهدهء آتش بس را انجام داده است؟
ازین گذشته حتی درهمین زمان اشغال افغانستان می توانید یکی ازقوماندانهای مشهورهمطراز آقای مسعود نظیر مولوی حقانی ویا یا عبدالحق وغیره نام ببرید که با لشگر متجاوز بنام تاکتیک قرار داد آتش بس را امضا کرده باشد؟
اما این مطلب که جنابعالی فرموده اید که مراد ازنشراین مطلب توسط کاکر کارتحقیقاتی نیست بلکه آتش زدن به اختلافات قومی است نخست باید ازخویشتن ورفقای عزیز خویش این سوال را بکنید که نوشته های که در وسف قهرمانان چون حبیب الله خان کلکانی وآقای مسعود نوشته میشود چقدر می تواند وحدت ملی را تضمین کند این ضرب المثل سوزن وجوال دوز را میرساند. طوریکه مشاهد میفرمائید نظربه شناخت که من ازشما وطرز دید شما دارم به اشخاص ایده آلی شما توهین نکرده ام با آنکه میدانم که نه شما نمایندهء کدام قوم استید ونه من. بلکه هرکس نظریات شخصی خویش را بیان میکند وهمچنان نه کدام دشنام غیراخلاقی داده ام خدا کند که کدام کلمه ای را بهانه قرارنداده وجواب خویش را خدمت خواننده گان عزیز تقدیم دارید واگراین کاررا هم نمی کنید کدام اجباری بالای شما ندارم.
موفق باشید
28 نوامبر 2010, 18:33, توسط عصر دولتشاهی
آقای کاکر!
بنده هیچگونه امر و نهی یی در مورد چگونگی گردانندگی سایت به کابلپرس نکرده ام؛ اما نظر داده ام و این حق را کابلپرس به همه گان داده است. شما هم می توانید با ارائهء دلیل نظر مرا رد کرده نظر دیگری پیشنهاد کنید- چنانچه در هر موردی شما دلیل ارائه می کنید و نظر میدهید.
شما از من نمونهء اشعار وطنپرستانه در ادبیات مردمی تاجیک ها و سایر اقوام را خواسته اید. کافیست که شعر "بیا بچیم انگور بخور" را برایت مثال بیاورم. این شعر توسط کدام شاعر گفته نشده بلکه سازندهء آن خود مردم اند. در میان تاجکان ساختن شعر های حماسی و خواندن آن در مجالس و محافل خوشی از جنبه های فرهنگی این مردم است.
در دوران جهان زمانی برای دو سه روز با شماری از مجاهدین بگرام در شکردره بودم. درین دو سه روز شبی را هم در قرار گاه آمر انور مشهور به انور دنگر سپری کردیم. در آنجا مجاهد ملنگ و مجذوبی بود که او را همه به نام
"پخته" و برخی ها هاهم "پختهء آمر انور" می شناختند.
در حالی که سایر مجاهدین کله شینکوف داشتند، پخته یک تفنگ سربی (شاید هم یازده تکه) داشت... تفنگ پخته و فیر کردن هایش قصهء دیگری است. اما پخته یک خصوصیت دیگر داشت که به بحث ما ارتباط دارد. او بیتی داشت که شعرش را خودش ساخته بود و این شعر مورد مجاهدین مشهور هر منطقه بود. شب ها مجاهدین از او می خواستند که برای شان بخواند. در اصل آهنگی که پخته می خواند تنها دو مصرع (یک انتره) داشت اما هر بار جای منطقه و نام قوماندان تغییر می کرد و آهنگ ادامه می یافت. آهنگ چنین بود:
آمر انور اس ده شکردره قومندان
در جنگ توبه داد گروپ مشاوران
صوفی رسول اس ده فرزه قومندان
در جنگ توبه داده گروپ مشاوران
آمر شفق است در بگرام قومندان
در جنگ توبه داد گروپ مشاوران
و به همین ترتیب تاجایی که پخته شناخت داشت از قومندان ها نام می گرفت و توبه دادن مشاوران را در جنگ به همهء آنها نسبت می داد.
اگر از بحث به دور نیقتیم، باید بگویم که پختهء آمر انور، کلمهء "توبه" را مانند همهء فارسی زبانان شکر دره، گلدره، و پغمان به کسر "ب" ادا می کرد و آهنگ آن کلمه با تلفظ شکردره یی تاکنون به یادم است. این را به خاطر یاد آوری کردم که گاهی تلفظ توبه، هفته، رفته، گفته وغیره را که مردم هرات و ایران به کسره ادا می کنند، دلیل بر جدایی زبان ما و زبان ایرانی های امروزی می پندارند. من نمونه یی از بیست کیلومتری کابل دادم که چنین تلفظی در بیست کیلومتری کابل نیز وجود دارد. حالا زبان مردم شکردره فارسی است یا دری؟؟؟؟ بگذریم...
کوتاه سخن و برگردیم به اصل مساله و آن اینکه رویداد های بزرگی که جنبهء همگانی داشته اند در شعر و ادبیات مردم رسوب می کنند. این شعر که مردم کابل در مورد شاه شجاع گفته است همه می دانند:
سکه زد بر سیم و طلا شاه شجاع ارمنی
نور چشم لات و برنس خاک پای کمپنی
ما دوبیتی های زیادی از دوران جهاد به یادگار داریم که بیانگر احساس وطندوستی، فداکاری، و پایمردی مردم ما می باشد. در زمینهء جمع آوری دوبیتی های خاصهء دوران جهاد پروژه هایی وجود داشته است که از جمله یکی از هموطنان در اکادمی علوم برخی ازین دوبیتی ها را گرد آورده بود....
آقای کاکر!
موجودیت ادبیات مردمی و وطندوستانه در میان اقوام مختلف کشور به "اعتراف" من و شما نیاز ندارند. من باور دارم که در پشتو نیز همچو جلوه هایی از احساس وطنددوستی می تواند وجود داشته باشد. این شما استید که از وجود ادبیات وطندوستانه و در میان سایر مردم منکر استید. شما فکر می کنید یا می خواهید چنین القا کنید که این تنها پشتون ها اند که وطنپرست اند و سایرین همه وطنفروش. این چنین یک ادعا و طرح مساله به گونهء خود ستایانه مرا به این نتیجه رساند که شما جدی نیستید. هیچ آدم جدی یی چنین ادعای پا در هوا نمی کند. خود را و قوم خود را با این وقاحت و ناف زمین خواندن و تمام ارزش های نیک و پسندیده را از همهء عالم دزدیدن و در شمله و دستار بابای خود پیوند کردن کار یک آدم جدی نیست- مگر این که یک فاشیست و نژاد پرست لجام گسیخته باشد. من در میان این گزینه، شما را آدم غیر جدی به حساب آوردم. اگر ادعای تان از روی جدیت باشد، دران صورت عنوان دوم به شما می چسپد....
وقتی شما پشتون ها را یگانه قوم وطنپرست می خوانید، دیگران مجبور اند برای تان سند بکشند که وقتی پای آزادی و وطن در میان آید، اقوام دیگر چشم به راه کس دیگری نشسته اند. من تنها از قیام و جنگ مردم کابل در برابر انگلیس سخن گفته ام اما قیام سه حوت کابل در برابر اشغالگران روسی، قیام 24 حوت هرات، قیام درهء صوف، قیام پنجشیر و سپس تشکیل بزرگترین جبهات جهادی در سراسر کشور از سوی تاجک ها بیانگر اینست که آنها در میدان وطنپرستی از هیچ کسی کم نیستند؛ اگر زیاد نباشند.
در ارگون ولایت پکتیکا شمار کمی از تاجیک ها زندگی می کنند. شاید به حساب نفوس کمتر از یک فیصد نفوس پکتیکا را تشکیل دهند اما با همین وجود صاحب یک جبههء جهادی ضد روسی بوده اند. مولوی عبدالرحیم و مولوی شمل شخصیت های جهادی در ارگون بودند. بنده خود قرار گاه آنها را دیده بودم. مولوی شمل در پهلوی مسجد خانه داشت که در حقیقت خانه اش در مسجد بود یا مسجد در خانه اش بود....
مثال های زیادی می توان ارائه کرد که تاجیک ها هزاره ها، ازبک ها.... همهء اقوام این سرزمین در دفاع از وطن سهم گرفته اند و جانانه سهم گرفته اند.
آقای کاکر!
به گونه یی که شما مسایل را مطرح می کنید، باورم نمی شود که شما پشتون هم باشید. چرا که کار شما نفعی به آبرو و حیثیت پشتون ها ندارد. بلکه شما خود به گونهء غیر مستقیم به فرهنگ و حیثیت پشتون ها ضربه می زنید. چرا که شما دفاع بد می کنید و دفاع بد بیشتر از تجاوز و حمله مضر است.
شما وقتی پشتون ها را یگانه غیرتی جهان معرفی می کنید همهء جهان را در برابر آنها تحریک می کنید. آنها مجبور اند نشان بدهند که چنین نیست....
پس یا شما دشمن پشتون استید که در لباس پشتون در آمده اید، یا دفاع درست را یاد ندارید یا هم چنان عرق و تعصب قومی کور تان کرده است که توانایی تشخیص خوب و بد را از دست داده اید. هیتلر هزاران انسان را بدون اندکترین عذاب وجدان کشت چرا که تعصب نژاد پرستانه تعقل و خردش را در اختیار خود گرفته بود.
البته استدلال های آقای روشنضمیر نیز به قدر کافی به مساله روشنی افگنده که باید توجه کنید...
28 نوامبر 2010, 20:53, توسط شبیر "کاکر"
آقای عصر دولت شاهی!
امیدوارم که اندکی با اعصاب آرام پیامهای تان را بگذارید وآنچنانکه قبلا شما ازکلمات دشنام گونهء من درشب عید رنجیدید به دیگران نیز حق بدهید که دربرابر دشنام های شما عکس العمل نشان دهند وشما را ازتکرار این ااین عمل تان برحذر دارند.
عرض من حضورتان که دشنام تنها همین دشنامهای معمولی که رفقای تان درسایت کابل پرس? به هر پشتون وغیر پشتون میدهند نیست بلکه استعمال یک سلسله کلمات که درعرف وفرهنگ یک قوم هتاکانه باشد در ذات خود دشنام است. واین را شما نیک میدانید که اگریک پشتون را کسی بگوید که تو پشتون نیستی این خودش یک دشنام واضح است. من چنین چیزی را ازشما توقع نداشتم.. شاید این چیز درعرف شما که خیلی بابک گونه وغرب گرایانه می اندیشید قابل فهم و درک نباشد اما آنچه که من به آن خو گرفته ام سلب هویت قومی یک پشتون خودش یک دشنام آشکاراست.
من با بابک وغیر بابک عجالتا کاری ندارم زیرا نظریات وی برای من تکراری هم است اما این رابدانید که هویت دینی وهویت قومی یک پشتون باهم گره خورده است .. توهین به هریک ازین هویت ها باعث جال وجنجال های در تاریخ گردیده است. نزد من پشتو وپشتونوالی برخلاف عقاید تعدادی ازغرب گرایان مجموعه ای ازصفات متعالی انسانی است که با ارزشهای دینی من گره خورده است. جدا کردن هرکدام این هویت ها ازهمدیگر بمعنای نفی همان صفات حمیده وخصایل پسندیده است. نزد پشتو ننگ است غیرت است شهامت است جوانمردی است کمک به ضعفا وبیچاره گان است مقاومت دربرابر ظلم وبیداد گری است زبان است فرهنگ است شعر است عزت است وکرامت است بیگانه ستیزی است نوع پروری است هنر است موسیقی است شور است وتحرک است ثبات است وخلاصه همه چیز والای انسانی.
اگرمن شمارا بگویم که تو مسلمان نیستی به یقین که شما شاید ناراحت شوید اما اگر بگویم که تاجک نیستی عکس العمل شما متفاوت است تعدادی که هویت قومی شان مقدم برهویت دینی شان است وتعدادی هم هویت دینی شان برهویت قومی شان چربی میکند. اما نزد من تکرار میکنم "من" وشاید همفکران من هویت دینی با هویت قومی ام یکی است. من اگر به بابک میگویم که تو ملحد استی ناراحت نمی شود بلکه خوشحال هم می شود زیرا خود الحاد وانکار ازخدا به او یک افتخار است. اما اگر بگویم که تو انسان نیستی او خشمگین میشود که گویا من اورا دشنام زده ام. زیرا او انسانی فکر میکند او خودرا درقالب قوم خاص مذهب خاص دین خاص نمی گنجاند. ام برای من نفی نمودن هریک ازصفات بالا بررایم دشنام است. کسی اگر برایم بگوید که تو مسلمان نیستی بهمان اندازه برایم نفرت بار است که کسی برایم بگوید که تو پشتون نیستی . بهمین ترتیب یک پشتون را گرمی گوئید که تو پشتون نیستی معنایش این است که شما به او دشنام دادهن اید..
این شعارهای کودکانه ای که بنام انسانیت وانسان ازحلقوم چار نفر تحصیل کرده بیسواد بیرون می آید که باید هرکس هویت قومی ودینی خودرا درهویت دیگران مدغم بسازد نزدمن به یک دانه جو هم ارزش ندارد من زمانی که میگویم پشتون هستم کفایت میکند پشتون بودن تجلی انسانیت و اسلامیت من است اینرا به صراحت به شما وآقای بابک اعلان می کنم. شعارهای کاپی شده وفریبندهء غربی به هیچ صورتی چشمان یک پشتون را خیره نساخته است البته پشتونیکه پشتون باشد.
من به آقای بابک هم ازهمین پیام میگویم اگر هزارنسل پشتون در اروپا وامریکا بزرگ هم شود بازهم او یک پشتون است باهمین خصایل حمیدهء پشتونوالی زیست میکند.
آقای بابک خودرا یک جامعه شناس معرفی کرده اما تاکنون فرق بین(ماکول) وموکول (پائین) پاهین را نمیداند اما اینکه شما آقای عصردولت شاهی درآخر پیام تان به نظریات فیلسوف مآبانه وی استناد میکنید نشانه ضعف شما خواه ضعف منطقی وعلمی ویا ضعف هویتی
اما سوال این است که مضامین من چرا غیر پشتونها را تحریک کند وبکدام دلیل مضامین من ضد پشتونها باشد؟
آقای عصر دولت شاهی!
این حرف شما بدان معنا است که اگر شما وهمفکران تان که تمام میدیا ورسانه های انترنتی دراختیار دارید وهر پرت وپلا را برضد پشتونها وهویت قومی آنها با جعل نمودن تاریخ وهزاران لطاف الحیل دیگر به خورد مردم میدهید باید دربرابر همهء اینها سکوت اختیار گردد تا وحدت ملی برهم نخورد. مثل همین حالت که شما بالای کرزی آورده اید واز 294 چوکی پارلمان تنها 88 چوکی را به پشتونها اختصاص داده اید وخواهان این هستید که باید پشتونها ممنون این احسان شما باشند ودم نزنند زیرا وحدت ملی برهم میخورد. این استدلال شما کاملا شبیه همین استدلال آقای بهزاد است که دمبدم هوشدار میدهد که اکثریت شدن شتونها درپارلمان باعث مصیبت های بزرگ درافغاننستان میشود. حالا هرپشتونی که صدایش را بالاکند باید برچسپ خیانت ملی را بخورد طوری شما مرا برچسپ زده اید. هرزمانیکه زمانیکه کسی ازشما چند سوال مختصری را مطرح کنند شما از دادن جواب به آن عاجز مانده وفورا یا برچسپ فاشیست بودن برایش میدهید ویا اینکه خودش را طوری دشنام وتوهین می کنید که دیگر به صفحه ای کابل پرس برنگردد. این کارشما عقلانی ومنصفانه نیست.
من از اول وازابتدا اعلام کرده ام که با اشخاص من سر وکارندارم سخن من متوجه جریانها وسازمانهایست که درطول چند دهه اخیر بنامهای مختلف میان مردم نفاق وشقاق را انداخته اند. بالاخره کارمن واشخاص مثل من درکابل پرس واکنشی است چرا این حق را شما ازدیگران سلب میکنید؟
من با اقای سلیمان که هیچ شناخت ازوی ندارم گفته ام که من نمیخواهم بدانم که سلیمان کیست بلکه میخواهم بدانم که سلیمان چی است؟
اروی همین مطلب من ازابتدا عرض کرده ام که من نمایندهء کدام قوم بخصوص نیستم بلکه نمایندهء یک مفکوره وایدیالوژی هستم. مرا با اشخاص افراد کاری نیست بلکه با افکار وعقاید شان کار است. بناء آنچه که شما فرموده اید بطور ضمنی اعتراف خوبی است به مدعای قبلی من که درتمام فرهنگهای وادبیات فولکلور اقوام نوع ازاشعار رزمی وحماسی وجود دارد اما سوال این است که تاثیر این اشعار حماسی بر گوینده گان وصاحبان آن ادبیات حماسی وفولکلوریک چه اندازه بوده است؟ این اشعار یکه جناب عالی از(پخته) بیان کرده اید چقدر مردم را به وجد وشور آورده وچقدر تاثیر دربرانگیختن احساسات مردم داشته است؟ سوال اساسی این است؟
اینکه با وجود نفرت تان ازاشعار رزمی و وطنی پشتو برای من توصیه میکنید که من از ادبیات وفرهنگ حماسی پشتو یاد نکنم بخاطریکه نفرت دیگران تحریک می شود واین کار به ضرر پشتونها است پس اجازه بدهید که سوال کنم چرا نفرت غیر پشتونها ازذکر نمودن اشعار وادبیات حماسی تحریک می شود؟ چرا من ازخواندن وشنیدن ترانه های فارسی متنفرنیستم ؟
28 نوامبر 2010, 23:54, توسط عصر دولتشاهی
آقای کاکر!
شما بدون سند حکم می کنید. من در کجا گفته ام که از ادبیات پشتو و احساس وطندوستی پشتون یاد کردن، سبب رنجش و تحریک دیگران می شود. بلکه گفته ام وقتی شما این احساس را خاص پشتون ها می دانید و ادعا می کنید که دیگران مانند پشتون ها وطنپرست نیستند و اید ادبیات خاص پشتون هاست و دیگران فاقد آن استند... سبب می شود که دیگران برنجند. و تحریک شوند و دربرابر ادعا کنند که ما هم داریم و بهترش را هم داریم.
وقتی من خودم می گویم و باور دارم که در ادبیات پشتون می تواند مانند هر زبان دیگری اشعار وطندوستانه وجود داشته باشد و در ادبیات مردمی هر قومی دفاع از وطن و کاشانه و دفاع از جمع و هویت جمعی یک امر حتمی است، چگونه می نواند من منکر یا مخالف ادبیات پشتو باشم؟ من از شما کدام نوشتهء پشتون ندیده ام. بیایید پیام های خود را به پشتو بنویسیم تا ثابت شود که: زه نه یوازی پشتو ادبیاتو سره کوم مخالفت نلرم بلکه ورسر مینه هم لرم او په پشتو لیکلی او لوستلی هم شم....
اما سوال من از شما این است که پشتون کیست؟ هر پشتو زبان پشتون است؟ اگر چنین نیست، فرق میان یک ابدالی و یک غلجایی چیست؟ کدام یک پشتون اصیل است؟ در مورد وردک ها چه نظر دارید؟ وزیر خوب پشتون است یا خروت؟ یوسفزی پشتون اصیل است یا ختک؟
آیا پشتونوالی یک مجموعه یی از عادات کسی است یا جبلی؟
تعریف شما از پشتونوالی که مجموعهء کلیه خصایل نیک است می تواند از سوی هرکسی ادعا شود. یک تاجک، یک هزاره، یک انگلیس، یک جرمن، یک روس و یک جاپانی هریک می توانند مانند شما در مورد قوم خود ادعا کند و بگوید که یک تاجک یعنی همین و کسی که چنین نیست یک تاجک خوب نیست. چنانچه شما ادعا دارید که اگر کسی کمتر آنچه شما می گویید باشد، پشتون نیست یا پشتون خوب نیست. بنا به تعریف شما ما هرگز نمی توانیم پشتون بیابیم و اگر هم باشد، تعداد شان از شمار انگشتان بیشتر نیست.
بلی من هم به این باور استم که انسان ها را خداوند یکسان و برابر خلق کرده ارزش یک انسان به تقوی اوست. تفکر قومی داشتن خودش نشان عقب ماندگی و میزان پایین درک است. همانگونه که یک پشتون می تواند وطنفروش شود، یک تاجک و هزاره هم می تواند. همانگونه که یک هزاره و تاجک می تواند وطنپرست باشد، یک پشتون هم می تواند. بنا بران خود را و قوم خود را تافتهء جدا بافته از عالم انسانیت قلمداد کردن کار خردمندانه نیست...
شما چندین بار از "همفکران" من یاد آوری کرده اید. این عنوان نهایت مبهم و گنگ است. من می توانم با شما هم در نقطه یی همفکر باشم و در نقطهء دیگر با آنهایی که شما مرا همفکر شان می خوانید، مخالف باشم. قضاوت کلیشه کردن درست نیست.
به یاد داشته باشید که من به پشتو و پشتون هم علاقه دارم و هم احترام. اما با هیچ زورگو و برتری جویی نمی توانم سازگار باشم. هیچکسی به خاطر پیوند قومی اش بهتر و برتر از من نیست و من هم از هیچکسی به خاطر قومیت و پیوند اجتماعی ام برتر و بهتر نیستم.
از نظر من غیر انسانی ترین اندیشه برتر دانستن خود از دیگران است به خاطر پیوند قومی و نژادی.
28 نوامبر 2010, 04:02, توسط jalaludinbaiany
مــوی بــشــــکافی به عـيـب ديـگران + چـو به عـيـب خـود رســی کـوری از آن
جــوخـداران ارتجاع :
مزاری ، سـهراب به به ســـپهر چه ســپهر ؟! ، روشن ، نادر و Bina شما ممکن
است گلی را زير پا لگدمال کنيد ، اما محال است بتوانيد عطر آنرا در فضا محو ســــازيد!
اينکه شما وظيفه گرفتيد ، مسوليت داريد ، رسالت بر دوش داريد شفاف گاه هذيان گونه ، گاه به صورت مذمت و گاه در همپايگی بيگانه کهن ونوشـــــــخوار وار عليه مليت پشتون ، زبان پشتو ، کلتور و فرهنگ پشتون ، لباس ، رقص ، اتن ، نيزه بازی پشتون ها که اکثرأ با ساير مليت های ديگر کشور مخلوط و هم تبار هم اتنيک شدند ، و جدای گوشت و ناخون ناممکن است از بدگوی وسرزنش ، تحقير و توهين پرداز ابا طيل ، سردادن جفنگ وچرند سايت خوش نام [ کابل پرس? ] را به مرکز اختلالگران وحدت ملی
مبدل و شــما با تصور اينکه با نام [ زير چادری ] عليه مقدسات ملی هرچه وظيفه سپردند عليه يگانه مليت که مانع الحاق ، تجزيه ميگردنند و آن پشتون اصيل و وارث حقيقی اين مرزبوم ميباشند نوشت و گفت !!!
نخير اقايان منحيث هم وطن تاجک از ولايت باستان پروان به شــما عرض دارم اميد بدون تعصب ، اختصام ، احتجاج با ابهت نام بزرگ افــــــــغـــــان بپذيريد و گوش فراه دهند . اين سلاح کهنه و اين پيمانه شکسته ، و آن ســــبو ديگر باقی نه مانده است .
( آدمی فربه شود از راه گوش + جانور فربه شود از حلق ونوش )
بيا برادر گوش کنيد !
[ آفت ادراک آن حال است و قال + خون به خون شـــــســــتن محال است ومحال ]
بيايد برحرف بزرگان عمل کنيم :
« پا تهی گشــــتن به ســــت از کفش تنگ » انکه اين کفش را در پای پدرام ، کامجو ، کاويانی ، بيژند پور ، رهين ، بهأ ، افضلی ، قوی کوشان ، روان فرهادی نموده بسيار تنگ است که انقريب خواهم لنگيدند !!!
با سر دادن اراجيف شما جوخداران بيسواد ، کم دانش ، اهل کوچه وبازار ، مذمت گويان انترنيت انتظار داريد از خانه کدام پـــشــــــتـون اســــتخوان بيرون انداخته ميشود و شما
و يا « تو » با تبديل برقه ، خان ، مزاری ، روشن ، بينا ، نابينا سهراب سپهر ، عطاخيل وووو به استخوان حمله تا زمانی انرا جويده تا پارچه پارچه گردد و انگاست لب نان چرب از انطرف مرز ها برای ارباب های بزرگ شما سرازير گرديده و لبکی به شما ميرسد .
و اما !
تاريخ ، حافظه ، ارشيف ها ، ارگانهای مسول هر حرکت را ياداشت با تک تک تجزيه طلبان ، اختلال گران ، مزدوران بيگانه ،و با پارس گران برای بيگانه محاسبه خواهم نمود .
ببينيد خود را اگاهانه به تجاهل نه زنيد ، تجسس بيجا نه کنيد ، خود را وطن دوست ، زبان شناس ، تاريخ دان ، وارث ، بومی مجسم نه کنيد . در اين وطن عرب ، عجم ، ترک ، تاتار ، قرغز وقزاق ، هندو و گجراتی بنام « گجرهای کنر ، يونانی نژاد که عبارات از نورستانی ، پنجشيری ، شتلی ، از ديگر سرزمين ها مسکن گزين اين خاک شدند همه يا خراسانی و يا افغانی ياد ميشوند . ولی دشمنی حلقه خاص ، مشکوک ، وظيفدار تنها وتنها با پشتون ها قابل بررسی ، غور ، بوده يا اين اذی های کثيف شناخته و در رسانه های کشوری معرفی و علت تمام دشمنی ها شفاف گردد .
اقای گربوز خان يک مراتبه به اين جوخداران بگويد که با چنان وچنين ارتجال ، اراذل و تناقص با يک قوم ، قبيله ، تبار و مليت که وارث حقيقی اين خاک ميباشند چرا به مخالفت برخواسته که حال بر موسقی انها نيز انگشت گذاشته و موسقی مضحک فارسی تهرانی زيباست !!
[ رنج غربت بــه که اندر خانه جنگ است ]
دوستان منبعد !!
[ صورت زيبا نمی آيد به کار + حرفی از معنی اگر داری بيار ]
در غير تا صبح صادق روزه و قوله بکش + حرف شما ...... خر .
28 نوامبر 2010, 09:57, توسط مزاری
برسدار صیب ! ازینکه ندانسته با شما روی بعضی موضوحاتی که برای شما قابل هضم نیست ، گفتمانی را براه انداخته بودم ، معذرت میخواهم !
پیشنهاد من برایتان اینست : اگر در حرم مبارک شما مادینۀ تا هنوز مانده و نگریخته باشد ، هرچی عاجل همسایه و یا پختونی را در گوشه و بیشه سویدن سراغ نموده از نطفۀ او در بطنش تخمۀ نجسی مانند خود را القا نمائید که از برکتش در سفرۀ شبیر و تنویر غذای لذیذ میل نمائید . فقط همین !
28 نوامبر 2010, 10:15, توسط Roshan
اقای مزاری. من اقای بایانی را حق میدهم که در مورد موسیقی هم ابراز نظر کند. در اصل این بایانی صاحب از وقت که غذای مفت (سوسیال) نصیبش شده نخواسته که مانند پارازیت تنها بخورد وبخوابد بنا وی گاه گاهی به انترنت سر میزند ودر مورد بحث های مخلتف ابراز نظر میکند واین مهم نیست که گفته هایش از مغز کله اش است ویا مغز روده اش.
میماند بحث اقای بایانی درمورد موسیقی! اقای بایانی درمورد موسیقی معلومات کافی دارند زیرا جد ارشد شان در پهلوی دلاکی موسیقی دان هم بودند زیرا در گذشته ها تنها دلاکان موسیقی میدانستند بنا هرچه که بایانی صاحب گفته برایم قابل قبول است. این تها چیزی است که بایانی صاحب واقعا معلومات دارد. همچنان اگر در مورد فعل همجنسگرایی وانفعالیت کدام مطلبی به نشر رسید لطفا با بایانی جر وبجث نکنید زیرا وی در این رشته هم تخصص دارد.
وسلام
28 نوامبر 2010, 10:59, توسط بابک روشن ضمیر
سلام خدمت همه دوستان گرامی تقدیم میدارم!
در نوشته های قبلی بی بنیاد و بی اساس بودن ادعا های آقای کاکردر موضوعات مختلف به اثبات رسانیده شد.و این هم به اثبات رسید که نظریات آقای کاکر اکثرآ زاده اوهام و تخیلات و عصبانیت و تعصبات شان است تا متکی برمبنای علمی و یا یک برخورد عقلانی و واقعبینانه و صادقانه.نوشته فوق نیزمطابق همان شیوه سابق تحریر یافته است و به مشکل میتوان در آن ادعایی را یافت که درست و حقیقی باشند. یکی از ادعا های شان قرار ذیل است:" ازنظربعضی خصوصیت های ایتنولوژیکی میخواهم بگویم که پشتونها با سایر اقوام عزیز هموطن من فرق دارند."
وحال میبینیم که این فرق از نظر کاکر صاحب در چه میباشد:
" شاید مبالغه نباشد اگربگویم غیرت وشهامت واحساس نوع پروری وحب وطن در وجود پشتونها ازآغازین روزهای پیدایش آنها در رحم مادرحلول میکند وبامکیدن شیر مادر این احساسات درعروق وشراین بدن یک پشتون چه مرد وچه زن مانند خون به حرکت میاید. تجلی این احساسات وعواطف را میتوان درموسیقی پشتو ملاحظه کرد."
دوستان گرامی! از این پاراگراف چه نتیجه میتوان بدست آورد؟ آیا آقای کاکر میخواهند بگویند که پشتونها دارای غیرت و شهامت و احساس نوع پروری و حب وطن و... از آغازین روز پیدایش شان بوده و سایر اقوام عزیز هموطن شان فاقد آن اند؟ اگر هدف شان این نیست پس چرا اول ازموجودیت فرق صحبت کرده اند و بعد تحریر کرده اند که یک قوم این و آن صفت را دارد.پس معنی نهفته در عقب این جمله آنست که این صفات را دیگران ندارند؟اگر هدف شان این نیست ،پس چرا صفات فوق را برای همه باشندگان افغانستان قائیل نشده اند؟
این جمله غیر از مشکل فوق، مشکلات علمی بزرگ دیگری را نیز دارا میباشد.
اصطلاح حلول و به حرکت آمدن غیرت وشهامت واحساس نوع پروری وحب وطن در وجود پشتونها( و یا هر انسان دیگر) ازآغازین روزهای پیدایش شان در رحم مادر با مکیدن شیر ،یک ادعای پوچ و بی اساس غیر علمی است که نه با یافته های علم بیولوژی مطابقت دارد و نه با یافته های علم روانشناسی و تعلیم و تربیه ( پیداگوژی) .این یک لاف بی اساس و یک خیال باطل میباشد که چکیده ذهن ناهنجار یک فرد میتواند باشد و بس.اگر ادعای اقای کاکر واقعیت میداشت ،باید پشتونها در تمام اکناف دنیا از نگاه تمام صفات فوق کاملآ با هم شبیه میبودند.تفاوتهایی که در بین اعضای سایر اقوام وجود دارد،میتواند در بین قوم پشتون نیز وجود داشته باشد.این تفاوتها در لباس پشتونها،در خوراک،رعایت اداب و معاشرت، و صد ها خصوصیات دیگر انها به شمول " غیرت و شهامت و..." به وضوح به مشاهده میرسد.
نه تنها تفاوتهای فردی و شخصی عمیقی بین اعضا و افراد، در بین یک اجتماع موجود میباشد،بلکه در یک محیط کوچکتر مثل یک خانواده نیز علیرغم آنکه همه برادران و خواهران از یک پدر و مادر بدنیا آمده اند ، تفاوتهای عظیمی در سلوک، طرز تفکر،استعدادها، توانایی دماغی و جسمی وغیره موجود میباشد.پس ردیف کردن تمام قوم پشتون و یا یک قوم دیگر در یک صف نیز کار درستی نخواهد بود.در بین قوم پشتون ،مثل سایر اقوام ،مردمان شریف، صادق ،دانشمند،هنرمند،و یا برعکس متقلب،نادان،دروغگو،سارق،کاذب و هتاک ،قاتل وغیره یافت میشود.صفاتی که آقای کاکر در فوق از آن نام برده اند ،بیشتر محصول تربیه انسانها بوده و تابع محیط شان میباشد تا فطرت ایشان .اگر سه طفل پشتون را در سنین یک یا دو سالگی بعد از آنکه به قول آقای کاکر به قدر کافی شیر مادر را هم نوشیده باشند به سه خانواده باا دیان و زبانهای مختلف در سه کشور جداگانه، برای پرورش داده شود،هر یک از این اطفال میتواند زبان،کلتور،عنعنات و رواجها وسایر ارزشهای خانوادگی و اجتماعی به شمول دین همان خانواده و همان کشور را پذیرفته و از گذشته خود و از حلول غیرت و شهامت واز شیر مادر ...چیزی را بخاطر نیاورد.نه تنها مثال فوق بلکه همین لحظه در عمل ما شاهد هستیم که فرزندان افغانها به شمول پشتونها ، در بیرون از افغانستان با زبان و کلتور کشور میزبان عادت کرده و آنرا تا یکی یا دونسل دیگرجاگزین زبان و ارزشهای پذیرفته شده ابایی خویش خواهند نمود. پس ثابت میگردد که این نوع ادعا های جناب کاکر، فاقد بنیاد علمی و تجربی میباشند.
تعلیم و تربیه و شرایط محیطی از قبیل محیط خانواده،اجتماع وغیره بالای طرز قضاوت انسانها موثرمی باشند.پشتونهای مسلمان سنی مذهب وجود دارند،پشتونهای شیعه مذهب وجود دارند،کمونیست های پشتون،ماتریالیست های پشتون،پشتونهایی که عیسوی شده اند،پشتونهایی که معتقد به دیموکراسی و برابری حقوق انسانها اند،پشتونهایی که قتل و ترور سایر اقوام را تیوریزه میکنند( مثلآ آقای روستار)،پشتونهایی که موسیقی مینوازند و به موسیقی و سایر هنر ها عشق میورزند و یا آنهایی که موسیقی را گناه و ضد اسلام میدانند.آنهایی که در چند سال به مسجد نمیروند و یا آنهایی که یومیه به عبادت میپردازند.پشتونهایی که مخالف کار کردن خانم هایشان هستند و یا خانم های پشتون که تا سطح دوکتورا تحصیلات دارند و یا تا پست وزارت و وکالت رسیده اند با همدیگر فرق دارند.من نمیدانم که چرا آقای کاکر میخواهند تمام افراد و اعضای یک جامعه و یا یک قوم را که از هم فرق دارند، مثل مرغهای کلون شده در یک ردیف قرار بدهند؟همین فرقها در تمام اقوام و در تمام کشور ها وجود دارد.ما نباید در این قسمت از تعصب کار بگیریم.
موجودیت و پذیرش اجتماعی یک سلسله ارزشها در تمام دنیا و در بین همه اقوام و کشور ها وجود دارد.این ارزشها مطلق نه بلکه نسبی میباشند و در حالت تغییر هستند.تغییرات در شیوه زیست و شرایط اقتصادی،شهرنشین شدن و آموختن علوم معاصر،تماس با سایر فرهنگها و ارزشها،و متباقی عوامل موثره ،ارزشهای پذیرفته شده یک قوم و یا یک کشور را میتواند تغییر بدهد.این تغییرات به آهستگی و نسل در نسل صورت میپذیرد.ارزشهایی که در بین قوم پشتون وجود دارد نیز به آهستگی جایش را به ارزشهای جدید تر و مدرنتری ولو به بسیار کندی هم که باشد ،خالی نموده و خالی خواهد نمود.
آقای کاکر! نسل های شما و نسل های من و نسل های ما با همه خوبی ها و یا بدی هایشان ،به آهستگی بطرف نقطه پایانی خود نزدیکتر میشوند،نسل های جدید،با ارزشهای مربوط به خود شان جا های خالی ما را پر میسازند.مطمئن باشید نسل های جدید تر نظر به پیشرفت های علمی و صنعتی و پیشرفت تمدن بشری،به طرف یک زندگی بهتر و صلح آمیز تر در حرکت خواهند شد.مطمئن باشید که این کینه توزی های که شما با آن سروکار دارید،جایش را به محبت و زندگی مسالمت آمیز و احترام به حقوق بشروسایر افراد و برابری حقوقی انسانها خالی خواهد نمود.من مطمئن هستم که روزی با ارتقای سطح علم و دانش و جاگزین شدن منطق بر زورگویی ها ، در بین همه اقوام به شمول پشتونها، روزی خواهد رسید که اعمال محمدگل مهمند لعین مورد نکوهش تمامی ملت و تمامی قوم پشتون قرار خواهد گرفت.من مطمئن هستم که روزی زن های پشتون حقوق شانرا با مردان پشتون و سایر هموطنان خویش برابر خواهند نمود.و این نسل ها همه در مجموع به افکار و تعصبات هم تبار شان (آقای کاکر) به سختی خواهند خندید.اینها افکار و خود جناب کاکر را مربوط به عصر عتیق و دوره نامتمدن بشری و دوره آقای کاکر و خرم ها و سایر متعصبین را بنام بخش هایی از تاریخ تاریک کشور افغانستان خواهند نامید.به امید چنین روزی!
(بقیه نوشته تان نیز مطلقا نادرست میباشد،مخصوصآ در مورد دیموکراسی. در باره آنها در آینده بحث خواهیم نمود.)
با احترام روشنضمیر!
28 نوامبر 2010, 11:28, توسط Bina
اقاى روشن شما كه جند بار كلمه دلاك را با حقارت ياد كرديد و هم نوشتيد كه در سابق موسيقى را تنها انها مينواختند.
خودت ميدانى كه نوا ختن موسيقى كار هر نامرد نيست.اين افراد راكه شما از انها نام برديد,خيلى افراد با دانش زحمتكش ,شريف و نجيب اند, انها خوشى خود را در خوشى ديكران ميبينند.خيلى اوستادان بزرك از همين طرق به موزيك و هنر دسترسى بيداكردند.اينجا درين كشور عقب ماند كدام مكتبى نبود كه كسى جيزى را فراميكرفت.صد افرين به انانيكه علم را فرا كرفتند.ومن علمنى حرفا فهوه مولايي.خودت اولاد هيرويين و از قبيله فرهنك ستيز جاهل و اجدادت جاهل و خر كزشته است حق دارى به انانيكه بدر هنر درين كشور عقب مانده هستند توهين كنى و از ان عزيزان به حقارت ياد كنى.من حقير كه كه در راه موسيقى هم بى نبردم ولى ديدم دربيش جشمم ان فرهاد درياى غزيزالقدر ان موسيقى را از دوكان سلمانى اموخت كه امروز تاج سر ماست و ما به او افتخار ميكنيم.از بزركى فرهاد عزيز جيزى كم نشد كه جندى قبيل خودش كفت كه من مو سيقى را از دوكان سلمانى اموختم.نى,بلكه ان فرهاد عزيز را به نظر ما عزيزتر و زيباتر ساخت.طلا در خاك است كو ان جشمى كه انرا ببيند.قدر زر را زركر ميداند و قدر على را قمبر.تو نه اين هستى ونه ان ان كودن محض بى فرهنك و فرهنك ستيز مانند اجداد مزخرفت بايد به هنر و هنرمند تحقير كنى .
29 نوامبر 2010, 05:35, توسط Roshan
اقای بینا. از این که من به حرفه اجدادتان توهین کردم قلبا معذرت میخواهم. هدفم بایانی بود نه شما وبازهم معذرت میخواهم زیرا اجداد شما واقعا برای مردم این کشور خدمت کردند واگر انها نمیبودند باز مردم مجبور بود که برای اصلاح سر خود یک دیگر را موی کنک کنند.
بااحترام
28 نوامبر 2010, 14:35, توسط omar
بینا تو چقدر بیشرم بودی بچیش ادم یک ذره کم لاف میزنه