صفحه نخست > دیدگاه > احمد شاه مسعود و عقد معاهده آتش بس با اردوی سرخ

احمد شاه مسعود و عقد معاهده آتش بس با اردوی سرخ

در سال 1990 بین یک مامور سی آی اې و مسعود بر سر نیم ملیون دالر کشیدگی بوجود امد،
جلال ابادی
شنبه 26 سپتامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در سال 2004،در 15 فبروری بخش پشتو بی بی سی مصاحبه میخایل گرباچف را پخش نمود، که در ان مصاحبه گفته شده بود، (احمدشاه مسعود برای ما کار می کرد،مسعود برای ما شاهراه سالنگ را باز گذاشته بود، او برای هیچ کس اجازه نمی داد که در این مناطق بر ما حمله شود.)

این افشاگری گرباچف برای مردم ما قابل درک است و مردم ما در طول سالها جنگ و مقاومت علیه قشون سرخ این همه را خوبتر درک کرده می توانند.

از کتاب (ارواح جنگ) مشخص می شود که احمدشاه مسعود با شبکه های جاسوسی خارجی روابطی داشته و از انها درخواست کمک نموده اند.

در صحفه 118 و 119 همین کتاب چنین امده است( احمد شاه مسعود مسمم شد تا رودر رو در معامله داخل شودو او در سال 1983 در بهار با روسها اتش بس اعلام نمود. )

پرتوکولی که مسعود عقد نموده بود وی مکلف بود که مواد ذیل را اجرا نماید.

1-متوقف ساختن عملیات نظامی در سالنگ جنوبی و شاهرا کابل- حیرتان.

2-به دیگر تنظیم ها و مجاهدین اجازه داده نشود که در ساحات شامل معاهده عملیات نظامی نمایند.

3- انعده اتباع روسی که مفقود و یا توسط مجاهدین دیگر تنظیم ها اسیر شده بودند، راجع به انها جمع اوری معلومات و همکاری با کی جی بی.

4-خارج از ساحات معاهده احمدشاه مسعود حق عملیات نظامی را ندارد.

در انزمان احمدشاه مسعود با دشمنان مردم افغانستان یعنی با جنرالهای قواو اشغالگر از جمله به جنرال وی،ای وارینکوف و دیگران رو در رو صحبت میکرد و خون ملت در انزمان به امر این جنرالها جاری بود. بروس ریچارد سن در کتابی به نام،
)در مورد عقد اتش بس مسعود ا بس را ریس کی جی بی یوری اندروپوف در مسکو بطور رسمی امضا نموده و به افغانستان ارسال نموده بود.)

در انزمان در داخل و خارج از کشور همه افغانها به یک صدا این اتش بس را بی شرمی و ترس از قواوی سرخ دانسته بودند، و انرا جفا و خیانت در قبال ملت افغانستان قلمدادنمودند که به معنی تسلیمی مسعود به قواو اشغالگر بود که ثبت تاریخ می باشد.

بعد از عقد معاهده رهبران جمیعت اسلامی احساس کردند که با انها خیانت صورت گرفته است،زیرا احمدشاه مسعود قبلا با انها مشوره نکرده بود.

اغاز گفتگو و روابط مسعود با کی جی بی و جنرال های روسی از سال 1980 شمرده می شود.

در کتاب ( جنگ ارواح) که مولف ان " ستیف کول" است در صحفه 430 نوشته شده است( اکثریت دپیلوماتان امریکایی به مسعود منیحث یک قوت مصرفی نگاه میکرد که بوی اغشته شدن معامله ایجاد دالان اسحله و معامله وی به ایران و از درک فروش هیروین و مواد مخداره مفاد بدست می اورد)

همچنان در همین کتاب بعد از صحفه 516 چنین امده است،ریچارد کلارک ما مور استخباراتی امریکا،
(Richard Clark of the CIA counter Terrorism)
می گوید ( اتیلاف شمال همچو تشکل ندارد که داد و گرفت به انها شود، انها صادر کنندگان مواد مخدره اند، انها حقوق بشر را زیر پا نموده اند،همچنان انها از یک بخش کوچک سر بلند نموده اند که قابلیت و توان مندی ندارند که یک حکومت ملی و مردمی را تشکیل بدهند.

همچنان در کتاب اوریگون امده است( در بین سالها 1992 و 1995 احمدشاه مسعود با استفاده از شرکت اریانا افغان برای جنگجویان سومالیا اسحله قاچاق نموده که در بین این اسحله راکت نوع ستینگر نیز شامل بود، مسعود از درک این قاچاق ده میلون دالر از اسامه بن لادن بدست اورد،در سال 1993 این اسحله به ضد عساکر امریکایی بکار برده شد.برای معلومات اضافه تان به کتاب اوریگون سال 1998 صحفه 87 دیده شود.

Afghanistan, Ending the Reign of soviet Terror, Oregon, .
.1998, page 87 for additional details.

از سال 1980 تا 2001 مسعود از شبکه های مختلف جاسوسی بطور مخفی صدها ملیون دالر بدست اوردو او به هر کس معاهده عقد می نمود.

در این مورد در روزنامه واشنگتن پوست سال 2004 در دوم فبروری در یک مقاله چنین گفته شده،( در سال 1990 بین یک مامور سی آی اې و مسعود بر سر نیم ملیون دالر کشیدگی بوجود امد، این مامور که گیری شیرون نام دارد، در اسلام اباد در باره افغانستان کار می کرد، وی این مبلغ را برای برادر مسعود سپرده و خواهان حملات قواو مسعود بالای قواوی امنیتی کمونیستی در شاهرگ سالنگ شده بود که مسعود به بهانه اب و هوا از عملیات نظامی خود داری نمود، این مامور امریکایی می گوید که به داره ماری،و فریب این مبلغ را حصول نمودندو احمدشاه مسعود به صورت کل از حصول نیم دالر منکر شد در این روزنامه سوالی طرح شده که چی عوامل باعث خواهد شد که بالای اینها امریکا، منیحث یک متحد باور و دل ببندید؟

باریس گروموف در سال 1994 در کتاب خود بنام (قطعات محدود) که در مسکو چاپ شده چنین گفته است(ما ترس داشتیم که احمدشاه مسعود به نفع خود از معاهده استغاده نماید، لیکن وی براساس مواد معاهده کار کرد و تا 1998 که اخرین سرباز ما از افغانستان خارج شد برای ما کدام مزاحمت از طرف وی و قواوی مربوط به وی خلق نشد)

هموطنان خود در مورد شخصیت مسعود که وی به سخت ترین دشمن وقت افغانستان چطور معاهده عقد نموده قضاوت نمایند.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ta amadi wa dar mawrede aaftab ba ma malomaat medehi, feker mekonam ke neyaze neest, anche massoud anjam dad bar hamagan wazeh ast cjo dost chi doshman , magar man yak sawal az khodat daram wa aan eenke salange jonobi ra massoud ba roye doshman baz negah dasht magar salange shamali ke dar controle massoud na bood, az salange shamali illa hayratan chera basta na shood wa az ee qabeel gap ha, wa dar nehayat eenke waqtqt ra behoda hadar madeh, massoud moqamash ra tasbet kard wa raft ba gofta haye man wa to na bar shaan ash afzoda meshawad wa na ham kasta

    ok

    • آقای جلال آبادی سلام!

      فکر کنم که تازه از خواب بیدار شده ای . من بارها خودم هنگام مناظره های قلمی هم باشما وهم با جناب یوسفزی عزیز از این اراجیف ولاطائلات درپورتال های بدنام جرمن وبینوا برای تان آدرس داده ام نمیدانم که چرا اینقدر دیر عمل کردی آیا منبع اطلاعاتی پروگرام که اکنون حتی نتوانسته ای آنرا از آرشیف پشتوی بی بی سی بیرون بیاوری میتواند از نظر ژورنالیزم مببع تلقی شود؟ چرا کلوخ استنجای دیگران را مضمضه کرده ای؟

      اینکه سخن گربا جف برای خودت قابل درک است آیا میتواند برای آن مجاهدیکه دست خودرا درجهاد از دست داده است و خود شاهد اوضاع جنگ وبدبتختی بوده است قابل قبول باشد؟ خودت دریکی ازپیامهایت وعده داده بودی که من به پنحشیر سفر میکنم چه شد نتیجه آن سفرت ؟ آیا نوانستی که یک مجاهد پنحشیررا قناعت بدهی که مسعود پروتوکولی روسها بود؟ ترا بخدا قسم که آیا جرئت اظهار این موضوع را ولو به کنایه هم باشد در کدام مجلس در خود می بینی؟ جانم !

      مقالات تکراری دیگران را نشخوار کردن به حیثیت شما لطمه میزند لطفا با یک نوشتهء دیگر ازین اراجیف معذرت خواهی کنید تا نا وقت نشود.

    • سلام به تمام برادران که نظر های خود را دادن ولی اقای جلاال ابادی من باور دارم که تو ادم خوب استی با منطق استی حتما به مطبوعات و معلومات بیشتر دسترسی داری ولی این نوشته که خواندم نه سر داشت نه دم فکر نکنم که از تو باشد بسیار بی محتوا بی مقدمه مثل اینکه از دهن کدام متعصب قصه را کوش کرده باشی بعدا نوشته باشی بنده هم عقیده مسعود نیستم ولی با قداصت و نیت نیک مسعود که برای افغانستان داشت باور دارم و تمام دشمنانش و دوستانش این باور رادارند که مسعود مرد باک بود و خیر افغانستان را میخواست ولی شرایط بد امد معضل افغانستان بالاتر از توانش بود حرف دیکریست اکر مسعود از امریکا یا بن لادن بول میکرفت بس اورا چرا کشتند این را من عقیده مندم که مسعود یاران بسیار نامرد داشت و نامرد ترین انسان ها امروز بجایش مانده که خلاف عقیده و میل ان مرحوم عمل میکنند موفق باشید

  • سلام آقای جلال آبادی

    اگر مصعود با یک کشور بخاطر منافع ملت معاهده ای امضا کرده آقای کرزی با ۴۵ کشور معاهده درازمدت استراتیژک امضاکرده است اما او صرف پشتون است همه بدی که میکند بخشیده میشود و در حالیکه مصعود پشتون نیست و قهرمان ملی افغانستان توصیف شده وجدان تان نمیتواند آنرا قبول کند۰ فاشیزم و تعصب هم از خود حد و اندازه دارد۰ مگر ملا عمر در ولایت هلمند با انگلیس معاهد امضا نکرد؟ آیا طالبان علنا در پاکستان ایجاد و از طرف مردم و حکومت آنکشور حمایت نشدند؟ آیا مجاهدین دیگر از سی آی ای و دگر کشورهای غربی و شرقی کمک مادی دریافت نمیکردند؟

    بابا انرژی خودرا بالای موضوعات موثر خرچ کنید. یا بهتر است دی ان ای خودرا یکبار معاینه کنید که روشن گردد آیا شما واقعا به زبان و ملیت که خودرا وابسته میدانید مربوط هستید یا نه. بعدا به تعصب و ملیت پرستی ادامه دهید۰

    امید که دی ان ای خودرا معاینه نمایید البته این توصیه به همه متعصبین قومی و نژادی هست۰

    • حرف سر اين نيست که کې و کی معاهده بسته !
      حرف سر معاهده بستن است . . ايکه ملا عمر يا کدام تای دګه هم مهاهده بسته او ره سر جايش بانيم. . نه کسې ملا عمره قهرمان ملی خانده نه کدام تای دګه ره، اما مسعود معاهده بنده قهرمان ګفتن توهين به قهرمانيت است .

      با احترام

  • Mr or Mrs Jalalabadi

    We know our prophet Mohammad (PBUH) did signed treaties of peace and ceasefire with the very Islam enemy who were committed to wipe him and his religious out of planet. Did you suggest that Ahmad Shah Massoud should have been better and superior to prophet Mohammad by not signing a truce with Red Army? There is no doubt that Massoud’s only intention from any possible temporary ceasfire deal would have been to get his Mujahidin a better chance of success and salvage in the longer term. Man it is very easy to sit in comfort of Jalalabad/ or wherever and criticise a hero renowned to the world unless you want to make a joke. Incidently can I ask why you do not seem to criticise for instance Hekmatyar who fired on average about 300 rockets on civilian Kabulies for nearly two years causing death of tens of thousands of innocent women, kids, old and young for now reason? I know the answer but just wanted to challenge and tease you. I am sorry that my computer does not have support for Farsi or Pashto so had to write in English instead

  • جلال ابادی عزیز. تشکر از مقاله گکت! مرا به یاد مقاله نویسی هایما که اکثرا چرندیات نویسی بود درصنف دوم وسوم مکتب انداخت. لطفا زیادتر بنویس تا شوی تحلیل نویس! درمورد اتش بس به نظر این بنده که خود را مانند شما جامع الکمالات میدانم باید عرض کرد که بهترین استراتژیست ان بنده یی است که نظر به شرایط وزمان با دشمنان خود مدارا کند. مسعود هم یک چنین کاری کرد زیرا برادر حکمتیار راه های اکمالات را بالایش بسته بود پس وی با زیرکی تمام با روس ها برای یکسال اتش بس کرد وبنیان شورای نظار را ریخت وبعد از یکسال روس ها را شکست فاحش داد.

    امروز که ما دسیسه کاری های برادران پشتون مارا که بخاطر رسیدن به قدرت حتی حاظر هستند که والده های محترمه شانرا دودسته تقدیم کنند من به مسعود تاجک این اجازه را میدهم که حتی با شیطان هم کنار می امد تا شما شیطان زاده های یهود الاصل را به جای خود بشاند. بازهم تشکر اگرچه چرندیاتت 35 ثانیه از وقت گرانبهای مرا گرفت. بازهم بنویس. به نظر من سایت بینوا وافغان جرمن و تول افغان بهترین جای است برایت تا مقاله هایت را نشر کنی زیرا در اینجا نه پدر برایت میماند نه نیکه

  • قهرمانی صفت مردان بود
    نه که شان یک مشت حیوان بود


    تقدیم به شیر بچه های روباه صفت جنایتکار ملی افغانستان احمد شاه مسعود

    این قهرمان ساختگی ، این سنگ فروش لعنتی

    آخر سقوط میکند

    این قاتل بیچارگان این مزدور بیگانگان

    این آمر غارتگران ، آخر سقوط میکند

    مام وطن افسرده شد ،کابل بسوخت ویرانه شد

    این اقتدار ظالمان ، آخر سقوط میکند

    عزت نماند به مرد و زن ، آواره شد خلق وطن

    این شیر بچه ای کاغذی، آخر سقوط میکند

    موزیم کابل چور شد ، اهل قلم ترور شد

    این خیل غارت پیشه گان، آخر سقوط میکند

    ای جابران سخت دل این کابل است شهر سخا

    این شیرچور کاخها، آخر سقوط میکند

    ای تو ز کوه پائین شده، گم شو برو از کابلم از این دیار خوشگلم

    این کرگسان کوه نشین ، آخر سقوط میکند

    ای توت و تلخان خوره کان، کتاب سوزان جاهلان

    این بت خود تراشتان، آخر سقوط میکند

    فهیم و عبدالله ببین، ولی و بسم الله ببین

    این راهیان بز بچه، آخرسقوط میکند

    ای پنجشیری کوهستانی، بدهیکلان سرچپات

    دور سیاه شوم تان ، آخر سقوط میکند

    این شیوه ای سخن زدن ، نه دری است نه پارسی

    این لهجه کوهستانی ، آخر سقوط میکند

    ای کابلی زبان توست ، دری دل نشین توست

    این لهجه زشت شمال ، آخر سقوط میکند

    "حق آید و باطل رود ، پای شما در گل رود

    اندیشه شیطانکی آخر سقوط میکند"

    ختم شود این دور شوم دور سقاوی دوهم

    غلام بچه به هر لباس، آخر سقوط میکند

    شاهد کابلی

    توضیح: منظور از شمال دزدان و کیسه بران شمالی است که در کابل عزیز من از دیر بار به همین نام مشهور اند. در زمان ظاهر شاهی اگر کسی به بس های ملی سفر میکرد و لهجه کوهستانی مردم شمالی را میشنید به دوست یا مسافر دیگر هشدار میداد که دزدان شمالی سوار بس اند.

    • kabuli jan , dar zaman zahershah melli bas na bood

      ok

    • اصیل بچیم بینی ماره براندی کتی هی شعر بی وزن وبی قافیه ات. خیراست گناه ات نیست زیرا تویک کابلی اصیل هستی وشغل اصلیت نه درس وتعلیم بلکه مرغ بازی وبودنه بازی وسگ بازی وگدی پران بازی وکفتربازی است. لهجه شرینت هم به همگان معلوم است. راستی تو برنامه چای خانه را که یک کابلی اصیل وبیسواد دیگر بنام همایون دانشیار تهیه میکند تا به حال دیده یی. تمام پدر وپدرکلانهایت تان دراین برنامه معرفی میشوند وتمام شان مرغ باز وکبک باز وبودنه باز بودند درحالکه زنهای شان در خرابات مصروف رقص واواز وان کار های دیگر بودند. اگر کدام تاریخی دارید بفرمایید. این مردم شمال وجنوب بودند که از شما ادم ساختند در غیر ان کاسه غذا خوری شما یکجا با مرغ های کلنگی تان بود.

      زنده باد یاد وخاطره شهید احمدشاه مسعود. افتاب به دو انگشت پنهان نمیشود.

  • سیدموسی عثمان هستی

    روان شهیدپهلوان احمدجان شاد باد

    این هفته ،هفته سروصدا درميدیا جهان وسرزمین ما افغانستان عزیز بخاطری11سمتمبر وشهادت قهرمان ملی!!!! احمدشاه مسعود بود. روان بلدنگ های غول پیکروروان قهرمان ملی !!!!شادکه این دوقصرویران گردید و دوباره دربهشت بخاطرقهرمان ملی !!!!احمدشاه مسعودبناشد ووی منتظردیگریارانيست که درجنگ های کابل رهبرانقلابی وقهرمان !!!! افغانستان راصادقانه همرایی کرده اند .

    این سروصداهامرابیادروزهایی آوردکه ملت ماازیک قهرمان دیگر بنام پهلوان احمد جان یادنمی کند. پهلوان احمدجان بودکه ازاحمد شاه مسعود قهرمان ساخت وجای پای آن راکه بعدازحمله پنجشیر بدستورآی اس آی در زمان سردارمحمد دوود خان شهید!!!! کوتاه شده بود، بازکرد.

    هیچ پنجشیری با وجدان این حرف راانکارنمی کند واگردیگران انکارکنند استاد محترم بزرگ ودانشمند پوهاندغلام علی امینی برادرانجینرفاروق امینی که درتجارت شریک من بودوشوهرخواهر پهلوان احمد جان بود وپسرعمه پهلون احمد جان می شد وخواهرفاروق هم زن اول پهلون احمد جان بودکه پهلوان احمد خان پسرپهلوان احمد جان درکانادا ، در تورنتو ، در شهری که من زندگی می کنم زندگی می کند وگاه گاهی کاکا گفته سری به دیدن کا کای پیرمردی که یادگارپدر وپدر کلانش است می زند وکاکای خودراازوقتی می شناسد که من درخانه احمد جان همرای قهرمان ملی !!!!!!احمد شاه مسعود پنهان بودم. چیزی که من می نویسم آنها ازاین ماجرا باخبرهستند وانکار نمی کنند.

    بیاد دارم که احمدشاه مسعود از مقربالاحصار آی اس آی پشاور بعد از کودتای ثوربه نورستان آمده بود، از ترس مردم پنجشیرکه بخاطر حمله آن بدستور آی اس آی وگلب الدین که در زمان سردار محمد داوود به پنجشیر حمله کرده بودند ، به پنجشير آمده نمی توانست.

    پس از شکست ،احمد شاه مسعود بادار ودسته آی اس آی از پنجشير فرار کرده بودند. شاه ابدال روان شاد وعبدالستارجبل السراجی شوهرعمه محمد بیگ حارنوال موادمخدر وزارت مواد مخدر برادر انجنر حیدر جبل السراجی انجنر وزارت فوایدعامه ، ستارمشهور به مستوفی عبدالستار بود گرچه او دوست من بود او مستوفی نبود از دانشکده اقتصاد دانشگاه کابل فارغ شده بود حزب اسلامی اورا بنام مستوفی بعد از مرگش شهرت داد. ستار مستوفی در جنگ پنجشیر بدست مردم پنجشیر ومصونیت ملی دستگاه جاسوسی سردارمحمد داوود اسیر شدندو احمد شاه مسعود وجاسوسان آی اس آی دوباره به پاکستان فرار کردند . ستار وشا ابدال وچند نفر دیگر که ازهمرکابان همین قهرمان ملی !!!!بودند ، ازطرف دولت داوود ومردم پنجشیر اسیر شده بودند وتا آمدن حزب دموکراتیک خلق در زندان دهمزنگ زنده بودند ومن در زندان از نزدیگ با آنها معرفی بودم وشب 12 جوزا همان سال اول کودتای ثور با دیگر دارودسته اخوانی ها ومسلمانان صادق وطن ما از زندان پلچرخی ناجوانمردانه بدون محکمه کشیده و کشته شدند روان شان شاد .

    احمد شاه مسعود که نفوذ وقدرت پهلوان احمد جان پسر مدیر صاحب محمد صدیق خان پنجشیری را می دانست وچند وقتی همرای آقاجان برادرپهلوان احمد جان شاگرد پهلوانی پیش احمد جان پیش از رفتن به پاکستان بودبه استاد خود پهلوان احمد جان نامه نوشته بود وخواهش کرده بود تا شرایط آمدن آن را از نورستان تا به پنجشیرمساعدسازد.

    وهم تقاضا کرده بود که اورا حمایت کند تا جنگ های چريکی را در پنجشیر وشمال بکمک مردم پنجشیر وپهلوان احمد شاه براه اندازد . درنامه خود بطور خاص تقاضای کمک خانواده حاجی گلستان خان وبوستان خان که دو برادر دوگانگی بودند وپسران کاکای وکیل قیوم خان می شدند نموده بود. چون احمد شاه مسعود زیاتر از قوم خود که از شاگردان دستگیر خان پنجشیری مانند جان محمد خان خسرولی مسعود پدر خانم فرشته جان حضرتی ومیرداد خان پنجشیری ( طرفدران شوروی ) بودند ، جايگاهی نداشت.

    پهلون احمد جان نامۀ به جواب احمد شاه مسعود نوشت و خاطرنشان کرد که بشرطی همرای شما و9 نفری که همرای شما درنورستان بخاطر جهاد مقدس آمدید کمک می کنم :

    اول اينکه در بین شما کارکنان آی اس آی نباشد اگرباشد آنها را با خود آورده نمی توانید شرط ما وشما همین است که ملت ما خصوصاً مردم پنجشیراز پاکستانی ها خاطره خوش ندارند وآی اس آی دستگاه جاسوسی پاکستان در وطن ما توطئه می کند .

    اگر می توانید با آنها روابط خودرا قطع کنید، در اينصورت قدم های شما برسر چشم ما . ولی اگرمیخواهيد به دستور آی اس آی جهاد را در افغانستان آغاز کنید از همان راهی که آمده اید برگردید.

    مثلیکه در وقت حمله شما به پنجشیرمردم پنجشیر از شما بخاطرآی اس آی حمایت نکردند امروز نيز مردم ازشما حمایت نمی کنند .

    پهلون احمد جان در نامه نوشت : من محترم حاجی گلستان مامای خودرا با آقاجان برادرخودفرستادم اگر با این شرایط شما ورفقای شما موافقه دارید من ومردم شریف پنجشیر از زن تا مرد درخدمت شما وجهاد قرار داریم.

    همچنين ، من همراه شما به بدخشان نزد پیروان مولانا باعث می روم که در جنگ های چريکی ید طولا دارند. وهم شمارا به عبدالمجید کلکانی که در مخفی کاری ید طولا دارد معرفی می کنم .

    همان بود که حاجی گلستان خان وآقاجان برادر پهلون احمد جان که بعد ها توسط شورای نظار درزمان طالبان بدستوراحمدشاه مسعود به اثر پلان های مارشال قسیم ،عبدالله عبدالله وقانونی بگفته فضل احمد مشهور به عبدالرحمن محمودی شوهر داکتر فروزان زن شجاع وباهمت سر زمین ما کاندید ریاست جمهوری افغانستان که توسط جنرال قره بیگ پنجشیری آشکارا درمیدان هوایی در مقابل چشم تیزبین پولیس وخاد کشته شدروان اش شاد. داکتر عبدالرحمن در هند بمن گفت: آقاجان به دستور احمدشاه مسعود در کابل ترور شد، احمد شاه مسعود قهرمان ملی !!!! شما ملت گوسفندی توسط آقاجان وحاجی گلستان آورده شده بودند اما وقتیکه احمدشاه مسعود «نمک حلال» که در دستر خوان مدیر محمد صدیق پدراحمد جان به قدرت رسید اول احمد جان را شهید ساخت روان آن شاد سپس پیروان مجید و باعث راکشت وامروزدرعوض این که پیروان مجید وباعث از وی ابرازنفرت کنند شاخ بزرا تاج افتخار خود ساخته اند.

    مرگ احمدشاه مسعود همان قدر با ارزش پیش ملت ما بود که مرگ امیر عبدالرحمن خان به ملت افغانستان ارزش داشت شاعری در روز اول مرگ امیرعبدالرحمن خان جلادگفته بود :

    عالمی رازندکردی آفرین برمردنت

    یعنی به مرگ توخبیث درحقیقت جهان زنده شد

    من مصرع دوم بیت شاعرراپیدا کرده نتوانستم خودم باقی مانده بیت را بخاطر چند روزی که باهم در خانه پهلوان احمد جان بودیم روز مرگ احمدشاه مسعود دوست سابقه ام!!!! خود سرودم.

    "عالمی رازنده کردی آفرین بر مردنت"

    پشته ازکشته ساختی نشدی پاین ازخرد

    کس نکردازترس دقلباب یکروزی درد

    می شکندآخرتاریخ یکروزی پای خرد

    نمی توانم بی طنز نوشته خودرا به پایان برسانم

    زن یک صاحب خانه که از دست یک پشک چتل به ستوه آمده بود ، دست وپای پشک را بست وبدست شوهر خود داد تا اورا به دریا اندازد.

    امیرعبدالرحمن خان جلاد همان روز پل یک پیسگی را افتتاح میکرد ، دید که یک پشک چتل را که دست وپای آن بسته است آب می آورد. امر کرد که پشک را از آب بکشند. پشک را از آب کشیدند . امیر عبدالرحمن خان روی خودرابطرف لالا کرنیل پدراسماعیل خان وردک کرد گفت: چرا دست وپای این پشک را بسته کرده اند ودر دریا رها نموده اند؟

    لا لا کرنیل گفت : شاید کدام خانه از دست این پشک به تنگ آمده باشد دست وپای آن را بسته کرده ودر آب انداخته اند.

    امیر عبدالرحمن خان که کمتر از امریکایی ها سخت قلب نبود دلش به پشک سوخت همان طوریکه دل امریکا به شورای نظارودیگر جنایت کاران وطن ما بعد از حمله بالای طالبان سوخت گفت: دست وپای پشک چتل را باز کنید .این فرمان را بگردن آن بسته نمائید.

    در فرمان نوشت این پشک به هرخانه که قدم رنجه فرماید، حق کشیدن آن را کسی ندارد. پشک راستاً به همان خانه رفت. وقتيکه صاحب خانه دید که به گردن پشک یک فرمان است ودرفرمان نوشته شده در هرخانهً که این پشک خواسته باشد زندگی کند حق کشیدن این پشک را کسی ندارد . صاحب خانه درمقابل پشک با احترام ايستاد و گفت: پشک جان وقتیکه تو به اثر فرمان امیر عبدالرحمن خان، صاحب خانه شدی خانه را بتورها می کنیم ، خدا حافظ .

    وطن بد بخت ما همیشه به فرمان استعمار گران اختیارش به پشک ها چتل داده شده است از زمانيکه حزب دموکراتیک خلق ، شورای نظار، مجاهد ، طالب تسلمی ، وحزب اسلامی ودیگر خاینین به فرمان روس هاو امریکایی ها در کشورمفتخر به کسب قدرت گردیده اند ، من از ترس این جنایت کاران نمی توانم در وطن خود زندگی کنم و این بیت زیر درد هجران وفراق مرا بخاطر دوری از وطن نشان می دهد .

    نپرس ازپیری وغربت که دردنابسامان است

    که انگشتان پیری همنوای خامه لرزان است

    زن واولاد وعروس درخدمت من نالان است

    مهیاهستی درغربت ولی فکرم بپروان است

    "هستی

    • کابل پرسیان عزیز سلام ! هر کسه نظریش مه بیچاره گکم نظریم . مه با ایکه نه تنظیمی استوم نه طالبی استوم نه خلقی و نه ام کرزیی استوم خلاصه که از سیاست بدیم میایه و یک مسلمانی نیمکله . نیمکله بخاطریکه گونایم از صوابیم کده بسیار است لاکن عقیدیم بخدا ماکم . د قسمتی آتش بسی مسعود با روسا ره مه کاری غلط نمیدانوم . وارخطا نشین دلیل داروم . ما با ایکه بیخی روسا ره کشیده و اقتصادیشه د صفر آورده بودیم خو مردوم دونیا فکر میکدن که نی روسا بسیار زور استن و مجاهدین خیزک و جستکی ناق میزنن لاکن باد از آتیش بست دونیا ام فامید که نی ایتو نیست یک ابر قدرتی کلان کتی مجاهدینی یک منطقه آتیش بست میکونه یانی که اینا چیزی بودن و قدرتی داشتن که با اونا روسا آتیش بست کد و از امو روز روحیه ای مجاهدین بالا رفت و دونیا ما ره شناخت باقی گپای مردوم از روی تبعیض های کور کورانه د نظریم میخوره و انوز ام پای بندی رهبرای خاین خود استن و بر ضدی یکی دیگیشان تبلیغ میکونن دیگه گپایشه نمیدانوم لاکن آتیش بستی مسعود قهرمانانه بود و است و ازی گپ کسی که مه واری سیاست میدانه انکار کده نمیتانه .

    • حاجی صیب سلامالیکوم ! در قسمت مرحوم احمد شاه مسعود نظر تان معقول است اگر واقعیت اندیش باشیم . اما مشکل مسعود ستیزان جای دیگریست . معاهده با انگلیس ، روس ، امریکا ، ایران ، پاکستان ، این فقط یک جهت قضیه بوده میتواند ولی جهت دیگرش همان علت بستن معاهده است که متأسفانه هیچگاهی مورد بررسی و ارزیابی واقعبینانه مسعود ستیزان واقع نمی شود . این مضمون آقای پوهاند ، استاد ، پروفیسور ، اکادیمیسن و رئیس اکادمی علوم اوغانستان جناب جلالآبادی صیب همان جواب علی است که در مقابل سوال سعدی گفته بود . این نوشته نه وزن دارد و قافیه بلکه هدف ایشان جای دیگریست . به هر رنگی که خواهی جامه میپوش + من از طرز خرامت میشناسم . مزاری

    • شیوخ فانی و کله والی های خردباختهءچون موسی عثمان چون سگان هار به هر پا و پاچهء دندان فرومیبرند، ضرور است به پوز های کف آلود و دندان های خون چکان این کوچه سگ های هار کوبیده شود تا برای مدتی دم لای پا گذاشته و دیگر سر از بیغوله های ازلی خویش بر نیاورده، قوله کشیهای مریضانهء خویش را تکرار نکنند.

  • سلام خدمت دست اندر كاران اين سايت
    اول بگويم در باره اينكه احمد شاه مسعود چه طور آدم بود مه يك اختاريه براي همه بنينده اين سايت ميگويم!
    هر كسي كه احمد شاه مسعود را قهرمان بداند و به او به قهرمان بگويد يا به او قهرمان گفته شود به كلمه قهرمان يعني به قهرمانان اصلي توهين ميشود يعني هركسي كه احمد شاه مسعود را به حيث يك قهرمان بداند و يا به او قهرمان بگويد سخت اشتباه ميكند. چون احمد شاه مسعود يك خيانت كار، قاتل و خايين ملي جز اين نبود.
    اميدوارم كه در باره تاريخ احمد شاه مسعود دقيق بخوانيد و دقيق فكر كنيد و بعداً تصميم بگريد.
    خواهد ديد كه احمد شاه مسعود يك خايين و يك قاتل مشهور و جاسوس بود كه ميخواست افغانستان به خارجي ها بفروشد و خودش رابطه مخفيانه همراي خارجي ها داشت.
    البته اين چيز هاي بوده است كه من در تاريخ ها مطالعه كرده ام.

    • متن خون

      زمین اینقدر گیچ و حیران چیست؟
      فلک التهاب غم جان کیست؟
      جذامی چرا هست سیمای ماه
      و خورشید در هالهء دود آه
      رگ جان هستی چرا مرده است
      و زخم نبود که را خورده است
      چها ز ین زمین و زمان کم شده
      که رنگ جهان رنگ ماتم شده
      می شور عشق ازکدام کوزه ریخت
      که دل ها شررهای افسوس بیخت
      دو چشم زمانه چه بر خاک دید
      که دل رابه دندان حسرت گزید
      چرا تال مجنون آزاده گی
      سراید نواهای دلمرده گی
      چرا غصه دارد دل این وطن
      چرا عقده کرده است تاریخ من
      کدام سطرجاوید وفخرقرون
      شکسته براوراق این متن خون
      کدام یک سپیدارقامت برفت
      که برما غم صد قیامت برفت
      چه آورد برما قضاء وقدر
      فلق تیره گشت و شفق بی سحر
      چه خاکی بریزد به سرخاک من
      چه شرحی کند سینه افلاک من
      کدامین عقابی به خونش تپید
      ولی حلقه یی پای اورا ندید
      چه شهکارهستی زیزدان پاک
      به دست پلیدی بگشته هلاک
      مگر مرده سهراب یا پورزال
      فلک رفته ازخود زمینم زحال
      مگرکاوه را کشته باشد ضحاک
      که فریاد خیزد زهرذره خاک
      ویا رفته فرزند لیث صفار
      که غم کرده خم قامت هر عیار
      مگرمرده آرش یلی آهنین
      که برخاک ساید ستاره جبین
      ویا شد سیاووش به ملک غریب
      گرفتار کین یکی نا نجیب
      مگرمرده بیژن به چاه سیاه
      که خونابه ریزد گدا تا به شاه

      مگر رفته باز ازخراسان زمین
      ابومسلمی سوی جلاد کین
      ویا طاهری رفته در خواب مرگ
      فلک اشک ریزد نه شبنم به برگ
      که بود او شکوه کدام دودمان؟
      کدام آفتاب ازکدام آسمان؟

      نه سهراب باشد نه اسفندیار
      نه کاوه نه یعقوب لیث صفار
      نه بومسلم است او نه هم رستم است
      فراتر زآ نان نه زآنان کم است
      نه او بت شکن بود و محمود بود
      که فانوس ره بود و مسعود بود
      ز رستم گرفت عرش مردانه گی
      و از کاوه عنوان فرزانه گی
      به دریا و سنگی رگ و ریشه داشت
      کمانی ز آرش همان پیشه داشت
      نه افسانه بود او نه دیروز بود
      که مردی ز شهکار امروز بود
      یکی کج کله افسر تیز بین
      سپیدارقامت شرافت جبین
      یکی نسج ایمان به هنگام جنگ
      که میزد سرش را به خارا و سنگ
      یکی مرد پرورد گهوار درد
      شکوه عطش های داغ نبرد
      نه شه بود و شحنه نه هم میر بود
      جنون هریرود و پامیر بود
      کمال روان یک انسان بود
      بلوط ستبری زایمان بود
      نه خم کرد قامت نه گردن گذاشت
      نه عارو نه ننگی به دامن گذاشت
      کسی کو درش را به انگشت زد
      به پوسیده مغزش دوصد مشت زد
      نه دیدم گروگان زور و زرش
      نه در بند ترس ازکسی پیکرش
      هواخواه خورشید و خاور زمین
      نه بومی که گیرد به کنجی کمین
      دریغا که یک مرد نامرد کشت
      دو- سه ناجوانی جوانمرد کشت
      دومار از ضحاکان جانی تبار
      بزد نیش خنجربه پشت عیار
      ولی کشته نی عشق ساریست او
      ودر جان این باغ جاریست او
      چراغی به ما داد ونقش رهی
      که روشن بود هر گه و بیگهی
      یلان را چه پروای جان و تن است
      به رزمی که با دیو و اهریمن است
      تهمتن نه هر جای گردن نهد
      فقط سر به دامان میهن نهد
      کجا کس تواند رهیدن ز مرگ
      کو بامی نبارد به آن این تگرگ؟
      بمیری و بهتر کمان در برت
      ز میری که خفت ببارد سرت
      چه فخری به از مرگ مردانه وار
      که عمری چو منصور یابی ز دار
      چه خوش گفته بود آن یل ارجمند:
      کجا زنده باشد تنی درکمند
      به من قطره قطره ز دریا و جوی
      به من ذره ذره ز صحرا و کوی
      همه پنجشیر و همه خانه است
      خبر دار گویی که بیگانه است!
      اگر "یک کله جای ماند به من "
      به "بابا" و "بکواه" یا "انجمن"
      ببندم کمر را فلاخن بدست
      دهم دشمنش را نشان ضرب شصت
      چنین بوده رسم دلیران ما
      و راه نبرد شهیدان ما
      نه عمر آن بود تا که داری نفس
      بسایی به ذلت درون قفس
      و مرگ آن که ناگه دلی در برت
      به ایستد و خاکی بریزد سرت
      دو روزی بزی و مگر سربلند
      نه عمری که گردن گذاری به بند
      به ننگی که یابی امان از ضحاک
      چه بهتر که خونت بریزی به خاک
      کجا دست مرگی تواند ربود
      یلی را که شه بیت شهنامه بود

    • چی زیبا و دلکش نگاشتی سخن + سرافراز جاوید باشی به هر انجمن

      مربیانت چنین است ای شه تاجدار + عدو را نه زیبد سخن بریدش بدار

      سکوتت نه زیبنده است ای سروش + فلک پاره کن بپروازآی و خروش

    • استعداد برادر ما واقعا قابل تقدیر است. نفسی گرم و تاثیر گذار! تو گویی فردوسی دیگری زاده شد اما...

      کاش این استعداد در راه باور اکثریت مردم کمر خدمت ببندد. دیدیم کسانی را که در مدح کسان ثنا گفتند و از ایشان بت ها ساختند.. اما چون بت ها بود ابراهیمی انانرا شکست.
      اگر بتی را که نویسنده میسازد گرفتار خود بینی نمی بود یقینا همنوایی با اخوانش او را اجازه جلوس به سکویی که نویسنده ساخته نمیداد.

  • تقدیم به اسطوره جهاد و مقاومت شهید احمدشاه مسعود که دندان فاشیست های خارجی و داخلی را چنان در هم شکست که تاریخ ، جهان و مردم به آن گواه است، و ضرورت به این قدر حاشیه رفتن نیست.

    تعریف هویت احمدشاه مسعود برنده جنگ سرد و طاغوت شکن فاشیستهای داخلی و خارجی

    همه را بگذار

    تا قضاوت تو را

    برحسب عقده های چرکین احساس خود

    در تعفن تبعیض و افترا

    موعظه کنند

    اینکه در برگه صاف دلت

    بجز مروارید برای تمساح ها

    طعمه یی بیشتری نبود

    شفافیت آب چشم هایت

    تبارز میدهد

    سایه ات را تو میشناسی

    و تاریکی و نور

    تزلزل خط های استقامت قامت تو را

    هرگز پایدارنمی سازد

    زندگی همین است

    گاهی پاک ها بر خاک می افتند

    گاه که نه

    همیشه پاک ها بر خاک می افتند

    و بر خون میغلطند

    بخاطر بسپار شکست قامت راسخ یک چنار را

    در شقاوت حسرت تبر ها

    و نرمی گردن علف های هرزه را

    در نجات از چنگال عدالت یک داس

    حقیقت را در پستوی چشم هایت

    مثل چراغ نجات انسانها

    زنده نگه دار

    و بگذار با نگاه هایت

    مثل رحمت گم شده از بساط ایمان مومنان

    بر سراب خشک افکارشان ببارد

    تو هر چه هستی

    در تسلسل خط های سرنوشت کف دستانت

    با سر قلم کسی حک شده است

    کسی در آن بالا

    که تو را میشناسد

    و گرمی حضور او

    در اوج تنهایی و انزوای مطلق هویت تو

    بار ها رخوت امید را کاشته است

    برای تو همین بس است

    که کسی هست

    در ان بالا ها

    که در کنار پنجره دلگرفتگی

    و یک اسمان ابری

    انوار گرم خورشید را

    مهمان تاریکی احساس تو مسیازد

    زندگی همین است

    همه را بگذار تا با جهالت خود

    باران را تفسیر کنند

    در ختم روز

    واقعیت نهفته در میان سیاه و سپید

    به اتمام حجت احتیاجی ندارد

    قیس "آشنا"

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس